✨روانشناسی خواب و رویا✨
🍥رویاها تجربه تصاویر، صداها و سایر حواس خیالپردازی شده ی حین خواب می باشند. معمولاً محتوا و مضامین رویاها خارج از کنترل رویا بین است، البته به استثنای رویاهای روشن که درآن رویابین هوشیارانه در می یابد که در حال رویابینی است و قادر به تغییر حقایق پیرامون خویش و کنترل جنبه های گوناگون رویا می باشد. قویترین رویاها و آنهایی که یادآوری شان آسان است در مرحله پنجم خواب یا همان رم ( REM ) دیده می شوند. یک فرد بطور متوسط ۶ سال از کل عمر خود را در دیدن رویا سپری می کند، به عبارتی ۲ ساعت در هر شب.
رویاها تجربه تصاویر، صداها و سایر حواس خیالپردازی شده حین خواب می باشند. معمولاً محتوا و مضامین رویاها خارج از کنترل رویا بین است، البته به استثنای رویاهای روشن که درآن رویابین هوشیارانه در می یابد که در حال رویابینی است و قادر به تغییر حقایق پیرامون خویش و کنترل جنبه های گوناگون رویا می باشد. قویترین رویاها و آنهایی که یادآوری شان آسان است در مرحله پنجم خواب یا همان رم دیده می شوند. یک فرد بطور متوسط شش سال از کل عمر خود را در دیدن رویا سپری می کند، به عبارتی دو ساعت در هر شب.
⚛دیدگاه نظریه پردازان در باب کارکردهای رویا:
1- نظریه زیگموند فروید: زیگموند فروید و کارل یونگ هر دو رویاها را برهم کنشی بین ناخودآگاه و خودآگاه می انگاشتند. همچنین اعتقاد داشتند که ناخودآگاه انسان نیروی غالب در رویاها است. فروید بر این عقیده بود که سانسور فعال بر ضد ناخودآگاه حتی در رویاها نیز نمود دارد. اما یونگ چنین استدلال می کرد که رویاها می توانند با اشعار قابل قیاس باشند و اعتقاد داشت رویاها توانایی آشکارسازی مفاهیم اصولی و زیربنایی را دارا می باشند.
فروید اعتقاد داشت که مضمون رویاها تحقق و ارضای آرزوها و امیال سرکوب شده و واپس رانده ما می باشند. رویاها به ناخودآگاه این اجازه را می دهند تا افکار و امیال غیر قابل پذیرش اجتماع و فراخود را بروز داده و برآورده سازد. تنش میان نهاد (ID) و فراخود (SUPEREGO) به سانسور رویاها می انجامد. ناخودآگاه مصر است که تحقق و ارضاء آرزوها و امیال را بطور کامل و واضح به تصویر بکشد، اما نیمه ناخودآگاه از آن ممانعت می کند.
بنابراین آرزوها و امیال خود را بصورت کسوت مبدل نمایان می سازند، تا از گزند سانسور و بازدارندگی ناخود آگاه در امان بمانند. به عنوان مثال رویا ممکن است به شکل ادغام (تلفیقی از چندین اندیشه سرکوب شده)، جابجایی (که اهمیت روانی مضمون رویا به یک مضمون مورد پسند ناخودآگاه منتقل شده است)، بازنمایی (تبدیل اندیشه ها به تصاویر بصری)، فرافکنی (انتصاب آرزوها و امیال خویش به فرد دیگر) و یا نمادگری ( جایگزین شدن اعمال، اشخاص و یا ایده ها با یک نماد) در خواب نمود یابد. فروید معتقد بود که کابوسها نتیجه تنش میان فراخود و نهاد است.
به عقیده وی ترسها، آرزوها و احساساتی که از آنها بی اطلاع می باشیم، در رویاها تجلی می یابند، اما بصورت رمز گذاری شده و غیر مستقیم. ذهن ناهوشیار از زبان شفاهی استفاده نکرده و از طریق نمادها با ما ارتباط برقرار می کند. برخی نمادها جهانی و برخی جنبه کاملاً شخصی دارند.
رویا متشکل از دو بخش است: نخست محتوای آشکار(manifest content) که در واقع همان رویایی است که می بینیم و محتوای نهفته (Latent content) که همان امیال و آرزوهای ارضا نشده اند، که رویا آنها را به شکل کسوت مبدل بازگو می کند. رویاها به تخلیه انرژی می انجامند، که اگر چنین نشود ممکن است باعث تعارضات میان فردی، احساس گناه یا اضطراب شوند. تکنیک تحلیل و تعبیر رویا که توسط فروید مورد استفاده قرار می گرفت، تداعی آزاد (Free Association) نامیده می شود.
در این تکنیک رویابین تشویق می شود تا به مضمون رویا بطور غیر مستقیم نظر کند و بیشتر به افکار و احساساتی که رویاها پدید می آورند تامل کرده و آنها را به زبان بیاورد (هر چه به ذهنشان خطور می کند). خود این افکار و احساسات مجدداً به افکار و احساسات دیگری منجر خواهد شد و این روند ادامه می یابد. سپس رشته تداعی های ثبت شده به رویابین کمک می کند تا به مضمون نهفته رویای خود پی برده و به خودشناسی برسد.
در تداعی آزاد فرد تشویق می شود تا فرایند اندیشه خویش را کنترل نکند و از او خواسته می شود تا هر چیزی را که از ذهنش می گذرد بدون هیچ سانسوری بیان کند. نظریه فروید اصولاً متمرکز بر امیال جنسی، پرخاشگری و نماد گری است. به عنوان مثال هر شیء استوانه ای شکل در رویا آلت مردانه، هر شیء توخالی و دارای شکاف آلت زنانه و یا عبور قطار از یک تونل به برقراری رابطه جنسی تعبیر می گردد. به عقیده فروید رویاها ترکیبی از تجربیات کودکی با والدین و اتفاقات روز گذشته می باشد.
#رویا #خواب #فروید #یونگ
@pathwaystogod
🍥رویاها تجربه تصاویر، صداها و سایر حواس خیالپردازی شده ی حین خواب می باشند. معمولاً محتوا و مضامین رویاها خارج از کنترل رویا بین است، البته به استثنای رویاهای روشن که درآن رویابین هوشیارانه در می یابد که در حال رویابینی است و قادر به تغییر حقایق پیرامون خویش و کنترل جنبه های گوناگون رویا می باشد. قویترین رویاها و آنهایی که یادآوری شان آسان است در مرحله پنجم خواب یا همان رم ( REM ) دیده می شوند. یک فرد بطور متوسط ۶ سال از کل عمر خود را در دیدن رویا سپری می کند، به عبارتی ۲ ساعت در هر شب.
رویاها تجربه تصاویر، صداها و سایر حواس خیالپردازی شده حین خواب می باشند. معمولاً محتوا و مضامین رویاها خارج از کنترل رویا بین است، البته به استثنای رویاهای روشن که درآن رویابین هوشیارانه در می یابد که در حال رویابینی است و قادر به تغییر حقایق پیرامون خویش و کنترل جنبه های گوناگون رویا می باشد. قویترین رویاها و آنهایی که یادآوری شان آسان است در مرحله پنجم خواب یا همان رم دیده می شوند. یک فرد بطور متوسط شش سال از کل عمر خود را در دیدن رویا سپری می کند، به عبارتی دو ساعت در هر شب.
⚛دیدگاه نظریه پردازان در باب کارکردهای رویا:
1- نظریه زیگموند فروید: زیگموند فروید و کارل یونگ هر دو رویاها را برهم کنشی بین ناخودآگاه و خودآگاه می انگاشتند. همچنین اعتقاد داشتند که ناخودآگاه انسان نیروی غالب در رویاها است. فروید بر این عقیده بود که سانسور فعال بر ضد ناخودآگاه حتی در رویاها نیز نمود دارد. اما یونگ چنین استدلال می کرد که رویاها می توانند با اشعار قابل قیاس باشند و اعتقاد داشت رویاها توانایی آشکارسازی مفاهیم اصولی و زیربنایی را دارا می باشند.
فروید اعتقاد داشت که مضمون رویاها تحقق و ارضای آرزوها و امیال سرکوب شده و واپس رانده ما می باشند. رویاها به ناخودآگاه این اجازه را می دهند تا افکار و امیال غیر قابل پذیرش اجتماع و فراخود را بروز داده و برآورده سازد. تنش میان نهاد (ID) و فراخود (SUPEREGO) به سانسور رویاها می انجامد. ناخودآگاه مصر است که تحقق و ارضاء آرزوها و امیال را بطور کامل و واضح به تصویر بکشد، اما نیمه ناخودآگاه از آن ممانعت می کند.
بنابراین آرزوها و امیال خود را بصورت کسوت مبدل نمایان می سازند، تا از گزند سانسور و بازدارندگی ناخود آگاه در امان بمانند. به عنوان مثال رویا ممکن است به شکل ادغام (تلفیقی از چندین اندیشه سرکوب شده)، جابجایی (که اهمیت روانی مضمون رویا به یک مضمون مورد پسند ناخودآگاه منتقل شده است)، بازنمایی (تبدیل اندیشه ها به تصاویر بصری)، فرافکنی (انتصاب آرزوها و امیال خویش به فرد دیگر) و یا نمادگری ( جایگزین شدن اعمال، اشخاص و یا ایده ها با یک نماد) در خواب نمود یابد. فروید معتقد بود که کابوسها نتیجه تنش میان فراخود و نهاد است.
به عقیده وی ترسها، آرزوها و احساساتی که از آنها بی اطلاع می باشیم، در رویاها تجلی می یابند، اما بصورت رمز گذاری شده و غیر مستقیم. ذهن ناهوشیار از زبان شفاهی استفاده نکرده و از طریق نمادها با ما ارتباط برقرار می کند. برخی نمادها جهانی و برخی جنبه کاملاً شخصی دارند.
رویا متشکل از دو بخش است: نخست محتوای آشکار(manifest content) که در واقع همان رویایی است که می بینیم و محتوای نهفته (Latent content) که همان امیال و آرزوهای ارضا نشده اند، که رویا آنها را به شکل کسوت مبدل بازگو می کند. رویاها به تخلیه انرژی می انجامند، که اگر چنین نشود ممکن است باعث تعارضات میان فردی، احساس گناه یا اضطراب شوند. تکنیک تحلیل و تعبیر رویا که توسط فروید مورد استفاده قرار می گرفت، تداعی آزاد (Free Association) نامیده می شود.
در این تکنیک رویابین تشویق می شود تا به مضمون رویا بطور غیر مستقیم نظر کند و بیشتر به افکار و احساساتی که رویاها پدید می آورند تامل کرده و آنها را به زبان بیاورد (هر چه به ذهنشان خطور می کند). خود این افکار و احساسات مجدداً به افکار و احساسات دیگری منجر خواهد شد و این روند ادامه می یابد. سپس رشته تداعی های ثبت شده به رویابین کمک می کند تا به مضمون نهفته رویای خود پی برده و به خودشناسی برسد.
در تداعی آزاد فرد تشویق می شود تا فرایند اندیشه خویش را کنترل نکند و از او خواسته می شود تا هر چیزی را که از ذهنش می گذرد بدون هیچ سانسوری بیان کند. نظریه فروید اصولاً متمرکز بر امیال جنسی، پرخاشگری و نماد گری است. به عنوان مثال هر شیء استوانه ای شکل در رویا آلت مردانه، هر شیء توخالی و دارای شکاف آلت زنانه و یا عبور قطار از یک تونل به برقراری رابطه جنسی تعبیر می گردد. به عقیده فروید رویاها ترکیبی از تجربیات کودکی با والدین و اتفاقات روز گذشته می باشد.
#رویا #خواب #فروید #یونگ
@pathwaystogod
✨روانشناسی خواب و رویا✨
(قسمت دوم)
🍥2- نظریه کارل یونگ: یونگ نیز به ناخودآگاه اعتقاد داشت، اما به آن به عنوان یک جنبه حیوانی، غریزی و جنسی نمی نگریست. بلکه بیشتر ناخودآگاه را روحانی می دید. وی معتقد بود، رویاها کوشش نمی کنند تا احساسات حقیقی ما را از ذهن بیدار پنهان سازند، بلکه آنها دریچه ای هستند به ناخودآگاه ما. رویاها برای مشکلاتی که در بیداری با آنها مواجه هستیم راه حل ارائه می دهند.
یونگ اعتقاد داشت که به همه چیز می توان بصورت جفت های متضاد نگریست (خیر/شر، مرد/زن، عشق/نفرت). بنابراین چیزی که بر ضد نهاد(ID) قرار دارد، ضدنهاد(COUNTEREGO) و یا سایه (SHADOW) نامیده می شود. سایه نمایانگر جنبه های مطرود شماست، چیزهایی که مایل به تصدیق آنها در وجودتان نمی باشید؛ و جنبه ای از شما که تا حدودی ناپسند، بدوی و ناخوشایند است.
وی معتقد بود رویا راهی است برای برقراری ارتباط با ناخودآگاه. وی تصویر سازی ذهنی در رویا را روشی برای آشکار سازی چیزی در رابطه با خویشتن، روابطمان با دیگران و یا شرایط حاکم بر زندگی می پنداشت. رویاها به ما کمک می کنند تا استعدادهای بالقوه خود را شکوفا سازیم. وی به نمادهای جهانی برای تعبیر خواب اعتقاد داشت. وی معتقد بود که مفهوم رویا از نظر فروید که صرفا تحقق و ارضا آرزوهای سرکوب شده است، یک دیدگاه ساده انگارانه است.
وی معتقد بود ناخودآگاه جمعی (COLLECTIVE UNCONSCIOUS) و کهن الگوها و یا آرکی تایپ ها (ARCHETYPE) یک نماد قدرتمند و زیربنایی که همه ما از طریق ناخودآگاه جمعی از آن برخوردار می باشیم، نظیر نماد "مادر" و یا "قهرمان" (نظیر مادینه روان و یا آنیما (ANIMA) (مؤلفه مکمل ناخودآگاه مادینه در روان مردان، (نرینه روان و یا آنیموس)(ANIMUS) مؤلفه مکمل ناخودآگاه نرینه در روان زنان و سایه(SHADOW) در رویاها به عنوان نمادهای رویا، در رویاها تجلی می یابند.
وی معتقد بود که رویاها تجلی ناخودآگاه شخصی بواسطه کهن الگوهای ناخودآگاه جمعی است. وی اعتقاد داشت که رویا یک پیام مستقیم از ناخودآگاه شخصی است و تحریف های احتمالی رویا، کوشش ناخودآگاه بمنظور سرکوب رویا نیست. روش آنالیز رویای وی به این منوال است که رویابین تشویق می شود تا برای هر جنبه از رویای خویش، افکار خود را در رابطه با تمام تداعی های نمادین بیان دارد (شامل تداعی های شخصی، فرهنگی و کهن الگویی). سپس تداعی های نمادین متعدد بررسی گردیده و مهمترین آنها با یکدیگر تلفیق و تعبیر رویا بر اساس شخصیت خاص فرد انجام می گرفت. وی نه تنها معتقد بود که رویاهای انسان محتوی آرزوها و امیال گذشته وی می باشد، بلکه در عین حال به آینده نیز نظر داشته و هدفها و مقاصد آتی رویابین را مشخص می کنند. همچنین یونگ معتقد بود که رویاها ممکن است حاوی حقایق ناگزیر، خطاهای حسی، خیالپردازی های ماجراجویانه، خاطرات، برنامه ها و تجارب غیر منطقی نیز باشند.
#روانشناسی #خواب #رویا #فروید #یونگ
(قسمت دوم)
🍥2- نظریه کارل یونگ: یونگ نیز به ناخودآگاه اعتقاد داشت، اما به آن به عنوان یک جنبه حیوانی، غریزی و جنسی نمی نگریست. بلکه بیشتر ناخودآگاه را روحانی می دید. وی معتقد بود، رویاها کوشش نمی کنند تا احساسات حقیقی ما را از ذهن بیدار پنهان سازند، بلکه آنها دریچه ای هستند به ناخودآگاه ما. رویاها برای مشکلاتی که در بیداری با آنها مواجه هستیم راه حل ارائه می دهند.
یونگ اعتقاد داشت که به همه چیز می توان بصورت جفت های متضاد نگریست (خیر/شر، مرد/زن، عشق/نفرت). بنابراین چیزی که بر ضد نهاد(ID) قرار دارد، ضدنهاد(COUNTEREGO) و یا سایه (SHADOW) نامیده می شود. سایه نمایانگر جنبه های مطرود شماست، چیزهایی که مایل به تصدیق آنها در وجودتان نمی باشید؛ و جنبه ای از شما که تا حدودی ناپسند، بدوی و ناخوشایند است.
وی معتقد بود رویا راهی است برای برقراری ارتباط با ناخودآگاه. وی تصویر سازی ذهنی در رویا را روشی برای آشکار سازی چیزی در رابطه با خویشتن، روابطمان با دیگران و یا شرایط حاکم بر زندگی می پنداشت. رویاها به ما کمک می کنند تا استعدادهای بالقوه خود را شکوفا سازیم. وی به نمادهای جهانی برای تعبیر خواب اعتقاد داشت. وی معتقد بود که مفهوم رویا از نظر فروید که صرفا تحقق و ارضا آرزوهای سرکوب شده است، یک دیدگاه ساده انگارانه است.
وی معتقد بود ناخودآگاه جمعی (COLLECTIVE UNCONSCIOUS) و کهن الگوها و یا آرکی تایپ ها (ARCHETYPE) یک نماد قدرتمند و زیربنایی که همه ما از طریق ناخودآگاه جمعی از آن برخوردار می باشیم، نظیر نماد "مادر" و یا "قهرمان" (نظیر مادینه روان و یا آنیما (ANIMA) (مؤلفه مکمل ناخودآگاه مادینه در روان مردان، (نرینه روان و یا آنیموس)(ANIMUS) مؤلفه مکمل ناخودآگاه نرینه در روان زنان و سایه(SHADOW) در رویاها به عنوان نمادهای رویا، در رویاها تجلی می یابند.
وی معتقد بود که رویاها تجلی ناخودآگاه شخصی بواسطه کهن الگوهای ناخودآگاه جمعی است. وی اعتقاد داشت که رویا یک پیام مستقیم از ناخودآگاه شخصی است و تحریف های احتمالی رویا، کوشش ناخودآگاه بمنظور سرکوب رویا نیست. روش آنالیز رویای وی به این منوال است که رویابین تشویق می شود تا برای هر جنبه از رویای خویش، افکار خود را در رابطه با تمام تداعی های نمادین بیان دارد (شامل تداعی های شخصی، فرهنگی و کهن الگویی). سپس تداعی های نمادین متعدد بررسی گردیده و مهمترین آنها با یکدیگر تلفیق و تعبیر رویا بر اساس شخصیت خاص فرد انجام می گرفت. وی نه تنها معتقد بود که رویاهای انسان محتوی آرزوها و امیال گذشته وی می باشد، بلکه در عین حال به آینده نیز نظر داشته و هدفها و مقاصد آتی رویابین را مشخص می کنند. همچنین یونگ معتقد بود که رویاها ممکن است حاوی حقایق ناگزیر، خطاهای حسی، خیالپردازی های ماجراجویانه، خاطرات، برنامه ها و تجارب غیر منطقی نیز باشند.
#روانشناسی #خواب #رویا #فروید #یونگ
✨✨🍥نظام فکری فروید🍥✨✨
🔹از نظر فروید شخصیت داری سه سطح است:
1️⃣ "نهاد" که منظور از آن وجود غریزه ها و به طور کلی هر امر دیگری است که آدمی به ارث می برد.
2️⃣ "من" سطحی از شخصیت است که اکتسابی است و برخلاف "نهاد" که غریزی است و بر همین مبنا فقط در پی برآورده ساختن خواسته های غریزی همچون غذا یا میل جنسی می باشد ، "من" از عقل پیروی می کند یعنی به این نکته توجه دارد که در هر موقعیتی نمی توان گرسنکی یا میل جنسی را ارضا نمود؛ مثلا "نهاد" که سطح اول شخصیت است مدام در جستجوی لذت و خوشی است ولی "من" که سطح دوم شخصیت می باشد بر اساس موازین اخلاقی و قیود اجتماعی عمل می کند.
3️⃣ "من برتر" یا همان "وجدان اخلاقی" که هدفش رسیدن به کمال می باشد به عنوان مثال وجود "من برتر" در انسانها باعث می شود که انسان گناهکار خود را سرزنش کرده و مستحق تنبیه و مجازات بداند.
⚛️البته وجود سه سطح شخصیت به این معنی نیست که "نهاد"، "من"،"من برتر" سه پدیده جدا از یکدیگرند، بلکه شخصیت یک فرد بهنجار به صورت یک واحد کل عمل می کند.
⚛️یکی دیگر از نظریات فروید "مراحل رشد در انسان" است به عقیده فروید شخصیت انسان در 5 سال اول زندگی پایه گذاری می شود و در همین پنج سال او زندگی آدمی از چند مرحله مختلف می گذرد. فروید در این تقسیم بندی بیشتر به "غریزه جنسی" توجه دارد، چرا که به نظر او مهمترین انگیزه رفتار انسان ها همین عامل است اما شاید بتوان گفت مهم ترین نظریه ای که موجب شهرت عالم گیر فروید شده است توجه او به "ناخودآگاه" است به عقیده او زندگی روانی هر فرد از دو بخش تشکیل شده است. بخش "هوشیاری" و بخش "ناهوشیاری" اگر این امر را به یک کوه یخ تشبیه کنیم، بخش هوشیاری مانند قسمت کوچکی است که سر از آب بیرون آورده و ما قادر به دیدن آن هستیم اما بخش عظیم و نیرومند رفتار همان بخش ناهوشیار یا ناخودآگاه است که فرد غالباً از وجود و نیروی عظیم آن بی اطلاع است. البته بخشی به نام "نیمه هوشیار" نیز وجود دارد که با اندکی تلاش می توان مطالبی که در این بخش وجود دارد را به بخش هوشیار (یعنی آگاهی) کشاند. مثلاً وقتی شخصی را که می شناسیم نامش را فراموش می کنیم با اندکی فشار آوردن به ذهن خود ناگهان اسم او را به خاطر می آوریم و این همان مفهموم "شبه خودآکاهی" است.
#روان #فروید #ذهن
@pathwaystogod
🔹از نظر فروید شخصیت داری سه سطح است:
1️⃣ "نهاد" که منظور از آن وجود غریزه ها و به طور کلی هر امر دیگری است که آدمی به ارث می برد.
2️⃣ "من" سطحی از شخصیت است که اکتسابی است و برخلاف "نهاد" که غریزی است و بر همین مبنا فقط در پی برآورده ساختن خواسته های غریزی همچون غذا یا میل جنسی می باشد ، "من" از عقل پیروی می کند یعنی به این نکته توجه دارد که در هر موقعیتی نمی توان گرسنکی یا میل جنسی را ارضا نمود؛ مثلا "نهاد" که سطح اول شخصیت است مدام در جستجوی لذت و خوشی است ولی "من" که سطح دوم شخصیت می باشد بر اساس موازین اخلاقی و قیود اجتماعی عمل می کند.
3️⃣ "من برتر" یا همان "وجدان اخلاقی" که هدفش رسیدن به کمال می باشد به عنوان مثال وجود "من برتر" در انسانها باعث می شود که انسان گناهکار خود را سرزنش کرده و مستحق تنبیه و مجازات بداند.
⚛️البته وجود سه سطح شخصیت به این معنی نیست که "نهاد"، "من"،"من برتر" سه پدیده جدا از یکدیگرند، بلکه شخصیت یک فرد بهنجار به صورت یک واحد کل عمل می کند.
⚛️یکی دیگر از نظریات فروید "مراحل رشد در انسان" است به عقیده فروید شخصیت انسان در 5 سال اول زندگی پایه گذاری می شود و در همین پنج سال او زندگی آدمی از چند مرحله مختلف می گذرد. فروید در این تقسیم بندی بیشتر به "غریزه جنسی" توجه دارد، چرا که به نظر او مهمترین انگیزه رفتار انسان ها همین عامل است اما شاید بتوان گفت مهم ترین نظریه ای که موجب شهرت عالم گیر فروید شده است توجه او به "ناخودآگاه" است به عقیده او زندگی روانی هر فرد از دو بخش تشکیل شده است. بخش "هوشیاری" و بخش "ناهوشیاری" اگر این امر را به یک کوه یخ تشبیه کنیم، بخش هوشیاری مانند قسمت کوچکی است که سر از آب بیرون آورده و ما قادر به دیدن آن هستیم اما بخش عظیم و نیرومند رفتار همان بخش ناهوشیار یا ناخودآگاه است که فرد غالباً از وجود و نیروی عظیم آن بی اطلاع است. البته بخشی به نام "نیمه هوشیار" نیز وجود دارد که با اندکی تلاش می توان مطالبی که در این بخش وجود دارد را به بخش هوشیار (یعنی آگاهی) کشاند. مثلاً وقتی شخصی را که می شناسیم نامش را فراموش می کنیم با اندکی فشار آوردن به ذهن خود ناگهان اسم او را به خاطر می آوریم و این همان مفهموم "شبه خودآکاهی" است.
#روان #فروید #ذهن
@pathwaystogod
✨🍥مراحل رشد روانی جنسی کودک از دید فروید🍥✨
☸️فروید تعارضهای نیرومندی را با ماهیت جنسی در نوزاد و کودک خردسال شناسایی کرد، تعارضهایی که به نظر می رسیدند پیرامون ناحیه های خاصی از بدن گردش می کنند. همچنین او اعتقاد داشت که در سنین مختلف هر ناحیه بدن اهمیت بیشتری می یابد، یعنی مرکز تعارض می شود. و از این رو دست به تدوین نظریه مراحل رشد روانی – جنسی زد که طی آن کودک در هر مرحله تحت تاثیر یک ناحیه شهوت زای بدن قرار می گیرد. یک ناحیه ی شهوت زا منطقه ای از بدن است که به تحریک حساس است، هنگامی که چنین ناحیه ای به طریقی مورد نوازش، مالش یا تحریک قرار گیرد، احساسی خوشایند پدید می آید.
⚛️در هر مرحله رشد، تعارض وجود دارد که باید پیش از آنکه نوباوه یا کودک بتواند پا به مرحله بعد بگذارد، به شکل رضایت بخشی حل شود. گاهی فرد مایل نیست یا نمی تواند از مرحله ای به مرحله بعد برود، به این دلیل که تعارض حل نشده است و یا به این دلیل که نیازها به صورت افراطی ارضاء شده اند، که او نمی تواند به مرحله ای بعد پا بگذارد. در هر مورد گفته می شود که فرد در این مرحله رشد تثبیت شده است. در تثبیت بخشی از زیست مایه (انرژی روانی) در همان مرحله رشد به شکلی نیروگذاری شده باقی می ماند و انرژی کمتری برای مرحله های بعد جا می گذارد. محور این مراحل روانی – جنسی سابق جنسی کودک است.
🔵الف) مرحله ی دهانی
نخستین مرحله رشد روانی – جنسی سال اول زندگی است. در طول این دوره ، دهان منبع اصلی لذت کودک است. این لذت ناشی از مکیدن ، گازگرفتن ، و بلعیدن همراه با احساس لبها ، دهان و گونه هاست.
⚛️دو نوع فعالیت در طول این مرحله انجام می گیرد: رفتار جذب کننده ی دهانی (فرو بردن ، مثل غذاخوردن) ، رفتار پرخاشگرانه ی دهانی (تف انداختن). بزرگسالی که در مرحله ی جذب دهانی تثبیت شده است به طور افراطی در بند فعالیتهای دهانی است. رفتارهایی مانند خوردن ، نوشیدن ، سیگار کشیدن ، بوسیدن و ... اگر شخصی در کودکی بیش از حد ارضاء شده باشد ، شخصیت دهانی او در بزرگسالی مستعد خوش بینی مفرط و وابستگی زیاد خواهد بود. از آنجایی که این افراد در کودکی بیش از اندازه لوس شده اند ، اتکایشان به دیگران برای ارضای نیازهایشان تداوم می یابد ، در نتیجه بسیار زودباورند. هر چه را که به آنها گفته می شود می پذیرند و بی اندازه به دیگران اعتماد می کنند ، این گونه افراد در سنخ « شخصیت پذیرا » یا « منفعل دهانی » قرار می گیرند.
⚛️دومین مرحله دهانی، مرحله پرخاشگر دانی در طول رویش دردناک و ناکام کننده ی دندانها رخ می دهد. اشخاصی که در این مرحله تثبیت شده اند مستعد بدبینی، خصومت و پرخاشگری مفرط هستند. این افراد احتمالا اهل جدل و طعنه گویی هستند و در مقابل یدگران سخنان گزنده و گرایشهای آزارگرانه نشان می دهند. رشک بردن به دیگران در این اشخاص دیده می شود و به طور مستمر سعی در چیرگی ، استثمار و زیر نفوذ قرار دادن افراد دیگر دارند. این سنخ شخصیت « آزارگرانه دهانی » نیز نامیده می شود.
مرحله دهانی هنگام از شیر گرفتن کودک پایان می یابد.
#رشد #روانشناسى #فروید
@pathwaystogod
☸️فروید تعارضهای نیرومندی را با ماهیت جنسی در نوزاد و کودک خردسال شناسایی کرد، تعارضهایی که به نظر می رسیدند پیرامون ناحیه های خاصی از بدن گردش می کنند. همچنین او اعتقاد داشت که در سنین مختلف هر ناحیه بدن اهمیت بیشتری می یابد، یعنی مرکز تعارض می شود. و از این رو دست به تدوین نظریه مراحل رشد روانی – جنسی زد که طی آن کودک در هر مرحله تحت تاثیر یک ناحیه شهوت زای بدن قرار می گیرد. یک ناحیه ی شهوت زا منطقه ای از بدن است که به تحریک حساس است، هنگامی که چنین ناحیه ای به طریقی مورد نوازش، مالش یا تحریک قرار گیرد، احساسی خوشایند پدید می آید.
⚛️در هر مرحله رشد، تعارض وجود دارد که باید پیش از آنکه نوباوه یا کودک بتواند پا به مرحله بعد بگذارد، به شکل رضایت بخشی حل شود. گاهی فرد مایل نیست یا نمی تواند از مرحله ای به مرحله بعد برود، به این دلیل که تعارض حل نشده است و یا به این دلیل که نیازها به صورت افراطی ارضاء شده اند، که او نمی تواند به مرحله ای بعد پا بگذارد. در هر مورد گفته می شود که فرد در این مرحله رشد تثبیت شده است. در تثبیت بخشی از زیست مایه (انرژی روانی) در همان مرحله رشد به شکلی نیروگذاری شده باقی می ماند و انرژی کمتری برای مرحله های بعد جا می گذارد. محور این مراحل روانی – جنسی سابق جنسی کودک است.
🔵الف) مرحله ی دهانی
نخستین مرحله رشد روانی – جنسی سال اول زندگی است. در طول این دوره ، دهان منبع اصلی لذت کودک است. این لذت ناشی از مکیدن ، گازگرفتن ، و بلعیدن همراه با احساس لبها ، دهان و گونه هاست.
⚛️دو نوع فعالیت در طول این مرحله انجام می گیرد: رفتار جذب کننده ی دهانی (فرو بردن ، مثل غذاخوردن) ، رفتار پرخاشگرانه ی دهانی (تف انداختن). بزرگسالی که در مرحله ی جذب دهانی تثبیت شده است به طور افراطی در بند فعالیتهای دهانی است. رفتارهایی مانند خوردن ، نوشیدن ، سیگار کشیدن ، بوسیدن و ... اگر شخصی در کودکی بیش از حد ارضاء شده باشد ، شخصیت دهانی او در بزرگسالی مستعد خوش بینی مفرط و وابستگی زیاد خواهد بود. از آنجایی که این افراد در کودکی بیش از اندازه لوس شده اند ، اتکایشان به دیگران برای ارضای نیازهایشان تداوم می یابد ، در نتیجه بسیار زودباورند. هر چه را که به آنها گفته می شود می پذیرند و بی اندازه به دیگران اعتماد می کنند ، این گونه افراد در سنخ « شخصیت پذیرا » یا « منفعل دهانی » قرار می گیرند.
⚛️دومین مرحله دهانی، مرحله پرخاشگر دانی در طول رویش دردناک و ناکام کننده ی دندانها رخ می دهد. اشخاصی که در این مرحله تثبیت شده اند مستعد بدبینی، خصومت و پرخاشگری مفرط هستند. این افراد احتمالا اهل جدل و طعنه گویی هستند و در مقابل یدگران سخنان گزنده و گرایشهای آزارگرانه نشان می دهند. رشک بردن به دیگران در این اشخاص دیده می شود و به طور مستمر سعی در چیرگی ، استثمار و زیر نفوذ قرار دادن افراد دیگر دارند. این سنخ شخصیت « آزارگرانه دهانی » نیز نامیده می شود.
مرحله دهانی هنگام از شیر گرفتن کودک پایان می یابد.
#رشد #روانشناسى #فروید
@pathwaystogod
✨🍥مراحل رشد روانی - جنسی کودک از دید فروید🍥✨
🔵ب) مرحله ی مقعدی
مرحله ی مقعدی در پایان ۲ سالگی با آموزش کودک برای توالت رفتن آغاز می شود. فروید تجربه این آموزش را برای رشد شخصیت حیاتی می داند. دفع مدفوع موجب لذت کودک می شود، اما با شروع آموزش آداب توالت او باید یاد بگیرد که این لذت را به تاخیر اندازد.
🔵پ) مرحله ی آلتی: حل عقده ی ادیپ
این مرحله در حدود ۴ یا ۵ سالگی آغاز می شود. کودکان در این سن رغبت زیادی به اکتشاف و دستکاری اندامهای تناسلی خود و دیگران نشان می دهند. لذت از ناحیه تناسلی ناشی می شود و این امر نه تنها از طریق رفتارهایی مانند استمناء ، بلکهاز طریق خیالپردازی ها نیز صورت می گیرد.
⚛️تعارضهای مرحله ی آلتی آخرین مرحله رشد پیش تناسلی یا کودکی را شامل می شوند و از نظر حل شدن ، پیچیده ترین تعارضها هستند. چرا که هنجارها و ارزشهای اجتماعی به شدت آنرا طرد و نفی می کند. تعارض بنیادین مرحله آلتی در پیرامون میل ناهشیار کودک به زنانی با والد غیر همجنس جای می گیرد که همراه است با میل ناهشیار کودک به جانشین شدن یا حتی از میان برداشتن والد همجنس.
⚛️از اینجا عقده ادیپ (Oedipus Complex) شکل می گیرد. این نام یکی از اسطوره های یونانی است که از نمایشنامه ی ادیپ شهریار (Oedipus Rex) به نگارش درآمده است. در این داستان ، ادیپ جوان پدرش را می کشد و با مادرش ازدواج می کند ، بی آنکه آن زمان بداند که آنها کیستند.
⚛️عقده ادیپ از آنجا شکل می گیرد که پسر به مادرش عشق می ورزد و نسبت به او احساس جنسی دارد، اما در این میان پدر رقیب و یک تهدید می باشد. این امر باعث می شود که در کودک ترس خاصی در مورد آلتش شکل گیرد. او می ترسد که پدرش اندام خاطی وی را که منبع لذت و هوسهای جنسی او هستند ، قطع کند. بدین ترتیب در کودک « اضطراب اختگی ، Contrition anxiety » پدید می آید.
⚛️ترس پسر از اختگی چنان نیرومند است که او مجبور به واپس راندن میل جنسی نسبت به مادرش می شود. فروید جریان را حل تعارض ادیپ می نامد. این جریان شامل جایگزینی مهری پذیرفته تر به جای میل جنسی به مادر همانند سازی گسترده با پدر است. بدین ترتیب یکی از نتایج حل عقده ادیپ شکل گیری « فراخود » است.
فروید درباره ی عقده الکترا (Electra Complex) کمتر توضیح داد. در اسطوره های یونانی الکترا برادرش را با نیرنگ وادار به کشتن مادر و معشوق مادرشان کرد ، زیرا این دو پیش از این پدر الکترا را به قتل رسانده بودند. دختر نیز مانند پسر ، اولین موضوع عشق اش مادر است که نخستین منبع غذا ، مهر و امنیت او در کودکی است. اما در خلال مرحله ی آلتی پدر موضوع جدید عشق دختر می شود. او در می یابد که پسرها دارای اندام جنسی برآمده هستند و دخترها چنین چیزی ندارند. دختر مادرش را به خاطر شرایط اختگی و در نتیجه فرودستی سرزنش می کند و در مقابل عشق خود را به پدرش منتقل می کند، زیرا پدر مالک آلتی بزرگ است. با این حال دختر در کنار عشق ، به پدر رشک هم می ورزد. بدین ترتیب در دختر حالت غبطه آلتی ، «Penis envy » پدید می آید. بدین جهت می بینیم که هم در دختر و هم پسر ، اضطراب آلتی و غبطه آلتی بدین ترتیب شکل می گیرد که دختر احساس می کند آلتش را از دست داده است و پسر می ترسد که مبادا آن را از دست بدهد.
⚛️منش یا شخصیت آلتی نشانهایی از خود شیفتگی شدید بروز می دهد و در این حال هر چند تلاش مستمری برای جذب جنس مخالف انجام می دهد ، اما برقراری رابطه پخته دگرجنس خواهانه با دشواری همراه است. این افراد نیازمند آن هستند که صفتهای جذاب و بی همتایشان به طور پیوسته مورد شناخت و تحسین قرار گیرد. آنها تا زمانی که چنین حمایتی را دریافت می کنند ، کارکردشان خوب به نظر می رسد ، اما با از دست دادن آن مورد هجوم احساسهای بی کفایتی و حقارت قرار می گیرند.
مردی که شخصیت آلتی دارد گستاخ ، خودبین و متکی به نفس است. این افراد همواره مردانگی شان را، برای مثال از طریق تصاحب کردنهای جنسی مکرر، به رخ می کشند یا نمایان می سازند.
⚛️زنی که شخصیت آلتی دارد در زنانگی خویش اغراق می کند، و قریحه و فریبندگی خود را جهت درهم شکستن و تسخیر مردان به کار می گیرد.
#روانشناسی #رشد #کودک #فروید
@pathwaystogod
🔵ب) مرحله ی مقعدی
مرحله ی مقعدی در پایان ۲ سالگی با آموزش کودک برای توالت رفتن آغاز می شود. فروید تجربه این آموزش را برای رشد شخصیت حیاتی می داند. دفع مدفوع موجب لذت کودک می شود، اما با شروع آموزش آداب توالت او باید یاد بگیرد که این لذت را به تاخیر اندازد.
🔵پ) مرحله ی آلتی: حل عقده ی ادیپ
این مرحله در حدود ۴ یا ۵ سالگی آغاز می شود. کودکان در این سن رغبت زیادی به اکتشاف و دستکاری اندامهای تناسلی خود و دیگران نشان می دهند. لذت از ناحیه تناسلی ناشی می شود و این امر نه تنها از طریق رفتارهایی مانند استمناء ، بلکهاز طریق خیالپردازی ها نیز صورت می گیرد.
⚛️تعارضهای مرحله ی آلتی آخرین مرحله رشد پیش تناسلی یا کودکی را شامل می شوند و از نظر حل شدن ، پیچیده ترین تعارضها هستند. چرا که هنجارها و ارزشهای اجتماعی به شدت آنرا طرد و نفی می کند. تعارض بنیادین مرحله آلتی در پیرامون میل ناهشیار کودک به زنانی با والد غیر همجنس جای می گیرد که همراه است با میل ناهشیار کودک به جانشین شدن یا حتی از میان برداشتن والد همجنس.
⚛️از اینجا عقده ادیپ (Oedipus Complex) شکل می گیرد. این نام یکی از اسطوره های یونانی است که از نمایشنامه ی ادیپ شهریار (Oedipus Rex) به نگارش درآمده است. در این داستان ، ادیپ جوان پدرش را می کشد و با مادرش ازدواج می کند ، بی آنکه آن زمان بداند که آنها کیستند.
⚛️عقده ادیپ از آنجا شکل می گیرد که پسر به مادرش عشق می ورزد و نسبت به او احساس جنسی دارد، اما در این میان پدر رقیب و یک تهدید می باشد. این امر باعث می شود که در کودک ترس خاصی در مورد آلتش شکل گیرد. او می ترسد که پدرش اندام خاطی وی را که منبع لذت و هوسهای جنسی او هستند ، قطع کند. بدین ترتیب در کودک « اضطراب اختگی ، Contrition anxiety » پدید می آید.
⚛️ترس پسر از اختگی چنان نیرومند است که او مجبور به واپس راندن میل جنسی نسبت به مادرش می شود. فروید جریان را حل تعارض ادیپ می نامد. این جریان شامل جایگزینی مهری پذیرفته تر به جای میل جنسی به مادر همانند سازی گسترده با پدر است. بدین ترتیب یکی از نتایج حل عقده ادیپ شکل گیری « فراخود » است.
فروید درباره ی عقده الکترا (Electra Complex) کمتر توضیح داد. در اسطوره های یونانی الکترا برادرش را با نیرنگ وادار به کشتن مادر و معشوق مادرشان کرد ، زیرا این دو پیش از این پدر الکترا را به قتل رسانده بودند. دختر نیز مانند پسر ، اولین موضوع عشق اش مادر است که نخستین منبع غذا ، مهر و امنیت او در کودکی است. اما در خلال مرحله ی آلتی پدر موضوع جدید عشق دختر می شود. او در می یابد که پسرها دارای اندام جنسی برآمده هستند و دخترها چنین چیزی ندارند. دختر مادرش را به خاطر شرایط اختگی و در نتیجه فرودستی سرزنش می کند و در مقابل عشق خود را به پدرش منتقل می کند، زیرا پدر مالک آلتی بزرگ است. با این حال دختر در کنار عشق ، به پدر رشک هم می ورزد. بدین ترتیب در دختر حالت غبطه آلتی ، «Penis envy » پدید می آید. بدین جهت می بینیم که هم در دختر و هم پسر ، اضطراب آلتی و غبطه آلتی بدین ترتیب شکل می گیرد که دختر احساس می کند آلتش را از دست داده است و پسر می ترسد که مبادا آن را از دست بدهد.
⚛️منش یا شخصیت آلتی نشانهایی از خود شیفتگی شدید بروز می دهد و در این حال هر چند تلاش مستمری برای جذب جنس مخالف انجام می دهد ، اما برقراری رابطه پخته دگرجنس خواهانه با دشواری همراه است. این افراد نیازمند آن هستند که صفتهای جذاب و بی همتایشان به طور پیوسته مورد شناخت و تحسین قرار گیرد. آنها تا زمانی که چنین حمایتی را دریافت می کنند ، کارکردشان خوب به نظر می رسد ، اما با از دست دادن آن مورد هجوم احساسهای بی کفایتی و حقارت قرار می گیرند.
مردی که شخصیت آلتی دارد گستاخ ، خودبین و متکی به نفس است. این افراد همواره مردانگی شان را، برای مثال از طریق تصاحب کردنهای جنسی مکرر، به رخ می کشند یا نمایان می سازند.
⚛️زنی که شخصیت آلتی دارد در زنانگی خویش اغراق می کند، و قریحه و فریبندگی خود را جهت درهم شکستن و تسخیر مردان به کار می گیرد.
#روانشناسی #رشد #کودک #فروید
@pathwaystogod
✨✨🍥 روانشناسی فروید (اید - ایگو- سوپر ايگو) 🍥✨✨
⚛️ 1-Id ، اید ، نهاد
فروید در سال 1923 مدل ساختاری دستگاه روانی را با اید و ایگو معرفی نمود. از نقطه نظر ساختاری دستگاه روانی به سه حوزه تقسیم می شود: اید، ایگو و سوپر ایگو، كه اعمالِ متفاوتی دارند.
اید محل سائق ( انگیزه ) های غریزی است و تحت سلطه فرآیند اولیه (primary process) است، بنابراین بر اساس اصل لذت و بدون توجه به واقعیت عمل می كند. فروید نهاد را یك منبع انرژی كاملاً بی سازمان ابتدایی فرض می كرد كه از غرایز مشتق شده و تحت سلطه فرآیند اولیه است. به عقیده او، كودك در زمان تولد فقط دارای نهاد است كه با سائق های غریزی، مدام در تلاش اقناع ( ارضا ) شدن است. نوزاد توانایی كنترل یا تعدیل ( متعادل ) این سائق ها را ندارد و در سازگاری با محیط خارج كاملاً به افراد دیگر متكی است.
⚛️ 2- ego، ایگو ، خود، من
ایگو، نماینده ی سازمانی منطقی تر است كه كار آن اجتناب از درد و ناراحتی است و برای تطابق با تقاضاهای خارج، تخلیه سائق های غریزی را تعدیل نموده یا مهار می كند. بر اساس رابطه بین حس و ادراك و كار عضلانی، كسی كه در مرحله ایگو قرار دارد ، دارای حركت ارادی و مستقل است؛ ایگو وظیفه حفاظت از خود را در برابر حوادث بیرونی برعهده دارد. فعالیت ایگو با توجه به تنش ناشی از تحریكات تعدیل می شود ؛ خواه این تنش ها درونساز بوده یا از خارج وارد شوند. فروید روی نقش غریزه ها در رشد ایگو تأكید می كند، بخصوص بر نقش تعارض . در ابتدا تعارض بین اید و دنیای خارج است، بعدها این تعارض بین اید و خود ایگو ظاهر می گردد. ( نوزادان در ابتدا قادر به تفكیك جسم خود از دنیای خارج نیستند. رشد ایگو زمانی شروع می شود كه كودك به مجزا بودن جسم خود از دنیای خارج واقف می گردد.)
⚛️ 3- Superego، سوپر ایگو ، من برتر
من برتر نمودار درونی ارزش های دیرین و كمال مطلوب اجتماعی است؛ آنچنان كه والدین و مربیان ، آنها را به كودك شناسانده و یا سیستم كیفر و پاداش ذهنی او كرده اند. من برتر حربه اخلاقی شخصیت است و درست در مقابل نهاد قرار دارد و در واقع با آنچه وجدان اخلاقی خوانده می شود و با آنچه كانت از آن به عقل عملی تعبیر كرده است، فرقی ندارد. حاصل این كه من برتر به سوی كمال می گراید نه به سوی لذت در خوشی؛ توجهش معطوف است به تشخیص درست از نادرست و مطابقت عمل با اصول و موازین اخلاقی كه در اجتماع مورد قبول هستند و از آنِ او شده اند؛ و نیز واداشتن شخص به این كه رفتار خود را با آن موازین و اصول منطبق سازد تا آنجا كه هرگاه متوجه عمل خیر شود و به آن عمل نماید غرور و رضامندی و لذت معنوی وی را دست دهد، و چنانچه به سوی بدی گراید و به آن عمل كند خود را خفیف و خوار احساس نماید و گناهكار و مستحق ملامت و سرزنش بداند. باری من برتر، هم با " نهاد" مخالفت می ورزد، هم با « من» ، زیرا كار او یكی جلوگیری از عملی شدن بسیاری از خواهش های نهاد، بخصوص خواهش هایی است كه جنبه جنسی و پرخاشگری دارند ؛ دیگری قانع ساختن "من" است نسبت به اینكه غرض ( مقصود ) ها و هدف های اخلاقی را جایگزین غرض ها و هدف های واقعی كند؛ و دیگر توجه دادن شخص است به سوی كمال و سعی در وصول به آن.
#فروید #منیت #ایگو #سوپر_ایگو
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
⚛️ 1-Id ، اید ، نهاد
فروید در سال 1923 مدل ساختاری دستگاه روانی را با اید و ایگو معرفی نمود. از نقطه نظر ساختاری دستگاه روانی به سه حوزه تقسیم می شود: اید، ایگو و سوپر ایگو، كه اعمالِ متفاوتی دارند.
اید محل سائق ( انگیزه ) های غریزی است و تحت سلطه فرآیند اولیه (primary process) است، بنابراین بر اساس اصل لذت و بدون توجه به واقعیت عمل می كند. فروید نهاد را یك منبع انرژی كاملاً بی سازمان ابتدایی فرض می كرد كه از غرایز مشتق شده و تحت سلطه فرآیند اولیه است. به عقیده او، كودك در زمان تولد فقط دارای نهاد است كه با سائق های غریزی، مدام در تلاش اقناع ( ارضا ) شدن است. نوزاد توانایی كنترل یا تعدیل ( متعادل ) این سائق ها را ندارد و در سازگاری با محیط خارج كاملاً به افراد دیگر متكی است.
⚛️ 2- ego، ایگو ، خود، من
ایگو، نماینده ی سازمانی منطقی تر است كه كار آن اجتناب از درد و ناراحتی است و برای تطابق با تقاضاهای خارج، تخلیه سائق های غریزی را تعدیل نموده یا مهار می كند. بر اساس رابطه بین حس و ادراك و كار عضلانی، كسی كه در مرحله ایگو قرار دارد ، دارای حركت ارادی و مستقل است؛ ایگو وظیفه حفاظت از خود را در برابر حوادث بیرونی برعهده دارد. فعالیت ایگو با توجه به تنش ناشی از تحریكات تعدیل می شود ؛ خواه این تنش ها درونساز بوده یا از خارج وارد شوند. فروید روی نقش غریزه ها در رشد ایگو تأكید می كند، بخصوص بر نقش تعارض . در ابتدا تعارض بین اید و دنیای خارج است، بعدها این تعارض بین اید و خود ایگو ظاهر می گردد. ( نوزادان در ابتدا قادر به تفكیك جسم خود از دنیای خارج نیستند. رشد ایگو زمانی شروع می شود كه كودك به مجزا بودن جسم خود از دنیای خارج واقف می گردد.)
⚛️ 3- Superego، سوپر ایگو ، من برتر
من برتر نمودار درونی ارزش های دیرین و كمال مطلوب اجتماعی است؛ آنچنان كه والدین و مربیان ، آنها را به كودك شناسانده و یا سیستم كیفر و پاداش ذهنی او كرده اند. من برتر حربه اخلاقی شخصیت است و درست در مقابل نهاد قرار دارد و در واقع با آنچه وجدان اخلاقی خوانده می شود و با آنچه كانت از آن به عقل عملی تعبیر كرده است، فرقی ندارد. حاصل این كه من برتر به سوی كمال می گراید نه به سوی لذت در خوشی؛ توجهش معطوف است به تشخیص درست از نادرست و مطابقت عمل با اصول و موازین اخلاقی كه در اجتماع مورد قبول هستند و از آنِ او شده اند؛ و نیز واداشتن شخص به این كه رفتار خود را با آن موازین و اصول منطبق سازد تا آنجا كه هرگاه متوجه عمل خیر شود و به آن عمل نماید غرور و رضامندی و لذت معنوی وی را دست دهد، و چنانچه به سوی بدی گراید و به آن عمل كند خود را خفیف و خوار احساس نماید و گناهكار و مستحق ملامت و سرزنش بداند. باری من برتر، هم با " نهاد" مخالفت می ورزد، هم با « من» ، زیرا كار او یكی جلوگیری از عملی شدن بسیاری از خواهش های نهاد، بخصوص خواهش هایی است كه جنبه جنسی و پرخاشگری دارند ؛ دیگری قانع ساختن "من" است نسبت به اینكه غرض ( مقصود ) ها و هدف های اخلاقی را جایگزین غرض ها و هدف های واقعی كند؛ و دیگر توجه دادن شخص است به سوی كمال و سعی در وصول به آن.
#فروید #منیت #ایگو #سوپر_ایگو
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
چه خدمت بزرگی برای بشریت بود اگر فردی با قابلیت زیگموند فروید، به جای روانكاوی بیماران روانی و تحلیل رویاهای آنها، بر روی رویاها و خیالپردازیهای كسانی كار میكرد كه از نظر روانشناسی سالم بودند و نه تنها سالم كه افرادی خلاق و آفرینشگر بودند. تحلیل رویاهای این عده نشان خواهد داد كه همهی رویاها واپس خورده نیستند، بلكه رویاهایی هستند كه از شعوری خلاقتر از مردمان عادی نشأت گرفتهاند. و رویاهای آنها بیمارگونه نیست، بلكه به طرزی واقعی و اصیل سالم است. سراسر تكامل انسان و آگاهی او به وجود همین خیالپردازان بستگی داشته است.
👈 كل هستی یك واحد ارگانیك است. شما فقط دست به دست همنوعان خود نمیدهید، بلكه دست به دست درختان هم میدهید.شما نه تنها با هم نفس میكشید، بلكه كل كائنات با هم نفس میكشد.جهان در یك هارمونی عمیق به سر میبرد. تنها انسان زبان هارمونی را فراموش كرده است و من این جا هستم كه آن را به یادت آورم. ما در حال خلق هارمونی نیستیم؛ هارمونی واقعیت ماست. این درست همان چیزی است كه از یاد بردهای. چه بسا به قدری بدیهی است كه شخص تمایل دارد آن را فراموش كند شاید هم در هارمونی به دنیا آمده باشی؛ تو چه طور میتوانی در فكر آن باشی؟
در حكایتی قدیمی آمده است كه ماهییی كه سرآمد مغز متفكران بود، از ماهی دیگری پرسید: «دربارهی اقیانوس خیلی چیزها شنیدهام، پس این اقیانوس كجاست؟» و آن ماهی در اقیانوس بود و همهی عمرش را در اقیانوس به سر برده بود؛ هرگز هیچ جدایی یا مفارقتی از آن اتفاق نیفتاده بود. او هرگز اقیانوس را به عنوان شیئی مجزا از خود ندیده بود. ماهی پیری آن فیلسوف جوان را در گوشهای گیر آورد و به او گفت: «اقیانوس همان است كه در آن زندگی میكنیم.»
اما فیلسوف جوان گفت: «شوخیات گرفته؟ این آب است و تو به این میگویی اقیانوس؟ من باید بیشتر تحقیق كنم و از افراد عاقلتری حقیقت را جویا شوم.»یك ماهی فقط هنگامی اقیانوس را میشناسد كه ماهیگیری او را بگیرد، از اقیانوس بیرون بیاورد و بر روی شنها پرتابش كند. بعد او برای نخستین بار درمییابد كه همیشه در اقیانوس زندگی میكرده است، اقیانوس زندگی اوست و بدون اقیانوس نمیتواند زنده بماند.اما در مورد انسان مشكل اینجاست كه نمیتوان او را از هستی بیرون آورد. هستی لایتناهی است. هیچ ساحلی ندارد كه به دور از هستی بر روی آن قرار بگیری و از آن جا هستی را مشاهده كنی. هر جا كه باشی، جزوی از آن خواهی بود.
ما همه با هم نفس میكشیم. ما همه اعضای یك اركستر هستیم.
#پیوند_جاودانه #فروید#روانشناسی#تعاليم_معنوى #رویا
@pathwaystogod
👈 كل هستی یك واحد ارگانیك است. شما فقط دست به دست همنوعان خود نمیدهید، بلكه دست به دست درختان هم میدهید.شما نه تنها با هم نفس میكشید، بلكه كل كائنات با هم نفس میكشد.جهان در یك هارمونی عمیق به سر میبرد. تنها انسان زبان هارمونی را فراموش كرده است و من این جا هستم كه آن را به یادت آورم. ما در حال خلق هارمونی نیستیم؛ هارمونی واقعیت ماست. این درست همان چیزی است كه از یاد بردهای. چه بسا به قدری بدیهی است كه شخص تمایل دارد آن را فراموش كند شاید هم در هارمونی به دنیا آمده باشی؛ تو چه طور میتوانی در فكر آن باشی؟
در حكایتی قدیمی آمده است كه ماهییی كه سرآمد مغز متفكران بود، از ماهی دیگری پرسید: «دربارهی اقیانوس خیلی چیزها شنیدهام، پس این اقیانوس كجاست؟» و آن ماهی در اقیانوس بود و همهی عمرش را در اقیانوس به سر برده بود؛ هرگز هیچ جدایی یا مفارقتی از آن اتفاق نیفتاده بود. او هرگز اقیانوس را به عنوان شیئی مجزا از خود ندیده بود. ماهی پیری آن فیلسوف جوان را در گوشهای گیر آورد و به او گفت: «اقیانوس همان است كه در آن زندگی میكنیم.»
اما فیلسوف جوان گفت: «شوخیات گرفته؟ این آب است و تو به این میگویی اقیانوس؟ من باید بیشتر تحقیق كنم و از افراد عاقلتری حقیقت را جویا شوم.»یك ماهی فقط هنگامی اقیانوس را میشناسد كه ماهیگیری او را بگیرد، از اقیانوس بیرون بیاورد و بر روی شنها پرتابش كند. بعد او برای نخستین بار درمییابد كه همیشه در اقیانوس زندگی میكرده است، اقیانوس زندگی اوست و بدون اقیانوس نمیتواند زنده بماند.اما در مورد انسان مشكل اینجاست كه نمیتوان او را از هستی بیرون آورد. هستی لایتناهی است. هیچ ساحلی ندارد كه به دور از هستی بر روی آن قرار بگیری و از آن جا هستی را مشاهده كنی. هر جا كه باشی، جزوی از آن خواهی بود.
ما همه با هم نفس میكشیم. ما همه اعضای یك اركستر هستیم.
#پیوند_جاودانه #فروید#روانشناسی#تعاليم_معنوى #رویا
@pathwaystogod
🌿✨🧘✨🔮✨🧘✨🌿
✨✨🎆 تمایلات انسان در زندگی 🎆✨✨
در شکل گیری "میل و انگیزه" در انسان عوامل مختلفی چون، معیارهای روانشناسی، اجتماعی، روانکاوی و جسمی و ژنتیکی(ترشح غدد داخلی) موثر می باشند.
در واقع اشتیاق و تمایلات در هر انسان، اساس حیات او را بنیان می سازد و بدون آن زندگی معنا ندارد. چگونگی قالب انسان ،حالات هر فرد از وضعیت روحی تا موقعیت شغلی وی همگی به تمایلات و نحوه ی بروز آن بستگی دارد.
چگونگی بارتاب میل و انگیزه در رفتار هر شخص، چه مثبت و چه منفی، کاملا امری است فطری. از جمله پایه های اساسی بروز تمایلات در هر فرد، معیارهای محیطی و فیزیولوژی(جسمی) می باشد، بطور مثال، میزان ترشح هورمونهای جنسی از جمله تستوسترون باعث ایجاد میل جنسی و عدم بروز این حس به خشونت افراد در جامعه منتهی می شود. وجود ترشح بالای این هورمون ها مثل تستوسترون در مردها و در برخی زنان، عاملی است جهت گرایش به میل شدید جنسی، حس رقابت جویی، افزایش قدرت جسمانی و در بعضی موارد ناهنجاری های خشونت آمیز.
تمامی تمایلات انسان به سه دسته ی اصلی تقسیم می شوند:
1- میل به زاد و ولد؛ براساس نظریه تکاملی فروید، از ابتدای خلقت، هدف آمیزش در انسان، زاد و ولد و بقای نسل بوده است. وجود تمایلات جنسی قوی در مردها و همچنین زنها عاملی است حیاتی برای ایجاد حس آمیزش و زاد و ولد که لازمه ی بقای انسان است. از نظر زیست شناسی ایجاد رابطه ی جنسی و آمیزش برای تولید مثل همواره در رأس نظریه های فروید قرار دارد، همانطور که قبلا اشاره شد، وی معتقد به هدفمند بودن شهوت و میل جنسی است بطوریکه نتیجه ی این آمیزش در جهت مثبتی مثل تولید مثل و داشتن فرزند پیش می رود. در اصل فروید و تمامی روانشناسان بر این باورند که میزان تمایلات جنسی و شهوت در هر انسان، بنیاد اصلی تکامل انسانی می باشد. از نظر روانشناسی تأمین میل جنسی در هر فرد، می تواند حکم کلیدی را جهت شروع و گشایش میل به خلاقیت و کارآفرینی در اجتماع ( مثل حرفه هایی چون، نقاشان، نویسندگی و...)، دارا باشد.
2- میل قدرت طلبی:
قدرت طلبی به معنای کسب قدرت انگیزه ای است تهاجمی ولی مثبت جهت پیشرفت و امیال محرک در هر فرد، در واقع تمامی سیاستمداران، رهبران، مدیران، پزشکان و تمامی افراد خواستار قدرت، با بروز آن می توانند افراد زیر نظر خود را راهبری و کنترل کنند. همچنین مواردی دیگر مثل میل به کسب ثروت، شهرت و تسهیلات بیشتر دیگر در زندگی نیز زیرمجموعه ی همین دسته می باشند.
🌿✨🧘✨🔮✨🧘✨🌿
#تمایلات_انسانی #میل_قدرت_طلبی #میل_به_زاد_و_ولد #تمایل_به_هدفمند_بودن #روانشناسی #فروید #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 تمایلات انسان در زندگی 🎆✨✨
در شکل گیری "میل و انگیزه" در انسان عوامل مختلفی چون، معیارهای روانشناسی، اجتماعی، روانکاوی و جسمی و ژنتیکی(ترشح غدد داخلی) موثر می باشند.
در واقع اشتیاق و تمایلات در هر انسان، اساس حیات او را بنیان می سازد و بدون آن زندگی معنا ندارد. چگونگی قالب انسان ،حالات هر فرد از وضعیت روحی تا موقعیت شغلی وی همگی به تمایلات و نحوه ی بروز آن بستگی دارد.
چگونگی بارتاب میل و انگیزه در رفتار هر شخص، چه مثبت و چه منفی، کاملا امری است فطری. از جمله پایه های اساسی بروز تمایلات در هر فرد، معیارهای محیطی و فیزیولوژی(جسمی) می باشد، بطور مثال، میزان ترشح هورمونهای جنسی از جمله تستوسترون باعث ایجاد میل جنسی و عدم بروز این حس به خشونت افراد در جامعه منتهی می شود. وجود ترشح بالای این هورمون ها مثل تستوسترون در مردها و در برخی زنان، عاملی است جهت گرایش به میل شدید جنسی، حس رقابت جویی، افزایش قدرت جسمانی و در بعضی موارد ناهنجاری های خشونت آمیز.
تمامی تمایلات انسان به سه دسته ی اصلی تقسیم می شوند:
1- میل به زاد و ولد؛ براساس نظریه تکاملی فروید، از ابتدای خلقت، هدف آمیزش در انسان، زاد و ولد و بقای نسل بوده است. وجود تمایلات جنسی قوی در مردها و همچنین زنها عاملی است حیاتی برای ایجاد حس آمیزش و زاد و ولد که لازمه ی بقای انسان است. از نظر زیست شناسی ایجاد رابطه ی جنسی و آمیزش برای تولید مثل همواره در رأس نظریه های فروید قرار دارد، همانطور که قبلا اشاره شد، وی معتقد به هدفمند بودن شهوت و میل جنسی است بطوریکه نتیجه ی این آمیزش در جهت مثبتی مثل تولید مثل و داشتن فرزند پیش می رود. در اصل فروید و تمامی روانشناسان بر این باورند که میزان تمایلات جنسی و شهوت در هر انسان، بنیاد اصلی تکامل انسانی می باشد. از نظر روانشناسی تأمین میل جنسی در هر فرد، می تواند حکم کلیدی را جهت شروع و گشایش میل به خلاقیت و کارآفرینی در اجتماع ( مثل حرفه هایی چون، نقاشان، نویسندگی و...)، دارا باشد.
2- میل قدرت طلبی:
قدرت طلبی به معنای کسب قدرت انگیزه ای است تهاجمی ولی مثبت جهت پیشرفت و امیال محرک در هر فرد، در واقع تمامی سیاستمداران، رهبران، مدیران، پزشکان و تمامی افراد خواستار قدرت، با بروز آن می توانند افراد زیر نظر خود را راهبری و کنترل کنند. همچنین مواردی دیگر مثل میل به کسب ثروت، شهرت و تسهیلات بیشتر دیگر در زندگی نیز زیرمجموعه ی همین دسته می باشند.
🌿✨🧘✨🔮✨🧘✨🌿
#تمایلات_انسانی #میل_قدرت_طلبی #میل_به_زاد_و_ولد #تمایل_به_هدفمند_بودن #روانشناسی #فروید #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌿✨🧘✨🔮✨🧘✨🌿
✨✨🎆 تمایلات انسان در زندگی 🎆✨✨
⚜️قسمت دوم:
در اکثر رهبران سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دنیا، همواره این تمایلات موجود و رو به افزایش است! همچنین هنرمندان و سوپراستارها نیز به دلیل شهرت طلبی و تحسین طلبی، همواره از این میل تبعیت دارند.
3- تمایل به هدف مند بودن:
میل به داشتن هدف در زندگی، خود مثل موتور محرکی است برای ایجاد تمایلات و آرزوها در هر فرد. برخی انقلابیون و مبارزان اجتماعی از همین تمایلات پیروی می کنند چرا که همواره برای به نتیجه رساندن و اثبات یک هدف در مبارزه بوده اند. این حس تقریبا معادل حس خودشناسی و تکامل روحی در هر شخص است که چه کم و چه زیاد، همیشه انسان را بسوی هدفی هدایت می کند. رهبران مذهبی و فرقه های مختلف، با سخنرانی ها و مکتوب کردن نظرات خود، به دنبال ایجاد و یا تحول فرقه یا مکتبی جدید می باشند. متاسفانه حتی برخی از رهبران چنان در زمینه موفق عمل می کنند که نتیجه آن افراديست که برای هدفشان حاضر به اعمال انتحاری ، تروریستی و کشتارهای جمعی می شوند.
🌿✨🧘✨🔮✨🧘✨🌿
#تمایلات_انسانی #میل_قدرت_طلبی #میل_به_زاد_و_ولد #تمایل_به_هدفمند_بودن #روانشناسی #فروید #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 تمایلات انسان در زندگی 🎆✨✨
⚜️قسمت دوم:
در اکثر رهبران سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دنیا، همواره این تمایلات موجود و رو به افزایش است! همچنین هنرمندان و سوپراستارها نیز به دلیل شهرت طلبی و تحسین طلبی، همواره از این میل تبعیت دارند.
3- تمایل به هدف مند بودن:
میل به داشتن هدف در زندگی، خود مثل موتور محرکی است برای ایجاد تمایلات و آرزوها در هر فرد. برخی انقلابیون و مبارزان اجتماعی از همین تمایلات پیروی می کنند چرا که همواره برای به نتیجه رساندن و اثبات یک هدف در مبارزه بوده اند. این حس تقریبا معادل حس خودشناسی و تکامل روحی در هر شخص است که چه کم و چه زیاد، همیشه انسان را بسوی هدفی هدایت می کند. رهبران مذهبی و فرقه های مختلف، با سخنرانی ها و مکتوب کردن نظرات خود، به دنبال ایجاد و یا تحول فرقه یا مکتبی جدید می باشند. متاسفانه حتی برخی از رهبران چنان در زمینه موفق عمل می کنند که نتیجه آن افراديست که برای هدفشان حاضر به اعمال انتحاری ، تروریستی و کشتارهای جمعی می شوند.
🌿✨🧘✨🔮✨🧘✨🌿
#تمایلات_انسانی #میل_قدرت_طلبی #میل_به_زاد_و_ولد #تمایل_به_هدفمند_بودن #روانشناسی #فروید #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌿✨🧘✨🔮✨🧘✨🌿
✨✨🎆 تمایلات انسان در زندگی 🎆✨✨
در شکل گیری "میل و انگیزه" در انسان عوامل مختلفی چون، معیارهای روانشناسی، اجتماعی، روانکاوی و جسمی و ژنتیکی(ترشح غدد داخلی) موثر می باشند.
در واقع اشتیاق و تمایلات در هر انسان، اساس حیات او را بنیان می سازد و بدون آن زندگی معنا ندارد. چگونگی قالب انسان ،حالات هر فرد از وضعیت روحی تا موقعیت شغلی وی همگی به تمایلات و نحوه ی بروز آن بستگی دارد.
چگونگی بارتاب میل و انگیزه در رفتار هر شخص، چه مثبت و چه منفی، کاملا امری است فطری. از جمله پایه های اساسی بروز تمایلات در هر فرد، معیارهای محیطی و فیزیولوژی(جسمی) می باشد، بطور مثال، میزان ترشح هورمونهای جنسی از جمله تستوسترون باعث ایجاد میل جنسی و عدم بروز این حس به خشونت افراد در جامعه منتهی می شود. وجود ترشح بالای این هورمون ها مثل تستوسترون در مردها و در برخی زنان، عاملی است جهت گرایش به میل شدید جنسی، حس رقابت جویی، افزایش قدرت جسمانی و در بعضی موارد ناهنجاری های خشونت آمیز.
تمامی تمایلات انسان به سه دسته ی اصلی تقسیم می شوند:
1- میل به زاد و ولد؛ براساس نظریه تکاملی فروید، از ابتدای خلقت، هدف آمیزش در انسان، زاد و ولد و بقای نسل بوده است. وجود تمایلات جنسی قوی در مردها و همچنین زنها عاملی است حیاتی برای ایجاد حس آمیزش و زاد و ولد که لازمه ی بقای انسان است. از نظر زیست شناسی ایجاد رابطه ی جنسی و آمیزش برای تولید مثل همواره در رأس نظریه های فروید قرار دارد، همانطور که قبلا اشاره شد، وی معتقد به هدفمند بودن شهوت و میل جنسی است بطوریکه نتیجه ی این آمیزش در جهت مثبتی مثل تولید مثل و داشتن فرزند پیش می رود. در اصل فروید و تمامی روانشناسان بر این باورند که میزان تمایلات جنسی و شهوت در هر انسان، بنیاد اصلی تکامل انسانی می باشد. از نظر روانشناسی تأمین میل جنسی در هر فرد، می تواند حکم کلیدی را جهت شروع و گشایش میل به خلاقیت و کارآفرینی در اجتماع ( مثل حرفه هایی چون، نقاشان، نویسندگی و...)، دارا باشد.
2- میل قدرت طلبی:
قدرت طلبی به معنای کسب قدرت انگیزه ای است تهاجمی ولی مثبت جهت پیشرفت و امیال محرک در هر فرد، در واقع تمامی سیاستمداران، رهبران، مدیران، پزشکان و تمامی افراد خواستار قدرت، با بروز آن می توانند افراد زیر نظر خود را راهبری و کنترل کنند. همچنین مواردی دیگر مثل میل به کسب ثروت، شهرت و تسهیلات بیشتر دیگر در زندگی نیز زیرمجموعه ی همین دسته می باشند.
🌿✨🧘✨🔮✨🧘✨🌿
#تمایلات_انسانی #میل_قدرت_طلبی #میل_به_زاد_و_ولد #تمایل_به_هدفمند_بودن #روانشناسی #فروید #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 تمایلات انسان در زندگی 🎆✨✨
در شکل گیری "میل و انگیزه" در انسان عوامل مختلفی چون، معیارهای روانشناسی، اجتماعی، روانکاوی و جسمی و ژنتیکی(ترشح غدد داخلی) موثر می باشند.
در واقع اشتیاق و تمایلات در هر انسان، اساس حیات او را بنیان می سازد و بدون آن زندگی معنا ندارد. چگونگی قالب انسان ،حالات هر فرد از وضعیت روحی تا موقعیت شغلی وی همگی به تمایلات و نحوه ی بروز آن بستگی دارد.
چگونگی بارتاب میل و انگیزه در رفتار هر شخص، چه مثبت و چه منفی، کاملا امری است فطری. از جمله پایه های اساسی بروز تمایلات در هر فرد، معیارهای محیطی و فیزیولوژی(جسمی) می باشد، بطور مثال، میزان ترشح هورمونهای جنسی از جمله تستوسترون باعث ایجاد میل جنسی و عدم بروز این حس به خشونت افراد در جامعه منتهی می شود. وجود ترشح بالای این هورمون ها مثل تستوسترون در مردها و در برخی زنان، عاملی است جهت گرایش به میل شدید جنسی، حس رقابت جویی، افزایش قدرت جسمانی و در بعضی موارد ناهنجاری های خشونت آمیز.
تمامی تمایلات انسان به سه دسته ی اصلی تقسیم می شوند:
1- میل به زاد و ولد؛ براساس نظریه تکاملی فروید، از ابتدای خلقت، هدف آمیزش در انسان، زاد و ولد و بقای نسل بوده است. وجود تمایلات جنسی قوی در مردها و همچنین زنها عاملی است حیاتی برای ایجاد حس آمیزش و زاد و ولد که لازمه ی بقای انسان است. از نظر زیست شناسی ایجاد رابطه ی جنسی و آمیزش برای تولید مثل همواره در رأس نظریه های فروید قرار دارد، همانطور که قبلا اشاره شد، وی معتقد به هدفمند بودن شهوت و میل جنسی است بطوریکه نتیجه ی این آمیزش در جهت مثبتی مثل تولید مثل و داشتن فرزند پیش می رود. در اصل فروید و تمامی روانشناسان بر این باورند که میزان تمایلات جنسی و شهوت در هر انسان، بنیاد اصلی تکامل انسانی می باشد. از نظر روانشناسی تأمین میل جنسی در هر فرد، می تواند حکم کلیدی را جهت شروع و گشایش میل به خلاقیت و کارآفرینی در اجتماع ( مثل حرفه هایی چون، نقاشان، نویسندگی و...)، دارا باشد.
2- میل قدرت طلبی:
قدرت طلبی به معنای کسب قدرت انگیزه ای است تهاجمی ولی مثبت جهت پیشرفت و امیال محرک در هر فرد، در واقع تمامی سیاستمداران، رهبران، مدیران، پزشکان و تمامی افراد خواستار قدرت، با بروز آن می توانند افراد زیر نظر خود را راهبری و کنترل کنند. همچنین مواردی دیگر مثل میل به کسب ثروت، شهرت و تسهیلات بیشتر دیگر در زندگی نیز زیرمجموعه ی همین دسته می باشند.
🌿✨🧘✨🔮✨🧘✨🌿
#تمایلات_انسانی #میل_قدرت_طلبی #میل_به_زاد_و_ولد #تمایل_به_هدفمند_بودن #روانشناسی #فروید #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌿✨🧘✨🔮✨🧘✨🌿
✨✨🎆 تمایلات انسان در زندگی 🎆✨✨
⚜️قسمت دوم:
در اکثر رهبران سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دنیا، همواره این تمایلات موجود و رو به افزایش است! همچنین هنرمندان و سوپراستارها نیز به دلیل شهرت طلبی و تحسین طلبی، همواره از این میل تبعیت دارند.
3- تمایل به هدف مند بودن:
میل به داشتن هدف در زندگی، خود مثل موتور محرکی است برای ایجاد تمایلات و آرزوها در هر فرد. برخی انقلابیون و مبارزان اجتماعی از همین تمایلات پیروی می کنند چرا که همواره برای به نتیجه رساندن و اثبات یک هدف در مبارزه بوده اند. این حس تقریبا معادل حس خودشناسی و تکامل روحی در هر شخص است که چه کم و چه زیاد، همیشه انسان را بسوی هدفی هدایت می کند. رهبران مذهبی و فرقه های مختلف، با سخنرانی ها و مکتوب کردن نظرات خود، به دنبال ایجاد و یا تحول فرقه یا مکتبی جدید می باشند. متاسفانه حتی برخی از رهبران چنان در زمینه موفق عمل می کنند که نتیجه آن افراديست که برای هدفشان حاضر به اعمال انتحاری ، تروریستی و کشتارهای جمعی می شوند.
🌿✨🧘✨🔮✨🧘✨🌿
#تمایلات_انسانی #میل_قدرت_طلبی #میل_به_زاد_و_ولد #تمایل_به_هدفمند_بودن #روانشناسی #فروید #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 تمایلات انسان در زندگی 🎆✨✨
⚜️قسمت دوم:
در اکثر رهبران سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دنیا، همواره این تمایلات موجود و رو به افزایش است! همچنین هنرمندان و سوپراستارها نیز به دلیل شهرت طلبی و تحسین طلبی، همواره از این میل تبعیت دارند.
3- تمایل به هدف مند بودن:
میل به داشتن هدف در زندگی، خود مثل موتور محرکی است برای ایجاد تمایلات و آرزوها در هر فرد. برخی انقلابیون و مبارزان اجتماعی از همین تمایلات پیروی می کنند چرا که همواره برای به نتیجه رساندن و اثبات یک هدف در مبارزه بوده اند. این حس تقریبا معادل حس خودشناسی و تکامل روحی در هر شخص است که چه کم و چه زیاد، همیشه انسان را بسوی هدفی هدایت می کند. رهبران مذهبی و فرقه های مختلف، با سخنرانی ها و مکتوب کردن نظرات خود، به دنبال ایجاد و یا تحول فرقه یا مکتبی جدید می باشند. متاسفانه حتی برخی از رهبران چنان در زمینه موفق عمل می کنند که نتیجه آن افراديست که برای هدفشان حاضر به اعمال انتحاری ، تروریستی و کشتارهای جمعی می شوند.
🌿✨🧘✨🔮✨🧘✨🌿
#تمایلات_انسانی #میل_قدرت_طلبی #میل_به_زاد_و_ولد #تمایل_به_هدفمند_بودن #روانشناسی #فروید #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
Forwarded from ॐ مزه ملکوت ॐ
🌿✨🧘✨🔮✨🧘✨🌿
✨✨🎆 فراموشکاری چیست؟ 🎆✨✨
«ﻧﻘﺶ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﮑﺎﺭﯼ ، ﻧﻘﺶ ﺩﺭﺑﺎﻧﯽ ﻭ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﯽ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﭘﺎﺳﺪﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺍﺩﺏ ﻭ ﺁﺩﺍﺏ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﯽ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺎﺩﮐﺎﻣﯽ ،ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﺧﻮﺷﯽ ، ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻣﯿﺪ ، ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺮﻭﺭ ، ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﻮﺩ.»
"نیچه "
زیگموند فروید ﻓﺮﺿﯿﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺷﺮﺡ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ «ﻓﺮﺿﯿﻪ ﯼ ﺟﻠﺪﯼ» : ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺣﻮﺍﺱ 5 ﮔﺎﻧﻪ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺛﺮﺍﺕ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻧﮕﻪ ﻣﯿﺪﺍﺭﺩ . ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺗﯽ ﯾﮏ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻫﻢ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﮐﻨﻨﺪﻩ ی ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺑﯿﺮﻭﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺭﺍ ﺿﺒﻂ ﮐﻨﺪ. ﯾﮏ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺭﺍ ﺛﺒﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﻮﺍﺯﯼ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺭﺍ ﺿﺒﻂ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺎﺱ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺑﻨﺪﯼ ﺯﯾﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺖ :
1️⃣ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺁﮔﺎﻫﯽ (ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺛﺒﺖ ) : ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻭ ﺷﻬﻮﺩﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻫﺪ - ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﮐﻨﻨﺪﻩ ی ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﺮﻭﻥ - ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﺍﺳﺖ ﻓﺎﻗﺪ ﺣﺎﻓﻈﻪ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﮑﺎﺭ – ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﻦ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﺮﻭﮊﮐﺘﻮﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺤﯿﻂ ﻣﯽ ﺗﺎﺑﺎﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﯽِ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻥ ، ﺷﻨﯿﺪﻥ ، ﻟﻤﺲ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ... ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺤﯿﻂ ﺷﮑﻞ ﺩﻫﺪ.
2️⃣ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﯽ (ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺿﺒﻂ ) : ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻭ ﻏﯿﺮﺷﻬﻮﺩﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻫﺪ - ﺿﺒﻂ ﮐﻨﻨﺪﻩ ی ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﺮﻭﻥ - ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﺍﺳﺖ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺣﺎﻓﻈﻪ ﻭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﮑﺎﺭﯼ – ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﻦ ﺗﺠﺮﺑﯿﺎﺕ ﺭﺍ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﭘﺮﻭﮊﮐﺘﻮﺭ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻗﺴﻤﺖ ﻫﺎﯼ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﻣﺤﯿﻂ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﻫﺪ ، ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ.
ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﺜﺎﻝ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻓﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﻭ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﻦ ﮐﺎﻣﻼً ﻣﻌﻄﻮﻑ ﺑﻪ ﻓﺮﺩ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﻦ ﻓﺮﺩ ﺳﻮﻣﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻮﺭ ﺍﺯ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﻦ ، ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﻣﯿﺰﻧﺪ ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﺩ ﺳﻮﻡ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﻢ ﻭ ﻧﻤﯿﺸﻨﻮﻡ ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ می کنم ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺟﺐ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﯼ ﺍﯾﻦ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻫﻢ ﻧﺎ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺗﺪﺍﻋﯽ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺍﯾﻦ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻭ ﺿﺒﻂ ﺷﺪﻩ ﻣﻮﺟﺐ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﯼ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺑﯿﺎﻭﺭﻡ.
ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﻣﺎ ﻣﺎﻫﯿﺘﺎً ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺷﮑﻞ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﮐﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯼ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺣﺎﻓﻈﻪ ی ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺑﯿﻔﺘﺪ ﻭ ﺍﺛﺮﺍﺕ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﻮﺩ.
نیچه ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺭﺍ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻫﺎﯼ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺭﻭﺍﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﺍﻭّﻟﯽ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ی ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﺳﺖ ﻭ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺩﻭﻣﯽ ﺿﺒﻂ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺩﺍﺩﻩ ها. ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻧﯿﭽﻪ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﮐﻨﺶ ﮔﺮ ﻭ ﻓﻌّﺎﻝ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ میبرد ﺑﻪ ﻧﺎﻡ «فراموشی».
ﺩﺭﻭﺍﻗﻊ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻣﺮﺯﯼ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺧﻠﻂ ﺩﻭ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﮐﻨﺪ.
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻧﺎ ﺁﮔﺎﻩ ﻭ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻭﯼ ﻧﺸﻮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺖ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻗﺮﺍﺭ دهد. ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﯿﭽﻪ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﺍﯾﻦ ﺟﺎﻧﻮﺭ ( ﺍﻧﺴﺎﻥ ) ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺩﺭ ﻭﯼ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﯼ ﻧﯿﺮﻭﺳﺖ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﭘﺮﺯﻭﺭ . ﻧﯿﭽﻪ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻟﻮﺡ ﺳﻔﯿﺪﯼ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ ( ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ که ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﯽ ﻟﻮﺣﯽ ﺍﺳﺖ ﺳﯿﺎﻩ ﺑﺎ ﺧﻄﻮﻃﯽ ﻧﺎﺧﻮﺍﻧﺎ ) ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻻﺯﻣﻪ ﯼ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ.
ﻧﯿﭽﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﮑﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﻓﻌّﺎﻝ ﻭ ﮐﻨﺸﮕﺮ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﻘﺸﯽ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﺗﺎ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﯿﻨﻪ ﺗﻮﺯﯼ ﻧﺠﺎﺕ دهد ﻭ ﻓﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﺸﮕﺮ ﺩﺭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ بیفتد ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻞ ﮔﻮﺍﺭﺷﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﮐﺎﻣﻞ ﻫﻀﻢ ﻭ ﺩﻓﻊ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﻏﺬﺍ ﺩﺭ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﮔﻮﺍﺭﺷﯽ ﻭﯼ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻭﯼ ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﮐﯿﻨﻪ ﺗﻮﺯ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ.
ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﮐﯿﻨﻪ ﺗﻮﺯﯼ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺭﺥ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﺍﺛﺮﺍﺕ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻫﺎﯼ ﺿﺒﻂ ﺷﺪﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺮﺯﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﺣﺖ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺷﻮﺩ.
🌿✨🧘✨🔮✨🧘✨🌿
#نیچه #فروید #فراموشکاری #روانشناسی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 فراموشکاری چیست؟ 🎆✨✨
«ﻧﻘﺶ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﮑﺎﺭﯼ ، ﻧﻘﺶ ﺩﺭﺑﺎﻧﯽ ﻭ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﯽ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﭘﺎﺳﺪﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺍﺩﺏ ﻭ ﺁﺩﺍﺏ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﯽ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺎﺩﮐﺎﻣﯽ ،ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﺧﻮﺷﯽ ، ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻣﯿﺪ ، ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺮﻭﺭ ، ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﻮﺩ.»
"نیچه "
زیگموند فروید ﻓﺮﺿﯿﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺷﺮﺡ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ «ﻓﺮﺿﯿﻪ ﯼ ﺟﻠﺪﯼ» : ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺣﻮﺍﺱ 5 ﮔﺎﻧﻪ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺛﺮﺍﺕ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻧﮕﻪ ﻣﯿﺪﺍﺭﺩ . ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺗﯽ ﯾﮏ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻫﻢ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﮐﻨﻨﺪﻩ ی ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺑﯿﺮﻭﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺭﺍ ﺿﺒﻂ ﮐﻨﺪ. ﯾﮏ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺭﺍ ﺛﺒﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﻮﺍﺯﯼ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺭﺍ ﺿﺒﻂ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺎﺱ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺑﻨﺪﯼ ﺯﯾﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺖ :
1️⃣ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺁﮔﺎﻫﯽ (ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺛﺒﺖ ) : ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻭ ﺷﻬﻮﺩﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻫﺪ - ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﮐﻨﻨﺪﻩ ی ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﺮﻭﻥ - ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﺍﺳﺖ ﻓﺎﻗﺪ ﺣﺎﻓﻈﻪ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﮑﺎﺭ – ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﻦ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﺮﻭﮊﮐﺘﻮﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺤﯿﻂ ﻣﯽ ﺗﺎﺑﺎﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﯽِ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻥ ، ﺷﻨﯿﺪﻥ ، ﻟﻤﺲ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ... ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺤﯿﻂ ﺷﮑﻞ ﺩﻫﺪ.
2️⃣ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﯽ (ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺿﺒﻂ ) : ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻭ ﻏﯿﺮﺷﻬﻮﺩﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻫﺪ - ﺿﺒﻂ ﮐﻨﻨﺪﻩ ی ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﺮﻭﻥ - ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﺍﺳﺖ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺣﺎﻓﻈﻪ ﻭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﮑﺎﺭﯼ – ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﻦ ﺗﺠﺮﺑﯿﺎﺕ ﺭﺍ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﭘﺮﻭﮊﮐﺘﻮﺭ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻗﺴﻤﺖ ﻫﺎﯼ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﻣﺤﯿﻂ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﻫﺪ ، ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ.
ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﺜﺎﻝ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻓﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﻭ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﻦ ﮐﺎﻣﻼً ﻣﻌﻄﻮﻑ ﺑﻪ ﻓﺮﺩ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﻦ ﻓﺮﺩ ﺳﻮﻣﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻮﺭ ﺍﺯ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﻦ ، ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﻣﯿﺰﻧﺪ ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﺩ ﺳﻮﻡ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﻢ ﻭ ﻧﻤﯿﺸﻨﻮﻡ ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ می کنم ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺟﺐ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﯼ ﺍﯾﻦ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻫﻢ ﻧﺎ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺗﺪﺍﻋﯽ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺍﯾﻦ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻭ ﺿﺒﻂ ﺷﺪﻩ ﻣﻮﺟﺐ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﯼ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺑﯿﺎﻭﺭﻡ.
ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﻣﺎ ﻣﺎﻫﯿﺘﺎً ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺷﮑﻞ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﮐﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯼ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺣﺎﻓﻈﻪ ی ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺑﯿﻔﺘﺪ ﻭ ﺍﺛﺮﺍﺕ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﻮﺩ.
نیچه ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺭﺍ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻫﺎﯼ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺭﻭﺍﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﺍﻭّﻟﯽ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ی ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﺳﺖ ﻭ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺩﻭﻣﯽ ﺿﺒﻂ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺩﺍﺩﻩ ها. ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻧﯿﭽﻪ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﮐﻨﺶ ﮔﺮ ﻭ ﻓﻌّﺎﻝ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ میبرد ﺑﻪ ﻧﺎﻡ «فراموشی».
ﺩﺭﻭﺍﻗﻊ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻣﺮﺯﯼ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺧﻠﻂ ﺩﻭ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﮐﻨﺪ.
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻧﺎ ﺁﮔﺎﻩ ﻭ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻭﯼ ﻧﺸﻮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺖ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻗﺮﺍﺭ دهد. ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﯿﭽﻪ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﺍﯾﻦ ﺟﺎﻧﻮﺭ ( ﺍﻧﺴﺎﻥ ) ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺩﺭ ﻭﯼ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﯼ ﻧﯿﺮﻭﺳﺖ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﭘﺮﺯﻭﺭ . ﻧﯿﭽﻪ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻟﻮﺡ ﺳﻔﯿﺪﯼ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ ( ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ که ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﯽ ﻟﻮﺣﯽ ﺍﺳﺖ ﺳﯿﺎﻩ ﺑﺎ ﺧﻄﻮﻃﯽ ﻧﺎﺧﻮﺍﻧﺎ ) ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻻﺯﻣﻪ ﯼ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ.
ﻧﯿﭽﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﮑﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﻓﻌّﺎﻝ ﻭ ﮐﻨﺸﮕﺮ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﻘﺸﯽ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﺗﺎ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﯿﻨﻪ ﺗﻮﺯﯼ ﻧﺠﺎﺕ دهد ﻭ ﻓﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﺸﮕﺮ ﺩﺭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ بیفتد ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻞ ﮔﻮﺍﺭﺷﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﮐﺎﻣﻞ ﻫﻀﻢ ﻭ ﺩﻓﻊ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﻏﺬﺍ ﺩﺭ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﮔﻮﺍﺭﺷﯽ ﻭﯼ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻭﯼ ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﮐﯿﻨﻪ ﺗﻮﺯ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ.
ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﮐﯿﻨﻪ ﺗﻮﺯﯼ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺭﺥ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﺍﺛﺮﺍﺕ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻫﺎﯼ ﺿﺒﻂ ﺷﺪﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺮﺯﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﺣﺖ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺷﻮﺩ.
🌿✨🧘✨🔮✨🧘✨🌿
#نیچه #فروید #فراموشکاری #روانشناسی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
Forwarded from ॐ مزه ملکوت ॐ
🌿✨🧘✨🔮✨🧘✨🌿
✨✨🎆 فراموشکاری چیست؟ 🎆✨✨
«ﻧﻘﺶ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﮑﺎﺭﯼ ، ﻧﻘﺶ ﺩﺭﺑﺎﻧﯽ ﻭ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﯽ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﭘﺎﺳﺪﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺍﺩﺏ ﻭ ﺁﺩﺍﺏ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﯽ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺎﺩﮐﺎﻣﯽ ،ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﺧﻮﺷﯽ ، ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻣﯿﺪ ، ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺮﻭﺭ ، ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﻮﺩ.»
"نیچه "
زیگموند فروید ﻓﺮﺿﯿﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺷﺮﺡ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ «ﻓﺮﺿﯿﻪ ﯼ ﺟﻠﺪﯼ» : ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺣﻮﺍﺱ 5 ﮔﺎﻧﻪ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺛﺮﺍﺕ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻧﮕﻪ ﻣﯿﺪﺍﺭﺩ . ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺗﯽ ﯾﮏ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻫﻢ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﮐﻨﻨﺪﻩ ی ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺑﯿﺮﻭﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺭﺍ ﺿﺒﻂ ﮐﻨﺪ. ﯾﮏ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺭﺍ ﺛﺒﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﻮﺍﺯﯼ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺭﺍ ﺿﺒﻂ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺎﺱ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺑﻨﺪﯼ ﺯﯾﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺖ :
1️⃣ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺁﮔﺎﻫﯽ (ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺛﺒﺖ ) : ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻭ ﺷﻬﻮﺩﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻫﺪ - ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﮐﻨﻨﺪﻩ ی ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﺮﻭﻥ - ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﺍﺳﺖ ﻓﺎﻗﺪ ﺣﺎﻓﻈﻪ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﮑﺎﺭ – ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﻦ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﺮﻭﮊﮐﺘﻮﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺤﯿﻂ ﻣﯽ ﺗﺎﺑﺎﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﯽِ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻥ ، ﺷﻨﯿﺪﻥ ، ﻟﻤﺲ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ... ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺤﯿﻂ ﺷﮑﻞ ﺩﻫﺪ.
2️⃣ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﯽ (ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺿﺒﻂ ) : ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻭ ﻏﯿﺮﺷﻬﻮﺩﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻫﺪ - ﺿﺒﻂ ﮐﻨﻨﺪﻩ ی ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﺮﻭﻥ - ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﺍﺳﺖ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺣﺎﻓﻈﻪ ﻭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﮑﺎﺭﯼ – ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﻦ ﺗﺠﺮﺑﯿﺎﺕ ﺭﺍ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﭘﺮﻭﮊﮐﺘﻮﺭ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻗﺴﻤﺖ ﻫﺎﯼ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﻣﺤﯿﻂ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﻫﺪ ، ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ.
ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﺜﺎﻝ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻓﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﻭ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﻦ ﮐﺎﻣﻼً ﻣﻌﻄﻮﻑ ﺑﻪ ﻓﺮﺩ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﻦ ﻓﺮﺩ ﺳﻮﻣﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻮﺭ ﺍﺯ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﻦ ، ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﻣﯿﺰﻧﺪ ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﺩ ﺳﻮﻡ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﻢ ﻭ ﻧﻤﯿﺸﻨﻮﻡ ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ می کنم ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺟﺐ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﯼ ﺍﯾﻦ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻫﻢ ﻧﺎ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺗﺪﺍﻋﯽ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺍﯾﻦ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻭ ﺿﺒﻂ ﺷﺪﻩ ﻣﻮﺟﺐ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﯼ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺑﯿﺎﻭﺭﻡ.
ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﻣﺎ ﻣﺎﻫﯿﺘﺎً ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺷﮑﻞ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﮐﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯼ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺣﺎﻓﻈﻪ ی ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺑﯿﻔﺘﺪ ﻭ ﺍﺛﺮﺍﺕ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﻮﺩ.
نیچه ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺭﺍ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻫﺎﯼ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺭﻭﺍﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﺍﻭّﻟﯽ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ی ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﺳﺖ ﻭ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺩﻭﻣﯽ ﺿﺒﻂ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺩﺍﺩﻩ ها. ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻧﯿﭽﻪ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﮐﻨﺶ ﮔﺮ ﻭ ﻓﻌّﺎﻝ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ میبرد ﺑﻪ ﻧﺎﻡ «فراموشی».
ﺩﺭﻭﺍﻗﻊ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻣﺮﺯﯼ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺧﻠﻂ ﺩﻭ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﮐﻨﺪ.
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻧﺎ ﺁﮔﺎﻩ ﻭ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻭﯼ ﻧﺸﻮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺖ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻗﺮﺍﺭ دهد. ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﯿﭽﻪ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﺍﯾﻦ ﺟﺎﻧﻮﺭ ( ﺍﻧﺴﺎﻥ ) ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺩﺭ ﻭﯼ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﯼ ﻧﯿﺮﻭﺳﺖ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﭘﺮﺯﻭﺭ . ﻧﯿﭽﻪ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻟﻮﺡ ﺳﻔﯿﺪﯼ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ ( ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ که ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﯽ ﻟﻮﺣﯽ ﺍﺳﺖ ﺳﯿﺎﻩ ﺑﺎ ﺧﻄﻮﻃﯽ ﻧﺎﺧﻮﺍﻧﺎ ) ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻻﺯﻣﻪ ﯼ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ.
ﻧﯿﭽﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﮑﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﻓﻌّﺎﻝ ﻭ ﮐﻨﺸﮕﺮ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﻘﺸﯽ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﺗﺎ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﯿﻨﻪ ﺗﻮﺯﯼ ﻧﺠﺎﺕ دهد ﻭ ﻓﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﺸﮕﺮ ﺩﺭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ بیفتد ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻞ ﮔﻮﺍﺭﺷﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﮐﺎﻣﻞ ﻫﻀﻢ ﻭ ﺩﻓﻊ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﻏﺬﺍ ﺩﺭ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﮔﻮﺍﺭﺷﯽ ﻭﯼ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻭﯼ ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﮐﯿﻨﻪ ﺗﻮﺯ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ.
ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﮐﯿﻨﻪ ﺗﻮﺯﯼ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺭﺥ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﺍﺛﺮﺍﺕ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻫﺎﯼ ﺿﺒﻂ ﺷﺪﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺮﺯﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﺣﺖ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺷﻮﺩ.
🌿✨🧘✨🔮✨🧘✨🌿
#نیچه #فروید #فراموشکاری #روانشناسی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 فراموشکاری چیست؟ 🎆✨✨
«ﻧﻘﺶ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﮑﺎﺭﯼ ، ﻧﻘﺶ ﺩﺭﺑﺎﻧﯽ ﻭ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﯽ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﭘﺎﺳﺪﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺍﺩﺏ ﻭ ﺁﺩﺍﺏ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﯽ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺎﺩﮐﺎﻣﯽ ،ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﺧﻮﺷﯽ ، ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻣﯿﺪ ، ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺮﻭﺭ ، ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﻮﺩ.»
"نیچه "
زیگموند فروید ﻓﺮﺿﯿﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺷﺮﺡ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ «ﻓﺮﺿﯿﻪ ﯼ ﺟﻠﺪﯼ» : ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺣﻮﺍﺱ 5 ﮔﺎﻧﻪ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺛﺮﺍﺕ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻧﮕﻪ ﻣﯿﺪﺍﺭﺩ . ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺗﯽ ﯾﮏ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻫﻢ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﮐﻨﻨﺪﻩ ی ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺑﯿﺮﻭﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺭﺍ ﺿﺒﻂ ﮐﻨﺪ. ﯾﮏ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺭﺍ ﺛﺒﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﻮﺍﺯﯼ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺭﺍ ﺿﺒﻂ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺎﺱ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺑﻨﺪﯼ ﺯﯾﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺖ :
1️⃣ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺁﮔﺎﻫﯽ (ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺛﺒﺖ ) : ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻭ ﺷﻬﻮﺩﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻫﺪ - ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﮐﻨﻨﺪﻩ ی ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﺮﻭﻥ - ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﺍﺳﺖ ﻓﺎﻗﺪ ﺣﺎﻓﻈﻪ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﮑﺎﺭ – ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﻦ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﺮﻭﮊﮐﺘﻮﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺤﯿﻂ ﻣﯽ ﺗﺎﺑﺎﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﯽِ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻥ ، ﺷﻨﯿﺪﻥ ، ﻟﻤﺲ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ... ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺤﯿﻂ ﺷﮑﻞ ﺩﻫﺪ.
2️⃣ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﯽ (ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺿﺒﻂ ) : ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻭ ﻏﯿﺮﺷﻬﻮﺩﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻫﺪ - ﺿﺒﻂ ﮐﻨﻨﺪﻩ ی ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﺮﻭﻥ - ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﺍﺳﺖ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺣﺎﻓﻈﻪ ﻭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﮑﺎﺭﯼ – ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﻦ ﺗﺠﺮﺑﯿﺎﺕ ﺭﺍ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﭘﺮﻭﮊﮐﺘﻮﺭ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻗﺴﻤﺖ ﻫﺎﯼ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﻣﺤﯿﻂ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﻫﺪ ، ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ.
ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﺜﺎﻝ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻓﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﻭ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﻦ ﮐﺎﻣﻼً ﻣﻌﻄﻮﻑ ﺑﻪ ﻓﺮﺩ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﻦ ﻓﺮﺩ ﺳﻮﻣﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻮﺭ ﺍﺯ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﻦ ، ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﻣﯿﺰﻧﺪ ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﺩ ﺳﻮﻡ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﻢ ﻭ ﻧﻤﯿﺸﻨﻮﻡ ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ می کنم ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺟﺐ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﯼ ﺍﯾﻦ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻫﻢ ﻧﺎ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺗﺪﺍﻋﯽ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺍﯾﻦ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻭ ﺿﺒﻂ ﺷﺪﻩ ﻣﻮﺟﺐ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﯼ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺑﯿﺎﻭﺭﻡ.
ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﻣﺎ ﻣﺎﻫﯿﺘﺎً ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺷﮑﻞ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﮐﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯼ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺣﺎﻓﻈﻪ ی ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺑﯿﻔﺘﺪ ﻭ ﺍﺛﺮﺍﺕ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﻮﺩ.
نیچه ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺭﺍ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻫﺎﯼ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺭﻭﺍﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﺍﻭّﻟﯽ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ی ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﺳﺖ ﻭ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺩﻭﻣﯽ ﺿﺒﻂ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺩﺍﺩﻩ ها. ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻧﯿﭽﻪ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﮐﻨﺶ ﮔﺮ ﻭ ﻓﻌّﺎﻝ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ میبرد ﺑﻪ ﻧﺎﻡ «فراموشی».
ﺩﺭﻭﺍﻗﻊ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻣﺮﺯﯼ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺧﻠﻂ ﺩﻭ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﮐﻨﺪ.
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻧﺎ ﺁﮔﺎﻩ ﻭ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻭﯼ ﻧﺸﻮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺖ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻗﺮﺍﺭ دهد. ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﯿﭽﻪ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﺍﯾﻦ ﺟﺎﻧﻮﺭ ( ﺍﻧﺴﺎﻥ ) ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺩﺭ ﻭﯼ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﯼ ﻧﯿﺮﻭﺳﺖ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﭘﺮﺯﻭﺭ . ﻧﯿﭽﻪ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻟﻮﺡ ﺳﻔﯿﺪﯼ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ ( ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ که ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﯽ ﻟﻮﺣﯽ ﺍﺳﺖ ﺳﯿﺎﻩ ﺑﺎ ﺧﻄﻮﻃﯽ ﻧﺎﺧﻮﺍﻧﺎ ) ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻻﺯﻣﻪ ﯼ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ.
ﻧﯿﭽﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﮑﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﻓﻌّﺎﻝ ﻭ ﮐﻨﺸﮕﺮ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﻘﺸﯽ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﺗﺎ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﯿﻨﻪ ﺗﻮﺯﯼ ﻧﺠﺎﺕ دهد ﻭ ﻓﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﺸﮕﺮ ﺩﺭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ بیفتد ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻞ ﮔﻮﺍﺭﺷﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﮐﺎﻣﻞ ﻫﻀﻢ ﻭ ﺩﻓﻊ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﻏﺬﺍ ﺩﺭ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﮔﻮﺍﺭﺷﯽ ﻭﯼ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻭﯼ ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﮐﯿﻨﻪ ﺗﻮﺯ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ.
ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﮐﯿﻨﻪ ﺗﻮﺯﯼ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺭﺥ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﺍﺛﺮﺍﺕ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻫﺎﯼ ﺿﺒﻂ ﺷﺪﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺮﺯﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﺣﺖ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺷﻮﺩ.
🌿✨🧘✨🔮✨🧘✨🌿
#نیچه #فروید #فراموشکاری #روانشناسی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot