کانال رسمی هزار باده فرهنگ
594 subscribers
3.46K photos
491 videos
80 files
2.77K links
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقه‌مندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهش‌های شما هستیم.

ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
Download Telegram
#مولانا_نوعی_خبوشانی عشق و ارادتی خاص به پیامبر اکرم(ص) وخاندان بزرگش دارد. ارادت او به امیر پارسایان از گونه‌ای دیگراست. در #شب_های_قدر که پیوندی ژرف با #علی_ابن_ابیطالب دارد، این غزل عاشقانه و سراپا شور "نوعی" را به رهروان و شیفتگان مولای متقیان پیشکش می‌نمایم.

جان رخت بست و حسرت دیدارنگسلد
ایمان شکست و رابطه‌ی یار نگسلد

ژولیده تار زلف تو پیچیده بر نظر
آهسته رو، ز دیده که آن تار نگسلد

خندد به تیغ، تارتعلق که پیر دیر
ترسم که بشکند بت و زنار نگسلد

بر نخل عمر، تار وفای توبسته عشق
ترسم که شاخ، بشکند و تار نگسلد

ذکر تو از شمار نفس مغتنم‌تر است
یارب که این حدیث ز تکرار نگسلد

گر تارو پود هستیِ"نوعی" گسسته است
دست از ولای حیدر کرّار نگسلد

با ارادت
#مهدی_رحمانی_قوچانی
telegram.me/baghekhabushan
تحقیقی مختصر و مفید درباره سخنور نامی خراسان #مولانا_نوعی_خبوشانی

مولانا محمدرضا فرزند محمود در سال 970 هجری قمری در شهر خبوشان1 که اکنون جزء استان خراسان شمالی می‌باشد پا به عرصه گیتی نهاد، سال‌های کودکی و نوجوانی را در خبوشان و مشهد به تحصیل گذارنید از مطالعه آثارش چنین برمی‌آید که از علوم زمان خویش بهره‌ای فراوان داشته.

این سخنور نامی در جوانی به اتفاق پدر که در کار تجارت و بازرگانی بوده از خبوشان عازم شهر کاشان می‌شود به خدمت مولانا محتشم کاشانی رسیده و از جمله شاگردان خاص ایشان می‌گردد. فنون شعر و سخنوری را از او فرا می‌گیرد، پدر و فرزند مدتی درکاشان می‌مانند سپس عازم خراسان می‌شوند پس از چندی در خراسان ماندن، چون یکی از خویشان پدرِ نوعی دوست بازرگانی به نام خواجه ابوالقاسم سیری در گجرات هند داشت که صاحب مال و از ارباب حال آن دیار بود از خراسان راه هندوستان پیش گرفتند، این مسافرت در سال 987 و در 17 سالگی نوعی اتفاق می‌افتد نوعی همراه پدرش مدتی در گجرات می‌ماند پس از چندی پدر و پسر با اموالی فراوان که از راه تجارت و کمک خواجه ابوالقاسم به دست آورده بودند به خراسان باز می‌گردند. پدرش که صاحب معرفت و ارباب حال بوده و با ریاضت فراوان به مقام اولیاء الهی رسیده بود در مشهد دار فانی را وداع کرد، محمدرضا پس از مرگ پدر در سال 993 بار دیگر عازم هند می‌شود، چرا که بزرگان گفته‌اند:
هر کس یک نوبت گشت هند نمود و بهره‌ای از آن ملک فیاض برداشت
چون به وطن خود باز گردد اگر در راه نمیرد در آرزوی هند خواهد مرد.

خلاصه‌ی کلام، نوعی در سفر دوم ابتدا به شهرلاهور رفت، جزء ملازمان میرزا یوسف خان شد، سپس سفری همراه وی به کشمیر نمود آب و هوای لطیف و طبیعت زیبای فرح بخش کشمیر در وی چنان اثر گذاشت که همانجا ساکن شد طبع شعرش بیش از پیش قلیان یافت چنان که مورد خاص و عام قرارگرفت تخلص "نوعی" را هم از همان سرزمین کشمیر برای خود انتخاب کرد.
این سخنور فرهیخته (چون از دیار دلاور خیز خبوشان1 بوده) علاوه بر شعر و سخنوری، کمانداری دلاور، و شمشیر زنی شجاع و ماهر بوده و هنرنمایی‌هایی در این دو رشته از خویش نشان داده، چنانکه آوازه‌ی شاعری و شهرت هنرنمایی "نوعی" به گوش شاهزاده دانیال فرزند کهتر جلال‌الدین اکبرشاه می‌رسد، این شاهزاده‌ی هنر دوست و شاعر پرور "نوعی" را به دهلی فرا می‌خواند، در زمره ملازمان خاص خود قرار می‌دهد، "نوعی" مدتی در ستایش شاهزاده دانیال به قصیده سرائی می‌پردازد و از بذل و بخشش‌های او کمال استفاده را می‌برد.
پس از درگذشت شاهزاده دانیال، نوعی بقیه عمرش را در خدمت میرزا عبدالرحیم خان خانان به سر می‌برد و سرانجام به سال 1019 این شاعر و عارف عالی مقام خبوشانی درشهر برهان‌پور پس از 49 سال زندگی پرفراز و نشیب، قدم در وادی بی‌بازگشت خاموشان می‌گذارد.
روحش شاد

درباره آثار به جا مانده از نوعی می‌توان گفت:

1- ساقی‌نامه که از بهترین و دل انگیزترین ساقی‌نامه‌ها در زبان فارسی است.
2- مثنوی سوز و گداز منظومه ایست پرسوز و جان گداز.
3- غزلهای وی که روان و شور انگیز و مملو از حالت عشق و شور و شیدایی و عرفان است.
4- قصاید نوعی با آنکه زیاد نیست اما در کمال فصاحت و استادی در اوج شیوایی سروده شده.
5- رباعی ایشان است که در این زمینه نیز حرفی برای گفتن دارد.
6- سرودن ترکیبات در شعرش کمتر به چشم می‌خورد روی هم رفته نوعی را می‌توان از شاعرانی دانست که به ارزش سخن خود کاملاً آگاه بوده، با اینکه تذکره‌نویسان به حالات معنوی و سیر و سلوک این فرهیخته اشاره‌ای نکرده‌اند اما ایشان در جای جای اشعارش به مسائل عرفانی پرداخته.

شعر نوعی از همان ابتدا مورد پسند اکثر تذکره‌نویسان زمان و سالهای پس ازمرگش قرار گرفته و همه آنها به اتفاق، هنر شاعری وی را ستوده‌اند تذکره‌نویسان زیر درآثار خود از نوعی و شعر او یاد کرده‌اند:
امین احمد رازی در هفت اقلیم، تقی اوحدی در عرفات العاشقین، عبدالباقی نهاوندی در مآثر رحیمی، فخرالدین قزوینی در تذکره میخانه، آذر بیگدلی درآتشکده آذر، ملک شاه حسین سیستانی در خیرالبیان، مظفر حسین صبا در روز روشن و...

همچنین معاصرین نیز شعر نوعی را ستوده و نمونه‌هایی از آنها را درآثار خویش آورده‌اند، استاد محقق و مورخ دانشمند ادبیات روانشاد ذبیح‌الله صفا در تاریخ ادبیات، مرحوم استاد سید محیط طباطبائی در یادداشت ابتدایی دیوان ناقص و پر غلط نوعی چاپ آقای ذاکرزاده، محقق و صاحب نظر شادروان احمد گلچین معانی در تذکره میخانه و کاروان هند، شاعر ارجمند و پژوهشگر نامیِ سبک هندی استاد محمد قهرمان در صیادان معنی، ادیب و سخن سنج و پژوهنده نکته‌دان دکتر میرجلال‌الدین کزّازی در دُرّ دریای دری و...👇👇
دمی با #مولانا_محمدرضا_نوعی_خبوشانی

دماغ سوخته را ذوق گشت باغ کجاست
اگر نفس همه گل بو شود دماغ کجاست

من آن خرابه‌نشین بلبلم، که موسم گل
ز جغد غمزده پرسم که طرف باغ کجاست

گرفتم آن که تو را بی‌سراغ نتوان یافت
کسی که جز تو ز کس پرسد این سراغ کجاست

ز شوق باده جگر، نغمه‌سنج ‌العطش است
کجاست مرهم دلهای داغ داغ کجاست

ز هجر باده سیه روزتر ز خفاشم
شبت ‌بخیر بگو ساقیا ایاغ کجاست

دماغ سوختۀ دود خلوتم نوعی
به نیم جرعه که آبی دهم دماغ کجاست
telegram.me/baghekhabushan
دمی با #مولانا_نوعی_خبوشانی

کسان که موسم گل توبه از شراب کنند
به قتل خود همه پیش از اجل شتاب کنند

به پای خود ز سر کوی1 عافیت گذرند
به دست غم، طرب آباد دل خراب کنند

حریف دردسر توبه کی شوند، ای وای
کسان که صندل پیشانی از شراب کنند

جزای یک شبه وصل و شراب یکدمه نیست
هزار سال در آتش گرم عذاب کنند

چو جام باده مسخر شود به دعوت صبح
چه لازمست که تسخیر آفتاب کنند

مهندسان خرابات بهر می خوردن
ز صبح ساعت فرخنده انتخاب کنند

تو مجتنب ز شرابی و گلرخان «نوعی»
ز هر که باده نمی‌نوشد اجتناب کنند

telegram.me/baghekhabushan
با کسی دوست شو که #کتاب بخواند. کسی که پولش را به جای دود و دم و مشروب، خرج کتاب کند.

دوستی که در سوگ گُل ممدِ #کلیدر گریسته باشد و
در خیالش با مارال به خواب رفته باشد.

کسی که همسایه های #احمد محمود را بخواهد که بخواند.

دوستی که جای خالی سلوچ
،ِ کافه پیانو ، عزاداران بَیَل را بخواند.

کسی که سولمازِ آتش بدون دود را تا خانه بخت همراهی کرده
بامدادِ خمار و شوهر آهو خانم،ِ بوف کور #صادق هدایت، شازده احتجابِ #گلشیری را بخواند و سمفونی مردگانِ #معروفی را با دل و جان گوش کند.

کسی که تنگسیر، #صادق چوبک و چشم هایش #بزرگ علوی و در درازنای شبِ #میرصادقی وسووشون #سیمین #دانشور را نظاره کند.

مدیر مدرسه اش #جلال آل احمد باشد و داستان یک شهر را از زبان #احمد محمود شنیده و در کافه نادری رضا قیصریه به ملکوت #بهرام صادقی برسد.

با کسی دوست شو که کارتِ کتابخانه اش از کارت عابر بانکِ والدینش برایش ارزشمندتر باشد.

تشخيص اش سخت نيست، حتماً در کیفش بجای فندک و انبوه لوازم آرایش، کتابی برای خواندن و بجای صحبت از آخرین مدل پورشه و تیپ فلان خواننده و هنرپیشه از آخرین کتاب هایی که وارد بازار نشر شده اند، حرف می زند.

کسی که وقتش بجای کافی شاپ ها و متر کردن خیابان ها، در کتابخانه ها و کتابفروشی ها بگذرد‌.

کسی که یک غزل #حافظ زنده اش کند و برای تماشایِ سرو سیمین #سعدی سرش را بر باد بدهد و با دوبیتی های #خیام دلش روشن شود.

کسی که سوار بر شبدیزِ #خسرو همراه با #لیلی و #مجنون به جشن #شیرین و #فرهادِ #نظامی برود.

با کسی دوست شو که بر داغ #سهراب جوانمرگ گریسته و رستم #شاهنامه را بر جومونگ تلویزیون ترجیح دهد و برای فرزند همسایه شان دعایِ #فردوسی بزرگ را بخواند:

سیه نرگسانت پر از شرم باد
رخانت همیشه پر آرزم باد

کسی که در جستجوی خورشید شمس همراه با #مولانا از بلخ تا قونیه سفر کرده و در خلوتِ کیمیا خاتون #سماع کرده باشد.

فرزندم؛
با جوانی دوست شو که فریاد آی آدم های #نیما را شنیده و آیدا را در آیینه #شاملو دیده باشد.

کسی که #آرش کمانگیرِ #سیاوش کسرایی را به رویِ خار و خاراسنگ خوانده و در یک شب مهتابی با #مشیری باز از آن کوچه گذشته و اشکی در گذرگاه تاریخ ریخته باشد.

کسی که سوار بر اسب سپید وحشی #منوچهر آتشی از کوچه باغ های نیشابور #شفیعی #کدکنی گذشته تا به سرای بی کسیِ #ابتهاج برسد...

با کسی دوست شو که در سرمای زمستانِ #اخوان با قاصدک، نرم و آهسته به سراغ #سهراب سپهری رفته باشد تا با #فروغ تولدی دیگر پیدا کند و تا شقایق هست زندگی کند...

کسی که با یاد ایام،یادی از نوایِ #شجریان کند و ماهور شجریان با دلش بیداد کرده باشد.

کسی که الهه نازِ #بنان و گلنار و زهره #داریوش رفیعی را دوست داشته و آواز #قمر، مرغ جانش را به پرواز در آورد.

کسی که تار #شهناز و #لطفی زخمه بر دلش بزند ، بانگ نی #کسایی و #موسوی آتش به جانش افکند و با سه تار #ذوالفنون و ساز #یاحقی شهنوازی کند.

با کسی دوست شو که شخص را مانند بت پرستش نکند پرستش از ان خداست ان هم اگاهانه نه کور کورانه .
با کسی دوست شو که در موبایلش بجای صد نوع گیم،صد کتاب صوتی باشد و اگر جایی به انتظار نشست، انتظارش را با صد سال تنهایی #مارکز پُر
کند و با بیگانه #آلبر کامو، بیگانه نباشد...
کسی که در اوج جنگ با #آناکارنینا در اندیشه صلح با #تولستوی باشد.
کسی که #داستایوسکی و برادران #کارامازوف را بخاطر جنایت یک ابله، مکافات نکند و هستی و نیستی اش را
تقدیم #سارتر کند.

فرزند عزیزم؛
با کسی باش که پرورش عضلات مغزش را مهم تر از عضلات بدنش با تزریق آمپول بداند.
کسی که برای بدست آوردن محبوبش مبارزه می کند ،
اما هیچ‌ عشقی را گدایی نمی کند...!

فردی که شرم را در نگاه خود جستجو می کند.

با کسی که بداند راه موفقیت ، ‌با شکست سنگفرش شده و با هر شکست،محکم‌تر از قبل کنارت می ماند.
کسی که آرزو نکند مشکلاتش آسان شوند، بلکه تلاش کند که توانش افزونی یابد.
کسی كه حتی در اوج اندوه ، #تبسم را فراموش نکند و کلامش تسکینی باشد برای دوزخیان روی زمین.

فرزند عزیزم؛
اگر با کسی دوست شدی که اهل خواندن بود، کنارش باش.
لازم نیست دوستِ تو
شاگرد اول کلاس باشد.
کافیست فقط #کتابخوان باشد.
چون کسی که کتابخوان است یک روز
درس خوان هم می شود، اما خیلی از درس خوان ها هرگز کتابخوان نخواهند شد.
با کسی دوست شو که بوی کتاب بدهد.
کسی که عطر و ادکلنش بویِ خوش
کتاب باشد.....
بوی
خوشِ
کتاب..

محمود ثابت نیا
telegram.me/baghekhabushan
🌷🖤🌷
«مرثیه»

مرگ او زندگی دوّم او بود
که گردید آغاز
شیشۀ عطری
سربسته
سرانجام شکست
همگان بو بردند
که چه چیزی را دادند از دست

#دکتر_محمدرضا_شفیعی_کدکنی

این روزها، این چند روزی که از رفتن آن عزیز می‌گذرد ـ رفتن به سفری که بازگشتی در پی‌اش نیست ـ گاهی با خود می‌اندیشم که همه از او سخن می‌گویند. حتی لب جنباندن‌های رهگذران را یا گذر باد از لابه‌لای برگ‌های درختان را، باور می‌کنم که به زمزمه، او را، نام او را و کارهای او را تکرار می‌کنند:

جمله ذرّات عالم در نهان
با تو می‌گویند روزان و شبان

ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم
با شما نامحرمان ما خامُشیم
حضرت #مولانا

شاهد، دیشب از سراپردۀ غیب رسید. دخترم الهام که دل و جان به ادبیات و دنیای سراسر زیبایی و پر مهر آن سپرده، کتابی برایم آورد به نام «طفلی به نام شادی» از دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی که کارهای سنگینِ پژوهشی‌اش نتوانسته شعر او را سبک‌وزن کند.

شعر «مرثیه» چاپ شده در صفحۀ ۳۴ این کتاب باز هم مرا برد به حال و هوای زندگی، مرگ و بازتاب این هر دو از مردی با نام #محمد_جابانی که شوکران مرگ را چونان شربتی از انگبین نوشید. شعر «مرثیه» انگار در سوگ خوبی‌ها و هر چه خوب سروده شده و محمد جابانی خود یکی از آن خوبان زمانه بود که خوبی و خوبان را می‌شناخت و در ستایش همۀ خوبی‌ها و همۀ خوبان اندیشید و قلم زد.

#احمد_فلاح_یساولی

۱۳۹۹/۵/۲
*****
شعر زیر را سال‌ها پیش در ستایش استاد #محمد_جابانی سروده‌ام:

گره خورده نام تو با نام قوچان
سرآغاز نامت، سرانجام قوچان

شب و روز در خلوت و جلوت خویش
سرودی ز بوم و بر و بام قوچان

در آن روزگاران که روز و شبت را
تو پیوند دادی به ایامِ قوچان،

کدام آذر جاودان در دلت بود
که اندیشه کردی ز فرجام قوچان؟

جوانی و هستی و عمر و توان را
فدا کردی ای دوست بر کام قوچان

اگر جامه می‌خواست این شهر دیرین
تو پوشاندی آن را بر اندام قوچان

ز آثار ده‌گانه‌ات منتشر شد
به هر جای این مُلک پیغام قوچان

ز شعرت که مستی فزاید به هر کس
شرابی کهن ریخت در جام قوچان

به جان می‌ستایم تو را تا بدانی
که نامت عجین گشته با نام قوچان

#احمد_فلاح_یساولی
#قوچان

سروده شده به تاریخ ۲۴ اسفندماه ۱۳۹۰ خورشیدی

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.
بنام حضرت دوست
ولادت حضرت ختمی مرتبت و بنیان‌گذار مکتب شیعه بر رهروان راستینش خجسته باد.
#مولانا_نوعی_خبوشانی شاعر بلند آوازه‌ی #قوچانی یکی از ارادت‌مندان و شیفتگانِ دل آگاهِ #پیامبر_اسلام است. در پاره‌ای از غزل‌های رنگین و بلندش، این عشق پاکِ آسمانی را با بیانی عاشقانه و سرشار از ارادت به تصویر کشیده است. یکی از غزل‌های دل‌انگیز #حضرت_نوعی را که در ستایشِ پیامبر اسلام آست، به دوست‌داران غزلِ پرشورِ #نوعی پیشکش می‌نمایم.

نی کعبه پرست و نه خرابات نشین باش
گر مردِ رهی، زائرِ دل‌های حزین باش

یک شعشعه از پرتو دل بر قدم افکن
وز نقشِ قدم، اخترِ تابانِ زمین باش

تا باد به دوشت کشد و آب در آغوش
گردِ قدمِ دل شو و خاکِ ره دین باش

از توبه شکستن غرض ار چهره فروزی‌است
دل بشکن و روشنگرِ سیمای جبین باش

سویش چو روی پیش‌تر از دیده قدم نه
ور گامی از او دور شوی، پای پسین باش

«نوعی» چو شوی خاکِ ره صاحبِ معراج
با نقشِ قدومش چو سلیمان و نگین باش

ای غاشیه‌ات رُسته چو بال از تنِ جبریل
گو داغِ حسد بر کنفِ عرشِ برین باش

یکم آبان ماه ۱۴۰۰ خورشیدی
#مهدی_رحمانی_قوچانی

#باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.
زندگینامه استاد کریم زمانی 👆👇

کریم زمانی بیستم اردیبهشت ۱۳۳۰ در تهران به دنیا آمد. وی مولوی‌شناس؛ مترجم و مفسر قرآن مجید است.

او از دوره نوجوانی زبان و ادبیات عرب را نزد استادان فن فرا گرفت و پس از تسلط بر این زبان و گسترش مطالعات در متون ادبیات فارسی، به ترجمه شماری از کتب عربی به فارسی پرداخت.
کتابشناسی:

استاد کریم زمانی بیش از10کتاب از عربی به فارسی ترجمه کرد که اهم آنها بدین قرار است:

• سرالاسرار از شیخ عبدالقادر گیلانی
• الفتح الربانی از شیخ عبدالقادر گیلانی
• اخبار الزمان از مسعودی صاحب مروج الذهب

آثار استاد کریم زمانی در عرصه مثنوی پژوهی نیز از این قرار است

🔷 شرح جامع مثنوی معنوی

از آنجا که او شیفته مثنوی و آثار حضرت مولانا بود مطالعات خود را بر مثنوی و شروح آن متمرکز کرد و پس از 20 سال تحقیق مداوم به تالیف شرح معروف خود بر مثنوی معنوی پرداخت، به نام شرح جامع مثنوی معنوی در7 جلد و مشتمل بر 8000 صفحه.
در این شرح همه ابیات مثنوی را به زبانی ساده و روشن شرح کرد. از این رو از آغاز انتشار آن تا به امروز مورد استقبال وسیع علاقه مندان مثنوی و نیز مثنوی پژوهان و استادان دانشگاه‌ها قرار گرفته و تا کنون 42 بار چاپ شده است. و از روی این شرح، متن اشعار مثنوی به زبان‌های چینی، ازبکی، آلمانی، روسی و بلغاری ترجمه شده است.

🔷 مینا گر عشق

کریم زمانی پس از فراغت از شرح جامع مثنوی، لازم دید که شرحی دیگر در بیان موضوعات بی‌شمار مثنوی بنگارد. زیرا موضوعات مثنوی در لابلای ابیات به صورت پراکنده آمده و با توجه به حجم عظیم مثنوی برای خوانندگان دشوار و حتی محال است که سخنان پراکنده مولانا را در باب یک موضوع دریابند. از این رو با استفاده از تجربه پیشین خود و صرف چند سال از عمر خود توانست کتاب مینا گر عشق را در شرح موضوعات مثنوی به نگارش درآورد.
این اثر نیز مأخذ مهمی است در مثنوی پژوهی و مولانا شناسی. از این رو در فهرست اکثر مقالات علمی- پژوهشی مربوط به مثنوی، نام میناگر عشق و شرح جامع مثنوی معنوی به چشم می‌خورد.
کتاب میناگر عشق از سال 82 خورشیدی تاکنون 11 بار چاپ شده است.
این اثر از سوی انتشارات دانشگاهی کاراتای ترکیه به زبان ترکی ترجمه شده و در 5000 نسخه منتشر شده است.
🔷 بر لب دریای مثنوی معنوی

شرحی است فشرده بر مثنوی معنوی همراه با بیان مقاصد ابیات. این اثر نیز تاکنون 5 بار چاپ شده است.

🔷 شرح کامل فیه ما فیه

در این اثر نویسنده با شرح و توضیحات لازم درک مطالب فیه ما فیه را آسان و مشکلات آن را برطرف کرده است. این شرح در سال 90 منتشر شد و اکنون چاپ سوم آن عرضه شده است...

#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#ایران
#نقد
#شعر
#ادبیات
#موسیقی
#استاد_کریم_زمانی
#مثنوی
#مولانا
#فرهنگ
#پژوهش
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#محمد_معین_فر

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
بنام آن‌که جان را فکرت آموخت

"به مناسبت روز بزرگ‌داشت
#عطار"

#مولانا_محمدرضا_نوعی، شاعر گران‌قدر #خبوشانی در خانوده‌ای بالید و قامت برافراشت، که در هستی شناسی ایرانی دستی بلند دارند. نیایش "حاجی محمد خبوشانی، نام‌آور به" مقتدای اعظم" یکی از بزرگ‌ترین پیران هستی شناسی ایران است، که در شعر نیز دستی داشت. به این شوند است که شاعر بلند پایه‌ی قوچانی به بزرگان این راهِ خُرم و انسان‌ساز باوری ویژه دارد. در غزلی شیوا و رنگین و شورانگیز، سخنش را به یاد پیر بزرگ تصوف خراسانی، شیخ فریدالدین عطار اَبَر شهری (‌نیشابوری) " سرخ رویی " می بخشد، و جان‌های شیفته و شوریده را از باده‌ی وجدی آگاهانه سرمست می‌سازد.

این غزل هستی شناسانه‌ی خبوشانی را به آشنایان و دل‌دادگانِ ادب هستی شناسانه پیشکش می‌نمایم:
متن غزل در پست بعدی 👇

#مهدی_رحمانی_قوچانی

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. بنام آن‌که جان را فکرت آموخت "به مناسبت روز بزرگ‌داشت #عطار" #مولانا_محمدرضا_نوعی، شاعر گران‌قدر #خبوشانی در خانوده‌ای بالید و قامت برافراشت، که در هستی شناسی ایرانی دستی بلند دارند. نیایش "حاجی محمد خبوشانی، نام‌آور به" مقتدای اعظم" یکی از بزرگ‌ترین…
.
بنام آن‌که جان را فکرت آموخت

"به مناسبت روز بزرگ‌داشت عطار"

#مولانا_محمدرضا_نوعی، شاعر گران‌قدر #خبوشانی در خانوده‌ای بالید و قامت برافراشت، که در هستی شناسی ایرانی دستی بلند دارند. نیایش "حاجی محمد خبوشانی، نام‌آور به" مقتدای اعظم" یکی از بزرگ‌ترین پیران هستی شناسی ایران است، که در شعر نیز دستی داشت. به این شوند است که شاعر بلند پایه‌ی قوچانی به بزرگان این راهِ خُرم و انسان‌ساز باوری ویژه دارد. در غزلی شیوا و رنگین و شورانگیز، سخنش را به یاد پیر بزرگ تصوف خراسانی، شیخ فریدالدین عطار اَبَر شهری (‌نیشابوری) " سرخ رویی " می بخشد، و جان‌های شیفته و شوریده را از باده‌ی وجدی آگاهانه سرمست می‌سازد.

این غزل هستی شناسانه‌ی خبوشانی را به آشنایان و دل‌دادگانِ ادب هستی شناسانه پیشکش می‌نمایم:

آن صاعقه کاندر شررِ طور نهفتند
در تخمِ گُل و دانه‌ی انگور نهفتند

نازی که به رویش درِ صد میکده باز است
پیرامن آن نرگسِ مخمور نهفتند

هر روزنی از جلوه چو بر جیبِ کلیم است
ظلمت‌کده‌ی ماست که از نور نهفتند

بگسل نظر از دامن محمل که دراین راه
از دیده، نشانِ قدمِ مور نهفتند

آن گنجِ حقیقت که در افلاک نگنجد
در حوصله‌ی خاکِ نشابور نهفتند

هم‌چون نمکِ سوده که بر زخم فشانند
اجزای غمم در دلِ رنجور نهفتند

چون قیمتِ یوسف که به مفلس نتوان گفت
نرخِ غمِ او از دلِ مسرور نهفتند

"نوعی" است تماشایی آن جلوه‌ی مستور
کز دیده‌ی خود‌بینیِ منصور نهفتند


کلیات مولانا نوعی خبوشانی، رویه ۱۵۱، غزل ۹۲

#مهدی_رحمانی_قوچانی

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. #سماع_به_زعم_مولانا 👇👇 https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh #فصلنامه #فرهنگی #هنری #باغ_خبوشان #قوچان #خبوشان #خراسان #تهران #ایران #پژوهش #جلال_ستاری #مولانا #پژوهشگر #محمد_معین_فر #سردبیر #فرهنگ_و_هنر #گفت_و_گو #هزار_باده_فرهنگ #فصل…
.

#سماع_به_زعم_مولانا

این سماع، به زعم
مولانا و اصحابش، نماز باطنی بود و در حلال بودنش چنین استدلال می‌کرد که «انبیاء آن نماز را به صور مختلفه آوردند، هر یکی به صورتی. هر کرا تميزی هست به ظاهر نماز فریفته نشود. اگر در او جانی باشد قبول کند...

هم چنانکه انبیاء آن نماز را در هر صورتی به خلق رسانیدند، اولیاء نیز بر همان نسق آن نماز حقیقی را در صورت سماع و معارف از نظر و نثر به عالمیان رسانیدند».۱
پس قومی که نفی سماع می‌کنند، در غلط افتاده‌اند زیرا «آخر این سماع از انبیاء مقتبس و مورث است. سماع رقص نیست، سماع آن حالت است که تو از هستی خود بگذری و سر و پا گم کنی و بیهوش و محو گردی....». ۲

حاصل سخن این‌که سماع، نماز عشاق است و رباب که
مولانا نیکو می‌نواخته، مشرق عشق است و مونس اصحاب. ازینرو در عهد مولانا پیش جنازۀ مردگان، گویندگان و دستۀ طبالان و دف‌زنان و نقاره‌کوبان و ترانه‌خوانان می‌رفتند و چون جماعتی از وی معنی‌اش را پرسیدند پاسخ داد «در پیش جنازه، مؤذنان و مقریان و حفاظ گواهی می‌دهند که این میت مؤمن بود و در ملت مسلمانی وفات یافت؛ قوالان ما گواهی می‌دهند که این متوفا هم مؤمن بود و هم مسلمان و هم عاشق بود...». ۳

۱. ولدنامه، ص ۷۵.
۲. سلطان ولد، معارف، ص ۳-۳۱۲.
۳. مناقب، ص ۲۳۳.

از کتاب عشق‌نوازی‌های
مولانا اثر استاد مانایاد جلال ستاری


https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#جلال_ستاری
#مولانا
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو

#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
Photo
.

سخن ما همه نقد است و سخن‌های دیگران نقل است.
...ممیزی می‌باید که نقد را از نقل بشناسد. و تمیز، ایمان است و کفر، بی‌تمیزی است.

#مولانا- #فیه_ما_فیه

کاملی گر خاک گیرد زر شود
ناقص از زر بُرد خاکستر شود

(مثنوی، دفتر اول_ بیت۱۶۱۲)

اگر طلا را به دست ناقصان بدهید ضایع می‌کنند. و اگر خاک را به دست کاملان بدهید طلا می‌سازند. زیرا کیمیاگرند. مثنوی مجموعه‌ای از داستان‌های عامیانه اسب که گاه با کلمات رکیک هم آمیخته می‌شود. قصه‌هایی که شاید هچ‌کس تصور نمی‌کرد از آنها این معارف بلند عرفانی و انسانی تراوش کند. ولی این بزرگوار اين کار را کرد. و مهم‌ترین هنر مولوی همین است که
چنین خاک‌هایی را زر کرده و چنین کهنه‌هایی را نو نموده است.
به همین دلیل وفتی شما آثار او را می‌خوانید. احساس می‌کنید وارد فضاهای تازه‌ای شده‌اید و حقیعتاً عید شدن را در خود تجربه می‌کنید. شاید در تمام مثنوی کمتر از چهار یا پنج مورد وجود داشته باشد که مولوی بگوید ما در گذشته چنین گفتیم. اين شخص اصلاً در بند گذشته نبود؛ یعنی هر روز نو می‌شد. آدمیان طراوت خود را از دست می‌دهند زیرا در گذشته متوقف می‌شوند. امّا کسی که از زمان» یابه تعبیر خحود آن بزرگوار از «ساعت» رهایی یافته. عید شدن را به مثابه امری جاری و طبیعی و نه استثنانی در خویشتن تجربه می‌کند:

جمله تلوین‌ها ز ساعت خاسته است
رَست از تلوین که از ساعت برست

چون ز ساعت ساعتی بیرون شوی
چون نماند مجرم بی چون شوی


#قمار_عاشقانه صفحه ۱۸

#دکتر_عبدالکریم_سروش

https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو

#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.

حضرت امام حسین (ع) فرمودند:

بترس از ستم کردن بر کسی که جز خدا یاوری ندارد...


یک عمر گذشت و حیف ! آدم نشدیم
آگاه ز حکمت محرّم نشدیم

با هیئتِ ظاهرِ حسینی_علوی
بهتر ز یزید و ابن ملجم نشدیم

#سعید_عندلیب

#مولانا دید جمعیتی در شهادت امام حسین شیون می کنند و سینه چاک می دهند؛ گفت: مگر الان در روزگار یزید هستید؟
شاید هم خبر شهادت حسین به شما دیر رسیده ؟
حسین نیاز ی به گریه شما ندارد!
بروید و برای خودتان گریه و ماتم به پا کنید! زیرا در خواب غفلت فرو رفته اید!

گفت: آری لیک کو دور یزید؟
کِی بُدَست این غم چه دیر اینجا رسید؟

پس عزا بر خود کنید ای خفتگان
زانکه بد مرگی است این خواب گران!


#اربعین
#در_سوگ_جوانان_امن
#مهسا_امینی
#گشت_ارشاد



https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو

#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
Forwarded from نوعی خبوشانی
سوز و گداز.pdf
866 KB
#مثنوی_سوز_و_گداز
#مولانا_نوعی_خبوشانی
تصحیح #پروفسور_سید_امیر_حسن_عابدی

توضیح: نام مصحح این کتاب، در اصل، سید امیر حسن عابدی است، اما روی جلد و در شناس‌نامه‌ی کتاب، امیر حسین عابدی، درج شده است.

پروفسور سید امیر حسن عابدی، فرزند سید شبیر حسن عابدی، استاد ممتاز دانشگاه دهلی، ادیب، نویسنده و مترجم، از چهره‌های فرهیخته و صاحب‌نام جامعه‌ی فرهنگی و ادبی هند، در اول ماه ژوئیه‌ی سال ۱۹۲۱ میلادی در شهر غازی‌پور ایالت اتّراپرادش متولد شد و در چهارشنبه ۱۳۹۰/۲/۱۴ در سن ۹۰ سالگی در دهلی نو درگذشت.

یکی از مهم‌ترین آثار او، تصحیح متن مثنوی سوز و گداز (سروده‌ی نوعی خبوشانی) است که بنیاد فرهنگ آن را در سال ۱۹۷۰ میلادی چاپ کرده است.


#انجمن_ادبی_نوعی_خبوشانی

📚@Nawei_khabushani
Forwarded from نوعی خبوشانی
🌺🍀
🍀
ز بس نوا به می آلوده، مطربان مستند
به زخمه شیشه شکستند و زخم ِ ما خستند

نمک نبست ره ِ خون ِ فاسد از رگ ِ دل
به پنبه‌ی ِ دهن ِ شیشه، زخم ِ ما بستند

به فقر، طعن ِ توان‌گردلان ِ عشق مزن
ادب گزین! که عطاپیشه‌گان تهی‌دستند

سخن به مشرب ِ منصور می‌سرا و مترس
که حلّ ِ نکته دقیق است و منکران هستند

چو دیده در خَم ِ ابرو خجسته نقش ِ تو داشت
مهندسان چو زوایای طاق، دل بستند

به وجد ِ باده‌پرستان قسم که اهل ِ سماع
کنند منع ِ کسان از شراب و خود مستند

#مولانا_نوعی_خبوشانی

#انجمن_ادبی_نوعی_خبوشانی

📚@Nawei_khabushani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.

الماسی در شعر و ادب پارسی،
#مولانا_جلال_الدین_محمد_بلخی

۸ مهر روز بزرگداشت
#مولانا

(زاده سال ۶۰۴ق بلخ - درگذشته سال ۶۷۲ق قونیه)

جلال‌الدین محمدبن بهاءالدین، معروف به «
مولانا» «مولوی» «ملای روم» و «جلال‌الدین رومی» است که در کودکی مقارن حمله‌ مغول، با پدرش به آسیای صغیر در ترکیه‌ امروزی رفت و با خاندانش در قونیه مستقر شد.

کتاب‌های: مثنوی معنوی، دیوان شمس تبریزی، فیه مافیه، مکاتیب و مجالسِ سَبعه از آثار
مولانا است.

https://t.me/farzandeiran_ir/2300


https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan