#یادداشت_های_قرآنی
- سخنی درباره ی سخنی مشهور
احتمالا همه ی ما سخن پرآوازه ای را شنیده ایم که دلالتش داده اند بر خود شناسی و خدا شناسی: من عرف نفسه عرف ربه
حدیث را به پیامبر اکرم یا امیرالمومنین نسبت داده اند و طبعا برخی با استناد به آیات قرآنی آن را معتبر دانسته و اغلب مشهور، اندکی نیز استنادش را رد کرده اند که اینها محمل و محل بحث نیست سخن چیز دیگریست
نخست اینکه برخی بر اساس علم معانی، معنای متضاد شناخت ازین سخن برداشت کرده اند یعنی جمله میگوید:شناخت خویشتن ممکن نیست پس شناخت خدا هم ممکن نیست
اما اغلب در معنای این سخن خویشتن شناسی را نهایتا خدا شناسی دانسته اند
ما نیز همین را مد نظر می آوریم با توضیح دونکته؛
عرف جدای از شناخت، بمعنای بوییدن هم هست و بوی و شناخت در خیلی مواقع یکی هستند
بوی به معنای خبر و آرزو و میل و هوا نیز هست
از #دکترسرگلزایی ارجمند آموخته ام قوه ی شامه بلاواسطه درک میشود یعنی مانند دیگر حواس طبیعی از پردازش گر تالاموس عبور نمیکند مستقیما در لب فورنتال درک میشود که نزدیک مراکز ادراک هیجانی و خاطره ی عاطفی است و بنابراین خیلی سریع چیزهایی را یادآور میشود و عاطفه ی ما را نسبت به پدیده ها زود برمی انگیزد و جهت میدهد(قریب به مضمون)
جز این اختلاف بسیار مهم میتوان فرقهای دیگری را هم برشمرد:
اینکه معمولا حس بویایی در غیاب اتفاق می افتد یعنی موضوع میتواند در معرض چشم و لمس نباشد اما بوی آن را و حضور آن را احساس کنیم از این روست که غالبا مفاهیمی مثل حقیقت و خدا و..به گل تشبیه میشوند که خودشان حاضر نیستند اما بویشان هست و ما با بوبردن به سمتشان می رویم
یا اینکه بو عریان تر از سایر حواس است و در شرایط معمول کمتر از آنها تحت معنای عادت خوگر میشود مثلا ذائقه زیاد در معرض پرورش است و البته فرقهای دیگر
اینها فقط برای توجه دادن به تفاوت عرف با درک یا فهم یا علم و..مورد اشاره قرار گرفت
سخن اصلی من درباره ی #رب است که به اشتباه اغلب خدا ترجمه کرده اند و چنین نیست
با توجه به قرآن میتوان دانست که برابر نهاد بهتر رب، همان پروردگار است بماند که مفاهیم دیگری نیز در آن مندرج است
پرکاربرد ترین اسم در قرآن الله است با حدود ۲۷۰۲ بار پس از آن رب قرار می گیرد که حدود ۱۰۷۰ بار است و این اهمیت بسامدی رب را نشان میدهد اما نکته ی جالب کاربرد این واژه در جای جای قرآن است
مثلا در آخرین سوره، قاری قرآن پناه میبرد به رب الناس این رب مانند مالک و اله خود خدا نیست ویژگی های بنیادین اوست ربوبیت، مالکیت و الوهیت سه گانه ی بنیادین الله است که دوتای اول به اعتبار میتواند صفت دیگران هم باشد یعنی انسان هم میتواند رب یا مالک شود اما الوهیت خاص ذات اقدس خداست
به هر حال این کاربرد وسیع میتواند بیانگر معانی عمیق هم باشد
رب به صور مختلف درآمده است تا آنجا که در یاد دارم هرگز با «ال» نیامده یکبار نکره ربا آمده و ۴باری جمع اربابا و الباقی اضافه شده به ضمیری که طبعا انسان است ربی، ربک، ربکم ، ربکما و ربانیین وربانیون هم داریم که با توجه به بافت کاربردی احتمالا دانشمندانی مد نظرند که علوم ماوراء طبیعی میدانند
در این اضافه شدن رمزی است اینکه رب باید برای بودنش باید بپیوند به چیزی تنها معنایی ندارد یعنی وجود متصل دارد،مقرون دیگریست طبعا باید #مربوبی باشد که رب معنا بگیرد درحالیکه مفهوم الله چنین نیست او #بی یا #با الله است
برگردیم به حدیث،به سبب اضافه شدن به ضمیر (ه)میفهمیم رب بی نهایت است یعنی به تعداد نفوس و هرکس به خویشتن پی ببرد ربش را شناخته و چون به دهها دلیل خویشتن های ما انسانها متفاوت است رب ما نیز متفاوت خواهد بود
رب آن من هایی فرادستی ماست که سیطره دارد بر ذهن و جانمان و نیروهای پایین دستی اش را پرورش داده، شکل میبخشد
این رب میتواند خواسته و اهداف باشد یا حتا انسانهایی که ما آنها را فراتر از خود مییابیم و در برابرشان کرنش میکنیم، خود را به خدمتشان در می آوریم تا بدیشان برسیم
این کاربرد انسان یا هدف فرادست در قرآن حضور پر رنگ دارد
ابراهیم در خروج از غار و دیدن ستاره و ماه و خورشید نگفت هذا مالکی یا الهی و..
گفت ربی ستاره و ماه و خورشید اهدافی فرادست اند که در سایه طلب و تعلیم و.. میتوان بدیشان رسید و انسان چیزی جز اهدافی که گرامی میدار نیست
ما در سیر به سوی اهدافمان #میشویم و شکل میگیریم.اینکه هدف در قرآن الله است در واقع اشاره به یک بی نهایت بی شکل است چرا که هر نهایت شکل داری که مثل او شویم بت است
برگردیم به #رب. این واژه در آن دسته بافتهای روایی که مربوط به مصر است چنین مفاهیمی را در بر دارد که اشاره شد
رب معادل #سرور، #آقا #آقای_مطلق #اعلی_حضرت majestic و..است
گویا اصطلاحی و معنایی رایج است در مصر مقهور فرعون.اگر بدین شکل واژه معنا شود همه ی دعواهای ناشی از حواس پرتی در سوره ی یوسف حل میشود
وقتی یوسف در رد درخواست تن آمیزی زن میگوید:
👇👇
- سخنی درباره ی سخنی مشهور
احتمالا همه ی ما سخن پرآوازه ای را شنیده ایم که دلالتش داده اند بر خود شناسی و خدا شناسی: من عرف نفسه عرف ربه
حدیث را به پیامبر اکرم یا امیرالمومنین نسبت داده اند و طبعا برخی با استناد به آیات قرآنی آن را معتبر دانسته و اغلب مشهور، اندکی نیز استنادش را رد کرده اند که اینها محمل و محل بحث نیست سخن چیز دیگریست
نخست اینکه برخی بر اساس علم معانی، معنای متضاد شناخت ازین سخن برداشت کرده اند یعنی جمله میگوید:شناخت خویشتن ممکن نیست پس شناخت خدا هم ممکن نیست
اما اغلب در معنای این سخن خویشتن شناسی را نهایتا خدا شناسی دانسته اند
ما نیز همین را مد نظر می آوریم با توضیح دونکته؛
عرف جدای از شناخت، بمعنای بوییدن هم هست و بوی و شناخت در خیلی مواقع یکی هستند
بوی به معنای خبر و آرزو و میل و هوا نیز هست
از #دکترسرگلزایی ارجمند آموخته ام قوه ی شامه بلاواسطه درک میشود یعنی مانند دیگر حواس طبیعی از پردازش گر تالاموس عبور نمیکند مستقیما در لب فورنتال درک میشود که نزدیک مراکز ادراک هیجانی و خاطره ی عاطفی است و بنابراین خیلی سریع چیزهایی را یادآور میشود و عاطفه ی ما را نسبت به پدیده ها زود برمی انگیزد و جهت میدهد(قریب به مضمون)
جز این اختلاف بسیار مهم میتوان فرقهای دیگری را هم برشمرد:
اینکه معمولا حس بویایی در غیاب اتفاق می افتد یعنی موضوع میتواند در معرض چشم و لمس نباشد اما بوی آن را و حضور آن را احساس کنیم از این روست که غالبا مفاهیمی مثل حقیقت و خدا و..به گل تشبیه میشوند که خودشان حاضر نیستند اما بویشان هست و ما با بوبردن به سمتشان می رویم
یا اینکه بو عریان تر از سایر حواس است و در شرایط معمول کمتر از آنها تحت معنای عادت خوگر میشود مثلا ذائقه زیاد در معرض پرورش است و البته فرقهای دیگر
اینها فقط برای توجه دادن به تفاوت عرف با درک یا فهم یا علم و..مورد اشاره قرار گرفت
سخن اصلی من درباره ی #رب است که به اشتباه اغلب خدا ترجمه کرده اند و چنین نیست
با توجه به قرآن میتوان دانست که برابر نهاد بهتر رب، همان پروردگار است بماند که مفاهیم دیگری نیز در آن مندرج است
پرکاربرد ترین اسم در قرآن الله است با حدود ۲۷۰۲ بار پس از آن رب قرار می گیرد که حدود ۱۰۷۰ بار است و این اهمیت بسامدی رب را نشان میدهد اما نکته ی جالب کاربرد این واژه در جای جای قرآن است
مثلا در آخرین سوره، قاری قرآن پناه میبرد به رب الناس این رب مانند مالک و اله خود خدا نیست ویژگی های بنیادین اوست ربوبیت، مالکیت و الوهیت سه گانه ی بنیادین الله است که دوتای اول به اعتبار میتواند صفت دیگران هم باشد یعنی انسان هم میتواند رب یا مالک شود اما الوهیت خاص ذات اقدس خداست
به هر حال این کاربرد وسیع میتواند بیانگر معانی عمیق هم باشد
رب به صور مختلف درآمده است تا آنجا که در یاد دارم هرگز با «ال» نیامده یکبار نکره ربا آمده و ۴باری جمع اربابا و الباقی اضافه شده به ضمیری که طبعا انسان است ربی، ربک، ربکم ، ربکما و ربانیین وربانیون هم داریم که با توجه به بافت کاربردی احتمالا دانشمندانی مد نظرند که علوم ماوراء طبیعی میدانند
در این اضافه شدن رمزی است اینکه رب باید برای بودنش باید بپیوند به چیزی تنها معنایی ندارد یعنی وجود متصل دارد،مقرون دیگریست طبعا باید #مربوبی باشد که رب معنا بگیرد درحالیکه مفهوم الله چنین نیست او #بی یا #با الله است
برگردیم به حدیث،به سبب اضافه شدن به ضمیر (ه)میفهمیم رب بی نهایت است یعنی به تعداد نفوس و هرکس به خویشتن پی ببرد ربش را شناخته و چون به دهها دلیل خویشتن های ما انسانها متفاوت است رب ما نیز متفاوت خواهد بود
رب آن من هایی فرادستی ماست که سیطره دارد بر ذهن و جانمان و نیروهای پایین دستی اش را پرورش داده، شکل میبخشد
این رب میتواند خواسته و اهداف باشد یا حتا انسانهایی که ما آنها را فراتر از خود مییابیم و در برابرشان کرنش میکنیم، خود را به خدمتشان در می آوریم تا بدیشان برسیم
این کاربرد انسان یا هدف فرادست در قرآن حضور پر رنگ دارد
ابراهیم در خروج از غار و دیدن ستاره و ماه و خورشید نگفت هذا مالکی یا الهی و..
گفت ربی ستاره و ماه و خورشید اهدافی فرادست اند که در سایه طلب و تعلیم و.. میتوان بدیشان رسید و انسان چیزی جز اهدافی که گرامی میدار نیست
ما در سیر به سوی اهدافمان #میشویم و شکل میگیریم.اینکه هدف در قرآن الله است در واقع اشاره به یک بی نهایت بی شکل است چرا که هر نهایت شکل داری که مثل او شویم بت است
برگردیم به #رب. این واژه در آن دسته بافتهای روایی که مربوط به مصر است چنین مفاهیمی را در بر دارد که اشاره شد
رب معادل #سرور، #آقا #آقای_مطلق #اعلی_حضرت majestic و..است
گویا اصطلاحی و معنایی رایج است در مصر مقهور فرعون.اگر بدین شکل واژه معنا شود همه ی دعواهای ناشی از حواس پرتی در سوره ی یوسف حل میشود
وقتی یوسف در رد درخواست تن آمیزی زن میگوید:
👇👇
#یادداشت_های_پریشانی
- ماه رمضان، فضل چهلساله و نرگس مستانه
(بانگاهی به یادداشت #من_خطاکردم و.. #دکترمحمدرضاسرگلزایی)
- در دقیقترین تعریف انسان بسیارانی گفتهاند:
«موجود درحال #شدن»
- ما در کنار تبار ژنتیکی، فرهنگی و..
نهایتن محصول #مکان_زمان خویشیم و درآنچه #میشویم #زمینه_و_زمانهمان بسیار مهم است
- ده دوازهساله بودم که نخستین روزهی کاملم را گرفتم.البته قبل ازغروب بهزحمت سرپا میایستادم.در روزه گرفتن هیچ اجباری درکار نبود.اگر پدر گهگاه اصرار میکرد، مادر میانههای روز غذایی به ما میداد که «هنوز برای شما زود است کودکید و نوجوان و فعالیتتان زیاد، باید آب و غذا بخورید و..»
و ما بهدلخواه روزه را نیز میآزمودیم. خواندن نماز و قرآن را از همان پنجشش سالهگی بیش و کم آغاز کرده بودیم
با اینهمه ما خانوادهای مذهبی در معنای #رسمیاش نبودیم.(گویا به غریزه دریافته بودیم هرچیزی که رسمی شود تباه میشود) پدر و مادر بسیار اهل رفت و آمد بودند اما با مذهب-رسمیهای فامیل بهخصوص دوسه تا آخوند اصلن رفت و آمد نداشتیم مگر اعیاد آنهم یکی دو ساعت و..
نزد ما دین چیزی بود مربوط خود آدم، به هیچکس هم ربطی نداشت و اگر ربطش میدادی متظاهر فریبکاری بودی که دنبال منفعتی..
این مرزبندی را من بعینه در یاد دارم
ازجایی بهبعد پدر در جلسات قرآن و عزاداری و.. شرکتنکرد اما مانع ما هم نمیشد.فقط آن وسطها چیزکی میگفت:
مراقب باش اینها دکان است و ربط چندانی به خدا و پیغمبر و..ندارد و میخواند:
«بهشت آنجاست کآزاری نباشد
کسی را با کسی کاری نباشد»
این انذارها از همان آغاز بسیار کمک حال ما شد؛
ما هرگز اسیر گفتمان «ما حقیم و دیگری باطل» نشدیم
یا وقتی در آخرشب یک تاسوعا به چشم دیدم که بانیان هیأت «چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند»کلن منکر دین و آیینهاو.. نشدم بلکه افتادم درپی چیستیها و چهگونهگیها و چرایی ِ هرآنچه میدیدم
منابع چه بود؟
کتابخانهی کوچک عمو، مجلات ِدانستنیها، دانشمند،جوانان امروز،اطلاعات(کیهان را درعمرم هرگز نخریدم جز یکیدوبار به اجبار) نویسندهگان ما کهها بودند؟
- بهرنگی، بزرگ علوی، صادق هدایت، جلال و سیمین، مطهری، محمود حکیمی،شریعتی، م.اعتمادی، پرویز قاضیسعید،احمد محققی بازپرس ویژهی قتل،جک لندن،بالزاک، دیکنز، آگاتا کریستی و..
کمکم این آخریها حذف شدند چون با آن اولیها افتادیم در جهان مترلینک، گورویچ، سارتر، کامو، ژید، چخوف، داستایوسکی و.. مجله هم کمکم شد فیلم، کیهان فرهنگی،آدینه، کلک، سخن،ادبستان و بعدها کیان و سینما و سینما..
راستی برای من ناصرخسرو، فردوسی، سعدی، مثنوی و حافظ هم همیشه پای ثابت بودند
و کی باور میکند تمام این #بیقراریها که برمیشمرم برای همنسلان اهل جستوجویام تا حولوحوش بیستسالهگی بود؟
در کنار همهی این بیقراریها هم دین آزادهگان برقرار بود و هم رعایت آیینها درکنار بیزاری از تمام آنانکه توهم خودحقپنداری داشتند و بعدها خودخداپندار شدند
- از رمضان آن دهدوازده سالگی تا رمضان امسال چهل سال گذشته.طبعن دراین چهلسال جان ما همان جان جستجوگر خواهندهای است که باور دارد حقیقت آینهای است شکسته بر صخرهی #هست و هرکس چیزکی از آن را گرفته به دست و چه خام و جاهل و یا زبلخان است کسیکه فریاد میزند «حق همین است که من میبینم»
- حالا از منظر منی که همنسلان خویش را کمی میشناسد میگویم: کجای این جستوجوی بی#خضر قابل سرزنش است و خطا کجاست تا ازش عذر بخواهم؟
عجله نکنید در این جستوجو و نیز در سالها ارتباط با دیگران در مقام دانش آموز و معلم و.. قطعن اشتباههایی داشتهایم اما نکته اینجاست درین مسیر #پاردُم ما بزرگتر نشده آقا، درین راه بهعمد و برنامه کسی را فریب ندادیم بانو، در این برآمدنها دیگری و دیگران را نردبان نکردیم پسرم، دراین شدنها عرض و مالی نیندوختیم دخترم،چرا که همان آغاز حافظ(قهرمان زندهگی من) گفت:
- عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت
هرکه این آب خورد رخت به دریا فکنش
- حالا منِ میانسال که بارش برف بر روی و مویام روزبهروز شدیدتر میشود،چهل سال است بیتاب و بیقرار،خویش را بردوش میکشم و از سنگلاخ مهیب ِ بودن(آن هم در مقطعحساسکنونی)عبورمیدهم تا اسیر منجلاب رکود و سکون ِ #خودبرترپنداری نشوم
آن نوجوان دههی مهیب شصت و جوان دهههای هفتاد وهشتاد در میانسالی دههی نود چیزها دیده که هر ایمانی را به باد میدهد
حالا وقتی در چهلمین سال آن روزهی نخست حافظ باز میکنم:
علم و فضلی که به چل سال دلم جمعآورد
ترسم آن نرگس مستانه به یغما ببرد
- بهگمانم مای دراین زمینه و زمانه زیسته خطایی نکردیم. در این سلوک تنهاوش اشتباه کردهایم و پوزش هم میطلبیم اما شمایان که از پس ما میآیید یادتان باشد ما از کدام دوزخ میگذشتیم
دوزخی که امید است نسل پس از ما...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
- ماه رمضان، فضل چهلساله و نرگس مستانه
(بانگاهی به یادداشت #من_خطاکردم و.. #دکترمحمدرضاسرگلزایی)
- در دقیقترین تعریف انسان بسیارانی گفتهاند:
«موجود درحال #شدن»
- ما در کنار تبار ژنتیکی، فرهنگی و..
نهایتن محصول #مکان_زمان خویشیم و درآنچه #میشویم #زمینه_و_زمانهمان بسیار مهم است
- ده دوازهساله بودم که نخستین روزهی کاملم را گرفتم.البته قبل ازغروب بهزحمت سرپا میایستادم.در روزه گرفتن هیچ اجباری درکار نبود.اگر پدر گهگاه اصرار میکرد، مادر میانههای روز غذایی به ما میداد که «هنوز برای شما زود است کودکید و نوجوان و فعالیتتان زیاد، باید آب و غذا بخورید و..»
و ما بهدلخواه روزه را نیز میآزمودیم. خواندن نماز و قرآن را از همان پنجشش سالهگی بیش و کم آغاز کرده بودیم
با اینهمه ما خانوادهای مذهبی در معنای #رسمیاش نبودیم.(گویا به غریزه دریافته بودیم هرچیزی که رسمی شود تباه میشود) پدر و مادر بسیار اهل رفت و آمد بودند اما با مذهب-رسمیهای فامیل بهخصوص دوسه تا آخوند اصلن رفت و آمد نداشتیم مگر اعیاد آنهم یکی دو ساعت و..
نزد ما دین چیزی بود مربوط خود آدم، به هیچکس هم ربطی نداشت و اگر ربطش میدادی متظاهر فریبکاری بودی که دنبال منفعتی..
این مرزبندی را من بعینه در یاد دارم
ازجایی بهبعد پدر در جلسات قرآن و عزاداری و.. شرکتنکرد اما مانع ما هم نمیشد.فقط آن وسطها چیزکی میگفت:
مراقب باش اینها دکان است و ربط چندانی به خدا و پیغمبر و..ندارد و میخواند:
«بهشت آنجاست کآزاری نباشد
کسی را با کسی کاری نباشد»
این انذارها از همان آغاز بسیار کمک حال ما شد؛
ما هرگز اسیر گفتمان «ما حقیم و دیگری باطل» نشدیم
یا وقتی در آخرشب یک تاسوعا به چشم دیدم که بانیان هیأت «چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند»کلن منکر دین و آیینهاو.. نشدم بلکه افتادم درپی چیستیها و چهگونهگیها و چرایی ِ هرآنچه میدیدم
منابع چه بود؟
کتابخانهی کوچک عمو، مجلات ِدانستنیها، دانشمند،جوانان امروز،اطلاعات(کیهان را درعمرم هرگز نخریدم جز یکیدوبار به اجبار) نویسندهگان ما کهها بودند؟
- بهرنگی، بزرگ علوی، صادق هدایت، جلال و سیمین، مطهری، محمود حکیمی،شریعتی، م.اعتمادی، پرویز قاضیسعید،احمد محققی بازپرس ویژهی قتل،جک لندن،بالزاک، دیکنز، آگاتا کریستی و..
کمکم این آخریها حذف شدند چون با آن اولیها افتادیم در جهان مترلینک، گورویچ، سارتر، کامو، ژید، چخوف، داستایوسکی و.. مجله هم کمکم شد فیلم، کیهان فرهنگی،آدینه، کلک، سخن،ادبستان و بعدها کیان و سینما و سینما..
راستی برای من ناصرخسرو، فردوسی، سعدی، مثنوی و حافظ هم همیشه پای ثابت بودند
و کی باور میکند تمام این #بیقراریها که برمیشمرم برای همنسلان اهل جستوجویام تا حولوحوش بیستسالهگی بود؟
در کنار همهی این بیقراریها هم دین آزادهگان برقرار بود و هم رعایت آیینها درکنار بیزاری از تمام آنانکه توهم خودحقپنداری داشتند و بعدها خودخداپندار شدند
- از رمضان آن دهدوازده سالگی تا رمضان امسال چهل سال گذشته.طبعن دراین چهلسال جان ما همان جان جستجوگر خواهندهای است که باور دارد حقیقت آینهای است شکسته بر صخرهی #هست و هرکس چیزکی از آن را گرفته به دست و چه خام و جاهل و یا زبلخان است کسیکه فریاد میزند «حق همین است که من میبینم»
- حالا از منظر منی که همنسلان خویش را کمی میشناسد میگویم: کجای این جستوجوی بی#خضر قابل سرزنش است و خطا کجاست تا ازش عذر بخواهم؟
عجله نکنید در این جستوجو و نیز در سالها ارتباط با دیگران در مقام دانش آموز و معلم و.. قطعن اشتباههایی داشتهایم اما نکته اینجاست درین مسیر #پاردُم ما بزرگتر نشده آقا، درین راه بهعمد و برنامه کسی را فریب ندادیم بانو، در این برآمدنها دیگری و دیگران را نردبان نکردیم پسرم، دراین شدنها عرض و مالی نیندوختیم دخترم،چرا که همان آغاز حافظ(قهرمان زندهگی من) گفت:
- عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت
هرکه این آب خورد رخت به دریا فکنش
- حالا منِ میانسال که بارش برف بر روی و مویام روزبهروز شدیدتر میشود،چهل سال است بیتاب و بیقرار،خویش را بردوش میکشم و از سنگلاخ مهیب ِ بودن(آن هم در مقطعحساسکنونی)عبورمیدهم تا اسیر منجلاب رکود و سکون ِ #خودبرترپنداری نشوم
آن نوجوان دههی مهیب شصت و جوان دهههای هفتاد وهشتاد در میانسالی دههی نود چیزها دیده که هر ایمانی را به باد میدهد
حالا وقتی در چهلمین سال آن روزهی نخست حافظ باز میکنم:
علم و فضلی که به چل سال دلم جمعآورد
ترسم آن نرگس مستانه به یغما ببرد
- بهگمانم مای دراین زمینه و زمانه زیسته خطایی نکردیم. در این سلوک تنهاوش اشتباه کردهایم و پوزش هم میطلبیم اما شمایان که از پس ما میآیید یادتان باشد ما از کدام دوزخ میگذشتیم
دوزخی که امید است نسل پس از ما...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹