#فریزال_ورب
#No_2
#blow
🟡 بریم فریزال ورب های رایج و کاربردی فعل blow به معنای «وزیدن/فوت کردن» رو
باهم بررسی کنیم:👇
👉 blow up
⬅️ می تونه سه تا معنی داشته باشه👇
1⃣ باد کردن چیزی
✅ Could you please blow up this balloon for me?
2⃣ ترکاندن/ منفجر شدن
✅ When the airplane crashed into the ground, it blew up immediately.
3⃣ توی محاوره هم می تونیم ازش برای بیان عصبانیت استفاده کنیم.
✅ Mary's father blew up when she didn’t come home last night.
👉 blow out
⬅️ خاموش شدن/ خاموش کردن
✅ The match blew out in the wind.
✅ She blew out all the candles.
👉 blow over
⬅️ آب ها از آسیاب افتادن
✅ It will blow over in no time.
👉 To blow someone off
⬅️ کسی رو قال گذاشتن
✅ Akbar blew me off this morning but then asked me to meet him tonight.
#No_2
#blow
🟡 بریم فریزال ورب های رایج و کاربردی فعل blow به معنای «وزیدن/فوت کردن» رو
باهم بررسی کنیم:👇
👉 blow up
⬅️ می تونه سه تا معنی داشته باشه👇
1⃣ باد کردن چیزی
✅ Could you please blow up this balloon for me?
2⃣ ترکاندن/ منفجر شدن
✅ When the airplane crashed into the ground, it blew up immediately.
3⃣ توی محاوره هم می تونیم ازش برای بیان عصبانیت استفاده کنیم.
✅ Mary's father blew up when she didn’t come home last night.
👉 blow out
⬅️ خاموش شدن/ خاموش کردن
✅ The match blew out in the wind.
✅ She blew out all the candles.
👉 blow over
⬅️ آب ها از آسیاب افتادن
✅ It will blow over in no time.
👉 To blow someone off
⬅️ کسی رو قال گذاشتن
✅ Akbar blew me off this morning but then asked me to meet him tonight.
#فریزال_ورب
#No_3
#Check
🟡 اینم از فریزال ورب های کاربردی و رایج check به معنی « بررسی کردن»👇
👉 check out
✓ یکی از معانیش میشه: تصفیه حساب کردن(با هتل).
✅ We checked out at noon.
ظهر تصفیه حساب کردیم.
👉 a check_up (noun)
✓ معاینه
✅ At this age, you should have regular check-ups.
توی این سن، بهتره که معاینات منظم داشته باشی.
👉 check up (verb)
✓ بررسی کردن / چک کردن چیزی به منظور آگاهی از درست بودن آن.
✅ A first rule in solving any mystery is to check up the facts.
قانون اول در حل هر معمایی، بررسی کردن حقایق هست.
✅ Bill thought he had a date with Sarah, but phoned her to check up.
بیل فکر کرد با سارا قرار داره اما بهش تلفن کرد که چک کنه( درست بودنش رو چک کنه و مطمئن بشه).
👉 keep/hold somebody/something in check
✓ چیزی یا کسی رو تحت کنترل قرار دادن
✅ You must learn to keep your emotions in check.
باید یاد بگیری که احساساتت رو تحت کنترل قرار بدی.
#No_3
#Check
🟡 اینم از فریزال ورب های کاربردی و رایج check به معنی « بررسی کردن»👇
👉 check out
✓ یکی از معانیش میشه: تصفیه حساب کردن(با هتل).
✅ We checked out at noon.
ظهر تصفیه حساب کردیم.
👉 a check_up (noun)
✓ معاینه
✅ At this age, you should have regular check-ups.
توی این سن، بهتره که معاینات منظم داشته باشی.
👉 check up (verb)
✓ بررسی کردن / چک کردن چیزی به منظور آگاهی از درست بودن آن.
✅ A first rule in solving any mystery is to check up the facts.
قانون اول در حل هر معمایی، بررسی کردن حقایق هست.
✅ Bill thought he had a date with Sarah, but phoned her to check up.
بیل فکر کرد با سارا قرار داره اما بهش تلفن کرد که چک کنه( درست بودنش رو چک کنه و مطمئن بشه).
👉 keep/hold somebody/something in check
✓ چیزی یا کسی رو تحت کنترل قرار دادن
✅ You must learn to keep your emotions in check.
باید یاد بگیری که احساساتت رو تحت کنترل قرار بدی.
#فریزال_ورب
#No_4
#pull_1
🟡 امروز می خوایم بخش اول از فریزال ورب های کاربردی و خوشگل فعل pull به معنی «کشیدن» رو باهم بررسی کنیم👇
👉 pull someone up on
✓ یعنی کسی رو که داره یه کار اشتباهی انجام میده متوقف کنی و بهش گوشزد کنی که کارش رو تأیید نمی کنی.
✅ I felt I had to pull her up on her lateness.
حس کردم مجبورم که تأخیرش رو بهش گوشزد کنم.
👉 pull over
✓ کنار زدن (وسیله نقلیه).
✅ He pulled the car over.
اون ماشین رو کنار زد.
👉 pull (somebody) through
✓ وقتی از پس یه شرایط سخت مثل بیماری برمیای.
✅ His injuries were severe but he’s expected to pull through.
صدماتش خیلی شدید بودن اما انتظار داشته که از پسش برمیاد.(بهش غلبه میکنه).
👉 pull somebody apart
✓ از هم پاشوندن/ پاشیدن
✅ His drinking pulled the family apart.
الکلی شدنش، خانواده رو از هم پاشوند.
#No_4
#pull_1
🟡 امروز می خوایم بخش اول از فریزال ورب های کاربردی و خوشگل فعل pull به معنی «کشیدن» رو باهم بررسی کنیم👇
👉 pull someone up on
✓ یعنی کسی رو که داره یه کار اشتباهی انجام میده متوقف کنی و بهش گوشزد کنی که کارش رو تأیید نمی کنی.
✅ I felt I had to pull her up on her lateness.
حس کردم مجبورم که تأخیرش رو بهش گوشزد کنم.
👉 pull over
✓ کنار زدن (وسیله نقلیه).
✅ He pulled the car over.
اون ماشین رو کنار زد.
👉 pull (somebody) through
✓ وقتی از پس یه شرایط سخت مثل بیماری برمیای.
✅ His injuries were severe but he’s expected to pull through.
صدماتش خیلی شدید بودن اما انتظار داشته که از پسش برمیاد.(بهش غلبه میکنه).
👉 pull somebody apart
✓ از هم پاشوندن/ پاشیدن
✅ His drinking pulled the family apart.
الکلی شدنش، خانواده رو از هم پاشوند.
#فریزال_ورب
#No_5
#pull_2
🟡 با یه بخش دیگه ای از بررسی فریزال ورب های کاربردی فعل pull به معنی «کشیدن» در خدمتتون هستیم👇
👉 pull something off
✓ به دست آوردن موفقیت
✅ Italy pulled off a great victory over Germany.
ایتالیا یه پیروزی بزرگ بر آلمان رو به دست آورد.
👉 pull down
1⃣ خراب کردن
✅ My old school was pulled down.
مدرسه قدیمیم خراب شد.
2⃣ به دست آوردن(پول)
✅ She pulls down over $100,000 a year.
اون سالی بیش از صد هزار دلار پول درمیاره.
👉 pull out
1⃣ لاین عوض کردن (شروع به حرکت کردن)
✅ A car suddenly pulled out in front of me.
یه اتومبیل ناگهان جلوی من لاین عوض کرد.
2⃣ ایستگاه رو ترک کردن (قطار)
✅ The train will pull out at exactly 6:30, so don't be late.
قطار دقیقاً ساعت 6:30 ایستگاه را ترک میکنه، پس دیر نکن.
👉 Pull yourself together
✓ این کالوکیشن خوشگل هم یعنی: خودت رو جمع و جور کنی/ با شرایط بدی که پیش میاد کنار بیای.
✅ She lost her husband but she tried to pull herself together.
شوهرش رو از دست داد ولی تلاش کرد خودشو جمع و جور کنه.
#No_5
#pull_2
🟡 با یه بخش دیگه ای از بررسی فریزال ورب های کاربردی فعل pull به معنی «کشیدن» در خدمتتون هستیم👇
👉 pull something off
✓ به دست آوردن موفقیت
✅ Italy pulled off a great victory over Germany.
ایتالیا یه پیروزی بزرگ بر آلمان رو به دست آورد.
👉 pull down
1⃣ خراب کردن
✅ My old school was pulled down.
مدرسه قدیمیم خراب شد.
2⃣ به دست آوردن(پول)
✅ She pulls down over $100,000 a year.
اون سالی بیش از صد هزار دلار پول درمیاره.
👉 pull out
1⃣ لاین عوض کردن (شروع به حرکت کردن)
✅ A car suddenly pulled out in front of me.
یه اتومبیل ناگهان جلوی من لاین عوض کرد.
2⃣ ایستگاه رو ترک کردن (قطار)
✅ The train will pull out at exactly 6:30, so don't be late.
قطار دقیقاً ساعت 6:30 ایستگاه را ترک میکنه، پس دیر نکن.
👉 Pull yourself together
✓ این کالوکیشن خوشگل هم یعنی: خودت رو جمع و جور کنی/ با شرایط بدی که پیش میاد کنار بیای.
✅ She lost her husband but she tried to pull herself together.
شوهرش رو از دست داد ولی تلاش کرد خودشو جمع و جور کنه.
#فریزال_ورب
#No_6
#take
🟡 فریزال ورب های خوشگل و کاربردی فعل 'take' به معنی «گرفتن» یا «برداشتن» 👇
👉 take something away/take something (away) from something
✓ منها کردن اعداد.
Synonym : subtract
✅ 'Take four from nine and what do you get?’ ‘Five.’
'چهار تا از نه کم کن. چی به دست میاری؟' ' پنج'.
👉 take something up
✓ علاقه پیدا کردن به شروع یک فعالیت و وقت صرف آن کردن.
✅ Akbar took painting up for a while, but soon lost interest.
اکبر یه مدت به نقاشی کردن علاقه مند شد اما زود علاقه اش رو از دست داد.
👉 take after somebody
✓ شبیه یکی از اعضای خانواده بودن (از نظر ظاهر یا رفتار).
✅ Marry really takes after her mother.
ماری خیلی شبیه مامانشه.
👉 take something off/from somewhere
✓ برداشتن چیزی از جایی
✅ Someone’s taken a pen from my desk.
یکی یه خودکار از روی میز من برداشته.
👉 take something off
✓ درآوردن لباس/کفش...
✅ He sat on the bed to take his boots off.
روی تخت نشست تا بوت هاش(پوتین هاش) رو دربیاره.
#No_6
#take
🟡 فریزال ورب های خوشگل و کاربردی فعل 'take' به معنی «گرفتن» یا «برداشتن» 👇
👉 take something away/take something (away) from something
✓ منها کردن اعداد.
Synonym : subtract
✅ 'Take four from nine and what do you get?’ ‘Five.’
'چهار تا از نه کم کن. چی به دست میاری؟' ' پنج'.
👉 take something up
✓ علاقه پیدا کردن به شروع یک فعالیت و وقت صرف آن کردن.
✅ Akbar took painting up for a while, but soon lost interest.
اکبر یه مدت به نقاشی کردن علاقه مند شد اما زود علاقه اش رو از دست داد.
👉 take after somebody
✓ شبیه یکی از اعضای خانواده بودن (از نظر ظاهر یا رفتار).
✅ Marry really takes after her mother.
ماری خیلی شبیه مامانشه.
👉 take something off/from somewhere
✓ برداشتن چیزی از جایی
✅ Someone’s taken a pen from my desk.
یکی یه خودکار از روی میز من برداشته.
👉 take something off
✓ درآوردن لباس/کفش...
✅ He sat on the bed to take his boots off.
روی تخت نشست تا بوت هاش(پوتین هاش) رو دربیاره.
#فریزال_ورب
#No_7
#get
🟡 فریزال ورب های خوشگل و رایج ابَرفعل «get»👇
👉 get away with
✓ قسر در رفتن
✅ I parked in no-parking zone, but I got away with it. I didn't have to pay a fine.
در منطقه پارک ممنوع، پارک کردم ولی قسر در رفتم. مجبور نشدم جریمه بدم.
👉 get back to somebody
✓ جواب تلفن، نامه یا ایمیل کسی رو دادن
✅ I sent him an email, but he never got back to me.
براش یه ایمیل فرستادم اما اون هرگز جوابمو نداد.
👉 get out of doing something
✓ از انجام کاری صرف نظر کردن/ از زیر انجام کاری در رفتن
✅ I’ll go swimming with you if I can get out of cleaning my room.
باهات میام شنا اگه بتونم از زیر تمیز کردن اتاقم در برم.
👉 get off
✓ پیاده شدن از...
✅ We should get off at the next stop.
باید ایستگاه بعدی پیاده شیم.
👉 get into something
✓ علاقه مند شدن به چیزی
✅ I'm really getting into jazz these days.
من واقعاً این روزها به موسیقی جاز علاقهمند شدم.(دارم علاقه مند میشم).
#No_7
#get
🟡 فریزال ورب های خوشگل و رایج ابَرفعل «get»👇
👉 get away with
✓ قسر در رفتن
✅ I parked in no-parking zone, but I got away with it. I didn't have to pay a fine.
در منطقه پارک ممنوع، پارک کردم ولی قسر در رفتم. مجبور نشدم جریمه بدم.
👉 get back to somebody
✓ جواب تلفن، نامه یا ایمیل کسی رو دادن
✅ I sent him an email, but he never got back to me.
براش یه ایمیل فرستادم اما اون هرگز جوابمو نداد.
👉 get out of doing something
✓ از انجام کاری صرف نظر کردن/ از زیر انجام کاری در رفتن
✅ I’ll go swimming with you if I can get out of cleaning my room.
باهات میام شنا اگه بتونم از زیر تمیز کردن اتاقم در برم.
👉 get off
✓ پیاده شدن از...
✅ We should get off at the next stop.
باید ایستگاه بعدی پیاده شیم.
👉 get into something
✓ علاقه مند شدن به چیزی
✅ I'm really getting into jazz these days.
من واقعاً این روزها به موسیقی جاز علاقهمند شدم.(دارم علاقه مند میشم).
#فریزال_ورب
#No_8
#push
🟡 بریم فریزال ورب های کاربردی و رایج فعل «push» به معنای « هول دادن، با زور جلو بردن و...» رو باهم بررسی کنیم و حالشو ببریم👇
👉 push something back
✓ به عقب بردن/ پس زدن
✅ Maria pushed her hair back from her forehead.
ماریا موهاش رو از روی پیشانیش پس زد.
👉 push around
✓ دستور دادن ( با بی ادبی یا با تهدید)
✅ You shouldn't let him push you around like that.
تو نباید بهش اجازه بدی اینطوری با بیادبی بهت دستور بده.
👉 push something up/down
✓ افزایش/ کاهش در مقدار، ارزش یا تعداد چیزی
✅ Slow sales have pushed down orders.
فروشهای کند، سفارشات رو پایین آورده.
👉 push off
✓ رهسپار شدن/ عازم شدن/ رفتن
✅ Dad jumped into the rowboat and pushed off.
بابا پرید داخل قایق پارویی و رهسپار شد.
👉 push somebody/something towards/into etc something
✓ هول دادن چیزی یا کسی به سمت یا داخل چیزی
✅ Philip pushed him towards the door.
فیلیپ اونو به سمت در هول داد.
#No_8
#push
🟡 بریم فریزال ورب های کاربردی و رایج فعل «push» به معنای « هول دادن، با زور جلو بردن و...» رو باهم بررسی کنیم و حالشو ببریم👇
👉 push something back
✓ به عقب بردن/ پس زدن
✅ Maria pushed her hair back from her forehead.
ماریا موهاش رو از روی پیشانیش پس زد.
👉 push around
✓ دستور دادن ( با بی ادبی یا با تهدید)
✅ You shouldn't let him push you around like that.
تو نباید بهش اجازه بدی اینطوری با بیادبی بهت دستور بده.
👉 push something up/down
✓ افزایش/ کاهش در مقدار، ارزش یا تعداد چیزی
✅ Slow sales have pushed down orders.
فروشهای کند، سفارشات رو پایین آورده.
👉 push off
✓ رهسپار شدن/ عازم شدن/ رفتن
✅ Dad jumped into the rowboat and pushed off.
بابا پرید داخل قایق پارویی و رهسپار شد.
👉 push somebody/something towards/into etc something
✓ هول دادن چیزی یا کسی به سمت یا داخل چیزی
✅ Philip pushed him towards the door.
فیلیپ اونو به سمت در هول داد.
#فریزال_ورب
#No_9
#set
🟡 فریزال ورب های رایج و کاربردی فعل «set»👇
👉 to be set in someplace
1⃣ در جایی رخ دادن
✅ The movie is set in Los Angeles in the year 2019.
فیلم در لسآنجلس در سال 2019 رخ میده(برگزار میشه).
2⃣ در جایی قرار داشتن
✅ The camp is set in a beautiful place in the heart of nature.
اردوگاه در مکانی زیبا در قلب طبیعت قرار داره.
👉 to set about (doing)something
✓ چیزی/ انجام کاری رو شروع کردن
✅ She set about the business of cleaning the house.
او کسبوکار تمیز کردن خونهها رو شروع کرد.
👉 to set something/somebody back
✓ کسی یا چیزی رو از انجام کاری یا پیشرفت عقب انداختن
✅ Illness had set me back a couple of weeks.
بیماری، منو چند هفته ای عقب انداخته بود.
👉 set something down
✓ یادداشت کردن چیزی
✅ I wanted to set my feelings down on paper.
می خواستم احساساتم رو روی کاغذ بنویسم.
👉 set off
عازم شدن/ راه افتادن
✅ I’ll set off early to avoid the traffic.
زود راه می افتم تا به ترافیک نخورم.
#No_9
#set
🟡 فریزال ورب های رایج و کاربردی فعل «set»👇
👉 to be set in someplace
1⃣ در جایی رخ دادن
✅ The movie is set in Los Angeles in the year 2019.
فیلم در لسآنجلس در سال 2019 رخ میده(برگزار میشه).
2⃣ در جایی قرار داشتن
✅ The camp is set in a beautiful place in the heart of nature.
اردوگاه در مکانی زیبا در قلب طبیعت قرار داره.
👉 to set about (doing)something
✓ چیزی/ انجام کاری رو شروع کردن
✅ She set about the business of cleaning the house.
او کسبوکار تمیز کردن خونهها رو شروع کرد.
👉 to set something/somebody back
✓ کسی یا چیزی رو از انجام کاری یا پیشرفت عقب انداختن
✅ Illness had set me back a couple of weeks.
بیماری، منو چند هفته ای عقب انداخته بود.
👉 set something down
✓ یادداشت کردن چیزی
✅ I wanted to set my feelings down on paper.
می خواستم احساساتم رو روی کاغذ بنویسم.
👉 set off
عازم شدن/ راه افتادن
✅ I’ll set off early to avoid the traffic.
زود راه می افتم تا به ترافیک نخورم.
#فریزال_ورب
#No_10
#look
🟡 می خوایم فریزال ورب های خوشگل و کاربردی فعل «look» رو باهم بررسی کنیم 👇
👉 look back on something
✓ به چیزی در گذشته فکر کردن
✅ Do you look back on your childhood as the happiest time of your life?
آیا به دوران کودکیت به عنوان شادترین دوران زندگیت نگاه می کنی(فکر میکنی)؟
👉 look down on somebody
✓ با تحقیر به کسی نگاه کردن / کسی رو پست و حقیر دونستن
✅ She always looked down on me because I wasn't as rich as she was.
همیشه منو با تحقیر نگاه میکرد، چون بهاندازه اون ثروتمند نبودم.
➡️ OPP: look up to somebody
✓ به چشم الگو به کسی نگاه کردن / احترام گذاشتن و تحسین کردن
👉 look forward to something
✓ بیصبرانه در انتظار چیزی بودن/ مشتاق چیزی بودن
✅ I’m really looking forward to our vacation.
بی صبرانه منتظر تعطیلاتمون هستم.
👉 to look into something
رسیدگی کردن/ با دقت بررسی کردن
✅ A group has been set up to look into the problem.
یک گروه تشکیل شده تا اون مشکل رو بررسی کنن.
⬅️ یه اصطلاح خوشگل هم با look یاد بگیریم👇
👉 look on the bright side
✓ به نیمه پر لیوان نگاه کردن/ به جنبه مثبت چیزی توجه کردن
✅ Look on the bright side - no one was badly hurt.
به نیمه پر لیوان نگاه کن؛ هیچکس آسیب بدی ندید.
#No_10
#look
🟡 می خوایم فریزال ورب های خوشگل و کاربردی فعل «look» رو باهم بررسی کنیم 👇
👉 look back on something
✓ به چیزی در گذشته فکر کردن
✅ Do you look back on your childhood as the happiest time of your life?
آیا به دوران کودکیت به عنوان شادترین دوران زندگیت نگاه می کنی(فکر میکنی)؟
👉 look down on somebody
✓ با تحقیر به کسی نگاه کردن / کسی رو پست و حقیر دونستن
✅ She always looked down on me because I wasn't as rich as she was.
همیشه منو با تحقیر نگاه میکرد، چون بهاندازه اون ثروتمند نبودم.
➡️ OPP: look up to somebody
✓ به چشم الگو به کسی نگاه کردن / احترام گذاشتن و تحسین کردن
👉 look forward to something
✓ بیصبرانه در انتظار چیزی بودن/ مشتاق چیزی بودن
✅ I’m really looking forward to our vacation.
بی صبرانه منتظر تعطیلاتمون هستم.
👉 to look into something
رسیدگی کردن/ با دقت بررسی کردن
✅ A group has been set up to look into the problem.
یک گروه تشکیل شده تا اون مشکل رو بررسی کنن.
⬅️ یه اصطلاح خوشگل هم با look یاد بگیریم👇
👉 look on the bright side
✓ به نیمه پر لیوان نگاه کردن/ به جنبه مثبت چیزی توجه کردن
✅ Look on the bright side - no one was badly hurt.
به نیمه پر لیوان نگاه کن؛ هیچکس آسیب بدی ندید.
#فریزال_ورب
#No_11
#come
🟡 فریزال ورب های کاربردی و رایج فعل «come» 👇
👉 come up/down
✓ بالا آمدن/ پایین آمدن
✅ The water came up as far as my chest.
آب تا قفسه سینه ام بالا اومد.
👉 come along
1⃣ رسیدن/ آمدن/ظاهر شدن
✅A bus should come along any minute now.
اتوبوس دیگه الان هر لحظه باید بیاد.
2⃣ با کسی به جایی رفتن
✅ We’re going into town – do you want to come along?
ما به شهر می ریم - می خوای باهامون بیای؟
👉 come apart
✓ از هم جدا شدن و به تکه های کوچک تبدیل شدن
✅ I picked the magazine up and it came apart in my hands.
مجله رو برداشتم و اون توی دستم از هم جدا شد.
👉 come forward
✓ داوطلب شدن برای انجام کاری یا دادن اطلاعات
✅ The police appealed for witnesses to come forward with information.
پلیس از شاهدان خواست تا اطلاعاتی رو ارائه بدن.
👉 come off
✓ موفقیت آمیز بودن
✅ It was a good idea, but it didn’t quite come off.
ایده ی خوبی بود اما کاملاً موفقیت آمیز نبود.
#No_11
#come
🟡 فریزال ورب های کاربردی و رایج فعل «come» 👇
👉 come up/down
✓ بالا آمدن/ پایین آمدن
✅ The water came up as far as my chest.
آب تا قفسه سینه ام بالا اومد.
👉 come along
1⃣ رسیدن/ آمدن/ظاهر شدن
✅A bus should come along any minute now.
اتوبوس دیگه الان هر لحظه باید بیاد.
2⃣ با کسی به جایی رفتن
✅ We’re going into town – do you want to come along?
ما به شهر می ریم - می خوای باهامون بیای؟
👉 come apart
✓ از هم جدا شدن و به تکه های کوچک تبدیل شدن
✅ I picked the magazine up and it came apart in my hands.
مجله رو برداشتم و اون توی دستم از هم جدا شد.
👉 come forward
✓ داوطلب شدن برای انجام کاری یا دادن اطلاعات
✅ The police appealed for witnesses to come forward with information.
پلیس از شاهدان خواست تا اطلاعاتی رو ارائه بدن.
👉 come off
✓ موفقیت آمیز بودن
✅ It was a good idea, but it didn’t quite come off.
ایده ی خوبی بود اما کاملاً موفقیت آمیز نبود.
#فریزال_ورب
#No_12
#bring
🟡 فریزال ورب های رایج و کاربردی فعل «bring»👇
👉 bring something up
✓ بحث چیزی رو پیش کشیدن/مطرح کردن یه موضوع
✅ Why did you have to bring up the subject of money?
چرا باید موضوع پول رو پیش می کشیدی؟
👉 bring somebody up
✓ تربیت کردن/ بزرگ کردن کسی
✅ He was brought up by his grandparents.
توسط پدربزرگ و مادربزرگش بزرگ شد.
👉 bring something about
✓ باعث وقوع اتفاقی شدن
✅ The Internet has brought about enormous changes in society.
اینترنت تغییرات عظیمی توی جامعه ایجاد کرده.
👉 bring somebody/something down
✓ به زیر آوردن/ باعث سرنگونی شدن(مثل دولت...)
✅ The scandal may bring down the government.
این رسوایی ممکنه دولت رو سرنگون کنه.
👉 bring off
✓ از عهده ی کاری براومدن/ به نحو احسن انجام دادن
✅ It was a difficult task but we brought it off.
کار سختی بود، اما ما بهنحو احسن انجامش دادیم.
#No_12
#bring
🟡 فریزال ورب های رایج و کاربردی فعل «bring»👇
👉 bring something up
✓ بحث چیزی رو پیش کشیدن/مطرح کردن یه موضوع
✅ Why did you have to bring up the subject of money?
چرا باید موضوع پول رو پیش می کشیدی؟
👉 bring somebody up
✓ تربیت کردن/ بزرگ کردن کسی
✅ He was brought up by his grandparents.
توسط پدربزرگ و مادربزرگش بزرگ شد.
👉 bring something about
✓ باعث وقوع اتفاقی شدن
✅ The Internet has brought about enormous changes in society.
اینترنت تغییرات عظیمی توی جامعه ایجاد کرده.
👉 bring somebody/something down
✓ به زیر آوردن/ باعث سرنگونی شدن(مثل دولت...)
✅ The scandal may bring down the government.
این رسوایی ممکنه دولت رو سرنگون کنه.
👉 bring off
✓ از عهده ی کاری براومدن/ به نحو احسن انجام دادن
✅ It was a difficult task but we brought it off.
کار سختی بود، اما ما بهنحو احسن انجامش دادیم.
#فریزال_ورب
#No_13
#finish
🟡 فریزال ورب های کاربردی و خوشگل فعل «finish» 👇
👉 To finish off
✓ تکمیل کردن/به اتمام رسوندن
✅ I need about an hour to finish off this report.
یه ساعت زمان نیاز دارم تا این گزارش رو به اتمام برسونم.
👉 To finish up
✓ سرانجام یه کاری به جایی ختم شدن
⬅️ بیشتر توی بریتیش کاربرد داره و می تونه مترادف end up باشه.
✅ He tried to bribe a police officer and finished up in jail.
سعی کرد به یه افسر پلیس رشوه بده و در آخر کارش به زندان ختم شد.
👉 To finish something up
✓ یعنی یه نوشیدنی یا غذایی رو تا تهش بخوری و تموم کنی.
✅ Come on, finish up your drinks!
زود باش! نوشیدنیهات رو تموم کن.
👉 To finish with
✓ قطع رابطه کردن/ بهم زدن
✅ She finished with her boyfriend after three years.
بعد از سه سال با دوستپسرش بهم زد.
#No_13
#finish
🟡 فریزال ورب های کاربردی و خوشگل فعل «finish» 👇
👉 To finish off
✓ تکمیل کردن/به اتمام رسوندن
✅ I need about an hour to finish off this report.
یه ساعت زمان نیاز دارم تا این گزارش رو به اتمام برسونم.
👉 To finish up
✓ سرانجام یه کاری به جایی ختم شدن
⬅️ بیشتر توی بریتیش کاربرد داره و می تونه مترادف end up باشه.
✅ He tried to bribe a police officer and finished up in jail.
سعی کرد به یه افسر پلیس رشوه بده و در آخر کارش به زندان ختم شد.
👉 To finish something up
✓ یعنی یه نوشیدنی یا غذایی رو تا تهش بخوری و تموم کنی.
✅ Come on, finish up your drinks!
زود باش! نوشیدنیهات رو تموم کن.
👉 To finish with
✓ قطع رابطه کردن/ بهم زدن
✅ She finished with her boyfriend after three years.
بعد از سه سال با دوستپسرش بهم زد.
#فریزال_ورب
#No_14
#come_2
🟡 قبلاً چند تا از فریزال ورب های رایج فعل come رو باهم بررسی کرده بودیم. امروز میخوایم تعداد دیگه ای از کاربردترین ها رو یاد بگیریم و حالشو ببریم 👇
👉 Come on
معنی ها و کاربردهای زیادی داره که من دوتا از اونا رو بهت میگم.
1⃣ می تونه به معنی «زود باش/ یالا» باشه.
✅ Come on, we're going to be late.
زود باش، داره دیرمون میشه.
2⃣ یه زمانی یکی یه چیزی میگه و شما می دونی که حقیقت نداره. توی این موقعیت می تونی ازش به معنی « بیخیال» استفاده کنید.
✅ Oh come on, don’t lie!
اوه بیخیال بابا، دروغ نگو.
👉 come in
✓ توی یکی از کاربردهاش به معنی «رسیدن» هست. در واقع به وسایل نقلیه عمومی اشاره داره.
✅ What time does your train come in?
قطارت چه ساعتی می رسه؟
👉 come into something
✓ وقتی بعد از مرگ کسی، پول، زمین یا املاک به کسی ارث میرسه.
✅ She came into quite a lot of money when her father died.
پدرش که فوت شد کلی پول بهش (ارث)رسید.
👉 come over
✓ وقتی یه نفر برای دیدن شما بیاد خونتون.
✅ Do you want to come over on Friday?
میخواین جمعه بیاین خونمون؟
👉 come about
✓ اتفاق افتادن/ به وقوع پیوستن
✅ How did this situation come about?
این وضعیت چطور اتفاق افتاد؟
#No_14
#come_2
🟡 قبلاً چند تا از فریزال ورب های رایج فعل come رو باهم بررسی کرده بودیم. امروز میخوایم تعداد دیگه ای از کاربردترین ها رو یاد بگیریم و حالشو ببریم 👇
👉 Come on
معنی ها و کاربردهای زیادی داره که من دوتا از اونا رو بهت میگم.
1⃣ می تونه به معنی «زود باش/ یالا» باشه.
✅ Come on, we're going to be late.
زود باش، داره دیرمون میشه.
2⃣ یه زمانی یکی یه چیزی میگه و شما می دونی که حقیقت نداره. توی این موقعیت می تونی ازش به معنی « بیخیال» استفاده کنید.
✅ Oh come on, don’t lie!
اوه بیخیال بابا، دروغ نگو.
👉 come in
✓ توی یکی از کاربردهاش به معنی «رسیدن» هست. در واقع به وسایل نقلیه عمومی اشاره داره.
✅ What time does your train come in?
قطارت چه ساعتی می رسه؟
👉 come into something
✓ وقتی بعد از مرگ کسی، پول، زمین یا املاک به کسی ارث میرسه.
✅ She came into quite a lot of money when her father died.
پدرش که فوت شد کلی پول بهش (ارث)رسید.
👉 come over
✓ وقتی یه نفر برای دیدن شما بیاد خونتون.
✅ Do you want to come over on Friday?
میخواین جمعه بیاین خونمون؟
👉 come about
✓ اتفاق افتادن/ به وقوع پیوستن
✅ How did this situation come about?
این وضعیت چطور اتفاق افتاد؟
#فریزال_ورب
#No_15
#take_back
🟡 فریزال ورب take back چهار کاربرد خوشگل داره.
1⃣ یه چیزی رو از گذشته به یاد کسی آوردن.
✅ This song always takes me back to my childhood.
این آهنگ همیشه منو می بره به دوران کودکی.
2⃣ چیزی رو پس دادن/پس گرفتن
✅ If the shirt doesn't fit, take it back.
اگه پیرهنه اندازت نیست، پسش بده.
3⃣ قبول کردن دوباره ی یه نفر
✅ She had an affair, but then Akbar took her back.
اون خیانت کرد اما بعدش اکبرآقا قبول کرد برگرده.
4⃣ پس گرفتن حرفی که زده شده
✅ I didn't mean what I said, I take it back.
منظورم چیزی نبود که گفتم، حرفمو پس می گیرم.
✅ Take it back.
حرفتو پس بگیر.
#No_15
#take_back
🟡 فریزال ورب take back چهار کاربرد خوشگل داره.
1⃣ یه چیزی رو از گذشته به یاد کسی آوردن.
✅ This song always takes me back to my childhood.
این آهنگ همیشه منو می بره به دوران کودکی.
2⃣ چیزی رو پس دادن/پس گرفتن
✅ If the shirt doesn't fit, take it back.
اگه پیرهنه اندازت نیست، پسش بده.
3⃣ قبول کردن دوباره ی یه نفر
✅ She had an affair, but then Akbar took her back.
اون خیانت کرد اما بعدش اکبرآقا قبول کرد برگرده.
4⃣ پس گرفتن حرفی که زده شده
✅ I didn't mean what I said, I take it back.
منظورم چیزی نبود که گفتم، حرفمو پس می گیرم.
✅ Take it back.
حرفتو پس بگیر.
#فریزال_ورب
#No_16
#show_up
⬅️ کاربردهای جالب فریزال ورب show up
👈 کاربرد اول: "آفتابی شدن، سر وکله کسی یه جایی پیدا شدن".
محاوره ایه.
✅ Don't show up around here again.
دوباره اینورا آفتابی نشو.
✅ I was waiting for Akbar to show up.
منتظر اکبرآقا بودم تا برسه( تا سرو کله ش پیدا شه).
👈 پس توی چنین حالتی، می تونه معنی "رسیدن" هم بده مخصوصاً وقتی منتظر شخص مقابل باشین.
👈 کاربرد دوم: یعنی "کسی رو شرمنده کردن، کسی رو خجالت زده کردن".
الگوش رو ببین:
👉 (to) show someone up
زمانی که شما با یه نفر جایی هستی و اون یه نفر با یه رفتار نادرست شما رو شرمنده می کنه می تونی از این فریزال ورب استفاده کنی.
✅ He showed me up in front of my friends.
اون منو جلوی دوستام خجالت زده کرد.
#No_16
#show_up
⬅️ کاربردهای جالب فریزال ورب show up
👈 کاربرد اول: "آفتابی شدن، سر وکله کسی یه جایی پیدا شدن".
محاوره ایه.
✅ Don't show up around here again.
دوباره اینورا آفتابی نشو.
✅ I was waiting for Akbar to show up.
منتظر اکبرآقا بودم تا برسه( تا سرو کله ش پیدا شه).
👈 پس توی چنین حالتی، می تونه معنی "رسیدن" هم بده مخصوصاً وقتی منتظر شخص مقابل باشین.
👈 کاربرد دوم: یعنی "کسی رو شرمنده کردن، کسی رو خجالت زده کردن".
الگوش رو ببین:
👉 (to) show someone up
زمانی که شما با یه نفر جایی هستی و اون یه نفر با یه رفتار نادرست شما رو شرمنده می کنه می تونی از این فریزال ورب استفاده کنی.
✅ He showed me up in front of my friends.
اون منو جلوی دوستام خجالت زده کرد.
#فریزال_ورب
#No_17
#off
🟡 بریم دوتا فریزال ورب خوشگل و کاربردی یاد بگیریم 👇
👉 pay off
⬅️ یعنی کل پولی که به یکی بدهکار بودی رو تسویه کنی.
✅ I'll pay off all my debts first.
من اول همه ی بدهی هام رو پرداخت می کنم.
✅ It'll take some time before she manages to pay off all her debts.
مدتی طول می کشه تا اون بتونه همه بدهی هاش رو پرداخت کنه.
👉 burn off
⬅️ یکی از معانیش اینه که با انجام ورزش، کالری یا چربی بدنت رو بسوزونی.
✅ I decided to go for a run to try and burn off a few calories.
تصمیم گرفتم برم بدوم تا تلاش کنم مقداری کالری بسوزونم.
✅ The good thing about exercise is that it burns off calories.
خوبی ورزش اینه که کالری می سوزونه.
#No_17
#off
🟡 بریم دوتا فریزال ورب خوشگل و کاربردی یاد بگیریم 👇
👉 pay off
⬅️ یعنی کل پولی که به یکی بدهکار بودی رو تسویه کنی.
✅ I'll pay off all my debts first.
من اول همه ی بدهی هام رو پرداخت می کنم.
✅ It'll take some time before she manages to pay off all her debts.
مدتی طول می کشه تا اون بتونه همه بدهی هاش رو پرداخت کنه.
👉 burn off
⬅️ یکی از معانیش اینه که با انجام ورزش، کالری یا چربی بدنت رو بسوزونی.
✅ I decided to go for a run to try and burn off a few calories.
تصمیم گرفتم برم بدوم تا تلاش کنم مقداری کالری بسوزونم.
✅ The good thing about exercise is that it burns off calories.
خوبی ورزش اینه که کالری می سوزونه.
#فریزال_ورب
#No_45
👉 (to) sneak out
⬅️یعنی "دزدکی/یواشکی جایی رفتن". بدون اینکه کسی شما رو ببینه و یا متوجه شما بشه.
مثلاً:
✅ She snuck out of the house once her parents were asleep.
زمانی که پدر و مادرش خواب بودند دزدکی از خونه رفت بیرون.
⬅️ ریزنکته: sneak یه فعل بی قاعده هست. اما توی امریکن، می تونه با قاعده باشه یعنی کافیه فقط یه ed بهش اضافه کنین.
✅ I sneaked out of the meeting, hoping no one would notice.
به امید اینکه کسی متوجه نشده باشه مخفیانه از جلسه رفتم بیرون.
#No_45
👉 (to) sneak out
⬅️یعنی "دزدکی/یواشکی جایی رفتن". بدون اینکه کسی شما رو ببینه و یا متوجه شما بشه.
مثلاً:
✅ She snuck out of the house once her parents were asleep.
زمانی که پدر و مادرش خواب بودند دزدکی از خونه رفت بیرون.
⬅️ ریزنکته: sneak یه فعل بی قاعده هست. اما توی امریکن، می تونه با قاعده باشه یعنی کافیه فقط یه ed بهش اضافه کنین.
✅ I sneaked out of the meeting, hoping no one would notice.
به امید اینکه کسی متوجه نشده باشه مخفیانه از جلسه رفتم بیرون.
#فریزال_ورب
#No_46
#bring
👉 bring somebody/something up
➡️ to mention a subject or start to talk about it
✓ بحث چیزی رو پیش کشیدن/به موضوعی اشاره کردن
Synonym : raise
✅ Why did you have to bring up the subject of money?
چرا باید موضوع پول رو پیش می کشیدی؟
#No_46
#bring
👉 bring somebody/something up
➡️ to mention a subject or start to talk about it
✓ بحث چیزی رو پیش کشیدن/به موضوعی اشاره کردن
Synonym : raise
✅ Why did you have to bring up the subject of money?
چرا باید موضوع پول رو پیش می کشیدی؟
#اصطلاح_کاربردی
#فریزال_ورب
#wind
👉 Wind down
➡️ to rest and relax after a lot of hard work
استراحت کردن / آرامیدن/آرام گرفتن
✅ I sank into a hot bath in order to wind down.
من توی وان آب گرم فرو رفتم تا ریلکس کنم.
✅ I find it difficult to wind down after a day at work.
برام سخته که بعد از یه روز کار آروم بشم.
#فریزال_ورب
#wind
👉 Wind down
➡️ to rest and relax after a lot of hard work
استراحت کردن / آرامیدن/آرام گرفتن
✅ I sank into a hot bath in order to wind down.
من توی وان آب گرم فرو رفتم تا ریلکس کنم.
✅ I find it difficult to wind down after a day at work.
برام سخته که بعد از یه روز کار آروم بشم.
#فریزال_ورب
#No_26
👉 pig out
➡️ to eat a lot of food all at once.
✓ پرخوری کردن/تا خرخر خوردن
✅ No wonder he is that fat. He always pigs out.
تعجبی نداره که او انقدر چاقه. او همیشه تا خرخره غذا می خوره.
#No_26
👉 pig out
➡️ to eat a lot of food all at once.
✓ پرخوری کردن/تا خرخر خوردن
✅ No wonder he is that fat. He always pigs out.
تعجبی نداره که او انقدر چاقه. او همیشه تا خرخره غذا می خوره.