Forwarded from کافه کتاب
نگاهی به شاه - عباس ملک زاده میلانی ⬆️
#عباس_ملک_زاده_میلانی
#شاه
#محمدرضا_پهلوی
#تاریخ_معاصر
کتاب حاضر به قلم عباس میلانی، یکی از دقیق ترین و جامع ترین کتابهایی است که از جوانب مختلفی به برسی و شناساندن چهره واقعی محمدرضا شاه پرداخته و میتوان به جرات گفت یکی از کامل ترین و دقیق ترین منابعی است برای باز شناسی چهره شاه و تاریخ معاصر ایران.
🔴 @caffekettab
#عباس_ملک_زاده_میلانی
#شاه
#محمدرضا_پهلوی
#تاریخ_معاصر
کتاب حاضر به قلم عباس میلانی، یکی از دقیق ترین و جامع ترین کتابهایی است که از جوانب مختلفی به برسی و شناساندن چهره واقعی محمدرضا شاه پرداخته و میتوان به جرات گفت یکی از کامل ترین و دقیق ترین منابعی است برای باز شناسی چهره شاه و تاریخ معاصر ایران.
🔴 @caffekettab
Forwarded from کافه کتاب
پاسخ به تاریخ - محمدرضا پهلوی ⬆️
#محمدرضا_پهلوی
#شاه
#تاریخ_معاصر
محمدرضا شاه پهلوی (زاده ۴ آبان ۱۲۹۸ در تهران - درگذشت ۵ مرداد ۱۳۵۹ در قاهره) دومین پادشاه دودمان پهلوی و آخرین پادشاه ایران بود که از ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ بر ایران حکومت کرد. محمدرضاشاه اولین بار در پی اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و دومین بار با کودتای ۲۸ مرداد به قدرت رسید و با انقلاب ۱۳۵۷ از حکومت برکنار شد.
او حاصل ازدواج رضاشاه و تاجالملوک آیرملو بود. در حالی که ۶ سال داشت، پدرش پادشاه شد و او به ولیعهدی ایران رسید. تحصیلات مقدماتی را در تهران و تحصیلات متوسطه را در سوئیس به اتمام رساند و در بازگشت به ایران با درجه ستوان دوم از دانشکده افسری فارغالتحصیل شد. در جنگ جهانی دوم و همزمان با اشغال ایران در ۲۲ سالگی به پادشاهی رسید و از ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ تا انقلاب ایران در سال ۵۷ بر ایران پادشاهی کرد. در آغاز قدرت کمی داشت، ولی با پایان اشغال ایران و خروج نیروهای خارجی از کشور، با پشتیبانی امریکا و با سیاست نخست وزیر وقت، قوام السلطنه به حکومت خودمختار در آذربایجان و کردستان خاتمه داد. همچنین زمینهایی که پدرش از مالکان آنها گرفته بود را به صاحبان پیشینشان بازگرداند.
مدتی پس از نجات از یک ترور نافرجام، با تشکیل مجلس سنا بر قدرت و اقتدار خود افزود. در دوران پادشاهی او، صنعت نفت ایران به رهبری محمد مصدق ملی شد. در سال ۱۳۳۲ سازمان اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، کودتایی برای برکناری مصدق بهراه انداختند. با شکستخوردن کودتای ۲۵ مرداد، محمدرضا شاه ایران را ترک کرد و به ایتالیا رفت، ولی با موفقیت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مصدق برکنار شد و شاه باریدیگر به قدرت رسید.
شاه به توسعه اقتصادی و افرایش قدرت نظامی کشور علاقه داشت و بخش زیادی از درآمد نفتی کشور را صرف ارتش ایران مینمود. او تحت عنوان انقلاب سفید و با هدف رسمی قرار گرفتن ایران در بین مدرنترین کشورهای جهان تا پایان سدهٔ بیستم مجموعهای از اصلاحات اقتصادی-اجتماعی مانند اصلاحات ارضی را آغاز نمود. در دهه چهل و اوایل دهه پنجاه هجری شمسی، ایران رشد اقتصادی سریعی را شاهد بود. محمدرضا شاه نظام تکحزبی را در کشور حاکم کرد و عملاً در شانزده سال پایان پادشاهی تقریباً هیچیک از تصمیمات کلیدی کشوری بدون نظر مساعد او گرفته نمیشد. سرانجام او در تاریخ ۲۶ دی ۱۳۵۷ و در پی اعتراضهای گسترشیافته مخالفان به رهبری روحالله خمینی، ایران را برای همیشه ترک کرد. وی در طول زندگی خود سه بار ازدواج کرد و صاحب پنج فرزند شد.
وی در طول زندگی، چهار کتاب دربارهٔ زندگی خود و ایران نوشت که آخرین آنها اندکی پیش از مرگ وی به پایان رسید. او سرانجام در تاریخ ۵ مرداد ۱۳۵۹ در سن ۶۱ سالگی و در اثر سرطان غدد لنفاوی، در مصر درگذشت و در یکی از مهمترین مساجد قاهره به نام مسجد رفاعی به خاک سپرده شد.
🔴 @caffekettab
#محمدرضا_پهلوی
#شاه
#تاریخ_معاصر
محمدرضا شاه پهلوی (زاده ۴ آبان ۱۲۹۸ در تهران - درگذشت ۵ مرداد ۱۳۵۹ در قاهره) دومین پادشاه دودمان پهلوی و آخرین پادشاه ایران بود که از ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ بر ایران حکومت کرد. محمدرضاشاه اولین بار در پی اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و دومین بار با کودتای ۲۸ مرداد به قدرت رسید و با انقلاب ۱۳۵۷ از حکومت برکنار شد.
او حاصل ازدواج رضاشاه و تاجالملوک آیرملو بود. در حالی که ۶ سال داشت، پدرش پادشاه شد و او به ولیعهدی ایران رسید. تحصیلات مقدماتی را در تهران و تحصیلات متوسطه را در سوئیس به اتمام رساند و در بازگشت به ایران با درجه ستوان دوم از دانشکده افسری فارغالتحصیل شد. در جنگ جهانی دوم و همزمان با اشغال ایران در ۲۲ سالگی به پادشاهی رسید و از ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ تا انقلاب ایران در سال ۵۷ بر ایران پادشاهی کرد. در آغاز قدرت کمی داشت، ولی با پایان اشغال ایران و خروج نیروهای خارجی از کشور، با پشتیبانی امریکا و با سیاست نخست وزیر وقت، قوام السلطنه به حکومت خودمختار در آذربایجان و کردستان خاتمه داد. همچنین زمینهایی که پدرش از مالکان آنها گرفته بود را به صاحبان پیشینشان بازگرداند.
مدتی پس از نجات از یک ترور نافرجام، با تشکیل مجلس سنا بر قدرت و اقتدار خود افزود. در دوران پادشاهی او، صنعت نفت ایران به رهبری محمد مصدق ملی شد. در سال ۱۳۳۲ سازمان اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، کودتایی برای برکناری مصدق بهراه انداختند. با شکستخوردن کودتای ۲۵ مرداد، محمدرضا شاه ایران را ترک کرد و به ایتالیا رفت، ولی با موفقیت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مصدق برکنار شد و شاه باریدیگر به قدرت رسید.
شاه به توسعه اقتصادی و افرایش قدرت نظامی کشور علاقه داشت و بخش زیادی از درآمد نفتی کشور را صرف ارتش ایران مینمود. او تحت عنوان انقلاب سفید و با هدف رسمی قرار گرفتن ایران در بین مدرنترین کشورهای جهان تا پایان سدهٔ بیستم مجموعهای از اصلاحات اقتصادی-اجتماعی مانند اصلاحات ارضی را آغاز نمود. در دهه چهل و اوایل دهه پنجاه هجری شمسی، ایران رشد اقتصادی سریعی را شاهد بود. محمدرضا شاه نظام تکحزبی را در کشور حاکم کرد و عملاً در شانزده سال پایان پادشاهی تقریباً هیچیک از تصمیمات کلیدی کشوری بدون نظر مساعد او گرفته نمیشد. سرانجام او در تاریخ ۲۶ دی ۱۳۵۷ و در پی اعتراضهای گسترشیافته مخالفان به رهبری روحالله خمینی، ایران را برای همیشه ترک کرد. وی در طول زندگی خود سه بار ازدواج کرد و صاحب پنج فرزند شد.
وی در طول زندگی، چهار کتاب دربارهٔ زندگی خود و ایران نوشت که آخرین آنها اندکی پیش از مرگ وی به پایان رسید. او سرانجام در تاریخ ۵ مرداد ۱۳۵۹ در سن ۶۱ سالگی و در اثر سرطان غدد لنفاوی، در مصر درگذشت و در یکی از مهمترین مساجد قاهره به نام مسجد رفاعی به خاک سپرده شد.
🔴 @caffekettab
Forwarded from کافه کتاب
یادداشت های علم - اسدالله علم ⬆️
#اسدالله_علم
#شاه
#تاریخ_معاصر
مجموعه کتاب حاضر (یادداشت های علم ) یکی از موثق ترین اسناد تاریخی ای است که از زبان نخست وزیر ایران و از نزدیک ترین افراد به شخص شاه ، و در همان دوران نگاشته شده . اسدالله علم در بسیاری از سفرهای سیاسی و حتی شخصی با ایشان همراهی داشته. پس از "علم" امیر عباس هویدا (روشنفکر و سیاستمدار معتدل ایرانی ) جانشین او ، و به عنوان نخست وزیر منصوب شد.
"اسدالله عَلم" متعلق به خاندان عَلم خزیمه از کهنترین خاندانهای خراسان و پسر محمدابراهیم علم «محمد ابراهیم خان علم امیر قاینات» «شوکت الملک دوم» بود. اولین باری که نام خاندان علم خزیمه در تاریخ آمدهاست زمان منصور دومین خلیفه عباسی (۱۵۳ – ۱۵۴ خورشیدی) است. وی یکی از سردارانش موسوم به خازم ابن خُزِیمه را مأمور سرکوبی شورش خراسان کرد. خازم و طایفهاش پس از آنکه مأموریت خود را با موفقیت به انجام رساندند در قهستان واقع در بخش جنوبی خراسان اقامت گزیدند و خود و اعقابش بر مناطق نیمه بیابانی قاینات، حکومت کردند. تاریخ این دودمان از پایان دوره صفویه کاملاً روشن است. امیر اسماعیل خان خزیمه حاکم قائن یکی از سرداران نادر شاه بود. در اواخر قرن هجدهم سه تن از رؤسای این طایفه پی در پی نام امیر علم خان را بر خود نهادند و بدینسان به پیدایش شاخهای از این طایفه کمک کردند که نام علم را بر خود نهاد در حالی که شاخهٔ اصلی نام خزیمه را حفظ کرد.
پدر اسدالله علم، شوکتالملک، مردی تجددخواه و نوگرا بود و شیفتهٔ ادب و هنر. با بسیاری از شاعران نوآور زمان خود مانند ایرج میرزا و عشقی و هم چنین نقاشان معاصر مانند کمال الملک دوستی داشت. کلنل علینقی وزیری در دو سالی که مأمور ارتش در بیرجند بود دوستی صمیمی با خانواده شوکت الملک پیدا کرد به گونهای که فرزندان شوکت الملک وی را عمو خطاب میکردند. امیر اسدالله در محیط متجددی که پدرش در بیرجند ایجاد کرده بود پرورش یافت. این محیط به گونهای بود که پیش از کشف حجاب دخترانش بیحجاب در لباس سواری، در گردشهای خانوادگی شرکت میکردند. امیر اسدالله فارغالتحصیل دانشکده کشاورزی کرج بود. در سال ۱۳۱۸ به اشاره رضاشاه با ملکتاج، دختر قوامالملک شیرازی، پیوند زناشویی بست. پیش از آن پسر قوامالملک با شاهدخت اشرف پهلوی ازدواج کرده بود. به این ترتیب عَلم به دربار راه یافت و با محمدرضا پهلوی، ولیعهد، آشنا شد.
🔴 @caffekettab
#اسدالله_علم
#شاه
#تاریخ_معاصر
مجموعه کتاب حاضر (یادداشت های علم ) یکی از موثق ترین اسناد تاریخی ای است که از زبان نخست وزیر ایران و از نزدیک ترین افراد به شخص شاه ، و در همان دوران نگاشته شده . اسدالله علم در بسیاری از سفرهای سیاسی و حتی شخصی با ایشان همراهی داشته. پس از "علم" امیر عباس هویدا (روشنفکر و سیاستمدار معتدل ایرانی ) جانشین او ، و به عنوان نخست وزیر منصوب شد.
"اسدالله عَلم" متعلق به خاندان عَلم خزیمه از کهنترین خاندانهای خراسان و پسر محمدابراهیم علم «محمد ابراهیم خان علم امیر قاینات» «شوکت الملک دوم» بود. اولین باری که نام خاندان علم خزیمه در تاریخ آمدهاست زمان منصور دومین خلیفه عباسی (۱۵۳ – ۱۵۴ خورشیدی) است. وی یکی از سردارانش موسوم به خازم ابن خُزِیمه را مأمور سرکوبی شورش خراسان کرد. خازم و طایفهاش پس از آنکه مأموریت خود را با موفقیت به انجام رساندند در قهستان واقع در بخش جنوبی خراسان اقامت گزیدند و خود و اعقابش بر مناطق نیمه بیابانی قاینات، حکومت کردند. تاریخ این دودمان از پایان دوره صفویه کاملاً روشن است. امیر اسماعیل خان خزیمه حاکم قائن یکی از سرداران نادر شاه بود. در اواخر قرن هجدهم سه تن از رؤسای این طایفه پی در پی نام امیر علم خان را بر خود نهادند و بدینسان به پیدایش شاخهای از این طایفه کمک کردند که نام علم را بر خود نهاد در حالی که شاخهٔ اصلی نام خزیمه را حفظ کرد.
پدر اسدالله علم، شوکتالملک، مردی تجددخواه و نوگرا بود و شیفتهٔ ادب و هنر. با بسیاری از شاعران نوآور زمان خود مانند ایرج میرزا و عشقی و هم چنین نقاشان معاصر مانند کمال الملک دوستی داشت. کلنل علینقی وزیری در دو سالی که مأمور ارتش در بیرجند بود دوستی صمیمی با خانواده شوکت الملک پیدا کرد به گونهای که فرزندان شوکت الملک وی را عمو خطاب میکردند. امیر اسدالله در محیط متجددی که پدرش در بیرجند ایجاد کرده بود پرورش یافت. این محیط به گونهای بود که پیش از کشف حجاب دخترانش بیحجاب در لباس سواری، در گردشهای خانوادگی شرکت میکردند. امیر اسدالله فارغالتحصیل دانشکده کشاورزی کرج بود. در سال ۱۳۱۸ به اشاره رضاشاه با ملکتاج، دختر قوامالملک شیرازی، پیوند زناشویی بست. پیش از آن پسر قوامالملک با شاهدخت اشرف پهلوی ازدواج کرده بود. به این ترتیب عَلم به دربار راه یافت و با محمدرضا پهلوی، ولیعهد، آشنا شد.
🔴 @caffekettab
Forwarded from ⭕️ سلسله موی دوست ⭕️
@selseleyemoyedost
زلفش بگشود و داد بر باد
زان بوی نسیم صبح خوشبوست
خورشید جمال او برآمد
عالم همه نور طلعت اوست
#شاه_نعمت_الله_ولي
⭕
⭕
زلفش بگشود و داد بر باد
زان بوی نسیم صبح خوشبوست
خورشید جمال او برآمد
عالم همه نور طلعت اوست
#شاه_نعمت_الله_ولي
⭕
⭕
در بـزم حـکیمان ز می شورانگیز
نیتاب نشستن است و نی پای گریز
از بـهـر مـن تـنـگ سـراب ای سـاقی مـیـنـا بـه سـر پـیـالـه کجدار و مریز
#محتشم کاشانی
مـائـیـم و تـوئـی و خـانـه خالی برخیز هـنـگام ستیز نیست ای جان مستیز چـون آب و شـراب بـا حـریـفـان آمیز چندانکه رسم بجای کج دار و مریز
#مولوی
ابـر اسـت گـهـر بـار و هـوا عـنـبر بیز عاشق ز هوا چون کند آخر پرهیز؟ سـاقـی سـپـهـر بـر کف نرگس مست بـنـهـاده پـیالهای که کجدار و مریز
#سلمان ساوجی
حـکـمـی از او مـحـال بـاشد پرهیز فـرمـوده و امر کرده از وی مگریز
آن کو به میان امر حکمش عاجز
درماند و دل فکار ، کجدار و مریز
#شاه نعمتالله ولی
نیتاب نشستن است و نی پای گریز
از بـهـر مـن تـنـگ سـراب ای سـاقی مـیـنـا بـه سـر پـیـالـه کجدار و مریز
#محتشم کاشانی
مـائـیـم و تـوئـی و خـانـه خالی برخیز هـنـگام ستیز نیست ای جان مستیز چـون آب و شـراب بـا حـریـفـان آمیز چندانکه رسم بجای کج دار و مریز
#مولوی
ابـر اسـت گـهـر بـار و هـوا عـنـبر بیز عاشق ز هوا چون کند آخر پرهیز؟ سـاقـی سـپـهـر بـر کف نرگس مست بـنـهـاده پـیالهای که کجدار و مریز
#سلمان ساوجی
حـکـمـی از او مـحـال بـاشد پرهیز فـرمـوده و امر کرده از وی مگریز
آن کو به میان امر حکمش عاجز
درماند و دل فکار ، کجدار و مریز
#شاه نعمتالله ولی
نور روی او به او دیدن خوش است
گرد او چون دیده گردیدن خوش است
حال عشق از عقل می پرسی مپرس
ذوق عشق از عشق پرسیدن خوش است
کار بی کاریست کار عاشقی
این چنین خوش کار ورزیدن خوش است
گفتهٔ مستانهٔ ما خوش بود
رو تو خوش بشنو که بشنیدن خوش است
بگذر از نقش خیال غیر او
روی دل از غیر پیچیدن خوش است
نزد ما سرکه فروشی هیچ نیست
می به رند مست بخشیدن خوش است
خوش بود آئینهٔ گیتی نما
نعمة الله را در آن دیدن خوشست
#شاه_نعمتالله_ولی
گرد او چون دیده گردیدن خوش است
حال عشق از عقل می پرسی مپرس
ذوق عشق از عشق پرسیدن خوش است
کار بی کاریست کار عاشقی
این چنین خوش کار ورزیدن خوش است
گفتهٔ مستانهٔ ما خوش بود
رو تو خوش بشنو که بشنیدن خوش است
بگذر از نقش خیال غیر او
روی دل از غیر پیچیدن خوش است
نزد ما سرکه فروشی هیچ نیست
می به رند مست بخشیدن خوش است
خوش بود آئینهٔ گیتی نما
نعمة الله را در آن دیدن خوشست
#شاه_نعمتالله_ولی
روزى #شاه_عباس صفوی به #شیخ_بهایى گفت:
دلم می خواهد ترا قاضى القضات کشور نمایم تا همانطور که معارف را نظم دادى، دادگسترى را هم سر و سامانى بدهی، بلکه حق مردم رعایت شود.
شیخ بهایى گفت : من یک هفته مهلت
می خواهم تا پس از گذشت آن و اتفاقاتى که پیش خواهد آمد، چنانچه باز هم اراده ی ملوکانه بر این نظر باقى بود دست به کار شوم و الا به همان کار فرهنگ بپردازم...
شاه عباس قبول کرد و فردا شیخ سوار بر الاغش شده و به مصلای خارج از شهر رفت و افسار الاغش را به تنه درختى بست و وضو گرفت و عصای خود را کنارى گذاشت و براى نماز ایستاد، در این حال رهگذرى که از آنجا می گذشت، شیخ را شناخت، پیش آمد و سلام کرد.
شیخ قبل از نماز خواندن جواب سلام را داد و گفت: اى بنده خدا من می دانم که ساعت مرگ من فرار رسیده و در حال نماز زمین مرا مى بلعد!!!..
تو اینجا بنشین و پس از مرگ من الاغ و عصاى مرا بردار و برو به شهر به منزل من خبر بده و بگو شیخ به زمین فرو رفت و لیکن چون قدرت و جرات دیدن عزرائیل را ندارى چشمانت را بر هم بگذار و پس از خواندن هفتاد مرتبه قل هو الله احد مجددا چشم هایت را باز کن و آن وقت الاغ و عصاى مرا بردار و برو !!!
مرد با شنیدن این حرف از شیخ بهایى با ترس و لرز به روى زمین نشست و چشمان خود را بر هم نهاد و شیخ هم عمامه خود را در محل نماز به جاى گذاشته ، فوراً به پشت دیوارى رفت و از آنجا به کوچه اى گریخت و مخفیانه خود را به خانه خویش رسانیده و به افراد خانواده خود گفت: امروز هر کس سراغ مرا گرفت بگوئید به مصلا رفته و برنگشته ، فردا صبح زود هم من مخفیانه می روم پیش شاه و قصدى دارم که بعداً معلوم می شود...
شیخ بهایى فردا صبح قبل از طلوع آفتاب به دربار رفت و چون از نزدیکان شاه بود، هنگام بیدار شدن شاه اجازه حضور خواست و چون به خدمت پادشاه رسید عرض کرد:
اعلیحضرت، می خواهم کوتاهى عقل بعضى از مردم و شهادت آنها را فقط به سبب دیدن یک موضوع، به شاه نشان دهم و ببینید مردم چگونه عقل خود را از دست می دهند و مطلب را به خودشان اشتباه می فهمانند ؟!!
شاه عباس با تعجب پرسید: ماجرا چیست؟
شیخ بهایى گفت: من دیروز به رهگذرى گفتم که چشمت را هم بگذار که زمین مرا خواهد بلعید و چون چشم بر هم نهاد من خود را مخفى ساخته و به خانه رفتم و از آن ساعت تا به حال غیر از افراد خانواده ام، کسى مرا ندیده و فقط عمامه خود را با عصا و الاغ در محل مصلى گذاشتم، ولى از دیروز بعدازظهر تا به حال در شهر شایع شده که من به زمین فرو رفتم و این قدر این حرف تکرار شده که هر کس می گوید من خودم دیدم که شیخ بهایى به زمین فرو رفت!!! حالا اجازه فرمایید شهود حاضر شوند!
به دستور شاه مردم در میدان شاه و مسجد شاه و عمارتهاى عالى قاپو و تالارها و عمارت مطبخ و عمارت گنبد و غیره جمع شدند، جمعیت به قدرى بود که راه عبور بسته شد، لذا از طرف رئیس تشریفات امر شد که از هر محلى یک نفر شخص متدین و فاضل و مسن و عادل براى شهادت تعیین کنند تا به نمایندگى مردم آن محل به حضور شاه بیاید و درباره فقدان شیخ بهایى شهادت بدهند...
بدین ترتیب 17 نفر شخص معتمد و واجد شرایط از 17 محله ی آن زمان اصفهان تعیین شدند و چون به حضور شاه رسیدند ، هر کدام به ترتیب گفتند : به چشم خود دیدم که چگونه زمین شیخ را بلعید!
دیگرى گفت: خیلى وحشتناک بود ناگهان زمین دهان باز کرد و شیخ را مثل یک لقمه غذا در خود فرو برد.
سومى گفت: به تاج شاه قسم که دیدم چگونه شیخ التماس می کرد و به درگاه خدا گریه و زاری می نمود.
چهارمى گفت: خدا را شاهد می گیرم که دیدم شیخ تا کمر در خاک فرو رفته بود و چشمانش از شدت فشارى که بر سینه اش وارد می آمد از کاسه سر بیرون زده بود!!!
به همین ترتیب هر یک از آن هفده نفر شهادت دادند.
شاه با حیرت و تعجب به سخنان آنها گوش می کرد و عاقبت شاه آنها را مرخص کرد و خطاب به آنها گفت : بروید و مجلس عزا و ترحیم هم لازم نیست زیرا معلوم می شود شیخ بهایى گناهکار بوده است!
وقتى مردم و شاهدان عینى رفتند، شیخ مجدداً به حضور شاه رسید و گفت: قبله ی عالم! عقل و شعور مردم را دیدید؟
شاه گفت: آرى، ولى مقصودت از این بازى چه بود؟
شیخ عرض کرد: به من فرمودید، قاضى القضات شوم.
شاه گفت: بله ولى این موضوع چه ارتباطی به آن دارد؟
شیخ گفت: من چگونه می توانم قاضى القضات شوم با اینکه می دانم مردم هر شهادتى بدهند معلوم نیست که درست باشد، آن وقت حق گناهکاران یا بى گناهان را به گردن بگیرم. اما اگر امر می فرمایید ناچار به اطاعتم !
شاه عباس گفت: چون مقام علمى تو را به دیده ی احترام نگاه کرده و می کنم لازم نیست به قضاوت بپردازى، همان بهتر که به کار فرهنگ مشغول باشى !!!
دلم می خواهد ترا قاضى القضات کشور نمایم تا همانطور که معارف را نظم دادى، دادگسترى را هم سر و سامانى بدهی، بلکه حق مردم رعایت شود.
شیخ بهایى گفت : من یک هفته مهلت
می خواهم تا پس از گذشت آن و اتفاقاتى که پیش خواهد آمد، چنانچه باز هم اراده ی ملوکانه بر این نظر باقى بود دست به کار شوم و الا به همان کار فرهنگ بپردازم...
شاه عباس قبول کرد و فردا شیخ سوار بر الاغش شده و به مصلای خارج از شهر رفت و افسار الاغش را به تنه درختى بست و وضو گرفت و عصای خود را کنارى گذاشت و براى نماز ایستاد، در این حال رهگذرى که از آنجا می گذشت، شیخ را شناخت، پیش آمد و سلام کرد.
شیخ قبل از نماز خواندن جواب سلام را داد و گفت: اى بنده خدا من می دانم که ساعت مرگ من فرار رسیده و در حال نماز زمین مرا مى بلعد!!!..
تو اینجا بنشین و پس از مرگ من الاغ و عصاى مرا بردار و برو به شهر به منزل من خبر بده و بگو شیخ به زمین فرو رفت و لیکن چون قدرت و جرات دیدن عزرائیل را ندارى چشمانت را بر هم بگذار و پس از خواندن هفتاد مرتبه قل هو الله احد مجددا چشم هایت را باز کن و آن وقت الاغ و عصاى مرا بردار و برو !!!
مرد با شنیدن این حرف از شیخ بهایى با ترس و لرز به روى زمین نشست و چشمان خود را بر هم نهاد و شیخ هم عمامه خود را در محل نماز به جاى گذاشته ، فوراً به پشت دیوارى رفت و از آنجا به کوچه اى گریخت و مخفیانه خود را به خانه خویش رسانیده و به افراد خانواده خود گفت: امروز هر کس سراغ مرا گرفت بگوئید به مصلا رفته و برنگشته ، فردا صبح زود هم من مخفیانه می روم پیش شاه و قصدى دارم که بعداً معلوم می شود...
شیخ بهایى فردا صبح قبل از طلوع آفتاب به دربار رفت و چون از نزدیکان شاه بود، هنگام بیدار شدن شاه اجازه حضور خواست و چون به خدمت پادشاه رسید عرض کرد:
اعلیحضرت، می خواهم کوتاهى عقل بعضى از مردم و شهادت آنها را فقط به سبب دیدن یک موضوع، به شاه نشان دهم و ببینید مردم چگونه عقل خود را از دست می دهند و مطلب را به خودشان اشتباه می فهمانند ؟!!
شاه عباس با تعجب پرسید: ماجرا چیست؟
شیخ بهایى گفت: من دیروز به رهگذرى گفتم که چشمت را هم بگذار که زمین مرا خواهد بلعید و چون چشم بر هم نهاد من خود را مخفى ساخته و به خانه رفتم و از آن ساعت تا به حال غیر از افراد خانواده ام، کسى مرا ندیده و فقط عمامه خود را با عصا و الاغ در محل مصلى گذاشتم، ولى از دیروز بعدازظهر تا به حال در شهر شایع شده که من به زمین فرو رفتم و این قدر این حرف تکرار شده که هر کس می گوید من خودم دیدم که شیخ بهایى به زمین فرو رفت!!! حالا اجازه فرمایید شهود حاضر شوند!
به دستور شاه مردم در میدان شاه و مسجد شاه و عمارتهاى عالى قاپو و تالارها و عمارت مطبخ و عمارت گنبد و غیره جمع شدند، جمعیت به قدرى بود که راه عبور بسته شد، لذا از طرف رئیس تشریفات امر شد که از هر محلى یک نفر شخص متدین و فاضل و مسن و عادل براى شهادت تعیین کنند تا به نمایندگى مردم آن محل به حضور شاه بیاید و درباره فقدان شیخ بهایى شهادت بدهند...
بدین ترتیب 17 نفر شخص معتمد و واجد شرایط از 17 محله ی آن زمان اصفهان تعیین شدند و چون به حضور شاه رسیدند ، هر کدام به ترتیب گفتند : به چشم خود دیدم که چگونه زمین شیخ را بلعید!
دیگرى گفت: خیلى وحشتناک بود ناگهان زمین دهان باز کرد و شیخ را مثل یک لقمه غذا در خود فرو برد.
سومى گفت: به تاج شاه قسم که دیدم چگونه شیخ التماس می کرد و به درگاه خدا گریه و زاری می نمود.
چهارمى گفت: خدا را شاهد می گیرم که دیدم شیخ تا کمر در خاک فرو رفته بود و چشمانش از شدت فشارى که بر سینه اش وارد می آمد از کاسه سر بیرون زده بود!!!
به همین ترتیب هر یک از آن هفده نفر شهادت دادند.
شاه با حیرت و تعجب به سخنان آنها گوش می کرد و عاقبت شاه آنها را مرخص کرد و خطاب به آنها گفت : بروید و مجلس عزا و ترحیم هم لازم نیست زیرا معلوم می شود شیخ بهایى گناهکار بوده است!
وقتى مردم و شاهدان عینى رفتند، شیخ مجدداً به حضور شاه رسید و گفت: قبله ی عالم! عقل و شعور مردم را دیدید؟
شاه گفت: آرى، ولى مقصودت از این بازى چه بود؟
شیخ عرض کرد: به من فرمودید، قاضى القضات شوم.
شاه گفت: بله ولى این موضوع چه ارتباطی به آن دارد؟
شیخ گفت: من چگونه می توانم قاضى القضات شوم با اینکه می دانم مردم هر شهادتى بدهند معلوم نیست که درست باشد، آن وقت حق گناهکاران یا بى گناهان را به گردن بگیرم. اما اگر امر می فرمایید ناچار به اطاعتم !
شاه عباس گفت: چون مقام علمى تو را به دیده ی احترام نگاه کرده و می کنم لازم نیست به قضاوت بپردازى، همان بهتر که به کار فرهنگ مشغول باشى !!!
ای در میان جانها، از ما کنار تا کی؟
مستان شراب نوشند، ما درخمار تا کی؟
ما کشتگان عشقیم، بر خاک ره فتاده
ما را چنین گذاری، در رهگذار تا کی؟
#شاه_نعمت_الله_ولی
@parnian_khyial
مستان شراب نوشند، ما درخمار تا کی؟
ما کشتگان عشقیم، بر خاک ره فتاده
ما را چنین گذاری، در رهگذار تا کی؟
#شاه_نعمت_الله_ولی
@parnian_khyial
#شاه_نعمتالله_ولی
دل در سر زلف دل ستانش بستم
وز نرگش چشم پر خمارش مستم
من نیست شدم ز هست خود رستم
از هستی اوست هستیم گر هستم
@parnian_khyial
دل در سر زلف دل ستانش بستم
وز نرگش چشم پر خمارش مستم
من نیست شدم ز هست خود رستم
از هستی اوست هستیم گر هستم
@parnian_khyial
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عشق او آب حیات وآن حیات جان ماست
این چنین سرچشمه ای در جان جاویدان ماست
نزد ما موج و حباب و قطره و دریا یکیست
گر نظر بر آب داری این همه از کان ماست
#شاه_نعمت_الله_ولی
@parnian_khyial
این چنین سرچشمه ای در جان جاویدان ماست
نزد ما موج و حباب و قطره و دریا یکیست
گر نظر بر آب داری این همه از کان ماست
#شاه_نعمت_الله_ولی
@parnian_khyial
Forwarded from انجمن ایرانبان
#روشنگری
#نام_ایران
#قسمت1
@anjoman_iranban
به کار بردن اسم #ایران در کتب و اشعار ایرانی:
در #شاهنامه فردوسی بیشتر از 720 بار واژه ایران به کار رفته است
در دیوان اشعار #عبید_زاکانی 2 بار واژه ایران به کار رفته است
#فرخی_سیستانی 16 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#اسدی_طوسی بیشتر از 50 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#سنایی_غزنوی 11 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#نظامی_گنجوی 23 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#خاقانی_شروانی بیش از 30 بار از واژه ایران استفاده نموده است
#انوری 13 بار از واژه ایران استفاده نموده است
#اقبال_لاهوری 26 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#مولوی_رومی 4 بار واژه ایران را در اشعارش به کار برده است
#سعدی_شیرازی 1 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#عطار_نیشابوری در اثارش 4 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#وحشی_بافقی 5 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#رودکی_سمرقندی 1 بار واژه ایران را به کار برده است
#ناصرخسرو_قبادیانی 2 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#منوچهری_دامغانی 5 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#اوحدی_مراغه_ای 2 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#ابوسعید_ابوالخیر 1 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#شاه_نعمت_الله ولی 2 بار از واژه ایران استفاده کرده است
@anjoman_iranban
#نام_ایران
#قسمت1
@anjoman_iranban
به کار بردن اسم #ایران در کتب و اشعار ایرانی:
در #شاهنامه فردوسی بیشتر از 720 بار واژه ایران به کار رفته است
در دیوان اشعار #عبید_زاکانی 2 بار واژه ایران به کار رفته است
#فرخی_سیستانی 16 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#اسدی_طوسی بیشتر از 50 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#سنایی_غزنوی 11 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#نظامی_گنجوی 23 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#خاقانی_شروانی بیش از 30 بار از واژه ایران استفاده نموده است
#انوری 13 بار از واژه ایران استفاده نموده است
#اقبال_لاهوری 26 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#مولوی_رومی 4 بار واژه ایران را در اشعارش به کار برده است
#سعدی_شیرازی 1 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#عطار_نیشابوری در اثارش 4 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#وحشی_بافقی 5 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#رودکی_سمرقندی 1 بار واژه ایران را به کار برده است
#ناصرخسرو_قبادیانی 2 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#منوچهری_دامغانی 5 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#اوحدی_مراغه_ای 2 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#ابوسعید_ابوالخیر 1 بار از واژه ایران استفاده کرده است
#شاه_نعمت_الله ولی 2 بار از واژه ایران استفاده کرده است
@anjoman_iranban
#شاه هنری هشتم هوسباز یا روشنفکر ؟؟
هنری هشتم در سال ۱۵۰۹ میلادی به سلطنت رسید .
بخاطر داشتن ولیعهد چندین بار ازدواج کرد که این ازدواج و طلاقها بر خلاف مذهب کاتولیک بود . بهمین علت دینش را به پروتستان تغییر داد ؛ کلیسای انگلستان را مستقل کرد و خودش رهبری آنرا بدست گرفت و از سلطه پاپها خارج کرد .
بدینوسیله دیگر ناچار نبود هر ساله مبلغ هنگفتی به کلیسا بپردازد .
او به ادبیات ، زبان و موسیقی علاقمند بود . ولی مردی خوشگذران و هوسباز بود .
شاه هنری هشتم ؛ شش بار ازدواج کرد که ۲ مورد از همسرانش را بدستور خودش اعدام کردند .
همسر اولش بچه دار نشد ؛ با تغییر مذهب او را طلاق داد و همسر دومش زنی متاهل بود که با پرداخت پول به شوهر اولش توانست اورا در اختیار بگیرد . بسرعت عقدش کرد و چندی بعد دخترشان الیزابت اول بدنیا آمد .
بعد از چندی همسر دومش را بجرم زنای با محارم به دار آویخت .
بعد از او بسرعت با همسر سومش جین سیمور که ندیمه همسر اولش بود ازدواج کرد . جین هم بهنگام زایمان پسرش ادوارد ؛ جان بدر نبرد .
هنری ، بعد از او سه بار دیگر هم ازدواج کرد و بیشتر شهرتش بخاطر ازدواج و طلاقهای مکررش بود .
هنری هشتم در سال ۱۵۰۹ میلادی به سلطنت رسید .
بخاطر داشتن ولیعهد چندین بار ازدواج کرد که این ازدواج و طلاقها بر خلاف مذهب کاتولیک بود . بهمین علت دینش را به پروتستان تغییر داد ؛ کلیسای انگلستان را مستقل کرد و خودش رهبری آنرا بدست گرفت و از سلطه پاپها خارج کرد .
بدینوسیله دیگر ناچار نبود هر ساله مبلغ هنگفتی به کلیسا بپردازد .
او به ادبیات ، زبان و موسیقی علاقمند بود . ولی مردی خوشگذران و هوسباز بود .
شاه هنری هشتم ؛ شش بار ازدواج کرد که ۲ مورد از همسرانش را بدستور خودش اعدام کردند .
همسر اولش بچه دار نشد ؛ با تغییر مذهب او را طلاق داد و همسر دومش زنی متاهل بود که با پرداخت پول به شوهر اولش توانست اورا در اختیار بگیرد . بسرعت عقدش کرد و چندی بعد دخترشان الیزابت اول بدنیا آمد .
بعد از چندی همسر دومش را بجرم زنای با محارم به دار آویخت .
بعد از او بسرعت با همسر سومش جین سیمور که ندیمه همسر اولش بود ازدواج کرد . جین هم بهنگام زایمان پسرش ادوارد ؛ جان بدر نبرد .
هنری ، بعد از او سه بار دیگر هم ازدواج کرد و بیشتر شهرتش بخاطر ازدواج و طلاقهای مکررش بود .
💠 #کودتای۲۸مرداد
دومین کودتا علیه حکومت ملی مصدق
کودتای ۲۸ مرداد یکی از حوادث سرنوشتساز در تاریخ معاصر #ایران بود که در دوازدهمین سال حکومت پهلوی دوم به وقوع پیوست و سبب تثبیت حاکمیت او تا ربع قرن دیگر شد. تابستان سال ۱۳۲۰ در میانه جنگ جهانی دوم، نیروهای #بریتانیا و #شوروی وارد ایران شدند. رضاشاه پهلوی عملاً از کشور تبعید شد و محمدرضا به جای پدر بر تخت سلطنت نشست. عدم اقتدار نسبی شاه جوان، بویژه در سالهای ابتدایی، به تنش میان نیروهای سیاسی و تزلزل نهادهای قدرت دامن میزد.
در روز ۲۵ مرداد با ناکام ماندن اولین کودتا که از سوی نظامیان صورت گرفت، #شاه به خارج از کشور فرار کرد. با این رویداد #مصدق و اطرافیانش تصور کردند خطر برطرف شده است.
کودتای دوم بدون مقاومت مردمی و دخالت احزابی چون حزب توده که از قدرت نظامی سازمان افسرانش بهره میبرد، در عرض چند ساعت به پیروزی رسید و سرلشکر #زاهدی نخستوزیر شد. از جمله بازوهای اجرای کودتا و کانونهای مهم مخالفت و توطئه علیه دولت مصدق، نظامیان بودند که در کانون افسران بازنشسته به رهبری فضلالله زاهدی هدایت میشدند.
از دیگر عوامل داخلی کودتای ۲۸ مرداد، گروهی از سیاستمداران معروف ایرانی و هوادار بریتانیا بودند، ازجمله این افراد #سیدضیاءالدین_طباطبایی بود که #بریتانیا تلاش میکرد زمینههای نخستوزیری او را فراهم کند. #انگلیسیها حتی پیش از آنکه مصدق زمام امور را به دست گیرد، شاه را برای نخستوزیری سیدضیاءالدین، زیر فشار گذاشته بودند. شاه ظاهراً با این امر موافق بود و در همان موقع که مجلس، #مصدق را برای نخستوزیری معرفی کرد، او مشغول گفتگو با #سیدضیاء بود.
با پیروزی دومین کودتا که با امکانات مالی #بریتانیا و #آمریکا و حضور عوامل داخلی در صحنه به انجام رسید، شاه دوباره به کشور بازگشت. تقریبا تمامی مدیران و کارگزاران دولت مصدق بازداشت شدند. برخی مثل دکتر #فاطمی به اعدام محکوم شدند و دیگرانی به زندان.
دولت روسیه طلاهایی را که در نهایت مضیقه و احتیاج دولت مصدق، به او برنگردانده بود، پس از کودتا به دولت زاهدی تحویل داد. خود مصدق نیز دستگیر و در یک دادگاه فرمایشی به ۳ سال زندان محکوم گردید. وی پس از پایان دوران حبس نیز تا آخر عمر به احمد آباد تبعید شد و در حصر خانگی بسر برد.
🍃🍂🍃🍂
دومین کودتا علیه حکومت ملی مصدق
کودتای ۲۸ مرداد یکی از حوادث سرنوشتساز در تاریخ معاصر #ایران بود که در دوازدهمین سال حکومت پهلوی دوم به وقوع پیوست و سبب تثبیت حاکمیت او تا ربع قرن دیگر شد. تابستان سال ۱۳۲۰ در میانه جنگ جهانی دوم، نیروهای #بریتانیا و #شوروی وارد ایران شدند. رضاشاه پهلوی عملاً از کشور تبعید شد و محمدرضا به جای پدر بر تخت سلطنت نشست. عدم اقتدار نسبی شاه جوان، بویژه در سالهای ابتدایی، به تنش میان نیروهای سیاسی و تزلزل نهادهای قدرت دامن میزد.
در روز ۲۵ مرداد با ناکام ماندن اولین کودتا که از سوی نظامیان صورت گرفت، #شاه به خارج از کشور فرار کرد. با این رویداد #مصدق و اطرافیانش تصور کردند خطر برطرف شده است.
کودتای دوم بدون مقاومت مردمی و دخالت احزابی چون حزب توده که از قدرت نظامی سازمان افسرانش بهره میبرد، در عرض چند ساعت به پیروزی رسید و سرلشکر #زاهدی نخستوزیر شد. از جمله بازوهای اجرای کودتا و کانونهای مهم مخالفت و توطئه علیه دولت مصدق، نظامیان بودند که در کانون افسران بازنشسته به رهبری فضلالله زاهدی هدایت میشدند.
از دیگر عوامل داخلی کودتای ۲۸ مرداد، گروهی از سیاستمداران معروف ایرانی و هوادار بریتانیا بودند، ازجمله این افراد #سیدضیاءالدین_طباطبایی بود که #بریتانیا تلاش میکرد زمینههای نخستوزیری او را فراهم کند. #انگلیسیها حتی پیش از آنکه مصدق زمام امور را به دست گیرد، شاه را برای نخستوزیری سیدضیاءالدین، زیر فشار گذاشته بودند. شاه ظاهراً با این امر موافق بود و در همان موقع که مجلس، #مصدق را برای نخستوزیری معرفی کرد، او مشغول گفتگو با #سیدضیاء بود.
با پیروزی دومین کودتا که با امکانات مالی #بریتانیا و #آمریکا و حضور عوامل داخلی در صحنه به انجام رسید، شاه دوباره به کشور بازگشت. تقریبا تمامی مدیران و کارگزاران دولت مصدق بازداشت شدند. برخی مثل دکتر #فاطمی به اعدام محکوم شدند و دیگرانی به زندان.
دولت روسیه طلاهایی را که در نهایت مضیقه و احتیاج دولت مصدق، به او برنگردانده بود، پس از کودتا به دولت زاهدی تحویل داد. خود مصدق نیز دستگیر و در یک دادگاه فرمایشی به ۳ سال زندان محکوم گردید. وی پس از پایان دوران حبس نیز تا آخر عمر به احمد آباد تبعید شد و در حصر خانگی بسر برد.
🍃🍂🍃🍂
Forwarded from اتچ بات
🔴 استعمار خلیج فارس توسط هلند، و مبارزه میرمهنا دلاور ایرانی با آنان
♦ قسمت دوم
🔹اشغال هرمز در سال ۱۵۰۷ میلادی... در زمان سلطنت #شاه_اسماعیل_صفوی رخ داد. در این زمان ایران نه تنها گرفتار
جنگهای داخلی و خارجی بود، بلکه نیروی دریایی قدرتمندی برای مقابله با آنها نداشت... (۱)
🔹پرتغالی ها با کشف راههای تجاری دریایی جدید، منافع سرشاری را نصیب خود کردند.... در دوران متقدم صفویه، پادشاهان صفویه به علل گوناگون، از جمله مسائل و مشکلات ناشی از رقابتها و چالشها با امپراطوری عثمانی، جنگهای متعدد با آن کشور و نیز مسائل داخلی از قبیل آشوبها و شورشهای مناطق مختلف و تنشهای موجود در درون خاندان سلطنتی، فرصت کافی و نیز قوای کافی برای توجه به امور خلیج فارس نداشتند، و در این دوره #پرتغال حاکم بلامنازع خلیج فارس بود و حکام محلی آنجا مثل ملوک هرمز، تحت تابعیت پرتغالیها بودند.... در دوره میانی تاریخ صفویه، که توام با ظهور و سلطنت #شاه_عباس_کبیر است، بی توجه ایرانیان، جای خود را به توجه اساسی به خلیج فارس میدهد، و شاه عباس تلاش گسترده ای را برای احیای قدرت و تسلط ایران در خلیج فارس به کار میبرد... شاه عباس پس از موفقیت در برخورد با همسایه غربی خود، عثمانی و برقراری آرامش نسبی در مرزهای کشور و یکپارچگی امور داخلی، در پی اعمال حاکمیت ایران بر جزایر جنوبی برآمد. این به معنی رویارویی با پرتغالیها تلقی میشد، که سالیان دراز خلیج فارس را به صورت انحصاری در اختیار گرفته بودند. فراهم آمدن مقدمات بیرون راندن پرتغالیها از خلیج فارس و نواحی تحت حاکمیت ایران، دولت #اسپانیا را بر آن داشت که دست به تلاشی برای انصراف پادشاه ایران از این تصمیم بزند. تلاشهای دولت اسپانیا البته مورد موافقت پرتغالیهای مستقر در خاور نبود، چرا که آنان از حاکمیت اسپانیا بر پرتغال ناراضی بودند، به همین سبب با فرستادگان دولت اسپانیا به سوی دربار ایران همراهی چندانی نداشتند، که نمونه آن را باید در معطلی سه ساله #دن_گارسیادسیلوا_فیگوئرا در هند جستجو نمود. دن گارسیا دسیلوا فیگوئروا، #سفیر_اسپانیا به ایران، در سفرنامه خود می آورد:
" رفتار نابخردانه ماموران پرتغالی مستقر در هرمز با بومیان، به ویژه برخوردهای آنان با اعتقادات مذهبی، و از جمله خراب کردن مسجد متعلق به مسلمانان در اثر زیان کاری و هوس بازی چند تن از وزیران، سبب رنجش اهالی و حملات آنان به پایگاههای پرتغالی گردیده است ".(۲)
🔹در سال ۱۰۳۰ قمری (۱۶۲۰ میلادی)، شاه عباس بدلیل ضعف ناوگان دریایی کشور در مواجه با پرتغالیها، با بستن توافقنامه ای، حمایت #انگلیس را در این جنگ با خود همراه ساخت و این #اتحاد ایران و انگلیس، منجر به سقوط هرمز و #اخراج پرتغالی ها از آن گردید. البته از بندهای این توافق، پرداخت نیمی از هزینه های جنگی توسط ایران به انگلیس و تقسیم غنایم جنگ و همچنین تعلق پنجاه درصد از درآمدهای گمرکی #بندر_گمبرون یا #بندرعباس به آنان میباشد، که منجر به نفوذ و اعتبار دو چندان انگلیسیها به عنـوان یکی از بازیگران مهم عرصه سیاسی- اقتصادی خلیج فارس گردید.(۳)
🔹... در سال ۱۶۲۳ میلادی، پرچم استعمار پرتغال از فراز قلعه هرمز به پایین کشیده شد. یک مثال از رفتار استعماری پرتغالیها با ایرانیها در امور تجاری خلیج فارس را به نقل از " #شاردن" اینگونه است که:
" به آنها، بازرگانان، اجازه رفتن به هندوستان و خرید کالاهای ارزانتر را نمیدادند، بلکه آنها را مجبور مینمودند که از کالاهای آنها در انبار هرمز خریداری بکنند ".(۴)
🔹در سال ۱۶۰۲ میلادی، بنا به دستور دولت #هلند، شرکتهای مختلفی که برای تجارت با #هند_شرقی تاسیس شده بودند، با هم ادغام شدند و #کمپانی_هندشرقی_هلند را تاسیس کردند.... هدف اصلی از تشکیل #کمپانی_هندشرقی_هلند، در درجه اول رقابت با #کمپانی_هندشرقی_انگلیس بود... هلندی ها برای نخستین بار در سال ۱۶۲۳ میلادی (۱۰۳۳ قمری) از طریق جزیره قشم و گمبرون (بندرعباس) وارد ایران شدند. در آن هنگام شاه عباس اول بر ایران حکومت میکرد. بهانه ورود آنان به خلیج فارس و شرکت در تجارت با ایران، آن بود که هنگام زد و خورد کشتی های انگلستان و پرتغال، به یاری انگلستان برخاسته بودند...
🔸منابع:
۱. خلیج فارس، نوشته سرآرنولد ویلسون، ترجمه محمد سعیدی، تهران، ۱۳۶۶، انتشارات علمی فرهنگی، ص۱۲۵-۱۲۷.
۲. سفرنامه فیگوئرا، ترجمه غلامرضا سعیدی، تهران، نشر نو، ۱۳۶۳.
۳. سفرنامه پیسترو دلاواله، ترجمه محمود بهروزی، جلد دوم، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۰، نشر قطره، صفحات۹۱۲-۹۱۳.
۴. سیاحت نامه شاردن، ژان شاردن، جلد اول، ترجمه محمد عباسی، چاپ اول، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۵، ص۳۳۷.
♦ قسمت دوم
🔹اشغال هرمز در سال ۱۵۰۷ میلادی... در زمان سلطنت #شاه_اسماعیل_صفوی رخ داد. در این زمان ایران نه تنها گرفتار
جنگهای داخلی و خارجی بود، بلکه نیروی دریایی قدرتمندی برای مقابله با آنها نداشت... (۱)
🔹پرتغالی ها با کشف راههای تجاری دریایی جدید، منافع سرشاری را نصیب خود کردند.... در دوران متقدم صفویه، پادشاهان صفویه به علل گوناگون، از جمله مسائل و مشکلات ناشی از رقابتها و چالشها با امپراطوری عثمانی، جنگهای متعدد با آن کشور و نیز مسائل داخلی از قبیل آشوبها و شورشهای مناطق مختلف و تنشهای موجود در درون خاندان سلطنتی، فرصت کافی و نیز قوای کافی برای توجه به امور خلیج فارس نداشتند، و در این دوره #پرتغال حاکم بلامنازع خلیج فارس بود و حکام محلی آنجا مثل ملوک هرمز، تحت تابعیت پرتغالیها بودند.... در دوره میانی تاریخ صفویه، که توام با ظهور و سلطنت #شاه_عباس_کبیر است، بی توجه ایرانیان، جای خود را به توجه اساسی به خلیج فارس میدهد، و شاه عباس تلاش گسترده ای را برای احیای قدرت و تسلط ایران در خلیج فارس به کار میبرد... شاه عباس پس از موفقیت در برخورد با همسایه غربی خود، عثمانی و برقراری آرامش نسبی در مرزهای کشور و یکپارچگی امور داخلی، در پی اعمال حاکمیت ایران بر جزایر جنوبی برآمد. این به معنی رویارویی با پرتغالیها تلقی میشد، که سالیان دراز خلیج فارس را به صورت انحصاری در اختیار گرفته بودند. فراهم آمدن مقدمات بیرون راندن پرتغالیها از خلیج فارس و نواحی تحت حاکمیت ایران، دولت #اسپانیا را بر آن داشت که دست به تلاشی برای انصراف پادشاه ایران از این تصمیم بزند. تلاشهای دولت اسپانیا البته مورد موافقت پرتغالیهای مستقر در خاور نبود، چرا که آنان از حاکمیت اسپانیا بر پرتغال ناراضی بودند، به همین سبب با فرستادگان دولت اسپانیا به سوی دربار ایران همراهی چندانی نداشتند، که نمونه آن را باید در معطلی سه ساله #دن_گارسیادسیلوا_فیگوئرا در هند جستجو نمود. دن گارسیا دسیلوا فیگوئروا، #سفیر_اسپانیا به ایران، در سفرنامه خود می آورد:
" رفتار نابخردانه ماموران پرتغالی مستقر در هرمز با بومیان، به ویژه برخوردهای آنان با اعتقادات مذهبی، و از جمله خراب کردن مسجد متعلق به مسلمانان در اثر زیان کاری و هوس بازی چند تن از وزیران، سبب رنجش اهالی و حملات آنان به پایگاههای پرتغالی گردیده است ".(۲)
🔹در سال ۱۰۳۰ قمری (۱۶۲۰ میلادی)، شاه عباس بدلیل ضعف ناوگان دریایی کشور در مواجه با پرتغالیها، با بستن توافقنامه ای، حمایت #انگلیس را در این جنگ با خود همراه ساخت و این #اتحاد ایران و انگلیس، منجر به سقوط هرمز و #اخراج پرتغالی ها از آن گردید. البته از بندهای این توافق، پرداخت نیمی از هزینه های جنگی توسط ایران به انگلیس و تقسیم غنایم جنگ و همچنین تعلق پنجاه درصد از درآمدهای گمرکی #بندر_گمبرون یا #بندرعباس به آنان میباشد، که منجر به نفوذ و اعتبار دو چندان انگلیسیها به عنـوان یکی از بازیگران مهم عرصه سیاسی- اقتصادی خلیج فارس گردید.(۳)
🔹... در سال ۱۶۲۳ میلادی، پرچم استعمار پرتغال از فراز قلعه هرمز به پایین کشیده شد. یک مثال از رفتار استعماری پرتغالیها با ایرانیها در امور تجاری خلیج فارس را به نقل از " #شاردن" اینگونه است که:
" به آنها، بازرگانان، اجازه رفتن به هندوستان و خرید کالاهای ارزانتر را نمیدادند، بلکه آنها را مجبور مینمودند که از کالاهای آنها در انبار هرمز خریداری بکنند ".(۴)
🔹در سال ۱۶۰۲ میلادی، بنا به دستور دولت #هلند، شرکتهای مختلفی که برای تجارت با #هند_شرقی تاسیس شده بودند، با هم ادغام شدند و #کمپانی_هندشرقی_هلند را تاسیس کردند.... هدف اصلی از تشکیل #کمپانی_هندشرقی_هلند، در درجه اول رقابت با #کمپانی_هندشرقی_انگلیس بود... هلندی ها برای نخستین بار در سال ۱۶۲۳ میلادی (۱۰۳۳ قمری) از طریق جزیره قشم و گمبرون (بندرعباس) وارد ایران شدند. در آن هنگام شاه عباس اول بر ایران حکومت میکرد. بهانه ورود آنان به خلیج فارس و شرکت در تجارت با ایران، آن بود که هنگام زد و خورد کشتی های انگلستان و پرتغال، به یاری انگلستان برخاسته بودند...
🔸منابع:
۱. خلیج فارس، نوشته سرآرنولد ویلسون، ترجمه محمد سعیدی، تهران، ۱۳۶۶، انتشارات علمی فرهنگی، ص۱۲۵-۱۲۷.
۲. سفرنامه فیگوئرا، ترجمه غلامرضا سعیدی، تهران، نشر نو، ۱۳۶۳.
۳. سفرنامه پیسترو دلاواله، ترجمه محمود بهروزی، جلد دوم، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۰، نشر قطره، صفحات۹۱۲-۹۱۳.
۴. سیاحت نامه شاردن، ژان شاردن، جلد اول، ترجمه محمد عباسی، چاپ اول، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۵، ص۳۳۷.
Telegram
attach 📎
📕
عیب های کوچک ژنده پوشان از خلال پارگی های لباسشان نمایان می شود، اما رداها و جامه های خز دولتمندان همه عیب ها را پنهان می دارد گناه را تو با طلا روپوش بده، می بینی که نیزه زورمند عدالت، بی آنکه به آن زیانی برساند درهم می شکند؛ اما اگر در کهنه پاره ها بپوشانیش، حتی نیِ کوتوله های آفریقایی سوراخش میکند. هیچکس گنهکار نیست، هیچ کس، می گویم هیچ کس؛ ضمانت همه بامن.
📕#شاه_لیر
✍#ویلیام_شکسپیر
عیب های کوچک ژنده پوشان از خلال پارگی های لباسشان نمایان می شود، اما رداها و جامه های خز دولتمندان همه عیب ها را پنهان می دارد گناه را تو با طلا روپوش بده، می بینی که نیزه زورمند عدالت، بی آنکه به آن زیانی برساند درهم می شکند؛ اما اگر در کهنه پاره ها بپوشانیش، حتی نیِ کوتوله های آفریقایی سوراخش میکند. هیچکس گنهکار نیست، هیچ کس، می گویم هیچ کس؛ ضمانت همه بامن.
📕#شاه_لیر
✍#ویلیام_شکسپیر