اكنون، ما و شريعتی
1.43K subscribers
1.27K photos
186 videos
81 files
1.37K links
چشم‌اندازِ نوشريعتی
Download Telegram
🔷🗒نوشریعتی و ضرورت تعمیق دموکراسی از سطح فردی به سطوح اجتماعی 

🖋حسین مصباحیان

📗  منبع: ماهنامه ایران فردا


📌بخشهایی از یادداشت جناب آقای حسین مصباحیان بشرح زیر می باشد

🔆کاملا شناخته شده است که «آزادی» مفهومی کلیدی در منظومه فکری شریعتی است. این مفهوم اما آنگاه که توسط ناقدان شریعتی در ربط با اقتصاد، دین و سیاست قرار داده شده ¬است، مسئله برانگیز و مسئله ساز دانسته شده است. تا به حال بحث های زیادی – سلبی و ایجابی – درباره آزادی و مفاهیم مرتبط با آن نزد شریعتی، توسط منتقدان او ارائه شده است، این نوشته ولی قصد ورود به آن مباحث را ندارد و علاقه مند است این پرسش را پیش نهد که رئوس نقد شریعتی به دموکراسی لیبرال چیست ؟ این نقدها تا چه حد به تعمیق دموکراسی کمک می کند و در چه مواضعی پرسسش برانگیز است ؟

🔆 شریعتی همچنانکه بسیاری گفته اند ناقد دموکراسی لیبرال است . او در جایی می نویسد : «دموکراسی و لیبرالیسم غربی، علی‌رغم تقدسی که در مفهوم ذهنی این دو وجود دارد، عملاً، جز مجال آزاد برای تجلی هر چه بیشتر ... میدان تاخت و تاز هر چه خشن‏تر و سریع‏تر قدرت‏های سودجویی که به مسخ انسان برای تبدیلش به یک حیوان مصرف کننده اقتصادی همت گماشته‏اند، نیست...چنان‌که سرمایه داری دولتی - به نام سوسیالیسم - و دیکتاتوری دولتی - به نام حکومت پرولتاریا - و استبداد فکری - به نام حزب واحد - و تعصب اعتقادی - به نام دیامات  - و بالاخره، تکیه بر اصل ماشینیسم و اکونومیسم - ...همه آوارهایی‏اند که بر روی انسان، به‌عنوان یک اراده قدسی آزاد و خلاق، فرود می‏آیند و او را، به ‌صورت شیء اجتماعی، در یک سازمان خشن و فراگیرنده، قالب‌ریزی می‏نمایند.» در جایی دیگرمی نویسد «آزادی‌های بورژوائی و یا اصالت حقوق فردی و لیبرالیسم تجاری و خودپرستی حسابگرانۀ بی‌عاطفه و سودجویانۀ فرهنگ امروز غربی و فلسفۀ اصالت لذت و مصرف و بالاخره آزدی فردی ـ که در آن تنها افرادی که قدرت دارند، از همۀ آزادی‌ها بهره می‌گیرند و حتی از آزادی غارت و تجارت و فساد و زد و بند و تسلط بر مردم و سرنوشت مردم و کار زدن بی‌قید و شرط زورشان در صحنۀ بی‌حد و مرز زندگی توده‌ای که تنها در لای کتاب‌های قوانین و اعلامیه‌های سیاسی آزادی دارند و اما برای برخورداری از آن ««کلمات» دستمایه‌ای ندارند!»  

🔆در مورد نسبت آزادی و عدالت، در آخرین روایت، نه تنها تقدم و تاخری بین آزادی و عدالت وجود ندارد، بلکه عدالت، بخشی از آزادی است. عدالت، آزاد شدن از اسارت نان است. متن شریعتی در این مورد روشن است: ««فرار»، «فرار»، برای بازیافتن آنچه از عدالت عزیزتر است و آنچه از سیری والاتر: «آزاد» بودن. انسان در گرسنگی ناقص است، انسان در استثمار شدن ناقص است، انسان در محروم از سواد بودن ناقص است، انسان در محروم ماندن از نعماتی که خداوند بر سر سفرۀ طبیعت نهاده است ناقص است، اما «انسان» است اما انسانی که از «آزادی» محروم است، انسان نیست، زیرا انسان «حیوان» آزاد است؛ یعنی اختیار و اراده دارد و این اختیار و اراده است که او را با طبیعت بیگانه می‌کند و از حیوانات جدا می‌سازد ...آن که آزادی را از من می‌گیرد، دیگر هیچ چیز ندارد، که عزیزتر از آن به من ارمغان دهد.» 

 

#نو_شریعتی
#بازتاب_مطبوعات
#مجله_ایران_فردا
#چهل_دومین_یادمان_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی


🆔 @Shariati_SCF

📌برای مشاهده مطالعه کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید


https://telegra.ph/نوشریعتی-و-ضرورت-تعمیق-دموکراسی-از-سطح-فردی-به-سطوح-اجتماعی-06-19
🔷🔸در ضرورتِ «روشنگریِ دین‌پیرا»

🖋احسان شریعتی

📌مقاله منتشر شده در مجله ایران فردا که بخش هایی از آن به شرح زیر می باشد:

🔸ضرورت‌های تاریخی و منطقیِ جنبشِ فکری‌ای را که می‌بایست با توجه به کارکردش در فرهنگ و جامعه، بیشتر «روشنفکری دین‌پیرا» خواند (تا «دینی»)، کدام اند؟

🔹 «ضرورت» یعنی آنچه که نمی‌تواند نباشد، ممکن نیست نباشد، محتمل و متناقض نیست، مانند علّت یا دلیلِ وجودی یک چیزِ موجود؛ خواه چونان ضرورتِ منطقی در قیاس و نسبت میانِ‌ قضایا، و خواه همچون نسبتِ میان اهداف و وسایلِ نیلِ به آن‌ها. ضرورتِ تاریخی، برخاسته از متنِ هستی و ادوارِ زمانی است و نه محصولِ ذهنِ متفکران و اراده‌ی روشنفکران؛ و بل‌که عکسِ آن صادق است: نفسِ پیدایش پدیده، پروژه، و گرایشِ «روشنفکریِ دین‌پیرا» نشانگرِ ضرورت یک دوران و مرحله‌ای از زندگی ومرگِ یک دین یا ایدئولوژی است. به‌عبارت دیگر، رُشد و زوال، تصلّب و پویشِ تمدن‌ها و فرهنگ‌ها، ادیان و ایدئولوژی‌ها در تاریخ، خود را به‌شکل ضرورت یک دوران و یک رُخدادِ بزرگ، اعم از اصلاح یا انقلاب، پیوستگی یا «گسستِ معرفت‌شناختی» نشان می‌دهد؛ و به‌تعبیرِ هگلی: «تاریخِ جهان‌شمول نوعی پیشرفت در آگاهی از آزادی است؛ این پیشرفت را می‌بایست در آنچه از آن یک «ضرورت» می‌سازد، بازشنایم» ؛

🔸 علل و عوامل مادی و معنوی که ضرورتِ تحولات دورانی و تاریخی را می‌سازند درهم تنیده عمل می‌کنند. برای نمونه، وقوع بیماری همه‌گیر طاعون سیاه در قرن ۱۴ اروپا (مشابه بحران کنونی کرونا)، را از موجبات برآمدن رنسانس و رفرماسیون می‌دانند:
آشکارشدنِ ورشکستگی ساختاری و نحوه‌ی مدیریت این بحران، از عجز در توجیه کلامی این شرّ گرفته تا پیآمدهای اجتماعی که موجب مهاجرت به شهرها و رشد بورژوازی شد، و..، در تحول بزرگ فکری دوره‌ی بعد که موجب نوعی بازگشت به خویش و بازخوانی متون کلاسیک و برگرداندن متون مقدس در دوران اومانیسم شد و نوزایی سنت ملی و ازسرگیری تجربه نبوی و ترجمه و تفسیر و تأویل دوبارهی منابع دینی و..، ابعاد چندگانه‌ی «ضرورت»های چندساحتی تاریخی را نشان میدهد. مجموعه‌ی بحران‌های حیاتی‌ای که در سرمشق‌های فکری و صورت‌بندی معرفتی موجود و مسلط هر دوره خلل ایجاد می‌کند، در آشکارسازی ضرورت «اجتهاد» مؤثر اند و سازنده‌ی زمینه ذهنی احساس نیاز به رهایی و طرح مقتضیات اصلاح دینی توسط روشنفکرانِ پیرایش‌گر ؛

🔹 نقد یا سنجش دین به‌تعبیرِ مارکس، «پیش‌شرط هر نقدی» است و بر نقد سیاست و اقتصاد تقدم دارد. زیرا دین قلب هر فرهنگ و بازبه‌قول هگل دین همان «جایی است که در آن یک ملت تعریف خود از آنچه حقیقت می‌داند راعرضه می‌دارد.» در یک دوره‌ی بحرانی از تاریخِ یک دین، سنجش و پیرایشِ آن برای تطبیق با مرحله یا دوره‌ی جدید پیش‌نیازی حیاتی و شرطِ بقای آن فرهنگ، دین، یا عقیده می‌شود؛ و حتی اگر، برای نمونه به باورِ پراگماتیست‌ها، خود فرهنگ عاملِ سازنده‌ی اصلی و مستقیم نباشد، تغییروتحول‌خواهیِ فرهنگی نماد یا عارضه‌ی نشانگر ضرورت اجتماعی در یک دوره‌ است. و برای نمونه، در برابر حاکمیت دینی و همزمان با برآمدن «بنیادگرایی اسلامیستی» رسالت و مسئولیتِ بدیل‌سازی توسط روشنفکران مسلمان ایرانی صدچندان می‌شود ؛

🔸 پیش از ورود تجدد و مکاتب جدید مغرب‌زمین به شرق و به جنوب، اسلام در تاریخ ایران و سرزمین‌های مسلمان حیات فرهنگی زنده و پویایی داشته و در هر دوره و بحران، بحث «احیاء و تجددِ» دینی پیش می‌آمده، حضور و نقش‌آفرینیِ جنبش‌های ملی (شعوبی) و منطقه‌ای (از سامانیان تا سربداران و تا صفویه)، انشعاباتِ مذهبی، و تلاطمِ معنوی، فلسفی، فکری (تصوف، اشراق، تأله، شیخیه، بابیه، و..)، گواهِ زنده بودن چراغِ اندیشه و چالش‌های فکری نیرومند است. با ورود تجدد و نهادهایش و ایدئولوژی‌های مُدرن به این سرزمین‌ها، تعارض و تعامل فکری با «دیگری»، بیش از پیش و صد چندان فعال می‌شود و با تأثیرپذیری از روش‌های شناختِ علمی-تجربی و فن‌آورانه، مسئله‌ی قیاس و تطبیق با شرایط نوین بدل به ضرورتی با کیفیتی دیگر و برتر می‌شود ؛

🔹از این‌رو، حتی در صورت افولِ جاذبه‌ی ایدئولوژی‌ها، روشنگری دین‌پیرا به معارضه‌جویی خود ادامه می‌دهد. و خلاصه، در شرایطی که با تضعیف حضور و پویش سایر ایدئولوژی‌ها و گرایش‌های عمده فلسفی (مانند مارکسیسم در گذشته و نئولیبرالیسم و پست‌مدرنیسم در حال‌حاضر که البته به چالش گرفته شده‌اند)، نواندیشی ملی‌ومذهبی همچنان در صحنه مانده و از زمان انقلاب تا کنون در اکثر ماجراهای فکری-سیاسی جامعه درگیر و مطرح بوده است؛



🖇لینک کامل مقاله در وبسایت احسان شریعتی 👇


http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=37



#مقاله
#مجله_ایران_فردا
#روشنفکری
#ملی_مذهبی
@Dr_ehsanshariati