زندگی آرام(روانشناسی):
#ضرب_المثل
📚مبنای جمله " خواب زن چپه " چیست؟
👈اصل این جمله " خواب ظن چپ است " بوده و منظور خوابی است که مبنایش شک و گمان است که رفته رفته به علت تلفظ غلط ، معنی غلط به خود گرفت
#ضرب_المثل
📚مبنای جمله " خواب زن چپه " چیست؟
👈اصل این جمله " خواب ظن چپ است " بوده و منظور خوابی است که مبنایش شک و گمان است که رفته رفته به علت تلفظ غلط ، معنی غلط به خود گرفت
•.¸✿¸.•.❀•Melody.¸✿¸.•.❀•.:
#ضرب_المثل
روزی بود روزگاری بود ، زمستان و برف بود . صاحب باغ که از خانه ماندن خسته شده بود با خودش گفت : برم به باغم سری بزنم . به باغش رفت . برف روی زمین نشسته بود باغبان گفت : دو سه ماه دیگر درختانم دوباره به بار می نشیند . ناگهان چشمش به درخت انجیری افتاد که بر شاخه هایش چند تا انجیر روییده بود .
باغبان با تعجب گفت:نکند خواب می بینم ؟ این فصل و میوه انجیر ؟ باغبان با خودش گفت : بهتر است میوه ها را به پادشاه هدیه کنم تا جایزه ای به من بدهد . با این فکر به طرف قصر پادشاه راه افتاد . دربانها پرسیدند : با شاه چکار داری ؟ باغبان گفت : آمده ام هدیه مخصوص به شاه تقدیم کنم .
شاه از دیدن انجیرها خوشحال شد . دو سه تا انجیر خورد و گفت : از این باغبان در قصر پذیرایی کنید تا برگردم .
باغبان فکر کرد که شاه برمی گردد و جایزه ی خوبی به او می دهد موضوع این بود که شاه به شکار می رفت . شکار شاه چند روزی طول کشید وقتی به قصر برگشت دلخور و ناراحت به اتاق خوابش رفت . چون نتوانسته بود شکار کند ، کسی هم جرات نکرد درباره باغبان با او حرفی بزند .
چند روز گذشت . صاحب باغ با اعتراض گفت : به شاه بگویید مرا مرخص کند ولی آنها جواب درستی به او ندادند . باغبان صدایش بلند شد . داد و بیداد راه انداخت و خودش را به در و دیوار کوبید . آنها هم ناراحت شدند و او را بعنوان دیوانه به تیمارستان فرستادند صاحب باغ مدتها در تیمارستان ماند دیگر کسی باور نمی کرد که او سالم است و دیوانه نیست .
از قضای روزگار یک روز شاه با درباریانش برای بازدید از تیمارستان به آنجا رفت باغبان او را دید و تمام ماجرا را برای شاه تعریف کرد . شاه خندید و گفت : چه سرنوشت بدی داشته ای . حالا دستور می دهم که تو را آزاد کنند . و بعد تو را به خزانه من ببرند و هر چه خواستی بردار باغبان به خزانه جواهرات شاه رفت .
مدتی در خزانه گشت و به خزانه دار گفت : آنچه من می خواهم در اینجا نیست . پرسیدند : تو چه می خواهی ؟ باغبان گفت : به دنبال یک تبر تیز و یک جلد قرآن می گردم . خبر به پادشاه رسید . باغبان را صدا کرد و گفت : چرا به جای جواهرات ( تبر و قرآن ) می خواهی !
صاحب باغ گفت : تبر را به دلیل این می خواهم که با خود به باغ ببرم و درختی را که بی موقع میوه داد و مرا به این درد و رنج انداخت ببُرم و قرآن را هم به این دلیل که پیش فرزندانم ببرم و آنها را به قرآن قسم بدهم که به طمع مال و دنیا و جایزه به کارهایی مثل کاری که من کردم دست نزنند .
از آن به بعد ، به کسی که می خواهد محبت و لطف بی موقع انجام دهد می گویند : درختی را که در غیر فصل بار بدهد باید از ریشه درآورد.
#ضرب_المثل
روزی بود روزگاری بود ، زمستان و برف بود . صاحب باغ که از خانه ماندن خسته شده بود با خودش گفت : برم به باغم سری بزنم . به باغش رفت . برف روی زمین نشسته بود باغبان گفت : دو سه ماه دیگر درختانم دوباره به بار می نشیند . ناگهان چشمش به درخت انجیری افتاد که بر شاخه هایش چند تا انجیر روییده بود .
باغبان با تعجب گفت:نکند خواب می بینم ؟ این فصل و میوه انجیر ؟ باغبان با خودش گفت : بهتر است میوه ها را به پادشاه هدیه کنم تا جایزه ای به من بدهد . با این فکر به طرف قصر پادشاه راه افتاد . دربانها پرسیدند : با شاه چکار داری ؟ باغبان گفت : آمده ام هدیه مخصوص به شاه تقدیم کنم .
شاه از دیدن انجیرها خوشحال شد . دو سه تا انجیر خورد و گفت : از این باغبان در قصر پذیرایی کنید تا برگردم .
باغبان فکر کرد که شاه برمی گردد و جایزه ی خوبی به او می دهد موضوع این بود که شاه به شکار می رفت . شکار شاه چند روزی طول کشید وقتی به قصر برگشت دلخور و ناراحت به اتاق خوابش رفت . چون نتوانسته بود شکار کند ، کسی هم جرات نکرد درباره باغبان با او حرفی بزند .
چند روز گذشت . صاحب باغ با اعتراض گفت : به شاه بگویید مرا مرخص کند ولی آنها جواب درستی به او ندادند . باغبان صدایش بلند شد . داد و بیداد راه انداخت و خودش را به در و دیوار کوبید . آنها هم ناراحت شدند و او را بعنوان دیوانه به تیمارستان فرستادند صاحب باغ مدتها در تیمارستان ماند دیگر کسی باور نمی کرد که او سالم است و دیوانه نیست .
از قضای روزگار یک روز شاه با درباریانش برای بازدید از تیمارستان به آنجا رفت باغبان او را دید و تمام ماجرا را برای شاه تعریف کرد . شاه خندید و گفت : چه سرنوشت بدی داشته ای . حالا دستور می دهم که تو را آزاد کنند . و بعد تو را به خزانه من ببرند و هر چه خواستی بردار باغبان به خزانه جواهرات شاه رفت .
مدتی در خزانه گشت و به خزانه دار گفت : آنچه من می خواهم در اینجا نیست . پرسیدند : تو چه می خواهی ؟ باغبان گفت : به دنبال یک تبر تیز و یک جلد قرآن می گردم . خبر به پادشاه رسید . باغبان را صدا کرد و گفت : چرا به جای جواهرات ( تبر و قرآن ) می خواهی !
صاحب باغ گفت : تبر را به دلیل این می خواهم که با خود به باغ ببرم و درختی را که بی موقع میوه داد و مرا به این درد و رنج انداخت ببُرم و قرآن را هم به این دلیل که پیش فرزندانم ببرم و آنها را به قرآن قسم بدهم که به طمع مال و دنیا و جایزه به کارهایی مثل کاری که من کردم دست نزنند .
از آن به بعد ، به کسی که می خواهد محبت و لطف بی موقع انجام دهد می گویند : درختی را که در غیر فصل بار بدهد باید از ریشه درآورد.
Forwarded from Naser Ashrafi
آیا می دانید :
زبان فارسى در ٢٩ كشور جهان صحبت میشود که در ردیف ششم بعد از زبان اسپانيايى و پيش از زبان آلمانى (از نگاه شمار كشور هایی که در آنها فارسى صحبت میکنند) رده بندى شده است.
#زبان.فارسى زبان #دوم #كلاسيك جهان پس از زبان #يونانى شناخته شده است كه همه ويژگى هاى يك زبان #كلاسيك را داراست. زبان هاى #لاتين و #سانسكريت در رديف هاى سوم و چهارم آمده اند.
فارسى از نظر #شمار و #تنوع #متل (#ضرب المثل)، در ميان #سه زبان اول جهان جاى دارد.
#زبان #فارسی از نظر #دامنه و #تنوع #واژه ها يكى از #پر مايه ترين و #بزرگترين #زبان هاى جهان است . در كمتر زبانى فرهنگ لغاتى چون "#دهخدا" در ١٨ جلد ويا فرهنگ "#معين" در ٦ جلد ديده مي شود.
#زبان.فارسى توانايى ساختن "٢٢٥" ميليون واژه را دارد كه در ميان #زبانهاى #گيتى بى مانند است.
#زبان فارسی #سیزدهمین #زبان پرکاربرد در #محتوای #وب است.
#زبان.فارسى يك #سده از #لاتين و #دوازده #سده از #انگليسى جلوتر است.
از #ده شاعر برتر جهان #شش تن آن #فارسى.زبان هستند .
منابع :
شبکه جهانی History, آمریکا. www.history.com. History.Com _ ریشه شناسی زبان پارسی، پروفسور #مالکوم.نوئل.
زبان فارسى در ٢٩ كشور جهان صحبت میشود که در ردیف ششم بعد از زبان اسپانيايى و پيش از زبان آلمانى (از نگاه شمار كشور هایی که در آنها فارسى صحبت میکنند) رده بندى شده است.
#زبان.فارسى زبان #دوم #كلاسيك جهان پس از زبان #يونانى شناخته شده است كه همه ويژگى هاى يك زبان #كلاسيك را داراست. زبان هاى #لاتين و #سانسكريت در رديف هاى سوم و چهارم آمده اند.
فارسى از نظر #شمار و #تنوع #متل (#ضرب المثل)، در ميان #سه زبان اول جهان جاى دارد.
#زبان #فارسی از نظر #دامنه و #تنوع #واژه ها يكى از #پر مايه ترين و #بزرگترين #زبان هاى جهان است . در كمتر زبانى فرهنگ لغاتى چون "#دهخدا" در ١٨ جلد ويا فرهنگ "#معين" در ٦ جلد ديده مي شود.
#زبان.فارسى توانايى ساختن "٢٢٥" ميليون واژه را دارد كه در ميان #زبانهاى #گيتى بى مانند است.
#زبان فارسی #سیزدهمین #زبان پرکاربرد در #محتوای #وب است.
#زبان.فارسى يك #سده از #لاتين و #دوازده #سده از #انگليسى جلوتر است.
از #ده شاعر برتر جهان #شش تن آن #فارسى.زبان هستند .
منابع :
شبکه جهانی History, آمریکا. www.history.com. History.Com _ ریشه شناسی زبان پارسی، پروفسور #مالکوم.نوئل.
تفاوت #مجاز #استعار #کنایه
_این سه آرایه در ادبیات #فارسی معنی واقعی ندارند.
#مجاز: چنان چه واژه ای در معنی واقعی اش به کار نرود "مجاز" است.
به عبارتی ساده چنان چه به جای چیزی "محل یا جز و کل" چیزی را به کار ببریم;
✅بر آشفت #ایران و برخاست گرد.
✅به کشتن دهی #سر به یک بارگی
✅ #دست در حلقه ی آن زلف دوتا نتوان کرد.
✅مر #زبان را مشتری جز گوش نیست.
✅همت حافظ و #انفاس سحر خیزان بود که زبند غم ایام نجاتم دادند
⏺در مثال های بالا
ایران مجاز از "مردم" به علاقه ی محل /سر مجاز از "کل وجود "به علاقه ی جز/
دست مجاز از"انگشت "به علاقه ی کل/زبان مجاز از "سخن"به علاقه ی ابزار/انفاس مجاز از "سخنان یا نصایح" به علاقه ی سببیه است.
#استعاره : استعاره نیز نوعی م#جاز به علاقه #تشبیه است ،چرا که "مشبه به "را به جای مشبه به کار می بریم .
✅#غضنفر(شیر)بزد تیغ بر گردنش
✅ دلا تا کی در این #زندان فریب این و آن بینی .
✅ ای #دیوسپید پای دربند
در مثال های بالا چه وازه هایی غیر واقعی یعنی در اصل "مشبه به "اند؟
غضنفر :استعاره از "حضرت علی"
زندان: استعاره از "دنیا"
دیو سپید:استعاره از "دماوند"
#کنایه:
هرگاه "افعال مرکبی "را در غیر معنی ظاهری به کار ببریم ،از #کنایه بهره برده ایم.
✅سر سرکشان زیرسنگ آورد
✅هنوز از دهن بوی شیر آیدش
✅ عنان را گران کرد اورا بخواند
سر زیر سنگ اوردن:کنایه از کشتن کسی
از دهن بوی شیر آیدش: بی تجربه بودن و خردسالی
عنان گران کردن :کنایه از متوقف کردن اسب
کنايه آن سخنی را گويند که بصورت يا بشکل غير مستقيم يک هدف يا موضوع را روشن سازد. کنايه نه تنها در #شعر بلکه در #نثر ، #ضرب المثل ، #طنز ، #لطيفه ها و غيره فنون نوشتاری استعمال دارد.
در واقع کنايه نوعی مجاز است که #ابهام نيز دارد و اين خصوصيت کنايه سبب می شود که ملموس تراز #مجاز و #استعاره باشد، چراکه معنی حقيقی آن نيز درست و پذيرفتنی است
هر کنايه ای استعاره است ولی هر استعاره ای کنايه نيست. از طرف ديگر ، در استعاره لفظ صراحت دارد ولی در کنايه صراحت موجود نمی باشـد.
_این سه آرایه در ادبیات #فارسی معنی واقعی ندارند.
#مجاز: چنان چه واژه ای در معنی واقعی اش به کار نرود "مجاز" است.
به عبارتی ساده چنان چه به جای چیزی "محل یا جز و کل" چیزی را به کار ببریم;
✅بر آشفت #ایران و برخاست گرد.
✅به کشتن دهی #سر به یک بارگی
✅ #دست در حلقه ی آن زلف دوتا نتوان کرد.
✅مر #زبان را مشتری جز گوش نیست.
✅همت حافظ و #انفاس سحر خیزان بود که زبند غم ایام نجاتم دادند
⏺در مثال های بالا
ایران مجاز از "مردم" به علاقه ی محل /سر مجاز از "کل وجود "به علاقه ی جز/
دست مجاز از"انگشت "به علاقه ی کل/زبان مجاز از "سخن"به علاقه ی ابزار/انفاس مجاز از "سخنان یا نصایح" به علاقه ی سببیه است.
#استعاره : استعاره نیز نوعی م#جاز به علاقه #تشبیه است ،چرا که "مشبه به "را به جای مشبه به کار می بریم .
✅#غضنفر(شیر)بزد تیغ بر گردنش
✅ دلا تا کی در این #زندان فریب این و آن بینی .
✅ ای #دیوسپید پای دربند
در مثال های بالا چه وازه هایی غیر واقعی یعنی در اصل "مشبه به "اند؟
غضنفر :استعاره از "حضرت علی"
زندان: استعاره از "دنیا"
دیو سپید:استعاره از "دماوند"
#کنایه:
هرگاه "افعال مرکبی "را در غیر معنی ظاهری به کار ببریم ،از #کنایه بهره برده ایم.
✅سر سرکشان زیرسنگ آورد
✅هنوز از دهن بوی شیر آیدش
✅ عنان را گران کرد اورا بخواند
سر زیر سنگ اوردن:کنایه از کشتن کسی
از دهن بوی شیر آیدش: بی تجربه بودن و خردسالی
عنان گران کردن :کنایه از متوقف کردن اسب
کنايه آن سخنی را گويند که بصورت يا بشکل غير مستقيم يک هدف يا موضوع را روشن سازد. کنايه نه تنها در #شعر بلکه در #نثر ، #ضرب المثل ، #طنز ، #لطيفه ها و غيره فنون نوشتاری استعمال دارد.
در واقع کنايه نوعی مجاز است که #ابهام نيز دارد و اين خصوصيت کنايه سبب می شود که ملموس تراز #مجاز و #استعاره باشد، چراکه معنی حقيقی آن نيز درست و پذيرفتنی است
هر کنايه ای استعاره است ولی هر استعاره ای کنايه نيست. از طرف ديگر ، در استعاره لفظ صراحت دارد ولی در کنايه صراحت موجود نمی باشـد.
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
پا را به اندازه گلیم خود دراز کن"
روزی شاه عباس از راهی می گذشت. درویشی را دید که روی گلیم خود خوابیده است و چنان خود را جمع کرده که به اندازه ی گلیم خود درآمده. شاه دستور داد یک مشت سکه به درویش دادند.درویش شرح ماجرا را برای دوستان خود گفت. در میان آن جمع درویشی بود که به فکر افتاد او هم از انعام شاه نصیبی ببرد،به این امید سر راه شاه پوست تخت خود را پهن کرد و به انتظار بازگشت شاه نشست. وقتی که مرکب شاه از دور پیدا شد، روی پوست خوابید و برای اینکه نظر شاه را جلب کند هریک از دست ها و پاهای خود را به طرفی دراز کرد بطوری که نصف بدنش روی زمین بود.در این حال شاه به او رسید و او را دید وفرمان داد تا آن قسمت از دست و پای درویش را که از گلیم بیرون مانده بود قطع کنند.یکی از نزدیکان شاه از او سوال کرد که : " شما در رفتن درویشی را در یک مکان خفته دیدید و به او انعام دادید. امادر بازگشت درویش دیگری را خفته دیدید سیاست فرمودید، چه سری در این کار هست ؟"شاه گفت : " درویش اولی پای خود را به اندازه ی گلیم خود دراز کرده بود اما درویش دومی پایش را از گلیمش بیشتر دراز کرده بود".
📚 📚
#ضرب_المثل
پا را به اندازه گلیم خود دراز کن"
روزی شاه عباس از راهی می گذشت. درویشی را دید که روی گلیم خود خوابیده است و چنان خود را جمع کرده که به اندازه ی گلیم خود درآمده. شاه دستور داد یک مشت سکه به درویش دادند.درویش شرح ماجرا را برای دوستان خود گفت. در میان آن جمع درویشی بود که به فکر افتاد او هم از انعام شاه نصیبی ببرد،به این امید سر راه شاه پوست تخت خود را پهن کرد و به انتظار بازگشت شاه نشست. وقتی که مرکب شاه از دور پیدا شد، روی پوست خوابید و برای اینکه نظر شاه را جلب کند هریک از دست ها و پاهای خود را به طرفی دراز کرد بطوری که نصف بدنش روی زمین بود.در این حال شاه به او رسید و او را دید وفرمان داد تا آن قسمت از دست و پای درویش را که از گلیم بیرون مانده بود قطع کنند.یکی از نزدیکان شاه از او سوال کرد که : " شما در رفتن درویشی را در یک مکان خفته دیدید و به او انعام دادید. امادر بازگشت درویش دیگری را خفته دیدید سیاست فرمودید، چه سری در این کار هست ؟"شاه گفت : " درویش اولی پای خود را به اندازه ی گلیم خود دراز کرده بود اما درویش دومی پایش را از گلیمش بیشتر دراز کرده بود".
📚 📚