#آیینه_ی_سردار(۱)
#یادداشت_همیشه..
#ما_تقلیلگراییم
باور من این است که هدف نهایی زندگی ام به عنوان یک انسان #معرفت است و آگاهی.. معرفت که بیاید جهان روشن تر میشود و از آنجا که انسان موجودی #بساز است پس از معرفت آنچه را خواهد ساخت بهتر خواهد بود و به میزان این بهتری خدا آشکارتر..
بسیاری از اتفاقات پیرامون ما هیچ چیزش در دست ما نیست اما بر ما اثر میگذارد چه طبیعی باشد چه اجتماعی چه فردی و.. در چنین مواقعی که نه پیدایش اتفاق ربط چندانی به من دارد ونه میتوانم تاثیری و تغییری درآن اتفاق بگذارم می روم سراغ اینکه این حادثه چه به من یاد میدهد؟ چطور میتوان در ذیل آن نوری از آگاهی یافت، چطور میشود خود یا دیگران را بهتر شناخت و ساخت و...
#سردار_سلیمانی مردی که هشت سال علیه صدام متجاوز و یارانش جنگید و سی سال بعدش را در راه هدفش چنان رفتار کرد که دشمنانش به بزرگی و توانایی اش اقرار دارند و بی طرفان به احترامش می ایستند و آشنایانش او را نظامی حرفه ای تعریف میکنند که ماموریتش در خارج از ایران زمینگیر کردن دشمنان میهن و اعتقاداتش بود و..طی اتفاقی دردناک به آرزوی سالیانش میرسد.. و بعد در این آیینه چیزها می بینم که چندتایش را به اشتراک میگذارم
۱- طبق معمول اکثریت ملت همیشه در صحنه و نه در صحنه حاضر میشوند از، دواخل زیست و خوارج زیست، خرد و کلان و باسواد و بیسواد و..
و سیل نظرات، حرفها، ستایشها، توهین ها و...راه میافتد که فصل مشترک اغلبشان #بی_معرفتی است و بی معرفتی توام با بغض کوری شگفتی پدید می آورد که بسیار مخرب تر از بی معرفتی با حب است.
و من دوباره درمی یابم #جوگیری ملت را و می فهمم اگر جمهوری اسلامی در قامت این دستگاه موجود #تقلیل_گرا است دقیقا به سبب تقلیلگرایی ملت است.
حادثه ای به این بزرگی که قطعا ابعاد گوناگونی دارد و سوالات بسیاری پیرامونش هست میشود یک امر ساده..
- نظامی باهوشی مثل #حاج_قاسم چرا در چنین وقتی به عراق می رود؟
- امریکاییان متفرعن آلوده وجود چرا در چنین وقتی دست به ترور میزنند؟
- سود و زیان این اتفاق چیست و چه کسانی بهره مندان این اتفاق اند؟
- امریکاییهای انسان_کش میگویند از طهران رد #سردار را داشته اند. ( مسولان داخلی میگویند #سردار از سوریه رفته عراق؟!؟!) احتمالا یاران داخلیشان کیانند و دنبال چه هستند؟ اهالی جنگ؟ اهلی مذاکره؟ کاسبان جنگ؟ کاسبان تحریم؟ کاسبان مذاکره و..؟
- خبر میرسید اژدهای هفت سر و انسان سوز داعش دارد به مدد ایران ستیزان ترک و عرب و یهود و غربی و.. احیا می شود.. نقش #حاج_قاسم در شکست این هیولاها چه بود و الان چه می توانست باشد؟
-اسراییل مدعی داشتن قوی ترین نیروهای امنیتی نظامی و..است او در دو جنگ سی وسه روزه و بیست و دو روزه چه ضربه شستی از #سردار دیده بودند که اینهمه از او در هراسند ( تاریخ بخوانید اسراییل کل اعراب را در هفت روز مقهور و مغلوب کرده ها) و چرا اسراییل اینبار در جریان کار آمریکا نیست؟ (لغو ناگهانی سفر نَتِن یاهو و بازگشت به اسراییل) و..
- #حاج_قاسم یک فرد بود یا یک فکر چون اگر فکر باشد طبیعی است نمی توان او را کشت..
- #سردار_سلیمانی یک تن است یا یک #نماد؟! اینها خیلی فرق دارند
و میبینم این سوالها و دهها سوال دیگر هرگز به ذهن اغلب ملت نمی رسد..
اما همه ی جوگیرها مشغول هیاهوهای برآمده از هیجان اند و در #جوگیری تام هرچه به ذهن غالبا خالی شان میرسد به جامعه ای آشفته پرتاب میکنند تا این جامعه در ساحات گوناگونش آشفته تر شود..
و باز بپرسید #بهره_وران چنین فضایی کیانند؟ کسانی که شیطان صفتند ما را به خوبی میبینند و ما البته ایشان را نمی بینیم به قول قرآن عزیز؛
اِنه یراکم هو و قبیله مِن حیث لا ترونهم شیطان میبیندتان هم او هم همانندان همقبله اش از سویی که شما نمی بینید ایشان را..
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#پژوهشگر_تاریخ_وفرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_همیشه..
#ما_تقلیلگراییم
باور من این است که هدف نهایی زندگی ام به عنوان یک انسان #معرفت است و آگاهی.. معرفت که بیاید جهان روشن تر میشود و از آنجا که انسان موجودی #بساز است پس از معرفت آنچه را خواهد ساخت بهتر خواهد بود و به میزان این بهتری خدا آشکارتر..
بسیاری از اتفاقات پیرامون ما هیچ چیزش در دست ما نیست اما بر ما اثر میگذارد چه طبیعی باشد چه اجتماعی چه فردی و.. در چنین مواقعی که نه پیدایش اتفاق ربط چندانی به من دارد ونه میتوانم تاثیری و تغییری درآن اتفاق بگذارم می روم سراغ اینکه این حادثه چه به من یاد میدهد؟ چطور میتوان در ذیل آن نوری از آگاهی یافت، چطور میشود خود یا دیگران را بهتر شناخت و ساخت و...
#سردار_سلیمانی مردی که هشت سال علیه صدام متجاوز و یارانش جنگید و سی سال بعدش را در راه هدفش چنان رفتار کرد که دشمنانش به بزرگی و توانایی اش اقرار دارند و بی طرفان به احترامش می ایستند و آشنایانش او را نظامی حرفه ای تعریف میکنند که ماموریتش در خارج از ایران زمینگیر کردن دشمنان میهن و اعتقاداتش بود و..طی اتفاقی دردناک به آرزوی سالیانش میرسد.. و بعد در این آیینه چیزها می بینم که چندتایش را به اشتراک میگذارم
۱- طبق معمول اکثریت ملت همیشه در صحنه و نه در صحنه حاضر میشوند از، دواخل زیست و خوارج زیست، خرد و کلان و باسواد و بیسواد و..
و سیل نظرات، حرفها، ستایشها، توهین ها و...راه میافتد که فصل مشترک اغلبشان #بی_معرفتی است و بی معرفتی توام با بغض کوری شگفتی پدید می آورد که بسیار مخرب تر از بی معرفتی با حب است.
و من دوباره درمی یابم #جوگیری ملت را و می فهمم اگر جمهوری اسلامی در قامت این دستگاه موجود #تقلیل_گرا است دقیقا به سبب تقلیلگرایی ملت است.
حادثه ای به این بزرگی که قطعا ابعاد گوناگونی دارد و سوالات بسیاری پیرامونش هست میشود یک امر ساده..
- نظامی باهوشی مثل #حاج_قاسم چرا در چنین وقتی به عراق می رود؟
- امریکاییان متفرعن آلوده وجود چرا در چنین وقتی دست به ترور میزنند؟
- سود و زیان این اتفاق چیست و چه کسانی بهره مندان این اتفاق اند؟
- امریکاییهای انسان_کش میگویند از طهران رد #سردار را داشته اند. ( مسولان داخلی میگویند #سردار از سوریه رفته عراق؟!؟!) احتمالا یاران داخلیشان کیانند و دنبال چه هستند؟ اهالی جنگ؟ اهلی مذاکره؟ کاسبان جنگ؟ کاسبان تحریم؟ کاسبان مذاکره و..؟
- خبر میرسید اژدهای هفت سر و انسان سوز داعش دارد به مدد ایران ستیزان ترک و عرب و یهود و غربی و.. احیا می شود.. نقش #حاج_قاسم در شکست این هیولاها چه بود و الان چه می توانست باشد؟
-اسراییل مدعی داشتن قوی ترین نیروهای امنیتی نظامی و..است او در دو جنگ سی وسه روزه و بیست و دو روزه چه ضربه شستی از #سردار دیده بودند که اینهمه از او در هراسند ( تاریخ بخوانید اسراییل کل اعراب را در هفت روز مقهور و مغلوب کرده ها) و چرا اسراییل اینبار در جریان کار آمریکا نیست؟ (لغو ناگهانی سفر نَتِن یاهو و بازگشت به اسراییل) و..
- #حاج_قاسم یک فرد بود یا یک فکر چون اگر فکر باشد طبیعی است نمی توان او را کشت..
- #سردار_سلیمانی یک تن است یا یک #نماد؟! اینها خیلی فرق دارند
و میبینم این سوالها و دهها سوال دیگر هرگز به ذهن اغلب ملت نمی رسد..
اما همه ی جوگیرها مشغول هیاهوهای برآمده از هیجان اند و در #جوگیری تام هرچه به ذهن غالبا خالی شان میرسد به جامعه ای آشفته پرتاب میکنند تا این جامعه در ساحات گوناگونش آشفته تر شود..
و باز بپرسید #بهره_وران چنین فضایی کیانند؟ کسانی که شیطان صفتند ما را به خوبی میبینند و ما البته ایشان را نمی بینیم به قول قرآن عزیز؛
اِنه یراکم هو و قبیله مِن حیث لا ترونهم شیطان میبیندتان هم او هم همانندان همقبله اش از سویی که شما نمی بینید ایشان را..
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#پژوهشگر_تاریخ_وفرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشتهای_پریشانی
#امر_اخلاقی و #ضرورت_بازتعریف_گناه
در #شب_یلدا یاد #حافظ ایران و قرآن پررنگ تر میشود
وچرا از میان اینهمه #معرفت_اندیش اهل سخن حافظ چنین جایگاه و پایگاهی یافته در #شب_یلدا؟ نه که پیش از او نیز هزاران سال مردم ایران در این شب بیدار می مانده اند؟ خب آنوقتها چه می خوانده اند؟
- حافظ؟
و کی و کی وچرا؟احساس کرد که #حافظ میتواندو باید، دراین شب همراه روح و روان انسان ایرانی باشد؟
و آیا این آمدن و ماندن در سفره ی آفتاب به سبب #مهرپرستی حافظ نبوده است؟
و اگر هست و حافظ #قاف_شدن انسان ایرانی است، #چگونه_میتوان_حافظ_شد؟
حافظ قرآن و ایران، نگهبان این آتش اهورایی؟
چرا این دو را کنار هم می آورم و حتا یکی میدانم دلایلش فراوان است بگذارید یکیش را ازقول خود حافظ بگویم:
زحافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد
لطایف حکمی با نکات قرآنی
من لطایف حکمی را همان #حکمت_خسروانی میدانم و همان گنجینه ی ساخته شده ی انسان ایرانی در طول اعصار و نکات قرآنی همان پرتوهای جان بخش وحیانی است که قرنهاست معرفت انسان ایرانی با آن آشناست و از او بهره برده و به او بهره رسانده. و به این قرار حافظ #مجتمع و مجتمع لطایف حکمی با نکات قرآنی است
اما این نابغه ی بی نظیر قرون چه کارها کرده که شده #قاف_شدن_انسان_ایرانی؟! در همین غزل_قصیده ی مغفول میگوید:
ز دلبری نتوان لاف زد به آسانی
هزار نکته درین کار هست تا دانی
و از نظر من یکی ازاین نکات اصلی #بازتعریف_گناه است
در سخنان حافظ قراین بسیار هست که اثبات کند امر اخلاقی بی برو برگرد امری درونی است یعنی محک انجام شر و خیر یا وجدانی است یا اگر نباشد دیگر نیست
انسان اخلاقی در اوج اخلاقی شدن،از #اختیار تهی میشود او تمام مسیر را قدم به قدم اختیار کرده تا به بی اختیاری برسد.اختیار هنگامی معنا دارد که انتخاب هست و انتخاب #نخبه_گزینی است، #دو است و انسان اخلاقی نهایتا باید به #یک برسد. او هنگامی که در معرض دو چیز واقع بشود بطور خودکار و به طرزی دردناک هیچ چاره ای جز همان یک ندارد او هرگز در آن لحظه به چیز دیگری نمی اندیشد جز همان که وجدان می گوید و کلمه ی وجدان را بکار بردم تا این انسان را عریان کنم از هرچه فکر و تدبر و انتخاب
اگر کیف پول کسی در خیابان بیفتد انسان اخلاقی درست مثل نفس کشیدن و اینکه چشم ببیند فریاد خواهد زد آقا ، خانم کیفتان. این انسان در پس چراغ قرمز بی تاب نیست. دیدن مساوی اجرای طبیعی حکم است و..
اینها از کجاست؟
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن
که در طریقت ما غیر ازین گناهی نیست
در طریق مهر فقط یک گناه وجود دارد؛ #آزار
مباش امر است. امری که اگر نهادینه نشده باشد هرگز اجرا نخواهد شد. درپی ، اشارتی است به قصدی و عمدی بودن کار که نشان از اختیار ، انتخاب و بودن تدبیر و تدبر و برنامه دارد . گویا حافظ نمی تواندنفی کند که آری انسان به سبب انسان بودنش و اهل نسیان بودنش ممکن است سهوا آزاری ایجاد کند به همین دلیل گفت :مباش در پی.. دنبال آزار مرو یعنی آن را به دلیل و مدرک راهرو نباش دستگاه مردم آزاری و نظام انسان خواری راه مینداز ما انسانها به سبب نقص ذاتی آزار رسان هستیم تو این کار را مستند نکن پرونده سازی نکن.( رفتار ترویج شده توسط حاکمان) وحتا اگر نادانسته آزار رساندی به مجرد متوجه شدن( انسان سالم متوجه میشود) آن را متوقف کن که در صورت ادامه دادن بیمار خواهی بود
آری جمله دوم امری است #مطلق
هرچه خواهی کن
به گمانم چنین امری در طول زندگی بشر کم مانندست.حافظ مجوزی میدهد #علی_الاطلاق، رهیده از قیدی و بندی.
اما نکته اینجاست حتا اگر به هزار تدبیر و تدبر عملت منجر به آزار غیر نشود پای خودت نیز در میان است. چرا که نگفت به دیگران آزار مرسان آنجا هم مطلق گفت: به چاره سازی و چاره گری دنبال آزار نباش و این آزار مطلق است در حق خویش است و دیگران
بماند که فرهنگ معرفتی ما ایرانیان این خود و دیگری را یکی می داند. یعنی آزار خویش آزار انسان است و انسان پیکره ای واحد است که هرجایش ضربه بخورد دگر عضوها را نماند قرار..
ببینید در این بازتعریف گناه نه نظربازی و معشوقه پرستی گناه است نه شراب نوشی:
چهل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت
تدبیر ما به دست شراب و ساله بود
می دوساله و محبوب چارده ساله
همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر
حاش لله که نی ام معتقد طاعت خویش
اینقدر هست که گه گه قدحی می نوشم
اما نماز با ریا ، اوقاف با شبهه ، عبادت جهت دار جذاب مال و کار و.. گناه است:
باده نوشی که در او روی و ریایی نبود
بهتر از زهد فروشی که دراو روی و ریاست
بیا که خرقه ی من گرچه رهن میکده هاست
زمال وقف نبینی به نام من درمی
ای کبک خوش خرام کجا می روی بمان
غره مشو که گربه ی زاهد نماز کرد
آری حافظ جمع کننده ی لطایف حکمی و نکات قرآنی میگوید: گناه یعنی آزار رساندن آنهم عامدانه و انسانی که بالقوه و بعدا بالفعل رسیده به جایی که امر اخلاقی را به صورت👇👇👇
#امر_اخلاقی و #ضرورت_بازتعریف_گناه
در #شب_یلدا یاد #حافظ ایران و قرآن پررنگ تر میشود
وچرا از میان اینهمه #معرفت_اندیش اهل سخن حافظ چنین جایگاه و پایگاهی یافته در #شب_یلدا؟ نه که پیش از او نیز هزاران سال مردم ایران در این شب بیدار می مانده اند؟ خب آنوقتها چه می خوانده اند؟
- حافظ؟
و کی و کی وچرا؟احساس کرد که #حافظ میتواندو باید، دراین شب همراه روح و روان انسان ایرانی باشد؟
و آیا این آمدن و ماندن در سفره ی آفتاب به سبب #مهرپرستی حافظ نبوده است؟
و اگر هست و حافظ #قاف_شدن انسان ایرانی است، #چگونه_میتوان_حافظ_شد؟
حافظ قرآن و ایران، نگهبان این آتش اهورایی؟
چرا این دو را کنار هم می آورم و حتا یکی میدانم دلایلش فراوان است بگذارید یکیش را ازقول خود حافظ بگویم:
زحافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد
لطایف حکمی با نکات قرآنی
من لطایف حکمی را همان #حکمت_خسروانی میدانم و همان گنجینه ی ساخته شده ی انسان ایرانی در طول اعصار و نکات قرآنی همان پرتوهای جان بخش وحیانی است که قرنهاست معرفت انسان ایرانی با آن آشناست و از او بهره برده و به او بهره رسانده. و به این قرار حافظ #مجتمع و مجتمع لطایف حکمی با نکات قرآنی است
اما این نابغه ی بی نظیر قرون چه کارها کرده که شده #قاف_شدن_انسان_ایرانی؟! در همین غزل_قصیده ی مغفول میگوید:
ز دلبری نتوان لاف زد به آسانی
هزار نکته درین کار هست تا دانی
و از نظر من یکی ازاین نکات اصلی #بازتعریف_گناه است
در سخنان حافظ قراین بسیار هست که اثبات کند امر اخلاقی بی برو برگرد امری درونی است یعنی محک انجام شر و خیر یا وجدانی است یا اگر نباشد دیگر نیست
انسان اخلاقی در اوج اخلاقی شدن،از #اختیار تهی میشود او تمام مسیر را قدم به قدم اختیار کرده تا به بی اختیاری برسد.اختیار هنگامی معنا دارد که انتخاب هست و انتخاب #نخبه_گزینی است، #دو است و انسان اخلاقی نهایتا باید به #یک برسد. او هنگامی که در معرض دو چیز واقع بشود بطور خودکار و به طرزی دردناک هیچ چاره ای جز همان یک ندارد او هرگز در آن لحظه به چیز دیگری نمی اندیشد جز همان که وجدان می گوید و کلمه ی وجدان را بکار بردم تا این انسان را عریان کنم از هرچه فکر و تدبر و انتخاب
اگر کیف پول کسی در خیابان بیفتد انسان اخلاقی درست مثل نفس کشیدن و اینکه چشم ببیند فریاد خواهد زد آقا ، خانم کیفتان. این انسان در پس چراغ قرمز بی تاب نیست. دیدن مساوی اجرای طبیعی حکم است و..
اینها از کجاست؟
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن
که در طریقت ما غیر ازین گناهی نیست
در طریق مهر فقط یک گناه وجود دارد؛ #آزار
مباش امر است. امری که اگر نهادینه نشده باشد هرگز اجرا نخواهد شد. درپی ، اشارتی است به قصدی و عمدی بودن کار که نشان از اختیار ، انتخاب و بودن تدبیر و تدبر و برنامه دارد . گویا حافظ نمی تواندنفی کند که آری انسان به سبب انسان بودنش و اهل نسیان بودنش ممکن است سهوا آزاری ایجاد کند به همین دلیل گفت :مباش در پی.. دنبال آزار مرو یعنی آن را به دلیل و مدرک راهرو نباش دستگاه مردم آزاری و نظام انسان خواری راه مینداز ما انسانها به سبب نقص ذاتی آزار رسان هستیم تو این کار را مستند نکن پرونده سازی نکن.( رفتار ترویج شده توسط حاکمان) وحتا اگر نادانسته آزار رساندی به مجرد متوجه شدن( انسان سالم متوجه میشود) آن را متوقف کن که در صورت ادامه دادن بیمار خواهی بود
آری جمله دوم امری است #مطلق
هرچه خواهی کن
به گمانم چنین امری در طول زندگی بشر کم مانندست.حافظ مجوزی میدهد #علی_الاطلاق، رهیده از قیدی و بندی.
اما نکته اینجاست حتا اگر به هزار تدبیر و تدبر عملت منجر به آزار غیر نشود پای خودت نیز در میان است. چرا که نگفت به دیگران آزار مرسان آنجا هم مطلق گفت: به چاره سازی و چاره گری دنبال آزار نباش و این آزار مطلق است در حق خویش است و دیگران
بماند که فرهنگ معرفتی ما ایرانیان این خود و دیگری را یکی می داند. یعنی آزار خویش آزار انسان است و انسان پیکره ای واحد است که هرجایش ضربه بخورد دگر عضوها را نماند قرار..
ببینید در این بازتعریف گناه نه نظربازی و معشوقه پرستی گناه است نه شراب نوشی:
چهل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت
تدبیر ما به دست شراب و ساله بود
می دوساله و محبوب چارده ساله
همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر
حاش لله که نی ام معتقد طاعت خویش
اینقدر هست که گه گه قدحی می نوشم
اما نماز با ریا ، اوقاف با شبهه ، عبادت جهت دار جذاب مال و کار و.. گناه است:
باده نوشی که در او روی و ریایی نبود
بهتر از زهد فروشی که دراو روی و ریاست
بیا که خرقه ی من گرچه رهن میکده هاست
زمال وقف نبینی به نام من درمی
ای کبک خوش خرام کجا می روی بمان
غره مشو که گربه ی زاهد نماز کرد
آری حافظ جمع کننده ی لطایف حکمی و نکات قرآنی میگوید: گناه یعنی آزار رساندن آنهم عامدانه و انسانی که بالقوه و بعدا بالفعل رسیده به جایی که امر اخلاقی را به صورت👇👇👇
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#یادداشت_های_پریشانی
#مغالطه_ی_لفظ
نگاهی به نوشته ها و گفته های اغلب منتقدان و منکران سنتهای معرفتی ایران، نشان می دهد که ایشان در بررسی و نقد آرا و افکار گذشته گان عمدا یا سهوا اسیر اشتباهاتی مهلک شده اند که یکی از آنها _مغالطه_ی_لفظ مشترک است.
بسیاری از منتقدان سنتهای معرفتی ایران بویژه عرفان و تصوف اعتراض ها کرده اند که مثلا مولانا مخالف عقل و علم بوده است و نمونه های فراوان را با کمک کامپیوتر انتخاب کرده و ذکر می کنند که ببینید این هم نمونه.
این کار جدای از مغالطه ی ابهام دو ایراد اساسی دیگر دارد نخست اینکه چنین افرادی احاطه ی تام که هیچ احاطه ی نسبی بر #ابر_متن عرفان و #کلان_متن هایی مثل مثنوی و حافظ و.. ندارند و مثلا جایگاه آن ابیات ، در جهان منظومه ای مثنوی برایشان پدیدار نگشته است و حتا آشنایی معتنابه ای به مرامنامه ی اثر که در پیشانی مثنوی نشسته (نی_نامه) ندارند و چرایی وچگونگی پیدایش و بعدا فرم اثر ندارند.
از این دو نقیصه بگذریم و به همان اشتراک لفظی بپردازیم که خود صاحب مثنوی در باره اش گفته :
اشتراک لفظ دایم ره زن است
اشتراک گبر و مومن در تن است
باری اگر شما در برابر درس آموخته گان معاصر از واژه ی #علم یا #معرفت سخن بگویید تصویر و تصوری از معنای #علم در ذهنشان پدید می آید که قطعا در ذهن مولانا و مخاطب هفتصد سال پیشش وجود نداشته. علم، امروزه بیشتر معنای علوم تجربی و آزمایشگاهی و قابل سنجش با سنجه های غالبا متریک و متعین است در حالیکه وقتی مولانا می گفت علم ، بیشتر صرف و نحو و بلاغت و معانی و انساب و حدیث و تفسیر و... البته کمی هم علم طب و کشت و کار و ساخت ساز بوده است.
اینکه شما ابیات حاوی واژه ی علم یا عقل یا.. را بیاوری و از آن میان ابیات مؤید نظر خویش را ردیف کنی جز گمراهی محصولی نخواهد داشت.
باری مولانا و حافظ بارها به شستن اوراق با می اشاره کرده اند اما بارها هم گفته اند:
خاتم ملک سلیمان است علم
جمله عالم صورت و جان است علم
یا؛
عقل پنهان است و ظاهر علمی
صورت ما موج و یا از وی نمی
تا چه عالم هاست در سودای عقل
تا چه با پنها ست این دریای عقل..
بر منتقدان سنن معرفتی ما واجب است تا پیش از نقد سخنان گذشتگان معنا مد نظر مولف را از آن واژگان و ترکیب ها بگویند و آن را با معنایی امروزی تمایز نهند.
و این جدای از راه یافتن به #بافت_موقعیت ، چرایی و چگونگی و احاطه بر اثری است که مورد نقد و بررسی قرار می دهند.
#دکترمحسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#مغالطه_ی_لفظ
نگاهی به نوشته ها و گفته های اغلب منتقدان و منکران سنتهای معرفتی ایران، نشان می دهد که ایشان در بررسی و نقد آرا و افکار گذشته گان عمدا یا سهوا اسیر اشتباهاتی مهلک شده اند که یکی از آنها _مغالطه_ی_لفظ مشترک است.
بسیاری از منتقدان سنتهای معرفتی ایران بویژه عرفان و تصوف اعتراض ها کرده اند که مثلا مولانا مخالف عقل و علم بوده است و نمونه های فراوان را با کمک کامپیوتر انتخاب کرده و ذکر می کنند که ببینید این هم نمونه.
این کار جدای از مغالطه ی ابهام دو ایراد اساسی دیگر دارد نخست اینکه چنین افرادی احاطه ی تام که هیچ احاطه ی نسبی بر #ابر_متن عرفان و #کلان_متن هایی مثل مثنوی و حافظ و.. ندارند و مثلا جایگاه آن ابیات ، در جهان منظومه ای مثنوی برایشان پدیدار نگشته است و حتا آشنایی معتنابه ای به مرامنامه ی اثر که در پیشانی مثنوی نشسته (نی_نامه) ندارند و چرایی وچگونگی پیدایش و بعدا فرم اثر ندارند.
از این دو نقیصه بگذریم و به همان اشتراک لفظی بپردازیم که خود صاحب مثنوی در باره اش گفته :
اشتراک لفظ دایم ره زن است
اشتراک گبر و مومن در تن است
باری اگر شما در برابر درس آموخته گان معاصر از واژه ی #علم یا #معرفت سخن بگویید تصویر و تصوری از معنای #علم در ذهنشان پدید می آید که قطعا در ذهن مولانا و مخاطب هفتصد سال پیشش وجود نداشته. علم، امروزه بیشتر معنای علوم تجربی و آزمایشگاهی و قابل سنجش با سنجه های غالبا متریک و متعین است در حالیکه وقتی مولانا می گفت علم ، بیشتر صرف و نحو و بلاغت و معانی و انساب و حدیث و تفسیر و... البته کمی هم علم طب و کشت و کار و ساخت ساز بوده است.
اینکه شما ابیات حاوی واژه ی علم یا عقل یا.. را بیاوری و از آن میان ابیات مؤید نظر خویش را ردیف کنی جز گمراهی محصولی نخواهد داشت.
باری مولانا و حافظ بارها به شستن اوراق با می اشاره کرده اند اما بارها هم گفته اند:
خاتم ملک سلیمان است علم
جمله عالم صورت و جان است علم
یا؛
عقل پنهان است و ظاهر علمی
صورت ما موج و یا از وی نمی
تا چه عالم هاست در سودای عقل
تا چه با پنها ست این دریای عقل..
بر منتقدان سنن معرفتی ما واجب است تا پیش از نقد سخنان گذشتگان معنا مد نظر مولف را از آن واژگان و ترکیب ها بگویند و آن را با معنایی امروزی تمایز نهند.
و این جدای از راه یافتن به #بافت_موقعیت ، چرایی و چگونگی و احاطه بر اثری است که مورد نقد و بررسی قرار می دهند.
#دکترمحسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹