اكنون، ما و شريعتی
1.41K subscribers
1.31K photos
197 videos
86 files
1.4K links
چشم‌اندازِ نوشريعتی
Download Telegram
‍ ‍‍ 🔷🔸نگاهی دیگر به انقلاب ۱۳۵۷ (۲)

📌مواجههٔ خانواده‌های مختلف سیاسی ایران پس از انقلاب با یکدیگر

🖋احسان شریعتی

🔹انقلاب ۵۷ به تعبیری یک انقلاب «تمام خلقی» بود ؛ و شاید بتوان گفت که در هیچ انقلاب بزرگ عصر جدید به این اندازه طبقات و اقشار گوناگون مردم شرکت و مشارکت نکرده بودند. بتدریج اما گرایش‌ بنیادگرا (با درون‌مایهٔ فقاهتی‌سنتی‌)، بویژه از فردای واژگونی، بر سایر گرایش‌ها چیره گشت. نخستین مشخصهٔ این چرخش یا گشت سرمشقی (شیفت پارادایمی)، تغییر ماهوی یا محتوایی درون‌مایهٔ ایدئولوژیک «اجتهاد»گرایی پویا (بهره‌گیری از دستآوردهای علم و زمان در خوانش کتاب و سنت)، به «فقاهت» متصلب بود (معیار شدن سنت در نسبت غیرمستقیم با کتاب، آن‌هم مبتنی بر درک عقلایی و اجماعی روحانیون). «وِلایت» (استیلای سُلطهٔ فقها)، گام به گام، به تعبیر فردیدی، به‌جای «وَلایت» (مهر معنوی و مردمی به امامان و اولیاء) می‌نشست (هشدارهای طالقانی بزرگ).

🔸مشخصهٔ بارز و عملی این استیلا از همان وهلهٔ نخست، در کاربست خشونت بود. انقلابی که درمجموع با روش تظاهرات مدنی و مسالمت‌آمیز بالیده بود، نیازی به اعمال خشونت حتی در محاکمهٔ مهره‌های رژیم گذشته نداشت. دادگاه‌ها باید به‌عکس، به کلاس‌های آگاهی‌بخش درس تاریخ و افشای ساختارها و مناسبات استبدادی تبدیل می‌شد تا دیگربار نتوانند در شکل‌های تازه بازتولید شوند.

🔹شاه هنگام رفتن تهدید می‌کرد که در غیاب من ایران «ایرانستان» خواهد شد. این امر خوشبختانه به‌وقوع نپیوست؛ هرچند درگیری‌های منطقه‌ای و سراسری گاه تا مرز جنگ‌های داخلی تمام‌عیار پیش می‌رفتند. انتظار بلوغ و پختگی در رفع اصولی تضادهای درونی البته در خطه‌ای فاقد سنن دموکراتیک قدری تخیلی می‌نمود. معضل در اینجا تنها انحصارطلبی جناح حاکم نبود، مبارزان مدعی مخالفت با استبداد و ارتجاع نیز در برخورد با نظام برخاسته از انقلاب از شیوه‌های خشونت‌آمیز و غیرمدنی استفاده می‌کردند (برای نمونه درگیری‌های نیروهای چپ کمونیستی در مناطق کشور و یا ترورهای فرقان و..، در سال‌های نخست).

🔸به‌طورکلی، خانواده‌های فکری-سیاسی مختلف در ایران که به‌لحاظ تاریخی، به‌عنوان دو کانون فرهنگی مرجع، یا از میان روحانیت (سنتی و سیاسی)، برخاسته بودند و یا از صفوف تحصیل‌کردگان جدید و «روشنفکران» (اعم از ملی‌گرا و آزادی‌خواه یا عدالت‌طلب، مذهبی یا غیرمذهبی)، بجز در برهه‌های کوتاهِ شکاف در استبداد (مشروطه و نهضت ملی)، فاقد تجربهٔ تمرین گفتگوی دموکراتیک و مبارزهٔ مدنی خشونت‌پرهیز برای حل تضادهای بین خود (و به‌اصطلاح «درون‌خلقی») بودند. چپ و راست‌روی افراط-و-تفریطی در هر خانواده سیاسی و عقیدتی به‌شکل زننده‌ای مشهود بود.

🔹برای نمونه، در مثلث مشهور به «خشم» (خمینی، شریعتی، مجاهدین)، شاهد سه نوع الگوی سازماندهی هستیم که در شکل نخست، استمرار مناسباتِ شبکهٔ سنتی روحانیت در شهر-و-روستاها است؛ در شکل دوم، نبودِ آنارشیک تشکل که ناشی از برداشت‌های متناقض از اندیشه و مشی معلم محبوب مردم بود، و در شکل سوم، که مُدل تشکیلاتی الهام‌بخش انقلاب هم محسوب می‌شد، با فقدان کامل ساختار دموکراتیک، ناشی از شرایط جنگی و زیرزمینی مبارزات چریکی، روبرو بودیم.

🔸تجربهٔ تلخ برخوردهای خشن و حذفی و انحصاری چهار دههٔ گذشته، این درس گران‌بهای تاریخی و اخلاقی و سیاسی را به نسل‌های بعدی آموخت که تحمل دگراندیش و قائل بودن به آزادی مخالفان عقیدهٔ ما، نخستین شرط و معیار سنجش همهٔ دعاوی آزادی‌خواهانه و دموکراتیک است. راه‌کار و راه‌حل کلیهٔ مسائل ملی و بحران‌های سیاسی و اجتماعی، فقط گفتگو است (البته در کنار مبارزه و تحرک نیرومند)، و شکل کار «جبهه‌ای» در سطح ملی (در کنار کار حزبی در سطح طبقاتی و عقیدتی).
فراتر از سطح سیاسی اما، پیگیری آن نوع تلاش و رسالت فرهنگی‌ای ضروری است که:
❇️ در مقولهٔ «ملی»، به پالایش بینش میهن‌دوستانهٔ معتدل (‌سبک مصدقی) از تمامی گرایشات نژادی و قوم‌محورانه و اقتدارگرایانه و ..، بپردازد ؛
❇️در حوزهٔ «مذهبی»، به پیرایش دین و مذهب، از کلیهٔ شُبهات بنیاد و سنت‌گرایانهٔ شریعت و فقاهت‌مدارانه و روحانیت‌سالارانهٔ تئوکراتیک و ..(رفرماسیون از سیدجمال تا شریعتی)، همت ورزد ؛
❇️و در سپهر «مردمی»، از همهٔ بلایایی که ایدئولوژی‌های سکولاریست عصر مُدرن بر سر بشر آوردند، از چپ تا راست افراطی و از انقلاب‌های مردمی تا جنگ‌های جهان‌خوارانه، بپرهیزد .

#فقاهت
#شریعت
#ولایت
#بنیادگرایی
#سنت‌گرایی
#نواندیشی_دینی
#خشونت‌پرهیزی
#تمرین_گفتگو
#راست_افراطی
#تسامح
#تشکل
#ملی
#سکولاریسم
#جبهه
#رفرماسیون_دینی
#نژادپرستی
#قوم‌محوری
#اقتدارگرایی
#یادداشت
#احسان_شریعتی

@Dr_ehsanshariati
‍ ‍‍ 🔷🔸 نگاهی دیگر به انقلاب ۱۳۵۷ (۴)

📌نگاه خانواده «ملی-مذهبی» به نظام، جامعه، و آینده پیشِ رو

🖋 احسان شریعتی

🔸در میان خانواده‌های گوناکون فکری-سیاسی ایران‌زمین (اعم از مذهبی سنتی یا اصول‌گرا، ناسیونالیست یا سوسیالیست غیرمذهبی)، طیف موسوم به «ملی-مذهبی»، این ویژگی را دارد که تألیفی‌ترین ترکیبِ نمادینِ ایدئولوژیک و سیاسی را نمایندگی می‌کند. و درست از همین‌رو (اتهام التقاطی بودن)، همهٔ قطب‌های افراطی، بویژه در حاکمیت، نسبت به او گاه حساسیتی هیستریک دارند: آمیخته‌ای از حقد و حسد، یا نوعی از کین و عشق، ناشی از احساس رقابت و حق به‌جانب نمودن هراس‌افکن او!
اینجانب نیز خود را از همین تبار تاریخی و خانوادهٔ فکری می‌دانم، بی‌آنکه یک فعال تشکیلاتی در این طیف به‌شمار آیم (از جمله به این دلیل که چنین تشکلی امکان وجود نیافته است!). طیف فکری و مشی شریعتی را نیز می‌توان از منظری یک فراکسیون مستقل در سمت چپ این طیف محسوب کرد.

🔹خانوادهٔ ملی-مذهبی (به‌معنای عام کلمه و شامل همهٔ گرایشات آن)، در تمامی ادوار جنبش‌های استقلال و آزادی و عدالت و توسعهٔ ایران در سدهٔ گذشته، از صدر مشروطه گرفته تا بهمن ۵۷، حضور فعال و تعیین‌کننده داشته است. پس از انقلاب نیز اپوزیسیون داخلی و اصولی نظام محسوب می‌شده است. این جریان انتقادات صریح خویش را رویاروی حاکمیت بیان کرده، بی‌آن‌که کمترین باجی به قدرت‌های بیگانه و بلندگو‌های‌گوناگون آنها داده باشد.
انتقاد اصلی این طیف به نظام و حاکمیت، فاصله گرفتن آن از آرمان‌های انقلاب است و حتی پیش‌نویس قانون اساسی اول که خواستار یک «جمهوری متعارف» (به تعبیر رهبری انقلاب ۵۷) بود. همچنین، تفکیک دو نهاد دین و دولت از اصول پذیرفتهٔ این طیف فکری است، چنان‌که اصول دیگر هر جمهوری، همچون دموکراتیک، سوسیال، و تجزیه ناپذیر بودن.

🔸«مذهبی» بودن این خانواده، به‌معنای باور به جهان‌بینی توحیدی و اسلام اجتهادی (نقد ایدئولوژیک سنت) است؛ و همین جهانبینی است که ملی و مردمی یا آزاد و عادلانه بودن نظام سیاسی را یک ضرورت دینی می‌داند.

🔹جامعهٔ پسا-انقلابی ما اما متاسفانه بار دیگر به دامِ دوقطبی‌ها و دوگانه‌سازی‌های سنت-و-تجدد، دین‌مداری و مردم سالاری و..، گرفتار آمده است. و از آنجا که محصول کار روشنفکران مسلمان پس از انقلاب در دعوت به «راه سوم»، فراسوی همه دوقطبی‌ها، از توفیق پیش از انقلاب برخوردار نبوده، فراخوان طیف «ملی-مذهبی» نیز به تبع و به‌ظاهر، در دهه‌های گذشته جاذبهٔ پیش از انقلاب را تا حدودی برای نسل جوان از دست داده است. اما این طیف به پشتوانهٔ اعتبار تاریخی و اخلاقی خویش بالقوه توانِ بازپردازی نظری ژرف‌تر و احیای اجتماعی گسترده‌تری را دارا ست.
پیش‌نهاد این طیف برای آیندهٔ پیشِ رو، بازگشت به آرمان‌ها و اهداف پیشا-انقلاب مانند استقلال، آزادی، عدالت، و توسعه موزون و متناسب با زیست‌بوم و میراث فرهنگی و تاریخی، و در یک کلام، نوعی دموکراسی یا سوسیال-دموکراسی با مشخصات ملی همراه با طرح اصلاح مذهبی و دین‌پیرایی همسو با پویش اجتماعی پیشرو بوده است.

🔸ملی-مذهبی‌ها به آیندهٔ نیک‌فرجام ایران امیدوارند و این «امید»، در کنار «مسئولیت» (پاسخ‌گویی به نسل‌های آینده)، از اصول و شاخصه‌های بارز جهانبینی و خطمشی آنها است. جامعه نیز به این طیف اعتماد اخلاقی بیشتری دارد. جوان‌سازی نسل‌های گذشته در حوزهٔ نظر و سپهر عمل، می‌بایست در دستور کار آتی این خانواده قرار گیرد.

#ملی_مذهبی
#راه_سوم
#اجتهاد
#جمهوری_متعارف
#یادداشت
#احسان_شریعتی

@Dr_ehsanshariati
🔷🔸در ضرورتِ «روشنگریِ دین‌پیرا»

🖋احسان شریعتی

📌مقاله منتشر شده در مجله ایران فردا که بخش هایی از آن به شرح زیر می باشد:

🔸ضرورت‌های تاریخی و منطقیِ جنبشِ فکری‌ای را که می‌بایست با توجه به کارکردش در فرهنگ و جامعه، بیشتر «روشنفکری دین‌پیرا» خواند (تا «دینی»)، کدام اند؟

🔹 «ضرورت» یعنی آنچه که نمی‌تواند نباشد، ممکن نیست نباشد، محتمل و متناقض نیست، مانند علّت یا دلیلِ وجودی یک چیزِ موجود؛ خواه چونان ضرورتِ منطقی در قیاس و نسبت میانِ‌ قضایا، و خواه همچون نسبتِ میان اهداف و وسایلِ نیلِ به آن‌ها. ضرورتِ تاریخی، برخاسته از متنِ هستی و ادوارِ زمانی است و نه محصولِ ذهنِ متفکران و اراده‌ی روشنفکران؛ و بل‌که عکسِ آن صادق است: نفسِ پیدایش پدیده، پروژه، و گرایشِ «روشنفکریِ دین‌پیرا» نشانگرِ ضرورت یک دوران و مرحله‌ای از زندگی ومرگِ یک دین یا ایدئولوژی است. به‌عبارت دیگر، رُشد و زوال، تصلّب و پویشِ تمدن‌ها و فرهنگ‌ها، ادیان و ایدئولوژی‌ها در تاریخ، خود را به‌شکل ضرورت یک دوران و یک رُخدادِ بزرگ، اعم از اصلاح یا انقلاب، پیوستگی یا «گسستِ معرفت‌شناختی» نشان می‌دهد؛ و به‌تعبیرِ هگلی: «تاریخِ جهان‌شمول نوعی پیشرفت در آگاهی از آزادی است؛ این پیشرفت را می‌بایست در آنچه از آن یک «ضرورت» می‌سازد، بازشنایم» ؛

🔸 علل و عوامل مادی و معنوی که ضرورتِ تحولات دورانی و تاریخی را می‌سازند درهم تنیده عمل می‌کنند. برای نمونه، وقوع بیماری همه‌گیر طاعون سیاه در قرن ۱۴ اروپا (مشابه بحران کنونی کرونا)، را از موجبات برآمدن رنسانس و رفرماسیون می‌دانند:
آشکارشدنِ ورشکستگی ساختاری و نحوه‌ی مدیریت این بحران، از عجز در توجیه کلامی این شرّ گرفته تا پیآمدهای اجتماعی که موجب مهاجرت به شهرها و رشد بورژوازی شد، و..، در تحول بزرگ فکری دوره‌ی بعد که موجب نوعی بازگشت به خویش و بازخوانی متون کلاسیک و برگرداندن متون مقدس در دوران اومانیسم شد و نوزایی سنت ملی و ازسرگیری تجربه نبوی و ترجمه و تفسیر و تأویل دوبارهی منابع دینی و..، ابعاد چندگانه‌ی «ضرورت»های چندساحتی تاریخی را نشان میدهد. مجموعه‌ی بحران‌های حیاتی‌ای که در سرمشق‌های فکری و صورت‌بندی معرفتی موجود و مسلط هر دوره خلل ایجاد می‌کند، در آشکارسازی ضرورت «اجتهاد» مؤثر اند و سازنده‌ی زمینه ذهنی احساس نیاز به رهایی و طرح مقتضیات اصلاح دینی توسط روشنفکرانِ پیرایش‌گر ؛

🔹 نقد یا سنجش دین به‌تعبیرِ مارکس، «پیش‌شرط هر نقدی» است و بر نقد سیاست و اقتصاد تقدم دارد. زیرا دین قلب هر فرهنگ و بازبه‌قول هگل دین همان «جایی است که در آن یک ملت تعریف خود از آنچه حقیقت می‌داند راعرضه می‌دارد.» در یک دوره‌ی بحرانی از تاریخِ یک دین، سنجش و پیرایشِ آن برای تطبیق با مرحله یا دوره‌ی جدید پیش‌نیازی حیاتی و شرطِ بقای آن فرهنگ، دین، یا عقیده می‌شود؛ و حتی اگر، برای نمونه به باورِ پراگماتیست‌ها، خود فرهنگ عاملِ سازنده‌ی اصلی و مستقیم نباشد، تغییروتحول‌خواهیِ فرهنگی نماد یا عارضه‌ی نشانگر ضرورت اجتماعی در یک دوره‌ است. و برای نمونه، در برابر حاکمیت دینی و همزمان با برآمدن «بنیادگرایی اسلامیستی» رسالت و مسئولیتِ بدیل‌سازی توسط روشنفکران مسلمان ایرانی صدچندان می‌شود ؛

🔸 پیش از ورود تجدد و مکاتب جدید مغرب‌زمین به شرق و به جنوب، اسلام در تاریخ ایران و سرزمین‌های مسلمان حیات فرهنگی زنده و پویایی داشته و در هر دوره و بحران، بحث «احیاء و تجددِ» دینی پیش می‌آمده، حضور و نقش‌آفرینیِ جنبش‌های ملی (شعوبی) و منطقه‌ای (از سامانیان تا سربداران و تا صفویه)، انشعاباتِ مذهبی، و تلاطمِ معنوی، فلسفی، فکری (تصوف، اشراق، تأله، شیخیه، بابیه، و..)، گواهِ زنده بودن چراغِ اندیشه و چالش‌های فکری نیرومند است. با ورود تجدد و نهادهایش و ایدئولوژی‌های مُدرن به این سرزمین‌ها، تعارض و تعامل فکری با «دیگری»، بیش از پیش و صد چندان فعال می‌شود و با تأثیرپذیری از روش‌های شناختِ علمی-تجربی و فن‌آورانه، مسئله‌ی قیاس و تطبیق با شرایط نوین بدل به ضرورتی با کیفیتی دیگر و برتر می‌شود ؛

🔹از این‌رو، حتی در صورت افولِ جاذبه‌ی ایدئولوژی‌ها، روشنگری دین‌پیرا به معارضه‌جویی خود ادامه می‌دهد. و خلاصه، در شرایطی که با تضعیف حضور و پویش سایر ایدئولوژی‌ها و گرایش‌های عمده فلسفی (مانند مارکسیسم در گذشته و نئولیبرالیسم و پست‌مدرنیسم در حال‌حاضر که البته به چالش گرفته شده‌اند)، نواندیشی ملی‌ومذهبی همچنان در صحنه مانده و از زمان انقلاب تا کنون در اکثر ماجراهای فکری-سیاسی جامعه درگیر و مطرح بوده است؛



🖇لینک کامل مقاله در وبسایت احسان شریعتی 👇


http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=37



#مقاله
#مجله_ایران_فردا
#روشنفکری
#ملی_مذهبی
@Dr_ehsanshariati
Forwarded from ایران فردا
💢 بسته نگار علیه اربابیت
◾️یادکردی از محمد بسته نگار

🔹 ابوطالب آدینه‌وند
@iranfardamag

🔻محمد بسته نگار یکی از کوشاترین کنش گران سیاسی پنج دهه گذشته در ایران بود و کنشگری او به مبانی معرفتی و ایمانی مجهز و مستحکم بود. اگر کنشگری فعالین سیاسی و اجتماعی به مبانی اندیشه ای و شوقی ملی و مذهبی برای توسعه و آزادی اتصال نداشته باشد، چنانچه در تجربه ادوار جنبش های معاصر وجود دارد،حقیقتا تداوم فعالیت در محاق خواهد رفت و سنگلاخ مسیر پر جور و مرارت ایران روح را فرسوده خواهد کرد.

🔸 مرحوم بسته نگار یکی از آن کنش گران سراسر اشتیاق و سرزندگی که به تعبیر هدی صابر " پاشنه ور کشیده" بود و این شورمندی او بر بنیاد یک اندیشه و ایمان بود و این راز دوام امثال بسته نگار در پهنه سیاسی کشور در طی نیم قرن بوده است. اندیشه و ایمانی که در خاورمیانه و بین مسلمانان با سید جمال و اقبال و… نضج یافت و در دلادل انقلابات و جنبش های سیاسی اجتماعی چون مشروطه و سپس نهضت ملی از جنینی در آمده و دست و پا پیدا کرد و با اندیشه موسسینی چون نخشب و بازرگان و محمد تقی شریعتی و طالقانی به جریانی بالنده در ایران معاصر تبدیل شد.

🔻مهندس بازرگان در قامت یک موسس میراثی بزرگ برای جامعه ایرانی برجا گذاشت علاوه بر مکتوبات و تألیفات و نهادها ویک میراث سترگ تجربه ملی، شاگردان و رهروان سخت جان، ایران خواه و دموکراسی خواه از خود بر جای گذاشت.

🔸نمونه آن آقای بسته نگار بود که حقیقتا از بهترین و دقیق ترین شارحان مهندس بازرگان بود او در در کتابی تحت عنوان "اندیشه های اجتماعی و سیاسی مهندس مهدی بازرگان" اشاره دارد که مهمترین میراث و چکیده زندگی مهندس بازرگان که در آخرین سخنرانی اش تحت عنوان " بعثت و آزادی" متبلور شده است، این است که ((... و خدا می خواهد شما بنده ی بندگان و تحت سیطره و قدرت کسی جز او نباشید. این است که پیغمبران را می فرستد برای اینکه مبارزه کند تا مردم هیچ ارباب و سروری نداشته باشند.)) و او عمر بر سر این نهاد. بسته نگار میراث دار و تداوم و تحقق چنین مبنای الهیاتی مستحکمی بود و از این رو بیش از نیم قرن رزمنده آزادی در برابر اربابان مستبد بود.

🔻سخن بر سر این بود که نمونه و مدل‌هایی چون محمد بسته نگار چگونه سالیانی دراز دامنه به رغم گرفتاریها و سالها زندان در پیش و پس از انقلاب ۵۷ باورمند و شوقمند بر تداوم مسیر آزادیخواهانه و عدالت طلبانه خود پای می‌فشارند و اریابیت غیر خدا را گردن نمی نهند، چنانچه حیات سیاسی و اجتماعی مرحوم بسته نگار بر ما آشکار می کند هویت سیاسی و اجتماعی او بر دو وجه هویتی ملی و مذهبی شکل گرفته بود و در پرتو این دو بال هویتی زيست سیاسی و اجتماعی اش معنا می یافت و در پرتو این سامانه نظری و هویتی به سیاست ورزی می پرداخت. او این هویت را تاریخی می دانست و به مانند بسیاری از نواندیشان دینی به این اشعار داشت که جامعه ما نیاز دارد که نسبت به هویت ملی و مذهبی خود به خودآگاهی تاریخی برسد تا بتوان با این مابه زای تاریخی به چالش با موانع عینی و ذهنی تکوین دموکراسی رفت.

🔸او از تبار فکری و سیاسی محمد مصدق،مهدی بازرگان ،محمود طالقانی و علی شریعتی بود و با نمونه مجسم و تراز این تبار یعنی مهندس سحابی به انسجام و وحدت رسیده بود و پا به پای او توانستند تِمی از آن تبار را در مسیر عمل بنوازند و به عرصه بیاورند.

#ملی_مذهبی
#محمد_مصدق
#علی_شریعتی
#مهدی_بازرگان
#آیت‌الله_طالقانی
#عزت‌الله_سحابی
#محمد_بسته‌نگار


https://bit.ly/3xvpdae

https://t.me/iranfardamag
🔷🔸میهن‌دوست راستین کیست؟
۱۴ اسفندماه، ۵۵مین سالگرد درگذشت دکتر مصدق

🖋احسان شریعتی

🔸با برخاستن دوباره‌ی «مرغوای جُغد جنگ‌»های شبه‌ناسیونالیستی در جهان تشخیص ملی‌گرایی مردمی و مشروعِ دفاعی از شووینیسم تهاجمی و توسعه‌طلب، از سنخ نژادی-قومی راست افراطی، بیش‌تر از پیش ضرورت یافته است.
«ملیت» اگر همان هویت فرهنگی و نشانگر روح، ذائقه یا سبک زیستن و بودن یک ملت در طول تاریخ باشد، هنگامی که وجود ملتی از بیرون تهدید ‌شود، دفاع از این هویت و وجود، معنا و جهتی حقانی و مشروع می‌بابد؛ اما آنگاه که همین هویت مایه‌ی خودپرستی و تحقیر دیگری و تجاوز به قلمرو و حقوق سایر ملل گردد، با نوعی از انواع، نژادپرستی، جباریت، جهانخوارگی، راسیسم و فاشیسم و امپربالیسم روبرو می‌شویم.
تجربه، روش و سنّت مصدق در تاریخ سیاسی معاصر ایران، نماد ملی‌گرایی مردمی در سیاست داخلی و استقلال‌طلبی اصولی در سیاست خارجی بود با طرح شعار «موازنه‌ی منفی» در معرکه‌ی تعرض منافع قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای به‌نفع مصالح ملت و مردم ایران. این نوع ملی‌گرایی دفاعی مشروع هیچ نسبتی با نژادپرستی آریامهری و کشورگشایی‌ شاهنشاهی‌ها و امپراطوری‌های باستان، خلافت‌های قرون وسطایی، و نیز کمینترنی و توتالیتر مُدرن، نداشت.

🔹نتیجه‌ و محصول نهایی ملی‌گرایی از نوع دوم، جز جنگ و کشتار و تخریب جمعی نبوده است و از «میهن» مورد ادعا در انتها جز خرابه‌ به‌جای نگذارده است.

🔸میراث ملی مصدق اما، به‌رغم ناکامی مقطعی، دفاع از منافع و مصالح ملی با روش مدنی و حقوقی مردمسالارانه بود که زمانی توانست، به‌تعبیر دقیق مستندساز بی‌بی‌سی، تاریخ «امپراطوری نفت» را به پیش و پس از مصدق تقسیم کند!


#مصدق
#ملی_گرایی
#میهن
#نفت
#یادداشت
#احسان_شریعتی

@Dr_ehsanshariati
Forwarded from ایران فردا
🔴سلام کیوان
▪️نامه‌ای به کیوانِ صمیمی

🔷علیرضا رجایی
@iranfardamag

🔸سلام کیوان؛ خدا می‌داند که این‌چندمین بار است که در زندانی و خدا می‌داند که آیا تو به زندان اُنس گرفته‌ای یا زندان به تو عادت کرده‌است؟ اگر بگویم این همه از تبار خونینی است که از آن برخاسته‌ای خواهند گفت: "باز هم از همان حرف‌های پنجاه‌وهفتی". آنها گمان‌ می‌کنند برای تو پنجاه‌وهفت یعنی فقط همان مشت‌های گره کرده و‌حنجره‌های برامده از گردن و غوغای درود و‌ مرگ که بر آسمان‌ها‌ می‌رفت، امّا نه. پنجاه‌وهفت یعنی پنداره‌ای از جهانی یک‌سره رها و دور از خمودگی و ازپای‌افتادگی. راست می‌گویند که این پنداره‌ای اتوپیایی است و منتظرم این عبارت همیشگی را هم بر زبان بیاورند که: تلاش برای ساختن بهشت در زمین همواره دوزخ ساخته‌است. یعنی ماییم و سرگردانی میان دو جهانی که یک سرِ آن‌ انباشته از تحمیلات عارضی و تجاوزگرانه و بردگی است و سر دیگر آن جهانی است غرق در آرزو و اتوپیا که اگر سرِ ساختن بهشت ندارد امّا از جهنّمِ شب‌نشینیِ "خرچنگ‌های مردابی" نیز بیزار است و به جشنِ بزم و "رقص ماهیان زلال‌پرست" می‌شتابد.
 
▪️سلام‌کیوان؛ شنیده‌ای که اخیراً ابوالفضل قدیانی گفته‌است که پا به بیدادگاه‌های کاریکاتورگونه‌ی اشباح جهل نخواهدگذاشت امّا مشتاقانه به سوی زندان‌هایی خواهد شتافت که برادران اسیرش در آن‌جا ماوا گزید‌ه‌اند، امّا زیاد خوشحال نباش چون اگر بخواهند وی را علی‌رغم آن همه بیماری روانه حبس کنند، باز هم ‌او را به زندان سمنان- یعنی جایی که در آن به بند کشیده شده‌ای- نخواهند آورد؛ و راستی که چقدر افتخار آمیز شده‌است زندان؛ تا آن‌قدر افتخارآمیز که ما در بیرونِ حصارها خجالت‌زده‌ایم. گویا چیزی کم داریم. خاطرت هست مهندس سحابی می‌گفت باید حرمت ترس از زندان فروبریزد  تا مبارزه برای آزادی رونقی بگیرد. تو نیز همین را می‌گویی. زندان‌ها تنها حصارهایی از سنگ و ساروج و سیمان هستند امّا آن رشته‌های نامریی که در هستی افشانده و گسترده شده‌است، چنان‌نیرومندند که بر صلابت پوشالیِ حبس و حصر و شحنگانِ قهر و خشم، پوزخند می‌زنند و راه خویش را به سوی وصل و درهم‌شکستنِ انزوا می‌گشایند.
 
🔸سلام‌کیوان؛ هر سلامی اضطرابِ وداع و جدایی هم به همراه دارد‌ امّا اکنون دیگر جدایی و وداع بی معناست زیرا زندان -بخش فراموش شده و به یغما رفته همه‌ی تاریخ- اکنون چندان جلوه‌ی روشنی از حضور پیدا کرده‌است که زندانیان و نه زندانبانان، صاحبان واقعی آن شده‌اند و آنها هستند که حضور خود را به تاریخ تحمیل کرده‌اند.

▪️می‌گویند شعار می‌دهی، بگذار بگویند. امّا من می‌دانم که از میان تو که تباری خونین در سرخ‌ترین  متن تاریخ ما داری و آن گوینده‌ای که در لباس دین از سهل‌الوصول و سریع‌الاجابه بودنِ اعدام برای پایداری و بقای مدارِ قدرت می‌گوید و از خرج و مخارجی که زندان تحمیل می‌کند،شکایت دارد، کدام یک ماندگار هستید و کدام یک بزودی غزل حزن‌انگیز وداع را سرخواهیدداد. او که از اقدام کم‌خرج اعدام به‌راحتیِ چُرتِ نکبت‌بارِ بعدازظهرش سخن می‌گوید، مصداق واقعی این سخن علی درباره منافقان است که گفت: "زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ"؛ گناه‌ می‌کارند و کِشته‌ی خویش به آبِ غرور سیراب می‌سازند و هلاکت درو می‌کنند.
 
🔸سلام کیوان؛ نمی‌دانم با تو چه بگویم که ندانی.علیِ بزرگ بسیار پیشتر، از مصائبِ راه گفته‌بود: " وَ اعلَمْ أنّ أمامَكَ طَريقاً ذا مَسافَةٍ بَعيدَةٍ ، و مَشَقَّةٍ شَديدَةٍ"؛ و بدان که در برابر تو راهی است بس دراز و با مشقّتی شدید و بسیار؛ و هم او بود که افزود: "پیمودن این راه را نیاز به طلب[و اراده] است. به وجهی نیکو توشه و زاد برگیر بدان مقدار که تو را برساند...پس بیش از توان خود بار بر پشت منه که سنگینی آن تو را بیازارد و بر تو گران آید".
 
▪️خدا را که این راه دشوار را تو اکنون هموار کرده‌ای کیوان: "أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ".



#ایران_فردا
#ملی_مذهبی
#علیرضا_رجایی
#کیوان_صمیمی


https://bit.ly/3IQ0KVE

https://t.me/iranfardamag