Forwarded from محسن یارمحمدی
#حال_خوب
..دلیلش صرفا در#درون من است
#بیرون فقط حال مرا خراب میکند
چون ساخته ی من نیست
باید ببندم تمام پنجره هایی را که رو به تصاویر زشت و خبرهای بد بازمیشوند.
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
..دلیلش صرفا در#درون من است
#بیرون فقط حال مرا خراب میکند
چون ساخته ی من نیست
باید ببندم تمام پنجره هایی را که رو به تصاویر زشت و خبرهای بد بازمیشوند.
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
آه ازین راه که دروی خطری نیست که نیست..
#شیخ_صنعان_روزگارما
یا؛
#سیاوش_درآتش_مانده
نکته: این یادداشت صرفا یک قرائت از داستان #دکترنجفی است آنهم بخشی از آن..
۱- در فرهنگ معرفتی ایران و از منظر بزرگان عارف آن، هرآنچه در #بیرون اتفاق می افتد #اشارتی است به چیزی در #درون.
جهان انعکاس تصاویر ذهنی و پژواک صداهای روان ماست.
پس هرآنچه در #منظر شما اتفاق می افتد ریشه ای، دانه ای و... پایه و مایه ای در ما دارد.
۲- یکی از حکایات شگفت این فرهنگ که #عطارنیشابوری طی حدودا چهارصد بیت جاودانه کرده است حکایت #شیخ_صنعان یا #سمعان یا... است.
من روایتی نمایشی ازین داستان را در نمایش رادیویی #ازسی_مرغ_تا_سیمرغ ارائه داده ام که میتوان شنید.
۳- داستان مغفول #شیخ_صنعان برخلاف ظاهر ساده اش بسیار پیچیده است وگرنه اینهمه مورد توجه قرار نمیگرفت.
۴- داستان چنین آغاز میشود؛
شیخ صنعان پیر عهد خویش بود
در کمال از هرچه گویم بیش بود
شیخی شگفت که پنجاه سال عبادت کرده بود و صاحب علم بود عمل، موشکاف ودارای کرامات و مقامات و.. با اینهمه شبی در خواب دید از مسجدالحرام به روم رفته و آنجا مشغول سجده بر یک بت است،شیخ ذکی و زکی دانست این اشارتی است از عالم غیب و #عقبه ای است دشوار #وما_ادریک_ماالعقبه... عقبه ای که باید ازآن عبور کرد وگرنه گویا هیچ راهی طی نشده است.
شیخ همراه چهارصد مریدمعتبر از دیار اسلام به سرزمین شرک و کفر رفت ودر آنجا #بر #منظری دختری ترسا دید که هم #این_داشت_وهم_آن
شیخ دلداده ی او شد و مریدان پراکندند. شیخ تمام اندوخته ی پنجاه ساله به باد داد تا با بجا آوردن شروط لعبت روم به وصل دختر ترسا برسد؛
از یاران مسلم گسست و زنار بست، به مقام خوکبانی رسید و سبوی شراب بر دوش کشید آتش کفر میافروخت و مصحف میسوخت..و...
تا سرانجام شبی محمد مصطفی در خواب مریدی #خاص ظاهر شد؛
مصطفی را دید می آمد چو ماه
در برافکنده دو گیسوی سیاه..
مصطفی گفت ای به همت بس بلند
رو که شیخت را برون کردم زبند
در میان شیخ و حق از دیرگاه
بود گردی وغباری بس سیاه
آن غبار از را او برداشتم
در میان ظلمتش نگذاشتم..
شیخ زنار را چونان بندنافی برید و تولدی دوباره یافت تن و سر در چشمه ی توحید شست و ایمان راستین آورد..
صحنه های پایانی و جان دادن دخترترسا در دامان شیخ نو_مسلمان قیامتی است که باید دید دختر ترسا پس از شهادتین جان داد و باز به صد منزل از شیخ پیشی گرفت و..
۵- درباره ی #دکترنجفی طی سه_چهار روز بیشتر از چهل سال مدیریت و معلمی و..اش گفته اند و همه بنا به #جهان_درون خود این بیرون را دیده اند خود را روایت کرده اند.
۶- من به ابعاد نهان این اتفاق تلخ کاری ندارم فقط میدانم داستان همچون حکایت شیخ صنعان بسیار پیچیده است و باید بسیار بسیار دانشها داشت و بینشها تا کمَکی از آن را آشکار کرد..
اما برای من #نجفی آن خدمتگزار خوشنامی است که از #حرم_فرهنگ و دانش بیرون آمد وبه #روم_قدرت_ثروت روکرد تا سترگ ترین #عقبه ی زندگی اش را طی کند،او به همسرش گفته بود : مجبورم و باید این ازدواج صورت بگیرد.
در آن گردنه #قتلی صورت گفته (گناهی بسیار بزرگ)
شیخ صنعان روزگار ما البته مریدی #خاص دارد یا نه؟ نمیدانم. اما نیکمردی که همه بیشتر از پاکی اش میگویند به آتشی در افتاد #دین_سوز #دنیا_سوز و من به عنوان پرورده ی مکتب معرفتی #ایران_واسلام نمیتوانم ازین سرنوشت بهت_زده و غمگین نباشم.
سوای همه ی داستانها و احتمالات دنیایی من نگران #دین نجفی و #دین_خودم هستم.
من به این آتش شعله ور که هرکس از خرد و کلان دارد هیزمی بر آن میریزد نگاه میکنم، بیرون آمدن #سیاوش روزگار ما از آتش دارد طولانی میشود.
آیا #شیخ_صنعان مخروط مدیریتی این چهل سال با این کار زشت ( زمینه ها و اسبابش به کنار) باز توان توبه و مجال شستشو در چشمه ی ایمان را خواهد یافت؟
آیا سیاوش عرصه ی مدیریت از این آتش همگان افروخته ی ناچار بیرون خواهد زد؟!
الله اعلم..
فقط باز زمزمه میکنم؛
اللهم اجعل عاقبة امورنا خیرا
#محسن_یارمحمدی
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#شیخ_صنعان_روزگارما
یا؛
#سیاوش_درآتش_مانده
نکته: این یادداشت صرفا یک قرائت از داستان #دکترنجفی است آنهم بخشی از آن..
۱- در فرهنگ معرفتی ایران و از منظر بزرگان عارف آن، هرآنچه در #بیرون اتفاق می افتد #اشارتی است به چیزی در #درون.
جهان انعکاس تصاویر ذهنی و پژواک صداهای روان ماست.
پس هرآنچه در #منظر شما اتفاق می افتد ریشه ای، دانه ای و... پایه و مایه ای در ما دارد.
۲- یکی از حکایات شگفت این فرهنگ که #عطارنیشابوری طی حدودا چهارصد بیت جاودانه کرده است حکایت #شیخ_صنعان یا #سمعان یا... است.
من روایتی نمایشی ازین داستان را در نمایش رادیویی #ازسی_مرغ_تا_سیمرغ ارائه داده ام که میتوان شنید.
۳- داستان مغفول #شیخ_صنعان برخلاف ظاهر ساده اش بسیار پیچیده است وگرنه اینهمه مورد توجه قرار نمیگرفت.
۴- داستان چنین آغاز میشود؛
شیخ صنعان پیر عهد خویش بود
در کمال از هرچه گویم بیش بود
شیخی شگفت که پنجاه سال عبادت کرده بود و صاحب علم بود عمل، موشکاف ودارای کرامات و مقامات و.. با اینهمه شبی در خواب دید از مسجدالحرام به روم رفته و آنجا مشغول سجده بر یک بت است،شیخ ذکی و زکی دانست این اشارتی است از عالم غیب و #عقبه ای است دشوار #وما_ادریک_ماالعقبه... عقبه ای که باید ازآن عبور کرد وگرنه گویا هیچ راهی طی نشده است.
شیخ همراه چهارصد مریدمعتبر از دیار اسلام به سرزمین شرک و کفر رفت ودر آنجا #بر #منظری دختری ترسا دید که هم #این_داشت_وهم_آن
شیخ دلداده ی او شد و مریدان پراکندند. شیخ تمام اندوخته ی پنجاه ساله به باد داد تا با بجا آوردن شروط لعبت روم به وصل دختر ترسا برسد؛
از یاران مسلم گسست و زنار بست، به مقام خوکبانی رسید و سبوی شراب بر دوش کشید آتش کفر میافروخت و مصحف میسوخت..و...
تا سرانجام شبی محمد مصطفی در خواب مریدی #خاص ظاهر شد؛
مصطفی را دید می آمد چو ماه
در برافکنده دو گیسوی سیاه..
مصطفی گفت ای به همت بس بلند
رو که شیخت را برون کردم زبند
در میان شیخ و حق از دیرگاه
بود گردی وغباری بس سیاه
آن غبار از را او برداشتم
در میان ظلمتش نگذاشتم..
شیخ زنار را چونان بندنافی برید و تولدی دوباره یافت تن و سر در چشمه ی توحید شست و ایمان راستین آورد..
صحنه های پایانی و جان دادن دخترترسا در دامان شیخ نو_مسلمان قیامتی است که باید دید دختر ترسا پس از شهادتین جان داد و باز به صد منزل از شیخ پیشی گرفت و..
۵- درباره ی #دکترنجفی طی سه_چهار روز بیشتر از چهل سال مدیریت و معلمی و..اش گفته اند و همه بنا به #جهان_درون خود این بیرون را دیده اند خود را روایت کرده اند.
۶- من به ابعاد نهان این اتفاق تلخ کاری ندارم فقط میدانم داستان همچون حکایت شیخ صنعان بسیار پیچیده است و باید بسیار بسیار دانشها داشت و بینشها تا کمَکی از آن را آشکار کرد..
اما برای من #نجفی آن خدمتگزار خوشنامی است که از #حرم_فرهنگ و دانش بیرون آمد وبه #روم_قدرت_ثروت روکرد تا سترگ ترین #عقبه ی زندگی اش را طی کند،او به همسرش گفته بود : مجبورم و باید این ازدواج صورت بگیرد.
در آن گردنه #قتلی صورت گفته (گناهی بسیار بزرگ)
شیخ صنعان روزگار ما البته مریدی #خاص دارد یا نه؟ نمیدانم. اما نیکمردی که همه بیشتر از پاکی اش میگویند به آتشی در افتاد #دین_سوز #دنیا_سوز و من به عنوان پرورده ی مکتب معرفتی #ایران_واسلام نمیتوانم ازین سرنوشت بهت_زده و غمگین نباشم.
سوای همه ی داستانها و احتمالات دنیایی من نگران #دین نجفی و #دین_خودم هستم.
من به این آتش شعله ور که هرکس از خرد و کلان دارد هیزمی بر آن میریزد نگاه میکنم، بیرون آمدن #سیاوش روزگار ما از آتش دارد طولانی میشود.
آیا #شیخ_صنعان مخروط مدیریتی این چهل سال با این کار زشت ( زمینه ها و اسبابش به کنار) باز توان توبه و مجال شستشو در چشمه ی ایمان را خواهد یافت؟
آیا سیاوش عرصه ی مدیریت از این آتش همگان افروخته ی ناچار بیرون خواهد زد؟!
الله اعلم..
فقط باز زمزمه میکنم؛
اللهم اجعل عاقبة امورنا خیرا
#محسن_یارمحمدی
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#یادداشت_همیشه..
#ضرورت_پیر (با نگاهی به مثنوی)
مشکل از آنجا شکل میگیرد که انسان چهل ساله ی اهل دقت چیزهایی دیده و تجربه کرده که انسان بیست سی ساله چندان ربطی با آن تجارب ندارد و طبعا انسان شست هفتاد ساله هم چیزهایی تجربه کرده که آن انسان چهل ساله بدان شکل ندیده و نشنیده..
این است که #حیوان_تاریخمند بیشتر به هم پیوند میخورد و نسل بعد برای رشد و رستگاری ذاتا نیازمند نسل پیشین و تجارب آن است و اینطور است که #زبان #سند و #کتاب می آفریند و #بایگانی ( وجه تمایز کشورهای کامیاب و ناکام) شکل میگیرد و...
چرا اینها را نوشتم؟ منظور تبیینی بود بر چرایی موضع گیریهای من میانسال نسبت به توی جوان و آن بزرگسال عزیز نسبت به من..عقبه ی سخنان و موضع گیریهای ما نخست تجارب و دانشهای بایگانی شده ی ماست و اوکه پیشتر از ما پا برای سیاره ی سرد گذشته، بیشتر از مادیده و..
اینجاست که یکی از دلایل اینهمه پافشاری بر داشتن #پیر را در فرهنگ دیرسال و #تاریخمند ایران درمی یابیم از مه آلود آیین شگفت #مهر تا حضور #زال تا #شمس_مولانا و...تا امروز
منی که دست ارادت به پیری نداده ام و بارها گفته ام اگر #بخواهی و #بمانی در راه #پیران_درگاه در هیاتهای گوناگون به دستگیری ات می آیند لحظه ای در آنهمه پافشاری مولانا تردید ندارم که گفت:
من نجویم زین سپس راه اثیر
پیر جویم پیر جویم پیر پیر...
آری یک وارسته از دیو خویشتن ضرورت است تا از چیزهایی بگوید و دانسته هایی را جلوی تشنه ی حق بگذارد که بدون آن دانسته در مسیر بهشت هم که باشی سر از دوزخ درمی آوری..
اگر بزرگی رهیده از #منیت، اگر وارسته ای جدا شده از #خشم، اگر #رواداری رهیده از #آز اکر #پدر شده ای عاشق #فرزند و اگر #دلیل و راهنمایی تن رهاکرده و #فارغ_از_سود_و_زیان دیدید با تمام وجود و با تمام طلب و خواست دست در #فتراک_این_رحمت_زنید..
دست کمش این است به حرفهایش دقت کنید چرا که:
آنچه در آیینه میبیند جوان
پیر اندر خشت بیند پیش از آن..
البته که چون این کامیابی و رستگاری نیاز بنیادین بشر است راهش مملو از #پیران_ره_نشناس خواهد بود و هزاران ابلیس اسیر خویشتن در آن کمین کرده اند تا با گمراه کرده تو کامیاب شوند و در دل سیاهشان ریسه ی کامرانی بروند اما گریز از بند این پلیدترین موجودات راهش دارد. راهی در #درون اگر تو درونت را راست و درست کنی و فقط #توحید و #وحدانیت بخواهی و تنها #هو که همیشه دوراز دستهای آلوده به هست ٍ ماست، بطلبی و منیتی، آز، خشم را محدود و کنی و #عاشق باشی #پیری سر راهت قرار خواهد گرفت تو راست باش تا به دیدار #راستان بروی راستانی که قطعا تو را به بهشت دانایی خواهند رساند فقط هرگز #صبر را فراموش نکن..
صدهزاران کیمیا حق آفریند
کامیابی همچو صبر آدم ندیده..
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#همیشه_شاگرد_مکتب_مثنوی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#ضرورت_پیر (با نگاهی به مثنوی)
مشکل از آنجا شکل میگیرد که انسان چهل ساله ی اهل دقت چیزهایی دیده و تجربه کرده که انسان بیست سی ساله چندان ربطی با آن تجارب ندارد و طبعا انسان شست هفتاد ساله هم چیزهایی تجربه کرده که آن انسان چهل ساله بدان شکل ندیده و نشنیده..
این است که #حیوان_تاریخمند بیشتر به هم پیوند میخورد و نسل بعد برای رشد و رستگاری ذاتا نیازمند نسل پیشین و تجارب آن است و اینطور است که #زبان #سند و #کتاب می آفریند و #بایگانی ( وجه تمایز کشورهای کامیاب و ناکام) شکل میگیرد و...
چرا اینها را نوشتم؟ منظور تبیینی بود بر چرایی موضع گیریهای من میانسال نسبت به توی جوان و آن بزرگسال عزیز نسبت به من..عقبه ی سخنان و موضع گیریهای ما نخست تجارب و دانشهای بایگانی شده ی ماست و اوکه پیشتر از ما پا برای سیاره ی سرد گذشته، بیشتر از مادیده و..
اینجاست که یکی از دلایل اینهمه پافشاری بر داشتن #پیر را در فرهنگ دیرسال و #تاریخمند ایران درمی یابیم از مه آلود آیین شگفت #مهر تا حضور #زال تا #شمس_مولانا و...تا امروز
منی که دست ارادت به پیری نداده ام و بارها گفته ام اگر #بخواهی و #بمانی در راه #پیران_درگاه در هیاتهای گوناگون به دستگیری ات می آیند لحظه ای در آنهمه پافشاری مولانا تردید ندارم که گفت:
من نجویم زین سپس راه اثیر
پیر جویم پیر جویم پیر پیر...
آری یک وارسته از دیو خویشتن ضرورت است تا از چیزهایی بگوید و دانسته هایی را جلوی تشنه ی حق بگذارد که بدون آن دانسته در مسیر بهشت هم که باشی سر از دوزخ درمی آوری..
اگر بزرگی رهیده از #منیت، اگر وارسته ای جدا شده از #خشم، اگر #رواداری رهیده از #آز اکر #پدر شده ای عاشق #فرزند و اگر #دلیل و راهنمایی تن رهاکرده و #فارغ_از_سود_و_زیان دیدید با تمام وجود و با تمام طلب و خواست دست در #فتراک_این_رحمت_زنید..
دست کمش این است به حرفهایش دقت کنید چرا که:
آنچه در آیینه میبیند جوان
پیر اندر خشت بیند پیش از آن..
البته که چون این کامیابی و رستگاری نیاز بنیادین بشر است راهش مملو از #پیران_ره_نشناس خواهد بود و هزاران ابلیس اسیر خویشتن در آن کمین کرده اند تا با گمراه کرده تو کامیاب شوند و در دل سیاهشان ریسه ی کامرانی بروند اما گریز از بند این پلیدترین موجودات راهش دارد. راهی در #درون اگر تو درونت را راست و درست کنی و فقط #توحید و #وحدانیت بخواهی و تنها #هو که همیشه دوراز دستهای آلوده به هست ٍ ماست، بطلبی و منیتی، آز، خشم را محدود و کنی و #عاشق باشی #پیری سر راهت قرار خواهد گرفت تو راست باش تا به دیدار #راستان بروی راستانی که قطعا تو را به بهشت دانایی خواهند رساند فقط هرگز #صبر را فراموش نکن..
صدهزاران کیمیا حق آفریند
کامیابی همچو صبر آدم ندیده..
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#همیشه_شاگرد_مکتب_مثنوی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹