اكنون، ما و شريعتی
1.43K subscribers
1.27K photos
186 videos
81 files
1.37K links
چشم‌اندازِ نوشريعتی
Download Telegram
🔷🔸هنر شگفت ویرانی سازی‌

🖋محمد جواد غلامرضا کاشی

🔸ویرانی سازی اتفاق حیرت انگیزی است که از دست ما برآمده است. آنهم در آبادان، که سال‌هاست مردمانش در انتظار آبادانی‌اند. آنجا به جای ساختن ویرانی‌ها، ویرانی ساخته‌اند. بنایی که فروریخت، از همان روز نخست ویرانه ساخته شد. ویرانی اخلاق، ویرانی اقل وجدان انسانی، ویرانی زندگی و اعتماد. همه به خوبی می‌دانند که داستان منحصر به این یک بنا نبوده و نیست. ماجرا عمیق‌تر از این است. این یک بنا از سنگ و سیمان و آهن بود، بناهای ویران ساخته دیگری هم هست که هر روز جایی فرو می‌ریزد بی آنکه این همه سر و صدا کند.

🔹بدوی‌های هزاران سال پیش، اگر وحشی و دگر ستیز و خشن بودند، جوانمرد و از جان گذشته و دلیر هم بودند. بدوی‌های ظهور کرده در عصر مدنیت، پست و دون صفت و سست عنصرند.
ما در یک شتاب حیرت‌انگیز به سمت عمق بدویت پیش می‌رویم. بدویت یک وضعیت پشت سر ما نیست. پیش روی ماست. بدویت در روزگار ما، ویروس خطرناکی است که در اندام زندگی مدنی رسوخ می‌کند، به تدریج تار وپودش را سست می‌کند و هر روز جایی سقفی را بر سر ساکنانش خراب.

🔸بدوی به ارزش‌های مدنی آگاه نیست. به همین جهت مواریث زندگی مدنی را تکه پاره می‌کند، آتش می‌زند و از این طریق احساس قدرت می‌کند. ما در این سال‌ها همین کار را به کرات کرده‌ایم. اما نه به شکل ساده و سرراست بدویان. در لباس هنردوست، دین‌دار، فرهیخته، اهل دانش و فضل، کارشناس و سیاست‌مدار ظاهر شدیم اما دقیقاً به همین جهت، خانه هنر، دین، فرهیختگی، دانش و فضل و تخصص علمی و سیاست را به آتش کشیده‌ایم. به خیال انقلابی بودن، همه شئونات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی را به سخره گرفتیم. پا برهنه بارگاه هنر و علم و دین و مناسبات پایدار انسانی را مورد هجوم قرار دادیم تا به خیال خود، وضعی دگر در جهان برپا کنیم، اما حاصل ویران سازی بود و ویران سازی‌های مکرر. حاصل ظهور ناسازه‌های بدیع است: شهر بدوی، دمکراسی بدوی، بروکراسی بدوی، دانشگاه بدوی، اقتصاد بدوی، تامین معاش بدوی و ....

🔹بدویت شتاب می‌گیرد. برای ممانعت از شتاب‌گیری و گسترش آن باید کاری کنیم. فکر می‌کنم نخستین گام جلو آئینه ایستادن و تماشا کردن بدویتی است که همه به نحوی، کم یا بیش به آن دچاریم. یا عامل بدویت‌ایم یا قربانی‌اش. گاهی این هستیم گاهی آن. گام دوم، تبدیل کردن بدویت و مدنیت به معیار اصلی داوری در امور است. پیش از آنکه از راستی و ناراستی اخلاق و دین و معنویت و سیاست بپرسیم، از نسبت‌اش با بدویت بپرسیم. این یا آن اعتقاد و عمل، چه نسبتی با مدنیت دارد چه نسبتی با بدویت؟
مدنیت رو به سوی ساختن دارد. حتی اگر شده از پاره‌ ویرانه‌های قدیم. مدنیت محتاط است و دلنگران دیگران. مدنیت به امر انسانی می‌اندیشد. قوم و خویش و قبیله خود را ثانوی می‌کند.
🔸 مدنیت امکان‌های محدود زندگی را قدر می‌شناسد و در جهت بسط و غنا بخشی به آنها تلاش می‌کند. آرمانگرا هم هست، اما از خلال امکان‌های محدود موجود به آهستگی راهی به سمت آن می‌گشاید. درست مثل آرمان ساختن یک قنات بزرگ از دل کویر، که از خلال تلاش‌های چندین نسل امکان‌پذیر می‌شود. بدوی اما عجول است. هرچه هست را بازیچه و حقیر می‌شمارد. ویرانگر است به خیال فرصتی که برای ساختن دست دهد. ملاحظه اقلیت پیرامون خود را دارد. دشمن هر کسی است که از او نیست. کسالت زندگی روزمره او را بی تاب می‌کند، پس به جنگ زندگی می‌رود. البته از آن روزی هم باید ترسید که تصمیم بگیرد زندگی کند آنگاه حریص و شهوت ران و زیاده خواه و تجاوز پیشه است. بازهم ویرانگر است اگرچه در هیاتی مهوع‌تر و حقیر.

#ویرانی_سازی
#آبادان
#یادداشت
#جواد_کاشی
🆔 @Shariati40
🔷🔸داغ خرداد؛ داغ هاله

🖋ریحانه طباطبایی

🔹این متن را چند سال پیش برای هاله خانم سحابی نوشته بودم، آن روز که این متن را نوشتم هنوز انقدر داغ ندیده بودیم و به داغ‌های خرداد، داغ آبادان اضافه نشده بود، هنوز از داغ آبان و پرواز اوکراین بی خبر بودیم و نمی دانستیم با مدیریت بحران کرونا هر فصل و ماه که نه هر روزمان پر از داغ می‌شود.

🔸خواستم مطلب جدیدتری بنویسم اما نتوانستم حرف جدیدتری نیست جز آنکه چه خوب این روزگارمان را نمی‌بینید، هرچند که اگر بودید الان در آبادان کنار مردم بودید:

🔹خرداد را مرور می‌کنم، انگار همین دیروز بود، شاید هم بیشتر، اما هرچه بود ۱۰ سال پیش نبود، انگار نه انگار که ده سال از آن روزها گذشته است.
خرداد برای ما ماه حادثه‌هاست، ماه مصیبت‌ها، ماه واقعه‌ها، خرداد هم دوم دارد و هم سوم، هم بیست و دوم و هم آن روز که هاله رفت.

🔸چند سال پیش بود؛ انگار خیلی سال پیش، بخواهی حساب کنی ۱۰ سال می‌شود، اما انگار ۱۰۰ سال پیش بود، شاید هم بیشتر به عقب بر می‌گردی، دلت غنج می‌رود؛ دوست نداری از آن روزها بیرون بیایی، روزهایی که رنگ بود و شور، دلت همان روزها و سال‌ها را می‌خواهد، دلت می‌خواهد خرداد در نیمه همان سال متوقف شود، قبل رسیدن به تاریخ کهریزک و قبل رسیدن به خرداد ۹۰، همان خردادی که هاله رفت.
🔹بمانی در همان سال که هنوز سبز بود و بوی بهار می‌داد و تقویم را ورق نزنی تا برسی به روزی که که دختر زیر تابوت پدر رفت، همان روزها که عزت ایران رفت و دختر هم در پی‌اش، همان روزها که هدی صابر آنقدر اعتصاب غذا کرد تا دیگر جانی برایش نماند و رفت پیش آنها که بیشتر از زندگی دوستشان داشت.

🔸خردادها ورق می‌خورند، یک به یک تا روز آخر، حکم‌ها تمام شد، احمدی‌نژاد رفت، بازی دیگری رقم خورد، حادثه‌های دیگری بر سینه خرداد نشست، خرداد باز هم پرحادثه ماند اما هیچ واقعه‌ای، هیچ حادثه‌ای داغ هاله نشد که برای همیشه خرداد را زیر و رو کرد، دختر زیر تابوت پدر بود، روز قبل از حادثه، با لبخندی آرام کنار تابوت پدر نشسته بود و قران می‌خواند، نصیحت‌های پدر را برای جوانان پرشور که برای بدرقه آمده بودند زمزمه می‌کرد، "مراقب ایران باشید"، "مبادا خشم و کینه بر شما غلبه کند"، "آرام باشید" و... باز هم "مراقب ایران باشید". نگران بود از مراسم فردا، از آن همه مامور دور خانه، از جوانان پرشور، اما نمی‌دانست که خودش داغ خرداد می‌شود، نمی‌دانست که دوری از پدری که از زندان آمده بود تا بر بالینش پروین اعتصامی بخواند یک روز بیشتر نخواهد بود.
🔹هاله زیر تابوت پدر بود، آرام، می‌خواست او را تا آرامگاه بدرقه کند، که آمدند، همه چیز در دقیقه‌ای برهم خورد و هاله دیگر برنخاست، هاله شد دختری که زیر تابوت پدر رفت، آن روز برای همیشه در تاریخ خرداد سیاه ماند، روزی که پدر و دختر با هم در خاک شدند.


#هاله_سحابی
#داغ_خرداد
#یادداشت
#ریحانه_طباطبایی
🆔@Shariati40
🔷🔸شیمیایی بودن

🖋سوسن شریعتی

🔆به مناسبت سالروز بمباران شیمیایی سردشت

🔆تاریخ : ۱۳۹۳

🔆منبع: مجله زنان

📌در حاشیه نشست " کانون وکلا" به مناسبت مستند : " سپیده دمی که بوی لیمو می داد"؛ اثر آزاده بیزار گیتی


🔸از روزی که مستند «سپیده دمی که بوی لیمو می داد» به دستم رسید، دیدنش را مدام به تاخیر می انداختم. عنوان دلهره آوری بود و معلوم بود قرار است «بوی لیمو» طعم تلخ جنگ باشد؛ مستندی که مخاطب فراموش کار را وادار خواهد کرد چشم در چشم فاجعه بدوزد و بفهمد تا کنون چه چیزهایی را نادیده گرفته و یا دوست داشته فراموش کند.« فقط اشک قادر است از جنگ صحبت کند» و ما می خواهیم روزگاران جنگ را سپری شده بپنداریم. یادآوری مدام فاجعه، زندگی را مصیبت بار می کند و تن دادن به منطقش را ناممکن می سازد. تاریخ جنگ، متولی دارد و عمدتاً درگیر خلق حماسه هاست و به روزمره جنگ خود را مشغول نمی کند؛ اینکه جنگ چه امروزی را رقم زده و چگونه نوعی زندگی را بدل به تقدیر آدم ها- زنان و مردان- کرده است.  

🔹«سپیده دمی که بوی لیمو می داد» مستندی است درباره زندگی پنج زن مصدوم شیمیایی در سردشت پس از بمباران این شهر توسط ارتش عراق در 8 تیر 1366، بیست و یک روز قبل از قطعنامه 598 ، قطعنامه ای که یک سال بعد-همچون نوشیدن زهر- توسط ایران پذیرفته شد و پایان جنگ را رسمی کرد. زنان امروز سردشت که در دیروز جنگ، کودکان 10-12 ساله بوده اند و پا به پای «شیمیایی بودن» نوجوانی و جوانی کرده اند و امروز شده اند همسر، مادر و زنان کار و کوشیده اند علی رغم نفرین جنگ، زندگی کنند. این مستند به خلق حماسه های جنگی نمی پردازد بلکه به سرنوشت آدم هایی می نگرد که در رقم زدن چگونگی و چرایی جنگ نقشی نداشته اند و به آن محکوم شده اند بی هیچ انتخابی. جذابیت این فیلم در همین است. نشان دادن زندگی به روایت زنان در همه جلوه هایش (کار، خانواده ، فرزند، شهروندی، فقر) در نسبت با میراثی که جنگ به جا گذاشته است : شیمیایی بودن و به این ترتیب توانسته است پرونده ای اجتماعی را با پرونده جنگ پیوند زده و امکان گفتگو میان جبهه های مختلف و قربانیان متعلق به جبهه های گوناگون را فراهم سازد.  

🔆1-زندگی پس از جنگ در تثلیث «زن- مادر- مصدوم شیمیایی» 

🔸موضوع این مستند جنگ نیست بلکه زندگی است پس از جنگ و از همین رو آزاده گیتی- کارگردان این مستند- نیازی نمی بیند که برای برافروختن احساسات و یا فعال کردن تخیل و حافظه مخاطب خود ، بر روی صحنه های تکان دهنده و خانمان برانداز تکیه کند. همه آن دیروز پر وحشت – بزرگترین بمباران شیمیایی در جهان بعد از جنگ جهانی اول- از خلال خاطرات کودکانی که زنان امروز سر دشت شده اند یادآوری می شود. لحظه ای که بیست و چند سال پیش در یک عصر تابستانی، آسمان آبی ناگهان می شود محشری پر دود و بویناک، گیرم بوی لیمو. بمباران شیمیایی یعنی چه؟ نمی بینیم اما باید تصور کنیم وقتی زنی از آن عصر تابستانی 1366« باران گنجشک های مرده» را به یاد می آورد و اینکه در یک لحظه به تعداد انگشتان دستانش، عزیزانی را از دست داده بی آنکه اجسادشان را دیده باشد و سال ها بی خواهر و مادر بزرگ شده و چشم به راه. این ها تنها تذکراتی اند برای درک ابعاد فاجعه ای به نام بمباران شیمیایی، چند روز قبل از صدور قطع نامه. قطع نامه ای که به قیمت کودکی و جوانی مردمان این شهر صادر شد و یک سال بعد توسط ایران پذیرفته شد.  
 
🔹این فیلم با تمرکز بر موقعیت زنان در نقش های مختلفی که زندگی بر دوششان گذاشته نشان می دهد که بیمار شیمیایی زن، در هر لحظه از زندگی باید با چه ابتلائاتی روبرو شود: در مقام همسر، از مردش شماتت بشنود چرا که فرزندان بیمار به دنیا آورده است. علی رغم بیماری و حضور همیشگی مرگ، همچون مادر به وظایف روزمره اش بپردازد، مادری کند، شادی بیاورد و غذا و آرامش و گرمای خانواده باشد. هر بار که بیماری سر بر داشت برای درمان تنها به شهر بزرگتر رود و دست آخر به خاطر فرزندانش، درمان را نیمه رها کند: «برای زن ها سخت تر است. مثل آدم های عادی و سالم از تو انتظار دارند.» سنت و فقر نیز هر دو به میدان می آیند تا زندگی «زن-مادر-بیمار شیمیایی» را بدل به یک رنج مکرر کنند. با پای شکسته و نفس گرفته به دنبال اطعام راه بیفتی، به خاطر تولد فرزندان بیمار 
 
#شیمیایی_بودن
#سپیده_دم
#بوی_لیمو
#جنگ
#سردشت
#اکنون
#یادداشت
#سوسن_شریعتی


🆔@Shariati40

📌ادامه متن در لینک زیر یا instant view مراجعه فرمایید

https://bit.ly/3Ac7p8k
🔷🔸بار دیگر گشت اکراه؟!

🖋احسان شریعتی

🔹 لَآ إِكْرَاهَ فِى ٱلدِّينِ ۖ قَد تَّبَيَّنَ ٱلرُّشْدُ مِنَ ٱلْغَىِّ

📌شهری است که ویران میشود، نه فرونشستن بامی...
باغی است که تاراج میشود، نه پرپر شدن گلی...

🔸معنا و مقصود از سیاست بازداشت و حبس چهره‌های مستقل و منتقد صنفی، فرهنگی-هنری و مدنی-سیاسی چیست؟ هشدار و هراس‌افکنی جهت بازدارندگی از گسترش جنبش مطالبه‌گری و حسابرسی، روشنگری و شفافیت، و اصلاح‌گری اساسی؟ تجربه‌ی سده‌ی گذشته و بویِژه دهه‌ی آخر مگر نشان نداد که نتیجه‌ی سیاست سرکوب و حبس و حصر و حذف جنبش اصلاحی جز تقویت گفتمان براندازی و خیزش‌‌های قهرآمیز و خشونت‌آلود معطوف یه درگیری و فروپاشی در اقصی نقاط کشور نبوده است؟‌!

🔹نکته‌ای آن‌قدر عیان و آشکار و بی‌نیاز از بیان که نمی‌تواند برای مسئولان مغفول مانده باشد. پس می‌ماند این فرض که جریانی در حاکمیت قصد دایر کردن امر را داشته باشد میان از سویی مدارا و بردباری و سازش و تحمل وضع بحرانی موجود‌، و از دیگر سو غلبه‌ی قهر و قهقرا و گزاف‌گویی‌های گفتمانی افراط و تفریطی. همان روشی که در بهار عرب در برخی سرزمین‌ها تحربه شد و به تخریب و فروپاشی سراسری این کشورها انجامید.

🔸در شرایطی که مردم در رنج از بحران فوق طاقت معیشتی و در خشم از سوءمدیریت‌ و فساد و اختلاس و..، در سپهرهای گوناکون از ساخت‌وساز گرفته تا فحایع محیطزیستی و تا سوداگری خصولتی، بسر می‌برند، امامان جماعت نگران بدحجابی زنان دزدان مختلس اند و در برخی مناطق خودمختار مسئولان آتش به اختیار بخش‌نامه‌ صادر می‌کنند و از ضرورت فعال شدن دوباره‌ی «گشت‌های اکراه» می‌گویند. گویی محصول همین سبک کار خود را طی چند دهه‌ی گذشته امروز در هر کوی و برزن نمی‌بینند!
بازآزمودن این همه‌ آزموده و باز تجربه‌ی تجربه‌شده‌ها آدمی را براستی یاد این آموزه‌ی هگلی می‌اندازد که «تجربه و تاریخ به ما می آموزد که ملت‌ها و حکومت‌ها هرگز از تاریخ چیزی یاد نگرفته‌اند؛ که هرگز طبق قواعدی که می‌توانست از آن برگرفته شود، عمل نکرده‌اند ! » (گفتارهایی درباره فلسفه تاریخ). پس «من جرب المجرب حلت به الندامه»‌!


#یادداشت
#بازداشت
#گشت_ارشاد
#احسان_شریعتی

@Dr_ehsanshariati
🔷🔸دیالکتیک زور و نفرت و غیبتِ عزاداران حسین

🖋آرمان ذاکری

🔸1- بارها افراد مختلفی گفته بودند که اجبار مذهبی نه انسانی است، نه دینی است نه می‌تواند به بهبود وضعیت جامعه در هیچ زمینه‌ای کمک کند. بارها هشدار داده شد بود که نفرت‌پراکنی در جامعه یگانه ثمرۀ این سیاست‌ها خواهد بود، مثل خیلی سیاست‌های دیگر. حتی قاطبۀ قم‌نشینان در آخرین اجرایِ یکی از مهم‌ترین نمادهای اجبار مذهبی ترجیح دادند غالباً سکوت کنند و حسابشان را از این‌دست سیاست‌ها جدا کنند. با این‌همه این سیاست با شدتی بیشتر از گذشته اجرا شد تا به جامعه این پیام را منتقل کند: می‌خواهیم به زور جامعه را به شکلی که می‌خواهیم درآوریم، هیچ‌چیز دیگری مهم نیست.

🔹2- «زور» بدون هیچ نیازی به توجیه و مشروعیت، کار «توجیه و ارشاد» را پیش می‌برد و قطب‌ دیالکتیکی‌اش یعنی نفرت را در بخش بزرگی از جامعه تقویت می‌کند. مردم بی‌پناه‌تر، مستأصل‌تر، عصبی‌تر، عاصی‌تر و معترض ترمی‌شوند. مجریان این سیاست‌ها، هر چه‌ بیشتر به زور خود اتکا می‌کنند. حتی بازی عوض کردن معنای کلمات دیگر بی‌معنا شده است. کمتر کسی هست که معنای «توجیه و ارشاد» را نفهمد. آنها اما تصمیم خود را گرفته‌اند. دیالکتیک زور و نفرت، تقابل جامعه و حکومت را روزانه شدیدتر می‌کند. هم در اقتصاد و هم در فرهنگ. اگر برخی فکر می‌کنند می‌توانند افکار عمومی را از زمین اقتصاد به زمین فرهنگ بکشانند اشتباه می‌کنند. هم اقتصاد و هم فرهنگ عرصۀ دیالکتیک زور و نفرت است.

🔸3- خونی دیگر، بی‌گناه به زمین ریخته می‌شود. به دختری جوان ظلم شده است. فقط چند هفته پس از نمایشِ صورتِ کبودِ دختری دیگر. در آستانۀ اربعین حسینی. روزی که تشیع بر ظلمِ تاریخیِ‌ای که بر او رفته است عزاداری می‌کند و عاشورا و پس از آن را روایت می‌کند. روایتِ ظلم به دخترانِ جوان، همواره یکی از اجزاء مهم این روایت بوده است. سوگ شیعی، روایتِ اعتراض به ظلم است. دستِ‌کم در روایتی که انقلاب 57 را محقق کرد و به استبداد و شکنجه و ظلم و بی‌قانونی رژیمِ پهلوی نه گفت. همه‌چیز این‌جا نمادین است. حالا اما عزادارانِ حسین از این عرصه اغلب غایبند. در حالی که صدایشان از هر زمان دیگری بلندتر، تصویرشان از هر زمان دیگری دیدنی‌تر و موکب‌ها و هیئت‌هاشان از هر زمان دیگری فراوان‌تر است. آنها روضۀ که و چه را می‌خوانند، اگر از عرصۀ اعتراض به ظلم غایبند؟ مذهب، خواسته و ناخواسته با «زور» یکی می‌شود و اگر به ظلم اعتراض نکند هر چه بیشتر با «زور» یکی می‌شود.(1) مذهبی که قدرتِ هیچ‌بازدارندگی ندارد. نه می‌تواند جلو ریخته‌شدنِ خون بی‌گناهی را بگیرد و نه حتی به آن اعتراض می‌کند: قدسیِ تقدس‌زدایی‌شده. قدسی که هست اما حریم و حرمت ندارد. شریعتی هنوز می‌تواند وضع ما را توضیح دهد. تشیع سیاهی که هست و تشیع سرخی که حالا شاید بی‌قدرت‌تر از هر زمان دیگر باشد. انسانِ مذهبی به کنار، هر آزاده‌ای باید به ظلم اعتراض کند. باید به اجبار مذهبی اعتراض کند.

🔹4- از نفرت می‌توان نیرویی ساخت برای ساختن. به شرط ایستادن و با صدای بلند ظلم را نخواستن. به شرط فراموش نکردن. چرخۀ دیالکتیکِ زور و نفرت را زمانی می‌توان شکست که نفرت را به نیروی حرکتِ جمعی بدل کنیم، برای تغییر. برای آزادی، برای عدالت. برای خیالِ آینده‌ای که برایش باید دور هم جمع شویم. خیالات کنیم و با آن خیالات جامعه شویم. جامعه، جز با جمع‌ها، جامعه نمی‌شود. در غیر این صورت، نفرت فرسوده‌مان می‌کند، بغض‌ها در گلو می‌خشکد و اوضاع هر روز بدتر می‌شود. بالاتر از سیاهی هم رنگی هست.
(1) در لحظاتی که این متن نوشته می‌شود صدایِ اعتراضِ برخی چهره‌های مذهبی حوزوی و غیرحوزوی نظیر آیت‌الله محقق داماد، آیت‌الله بیات زنجانی، مصطفی دلشاد تهرانی، مهدی نصیری، مرتضی کیا، محسن حسام‌مظاهری و خیلی‌های دیگر بلند شده است. شاید با افزایش چنین چهره‌هایی بتوان امید داشت، مذهب و زور، در ذهن و زبان جامعه یکی نشوند.

#یادداشت_اختصاصی
#آرمان_ذاکری
#گشت_ارشاد
#زور
#اجبار_مذهبی
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔷🔸وطنم

🖋 علي طهماسبي

🔸وطنم غريب بود، زندگي‌اش را به غارت بردند. بعد هم زنده به‌گورش کردند. ما احساس بي‌وطني مي‌کرديم.  

هنوز هم.  

پيوند چنداني ميان ما باقي نمانده بود. وطنم غريب بود، ماي بي‌وطن سر به ديوار ندامت مي‌کوبيم از آن همه فريب، از آن همه راي دادن ها به اميد آزادي، به اميدي که اين وطن وطن بشود. بعد هم تحقيرمان کردند. نه يک بار، چندين بار. به خيابان‌ها آمديم هروله‌کنان دويديم، فرياد زديم، پاسخ‌مان چه بود؟ 
بچه‌هامان هزار هزار پر کشيدند، از غربتي به غربت ديگر، هنوز هم.  

🔹شما هم مي‌دانيد که "وطن" تنها مرزهاي زميني و خاک و آب نيست، چيزي آسماني هم نيست، فراتر از اين‌هاست، سامانِ زندگي در زمين است. هم در زبان، هم در اسطوره‌ها، "وطن" به معناي مادرِ همه‌ي افراد يک جامعه هم هست. روانِ جمعي است، نگران همه است. 

🔸مامِ وطن کاري به دين فرزندانش ندارد، کهن بانويي را مي‌ماند که براي همه‌ي فرزندانش دعا مي‌کند و بخور مي‌سوزاند. همه‌ مسلمان باشند، مسيحي ياشند، بهايي باشند، سني باشند شيعه باشند، کرد باشند، بلوچ باشند، همه براي مادر يکسانند. 

🔹"مامِ وطن" غريب و زنده به‌گور شده بود، با هيچ سرودي، شعري، غزلي و چکامه‌اي هم از گور بر نمي‌خاست. شايد "ژينا" اين مسافر غريب، بي آنکه خود بداند نمادي شد براي وطنم، دختري ساده و بي‌آلايش، با نگاه مهربانش، که به ستم دژخيمان به خاک افتاد، ناگهان آواي افتادنش، به سهمگيني فرو افتادن آسمانِ کشورمان، همه را بر انگيخت.  

🔸اما در اين آواي سهمگين، غزلي زنانه و مادرانه هم هست که تا کنون نبوده، بايد مراقبش باشيم. مباد خشمِ فرو خورده‌ي سال‌ها که از ستم جباران انباشته شده چنان کند که فاجعه‌اي ديگر پديد آورد.  

🔹مي‌خواهم بگويم دخترها، پسرها "ژينا" غزلي تازه است، زنانه و مادرانه و انساني است، در سرتاسر ميهنمان طنين انداز شده. مراقبش باشيم، لگد کوب خشمِ بي حساب و احساس انتقامِ کور نشود، مباد که مظلومان امروز  خود ستمگرانِ ديگري شوند، باشد که آواي سحر انگيز اين غزلِ زندگي دوام آورد تا "وطن" را از غربت گورستان رها کند.  


بادا که چنين باشد

اول مهر ۱۴۰۱

#ایران
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#یادداشت
#علی_طهماسبی
#اکنون
🆔@Shariati40
🔷🔸سکوتِ مراجع و آیندۀ تشیعِ سنتی

🖋آرمان ذاکری

🔸1- با گذشت بیش از ده روز از بحرانی ملی، که ریشۀ آن مشخصا به چگونگی تفسیرِ احکامِ شرع و اقامۀ آن در جامعه باز می‌گردد، مهم‌ترین چهره‌های دینِ سنتی در قم و نجف ترجیح‌ داده‌اند سکوت کنند و در این‌باره نفیاً یا اثباتاً مداخله‌ای نداشته باشند. بحرانی که یکی از حقیقی‌ترین و مهم‌ترین مسائل جامعۀ ایران در همۀ چهار دهۀ گذشته را بیش از هر زمان دیگر رؤیت‌پذیر ساخته است. بحرانی که قابلِ تقلیل به هیچ عاملِ اقتصادی نیست و در کنارِ ضرورتِ پرداختن به ترکیبِ عوامل مختلف، مستقلاً هم باید موضوع توجه باشد. شیماکاشی در رسالۀ دکتری خود با نام «واعظان و دین عامه» نشان داده است که از دهۀ 20 به بعد، برای بخش بزرگی از روحانیت، مسئلۀ بدنِ زن در اجتماع، به طور پیوسته یکی از مهمترین کانون‌های نقد بوده است. به تبع همین کانونیت از نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب، حجاب اجباری در کانونِ بحث و سیاست‌گذاری قرار گرفت و با در اولویت‌قرار نگرفتن در قشر بزرگی از انقلابیونِ غیرروحانی، با سهولتِ بیشتری به تثبیتِ قرائتی از اسلامِ سنتی در پیوند با اسلامِ سیاسی منجر شد. سلایقِ فرهنگی دیگر حذف شدند. در شرابط کنونی اما در فقدانِ نیروهای میانجی، حکومت میان دوگانۀ صرف‌نظر کردن از اجرای حکمِ حجاب اجباری یا سرکوبِ بیشتر قرار گرفته است.
نگارنده مطلع است که در این روزها مراجعِ مختلف به طرق متفاوتی در معرض پرسش و درخواست مداخله و ابراز نظر بوده‌اند، اما جز برخی علمایِ در حاشیه، بقیه نفیاً یا اثباتاً تن به مداخله نداده‌اند. اگر کشته‌شدنِ مهسا امینی در مواجهه با گشتِ ارشادِ مجریِ حجابِ اجباری را محکوم نکرده‌اند، با راهپیماییِ حکومتیِ یکشنبه سه مهر هم همراه نشده‌اند؛ دست‌کم تا لحظۀ نوشته‌شدن این نوشته. خون‌ها بر زمین ریخته شده‌اند و مراجع سکوت کرده‌اند. از نظر بخش بزرگی از جامعه سکوت، عملاً همراهی با موضعِ تشیعِ حکومتی است. تفاوت‌های جزئی میانِ تشیع سنتی و تشیع حکومتی، اگرچه برای دقت‌نظرهای علمی و تاریخی و تحقیقی و بحث‌های طلبگی درون حوزه و جریان‌شناسی آن مناسب و لازم است، اما از نگاه مردمانِ معترض، چندان اهمیتی ندارد.

🔹2- مرجعیت شیعه، در یک قرن اخیر، دستِ‌کم در دو برهۀ انقلابِ مشروطه و انقلاب ایران، در میانۀ میدان بوده است. در این دو برهه روحانیت شیعه، به دلایل مشخصاً سیاسی، گرفتار اختلافاتِ شدید درونی شده و تا حذف و حصر علمایی به دست علمایِ دیگر پیش رفته است. از شیخ فضل‌الله نوری گرفته تا آیت‌الله شریعتمداری و آیت‌الله منتظری، به درجاتِ مختلف آماجِ ابتلائاتی قرار گرفته‌اند که مهر تأیید عالمانی شیعه، سکوتِ عالمانی دیگر و مخالفت دستۀ سوم را به همراه داشته است. گمان نمی‌کنم در هیچ دورۀ زمانی در تاریخ تشیع اختلافات درونیِ مرجعیتِ شیعه تا بدین‌پایه گسترش یافته باشد. به همین دلیل و در کنارِ آن هزینه‌های گزافِ مداخلاتِ اجتماعی، به نظر می‌رسد فرضِ وجود ارزیابیِ منفی مجموعۀ مداخلاتِ اجتماعیِ علمایِ سنتی شیعه در سدۀ اخیر و سرخوردگیِ آنها از مداخلۀ اجتماعی چندان بیراه نباشد.

#مراجع_تشیع
#بحران_ملی
#اعتراضات_ایران
#یادداشت_اختصاصی
#آرمان_ذاکری
#اکنون
🆔 @Shariati40


📌برای مطالعه کامل این یادداشت به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.


https://bit.ly/3dFroDv
🔷🔸جان باختن دختر ایران و مسئولیت دانشگاهیان

🖋حسین مصباحیان

🔸واقعه جان باختن دخترمان، دختر ایران، مهسا امینی، بار دیگر و این بار با نهیبی وجودی پرسش از مسئولیت را پیش روی همگان و از جمله ما دانشگاهیان قرار داد. این پرسش‌های دریدایی شاید که «اگر ما [عناصر دانشگاهی] می‌توانستیم بگوییم ما، شاید از خود می‌پرسیدیم: کجا هستیم؟ چه کسانی هستیم؟ چه چیزی و چه کسانی را نمایندگی میکنیم؟ آیا ما مسئول هستیم؟ در برابر چه کسانی و برای چه امری؟» گرچه درست است که مفهوم مسئولیت خود نیازمند مواجهه‌ای مسئولانه برای دریافت پاسخ پیرامون چیستی خود است، ولی در قابل اطمینانترین و معتبرترین شکل تداوم آن در تاریخ، همواره به‌طور ضمنی با عمل، با انجام دادن، با پراکسیس و با یک تصمیم سر و کار داشته است، تصمیمی که از ضمیر ساده اخلاقی و یا از درک تئوریک فراتر می‌رفته است. از این‌رو به تعبیر یک دوست، هرکس در دانشگاه حضور دارد، از استاد و دانشجو گرفته تا مسئول و کارمندش، با هر موضع و عقیده سیاسی، مسئول است که در خصوص نادیده گرفتن حق نافرمانی مدنی دانشجو و بدتر از آن تهدید و بازداشت او رسماً اعلام موضع کند.

🔹 این آن بزنگاهی است که در آن سکوت جرم است و شکست سکوت وظیفه‌ای اخلاقی. اگر ارکان دانشگاه یعنی مدیران و استادان و دانشجویان در مقابل تعرض به حقوق دانشجو ایستادگی نکنند، بازداشت دانشجو و تهدید دانشگاهیان تبدیل به یک سنت می‌شود و دانشگاه از محتوای انتقادی خود خارج می‌گردد. با این‌همه، گرچه شکستن سکوت در مقابل بازداشت دانشجویان ضرورتی اخلاقی است ولی در عین حال کافی نیست. کافی نیست چون همراهی ضمنی ما معلمان نمی‌تواند مرهمی باشد بر زخم‌ها و جراحت‌های دانشجویان بی‌پناهی که باز به تعبیر آن دوست، به مرغان عزا و عروسی این دیار بدل گشته‌اند. از این‌رو، ضرورت دارد که با سماجت تمام، پرونده‌های تعرض به دانشجویان و سایر اقشار مردم تا آزادی تک تک آنان پیگیری شود و این اطمینان به مردم داده شود که آزادی نقد و نافرمانی مدنی پاس داشته خواهد شد.

📌عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران


#مهسا_امینی
#دختر_ایران
#دانشگاه
#آزادی_دانشجویان
#زن_زندگی_آزادی
#یادداشت_اختصاصی
#حسین_مصباحیان
🆔 @Shariati40
🔷🔸تظلم‌‌خواهی، حق جامعه

🖋سارا شریعتی

🔸از امامزاده عبدالله می‌آیم. رفته بودیم سر خاک شهدای دانشجو. گفته بودند می‌خواهند سطح مقابر را یکسان‌سازی کنند و همزمان سنگ قبرها را رو به قبله بگردانند. پروژه‌‌ای عظیم که در بسیاری از قبرستان‌ها اجرا شده است. از 1332 تا کنون هر 16 آذر، به امامزاده عبدالله می‌رویم، بر سر خاک آذر شریعت رضوی و دو هم دانشگاهی‌اش احمد قندچی و مصطفی بزرگ نیا، که هر سه در اعتراضات دانشجویی به دست پلیس کشته شدند. قریب به هفتاد سال است.

🔹بیش از یک هفته است که جامعه، این بار در اعتراض به کشته شدن مهسا امینی و حجاب اجباری به خیابان آمده است. تظاهراتی که در اکثر کشوها، صورت متداولی برای بیان نارضایتی‌ها و شنیدن مطالبات است، چون به رسمیت شناخته نمی‌شود، به خشونت می‌کشد. تظاهرکنندگان از حق دانستن و حق بیان اعتراضات خود دفاع می‌کنند. مهسا امینی چرا کشته شد؟ چه کسی مسئول است؟ یک پرونده‌ی بازِ دیگر در باره‌ی " نحوه‌ی مرگ" که هر بار به شکل زودرس مختومه اعلام می‌شود. شهادت هاله سحابی را به یاد بیاورید. این بغض‌های نترکیده، خشم‌های انباشته، اعتراضات ممنوع و مسئولیت‌های پذیرفته نشده، جامعه را بدل به آتشفشانی فعال می‌کند.
تظلم‌خواهی حق جامعه است. دفاع از این حق، یک وظیفه‌ی اخلاقی است. از این حق پایمال شده، دفاع کنیم و خواستار و پی‌گیرآزادی تمامی جوانان و دانشجویان کشور شویم. 16 آذر، یک مناسبت تاریخی نیست. روز کشته شدن سه دانشجو در حریم دانشگاه نیست. نماد تعرض پلیس به وجدان آگاه و بیدار جامعه و مقاومت در برابرآن است و هر روز که یک دانشجو به دنبال حق‌خواهی‌اش دستگیر یا کشته می شود، 16 آذر تکرار می‌گردد.


#مهسا_امینی
#جنبش_دانشجویی
#تظلم_خواهی
#زن_زندگی_آزادی
#یادداشت_اختصاصی
#سارا_شریعتی
#اکنون
🆔@Shariati40

📸تصویر پیوست : دانشجویان دانشگاه علم و صنعت با تحریم کلاس‌های خود در ۹ مهر۱۴۰۱ در صحن دانشگاه دست به تحصن زدن
🔷🔸به نام آن که جان را فکرت آموخت

🖋نسرین غلامحسین زاده

🔸زمن بر صوفی و ملا سلامی
که پیغام خدا گفتند ما را
ولی تاویل شان در حیرت انداخت
خدا و جبرییل و مصطفی را

محمد اقبال لاهوری

🔹بدرستی که سالهاست از کلیات و جزییات دین تاویِلاتی می شود که خداوند و پیامبرش را نیز در حیرت انداخته است، پیامبری که رحمه للعالمین خوانده می شود اینک مدعیانی دارد که جز خشم و کین نمی کارند و جز نفرت و غلط درو نمی کنند.

🔸پیامبر محبوب های خود در این دنیا را سه چیز می شمرد : عطر و زن و نماز ( به عطر در مجالی دیگر می پردازم) اما اگر نگاه جنسی را از چشمان خود دور کنیم و کمی انسانی تر بیندیشیم دو تای بعدی را در یک راستا خواهیم دید .
نیایش وجود را صیقل می دهد و زن زندگی را ،
نیایش ستونی است که دین بر پایه ی آن استوار می گردد و زن ستونی است که زندگی با تکیه بر آن قرار و آرام می گیرد .چگونه ممکن است این ستون را متزلزل کرد و ترک ها بر وجودش انداخت و انتظار بر پا ماندن آرامش در زندگی را داشت ؟
🔹سالهاست این وجود نازنین و محترم تحت فشارهایی باور نکردنی قرار دارد و این بار خطایی جبران ناپذیر چنان منقلبش ساخته است که خشونت و سرکوب توان متوقف ساختن آن را اگر هم پیدا کند تلخی و درد جانکاه آن را نمی تواند از بین ببرد، خشونتی که متقابل شدن آن می تواند پایان دادنش را خارج از قدرت آغاز کنندگانش سازد .

فساد عصر حاضر آشکار است
سپهر از زشتی او شرمسار است

اَفَلا یَتَدَبَرُون


#دین
#زن_زندگی_آزادی
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون

🆔 @Shariati40
🔷🔸حراست از حریم دانشگاه

🖋احسان شریعتی

🔸حادثه‌ی فجیع محاصره و یورش به دانشگاه شریف توسط نیروی نظامی موسوم به «لباس شخصی‌ها» و بازداشت شماری از دانشجویان شرافتمند، یادآور رخدادهای تلخ و شوم تاریخ دانشگاه، مانند حمله به کوی دانشگاه تهران در ۱۸ تیر ۱۳۷۸، بود و نشان داد که مسئولین از تاریخ درس معکوس آموخته اند و همان شیوه‌های فاجعه‌بار را بار دیگر به‌شکل مسخره‌آمیزی تکرار و توجیه می‌کنند.

🔹اگر ‌معنای پذیرش «روز دانشجو» در تقویم رسمی (۱۶ آذر از پی کودتای ۱۳۳۲)، دفاع از حریم مقدس دانشگاه و محکومیت تجاوز نیروی نظامی به صحن آن باشد، ورود نیروی شبه‌نظامی «غیررسمی» به‌لحاظ حقوقی به‌مراتب شوم‌تر و آفت‌بارتر است زیرا در اینجا «مسئولیت» به انبوهی از خودسران خیره‌سر حواله و در میان آنها تقسیم می‌شود.

🔸رشد مبارزه و بلوغ جامعه‌ی مدنی ما پس از طی یک سده از تلاش‌ها‌ و جنبش‌ها در راه آزادی و استقلال، عدالت و توسعه، دیگر چنین پدیده‌ و شیوه‌های شوم و زشتی را نمی‌پذیرد و آن‌ را تحقیر و توهین تلقی و محکوم می‌کند: تعدی به موقعیت و منزلت «دانشگاه»، به‌مثابه‌ی جایگاه و قرارگاه دانش، و به «دانشجو» در مقام حامل آگاهی و پیشروترین قشر اجتماع و نیروی جوان و سالم و سازنده‌ی آن.

🔹هم از این‌رو، طبیعی است که این روزها شاهد گسترش موج اعتراضات و اعتصابات دانشجویان و استادان در دانشگاه‌های کشور باشیم و مسئولیت خلاء پاسخ‌گویی حقوقی و گفتگوی مدنی با دانشجویان متوجه مسئولین وزارت علوم و ریاست دانشگاه‌هاست که به‌جای «حراست» از این نهاد شریف آن‌را به حصار و اسارت هراسناک مبدل ساخته‌اند.

🔸به‌عنوان یک مدرس سابق دانشگاه و همراه و همصدا با همه‌ی استادان شریف دانشگاه‌های کشور، به نوبه‌ی خود ضمن اعتراض و ابراز انزجار از تشبث به چنین شیوه‌ها و اعمال ننگینی، آزادی فوری و بلاقید تمامی دانشجویان شریف بازداشت‌شده را درخواست میکنیم و آن‌را شرط نخست استمرار درست و سالم و امن کار دانشگاه‌های کشور، در مقام قرارگاه دانش و آموزش و پژوهش برای دانشجویان، می‌دانیم.

#دانشگاه
#دانشجو
#دانشگاه_شریف
#جنبش_دانشجویی
#زن_زندگی_آزادی
#یادداشت
#احسان_شریعتی


@Dr_ehsanshariati
🔷🔸جوهر عدالت‌طلبانه‌ی جنبش اعتراضی (۱)

🖋احسان شریعتی

🔸درون‌مایه‌ی جنبش اعتراضی جاری خواست‌های «مدنی» است. به عبارتی دیگر، جوهر حقّانی و مشروع این حرکت، در سطح ملی و به‌ویژه از سوی جوانان و زنان در شهرها،  دادخواهی، تظلّم و در یک کلام «عدالت‌»جویی است.

🔹اگر همه‌ی گسل‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، همچون شکاف سنت-تجدد،  دولت-ملت، مرکز-مناطق، و..، در اینجا و اکنون و در پساپشت این جنبش اعتراضی فعال شده اند، از منظر گفتمانی اما جملگی در دادخواهی و مطالبه‌ی عدالت به هم‌رایی و اجماع می‌رسند.
از اینرو، تحلیل‌های ایدئولوژیکی، از سنخ ‌ناسیونالیستی، سکولاریستی و..، که می‌کوشند آراء و امیال جزمی خود را بر واقعیت تحمیل کنند بیشتر موجب تفرقه، سردرگمی، و گم‌راهی این پویش مدنی و همسویی جنبش مردم‌سالار، آزادی‌وعدالت‌خواه می‌شوند.

🔸حرف حساب و درخواست مردم معترض مطالبه‌ی عدالت و محکومیت و برپایی محکمه‌ای است برای بررسی مسئولیت‌ها و پاسخ‌گوسازی مسئولان در رابطه با پرونده‌های مشخص و همچنان مفتوح جرم‌ و جور‌هایی که طی چند دهه ‌انباشته شده و بی‌جواب و بلانتیجه مانده اند و اکنون به مرز انفجار رسیده‌اند.

🔹پس جامعه، زنان، جوانان و دانشجویان، معلمان و کارگران، پزشکان و اهل رسانه چیز عجیبی نمی‌خواهند جز «آزادی» بیان و  تجمع و اطلاع‌رسانی و تشکل و..، حق انتخاب سبک زندگی و پوشش و.. تنوع فرهنگی، و خلاصه حقوق بشری و شهروندی خویش و اجرای «عدالت»، حقوقی در کوتاه مدت و عدالت اجتماعی در بلندمدت. در یک کلام و در نهایت هدف، برقراری وضع و نظمی است حق‌بنیاد، قانون‌مدار و عدالت‌محور که در یک نظام جمهوری به‌معنای عام و متعارف کلمه، ممکن و تحقق‌یافتنی است، زیرا چهار مشخصه‌ی بارز آن، «مردم‌سالار»(دموکراتیک) و «عُرفی»(تفکیک دو نهاد دینی و دولتی)، «اجتماعی» و «تقسیم‌ناپذیر» بودن است.

🔸در برابر این اعتراض و تظلم مدنی، رفتار حاکمیت تاکنون به‌جای در پیش گرفتن راهکار بازبینی و پذیرش اشتباهات انکارناپذیر گذشته و تساهل در برابر اعتراضات و گفتگو با منتقدان و مخالفان، سیاست ارعاب و سرکوب نظامی و به میدان آوردن نیروهای انتظامی و لباس شخصی و امنیتی‌سازی فضا و سپهر عمومی و ایجاد انقطاع و اختلال در شبکه اطلاع‌رسانی و رسانه‌ها و بازداشت‌ها و تنش و درگیری در معابر عمومی و دانشگاه‌ها و مدارس و..، بوده با غفلت از این واقعیت که این شیوه بیش‌تر نشان واهمه و نمایش ضعف تلقی می‌شود تا علامت ثبات و اقتدار.

🔹در این میان، نقش روزنامه‌نگاران و اهل مطبوعات و رسانه‌ در داخل کشور، در گزارش درست و حقیقی، ارايه‌ی تصویری واقعی از وضعیت  وروشنایی‌بخشی به ابهامات و پیچیدگی موقعیت، بسیار مهم و تعیین‌کننده و حیاتی است. از همین‌رو، این قشر اجتماعی در ایران و جهان، زیر شدیدترین فشارها و تهدید و تطمیع‌ها از سوی قدرت‌ها، بوده و هستند. و بزرگترین معضل نیروهای مستقل مردمی، آزادی ‌وعدالتخواه، نداشتن پایگاه‌ و رسانه‌های خبری آزاد و مستقل، به‌ویژه در داخل کشور، است.

🔸پیگرد و خاموش سازی فعالان رسانه و اطلاع‌رسانی در کشور نه به نفع مردم است و نه حتی به مصلحت حاکمیت، زیرا گوش‌های عموم را برای پذیرش اخبار غیرموثق و غلوآمیز شنوا و نیوشاتر می‌سازد و بر ترس‌آوری واهی و ارعاب متقابل می‌افزاید و به گسترش خشونت و پرخاش‌گری و توحش ضدمدنی می‌انجامد.

#اعتراضات_ایران
#جنبش_مدنی
#مطبوعات_آزاد
#یادداشت
#احسان_شریعتی

@Dr_ehsanshariati
🔷🔸دفاع از استقلال دانشگاه به عنوان دستاورد یک تاریخ مبارزاتی

🖋سارا شریعتی

🔹شصت و نهمین سالگرد ۱۶ آذر ۱۳۳۲، روز دانشجو را در حالی گرامی میداریم که دانشگاه در یکی از آسیب‌پذیرترین دوران‌های تاریخ خویش به‌سر می برد. از دوره‌ی "دانشگاه مبدا همه‌ی تحولات یک کشور" است، به شرایطی رسیده‌ایم که محدودسازی و مداخلات وسیع سیاسی، فضای این نهاد مستقل علم و فرهنگ را به‌شدت ملتهب و تحریک‌پذیر کرده است. احضار، بازداشت یا مشروط کردن دانشجویان به‌دلایل سیاسی که در تاریخ دانشگاه پُرسابقه است، با موارد کم‌‌سابقه‌تری چون ممنوع‌الخروج و ممنوع‌الورود کردن دانشجویان، حضور لباس شخصی‌ها در صحن دانشگاه، استفاده از نیروهای ناآشنا در حراست، ناامنی خوابگاه‌ها و محرومیت ناگهانی از خدمات دانشجویی (خوابگاه و غذاخوری و...) همراه شده و به این همه، تعلیق یا اخراج شماری از اساتید به‌دلایل غیرعلمی نیز افزوده شده است (به‌عنوان نمونه دکتر حسین مصباحیان، دکتر محمد راغب و پیش‌تر دکتر رضا امیدی، دکتر محمد فاضلی، دکتر آرش اباذری، و...). در این شرایط بسیاری از اساتید، نسبت به مداخلات سیاسی و امنیتی شدن جو دانشگاه هشدار دادند و خواستار تداوم کار اساتید، آزادی دانشجویان و امنیت پس از آزادی آنها برای تداوم تحصیلات عالی خود شدند.

🔸این وضعیت، مساله‌ی استقلال/خودگردانی نهادی دانشگاه را دیگر بار به موضوع حاد روز بدل ساخته است. استقلالی که بر آزادی تولید معرفت علمی و توزیع آن از طریق آموزش و انتشار مبتنی است. تنها از این طریق است که می‌توان به‌تعبیر دورکیم به "حیات دانشگاهی" اندیشید و از استقلال دانش و پژوهش های دانشگاهی در برابر سانسور و ممیزی دفاع کرد؛ و چنان‌که تصریح می‌کند: "دانشگاه فقط جمع چند دانشکده نیست؛ بلکه یک کلیت طبیعی و بیانگر وحدت علوم و همبستگی منافع است."

🔹در تاریخ دانشگاه در ایران، فکر استقلال دانشگاه با طرح تفکیک آن از وزارت فرهنگ «جهت اداره‌ی امور علمی و اداری خود به‌صورت مستقیم و مستقل»، از زمان علی‌اکبر سیاسی، ریاست وقت دانشگاه تهران، مطرح شد و به‌عنوان یکی از "خدمات" وی یاد می‌شد. این استقلال شکننده، هر بار در مواردی چون حکم تصفیه دوازده استاد دانشگاه (دکتر معظمی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر قریب، و..) توسط قدرت سیاسی و مقاومت در برابر آن، مجددا زیر سوال قرار می‌گرفت. اما با واقعه‌ی ۱۶ آذر ۱۳۳۲، چند ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد، و تعرض پلیس به صحن دانشگاه و کشته شدن سه دانشجو، مطالبه‌ی استقلال دانشگاه وارد مرحله‌ی جدیدی شد. از آن تاریخ به بعد، استقلال دانشگاه به‌عنوان دستاورد جنبش دانشجویی ایران شناخته می‌شود.

🔸 دستاوردها اما آیا بازگشت‌ناپذیر اند؟ خیر! دستاوردها شکننده اند. تجربه نشان می‌دهد که چنانچه دستاوردها را یادآوری و غنی نسازیم و از آن‌ها مراقبت نکنیم، هر لحظه در خطر از دست رفتن و بازگشت به نقطه‌ی صفر خواهیم بود. اگر استقلال دانشگاه یکی از شاخص‌های توسعه‌یافتگی جامعه‌ها است، اگر علی‌رغم همه محدودیت‌های ساختاری، مدیریت مستقل «حیات دانشگاهی» یک مطالبه‌ی عمومی حداقلی است، اگر دانشگاه، سرمایه ها، عادت‌واره‌ها، هنجارها و اصول حرفه‌ای خود را دارا ست و انتظام‌بخشی به این مجموعه جز از جانب خود دانشگاهیان مطلوب و ممکن نیست، انتظار می‌رود که جامعه‌ی دانشگاهی نسبت به این شرایط واکنش نشان دهد و همچنان‌که پیش‌تر، در برابر تعرض قدرت اقتصادی، سیاست مالی شدن آموزش عالی، رشد دانشگاه‌های خصوصی، فروش مدارک تحصیلی، و تبدیل دانشگاه به بنگاه اقتصادی ..، واکنش نشان داده است، امروز نیز نسبت به استقلال دانشگاه تعصب ورزد، و در برابر مداخلات وسیع سیاسی و امنیتی هشدار دهد و هر گونه سیاست سرکوب را محکوم سازد.
🔹هفته گذشته، دانشجویان قایق‌های کاغذی ساختند و در حوض یکی از پارک‌های دانشگاه رها کردند. گفته شد این کار به یادبود کیان عزیز و قایق کوچکی بود که او برای شرکت در جشنواره‌ی علمی ساخته بود، در عین حال این عمل، یادآور شعر معروف سهراب سپهری نیز بود: «قایقی خواهم ساخت. خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد دور، از این خاک غریب». دراین حرکت دانشجویی، قایق می‌تواند به‌عنوان نمادی دوگانه فهم شود: نماد حضور و مشارکت (قایق کیان) و نماد رفتن و دور شدن (قایق سپهری). آرزو کنیم و اقدام، تا با قربانی شدن کیان به عنوان نماد اولی، به آب انداختن قایق‌ها فقط به‌معنای دور شدن و مهاجرت نباشد و این «خاک غریب»، از حضور و مشارکت بهترین فرزندانش محروم نگردد.

🔸در آستانه‌ی ۱۶ آذر، روز دانشجو، از استقلال دانشگاه به‌عنوان دستاورد یک تاریخ مبارزاتی دفاع کنیم. بازگرداندن اساتید اخراجی به دانشگاه و آزادی دانشجویان و امنیت پس از آزادی آنها، شرط نخست وجود و استمرار «حیات دانشگاهی» است.
#یادداشت_اختصاصی
#سارا_شریعتی
#جنبش_دانشجویی
#استقلال_دانشگاه

🆔 @Shariati40
🔷🔸«مسئله»‌ی روز دانشجو چه بود و چیست؟

🖋احسان شریعتی
 
🔸مسئله‌ی ویژه‌ی ۱۶ آذر ۱۳۳۲، «روز دانشجو» و نماد جنبش دانشجویی، تجاوز نیروی نظامی به حریم دانشگاه و پایمال شدن اصل استقلال نهاد آگاهی، فرهنگ، و آموزش بود. این‌که دانشگاه در دفاع از اصل استقلال و آزادی کشور در ماه‌های پس از کودتای انگلیسی-آمریکایی، علیه دولت ملی و مردمی مصدق، همچنان مقاومت می‌کرد، به دلیل استقلال نسبی نهاد دانشگاه بود که از جمله، پیش‌تر در مجلس چهاردهم (بهمن ۱۳۲۳) به پیشنهاد دکتر مصدق، با تصویب تبصره‌ی استقلال عملکرد مالی دانشگاه، خروج دانشگاه از سیطره‌ی به تعبیر او «مفتش وزارت دارایی»، تا حدودی فراهم آمده بود.

🔹در ۶۹مین سالگشت این واقعه و ۴۴ سال پس از وقوع انقلابی علیه استبداد و وابستگی، در حالی که مسئله‌ی خاص استقلال دانشگاه و مداخله‌ی نیروهای شبه‌نظامی و امنیتی در آن همچنان در کشور مطرح است، در تبلیغات رسمی و بنرهای  شهرداری در شهر می‌خوانیم که موضوع اصلی روز دانشجو و شهادت دانشجویان نه دفاع از آزادی و استقلال دانشگاه (و کشور) که صرف «مخالفت با آمریکا» بوده است!

🔸از اتفاق، در روز ۱۶ آذر برخلاف روزهای قبل که ناآرام و صحنه‌ی اعتراضات دانشجویی علیه استبداد و استعمار بود، دانشگاه آرام و دانشجویان در کلاس‌های درس مشغول فراگیری بودند که بناگاه پلیس و نیروی نظامی به بهانه‌ی تمسخر دانشجویان و به قصد بازداشت آنها به کریدور دانشکده‌ی فنی وارد می‌شوند و مدیریت دانشکده به اعتراض زنگ تعطیلی کلاس را به صدا درمی‌آورد و با خروج دانشجویان، اعتراض طبیعی دانشجویان و تیراندازی سربازان رخ می‌دهد. این که قصد نیروی نظامی از این اقدام تحریک‌آمیز چه بوده، در آنزمان مورد تفسیرهای گوناکون قرار می‌گرفت، از جمله این که رژیم کودتا می‌خواسته به قدرت‌های حامی خود ضرورت اعمال اقتدار را به‌دلیل استمرار اعتراضات نشان دهد.

🔹در هر حال و با هر تفسیری و به رغم تغییر موقعیت‌های تاریخی و نظام‌های سیاسی، پیام روز دانشجو دفاع از آزادی و استقلال دانشگاه و از حرمت و حقوق دانشجو بمثابه ی موتور آن نهاد است.

🔸هنگامی که استاد و دانشجو نتوانند در دانشگاه (و همه‌ی جوانان در جامعه) در امنیت و آزادی با «سلاحِ نقد» به بررسی و سنجش وضع موجود و در‌افکندن طرح‌های راهبردی بپردازند، امری که بنابه تعریف جایگاه و کارکرد از جمله وظایف آنها در همه‌ی سپهرها ست، چنان‌که تجربه‌ی تاریخ نشان داد، از ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷، از اقصی نقاط کشور صدای «نقدِ سلاح» برخواهد خاست و به گفتمان یک دوران بدل خواهد گشت و مسئول آن وضعیت نیز بنابه تعریف مسئولان خواند بود.

🔸بزرگداشت راستین روز دانشجو و فراگیری درس‌ها و پاسداشت دستآوردهای آن رخداد تاریخی، آزادی و بازگشت تمامی دانشجویان (و جوانان) و استادان (و فعالان عرصه‌ی فرهنگ و هنر) بازداشت شده و یا از کار برکنارشده در این روزها ست و طرحِ مطالبه‌ و درخواست روشن توقف و قطع مداخله‌ی قدرت‌های سیاسی و امنیتی برون‌دانشگاهی در «حیات دانشگاه و دانشجو» و شناسایی حق استقلال و هویت نهاد آگاهی و فرهنگ، دانش و پژوهش، آموزش‌ و پرورش، و آزادی و امنیت بیان و انتقاد و اعتراض. انسداد این راه روشن گشودن کوره‌راه‌های دشمنی، دشنام‌ و دشنه،‌ خواهد بود...

#آزادی_دانشگاه
#جنبش_دانشجویی
#استقلال_دانشگاه
#یادداشت
#احسان_شریعتی
 @Dr_ehsanshariati
🔷🔸برای عباس(یا همان محمدعلی کامفیروزی)

🖋آرمان ذاکری

🔸لیسانس حقوقش را که گرفت، امتحان کانون را که داد و بعد از کلی کشمکش توانست پروانه‌اش را بگیرد، می‌توانست برود دور زندگی‌ معمولی‌اش. برود و بعد از کودکی نداشته‌ای که همه در یتیمی گذشت، زندگی خودش را بسازد و بارش را ببندد. هوشش را داشت، زبر و زرنگی‌اش را هم داشت، ارتباطاتش را هم داشت، الان می‌توانست یک وکیل ثروتمند باشد، سفر خارجی‌اش را برود، کیف و حالش را بکند و زندگی نرمال داشته باشد، بی‌هیچ تنشی. 
از آن بیشتر مثل آب خوردن می‌توانست بیعت کند و تندروی کند و رشد کند ... قاعده‌ای که اینها روزها پیروی از آن کار و بارت را سکه می‌کند. می‌توانست برود داخل سیستم و به آلاف و الوف برسد... بشود جزئی از الیگارشی حاکم.

🔹پسربچه شهید حسن کامفیروزی که دوستانش عباس صدایش می‌کنند، از کودکی نه پدر داشت و نه مادر و من شاهدم که همۀ ایامِ کودکی و نوجوانی و جوانی را روی پای خودش و کمک خانواده‌اش ایستاد و مستقل ماند، نخواست سر کار خویش گیرد و بارش را ببندد و چشم به روی ظلم ببندد، خواست کنارِ مردمش باشد. خواست انسان باشد و انسانی زندگی کند. 

🔸از همان آغاز وکالت، رفت سراغ مظلوم‌ها. سراغ مطرودها. آنها که کسی را نداشتند، نه فقط سیاسی‌ها، آدم‌های معمولی، همان مستضعفین که حالا کار و بار واژه‌اش هم از سکه افتاده. آنها که بلد نبودند از حقشان دفاع کنند، آنها که راه دادسرا و دادگاه را هم بلد نبودند، آنها که دفاع از حق و حقوقشان خطر داشت. به جای اینکه جیبش را با پول وکالت پر کند، نگذاشت جیب مظلومین، به خاطر دادگاهی شدن، خالی شود، به جای اینکه وقتش را صرف خودش کند، ساعت‌ها و ساعت‌ها با روی باز به این و آن مشاوره رایگان حقوقی داد. کفش آهنی به پا می‌کرد، از شنیدن توهین و تحقیر ابایی نداشت، همه‌کار می‌کرد، به زبان واقعی خودش را به آب و آتش می‌زد تا رنج یکی را کم کند، تا یکی را نجات دهد. همیشه می‌گفت کوچک زیباست. می‌گفت ما کار بزرگی نمی‌کنیم ولی همین کوچک‌ها بزرگند. حالا عباس در زندان است، او که کاری نمی‌کرد جز وکالت. همه می‌دانستند و می‌دانند. و مگر قوی‌کردن جامعه برای دفاع از خود کار کمی است؟ مهر تأییدی دیگر بر اصلاح‌ناپذیری ساختار قدرت. حتی در مواردی تا این حد ساده. حتی احضاریه برایش نیامده بود... و مردمی که مظلومند، اما راه خود را پیدا کرده‌اند.

🔹فکر می‌کنم در این فصل سردی که در آن به سر می‌بریم، میان این همه ظلم و خونریزی و فاجعه، این همه کشته و زخمی و زندانی و اخراجی و تعلیقی، که اخبارش هر روز می‌رسد و دم به دم ما را خشمگین‌تر و عزادارتر و نگران‌تر می‌کند، ماجرای عباس که چیزی نیست، با خودم می‌گویم حتما مثل بار قبل که زود بیرون آمد این بار هم بیرون می‌‌آید. به خودم دلداری می‌دهم که زود می‌آید.

🔸اما یادم می‌افتد به خواهرش که با دل نگرانی گفت وکلا می‌گویند یک‌ماهی داخل خواهد بود... و من گفتم خانم کامفیروزی یک ماه که چیزی نیست ...

🔹حالا فکر می‌کنم چه حرف بیخودی زده‌ام، یک‌لحظه‌اش هم دشوار است، زمانی که متوقف می‌شود، زخم‌هایی که می‌مانند ... تجربه‌هایی که فقط خانواده‌ها آن را می‌فهمند. فقط تجربۀ مرگ عزیز نیست، هر لحظه‌اش جانکاه است. 
نباید بگذاریم این چیزها برایمان عادی شود. هیچ لحظه‌ای‌اش ... هیچ برهه‌ای‌اش ... هیچ‌ اقدامی‌اش ... .
باز دوباره به خودم می‌گویم، حتما وقتی آدمها این متن را بخوانند می‌گویند طوری نشده که. در مقایسه با دل مادر ستار و سهراب و مهسا و کیان و بقیه.

🔸چه می‌شود کرد اما. آدمی است و دوستی. دل آدم می‌گیرد و با همین احساس دوباره وارد جهان زخم‌خورده‌ها می‌شود، جهان آسیب‌دیده‌ها، مظلوم‌ها، آنها که حامی ندارند، کسی پشتشان نیست، همان‌ها که عباس پشتشان بود. 
عباس سراسر شور زندگی است، شرافتمندانه وکالت کرده است و به سهم خود نگذاشته است یتیمان جامعه، آنها که بی‌پناه بودند، بی‌پناهی را تجربه کنند. شاید چون تجربه خودش بوده است ...باز خواهد آمد و زندگی از سر خواهد گرفت، در جهانی آزاد.
  
🔹حالا اما شهید حسن کامفیروزی هرجا که باشد می‌تواند به فرزندش افتخار کند، فرزندی که راهش را استوار پی گرفته است: راه مردم.


#راه_مردم
#جامعه_بی_پناه
#محمد_علی_کامفیروزی
#یادداشت
#آرمان_ذاکری
#اکنون
🆔@Shariati40
🔴 دربارۀ مناظره‌های اقتصادی میان نئولیبرال‌ها و اسلام‌گراها: در غیابِ جریانِ سوم (علیه غلبۀ راست‌گرایی و غیاب دموکراسی‌خواهی)

#یادداشت_اختصاصی
#دیدگاه_نو

دکتر آرمان ذاکری

🔸 این روزها صدا و سیما مشغول پخش مناظره‌هایی است اقتصادی میان دو جریانِ راستِ دارایِ پایگاه‌ قدرتمند در حاکمیت:  نئولیبرال‌ها و اسلام‌گراها. نخست مناظره میان آقای غنی‌نژاد و آقای درخشان(در برنامۀ جهان‌آرا) و حالا مناظره میان حسین صمصامی و امیرحسین خالقی(دربرنامۀ شیوه). 

🔸 دو جریانی که در ساختار قدرت حاضرند و این روزها اختلاف میانشان بالا گرفته است. ما به این دو جریان به مثابه دو تیپ ایده‌آل نگاه ‌می‌کنیم. آنها به ویژه در دورۀ بعد از جنگ به تناوب در دولت‌های مختلف، سکانِ سیاستگذاری اقتصادی کشور را در دست داشته‌اند.

🔸 نئولیبرال‌ها در دولت‌های هاشمی و خاتمی و روحانی و اسلام‌گراها در دولت‌های احمدی‌نژاد و رئیسی. علاوه بر آن اسلام‌گراها سکانِ هدایت مجموعۀ گسترده‌ای از بنگاه‌های اقتصادی حاکمیتی را هم در دست داشته‌اند: از بنیاد مستضعفان و کمیتۀ امداد تا ستاد اجرایی فرمان امام(بنیاد برکت) و قرارگاه خاتم و آستان قدس.

🔸 اما چرا این روزها صدا و سیما میان این دو طیف مناظره برگزار می‌کند؟ 

👈 در اینجا بخوانید

❇️ @baamdadeno
🔹🔸خرمشهر، خرمشهر نشد

🖋کمال اسعدی

🔺هنوز جای زخم‌های عمیق و تاول‌های داغ بر دیوار‌های شهر دیده می‌شود، درد و رنج‌ها به گونه‌ای دیگر همچنان فریاد می‌کشد. اصلا گویا جنگ هنوز اینجا ادامه دارد و خرمشهر واگن جداشده از ریل توسعه کشور است. انباشت مشکلات در خرمشهر درحال تبدیل شدن به توده سرطانی است که بی‌توجهی و بی‌مهری‌ها به این شهر در دولت‌های مختلف و مسئولین سیاسی کشور به گسترش پیدا کردن این توده منحوس در خرمشهر کمک کرده است. خرمشهری که روزگاری به بهشت سرمایه‌داران شهرت داشت و بزرگ‌ترین ومهم‌ترین باراندازها، گمرکات را داشت و همچنین با وجود نخل‌ها از حیث تولید خرما بالاترین بهره‌برداری را داشته است. شهروندان خرمشهری در رفاه اقتصادی نسبی همانند شهرهای بزرگ ایران روزگار می گذراندند. ولی سال‌هاست که خرمشهر حال خوشی ندارد و خرمشهراین جانباز شهر‌های ایران با دارا بودن ویژگی‌های متفاوت جغرافیایی منحصربه‌فرد خود که می‌تواند نمونه‌ای از شهرهای پیشتاز بندری وتوریستی درمنطقه خلیج فارس باشد با مشکلات زیست محیطی و بحران آب و بیکاری جوانان در طی چند دهه اخیر دسته پنجه نرم می‌کند.

🔺اما می‌توان این مصائب را دسته‌بندی و همچنین تصمیم‌گیری‌های موثردر بهبود نسبی اوضاع خرمشهرگرفت، که در این جهت از دیدگاه نگارنده این موارد را برشمرد:

🔺1- تجارت و بندر آزاد، مدیریت یکپارچه ومنطقه ازاد به سبک کیش وقشم در خرمشهر شکل بگیرد و توسعه حمل نقل ریلی وهوایی وکشتیرانی تا زمینه تجارت و بازرگانی وفرصت‌های شغلی فراهم شود.

🔺2- اهدای اعتبارات ویژه به بخش‌های کشاورزی وشیلات که افراد فعال در این بخش ها تقویت وهمچنین در جهت توسعه زمینه فعالیت خود بتوانندکارگاههای کوچکی را در جهت بسته بندی وعرضه محصولات خودبه استان‌های همجوار ایجاد کنند.

🔺3- تشویق بخش خصوصی به سرمایه‌گذاری و بهبود فضای شهری در خرمشهر، متاسفانه باتوجه به خرابی‌ها و عدم امنیت نسبی سرمایه‌گذاری در خرمشهر بخش خصوصی تمایل چندانی به سرمایه‌گذاری پیدا نمی‌کنند که باید زیرساخت‌های شهری در خرمشهر نوسازی شود. براساس گزارشی که از سوی مرکز پژوهش‌های مجلس منتشر شد چندین هزاردستگاه ساختمان مخروبه و نیمه کاره در خرمشهر وجود دارد که به حال خود رهاشده که باید هرچه سریع‌تر تعین تکلیف شود که از آسیب‌های این محل ها ناامنی درشهر و تجمع حیوانات شده است وچهره شهر را ناموجه کرده و آسیب‌های اجتماعی وفرهنگی فراوانی نیز درپی دارد. همچنین از ظرفیت‌های موجود درحوزه سرمایه گذاری بخش توریسم خرمشهر است که باتوجه به فرهنگ و سنت‌های موجود منطقه‌ای و جغرافیای زمینه مساعدی برای فعال شدن در حوزه توریسم خارجی وداخلی دارد که همه این ها نیازمند اصلاحات و ایجاد چهره‌ای جدید در شهر، که نیازمند توجه ویژه مسئولان به این شهر است تا فضای رغبت وسرمایه گذاری بخش خصوصی بیشترو فرصت‌های شغلی بیشتری ایجادشود.

🔺4- متاسفانه محرومیت‌های آموزشی وعدم امکانات آموزشی در کنار بیکاری زمینه مهاجرت از خرمشهر به دیگر شهرها نیز شده است که نیازمند توجه وزارت اموزش وپرورش و بخش فنی حرفه ای در ایجاد بخش ها باکیفیت آموزشی و فنی حرفه‌ای در جهت تربیت نیروی انسانی توانمند ومتخصص و تبدیل کردن نیروانسانی ساده به یک فرد کارآمد که نیاز‌های شغلی ایجاد شده در منطقه خرمشهر را تامین کند. امیدواریم با برداشت گام‌های موثردر کاهش درد ورنج‌های این شهر برداشت. خرمشهر و خوزستان که حقی بزرگی بر گردن تک تک شهروندان ایرانی دارندکه باید تابلوی جمعیت خرمشهر 80میلیون نفر را در ورودی ذهن همه دغدغه مندان و ایرانیان قرارگیرد تا آبادانی و توسعه و بهسازی خرمشهر صورت گیرد و فتحی بزرگتر حاصل شود.


#خرمشهر
#جنگ
#بازسازی
#یادداشت
#بازنشر
#اکنون

🆔 @shariati40
🔷🔸 و اما آموزهٔ او چه بود؟

🖋احسان شریعتی

📌در ۴۶مین سالیادِ «ش.م.ع.»


🔹امسال بار دیگر به‌دلیل شرایط ویژهٔ کشور مراسم مرسوم سالیاد دکتر شریعتی از سوی بنیاد وخانواده به‌شکل رسمی در مرکز برگزار نشد. به دعوت علاقه‌مندان آن معلم مردم اما در روستای مزینان، خاستگاه خانوادگی وی و نیز از سوی فرهنگیان در شهر سبزوار نشست‌هایی برگزار شد و قرار بود بنده سخن بگویم. مقامات امنیتی محل لیکن ناگهان پیش از مراسم اطلاع دادند که دستورالعمل آمده که فلانی نمی‌تواند سخن بگوید. در نتیجه در هنگام تشکر از حضور مردم در این نشست با اشاره به همین محدودیت عرض کردم که بیان را شاید بتوان ممنوع ساخت اما اندیشیدن را مگر می‌توان؟ ادامهٔ بزرگداشت و گفتگو سپس در نشست‌های محدودتر و خانگی با فرهنگیان سبزوار ادامه یافت.

🔸در بازگشت به تهران در خیابان شریعتی دیدیم که شهرداری بنرهایی نصب کرده بود حاوی نقل قول‌هایی "دربارهٔ" شریعتی همچون یک «چهرهٔ پرسوز و پیگیر برای حاکمیت اسلام»! یاد مراسم سال ۶۰ افتادم که به منزل دکتر شریعتی حمله شد و پدر وی استاد محمدتقی لحظه ای بیهوش و بنده هم از پی ضرب و جرح نیروی فشار به بیمارستان شریعتی منتقل و در آنجا پرسنل بیمارستان با تعجب می‌پرسیدند پس چگونه در همان ساعات تلویزیون از شریعتی تجلیل می‌کند!
آیا این نوع استفاده های سوء و دفاع های بد بیشتر برای بی‌اعتبار کردن شخصیت‌های فکری ملی و مرامی نیست؟ واقعیت این است که اگر مردم از اندیشهٔ شریعتی در زمان نهضت و انقلاب استقبال کرده بودند و به تعبیر آقایان به درد دوران «تخریب» می‌خورد، در دوران «تأسیس» نظام تا کنون میراث فکری او و به‌طور کلی نواندیشی دینی و روشنگری مذهبی از سوی گفتمان و کلام رسمی نظام و حاکمیت به‌عنوان اندیشه‌ای «التقاطی» و غیرناب یا غیرشرعی-غیرفقاهتی حذف و طرد شد. نام شریعتی اما همچنان به‌طور صوری بر برخی خیابان‌ها و مدارس و بیمارستان‌ها و.. ماند و در همه جا نتوانستند (همچون ارومیه و ..) حذف کنند و یادگار همان دوران آغازین انقلابی است که هنوز در آن همهٔ گرایش‌های فکری ملی و مردمی حضور داشتند.

🔹برغم غیاب مراسم رسمی و متمرکز در این ایام ۴۶مین سالیاد شریعتی، نشست‌ها و نوشتارهای بسیاری بیشتر «پیرامون» او، خواه با نقد و بررسی «تأثیرات» میراث فکری و یا حملاتی و دفاعیاتی له و علیه «شخص» وی برگزار و منتشر شده است. به موضوعیت اندیشه و فعلیت طرح‌افکنی و راهکار وی در موقعیت کنونی و در برابر معضلات و بحران‌های جاری برای رفع موانع و شکستن بن‌بست‌های وضع موجود، کمتر  پرداخته شد.

🔸موضوع اندیشهٔ‌ شریعتی، فراسوی حاشیه‌پردازی‌های «پیرامونی»، فراخوان به نوعی خودآگاهی است و نقد باخودبیگانگی یا به تعبیر وی «استحمار» کهنه (تحجر شریعت، تصلب فقاهت و استبداد سنت دینی) و استحمار نو («آگاهی کاذب» ایدئولوژی‌های مدرن). جهان‌بینی یکتاگرایی یا «توحیدِ» وی «زندگی» را با «نان، آزادی، و فرهنگ» (در برابر زر و زور و تزویر) تعریف می‌کرد؛ همان تثلیث عدالت(سوسیالیسم منهای دولت گرایی)، آزادی (منهای سرمایه داری) و عرفان (نه تصوف بلکه جوهر اخلاقی-معنوی همهٔ ادیان و "خداپرستی منهای آخوندیسم")، تا بتوان سپس به «ایمان و دوست داشتن» راستین رسید. ما هنوز و بیش از دیروز به این نقد، امکان نوزایی فرهنگی و پیرایش‌ دین از خرافه و امتناع، ارتجاع و استبداد سنتی-و-بنیادگرای دینی نیازمندیم، و به آن روایت از مذهب که ما را به دوستی میهن و مردم، زن و زندگی، آزادی و برابری، توسعه و تعالی فراخواند.

🔹در سطح جهان‌روا و فراگیر نیز، در عصر «پساها»یا پایان ایدئولوژی‌های پسادینی و «واسازی فراروایات»‌ که فصل تشکیک و نومیدی است، و بی اعتقادی به امیدهای واهی گذشته، خواه در سده های وسطی و خواه در عصر مدرن (زیر سیطره ایمان و یا حاکمیت عقل)، نیاز داریم به «امید»ی نو و ایمانی دیگر، از سنخ «مسئولیت»(نسبت به هستی-طبیعت)، «ارج‌شناسی»(نسبت به دیگری)، و«یکتویی»(متکی به خود).

🔸خوانش و روش موسوم به «نوشریعتی» در این راستا و با چنین چشم‌اندازی در این سالیاد، به بزرگداشت واقعی یعنی نقد و بررسی اندیشه و ارتقا و اعتلای راه آن آموزگار، "با و در برابر او"، می نشیند.

#یادداشت
#ممنوع_سخنرانی
#آزادی_اندیشیدن
#زن_زندگی_آزادی
#چهل_و_ششمین_یادمان


@Dr_ehsanshariati

📌تصویر پیوست: خانه دکتر شریعتی کاهک مزینان
🔷🔸 رقابت پوچ کیلومترها

🖋 محسن‌حسام مظاهری

🔹در سال‌های اخیر، شاهد شکل‌گیری نسل جدیدی از اجتماعات آیینی شهری (مانند پیاده‌روی غدیر) هستیم که نوعاً با عاملیت مستقیم حاکمیت و سازمان‌های دولتی و حکومتی طراحی و اجرا می‌شوند. این نسل جدید اما با الگوی سنتی اجتماعات آیینی تفاوت‌های مهم بسیاری دارد…

🔸رقابت پوچ و بی‌معنایی ایجاد می‌شود بین شهرها (در واقع:‌ مقامات و ذینفعان محلی) بر سر هرچه بزرگتر و باشکوه‌تر برگزارکردن اجتماع شهر خود. با چه هدفی؟ برای آن‌که به چشمِ بیایند. برای آن‌که روی آنتن بروند. آنقدر قابل بشوند تا تلویزیون سراسری نشان‌شان بدهد. تا در اخبار اسم‌شان گنجانده شود. تا رزومه‌ی مقامات و ذینفعان تکمیل شود.

🔹یک موج انسانی یک‌دست و یک‌‌شکل که خوراک تبلیغات و پروپاگاندای رسانه‌ای است. سربازان یک مانور خیابانی که بعدها همین حضور «پرشور و حماسه‌آفرین‌»شان در شرایط فقدان یا بی‌اعتباری سازوکارهای علمی و کمی جامعه‌سنجی، بشود مستند تعریف جامعه و تعیین گرایش‌ «مردم». در بزنگاه‌هایی از جنس اعتراضات اجتماعی بشود مستند حاکمیت برای تعریف اکثریت مردم. تعریف رسانه‌زده‌ای که محصول همین نمایش‌های توده‌ای است: اربعین، اعتکاف، راهپیمایی غدیر، مراسم احیا، سلام فرمانده و...

🔸وقتی تکثر از بین رفت و جامعه‌ی مذهبی آیین‌گزار به توده تبدیل شد، دیگر هدایت و مدیریتش دشوار نیست. توده، خوراک فکری توده‌ای می‌خواهد، نشان‌گان توده‌ای می‌خواهد، رسانه‌ی توده‌ای می‌خواهد، دین توده‌ای می‌خواهد. توده اسیر تبلیغات و پروپاگانداست. توده خمیری بی‌اراده است در دست قدرت. و اینگونه است که سرمایه‌ی هویت‌های خرد و متکثر مذهبی در مسیر رقابت پوچ کیلومترها با هم خرد می‌شود و از بین می‌رود.

🔹این میان، رقت‌بار است وضعیت برخی جریان‌های سنت‌گرا و هویت‌گرای شیعی که ساده‌دلانه و از نظرگاه منافع فرقه‌ای، دلخوش به «گسترش نام امیرالمؤمنین» اند و در تکمیل این طراحی ـ که به تخریب سرمایه‌ی مردمی تشیع می‌انجامد ـ با اراده‌ی سیاسی همدستی می‌کنند.

📎منبع و متن کامل
https://telegra.ph/رقابت-پوچ-کیلومترها-07-07


#یادداشت
#اکنون


🆔 @Shariati40
 

🔷🔸از این تیر تا آن مرداد

🖋سوسن شریعتی

📌منبع: روزنامه شرق

🔺تاریخ؛ ۱ مرداد ۱۳۹۱

🔹در تاریخ سیاسی ما لحظات پرشکوه همچون ۳۰‌ تیر ۱۳۳۱بسیار است. گفته می‌شود لحظه، چرا که در بسیاری اوقات به سال نمی‌کشد. لحظاتی که در آن مردم، نمایندگان آن‌ها، رهبران، گرایشات سیاسی با اعتمادبه‌نفس و اعتماد به دیگری یکپارچه و مقتدر و البته بی‌دریغ و جان بر کف به قصد بود کردن نابوده‌ای؛ آزادی، قانون، استقلال و... دوشادوش به صف می‌شوند؛ ترس‌ها، عقل حسابگر، بدبینی و نیز حس موذی ملعبه شدن را به کناری می‌گذارند و باورشان می‌شود قدرتند و ترسناک.
 
🔸۳۰ تیر ۱۳۳۱ یکی از‌‌ همان لحظات بی‌بدیل تجربه قدرت برای ملت است. اراده عمومی شکل می‌گیرد و در عرض پنج روز محقق می‌شود. دیگر نه تصمیم شاه، نه تهدیدهای قوام، نه لشکرکشی خیابانی، نه کشتار، نه چانه‌زنی از بالا، نه بده‌بستان‌های سیاسان، هیچ‌کدام قادر به جلو‌گیری از تحقق اراده مردم نیستند. دیگر کسی از خود نمی‌پرسد «از کجا معلوم» یا اینکه «کار خودشان» است یا مثلا اینکه «به چه قیمت؟» برای لحظه‌ای به نظر می‌آید که همه‌ چیز معلوم است (مثلا معلوم است که می‌خواهند پروژه ملی شدن نفت به بن‌بست بخورد)، معلوم می‌شود کار «خودشان» نیست، کار خودمان است (یکپارچه شدن همه گرایشات سیاسی و متحد ‌شدن رهبران) و معلوم می‌شود که به «هر قیمت» باید خواسته‌های ملت به کرسی بنشیند. گیرم شاه عزل کند (مصدق را) و نصب کند (قوام را) و قوام مدعی شود که «کشتی‌بان را سیاستی دگر آمد» و تهدید کند که شاید تا جایی رود که «با تصویب اکثریت پارلمان محاکم انقلابی تشکیل» خواهد داد و «روزی صد تبهکار را از هر طبقه به موجب حکم خشک و بی‌شفقت قانون قرین تیره‌روزی» کند. گیرم ۴۲ نفر از نمایندگان سرسپرده قدرت حاضر در مجلس شورای ملی جلسه سری تشکیل دهند و به بهانه قانون ۴۲ نفری رای به زمامداری قوام دهند. گیرم توپ‌ها و تانک‌ها خیابان‌ها را قرق کنند.‌‌ همان طبقات اجتماعی‌ای که قوام مدعی سرکوبشان است به خیابان می‌ریزند،‌‌ همان شاه، حکمش را پس می‌گیرد،‌‌ همان نخست‌وزیر پا می‌گذارد به فرار،‌‌ همان سربازان از تیراندازی سر باز می‌زنند و...‌‌ همان نمایندگان حکم به نخست‌وزیری دوباره مصدق می‌دهند و همه این‌ها به فاصله یکی، دو روز. به فاصله یکی، دو روز، قانون را مردم می‌گذارند و نمایندگان راستین آن‌ها.
 
🔹کسی به جز شاه، مصدق را به زیاده‌خواهی و دیکتاتوری متهم نمی‌کند چرا که اختیارات بیشتر خواسته است، وقتی مردم را گواه می‌گیرد و استعفا می‌دهد کسی او را پوپولیست نمی‌خواند. برای همه معلوم است که خواستن اختیارات بیشتر، کمتر کردن اختیارات شاه است و زیادتر کردن اقتدار ملت. کسی به یاد دین‌داری یا بی‌دینی مصدق نمی‌افتد. اکثریت‌های قلابی علم نمی‌کنند، قانون‌گرایی‌های واهی را محمل نمی‌سازند و... کشته‌ شده‌های ۳۰ تیر را تلف شده و قربانی جنگ قدرت نمی‌نامند. همین است که ملت می‌تواند از هفت صبح ۳۰ تیر ۱۳۳۱ تا عصر‌‌ همان روز حرف خود را به کرسی بنشاند و نخست‌وزیر مطلوبش را بر سریر قدرت بنشاند، رییس مجلس دست نشانده را برکنار کند، فرماندار نظامی وقت و رییس شهربانی را تحت تعقیب قرار دهد، سناتور‌ها را وادار به تایید نخست‌وزیری مصدق کند، برادر و خواهر شاه را از ایران اخراج کند، رابطه سیاسی ایران و انگلیس را قطع کند و... قیام ۳۰ تیر به نتایج مطلوبی می‌رسد. پس چرا این لحظات پرشکوه یک سال دوام نمی‌آورد؟ شاه‌‌ همان شاه است، بحران بین‌المللی همان، بحران اجتماعی همان، ناامنی اجتماعی‌‌ همان و در نتیجه مصدق‌‌ همان مصدق و مثل قبل خواهان تمدید اختیارات. کودتایی که در پی آمد گواهی بر مشروعیت خواسته مصدق نبود؟
 
🔸از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یک سال بیشتر نمی‌گذرد. نه از صفوف متحد مردم خبری است و نه از همسویی گروه‌های سیاسی و نه از همبستگی نمایندگان مردم: مصدق متهم به داشتن قصد تجاوز به حقوق عامه می‌شود و این بار نه از سوی شاه، با هیتلر مقایسه می‌شود، نیروهای سیاسی رو در روی هم نزاع خونین به راه می‌اندازند، قتل‌های سیاسی توسط دوستان دیروز تدارک دیده می‌شود، به خانه مصدق لشکرکشی می‌شود و... دستان خارجی در کار است؟ بضاعت نیروهای داخلی است که شکننده است؟ این مصدق است که خسته می‌شود و بدبین یا این مردمند که خسته می‌شوند و به رهبرانشان مشکوک؟ هرچه هست معلوم است در ۲۸ مرداد باز آن سوا‌ل‌های موذی به سراغ همه آمده است: «از کجا معلوم»، «کار خودشان» است و «به چه قیمت»؟
 
🔹لحظات پرشکوه برای هر ملتی غنیمت است و دلگرم‌ کننده، اما افسوس که با لحظات شکوهمند نمی‌شود تاریخ باشکوه ساخت. سی‌ام تیر ۱۳۳۱ گرامی باد اما با ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ چه کنیم؟
 

#اکنون
#محمد_مصدق
#قیام_سی_تیر
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#بازنشر

🆔 @Shariati40