امید روشنایی گرچه در این تیرگی ها نیست
من اینجا باز
در این دشت خشک تشنه میرانم
من اینجا روزی آخر
از دل این خاک، با دست تهی
گُل بر می افشانم
من اینجا روزی آخر
از ستیغ کوه، چون خورشید
سرود فتح میخوانم
#شعر #فریدون_مشیری
تصویر: #فیلم #برنج_تلخ کارگردان: #جوزپه_دسانتیس، ۱۹۴۹
#نئورئالیسم #ایتالیا
من اینجا باز
در این دشت خشک تشنه میرانم
من اینجا روزی آخر
از دل این خاک، با دست تهی
گُل بر می افشانم
من اینجا روزی آخر
از ستیغ کوه، چون خورشید
سرود فتح میخوانم
#شعر #فریدون_مشیری
تصویر: #فیلم #برنج_تلخ کارگردان: #جوزپه_دسانتیس، ۱۹۴۹
#نئورئالیسم #ایتالیا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من اینجا که سرزمین حکمت است ایستاده ام
تا برخاستن خورشید را گواهی دهم
اینجا که سرزمین زمستان است ایستاده ام
تا یاد بهار را زنده نگه دارم
ایستاده ام تا از بودن و خوبی سخن بگویم
و یک تنه گواه حقیقت باشم
#شعر
#بیژن_جلالی
#یادکرد #درگذشت
من اینجا که سرزمین حکمت است ایستاده ام
تا برخاستن خورشید را گواهی دهم
اینجا که سرزمین زمستان است ایستاده ام
تا یاد بهار را زنده نگه دارم
ایستاده ام تا از بودن و خوبی سخن بگویم
و یک تنه گواه حقیقت باشم
#شعر
#بیژن_جلالی
#یادکرد #درگذشت
در بسیطِ خطه ی آرام
میخوانَد خروس از دور
می شکافد جِرم دیوار سحرگاهان
می گریزد شب
صبح می آید
#شعر
#نیما_یوشیج
میخوانَد خروس از دور
می شکافد جِرم دیوار سحرگاهان
می گریزد شب
صبح می آید
#شعر
#نیما_یوشیج
Cuatro Vientos
Danit
#Cuatro_Vientos
Singer: #Danit
🎶 #موزيک #چهار_باد
#دنیت
#اسپانیایی
بگو به باد که ما
با آفتاب زاده شدیم
و با آفتاب طلوع خواهیم کرد
#شعر
#سیدعلی_صالحی
Singer: #Danit
🎶 #موزيک #چهار_باد
#دنیت
#اسپانیایی
بگو به باد که ما
با آفتاب زاده شدیم
و با آفتاب طلوع خواهیم کرد
#شعر
#سیدعلی_صالحی
دریغا که بیهوده دمی چند
از زمانه فرصت می طلبم
زیرا دور زمان از دستم می گریزد
و می رود
به شب می گویم: آهسته تر بگذر
و سپیده ی بامدادی سر بر می زند
پس یکدیگر را دوست بداریم
دوست بداریم
و اکنون که زندگی
چنین به شتاب می گذرد
از لذات آن بهره برگیریم
زیرا که نه انسان مغروق را
پناهگاهی است
و نه دریای زمان را کرانه ای
عمر می گذرد
و ما را همراه خود
به سوی نیستی می کشاند
#شعر
#لامارتین #درگذشت
بخشی از قطعه ی #دریاچه
#رمانتیسم_فرانسه
به نقل از:
📚 #کتاب #_مکتب_ها_سبک_ها_و_جنبش_های_ادبی_و_هنری_جهان_تا_پایان_قرن_بیستم
#نظام_الدین_نوری
از زمانه فرصت می طلبم
زیرا دور زمان از دستم می گریزد
و می رود
به شب می گویم: آهسته تر بگذر
و سپیده ی بامدادی سر بر می زند
پس یکدیگر را دوست بداریم
دوست بداریم
و اکنون که زندگی
چنین به شتاب می گذرد
از لذات آن بهره برگیریم
زیرا که نه انسان مغروق را
پناهگاهی است
و نه دریای زمان را کرانه ای
عمر می گذرد
و ما را همراه خود
به سوی نیستی می کشاند
#شعر
#لامارتین #درگذشت
بخشی از قطعه ی #دریاچه
#رمانتیسم_فرانسه
به نقل از:
📚 #کتاب #_مکتب_ها_سبک_ها_و_جنبش_های_ادبی_و_هنری_جهان_تا_پایان_قرن_بیستم
#نظام_الدین_نوری
و بعد
تو آمدی
چون بهار بعدِ زمستان
و تو آمدی
چون نسیمی ملایم
در گرمایی سوزان
و تو آمدی
چون روییدن گل های معطر
بر زمینی بی ثمر
و تو آمدی
چون طوفانی
که درون مرده ی مرا برانگیخت
و تو آمدی
چون پرتو نوری
بعد از شبی افسرده
و تو آمدی
چون لبخندی صمیمانه
بعد از غم
و بعد
تو آمدی
و تو
بسیار شبیه عشقی
#شعر
#دئری_تیشنا #آفریقا
ترجمه: #شهریار_شفیعی
تو آمدی
چون بهار بعدِ زمستان
و تو آمدی
چون نسیمی ملایم
در گرمایی سوزان
و تو آمدی
چون روییدن گل های معطر
بر زمینی بی ثمر
و تو آمدی
چون طوفانی
که درون مرده ی مرا برانگیخت
و تو آمدی
چون پرتو نوری
بعد از شبی افسرده
و تو آمدی
چون لبخندی صمیمانه
بعد از غم
و بعد
تو آمدی
و تو
بسیار شبیه عشقی
#شعر
#دئری_تیشنا #آفریقا
ترجمه: #شهریار_شفیعی
وگرنه
وگرنه پیش از آن که گردنم را بزنید ای گیوتین ها!
دو قلو دو قلو زاده می شدم چند سر و گردن لااقل از من باقی می ماند
عینک مریخی میزدیم و ماسک عطاردی
که قایم نمی شدیم لای هزارتوهای پیازهایی که
و هردو /هردو میرفتیم از خودمان بالا
که تخم بگذارند پرندهها: آن بالا
این بالا
گرچه اگرچه
آدم سربریده را دوباره سرنمی برند اما
سر هایش را در دست گرفته بود
سفت و محکم
مه بود بهسرم زد که عاشقاش بشوم
پیش از آنکه و فقط پیش از آنکه ...
در شیلات بوی تند ماهی و...
#علی_باباچاهی
#گرد_همایی_شاعران__و_نویسندگان_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...
👇👇👇
https://t.me/gerdehamaeiadabitate
#شعر_پستمدرن_فارسی
@Anti_daily
https://t.me/anti_daily
وگرنه پیش از آن که گردنم را بزنید ای گیوتین ها!
دو قلو دو قلو زاده می شدم چند سر و گردن لااقل از من باقی می ماند
عینک مریخی میزدیم و ماسک عطاردی
که قایم نمی شدیم لای هزارتوهای پیازهایی که
و هردو /هردو میرفتیم از خودمان بالا
که تخم بگذارند پرندهها: آن بالا
این بالا
گرچه اگرچه
آدم سربریده را دوباره سرنمی برند اما
سر هایش را در دست گرفته بود
سفت و محکم
مه بود بهسرم زد که عاشقاش بشوم
پیش از آنکه و فقط پیش از آنکه ...
در شیلات بوی تند ماهی و...
#علی_باباچاهی
#گرد_همایی_شاعران__و_نویسندگان_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...
👇👇👇
https://t.me/gerdehamaeiadabitate
#شعر_پستمدرن_فارسی
@Anti_daily
https://t.me/anti_daily
در انتهای شاخه
شکوفه
انکارِ انتهاست
#شعر
#یدالله_ریایی
🎨 #نقاشی: #شکوفه_های_بادام
#ونسان_ون_گوک
✍️بر شاخه ها
شکوفه
نشان بیداری است
#ایرج_جمشیدی_بینا
شکوفه
انکارِ انتهاست
#شعر
#یدالله_ریایی
🎨 #نقاشی: #شکوفه_های_بادام
#ونسان_ون_گوک
✍️بر شاخه ها
شکوفه
نشان بیداری است
#ایرج_جمشیدی_بینا
Spring Waltz
Wilhelm Richard Wagner
🎶 #موزیک
#والس_بهار
#واگنر
با یک شکوفه
با تو
من آغاز میکنم
حماسهی بزرگ عشق را
🎶 بخشی از #شعر
#خسرو_گلسرخی
#Spring_Waltz
#Richard_Wagner
#والس_بهار
#واگنر
با یک شکوفه
با تو
من آغاز میکنم
حماسهی بزرگ عشق را
🎶 بخشی از #شعر
#خسرو_گلسرخی
#Spring_Waltz
#Richard_Wagner
به خاک من نیفتد سایه ی سرو بلند او
ببین کوتاهی بخت نگونساری که من دارم
#شعر #رهی_معیری
تصویر: سرو چهار هزار و پانصدساله ی ابرکوه
▪️این درخت که در شهر ابرکوه قرار دارد، از کهن ترین موجودات زنده ی دنیا است که بلندای آن بین ۲۵ تا ۲۸ متر برآورد شدهاست.
▪️حمدالله مستوفی در کتاب نزهت القلوب که در سال ۷۴۰ قمری تألیف شده است، درباره ی ابرکوه مینویسد: «آنجا سروی است که در جهان شهرتی عظیم دارد، چنان که سرو کشمیر و بلخ شهرتی داشته و اکنون این از آنها بلندتر و بزرگ تر است».
▪️برخی از افسانه ها، کاشتن آن را به زرتشت نسبت می دهند و به همین دلیل به آن سرو زرتشت نیز می گویند و معتقدند:
"زرتشت چون موسم اسپند به ابرکوه رسید، با دست خود بذر سرو بر این دشت فشاند و بر مردمان نوید داد که درختی در آن میان بماند تا ببیند درفش فرزندش بهرام، پادشاه صبحدم رستاخیز را."
▪️سرو باشکوه ابرکوه از گونه ی سرو شیراز است و به عنوان میراث طبیعی ایران بعد از قله ی دماوند به ثبت رسیده است و هرساله بازدیدکنندگان فراوانی از داخل و خارج کشور را به خود جذب می کند.
#سرو_ابرکوه
#میراث_طبیعی
ببین کوتاهی بخت نگونساری که من دارم
#شعر #رهی_معیری
تصویر: سرو چهار هزار و پانصدساله ی ابرکوه
▪️این درخت که در شهر ابرکوه قرار دارد، از کهن ترین موجودات زنده ی دنیا است که بلندای آن بین ۲۵ تا ۲۸ متر برآورد شدهاست.
▪️حمدالله مستوفی در کتاب نزهت القلوب که در سال ۷۴۰ قمری تألیف شده است، درباره ی ابرکوه مینویسد: «آنجا سروی است که در جهان شهرتی عظیم دارد، چنان که سرو کشمیر و بلخ شهرتی داشته و اکنون این از آنها بلندتر و بزرگ تر است».
▪️برخی از افسانه ها، کاشتن آن را به زرتشت نسبت می دهند و به همین دلیل به آن سرو زرتشت نیز می گویند و معتقدند:
"زرتشت چون موسم اسپند به ابرکوه رسید، با دست خود بذر سرو بر این دشت فشاند و بر مردمان نوید داد که درختی در آن میان بماند تا ببیند درفش فرزندش بهرام، پادشاه صبحدم رستاخیز را."
▪️سرو باشکوه ابرکوه از گونه ی سرو شیراز است و به عنوان میراث طبیعی ایران بعد از قله ی دماوند به ثبت رسیده است و هرساله بازدیدکنندگان فراوانی از داخل و خارج کشور را به خود جذب می کند.
#سرو_ابرکوه
#میراث_طبیعی
✍️🌺درود صبح بخیر همراه با بهترینها سبزه ی عمرتان پایدار و بدون گره .با این امید که تعطیلات نوروز به شما وهمه ی عزیزانتان خوش گذشته باشد.حضرت دوست سفرت بخیر اما در این ایام که همه در دامان طبیعت و در سفر سعی بر گذراندن تعطیلات داشتیم ایا اندیشیدیم که چگونه از خود وعزیزانمان بارعایت اصول همزیستی با طبیعت محافظت کنیم با رعایت قوانین رانندگی خود ودیگران درآرامش باشند .شاخه ها را نشکنیم اتش به هستی طبیعت نزنیم ومسئولانه وبارعایت حریم وحرمت مخل آزادی وشادی دیگران نباشیم ودستاوردمان از این دید وبازدیدها نو شدنها چیست.آیا به کمبودها،نبودها توانستیم با دیده ی اغماض بنگریم وایا قدمی در راه اصلاح خود وبازنگری در رفتار خود برداشتیم به امید که سال نو سال تحول درونی واصلاح رفتاری در جهت همزیستی با دیگران وطبیعت باشد وبهار بهار شادیهایتان
🖋️🌿جهان نوشد بهاری دلنشین است
برای شادمانی اسب زین است
به دامان طبیعت کن رها دل
هوای عید وشادی ها قرین است
🖋️🌿مجهول عشق را می جستیم
در سردی زمستانی
که چوب در آستین سرما داشت
وما دلبسته به سرخی آتش
از ضرب طاقت خود
به روایت بهار دل سپرده بودیم
که بر شاخه های درختان
آرام ارام جوانه می زد
وچشمان خواب را نیشگون می گرفت
تا اسب رم کرده ی امید
به آخور شادی برگردد
وبارانهای بهاری بشوید
ملال را
چشم بازکردیم
در زیر پوست شهر
جوانه ی شادی بود
وعشق شیپور برگرفته
به شهر برمی گشت
وچادرهای رنگی به سبزه ها وشکوفه ها
پیوند می زدند شادی را
ودستهای پر از گل وشیرینی
به خانه برمی گشتند
وکودکان دستفروش
شادی را قسمت می کردند
بی آنکه خود بدانند
مجهول قصه ی نوروزند
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒به آنان که ما را رها نمودند
در خاک خالی، بی آب و بی گیاه
بی هیچ اشک و آه
بگویید:
ما ریشه در خویش داشتیم
و سبز گشتیم
و سبز شد بهار…
#شعر
#محمود_درویش
✍️مقابل هرچیز طاقت خواهم آورد؛ زیرا که در نهاد من یک نوع شادی است که آن را هرگز هیچ چیز نخواهد کشت و این شادی نیروی من است.
می دانم زمانی فراخواهد رسید که مردم با تمجید به یکدیگر بنگرند و هرکدام از آنها در چشم دیگران همچون ستاره ای بدرخشد و هر فردی به گفتار هم نوعش چنان گوش دهد گویی صدای موسیقی است و بر روی زمین مردمانی آزاد خواهند زیست.
📚 #مادر
#ماکسیم_گورکی
🖋️🌿جهان نوشد بهاری دلنشین است
برای شادمانی اسب زین است
به دامان طبیعت کن رها دل
هوای عید وشادی ها قرین است
🖋️🌿مجهول عشق را می جستیم
در سردی زمستانی
که چوب در آستین سرما داشت
وما دلبسته به سرخی آتش
از ضرب طاقت خود
به روایت بهار دل سپرده بودیم
که بر شاخه های درختان
آرام ارام جوانه می زد
وچشمان خواب را نیشگون می گرفت
تا اسب رم کرده ی امید
به آخور شادی برگردد
وبارانهای بهاری بشوید
ملال را
چشم بازکردیم
در زیر پوست شهر
جوانه ی شادی بود
وعشق شیپور برگرفته
به شهر برمی گشت
وچادرهای رنگی به سبزه ها وشکوفه ها
پیوند می زدند شادی را
ودستهای پر از گل وشیرینی
به خانه برمی گشتند
وکودکان دستفروش
شادی را قسمت می کردند
بی آنکه خود بدانند
مجهول قصه ی نوروزند
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒به آنان که ما را رها نمودند
در خاک خالی، بی آب و بی گیاه
بی هیچ اشک و آه
بگویید:
ما ریشه در خویش داشتیم
و سبز گشتیم
و سبز شد بهار…
#شعر
#محمود_درویش
✍️مقابل هرچیز طاقت خواهم آورد؛ زیرا که در نهاد من یک نوع شادی است که آن را هرگز هیچ چیز نخواهد کشت و این شادی نیروی من است.
می دانم زمانی فراخواهد رسید که مردم با تمجید به یکدیگر بنگرند و هرکدام از آنها در چشم دیگران همچون ستاره ای بدرخشد و هر فردی به گفتار هم نوعش چنان گوش دهد گویی صدای موسیقی است و بر روی زمین مردمانی آزاد خواهند زیست.
📚 #مادر
#ماکسیم_گورکی
Telegram
attach 📎
🪔 #شعر
━━━━━⪻⪼━━━━━
ﻋﺸﻖ ﺗﻮ،
ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻪ ﺷﺒﺎﻧﻪﺭﻭﺯ ﺍﻓﺰﻭﺩ،
ﺳﺎﻋﺖ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﭘﻨﺞ!
ﻋﺸﻖ ﺗﻮ،
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺍﯾﺎﻡ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﻓﺰﻭﺩ،
ﺭﻭﺯ ﻫﺸﺘﻢ!
ﻋﺸﻖ ﺗﻮ،
ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺳﺎﻝ ﺍﻓﺰﻭﺩ،
ﻣﺎﻩ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ!
ﻋﺸﻖ ﺗﻮ،
ﯾﮏ ﻓﺼﻞ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﻓﺼﻞ ﺍﻓﺰﻭﺩ،
ﻓﺼﻞ ﭘﻨﺠﻢ!
ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ
ﻧﻮﻋﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺨﺸﯿﺪ
ﮐﻪ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ، ﯾﮏ ﺭﻭﺯ
ﻭ ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﻭ ﯾﮏ ﻓﺼﻞ
ﺍﺯ ﻫﻤﻪی ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺍرد...
━━━━━⪻⪼━━━━━
⌕ #شیرکو_بیکس📖
🪔 #شعر
━━━━━⪻⪼━━━━━
ﻋﺸﻖ ﺗﻮ،
ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻪ ﺷﺒﺎﻧﻪﺭﻭﺯ ﺍﻓﺰﻭﺩ،
ﺳﺎﻋﺖ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﭘﻨﺞ!
ﻋﺸﻖ ﺗﻮ،
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺍﯾﺎﻡ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﻓﺰﻭﺩ،
ﺭﻭﺯ ﻫﺸﺘﻢ!
ﻋﺸﻖ ﺗﻮ،
ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺳﺎﻝ ﺍﻓﺰﻭﺩ،
ﻣﺎﻩ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ!
ﻋﺸﻖ ﺗﻮ،
ﯾﮏ ﻓﺼﻞ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﻓﺼﻞ ﺍﻓﺰﻭﺩ،
ﻓﺼﻞ ﭘﻨﺠﻢ!
ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ
ﻧﻮﻋﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺨﺸﯿﺪ
ﮐﻪ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ، ﯾﮏ ﺭﻭﺯ
ﻭ ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﻭ ﯾﮏ ﻓﺼﻞ
ﺍﺯ ﻫﻤﻪی ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺍرد...
━━━━━⪻⪼━━━━━
⌕ #شیرکو_بیکس📖
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎶 #موسیقی
قطعه ی #هفت_حوض اثر معروف #سینا_بطحایی موسیقی دان و نوازنده ی ایرانی
و من آنان را
به صدای قدم پیک
بشارت دادم
و به نزدیکی روز
و به افزایش رنگ
به طنین گل سرخ
پشت پرچین سخن های درشت
و به آنان گفتم
هر که در حافظه ی چوب ببیند باغی
صورتش در وزش بیشه ی شور ابدی
خواهد ماند!
#شعر
#سهراب_سپهری
قطعه ی #هفت_حوض اثر معروف #سینا_بطحایی موسیقی دان و نوازنده ی ایرانی
و من آنان را
به صدای قدم پیک
بشارت دادم
و به نزدیکی روز
و به افزایش رنگ
به طنین گل سرخ
پشت پرچین سخن های درشت
و به آنان گفتم
هر که در حافظه ی چوب ببیند باغی
صورتش در وزش بیشه ی شور ابدی
خواهد ماند!
#شعر
#سهراب_سپهری
✍️🌺درود پگاهتان روشن به مهر ودوستی و عشق وروزتان باشکوه از کایابی وفرخی.هر روزتان بهاری دلکش.آدمی در رنج زیستن آبدیده می شود واگر سختی تنگی ها ومصائب زندگی نباشد هیچگاه قدر روزهای فراخی و فرخندگی وشادمانی را نخواهد دانست..آنچه آدمی را از بهشت ساختن زمین بازداشته حرص ،آز،طمع وتوهماتش در به بند کشیدن همنوعان وقدرت طلبی است در گسترش حیطه ی نفوذش در دستبرد به منابع زمین و کنجکاوی در آسمانها .انسانها زهر حرص وطمع وایمان خود را بر جان همنوعان می ریزند چون درندگانی وحشی و پا از هر مرزی فراخ تر می گذارد برای کسب قدرت ،قتل تجاوز و اذیت وآزار همنوع هم اکنون بیشترازهر قرنی دامنه درد و بردگی کارتلهای اسلحه،مواد مخدر وقاچاق از جمله قاچاق انسان امری آزاردهنده ورایج است بشر علیرغم همه ی دستاوردها به بی اخلاقی ودرندگی سقوط کرده است وجنگ آخرین قمارش بر سر هستی خویش است.نه به جنگ،خشونت،وتجاوز به حریم حقوق دیگران گام نخست برای ساختن جامعه ی انسانی است
🖋️🌿صبح است وسراب تازه ای را دیدند
وقتی که به شوق زندگی رقصیدند
در کوچه صدای بوق شان تا پیچید
آنان هم از ان بساط سر پیچیدند
🖋️🌿صبح دم از پیرهنش پرزده
باغ گل از دامن او سر زده
بلبل بی دل به هواخواهیش
شور به پا کرده و برسر زده
🖋️🌿باد بهاری بیقرار چشمهایت
با شاخه های بید در رقص است
گلهای باغ از دامن مهتاب می ریزد
کوکو سر هرشاخه در بزم است
ابر پریشان در هواخواهی
با ماه در بازی
با نم نم باران
افشا کند رازی
اینجا کسی را خواب با خود برد
وآنجا کسی در فکر همبازی
شطرنج قلبم اسب می راند
تا قلعه های حاکم بازی
سیب نگاهت می شود عریان
از پشت ابر و فکر جمازی
لیلا کجاها خواب می رانی
بر محمل بی پیکر این عشق وطنازی
حالا بهار وصبح در راه است
تا موکبت را از چه می سازی
وقتی غزل خود چشمهایت شد
شاعر شدی
در نغز پردازی
سودا تو را پر می دهد گاهی
تا دور دست و قصه پردازی
حالا بیا خوابم بکن تعبیر
از گوشه ی لب در همان بازی
بر گونه هایت می دود گرما
از حس شوق و فکر طنازی
دست بلند ودامن خرما
افشا کند این چشم هر رازی
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖋️🌿۱۹ اوریل روز جهانی
#شعر_و_ذهن_خلاق مبارک
✍️📒زندگی پيکار نيست، بازی است.
زيرا آنچه آدمی بکارد همان را درو خواهد کرد،
چه خوب، چه بد -
قوه تخيل در بازی زندگی نقشی عمده دارد.
برای پيروزی در بازی زندگی ..
بايد قوه تخيل را آموزش دهيم
که تنها نيکی را در ذهن تصوير کند.
زيرا آنچه آدمی عميقاً در خيال خود احساس کند
يا در تخليش به روشنی مجسم نمايد
بر ذهن نيمههشيار(ضمير ناخودآگاه) اثر ميگذارد
و موبهمو در صحنه زندگیاش ظاهر ميشود.
تخيل را قيچی ذهن خواندهاند.
اين قيچی شبانه روز در حال بريدن تصاوير است.
پس بپائيد تا همه صفحههای کهنه نامطلوب
و آن صفحههای زندگی را که ميل نداريم نگه داريم،
در ذهن نيمههشيار بشکنيم
و صفحههای زيبا و تازه بسازيم.
#چهار_اثر
#فلورانس_اسکاول_شین
❤️
🖋️🌿صبح است وسراب تازه ای را دیدند
وقتی که به شوق زندگی رقصیدند
در کوچه صدای بوق شان تا پیچید
آنان هم از ان بساط سر پیچیدند
🖋️🌿صبح دم از پیرهنش پرزده
باغ گل از دامن او سر زده
بلبل بی دل به هواخواهیش
شور به پا کرده و برسر زده
🖋️🌿باد بهاری بیقرار چشمهایت
با شاخه های بید در رقص است
گلهای باغ از دامن مهتاب می ریزد
کوکو سر هرشاخه در بزم است
ابر پریشان در هواخواهی
با ماه در بازی
با نم نم باران
افشا کند رازی
اینجا کسی را خواب با خود برد
وآنجا کسی در فکر همبازی
شطرنج قلبم اسب می راند
تا قلعه های حاکم بازی
سیب نگاهت می شود عریان
از پشت ابر و فکر جمازی
لیلا کجاها خواب می رانی
بر محمل بی پیکر این عشق وطنازی
حالا بهار وصبح در راه است
تا موکبت را از چه می سازی
وقتی غزل خود چشمهایت شد
شاعر شدی
در نغز پردازی
سودا تو را پر می دهد گاهی
تا دور دست و قصه پردازی
حالا بیا خوابم بکن تعبیر
از گوشه ی لب در همان بازی
بر گونه هایت می دود گرما
از حس شوق و فکر طنازی
دست بلند ودامن خرما
افشا کند این چشم هر رازی
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖋️🌿۱۹ اوریل روز جهانی
#شعر_و_ذهن_خلاق مبارک
✍️📒زندگی پيکار نيست، بازی است.
زيرا آنچه آدمی بکارد همان را درو خواهد کرد،
چه خوب، چه بد -
قوه تخيل در بازی زندگی نقشی عمده دارد.
برای پيروزی در بازی زندگی ..
بايد قوه تخيل را آموزش دهيم
که تنها نيکی را در ذهن تصوير کند.
زيرا آنچه آدمی عميقاً در خيال خود احساس کند
يا در تخليش به روشنی مجسم نمايد
بر ذهن نيمههشيار(ضمير ناخودآگاه) اثر ميگذارد
و موبهمو در صحنه زندگیاش ظاهر ميشود.
تخيل را قيچی ذهن خواندهاند.
اين قيچی شبانه روز در حال بريدن تصاوير است.
پس بپائيد تا همه صفحههای کهنه نامطلوب
و آن صفحههای زندگی را که ميل نداريم نگه داريم،
در ذهن نيمههشيار بشکنيم
و صفحههای زيبا و تازه بسازيم.
#چهار_اثر
#فلورانس_اسکاول_شین
❤️