05-Bogzar Ta Besoozam
Marziyeh - [ Listen2Music.ir ]
#نوای_جاودان
دارد بهار شعر من از راه می رسد
پاییز عشق این غم دلخواه می رسد...
غمگین چو پاییزم...
#گلها #موسیقی #مرضیه
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
دارد بهار شعر من از راه می رسد
پاییز عشق این غم دلخواه می رسد...
غمگین چو پاییزم...
#گلها #موسیقی #مرضیه
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from محسن یارمحمدی
#پاییز_پاییز
#محسن_بارانی
پاییز پاییز
این شوق دردآلود ِ آتش خیز
یکبار دیگر میرسد از راه
من همچنان بی دستهای گرم تو
با کوله بار آه
ره میسپارم سوی فرداهای بی فردا
یگ برگ هم ازجنگل ما کم شود هرگز ملالی نیست
دیگر رسیدن نارسیدن را خیالی نیست
اما
ای جنگل انبوه
این برگهای ساکت اندوه
با هم برایت شعر بودن را
آهسته میخوانند
هیهات اگر روزی..
اما
چه فرقی میکند
آیین دیرینی است
آیین جان سوزی..
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#محسن_بارانی
پاییز پاییز
این شوق دردآلود ِ آتش خیز
یکبار دیگر میرسد از راه
من همچنان بی دستهای گرم تو
با کوله بار آه
ره میسپارم سوی فرداهای بی فردا
یگ برگ هم ازجنگل ما کم شود هرگز ملالی نیست
دیگر رسیدن نارسیدن را خیالی نیست
اما
ای جنگل انبوه
این برگهای ساکت اندوه
با هم برایت شعر بودن را
آهسته میخوانند
هیهات اگر روزی..
اما
چه فرقی میکند
آیین دیرینی است
آیین جان سوزی..
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
Audio
هماندیشیهای بهسوی سیمرغ:
فایل صوتی جلسه تحلیل فیلم
«سنگ صبور»
نویسنده و کارگردان: عتیق رحیمی
تحلیل از سه دیدگاه روانشناسی، فلسفه و تبارشناسی
دکتر محمدرضا سرگلزایی
دکتر محسن یارمحمدی
دکتر حسین محمودی
یکشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۰
@cafe_philo
@drsargolzaei
@DrHosseinMahmoudi
@Niyazestanbarani
فایل صوتی جلسه تحلیل فیلم
«سنگ صبور»
نویسنده و کارگردان: عتیق رحیمی
تحلیل از سه دیدگاه روانشناسی، فلسفه و تبارشناسی
دکتر محمدرضا سرگلزایی
دکتر محسن یارمحمدی
دکتر حسین محمودی
یکشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۰
@cafe_philo
@drsargolzaei
@DrHosseinMahmoudi
@Niyazestanbarani
#این_شرح_بینهایت
... نقل است که تا سری سقطی زنده بود ، جنید به پاس حرمت استاد در تصوف سخن نمی گفت.
یک شب در خواب دید که پیامبر او را گفت:
« یا جنید ،خلق را سخن گوی که سخنت سبب راحت دل های خلق است»
چون از خواب برخاست بر دلش گذشت که مقامش از استادش،سری، افزون است.
صبح شد در زدند، در بگشود یکی از مریدان استادش بود با پیامی که ؛
به گفتار مریدان مر ایشان را سخنی نگفتی و شفاعت مشایخ بغداد رد کردی و من پیغام فرستادم هم سخن نگفتی ، اکنون که پیغمبر فرمود فرمان وی اجابت کن.
سری گفت: آن پنداشت از سر من برفت و دانستم استادم مشرف احوال من است و مرا از احوال او خبر نی...
حیران و پای کشان به نزدیک او شدم و استغفار کردم و از وی پرسیدم که ؛ تو چه دانستی که من پیغامبر را علیه السلام در خواب دیدم؟
گفت: من خدای تعالی و تقدس را به خواب دیدم که گفت: من رسول را علیه السلام فرستادم تا جنید را بگوید که وعظ کن مر خلق را تا مراد اهل بغداد از وی حاصل شود.
#کشف_المحجوب_هجویری
شرح حال جنید بغدادی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
... نقل است که تا سری سقطی زنده بود ، جنید به پاس حرمت استاد در تصوف سخن نمی گفت.
یک شب در خواب دید که پیامبر او را گفت:
« یا جنید ،خلق را سخن گوی که سخنت سبب راحت دل های خلق است»
چون از خواب برخاست بر دلش گذشت که مقامش از استادش،سری، افزون است.
صبح شد در زدند، در بگشود یکی از مریدان استادش بود با پیامی که ؛
به گفتار مریدان مر ایشان را سخنی نگفتی و شفاعت مشایخ بغداد رد کردی و من پیغام فرستادم هم سخن نگفتی ، اکنون که پیغمبر فرمود فرمان وی اجابت کن.
سری گفت: آن پنداشت از سر من برفت و دانستم استادم مشرف احوال من است و مرا از احوال او خبر نی...
حیران و پای کشان به نزدیک او شدم و استغفار کردم و از وی پرسیدم که ؛ تو چه دانستی که من پیغامبر را علیه السلام در خواب دیدم؟
گفت: من خدای تعالی و تقدس را به خواب دیدم که گفت: من رسول را علیه السلام فرستادم تا جنید را بگوید که وعظ کن مر خلق را تا مراد اهل بغداد از وی حاصل شود.
#کشف_المحجوب_هجویری
شرح حال جنید بغدادی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from اتچ بات
#کتاب_بخوانیم
#پژوهشی_درقصه_اصحاب_کهف
تاریخ چیست؟انواعش کدام است؟ اگر تاریخ وقایع محسوس داریم آیا میتوان گفت تاریخ وقایع معقول نیز داریم؟ یا تاریخ روح؟!
زمان در این انواع تاریخ چه ماهیتی دارد؟ اگر ساحات مختلفی داشته باشند آن تاریخها، طبعا مفهوم #زمان را باید به شیوه ای دیگر دید؟زمان هم انواع دارد؟
داستانهای قرآنی کدام تاریخ را شرح میدهند؟ بطن های بی پایان قرآن را در کجاها و چگونه باید جست؟ تفسیر، تعبیر و تاویل درباره ی داستانهای قرآنی چه وجوهی دارد؟ و....
اینها و دهها پرسش دیگر، سوالاتی است که به ذهن انسان پرسشگر ِ بیتاب حقیقت میرسد وقتی که مثلا قصه ی اصحاب کهف را از قرآن میخواند...
#جلال_ستاری پژوهشگر دقیق النظر حوزه ی اساطیر، فرهنگ و دین سالها پیش کتابی مختصر (۱۲۸ صفحه) درباره ی یکی از پرآوازه ترین داستانهای قرآنی نوشته که خواندنش برای جانهای بیقرار مغتنم است.
او روایات مسیحی، اسلامی و داستانی را ازین قصه با تکیه بر کتب تاریخی و تفسیری و... بررسی کرده و آنگاه تلاش کرده به #ورای_حجاب هم نوری بتاباند.
نویسنده با تکیه بر دانسته های اساطیری_معرفتی خویش از #مثنوی شریف هم مدد گرفته تا ابعادی نهان ازین داستان را پیش روی ما بگذارد.
هرچندممکن است برخی بخشهای این کتاب برای کمتر آشنایان با زبان رمزی دشوار بنماید اما هیچ انسان جستجوگری که درد دانستن دارد از خواندن چنین کتابی صرف نظر نخواهد کرد...
با توجه به ماه قرآن، به نظرم رسید خواندن این کتاب که نشرمرکز آن را بارها به چاپ رسانده، بسیار مغتنم است..
شک ندارم بعد از پایداری در خواندن این کتاب معرِّفش را از دعای خیرتان بی بهره نخواهید گذارد که اهدنا الصراط #المستقیم...
الحمدلله اولا و آخرا
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#پژوهشی_درقصه_اصحاب_کهف
تاریخ چیست؟انواعش کدام است؟ اگر تاریخ وقایع محسوس داریم آیا میتوان گفت تاریخ وقایع معقول نیز داریم؟ یا تاریخ روح؟!
زمان در این انواع تاریخ چه ماهیتی دارد؟ اگر ساحات مختلفی داشته باشند آن تاریخها، طبعا مفهوم #زمان را باید به شیوه ای دیگر دید؟زمان هم انواع دارد؟
داستانهای قرآنی کدام تاریخ را شرح میدهند؟ بطن های بی پایان قرآن را در کجاها و چگونه باید جست؟ تفسیر، تعبیر و تاویل درباره ی داستانهای قرآنی چه وجوهی دارد؟ و....
اینها و دهها پرسش دیگر، سوالاتی است که به ذهن انسان پرسشگر ِ بیتاب حقیقت میرسد وقتی که مثلا قصه ی اصحاب کهف را از قرآن میخواند...
#جلال_ستاری پژوهشگر دقیق النظر حوزه ی اساطیر، فرهنگ و دین سالها پیش کتابی مختصر (۱۲۸ صفحه) درباره ی یکی از پرآوازه ترین داستانهای قرآنی نوشته که خواندنش برای جانهای بیقرار مغتنم است.
او روایات مسیحی، اسلامی و داستانی را ازین قصه با تکیه بر کتب تاریخی و تفسیری و... بررسی کرده و آنگاه تلاش کرده به #ورای_حجاب هم نوری بتاباند.
نویسنده با تکیه بر دانسته های اساطیری_معرفتی خویش از #مثنوی شریف هم مدد گرفته تا ابعادی نهان ازین داستان را پیش روی ما بگذارد.
هرچندممکن است برخی بخشهای این کتاب برای کمتر آشنایان با زبان رمزی دشوار بنماید اما هیچ انسان جستجوگری که درد دانستن دارد از خواندن چنین کتابی صرف نظر نخواهد کرد...
با توجه به ماه قرآن، به نظرم رسید خواندن این کتاب که نشرمرکز آن را بارها به چاپ رسانده، بسیار مغتنم است..
شک ندارم بعد از پایداری در خواندن این کتاب معرِّفش را از دعای خیرتان بی بهره نخواهید گذارد که اهدنا الصراط #المستقیم...
الحمدلله اولا و آخرا
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
Telegram
attach 📎
The Feeling Begins
Peter Gabriel
#کتاب_موسیقی_فیلم
#احساس_آغاز
دریافت شروع میشود
دریافت وحی
احساس دریافت و.... نمی دانم واقعا چه ترجمه کنم این the feeling begins را با این حال حتما سفارش می کنم اول کتاب و بعدا فیلم #آخرین_وسوسه_های_مسیح را بخوانید و بببینید گوش دادن به موسیقی این فیلم هم خودش یک برنامه است بویژه با #دودوک ی که #گاسپاریان می نوازد...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#احساس_آغاز
دریافت شروع میشود
دریافت وحی
احساس دریافت و.... نمی دانم واقعا چه ترجمه کنم این the feeling begins را با این حال حتما سفارش می کنم اول کتاب و بعدا فیلم #آخرین_وسوسه_های_مسیح را بخوانید و بببینید گوش دادن به موسیقی این فیلم هم خودش یک برنامه است بویژه با #دودوک ی که #گاسپاریان می نوازد...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_های_پریشانی
-چرا #احمد_مسعود محبوب بسیاری از ایرانیان بویژه جوانان است؟
احمد پسر احمد نوستالژیای بزرگسالان و حال و آینده ی دلخواه بسیاری از مردم ایران شده است
بزرگسالانی که در نوجوانی و جوانی دیروزشان #چه_گوارا را می شناختند
همان چهره ی کاریزماتیکی که چندی بعد، حاکمیت فشل شان، تلاش کرد به سبب شروع نام یکی از خوش نامان از دست رفته ی ایران #چ را #چه کند و..
اینان #احمدشاه_مسعود را می شناختند که سالهای سال نگذاشت ولایتش به دست بیگانگان بیفتد.
کسی که گاه تنهای تنها در کوهستان ها آتش می افروخت و در انتهای سده ی خون آلود بیستم غربی ها گلویش شعرهای شرقی می خواند. آن هم به کهن ترین و پربارترین زبان های جهان ؛ #زبان_فارسی آن هم به گویشی که بسیاری از اهالی ایران فرهنگی را می برد به دست کم هزار سال پیش.
کسی که حافظ و سعدی و مولانا می خواند و دلداده ی سهراب هم بود از شریعتی هم می گفت و هر جمله اش توان #گلمیخ شدن داشت. آنچه که #مثل می گفتند قدما و #وایرال می نامند امروزی ها که مثلا:
ای عملیات از برای او ادبیات است
حال در دهه های آغازین عصری که جهان موازی مجازی، واقعیت تحمیلی ابلیس تکنولوژی بر بنی آدم شده، و همه ی قدرتهای خرد و کلان تصمیشان را در اسارت مطلق انسان گرفته اند و روی میزهای قمارشان به کدام سو رفتن تک تک ما را ترسیم می کنند، مردی خط چهارم این مربع را کشیده. مردی که ویژگی های آن سه تن را دارد و بیشتر هم، مثل یکیشان تحصیل کرده ی غرب است اما ریشه در شرق دارد. مثل یکیشان محبوب جهان شده ، مثل یکیشان تنهاست و مثل همه شان مبارزه میکند با تاریکی عنان گسیخته و شیطانی، تاریکی تهوع آوری که همه ی روسیاهان تاریخ آشکار و نهان یاورش شده اند
آری، بسیاری از حامیان و دلدادگان #حسین بیعت نکن با ستم امروز ، #سهراب مظلوم امروز ما، #سیاوش پاک تازه ی ما، یا هر نامی که بخوانیش، چندان چیزی از همسایه ی هم تبار و هم زبان خویش نمی دانند. حتا نمی دانند در همین سیصد چهارصد سال پیش هرات شاهزاده نشین ایران بوده و بزرگان پشتون به سرداری و کارگزاری شاهان ایران مفتخر بوده اند. و مشکل اصلی دقیقا از زمان حضور نحس انگلستان ملعون و روسیه ی مابون و طرحهایشان آغاز شده است.
بسیاریشان نه موقعیت تاریخی نام برساخته ی #افغانستان را می دانند و نه از جغرافیای آن دقیقا اطلاع دارند نه از بافت جمعیتی اش و نه از تکثر سرگیجه آور قومی و مذهبی اش و نه از بازیگران متعدد دور و نزدیکش که... البته مقصر اول و آخر این بی اطلاعی هم حاکمیت کارنابلد است و البته مردم.
مردمی که تاثیر آرای الکترال #نوادا را می شناسند اما نمی دانند هر آنچه در خانه ی همسایه می گذرد بسیار برای ما و جهان مهمتر است تا آنچه در غرب سراپا فریب می گذرد، وگرنه همان غرب تریلیون ها دلار و خون جوانان بیچاره اش را خرج نمی کرد که بیاید و..
مردم ما، افغانستان را نمی شناسند اما ناخودآگاه احساس نزدیکی غریبی کرده اند با همتباران خویش
اقلیتی بدوی که اکثریت شان بیابان نشین بوده اند با پرورش قبیله ای و تعصبات شگفت اکثریتی که به دست یک اقلیت غار_اندیش هدایت می شوند. اقلیتی پرورده شده در پاکستان با پول عربستان و طراحی غربستان و مرکز زیستشان قطر و امارات و.. و بدینسان قرن بیست و یکم که قرار بود قرن تحقق دهکده ی صلح باشد چنین غرق در خون و آشوب است.
باری مردم ما وقتی می بینند اقلیتی ۴۰درصدی در افغانستان با هزاران لطایف الحیل دارند له میکنند اکثریتی متفرق را، یاد خودشان می افتند
اینجا هم نهایتا بیست سی درصد توانسته اند همه چیز را تحمیل کنند بر هفتاد هشتاد درصد و البته که امور همان بیست سی درصد هم در دست سه چهار درصدی است که سردار خلبان دکتر شهردار رییس قوه ی رییس ستاد..هستند و این سه چهار درصد هم که...
دیدن خویش در آیینه ی همسایه همدلی و بغض ایجاد می کند و خشم، خشم به گروهی که علیرغم تفاوتهایشان یکی هستند هردو گروه از جهان خبر ندارند، اهل مطالعه نیستند، فلسفیدن نمی دانند، فقط هوش هیجانی دارند، جاهلند و در عین حال متوهم اند که کان عالم امکان اند ، خودحق بین اند و خودخداپندار، درست مثل ابلیس اهل #من اند بنابراین بسیار بسیار حسود اند و محبوبیت هیچکس را برنمی تابند (دقت کنید به عملیات توپخانه هاشان در تخریب چهره ی پدر و پسر خوش نام) اهل ظلم هستند و همین امر نیز موجب میشود که فرد مظلوم باز در دل مردم عزیز تر شود و همان داستان مثنوی باز محقق شود
گفت هر چیزی که ایشان کرده اند
خود عمارت نیست ویران کرده اند
بی خبر بودند از سر درون
استعیذ الله مما یفترون...
#محسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
-چرا #احمد_مسعود محبوب بسیاری از ایرانیان بویژه جوانان است؟
احمد پسر احمد نوستالژیای بزرگسالان و حال و آینده ی دلخواه بسیاری از مردم ایران شده است
بزرگسالانی که در نوجوانی و جوانی دیروزشان #چه_گوارا را می شناختند
همان چهره ی کاریزماتیکی که چندی بعد، حاکمیت فشل شان، تلاش کرد به سبب شروع نام یکی از خوش نامان از دست رفته ی ایران #چ را #چه کند و..
اینان #احمدشاه_مسعود را می شناختند که سالهای سال نگذاشت ولایتش به دست بیگانگان بیفتد.
کسی که گاه تنهای تنها در کوهستان ها آتش می افروخت و در انتهای سده ی خون آلود بیستم غربی ها گلویش شعرهای شرقی می خواند. آن هم به کهن ترین و پربارترین زبان های جهان ؛ #زبان_فارسی آن هم به گویشی که بسیاری از اهالی ایران فرهنگی را می برد به دست کم هزار سال پیش.
کسی که حافظ و سعدی و مولانا می خواند و دلداده ی سهراب هم بود از شریعتی هم می گفت و هر جمله اش توان #گلمیخ شدن داشت. آنچه که #مثل می گفتند قدما و #وایرال می نامند امروزی ها که مثلا:
ای عملیات از برای او ادبیات است
حال در دهه های آغازین عصری که جهان موازی مجازی، واقعیت تحمیلی ابلیس تکنولوژی بر بنی آدم شده، و همه ی قدرتهای خرد و کلان تصمیشان را در اسارت مطلق انسان گرفته اند و روی میزهای قمارشان به کدام سو رفتن تک تک ما را ترسیم می کنند، مردی خط چهارم این مربع را کشیده. مردی که ویژگی های آن سه تن را دارد و بیشتر هم، مثل یکیشان تحصیل کرده ی غرب است اما ریشه در شرق دارد. مثل یکیشان محبوب جهان شده ، مثل یکیشان تنهاست و مثل همه شان مبارزه میکند با تاریکی عنان گسیخته و شیطانی، تاریکی تهوع آوری که همه ی روسیاهان تاریخ آشکار و نهان یاورش شده اند
آری، بسیاری از حامیان و دلدادگان #حسین بیعت نکن با ستم امروز ، #سهراب مظلوم امروز ما، #سیاوش پاک تازه ی ما، یا هر نامی که بخوانیش، چندان چیزی از همسایه ی هم تبار و هم زبان خویش نمی دانند. حتا نمی دانند در همین سیصد چهارصد سال پیش هرات شاهزاده نشین ایران بوده و بزرگان پشتون به سرداری و کارگزاری شاهان ایران مفتخر بوده اند. و مشکل اصلی دقیقا از زمان حضور نحس انگلستان ملعون و روسیه ی مابون و طرحهایشان آغاز شده است.
بسیاریشان نه موقعیت تاریخی نام برساخته ی #افغانستان را می دانند و نه از جغرافیای آن دقیقا اطلاع دارند نه از بافت جمعیتی اش و نه از تکثر سرگیجه آور قومی و مذهبی اش و نه از بازیگران متعدد دور و نزدیکش که... البته مقصر اول و آخر این بی اطلاعی هم حاکمیت کارنابلد است و البته مردم.
مردمی که تاثیر آرای الکترال #نوادا را می شناسند اما نمی دانند هر آنچه در خانه ی همسایه می گذرد بسیار برای ما و جهان مهمتر است تا آنچه در غرب سراپا فریب می گذرد، وگرنه همان غرب تریلیون ها دلار و خون جوانان بیچاره اش را خرج نمی کرد که بیاید و..
مردم ما، افغانستان را نمی شناسند اما ناخودآگاه احساس نزدیکی غریبی کرده اند با همتباران خویش
اقلیتی بدوی که اکثریت شان بیابان نشین بوده اند با پرورش قبیله ای و تعصبات شگفت اکثریتی که به دست یک اقلیت غار_اندیش هدایت می شوند. اقلیتی پرورده شده در پاکستان با پول عربستان و طراحی غربستان و مرکز زیستشان قطر و امارات و.. و بدینسان قرن بیست و یکم که قرار بود قرن تحقق دهکده ی صلح باشد چنین غرق در خون و آشوب است.
باری مردم ما وقتی می بینند اقلیتی ۴۰درصدی در افغانستان با هزاران لطایف الحیل دارند له میکنند اکثریتی متفرق را، یاد خودشان می افتند
اینجا هم نهایتا بیست سی درصد توانسته اند همه چیز را تحمیل کنند بر هفتاد هشتاد درصد و البته که امور همان بیست سی درصد هم در دست سه چهار درصدی است که سردار خلبان دکتر شهردار رییس قوه ی رییس ستاد..هستند و این سه چهار درصد هم که...
دیدن خویش در آیینه ی همسایه همدلی و بغض ایجاد می کند و خشم، خشم به گروهی که علیرغم تفاوتهایشان یکی هستند هردو گروه از جهان خبر ندارند، اهل مطالعه نیستند، فلسفیدن نمی دانند، فقط هوش هیجانی دارند، جاهلند و در عین حال متوهم اند که کان عالم امکان اند ، خودحق بین اند و خودخداپندار، درست مثل ابلیس اهل #من اند بنابراین بسیار بسیار حسود اند و محبوبیت هیچکس را برنمی تابند (دقت کنید به عملیات توپخانه هاشان در تخریب چهره ی پدر و پسر خوش نام) اهل ظلم هستند و همین امر نیز موجب میشود که فرد مظلوم باز در دل مردم عزیز تر شود و همان داستان مثنوی باز محقق شود
گفت هر چیزی که ایشان کرده اند
خود عمارت نیست ویران کرده اند
بی خبر بودند از سر درون
استعیذ الله مما یفترون...
#محسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_همیشه
چکیده ای در تاریخ زبان فارسی
وقتی از ریشه های زبان فارسی سخن میگویند معمولا به اسناد برجای مانده از دوره ی هخامنشیان اشاره میکنند
این زبان، شاخه ی جنوب غربی زبانهای ایرانی است و اسناد مکتوبش غالبا در شوش، همدان، تخت جمشید، میان رودان ، سوریه و آناتولی یافت شده
آجرهای پخته، الواح زرین و سیمین، سردرها، نقوش برجسته، مهرها و..که گاه یک زبانه اند و گاه در کنار فارسی به زبان های ایلامی یا بابلی یا مصری(گاه هرچهار زبان) ترجمه شده اند
مهمترین کتیبه ی این دوران سنگ نبشته ی سه زبانه ی داریوش اول است که بخشهایی از ترجمه ی آرامی آن در پاپیروسهای مصری بدست آمده
این زبان ربط محکمی با مادی دارد اما رد پای آرامی، سامی و مصری نیز در آن پیداست حضور پر رنگ واژگان و نحو زبان پارتی شمال غربی نیز در این نوشته ها مشهود است
در دوره ی اردشیر اول نشانه های تغییر زبان در نوشته ها آشکارست این امر نشان فاصله گیری زبان گفتار از نوشتار است.(در روزگار ما نیز متنهایی چنین وجود دارد مثلا با چنین جمله ای رو به رو میشویم:
سردار اعظم را بردن و وی را گفتن ای چریک، از چه روی شایستگان های_کلاس از حامدان یزدان نیستند)
جدای از متون مکتوب، با بررسی زبانهای ایرانی و غیر ایرانی منطقه میتوان دریافت مجموعه هایی غنی از روایات حماسی وجود داشته که شفاها به دوره های بعد منتقل شده بازتاب این امر در نوشته های مورخان یونان و نوشته های بعدی ایران دیده میشود
زبان_پارتی از زبانهای میانه ی شمال غربی است. اشکانیان در اصل شاخه ای از سکاها بودند از قبیله ی پرنی یا أپرنی که با چیرگی بر استان پارت (۲۴۷پ.م) زبان پارتی را گسترش دادند.البته در آغاز بسیار تحت تاثیر خط و زبان یونانی بودند پلوتارخ نقل میکند هنگامیکه سر بریده ی کراسوس را برای ارد دوم آوردند او مشغول تماشای نمایشی یونانی بود
آثار برجا مانده ی این زبان بیشتر در پایتخت قدیم اشکانیان، نسا، یافت شده و این زبان تا قرن ۶ میلادی رایج بود و کمکم فراموش شد هرچند تا سده ی سیزدهم مورد استفاده ی مانویان آسیای مرکزی بود و سرانجام با یورش دیووار مغولان به کلی از رواج افتاد اما تاثیر خود را در زبان دری گذاشت
حضور پررنگ واژگان پارتی در زبانهای فارسی میانه،سغدی،آرامی،سریانی،مندایی،گرجی و بویژه ارمنی بسیار آشکار است
نوشته هایی به این زبان در سراسر آسیا از هند و ترفان تا سوریه و کرانه های فرات موجود است
زبان دری اصطلاحی است که زبان فارسی پس از اسلام را بدان نامیده اند اما سابقه ی کاربردش بی شک پیشا اسلامی است.
ابن مقفع شهید پاسداری از زبان و فرهنگ ایران معتقد است دری برگرفته از در به معنای پایتخت است او زبانهای ایرانی را پنج زبان دانسته؛
پهلوی، دری، فارسی، خوزی و سریانی
پهلوی منسوب به پهله( پنج منطقه ی سپاهان، ری، همدان ، ماه نهاوند و آذربایجان)
دری زبان اهل مداین (هفت شهر کنار تیگره) و زبان اهل خراسان و بلخ برآن غالب است
فارسی زبان موبدان و دانشمندان و مردم فارس است و..
این موقعیت یابی روزبه قطعا توصیفی شماتیک از اواخر حکومت ساسانیان است زمانی که هنوز آسورستان جزء ایران بود در حالیکه پهله در زمان اشکانیان به خراسان و قومس اطلاق میشده است
زبان پهلوی و فارسی بومی پهله و فارس است و زبان دری صورت گفتاری فارسی( فارسی میانه) است.
زبان فارسی زبان مادری پادشاهان ساسانی است که از اصطخر برخاستند و آن را به جای پهلوی زبان رسمی کردند. هردو یک زبان با دوگویش اند یکی شمال غربی ایران بزرگ و دیگری جنوب غربی آن
زبان دری حدود صد سال در تیسفون زبان واسط بود زیرا مردم این منطقه به احتمال زیاد همچنان سریانی حرف می زده اند
در چگونگی انتقال این زبان به خراسان و فرارودان سخن بسیار است برخی حضور پررنگ سپاهیان و دیوانیان ساسانی پیش از اسلام را دلیل این امر می دانند و برخی کوچ بزرگ ایرانیان را در بحبوحه ی حمله ی اعراب
این زبان بعدا به ماوراءالنهر و سغد هم رفت و بنظر میرسد گسترش در این حوزه ی بزرگ جغرافیایی و همه فهمی آن، کم کم موجب پذیرش آن ازسوی مردم شد از فرغانه و سغد تا سمرقند و بخارا و از خراسان تا آران و آذربایجان و نیز سراسر جبال و عراق عجم و عرب
#دکترمحسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
چکیده ای در تاریخ زبان فارسی
وقتی از ریشه های زبان فارسی سخن میگویند معمولا به اسناد برجای مانده از دوره ی هخامنشیان اشاره میکنند
این زبان، شاخه ی جنوب غربی زبانهای ایرانی است و اسناد مکتوبش غالبا در شوش، همدان، تخت جمشید، میان رودان ، سوریه و آناتولی یافت شده
آجرهای پخته، الواح زرین و سیمین، سردرها، نقوش برجسته، مهرها و..که گاه یک زبانه اند و گاه در کنار فارسی به زبان های ایلامی یا بابلی یا مصری(گاه هرچهار زبان) ترجمه شده اند
مهمترین کتیبه ی این دوران سنگ نبشته ی سه زبانه ی داریوش اول است که بخشهایی از ترجمه ی آرامی آن در پاپیروسهای مصری بدست آمده
این زبان ربط محکمی با مادی دارد اما رد پای آرامی، سامی و مصری نیز در آن پیداست حضور پر رنگ واژگان و نحو زبان پارتی شمال غربی نیز در این نوشته ها مشهود است
در دوره ی اردشیر اول نشانه های تغییر زبان در نوشته ها آشکارست این امر نشان فاصله گیری زبان گفتار از نوشتار است.(در روزگار ما نیز متنهایی چنین وجود دارد مثلا با چنین جمله ای رو به رو میشویم:
سردار اعظم را بردن و وی را گفتن ای چریک، از چه روی شایستگان های_کلاس از حامدان یزدان نیستند)
جدای از متون مکتوب، با بررسی زبانهای ایرانی و غیر ایرانی منطقه میتوان دریافت مجموعه هایی غنی از روایات حماسی وجود داشته که شفاها به دوره های بعد منتقل شده بازتاب این امر در نوشته های مورخان یونان و نوشته های بعدی ایران دیده میشود
زبان_پارتی از زبانهای میانه ی شمال غربی است. اشکانیان در اصل شاخه ای از سکاها بودند از قبیله ی پرنی یا أپرنی که با چیرگی بر استان پارت (۲۴۷پ.م) زبان پارتی را گسترش دادند.البته در آغاز بسیار تحت تاثیر خط و زبان یونانی بودند پلوتارخ نقل میکند هنگامیکه سر بریده ی کراسوس را برای ارد دوم آوردند او مشغول تماشای نمایشی یونانی بود
آثار برجا مانده ی این زبان بیشتر در پایتخت قدیم اشکانیان، نسا، یافت شده و این زبان تا قرن ۶ میلادی رایج بود و کمکم فراموش شد هرچند تا سده ی سیزدهم مورد استفاده ی مانویان آسیای مرکزی بود و سرانجام با یورش دیووار مغولان به کلی از رواج افتاد اما تاثیر خود را در زبان دری گذاشت
حضور پررنگ واژگان پارتی در زبانهای فارسی میانه،سغدی،آرامی،سریانی،مندایی،گرجی و بویژه ارمنی بسیار آشکار است
نوشته هایی به این زبان در سراسر آسیا از هند و ترفان تا سوریه و کرانه های فرات موجود است
زبان دری اصطلاحی است که زبان فارسی پس از اسلام را بدان نامیده اند اما سابقه ی کاربردش بی شک پیشا اسلامی است.
ابن مقفع شهید پاسداری از زبان و فرهنگ ایران معتقد است دری برگرفته از در به معنای پایتخت است او زبانهای ایرانی را پنج زبان دانسته؛
پهلوی، دری، فارسی، خوزی و سریانی
پهلوی منسوب به پهله( پنج منطقه ی سپاهان، ری، همدان ، ماه نهاوند و آذربایجان)
دری زبان اهل مداین (هفت شهر کنار تیگره) و زبان اهل خراسان و بلخ برآن غالب است
فارسی زبان موبدان و دانشمندان و مردم فارس است و..
این موقعیت یابی روزبه قطعا توصیفی شماتیک از اواخر حکومت ساسانیان است زمانی که هنوز آسورستان جزء ایران بود در حالیکه پهله در زمان اشکانیان به خراسان و قومس اطلاق میشده است
زبان پهلوی و فارسی بومی پهله و فارس است و زبان دری صورت گفتاری فارسی( فارسی میانه) است.
زبان فارسی زبان مادری پادشاهان ساسانی است که از اصطخر برخاستند و آن را به جای پهلوی زبان رسمی کردند. هردو یک زبان با دوگویش اند یکی شمال غربی ایران بزرگ و دیگری جنوب غربی آن
زبان دری حدود صد سال در تیسفون زبان واسط بود زیرا مردم این منطقه به احتمال زیاد همچنان سریانی حرف می زده اند
در چگونگی انتقال این زبان به خراسان و فرارودان سخن بسیار است برخی حضور پررنگ سپاهیان و دیوانیان ساسانی پیش از اسلام را دلیل این امر می دانند و برخی کوچ بزرگ ایرانیان را در بحبوحه ی حمله ی اعراب
این زبان بعدا به ماوراءالنهر و سغد هم رفت و بنظر میرسد گسترش در این حوزه ی بزرگ جغرافیایی و همه فهمی آن، کم کم موجب پذیرش آن ازسوی مردم شد از فرغانه و سغد تا سمرقند و بخارا و از خراسان تا آران و آذربایجان و نیز سراسر جبال و عراق عجم و عرب
#دکترمحسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#نوسروده
#محسن_بارانی
آه یارا یارا یارا
در سرزمینی زیسته ام
بی مدار بی مدارا
باری ، دیاری
که نوزاد و کهن سال
همه نوح اند
همه زاده و زاینده ی اندوه اند
( اینجا فقط سیاه غارغارهای جاری
مست اند و سرخوش اند
تعلیم گور را فریاد می کشند)
بی پاسخ است
نفرین لا تذر علی الارض دیارا
نه نان و نه آب
تنور ها و رودخانه ها خشکیده است
و هزار سال است که ابلیس
پیروزی سوگند خویش را
رقصیده است...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#محسن_بارانی
آه یارا یارا یارا
در سرزمینی زیسته ام
بی مدار بی مدارا
باری ، دیاری
که نوزاد و کهن سال
همه نوح اند
همه زاده و زاینده ی اندوه اند
( اینجا فقط سیاه غارغارهای جاری
مست اند و سرخوش اند
تعلیم گور را فریاد می کشند)
بی پاسخ است
نفرین لا تذر علی الارض دیارا
نه نان و نه آب
تنور ها و رودخانه ها خشکیده است
و هزار سال است که ابلیس
پیروزی سوگند خویش را
رقصیده است...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان
Forwarded from محسن یارمحمدی
#کتاب_بخوانیم
میتوانید ده کشور زنده تر دنیا را نام ببرید؟
اگراینکار را کردید شک ندارم در هرده کشور سرانه ی مطالعه بیش از هرکشور دیگریست
#آگاهی=زنده_تربودن
و زنده بودن
زحمت دارد
@Niyazestanbarani
میتوانید ده کشور زنده تر دنیا را نام ببرید؟
اگراینکار را کردید شک ندارم در هرده کشور سرانه ی مطالعه بیش از هرکشور دیگریست
#آگاهی=زنده_تربودن
و زنده بودن
زحمت دارد
@Niyazestanbarani
#لاطالائیل
به من مگو که از انسانهای بزرگ بگویم یا حرفهای بزرگ بزنم.
راستش ، لاطالائیل، من از انسانهای بزرگ می ترسم فقط به همین یک دلیل ساده که انسانهای بزرگ اشتباهاتشان نیز بزرگ است.
نگاهی به تاریخ همین صدسال اخیر بینداز تا ببینی بیشتر نامهای بزرگ که هنوز نزد بسیاران ستایش برانگیزند چه اندازه ویرانی بزرگ پدید آورده اند و اگر نبودند چه بسا ما جایی بهتر ایستاده بودیم.
من فکر می کنم باید بزرگ را جور دیگر معنا کرد لاطالائیل،
این سرزمین دیگر به نامهای گنده که گوش پر می کند، دهانهای بزرگ که با حرفهای بزرگشان انسان را له می کنند و آیات عظام و محقق کرام و انسان تمام و... احتیاج ندارد..
ما آدمهایی می خواهیم که در رانندگی قانون را رعایت کنند، زباله های نگاهی و زبانی و خوراکی و... را در کوچه و خیابان بر مسیر نکاه انسانها نریزند، رعایت حال گیاه و پرنده کنند، پشت پا نزنند ، هل ندهند ، حسادت نورزند ، از دیدن نیکی و زیبایی و شکوفایی در هر کجا شادمانه و پیروز مندانه لبخند بزنند چنانکه گویی آن شکفتن خودشان بوده است، وقت بگذارند برای حرف زدن با دیگران کسانی که دوستشان دارند و حتا ندارند ، در میانسالی بازی کنند ، از درخت بالا بروند و... دوست بدارند.
لاطالائیل من فکر میکنم بازهم کلاه سرمان گذاشته اند بزرگ چنین آدمی بوده نه آنها که ...
#محسن_بارانی شهریور۱۴۰۰
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
به من مگو که از انسانهای بزرگ بگویم یا حرفهای بزرگ بزنم.
راستش ، لاطالائیل، من از انسانهای بزرگ می ترسم فقط به همین یک دلیل ساده که انسانهای بزرگ اشتباهاتشان نیز بزرگ است.
نگاهی به تاریخ همین صدسال اخیر بینداز تا ببینی بیشتر نامهای بزرگ که هنوز نزد بسیاران ستایش برانگیزند چه اندازه ویرانی بزرگ پدید آورده اند و اگر نبودند چه بسا ما جایی بهتر ایستاده بودیم.
من فکر می کنم باید بزرگ را جور دیگر معنا کرد لاطالائیل،
این سرزمین دیگر به نامهای گنده که گوش پر می کند، دهانهای بزرگ که با حرفهای بزرگشان انسان را له می کنند و آیات عظام و محقق کرام و انسان تمام و... احتیاج ندارد..
ما آدمهایی می خواهیم که در رانندگی قانون را رعایت کنند، زباله های نگاهی و زبانی و خوراکی و... را در کوچه و خیابان بر مسیر نکاه انسانها نریزند، رعایت حال گیاه و پرنده کنند، پشت پا نزنند ، هل ندهند ، حسادت نورزند ، از دیدن نیکی و زیبایی و شکوفایی در هر کجا شادمانه و پیروز مندانه لبخند بزنند چنانکه گویی آن شکفتن خودشان بوده است، وقت بگذارند برای حرف زدن با دیگران کسانی که دوستشان دارند و حتا ندارند ، در میانسالی بازی کنند ، از درخت بالا بروند و... دوست بدارند.
لاطالائیل من فکر میکنم بازهم کلاه سرمان گذاشته اند بزرگ چنین آدمی بوده نه آنها که ...
#محسن_بارانی شهریور۱۴۰۰
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل
لاطالائیل ، هیچ رسیدنی در کار نیست و این را کوهنوردان بهتر از هرکس دیگری دریافته اند.
قله ها بوده اند ، هستند و خواهند بود.
تمام تلاشت رسیدن به قله است و وقتی به قله برسی احساس خواهی کرد که به هیچ چیز نرسیده ای زیرا باید برگردی و هنگامیکه بر می گردی قله همچنان هست و خواهد بود.
آری، هیچ رسیدنی در کار نیست و اگر رسیدنی هم باشد رسیدن به لذت از مسیر است.
آنچه باقی می ماند همان لذاتی است که در مسیر کسب کرده ای . پس آهسته برو ببین و لذت ببر حتا هنگام بازگشت نیز ..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
لاطالائیل ، هیچ رسیدنی در کار نیست و این را کوهنوردان بهتر از هرکس دیگری دریافته اند.
قله ها بوده اند ، هستند و خواهند بود.
تمام تلاشت رسیدن به قله است و وقتی به قله برسی احساس خواهی کرد که به هیچ چیز نرسیده ای زیرا باید برگردی و هنگامیکه بر می گردی قله همچنان هست و خواهد بود.
آری، هیچ رسیدنی در کار نیست و اگر رسیدنی هم باشد رسیدن به لذت از مسیر است.
آنچه باقی می ماند همان لذاتی است که در مسیر کسب کرده ای . پس آهسته برو ببین و لذت ببر حتا هنگام بازگشت نیز ..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل،
هرچند غیر ممکن می نماید ولی باید تلاش کنیم تا خدا را از دست خداباوران، اسلام را از دست مسلمانان، قرآن را از دست قاریانش ، آزادی را از دست حامیانش ، زنان را از دست فمنیست ها، عدالت را از دست کمونیست ها و.. خلاصه هرچیز بویژه نیک را، از دست مدعیانش نجات دهیم. این همان خویشکاری ماست لاطالائیل...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هرچند غیر ممکن می نماید ولی باید تلاش کنیم تا خدا را از دست خداباوران، اسلام را از دست مسلمانان، قرآن را از دست قاریانش ، آزادی را از دست حامیانش ، زنان را از دست فمنیست ها، عدالت را از دست کمونیست ها و.. خلاصه هرچیز بویژه نیک را، از دست مدعیانش نجات دهیم. این همان خویشکاری ماست لاطالائیل...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#نوسروده
ای عشق بی ملال میانسالی
ای شور پختگی
آرام و نرم شوق زلالی
حرفی بزن
فرمان بده
بگو که باد بایستد
این آشیانه ی خالی
در دستهای باد
به هاویه ی درد می رود آری
باران را بگو
که بی قرار ببارد
بر چوبهای خسته ی این باغها
مگذار شعله شوند
تمامت این کهنه داغها
تا بشکفد در میان اینهمه زمستان
سبزهای بهاری...
#محسن_بارانی شهریور۱۴۰۰
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
ای عشق بی ملال میانسالی
ای شور پختگی
آرام و نرم شوق زلالی
حرفی بزن
فرمان بده
بگو که باد بایستد
این آشیانه ی خالی
در دستهای باد
به هاویه ی درد می رود آری
باران را بگو
که بی قرار ببارد
بر چوبهای خسته ی این باغها
مگذار شعله شوند
تمامت این کهنه داغها
تا بشکفد در میان اینهمه زمستان
سبزهای بهاری...
#محسن_بارانی شهریور۱۴۰۰
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یک_عکس_یک_جهان_سخن
شیخ صنعان و نیروهای طالبان
بگمانم این عکس یکی از نقطه عطفهای بزرگ تاریخ افغانستان خواهدشد
نگاه، بیشتر و پیشتر متمرکز میشود روی زن جوان ترسیده ی درخویش مچاله شده و مرد جوانی که گویا در جادویی فراتر از هرچه دیده و ندیده مات شده و محو
بالای سر این دو پدرواری ایستاده و تفنگی
عکس مرا یاد حمله ی اعراب پابرهنه ی بیابان زیست به ایران انداخت
مردمانی که حتا قرنها بعد تمام جهان را چیزی مثل سرزمین خود می پنداشتند و عمر (در کمترین توجه به الله و اسلام) با حربه ی جهاد و باطرح ریزی بزرگترین تهاجمات نظامی، ایشان را به اقالیمی برد که درخواب هم ندیده بودند و..نتیجه چه شد؟
هنوز ۱۵سال از مرگ پیامبر نگذشته بود که خانه ی خلیفه ی سوم پوشش فساد غریب بنی امیه شد،۲۰سال بعد عیش ونوش وتباهی کاخهای شام را به قهقهه انداخت، ۴۰سال بعد با نام دین خاندان پیامبر را تکه تکه کردند و سپس فسادی چندصد ساله ماندگار شد
طالبان بویژه نیروهای میانی وپایینی اش به شهر آمده اند اینجا چیزهایی است که هرگز ندیده اند و تجاربی که هرگز نزیسته اند بویژه #زن آنهم در قامتی که میبینید
بهگمان من نبرد اصلی تازه آغاز شده
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
شیخ صنعان و نیروهای طالبان
بگمانم این عکس یکی از نقطه عطفهای بزرگ تاریخ افغانستان خواهدشد
نگاه، بیشتر و پیشتر متمرکز میشود روی زن جوان ترسیده ی درخویش مچاله شده و مرد جوانی که گویا در جادویی فراتر از هرچه دیده و ندیده مات شده و محو
بالای سر این دو پدرواری ایستاده و تفنگی
عکس مرا یاد حمله ی اعراب پابرهنه ی بیابان زیست به ایران انداخت
مردمانی که حتا قرنها بعد تمام جهان را چیزی مثل سرزمین خود می پنداشتند و عمر (در کمترین توجه به الله و اسلام) با حربه ی جهاد و باطرح ریزی بزرگترین تهاجمات نظامی، ایشان را به اقالیمی برد که درخواب هم ندیده بودند و..نتیجه چه شد؟
هنوز ۱۵سال از مرگ پیامبر نگذشته بود که خانه ی خلیفه ی سوم پوشش فساد غریب بنی امیه شد،۲۰سال بعد عیش ونوش وتباهی کاخهای شام را به قهقهه انداخت، ۴۰سال بعد با نام دین خاندان پیامبر را تکه تکه کردند و سپس فسادی چندصد ساله ماندگار شد
طالبان بویژه نیروهای میانی وپایینی اش به شهر آمده اند اینجا چیزهایی است که هرگز ندیده اند و تجاربی که هرگز نزیسته اند بویژه #زن آنهم در قامتی که میبینید
بهگمان من نبرد اصلی تازه آغاز شده
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان
#آنچه_خود_داشت..
به گمانم اغلب نسل سده ی اخیر ناتوانی و ضعف و ترس و.. خود را در کار کردن در پس غرغرهای فراوان و نمیشودها و نمیگذارندها و اوضاع خراب است ها و.. پنهان میکنند و یکی از بلندگوهای آغازگر این بدبختی #صادق_هدایت بود از تبار قاجار که بختکی شده بر ذهن نیمچه باسوادهای صدسال گذشته..
بیست سال پیش نوشته بودم "اوضاع برای شکفتن خوب نبود هیچ وقت خوب نبوده.." اما در همین سرزمین ناهموار کوه درختهایی روییده که در هیچ کجای جهان همانند ندارند
کافیست برگردیم و کمی مطالعه کنیم ایران پس از اسکند چه شد و چه کرد؟ پس از فساد روحانیان ساسانی و حکام آن و غلبه ی شمشیرهای کوتاه تازیان چه شد و چه کرد؟ پس از مغول کوتاه قامت دراز دست؟ پس از تیمور شلّ چه؟! و...
آری نگاه کنید یادگارانی مانده از آن ایام که مایه ی سربلندی است..
یکی قناتی کنده، یکی بنایی ساخته و یکی نوایی و دیگری معارفی جا نهاد و دیگری کتابی و...
ما ملت #معماری هستیم در جهنمی که چهارراه جنگ و ستیز است از هیچ، بهشتی ساخته ایم با هزاران هزار رنگ...
قناتت را بکن، بنایت را بساز نوایت را بنواز...
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
به گمانم اغلب نسل سده ی اخیر ناتوانی و ضعف و ترس و.. خود را در کار کردن در پس غرغرهای فراوان و نمیشودها و نمیگذارندها و اوضاع خراب است ها و.. پنهان میکنند و یکی از بلندگوهای آغازگر این بدبختی #صادق_هدایت بود از تبار قاجار که بختکی شده بر ذهن نیمچه باسوادهای صدسال گذشته..
بیست سال پیش نوشته بودم "اوضاع برای شکفتن خوب نبود هیچ وقت خوب نبوده.." اما در همین سرزمین ناهموار کوه درختهایی روییده که در هیچ کجای جهان همانند ندارند
کافیست برگردیم و کمی مطالعه کنیم ایران پس از اسکند چه شد و چه کرد؟ پس از فساد روحانیان ساسانی و حکام آن و غلبه ی شمشیرهای کوتاه تازیان چه شد و چه کرد؟ پس از مغول کوتاه قامت دراز دست؟ پس از تیمور شلّ چه؟! و...
آری نگاه کنید یادگارانی مانده از آن ایام که مایه ی سربلندی است..
یکی قناتی کنده، یکی بنایی ساخته و یکی نوایی و دیگری معارفی جا نهاد و دیگری کتابی و...
ما ملت #معماری هستیم در جهنمی که چهارراه جنگ و ستیز است از هیچ، بهشتی ساخته ایم با هزاران هزار رنگ...
قناتت را بکن، بنایت را بساز نوایت را بنواز...
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#نوسروده
ای خیال تا خدا محال
سالهای سال
با فریب پر فروغ شعر
تیره زار بویناک بود را
یا به قول اهل فکر
عرصه ی نمود را
رنگ روشن امید می زنم
عطر بوسه های بی قرار را
شور انتظار را
- تا که بارور کند باغهای یاد را -
در مسیر بادهای یائسه
می پراکنم
آه ،
ای زلال عاشقی
ای که همچنان
خون جاری شقایقی
مدتی است
شاخسار شوق من شکسته است
بی تب تنت
که باغ سرد دستهام را
داغ می کند
شعر هم سرد و خسته است و
در به روی من
بسته است..
#محسن_بارانی ۳۰شهریور ۱۴۰۰
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
ای خیال تا خدا محال
سالهای سال
با فریب پر فروغ شعر
تیره زار بویناک بود را
یا به قول اهل فکر
عرصه ی نمود را
رنگ روشن امید می زنم
عطر بوسه های بی قرار را
شور انتظار را
- تا که بارور کند باغهای یاد را -
در مسیر بادهای یائسه
می پراکنم
آه ،
ای زلال عاشقی
ای که همچنان
خون جاری شقایقی
مدتی است
شاخسار شوق من شکسته است
بی تب تنت
که باغ سرد دستهام را
داغ می کند
شعر هم سرد و خسته است و
در به روی من
بسته است..
#محسن_بارانی ۳۰شهریور ۱۴۰۰
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#شب_نشینی_های_کتاب
..برنامه ای است که با مدد حق و همراهی ارجمندان شیفته ی کتابخوانی از مهرماه آغاز خواهیم کرد.
طی این نشست ها در پانزدهم هر ماه، به معرفی و بررسی یک کتاب خواهیم پرداخت.
بسیار مفیدتر خواهد بود اگر همراهان این کتابها را پیشتر مطالعه کنند تا درباره شان با همدیگر به گپ و گفت بنشینیم.
پانزدهم مهرماه ۱۴۰۰ به شاهکار ماندگار عباس معروفی اختصاص دارد.
#سمفونی_مردگان عباس معروفی بی شک جایگاهی بلند در ادبیات صدساله ی اخیر یافته و خواندن این کتاب برای هر اهلی کتاب لازم و ضروری است.
پانزدهم هر ماه کتاب آن ماه را بررسی کنید و کتاب ماه بعد را مطالعه کنید.
#محسن_یارمحمدی
دانش آموخته ی دکتری زبان و ادبیات فارسی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
..برنامه ای است که با مدد حق و همراهی ارجمندان شیفته ی کتابخوانی از مهرماه آغاز خواهیم کرد.
طی این نشست ها در پانزدهم هر ماه، به معرفی و بررسی یک کتاب خواهیم پرداخت.
بسیار مفیدتر خواهد بود اگر همراهان این کتابها را پیشتر مطالعه کنند تا درباره شان با همدیگر به گپ و گفت بنشینیم.
پانزدهم مهرماه ۱۴۰۰ به شاهکار ماندگار عباس معروفی اختصاص دارد.
#سمفونی_مردگان عباس معروفی بی شک جایگاهی بلند در ادبیات صدساله ی اخیر یافته و خواندن این کتاب برای هر اهلی کتاب لازم و ضروری است.
پانزدهم هر ماه کتاب آن ماه را بررسی کنید و کتاب ماه بعد را مطالعه کنید.
#محسن_یارمحمدی
دانش آموخته ی دکتری زبان و ادبیات فارسی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#آهستان
- برای خستگیهای بی ژرفای #عباس_معروفی
نه واقعا خست نیست عباس، خساست نمی کنم. فرار می کنم عباس..
هیچکس نمی داند نوشتن یعنی چه؟ شرط می بندم که خود تو هم نمی دانی.
یعنی می دانی اما نمی دانی. درست میگویم؟
مگر کسی توانسته بگوید خدا یعنی چه؟ انسان یعنی چه که حالا کسی بگوید نوشتن یعنی این. و نقطه ای بگذارد به اطمینان و...
والسلام
مقاومت می کنم در نوشتن و فکر میکنم از جایی به بعد آن صدای عجولی که لانه داشت در نمی دانم کجای سرت و هی وسوسه ات می کرد که: بنویس بنویس بنویس،
همان،
از جایی به بعد هی می گوید: ننویس ننویس ننویس
اما با صدایی بی رمق،پیدا و ناپیدا مثل ذرات معلق بعد از جارو زدن روی فرش های ایرانی فرش دست بافته ی مادر بزرگ..
و احساس میکنی این ذره که الان پیدا شد در نور و هم الان محو شد، همین ذره را مادربزرگ گره زده و بند کرده بوده در پود سبزی که الان چشم آهوی گردن کشیده ی حیرانی است. ایستاده در کناره ی فرش و دارد نگاه میکند افقی نامعلوم... تو هرچه چشم میچرخانی نمی یابی اما آهو چنان مطمئن خیره شده که هیچ شکی باقی نمی گذارد که دارد آمدن چیزی را می بیند یا رفتن چیزی را؟!
مادر بزرگ فرشش را می نوشت. کم کم. ازینها نبود که کنترات بگیرد که مثلا تا بهار تمام نشده باید فرش را برسانم و بعد در تابستان که روزها کش می آید فرش بزرگتری بگیرم و..
من فکر می کنم در سر او هم صدایی میپیچیده همیشه ؛
- بباف بباف بباف
- نباف نباف نباف
همین بوده حتما.
شبهایی که تشنگی بیدارم می کرد مادر بزرگ پای دار قالی نشسته بود و می بافت و من میدیدم.
و همین بوده که آخرین فرشش ناتمام ماند. همینطور ماند چون هیچکس نمی توانست کاراش را تمام کند ، نه می دانستند ادامه ی فرش چیست نه رنگ و نخ شان مثل مادر بزرگ بود نه دستشان و.. این بود معنای کار. کار را یا باید صاحب کار تمام کند یا تمام نشود تمام نمی شود. کاری را که دیگری بتواند در آورد که دیگری بتواند تمامش کند کار نیست. ولادت نیست تولید است..
مادر بزرگ دستهایش جا گذاشته بود میان همان دوسه فرش دست باف، درست مثل تو که خودت را جاگذاشتی میان نت های سمفونی مردگان...
نت هایی که به رقص می آیند در خالی برابر ، گاه در کسری از ثانیه ارتعاشی میشوند در تالار بود و لحظه ای بعد رفته اند به نیستان عدم اما هیچ استبعادی ندارد که ثانیه ای بعد بر گردند و نفست را بند بیاورند و ضربان قلبت را برسانند به صد صدوپنجاه دویست ...
دنبال خودت نگرد. اینقدر نگو تو اهل کجایی؟ چهل سال پیش هم که شروع کردی دنبال خودت گشتن کسی نبود بگوید تو داری هر لحظه خودت را جا می گذاری میان چیزهایی که می نویسی وگرنه نباید نفس های من بند بیاید در لابلای این همه واژه... وگرنه من نیاید بترسم از لمس این کتاب، این کتابی که چاپ سی ام کجا و دستهای تو کجا ؟!
اما موقع خواندن دست روی خطوط نمی گذارم یعنی نمی توانم بگذارم که نکند دستم بخورد به دستهای لرزانت ورق هم که میزنم از به همان شکل ورق می زنم که کل کتاب را دست می گیری و ورق نمیزنی همان طور که صفحه می خورد...
گفته ای چند کتاب نیمه کار داری مگر کتاب نیمه کاره می شود مرد؟!
برخیز و این کتابها را..
هرچند نمی دانم الان کدام صداست که در سر خسته ات می پیچد ؛ بنویس یا ننویس...
راستی هیچکدام از بازماندگان مادر بزرگ دستی به دار قالی مادربزرگ نزده اند آن گوشه ی اتاق است که آفتاب صبح و غروب کج می شود سمتش ...
فقط منم که دل تنگی آنچنان شجاعم می کند که پارچه ی سفید را از روی فرش کنار میزنم دراز میکشم زیر قالی ناتمام و بعد کف دستم را آهسته ، آهسته تر حرکت نفس هام می زنم روی فرش نیمه کاره و بعد غرق می شوم در ذراتی که دستهای مادر بزرگ...
محسن_بارانی ۱مهرماه ۱۴۰۰
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
- برای خستگیهای بی ژرفای #عباس_معروفی
نه واقعا خست نیست عباس، خساست نمی کنم. فرار می کنم عباس..
هیچکس نمی داند نوشتن یعنی چه؟ شرط می بندم که خود تو هم نمی دانی.
یعنی می دانی اما نمی دانی. درست میگویم؟
مگر کسی توانسته بگوید خدا یعنی چه؟ انسان یعنی چه که حالا کسی بگوید نوشتن یعنی این. و نقطه ای بگذارد به اطمینان و...
والسلام
مقاومت می کنم در نوشتن و فکر میکنم از جایی به بعد آن صدای عجولی که لانه داشت در نمی دانم کجای سرت و هی وسوسه ات می کرد که: بنویس بنویس بنویس،
همان،
از جایی به بعد هی می گوید: ننویس ننویس ننویس
اما با صدایی بی رمق،پیدا و ناپیدا مثل ذرات معلق بعد از جارو زدن روی فرش های ایرانی فرش دست بافته ی مادر بزرگ..
و احساس میکنی این ذره که الان پیدا شد در نور و هم الان محو شد، همین ذره را مادربزرگ گره زده و بند کرده بوده در پود سبزی که الان چشم آهوی گردن کشیده ی حیرانی است. ایستاده در کناره ی فرش و دارد نگاه میکند افقی نامعلوم... تو هرچه چشم میچرخانی نمی یابی اما آهو چنان مطمئن خیره شده که هیچ شکی باقی نمی گذارد که دارد آمدن چیزی را می بیند یا رفتن چیزی را؟!
مادر بزرگ فرشش را می نوشت. کم کم. ازینها نبود که کنترات بگیرد که مثلا تا بهار تمام نشده باید فرش را برسانم و بعد در تابستان که روزها کش می آید فرش بزرگتری بگیرم و..
من فکر می کنم در سر او هم صدایی میپیچیده همیشه ؛
- بباف بباف بباف
- نباف نباف نباف
همین بوده حتما.
شبهایی که تشنگی بیدارم می کرد مادر بزرگ پای دار قالی نشسته بود و می بافت و من میدیدم.
و همین بوده که آخرین فرشش ناتمام ماند. همینطور ماند چون هیچکس نمی توانست کاراش را تمام کند ، نه می دانستند ادامه ی فرش چیست نه رنگ و نخ شان مثل مادر بزرگ بود نه دستشان و.. این بود معنای کار. کار را یا باید صاحب کار تمام کند یا تمام نشود تمام نمی شود. کاری را که دیگری بتواند در آورد که دیگری بتواند تمامش کند کار نیست. ولادت نیست تولید است..
مادر بزرگ دستهایش جا گذاشته بود میان همان دوسه فرش دست باف، درست مثل تو که خودت را جاگذاشتی میان نت های سمفونی مردگان...
نت هایی که به رقص می آیند در خالی برابر ، گاه در کسری از ثانیه ارتعاشی میشوند در تالار بود و لحظه ای بعد رفته اند به نیستان عدم اما هیچ استبعادی ندارد که ثانیه ای بعد بر گردند و نفست را بند بیاورند و ضربان قلبت را برسانند به صد صدوپنجاه دویست ...
دنبال خودت نگرد. اینقدر نگو تو اهل کجایی؟ چهل سال پیش هم که شروع کردی دنبال خودت گشتن کسی نبود بگوید تو داری هر لحظه خودت را جا می گذاری میان چیزهایی که می نویسی وگرنه نباید نفس های من بند بیاید در لابلای این همه واژه... وگرنه من نیاید بترسم از لمس این کتاب، این کتابی که چاپ سی ام کجا و دستهای تو کجا ؟!
اما موقع خواندن دست روی خطوط نمی گذارم یعنی نمی توانم بگذارم که نکند دستم بخورد به دستهای لرزانت ورق هم که میزنم از به همان شکل ورق می زنم که کل کتاب را دست می گیری و ورق نمیزنی همان طور که صفحه می خورد...
گفته ای چند کتاب نیمه کار داری مگر کتاب نیمه کاره می شود مرد؟!
برخیز و این کتابها را..
هرچند نمی دانم الان کدام صداست که در سر خسته ات می پیچد ؛ بنویس یا ننویس...
راستی هیچکدام از بازماندگان مادر بزرگ دستی به دار قالی مادربزرگ نزده اند آن گوشه ی اتاق است که آفتاب صبح و غروب کج می شود سمتش ...
فقط منم که دل تنگی آنچنان شجاعم می کند که پارچه ی سفید را از روی فرش کنار میزنم دراز میکشم زیر قالی ناتمام و بعد کف دستم را آهسته ، آهسته تر حرکت نفس هام می زنم روی فرش نیمه کاره و بعد غرق می شوم در ذراتی که دستهای مادر بزرگ...
محسن_بارانی ۱مهرماه ۱۴۰۰
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹