کانال رسمی هزار باده فرهنگ
594 subscribers
3.46K photos
491 videos
80 files
2.77K links
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقه‌مندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهش‌های شما هستیم.

ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
Download Telegram
🔹 نوشته‌ی شیوا و دلنشین استاد یاحقی عزیز را با هم می‌خوانیم:
« #ماتسو_موتو از کجا شنیده بود که معلمی از دانشگاه فردوسی مشهد برای تدریس زبان خارجی به توکیو آمده است. تلفن مرا با چه زحمت پیدا کرده و زنگ زده بود که برای دیداری با هم قرار بگذاریم وقتی روز جمعه 5 مهرماه 1370 در #کیچی_جوجی توکیو به سراغم آمد، فهمیدم که چیزی قریب به سیصد کیلومتر راه از شهری دور به نام نیگاتا که قبلاً دیده بودم آمده است تا سراغ مرشد و مرادش استاد #آشتیانی را از من بگیرد، دیدم که «دورانِ با خبر در حضورند و نزدیکان بی بصر دور ». دو سه ساعتی با هم از مشهد گفتیم و او هر بار ترجیح و زمام سخن را به خاطراتش با استاد باز می‌گرداند. #ماتسو_موتو، استاد آن روز دانشگاه بین‌المللی ژاپن، خود یکی از ده‌ها دانشجو و مرید استاد #آشتیانی بود که از گوشه و کنار جهان به مشهد شتافته و در ساحل دریای دانش و عرفان وی زانو زده و نام و یاد و آثار معرفت وی را در اقصای عالم پراکنده بودند.»

🔹 و نوشته‌ای نغز و شیوا حاوی اشاره و خاطره‌ای به قلم استاد افضلی عزیز:
«در جای دیگر نوشته بودم که #قهوه‌خانه_داش_آقای مشهد در خیابان ارگ (امام خمینی امروز) روزگاری مجمع روشن‌فکران و هنرمندان و شاعران مشهدی به شمار می‌رفت. آن قهوه‌خانه اگرامروز برجای می‌بود، در و دیوارش از بی‌ریایی‌های آشتیانی داستانها می‌گفت که چگونه در آنجا با مردم عامی نیز بر سر یک میز می‌نشست، با آن قلیان می‌کشید، چای می‌خورد، گفت‌وگو می‌کرد و ازین طریق شاید به نوعی جامعه‌شناسی تجربی دست می‌زد. کافی است با دادن نام سید جلال‌الدین آشتیانی به (جهان رایانه= اینترنت) دریابید که او، برجسته‌ترین دانشمند حکمت اسلامی در عصر حاضر بوده است.»
«یک شامگاه که دلم گرفته بود، به دیدار استاد آشتیانی رفته بودم. همان سر شب درست یادم نیست (شاید) دکتر #محمد_جعفر_محجوب و دوست تاریخ‌دان، مرحوم #احمد_نوغانی به دیدار ایشان آمده بودند. جنگ عراق و ایران گرم بود و طبعاً صحبت از فاصله خرمشهر تا بصره پیش آمد. استاد آشتیانی که از زمان طلبگی خود در عراق، با آن خطه آشنایی داشتند، فرمودند: راهی نیست آقااا... فاصله‌ی بین خیمه‌ی لیلی و مجنون است. بر اثر آن سخن، جرقه‌وار، مضمون شعری در ذهن من نقش بست و پیمانه طبعم چنان سرجوش کرد که به خانه نرسیده شعری را سرودم و چون فردا شد شعر را که به استاد بزرگ آشتیانی تقدیم کرده بودم، توسط خانم لاهوتی برای استاد فرستادم. از شعرم همان ایام #منصور_خداوردی، هنرمند اهوازی، با نقاشی خط خود کارت پستالی زیبا آفرید و تصویرش را تکثیر کرد و چندتایی را از سرِ لطف برای بنده فرستاد. دوتا از آن کارت پستا‌‌‌ل‌ها را به استادان آشتیانی و لاهوتی تقدیم کردم. که قاب شده‌ی آن مدت‌ها روی کمد بالای سر هر دو استاد دیده می‌شد. آن شعر همان سال به لطف دوست شادروان، #سیاوش_پرواز در #مجله‌ی_راهنمای_کتاب (#آینده) انتشار یافت و بعد از آن در #مجله_دنیای_سخن و سرانجام به انتخاب دکتر #محمد_رضا_شفیعی_کدکنی در #چیستا و بعداً در چند جُنگ دیگر به چاپ رسید.»:

میان خیمۀ مجنون و خیمۀ لیلی
مسافتی‌ست که چون طول آه کوتاه است

چه رفته است که عاشق در این ره نزدیک
چو باد می‌رود اما، هنوز در راه است.


سیدجلال الدین آشتیانی، مهدی اخوان ثالث، محمود فرخ. محمد قهرمان، گلشن آزادی، احمد کمال‌پور،یغمای نیشابوری، ذبیح‌الله صاحبکار، حسن لاهوتی، علی باقرزاده و...
🔹 پنجشنبه است، ششم دی ماه یکهزار و سیصد و نود و هفت. در دفتر #فصلنامۀ_باغ_خبوشان، #چراغ_شعر_روشن است. نخستین سروده را استاد افضلی می‌خوانند و من این بار در سرزمین شعر و باز تا همان «بیکران عالم پندار...»
🔹شعر در سرزمین ما ریشه‌دار است و سلسله همچنان باقی.
ایدون باد
telegram.me/baghekhabushan
با کسی دوست شو که #کتاب بخواند. کسی که پولش را به جای دود و دم و مشروب، خرج کتاب کند.

دوستی که در سوگ گُل ممدِ #کلیدر گریسته باشد و
در خیالش با مارال به خواب رفته باشد.

کسی که همسایه های #احمد محمود را بخواهد که بخواند.

دوستی که جای خالی سلوچ
،ِ کافه پیانو ، عزاداران بَیَل را بخواند.

کسی که سولمازِ آتش بدون دود را تا خانه بخت همراهی کرده
بامدادِ خمار و شوهر آهو خانم،ِ بوف کور #صادق هدایت، شازده احتجابِ #گلشیری را بخواند و سمفونی مردگانِ #معروفی را با دل و جان گوش کند.

کسی که تنگسیر، #صادق چوبک و چشم هایش #بزرگ علوی و در درازنای شبِ #میرصادقی وسووشون #سیمین #دانشور را نظاره کند.

مدیر مدرسه اش #جلال آل احمد باشد و داستان یک شهر را از زبان #احمد محمود شنیده و در کافه نادری رضا قیصریه به ملکوت #بهرام صادقی برسد.

با کسی دوست شو که کارتِ کتابخانه اش از کارت عابر بانکِ والدینش برایش ارزشمندتر باشد.

تشخيص اش سخت نيست، حتماً در کیفش بجای فندک و انبوه لوازم آرایش، کتابی برای خواندن و بجای صحبت از آخرین مدل پورشه و تیپ فلان خواننده و هنرپیشه از آخرین کتاب هایی که وارد بازار نشر شده اند، حرف می زند.

کسی که وقتش بجای کافی شاپ ها و متر کردن خیابان ها، در کتابخانه ها و کتابفروشی ها بگذرد‌.

کسی که یک غزل #حافظ زنده اش کند و برای تماشایِ سرو سیمین #سعدی سرش را بر باد بدهد و با دوبیتی های #خیام دلش روشن شود.

کسی که سوار بر شبدیزِ #خسرو همراه با #لیلی و #مجنون به جشن #شیرین و #فرهادِ #نظامی برود.

با کسی دوست شو که بر داغ #سهراب جوانمرگ گریسته و رستم #شاهنامه را بر جومونگ تلویزیون ترجیح دهد و برای فرزند همسایه شان دعایِ #فردوسی بزرگ را بخواند:

سیه نرگسانت پر از شرم باد
رخانت همیشه پر آرزم باد

کسی که در جستجوی خورشید شمس همراه با #مولانا از بلخ تا قونیه سفر کرده و در خلوتِ کیمیا خاتون #سماع کرده باشد.

فرزندم؛
با جوانی دوست شو که فریاد آی آدم های #نیما را شنیده و آیدا را در آیینه #شاملو دیده باشد.

کسی که #آرش کمانگیرِ #سیاوش کسرایی را به رویِ خار و خاراسنگ خوانده و در یک شب مهتابی با #مشیری باز از آن کوچه گذشته و اشکی در گذرگاه تاریخ ریخته باشد.

کسی که سوار بر اسب سپید وحشی #منوچهر آتشی از کوچه باغ های نیشابور #شفیعی #کدکنی گذشته تا به سرای بی کسیِ #ابتهاج برسد...

با کسی دوست شو که در سرمای زمستانِ #اخوان با قاصدک، نرم و آهسته به سراغ #سهراب سپهری رفته باشد تا با #فروغ تولدی دیگر پیدا کند و تا شقایق هست زندگی کند...

کسی که با یاد ایام،یادی از نوایِ #شجریان کند و ماهور شجریان با دلش بیداد کرده باشد.

کسی که الهه نازِ #بنان و گلنار و زهره #داریوش رفیعی را دوست داشته و آواز #قمر، مرغ جانش را به پرواز در آورد.

کسی که تار #شهناز و #لطفی زخمه بر دلش بزند ، بانگ نی #کسایی و #موسوی آتش به جانش افکند و با سه تار #ذوالفنون و ساز #یاحقی شهنوازی کند.

با کسی دوست شو که شخص را مانند بت پرستش نکند پرستش از ان خداست ان هم اگاهانه نه کور کورانه .
با کسی دوست شو که در موبایلش بجای صد نوع گیم،صد کتاب صوتی باشد و اگر جایی به انتظار نشست، انتظارش را با صد سال تنهایی #مارکز پُر
کند و با بیگانه #آلبر کامو، بیگانه نباشد...
کسی که در اوج جنگ با #آناکارنینا در اندیشه صلح با #تولستوی باشد.
کسی که #داستایوسکی و برادران #کارامازوف را بخاطر جنایت یک ابله، مکافات نکند و هستی و نیستی اش را
تقدیم #سارتر کند.

فرزند عزیزم؛
با کسی باش که پرورش عضلات مغزش را مهم تر از عضلات بدنش با تزریق آمپول بداند.
کسی که برای بدست آوردن محبوبش مبارزه می کند ،
اما هیچ‌ عشقی را گدایی نمی کند...!

فردی که شرم را در نگاه خود جستجو می کند.

با کسی که بداند راه موفقیت ، ‌با شکست سنگفرش شده و با هر شکست،محکم‌تر از قبل کنارت می ماند.
کسی که آرزو نکند مشکلاتش آسان شوند، بلکه تلاش کند که توانش افزونی یابد.
کسی كه حتی در اوج اندوه ، #تبسم را فراموش نکند و کلامش تسکینی باشد برای دوزخیان روی زمین.

فرزند عزیزم؛
اگر با کسی دوست شدی که اهل خواندن بود، کنارش باش.
لازم نیست دوستِ تو
شاگرد اول کلاس باشد.
کافیست فقط #کتابخوان باشد.
چون کسی که کتابخوان است یک روز
درس خوان هم می شود، اما خیلی از درس خوان ها هرگز کتابخوان نخواهند شد.
با کسی دوست شو که بوی کتاب بدهد.
کسی که عطر و ادکلنش بویِ خوش
کتاب باشد.....
بوی
خوشِ
کتاب..

محمود ثابت نیا
telegram.me/baghekhabushan
.

#زمین_کال


این نکته، نغز گفت به ره پیر روستا
چون تلخ و تیره دید رفیق مرا ز من:

هر گاو گاه شخم، چون کال آیدش زمین
بی‌راه می‌زند
همراه خویش را
با شاخ‌های کین

#سیاوش_کسرایی

مجموعه اشعار ص ۳۷۲


https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ


#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan