🖌 راهکارهای جامعهشناختی برای کاهش #افسردگی پس از #کرونا
🗓 یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹
📰 یادداشت #احمد_بخارایی در روزنامهی ایران دربارهی لزوم ایجاد نشاط منجر به رضایت اجتماعی | منتشرشده در شمارهی ۷۳۲۵، شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹
👈 نمایش گزارش
قسمت هایی از این مطلب:
… برای کاهش میزان افسردگی اجتماعی باید از سه زاویه نگاه کرد. اولین زاویه، نگاه در سطح خرد است، دیگری در سطح میانه و در نهایت، نگاه سوم به سطح کلان بازمیگردد. #روانشناسان و حتی روانشناسان #اجتماعی بیشتر در سطح خرد به وقایع میپردازند. متخصصان روانشناختی، به روانشناسی رنگها، شادیآفرینی و لزوم توجه به اوقات فراغت اشاره میکنند. برنامههای تلویزیونی هم از این دسته هستند، به عنوان مثال پیامهای تلویزیونی، برنامههای طنز، اجرای نمایشهای شاد و نظایر آنها همگی در سطح خرد اثرگذاری دارند. اگر به عنوان یک #جامعهشناس از من سؤال کنند که زاویهی نگاه در سطح خرد چه تأثیرگذاری در افزایش نشاط اجتماعی پس از وقوع پدیدهای مانند کرونا دارد؟ در جواب پاسخ میدهم که این اثرگذاری تنها کمتر از ۲۰% اتفاق میافتد. اما بقیهی ماجرا یعنی ۸۰% باقیمانده به نگاه اجتماعی در سطح میانه و کلان مربوط است. سازمانها و نهادهای دولتی و غیردولتی از جمله عوامل اثرگذار در سطح میانه هستند.
به عنوان مثال، سازمان شهرداری با پرداختن به مبلمان شهری میتواند در این خصوص اثرگذار باشد. فردی که پا به خیابان میگذارد با دیدن مبلمان شهری زیبا میتواند انرژی مثبت بگیرد یا در سطح میانه در مدارس با توجه به تنوع رنگها، نوع برخورد اولیای مدارس با دانشآموزان، رنگ و لعاب در و دیوار مدرسه یا محیط دانشگاه، همه و همه میتوانند در روحیه و افزایش نشاط اجتماعی تأثیر داشته باشند.
اما بحث اصلی سطح کلان است که به ساختارها مربوط میشود. پارامتر اصلی در جهت افزایش نشاط اجتماعی، رضایت اجتماعی است. در واقع هرچه رضایت اجتماعی بالاتر باشد، نشاط اجتماعی هم سطح بالاتری پیدا میکند و در نهایت در سلامت اجتماعی خود را نشان میدهد. وقتی که رضایت اجتماعی مطرح میشود، اکثریت اعضای #جامعه را در برمیگیرد. مؤلفههایی مانند احساس امنیت ، امید به آینده و میزان مشارکت اجتماعی، از جمله مؤلفههایی هستند که در افزایش نشاط اجتماعی تأثیرگذار هستند؛ اما متأسفانه در جاهایی میبینیم که این مؤلفهها در جامعهی ما با مشکلات جدی روبهرو است. مثلاً امید به آینده میتواند موتور محرکه نشاط را به حرکت آورد. بسیاری از افراد در جامعهی ما دچار روزمرگی شدهاند و علاوه بر آن در خصوص ۱۰ سال یا ۲۰ سال آیندهی خود و فرزندانشان احساس امنیت شغلی یا تحصیلی ندارند. نباید فراموش کرد با افزایش احساس امنیت اجتماعی است که افراد میتوانند از سطح افسردگی خود بکاهند.
قطعاً برای کاهش میزان افسردگی بعد از شیوع بیماری کرونا باید ترسیم خوبی از وضعیت جامعه داشته باشیم تا بتوانیم راهکارهای عملی و با فایده پیدا کنیم. در بحث مشارکت در بعد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی باید فعالیتهای مسئولان بیشتر شود. در مشارکت اجتماعی افراد باید بتوانند از پتانسیل خود استفاده کنند. در بحث سازمانهای مردمنهاد هم باید مشارکتها حداکثری باشد ، زیرا در بروز بحرانهایی مثل کرونا، این سازمانهای مردمنهاد هستند که میتوانند به یاری دولتها بیایند، اما امروز متأسفانه میبینیم که چنین سازمانهایی خیلی پراکنده در حال فعالیت هستند. در بعد مشارکت فرهنگی، اقوام باید بیشتر از امروز، دیده شوند، زیرا با احساس مشارکت سطح نشاط اجتماعی در کل جامعه افزایش پیدا میکند و در نهایت میتوان از میزان افسردگیها تا سطح بالایی کاست. وقتی #رضایت_اجتماعی افزایش پیدا میکند ، #نشاط هم افزایش مییابد. نگاه جامعهشناسان این است که در سطح کلان بیشتر باید به مسائل و مشکلات توجه شود. یعنی توجه به ساختارها و اصلاح ساختارها، میتواند به کاهش افسردگی کمک کند. آنچه که واضح است، اینکه با وقوع وقایعی مانند کرونا به آتش عدم نشاط دمیده میشود. پس زودتر باید راهکارهای لازم در جهت حل این معضل اجرایی شود …
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال forward شود یا با درج پیوند پست و کانال «جامعهشناسی افقنگر» (t.me/dr_bokharaei/…postID) صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹
📰 یادداشت #احمد_بخارایی در روزنامهی ایران دربارهی لزوم ایجاد نشاط منجر به رضایت اجتماعی | منتشرشده در شمارهی ۷۳۲۵، شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹
👈 نمایش گزارش
قسمت هایی از این مطلب:
… برای کاهش میزان افسردگی اجتماعی باید از سه زاویه نگاه کرد. اولین زاویه، نگاه در سطح خرد است، دیگری در سطح میانه و در نهایت، نگاه سوم به سطح کلان بازمیگردد. #روانشناسان و حتی روانشناسان #اجتماعی بیشتر در سطح خرد به وقایع میپردازند. متخصصان روانشناختی، به روانشناسی رنگها، شادیآفرینی و لزوم توجه به اوقات فراغت اشاره میکنند. برنامههای تلویزیونی هم از این دسته هستند، به عنوان مثال پیامهای تلویزیونی، برنامههای طنز، اجرای نمایشهای شاد و نظایر آنها همگی در سطح خرد اثرگذاری دارند. اگر به عنوان یک #جامعهشناس از من سؤال کنند که زاویهی نگاه در سطح خرد چه تأثیرگذاری در افزایش نشاط اجتماعی پس از وقوع پدیدهای مانند کرونا دارد؟ در جواب پاسخ میدهم که این اثرگذاری تنها کمتر از ۲۰% اتفاق میافتد. اما بقیهی ماجرا یعنی ۸۰% باقیمانده به نگاه اجتماعی در سطح میانه و کلان مربوط است. سازمانها و نهادهای دولتی و غیردولتی از جمله عوامل اثرگذار در سطح میانه هستند.
به عنوان مثال، سازمان شهرداری با پرداختن به مبلمان شهری میتواند در این خصوص اثرگذار باشد. فردی که پا به خیابان میگذارد با دیدن مبلمان شهری زیبا میتواند انرژی مثبت بگیرد یا در سطح میانه در مدارس با توجه به تنوع رنگها، نوع برخورد اولیای مدارس با دانشآموزان، رنگ و لعاب در و دیوار مدرسه یا محیط دانشگاه، همه و همه میتوانند در روحیه و افزایش نشاط اجتماعی تأثیر داشته باشند.
اما بحث اصلی سطح کلان است که به ساختارها مربوط میشود. پارامتر اصلی در جهت افزایش نشاط اجتماعی، رضایت اجتماعی است. در واقع هرچه رضایت اجتماعی بالاتر باشد، نشاط اجتماعی هم سطح بالاتری پیدا میکند و در نهایت در سلامت اجتماعی خود را نشان میدهد. وقتی که رضایت اجتماعی مطرح میشود، اکثریت اعضای #جامعه را در برمیگیرد. مؤلفههایی مانند احساس امنیت ، امید به آینده و میزان مشارکت اجتماعی، از جمله مؤلفههایی هستند که در افزایش نشاط اجتماعی تأثیرگذار هستند؛ اما متأسفانه در جاهایی میبینیم که این مؤلفهها در جامعهی ما با مشکلات جدی روبهرو است. مثلاً امید به آینده میتواند موتور محرکه نشاط را به حرکت آورد. بسیاری از افراد در جامعهی ما دچار روزمرگی شدهاند و علاوه بر آن در خصوص ۱۰ سال یا ۲۰ سال آیندهی خود و فرزندانشان احساس امنیت شغلی یا تحصیلی ندارند. نباید فراموش کرد با افزایش احساس امنیت اجتماعی است که افراد میتوانند از سطح افسردگی خود بکاهند.
قطعاً برای کاهش میزان افسردگی بعد از شیوع بیماری کرونا باید ترسیم خوبی از وضعیت جامعه داشته باشیم تا بتوانیم راهکارهای عملی و با فایده پیدا کنیم. در بحث مشارکت در بعد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی باید فعالیتهای مسئولان بیشتر شود. در مشارکت اجتماعی افراد باید بتوانند از پتانسیل خود استفاده کنند. در بحث سازمانهای مردمنهاد هم باید مشارکتها حداکثری باشد ، زیرا در بروز بحرانهایی مثل کرونا، این سازمانهای مردمنهاد هستند که میتوانند به یاری دولتها بیایند، اما امروز متأسفانه میبینیم که چنین سازمانهایی خیلی پراکنده در حال فعالیت هستند. در بعد مشارکت فرهنگی، اقوام باید بیشتر از امروز، دیده شوند، زیرا با احساس مشارکت سطح نشاط اجتماعی در کل جامعه افزایش پیدا میکند و در نهایت میتوان از میزان افسردگیها تا سطح بالایی کاست. وقتی #رضایت_اجتماعی افزایش پیدا میکند ، #نشاط هم افزایش مییابد. نگاه جامعهشناسان این است که در سطح کلان بیشتر باید به مسائل و مشکلات توجه شود. یعنی توجه به ساختارها و اصلاح ساختارها، میتواند به کاهش افسردگی کمک کند. آنچه که واضح است، اینکه با وقوع وقایعی مانند کرونا به آتش عدم نشاط دمیده میشود. پس زودتر باید راهکارهای لازم در جهت حل این معضل اجرایی شود …
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال forward شود یا با درج پیوند پست و کانال «جامعهشناسی افقنگر» (t.me/dr_bokharaei/…postID) صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۷)
🗓 شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
آغازیدن از «#مرگ»!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
«مرگ» به معنای رفتن یا بازگشتن؟
۱ـ اهالی «#دیانت»، «مرگ» را حلقهای بین «بودن» و «شدن» میپندارند. اهالی «بودن»، دنیای خود را تولد و مرگی میدانند که «نقدِ بودن» را به چیز دیگری که «شاید» نقدتر یا پندار خودساخته باشد ترجیح نمیدهند. «#نقد» را میچسبند تا اگر به آن رسیدند شایستهگی «نقدتر» را هم داشتهباشند هر چند صرفاً ذهنی باشد. پس از پایان زندگی که «مرگ» است آغاز میکنیم و به امروز رهسپار میشویم. شروع از پایان ...!
۲ـ «مرگ» را میتوان پایان همه چیز تلقّی کرد یا معلول تباهی و خرابی بدن دانست. مرگ را میتوان رهایی روح از قید بدن، پندار کرد تا حرکت جوهریاش را ادامه دهد و همچنان «#بدن» را خوار شمرد که در زمان مرگ، کهنه و درمانده شدهاست. «مرگ»، هر چه باشد ترسناک است و برای همین، برخی آن را آغاز فلسفهپردازی یا برخی دیگر، علت نهایی ادیان دانستهاند. همه اینها به این دلیل است که انسان، شاید تنها موجودی است که به حتمی بودن مردنش «#آگاهی» دارد! با «#اضطراب» ناشی از این آگاهی چه باید کرد؟ برخی به همان «نقدتر» که گفتم روی میآورند تا آرام شوند و برخی دیگر با ترجیح نقد به نقدتر در «فضای اکنون»، مرگ را آغازی برای بازگشت به عقب و «#آینده» را سکّوی نگاهی به «اکنون» قرار میدهند تا به گونهای رفتار کنند که به هنگام مرگ، «#آرامش» را در آغوش گیرند. پس خمیرمایهی فهم مرگ، «آرامش» است.
۳ـ «آرامش» یک تفسیر است، پس یک «دلیل» و امر ذهنی است. چرا کمتر در مورد مرگ، گفتوشنود میکنیم؟ زیرا هنوز به «تفسیر»ی از آرامش، دست نیافتهایم. چرا از مرگ به عنوان تنها اصل ثابت زندگی، فرار میکنیم؟ میرداماد فیلسوف میگوید: «تلخی مرگ در ترسیدن از آن است، پس از تلخی مرگ نترسید!» این نترسیدن و آن احساس «آرامش»ی که گفتم چه زمانی حاصل میآید؟ آیا این حصول، از جنس «انشا» و توصیه و امر و نهی است یا از جنس «دریافت» و ورود به حواس پنجگانه؟ فلاسفهی الهی مانند میردامادها عمدتاً به «انشا» و توصیهی فلسفی روی آوردهاند و ذهن را متوجه جهان دیگری کردهاند. اما فلاسفهی «اکنونگرا»، تفسیر مرگ را با تفسیر از «زندگی» پیوند زدهاند. حال، پای «زندگی» به صحنه باز میشود تا آن تفسیر و ترس و آرامش و … بازتعریف شوند.
۴ـ «زندگی» چیست؟ از شعر تا شعور میتوان به آن پاسخ داد. «زندگی» از عشق بخشیدن به آن تا عشق ورزیدن آن به دیگران، جریان دارد. پس هستهی مرکزی زندگی، «#عشق» است. عشقورزی، «چشم تیزبین» و «احساس قوی» میخواهد. اگر چنین باشد صدای روییدن چمن هم شنیده میشود! «چشم» و «احساس» مگر از لوازم «فهم» نیست؟ اگر هست، پس «مقولهی عشق» با «مقولهی فهم» رابطهی تنگاتنگی دارد. یعنی آن که نمیفهمد پس نمیتواند عشق بورزد! این معنایش این نیست که آن که میفهمد، لزوماً عشق میورزد! پس موضوعاتی مانند: عشق، زندگی، فهم و همهی مفاهیمی که «اکنون» را میسازند در هم تنیدهاند.
۵ـ فهم از زندگی، تابع «رضایت» است. شاید هم نه؛ «رضایت»، تابع «فهم از زندگی» است. بلکه هر دو تابع یکدیگرند! یک «فنر» را از زوایای گوناگون بنگرید. «رضایت»، تابع وضعیت مکانی و زمانی است. در زمانهای دورتر «رضایت»، ساده بود مانند رضایت از زندگی یک روستایی نسبت به پیرامونش. «اکنون» رضایت چند لایه است. اینک رضایت با «#حیات_اجتماعی» پیوندی گسستناپذیر دارد. حیات اجتماعی برای یک کودک و برای یک نوجوان تا یک کهنسال منظرههای متفاوتی دارد. وقتی سخن از «منظره» میشود «انتظارات» و به دنبالش، «#اخلاق» به صحنه میآیند. علاوه بر این اختلاف در مناظر و انتظارات، انسانِ امروز فرامکانی است یعنی در فضای مجازی، مرزها را درمینوردد. پس انسان امروز، پیچیده است اما پیچیدگی در عین «سادگی»، زیرا هنوز انسان است و به دنبال «فهم» و تفسیر و هضم زندگی! انسان، گرگ انسان نیست. انسان، عشق انسان است اما اگر این «عشق»، به انسان داده نشود او شاید بشود گرگ دیگری و خشم بورزد تا آنجا که بشود «گرگ خود» و خود را بدرد با چاقو یا مخدّر!
۶ـ «#رضایت_فردی» تابع «#رضایت_اجتماعی» است. رضایت اجتماعی تابع «شرایط اجتماعی» است. شرایط اجتماعی در سه سطح خُرد، میانه و کلان از وضع خانواده تا اوضاع سازمانها و نهایتاً پویایی ساختارها، تابع «#نظام_حکمرانی» است. نظام حکمرانی تابع «#مشروعیت #قدرت» است. مشروعیت قدرت تابع «پذیرش مردمان» است. پس: «آغاز»، پایان شد و «پایان»، آغاز! یعنی از «رضایت فردی» تا «پذیرش فردی» که به ظاهر،… | ادامه: 👇
http://blog.dr-bokharaei.com/2021/04/blog-post_10.html#more
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
آغازیدن از «#مرگ»!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
«مرگ» به معنای رفتن یا بازگشتن؟
۱ـ اهالی «#دیانت»، «مرگ» را حلقهای بین «بودن» و «شدن» میپندارند. اهالی «بودن»، دنیای خود را تولد و مرگی میدانند که «نقدِ بودن» را به چیز دیگری که «شاید» نقدتر یا پندار خودساخته باشد ترجیح نمیدهند. «#نقد» را میچسبند تا اگر به آن رسیدند شایستهگی «نقدتر» را هم داشتهباشند هر چند صرفاً ذهنی باشد. پس از پایان زندگی که «مرگ» است آغاز میکنیم و به امروز رهسپار میشویم. شروع از پایان ...!
۲ـ «مرگ» را میتوان پایان همه چیز تلقّی کرد یا معلول تباهی و خرابی بدن دانست. مرگ را میتوان رهایی روح از قید بدن، پندار کرد تا حرکت جوهریاش را ادامه دهد و همچنان «#بدن» را خوار شمرد که در زمان مرگ، کهنه و درمانده شدهاست. «مرگ»، هر چه باشد ترسناک است و برای همین، برخی آن را آغاز فلسفهپردازی یا برخی دیگر، علت نهایی ادیان دانستهاند. همه اینها به این دلیل است که انسان، شاید تنها موجودی است که به حتمی بودن مردنش «#آگاهی» دارد! با «#اضطراب» ناشی از این آگاهی چه باید کرد؟ برخی به همان «نقدتر» که گفتم روی میآورند تا آرام شوند و برخی دیگر با ترجیح نقد به نقدتر در «فضای اکنون»، مرگ را آغازی برای بازگشت به عقب و «#آینده» را سکّوی نگاهی به «اکنون» قرار میدهند تا به گونهای رفتار کنند که به هنگام مرگ، «#آرامش» را در آغوش گیرند. پس خمیرمایهی فهم مرگ، «آرامش» است.
۳ـ «آرامش» یک تفسیر است، پس یک «دلیل» و امر ذهنی است. چرا کمتر در مورد مرگ، گفتوشنود میکنیم؟ زیرا هنوز به «تفسیر»ی از آرامش، دست نیافتهایم. چرا از مرگ به عنوان تنها اصل ثابت زندگی، فرار میکنیم؟ میرداماد فیلسوف میگوید: «تلخی مرگ در ترسیدن از آن است، پس از تلخی مرگ نترسید!» این نترسیدن و آن احساس «آرامش»ی که گفتم چه زمانی حاصل میآید؟ آیا این حصول، از جنس «انشا» و توصیه و امر و نهی است یا از جنس «دریافت» و ورود به حواس پنجگانه؟ فلاسفهی الهی مانند میردامادها عمدتاً به «انشا» و توصیهی فلسفی روی آوردهاند و ذهن را متوجه جهان دیگری کردهاند. اما فلاسفهی «اکنونگرا»، تفسیر مرگ را با تفسیر از «زندگی» پیوند زدهاند. حال، پای «زندگی» به صحنه باز میشود تا آن تفسیر و ترس و آرامش و … بازتعریف شوند.
۴ـ «زندگی» چیست؟ از شعر تا شعور میتوان به آن پاسخ داد. «زندگی» از عشق بخشیدن به آن تا عشق ورزیدن آن به دیگران، جریان دارد. پس هستهی مرکزی زندگی، «#عشق» است. عشقورزی، «چشم تیزبین» و «احساس قوی» میخواهد. اگر چنین باشد صدای روییدن چمن هم شنیده میشود! «چشم» و «احساس» مگر از لوازم «فهم» نیست؟ اگر هست، پس «مقولهی عشق» با «مقولهی فهم» رابطهی تنگاتنگی دارد. یعنی آن که نمیفهمد پس نمیتواند عشق بورزد! این معنایش این نیست که آن که میفهمد، لزوماً عشق میورزد! پس موضوعاتی مانند: عشق، زندگی، فهم و همهی مفاهیمی که «اکنون» را میسازند در هم تنیدهاند.
۵ـ فهم از زندگی، تابع «رضایت» است. شاید هم نه؛ «رضایت»، تابع «فهم از زندگی» است. بلکه هر دو تابع یکدیگرند! یک «فنر» را از زوایای گوناگون بنگرید. «رضایت»، تابع وضعیت مکانی و زمانی است. در زمانهای دورتر «رضایت»، ساده بود مانند رضایت از زندگی یک روستایی نسبت به پیرامونش. «اکنون» رضایت چند لایه است. اینک رضایت با «#حیات_اجتماعی» پیوندی گسستناپذیر دارد. حیات اجتماعی برای یک کودک و برای یک نوجوان تا یک کهنسال منظرههای متفاوتی دارد. وقتی سخن از «منظره» میشود «انتظارات» و به دنبالش، «#اخلاق» به صحنه میآیند. علاوه بر این اختلاف در مناظر و انتظارات، انسانِ امروز فرامکانی است یعنی در فضای مجازی، مرزها را درمینوردد. پس انسان امروز، پیچیده است اما پیچیدگی در عین «سادگی»، زیرا هنوز انسان است و به دنبال «فهم» و تفسیر و هضم زندگی! انسان، گرگ انسان نیست. انسان، عشق انسان است اما اگر این «عشق»، به انسان داده نشود او شاید بشود گرگ دیگری و خشم بورزد تا آنجا که بشود «گرگ خود» و خود را بدرد با چاقو یا مخدّر!
۶ـ «#رضایت_فردی» تابع «#رضایت_اجتماعی» است. رضایت اجتماعی تابع «شرایط اجتماعی» است. شرایط اجتماعی در سه سطح خُرد، میانه و کلان از وضع خانواده تا اوضاع سازمانها و نهایتاً پویایی ساختارها، تابع «#نظام_حکمرانی» است. نظام حکمرانی تابع «#مشروعیت #قدرت» است. مشروعیت قدرت تابع «پذیرش مردمان» است. پس: «آغاز»، پایان شد و «پایان»، آغاز! یعنی از «رضایت فردی» تا «پذیرش فردی» که به ظاهر،… | ادامه: 👇
http://blog.dr-bokharaei.com/2021/04/blog-post_10.html#more
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist