جریانـ
4.54K subscribers
1.85K photos
1.78K videos
42 files
2.04K links
♻️ جريانى براى گسترش
آگاهى، مسئولیت، همبستگی و شادى همگانی
با هدف مراقبت از ایران‌زمین، ایرانیان و فارسی‌زبانان
در پیوند با زمین و دیگرمردمان ♻️

جریانـ | رسانهٔ فرهنگ و جامعه

در «جريانـ» باشيد!

جریان در اینستاگرام:
https://instagram.com/jaryaann_
Download Telegram
🔻حوادث ۲ ماه اخیر از دشوارترین روزهای تمام این سال‌ها برای ما ایرانیان بود.

در شرایطی که دشواری‌ها و سختی‌ها کم نبود، تیر بلا از زمین و آسمان بارید، جان بسیاری از هم‌وطنان عزیزمان را در رخدادهای گوناگون گرفت، مداخله و تهدید وقیحانه بیگانه خشمگین‌مان کرد، دلهره جنگ بر سرمان سایه افکند و ...

ضمن محکوم کردن کشته شدن هم‌وطنان‌مان، قلدری‌ها و جنگ‌افروزی‌ها، و ضمن ادای احترام به همه جان‌باختگان حوادث اخیر و عرض تسلیت به بازماندگان و مردم ایران، امیدواریم در آینده‌ای نه چندان دور صلحی پایدار برای تمام مردم ایران و غرب آسیا، به دور از حضور دیگر کشورها فرا رسد و امیدواریم مردم ایران و کشورهای منطقه بتوانند با بهره‌مندی از کرامت انسانی و حقوق شهروندی، در کنار یکدیگر با احترام، آزادی، امنیت، عدالت و دوستی زندگی کنند.

نهایتاً به خود و شما پیشنهاد می‌کنیم در این ایام که این میزان عزای مشترک بر سرمان ریخته به این نوشته اخیر #شروین_وکیلی عمل کنیم:

«پیشنهادم آن است که اگر به خاطر اختلاف نظر با کسی وارد بحث و کشمکش شده و احیاناً مهری را گسسته و پیوندی دوستانه را قطع کرده‌ایم، پیامی و پوزشی بفرستیم و آنچه مخدوش شده را ترمیم کنیم.
آینده‌ ایران و استحکام جامعه‌ی ایرانی به بقا یا فنای یک نیروی بنیادین و دیرپا وابسته است، و آن مهر است. پیوندهای مهرآمیز ماست که در شرایط بحرانی پیشاروی‌مان، ما را یکپارچه و نیرومند خواهد ساخت، یا اگر سست و ضعیف باشد، به انقراض‌مان خواهد انجامید.
مهر را بستاییم، و مهر را پاس داریم.»

#ایران #مهر
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
جلوه‌ای ستایش‌برانگیز از معجزه مهر

مردی بلندقد که از سوء مصرف مواد مخدر و یا مشکلات روانی رنج می‌برد در واگن متروی شهر ونکوور با حرکات نامتعادل و نامعمول، فحاشی و فریاد کشیدن، به شدت به دیگران پرخاش می‌کرد. در حالی که همه ترسیده بودند، زنِ مسنی دست‌اش را دراز کرد و دست او را محکم گرفت تا ناگهان به طرز عجیبی آرام شد، بی‌صدا نشست و اشک در چشمانش حلقه زد.

راوی این رویداد می‌گوید بعد از این اتفاق با آن زن صحبت کردم و او به سادگی گفت: «من یک مادرم؛ آن مرد نیاز داشت که کسی او را لمس کند.» و سپس شروع به گریستن کرد.

از افراد با ظاهر و رفتار غریب یا بی‌خانمان‌ها در فضای عمومی (اتوبوس و مترو و خیابان‌ها) نهراسید و آن‌‌ها را قضاوت نکنید؛ زیرا همه افراد در زندگی، از رفاه، امکانات و شرایط یکسانی برخوردار نیستند.

#شجاعت #مهر #زنانه‌نگری

🔗 منبع: فیسبوک طاها و هاف‌پست
پی‌نوشت: صورت مرد را برای حفظ حریم شخصی او محو کردیم.
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
⭕️ این دکلمه زیبای حجت قالبی، دانش‌آموز بختیاری در هنگام گشایش «پل دانش» به تازگی در شبکه‌های اجتماعی بسیار مورد توجه قرار گرفته است.

این پل چند سال پیش به همت موسسه #مهر_گیتی و با مشارکت نیکوکارانی از سراسر ایران در #پویش (کمپین) «دست خوبت را به من بده» روی رود خروشان بختیاری بنا شد تا کودکان این روستا در دل کوه‌های میان لرستان و خوزستان مجبور نباشند برای رسیدن به مدرسه از سیمی لرزان تا آن سوی رود سرازیر شوند و در مسیر آسیب ببینند یا حتی جان ببازند. حجت در اینجا متنی را که هم‌کلاسی ۱۲ ساله‌اش، فاطمه پاپی، در توصیف قصه پل نوشته از حفظ می‌خواند.

❗️این حق تمام #کودکان_ایرانی است که از امکان تحصیل در شرایطی استاندارد، باکیفیت و امن در سراسر ایران برخوردار باشند .

🔗 منبع: ویدئو | توضیحات: وبگاه مهرگیتی
#ساختن #ایران_برای_همه_ایرانیان #امنیت_برای_همه_ایرانیان
#جنبش_خودساماندهی_جامعه_مدنی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠 تأملی در فلسفه، معنا و کارکرد جشن‌های ایرانی

🎙دکتر قدمعلی سَرامی
⚡️ پیشنهاد می‌کنیم این چند دقیقه را گوش دهید و به عنوان عیدی #نوروز برای دیگران ارسال کنید تا هم آگاهی همگانی درباره چیستی و چرایی #جشن_ایرانی افزایش یابد و هم دست در دست هم کمک کنیم به تحقق اهداف این جشن‌ها:
جست‌وجوی #معنا، گسترش #مهر و #شادی و تحقق #همبستگی و #یاری در جامعه
🔗 منبع: برگه اینستاگرامی دکتر سرامی
#ایده_ایران
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
🔻دو تا از توئیت‌هایی که در سال ۱۴۰۰ بیشترین پسند را در توئیتر داشته‌اند:

«یکی زنگ زده به بابام که شما اردیبهشت اومدی شوشتر از من کلوچه خریدی. به جای ۹۱ هزار تومن، ۹۱۰ هزار تومن کارت کشیدی. سه ماهه دارم دنبالت می‌گردم که پولت رو پس بدم. رفتم دادگاه از بانک شکایت کردم تا شماره تلفنت رو بهم بدن.»
🔗 منبع (بیش از ۳۶ هزار لایک)

«یک دختری امروز اومد پیشم، گفت هفته‌ی دیگه عقدمه، دندون جلوم شکسته برام درست کن. گفتم دندون کناریش هم که خرابه، گفت پول ندارم فقط همین رو درست کن.
بهش نگفتم ولی با همون پول هر دوتاش رو درست کردم. آینه رو آوردم جلوش، گفتم این هم کادوی عروسیت. دندونش رو که دید اونقدر قشنگ خندید که دلم وا شد.»
🔗 منبع (بیش از ۳۵ هزار لایک)
#شرافت #مهر #اخلاق_مراقبت #مردم_ایران
#خرده‌روایت‌هایی_از_سویه‌های_روشن_مردم_ایران
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
🔴 در ستایش #مهر خواهری و برادری و در ستایش #دوست_داشتن

نادرند کسانی که خودشان را ترک می‌کنند تا با دیگری دیدار کنند. و من گمان می‌کنم ما تنها زمانی شروع به آدم شدن می‌کنیم که بتوانیم خودمان را به هوای تماشای چیزی دیگر ترک کنیم.

کریستین بوبن بعد از مرگ محبوبش «ژیسلن» می‌نویسد:
«می‌توانیم به کسانی که دوست داریم چیزهای بسیاری ببخشیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌: حرف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، آرامش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، لذت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. تو با ارزش‌ترین احساس را به من بخشیدی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌: دلتنگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.»

میگل د اونامونو می‌گوید اساساً عشق، مقاومت ماست در برابر «بی‌اعتباری جهانِ گذران». حتی اگر این مقاومت به شکست بینجامد، چیزی از سرشت نهفته‌ی آن نمی‌کاهد و سیمون وی می‌نویسد: «اگر روح دست از دوست داشتن بکشد، حتی در همین دنیا، به درون چیزی که هم‌طراز دوزخ است سقوط می‌کند.»

🔗 منابع ویدئوها: ۱ و ۲ و منبع متن: عقل آبی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
▫️خوزستان که بودم (یه بار) کمک کردم، چند تا پلاستیک یه خانم میان‌سال رو جابه‌جا کردم؛ می‌خواست دستم رو ببوسه، نگذاشتم.
بابام نزدیک بود به وحشتناک‌ترین شکل ممکن به یه موتور بزنه. (و مقصر ما بودیم) کسی که پشت موتور بود با لحن آروم گفت آقا دقت کن خب.
تو بازار ماهی‌فروشا خریدمون چیز دیگه‌ای بود. به یه ماهی دست زدم گفتم وای چه باحاله! کسی که صاحبش بود دو تا بزرگش رو جدا کرد و بهم داد.
رفتیم یه جا ازشون اجازه گرفتیم گوشی‌مون رو شارژ کنیم. (کافه بود) برامون چایی زعفرونی با نبات آوردند.
به یکی از مغازه‌دارها گفتم من این مدل شامپو که به موهام می‌سازه تو شیراز باید دو برابر این قیمت براش پول بدم. گفت شماره‌ام رو داشته باش هر موقع خواستی بگو برات می‌فرستم، نخوای انقد زیاد پول بدی. و بی‌هیچ چشم‌داشتی این کار رو برام انجام داد.
استاد دانشگاه داداشم دید ما مسافریم و غریب دعوت‌مون کرد خونه‌ش تا ناهار دور هم باشیم. هم خودش و هم خانمش بسیار گرم تحویل‌مون گرفتند.

جنوب خلاصه نمی‌شه به یه موقعیت مکانی داخل نقشه. جنوب یه سبک زندگیه. ... منی که بیشتر با شهرهای جنوبی و آدم‌هاش در ارتباط بودم با هر ثانیه از متروپل و شیون مادرها و اشک‌شون و لهجه‌ای که شیرینه ولی غمش جیگر آدم رو می‌سوزونه، اشک تو چشم‌هام جمع می‌شه. یاد تک‌تک محبت‌های جنوبی‌ها می‌افتم و قلبم براشون هزار تیکه می‌شه. ...

🔗 منبع روایت

🔻در زیر این رشته‌توییت کاربران زیادی از تجارب خود و مواجهه با #مهر و #اخلاق_مراقبت مردم خوزستان گفته‌اند، از جمله:

«یه شب اونطرفا یه تصادف بد کردیم، یکی از بومیا با موتور نگه داشت، زنگ زد یه ماشین سنگین اومد ماشین مارو از تو گل بیرون کشید؛ کلی اصرار به شام. رفت کلی خوراکی و آبمیوه و این چیزا خرید، چند ساعتی بود و آخرم شمارش رو داد گفت اگر مشکلی خوردید بگید میام. معنی معرفت رو اونجا یاد گرفتم.»
🔗 منبع

«با برادرخانمهام رفته بودیم اهواز؛ شب رفتیم لشگرآباد (یه خیابون سنگفرش‌ که چپ‌ و راستش‌ فلافل‌ و جگرکیه) رفتم سیگار گرفتم‌ از یه‌ آقایی‌ که‌ از این‌ کابین‌ها داشت؛ دونخ‌گرفتم شد ۳۰۰ تومن. کارتخوان‌ نداشت من هم ۲۰۰ تومن پول داشتم. باهمون‌ لهجه شیرین گفت: مهمون منی!! و من‌هاج‌ و واج (مونده بودم) از این دل گنده جنوبیا.»
🔗 منبع

#متروپل #آبادان
#خرده‌روایت‌هایی_از_سویه‌های_روشن_مردم_ایران
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ایران_یعنی_سرزمینی که در اوج مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها و در میان سیل اندوه، دلت به مردمی گرم می‌شود که این‌گونه هوای هم را دارند و قدردان تلاش و مهر یکدیگرند:

سربازی که از مشهد برای کمک به هموطنان‌مان در آواربرداری ساختمان #متروپل به #آبادان رفته بود و گوشی همراه ‌خود را هنگام کار و کمک گم کرده بود از هموطنان آبادانی یک گوشی همراه هدیه می‌گیرد.

#مهر #قدرشناسی #ماایرانیها
#خرده‌روایت‌هایی_از_سویه‌های_روشن_مردم_ایران
در «جریانـ» باشید.
@Jaryaann
برخی تردید کرده‌اند که در شرایط کنونی جامعه و کشور، که جان‌های عزیزی از دست رفته، خانواده‌های بسیاری عزادارند و انبوه اندوه و تلخی، جان و روان ایرانیان را مشوش کرده، آیا برگزاری آیین شب #یلدا موضوعیتی دارد.

بزرگداشت #چله و شب یلدا در فرهنگ و تمدن ایرانی از قضا اگر یک کارکرد داشته باشد همین است که چگونه می‌توان به یاری #مهر دشوارترین شرایط را تاب آورد. ایرانیان با خرد تاریخی خود از دیرباز در چنین شبی، به منتها رسیدن تاریکی را نشانی از زایش نور می‌شمردند و به واسطهٔ نیروی جمعی برآمده از «دور هم گرد آمدن» و «دوست داشتن»، از دل سختی، شعله‌ای گرمابخش رو به آینده می‌افروختند و این نه به معنای نادیده گرفتن سختی‌های کنونی و از یاد بردن تلخی‌های گذشته، که از قضا به معنای یافتن نیرو و برکشیدن امیدی برای ادامهٔ راه #زندگی و برای ساختن آینده‌ای روشن ورای تمام تلخی‌ها و تاریکی‌های گذشته و با وجود زمستان سخت پیش رو است.

خلاصه این‌که، ایرانیان امسال بیش از تمام سال‌های پیشین، برای جلوگیری از فرسایش و فروپاشی ذهنی و روانیِ ناشی از آن‌چه بر آنان گذشته، نیاز به همنشینی و همدلی در بلندترین شب سال و همکلامی، همفکری و دل‌گرمی یکدیگر برای ترسیم فردایی روشن برای ایران و تخیل آینده‌ای مطلوب برای ایرانیان دارند.
#تاب‌آوری #امید
در «جریانـ» باشید.
@Jaryaann
💠 «می‌ستاییم مهرِ دارندۀ دشت‌های پهناور را؛ او كه به همهٔ سرزمین‌های ایرانی، خانمانی پُر از آشتی، پُر از آرامی و پُر از شادی می‌بخشد.»

🔗 مهر یشت، کرده ۱، بند ۴

باشد که شب زایش #مهر، در دل این سرما، فسردگی و تاریکی، زمینه‌ساز روشنی، گرمی، آشتی، آرامش و شادی برای ایران و ایرانی باشد!

▫️مهر یشت (میترا یشت) دهمین یشتِ اوستا و پس از فروردین یشت، کهن‌ترین بخش آن در بزرگداشت و ستایش ایزد بزرگ و کهنِ ایرانی، «مهر» یا «میترا» (در اوستا «میثْرَه») ایزد پیمان، فروغ و روشنایی سروده شده که نامش در «گاتها»ی زرتشت نیز آمده است. این یشت که در ۳۵ بخش (کرده) و ۱۴۶ بند، به نظم سروده شده، کهن‌ترین شعر بدست آمده ایرانی است.

«میتْرَه» یا «مهر» در اصل به معنای دوستی و محبت بوده اما بعدها به خورشید و نور آن نیز اطلاق ‌شده اما در دوران سرایش مهر یشت چنین باوری در میان نبوده است.

🖼 تصویر:
از قدیمی‌ترین نقوشی مربوط به ایزد مهر در ایران، نقشی است در طاق‌بستان کرمانشاه که مهر در آن به روشنی در کنار اهورامزدا که در حال اعطای مقام شاهی به اردشیر دوم ساسانی‌ست، ایستاده است.
#چله‌ #یلدا #میراث_فرهنگی
در «جریانـ» باشید.
@Jaryaann
▫️مهر آهو

دیشب «و» چیز عجیبی تعریف کرد. او و [برادرش] در بچگی آهوی کوچک دست‌آموز عزیزی داشتند که او هم دوستشان می‌داشت و به آنها خو گرفته بود. در دِهِ «خانقاه» بودند. برادر حصبه می‌گیرد و در حال احتضار است و دیگران کنار او نشسته‌اند و از ناچاری درمانده و منتظر که مرگ بیاید. آهو وارد اطاق می‌شود؛ دیرگاهِ شب. کسی جم نمی‌خورد و همه خاموشند و با تعجب نگاه می‌کنند. آهو می‌رود کنار بستر بیمار، بویش می‌کند، لحظه‌ای می‌ایستد، دوری می‌زند، می‌رسد بالای سرِ [برادر] یک بار دیگر او را می‌بوید و همانطور که آمده بود، آرام می‌رود. آخر شب برادر عرق می‌کند و از مرگ نجات می‌یابد. همه از خوشی بچه‌آهو را از یاد می‌بَرند. فردا بعد از ظهر به یاد آهو می‌افتند، می‌گردند و در گوشه‌ای از باغ پیدایش می‌کنند. آهو مرده بود.

✍🏻 #شاهرخ_مسکوب
#کتاب «روزها در راه»، ص۷۲۷، نشر خاوران، ۱۳۷۹
#مهر #وفاداری #حیوانات
در «جریانـ» باشید.
@Jaryaann