❇️ #شطحیات_اجتماعی (۱)
🗓 شنبه ۷ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهمگفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
آشفتهحالی اصلاحطلبان
🖋 #احمد_بخارایی، جامعهشناس
۱ـ آمدهاند و برای دفاع از روند #اصلاحطلبی، آن را به سه سطح حداقلی، میانی و حداکثری تقسیم کردهاند و شکل خوبش را که حداکثری است، «ساختاری» نام نهادهاند. میخواهند بگویند که انجام #اصلاحات ساختاری امکانپذیر است. حال چگونه میتوان ماهی را از فضای بیرون از آب، مطلع کرد؟ وقتی در اصول اول و دوم #قانون_اساسی، همه چیز موکول به تفسیر فقهای جامعالشرایط است چگونه میتوان #ساختار_حقوقی (بخوانید: قانون اساسی) را «اصلاح ساختاری» کرد؟ با کدام ترفند و عصای موسی میتوان ساختار حقوقیای که «گزینش ـ محوری» را فریاد میزند و بالطبع، مشارکتستیز میشود را اساساً ترمیم (بخوانید: متحول) کرد؟
۲ـ میگویند «#بحران» نداریم. البته درست میگویند زیرا اگر #مسائل_اجتماعی ملموس را حلناشده تلقی کنیم، دیگر مسائل پهندامنهای که ملموس نیستند گویی وجود ندارند. به یاد آورید داستان تصویر مار و نوشتهی مار را! درست است #بحران_بیآبی و #بحران_امر_جنسی و #بحران_دروغپراکنی نداریم زیرا هنوز اندر خم یک کوچه با بحران #بیکاری دست به گریبانیم و بنابراین آن بحرانهای سهگانهی قبلی، تجملاتی تلقی میشوند!
۳ـ تعریف «بحران» چیست؟ اگر کلی بگوییم که خودمان هم متوجه نشویم یعنی: «بیشترشدن #پتانسیل_تخریب نسبت به پتانسیل عمومی موجود». حال میتوان گفت: چون پتانسیل #ایدئولوژیک بالایی داریم و همه چیز را میتوانیم به مقدرات الهی ارجاع دهیم و فرهنگ #شیعهگری کارآمدی برای #حاکمیت در صحنه، عرض اندام میکند پس تا اطلاع ثانوی پتانسیل عمومی خوبی داریم و بنابراین «بحران نداریم»!
۴ـ تلاش میکنند با طرح «اصلاحطلبی به مثابه اصلاح ساختاری»، اواخر #خرداد_۱۴۰۰ مردم را به رأیدادن ترغیب کنند. نمیدانم معنای «#مشارکت» چیست که حتی به مشارکت پنجاه درصدی هم راضیاند و آن پنجاه درصد دیگر را کجا میخواهند به حساب آورند اما علیالظاهر، «مشارکت» مبتنی بر «#مشروعیت» و آن هم مبتنی بر «#اعتماد» است. به نظر میرسد، خروجی و نتیجهی اعتماد در یک #جامعه، تحقق «همدلی» است. اما این همدلی، چه شرط لازمی دارد؟ یعنی نخستین گام اعتمادافزایی چیست؟ به نظر میرسد ابتدا «همفکری» نیاز است. اگر جماعتی، همفکر نباشند که دیگر، همنشینی و همگامی و نهایتاً همدلی، اتفاق نمیافتد. اینک کجا است آن «همفکری»؟ اصولیون، همفکرند اما آیا میان منادیان اصلاحطلبی، همفکری وجود دارد؟ آیا میان روشناندیشان با #اصلاحطلبان همفکری وجود دارد؟ کجا است ریسمان واحدی که بین این همه ایرانی داخل و خارج، پیوند فکری برقرار کند؟ فقط یک درک مبهم اما کموبیش واحد، از ایرانیّت است و بس!
۵ـ به نظر میرسد یک بحران ناپیدا، بیش از هر چیز چهرهی آینده را زخمی خواهد کرد و آن هم #بحران_نومیدی است. مطالبهگرها نومید و خستهاند که البته این برای قدرتپرستان، نوید خوبی به همراه دارد که دیگر کسی غر نزند و به آنچه مقدر شده رضایت دهد. اما در منظر جامعهشناختی، امّالبحرانها، بحران نومیدی و خستهگی از مطالبهگری است. حالا دیگر جایی برای صحبت در خصوص #بحران_هویت و #بحران_توزیع باقی نمیماند.
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهیم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
⚠️ درخواست: بازپخش پستها لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 شنبه ۷ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهمگفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
آشفتهحالی اصلاحطلبان
🖋 #احمد_بخارایی، جامعهشناس
۱ـ آمدهاند و برای دفاع از روند #اصلاحطلبی، آن را به سه سطح حداقلی، میانی و حداکثری تقسیم کردهاند و شکل خوبش را که حداکثری است، «ساختاری» نام نهادهاند. میخواهند بگویند که انجام #اصلاحات ساختاری امکانپذیر است. حال چگونه میتوان ماهی را از فضای بیرون از آب، مطلع کرد؟ وقتی در اصول اول و دوم #قانون_اساسی، همه چیز موکول به تفسیر فقهای جامعالشرایط است چگونه میتوان #ساختار_حقوقی (بخوانید: قانون اساسی) را «اصلاح ساختاری» کرد؟ با کدام ترفند و عصای موسی میتوان ساختار حقوقیای که «گزینش ـ محوری» را فریاد میزند و بالطبع، مشارکتستیز میشود را اساساً ترمیم (بخوانید: متحول) کرد؟
۲ـ میگویند «#بحران» نداریم. البته درست میگویند زیرا اگر #مسائل_اجتماعی ملموس را حلناشده تلقی کنیم، دیگر مسائل پهندامنهای که ملموس نیستند گویی وجود ندارند. به یاد آورید داستان تصویر مار و نوشتهی مار را! درست است #بحران_بیآبی و #بحران_امر_جنسی و #بحران_دروغپراکنی نداریم زیرا هنوز اندر خم یک کوچه با بحران #بیکاری دست به گریبانیم و بنابراین آن بحرانهای سهگانهی قبلی، تجملاتی تلقی میشوند!
۳ـ تعریف «بحران» چیست؟ اگر کلی بگوییم که خودمان هم متوجه نشویم یعنی: «بیشترشدن #پتانسیل_تخریب نسبت به پتانسیل عمومی موجود». حال میتوان گفت: چون پتانسیل #ایدئولوژیک بالایی داریم و همه چیز را میتوانیم به مقدرات الهی ارجاع دهیم و فرهنگ #شیعهگری کارآمدی برای #حاکمیت در صحنه، عرض اندام میکند پس تا اطلاع ثانوی پتانسیل عمومی خوبی داریم و بنابراین «بحران نداریم»!
۴ـ تلاش میکنند با طرح «اصلاحطلبی به مثابه اصلاح ساختاری»، اواخر #خرداد_۱۴۰۰ مردم را به رأیدادن ترغیب کنند. نمیدانم معنای «#مشارکت» چیست که حتی به مشارکت پنجاه درصدی هم راضیاند و آن پنجاه درصد دیگر را کجا میخواهند به حساب آورند اما علیالظاهر، «مشارکت» مبتنی بر «#مشروعیت» و آن هم مبتنی بر «#اعتماد» است. به نظر میرسد، خروجی و نتیجهی اعتماد در یک #جامعه، تحقق «همدلی» است. اما این همدلی، چه شرط لازمی دارد؟ یعنی نخستین گام اعتمادافزایی چیست؟ به نظر میرسد ابتدا «همفکری» نیاز است. اگر جماعتی، همفکر نباشند که دیگر، همنشینی و همگامی و نهایتاً همدلی، اتفاق نمیافتد. اینک کجا است آن «همفکری»؟ اصولیون، همفکرند اما آیا میان منادیان اصلاحطلبی، همفکری وجود دارد؟ آیا میان روشناندیشان با #اصلاحطلبان همفکری وجود دارد؟ کجا است ریسمان واحدی که بین این همه ایرانی داخل و خارج، پیوند فکری برقرار کند؟ فقط یک درک مبهم اما کموبیش واحد، از ایرانیّت است و بس!
۵ـ به نظر میرسد یک بحران ناپیدا، بیش از هر چیز چهرهی آینده را زخمی خواهد کرد و آن هم #بحران_نومیدی است. مطالبهگرها نومید و خستهاند که البته این برای قدرتپرستان، نوید خوبی به همراه دارد که دیگر کسی غر نزند و به آنچه مقدر شده رضایت دهد. اما در منظر جامعهشناختی، امّالبحرانها، بحران نومیدی و خستهگی از مطالبهگری است. حالا دیگر جایی برای صحبت در خصوص #بحران_هویت و #بحران_توزیع باقی نمیماند.
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهیم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
⚠️ درخواست: بازپخش پستها لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۲)
🗓 دوشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
نگاه از دور: «فرا نگاهی» به دستوپا زدن حاکمیت!
🖋 #احمد_بخارایی، جامعهشناس
۱ـ این روزها خیلیها ابراز نگرانی میکنند. از چی؟ از تفاهمنامه #ایران و #چین که قرار است طی قراردادهای بعدی حدود ۴۰۰ میلیارد دلار از سوی چینیها در ایران طی ۲۵ سال در صنایع نفت، گاز، راهآهن و جادهسازی سرمایهگذاری شود. عمدتاً #معترضان دو دستهاند و اعتراضها متوجه دو امر است: الف ـ به مفاد تفاهمنامه، فلذا میگویند طبق اصل ۱۵۳ #قانون_اساسی، هر گونه قرارداد که موجب سلطهی بیگانه بر منابع طبیعی، اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شؤن کشور گردد ممنوع است. ب ـ به طرف داخلی که «#حاکمیت_ایران» است و استدلال میکنند که چین با این همکاری به تداوم حیات نامشروع #حاکمیت در ایران مدد میرساند. نامشروع بودن را هم مبتنی بر نمایندگی نکردن همهی ملت از سوی حاکمیت #مستبد میدانند.
۲ـ معترضان در گروه نخست که هنوز از محتوای تفاهمنامه مطلع نیستند کلیگویی میکنند. بنابراین، این سیاستگذاری حکومتی را «بهانه»ای برای ابراز مخالفت خود قرار میدهند. چه میشود که هر حرکت سیاستگذارانه، با مخالفت جمع کثیری از مردم در یک #جامعه مواجه میشود؟ معترضان در گروه دوم که تعرض واضحی به اصل تفاهمنامه ندارند با توجه به قدرت گرفتن طرف ایرانی در خردهنظام سیاسی، نگران تمدید حیات حاکمیتی هستند که گوشهایش، کر و چشمهایش، کور است و واقعیتهای متکثر اجتماعی را در یک چارچوب تنگ #ایدئولوژیک نمیتواند مشاهده کند. بنابراین با زبان بیزبانی به طرف چینی میگویند که فعلاً دست نگه دار تا ما #قدرت بگیریم و آن وقت با ما توافقنامه امضا کن. خیلی ساده!
۳ـ در هر دو گروه فوق که خیل عظیمی از اهالی اجتماعی در داخل و خارج از کشور را نمایندگی میکنند یک امر، مشترک است و آن متزلزل بودن حاکمیت و قدرت در ایران است. گویی «#مقبولیت_سیاسی» حاکمیت در ایران با تنگنای نفسگیر مواجه است. میگویند «#مشروعیت» (Legitimacy) یک #نظام_سیاسی مبتنی بر چهار عامل: حقانیت، قانونمندی، کارآمدی و مقبولیت است. نظام سیاسی در ایران «حقانیت» خود را از منبع فرهنگ ماورایی #شیعی کسب کرده، و نیز «قانونمندی» خود را در تبعیت از اصول مشوّش قانون اساسی و نیز قانونهای نیمبند مجلسی که نمایندگان تهرانش ۱۲درصد رأی واجدان اعطای رأی در این حوزهی انتخابیه را کسب کردهاند نشان میدهد و همچنین «کارآمدی»اش برای طرفدارانش، در حد رضایتبخش نسبی است به گونهای که گاه «تب» را به «مرگ» ترجیح میدهند تا نکند در غیاب این #حکومت_شیعی، کفار حاکم شوند و نیز دستهای دیگر که اعتقادی به #ایدئولوژی در عرصهی عمومی ندارند اما این آب را به اندازه کافی «گلآلود» میبینند از آن ماهی میگیرند و بر ثروت خود میافزایند. در این وانفسای سیاسی، به نظر میرسد سه عامل از چهار عامل مشروعیتبخش، در صحنه عرض اندام میکنند پس #مشروعیت_سیاسی در ایران با #بحران مواجه نیست. حال چه میتوان گفت؟
۴ـ لازم است در تعریف مشروعیت سیاسی، تجدید نظر کنیم و بگوییم که «مقبولیت» (Acceptability) نه یک جزء در میان اجزای مشروعیت سیاسی، بلکه به موازات آن دارای وزن است و به بیان دیگر مقبولیت سیاسی، نه «قسمی» از مشروعیت سیاسی، بلکه «قسیم» آن است و این دو «#پایداری_سیاسی» را میسازند. حالا میگویم: ما در ایران با «#بحران_مقبولیت_سیاسی» مواجهایم!
۵ـ در یک خانواده، پدر تلاش میکند برای فرزندانش امکانات رفاهی فراهم آورد و دلسوز است اما بر اساس الگوهای سنتی خود میخواهد امرونهی کند. در این خانواده، پدر و تلاشش ارج ندارد و تلاش نکردنش، گاه بهتر خواهد بود زیرا برای رفاه فرزندش، ماشین میخرد اما همان ماشین بلای جان فرزند میشود. پدر اندیشیده بود که فرزند با آن ماشین ممکن است به عتبات عالیات سفر کند اما او با دوستانش به همنشینیهای شبانه میرود و در دود غرق میشود و آن میشود که امروز در ایران، «گلگشی»، گل میکند و هنجار میشود! چه رابطهای مشاهده میشود بین آن پدر و این پدر؟ این پدر معنوی و این #رهبر_معظم هم فکر میکند که همهی تلاشش برای استعلای #دین و میهن است اما چقدر فاصله است بین ذهن و عین! حالا اگر همهی دنیا هم بیایند و به این حاکمیت کمک کنند تا ایران، توانمند شود بسا من و شما باز هم به همه دنیا معترض شویم. چرا؟ زیرا «مقبولیت نظام سیاسی» در ایران با بحران مواجه است و این همه منابع انسانی و غیر انسانی دارد به هرز میرود. به نظر میرسد باتلاق تاریخی در انتظار ما است. شاید در آیندهای نه چندان دور، متاسفانه تنازعات، جنبهی #قومی و فراگیر پیدا کند!
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 دوشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
نگاه از دور: «فرا نگاهی» به دستوپا زدن حاکمیت!
🖋 #احمد_بخارایی، جامعهشناس
۱ـ این روزها خیلیها ابراز نگرانی میکنند. از چی؟ از تفاهمنامه #ایران و #چین که قرار است طی قراردادهای بعدی حدود ۴۰۰ میلیارد دلار از سوی چینیها در ایران طی ۲۵ سال در صنایع نفت، گاز، راهآهن و جادهسازی سرمایهگذاری شود. عمدتاً #معترضان دو دستهاند و اعتراضها متوجه دو امر است: الف ـ به مفاد تفاهمنامه، فلذا میگویند طبق اصل ۱۵۳ #قانون_اساسی، هر گونه قرارداد که موجب سلطهی بیگانه بر منابع طبیعی، اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شؤن کشور گردد ممنوع است. ب ـ به طرف داخلی که «#حاکمیت_ایران» است و استدلال میکنند که چین با این همکاری به تداوم حیات نامشروع #حاکمیت در ایران مدد میرساند. نامشروع بودن را هم مبتنی بر نمایندگی نکردن همهی ملت از سوی حاکمیت #مستبد میدانند.
۲ـ معترضان در گروه نخست که هنوز از محتوای تفاهمنامه مطلع نیستند کلیگویی میکنند. بنابراین، این سیاستگذاری حکومتی را «بهانه»ای برای ابراز مخالفت خود قرار میدهند. چه میشود که هر حرکت سیاستگذارانه، با مخالفت جمع کثیری از مردم در یک #جامعه مواجه میشود؟ معترضان در گروه دوم که تعرض واضحی به اصل تفاهمنامه ندارند با توجه به قدرت گرفتن طرف ایرانی در خردهنظام سیاسی، نگران تمدید حیات حاکمیتی هستند که گوشهایش، کر و چشمهایش، کور است و واقعیتهای متکثر اجتماعی را در یک چارچوب تنگ #ایدئولوژیک نمیتواند مشاهده کند. بنابراین با زبان بیزبانی به طرف چینی میگویند که فعلاً دست نگه دار تا ما #قدرت بگیریم و آن وقت با ما توافقنامه امضا کن. خیلی ساده!
۳ـ در هر دو گروه فوق که خیل عظیمی از اهالی اجتماعی در داخل و خارج از کشور را نمایندگی میکنند یک امر، مشترک است و آن متزلزل بودن حاکمیت و قدرت در ایران است. گویی «#مقبولیت_سیاسی» حاکمیت در ایران با تنگنای نفسگیر مواجه است. میگویند «#مشروعیت» (Legitimacy) یک #نظام_سیاسی مبتنی بر چهار عامل: حقانیت، قانونمندی، کارآمدی و مقبولیت است. نظام سیاسی در ایران «حقانیت» خود را از منبع فرهنگ ماورایی #شیعی کسب کرده، و نیز «قانونمندی» خود را در تبعیت از اصول مشوّش قانون اساسی و نیز قانونهای نیمبند مجلسی که نمایندگان تهرانش ۱۲درصد رأی واجدان اعطای رأی در این حوزهی انتخابیه را کسب کردهاند نشان میدهد و همچنین «کارآمدی»اش برای طرفدارانش، در حد رضایتبخش نسبی است به گونهای که گاه «تب» را به «مرگ» ترجیح میدهند تا نکند در غیاب این #حکومت_شیعی، کفار حاکم شوند و نیز دستهای دیگر که اعتقادی به #ایدئولوژی در عرصهی عمومی ندارند اما این آب را به اندازه کافی «گلآلود» میبینند از آن ماهی میگیرند و بر ثروت خود میافزایند. در این وانفسای سیاسی، به نظر میرسد سه عامل از چهار عامل مشروعیتبخش، در صحنه عرض اندام میکنند پس #مشروعیت_سیاسی در ایران با #بحران مواجه نیست. حال چه میتوان گفت؟
۴ـ لازم است در تعریف مشروعیت سیاسی، تجدید نظر کنیم و بگوییم که «مقبولیت» (Acceptability) نه یک جزء در میان اجزای مشروعیت سیاسی، بلکه به موازات آن دارای وزن است و به بیان دیگر مقبولیت سیاسی، نه «قسمی» از مشروعیت سیاسی، بلکه «قسیم» آن است و این دو «#پایداری_سیاسی» را میسازند. حالا میگویم: ما در ایران با «#بحران_مقبولیت_سیاسی» مواجهایم!
۵ـ در یک خانواده، پدر تلاش میکند برای فرزندانش امکانات رفاهی فراهم آورد و دلسوز است اما بر اساس الگوهای سنتی خود میخواهد امرونهی کند. در این خانواده، پدر و تلاشش ارج ندارد و تلاش نکردنش، گاه بهتر خواهد بود زیرا برای رفاه فرزندش، ماشین میخرد اما همان ماشین بلای جان فرزند میشود. پدر اندیشیده بود که فرزند با آن ماشین ممکن است به عتبات عالیات سفر کند اما او با دوستانش به همنشینیهای شبانه میرود و در دود غرق میشود و آن میشود که امروز در ایران، «گلگشی»، گل میکند و هنجار میشود! چه رابطهای مشاهده میشود بین آن پدر و این پدر؟ این پدر معنوی و این #رهبر_معظم هم فکر میکند که همهی تلاشش برای استعلای #دین و میهن است اما چقدر فاصله است بین ذهن و عین! حالا اگر همهی دنیا هم بیایند و به این حاکمیت کمک کنند تا ایران، توانمند شود بسا من و شما باز هم به همه دنیا معترض شویم. چرا؟ زیرا «مقبولیت نظام سیاسی» در ایران با بحران مواجه است و این همه منابع انسانی و غیر انسانی دارد به هرز میرود. به نظر میرسد باتلاق تاریخی در انتظار ما است. شاید در آیندهای نه چندان دور، متاسفانه تنازعات، جنبهی #قومی و فراگیر پیدا کند!
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۳)
🗓 چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهمگفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
«#بحران_مقبولیت» #نظام_شیعی در ایران
🖋 #احمد_بخارایی، جامعهشناس
۱ـ در شطحیات (۲) گفتهبودم که #نظام_سیاسی در ایران از میان چهار مؤلفهی «#مشروعیت_سیاسی» در سه مؤلفه، مشکل بحرانآفرین ندارد که عبارتند از: حقانیت، قانونمندی و کارآمدی (البته با تعاریفی که گذشت!) اما در مؤلفهی چهارم یعنی «#مقبولیت» (Acceptability) با بحران مواجه است که این به تنهایی هموزن همهی آن سه عنصر قبلی در #ناپایداری_سیاسی در ایران است. دوستان خواستند بیشتر توضیح دهم.
۲ـ «بحران مقبولیت» مانند هر پدیدهای از چهار زاویه معطوف به سه زمان، قابل تحلیل است.
۲ـ۱ـ به اعتبار تبارشناسی #جامعه:
الف ـ ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا به اعتبار بستر فرهنگی و مذهبی، اینک و همچنان تندیس «#ولایت ـ #امت» در میادین شهرها به جای «#دولت ـ #ملت» خود را مینمایاند که نزد برخی تاریخ گذشته است.
ب ـ ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا به اعتبار بستر جهانی، الگوهای حکومتمداری در ایران با روند #جهانیشدن ناساز است.
۲ـ۲ـ به اعتبار «شکل» در زمان اکنون:
الف ـ ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا به طور عریان مشاهده میشود که مقولاتی مانند «#عشق» و «#صلح» و «#دیگرخواهی» به حاشیه رفتهاند و زندگی، علی الظاهر تکراری و تا حدودی خالی از معنا شده است.
ب ـ ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا در کوچه و خیابان مشاهده میشود که #انسانیت، نحیف شده است و #کودکان_کار و خیابان تا کمر به داخل ظرف زباله خم شدهاند.
۲ـ۳ـ به اعتبار «محتوا» در زمان اکنون:
ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا …
ـ در روند تصمیمسازی، نقش «عاملیت» به سطح حداقلی کاهش یافته، از #رأی دادنها تا اصلاح ساختارها،
ـ فضای دهشتناک نئولیبرالی کج و ماوج حاکم، نوکیسهها را همچنان ارتقاء میبخشد و فرصت خوبی برای اهالی زدوبند فراهم کرده است تا با «ریش مصلحتی»، به ریشه بزنند،
ـ «تخصصمحوری» از ترس «تعهدمحوری» به کنجی خزیده و #عقلانیت، نحیف شده است،
ـ وحشت #حاکمیت از رعایایش، به کماعتمادی مردم به حاکمیت منجر شده است،
ـ از #مذهب، استفادهی ابزاری شده است،
ـ کاریزمایی فرمانده، تبدیل به فرماندهی کاریزمای تاریخگذشته، شده است.
۲ـ۴ـ به اعتبار پیآمدها:
ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا …
ـ حس بیهودگی، گریبان خیلیها را میفشارد در صحنههای خالی از محتوا مانند رأیدادنها تا اصلاح ساختارها،
ـ نرخ #بیکاری بالاست و آزاردهنده،
ـ #آموزش در مدارس و دانشگاهها، سست و کممایهاند،
ـ زندانها به جای «ترمیم متهم»، مشوّق تکرار جرماند،
ـ با فضای هوشمند مجازی، مقابله میشود تا همچنان با کنکاش حوزهی خصوصی، مدار فکری کنشگران به سمت مدار #ایدئولوژیک حاکمیت، جهت یابد،
ـ مدافعان #آزادی و حتی مدافعان زیبایی و سلامت طبیعت، به حبس می روند،
ـ نارضایتی از «آنچه هست» (با فرض خوببودن نسبت به برخی کشورهای کمتر توسعهیافته) رو به افزایش است.
۳ـ هفده شاخص در تشدید «بحران مقبولیت» نظام سیاسی در ایران را متذکر شدم. میخواهم بگویم نیمی از این موارد (هشتونیم شاخص!) کفایت میکند که پایداری یک نظام سیاسی، متزلزل شود. از نبود «#دموکراسی» حرفی نزدم چرا که همهی این موارد هفدهگانه، قبل از تحقق دموکراسی از امکان تحقق به طور نسبی برخوردارند، پس: دموکراسی پیشکش حاکمیت! در شطحیات (۲) نوشتم و اینک باز میگویم که وجود «بحران مقبولیت» در نظام سیاسی در هر جامعهای باتلاقی میآفریند که حاکمیت هر قدر هم خیرخواهانه هر توافقنامهای را با هر صاحب قدرتی امضا کند به ضد خود تبدیل میشود! فکر کنیم، فکر کردن خوب است.
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهمگفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
«#بحران_مقبولیت» #نظام_شیعی در ایران
🖋 #احمد_بخارایی، جامعهشناس
۱ـ در شطحیات (۲) گفتهبودم که #نظام_سیاسی در ایران از میان چهار مؤلفهی «#مشروعیت_سیاسی» در سه مؤلفه، مشکل بحرانآفرین ندارد که عبارتند از: حقانیت، قانونمندی و کارآمدی (البته با تعاریفی که گذشت!) اما در مؤلفهی چهارم یعنی «#مقبولیت» (Acceptability) با بحران مواجه است که این به تنهایی هموزن همهی آن سه عنصر قبلی در #ناپایداری_سیاسی در ایران است. دوستان خواستند بیشتر توضیح دهم.
۲ـ «بحران مقبولیت» مانند هر پدیدهای از چهار زاویه معطوف به سه زمان، قابل تحلیل است.
۲ـ۱ـ به اعتبار تبارشناسی #جامعه:
الف ـ ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا به اعتبار بستر فرهنگی و مذهبی، اینک و همچنان تندیس «#ولایت ـ #امت» در میادین شهرها به جای «#دولت ـ #ملت» خود را مینمایاند که نزد برخی تاریخ گذشته است.
ب ـ ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا به اعتبار بستر جهانی، الگوهای حکومتمداری در ایران با روند #جهانیشدن ناساز است.
۲ـ۲ـ به اعتبار «شکل» در زمان اکنون:
الف ـ ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا به طور عریان مشاهده میشود که مقولاتی مانند «#عشق» و «#صلح» و «#دیگرخواهی» به حاشیه رفتهاند و زندگی، علی الظاهر تکراری و تا حدودی خالی از معنا شده است.
ب ـ ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا در کوچه و خیابان مشاهده میشود که #انسانیت، نحیف شده است و #کودکان_کار و خیابان تا کمر به داخل ظرف زباله خم شدهاند.
۲ـ۳ـ به اعتبار «محتوا» در زمان اکنون:
ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا …
ـ در روند تصمیمسازی، نقش «عاملیت» به سطح حداقلی کاهش یافته، از #رأی دادنها تا اصلاح ساختارها،
ـ فضای دهشتناک نئولیبرالی کج و ماوج حاکم، نوکیسهها را همچنان ارتقاء میبخشد و فرصت خوبی برای اهالی زدوبند فراهم کرده است تا با «ریش مصلحتی»، به ریشه بزنند،
ـ «تخصصمحوری» از ترس «تعهدمحوری» به کنجی خزیده و #عقلانیت، نحیف شده است،
ـ وحشت #حاکمیت از رعایایش، به کماعتمادی مردم به حاکمیت منجر شده است،
ـ از #مذهب، استفادهی ابزاری شده است،
ـ کاریزمایی فرمانده، تبدیل به فرماندهی کاریزمای تاریخگذشته، شده است.
۲ـ۴ـ به اعتبار پیآمدها:
ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا …
ـ حس بیهودگی، گریبان خیلیها را میفشارد در صحنههای خالی از محتوا مانند رأیدادنها تا اصلاح ساختارها،
ـ نرخ #بیکاری بالاست و آزاردهنده،
ـ #آموزش در مدارس و دانشگاهها، سست و کممایهاند،
ـ زندانها به جای «ترمیم متهم»، مشوّق تکرار جرماند،
ـ با فضای هوشمند مجازی، مقابله میشود تا همچنان با کنکاش حوزهی خصوصی، مدار فکری کنشگران به سمت مدار #ایدئولوژیک حاکمیت، جهت یابد،
ـ مدافعان #آزادی و حتی مدافعان زیبایی و سلامت طبیعت، به حبس می روند،
ـ نارضایتی از «آنچه هست» (با فرض خوببودن نسبت به برخی کشورهای کمتر توسعهیافته) رو به افزایش است.
۳ـ هفده شاخص در تشدید «بحران مقبولیت» نظام سیاسی در ایران را متذکر شدم. میخواهم بگویم نیمی از این موارد (هشتونیم شاخص!) کفایت میکند که پایداری یک نظام سیاسی، متزلزل شود. از نبود «#دموکراسی» حرفی نزدم چرا که همهی این موارد هفدهگانه، قبل از تحقق دموکراسی از امکان تحقق به طور نسبی برخوردارند، پس: دموکراسی پیشکش حاکمیت! در شطحیات (۲) نوشتم و اینک باز میگویم که وجود «بحران مقبولیت» در نظام سیاسی در هر جامعهای باتلاقی میآفریند که حاکمیت هر قدر هم خیرخواهانه هر توافقنامهای را با هر صاحب قدرتی امضا کند به ضد خود تبدیل میشود! فکر کنیم، فکر کردن خوب است.
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۴)
🗓 شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
رویای «#اصلاحات_ساختاری»!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
۱ـ چه تفاوتی وجود دارد بین «#ساختار» و «ساختاری»؟ اولی از زمرهی «مصادیق» است و دومی از جملهی «مفاهیم» مانند پدر و پدری. به عنوان مثال، «#ساختار_اقتصادی» یعنی آنچه هست و مشاهده میشود (در مقام قانون یا اجرا) و «اقتصاد ساختاری» یعنی اقتصادی که ریشهدار است به گونهای که تکانههای اجتماعی با موج بالا، کمتر تخریبش میکند. بنابراین «اصلاح ساختار»، یعنی بازسازی در ساختارهای اجتماعی موجود، مثلاً در #ساختار_حقوقی اگر اقتدار نسبی #ولایت_فقیه به اقتدار مطلق ولایت فقیه، تغییر یابد(چنانکه یافت!) یک اصلاح ساختار معطوف به #ایدئولوژی تحقق یافته. این ایدئولوژی میتواند در اصلاحات ساختاری هم نقشآفرین باشد. بر همین اساس، #انقلاب_۵۷ در ایران هم که برخی از یک زاویه، «#ارتجاعی» قلمدادش کردهاند یک اصلاحات ساختاری است. پس در مقولهی «#اصلاحات ساختاری» ماهیتاً یک تغییر اساسی و گاه انقلاب نیز نهفته است.
۲ـ «اصلاح» یک مفهوم است که وقتی به موضوعی، ضمیمه میشود تازه معنای ملموس مییابد. میگوییم: اصلاح نباتات یا اصلاح انسانها که هر یک معنای مشخصی پیدا میکند. از اصلاح نباتات تا اصلاح انسانها فاصله از زمین تا آسمان است زیرا در اولی، مبنای اصلاح، امر موجود است و روشش، تدریجی با توجه به ظرفیتهای نباتی است اما در دومی یعنی «اصلاح انسان» ماهیت آدمی ممکن است تغییر یابد و چهقدر فاصله است بین انسان «دیگرکُش» با انسان «دیگرخواه» طی روند اصلاح انسان! در اجتماع هم این گونه است. یک #حکومت_مستبد دست به «اصلاح ساختار»هایش میزند تا بر اساس ظرفیتهای موجودش با روشهای نوین و اصلاحشده همچنان به حیاتش بقا بخشد. اما در نقطهی مقابل، آزاداندیشان به دنبال «اصلاحات ساختاری» هستند تا نهایتاً این #حاکمیت از دیگرکشی به دیگرخواهی تغییر یابد. پس اولی به دنبال «تثبیت» است و دومی به دنبال «تغییر».
۳ـ هر چه #ساختار_سیاسی نفوذناپذیرتر و چغرتر باشد روند «اصلاحات ساختاری» خشونتبارتر میشود. سال ۵۵ تا ۵۷ را در نظر آورید. اگر حکومت #شاه در مقابل هیجانات انقلابی، مقاومت بیشتری میکرد روند انقلاب خشونت بارتر و هزینهبرتر و طولانیتر میشد. به نظر میرسد در ماهیت «اصلاح ساختاری»، نوعی تغییر نهفته است که اگر #نظام_سیاسی برنتابد نهایتاً به شورشهای پهندامنه ختم میشود. حال اگر این شورشهای پهندامنه از سوی یک ایدئولوژی هدایت شود «انقلاب» نام میگیرد و الّا یک «تغییر» است. پس اینکه برخی میگویند «#رفرمیسم» در مقابل «#انقلاب» است خطا است. انقلاب، شکل ویژهای از اصلاحات ساختاری است، مگر آنکه گفتهشود اساسا «اصلاحات ساختاری»، مفهومی #پارادوکسیکال است.
۴ـ نقش «#عاملیت» در «اصلاح ساختار» در ایران کنونی، مبتنی بر جنبههای ویژهای مانند #کاریزما بودن یا ثروتمند بودن یا خانوادهدار بودن در امر #قدرت است اما نقش «عاملیت» در «اصلاح ساختاری» مبتنی بر اراده و #عقلانیت جمعی یا تخصص یا واقعگرایی یا جهانوطنی است. بنابراین همهجا «عاملیت»، دارای نقش است اما این کجا و آن کجا!
۵ـ هر چه ساختارهای چهارگانهی اجتماعی (اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی) بیشتر و بیشتر در هم تنیده باشند انجام اصلاحات ساختاری، بیشتر و بیشتر به تغییرات تؤام با زور نزدیکتر میشود زیرا گریزی از آن نیست مانند انجام #سزارین برای مادری که نمیتواند طبیعی بزاید. این خونبار خواهدبود و حتی ممکن است جان مادر برای تولد فرزند به خطر بیفتد اما چارهای نیست چون اگر جز این باشد خطر، جان هر دو یعنی مادر و فرزند را تهدید میکند. «#گذار_دموکراتیک» به مثابه «#استراتژی تغییر»، گاه امکانناپذیر است آنجا که ساختارها در هم تنیده و نفوذ ناپذیرند و نقش «عاملیت» در «اصلاحات ساختاری» ناهمسو با #منافع حاکمیت تلقی میشود.
۶ـ از «#امر_مطلوب» تا «#امر_ممکن»، گاه فاصله از زمین تا آسمان است. بله، همه موافقیم که «عدم خشونتطلبی» در روند اصلاحات ساختاری، امری «مطلوب» است اما آیا با توجه به موارد مذکور، انجام این توصیه امری «ممکن» است؟ نمیخواهیم شعر بگوییم که زیبا و دلنواز است میخواهیم از واقعیات عبوس سخن بگوییم.
۷ـ به نظر میرسد آنان که به خطا، «#انقلابیگری» را در نقطهی مقابل «اصلاحطلبی ساختاری» قرار دادهاند ابتدا به خود و سپس به دیگران آدرس غلط دادهاند. انقلاب، نهایت اصلاحات ساختاری معطوف به ایدئولوژی است که مرحله قبل از آن و فارغ از ایدئولوژی، «#تحولخواهی» است. این… | ادامه👇:
http://blog.dr-bokharaei.com/2021/04/blog-post.html?#more
| دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
رویای «#اصلاحات_ساختاری»!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
۱ـ چه تفاوتی وجود دارد بین «#ساختار» و «ساختاری»؟ اولی از زمرهی «مصادیق» است و دومی از جملهی «مفاهیم» مانند پدر و پدری. به عنوان مثال، «#ساختار_اقتصادی» یعنی آنچه هست و مشاهده میشود (در مقام قانون یا اجرا) و «اقتصاد ساختاری» یعنی اقتصادی که ریشهدار است به گونهای که تکانههای اجتماعی با موج بالا، کمتر تخریبش میکند. بنابراین «اصلاح ساختار»، یعنی بازسازی در ساختارهای اجتماعی موجود، مثلاً در #ساختار_حقوقی اگر اقتدار نسبی #ولایت_فقیه به اقتدار مطلق ولایت فقیه، تغییر یابد(چنانکه یافت!) یک اصلاح ساختار معطوف به #ایدئولوژی تحقق یافته. این ایدئولوژی میتواند در اصلاحات ساختاری هم نقشآفرین باشد. بر همین اساس، #انقلاب_۵۷ در ایران هم که برخی از یک زاویه، «#ارتجاعی» قلمدادش کردهاند یک اصلاحات ساختاری است. پس در مقولهی «#اصلاحات ساختاری» ماهیتاً یک تغییر اساسی و گاه انقلاب نیز نهفته است.
۲ـ «اصلاح» یک مفهوم است که وقتی به موضوعی، ضمیمه میشود تازه معنای ملموس مییابد. میگوییم: اصلاح نباتات یا اصلاح انسانها که هر یک معنای مشخصی پیدا میکند. از اصلاح نباتات تا اصلاح انسانها فاصله از زمین تا آسمان است زیرا در اولی، مبنای اصلاح، امر موجود است و روشش، تدریجی با توجه به ظرفیتهای نباتی است اما در دومی یعنی «اصلاح انسان» ماهیت آدمی ممکن است تغییر یابد و چهقدر فاصله است بین انسان «دیگرکُش» با انسان «دیگرخواه» طی روند اصلاح انسان! در اجتماع هم این گونه است. یک #حکومت_مستبد دست به «اصلاح ساختار»هایش میزند تا بر اساس ظرفیتهای موجودش با روشهای نوین و اصلاحشده همچنان به حیاتش بقا بخشد. اما در نقطهی مقابل، آزاداندیشان به دنبال «اصلاحات ساختاری» هستند تا نهایتاً این #حاکمیت از دیگرکشی به دیگرخواهی تغییر یابد. پس اولی به دنبال «تثبیت» است و دومی به دنبال «تغییر».
۳ـ هر چه #ساختار_سیاسی نفوذناپذیرتر و چغرتر باشد روند «اصلاحات ساختاری» خشونتبارتر میشود. سال ۵۵ تا ۵۷ را در نظر آورید. اگر حکومت #شاه در مقابل هیجانات انقلابی، مقاومت بیشتری میکرد روند انقلاب خشونت بارتر و هزینهبرتر و طولانیتر میشد. به نظر میرسد در ماهیت «اصلاح ساختاری»، نوعی تغییر نهفته است که اگر #نظام_سیاسی برنتابد نهایتاً به شورشهای پهندامنه ختم میشود. حال اگر این شورشهای پهندامنه از سوی یک ایدئولوژی هدایت شود «انقلاب» نام میگیرد و الّا یک «تغییر» است. پس اینکه برخی میگویند «#رفرمیسم» در مقابل «#انقلاب» است خطا است. انقلاب، شکل ویژهای از اصلاحات ساختاری است، مگر آنکه گفتهشود اساسا «اصلاحات ساختاری»، مفهومی #پارادوکسیکال است.
۴ـ نقش «#عاملیت» در «اصلاح ساختار» در ایران کنونی، مبتنی بر جنبههای ویژهای مانند #کاریزما بودن یا ثروتمند بودن یا خانوادهدار بودن در امر #قدرت است اما نقش «عاملیت» در «اصلاح ساختاری» مبتنی بر اراده و #عقلانیت جمعی یا تخصص یا واقعگرایی یا جهانوطنی است. بنابراین همهجا «عاملیت»، دارای نقش است اما این کجا و آن کجا!
۵ـ هر چه ساختارهای چهارگانهی اجتماعی (اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی) بیشتر و بیشتر در هم تنیده باشند انجام اصلاحات ساختاری، بیشتر و بیشتر به تغییرات تؤام با زور نزدیکتر میشود زیرا گریزی از آن نیست مانند انجام #سزارین برای مادری که نمیتواند طبیعی بزاید. این خونبار خواهدبود و حتی ممکن است جان مادر برای تولد فرزند به خطر بیفتد اما چارهای نیست چون اگر جز این باشد خطر، جان هر دو یعنی مادر و فرزند را تهدید میکند. «#گذار_دموکراتیک» به مثابه «#استراتژی تغییر»، گاه امکانناپذیر است آنجا که ساختارها در هم تنیده و نفوذ ناپذیرند و نقش «عاملیت» در «اصلاحات ساختاری» ناهمسو با #منافع حاکمیت تلقی میشود.
۶ـ از «#امر_مطلوب» تا «#امر_ممکن»، گاه فاصله از زمین تا آسمان است. بله، همه موافقیم که «عدم خشونتطلبی» در روند اصلاحات ساختاری، امری «مطلوب» است اما آیا با توجه به موارد مذکور، انجام این توصیه امری «ممکن» است؟ نمیخواهیم شعر بگوییم که زیبا و دلنواز است میخواهیم از واقعیات عبوس سخن بگوییم.
۷ـ به نظر میرسد آنان که به خطا، «#انقلابیگری» را در نقطهی مقابل «اصلاحطلبی ساختاری» قرار دادهاند ابتدا به خود و سپس به دیگران آدرس غلط دادهاند. انقلاب، نهایت اصلاحات ساختاری معطوف به ایدئولوژی است که مرحله قبل از آن و فارغ از ایدئولوژی، «#تحولخواهی» است. این… | ادامه👇:
http://blog.dr-bokharaei.com/2021/04/blog-post.html?#more
| دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۵)
🗓 دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
«#کرونا»ی #ایدئولوژیک
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
یک سال پیش در تاریخ ۱۴ فروردین ۱۳۹۹ در بند ۳ یک یاداشت برای روزنامهی ایران نوشتم:
«پس از دورهی عرض اندام «#کووید_۱۹»، نقش «دولتها» در کنترل و مدیریت کلان جوامع بیش از پیش مورد توجه قرار خواهدگرفت. در این میان، دولتهایی که عرصههای اقتصادی را با چالش مواجه ساختهاند و آن را با محوریت «#ایدئولوژی» در هم آمیختهاند با بحران روبهرو خواهندشد زیرا صلاحیتشان از سوی اعضای #جامعه مورد داوری قرار خواهدگرفت»! اینجا👇
https://t.me/dr_bokharaei/357
اینک دقیقاً یک سال از آن تاریخ گذشته و همچنان میبینیم که اندر خم یک کوچهایم و معلوم نیست در این جمعیت بیش از هشتادمیلیونی، آن صد یا دویستهزار نفری که مشخص نیست چه محلولی را به جای #واکسن تزریقانده شدهاند چه حالی دارند! در انگلیس بیش از چهل درصد مردم واکسینه شدهاند و اینجا یکی در مقام #رهبری میگوید که حق خرید واکسن از غرب را ندارید، این یکی در مقام رئیس #دولت میگوید که ما واکسن را به هر طریقی تهیه خواهیمکرد و هم او دیروز هم گفته: «عبادت مردم و مناسک مردم، مهم است» و پریروز در کابینهاش تصمیم گرفتهبود که جادهها را بگشایند و پسپریروز هم میگفت که مردم ناچارند کار کنند و قس علیهذا …! اینک این آشفتهبازار کووید ۱۹ و این هم مرگ و میرهایی که در راه است. اگر چند سال دیگر هم بگذرد و اگر بنا به درخواست جمع #اصلاحطلبان_حکومتی و #اصولگرایان، «#حاکمیت_یگانه» اعم از نظامی و غیر نظامی سر کار آید همچنان معتقدم #اقتصاد_شیعیمسلک (بخوانید: صلحستیز) راه به جایی نخواهدبرد و همچنان انسانها جانشان کمارزش است!
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
«#کرونا»ی #ایدئولوژیک
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
یک سال پیش در تاریخ ۱۴ فروردین ۱۳۹۹ در بند ۳ یک یاداشت برای روزنامهی ایران نوشتم:
«پس از دورهی عرض اندام «#کووید_۱۹»، نقش «دولتها» در کنترل و مدیریت کلان جوامع بیش از پیش مورد توجه قرار خواهدگرفت. در این میان، دولتهایی که عرصههای اقتصادی را با چالش مواجه ساختهاند و آن را با محوریت «#ایدئولوژی» در هم آمیختهاند با بحران روبهرو خواهندشد زیرا صلاحیتشان از سوی اعضای #جامعه مورد داوری قرار خواهدگرفت»! اینجا👇
https://t.me/dr_bokharaei/357
اینک دقیقاً یک سال از آن تاریخ گذشته و همچنان میبینیم که اندر خم یک کوچهایم و معلوم نیست در این جمعیت بیش از هشتادمیلیونی، آن صد یا دویستهزار نفری که مشخص نیست چه محلولی را به جای #واکسن تزریقانده شدهاند چه حالی دارند! در انگلیس بیش از چهل درصد مردم واکسینه شدهاند و اینجا یکی در مقام #رهبری میگوید که حق خرید واکسن از غرب را ندارید، این یکی در مقام رئیس #دولت میگوید که ما واکسن را به هر طریقی تهیه خواهیمکرد و هم او دیروز هم گفته: «عبادت مردم و مناسک مردم، مهم است» و پریروز در کابینهاش تصمیم گرفتهبود که جادهها را بگشایند و پسپریروز هم میگفت که مردم ناچارند کار کنند و قس علیهذا …! اینک این آشفتهبازار کووید ۱۹ و این هم مرگ و میرهایی که در راه است. اگر چند سال دیگر هم بگذرد و اگر بنا به درخواست جمع #اصلاحطلبان_حکومتی و #اصولگرایان، «#حاکمیت_یگانه» اعم از نظامی و غیر نظامی سر کار آید همچنان معتقدم #اقتصاد_شیعیمسلک (بخوانید: صلحستیز) راه به جایی نخواهدبرد و همچنان انسانها جانشان کمارزش است!
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۶)
🗓 چهارشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
#دوقطبی شدن #شخصیت: دوقطبی شدن #جامعه
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
#خودکشی #آزاده_نامداری (یا خودکشانده، نمیدانم) مانند هر پدیدهای در متن زمانی و مکانی و اجتماعی خودش قابل تحلیل است. ایشان در شرایطی که #صداوسیما در #اعترافگیری اجباری و #شکنجه #آزادیخواهان، شریک جرم بود در قاب تلویزیون ظاهر میشود و #چادر و #حجاب حکومتی را تشویق میکند. این در حالی بود که برخی #زنان برای رفع #حجاب_اجباری، تلاش میکردند و هزینه میدادند. او میخواست (یا میخواستندش!) به مشهوریت یک شبه و تنعمات ناشی از آن برسد. طبیعی است که #کشف_حجاب او در خارج، خبرساز و منتشر شود. یحتمل، نهایتاً نتوانست فشار روحی ـ روانی را تحمل کند. یا اینکه از عملکرد گذشتهی خود و «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو»یی که با ژست حامی چادر گرفتهبود شرمناک بود. نمیدانم … به هر حال متأسفانه جامعهی ما در شرایط #جنگ نرم یا سرد متمایل(!) به جنگ سخت یا گرم به سر میبرد. جامعه دوقطبی شدهاست و این یکی از نشانههای #فروپاشی_اجتماعی است.
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 چهارشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
#دوقطبی شدن #شخصیت: دوقطبی شدن #جامعه
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
#خودکشی #آزاده_نامداری (یا خودکشانده، نمیدانم) مانند هر پدیدهای در متن زمانی و مکانی و اجتماعی خودش قابل تحلیل است. ایشان در شرایطی که #صداوسیما در #اعترافگیری اجباری و #شکنجه #آزادیخواهان، شریک جرم بود در قاب تلویزیون ظاهر میشود و #چادر و #حجاب حکومتی را تشویق میکند. این در حالی بود که برخی #زنان برای رفع #حجاب_اجباری، تلاش میکردند و هزینه میدادند. او میخواست (یا میخواستندش!) به مشهوریت یک شبه و تنعمات ناشی از آن برسد. طبیعی است که #کشف_حجاب او در خارج، خبرساز و منتشر شود. یحتمل، نهایتاً نتوانست فشار روحی ـ روانی را تحمل کند. یا اینکه از عملکرد گذشتهی خود و «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو»یی که با ژست حامی چادر گرفتهبود شرمناک بود. نمیدانم … به هر حال متأسفانه جامعهی ما در شرایط #جنگ نرم یا سرد متمایل(!) به جنگ سخت یا گرم به سر میبرد. جامعه دوقطبی شدهاست و این یکی از نشانههای #فروپاشی_اجتماعی است.
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۷)
🗓 شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
آغازیدن از «#مرگ»!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
«مرگ» به معنای رفتن یا بازگشتن؟
۱ـ اهالی «#دیانت»، «مرگ» را حلقهای بین «بودن» و «شدن» میپندارند. اهالی «بودن»، دنیای خود را تولد و مرگی میدانند که «نقدِ بودن» را به چیز دیگری که «شاید» نقدتر یا پندار خودساخته باشد ترجیح نمیدهند. «#نقد» را میچسبند تا اگر به آن رسیدند شایستهگی «نقدتر» را هم داشتهباشند هر چند صرفاً ذهنی باشد. پس از پایان زندگی که «مرگ» است آغاز میکنیم و به امروز رهسپار میشویم. شروع از پایان ...!
۲ـ «مرگ» را میتوان پایان همه چیز تلقّی کرد یا معلول تباهی و خرابی بدن دانست. مرگ را میتوان رهایی روح از قید بدن، پندار کرد تا حرکت جوهریاش را ادامه دهد و همچنان «#بدن» را خوار شمرد که در زمان مرگ، کهنه و درمانده شدهاست. «مرگ»، هر چه باشد ترسناک است و برای همین، برخی آن را آغاز فلسفهپردازی یا برخی دیگر، علت نهایی ادیان دانستهاند. همه اینها به این دلیل است که انسان، شاید تنها موجودی است که به حتمی بودن مردنش «#آگاهی» دارد! با «#اضطراب» ناشی از این آگاهی چه باید کرد؟ برخی به همان «نقدتر» که گفتم روی میآورند تا آرام شوند و برخی دیگر با ترجیح نقد به نقدتر در «فضای اکنون»، مرگ را آغازی برای بازگشت به عقب و «#آینده» را سکّوی نگاهی به «اکنون» قرار میدهند تا به گونهای رفتار کنند که به هنگام مرگ، «#آرامش» را در آغوش گیرند. پس خمیرمایهی فهم مرگ، «آرامش» است.
۳ـ «آرامش» یک تفسیر است، پس یک «دلیل» و امر ذهنی است. چرا کمتر در مورد مرگ، گفتوشنود میکنیم؟ زیرا هنوز به «تفسیر»ی از آرامش، دست نیافتهایم. چرا از مرگ به عنوان تنها اصل ثابت زندگی، فرار میکنیم؟ میرداماد فیلسوف میگوید: «تلخی مرگ در ترسیدن از آن است، پس از تلخی مرگ نترسید!» این نترسیدن و آن احساس «آرامش»ی که گفتم چه زمانی حاصل میآید؟ آیا این حصول، از جنس «انشا» و توصیه و امر و نهی است یا از جنس «دریافت» و ورود به حواس پنجگانه؟ فلاسفهی الهی مانند میردامادها عمدتاً به «انشا» و توصیهی فلسفی روی آوردهاند و ذهن را متوجه جهان دیگری کردهاند. اما فلاسفهی «اکنونگرا»، تفسیر مرگ را با تفسیر از «زندگی» پیوند زدهاند. حال، پای «زندگی» به صحنه باز میشود تا آن تفسیر و ترس و آرامش و … بازتعریف شوند.
۴ـ «زندگی» چیست؟ از شعر تا شعور میتوان به آن پاسخ داد. «زندگی» از عشق بخشیدن به آن تا عشق ورزیدن آن به دیگران، جریان دارد. پس هستهی مرکزی زندگی، «#عشق» است. عشقورزی، «چشم تیزبین» و «احساس قوی» میخواهد. اگر چنین باشد صدای روییدن چمن هم شنیده میشود! «چشم» و «احساس» مگر از لوازم «فهم» نیست؟ اگر هست، پس «مقولهی عشق» با «مقولهی فهم» رابطهی تنگاتنگی دارد. یعنی آن که نمیفهمد پس نمیتواند عشق بورزد! این معنایش این نیست که آن که میفهمد، لزوماً عشق میورزد! پس موضوعاتی مانند: عشق، زندگی، فهم و همهی مفاهیمی که «اکنون» را میسازند در هم تنیدهاند.
۵ـ فهم از زندگی، تابع «رضایت» است. شاید هم نه؛ «رضایت»، تابع «فهم از زندگی» است. بلکه هر دو تابع یکدیگرند! یک «فنر» را از زوایای گوناگون بنگرید. «رضایت»، تابع وضعیت مکانی و زمانی است. در زمانهای دورتر «رضایت»، ساده بود مانند رضایت از زندگی یک روستایی نسبت به پیرامونش. «اکنون» رضایت چند لایه است. اینک رضایت با «#حیات_اجتماعی» پیوندی گسستناپذیر دارد. حیات اجتماعی برای یک کودک و برای یک نوجوان تا یک کهنسال منظرههای متفاوتی دارد. وقتی سخن از «منظره» میشود «انتظارات» و به دنبالش، «#اخلاق» به صحنه میآیند. علاوه بر این اختلاف در مناظر و انتظارات، انسانِ امروز فرامکانی است یعنی در فضای مجازی، مرزها را درمینوردد. پس انسان امروز، پیچیده است اما پیچیدگی در عین «سادگی»، زیرا هنوز انسان است و به دنبال «فهم» و تفسیر و هضم زندگی! انسان، گرگ انسان نیست. انسان، عشق انسان است اما اگر این «عشق»، به انسان داده نشود او شاید بشود گرگ دیگری و خشم بورزد تا آنجا که بشود «گرگ خود» و خود را بدرد با چاقو یا مخدّر!
۶ـ «#رضایت_فردی» تابع «#رضایت_اجتماعی» است. رضایت اجتماعی تابع «شرایط اجتماعی» است. شرایط اجتماعی در سه سطح خُرد، میانه و کلان از وضع خانواده تا اوضاع سازمانها و نهایتاً پویایی ساختارها، تابع «#نظام_حکمرانی» است. نظام حکمرانی تابع «#مشروعیت #قدرت» است. مشروعیت قدرت تابع «پذیرش مردمان» است. پس: «آغاز»، پایان شد و «پایان»، آغاز! یعنی از «رضایت فردی» تا «پذیرش فردی» که به ظاهر،… | ادامه: 👇
http://blog.dr-bokharaei.com/2021/04/blog-post_10.html#more
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
آغازیدن از «#مرگ»!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
«مرگ» به معنای رفتن یا بازگشتن؟
۱ـ اهالی «#دیانت»، «مرگ» را حلقهای بین «بودن» و «شدن» میپندارند. اهالی «بودن»، دنیای خود را تولد و مرگی میدانند که «نقدِ بودن» را به چیز دیگری که «شاید» نقدتر یا پندار خودساخته باشد ترجیح نمیدهند. «#نقد» را میچسبند تا اگر به آن رسیدند شایستهگی «نقدتر» را هم داشتهباشند هر چند صرفاً ذهنی باشد. پس از پایان زندگی که «مرگ» است آغاز میکنیم و به امروز رهسپار میشویم. شروع از پایان ...!
۲ـ «مرگ» را میتوان پایان همه چیز تلقّی کرد یا معلول تباهی و خرابی بدن دانست. مرگ را میتوان رهایی روح از قید بدن، پندار کرد تا حرکت جوهریاش را ادامه دهد و همچنان «#بدن» را خوار شمرد که در زمان مرگ، کهنه و درمانده شدهاست. «مرگ»، هر چه باشد ترسناک است و برای همین، برخی آن را آغاز فلسفهپردازی یا برخی دیگر، علت نهایی ادیان دانستهاند. همه اینها به این دلیل است که انسان، شاید تنها موجودی است که به حتمی بودن مردنش «#آگاهی» دارد! با «#اضطراب» ناشی از این آگاهی چه باید کرد؟ برخی به همان «نقدتر» که گفتم روی میآورند تا آرام شوند و برخی دیگر با ترجیح نقد به نقدتر در «فضای اکنون»، مرگ را آغازی برای بازگشت به عقب و «#آینده» را سکّوی نگاهی به «اکنون» قرار میدهند تا به گونهای رفتار کنند که به هنگام مرگ، «#آرامش» را در آغوش گیرند. پس خمیرمایهی فهم مرگ، «آرامش» است.
۳ـ «آرامش» یک تفسیر است، پس یک «دلیل» و امر ذهنی است. چرا کمتر در مورد مرگ، گفتوشنود میکنیم؟ زیرا هنوز به «تفسیر»ی از آرامش، دست نیافتهایم. چرا از مرگ به عنوان تنها اصل ثابت زندگی، فرار میکنیم؟ میرداماد فیلسوف میگوید: «تلخی مرگ در ترسیدن از آن است، پس از تلخی مرگ نترسید!» این نترسیدن و آن احساس «آرامش»ی که گفتم چه زمانی حاصل میآید؟ آیا این حصول، از جنس «انشا» و توصیه و امر و نهی است یا از جنس «دریافت» و ورود به حواس پنجگانه؟ فلاسفهی الهی مانند میردامادها عمدتاً به «انشا» و توصیهی فلسفی روی آوردهاند و ذهن را متوجه جهان دیگری کردهاند. اما فلاسفهی «اکنونگرا»، تفسیر مرگ را با تفسیر از «زندگی» پیوند زدهاند. حال، پای «زندگی» به صحنه باز میشود تا آن تفسیر و ترس و آرامش و … بازتعریف شوند.
۴ـ «زندگی» چیست؟ از شعر تا شعور میتوان به آن پاسخ داد. «زندگی» از عشق بخشیدن به آن تا عشق ورزیدن آن به دیگران، جریان دارد. پس هستهی مرکزی زندگی، «#عشق» است. عشقورزی، «چشم تیزبین» و «احساس قوی» میخواهد. اگر چنین باشد صدای روییدن چمن هم شنیده میشود! «چشم» و «احساس» مگر از لوازم «فهم» نیست؟ اگر هست، پس «مقولهی عشق» با «مقولهی فهم» رابطهی تنگاتنگی دارد. یعنی آن که نمیفهمد پس نمیتواند عشق بورزد! این معنایش این نیست که آن که میفهمد، لزوماً عشق میورزد! پس موضوعاتی مانند: عشق، زندگی، فهم و همهی مفاهیمی که «اکنون» را میسازند در هم تنیدهاند.
۵ـ فهم از زندگی، تابع «رضایت» است. شاید هم نه؛ «رضایت»، تابع «فهم از زندگی» است. بلکه هر دو تابع یکدیگرند! یک «فنر» را از زوایای گوناگون بنگرید. «رضایت»، تابع وضعیت مکانی و زمانی است. در زمانهای دورتر «رضایت»، ساده بود مانند رضایت از زندگی یک روستایی نسبت به پیرامونش. «اکنون» رضایت چند لایه است. اینک رضایت با «#حیات_اجتماعی» پیوندی گسستناپذیر دارد. حیات اجتماعی برای یک کودک و برای یک نوجوان تا یک کهنسال منظرههای متفاوتی دارد. وقتی سخن از «منظره» میشود «انتظارات» و به دنبالش، «#اخلاق» به صحنه میآیند. علاوه بر این اختلاف در مناظر و انتظارات، انسانِ امروز فرامکانی است یعنی در فضای مجازی، مرزها را درمینوردد. پس انسان امروز، پیچیده است اما پیچیدگی در عین «سادگی»، زیرا هنوز انسان است و به دنبال «فهم» و تفسیر و هضم زندگی! انسان، گرگ انسان نیست. انسان، عشق انسان است اما اگر این «عشق»، به انسان داده نشود او شاید بشود گرگ دیگری و خشم بورزد تا آنجا که بشود «گرگ خود» و خود را بدرد با چاقو یا مخدّر!
۶ـ «#رضایت_فردی» تابع «#رضایت_اجتماعی» است. رضایت اجتماعی تابع «شرایط اجتماعی» است. شرایط اجتماعی در سه سطح خُرد، میانه و کلان از وضع خانواده تا اوضاع سازمانها و نهایتاً پویایی ساختارها، تابع «#نظام_حکمرانی» است. نظام حکمرانی تابع «#مشروعیت #قدرت» است. مشروعیت قدرت تابع «پذیرش مردمان» است. پس: «آغاز»، پایان شد و «پایان»، آغاز! یعنی از «رضایت فردی» تا «پذیرش فردی» که به ظاهر،… | ادامه: 👇
http://blog.dr-bokharaei.com/2021/04/blog-post_10.html#more
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۸)
🗓 دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
«#مرگ» کرونایی: «#آگاهی» اجتماعی!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
بمیرید بمیرید در این عشق (بخوانید: کرونا) بمیرید ـ در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید ـ کز این خاک برآیید سماوات (بخوانید: آگاهی) بگیرید
دیروز بود که یکی از روزنامهنگاران به دنبال اصرارش در روزهای قبل، دوباره در واتساپ پیام داد:
او: سلام دکتر بخارایی عزیز. دربارهی یادداشت به نتیجهای رسیدین؟ بالاخره لطف شما شامل حال من میشه؟
من: سلام. باور کنید چیز جدیدی به ذهنم نمیرسه که برای یادداشت مناسب باشه. مگر اینکه شما پرسشهای جدیدی در مورد #کرونا داشته باشید.
او: بحث بیشتر حول محور افزایش ابتلا و مرگ به دلیل وجود کرونای انگلیسی هست و ادامهی روند دورکاریها و اعمال #قرنطینه و رعایت پروتکلها توسط مردم.
من: میدونم. واقعاً این مطلب جدیدی نیست.
او: بله کرونا که همونه فقط با شدت بیشتر.
من: مطالب قبلی را میتوانید تکرار کنید. باید پرسش جدیدی داشت.
او: محور یادداشتی که گفتن اینه: رفتار مردم در مواجهه با محدودیتهای کرونایی.
من: میدونم چی در ذهنشون هست. پرسشهای تکراری و کلی … هر وقت #دولت_ایران مانند #دولت_انگلیس ۸۰درصد درآمد ماهانهی کسبه و دیگران را بدون استثنا به آنها هر ماه پرداخت کرد آن وقت میتوان با مردم از لزوم رعایت قواعد قرنطینه سخن گفت.
او: البته این درست نیست که همهی تقصیرها رو گردن #دولت بندازیم مشکل جای دیگست متأسفانه و البته که مردم هم نباید دست به خودکشی بزنن.
من: دقت نکردید چی گفتم. از شکم گرسنه یا از مردمی که در ناآرامی به سر میبرن نباید انتظار داشت که در خانه بنشینند.
او: بله یقیناً این هم درسته ولی میشه سر کار رفت و در عین حال پروتکلها رو هم رعایت کرد.
من: خیر نمیشه. این حرفها لاکچری است فکر میکنم.
او: البته تحریمها کمر اقتصاد رو شکسته و مقصر اصلی دولت نیست.
من: علت #تحریم؟؟؟؟
او: اون از بالاتر از دولت آب میخوره، خودتون که در جریانین.
من: این دولتها کارگزار آن مقام بالاتر بودهاند. جز این است؟
او: اینام موندن تو امپاس. دیگه چیزی به آخر عمر دولت نمونده ولی همونطور که میدونین با رفتن اینام هیچ اتفاق جدیدی نمیفته.
من: درسته، موافقم. به همین خاطر سالهاست که فریاد میزنیم از این نظام ایدئولوژیک، آبی گرم نمیشود. پس بهتر است با «مردن» دیگران، به خود آییم. پس کرونا کارکرد مثبت دارد …
او: چه کارکرد مثبت وحشتناکی!
من: در جامعهای که به طور طبیعی نمیزاید، چاره ای جز سزارین توأم با خطر نیست.
او: چه جملهی دردآور و چه مثال بهجا و زیبایی، زیبا از نظر همخوانی با اصل مطلب.
من: حالا باز هم علاقهمند هستید این مطالب را در روزنامهتان منتشر کنید؟
او: منم بخوام نمیشه. ای کاش روزی برسه که بشه ولی امر محاله.
من: شما اگر مسئول #روزنامه بودید منتشر میکردید؟
او: #اعدام نمیشدم آیا؟ حقایق رو باید گفت ولی خطوط قرمز این اجازه رو نمیده!
… و این بود گفتوگوی ما در واتساپ.
| نتیجه:
۱ـ مردمی که تن به «#مرگ_اجتماعی» دادهاند سهل است که تن به #مرگ_فردی هم بدهند. چو صد آید نود هم نزد ما است! فایدهاش این است که اگر این مرگهای ناشی از ویروس کرونای امروز و ویروسهای بعدی که در راه است هر قدر زیادتر شود و ما بیشتر بمیریم شاید دیگران بعدها بیشتر فکر کنند که «#نظام_حکمرانی» در تشدید تلفات، چه نقشی دارد و این پدیده، «آگاهیبخش» است.
۲ـ در «مرگ اجتماعی»، روزنامهنگارانش مجبور به کارهایی میشوند که به آنها اعتقادی ندارند و نیز اگر بخواهند ایفای نقش کنند از عواقبش میترسند. پس در جامعهی ما، قبل از اینکه از کرونا بمیریم، مرده بودیم. باز میگردم به دو بیت بالا از مولانا که: بمیریم شاید آگاهی یابند!
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
«#مرگ» کرونایی: «#آگاهی» اجتماعی!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
بمیرید بمیرید در این عشق (بخوانید: کرونا) بمیرید ـ در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید ـ کز این خاک برآیید سماوات (بخوانید: آگاهی) بگیرید
دیروز بود که یکی از روزنامهنگاران به دنبال اصرارش در روزهای قبل، دوباره در واتساپ پیام داد:
او: سلام دکتر بخارایی عزیز. دربارهی یادداشت به نتیجهای رسیدین؟ بالاخره لطف شما شامل حال من میشه؟
من: سلام. باور کنید چیز جدیدی به ذهنم نمیرسه که برای یادداشت مناسب باشه. مگر اینکه شما پرسشهای جدیدی در مورد #کرونا داشته باشید.
او: بحث بیشتر حول محور افزایش ابتلا و مرگ به دلیل وجود کرونای انگلیسی هست و ادامهی روند دورکاریها و اعمال #قرنطینه و رعایت پروتکلها توسط مردم.
من: میدونم. واقعاً این مطلب جدیدی نیست.
او: بله کرونا که همونه فقط با شدت بیشتر.
من: مطالب قبلی را میتوانید تکرار کنید. باید پرسش جدیدی داشت.
او: محور یادداشتی که گفتن اینه: رفتار مردم در مواجهه با محدودیتهای کرونایی.
من: میدونم چی در ذهنشون هست. پرسشهای تکراری و کلی … هر وقت #دولت_ایران مانند #دولت_انگلیس ۸۰درصد درآمد ماهانهی کسبه و دیگران را بدون استثنا به آنها هر ماه پرداخت کرد آن وقت میتوان با مردم از لزوم رعایت قواعد قرنطینه سخن گفت.
او: البته این درست نیست که همهی تقصیرها رو گردن #دولت بندازیم مشکل جای دیگست متأسفانه و البته که مردم هم نباید دست به خودکشی بزنن.
من: دقت نکردید چی گفتم. از شکم گرسنه یا از مردمی که در ناآرامی به سر میبرن نباید انتظار داشت که در خانه بنشینند.
او: بله یقیناً این هم درسته ولی میشه سر کار رفت و در عین حال پروتکلها رو هم رعایت کرد.
من: خیر نمیشه. این حرفها لاکچری است فکر میکنم.
او: البته تحریمها کمر اقتصاد رو شکسته و مقصر اصلی دولت نیست.
من: علت #تحریم؟؟؟؟
او: اون از بالاتر از دولت آب میخوره، خودتون که در جریانین.
من: این دولتها کارگزار آن مقام بالاتر بودهاند. جز این است؟
او: اینام موندن تو امپاس. دیگه چیزی به آخر عمر دولت نمونده ولی همونطور که میدونین با رفتن اینام هیچ اتفاق جدیدی نمیفته.
من: درسته، موافقم. به همین خاطر سالهاست که فریاد میزنیم از این نظام ایدئولوژیک، آبی گرم نمیشود. پس بهتر است با «مردن» دیگران، به خود آییم. پس کرونا کارکرد مثبت دارد …
او: چه کارکرد مثبت وحشتناکی!
من: در جامعهای که به طور طبیعی نمیزاید، چاره ای جز سزارین توأم با خطر نیست.
او: چه جملهی دردآور و چه مثال بهجا و زیبایی، زیبا از نظر همخوانی با اصل مطلب.
من: حالا باز هم علاقهمند هستید این مطالب را در روزنامهتان منتشر کنید؟
او: منم بخوام نمیشه. ای کاش روزی برسه که بشه ولی امر محاله.
من: شما اگر مسئول #روزنامه بودید منتشر میکردید؟
او: #اعدام نمیشدم آیا؟ حقایق رو باید گفت ولی خطوط قرمز این اجازه رو نمیده!
… و این بود گفتوگوی ما در واتساپ.
| نتیجه:
۱ـ مردمی که تن به «#مرگ_اجتماعی» دادهاند سهل است که تن به #مرگ_فردی هم بدهند. چو صد آید نود هم نزد ما است! فایدهاش این است که اگر این مرگهای ناشی از ویروس کرونای امروز و ویروسهای بعدی که در راه است هر قدر زیادتر شود و ما بیشتر بمیریم شاید دیگران بعدها بیشتر فکر کنند که «#نظام_حکمرانی» در تشدید تلفات، چه نقشی دارد و این پدیده، «آگاهیبخش» است.
۲ـ در «مرگ اجتماعی»، روزنامهنگارانش مجبور به کارهایی میشوند که به آنها اعتقادی ندارند و نیز اگر بخواهند ایفای نقش کنند از عواقبش میترسند. پس در جامعهی ما، قبل از اینکه از کرونا بمیریم، مرده بودیم. باز میگردم به دو بیت بالا از مولانا که: بمیریم شاید آگاهی یابند!
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۹)
🗓 چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
خوابِ ما: #کیفقاپی!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
۱ـ یکی از عزیزانی که این شطحیات را دنبال میکند و از جملهی صاحبان #اعتقاد_دینی هم هست برایم نوشت: «شرایط اجتماعی امروز چنان شده که رمق و انگیزهی هیچ کاری را ندارم و نیمی از انرژی و زمان مفیدم به این میگذرد که بتوانم نسبت به وقایع پیرامون، خودم را توجیه و آنها را تفسیر کنم. باورتان میشود در یک ماه گذشته در محلهای که زندگی میکنیم دو کیفقاپی خشن برای خانمم و خواهر خانمم اتفاق افتاده؟ یعنی اول کتک میزنند و بعد کیف و گوشی را بر میدارند. چه کسی پاسخگوی این حس #ناامنی و #ترس و آسیب فیزیکی خواهد بود؟»!
۲ـ ساده بگویم: مادر همهی مشکلات در همه جا «#بیکاری» است. پدر مشکلات، «کمگرایشی» به «#نظام_حکمرانی» است. ما در ایران با هر دو عامل دست به گریبانیم. داستان این نیست که فعلاً «#تحریم» هستیم و اگر آزاد شویم مشکلات، حل خواهد شد چرا که آن زمانی که تحریم نبودیم باز هم نرخ بیکاری، سیر صعودی داشت. از سوی دیگر چون توزیع عادلانهی فرصتها از ابتدای دورهی سازندگی در زمان جناب #هاشمی_رفسنجانی تاکنون نداشتهایم (و قبل از آن هم که همه سرشان گرم بود به #دیگرکشی در داخل و سپس در #جنگ با عراق) این امید وجود ندارد که در شرایط توزیع ناعادلانهی فرصتها (بخوانید: توزیع فرصتها بین برخی از #مؤمنین علیالباطن و بسیاری از متظاهرین) نرخ بیکاری کاهش پیدا کند. از سوی دیگر همین مرزبندی بین خودی و غیر خودی، آشفتهبازاری درست کرده که آن «گرایش» و اعتقاد به نظام حکمرانی را با بحران عمیق مواجه ساخته است.
۳ـ #جامعه، پریشاناحوال است پس برای پاسخگویی به نیازهای اولیه و ثانویه، بسیاری از مجرمان مجبور به ارتکاب مجدد #جرم هستند و کیفقاپیها افزون خواهدشد. از یک سو به نظر میرسد اینک بسیاری از «ناهنجاریها»، «#هنجار» شدهاند و دشوار است جامعه از کاری که عادت کرده است دست بشوید و #ترک_اعتیاد کند! پس جرایم، تکرار خواهند شد (خوشا به حال منادیان #انقلاب که هنوز میگویند مرغ یک پا دارد و خود را توجیه میکنند!). از دیگر سو، چون کمتر قادر به تحلیل جامعهشناختی کلاننگر نسبت به وقایع و #مسائل_اجتماعی پیرامونمان هستیم و حتی #روشنفکران دینمدار هم کمتر راضی میشوند که بپذیرند الگوهای کهن رفتاری و فکری مذهبی در قرن نوین و حتی در قرون گذشته پاسخگو نیستند و نبودهاند مرتب سعی میکنیم توجیه کنیم. فلذا هنوز به #انتخابات_خرداد_۱۴۰۰ دل بستهایم که اگر فلان #اصلاحطلب_حکومتی تأیید صلاحیت شود چهها که نخواهد شد! نهایت اینکه ما خود «مسئول» حس ناامنی و ترسمان هستیم.
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
خوابِ ما: #کیفقاپی!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
۱ـ یکی از عزیزانی که این شطحیات را دنبال میکند و از جملهی صاحبان #اعتقاد_دینی هم هست برایم نوشت: «شرایط اجتماعی امروز چنان شده که رمق و انگیزهی هیچ کاری را ندارم و نیمی از انرژی و زمان مفیدم به این میگذرد که بتوانم نسبت به وقایع پیرامون، خودم را توجیه و آنها را تفسیر کنم. باورتان میشود در یک ماه گذشته در محلهای که زندگی میکنیم دو کیفقاپی خشن برای خانمم و خواهر خانمم اتفاق افتاده؟ یعنی اول کتک میزنند و بعد کیف و گوشی را بر میدارند. چه کسی پاسخگوی این حس #ناامنی و #ترس و آسیب فیزیکی خواهد بود؟»!
۲ـ ساده بگویم: مادر همهی مشکلات در همه جا «#بیکاری» است. پدر مشکلات، «کمگرایشی» به «#نظام_حکمرانی» است. ما در ایران با هر دو عامل دست به گریبانیم. داستان این نیست که فعلاً «#تحریم» هستیم و اگر آزاد شویم مشکلات، حل خواهد شد چرا که آن زمانی که تحریم نبودیم باز هم نرخ بیکاری، سیر صعودی داشت. از سوی دیگر چون توزیع عادلانهی فرصتها از ابتدای دورهی سازندگی در زمان جناب #هاشمی_رفسنجانی تاکنون نداشتهایم (و قبل از آن هم که همه سرشان گرم بود به #دیگرکشی در داخل و سپس در #جنگ با عراق) این امید وجود ندارد که در شرایط توزیع ناعادلانهی فرصتها (بخوانید: توزیع فرصتها بین برخی از #مؤمنین علیالباطن و بسیاری از متظاهرین) نرخ بیکاری کاهش پیدا کند. از سوی دیگر همین مرزبندی بین خودی و غیر خودی، آشفتهبازاری درست کرده که آن «گرایش» و اعتقاد به نظام حکمرانی را با بحران عمیق مواجه ساخته است.
۳ـ #جامعه، پریشاناحوال است پس برای پاسخگویی به نیازهای اولیه و ثانویه، بسیاری از مجرمان مجبور به ارتکاب مجدد #جرم هستند و کیفقاپیها افزون خواهدشد. از یک سو به نظر میرسد اینک بسیاری از «ناهنجاریها»، «#هنجار» شدهاند و دشوار است جامعه از کاری که عادت کرده است دست بشوید و #ترک_اعتیاد کند! پس جرایم، تکرار خواهند شد (خوشا به حال منادیان #انقلاب که هنوز میگویند مرغ یک پا دارد و خود را توجیه میکنند!). از دیگر سو، چون کمتر قادر به تحلیل جامعهشناختی کلاننگر نسبت به وقایع و #مسائل_اجتماعی پیرامونمان هستیم و حتی #روشنفکران دینمدار هم کمتر راضی میشوند که بپذیرند الگوهای کهن رفتاری و فکری مذهبی در قرن نوین و حتی در قرون گذشته پاسخگو نیستند و نبودهاند مرتب سعی میکنیم توجیه کنیم. فلذا هنوز به #انتخابات_خرداد_۱۴۰۰ دل بستهایم که اگر فلان #اصلاحطلب_حکومتی تأیید صلاحیت شود چهها که نخواهد شد! نهایت اینکه ما خود «مسئول» حس ناامنی و ترسمان هستیم.
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۱۰)
🗓 شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
سوءهاضمهی #فمینیستی!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
۱ـ با دانشجویان ارشد #جامعهشناسی، درس «#جامعهشناسی_زنان» را به صورت مجازی در هفتهی گذشته داشتم. سخن از «#تبعیض_جنسیتی» بود. یکی از دانشجویان از ارومیه که در #آموزش_و_پرورش، #معلم ریاضی است در ضمن اینکه موافق بود که #تبعیض جنسیتی وجود دارد در آخر صحبتش گفت: «الحمدلله نرخ #اشتغال زنان در پستهای مدیریتی بالاتر در ادارات آموزش و پرورش ارومیه تقریباً دو برابر شده». این «الحمد لله»ی که او گفت ذهنم را درگیر کرد.
۲ـ به #دانشجو گفتم: فرض کنید سفرهای پهن شده و غذای چهار نفر در آن آماده است حال آنکه روز قبل در همین سفره، دو غذا وجود داشت. حالا غذا چند برابر شدهاست؟
گفت: دو برابر
گفتم: بسیار خوب. حالا فرض کنید ده نفر نیازمند غذا هستند و دور این سفره نشستهاند. حالا اگر این ده نفر از ۲۰درصد غذایشان به لحاظ مقدار و کیفیت صرف نظر کنند پس هر یک به چند درصد غذا نیاز دارد؟
گفت: ۸۰ درصد
گفتم: حالا آن چهار ظرف غذا (که نسبت به روز قبل دو برابر شدهبود) چند درصد نیاز این ده نفر را که هر یک به هشتاد درصد غذا هم راضی هستند پاسخ میدهد؟
گفت: ۵۰ درصد
گفتم: حالا این ده نفر با آن چهار ظرف غذا اگر بخواهند سر کنند آیا حداقل با پنجاه درصد توقع و انتظارشان، سفره را در پایان ترک نخواهندکرد و هنوز پنجاه درصد انتظارشان بیپاسخ باقی نخواهد ماند؟
اندکی تأمل کرد و گفت: بله درسته!
گفتم: حالا اگر این روزها تکرار شوند آیا آن افراد دچار سوء هاضمه نخواهند شد؟
گفت: بله.
گفتم: پس چرا گفتید: «الحمدلله»، دو برابر شدهاست؟
گفت: متوجه نمیشوم منظورتان چیست!
گفتم: عزیز من، مثال آن ده نفر در اطراف سفره غذا، زنان در جامعهی قرن بیستویکمی ایران هستند که در فضای جهانی تنفس میکنند و آگاه به توانایی و آزادی خودشان شدهاند و سطح توقع و انتظاراتشان، حداقل در سطح همان هشتاد درصد غذای مورد نیاز برای آن ده نفر است اما نیمی از این توقع و انتظار در این «سفره اجتماعی» پاسخ داده نمیشود یعنی نیمی بلاتکلیف باقی ماندهاست. پس با بحران پاسخگویی به انتظارات و توقعات #زنان (بخوانید: زنان و مردان تحوّلجو) در ایران مواجهیم.
با اندکی خنده گفت: درست میگویید. از این جهت ندیدهبودم.
گفتم: آن دو برابر شدن واگذاری پستهای بالای اداری به زنان، همانند همان دو برابر شدن غذاها در سفره و نهایتاً پاسخگویی به پنجاهدرصد نیاز زنان است، پس این نشان از وجود «#بحران_مقبولیت» برای #نظام_سیاسی و #حکمرانی در ایران دارد.
گفت: میشود بیشتر توضیح دهید؟
گفتم: در مورد «بحران مقبولیت» و #فروپاشی_اجتماعی حرفهای ناخوانده زیادی در کانال تلگرامیام گفتهام اما خلاصه اینکه لوکوموتیو حکمرانی در ایران از قافلهی تحولجویی #شهروندان، عقب مانده و این فاصله، بیشتر و بیشتر میشود و بنابراین «مقبول» نمیافتد و هزینهها را هدر میدهد و منابع را میسوزاند و به نتیجهای هم نخواهدرسید. پس آیا حالا هم خواهی گفت: «الحمدلله»؟
خندید و گفت: خیر!
۳ـ سوء هاضمه چیست؟ آن را «دشگواری» هم گفتهاند که نشانش، «درد شکم» است و میتواند منجر به «زخم گوارشی» شود. این سوء هاضمه، باعث «نفخ» و «آروغ» و «تهوّع» میشود. اینک به جای کلمات داخل گیومه بگذارید: #نارضایتی، پرخاشگری، تجمیع انتظارات، اعتراضهای پراکنده و استفراغ #جامعه! حالا میشود: دشگواری اجتماعی زنان (همان: سوءهاضمهی فمینیستی) که با «#نارضایتی_اجتماعی» مشخص میشود اینک منجر به «#پرخاشگری» و #خشونتورزی و نیز موجب «تجمیع انتظارات» و «اعتراضهای پراکنده» زنان شده و نهایتاً موجب «استفراغ جامعه»ی زنان (بخوانید: همهی #مدنیتطلبان) خواهد شد یعنی آنچه را بلعیدهاند بالا خواهند آورد و خیرش را به شرّش و «عطایش را به لقایش» خواهند بخشید. نه الحمد لله!
۴ـ میدانید که «بهمن» با انبوه برف، خطربار میشود و آن در کشورهای در حال توسعه با «بهمنشکن» مواجه میشود تا قبل از رسیدن به زمین هموار، کمتر آسیبرسان شود اما در ایران #شیعی، بهمنها (بخوانید:بحرانها) همچنان در سراسیبی تند در حرکتند و این هم نشانی دیگر از «فروپاشی اجتماعی» است.
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
سوءهاضمهی #فمینیستی!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
۱ـ با دانشجویان ارشد #جامعهشناسی، درس «#جامعهشناسی_زنان» را به صورت مجازی در هفتهی گذشته داشتم. سخن از «#تبعیض_جنسیتی» بود. یکی از دانشجویان از ارومیه که در #آموزش_و_پرورش، #معلم ریاضی است در ضمن اینکه موافق بود که #تبعیض جنسیتی وجود دارد در آخر صحبتش گفت: «الحمدلله نرخ #اشتغال زنان در پستهای مدیریتی بالاتر در ادارات آموزش و پرورش ارومیه تقریباً دو برابر شده». این «الحمد لله»ی که او گفت ذهنم را درگیر کرد.
۲ـ به #دانشجو گفتم: فرض کنید سفرهای پهن شده و غذای چهار نفر در آن آماده است حال آنکه روز قبل در همین سفره، دو غذا وجود داشت. حالا غذا چند برابر شدهاست؟
گفت: دو برابر
گفتم: بسیار خوب. حالا فرض کنید ده نفر نیازمند غذا هستند و دور این سفره نشستهاند. حالا اگر این ده نفر از ۲۰درصد غذایشان به لحاظ مقدار و کیفیت صرف نظر کنند پس هر یک به چند درصد غذا نیاز دارد؟
گفت: ۸۰ درصد
گفتم: حالا آن چهار ظرف غذا (که نسبت به روز قبل دو برابر شدهبود) چند درصد نیاز این ده نفر را که هر یک به هشتاد درصد غذا هم راضی هستند پاسخ میدهد؟
گفت: ۵۰ درصد
گفتم: حالا این ده نفر با آن چهار ظرف غذا اگر بخواهند سر کنند آیا حداقل با پنجاه درصد توقع و انتظارشان، سفره را در پایان ترک نخواهندکرد و هنوز پنجاه درصد انتظارشان بیپاسخ باقی نخواهد ماند؟
اندکی تأمل کرد و گفت: بله درسته!
گفتم: حالا اگر این روزها تکرار شوند آیا آن افراد دچار سوء هاضمه نخواهند شد؟
گفت: بله.
گفتم: پس چرا گفتید: «الحمدلله»، دو برابر شدهاست؟
گفت: متوجه نمیشوم منظورتان چیست!
گفتم: عزیز من، مثال آن ده نفر در اطراف سفره غذا، زنان در جامعهی قرن بیستویکمی ایران هستند که در فضای جهانی تنفس میکنند و آگاه به توانایی و آزادی خودشان شدهاند و سطح توقع و انتظاراتشان، حداقل در سطح همان هشتاد درصد غذای مورد نیاز برای آن ده نفر است اما نیمی از این توقع و انتظار در این «سفره اجتماعی» پاسخ داده نمیشود یعنی نیمی بلاتکلیف باقی ماندهاست. پس با بحران پاسخگویی به انتظارات و توقعات #زنان (بخوانید: زنان و مردان تحوّلجو) در ایران مواجهیم.
با اندکی خنده گفت: درست میگویید. از این جهت ندیدهبودم.
گفتم: آن دو برابر شدن واگذاری پستهای بالای اداری به زنان، همانند همان دو برابر شدن غذاها در سفره و نهایتاً پاسخگویی به پنجاهدرصد نیاز زنان است، پس این نشان از وجود «#بحران_مقبولیت» برای #نظام_سیاسی و #حکمرانی در ایران دارد.
گفت: میشود بیشتر توضیح دهید؟
گفتم: در مورد «بحران مقبولیت» و #فروپاشی_اجتماعی حرفهای ناخوانده زیادی در کانال تلگرامیام گفتهام اما خلاصه اینکه لوکوموتیو حکمرانی در ایران از قافلهی تحولجویی #شهروندان، عقب مانده و این فاصله، بیشتر و بیشتر میشود و بنابراین «مقبول» نمیافتد و هزینهها را هدر میدهد و منابع را میسوزاند و به نتیجهای هم نخواهدرسید. پس آیا حالا هم خواهی گفت: «الحمدلله»؟
خندید و گفت: خیر!
۳ـ سوء هاضمه چیست؟ آن را «دشگواری» هم گفتهاند که نشانش، «درد شکم» است و میتواند منجر به «زخم گوارشی» شود. این سوء هاضمه، باعث «نفخ» و «آروغ» و «تهوّع» میشود. اینک به جای کلمات داخل گیومه بگذارید: #نارضایتی، پرخاشگری، تجمیع انتظارات، اعتراضهای پراکنده و استفراغ #جامعه! حالا میشود: دشگواری اجتماعی زنان (همان: سوءهاضمهی فمینیستی) که با «#نارضایتی_اجتماعی» مشخص میشود اینک منجر به «#پرخاشگری» و #خشونتورزی و نیز موجب «تجمیع انتظارات» و «اعتراضهای پراکنده» زنان شده و نهایتاً موجب «استفراغ جامعه»ی زنان (بخوانید: همهی #مدنیتطلبان) خواهد شد یعنی آنچه را بلعیدهاند بالا خواهند آورد و خیرش را به شرّش و «عطایش را به لقایش» خواهند بخشید. نه الحمد لله!
۴ـ میدانید که «بهمن» با انبوه برف، خطربار میشود و آن در کشورهای در حال توسعه با «بهمنشکن» مواجه میشود تا قبل از رسیدن به زمین هموار، کمتر آسیبرسان شود اما در ایران #شیعی، بهمنها (بخوانید:بحرانها) همچنان در سراسیبی تند در حرکتند و این هم نشانی دیگر از «فروپاشی اجتماعی» است.
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۱۱)
🗓 دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
عطش بی پاسخ!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
۱ـ زمین، عطشناک است و در حسرت آب دارد میسوزد. در دورترها دریاست و آفتاب و امواج دریا با هم جشنی زیبا برپا کردهاند و دارند با هم حال میکنند. هر چند ساحل از امواج آب دریا سیلی میخورد اما ساحل، رهاست و موج دریا را محبتی میپندارد که همواره صورتش را نمناک میکند و میداند که بوتههای گلش ریشه در همان آب دارند. ساحل میداند که اگر آب نباشد آفتاب، اشک نمیریزد و اگر نریزد گلها پژمرده میشوند. ساحل، عاشق سیلیهای امواج دریاست. اما خاک ما را عطشی است که زندانش باید نامید. گلدانها خالی از آباند. باران نمیآید. لبهای مردم من بادکرده از عطشاند و تشنگی سوزان دارند. اینجا هوای دلها ابری است اما ابری از غم رفتن آب و عشق. در شهر شکستخورده هوای ابری، باران ندارد!
۲ـ داشتم فکر میکردم این جماعاتی که از #انتخابات_خرداد_۱۴۰۰ سخنی به نام «تحلیل» میگویند گاه چهقدر در ناهشیاری هستند. جمعهشب گفتوشنود خانم نرگس محمدی، ببخشید: ملیحه محمدی (نرگس که اسطورهی مبارزه و مقاومت با بیش از پنج سال #زندان در داخل ایران است) و آقای جمشید برزگر در تلویزیون بیبیسی فارسی را دیدم. موضوع مربوط بود به #مشارکت یا #عدم_مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری پیش رو. خانم محمدی میگفت که نمیتوان از الآن به طور قطع نظر داد که آیا باید مشارکت کرد یا #تحریم و باید منتظر بود تا کاندیداها مشخص و سپس تأیید شوند (در منطق میگویند: به شرط «لا»، یعنی اگر چنین و چنان شود یا نشود پس میتوان نتیجهگیری کرد). آقای برزگر هم کلیاتی میگفت در خصوص عدم شرکت به طور قطع (یعنی: «لا» به شرط و تحت هر شرایطی). اگر من جای ایشان بودم این تحریم را اینگونه ترسیم میکردم. چهگونه؟ در جاگذاری مفاهیم اجتماعی به جای مفاهیم ادبی در بند ۱. پس میشود: مردم ایران آنچنان تشنهی هویتیابیاند که قطرههای اندک باران #اصلاحطلبی (با فرض تأیید صلاحیت کاندیداهای مربوطه) کامشان را نمناک نمیکند و همچنان در حسرت بارش بارانی که هویتهای #جوانان و #زنان و #مردان و #قومیتها و #نخبگان و متعهدان و … را سیراب کند باقی خواهندماند و ما دیگر فرصت و توانی برای انتظار نداریم. یعنی چه؟
۳ـ فرض بگیریم که کاندیدای اصلاحطلبها تأیید صلاحیت شود، حال:
ـ آیا این تأیید صلاحیت بنا به «مصلحت» #نظام_حکمرانی در جهت تداوم همین نظام نخواهد بود؟
ـ وقتی در مواد ۱ تا ۱۴ در فصل اول #قانون_اساسی، همهچیز مبتنی بر این مفاهیماند: #حکومت #قرآن، نقش #وحی در تدوین قوانین، مبارزه با مظاهر فساد معارض با ایمان و تقوا، فقیه عادل به عنوان ولیّ امر، امر به معروف و نهی از منکر، اتحاد ملل اسلامی، برتری مذهب جعفری اثنی عشری الیالابد و …، حالا برترین کاندیدای تأیید شدهی #اصلاحطلب که فرضاً رأی هم بیاورد و #رئیسجمهور شود آیا میتواند و در حیطهی وظایفش است که خلاف قانون اساسی، کنش کُنَد و اصلاً اعتقاد دارد که همهی این مفاهیمی که گفته شد از جمله موانع تکامل اجتماعی است؟
ـ ممکن است بگویید: چرا که نه و چرا نمیتوان آرام آرام تفاسیر نوینی از همان مفاهیم ارائه کرد؟ موافقم که اگر چنین شود عالی و «مطلوب» است اما این بسان کویر در حسرت باران است و اگر باران ببارد چهها که نخواهد شد. آیا فکر میکنید این فوج عظیم دینداران که هم به سلاح #ایدئولوژی و هم به سلاح #روحانیت و هم به سلاح تخصصهایی که در این چند دهه فرا گرفتهاند و اینک #قدرت را به #ثروت پیوند زدهاند مجهزند، نشستهاند که شما از راه برسید و نرم و آرام به راه راست هدایتشان کنید؟
۴ـ اشکال کار ما که دست به تحلیل میزنیم این است که گاهِ بسیاری تفاوت میان «تحلیل» و «کلیگویی همیشه درست» را نمیدانیم. این گزارهی همیشه درست است که: «اگر فردا باران بیاید گلها شاد میشوند و دیگر نیازی نیست به آنها آب دهیم». اما تحلیل واقعی این است که با تخیّل جامعهشناختی و در اینجا با تکیه بر علم هواشناسی بگوییم که آیا فردا باران میآید یا خیر؟! گزارهی نخست، یک گزارهی مهمل است و حتی زیبایی شعر را هم ندارد اما زیاد میگوییم و میشنویم … «اگرهای مطلوب» زیادند اما فکر نمیکنیم که چه فاصلهای وجود دارد بین: «مطلوبیات» و «ممکنات»؟ پس باز میگردم و همان شعرگونه بند ۱ را با خود زمزمه میکنم …
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
عطش بی پاسخ!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
۱ـ زمین، عطشناک است و در حسرت آب دارد میسوزد. در دورترها دریاست و آفتاب و امواج دریا با هم جشنی زیبا برپا کردهاند و دارند با هم حال میکنند. هر چند ساحل از امواج آب دریا سیلی میخورد اما ساحل، رهاست و موج دریا را محبتی میپندارد که همواره صورتش را نمناک میکند و میداند که بوتههای گلش ریشه در همان آب دارند. ساحل میداند که اگر آب نباشد آفتاب، اشک نمیریزد و اگر نریزد گلها پژمرده میشوند. ساحل، عاشق سیلیهای امواج دریاست. اما خاک ما را عطشی است که زندانش باید نامید. گلدانها خالی از آباند. باران نمیآید. لبهای مردم من بادکرده از عطشاند و تشنگی سوزان دارند. اینجا هوای دلها ابری است اما ابری از غم رفتن آب و عشق. در شهر شکستخورده هوای ابری، باران ندارد!
۲ـ داشتم فکر میکردم این جماعاتی که از #انتخابات_خرداد_۱۴۰۰ سخنی به نام «تحلیل» میگویند گاه چهقدر در ناهشیاری هستند. جمعهشب گفتوشنود خانم نرگس محمدی، ببخشید: ملیحه محمدی (نرگس که اسطورهی مبارزه و مقاومت با بیش از پنج سال #زندان در داخل ایران است) و آقای جمشید برزگر در تلویزیون بیبیسی فارسی را دیدم. موضوع مربوط بود به #مشارکت یا #عدم_مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری پیش رو. خانم محمدی میگفت که نمیتوان از الآن به طور قطع نظر داد که آیا باید مشارکت کرد یا #تحریم و باید منتظر بود تا کاندیداها مشخص و سپس تأیید شوند (در منطق میگویند: به شرط «لا»، یعنی اگر چنین و چنان شود یا نشود پس میتوان نتیجهگیری کرد). آقای برزگر هم کلیاتی میگفت در خصوص عدم شرکت به طور قطع (یعنی: «لا» به شرط و تحت هر شرایطی). اگر من جای ایشان بودم این تحریم را اینگونه ترسیم میکردم. چهگونه؟ در جاگذاری مفاهیم اجتماعی به جای مفاهیم ادبی در بند ۱. پس میشود: مردم ایران آنچنان تشنهی هویتیابیاند که قطرههای اندک باران #اصلاحطلبی (با فرض تأیید صلاحیت کاندیداهای مربوطه) کامشان را نمناک نمیکند و همچنان در حسرت بارش بارانی که هویتهای #جوانان و #زنان و #مردان و #قومیتها و #نخبگان و متعهدان و … را سیراب کند باقی خواهندماند و ما دیگر فرصت و توانی برای انتظار نداریم. یعنی چه؟
۳ـ فرض بگیریم که کاندیدای اصلاحطلبها تأیید صلاحیت شود، حال:
ـ آیا این تأیید صلاحیت بنا به «مصلحت» #نظام_حکمرانی در جهت تداوم همین نظام نخواهد بود؟
ـ وقتی در مواد ۱ تا ۱۴ در فصل اول #قانون_اساسی، همهچیز مبتنی بر این مفاهیماند: #حکومت #قرآن، نقش #وحی در تدوین قوانین، مبارزه با مظاهر فساد معارض با ایمان و تقوا، فقیه عادل به عنوان ولیّ امر، امر به معروف و نهی از منکر، اتحاد ملل اسلامی، برتری مذهب جعفری اثنی عشری الیالابد و …، حالا برترین کاندیدای تأیید شدهی #اصلاحطلب که فرضاً رأی هم بیاورد و #رئیسجمهور شود آیا میتواند و در حیطهی وظایفش است که خلاف قانون اساسی، کنش کُنَد و اصلاً اعتقاد دارد که همهی این مفاهیمی که گفته شد از جمله موانع تکامل اجتماعی است؟
ـ ممکن است بگویید: چرا که نه و چرا نمیتوان آرام آرام تفاسیر نوینی از همان مفاهیم ارائه کرد؟ موافقم که اگر چنین شود عالی و «مطلوب» است اما این بسان کویر در حسرت باران است و اگر باران ببارد چهها که نخواهد شد. آیا فکر میکنید این فوج عظیم دینداران که هم به سلاح #ایدئولوژی و هم به سلاح #روحانیت و هم به سلاح تخصصهایی که در این چند دهه فرا گرفتهاند و اینک #قدرت را به #ثروت پیوند زدهاند مجهزند، نشستهاند که شما از راه برسید و نرم و آرام به راه راست هدایتشان کنید؟
۴ـ اشکال کار ما که دست به تحلیل میزنیم این است که گاهِ بسیاری تفاوت میان «تحلیل» و «کلیگویی همیشه درست» را نمیدانیم. این گزارهی همیشه درست است که: «اگر فردا باران بیاید گلها شاد میشوند و دیگر نیازی نیست به آنها آب دهیم». اما تحلیل واقعی این است که با تخیّل جامعهشناختی و در اینجا با تکیه بر علم هواشناسی بگوییم که آیا فردا باران میآید یا خیر؟! گزارهی نخست، یک گزارهی مهمل است و حتی زیبایی شعر را هم ندارد اما زیاد میگوییم و میشنویم … «اگرهای مطلوب» زیادند اما فکر نمیکنیم که چه فاصلهای وجود دارد بین: «مطلوبیات» و «ممکنات»؟ پس باز میگردم و همان شعرگونه بند ۱ را با خود زمزمه میکنم …
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۱۲)
🗓 پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
#انتخابات_خرداد_۱۴۰۰ و پرسشهای تکراری!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
چرا سؤالهای تکراری میپرسیم؟
۱ـ برخی دوستان و کسانی که مطالب بنده را دنبال میکنند از نتایج انتخابات خرداد ۱۴۰۰ میپرسند. نگران هستند. ابهام دارند. سردرگم هستند. میپرسند که چه خواهد شد و چه باید بکنیم؟ نمیدانم این تشویشها برای چیست! مسیر ما مشخص است. سازهای ناهمگون داخلیها و خارجیها گوشنواز نیست و واضح است که: هر کسی از ظن خود شد یار من ـ از درون من نجست اسرار من!
۲ـ این روزها در داخل تلاش میشود تنور انتخابات داغ شود. عزیزانی همچون #تاجزاده تلاش میکنند در کلابهاوس از مواضع رادیکال خود بگویند. بسیاری دیگر از #اصلاحطلبان_حکومتی، او را تکنواز میخوانند. ایشان از برداشتن گامهای آرامتر سخن میگویند و اصرار دارند که ظرفیت #نظام_سیاسی در نظر گرفته شود. #اصولگرایان همیشه عزیز هم علاقمندند با زبان #دین و #اعتقادات و سردار سلیمانی با طرفدارانشان سخن بگویند. عزیزان #اپوزیسیون هم که: «#نه_به_انتخابات»! هر کس در این معرکه کلامی و حرفی و ژستی دارد. داستان چیست؟
۳ـ خرداد ۱۴۰۰ مدتها است که از راه رسیده است از سال ۱۳۸۴ که سید بزرگوار، #خاتمی صحنه را به جناب #احمدینژاد سپرد. از آن زمان، مسیر مشخص شده بود و ابهامی وجود نداشت. پیشبینی میشد که برندهی انتخابات، احمدینژاد باشد. در سال ۹۲ هم که آقای #روحانی آمد «اهل هوشیاری» میدانستند که خیل عظیم استقبال از او در داخل و خارج به نومیدی میگراید. چرا؟ زیرا «ساختاری» میدیدند!
۴ـ ما در حبس ساختارهای «کمکارکرد» هستیم و از همان #قانون_اساسی و در همان مواد ۱ و ۲ این #قانون، رأی خیل «فقهای جامعالشرایط» ارجح بر رأی اهالی اندیشه شمرده شده. از این مجمل حدیث مفصل بخوانید، همچنان که ۴۳ سال است همین علما کم و بیش از جانب مردم، #مشروعیت گرفتهاند. مبارکشان باشد: هم به صاحبان #قدرت و هم به مردمی که زیر پرچم ایشان سینه میزنند. آنها حق دارند حکومت کنند. واقعاً میگویم!
۵ـ خرداد ۱۴۰۰ مدتهای مدیدی است که از راه رسیده منتها برخی صدای پایش را نشنیدهاند. اشکال از ایشان است که گوششان سنگین شده است. او آمد و رفت. تاجزاده رد صلاحیت شد. #ظریف، تصمیم به کاندیداتوری گرفت. علی لاریجانی هم چپچپ به ظریف نگاه کرد. اصولگرایان هم با دو کاندیدا وارد صحنه شدند. یکی، #نظامی و #سپاهی و آن دیگری از اهالی عمامه. در این معرکه، تاجزاده نهایتاً گفت: اگر قرار است بین آن اصولگرا و این «ظریف» (یا ظریفی دیگر از همان خانواده) یکی انتخاب شود پس من بین متوسط و بد، متوسط را انتخاب خواهمکرد هر چند راضی نیستم! این پیام تاجزاده در جامعه چنین منعکس شد: بین بد و بدتر، عقل حکم میکند که «بد» را انتخاب کنیم … و اینگونه شد که حدود پنجاه و اندی درصد از صاحبان #رأی در مملکت در دور اول انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ شرکت کردند و نهایتاً در دور دوم با حضور بیشتر منادیان اصلاحطلبی، برنده هم از زمره همان «ظریفان» بود و آن کمتر از پنجاه درصدی که مشارکت نداشتند برای دیگران شاخ و شانه کشیدند و روز از نو و روزگار از نو …
۶ـ عزیزان، ما نیازمند #رئیسجمهور نیستیم، ما نیازمند چیز دیگری هستیم. ما اول باید سخن گفتن و گفتوشنود و طریق فکر کردن را مرور کنیم و نیز بیاموزیم. …
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
#انتخابات_خرداد_۱۴۰۰ و پرسشهای تکراری!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
چرا سؤالهای تکراری میپرسیم؟
۱ـ برخی دوستان و کسانی که مطالب بنده را دنبال میکنند از نتایج انتخابات خرداد ۱۴۰۰ میپرسند. نگران هستند. ابهام دارند. سردرگم هستند. میپرسند که چه خواهد شد و چه باید بکنیم؟ نمیدانم این تشویشها برای چیست! مسیر ما مشخص است. سازهای ناهمگون داخلیها و خارجیها گوشنواز نیست و واضح است که: هر کسی از ظن خود شد یار من ـ از درون من نجست اسرار من!
۲ـ این روزها در داخل تلاش میشود تنور انتخابات داغ شود. عزیزانی همچون #تاجزاده تلاش میکنند در کلابهاوس از مواضع رادیکال خود بگویند. بسیاری دیگر از #اصلاحطلبان_حکومتی، او را تکنواز میخوانند. ایشان از برداشتن گامهای آرامتر سخن میگویند و اصرار دارند که ظرفیت #نظام_سیاسی در نظر گرفته شود. #اصولگرایان همیشه عزیز هم علاقمندند با زبان #دین و #اعتقادات و سردار سلیمانی با طرفدارانشان سخن بگویند. عزیزان #اپوزیسیون هم که: «#نه_به_انتخابات»! هر کس در این معرکه کلامی و حرفی و ژستی دارد. داستان چیست؟
۳ـ خرداد ۱۴۰۰ مدتها است که از راه رسیده است از سال ۱۳۸۴ که سید بزرگوار، #خاتمی صحنه را به جناب #احمدینژاد سپرد. از آن زمان، مسیر مشخص شده بود و ابهامی وجود نداشت. پیشبینی میشد که برندهی انتخابات، احمدینژاد باشد. در سال ۹۲ هم که آقای #روحانی آمد «اهل هوشیاری» میدانستند که خیل عظیم استقبال از او در داخل و خارج به نومیدی میگراید. چرا؟ زیرا «ساختاری» میدیدند!
۴ـ ما در حبس ساختارهای «کمکارکرد» هستیم و از همان #قانون_اساسی و در همان مواد ۱ و ۲ این #قانون، رأی خیل «فقهای جامعالشرایط» ارجح بر رأی اهالی اندیشه شمرده شده. از این مجمل حدیث مفصل بخوانید، همچنان که ۴۳ سال است همین علما کم و بیش از جانب مردم، #مشروعیت گرفتهاند. مبارکشان باشد: هم به صاحبان #قدرت و هم به مردمی که زیر پرچم ایشان سینه میزنند. آنها حق دارند حکومت کنند. واقعاً میگویم!
۵ـ خرداد ۱۴۰۰ مدتهای مدیدی است که از راه رسیده منتها برخی صدای پایش را نشنیدهاند. اشکال از ایشان است که گوششان سنگین شده است. او آمد و رفت. تاجزاده رد صلاحیت شد. #ظریف، تصمیم به کاندیداتوری گرفت. علی لاریجانی هم چپچپ به ظریف نگاه کرد. اصولگرایان هم با دو کاندیدا وارد صحنه شدند. یکی، #نظامی و #سپاهی و آن دیگری از اهالی عمامه. در این معرکه، تاجزاده نهایتاً گفت: اگر قرار است بین آن اصولگرا و این «ظریف» (یا ظریفی دیگر از همان خانواده) یکی انتخاب شود پس من بین متوسط و بد، متوسط را انتخاب خواهمکرد هر چند راضی نیستم! این پیام تاجزاده در جامعه چنین منعکس شد: بین بد و بدتر، عقل حکم میکند که «بد» را انتخاب کنیم … و اینگونه شد که حدود پنجاه و اندی درصد از صاحبان #رأی در مملکت در دور اول انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ شرکت کردند و نهایتاً در دور دوم با حضور بیشتر منادیان اصلاحطلبی، برنده هم از زمره همان «ظریفان» بود و آن کمتر از پنجاه درصدی که مشارکت نداشتند برای دیگران شاخ و شانه کشیدند و روز از نو و روزگار از نو …
۶ـ عزیزان، ما نیازمند #رئیسجمهور نیستیم، ما نیازمند چیز دیگری هستیم. ما اول باید سخن گفتن و گفتوشنود و طریق فکر کردن را مرور کنیم و نیز بیاموزیم. …
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۱۳)
🗓 شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
#روز_جهانی_کارگر و #انتخابات_خرداد_۱۴۰۰!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
امروز شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ و روز اول ماه می، روز جهانی کسانی است که بیش از همه مورد غفلت قرار گرفتهاند.
۱ـ این روزها در کلابهاوسها عزیزان راست و چپ دل خوش کردهاند که با حضور حدود ۲۰ هزار مشارکتجو، کاندیداهای #ریاستجمهوری به طرح مباحث میپردازند تا بسا تنور انتخابات خرداد داغتر شود. دیشب هم آقای #جهانگیری و فردا هم شاید دوباره آقای #تاجزاده و شاید اندکی بعد باز هم خانم #فائزه_هاشمی! از سوی دیگر #دلواپسان #ولایت نیز سخنان کلابهاوسی میپراکنند. دوستان چند بار بنده را به #کلابهاوس دعوت کردند اما احساس کردم جنبهی هیجانی و فرصتسوزش نسبت به جنبهی دیالکتیکیاش می چربد فلذا تاکنون علاقهای در خود ندیدم که در آنجا گذران وقت کنم. قبل از این تقریباً این عزیزانی که اینک در #کلابهاوس سخن میگویند از گفتوشنود چالشی پرهیز کرده بودند. میگویید: نه! بروید و از ایشان بخواهید که دیالکتیکی وارد گفتوشنود شوند تا هر دو سوی مناظره از فرصت همگون برای بحث برخوردار باشند. آنوقت میبینید که ما به «منبر» عادت کردهایم هم راست و هم چپمان.
۲ـ به نظر میرسد مسئلهی اصلی در جامعهی ما وجود «#تبعیض» است. این تبعیض در ابعاد اجتماعی و اقتصادی، بیشتر برجسته است. امروز #روز_کارگر است و یک پرسش اساسی وجود دارد که «تبعیض» را به چالش میکشاند و آن آین که: توزیع ناعادلانهی #ثروت و پول در جامعهی ما که منجر به #اختلاف_طبقاتی آزاردهنده شده است در کجای برنامههای کاندیداها قرار دارد؟ چرا یک سری شعارهای تکراری تحویل مردم داده میشود؟ مگر این قضایای سیاسی که جناب ظریف در آن فایل صوتی مطرح کردهاست خیلی تازگی دارد و مگر بارها و مکرراً نسبت به وجود تعارضات جدی در عرصهی سیاستگذاری خارجی گفته نشده بود؟ فرض کنید گردش به سمت آمریکا یا روسیه یا متوازن باشد، حال اگر همین منش مدیریتی و همین ساختارهای بیمار حقوقی و سیاسی تداوم داشته باشد واقعاً چه تفاوتی میکند؟ چرا در این گفتوگوهای تبلیغاتی در کلابهاوس به مسائل اصلی پرداخته نمیشود؟ داستان «#مالکیت_خصوصی» چیست؟ افسارش را کجا و کی و چگونه کاندیداها میخواهند بکشند؟ مگر جز این است که در جامعهای که مالکیت خصوصی افسار گسیخته وجود داشته باشد حتی «#آزادی» هم بیارزش است و مگر جز این است که «آزادی» هم از سوی صاحبان پول و قدرت جهت داده میشود؟ پس اگر ما «آزادی» را به شمای کاندیدا ببخشاییم شما چه طرحی برای حکایت افسار گسیختهی «مالکیت خصوصی» دارید؟
۳ـ در اصل ۲۲ #قانون_اساسی آمده که: «حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرّض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند». حالا این «#قانون» آیا تاکنون متعرض همه مواردی که در آن اشاره شده، شده است؟ پاسخ: بله، آنجا که «قدرت» و #امر_سیاسی به چالش کشیده شده و نقد شده. مثلاً مصادرهی اموال بهاییها یا ممنوعالمعامله شدن #فعالان_سیاسی یا مواردی از این دست. اما آیا این همه افرادی که «یک شبه ره صد ساله رفتهاند»، یعنی همان نوکیسهگان و این همه #فاصله_طبقاتی که موجب اینهمه ناراحتی و افسردهگی و نومیدی و فساد و جرم و مهمتر از همه «رخداد یک امر غیر اخلاقی و غیر انسانی» شدهاست دُم به تلهی «قانون» دادهاند؟ پاسخ: خیر. چرا؟ زیرا در اصل ۴۷ قانون اساسی آمده: «مالکیت شخصی که از راه مشروع باشد محترم است. ضوابط آن را قانون معین میکند». حالا مشکل شد دو تا: معنای «مشروع» و وضوح «قانون»! باز هم جلوتر میرویم. در بند ۶ اصل ۲ قانون اساسی در بخش اول در مورد راه تشخیص کرامت و آزادی اعضای جامعهی ایران آمده: «اجتهاد مستمر فقهای جامعالشرائط بر اساس کتاب و سنت معصومین»! عزیزان من این مجموعه تفاسیر این جماعت مدعی فقاهت یک فضاحت سنگین در این ۴۳ سال به بار آورده، حال شما از این جماعت انتطار دارید که معنای مفاهیم کلیدی مانند «مالکیت خصوصی» را مشخص کنند؟ اینها آمده بودند که #مستضعفین را به بالا بکشند یا اینکه «#مستکبر» کنند؟ علیالظاهر، نقض غرض صورت پذیرفته. به نظر نمیرسد این جماعت بتوانند کاری کنند چون در ثروت و قدرت آنچنان غرقند که از بیرون آب، خبر ندارند!
۴ـ روز جهانی #کارگر است. اختلاف طبقات در ایران بیداد میکند. افراد سودجو اعم از ریشدار و بیریش، صحنه را برای عرض اندام و لگدپراکنی کاملاً مساعد دیدهاند و این حکایت از سال ۱۳۶۷ بیشتر شدت گرفت. «کارگر» کجا قرار دارد؟ معنای…| ادامه👉
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
#روز_جهانی_کارگر و #انتخابات_خرداد_۱۴۰۰!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
امروز شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ و روز اول ماه می، روز جهانی کسانی است که بیش از همه مورد غفلت قرار گرفتهاند.
۱ـ این روزها در کلابهاوسها عزیزان راست و چپ دل خوش کردهاند که با حضور حدود ۲۰ هزار مشارکتجو، کاندیداهای #ریاستجمهوری به طرح مباحث میپردازند تا بسا تنور انتخابات خرداد داغتر شود. دیشب هم آقای #جهانگیری و فردا هم شاید دوباره آقای #تاجزاده و شاید اندکی بعد باز هم خانم #فائزه_هاشمی! از سوی دیگر #دلواپسان #ولایت نیز سخنان کلابهاوسی میپراکنند. دوستان چند بار بنده را به #کلابهاوس دعوت کردند اما احساس کردم جنبهی هیجانی و فرصتسوزش نسبت به جنبهی دیالکتیکیاش می چربد فلذا تاکنون علاقهای در خود ندیدم که در آنجا گذران وقت کنم. قبل از این تقریباً این عزیزانی که اینک در #کلابهاوس سخن میگویند از گفتوشنود چالشی پرهیز کرده بودند. میگویید: نه! بروید و از ایشان بخواهید که دیالکتیکی وارد گفتوشنود شوند تا هر دو سوی مناظره از فرصت همگون برای بحث برخوردار باشند. آنوقت میبینید که ما به «منبر» عادت کردهایم هم راست و هم چپمان.
۲ـ به نظر میرسد مسئلهی اصلی در جامعهی ما وجود «#تبعیض» است. این تبعیض در ابعاد اجتماعی و اقتصادی، بیشتر برجسته است. امروز #روز_کارگر است و یک پرسش اساسی وجود دارد که «تبعیض» را به چالش میکشاند و آن آین که: توزیع ناعادلانهی #ثروت و پول در جامعهی ما که منجر به #اختلاف_طبقاتی آزاردهنده شده است در کجای برنامههای کاندیداها قرار دارد؟ چرا یک سری شعارهای تکراری تحویل مردم داده میشود؟ مگر این قضایای سیاسی که جناب ظریف در آن فایل صوتی مطرح کردهاست خیلی تازگی دارد و مگر بارها و مکرراً نسبت به وجود تعارضات جدی در عرصهی سیاستگذاری خارجی گفته نشده بود؟ فرض کنید گردش به سمت آمریکا یا روسیه یا متوازن باشد، حال اگر همین منش مدیریتی و همین ساختارهای بیمار حقوقی و سیاسی تداوم داشته باشد واقعاً چه تفاوتی میکند؟ چرا در این گفتوگوهای تبلیغاتی در کلابهاوس به مسائل اصلی پرداخته نمیشود؟ داستان «#مالکیت_خصوصی» چیست؟ افسارش را کجا و کی و چگونه کاندیداها میخواهند بکشند؟ مگر جز این است که در جامعهای که مالکیت خصوصی افسار گسیخته وجود داشته باشد حتی «#آزادی» هم بیارزش است و مگر جز این است که «آزادی» هم از سوی صاحبان پول و قدرت جهت داده میشود؟ پس اگر ما «آزادی» را به شمای کاندیدا ببخشاییم شما چه طرحی برای حکایت افسار گسیختهی «مالکیت خصوصی» دارید؟
۳ـ در اصل ۲۲ #قانون_اساسی آمده که: «حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرّض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند». حالا این «#قانون» آیا تاکنون متعرض همه مواردی که در آن اشاره شده، شده است؟ پاسخ: بله، آنجا که «قدرت» و #امر_سیاسی به چالش کشیده شده و نقد شده. مثلاً مصادرهی اموال بهاییها یا ممنوعالمعامله شدن #فعالان_سیاسی یا مواردی از این دست. اما آیا این همه افرادی که «یک شبه ره صد ساله رفتهاند»، یعنی همان نوکیسهگان و این همه #فاصله_طبقاتی که موجب اینهمه ناراحتی و افسردهگی و نومیدی و فساد و جرم و مهمتر از همه «رخداد یک امر غیر اخلاقی و غیر انسانی» شدهاست دُم به تلهی «قانون» دادهاند؟ پاسخ: خیر. چرا؟ زیرا در اصل ۴۷ قانون اساسی آمده: «مالکیت شخصی که از راه مشروع باشد محترم است. ضوابط آن را قانون معین میکند». حالا مشکل شد دو تا: معنای «مشروع» و وضوح «قانون»! باز هم جلوتر میرویم. در بند ۶ اصل ۲ قانون اساسی در بخش اول در مورد راه تشخیص کرامت و آزادی اعضای جامعهی ایران آمده: «اجتهاد مستمر فقهای جامعالشرائط بر اساس کتاب و سنت معصومین»! عزیزان من این مجموعه تفاسیر این جماعت مدعی فقاهت یک فضاحت سنگین در این ۴۳ سال به بار آورده، حال شما از این جماعت انتطار دارید که معنای مفاهیم کلیدی مانند «مالکیت خصوصی» را مشخص کنند؟ اینها آمده بودند که #مستضعفین را به بالا بکشند یا اینکه «#مستکبر» کنند؟ علیالظاهر، نقض غرض صورت پذیرفته. به نظر نمیرسد این جماعت بتوانند کاری کنند چون در ثروت و قدرت آنچنان غرقند که از بیرون آب، خبر ندارند!
۴ـ روز جهانی #کارگر است. اختلاف طبقات در ایران بیداد میکند. افراد سودجو اعم از ریشدار و بیریش، صحنه را برای عرض اندام و لگدپراکنی کاملاً مساعد دیدهاند و این حکایت از سال ۱۳۶۷ بیشتر شدت گرفت. «کارگر» کجا قرار دارد؟ معنای…| ادامه👉
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
#درنگ | چشمها را باز کنید و گوشها را شنوا: نتایج #انتخابات_ریاستجمهوری در ۲۸ خرداد ۱۴۰۰
| یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۰
#احمد_بخارایی | جامعهشناس
خستهاید و اطالهی کلام، شایسته نیست. روزهاست در خوف و رجاء به سر میبرید و اینک تصویر فردایی مبهم در ذهنتان رژه میرود. خستهاید از دیروز و امروز و فردای ناآمده! #انتخابات ۲۸ خرداد ریاست جمهوری به پایان رسید. نتایجی به دست آمد که برخی اهالی واقعگرا در حوزهی #جامعهشناسی_سیاسی پیشبینی کردهبودند و من هم آنچه پیش از این تحلیل کردهبودم رخ داد و تقریباً همانی شد که گفته بودیم. اگر میگویم «پیشبینی»، منظور این است که گوشهای کر و چشمهای تارنگر از این به بعد بیشتر دقت کنند و الّا تحلیل روند #رفتار_رأیدهی، یک #پژوهش معمول در #جامعهشناسی علمی (نه جامعهشناسی در چارچوب #تعصبات_دینی یا جامعهشناسی وابسته به #قدرت!) است. از ۷ فروردین سال جاری در سلسله مطالبی با عنوان «#شطحیّات_اجتماعی» از انتخابات نوشتم تا شمارهی ۱۳ در #روز_کارگر در ۱۱ اردیبهشت. در آن سلسله یادداشتها در 👈اولین شماره از ترسیم آشفتهحالی #اصلاحطلبان در انتخابات، آغاز کردم و در👈 آخرین شماره به اختلاف و #تبعیض_طبقاتی و اثرش در انتخابات به مناسبت روز بزرگ «#کارگر» در ایران پرداختم. پس از آن در گفتو گو با روزنامهها و خبرگزاریها از علل و عوامل مؤثر بر انتخاباتی که پیش رو داشتیم گفتم که برخی مطالب چاپ شد و بسیاری، #سانسور میشد اما نوارهای صوتی کامل در کانال تلگرامیام موجود است. نهایتاً در روز شنبه ۲۲ خرداد در 👈گفتو گو با روزنامهی «آرمان ملی» به تفصیل متذکر شدم که کاندیداها از فهم #مسائل_اجتماعی عاجزند و با #عدم_مشارکت جدّی #شهروندان در انتخابات و نیز با رویکرد و عملکرد مجموعهی #حاکمیت_سیاسی در ایران، «خشونت اجتماعی را پس از انتخابات ریاست جمهوری» افزون خواهد کرد. در👈 مطلب تحلیلی دیگری در تاریخ ۲۶ خرداد و دو روز قبل از روز انتخابات در روزنامهی «جهان صنعت» در یک جدولی با عنوان«تحلیل جامعهشناختی رفتار رأیدهی» به نتایج احتمالی انتخابات در دو روز بعد یعنی روز جمعه ۲۸ خرداد اشاره کردم و گفتم که این انتخابات به دورهی ششم در سال ۱۳۷۲ شبیه است که پایینترین میزان #مشارکت حدود ۵۰ درصد واجدان رأی را به دلیل وجود فضای بستهی سیاسی و تبعیض طبقاتی در بر داشت و آقای #هاشمی_رفسنجانی با کسب ۶۳ درصد آراء معادل ۳۲ درصد کل واجدان رأی، پیروز انتخابات شد. اینک هم آقای #رئیسی تقریبا با کسب ۶۲ درصد آراء واریزی معادل ۳۰ درصد کل واجدان رأی، پیروز انتخابات شد. در آنجا گفتم که هر چند رأی سفیدیها در آن دوره حدود ۲ درصد مشارکتجویان بود اما در این دوره بیشتر خواهد شد زیرا عامل «ترس» نسبت به عدم مهر در شناسنامه در این دوره زیاد است و از سوی دیگر برخی از اصلاحطلبهای حکومتی به اعطای رأی سفید روی خواهند آورد. در آن دوره و در سال ۷۲ حدود ۲ درصد آراء مأخوذه شامل رأیهای باطله بود اینک در روز جمعه ۲۸ خرداد هم شاهد بودیم که حدود ۱۴ درصد آراء واریزی معادل ۷ درصد کل واجدین رأی، شامل سفیدها و باطلها بود (البته رسماً اعلام شد که آمار رأیهای باطله ۳/۷۲۶/۰۰۰ معادل ۱۲/۸ درصد آراء مأخوذه بوده اما با یک جمع و تفریق ساده از جمع آراء کاندیداها با احتساب ۲۸/۹۳۳/۰۰۰ رأی دهنده به عدد ۴/۱۵۰/۰۰۰ رأی باطله میرسیم). بنابراین بعد از آقای رئیسی و در رتبهی دوم و جلوتر از آراء آقای #محسن_رضایی، آراء باطله قرار دارد و این بیسابقه است و پر از معنا! در آن جدول و قبل از انتخابات گفته بودم که مجموع رآی #اصولگرایان حامی ولایت با #اصلاحطلبان_حکومتی و "رأی اولی"های هیجانزده و شهروندان نگران نسبت به عدم مهر در شناسنامه در کنار مردمی که باری به هر جهت، رأی میدهند و نگران معیشتشان هم هستند به علاوه آنچه گفته شده بود مبنی بر: «عدم شرکت در انتخابات، گناه کبیره است» (همهی هستی و قوای دینی!)، آمار شرکتکنندگان در حدود ۴۴درصد کل واجدان رأی خواهد بود و تا حدودی پیشبینی من درست بود و چنین شد و آمار کل مشارکتکنندگان در انتخابات ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ معادل ۴۸/۸ درصد شد. در 👈یادداشت دیگری در ۲۷ خرداد و یک روز قبل از انتخابات خطاب به اهالی اندیشه (مانند آقایان #عبدالکریم_سروش و #مصطفی_ملکیان) و اهالی سیاست (مانند آقایان سید #محمد_خاتمی، #بهزاد_نبوی و #محسن_آرمین) که از آقای #همتی حمایت کرده بودند متذکر شدم که به خطا فکر میکنید که گروه مرجع رأیدهندهها هستید و آقای همتی رأی قابل توجهی نخواهد داشت و گفتم که ای کاش آبی به چشمانتان …| ادامه👉
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
| یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۰
#احمد_بخارایی | جامعهشناس
خستهاید و اطالهی کلام، شایسته نیست. روزهاست در خوف و رجاء به سر میبرید و اینک تصویر فردایی مبهم در ذهنتان رژه میرود. خستهاید از دیروز و امروز و فردای ناآمده! #انتخابات ۲۸ خرداد ریاست جمهوری به پایان رسید. نتایجی به دست آمد که برخی اهالی واقعگرا در حوزهی #جامعهشناسی_سیاسی پیشبینی کردهبودند و من هم آنچه پیش از این تحلیل کردهبودم رخ داد و تقریباً همانی شد که گفته بودیم. اگر میگویم «پیشبینی»، منظور این است که گوشهای کر و چشمهای تارنگر از این به بعد بیشتر دقت کنند و الّا تحلیل روند #رفتار_رأیدهی، یک #پژوهش معمول در #جامعهشناسی علمی (نه جامعهشناسی در چارچوب #تعصبات_دینی یا جامعهشناسی وابسته به #قدرت!) است. از ۷ فروردین سال جاری در سلسله مطالبی با عنوان «#شطحیّات_اجتماعی» از انتخابات نوشتم تا شمارهی ۱۳ در #روز_کارگر در ۱۱ اردیبهشت. در آن سلسله یادداشتها در 👈اولین شماره از ترسیم آشفتهحالی #اصلاحطلبان در انتخابات، آغاز کردم و در👈 آخرین شماره به اختلاف و #تبعیض_طبقاتی و اثرش در انتخابات به مناسبت روز بزرگ «#کارگر» در ایران پرداختم. پس از آن در گفتو گو با روزنامهها و خبرگزاریها از علل و عوامل مؤثر بر انتخاباتی که پیش رو داشتیم گفتم که برخی مطالب چاپ شد و بسیاری، #سانسور میشد اما نوارهای صوتی کامل در کانال تلگرامیام موجود است. نهایتاً در روز شنبه ۲۲ خرداد در 👈گفتو گو با روزنامهی «آرمان ملی» به تفصیل متذکر شدم که کاندیداها از فهم #مسائل_اجتماعی عاجزند و با #عدم_مشارکت جدّی #شهروندان در انتخابات و نیز با رویکرد و عملکرد مجموعهی #حاکمیت_سیاسی در ایران، «خشونت اجتماعی را پس از انتخابات ریاست جمهوری» افزون خواهد کرد. در👈 مطلب تحلیلی دیگری در تاریخ ۲۶ خرداد و دو روز قبل از روز انتخابات در روزنامهی «جهان صنعت» در یک جدولی با عنوان«تحلیل جامعهشناختی رفتار رأیدهی» به نتایج احتمالی انتخابات در دو روز بعد یعنی روز جمعه ۲۸ خرداد اشاره کردم و گفتم که این انتخابات به دورهی ششم در سال ۱۳۷۲ شبیه است که پایینترین میزان #مشارکت حدود ۵۰ درصد واجدان رأی را به دلیل وجود فضای بستهی سیاسی و تبعیض طبقاتی در بر داشت و آقای #هاشمی_رفسنجانی با کسب ۶۳ درصد آراء معادل ۳۲ درصد کل واجدان رأی، پیروز انتخابات شد. اینک هم آقای #رئیسی تقریبا با کسب ۶۲ درصد آراء واریزی معادل ۳۰ درصد کل واجدان رأی، پیروز انتخابات شد. در آنجا گفتم که هر چند رأی سفیدیها در آن دوره حدود ۲ درصد مشارکتجویان بود اما در این دوره بیشتر خواهد شد زیرا عامل «ترس» نسبت به عدم مهر در شناسنامه در این دوره زیاد است و از سوی دیگر برخی از اصلاحطلبهای حکومتی به اعطای رأی سفید روی خواهند آورد. در آن دوره و در سال ۷۲ حدود ۲ درصد آراء مأخوذه شامل رأیهای باطله بود اینک در روز جمعه ۲۸ خرداد هم شاهد بودیم که حدود ۱۴ درصد آراء واریزی معادل ۷ درصد کل واجدین رأی، شامل سفیدها و باطلها بود (البته رسماً اعلام شد که آمار رأیهای باطله ۳/۷۲۶/۰۰۰ معادل ۱۲/۸ درصد آراء مأخوذه بوده اما با یک جمع و تفریق ساده از جمع آراء کاندیداها با احتساب ۲۸/۹۳۳/۰۰۰ رأی دهنده به عدد ۴/۱۵۰/۰۰۰ رأی باطله میرسیم). بنابراین بعد از آقای رئیسی و در رتبهی دوم و جلوتر از آراء آقای #محسن_رضایی، آراء باطله قرار دارد و این بیسابقه است و پر از معنا! در آن جدول و قبل از انتخابات گفته بودم که مجموع رآی #اصولگرایان حامی ولایت با #اصلاحطلبان_حکومتی و "رأی اولی"های هیجانزده و شهروندان نگران نسبت به عدم مهر در شناسنامه در کنار مردمی که باری به هر جهت، رأی میدهند و نگران معیشتشان هم هستند به علاوه آنچه گفته شده بود مبنی بر: «عدم شرکت در انتخابات، گناه کبیره است» (همهی هستی و قوای دینی!)، آمار شرکتکنندگان در حدود ۴۴درصد کل واجدان رأی خواهد بود و تا حدودی پیشبینی من درست بود و چنین شد و آمار کل مشارکتکنندگان در انتخابات ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ معادل ۴۸/۸ درصد شد. در 👈یادداشت دیگری در ۲۷ خرداد و یک روز قبل از انتخابات خطاب به اهالی اندیشه (مانند آقایان #عبدالکریم_سروش و #مصطفی_ملکیان) و اهالی سیاست (مانند آقایان سید #محمد_خاتمی، #بهزاد_نبوی و #محسن_آرمین) که از آقای #همتی حمایت کرده بودند متذکر شدم که به خطا فکر میکنید که گروه مرجع رأیدهندهها هستید و آقای همتی رأی قابل توجهی نخواهد داشت و گفتم که ای کاش آبی به چشمانتان …| ادامه👉
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
| #شطحیات_اجتماعی (۱)
بیبصیرتان، کف خیابان!
| یکشنبه ۳ مهر ۱۴۰۱
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
پاییز هزار و چهارصد و یک
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
او درست میگوید که اینک دشمنان متحد شدهاند علیه جمهوری مذهبی در ایران، جناب #قالیباف #رئیس_مجلس را میگویم. هم او که در #انتخابات #مجلس حدود ۱۴درصد آراء واجدین اعطای #رأی در تهران را به عنوان بیشترین رأیآور به خود اختصاص داد و مابقی ۲۹ نمایندهی دیگر چیزی حدود ۸درصد را … ببخشید او صددرصد آراء را به خود اختصاص دادهبود! من درک لازم را ندارم زیرا آن ۸۶ درصدی که رأی ندادند فاقد فهم و فریبخوردهی #دشمن بودند و بنابراین آن ۱۴درصد، ۱۰۰درصد خوبان هستند! بله او درست میگوید و تو دانشجوی من (م.ک) فریبخوردهای که پس از ۳ سال فارغالتحصیلیات، در تلگرام برایم پیام دادی: هر روز به #خودکشی «فکر» میکنی زیرا #متأهل و #بیکار هستی و کرایهی خانهات را نداری. بله تو که به نرمافزارهای کامپیوتری مسلط بودی و زمانی هم در خارج از کشور #اشتغال داشتی و چند سالی هم در ایران در کفاشی کار کردهبودی و اخیراً کارگری هم کردهای و الآن به هر دری میزنی از کار خبری نیست و پساندازت به پایان رسیده و مادر و پدرت هم در قید حیات نیستند و خانهی محقری در اسلامشهر کرایه کردهای تو مقصری و این ضعف توست که نمیتوانی #کار پیدا کنی! اما پس از پیامت در تلگرام، شناختمت و بلافاصله به تو زنگ زدم حال آنکه در حال رانندگی بودم و مرتکب خلاف شدم اما نمیدانم چرا احساس کردم باید سریع بهت زنگ بزنم. نصیحتت کردم که پرتوان باش و نومید نشو اما در همان زمان که در حال رانندگی با تو سخن میگفتم اشک در چشمانم حلقه زده بود ولی طور دیگری نمایان میکردم و میدانستم که آب در هاون میکوبم … البته آن «اشک» نه برای تو بلکه ناشی از «پیاز»ی بود که در ماشینم در گوشهای افتاده بود و سالها بود که مرتب اشک من را در میآورد و من نادان فکر میکردم برای جوانان اشک میریزم. این مشکل ماست که نمیتوانیم حتی از وجود پیاز در جوارمان هم مطلع شویم چه رسد به احوال #جامعه که به خود میگوییم: #جامعهشناس! من احمق! بله این مشکل من و توست که #بصیرت نداریم و اگر میداشتیم با صاحبخانه در پایان ماه طور دیگری صحبت میکردیم و با همسرمان نیز همچنین … ما بیبصیرتیم! اگر هم آمار رسمی و مملکتی میگوید حدود ۵۰درصد فارغالتحصیلان بیکارند باید توی دهن آن کسی زد که تکرار و تشویش اذهان عمومی میکند. باید به #قاضی_صلواتی بسپاریمش تا حالش را جا بیاورد! تو فکر میکنی صدهاهزار #جوان مانند تو در این زمانه و در ایران آسمانی هر روز به «خودکشی» فکر میکنند؟ چقدر سادهای مانند مورچهای که وقتی آب به آشیانهاش افتاد فکر کرد همهی عالم را آب دارد میبرد! خیر عزیزم اینگونه نیست و تازه اگر آمدی و دیدی چند جوان فریبخورده در فکر خودکشیاند آیا اینها کمتر از آبزیان هستند یعنی نهنگها و دلفینها که گاه خودکشی دستهجمعی میکنند؟ چه اشکالی دارد یک فرد فاقد بصیرت خودکشی کند؟ «یا با ما باش یا خودکشی کن و از حیوانات دریایی بیاموز!» اگر تو به جای خودکشی، این روزها و شبها پایت را به خیابان بگذاری حقاً و انصافاً اغتشاشگر و عامل نفوذی هستی و حقت است که گاز اشکآور به حلقومت فرو کنند و باتوم به استخوان پایت بکوبند! سعی کن بفهمی که این مملکت نه از سوی مدیران زمینی بلکه از سوی مدیران فرازمینی اداره میشود پس هرچه هست درست است و هر چه نیست باز هم درست است و کلاً درست است و تو نادرستی!
| t.me/dr_bokharaei
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
| دیگر یادداشتها و سخنرانیها:👇
| Instagram | YouTube | Site |
بیبصیرتان، کف خیابان!
| یکشنبه ۳ مهر ۱۴۰۱
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
پاییز هزار و چهارصد و یک
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
او درست میگوید که اینک دشمنان متحد شدهاند علیه جمهوری مذهبی در ایران، جناب #قالیباف #رئیس_مجلس را میگویم. هم او که در #انتخابات #مجلس حدود ۱۴درصد آراء واجدین اعطای #رأی در تهران را به عنوان بیشترین رأیآور به خود اختصاص داد و مابقی ۲۹ نمایندهی دیگر چیزی حدود ۸درصد را … ببخشید او صددرصد آراء را به خود اختصاص دادهبود! من درک لازم را ندارم زیرا آن ۸۶ درصدی که رأی ندادند فاقد فهم و فریبخوردهی #دشمن بودند و بنابراین آن ۱۴درصد، ۱۰۰درصد خوبان هستند! بله او درست میگوید و تو دانشجوی من (م.ک) فریبخوردهای که پس از ۳ سال فارغالتحصیلیات، در تلگرام برایم پیام دادی: هر روز به #خودکشی «فکر» میکنی زیرا #متأهل و #بیکار هستی و کرایهی خانهات را نداری. بله تو که به نرمافزارهای کامپیوتری مسلط بودی و زمانی هم در خارج از کشور #اشتغال داشتی و چند سالی هم در ایران در کفاشی کار کردهبودی و اخیراً کارگری هم کردهای و الآن به هر دری میزنی از کار خبری نیست و پساندازت به پایان رسیده و مادر و پدرت هم در قید حیات نیستند و خانهی محقری در اسلامشهر کرایه کردهای تو مقصری و این ضعف توست که نمیتوانی #کار پیدا کنی! اما پس از پیامت در تلگرام، شناختمت و بلافاصله به تو زنگ زدم حال آنکه در حال رانندگی بودم و مرتکب خلاف شدم اما نمیدانم چرا احساس کردم باید سریع بهت زنگ بزنم. نصیحتت کردم که پرتوان باش و نومید نشو اما در همان زمان که در حال رانندگی با تو سخن میگفتم اشک در چشمانم حلقه زده بود ولی طور دیگری نمایان میکردم و میدانستم که آب در هاون میکوبم … البته آن «اشک» نه برای تو بلکه ناشی از «پیاز»ی بود که در ماشینم در گوشهای افتاده بود و سالها بود که مرتب اشک من را در میآورد و من نادان فکر میکردم برای جوانان اشک میریزم. این مشکل ماست که نمیتوانیم حتی از وجود پیاز در جوارمان هم مطلع شویم چه رسد به احوال #جامعه که به خود میگوییم: #جامعهشناس! من احمق! بله این مشکل من و توست که #بصیرت نداریم و اگر میداشتیم با صاحبخانه در پایان ماه طور دیگری صحبت میکردیم و با همسرمان نیز همچنین … ما بیبصیرتیم! اگر هم آمار رسمی و مملکتی میگوید حدود ۵۰درصد فارغالتحصیلان بیکارند باید توی دهن آن کسی زد که تکرار و تشویش اذهان عمومی میکند. باید به #قاضی_صلواتی بسپاریمش تا حالش را جا بیاورد! تو فکر میکنی صدهاهزار #جوان مانند تو در این زمانه و در ایران آسمانی هر روز به «خودکشی» فکر میکنند؟ چقدر سادهای مانند مورچهای که وقتی آب به آشیانهاش افتاد فکر کرد همهی عالم را آب دارد میبرد! خیر عزیزم اینگونه نیست و تازه اگر آمدی و دیدی چند جوان فریبخورده در فکر خودکشیاند آیا اینها کمتر از آبزیان هستند یعنی نهنگها و دلفینها که گاه خودکشی دستهجمعی میکنند؟ چه اشکالی دارد یک فرد فاقد بصیرت خودکشی کند؟ «یا با ما باش یا خودکشی کن و از حیوانات دریایی بیاموز!» اگر تو به جای خودکشی، این روزها و شبها پایت را به خیابان بگذاری حقاً و انصافاً اغتشاشگر و عامل نفوذی هستی و حقت است که گاز اشکآور به حلقومت فرو کنند و باتوم به استخوان پایت بکوبند! سعی کن بفهمی که این مملکت نه از سوی مدیران زمینی بلکه از سوی مدیران فرازمینی اداره میشود پس هرچه هست درست است و هر چه نیست باز هم درست است و کلاً درست است و تو نادرستی!
| t.me/dr_bokharaei
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
| دیگر یادداشتها و سخنرانیها:👇
| Instagram | YouTube | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
| #شطحیات_اجتماعی (۲)
«کوچههای کم رهگذر!»
| پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱
پراکنده خواهم گفت زیرا زیاده منسجم گفتهایم و زیاد شنیده نشدهایم!
پاییز هزار و چهارصد و یک
#احمد_بخارایی | جامعهشناس
پرسیدم: چرا این یکی دو ماه اینچنین شد؟
با تعجب نگاهم کرد و گفت: واقعا نمیدونی چرا؟ خیلی خوابی!
نگاهش کردم و گفتم: فکر نمیکردم اینطوری بشه. ای بابا، این همه فریاد و خروش به جایی نمیرسه.
پرسید: چرا؟
گفتم: طرف مقابل زورش زیاده و فعلا در کوچههای کم رهگذر، با گلوله و باتون در مقابل تنهای بیسپر و پراکنده، قد علم کرده.
پرسید: فکر میکنی این مردم تنها میمونن؟
پاسخ دادم: نمیدونم!
گفت: بالاخره این فریادا و اعتراضا در داخل، زمینهسازه.
پرسیدم: زمینهساز چی؟
گفت: اگه از بیرون کمک بشن میشه امیدی به اصلاحات داشت.
پرسیدم: بعضی جامعهشناسا میگن: «اصلاحات ساختاری». این یعنی چی؟
گفت: «اصلاحات ساختاری» که بیمعناس، چرا که اگه ساختارها بخوان تغییر کنن که دیگه «اصلاحات» نام نداره، میشه جابهجایی! مثلن در قانون اساسی و نظام حقوقی بیان و ابتدا کلمه «قانون» رو قرار بدن و بعد از اون بنویسن: «شرع»، یعنی اونچه که الان هست رو تغییر بدن و جابهجا کنن. حالا این اگه بخواد عملی بشه یعنی اینکه اصل ۱۱۰ قانون اساسی هم به حاشیه میره و اختیارات ولی فقیه هم ۱۸۰ درجه تغییر میکنه و شاید داستان ولایت فقیه بیمعنا بشه.
پرسیدم: پس اگه از بیرون کمک بشن چه اتفاقی ممکنه بیفته؟
گفت: شاید بشه گفت: «اصلاحات اساسی» و اگه این حکومت هم گوش سنگینش، سنگینتر بشه اونوقت دیگه اصلاحات هم بیمعنا میشه.
پرسیدم: منظورت؟
گفت: اول، شورش و شاید بعدش سرنگونی.
پرسیدم: فکر نمیکنی با وجود این همه افراد مذهبی، پس از رفتن این حکومت و اومدن حکومت بعدی از طرف مذهبیا به جامعه هزینه تحمیل بشه و باز هم دوباره شاهد بحثا و اختلاف نظرا و مخالفتا و بکش بکشا باشیم؟
گفت: شاید.
از او پرسیدم: نیروهای بیرونی برا کمک به داخل فکر میکنی چیکار میتونن بکنن؟
گفت: شاید تحریم بیشتر، شاید تحدید سفارتخونههای ایرونی، شاید تهدید بیشتر، شاید...
لحظاتی با سکوت و تردید بین ما سپری شد ...
با خود فکر کردم چرا «عدالت» که شعار نخستین انقلاب ۵۷ بود با تهدید و تحدید مواجه شده و چرا چشمان صاحبان قدرت بر روی بیعدالتی و تبعیض بسته شده و چرا فرمانده سپاه، غیر مستقیم مردم را تهدید به برخورد جدیتر و خشونتبارتر میکند؟ مگر این مردم که میلیونها نفرشان در خارج هستند و احساس دلتنگی میکنند و دهها میلیون هم در داخل به دنبال یک زندگی معمولی هستند چه میخواهند؟!
«برای دانشجویان سابقم که فارغالتحصیل شدند و اکنون بیکارند و برخی ازدواج کردهاند و فشار مخارج زندگی کمرشان را شکسته و در غم به سر میبرند و گاه به خودکشی فکر میکنند.»
| t.me/dr_bokharaei
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
| دیگر یادداشتها و سخنرانیها:👇
| Instagram | YouTube | Site |
«کوچههای کم رهگذر!»
| پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱
پراکنده خواهم گفت زیرا زیاده منسجم گفتهایم و زیاد شنیده نشدهایم!
پاییز هزار و چهارصد و یک
#احمد_بخارایی | جامعهشناس
پرسیدم: چرا این یکی دو ماه اینچنین شد؟
با تعجب نگاهم کرد و گفت: واقعا نمیدونی چرا؟ خیلی خوابی!
نگاهش کردم و گفتم: فکر نمیکردم اینطوری بشه. ای بابا، این همه فریاد و خروش به جایی نمیرسه.
پرسید: چرا؟
گفتم: طرف مقابل زورش زیاده و فعلا در کوچههای کم رهگذر، با گلوله و باتون در مقابل تنهای بیسپر و پراکنده، قد علم کرده.
پرسید: فکر میکنی این مردم تنها میمونن؟
پاسخ دادم: نمیدونم!
گفت: بالاخره این فریادا و اعتراضا در داخل، زمینهسازه.
پرسیدم: زمینهساز چی؟
گفت: اگه از بیرون کمک بشن میشه امیدی به اصلاحات داشت.
پرسیدم: بعضی جامعهشناسا میگن: «اصلاحات ساختاری». این یعنی چی؟
گفت: «اصلاحات ساختاری» که بیمعناس، چرا که اگه ساختارها بخوان تغییر کنن که دیگه «اصلاحات» نام نداره، میشه جابهجایی! مثلن در قانون اساسی و نظام حقوقی بیان و ابتدا کلمه «قانون» رو قرار بدن و بعد از اون بنویسن: «شرع»، یعنی اونچه که الان هست رو تغییر بدن و جابهجا کنن. حالا این اگه بخواد عملی بشه یعنی اینکه اصل ۱۱۰ قانون اساسی هم به حاشیه میره و اختیارات ولی فقیه هم ۱۸۰ درجه تغییر میکنه و شاید داستان ولایت فقیه بیمعنا بشه.
پرسیدم: پس اگه از بیرون کمک بشن چه اتفاقی ممکنه بیفته؟
گفت: شاید بشه گفت: «اصلاحات اساسی» و اگه این حکومت هم گوش سنگینش، سنگینتر بشه اونوقت دیگه اصلاحات هم بیمعنا میشه.
پرسیدم: منظورت؟
گفت: اول، شورش و شاید بعدش سرنگونی.
پرسیدم: فکر نمیکنی با وجود این همه افراد مذهبی، پس از رفتن این حکومت و اومدن حکومت بعدی از طرف مذهبیا به جامعه هزینه تحمیل بشه و باز هم دوباره شاهد بحثا و اختلاف نظرا و مخالفتا و بکش بکشا باشیم؟
گفت: شاید.
از او پرسیدم: نیروهای بیرونی برا کمک به داخل فکر میکنی چیکار میتونن بکنن؟
گفت: شاید تحریم بیشتر، شاید تحدید سفارتخونههای ایرونی، شاید تهدید بیشتر، شاید...
لحظاتی با سکوت و تردید بین ما سپری شد ...
با خود فکر کردم چرا «عدالت» که شعار نخستین انقلاب ۵۷ بود با تهدید و تحدید مواجه شده و چرا چشمان صاحبان قدرت بر روی بیعدالتی و تبعیض بسته شده و چرا فرمانده سپاه، غیر مستقیم مردم را تهدید به برخورد جدیتر و خشونتبارتر میکند؟ مگر این مردم که میلیونها نفرشان در خارج هستند و احساس دلتنگی میکنند و دهها میلیون هم در داخل به دنبال یک زندگی معمولی هستند چه میخواهند؟!
«برای دانشجویان سابقم که فارغالتحصیل شدند و اکنون بیکارند و برخی ازدواج کردهاند و فشار مخارج زندگی کمرشان را شکسته و در غم به سر میبرند و گاه به خودکشی فکر میکنند.»
| t.me/dr_bokharaei
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
| دیگر یادداشتها و سخنرانیها:👇
| Instagram | YouTube | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
| #شطحیات_اجتماعی (۳)
«نماز اجتماعی: نیمی از جامعه درگیر اعتیاد!»
| سهشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱
پراکنده خواهم گفت زیرا زیاده منسجم گفتهایم و زیاد شنیده نشدهایم!
پاییز هزار و چهارصد و یک
#احمد_بخارایی | جامعهشناس
ساعت از پنج صبح گذشته. پنجرهی اتاق نیمهباز است. با صدای اذان مسجد از خواب بیدار شدهام و دیگر خوابم نمیبرد. سرم سنگین است … به مستند دیشب فکر میکنم: «هیچکس منتظرت نیست»، کاری از مستندساز، محسن اسلامزاده که فعالیتهای داوطلبانهی سپیده علیزاده برای ترک اعتیاد زنان بیخانمان در جنوب تهران را به تصویر کشیده بود. دیشب دعوت شدهبودم تا در اکران خصوصی ببینم. کارشان محشر بود و نیز دردآور. اشکم را درآورد با اینکه زیاد اهل گریه کردن نیستم. دست مریزاد. پس از اینکه از محل اکران بیرون آمدم از شدت درد و سرگیجه در خیابان تلو تلو میخوردم. داستان، روایت همان درد قدیمی بود: اعتیاد! اما اینبار اعتیاد زنان کارتونخواب. پس از دیدن مستند «هیچکس منتظرت نیست» از خودم خجالت کشیدم. میدانید چرا؟ از دیشب و حتی در خواب دارم به این فکر میکنم اگر خانم علیزادهها که اینک مجوزش هم در حال ابطال است و کمکش نمیکنند و آقای اسلامزادهها کارگردان و تهیهکنندهای که ۱۴۰ ساعت فیلمبرداری را در یک و نیم ساعت مستند گنجاندهبود اینگونه انسان و دردمندند پس من که ادعای جامعهشناس بودن دارم چه و که هستم و چرا اینقدر خواب؟! هنرمند چهقدر میتواند کارساز باشد به ویژه در این جامعهی ما که برخی بدیها و زشتیها عادی شدهاند و سینما و مستند و هنر، آینهی انعکاسدهندهی آنها است. وقتی ارتکاب یک زشتی در یک جامعه، عادی و هنجار میشود تنها و تنها هنر یک هنرمند به ویژه یک سینماگر است که با انعکاس پلیدیهای اجتماعی میتواند وجدانهای خفته را تلنگر بزند. جای سینماگر به جرم دفاع از مردم و حمایت از قشرهای آسیبپذیر در زندان نیست! در آن مستند صحبت از میلیونها انسان فراموش شده بود، از معتادان و کارتونخوابها این انسانهای شریف! آنها مظلوم و قربانیاند و کجایند آنها که ادعای اصلاح و درمان دارند؟ چه کسی جز سیاستگذاران، مسئولند و چرا میلیونها انسان دردمند فراموش شدهاند و این فراموشی نیز طی چهار دههی اخیر در همهی دولتها جریان داشته است؟ حداقل اگر پنج ذهن از میان اطرافیان این شش یا هفت میلیون معتاد درگیرشان باشد حدود نیمی از جمعیت ایران با آن و عوارضش پیوند خورده است. آیا تصور میشود اعتیاد یک امر فردی است؟ تردید نکنید که گسترش سرسامآور اعتیاد محصول و پیآمد نظام حکمرانی است که وعدهها میدهد اما عمل نمیکند. نه آن که نداند یا نخواهد بلکه نمیتواند: «تکلیف ما لا یُطاق» یعنی باری که توان تحملش را ندارد. از این نظام چیزهایی میخواهیم که نمیتواند یعنی امکان تحققش را ندارد نه آنکه امکان مالی بلکه امکان فکری، برنامهریزی، سازمانی و …! چرا ندارد؟ زیرا آشفته است یعنی برای کار سازمانی و اینجهانی آفریده نشده است و نمیتواند به جامعه نظم دهد و دست خودش هم نیست اما تصور میکند میتواند. نمیتوان هم ایدئولوژیک فکر کرد و پای خدا را برای توجیه کاستیها به صحنه باز کرد و هم اینکه پا را روی زمین جامعه گذاشت و واقعیت عریان را فارغ از ایدئولوژی مشاهده و فهم کرد و کار درمان را به متخصصش سپرد! این دو رویکرد با هم گاه در تعارضند. افراد مندرج در سیاست و برنامهریزی در جامعهی ما اهل درد و نیز خوبند اما اینکاره نیستند. لایههای تو در توی رانت و تعصب دینی، این اجازه را به اینها نمیدهد و این میشود که فقط در یک زشتی اجتماعی در کنار ناملایمات عمیق دیگر مانند افسردگی و خودکشی و فرار از کشور، طی سالها با روند صعودی و دردآور معتادان و بیخانمانها مواجهیم و با دیدن صحنهها شرم و درد وجودمان را فرا میگیرد … نمیدانم و نمیتوانم شدت و گستردگی دردم را روی کاغذ آورم … وقتی دیشب از سالن اکران خصوصی خارج شدم و در میدان ولیعصر تهران صف گارد ضد شورش (بخوانید: ضد اعتراض) را دیدم لحظاتی ایستادم و با خود فکر کردم: مگر این جوانان و این مردم معترض دردشان بسیار فراتر از مرگ مظلومانهی مهسا امینی نیست و مگر اینگونه رخدادها قطرهای از دریای زشتیها که اعتیاد بخشی از آن است نیست؟! برادر و خواهر ارزشی، من نیز از شما هستم. لطفا لحظهای اندیشه کنید مسئول افزایش نرخ پلیدیها و آسیبهای اجتماعی نظیر اعتیاد و خودکشی و افسردگی و فساد و دهها مورد دیگر کیست و چرا؟ | ادامه👇
https://blog.dr-bokharaei.com/2022/11/blog-post.html?#more
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
| دیگر یادداشتها و سخنرانیها:👇
| Instagram | YouTube | Site |
«نماز اجتماعی: نیمی از جامعه درگیر اعتیاد!»
| سهشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱
پراکنده خواهم گفت زیرا زیاده منسجم گفتهایم و زیاد شنیده نشدهایم!
پاییز هزار و چهارصد و یک
#احمد_بخارایی | جامعهشناس
ساعت از پنج صبح گذشته. پنجرهی اتاق نیمهباز است. با صدای اذان مسجد از خواب بیدار شدهام و دیگر خوابم نمیبرد. سرم سنگین است … به مستند دیشب فکر میکنم: «هیچکس منتظرت نیست»، کاری از مستندساز، محسن اسلامزاده که فعالیتهای داوطلبانهی سپیده علیزاده برای ترک اعتیاد زنان بیخانمان در جنوب تهران را به تصویر کشیده بود. دیشب دعوت شدهبودم تا در اکران خصوصی ببینم. کارشان محشر بود و نیز دردآور. اشکم را درآورد با اینکه زیاد اهل گریه کردن نیستم. دست مریزاد. پس از اینکه از محل اکران بیرون آمدم از شدت درد و سرگیجه در خیابان تلو تلو میخوردم. داستان، روایت همان درد قدیمی بود: اعتیاد! اما اینبار اعتیاد زنان کارتونخواب. پس از دیدن مستند «هیچکس منتظرت نیست» از خودم خجالت کشیدم. میدانید چرا؟ از دیشب و حتی در خواب دارم به این فکر میکنم اگر خانم علیزادهها که اینک مجوزش هم در حال ابطال است و کمکش نمیکنند و آقای اسلامزادهها کارگردان و تهیهکنندهای که ۱۴۰ ساعت فیلمبرداری را در یک و نیم ساعت مستند گنجاندهبود اینگونه انسان و دردمندند پس من که ادعای جامعهشناس بودن دارم چه و که هستم و چرا اینقدر خواب؟! هنرمند چهقدر میتواند کارساز باشد به ویژه در این جامعهی ما که برخی بدیها و زشتیها عادی شدهاند و سینما و مستند و هنر، آینهی انعکاسدهندهی آنها است. وقتی ارتکاب یک زشتی در یک جامعه، عادی و هنجار میشود تنها و تنها هنر یک هنرمند به ویژه یک سینماگر است که با انعکاس پلیدیهای اجتماعی میتواند وجدانهای خفته را تلنگر بزند. جای سینماگر به جرم دفاع از مردم و حمایت از قشرهای آسیبپذیر در زندان نیست! در آن مستند صحبت از میلیونها انسان فراموش شده بود، از معتادان و کارتونخوابها این انسانهای شریف! آنها مظلوم و قربانیاند و کجایند آنها که ادعای اصلاح و درمان دارند؟ چه کسی جز سیاستگذاران، مسئولند و چرا میلیونها انسان دردمند فراموش شدهاند و این فراموشی نیز طی چهار دههی اخیر در همهی دولتها جریان داشته است؟ حداقل اگر پنج ذهن از میان اطرافیان این شش یا هفت میلیون معتاد درگیرشان باشد حدود نیمی از جمعیت ایران با آن و عوارضش پیوند خورده است. آیا تصور میشود اعتیاد یک امر فردی است؟ تردید نکنید که گسترش سرسامآور اعتیاد محصول و پیآمد نظام حکمرانی است که وعدهها میدهد اما عمل نمیکند. نه آن که نداند یا نخواهد بلکه نمیتواند: «تکلیف ما لا یُطاق» یعنی باری که توان تحملش را ندارد. از این نظام چیزهایی میخواهیم که نمیتواند یعنی امکان تحققش را ندارد نه آنکه امکان مالی بلکه امکان فکری، برنامهریزی، سازمانی و …! چرا ندارد؟ زیرا آشفته است یعنی برای کار سازمانی و اینجهانی آفریده نشده است و نمیتواند به جامعه نظم دهد و دست خودش هم نیست اما تصور میکند میتواند. نمیتوان هم ایدئولوژیک فکر کرد و پای خدا را برای توجیه کاستیها به صحنه باز کرد و هم اینکه پا را روی زمین جامعه گذاشت و واقعیت عریان را فارغ از ایدئولوژی مشاهده و فهم کرد و کار درمان را به متخصصش سپرد! این دو رویکرد با هم گاه در تعارضند. افراد مندرج در سیاست و برنامهریزی در جامعهی ما اهل درد و نیز خوبند اما اینکاره نیستند. لایههای تو در توی رانت و تعصب دینی، این اجازه را به اینها نمیدهد و این میشود که فقط در یک زشتی اجتماعی در کنار ناملایمات عمیق دیگر مانند افسردگی و خودکشی و فرار از کشور، طی سالها با روند صعودی و دردآور معتادان و بیخانمانها مواجهیم و با دیدن صحنهها شرم و درد وجودمان را فرا میگیرد … نمیدانم و نمیتوانم شدت و گستردگی دردم را روی کاغذ آورم … وقتی دیشب از سالن اکران خصوصی خارج شدم و در میدان ولیعصر تهران صف گارد ضد شورش (بخوانید: ضد اعتراض) را دیدم لحظاتی ایستادم و با خود فکر کردم: مگر این جوانان و این مردم معترض دردشان بسیار فراتر از مرگ مظلومانهی مهسا امینی نیست و مگر اینگونه رخدادها قطرهای از دریای زشتیها که اعتیاد بخشی از آن است نیست؟! برادر و خواهر ارزشی، من نیز از شما هستم. لطفا لحظهای اندیشه کنید مسئول افزایش نرخ پلیدیها و آسیبهای اجتماعی نظیر اعتیاد و خودکشی و افسردگی و فساد و دهها مورد دیگر کیست و چرا؟ | ادامه👇
https://blog.dr-bokharaei.com/2022/11/blog-post.html?#more
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
| دیگر یادداشتها و سخنرانیها:👇
| Instagram | YouTube | Site |
Dr-Bokharaei
شطحیات اجتماعی (۳) | «نماز اجتماعی: نیمی از جامعه درگیر اعتیاد!»
پراکنده خواهم گفت زیرا زیاده منسجم گفتهایم و زیاد شنیده نشدهایم! پاییز هزار و چهارصد و یک احمد بخارایی | جامعهشناس ساعت از پنج صبح گذشته...