Forwarded from اتچ بات
#نکته_نیازستان
رفته بودیم پارک و به قول باران #بپربپر مادری ۳۰-۴۰ ساله کنار بساط ایستاده بود و با هر حرکت پسر پنج شش ساله اش به آسمان میپرید و با تمام قدرت فریاد میزد؛
نابغه ی من، عشق من، تو یگانه ای،یه دونه ای، آفرین پسر بینظیر و آفرین برو به آسمون و..
یادم آمد در همین سن سال وقتی تیرکمان و دوشاخه ی سنگی میساختیم که بانیم سانت اختلاف به هدف میخورد پس گردنی بود وتهدید..
وقتی بادبادکی میساختیم که سه چهار قرقره ی پلاستیکی را میخورد و دوسه هزار متری دور میرفت همه مان #کره_خر بودیم..
وقتی با نخهای پلاستیکی رنگی دو خودکار را بیک را به هم میبافتیم..
وقتی برای کتابهاهایمان خودمان کیف وکلاسور درست میکردیم..
وقتی با گل رس قلعه و خانه میساختیم..
وقتی با چوب ماشین میتراشیدیم...
وقتی که...هرگز نابغه نبودیم، عشق کسی نبودیم، یگانه ی دهرمان نمیدانستند، کسی نمیخندید و... آرزوی آفرین شنیدن چقدر دور بود...
وحالا چه شده همان نسل مرا؟! که در برابر طبیعی ترین رفتار فرزندانشان چنان بیتاب میشوند که تنها موجود قابل توجه هستی را بچه ی خویش میدانند؟!
گاه فکر میکنم آن #تفریط طبیعتا این #افراط را در پی دارد،اما یک جمله ی تکان دهنده از حضرت امیر درگوشم طنین میاندازد:
نادان شناخته نشود مگر در افراط یا تفریط
ومن فکر میکنم این افراط از آن تفریط ویرانگرتر خواهد بود. ما شاید عقده ای می شدیم و بدون اعتماد به نفس، گوشه گیر ومنزوی یا شاید خود کوچک بین.. اما این رفتار، خودبزرگ بین می سازد و متکبر، اعتماد به نفس کاذب می آورد و طلبکار و... بدتر از همه این رفتار هرچه بسازد #عشق نمی آفریند و#عاشق نمی سازد چیزی که در نسل ما و پیش از آن بیشتر بود...
@niyazestanbarani
رفته بودیم پارک و به قول باران #بپربپر مادری ۳۰-۴۰ ساله کنار بساط ایستاده بود و با هر حرکت پسر پنج شش ساله اش به آسمان میپرید و با تمام قدرت فریاد میزد؛
نابغه ی من، عشق من، تو یگانه ای،یه دونه ای، آفرین پسر بینظیر و آفرین برو به آسمون و..
یادم آمد در همین سن سال وقتی تیرکمان و دوشاخه ی سنگی میساختیم که بانیم سانت اختلاف به هدف میخورد پس گردنی بود وتهدید..
وقتی بادبادکی میساختیم که سه چهار قرقره ی پلاستیکی را میخورد و دوسه هزار متری دور میرفت همه مان #کره_خر بودیم..
وقتی با نخهای پلاستیکی رنگی دو خودکار را بیک را به هم میبافتیم..
وقتی برای کتابهاهایمان خودمان کیف وکلاسور درست میکردیم..
وقتی با گل رس قلعه و خانه میساختیم..
وقتی با چوب ماشین میتراشیدیم...
وقتی که...هرگز نابغه نبودیم، عشق کسی نبودیم، یگانه ی دهرمان نمیدانستند، کسی نمیخندید و... آرزوی آفرین شنیدن چقدر دور بود...
وحالا چه شده همان نسل مرا؟! که در برابر طبیعی ترین رفتار فرزندانشان چنان بیتاب میشوند که تنها موجود قابل توجه هستی را بچه ی خویش میدانند؟!
گاه فکر میکنم آن #تفریط طبیعتا این #افراط را در پی دارد،اما یک جمله ی تکان دهنده از حضرت امیر درگوشم طنین میاندازد:
نادان شناخته نشود مگر در افراط یا تفریط
ومن فکر میکنم این افراط از آن تفریط ویرانگرتر خواهد بود. ما شاید عقده ای می شدیم و بدون اعتماد به نفس، گوشه گیر ومنزوی یا شاید خود کوچک بین.. اما این رفتار، خودبزرگ بین می سازد و متکبر، اعتماد به نفس کاذب می آورد و طلبکار و... بدتر از همه این رفتار هرچه بسازد #عشق نمی آفریند و#عاشق نمی سازد چیزی که در نسل ما و پیش از آن بیشتر بود...
@niyazestanbarani
Telegram
attach 📎
Forwarded from محسن یارمحمدی
#گفتگو
باهیجان گفتم:
بزرگتر و زیباتر از #عشق و #عاشقی مگر چیز دیگری داریم؟
گفت:
آری داریم،
#پای_عشق_ایستادن و #عاشق_ماندن از آن بزرگتر و زیباتر است..
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
باهیجان گفتم:
بزرگتر و زیباتر از #عشق و #عاشقی مگر چیز دیگری داریم؟
گفت:
آری داریم،
#پای_عشق_ایستادن و #عاشق_ماندن از آن بزرگتر و زیباتر است..
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#یکشنبه_های_کتاب
#دلبند_عزیزترینم
#آنتوان_چخوف_اولگا_کنپیر
همیشه فکرمیکنم چرا #کلاسیکها (منظورم قرن نوزدهمی ها و نهایتا اواسط قرن بیستمی هاست) همیشه خواندنی اند؟!
چه در جانشان بوده که همچنان تجدید چاپ می شوند و خوانده می شوند؟!
از دیگر کشورها خبر ندارم اما منی که سه دهه است آشنای پیاده روهای روبروی دانشگاه تهران و کوچه پس کوچه های آنم، سی سال است در قفسه ی کتابفروشی ها و بساط دست فروشها میبینم.
#چخوف #داستایوسکی #ژید و..
وگاه فکر میکنم اینان #عاشق بوده اند و #عشق که باشد تداوم، شعر ِ همیشه است..
#دلبندعزیزترینم نامه های آنتوان چخوف و اولگا کنپیر است. احمد پوری این نامه ها را به فارسی برگردانده و #باغ_نو منتشر کرده است.
در این زمانه ی #کم_عشق خواندن چنین کتابهایی عالیست.
باخواندن چنین آثاری شاید پاسخی بیابیم برای این سوال؛
چرا کلاسیکها (به تعبیر من) همچنان خوانده میشوند؟!
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#دلبند_عزیزترینم
#آنتوان_چخوف_اولگا_کنپیر
همیشه فکرمیکنم چرا #کلاسیکها (منظورم قرن نوزدهمی ها و نهایتا اواسط قرن بیستمی هاست) همیشه خواندنی اند؟!
چه در جانشان بوده که همچنان تجدید چاپ می شوند و خوانده می شوند؟!
از دیگر کشورها خبر ندارم اما منی که سه دهه است آشنای پیاده روهای روبروی دانشگاه تهران و کوچه پس کوچه های آنم، سی سال است در قفسه ی کتابفروشی ها و بساط دست فروشها میبینم.
#چخوف #داستایوسکی #ژید و..
وگاه فکر میکنم اینان #عاشق بوده اند و #عشق که باشد تداوم، شعر ِ همیشه است..
#دلبندعزیزترینم نامه های آنتوان چخوف و اولگا کنپیر است. احمد پوری این نامه ها را به فارسی برگردانده و #باغ_نو منتشر کرده است.
در این زمانه ی #کم_عشق خواندن چنین کتابهایی عالیست.
باخواندن چنین آثاری شاید پاسخی بیابیم برای این سوال؛
چرا کلاسیکها (به تعبیر من) همچنان خوانده میشوند؟!
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#یادداشت_همیشه..
#ضرورت_پیر (با نگاهی به مثنوی)
مشکل از آنجا شکل میگیرد که انسان چهل ساله ی اهل دقت چیزهایی دیده و تجربه کرده که انسان بیست سی ساله چندان ربطی با آن تجارب ندارد و طبعا انسان شست هفتاد ساله هم چیزهایی تجربه کرده که آن انسان چهل ساله بدان شکل ندیده و نشنیده..
این است که #حیوان_تاریخمند بیشتر به هم پیوند میخورد و نسل بعد برای رشد و رستگاری ذاتا نیازمند نسل پیشین و تجارب آن است و اینطور است که #زبان #سند و #کتاب می آفریند و #بایگانی ( وجه تمایز کشورهای کامیاب و ناکام) شکل میگیرد و...
چرا اینها را نوشتم؟ منظور تبیینی بود بر چرایی موضع گیریهای من میانسال نسبت به توی جوان و آن بزرگسال عزیز نسبت به من..عقبه ی سخنان و موضع گیریهای ما نخست تجارب و دانشهای بایگانی شده ی ماست و اوکه پیشتر از ما پا برای سیاره ی سرد گذشته، بیشتر از مادیده و..
اینجاست که یکی از دلایل اینهمه پافشاری بر داشتن #پیر را در فرهنگ دیرسال و #تاریخمند ایران درمی یابیم از مه آلود آیین شگفت #مهر تا حضور #زال تا #شمس_مولانا و...تا امروز
منی که دست ارادت به پیری نداده ام و بارها گفته ام اگر #بخواهی و #بمانی در راه #پیران_درگاه در هیاتهای گوناگون به دستگیری ات می آیند لحظه ای در آنهمه پافشاری مولانا تردید ندارم که گفت:
من نجویم زین سپس راه اثیر
پیر جویم پیر جویم پیر پیر...
آری یک وارسته از دیو خویشتن ضرورت است تا از چیزهایی بگوید و دانسته هایی را جلوی تشنه ی حق بگذارد که بدون آن دانسته در مسیر بهشت هم که باشی سر از دوزخ درمی آوری..
اگر بزرگی رهیده از #منیت، اگر وارسته ای جدا شده از #خشم، اگر #رواداری رهیده از #آز اکر #پدر شده ای عاشق #فرزند و اگر #دلیل و راهنمایی تن رهاکرده و #فارغ_از_سود_و_زیان دیدید با تمام وجود و با تمام طلب و خواست دست در #فتراک_این_رحمت_زنید..
دست کمش این است به حرفهایش دقت کنید چرا که:
آنچه در آیینه میبیند جوان
پیر اندر خشت بیند پیش از آن..
البته که چون این کامیابی و رستگاری نیاز بنیادین بشر است راهش مملو از #پیران_ره_نشناس خواهد بود و هزاران ابلیس اسیر خویشتن در آن کمین کرده اند تا با گمراه کرده تو کامیاب شوند و در دل سیاهشان ریسه ی کامرانی بروند اما گریز از بند این پلیدترین موجودات راهش دارد. راهی در #درون اگر تو درونت را راست و درست کنی و فقط #توحید و #وحدانیت بخواهی و تنها #هو که همیشه دوراز دستهای آلوده به هست ٍ ماست، بطلبی و منیتی، آز، خشم را محدود و کنی و #عاشق باشی #پیری سر راهت قرار خواهد گرفت تو راست باش تا به دیدار #راستان بروی راستانی که قطعا تو را به بهشت دانایی خواهند رساند فقط هرگز #صبر را فراموش نکن..
صدهزاران کیمیا حق آفریند
کامیابی همچو صبر آدم ندیده..
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#همیشه_شاگرد_مکتب_مثنوی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#ضرورت_پیر (با نگاهی به مثنوی)
مشکل از آنجا شکل میگیرد که انسان چهل ساله ی اهل دقت چیزهایی دیده و تجربه کرده که انسان بیست سی ساله چندان ربطی با آن تجارب ندارد و طبعا انسان شست هفتاد ساله هم چیزهایی تجربه کرده که آن انسان چهل ساله بدان شکل ندیده و نشنیده..
این است که #حیوان_تاریخمند بیشتر به هم پیوند میخورد و نسل بعد برای رشد و رستگاری ذاتا نیازمند نسل پیشین و تجارب آن است و اینطور است که #زبان #سند و #کتاب می آفریند و #بایگانی ( وجه تمایز کشورهای کامیاب و ناکام) شکل میگیرد و...
چرا اینها را نوشتم؟ منظور تبیینی بود بر چرایی موضع گیریهای من میانسال نسبت به توی جوان و آن بزرگسال عزیز نسبت به من..عقبه ی سخنان و موضع گیریهای ما نخست تجارب و دانشهای بایگانی شده ی ماست و اوکه پیشتر از ما پا برای سیاره ی سرد گذشته، بیشتر از مادیده و..
اینجاست که یکی از دلایل اینهمه پافشاری بر داشتن #پیر را در فرهنگ دیرسال و #تاریخمند ایران درمی یابیم از مه آلود آیین شگفت #مهر تا حضور #زال تا #شمس_مولانا و...تا امروز
منی که دست ارادت به پیری نداده ام و بارها گفته ام اگر #بخواهی و #بمانی در راه #پیران_درگاه در هیاتهای گوناگون به دستگیری ات می آیند لحظه ای در آنهمه پافشاری مولانا تردید ندارم که گفت:
من نجویم زین سپس راه اثیر
پیر جویم پیر جویم پیر پیر...
آری یک وارسته از دیو خویشتن ضرورت است تا از چیزهایی بگوید و دانسته هایی را جلوی تشنه ی حق بگذارد که بدون آن دانسته در مسیر بهشت هم که باشی سر از دوزخ درمی آوری..
اگر بزرگی رهیده از #منیت، اگر وارسته ای جدا شده از #خشم، اگر #رواداری رهیده از #آز اکر #پدر شده ای عاشق #فرزند و اگر #دلیل و راهنمایی تن رهاکرده و #فارغ_از_سود_و_زیان دیدید با تمام وجود و با تمام طلب و خواست دست در #فتراک_این_رحمت_زنید..
دست کمش این است به حرفهایش دقت کنید چرا که:
آنچه در آیینه میبیند جوان
پیر اندر خشت بیند پیش از آن..
البته که چون این کامیابی و رستگاری نیاز بنیادین بشر است راهش مملو از #پیران_ره_نشناس خواهد بود و هزاران ابلیس اسیر خویشتن در آن کمین کرده اند تا با گمراه کرده تو کامیاب شوند و در دل سیاهشان ریسه ی کامرانی بروند اما گریز از بند این پلیدترین موجودات راهش دارد. راهی در #درون اگر تو درونت را راست و درست کنی و فقط #توحید و #وحدانیت بخواهی و تنها #هو که همیشه دوراز دستهای آلوده به هست ٍ ماست، بطلبی و منیتی، آز، خشم را محدود و کنی و #عاشق باشی #پیری سر راهت قرار خواهد گرفت تو راست باش تا به دیدار #راستان بروی راستانی که قطعا تو را به بهشت دانایی خواهند رساند فقط هرگز #صبر را فراموش نکن..
صدهزاران کیمیا حق آفریند
کامیابی همچو صبر آدم ندیده..
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#همیشه_شاگرد_مکتب_مثنوی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹