Soheyl English | انگلیسی کاربردی با سهیل سام
26.1K subscribers
1K photos
573 videos
13 files
721 links
👇 اینجا 👇
🎯 حرفه ای و با کیفیت آموزش میبینی
🎯 انگلیسی رو کاربردی یاد میگیری
🎯 روی مکالمات روزمره مسلط میشی

💎دوره ها و آموزش های رایگان کانال رو از دست نده💎

پیج ما 👇

www.instagram.com/soheyl_english

آی دی پشتیبانی و ثبت نام دوره ها 👇

@Soheylsam_admin1
Download Telegram
#فریزال_ورب
#No_2
#blow

🟡 بریم فریزال ورب های رایج و کاربردی فعل blow به معنای «وزیدن/فوت کردن» رو
باهم بررسی کنیم:👇

👉 blow up

⬅️ می تونه سه تا معنی داشته باشه👇

1⃣ باد کردن چیزی

Could you please blow up this balloon for me?

2⃣ ترکاندن/ منفجر شدن

When the airplane crashed into the ground, it blew up immediately.

3⃣ توی محاوره هم می تونیم ازش برای بیان عصبانیت استفاده کنیم.

Mary's father blew up when she didn’t come home last night.

👉 blow out
⬅️ خاموش شدن/ خاموش کردن

The match blew out in the wind.

She blew out all the candles.

👉 blow over
⬅️ آب ها از آسیاب افتادن

It will blow over in no time.

👉 To blow someone off
⬅️ کسی رو قال گذاشتن

Akbar blew me off this morning but then asked me to meet him tonight.
#فریزال_ورب
#No_3
#Check

🟡 اینم از فریزال ورب های کاربردی و رایج check به معنی « بررسی کردن»👇

👉 check out

✓ یکی از معانیش میشه: تصفیه حساب کردن(با هتل).

We checked out at noon.
ظهر تصفیه حساب کردیم.

👉 a check_up (noun)

✓ معاینه

At this age, you should have regular check-ups.

توی این سن، بهتره که معاینات منظم داشته باشی.

👉 check up (verb)

✓ بررسی کردن / چک کردن چیزی به منظور آگاهی از درست بودن آن.

A first rule in solving any mystery is to check up the facts.

قانون اول در حل هر معمایی، بررسی کردن حقایق هست.

Bill thought he had a date with Sarah, but phoned her to check up.

بیل فکر کرد با سارا قرار داره اما بهش تلفن کرد که چک کنه( درست بودنش رو چک کنه و مطمئن بشه).


👉 keep/hold somebody/something in check

✓ چیزی یا کسی رو تحت کنترل قرار دادن

You must learn to keep your emotions in check.

باید یاد بگیری که احساساتت رو تحت کنترل قرار بدی.
#فریزال_ورب
#No_4
#pull_1

🟡 امروز می خوایم بخش اول از فریزال ورب های کاربردی و خوشگل فعل pull به معنی «کشیدن» رو باهم بررسی کنیم👇

👉 pull someone up on

✓ یعنی کسی رو که داره یه کار اشتباهی انجام میده متوقف کنی و بهش گوشزد کنی که کارش رو تأیید نمی کنی.

I felt I had to pull her up on her lateness.

حس کردم مجبورم که تأخیرش رو بهش گوشزد کنم.

👉 pull over

✓ کنار زدن (وسیله نقلیه).

He pulled the car over.

اون ماشین رو کنار زد.

👉 pull (somebody) through

✓ وقتی از پس یه شرایط سخت مثل بیماری برمیای.

His injuries were severe but he’s expected to pull through.

صدماتش خیلی شدید بودن اما انتظار داشته که از پسش برمیاد.(بهش غلبه می‌کنه).

👉 pull somebody apart

✓ از هم پاشوندن/ پاشیدن

His drinking pulled the family apart.

الکلی شدنش، خانواده رو از هم پاشوند.
#فریزال_ورب
#No_5
#pull_2

🟡 با یه بخش دیگه ای از بررسی فریزال ورب های کاربردی فعل pull به معنی «کشیدن» در خدمتتون هستیم👇

👉 pull something off

✓ به دست آوردن موفقیت

Italy pulled off a great victory over Germany.

ایتالیا یه پیروزی بزرگ بر آلمان رو به دست آورد.

👉 pull down

1⃣ خراب کردن

My old school was pulled down.

مدرسه قدیمیم خراب شد.

2⃣ به دست آوردن(پول)

She pulls down over $100,000 a year.

اون سالی بیش از صد هزار دلار پول درمیاره.

👉 pull out

1⃣ لاین عوض کردن (شروع به حرکت کردن)

A car suddenly pulled out in front of me.

یه اتومبیل ناگهان جلوی من لاین عوض کرد.

2⃣ ایستگاه رو ترک کردن (قطار)

The train will pull out at exactly 6:30, so don't be late.

قطار دقیقاً ساعت 6:30 ایستگاه را ترک می‌کنه، پس دیر نکن.

👉 Pull yourself together

✓ این کالوکیشن خوشگل هم یعنی: خودت رو جمع و جور کنی/ با شرایط بدی که پیش میاد کنار بیای.

She lost her husband but she tried to pull herself together.

شوهرش رو از دست داد ولی تلاش کرد خودشو جمع و جور کنه.
#فریزال_ورب
#No_6
#take

🟡 فریزال ورب های خوشگل و کاربردی فعل 'take' به معنی «گرفتن» یا «برداشتن» 👇


👉 take something away/take something (away) from something

✓ منها کردن اعداد.
Synonym : subtract

'Take four from nine and what do you get?’ ‘Five.’

'چهار تا از نه کم کن. چی به دست میاری؟' ' پنج'.

👉 take something up

✓ علاقه پیدا کردن به شروع یک فعالیت و وقت صرف آن کردن.

Akbar took painting up for a while, but soon lost interest.

اکبر یه مدت به نقاشی کردن علاقه مند شد اما زود علاقه اش رو از دست داد.

👉 take after somebody

✓ شبیه یکی از اعضای خانواده بودن (از نظر ظاهر یا رفتار).

Marry really takes after her mother.

ماری خیلی شبیه مامانشه.

👉 take something off/from somewhere

✓ برداشتن چیزی از جایی

Someone’s taken a pen from my desk.

یکی یه خودکار از روی میز من برداشته.

👉 take something off

✓ درآوردن لباس/کفش...

He sat on the bed to take his boots off.

روی تخت نشست تا بوت هاش(پوتین هاش) رو دربیاره.
#فریزال_ورب
#No_7
#get

🟡 فریزال ورب های خوشگل و رایج ابَرفعل «get»👇

👉 get away with
✓ قسر در رفتن

I parked in no-parking zone, but I got away with it. I didn't have to pay a fine.

در منطقه پارک ممنوع، پارک کردم ولی قسر در رفتم. مجبور نشدم جریمه بدم.

👉 get back to somebody

✓ جواب تلفن، نامه یا ایمیل کسی رو دادن

I sent him an email, but he never got back to me.

براش یه ایمیل فرستادم اما اون هرگز جوابمو نداد.

👉 get out of doing something

✓ از انجام کاری صرف نظر کردن/ از زیر انجام کاری در رفتن

I’ll go swimming with you if I can get out of cleaning my room.

باهات میام شنا اگه بتونم از زیر تمیز کردن اتاقم در برم.

👉 get off

✓ پیاده شدن از...

We should get off at the next stop.

باید ایستگاه بعدی پیاده شیم.

👉 get into something

✓ علاقه مند شدن به چیزی

I'm really getting into jazz these days.

من واقعاً این روزها به موسیقی جاز علاقه‌مند شدم.(دارم علاقه مند میشم).
#فریزال_ورب
#No_8
#push

🟡 بریم فریزال ورب های کاربردی و رایج فعل «push» به معنای « هول دادن، با زور جلو بردن و...» رو باهم بررسی کنیم و حالشو ببریم👇

👉 push something back

✓ به عقب بردن/ پس زدن

Maria pushed her hair back from her forehead.

ماریا موهاش رو از روی پیشانیش پس زد.

👉 push around

✓ دستور دادن ( با بی ادبی یا با تهدید)

You shouldn't let him push you around like that.

تو نباید بهش اجازه بدی اینطوری با بی‌ادبی بهت دستور بده.

👉 push something up/down

✓ افزایش/ کاهش در مقدار، ارزش یا تعداد چیزی

Slow sales have pushed down orders.

فروشهای کند، سفارشات رو پایین آورده.

👉 push off

✓ رهسپار شدن/ عازم شدن/ رفتن

Dad jumped into the rowboat and pushed off.

بابا پرید داخل قایق پارویی و رهسپار شد.

👉 push somebody/something towards/into etc something

✓ هول دادن چیزی یا کسی به سمت یا داخل چیزی

Philip pushed him towards the door.

فیلیپ اونو به سمت در هول داد.
#فریزال_ورب
#No_9
#set

🟡 فریزال ورب های رایج و کاربردی فعل «set»👇

👉 to be set in someplace

1⃣ در جایی رخ دادن

The movie is set in Los Angeles in the year 2019.

فیلم در لس‌آنجلس در سال 2019 رخ می‌ده(برگزار میشه).

2⃣ در جایی قرار داشتن

The camp is set in a beautiful place in the heart of nature.

اردوگاه در مکانی زیبا در قلب طبیعت قرار داره.

👉 to set about (doing)something

✓ چیزی/ انجام کاری رو شروع کردن

She set about the business of cleaning the house.

او کسب‌وکار تمیز کردن خونه‌ها رو شروع کرد.

👉 to set something/somebody back

✓ کسی یا چیزی رو از انجام کاری یا پیشرفت عقب انداختن

Illness had set me back a couple of weeks.

بیماری، منو چند هفته ای عقب انداخته بود.

👉 set something down

✓ یادداشت کردن چیزی

I wanted to set my feelings down on paper.

می خواستم احساساتم رو روی کاغذ بنویسم.

👉 set off

عازم شدن/ راه افتادن

I’ll set off early to avoid the traffic.

زود راه می افتم تا به ترافیک نخورم.
#فریزال_ورب
#No_10
#look

🟡 می خوایم فریزال ورب های خوشگل و کاربردی فعل «look» رو باهم بررسی کنیم 👇

👉 look back on something

✓ به چیزی در گذشته فکر کردن

Do you look back on your childhood as the happiest time of your life?

آیا به دوران کودکیت به عنوان شادترین دوران زندگیت نگاه می کنی(فکر میکنی)؟

👉 look down on somebody

✓ با تحقیر به کسی نگاه کردن / کسی رو پست و حقیر دونستن

She always looked down on me because I wasn't as rich as she was.

همیشه منو با تحقیر نگاه می‌کرد، چون به‌اندازه اون ثروتمند نبودم.

➡️ OPP: look up to somebody

✓ به چشم الگو به کسی نگاه کردن / احترام گذاشتن و تحسین کردن

👉 look forward to something

✓ بی‌صبرانه در انتظار چیزی بودن/ مشتاق چیزی بودن

I’m really looking forward to our vacation.

بی صبرانه منتظر تعطیلاتمون هستم.

👉 to look into something

رسیدگی کردن/ با دقت بررسی کردن

A group has been set up to look into the problem.

یک گروه تشکیل شده تا اون مشکل رو بررسی کنن.

⬅️ یه اصطلاح خوشگل هم با look یاد بگیریم👇

👉 look on the bright side

✓ به نیمه پر لیوان نگاه کردن/ به جنبه مثبت چیزی توجه کردن

Look on the bright side - no one was badly hurt.

به نیمه پر لیوان نگاه کن؛ هیچکس آسیب بدی ندید.
#فریزال_ورب
#No_11
#come

🟡 فریزال ورب های کاربردی و رایج فعل «come» 👇

👉 come up/down

✓ بالا آمدن/ پایین آمدن

The water came up as far as my chest.

آب تا قفسه سینه ام بالا اومد.

👉 come along

1⃣ رسیدن/ آمدن/ظاهر شدن

A bus should come along any minute now.

اتوبوس دیگه الان هر لحظه باید بیاد.

2⃣ با کسی به جایی رفتن

We’re going into town – do you want to come along?

ما به شهر می ریم - می خوای باهامون بیای؟

👉 come apart

✓ از هم جدا شدن و به تکه های کوچک تبدیل شدن

I picked the magazine up and it came apart in my hands.

مجله رو برداشتم و اون توی دستم از هم جدا شد.

👉 come forward

✓ داوطلب شدن برای انجام کاری یا دادن اطلاعات

The police appealed for witnesses to come forward with information.

پلیس از شاهدان خواست تا اطلاعاتی رو ارائه بدن.

👉 come off

✓ موفقیت آمیز بودن

It was a good idea, but it didn’t quite come off.

ایده ی خوبی بود اما کاملاً موفقیت آمیز نبود.
#فریزال_ورب
#No_12
#bring

🟡 فریزال ورب های رایج و کاربردی فعل «bring»👇

👉 bring something up

✓ بحث چیزی رو پیش کشیدن/مطرح کردن یه موضوع

Why did you have to bring up the subject of money?

چرا باید موضوع پول رو پیش می کشیدی؟

👉 bring somebody up

✓ تربیت کردن/ بزرگ کردن کسی

He was brought up by his grandparents.

توسط پدربزرگ و مادربزرگش بزرگ شد.

👉 bring something about

✓ باعث وقوع اتفاقی شدن

The Internet has brought about enormous changes in society.

اینترنت تغییرات عظیمی توی جامعه ایجاد کرده.

👉 bring somebody/something down

✓ به زیر آوردن/ باعث سرنگونی شدن(مثل دولت...)

The scandal may bring down the government.

این رسوایی ممکنه دولت رو سرنگون کنه.

👉 bring off

✓ از عهده ی کاری براومدن/ به نحو احسن انجام دادن

It was a difficult task but we brought it off.

کار سختی بود، اما ما به‌نحو احسن انجامش دادیم.
#فریزال_ورب
#No_13
#finish

🟡 فریزال ورب های کاربردی و خوشگل فعل «finish» 👇

👉 To finish off

✓ تکمیل کردن/به اتمام رسوندن

I need about an hour to finish off this report.

یه ساعت زمان نیاز دارم تا این گزارش رو به اتمام برسونم.

👉 To finish up

✓ سرانجام یه کاری به جایی ختم شدن

⬅️ بیشتر توی بریتیش کاربرد داره و می تونه مترادف end up باشه.

He tried to bribe a police officer and finished up in jail.

سعی کرد به یه افسر پلیس رشوه بده و در آخر کارش به زندان ختم شد.

👉 To finish something up

✓ یعنی یه نوشیدنی یا غذایی رو تا تهش بخوری و تموم کنی.

Come on, finish up your drinks!

زود باش! نوشیدنی‌هات رو تموم کن.

👉 To finish with

✓ قطع رابطه کردن/ بهم زدن

She finished with her boyfriend after three years.

بعد از سه سال با دوست‌پسرش بهم زد.
#فریزال_ورب
#No_14
#come_2

🟡 قبلاً چند تا از فریزال ورب های رایج فعل come رو باهم بررسی کرده بودیم. امروز میخوایم تعداد دیگه ای از کاربردترین ها رو یاد بگیریم و حالشو ببریم 👇

👉 Come on

معنی ها و کاربردهای زیادی داره که من دوتا از اونا رو بهت میگم.

1⃣ می تونه به معنی «زود باش/ یالا» باشه.

Come on, we're going to be late.

زود باش، داره دیرمون میشه.

2⃣ یه زمانی یکی یه چیزی میگه و شما می دونی که حقیقت نداره. توی این موقعیت می تونی ازش به معنی « بیخیال» استفاده کنید.

Oh come on, don’t lie!

اوه بیخیال بابا، دروغ نگو.

👉 come in

✓ توی یکی از کاربردهاش به معنی «رسیدن» هست. در واقع به وسایل نقلیه عمومی اشاره داره.

What time does your train come in?

قطارت چه ساعتی می رسه؟

👉 come into something

✓ وقتی بعد از مرگ کسی، پول، زمین یا املاک به کسی ارث میرسه.

She came into quite a lot of money when her father died.

پدرش که فوت شد کلی پول بهش (ارث)رسید.

👉 come over

✓ وقتی یه نفر برای دیدن شما بیاد خونتون.

Do you want to come over on Friday?

میخواین جمعه بیاین خونمون؟

👉 come about

✓ اتفاق افتادن/ به وقوع پیوستن

How did this situation come about?

این وضعیت چطور اتفاق افتاد؟
#فریزال_ورب
#No_15
#take_back

🟡 فریزال ورب take back چهار کاربرد خوشگل داره.

1⃣ یه چیزی رو از گذشته به یاد کسی آوردن.

This song always takes me back to my childhood.

این آهنگ همیشه منو می بره به دوران کودکی.

2⃣ چیزی رو پس دادن/پس گرفتن

If the shirt doesn't fit, take it back.

اگه پیرهنه اندازت نیست، پسش بده.

3⃣ قبول کردن دوباره ی یه نفر

She had an affair, but then Akbar took her back.

اون خیانت کرد اما بعدش اکبرآقا قبول کرد برگرده.

4⃣ پس گرفتن حرفی که زده شده

I didn't mean what I said, I take it back.
منظورم چیزی نبود که گفتم، حرفمو پس می گیرم.

Take it back.
حرفتو پس بگیر.
#فریزال_ورب
#No_16
#show_up

⬅️ کاربردهای جالب فریزال ورب show up

👈 کاربرد اول: "آفتابی شدن، سر وکله کسی یه جایی پیدا شدن".
محاوره ایه.

Don't show up around here again.

دوباره اینورا آفتابی نشو.

I was waiting for Akbar to show up.
منتظر اکبرآقا بودم تا برسه( تا سرو کله ش پیدا شه).

👈 پس توی چنین حالتی، می تونه معنی "رسیدن" هم بده مخصوصاً وقتی منتظر شخص مقابل باشین.

👈 کاربرد دوم: یعنی "کسی رو شرمنده کردن، کسی رو خجالت زده کردن".

الگوش رو ببین:

👉 (to) show someone up

زمانی که شما با یه نفر جایی هستی و اون یه نفر با یه رفتار نادرست شما رو شرمنده می کنه می تونی از این فریزال ورب استفاده کنی.

He showed me up in front of my friends.

اون منو جلوی دوستام خجالت زده کرد.
#فریزال_ورب
#No_17
#off

🟡 بریم دوتا فریزال ورب خوشگل و کاربردی یاد بگیریم 👇

👉 pay off

⬅️ یعنی کل پولی که به یکی بدهکار بودی رو تسویه کنی.

I'll pay off all my debts first.

من اول همه ی بدهی هام رو پرداخت می کنم.

It'll take some time before she manages to pay off all her debts.

مدتی طول می کشه تا اون بتونه همه بدهی هاش رو پرداخت کنه.

👉 burn off

⬅️ یکی از معانیش اینه که با انجام ورزش، کالری یا چربی بدنت رو بسوزونی.

I decided to go for a run to try and burn off a few calories.

تصمیم گرفتم برم بدوم تا تلاش کنم مقداری کالری بسوزونم.

The good thing about exercise is that it burns off calories.

خوبی ورزش اینه که کالری می سوزونه.
#فریزال_ورب
#No_45

👉 (to) sneak out

⬅️یعنی "دزدکی/یواشکی جایی رفتن". بدون اینکه کسی شما رو ببینه و یا متوجه شما بشه.

مثلاً:

She snuck out of the house once her parents were asleep.

زمانی که پدر و مادرش خواب بودند دزدکی از خونه رفت بیرون.

⬅️ ریزنکته: sneak یه فعل بی قاعده هست. اما توی امریکن، می تونه با قاعده باشه یعنی کافیه فقط یه ed بهش اضافه کنین.

I sneaked out of the meeting, hoping no one would notice.

به امید اینکه کسی متوجه نشده باشه مخفیانه از جلسه رفتم بیرون.
#فریزال_ورب
#No_46
#bring

👉 bring somebody/something up

➡️ to mention a subject or start to talk about it

✓ بحث چیزی رو پیش کشیدن/به موضوعی اشاره کردن

Synonym : raise

Why did you have to bring up the subject of money?

چرا باید موضوع پول رو پیش می کشیدی؟
#اصطلاح_کاربردی
#فریزال_ورب
#wind

👉 Wind down

➡️ to rest and relax after a lot of hard work

استراحت کردن / آرامیدن/آرام گرفتن

I sank into a hot bath in order to wind down.

من توی وان آب گرم فرو رفتم تا ریلکس کنم.

I find it difficult to wind down after a day at work.

برام سخته که بعد از یه روز کار آروم بشم.
#فریزال_ورب
#No_26

👉 pig out

➡️ to eat a lot of food all at once.

پرخوری کردن/تا خرخر خوردن

No wonder he is that fat. He always pigs out.

تعجبی نداره که او انقدر چاقه. او همیشه تا خرخره غذا می خوره.