کانال رسمی هزار باده فرهنگ
594 subscribers
3.46K photos
491 videos
80 files
2.77K links
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقه‌مندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهش‌های شما هستیم.

ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
Download Telegram
.
#تمنای_زیستن_در_شهرهای_شاد
.
#احمد_بخارایی- جامعه‌شناس
.
شادی یا نشاط اجتماعی بعد فردی، جمعی و بیرونی دارد. بعد فردی در حیطه روانشناختی مورد توجه است اما وقتی بحث از نشاط اجتماعی می‌شود باید به ابعاد بیرونی و اجتماعی این موضوع بیشتر توجه کرد. ما در سطح میانه وقتی شادی و نشاط اجتماعی را تجزیه و تحلیل می‌کنیم یکی از پارامترهای نشاط و شادی موضوع «شهر» است. وقتی از شهر صحبت می‌کنیم، فرم، قالب، معماری و مبلمان شهری باید مورد توجه قرار بگیرد. از این زاویه شهر می‌تواند مورد توجه باشد. شهرهای اروپایی به‌دلیل اینکه تراکم جمعیت در آنها کمتر است اینگونه نبوده که در چند دهه مشخص شهرها توسعه پیدا کرده باشند بلکه چنین شهرهایی در طول زمان و در مدت طولانی در کنار حفظ بافت‌های تاریخی و هویتی خود توسعه پیدا کرده و معماری قدیمی و سنتی خود را حفظ کرده‌اند. در چنین شهرهایی می‌بینیم که قدمت در کنار مدرنیته حفظ شده و اینگونه نیست که مدیریت شهری اجازه از بین رفتن بافت قدیمی را بدهد و آپارتمان‌هایی با ارتفاع زیاد جایگزین بافت تاریخی و هویتی شوند. اینها نشان می‌دهد در تهران و شهرهای بزرگ با دو مشکل روبه‌رو هستیم. مشکل اول این است که شهرهای ما به‌سرعت توسعه پیدا کرده‌اند و از سوی دیگر، ساختمان‌سازی‌‌هایی طی دهه‌های طولانی بیشتر با هدف درآمد‌زایی انجام شده است و در این فرایند نیازهای یک شهر زنده و پویا مورد توجه قرار نگرفته است. در دهه‌های اخیر بافت‌های جمعیتی ، فرهنگی و اجتماعی شهر و محله‌ها از بین رفته یا به‌شدت آسیب دیده‌اند و در مناطقی مانند منطقه22 تهران فقط شاهد ساخته شدن دریاچه چیتگر هستیم که تنها نقطه ایجاد‌کننده آرامش و شادی در مردم است و در سایر نقاط آن هیچ اثری از سازه‌ها و مکان‌هایی که مردم ساکن آن احساس شادی و نشاط کنند دیده نمی‌شود. این در حالی است که این منطقه تهران یکی از نوپاترین و نوسازترین مناطق پایتخت به شمار می‌رود و باید امکانات و سازه‌های بیشتری متناسب با جمعیتی که در آن ساکن شده‌اند برای ایجاد حس شادی و احساس خوشایند بودن در شهر در آن طراحی و اجرا شده باشد اما اهمیت طراحی فضاهای شهری شاد عموما مورد توجه قرار نگرفته و ما در شهرهایمان با کمبود شدید اماکنی که حس شادی و نشاط را در مردم ایجاد کنند روبه‌رو هستیم. موضوعی که به‌نظر می‌رسد پیش از توجه به ساخت سازه‌های نشاط‌آفرین باید به آن توجه کرد این است که برای ایجاد نشاط اجتماعی نیازمند زیرساخت‌ها و الزاماتی هستیم که شهر، خیابان، ساخت پارک، آبنما و دریاچه به‌عنوان متغیرهای درجه 3 و 4 در نشاط‌آفرینی اجتماعی هستند. متغیرهای درجه یک و دو به ساختارهای اجتماعی مربوط است. به‌عنوان مثال فردی که با ذهنی درگیر از خانه خارج می‌شود حتی اگر بهشت را در مقابل خود ببیند به‌دلیل درگیری ذهنی و چالش‌هایی که با آن دست و پنجه نرم می‌کند نمی‌تواند لذت و نشاط به‌معنای واقعی کلمه داشته باشد. اما چرا ذهن مردم درگیر است و افراد بااین حد از درگیری ذهنی پا به خیابان و جامعه می‌گذارند؟ فضای اجتماعی ذهن‌ها را درگیر می‌کند. ذهن افراد عموما با سرنوشت بچه‌ها، زندگی، اشتغال، بیکاری، مشکلات بهداشتی، اقتصادی، فرهنگی و نیز موانعی برای ابراز هویت شهری، قشری یا هر نوع هویتی متناسب با سن و سال خود درگیر است. وقتی افراد با موانع بزرگ برای ابراز هویت خود روبه‌رو می‌شوند، بدون شک نمی‌توانند حس شادی و نشاط داشته باشند. حتی اگر این فرد در اندک فضای خوشایند در محیط شهری قرار بگیرد، ممکن است تا زمانی که در محل حضور دارد احساس نشاط کند اما بلافاصله بعد از فاصله گرفتن از محلی که به او حس خوشایندی می‌دهد دوباره ذهنی درگیر و متلاطم پیدا کرده و بار دیگر به حال و روز خود بازمی‌گردد. این ذهن درگیر متغیر وابسته است و عوامل بیرونی مانند ساختار فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی می‌تواند بر فرد اثر بگذارد. این موارد است که نشاط اجتماعی را ریشه دار می‌کند. اگر فرد احساس کند در جامعه‌ای زندگی می‌کند که شایسته سالاری وجود دارد، ساختار فرهنگی پویا باشد و در ذهن افراد خمودگی نباشد می‌توان امیدوار به ایجاد نشاط در بین مردم بود اما در صوت غیاب این موارد و بی‌توجهی به نیازها و متغیرهای درجه یک و دوحتی با وجود سازه‌های نشاط‌آور در شهر نباید منتظر مشاهده مردمی با نشاط و شاد در جامعه بود.
باز نشر از: روزنامه همشهری - شنبه 6 دی 1399 کد مطلب: 119890

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
ادامه‌ی پست قبل 👆👇
... و از داستان کاموس‌کشانی بیتی را قرائت کرد. قرعه‌ی حقیر آن قسمت از داستان بود که، خاقان چین با پیران ویسه سپهدار تورانی در بالای تپه ایرانیان درکوه محاصره شده را می‌نگریستند، خاقان از پیران می‌پرسد که این مردم دارای چه خصایص و منش‌هایی دارند، فرمانده‌ی سپاه ایران کیست و چگونه مردی است، پیران پاسخ می‌دهد:
سپهدارشان توس مردی دلیر
به هامون نترسد ز پیکار شیر

بزرگان چو‌گودرز کشوادگان
چو گیو و چو رهام از آزادگان...

بنده در حالی که مشغول حفظ‌خوانی بودم، بیتی از داستان را فراموش کردم، می‌دیدم که سه داور مشغول صحبت با یکدگرند. با توهم جوانی‌ام گمان کردم که داوران متوجه خوانش من نمی‌باشند. فی‌البداهه بیتی را مناسب حال و هوای دستان در ذهنم ساخته و خواندم:
پلنگینه پوشند ایرانیان
به آورد بر سانِ شیر ژیان

وقت مسابقه‌ام تمام شد و با تشویق حاضران به جای خویش برگشتم. چند دقیقه‌ای نگذشته بود که آقایی به سویم آمد، گفت: آقای #دکتر_یوسفی با شما کار دارند. تازه فهمیده بودم که یکی از داوران آقای #دکتر_غلامحسین_یوسفی است. نام ایشان را شنیده بودم، و بعضی از آثار ایشان را می‌شناختم. اما هرگز تا آن لحظه حضرت استاد را ندیده بودم.
با شنیدن نام ایشان کمی ترس ناشی از احترام و بزرگی استاد بر من مستولی شده بود، با نگرانی و اضطراب به سوی استاد رفتم، سلام کردم، و مؤدبانه ایستادم. استاد با صدایی گرم سلامم را پاسخ گفت. پس از مکث کوتاهی سرش را بلند کرد و گفت:
کجایی هستی؟
گفتم: خراسانی هستم.
فرمودند از کدام شهر و منطقه‌ی خراسانی؟
گفتم: قوچانی هستم.
پرسیدند: شاه‌نامه را کجا و در نزد چه کسی آموخته‌ای؟
به ایشان عرض کردم که: شاه‌نامه و طرزخوانش آن را از اوان کودکی در محضر نیایم آموخته‌ام. و با اندکی مکث و شاید غرورکودکانه عرض کردم که، نیایم شب‌های جمعه در منزل‌شان مجلس شاه‌نامه‌خوانی داشتند.
سپس عرض کردم در دوران ابتدایی و از همه مهم‌تر دبیرستان با تشویق و راهنمایی آقای #محمدمهدی_هراتی که معلم درس هنرمان بود، شاه‌نامه را به صورت جدی‌تر فراگرفتم، و در طرز درست خوانش شاه‌نامه و به خصوص خواندن زورخانه‌ای را در زورخانه از استادم حاج #احمد_پهلوانی آموختم.‌
- از نگاه سرشار از مهر و شادمانی‌اش دریافتم که حضرت استاد از این گفت‌وگوی ساده و بی‌آلایش خرسند بودند.-
نگاهی به من کرد و گفت: آیا روستای خسرویه را می‌شناسی؟
شتاب زده گفتم: بله استاد، چند تن از کارگران پدرم از اهالی روستای خسرویه هستند.
با همان لحن زلال نوجوانی گفتم: استاد، اهالی روستا آن را خروه می‌نامند.
فرمودند: درستش همین خروه با ضمه است، سپس گفتند: آیا می‌دانی معنای خروه چیست؟
گفتم: خیر،
گفتند: خروه به معنای سرزمین و جایگاه بلند است، و گویش فارسی مردمش یکی از اصیل‌ترین و دست نخورده‌ترین گویش‌های فارسی است، و به سبب کوهستانی بودنش، اعراب دیرتر موفق به فتح آن گردیدند، به همین علت زبان‌شان کم‌تر با زبان عربی آمیخته شده است.
داشتم کم کم به تشویش و اضطرابم غلبه می‌کردم که استاد یاداشت زیر دستش را به من نشان داد و گفت: این بیت را که خواندی ازکیست؟
با شگفتی دیدم که حضرت استاد همان بیت را که ساخته بودم، یاداشت کرده‌اند. در اندیشه‌ی خام و کودکانه‌ی خویش خواستم آن را از ابیات الحاقی و یا بیتی از چاپ نسخه‌ی هند بنامم. اما نیرویی در درونم مرا وامی‌داشت که در محضر استاد زبان به دروغ نیالایم، پس با لحنی آمیخته به ترس.
گفتم: استاد از خودم است، دیدم شما و دو داور دیگر مشغول صحبت هستید، آن را فی‌البداهه ساختم.
تبسمی کرد و گفت: مگر شاعر هم هستی؟
با هزار شرم و ترس آمیخته به ادب.
گفتم: بله.
آن‌جا بود که به احاطه و چیرگی و شناخت درست، دقت، تیز بینی و نکته‌یابی حضرت استاد در متون گران‌سنگ پارسی پی‌بردم - و هرچه بر سالیان عمرم افزوده گشت، بیشتر بزرگی، تسلط، برتری و چیرگی، تبحر و دانندگی ایشان را در ادب پارسی باز یافتم-. عرق صورتم را خیس کرده بود.
حضرت استاد با صدایی دل نواز گفتند: بالاترین نمره را به شما داده‌ام، پس قوچانی این بیت از شاه نامه نیست!
آن سال در مسابقات کشوری مقام نخست را کسب نمودم و هنگامی که برترین‌های رشته‌های مختلف در اردوی رامسر بودیم، دومین دیدار با حضرت استاد نصیبم شد. و در نشست‌هایی که به ویژه در شب‌ها داشتیم، با راهنمایی ایشان با اوستای آسمانی آشنایی پیدا نمودم، و لحن دل‌گشای حضرت استاد در بزرگی اوستا و متون پهلوی، این آتش سپند و درخشان را در نهادم برای همیشه روشن و فروزان ساخت.
روان حضرت استاد دکتر غلامحسین یوسفی در مینوی اهورایی درآرامش باد.
یاد و نام خجسته‌اش هماره مانا و راه روش خرمش جاویدان و پر از رهرو باد.
ایدون باد

#مهدی_رحمانی_قوچانی
۲/ ۱۱ / ۱۳۹۹ خورشیدی
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
از سَرِ درد،

برای آقای #شفیعی_کدکنی و احترام استادی‌اش
.....
ای ریزه‌خوار سفرۀ عرفان
وی آبِ روی تو از نام عارفان
از چیست این عداوت بغض‌آلود
با عارفان زندۀ ایام؟
——————————
یک‌بار، تنها یک‌بار
اگر به دیدۀ تحقیق
بر خویش بنگری
نخواهی گفت بعد از آن:
این من بوده‌ام که چنین هتاک
بی‌معرفت
به ساحت مردان نشسته‌ام؟
——————————
انگار
افسون جان‌شکار کِبر
ـ کِبرِ کمال ـ
به جانت نشسته است
و رهایی
از اژدهای کِبر نه آسان است
——————————
یادش بخیر
عزیزی که پیش از این
بر دفترش نوشت
بی‌معرفت مباش
در کار و گفت و فکر
——————————
از برج عاج خویش فرود آی
بر خاک‌جای شرم زمین بنشین
دل را تهی کن از منِ من‌هایت
وآنگه اگر مجال به دست آمد
از خویشتن سفری کن
از خاک تا به خاک
از عشق تا به عشق
از شور به نور...

قوچان
1399/۱۱/07

#احمد_فلاح
.
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
🗒بازخوانی سیلی برصورت سرباز وطن دو حادثه مشابه، دو رویکرد متفاوت

✍🏻امتداد-حامد آئینه وند

📌اهمیت تاریخ تنها نهفته در درسهای عملی برای عدم تکرار آن برای هوشمندان و تکرار اجباری آن برای کسانی که از آن نمی آموزند نیست، بلکه ورای این دو ، تصویر گر تفاوتهای ظریفی است که انباشت همین تفاوتهای کوچک روی هم، شکافهای عمیقی میان نظام های سیاسی با یکدیگر ایجاد می کند. بدیهی است که با آمدن تلفنهای هوشمند و خلق شدن مفهوم ” شهروند خبرنگاران ” در عصر ارتباطات امکان پنهان یا امحای هیچ رویدادی وجود ندارد.

📌آنهایی که ادای رعایت حق الناس را بر پای منابر و مجالس وعظ و سوگواری و …در می آورند و برای نصیحت مردم از سختی محاسبه و روز قیامت می گویند باید بدانند رسوایی آنها تنها به جهان باقی محدود و منحصر نیست و توسعه تکنولوژی دست کم بخشی از روز قیامت را در همین جهان به رخشان می کشد و حتی واداراشان می کند به کاری که کرده اند و زیر بارش نرفته اند معترف شده و سپس عذر خواه شوند. کاش به خود بیایند…

📌شرافت انسان های در قدرت زمانی ستودنی است که بی شبهه مدافع قانون هستند و در خلوت و جلوت در برابر اجرای قانون خاضع اند . بعد از نواخته شدن سیلی بر صورت سر باز مجری قانون از سوی راه یافته مردم سبزوار به مجلس ، به دلیل مقاومت سرباز برای اجرای قانون در ورود غیر مجاز عنابستانی به خط ویژه، در شبکه های اجتماعی رسوایی بزرگی شکل گرفت و نهایتا وی را وادار به عذر خواهی کرد.

📌اما همه ما می دانیم اگر دوربین هایی برای ثبت این وقایع نبودند معلوم نبود براین سرباز وطن از سوی ارباب قدرت بعد از اجرای قانون چه می رفت. پس از داستان عنابستانی یاد این روایت #احمد_اقتداری استاد دانشگاه تهران افتادم که به دلیل زحماتش در باره خلیج فارس به پدر مطالعات خلیج فارس مشهور بود. ادامه بحث را از زبان احمد اقتداری در “#کتاب_هفتاد_سال_پر_ماجرای_عمر” بشنویم تا دریابیم اقتدار واقعی یک رژیم سیاسی از کجا نشات می گیرد.

📌“در اوائل سال ۱۳۲۵ هجری شمسی «اعلان وظیفه عمومی”منتشرشد … با آنکه رئیس نظام وظیفه منطقه از دوستان پدرم بود متذکر شد که چون من ازدواج کرده ام و دارای همسرم می توانم تقاضای معافیت از خدمت سربازی کنم، پدرم و من هر دو، این پیشنهاد قانونی و دوستانه رئیس نظام وظیفه عمومی را نپذیرفتیم و پدرم گفت خدمت سربازی وظیفه وطنی است … و من عازم تهران شدم و خود را به دانشکده افسری معرفی کردم” “سال ۱۳۲۶ برآمد … و با درجه ستوان سومی توپخانه در لشکر جمشیدیه مشغول خدمت شدم. … ارتش ، پیروز از آذربایجان باز می گشت. با ستونی از سربازان لشکر جمشیدیه برای استقبال از ارتش پیروزمند مأمور کرج شدم و بین کاروانسرای سنگ و کرج با افراد خود مستقر شدم.

📌روزی که شاه … به تهران باز می گشت جاده بسته شده بود و جز اتومبیل های مخصوص با علامت مخصوص عبور و مرور نمی کردند. به ناگهان اتومبیلی نمودار شد. سربازی از مردم #قوچان و از دسته تحت فرمان من راه بر اتومبیل سواری سیاه رنگ بربست و با تفنگ و سرنیزه جاده را سد کرد. اتومبیل بی اعتنا و باسرعت کم خواست بگذرد. سرباز با سرنیزه به شیشه جلوی اتومبیل حمله کرد تا مانع عبور او شود. شیشه اتومبیل شکست و سرنیزه سرباز، راننده و سرنشین اتومبیل را که از رؤساء دربار بود به سختی مجروح کرد. خبر با تلفن … به اطلاع تیمسار حاج علی رزم آرا رئیس ستاد ارتش رسید. و او بی درنگ به محل حادثه آمد و پس از ادای احترامات نظامی پیاده شد و صحنه را بازدید کرد و با کمال مهربانی سرباز ضارب را پیش خواند و از من توضیح خواست. چون توضیحات مرا شنید و دانست که سرباز وظیفه اش را انجام داده است با احترام نظامی به سرباز ساده #قوچانی سلام نظامی داد و پیشانی او را بوسید و روی به مقام دولتی یا درباری کرد و گفت این سرباز و این افسر وظیفه شان را انجام داده اند و شما و راننده تان وظیفه نشناسی کرده اید. اکنون اگر صلح می کنید من ممنونم و اگر صلح نمی کنید و شکایتی دارید به اعلیحضرت شکایت کنید. البته بدانید که من حق را به این سرباز و این افسر می دهم و دستور داد آجودانش پانصد تومان بدان سرباز بدهد و مرا هم با تقدیرنامه ای از وزارت جنگ مفتخر ساخت”.

https://t.me/emtedadnet/51521

http://emtedad.news/1399/11/08/%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d8%ae%d9%88%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%b3%db%8c%d9%84%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%b5%d9%88%d8%b1%d8%aa-%d8%b3%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b2-%d9%88%d8%b7%d9%86-%d8%af%d9%88-%d8%ad%d8%a7%d8%af%d8%ab/
.
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
#مرور_خاطرات 8/9/1396
به یاد صفای وجود دوست
.
#پیوند
.
گلهای باغ خبوشان را
در این سرا
سرای اهل قلم، امروز
رایحه است که دل ها را
نزدیک می‌کنند به هم
وپیوند می‌زنند
دست و قلم را
بر دفتر گشوده‌ی ایام
.
***
این گلها
از باغ خبوشانند
گذشته‌اند از مسیر سنگلاخی تاریخ:
از سیل، زلزله، هجوم های پیاپی
وپاییزهای یخ زده،
تا امروز
قسمت کنند با تو عطر تمامی هستی را،
در زمهریر عاطفه و مهر
.
***
ای مهربان
گرمای خویش را
هرگز
دریغ مدار
از باغ و باغبان خبوشان
.
قوچان: هفتم آذرماه 1396 خورشیدی
.
#احمد_فلاح
.
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
.
#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#پژوهش
#پژوهشگر
#شعر
#احمد_فلاح
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#محمد_معین_فر

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
#رباعیات_خیام
.
🔹به مناسبت بیست‌_و_هشتم_اردیبهشت_روز_بزرگداشت_حکیم_عمر_خیام
.
🔹صدای:#احمد_شاملو
.
🔹موسیقی متن: #فریدون_شهبازیان
.
🔹کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ـ ۱۳۵۱
.
از اولین مجموعه‌هایی که کانون پرورش کانون فکری کودکان و نوجوانان با عنوان صدای شاعر منتشر کرد یکی هم ۳۰ رباعی از سروده‌های حکیم عمر خیام بود به گزینش و صدای احمد شاملو که در سال ۱۳۵۱ به شکل نوار کاست انتشار یافت.
.
موسیقی زمینهٔ دکلمهٔ اشعار از ساخته‌های #فریدون_شهبازیان بود و #محمدرضا_شجریان، پنج رباعی از این مجموعه را به آواز می‌خواند.
.
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
.
#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#همایش
#حکیم_عمر_خیام
#رباعیات
#خیام
#شجریان
#شاملو
#فرهنگ
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
#مصاحبه
.
شعر و گفت‌وگو
.
#ناصر_تقوایی
#احمد_شاملو
.
گفت‌وگوی طولانی ناصر تقوایی و احمد شاملو دو هنرمند پیشرو و خلاق، نمونه‌ای درخشان از گفت‌وگو است سخنان تفکر برانگیزی در آن مطرح گردیده است...
.
به مناسبت زادروز استاد ناصر تقوایی (19/4/1320)
.
(برگرفته از فیلم) @Canalefilm

https://t.me/zolfesokhan2/5872
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
#هرگز_به_آقای_شاملو_بی_اعتقاد_نشده‌ام.

▪️قبل از همه باید بگویم که بنده هرگز به آقای شاملو بی‌اعتقاد نشده‌ام. آقای شاملو یکی از برجسته‌ترین استعداد‌های عصر و نسل ِ خویش است که پنجاه‌و‌پنج تا شصت سال فعالیتِ شبانه‌روزی در قلمروِ فرهنگِ مملکت ما داشته است. تقریباً اولین نمونه‌هایِ شعرِ چاپ شدهٔ او تاریخِ سال تولد بنده و یکی‌ دو سالگی سرکار عالی را دارد.

کدام آدم با شرف و عاقلی می‌تواند منکر چنین استعداد و پشتکاری شود و اگر بشود آیا آبروی خودش را بر باد نداده است؟

شاملو «مختلف الاضلاعی» است که فقط «ضلع» شعری او را جوان‌ها می‌بینند و باز از «مختلف الاضلاعِ» شعر او هم فقط بی‌وزنی را و این ضلع، چون «امری عدمی» است دسترسی به آن برای همه آسان است. به همین دلیل هر جوانی با دفترچه‌ای چهل‌برگ و با مداد دلش می‌خواهد
ا. بامداد شود چون شاملو وزن را کنار گذاشته است پس با کنار گذاشتنِ وزن می توان شاملو شد.

محمدرضا شفیعی کدکنی
[نامه‌ای از توکیو دربارهٔ احمد شاملو]
با چراغ و آینه، صص ۵۲۳ و ۵۲۴

#احمد_شاملو

https://t.me/shafiei_kadkani/2243

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. #گزارش_تصویری از مراسم گشايش يادمان آرامجاى مرحوم استاد دكتر محمد على اسلامى نُدوشن در نيشابور در جوار باغ آرامگاه شيخ فريدالدين عطار نيشابورى ( آرامگاه مشاهير، محلى كه استاد بيرياى گيلانى- شيدا و پرويز مشكاتيان در آنجا هستند. مرحوم اسلامى نُدوشن وصيت كرده…
.

در پی انتشار گزارش تصویری از مراسم گشايش يادمان آرامجاى مرحوم استاد دكتر محمدعلى اسلامى نُدوشن در نيشابور در جوار باغ آرامگاه شيخ فريدالدين عطار نيشابورى، یادداشتی از دوست گرانقدر و فرهیخته ام جناب آقای احمد فلاح در زیر همان پست کامنت شد، بنابراین برای بهتر دیده شدن آن یادداشت صلاح را در این دیدم که آن کامنت را به صورت یک پست مستقل به سمع و نظر مخاطبان فصلنامه برسانم...

.

بعد از وفات تربت ما در زمین مجوی
در سرزمین مردم عارف مزار ماست...

از روح حافظ گرامی عذر خواهم که دخل و تصرفی در شعرش کرده ام، می دانم برمن خواهد بخشید، چراکه سال هاست با شعرش زندگی کرده ام، یا در مجالس اهل عرفان غزل هایش را زمزمه کرده و با آوای مکوتی استاد شجریان بسیار شنیده ام. با انس والفتی که روان جاوید استاد دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن با شاهنامه و فردوسی داشتند، بر این گمان بودم که ایشان را به پاس خدمات شان در توس و در پیشگاه آرامگاه این حکیم جای خواهند داد. خردورزی حکیم توس بر کسی پوشیده نیست، و یکی از ویژگی های شخصیت و آثاردکتراسلامی ندوشن هم توجه کامل به خرد و اندیشه های بخردانه است که ریشه در فرهنگ دیرپای ایران دارد. این دومرد در پهنه ی خرد و فرهنگ ایران و انسان تا جاودان ماندگارخواهند بود.
روان هر دو بزرگوار مینوی باد.

احمد فلاح
1/3/1401 قوچان

https://www.instagram.com/ahmad_fallahh121/

https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#احمد_فلاح_یساولی
#استادمحمدعلی_اسلامی_ندوشن
#داستان
#ادبیات
#پژوهش
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#محمد_معین_فر

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.

#ترانه_تاریک

"بر زمینه‌ی سُربیِ صبح
سوار
خاموش ایستاده است
و یالِ بلندِ اسبش در باد
پریشان می‌شود.

خدایا خدایا!
سواران نباید ایستاده باشند
هنگامی که
حادثه اخطار می‌شود.

کنارِ پرچینِ سوخته
دختر
خاموش ایستاده است
و دامنِ نازکش در باد
تکان می‌خورد
خدایا خدایا!
دختران نباید خاموش بمانند
هنگامی که مردان
نومید و خسته
پیر می‌شوند ...

#احمد_شاملو
#آیدا_سرکیسیان

#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو

#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.

به یاد شاعر نامی

امیر هوشنگ ابتهاج شاعر نامی ایران رخ در نقاب خاک فرو کشید.

بسیاری از ایرانیانِ بی‌تفاوت به شعر و شاعری، زنده‌یاد ابتهاج را از طریق آواز خوش استادان فقیدی همچون محمدرضا شجریان و حسین قوامی می‌شناسند. این دو استاد بزرگ آواز ایران، تصنیف‌های "ایران سرای امید" و "تو ای پری کجایی" را با صدای گرم و قدرتمند خود جاوادنه ساختند.
در بارۀ توان شاعری زنده‌یاد ابتهاج، نیازی به سخن‌پردازی یک "تحلیلگر سیاسی" نیست. بسیاری از بزرگان ادب و فرهنگ ایران، حق شاعری او را ادا کرده‌اند.
آنچه از یک تحلیل‌گر سیاسی در مرگ شاعر نامداری چون امیرهوشنگ ابتهاج انتظار می‌رود، نقد و بررسی نگاه و عملکرد سیاسی اوست. این نیز در شرایط آلودۀ سیاسی کشور ما آسان نیست؛ بخصوص اینکه هرگاه پای هنرمند بزرگی در تاریخ معاصر ایران به میان می‌آید، سایۀ سنگین حزب توده بر او نیز دیده می‌شود.
اینکه چرا حزب توده با آن وابستگی‌های فراملی خود تقریباً عموم اهل هنر را در دهۀ 20 به سمت خود جذب کرد، هنوز هم قصه‌ای ناتمام است. گویا سرزمین ما از زایش فکر عدالت‌ورزانه چنان سترون شده بود که هر ایدۀ خامی فراآمده از آن سوی مرزها، هر اهل دردی را چنان مجذوب و مفتون خود می‌کرد که رهایی از آن فقط از جمع اندکی برمی‌آمد.
متأسفانه سایه از این دسته نشد. روحش شاد.
#احمد_زیدآبادی
#هوشنگ_ابتهاج
#محمد_رضا_شجریان
#حسین_قوامی
#تاریخ_معاصر

https://t.me/ahmadzeidabad/2518

https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو

#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. #نگاهی_مجمل_به_کودتای_بیست_و_هشتم_مرداد_در_قوچان #احمد_قائمی * #تاریخ_شفایی *#یادداشت_های_احمد_قائمی: فرهنگی فرهیخته و پیشکسوت قوچانی متولد 18/12/1312 متن کامل را در پست زیر بخوانید 👇 https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh #فرهنگی #هنری…
.
۱ از ۲

#نگاهی_مجمل_به_کودتای_بیست_و_هشتم_مرداد_در_قوچان

#احمد_قائمی *

۱- چگونگی وقایع نهضت ملی شدن صنعت نفت ونمود تاریخی آن در قوچان. کودتای ۲۸ مرداد که آرزوهای نسل جوان آن روزگار را بر باد داد تا لحظه های مرگ از ذهن هم نسلان من خارج نمی شود. جنبش ملی شدن صنعت نفت در قوچان بسیار ضعیف و گذرا بود، اما کانون آن بیشتر در دبیرستان جوینی که ما سال سومی ها ودبیران مان بیشتر موافقین ومخالفین را تشکیل می دادیم به دلایل زیر درسطح جامعه نمود بارزی نداشت. نفوذ زیاد حزب توده که هرچند دفتر و دستکی هم نداشتند ولی با حضور بچه های باجگیران و ترکها که اکثریت داشتند و با تبلیغات منفی تا جایی که امکان داشت ذهن جامعه را تخریب وتهدید می کردند. چون سازمان اطلاعاتی جز شهربانی و ژاندارمری وجود نداشت آنها هم تا جایی که ممکن بود مردم را درترس نگه می داشتند از جمله رییس ژاندارمری چنان در روستاها با ایجاد گروههای راهزن که دست نشانده خودش بودند مردم قوچان را که هرکدام در روستاها صاحب علاقه ملکی بودند جرات رفتن به روستا را پیدا نکنند هرچند روز یکبار چند نعش(جسد) دزدهای کشته شده را سرگرد نواب صفوی ابتدا درخیابان به نمایش می گذاشت بعد از جمع شدن مردم روی ماشین درحالی که یک پا را روی جسد گذاشته بود شرح کشته شدن اجساد را می داد و می گفت درخانه خان نروید من هستم. جالب این که این همه جنازه ودرگیری یک ژاندارم حتی زخمی نشد! (اینها از نقشه های انگلیس بود که نشان بدهند دکتر مصدق لیاقت ایجاد امنیت را ندارد) بنابراین اکثریت جامعه خود را بی تفاوت نشان می دادند. با این شرایط طرفداران نهضت ملی شدن صنعت نفت فقط در دبیرستان جوینی نمود داشت که از رییس دبیرستان(سنجر) و معاون و اکثر دبیرها که چپ گرا و حضور پر رنگ دانش آموزان باجگیری و ترک - ماها اقلیت کوچکی بودیم - که سه نفر از دبیرهایمان (مرحومان: احد جوانشیر، علی اکبر میلانی، و کیانی که اصلا گنابادی بود) و جمع ما از تعداد انگشتان دست تجاوز نمی کرد. ولی شب و روز نداشتیم با تشکیل گروهای کوچک توانستیم دوبار راهپیمایی وتجمع وسخنرانی راه اندازی کنیم که اولین بعد از راهپیمایی درانتهای بازار سبزوار(انوشیروان عادل) و دومی که آخرین جمعه قبل از ۲۸ مرداد بود بعد از راهپیمایی در سطح شهر در میدان هر دو گروه سخنرانی کردند که از طرف هواداران نهضت آقایان کیانی و میلانی و از طرف دانش آموزان مرحوم صادق کاظمیان متن نوشته ای را قرائت کرد. نکته جالب شب قبل از تجمع در منزل حسین بهادری قرار شد برنامه فردا را بگذارند از مصدقی ها فقط به دو دانش آموز اجازه حضور دادند با حضور دبیرها مخالفت کردند، بنده ومرحوم مهندس حسن قاضی را اجازه دادند. وقتی رفتیم مثل اینکه در دفتر حزب توده بودیم دبیرهای چپ گرا نظیر مرحوم براتپور و خان زاده ها از جمله رضاخان بهادری پسر تاجمحمد خان به عنوان طرفدار حزب توده و حسین بهادری که بعد از کودتا اولین نماینده قوچان و دومین شهردار قوچان شدند‌. بعدا معلوم شد که انگلیسی ها جمعی را در حزب توده نفوذ داده بودند. به هر حال وقتی خبر شکست کودتا با تلگراف به قوچان رسید ما که گروه کوچکی بودیم نتوانستیم تظاهری بکنیم ولی چپ گراها در حالی که عکس استالین را با خود حمل می کردند راه افتادند و شعار می دادند. یادم هست غلامعلی روانبخش که کلاس دوم بود شعار می داد: (مرگ برچکمه پوشان دربار). ولی دو روز بعد که کودتا پیروز شد همه یا فراری یا پنهان شدند، ازجمله روانبخش ویک پاسبان به نام نجفی (ترک) عکس شاه را پاره کرده بود دستگیر و به مشهد اعزام شدند (بعدها روانبخش خواننده رادیو و نجفی بعد از زندان ادامه تحصیل داد و وکیل شد)
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. #نگاهی_مجمل_به_کودتای_بیست_و_هشتم_مرداد_در_قوچان #احمد_قائمی * #تاریخ_شفایی *#یادداشت_های_احمد_قائمی: فرهنگی فرهیخته و پیشکسوت قوچانی متولد 18/12/1312 متن کامل را در پست زیر بخوانید 👇 https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh #فرهنگی #هنری…
۲ از ۲

۲- آن زمان حتی یک خانه تلفن نداشت اولین کسی که خبر کودتا را می شنود مرحوم محمد فرشچی تلگرافچی بود گفته بود که تاجمحمد خان که مانند بقیه خان ها و مالکین از وحشتی که توده ای ها و چپگراها که عاشق استالین بودند ومنتظر رفتن شاه و تصرف املاک و داراییها بودند و در تبلیغات، شوروی را بهشتی توصیف می کردن که همه در کارخانه ها کار می کنند و همه خانه دارند و از ترس شبها خواب نداشتند. به گفته ای مرحوم فرشچی می خواسته پیام تاجمحمدخان را که گویا حاجی مقدس برایش آماده کرده بود با چنین مضمونی (پیشوای مردم ایران جناب دکتر مصدق، ایل زعفرانلو همه مسلح و آماده جانفشانی است در این لحظه تلگراف پیروزی کودتا کنندگان به تلگرافخانه مخابره و فرشچی به فرستاده خان می گوید: بگو چه اتفاقی افتاده تا مخابره کنم. یا به فرستاده گفته: خان فرموده فقط نام گیرنده را عوض کن (البته این موضوع شایع شده بود و خودم از فرشچی نشنیدم). چپگراها که از موضوع خبر نداشتند همان تعداد اندک در حالی که عباس رنگرز پرچم شوروی را حمل می کرده با حمله پاسبان ها و چگونگی قضیه متواری و هرکدام دنبال یک سوراخ موش می گردند. مرحوم ابراهیم ابراهیمی عده ای را نظیر حسن تقی زاده و برات هشت پولی را راه می اندازد وهر جا معلم ها یا بچه های طرفدار نهضت را گیر می آورند کتک می زنند و دروازه ها را میبندند که کسی فرار نکند.

ملک حسین خان بهادری یک کامیون از چری (روستای رسالت) افرادی را برای سرکوب آورد و مغازه های مرحوم صمد فرجی به خاطر برادرش و بزازی رسولی به خاطر برادرش و مغازه حاجی رحمتی غارت شد و منزل دکتر خواجوی ومطبش غارت شد. غارت کنندگان با غرور دستگاهی را که دستگاه برقی مخصوص معالجه کچلی بود را به همه نشان می دادند ومی گفتند این دستگاه بی سیم مخصوص جاسوسی است که دکتر اخبار را به شوروی مخابره می کرده (دکتر خواجوی مدرک دکترای خودرا از شوروی گرفته بود) خانه های زیادی غارت شد و دبیران دبیرستان همه پنهان شدند و حتی کسانی که نه سر پیاز بودند نه ته پیاز، پنهان شدند ومی دانستند تا ثابت کنند بی گناهند حداقل یک کتک سیر خورده بودند. خود من (نگارنده) هم دو ماه در مفرنقا ماندم وقتی هم که آمدم بیشتر اوقات یک تفنگ کمری نوغان با خودم حمل می کردم. دبیرها بعضی زندانی شدند و دیگر به قوچان برنگشتند، ولی وزارت فرهنگ که از لحاظ تحصیل کرده در مضیقه بود، آنها را بیشتر درشهرهای بزرگ نظیر تهران و مشهد به کارگماشت وبیشترشان ادامه تحصیل داده و لیسانس و چند دانش آموز هم که جرات برگشتن به قوچان نداشتند حتی تا دریافت مدرک پزشکی ادامه تحصیل دادند، نظیر زنده یاد دکترجمشید محمد زاده شبستری و دیگران. کلا مردم قوچان به خاطر تبلیغات چپگراها همه خوشحال شدند واغلب می گفتند (رسیده بود بلایی ولی به خیرگذشت) البته حزب توده هرکار کرد در قوچان سازمانی ایجاد کند، موفق نشدند. چند تجمع هم در روستای یوسفخان برگزار کردند که روستایی ها به خاطر اعتقادات مذهبی از آنها استقبال نکردند ولی چکنه محل تجمع چپگراها و چند کمین فرم در آنجا تشکیل دادند که خانواده پروفسور صادقی هم نقش برجسته ای داشتند. ولی بعد از کودتا به شدت سرکوب و فرزندان مدیر صادقی همه متواری و اغلب به خارج کشور رفتند وتحصیلات عالیه کردند‌.

خلاصه مطلب نهضت ملی شدن صنعت نفت مثل یک تبی بود که سر شب عارض و صبح باعرق کردن برطرف شد ولی مردم سالها بعد فهمیدند چه فرصت طلایی را که نصیب ملت ایران شده بود، با توطئه انگلیس و آمریکا و نابخردی دربار از دست دادند.

*#یادداشت_های_احمد_قائمی: فرهنگی فرهیخته و پیشکسوت قوچانی متولد ۱۳۱۲/۱۲/۱۸

#تاریخ_شفایی

https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#احمد_قائمی
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو

#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. #در_این_بن_بست_از_دفتر_ترانه_هاى_كوچك_غربت دهانت را می بویند مبادا که گفته باشی دوست ات می دارم، دلت را می بویند روزگارِغریبی ست،نازنین و عشق را کنارِ تیرکِ راه بند تازیانه می زنند. متن کامل شعر در زیر همین پست 👇 https://www.instagram…
.

#در_این_بن_بست_از_دفتر_ترانه_هاى_كوچك_غربت


دهانت را می بویند
مبادا که گفته باشی دوست ات می دارم،
دلت را می بویند
روزگارِغریبی ست،نازنین
و عشق را
کنارِ تیرکِ راه بند
تازیانه می زنند.

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد

در این بن بستِ کج و پیچِ سرما
آتش را
به سوخت بارِ سرود و شعر
فروزان می دارند.

به اندیشیدن خطر مکن.

روزگارِ غریبی ست،نازنین

آن که بر در می کوبد شباهنگام
به کُشتَنِ چراغ آمده است.

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابان اند
بر گذرگاه ها مستقر
با کُنده و ساتوری خون آلود
روزگار غریبی ست،نازنین
و تبسم را بر لب ها جراحی می کنند
و ترانه را بر دهان.

شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

کبابِ قناری
بر آتشِ سوسن و یاس
روزگارِ غریبی ست،نازنین
ابلیسِ پیروز مست
سورِ عزای ما را بر سفره نشسته است.

خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد


#احمد_شاملو


https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ


#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.

نامگذاری روز فوت مصباح یزدی

گویا شورای فرهنگ عمومی کشور، دوازدهم دی ماه، روز فوت شیخ محمدتقی مصباح یزدی را به عنوان "روز علوم انسانی اسلامی" نامگذاری کرده و مصوبۀ مذکور را برای تأیید نهایی به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارسال کرده است.

قاعدتاً ما می‌توانیم به چیزی تحتِ عنوان "علوم انسانی از نگاه متفکران مسلمان" قائل باشیم، اما این چیز نه جای "علوم انسانی" به معنای عام آن را می‌گیرد و نه به نظر من، آقای مصباح یزدی کمترین صلاحیتی برای نمایندگی آن دارد.

جعلِ ترکیب "علوم انسانی اسلامی" در کنارِ جنبه‌های بدفهمی ماهیت علوم انسانی و اسلامی، عمدتاً تلاشی برای سیطرۀ نوعی ایدئولوژی بر علوم انسانی در ایران است و پشت آن نیز علاوه بر تخصیص بودجه‌های کلان به پروژه‌‌های فاقد هر نوع ارزش علمی، ایجاد رانت برای برخی افراد بی‌استعداد به منظورِ نشستن آنها بر کرسی‌های دانشگاهی است. بنابراین، بی‌دلیل نیست که روز فوت آقای مصباح یزدی را برای نامگذاری روز "علوم انسانی اسلامی" انتخاب می‌کنند!

#احمد_زیدآبادی
#مصباح_یزدی
#علوم_انسانی

https://t.me/ahmadzeidabad/2770

https://instagram.com/ahmadzeidabadiii

https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh


#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ


#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.

باسلام و تسلیت به
#خاندان_بزرگ_هراتی

وابستگان و یادگاران عزیز استاد فرهنگی و فرهیخته و ارجمند جناب آقای
#دکتر_محمدمهدی_هراتی، استاد نمونه‌ی اخلاق و هنر
مصیبت وارده غم بزرگ و دردناکی را بر دل ما دانش‌آموزان سال‌های گذشته‌ی قوچان وارد کرد.

درگذشت استاد محمدمهدی هراتی عزیز و بزرگوار را به شما، فرزندان و خانواده محترم‌تان تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای شما داغدیدگان آرزوی صبر و شکیبایی و برای آن سفر کرده‌ی عزیز طلب آمرزش داریم.
روحش شاد و یاد ونامش گرامی باد

#کانون_بازنشستگان_آموزش_و_پرورش_قوچان

#احمد_فرهمند

https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh


#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#استاد_محمدمهدی_هراتی
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan