#لاطالائیل ،
- ازجایی به بعد...
گفتارها و رفتارهای عجیب و غریب دیگران را فروتنانه و در سکوت میپذیری و باهاشان کنار میآیی و هیچ توضیحی از انجام دهندگانشان نمیخواهی. زیرا باور داری انسانها، از جایی به بعد باید به بلوغی رسیده باشند که برای تک تک حرفها و کارهایشان دلیلی موجه ، منطقی و نفوذناپذیر بهدستآوردهاند. بنابراین هیچ تلاشی برای تغییر آن نظر ، رفتار و گفتار و... لازم نیست.
راستی، از جایی به بعد اگر انسانی به آن #بلوغ مشخص نیز نرسیده باشد، هیچ ضرورتی وجود ندارد تا از چرایی رفتار و گفتار و تصمیماتشان پرسوجو کنی. چرایی این را نیز میدانی...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
- ازجایی به بعد...
گفتارها و رفتارهای عجیب و غریب دیگران را فروتنانه و در سکوت میپذیری و باهاشان کنار میآیی و هیچ توضیحی از انجام دهندگانشان نمیخواهی. زیرا باور داری انسانها، از جایی به بعد باید به بلوغی رسیده باشند که برای تک تک حرفها و کارهایشان دلیلی موجه ، منطقی و نفوذناپذیر بهدستآوردهاند. بنابراین هیچ تلاشی برای تغییر آن نظر ، رفتار و گفتار و... لازم نیست.
راستی، از جایی به بعد اگر انسانی به آن #بلوغ مشخص نیز نرسیده باشد، هیچ ضرورتی وجود ندارد تا از چرایی رفتار و گفتار و تصمیماتشان پرسوجو کنی. چرایی این را نیز میدانی...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#درنگ_عربی
#محمود_درویش
وطن المرء، ليس المكان الذي ولد فيه،
بل هو المكان الذي تنتهي فيه جميع محاولاته للهروب!
----------------------برگردان: محسن یارمحمدی
میهن انسان جایی نیست که در آن متولد شده
وطن همانجاست که در آن تمام بیقراریها برای گریختن پایان مییابد...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#محمود_درویش
وطن المرء، ليس المكان الذي ولد فيه،
بل هو المكان الذي تنتهي فيه جميع محاولاته للهروب!
----------------------برگردان: محسن یارمحمدی
میهن انسان جایی نیست که در آن متولد شده
وطن همانجاست که در آن تمام بیقراریها برای گریختن پایان مییابد...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_های_پریشانی #تغییر_ژرف_زن_ایرانی
- به بهانهی روز جهانی زن
.... نزدیک به دو سده است که ایرانیان در سطوح و ساحات مختلف تلاش کردهاند تا از قرون وسطای خواب و خرافه و تخدیر بیرون بیایند و به جهان هشیاری و بیداری مهاجرت کنند.
این خواست و خواستارانش اگر سد سال پیش اقلیتی مبتدی و آغازگر بودند امروزه اکثریتی هستند که اگر اهل دقت و مطالعه شود دست کم سد سد و پنجاه سال انواع و اقسام تجارب را کسب کردهاند.
البته که نخواهندهگان اندک شمار اما تکیه بر سرنیزه و پول داده هم تجارب خاص خود را کسب کرده اند و در جلوگیری از این دگرگونی هر شیوهای به کار خواهند بست، منتها سخن بر سر این است که «آن اتفاق بزرگ افتاده است» و نهایت کاری که زمان ستیزان انسان گریز میتوانند بکنند کند کردن این سیر است با انواع سده ، ایجاد انحراف ها ، سکه به نام خویش زدنها و....
در هرحال اینکه «انسان ایرانی و طبعن جهان او ، طی چندین دههی اخیر چنان کنفیکون شده که هیچکس راتوان انکار آن نیست » امری بدیهی و قطعی است.
اما به گمان نویسنده آن #دگرگونی و خروج بر #انحطاط و #ارتجاع در جهان زن ایرانی عمیقتر و اساسی تر است. من بیشترین دگرگونی انسان ایرانی را به زنان این دیار منسوب میکنم.
همه نیک میدانیم که اگر این دگرگونی مبارک بخواهد بهتر و بیشتر به ساحتی انسانی درآید باید از تغیبر جان و جهان زن ، که خود جان و جهان انسان است بیشتر حمایت کرد.
در اثبات این ادعا هیچ دلیل و برهان و حجت و .. لازم نیست فقط و فقط کافیست به رفتار واپسگریان انسان ستیز بهویژه سرآمدانشان توجه کنید.
این دسته را ، در جهان فکری خویش، نمونههای زمینی #ابلیس اساطیری میدانم، دستهای که دست به هر ترفندی زده و میزنند تا از تغییر جهان زن جلوگیری کنند و سبب اینهمه زن ستیزی از قضا در آنجاست که ایشان به هوشی غریزی و شیطانی دریافتهاند که دگرگونی جان جهان مساوی با دکرگونی جسم آن است. از همین روست که بیشترین هزینهها و خرجها و.. را برای جلوگیری از دگرگونی زنان به کار میاندازند.
البته که آن سوی سکهی سیاه اینان نیز همانهایی هستند که در این تغییر تلاش دارند مهارکار را به سمتی دیگر ببرند و با ترفندهای خود زن و نهایتن انسان به بردهگی دیگری بکشانند. این را از آن رو گفتم تا توجه جلب کرده باشم به این که برای بیرون آمدن از آن طرف بام مراقب باشیم به طرف دیگر فرو نیفتیم.
به هر روی اینکه زنان ما طی چندین دهه چه تغییراتی کردهاند و این تغییرات چه تاثیراتی بر جهان ما داشته موضوعی بسیار مورد توجه است. چراییها ، چهگونهگیها و... میتواند بسیار مورد مداقه قرار گیرد و سرانجام به جایی برسد که تک تک ما باید برای بهتر شدن این تغییرات چه باید بکنیم و ...
این یادداشت صرفن گشودن بابی بود بر جهانی که « تغییر_زن_ایرانی» اش مینامم و بی هیچ شکی این اتفاق بزرگ را برای همهمان مبارک و فرخنده میدانم...
#محسن_یارمحمدی
دانش آموختهی دکتری زبان و ادبیات فارسی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
- به بهانهی روز جهانی زن
.... نزدیک به دو سده است که ایرانیان در سطوح و ساحات مختلف تلاش کردهاند تا از قرون وسطای خواب و خرافه و تخدیر بیرون بیایند و به جهان هشیاری و بیداری مهاجرت کنند.
این خواست و خواستارانش اگر سد سال پیش اقلیتی مبتدی و آغازگر بودند امروزه اکثریتی هستند که اگر اهل دقت و مطالعه شود دست کم سد سد و پنجاه سال انواع و اقسام تجارب را کسب کردهاند.
البته که نخواهندهگان اندک شمار اما تکیه بر سرنیزه و پول داده هم تجارب خاص خود را کسب کرده اند و در جلوگیری از این دگرگونی هر شیوهای به کار خواهند بست، منتها سخن بر سر این است که «آن اتفاق بزرگ افتاده است» و نهایت کاری که زمان ستیزان انسان گریز میتوانند بکنند کند کردن این سیر است با انواع سده ، ایجاد انحراف ها ، سکه به نام خویش زدنها و....
در هرحال اینکه «انسان ایرانی و طبعن جهان او ، طی چندین دههی اخیر چنان کنفیکون شده که هیچکس راتوان انکار آن نیست » امری بدیهی و قطعی است.
اما به گمان نویسنده آن #دگرگونی و خروج بر #انحطاط و #ارتجاع در جهان زن ایرانی عمیقتر و اساسی تر است. من بیشترین دگرگونی انسان ایرانی را به زنان این دیار منسوب میکنم.
همه نیک میدانیم که اگر این دگرگونی مبارک بخواهد بهتر و بیشتر به ساحتی انسانی درآید باید از تغیبر جان و جهان زن ، که خود جان و جهان انسان است بیشتر حمایت کرد.
در اثبات این ادعا هیچ دلیل و برهان و حجت و .. لازم نیست فقط و فقط کافیست به رفتار واپسگریان انسان ستیز بهویژه سرآمدانشان توجه کنید.
این دسته را ، در جهان فکری خویش، نمونههای زمینی #ابلیس اساطیری میدانم، دستهای که دست به هر ترفندی زده و میزنند تا از تغییر جهان زن جلوگیری کنند و سبب اینهمه زن ستیزی از قضا در آنجاست که ایشان به هوشی غریزی و شیطانی دریافتهاند که دگرگونی جان جهان مساوی با دکرگونی جسم آن است. از همین روست که بیشترین هزینهها و خرجها و.. را برای جلوگیری از دگرگونی زنان به کار میاندازند.
البته که آن سوی سکهی سیاه اینان نیز همانهایی هستند که در این تغییر تلاش دارند مهارکار را به سمتی دیگر ببرند و با ترفندهای خود زن و نهایتن انسان به بردهگی دیگری بکشانند. این را از آن رو گفتم تا توجه جلب کرده باشم به این که برای بیرون آمدن از آن طرف بام مراقب باشیم به طرف دیگر فرو نیفتیم.
به هر روی اینکه زنان ما طی چندین دهه چه تغییراتی کردهاند و این تغییرات چه تاثیراتی بر جهان ما داشته موضوعی بسیار مورد توجه است. چراییها ، چهگونهگیها و... میتواند بسیار مورد مداقه قرار گیرد و سرانجام به جایی برسد که تک تک ما باید برای بهتر شدن این تغییرات چه باید بکنیم و ...
این یادداشت صرفن گشودن بابی بود بر جهانی که « تغییر_زن_ایرانی» اش مینامم و بی هیچ شکی این اتفاق بزرگ را برای همهمان مبارک و فرخنده میدانم...
#محسن_یارمحمدی
دانش آموختهی دکتری زبان و ادبیات فارسی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل ،
قرنهاقرن است که ما را فریب دادهاند.
چهکسی نخستینبار گفت: بهار خواهدآمد؟! و ما را چشم بهراه بیهودهترین باور کرد؟!
- نه این بهار نیست که میآید ، این زمین است که با حرکت و دگرگونی خویش، موجب پدید آمدن بهار نیز میشود.
اگر ما حرکت نکنیم اگر نسبتمان با آفتاب تغییر نکند، بهاری در کار نیست. بهار نمیآید این ماییم که بهار خویش و میهن خویش را میتوانیم پدید آوریم...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
قرنهاقرن است که ما را فریب دادهاند.
چهکسی نخستینبار گفت: بهار خواهدآمد؟! و ما را چشم بهراه بیهودهترین باور کرد؟!
- نه این بهار نیست که میآید ، این زمین است که با حرکت و دگرگونی خویش، موجب پدید آمدن بهار نیز میشود.
اگر ما حرکت نکنیم اگر نسبتمان با آفتاب تغییر نکند، بهاری در کار نیست. بهار نمیآید این ماییم که بهار خویش و میهن خویش را میتوانیم پدید آوریم...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#جلوه_های_جنون
گویا
بیهوده ترین بازی را
در جستوجوی خبری که هرگز نخواهیمخواند
تمام صفحات حقیقی را و مجازی را
ورق میزنیم...
هیچ آتشی گرم نیست
و صدای باران
در این شب بی روزن
هیچ نبضی را بیقرار نمیکند...
برگ برگ ثانیههای عمر را
از درخت بطالت میکَنیم
و بی صداتر از استخوان ترد دخترکی اسیر
در قلمرو ابلیس مرگ و میر
میشکنیم ....
#محسن_بارانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
گویا
بیهوده ترین بازی را
در جستوجوی خبری که هرگز نخواهیمخواند
تمام صفحات حقیقی را و مجازی را
ورق میزنیم...
هیچ آتشی گرم نیست
و صدای باران
در این شب بی روزن
هیچ نبضی را بیقرار نمیکند...
برگ برگ ثانیههای عمر را
از درخت بطالت میکَنیم
و بی صداتر از استخوان ترد دخترکی اسیر
در قلمرو ابلیس مرگ و میر
میشکنیم ....
#محسن_بارانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#شطحیات
... و من،
هزار و یکمین نام بودم.
من ِ نوآمدهی خرقهی خاک پوشیده،
من ِ در انتهای جهان رسیده...
اسم اعظم نام بزرگ انسان بود
همانکه ابلیس گمان میکرد
اسم رمز اوست
چرا که هزاران سال
سرور و مدرس پاکان آسمان بود
اما
اما میان انسان و خدا
راهی از همهگان نهان بود ...
#محسن_بارانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
... و من،
هزار و یکمین نام بودم.
من ِ نوآمدهی خرقهی خاک پوشیده،
من ِ در انتهای جهان رسیده...
اسم اعظم نام بزرگ انسان بود
همانکه ابلیس گمان میکرد
اسم رمز اوست
چرا که هزاران سال
سرور و مدرس پاکان آسمان بود
اما
اما میان انسان و خدا
راهی از همهگان نهان بود ...
#محسن_بارانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#رمزستان
و همچنان اعتقاد استوار دارم که یکی از بهترین منابع و راههای شناخت یک جامعه، و خبردار شدن از اوضاع و احوال درونیاش بررسی جوکها و لطیفههای آن جامعه است.
و اما یکی از جالبترین جوکها که با حال و هوای بسیاری سازگار است و ترجمان دقیق وضع دارودستهای قلیل در جامعهی ماست این است که؛
اتوبوسی بهشدت با کوهی تصادف کرده بود و بسیاری خسته و کشته و... شده بودند. همشهری عزیز ما مشغول جدا کردن مردهگان از زندهگان بود و مردهها را پرت میکرد سمتی و میشمرد ؛ یک کشته ، دو کشته ، سه کشته و... یکی از افراد بهشدت آسیب دیده را سمت صف مردهگان پرتاب کرد و شمرد ؛ ده کشته ...
طرف با آه و ناله گفت: آقا من هنوز زندهام ببین دارم حرف میزنم
همشهری ما گفت: نه تو مردهای حالیت نیست هنوز بدنت گرم است ...
حالا حال و وضع عدهای قلیل در جمع کثیر ایرانیان همین است.
بهراستی مردهاند اما هنوز بدنشان گرم است اندکی زمان لازم است ... همین
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
و همچنان اعتقاد استوار دارم که یکی از بهترین منابع و راههای شناخت یک جامعه، و خبردار شدن از اوضاع و احوال درونیاش بررسی جوکها و لطیفههای آن جامعه است.
و اما یکی از جالبترین جوکها که با حال و هوای بسیاری سازگار است و ترجمان دقیق وضع دارودستهای قلیل در جامعهی ماست این است که؛
اتوبوسی بهشدت با کوهی تصادف کرده بود و بسیاری خسته و کشته و... شده بودند. همشهری عزیز ما مشغول جدا کردن مردهگان از زندهگان بود و مردهها را پرت میکرد سمتی و میشمرد ؛ یک کشته ، دو کشته ، سه کشته و... یکی از افراد بهشدت آسیب دیده را سمت صف مردهگان پرتاب کرد و شمرد ؛ ده کشته ...
طرف با آه و ناله گفت: آقا من هنوز زندهام ببین دارم حرف میزنم
همشهری ما گفت: نه تو مردهای حالیت نیست هنوز بدنت گرم است ...
حالا حال و وضع عدهای قلیل در جمع کثیر ایرانیان همین است.
بهراستی مردهاند اما هنوز بدنشان گرم است اندکی زمان لازم است ... همین
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🔴تفاوت_ره
- به بهانهی برگزاری اسکار و....
به گمانم از آخرین باری که بیتاب میشدم برای دیدن فیلمها در جشنوارههای بهمن ماه سی سالی میگذرد، یعنی در همان آغاز جوانی دیگر میلی به رفتن و ساعتها در صف ماندن و دیدن و...فیلمهای جشنواره ی مناسبتی نداشتم.
بعدها دیدم طبق معمول چه تفاوت ژرفی است بین آنچه در این سرزمین میگذرد با آنچه که در ولایات دیگر.
تمام چیزهایی که ریشه در کشورهای دیگر دارد و به اینجا منتقل شده کاریکاتوری بیش نیست. از مدرسه و دانشگاه بگیر تا هنر و صنعت و اقتصاد و... در معانی مدرنش.
دقت کنید مثلن همین سینما و برگزیدن فیلمها و...
در سرزمین سینما طرف فیلمهایش را میسازد بعد فیلمها در گوشه و کنار کشور و جهان روی پرده میرود تمام علاقهمندان حرفهای ، غیر حرفهای ، منتقدان و... حرفهایشان را میزنند بعد جشنوارهای برگزار میشود که داورانش هزاران نفرند و از میان همین افراد و... بعد جوایز داده میشود.
خب خودتان نحوهی ساخت، مجوز پخش ،اکران ، برگزاری جشنواره ، داوران و... این طرف را یکبار بررسی کنید تا به قول حافظ جان بدانید: #تفاوت_ره_از_کجاست_تا_به_کجا؟!
🔻برندگان اسکار ۲۰۲۴ مشخص شدند؛ «اوپنهایمر» همچنان رکوددار جوایز
🔹️برندگان اسکار ۲۰۲۴ در ۲۳ رشته معرفی میشوند. «اوپنهایمر» که در ۱۳ رشته نامزد شده بود، ۷ جایزه اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مرد نقش اصلی، بهترین بازیگر مرد نقش مکمل، فیلمبرداری، تدوین و موسیقی فیلم را از آن خود کرد.
🔹️ فیلم بیچارگان "Poor Things" هم با کسب 4 اسکار توانست جزو رکوردداران جوایز اسکار 2024 باشد.
🔹️ از مهم ترین جوایز اسکار به این شرح است:
بهترین فیلم: اوپنهایمر
بهترین کارگردان: کریستوفر نولان / اوپنهایمر
بهترین بازیگر نقش اول زن: اما استون / بیچارگان
بهترین بازیگر نقش اول مرد: کیلین مورفی / اوپنهایمر
بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: رابرت داونی جونیور / اوپنهایمر
بهترین نقش مکمل زن: داوین جوی رندولف / جاماندگان
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
- به بهانهی برگزاری اسکار و....
به گمانم از آخرین باری که بیتاب میشدم برای دیدن فیلمها در جشنوارههای بهمن ماه سی سالی میگذرد، یعنی در همان آغاز جوانی دیگر میلی به رفتن و ساعتها در صف ماندن و دیدن و...فیلمهای جشنواره ی مناسبتی نداشتم.
بعدها دیدم طبق معمول چه تفاوت ژرفی است بین آنچه در این سرزمین میگذرد با آنچه که در ولایات دیگر.
تمام چیزهایی که ریشه در کشورهای دیگر دارد و به اینجا منتقل شده کاریکاتوری بیش نیست. از مدرسه و دانشگاه بگیر تا هنر و صنعت و اقتصاد و... در معانی مدرنش.
دقت کنید مثلن همین سینما و برگزیدن فیلمها و...
در سرزمین سینما طرف فیلمهایش را میسازد بعد فیلمها در گوشه و کنار کشور و جهان روی پرده میرود تمام علاقهمندان حرفهای ، غیر حرفهای ، منتقدان و... حرفهایشان را میزنند بعد جشنوارهای برگزار میشود که داورانش هزاران نفرند و از میان همین افراد و... بعد جوایز داده میشود.
خب خودتان نحوهی ساخت، مجوز پخش ،اکران ، برگزاری جشنواره ، داوران و... این طرف را یکبار بررسی کنید تا به قول حافظ جان بدانید: #تفاوت_ره_از_کجاست_تا_به_کجا؟!
🔻برندگان اسکار ۲۰۲۴ مشخص شدند؛ «اوپنهایمر» همچنان رکوددار جوایز
🔹️برندگان اسکار ۲۰۲۴ در ۲۳ رشته معرفی میشوند. «اوپنهایمر» که در ۱۳ رشته نامزد شده بود، ۷ جایزه اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مرد نقش اصلی، بهترین بازیگر مرد نقش مکمل، فیلمبرداری، تدوین و موسیقی فیلم را از آن خود کرد.
🔹️ فیلم بیچارگان "Poor Things" هم با کسب 4 اسکار توانست جزو رکوردداران جوایز اسکار 2024 باشد.
🔹️ از مهم ترین جوایز اسکار به این شرح است:
بهترین فیلم: اوپنهایمر
بهترین کارگردان: کریستوفر نولان / اوپنهایمر
بهترین بازیگر نقش اول زن: اما استون / بیچارگان
بهترین بازیگر نقش اول مرد: کیلین مورفی / اوپنهایمر
بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: رابرت داونی جونیور / اوپنهایمر
بهترین نقش مکمل زن: داوین جوی رندولف / جاماندگان
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل
تاریخ، آن وقایع بسیاری نیست که ملتی از سرگذرانده . تاریخ چیزی است که در یاد میماند و فهمیده میشود. فهمی که موجب ساختن وضعی بهتر از پیش خواهدشد. ملتی که چیزی از گذشته به یاد ندارد و وضعش نسبت به گذشته ویرانتر است ملتی است بی تاریخ ، گیرم چندهزار سال در سرزمینی نیز به رنجها و دردهای فراوان زیسته باشد...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
تاریخ، آن وقایع بسیاری نیست که ملتی از سرگذرانده . تاریخ چیزی است که در یاد میماند و فهمیده میشود. فهمی که موجب ساختن وضعی بهتر از پیش خواهدشد. ملتی که چیزی از گذشته به یاد ندارد و وضعش نسبت به گذشته ویرانتر است ملتی است بی تاریخ ، گیرم چندهزار سال در سرزمینی نیز به رنجها و دردهای فراوان زیسته باشد...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from اتچ بات
#چهارشنبه_سوری
#فروردین_فرَوَهرها
سخن گفتن از آیینهای هزاران ساله بسیار دشوار است. ریشه های این آیینها در اعماق مه آلود ِ اسطوره ها، افسانه ها و تاریخهای کهن قراردارد و گذشت زمان تطورات فراوانی بر این آیینها تحمیل کرده است. درک یک آیین پیچیده آنگاه که با درهم تنیدگهای اسطوره ای، افسانه ای و تاریخی همراه شود چیزی است در حد ناممکن...
#چهارشنبه_سوری ازجمله ی این آیینهاست.
شما در فضای مجازی دهها بلکه صدها مطلب دراین باره خواهید یافت اما اغلب آنها ربط چندانی با بررسی علمی و تحلیلی این آیین ندارد. آنچه در ذیل ارائه میشود بر اساس دانشهای ثبت شده و حدسهای برآمده از تحلیل آنهاست.
پیشتر گفتیم که ایرانیان قائل به شش مرحله و شش آفرینش بودند و در پایان هر آفرینش جشنی بر پا بود که #گاهنبار نامیده میشد.
ششمین مرحله ی آفرینش(انسان) در پایان قرار میگرفت تا دایره ی ۳۶۰ درجه ی آمدن و رفتن ما(->رباعی خیام) تکمیل شود. در تقویم مادی از ۱۵دی تا۲۴ اسفند مقرر میشد واین گاهنبار #هَمَسپَهمَدیم نام داشت.
ایرانیان آنقدر دقت نظر داشته اند که بدانند پنج روز و یک چهارم دیگر هم باید به سال اضافه کنند تا خورشید به نقطه ی انقلاب بهاری ( برج بره) برسد اما این حدود پنج روز چه توجیهی باید میافته؟ به نظر ایرانیان این پنج روز را از جنس زمان بیکرانه تلقی میکرده اند که در هستی مادی ظهور کرده تا مارا به یاد خاستگاه بیکرانمان بیندازد. اما چگونه؟!
#اهورامزدا تمام هستی را آفرید اما مشاهده کرد همه چیز ایستا است درحالیکه هستی باید #روان باشد او به راز و نیاز پرداخت و از نیروهای پاک کمک خواست #فرَوَهرها از آسمان به زمین آمدند در تن موجودات جای گرفتند و هستی روان شد؛ رودها جاری شد، گیاهان روییدند و...
( بعدا درباره ی پنج بُعد مینویی انسان سخن خواهیم گفت) این اتفاق در پنج روز آخر سال پدید می آمد.
بعدها فروهرها(فروشی) روان های مردگان دانسته شدند که در آخر هرسال به زمین می آیند تا موجب رویش گیاهان شوند و برکت را به فرزندان خویش اعطا کنند. (بازگشت ایزدان گیاهی و زایش دوباره ی زمین)
علی الظاهر ایرانیان معتقد بودند برای راهنمایی روانهای پاک باید بر بامها آتش افروخت تا اجداد هر خانواده به سوی فرزندان خود بروند.(آتش افروختن بر بام هنوز هم در برخی مناطق ایران بویژه آذرآبادگان مرسوم است)
دقت کنید ما به فرزندان یک تبار، دوده میگوییم و خاندان را دودمان نیز مینامیم،ربط این واژگان با آتش افروختن بدیهی است.
این واژه در ایرانی باستان و فارسی میانه هم وجود دارد، تنها در توجیه کلمه اختلاف هست. برخی آن را به اجاق در خانه نسبت میدهند که کانون گردهمایی خاندان است و ما به آتش افروختن در روزهای پایانی سال نسبت میدهیم.
گویا ستیز عربان با آیینهای ایرانی موجب شده ایرانیان این جشن را به چهارشنبه ی پس از اسلام منتقل کنند و به بهانه ی رد نحوستی که اعراب برای این روز قائل بودند به جشن و پایکوبی بپردازند.
گویا گردگیریها و زدودن خانه ها و همچنین دور کردن کینه ها و دشمنی ها دراین ایام ازآنجهت رسم بوده که روانهای پاک به جاهای( خانه ها و دلهای) آلوده به خصایل اهریمنی وارد نمیشدند و ایرانیان برای حضور آنها سعی میکردند هرآلودگی را دور کنند (از تن و جان و خانه و...) برافروختن هفت آتش به پاسداشت هفت #امشاسپندان نمود اصلی ترین جشن ایرانیان به عنوان مقدمه ی #نوروز بزرگ است.
رسمهای دیگر مانند قاشق زنی، فال گوش ایستادن و... از دیگر رسوم این ایام بوده، آجیل شیرین(چرا شیرین؟) خوردن و نیز آجیل مشکل گشا نیز رسم این روزهای پر رمز و راز است.
اکنون آشکار است سبب نامگذاری نخستین ماه ایرانی #فروردین چیست و آن فرود آمدن فرَوَشی هاست و..
الله اعلم
#محسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
#فروردین_فرَوَهرها
سخن گفتن از آیینهای هزاران ساله بسیار دشوار است. ریشه های این آیینها در اعماق مه آلود ِ اسطوره ها، افسانه ها و تاریخهای کهن قراردارد و گذشت زمان تطورات فراوانی بر این آیینها تحمیل کرده است. درک یک آیین پیچیده آنگاه که با درهم تنیدگهای اسطوره ای، افسانه ای و تاریخی همراه شود چیزی است در حد ناممکن...
#چهارشنبه_سوری ازجمله ی این آیینهاست.
شما در فضای مجازی دهها بلکه صدها مطلب دراین باره خواهید یافت اما اغلب آنها ربط چندانی با بررسی علمی و تحلیلی این آیین ندارد. آنچه در ذیل ارائه میشود بر اساس دانشهای ثبت شده و حدسهای برآمده از تحلیل آنهاست.
پیشتر گفتیم که ایرانیان قائل به شش مرحله و شش آفرینش بودند و در پایان هر آفرینش جشنی بر پا بود که #گاهنبار نامیده میشد.
ششمین مرحله ی آفرینش(انسان) در پایان قرار میگرفت تا دایره ی ۳۶۰ درجه ی آمدن و رفتن ما(->رباعی خیام) تکمیل شود. در تقویم مادی از ۱۵دی تا۲۴ اسفند مقرر میشد واین گاهنبار #هَمَسپَهمَدیم نام داشت.
ایرانیان آنقدر دقت نظر داشته اند که بدانند پنج روز و یک چهارم دیگر هم باید به سال اضافه کنند تا خورشید به نقطه ی انقلاب بهاری ( برج بره) برسد اما این حدود پنج روز چه توجیهی باید میافته؟ به نظر ایرانیان این پنج روز را از جنس زمان بیکرانه تلقی میکرده اند که در هستی مادی ظهور کرده تا مارا به یاد خاستگاه بیکرانمان بیندازد. اما چگونه؟!
#اهورامزدا تمام هستی را آفرید اما مشاهده کرد همه چیز ایستا است درحالیکه هستی باید #روان باشد او به راز و نیاز پرداخت و از نیروهای پاک کمک خواست #فرَوَهرها از آسمان به زمین آمدند در تن موجودات جای گرفتند و هستی روان شد؛ رودها جاری شد، گیاهان روییدند و...
( بعدا درباره ی پنج بُعد مینویی انسان سخن خواهیم گفت) این اتفاق در پنج روز آخر سال پدید می آمد.
بعدها فروهرها(فروشی) روان های مردگان دانسته شدند که در آخر هرسال به زمین می آیند تا موجب رویش گیاهان شوند و برکت را به فرزندان خویش اعطا کنند. (بازگشت ایزدان گیاهی و زایش دوباره ی زمین)
علی الظاهر ایرانیان معتقد بودند برای راهنمایی روانهای پاک باید بر بامها آتش افروخت تا اجداد هر خانواده به سوی فرزندان خود بروند.(آتش افروختن بر بام هنوز هم در برخی مناطق ایران بویژه آذرآبادگان مرسوم است)
دقت کنید ما به فرزندان یک تبار، دوده میگوییم و خاندان را دودمان نیز مینامیم،ربط این واژگان با آتش افروختن بدیهی است.
این واژه در ایرانی باستان و فارسی میانه هم وجود دارد، تنها در توجیه کلمه اختلاف هست. برخی آن را به اجاق در خانه نسبت میدهند که کانون گردهمایی خاندان است و ما به آتش افروختن در روزهای پایانی سال نسبت میدهیم.
گویا ستیز عربان با آیینهای ایرانی موجب شده ایرانیان این جشن را به چهارشنبه ی پس از اسلام منتقل کنند و به بهانه ی رد نحوستی که اعراب برای این روز قائل بودند به جشن و پایکوبی بپردازند.
گویا گردگیریها و زدودن خانه ها و همچنین دور کردن کینه ها و دشمنی ها دراین ایام ازآنجهت رسم بوده که روانهای پاک به جاهای( خانه ها و دلهای) آلوده به خصایل اهریمنی وارد نمیشدند و ایرانیان برای حضور آنها سعی میکردند هرآلودگی را دور کنند (از تن و جان و خانه و...) برافروختن هفت آتش به پاسداشت هفت #امشاسپندان نمود اصلی ترین جشن ایرانیان به عنوان مقدمه ی #نوروز بزرگ است.
رسمهای دیگر مانند قاشق زنی، فال گوش ایستادن و... از دیگر رسوم این ایام بوده، آجیل شیرین(چرا شیرین؟) خوردن و نیز آجیل مشکل گشا نیز رسم این روزهای پر رمز و راز است.
اکنون آشکار است سبب نامگذاری نخستین ماه ایرانی #فروردین چیست و آن فرود آمدن فرَوَشی هاست و..
الله اعلم
#محسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
Telegram
#غزلستان
- خاقانی بیشک یکی از سرآمدان عرصهی سخن و حکمت ایران است. متاسفانه اونیز همچون بسیاری دیگر از زیباسخنان فارسی زبان مهجور و از خاطر فارسی زبانان دور است ..
غزل بسیار زیبای زیر از اوست که از قضا مهدی اخوان ثالث به استقبال آن رفته است در غزلی با مطلع؛
عید آمد و ما خانهی خود را نتکاندیم
گردی نستردیم و غباری نستاندیم..
و اما غزل خاقانی شروانی ارجمند که البته سرزمینش با خباثت روسیهی پلید و بیمایهگی قاجاریه از ایران جدا شد...
آمد نفس صبح و سلامت نرسانید
بوی تو نیاورد و پیامت نرسانید
یا تو به دم صبح سلامی نسپردی
یا صبحدم از رشک سلامت نرسانید
من نامه نوشتم به کبوتر بسپردم
چه سود که بختم سوی بامت نرسانید
باد آمد و بگسست هوا را زره ابر
بوی زرهٔ غالیه فامت نرسانید
بر باد سپردم دل و جان تا به تو آرد
زین هر دو ندانم که کدامت نرسانید
عمری است که چون خاک جگر تشنهٔ عشقم
و ایام به من جرعهٔ جامت نرسانید
مرغی است دلم طرفه که بر دام تو زد عشق
خود عشق چنین مرغ به دامت نرسانید
خاقانی ازین طالع خود کام چه جوئی
کو چاشنی کام به کامت نرسانید
نایافتن کام دلت کام دل توست
پس شکر کن از عشق که کامت نرسانید...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
- خاقانی بیشک یکی از سرآمدان عرصهی سخن و حکمت ایران است. متاسفانه اونیز همچون بسیاری دیگر از زیباسخنان فارسی زبان مهجور و از خاطر فارسی زبانان دور است ..
غزل بسیار زیبای زیر از اوست که از قضا مهدی اخوان ثالث به استقبال آن رفته است در غزلی با مطلع؛
عید آمد و ما خانهی خود را نتکاندیم
گردی نستردیم و غباری نستاندیم..
و اما غزل خاقانی شروانی ارجمند که البته سرزمینش با خباثت روسیهی پلید و بیمایهگی قاجاریه از ایران جدا شد...
آمد نفس صبح و سلامت نرسانید
بوی تو نیاورد و پیامت نرسانید
یا تو به دم صبح سلامی نسپردی
یا صبحدم از رشک سلامت نرسانید
من نامه نوشتم به کبوتر بسپردم
چه سود که بختم سوی بامت نرسانید
باد آمد و بگسست هوا را زره ابر
بوی زرهٔ غالیه فامت نرسانید
بر باد سپردم دل و جان تا به تو آرد
زین هر دو ندانم که کدامت نرسانید
عمری است که چون خاک جگر تشنهٔ عشقم
و ایام به من جرعهٔ جامت نرسانید
مرغی است دلم طرفه که بر دام تو زد عشق
خود عشق چنین مرغ به دامت نرسانید
خاقانی ازین طالع خود کام چه جوئی
کو چاشنی کام به کامت نرسانید
نایافتن کام دلت کام دل توست
پس شکر کن از عشق که کامت نرسانید...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادستان
- از عارفان ایران
...و گفت: اگر از ترکستان تا بهدر شام کسی را خاری در انگشت شود آن از آن ِ مناست و همچنین از تُرک تا شام اگر کسی را قدم در سنگ آید زیان آن مراست و اگر اندوهی در دلیست آن دل از آن مناست...
#تذکرة_الاولیا ذکر ابوالحسن خرقانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
- از عارفان ایران
...و گفت: اگر از ترکستان تا بهدر شام کسی را خاری در انگشت شود آن از آن ِ مناست و همچنین از تُرک تا شام اگر کسی را قدم در سنگ آید زیان آن مراست و اگر اندوهی در دلیست آن دل از آن مناست...
#تذکرة_الاولیا ذکر ابوالحسن خرقانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل،
دربارهی بزرگترین دستاورد زندهگی بشر بارها و بارها سخن شنیدهای این را نیز بشو؛
بزرگترین دستاورد زندهگی انسانی #خانواده است. چیزی که بسیاری از انسانها هنوز نمیدانند...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
دربارهی بزرگترین دستاورد زندهگی بشر بارها و بارها سخن شنیدهای این را نیز بشو؛
بزرگترین دستاورد زندهگی انسانی #خانواده است. چیزی که بسیاری از انسانها هنوز نمیدانند...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_های_پریشانی
- ماه رمضان، فضل چهلساله و نرگس مستانه
(بانگاهی به یادداشت #من_خطاکردم و.. #دکترمحمدرضاسرگلزایی)
- در دقیقترین تعریف انسان بسیارانی گفتهاند:
«موجود درحال #شدن»
- ما در کنار تبار ژنتیکی، فرهنگی و..
نهایتن محصول #مکان_زمان خویشیم و درآنچه #میشویم #زمینه_و_زمانهمان بسیار مهم است
- ده دوازهساله بودم که نخستین روزهی کاملم را گرفتم.البته قبل ازغروب بهزحمت سرپا میایستادم.در روزه گرفتن هیچ اجباری درکار نبود.اگر پدر گهگاه اصرار میکرد، مادر میانههای روز غذایی به ما میداد که «هنوز برای شما زود است کودکید و نوجوان و فعالیتتان زیاد، باید آب و غذا بخورید و..»
و ما بهدلخواه روزه را نیز میآزمودیم. خواندن نماز و قرآن را از همان پنجشش سالهگی بیش و کم آغاز کرده بودیم
با اینهمه ما خانوادهای مذهبی در معنای #رسمیاش نبودیم.(گویا به غریزه دریافته بودیم هرچیزی که رسمی شود تباه میشود) پدر و مادر بسیار اهل رفت و آمد بودند اما با مذهب-رسمیهای فامیل بهخصوص دوسه تا آخوند اصلن رفت و آمد نداشتیم مگر اعیاد آنهم یکی دو ساعت و..
نزد ما دین چیزی بود مربوط خود آدم، به هیچکس هم ربطی نداشت و اگر ربطش میدادی متظاهر فریبکاری بودی که دنبال منفعتی..
این مرزبندی را من بعینه در یاد دارم
ازجایی بهبعد پدر در جلسات قرآن و عزاداری و.. شرکتنکرد اما مانع ما هم نمیشد.فقط آن وسطها چیزکی میگفت:
مراقب باش اینها دکان است و ربط چندانی به خدا و پیغمبر و..ندارد و میخواند:
«بهشت آنجاست کآزاری نباشد
کسی را با کسی کاری نباشد»
این انذارها از همان آغاز بسیار کمک حال ما شد؛
ما هرگز اسیر گفتمان «ما حقیم و دیگری باطل» نشدیم
یا وقتی در آخرشب یک تاسوعا به چشم دیدم که بانیان هیأت «چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند»کلن منکر دین و آیینهاو.. نشدم بلکه افتادم درپی چیستیها و چهگونهگیها و چرایی ِ هرآنچه میدیدم
منابع چه بود؟
کتابخانهی کوچک عمو، مجلات ِدانستنیها، دانشمند،جوانان امروز،اطلاعات(کیهان را درعمرم هرگز نخریدم جز یکیدوبار به اجبار) نویسندهگان ما کهها بودند؟
- بهرنگی، بزرگ علوی، صادق هدایت، جلال و سیمین، مطهری، محمود حکیمی،شریعتی، م.اعتمادی، پرویز قاضیسعید،احمد محققی بازپرس ویژهی قتل،جک لندن،بالزاک، دیکنز، آگاتا کریستی و..
کمکم این آخریها حذف شدند چون با آن اولیها افتادیم در جهان مترلینک، گورویچ، سارتر، کامو، ژید، چخوف، داستایوسکی و.. مجله هم کمکم شد فیلم، کیهان فرهنگی،آدینه، کلک، سخن،ادبستان و بعدها کیان و سینما و سینما..
راستی برای من ناصرخسرو، فردوسی، سعدی، مثنوی و حافظ هم همیشه پای ثابت بودند
و کی باور میکند تمام این #بیقراریها که برمیشمرم برای همنسلان اهل جستوجویام تا حولوحوش بیستسالهگی بود؟
در کنار همهی این بیقراریها هم دین آزادهگان برقرار بود و هم رعایت آیینها درکنار بیزاری از تمام آنانکه توهم خودحقپنداری داشتند و بعدها خودخداپندار شدند
- از رمضان آن دهدوازده سالگی تا رمضان امسال چهل سال گذشته.طبعن دراین چهلسال جان ما همان جان جستجوگر خواهندهای است که باور دارد حقیقت آینهای است شکسته بر صخرهی #هست و هرکس چیزکی از آن را گرفته به دست و چه خام و جاهل و یا زبلخان است کسیکه فریاد میزند «حق همین است که من میبینم»
- حالا از منظر منی که همنسلان خویش را کمی میشناسد میگویم: کجای این جستوجوی بی#خضر قابل سرزنش است و خطا کجاست تا ازش عذر بخواهم؟
عجله نکنید در این جستوجو و نیز در سالها ارتباط با دیگران در مقام دانش آموز و معلم و.. قطعن اشتباههایی داشتهایم اما نکته اینجاست درین مسیر #پاردُم ما بزرگتر نشده آقا، درین راه بهعمد و برنامه کسی را فریب ندادیم بانو، در این برآمدنها دیگری و دیگران را نردبان نکردیم پسرم، دراین شدنها عرض و مالی نیندوختیم دخترم،چرا که همان آغاز حافظ(قهرمان زندهگی من) گفت:
- عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت
هرکه این آب خورد رخت به دریا فکنش
- حالا منِ میانسال که بارش برف بر روی و مویام روزبهروز شدیدتر میشود،چهل سال است بیتاب و بیقرار،خویش را بردوش میکشم و از سنگلاخ مهیب ِ بودن(آن هم در مقطعحساسکنونی)عبورمیدهم تا اسیر منجلاب رکود و سکون ِ #خودبرترپنداری نشوم
آن نوجوان دههی مهیب شصت و جوان دهههای هفتاد وهشتاد در میانسالی دههی نود چیزها دیده که هر ایمانی را به باد میدهد
حالا وقتی در چهلمین سال آن روزهی نخست حافظ باز میکنم:
علم و فضلی که به چل سال دلم جمعآورد
ترسم آن نرگس مستانه به یغما ببرد
- بهگمانم مای دراین زمینه و زمانه زیسته خطایی نکردیم. در این سلوک تنهاوش اشتباه کردهایم و پوزش هم میطلبیم اما شمایان که از پس ما میآیید یادتان باشد ما از کدام دوزخ میگذشتیم
دوزخی که امید است نسل پس از ما...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
- ماه رمضان، فضل چهلساله و نرگس مستانه
(بانگاهی به یادداشت #من_خطاکردم و.. #دکترمحمدرضاسرگلزایی)
- در دقیقترین تعریف انسان بسیارانی گفتهاند:
«موجود درحال #شدن»
- ما در کنار تبار ژنتیکی، فرهنگی و..
نهایتن محصول #مکان_زمان خویشیم و درآنچه #میشویم #زمینه_و_زمانهمان بسیار مهم است
- ده دوازهساله بودم که نخستین روزهی کاملم را گرفتم.البته قبل ازغروب بهزحمت سرپا میایستادم.در روزه گرفتن هیچ اجباری درکار نبود.اگر پدر گهگاه اصرار میکرد، مادر میانههای روز غذایی به ما میداد که «هنوز برای شما زود است کودکید و نوجوان و فعالیتتان زیاد، باید آب و غذا بخورید و..»
و ما بهدلخواه روزه را نیز میآزمودیم. خواندن نماز و قرآن را از همان پنجشش سالهگی بیش و کم آغاز کرده بودیم
با اینهمه ما خانوادهای مذهبی در معنای #رسمیاش نبودیم.(گویا به غریزه دریافته بودیم هرچیزی که رسمی شود تباه میشود) پدر و مادر بسیار اهل رفت و آمد بودند اما با مذهب-رسمیهای فامیل بهخصوص دوسه تا آخوند اصلن رفت و آمد نداشتیم مگر اعیاد آنهم یکی دو ساعت و..
نزد ما دین چیزی بود مربوط خود آدم، به هیچکس هم ربطی نداشت و اگر ربطش میدادی متظاهر فریبکاری بودی که دنبال منفعتی..
این مرزبندی را من بعینه در یاد دارم
ازجایی بهبعد پدر در جلسات قرآن و عزاداری و.. شرکتنکرد اما مانع ما هم نمیشد.فقط آن وسطها چیزکی میگفت:
مراقب باش اینها دکان است و ربط چندانی به خدا و پیغمبر و..ندارد و میخواند:
«بهشت آنجاست کآزاری نباشد
کسی را با کسی کاری نباشد»
این انذارها از همان آغاز بسیار کمک حال ما شد؛
ما هرگز اسیر گفتمان «ما حقیم و دیگری باطل» نشدیم
یا وقتی در آخرشب یک تاسوعا به چشم دیدم که بانیان هیأت «چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند»کلن منکر دین و آیینهاو.. نشدم بلکه افتادم درپی چیستیها و چهگونهگیها و چرایی ِ هرآنچه میدیدم
منابع چه بود؟
کتابخانهی کوچک عمو، مجلات ِدانستنیها، دانشمند،جوانان امروز،اطلاعات(کیهان را درعمرم هرگز نخریدم جز یکیدوبار به اجبار) نویسندهگان ما کهها بودند؟
- بهرنگی، بزرگ علوی، صادق هدایت، جلال و سیمین، مطهری، محمود حکیمی،شریعتی، م.اعتمادی، پرویز قاضیسعید،احمد محققی بازپرس ویژهی قتل،جک لندن،بالزاک، دیکنز، آگاتا کریستی و..
کمکم این آخریها حذف شدند چون با آن اولیها افتادیم در جهان مترلینک، گورویچ، سارتر، کامو، ژید، چخوف، داستایوسکی و.. مجله هم کمکم شد فیلم، کیهان فرهنگی،آدینه، کلک، سخن،ادبستان و بعدها کیان و سینما و سینما..
راستی برای من ناصرخسرو، فردوسی، سعدی، مثنوی و حافظ هم همیشه پای ثابت بودند
و کی باور میکند تمام این #بیقراریها که برمیشمرم برای همنسلان اهل جستوجویام تا حولوحوش بیستسالهگی بود؟
در کنار همهی این بیقراریها هم دین آزادهگان برقرار بود و هم رعایت آیینها درکنار بیزاری از تمام آنانکه توهم خودحقپنداری داشتند و بعدها خودخداپندار شدند
- از رمضان آن دهدوازده سالگی تا رمضان امسال چهل سال گذشته.طبعن دراین چهلسال جان ما همان جان جستجوگر خواهندهای است که باور دارد حقیقت آینهای است شکسته بر صخرهی #هست و هرکس چیزکی از آن را گرفته به دست و چه خام و جاهل و یا زبلخان است کسیکه فریاد میزند «حق همین است که من میبینم»
- حالا از منظر منی که همنسلان خویش را کمی میشناسد میگویم: کجای این جستوجوی بی#خضر قابل سرزنش است و خطا کجاست تا ازش عذر بخواهم؟
عجله نکنید در این جستوجو و نیز در سالها ارتباط با دیگران در مقام دانش آموز و معلم و.. قطعن اشتباههایی داشتهایم اما نکته اینجاست درین مسیر #پاردُم ما بزرگتر نشده آقا، درین راه بهعمد و برنامه کسی را فریب ندادیم بانو، در این برآمدنها دیگری و دیگران را نردبان نکردیم پسرم، دراین شدنها عرض و مالی نیندوختیم دخترم،چرا که همان آغاز حافظ(قهرمان زندهگی من) گفت:
- عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت
هرکه این آب خورد رخت به دریا فکنش
- حالا منِ میانسال که بارش برف بر روی و مویام روزبهروز شدیدتر میشود،چهل سال است بیتاب و بیقرار،خویش را بردوش میکشم و از سنگلاخ مهیب ِ بودن(آن هم در مقطعحساسکنونی)عبورمیدهم تا اسیر منجلاب رکود و سکون ِ #خودبرترپنداری نشوم
آن نوجوان دههی مهیب شصت و جوان دهههای هفتاد وهشتاد در میانسالی دههی نود چیزها دیده که هر ایمانی را به باد میدهد
حالا وقتی در چهلمین سال آن روزهی نخست حافظ باز میکنم:
علم و فضلی که به چل سال دلم جمعآورد
ترسم آن نرگس مستانه به یغما ببرد
- بهگمانم مای دراین زمینه و زمانه زیسته خطایی نکردیم. در این سلوک تنهاوش اشتباه کردهایم و پوزش هم میطلبیم اما شمایان که از پس ما میآیید یادتان باشد ما از کدام دوزخ میگذشتیم
دوزخی که امید است نسل پس از ما...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#نوسروده
در زیبایی بیانتهایی
درست مثل کوچهها
( - راستی، تو مثل کوچههایی
یا که کوچه مثل توست؟)
کوچهای میرسد به خیابان
کوچهای به کوچهای و ... کوچهای
محلهها و قهوهخانههای بیشمار
و کوچههایی که به جنگل
کوچههایی که به دریا
مثل کوچههای شهسوار
و کوچهای که به بنبست، زیباتر است
چرا که
مرا
به خانهای میرساند که با گامهای غریبه
غریب است
فقط به آشنا راه میدهد
یا غریبهای که راه را
گم کرده
بعد زود ِ زود
دور میشود ...
راستی پس از اینشعر
همچنان
بمان و
کوچه باش
حالا
فهمیدهای چرا
هیولای روزگار
یکی پس از یکی
کوچه ها را
مثل من مثل ما
حذف میکند؟!...
#محسن_بارانی اسفند۱۴۰۲
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
در زیبایی بیانتهایی
درست مثل کوچهها
( - راستی، تو مثل کوچههایی
یا که کوچه مثل توست؟)
کوچهای میرسد به خیابان
کوچهای به کوچهای و ... کوچهای
محلهها و قهوهخانههای بیشمار
و کوچههایی که به جنگل
کوچههایی که به دریا
مثل کوچههای شهسوار
و کوچهای که به بنبست، زیباتر است
چرا که
مرا
به خانهای میرساند که با گامهای غریبه
غریب است
فقط به آشنا راه میدهد
یا غریبهای که راه را
گم کرده
بعد زود ِ زود
دور میشود ...
راستی پس از اینشعر
همچنان
بمان و
کوچه باش
حالا
فهمیدهای چرا
هیولای روزگار
یکی پس از یکی
کوچه ها را
مثل من مثل ما
حذف میکند؟!...
#محسن_بارانی اسفند۱۴۰۲
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#جلوه_های_جنون
پنجرهی کدر خودرو
زیبایی خسته و به تاراج رفتهی دخترک را
در قاب میکشد.
- آقا ، از من خرید کنید
پول یک دستمال که چیزی نمیشود
برای شما آقا..
و من که بهاین زیبایی
هرگز ندیدهام
هیچ خدایی،
همین دیروز
از یکی دیگرشان دستمال مجیک خریدهام..
- نه لازم ندارم دخترکم
...و دردی میپیچد در تمام تنم
- ای وهن تمام خدایان
نفرینتان
که چون از دوزخ
افتادید در میهنم
همهجای ما
همه چیز ما
همه وقت ما
خرداد ما آبان ما اسفند ما
هی درد میکند...
دو چشم سیاه از تاریک تاریخ رنجهای مکرر
به من دوخته شده است
- آقا جوراب میخری ...
#محسن_بارانی اسفند درد ۱۴۰۲
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پنجرهی کدر خودرو
زیبایی خسته و به تاراج رفتهی دخترک را
در قاب میکشد.
- آقا ، از من خرید کنید
پول یک دستمال که چیزی نمیشود
برای شما آقا..
و من که بهاین زیبایی
هرگز ندیدهام
هیچ خدایی،
همین دیروز
از یکی دیگرشان دستمال مجیک خریدهام..
- نه لازم ندارم دخترکم
...و دردی میپیچد در تمام تنم
- ای وهن تمام خدایان
نفرینتان
که چون از دوزخ
افتادید در میهنم
همهجای ما
همه چیز ما
همه وقت ما
خرداد ما آبان ما اسفند ما
هی درد میکند...
دو چشم سیاه از تاریک تاریخ رنجهای مکرر
به من دوخته شده است
- آقا جوراب میخری ...
#محسن_بارانی اسفند درد ۱۴۰۲
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#دردستان
#شعرافغانستان #خلیلالله_خلیلی
گویيد به نوروزكه امسال نیاید
دركشور خونین كفنان ره نگشاید
بلبل بهچمن نغمهی شادی نسراید
ماتمزدگان را لبِ پُر خنده نشاید
خون می دمد ازخاك شهیدان وطن وای
ای وای وطن وای وطن وای وطن وای
گلگون كفنان را چه بهار و چه زمستان
خونین جگران را چه بیابان، چه گلستان
دركشور آتشزده،درخانهی ویران
كس نیست زنًد بوسه به رخسارِ یتیمان
كس نیست كه دوزد به تنِ مُرده:كفن، وای
ای وای وطن وای وطن وای وطن وای
از سینه ی هرسنگِ تو خون می دًمد امروز
از خاك تو مستی و جنون می دًمد امروز
آن لاله چه دیده كه نگون می دمد امروز؟
وان سبزه چرا زرد و زبون می دًمد امروز؟
سرخست به خون پا و سًرِ سرو و سمن وای
ای وای وطن وای وطن وای وطن وای
ای برهنه پا، سروِ سرافراز تویی تو
سردار و سزاوار به هر ناز تویی تو
دشمن شكن و فاتح و سرباز تویی تو
فرمانده ی این خاك، زِ آغاز، تویی تو
غیر از تو كسی نیست درین مرزِ كهن وای
ای واي وطن وای وطن وای وطن وای
بشتاب كه در بازوی تو فرِ خداییست
در گردش چشمانٍ تو انوارِ الهیست
آیینِ تو فرماندهی و قلعه گشاییست
شمشیرِ تو روشنگرِ اسرارِ سماییست
تاریخ تو ثبت است به هر كوه و دمن وای
ای وای وطن وای وطن وای وطن وای
جزلالهی خونبار كه روید ز زمینت
كس نیست نهد گوش به فریادِ حزینت
جز نام خدا،نیست دگر نقشِ نگینت
تاریخ زند بوسه ی عزت به جبینت
ای كارِ تو زینت دهِ اعصار و زِمًن وای
ای وای وطن وای وطن وای وطن وای
قرآنِ خدا را به ته پاشنه سودند
با داسِ جفا كِشتِ امیدِ تو درودند
آمیخته با زهر، فضای تو نمودند
آثارِ گرانقدر تو را جمله ربودند
بر پا و سًرِ شیر ببستند رًسن وای
ای وای وطن وای وطن وای وطن وای
نِی تاج به كار آیدت امروز نه اورنگ
نِی صاحبِ سرمایه كه با سودِ گرانسنگ
خون دلِ تو خورده به صد حیله و نیرنگ
كس نیست كه پیروز شود جز تو دراین جنگ
ای بازوی رزمنده ی زنجیرشكن وای
ای وای وطن وای وطن وای وطن وای
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#شعرافغانستان #خلیلالله_خلیلی
گویيد به نوروزكه امسال نیاید
دركشور خونین كفنان ره نگشاید
بلبل بهچمن نغمهی شادی نسراید
ماتمزدگان را لبِ پُر خنده نشاید
خون می دمد ازخاك شهیدان وطن وای
ای وای وطن وای وطن وای وطن وای
گلگون كفنان را چه بهار و چه زمستان
خونین جگران را چه بیابان، چه گلستان
دركشور آتشزده،درخانهی ویران
كس نیست زنًد بوسه به رخسارِ یتیمان
كس نیست كه دوزد به تنِ مُرده:كفن، وای
ای وای وطن وای وطن وای وطن وای
از سینه ی هرسنگِ تو خون می دًمد امروز
از خاك تو مستی و جنون می دًمد امروز
آن لاله چه دیده كه نگون می دمد امروز؟
وان سبزه چرا زرد و زبون می دًمد امروز؟
سرخست به خون پا و سًرِ سرو و سمن وای
ای وای وطن وای وطن وای وطن وای
ای برهنه پا، سروِ سرافراز تویی تو
سردار و سزاوار به هر ناز تویی تو
دشمن شكن و فاتح و سرباز تویی تو
فرمانده ی این خاك، زِ آغاز، تویی تو
غیر از تو كسی نیست درین مرزِ كهن وای
ای واي وطن وای وطن وای وطن وای
بشتاب كه در بازوی تو فرِ خداییست
در گردش چشمانٍ تو انوارِ الهیست
آیینِ تو فرماندهی و قلعه گشاییست
شمشیرِ تو روشنگرِ اسرارِ سماییست
تاریخ تو ثبت است به هر كوه و دمن وای
ای وای وطن وای وطن وای وطن وای
جزلالهی خونبار كه روید ز زمینت
كس نیست نهد گوش به فریادِ حزینت
جز نام خدا،نیست دگر نقشِ نگینت
تاریخ زند بوسه ی عزت به جبینت
ای كارِ تو زینت دهِ اعصار و زِمًن وای
ای وای وطن وای وطن وای وطن وای
قرآنِ خدا را به ته پاشنه سودند
با داسِ جفا كِشتِ امیدِ تو درودند
آمیخته با زهر، فضای تو نمودند
آثارِ گرانقدر تو را جمله ربودند
بر پا و سًرِ شیر ببستند رًسن وای
ای وای وطن وای وطن وای وطن وای
نِی تاج به كار آیدت امروز نه اورنگ
نِی صاحبِ سرمایه كه با سودِ گرانسنگ
خون دلِ تو خورده به صد حیله و نیرنگ
كس نیست كه پیروز شود جز تو دراین جنگ
ای بازوی رزمنده ی زنجیرشكن وای
ای وای وطن وای وطن وای وطن وای
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#دردستان
#شعرتاجیکستان #صفیه_گلرخسار
گوييد به نوروز که نو نيست غم ما
از حسرت خونين کفنان چشم نم ما
از وحشت عاق پدران پشت خم ما
گوييد به نوروز که هر سال بيايد
هر سال بيايد در غمخانه گشايد
از آينهام زنگ جراحت بزدايد
بلبل الم ملت بيچاره سرايد
گويید به نوروز که هر روز بيايد!
تا ميهن ما پايگه مير شکار است
در گلشن ما کشتن گل غنچه بهار است
هر پشته مزار است، مزار دل زار است
گوييد به نوروز، الم سوز بيايد...
بر گوش رسد ناله مرغان گرفتار
گلپوش کند مرقد مردان وفادار
جاويد کند عمر فر برق شرربار
گوييد به نوروز، شب و روز بيايد!
دلخواه و دل آگاه و فرآموز بيايد
با خنده گريان جگر سوز بيايد
بر گلشن سرما زده پيروز بيايد
گوييد به نوروز که نوروز بيايد
عاشق نکند ياد گل افشان چمن، واي
شاعر نرسد بر در امداد سخن، واي
«خون ميدمد از خاک شهيدان وطن، واي»
اي واي چمن واي سخن، واي وطن، واي....
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#شعرتاجیکستان #صفیه_گلرخسار
گوييد به نوروز که نو نيست غم ما
از حسرت خونين کفنان چشم نم ما
از وحشت عاق پدران پشت خم ما
گوييد به نوروز که هر سال بيايد
هر سال بيايد در غمخانه گشايد
از آينهام زنگ جراحت بزدايد
بلبل الم ملت بيچاره سرايد
گويید به نوروز که هر روز بيايد!
تا ميهن ما پايگه مير شکار است
در گلشن ما کشتن گل غنچه بهار است
هر پشته مزار است، مزار دل زار است
گوييد به نوروز، الم سوز بيايد...
بر گوش رسد ناله مرغان گرفتار
گلپوش کند مرقد مردان وفادار
جاويد کند عمر فر برق شرربار
گوييد به نوروز، شب و روز بيايد!
دلخواه و دل آگاه و فرآموز بيايد
با خنده گريان جگر سوز بيايد
بر گلشن سرما زده پيروز بيايد
گوييد به نوروز که نوروز بيايد
عاشق نکند ياد گل افشان چمن، واي
شاعر نرسد بر در امداد سخن، واي
«خون ميدمد از خاک شهيدان وطن، واي»
اي واي چمن واي سخن، واي وطن، واي....
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Wikipedia
Nowruz
Nowruz (Persian: نوروز [noːˈɾuːz]) is the Iranian New Year or Persian New Year. Historically, it has been observed by Persians and other Iranian peoples, but is now celebrated by many ethnicities worldwide. It is a festival based on the Northern Hemisphere…
#جلوههای_جنون...
... در آستانهی بهاری خاکستری
آغاز بیمصرف دیگری
چنان ناتوانم
که نمیتوانم نمیتوانم نمیتوانم
حتا عکسهایتان را
با آن چشمهای سیاه ایرانی
که چیزی نیست جز
معنای مطلق ویرانی
برای لحظهای
در قاب تیرهی دیدهگانم
بنشانم
چرا که من
درماندهترین مرد جهانم و
یخ بستهاند لبانم
و نامهایتان، نامهایتان، نامهایتان
جاری نمی شوند بر لبانم
از یادکرد صداتان
کلام، ترسان میپرهیزد...
قرنهاست
- قابیل وار -
پیکران ترد و نازک شما را
در کوچه پس کوچههای بیغیرت شهرهایی هزاران ساله
شهرهای همیشه به فردایی مهآلود حواله
بر دوش میکشانم
هزارهای بیشتر است
که خداوند ِ در ملکوت ِ خویش به خواب رفته
پیغامبر که هیچ
حتا
کلاغی پلشت و نفرتانگیز نیز
- آیینهی تمامنمای ما را -
برنمیانگیزد...
در یاد استخوانهای ترد جوانتان
- که شکستند
ساقه های نازک دستها و پاهایتان
- که ببستند
همقد تمام بیدهای جهان
لرزانم
خرد شدن دندانهای مرتب تان را
سوختن گیسوان کوتاه یا بلند
در تیر ماه یا که اسفند
گونههای در سرما پرتبتان را
حیرانم حیرانم حیرانم
حیران تر از حوا
مادر تمامی دختران و پسران ناکام جهانم
در عزای جاودانی
در غمی پیشاباستانی
حتا
چون آدم بی پناه
سرودن ِ خُردک مرثیهای عقیم را نیز نمیتوانم
مرا ببخشایید
ای زیبا ترین دختران جهان
مرا ببخشایید
ای پسران تازه جوان
مرگتان را نپذیرفته ام هنوز
و در تمام ذرات کشنده ی زمان
بر خویش نیز خشم نمیرانم
با دشمنانی معنای عریان سخافت
بینام و چهرهگان
نیز حرفی ندارم
تنهای تنها
این ابلیس دایهگان ِ زمان را
سراپا انکارم
و دانه دانه شما را، زخمهای عمیقم را میشمارم
و شب روز در خلوت تهوع آور خویش
مشغولم به اسماعیل خوانی
« چه جوانانی اسماعیل،
چه جوانانی ...»
#محسن_بارانی ۲۹اسفندماه ۱۴۰۲
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
... در آستانهی بهاری خاکستری
آغاز بیمصرف دیگری
چنان ناتوانم
که نمیتوانم نمیتوانم نمیتوانم
حتا عکسهایتان را
با آن چشمهای سیاه ایرانی
که چیزی نیست جز
معنای مطلق ویرانی
برای لحظهای
در قاب تیرهی دیدهگانم
بنشانم
چرا که من
درماندهترین مرد جهانم و
یخ بستهاند لبانم
و نامهایتان، نامهایتان، نامهایتان
جاری نمی شوند بر لبانم
از یادکرد صداتان
کلام، ترسان میپرهیزد...
قرنهاست
- قابیل وار -
پیکران ترد و نازک شما را
در کوچه پس کوچههای بیغیرت شهرهایی هزاران ساله
شهرهای همیشه به فردایی مهآلود حواله
بر دوش میکشانم
هزارهای بیشتر است
که خداوند ِ در ملکوت ِ خویش به خواب رفته
پیغامبر که هیچ
حتا
کلاغی پلشت و نفرتانگیز نیز
- آیینهی تمامنمای ما را -
برنمیانگیزد...
در یاد استخوانهای ترد جوانتان
- که شکستند
ساقه های نازک دستها و پاهایتان
- که ببستند
همقد تمام بیدهای جهان
لرزانم
خرد شدن دندانهای مرتب تان را
سوختن گیسوان کوتاه یا بلند
در تیر ماه یا که اسفند
گونههای در سرما پرتبتان را
حیرانم حیرانم حیرانم
حیران تر از حوا
مادر تمامی دختران و پسران ناکام جهانم
در عزای جاودانی
در غمی پیشاباستانی
حتا
چون آدم بی پناه
سرودن ِ خُردک مرثیهای عقیم را نیز نمیتوانم
مرا ببخشایید
ای زیبا ترین دختران جهان
مرا ببخشایید
ای پسران تازه جوان
مرگتان را نپذیرفته ام هنوز
و در تمام ذرات کشنده ی زمان
بر خویش نیز خشم نمیرانم
با دشمنانی معنای عریان سخافت
بینام و چهرهگان
نیز حرفی ندارم
تنهای تنها
این ابلیس دایهگان ِ زمان را
سراپا انکارم
و دانه دانه شما را، زخمهای عمیقم را میشمارم
و شب روز در خلوت تهوع آور خویش
مشغولم به اسماعیل خوانی
« چه جوانانی اسماعیل،
چه جوانانی ...»
#محسن_بارانی ۲۹اسفندماه ۱۴۰۲
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Nobahari.mp3
Mohsen Namjoo
#موسیقی_حیرت
غزل بینظیر سعدی را #استادشجریان #صدیق_تعریف #مختاباد و... #محسن_نامجو اجرا کردهاند و هرکدام حال و هوای خود را دارند. غزل بینظیر سعدی را بخوانید و اجرای نامجو را بشنوید:
چون است حال بستان ای باد نوبهاری
کز بلبلان برآمد فریاد بیقراری
ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن
مرهم به دست و ما را مجروح میگذاری
یا خلوتی برآور یا بُرقَعی فروهِل
ور نه به شکل شیرین شور از جهان برآری
هر ساعت از لطیفی رویت عرق برآرد
چون بر شکوفه آید باران نوبهاری
عود است زیر دامن یا گل در آستینت
یا مشک در گریبان بنمای تا چه داری
گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت
تو در میان گلها چون گل میان خاری
وقتی کمند زلفت دیگر کمان ابرو
این میکِشد به زورم وآن میکُشد به زاری
ور قید میگشایی وحشی نمیگریزد
در بند خوبرویان خوشتر که رستگاری
ز اول وفا نمودی چندان که دل ربودی
چون مهر سخت کردم سست آمدی به یاری
عمری دگر بباید بعد از فراق ما را
کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری
ترسم نماز صوفی با صحبت خیالت
باطل بود که صورت بر قبله مینگاری
هر درد را که بینی درمان و چارهای هست
درمان درد سعدی با دوست سازگاری
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
غزل بینظیر سعدی را #استادشجریان #صدیق_تعریف #مختاباد و... #محسن_نامجو اجرا کردهاند و هرکدام حال و هوای خود را دارند. غزل بینظیر سعدی را بخوانید و اجرای نامجو را بشنوید:
چون است حال بستان ای باد نوبهاری
کز بلبلان برآمد فریاد بیقراری
ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن
مرهم به دست و ما را مجروح میگذاری
یا خلوتی برآور یا بُرقَعی فروهِل
ور نه به شکل شیرین شور از جهان برآری
هر ساعت از لطیفی رویت عرق برآرد
چون بر شکوفه آید باران نوبهاری
عود است زیر دامن یا گل در آستینت
یا مشک در گریبان بنمای تا چه داری
گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت
تو در میان گلها چون گل میان خاری
وقتی کمند زلفت دیگر کمان ابرو
این میکِشد به زورم وآن میکُشد به زاری
ور قید میگشایی وحشی نمیگریزد
در بند خوبرویان خوشتر که رستگاری
ز اول وفا نمودی چندان که دل ربودی
چون مهر سخت کردم سست آمدی به یاری
عمری دگر بباید بعد از فراق ما را
کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری
ترسم نماز صوفی با صحبت خیالت
باطل بود که صورت بر قبله مینگاری
هر درد را که بینی درمان و چارهای هست
درمان درد سعدی با دوست سازگاری
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹