#دیدگاه
#جهان ازانسان بارور میشود
من ایمان دارم #زمین آیینه ی رفتارهای آدمیان است چرا که انسان، روح جهان است
#گیتی زنی است وشویش انسان
این شوهر هرطور رفتار کند پاسخش را از #زنش میگیرد
اگرجهان زخمی است انسان برپیکرش زخم زده است
مهمتر از آن نوع زندگی و خورد و خوراک و.. ما نطفه هایی متفاوت در بطن جهان میکارد
اگرجهان امروز ترس میزاید و تنهایی ازآن روست که ما زهدان جهان را به جهل وکین وستیز آبستن کرده ایم
اگر هستی برسر #قهرست ماییم که #تخم_قهر را چون زهرابه های تباهی در رحمش ریخته ایم وحالا هیولاهایی را تحویل میگیریم که چکیده ی بیرون انداخته ی خودماست
سخن بسیار است واینها محصول خاطره ای است که برای جوانترها #افسانه مینماید
۱۲-۱۰ ساله بودم(اوایل دهه ی شصت) مادر پولی داد که یک کیلوگردو بخر
پیرمرد سنگ یک کیلویی را گذاشت شاهینهای ترازو روبروی هم ایستادند کفه ی گردوها کمی پایین تر میامد #پیرمرد دست برد درکیسه ی گردو مشتی گردو (هفت هشتا) ریخت روی گردوها تاکفه ی من سنگین تر شود
گفتم:آقا اینکه بیشترشد
گفت:شایدچندتا گردو پوک باشه تو پول گردو دادی نه پوست گردو
امروز هم گردو گرفتم
باقیش را خودتان میدانید
@Niyazestanbarani
#جهان ازانسان بارور میشود
من ایمان دارم #زمین آیینه ی رفتارهای آدمیان است چرا که انسان، روح جهان است
#گیتی زنی است وشویش انسان
این شوهر هرطور رفتار کند پاسخش را از #زنش میگیرد
اگرجهان زخمی است انسان برپیکرش زخم زده است
مهمتر از آن نوع زندگی و خورد و خوراک و.. ما نطفه هایی متفاوت در بطن جهان میکارد
اگرجهان امروز ترس میزاید و تنهایی ازآن روست که ما زهدان جهان را به جهل وکین وستیز آبستن کرده ایم
اگر هستی برسر #قهرست ماییم که #تخم_قهر را چون زهرابه های تباهی در رحمش ریخته ایم وحالا هیولاهایی را تحویل میگیریم که چکیده ی بیرون انداخته ی خودماست
سخن بسیار است واینها محصول خاطره ای است که برای جوانترها #افسانه مینماید
۱۲-۱۰ ساله بودم(اوایل دهه ی شصت) مادر پولی داد که یک کیلوگردو بخر
پیرمرد سنگ یک کیلویی را گذاشت شاهینهای ترازو روبروی هم ایستادند کفه ی گردوها کمی پایین تر میامد #پیرمرد دست برد درکیسه ی گردو مشتی گردو (هفت هشتا) ریخت روی گردوها تاکفه ی من سنگین تر شود
گفتم:آقا اینکه بیشترشد
گفت:شایدچندتا گردو پوک باشه تو پول گردو دادی نه پوست گردو
امروز هم گردو گرفتم
باقیش را خودتان میدانید
@Niyazestanbarani
#زندگی_در_دهان_مرگ
#یادداشت_روز
این روزها دوباره #ایران افتاده در تنگنایی دیگر. آنان که اهل کوه و صعود هستند میدانند هرچه بالاتر میروی کار سخت تر میشود. گامها کندتر، نفس زدنها و ثپش قلبها بیشتر و... آدمی خسته تر...
من نیز دیگر کاری به حاکمیت ندارم فقط برایم یک مفهوم وجود دارد و آن #ایران است و پرواضح است ایران در تمامت #گیتی_مینوی خویش است با همه ی پیشینه ی فرهنگ و اخلاق و دین و معرفت و...
مدتی است( مثل اغلب گذرهای تاریخی) که ما جلوتر ازحاکمان گام برمیداریم. حاکمانی که در طول تاریخ بجای همپای ملت شدن خواستند #ملة ( درمفهوم قرآنی اش را) با خود همراه کنند و بعد که نشد چوب لای چرخ ملت شدند و مگر میتوان که ملتی را متوقف کرد ملتی که تجلی اراده ی خداوند هستند در عالم خاک..
حوادث این روزها بیشک از مناظر بسیارقابل تحلیل و تفسیر است. بعنوان یکی از همین ملت دوسه برداشتم را مینویسم.
۱- ما انسانها همیشه ی خدا در دهان مرگ زندگی می کنیم فقط گهگاه بهانه ای، این جایگاه را برای اکثریت آشکار میکند، مرگ عزیزی،حادثه ای بشرساخته، واقعه ای طبیعی و.. ما را تکان میدهد که؛ عجب! حیات همه ی موجودات به پفی بند است. بعد مدتی آهسته تر میشویم و مهربان تر، بیشتر احوال عزیزانمان را می پرسیم و دست به خیر میشویم و... در حالیکه این # موقع ذاتی و لاینفک وجودی انسان است و این راز شگفت و محال زندگی انسان است. ما همیشه در کام مرگ میروییم، سبز میشویم میوه میدهیم و در کام مرگ محو میشویم فقط فرزانگانند که لحظه ی کوتاه این گونه بودن را جاودان میکنند با ساختن خاطره ای از جنس نور تا تاریکی مرگ را به ریشخند بگیرند که اصالت با زندگی است. ما ایرانیان این نور را در مهر یافته ایم. هیچ زبان و اندیشه ای در جهان نام واحدی ندارد که هم بر خورشید بگذارد ( تعیّن روشن پاکی و پاسدار پیمان عشق در آسمان) هم مهر را به معنای عشق بگید در جهان انسان و هم نام ماهی باشد بر شولای زمان و نهایتا #مهر و #مهرپرستی بشود آیینش..آری کشف این جهان که من #تاریخ_آینده اش نامیده ام ما ایرانیان را نیروی بیشتر خواهد داد که در قامت یک فرد یا یک ملت از تمامی #عقبه های طاقت فرسا بگذریم..
۲- اینکه هنوز اکثریت مردم ایران در برابر اتفاقات سال ۱۳۹۸ رفتاری واحد داشته اند، نشان میدهند پیوندهای ناگسستنی #ملت_ایران به لطف خدا مستحکم است و پایدار همدلی ها در کمک به سیل در لرستان و سیستان و بلوچستان و... ناراحتی و اندوه اکثریت از وقایع سیاه آبان ماه، زیر تابوت کسی رفتن که ملت او را مدافع خویش میدانست، غم و خشم و اعتراض به اسقاط نابخردانه ی یک هواپیما، همسویی بیش تر از ۶۰% ملت در نرفتن پای صندوق رای ( بیش از ۷۵%در شهرهایی که مفهوم شهر درشان بیشتر متجلی است) و این روزها همدمی ها و همدلی های اکثریت در گذر از گردنه ی یک بیماری همه گیر...
( گردنه ای که بدست چینیها و سبک زندگیشان ایجاد شده و با ندانمکاری، پنهانکاری و بی لیاقتی داخلیها مین گذاری شده)..
آری این میان همیشه اقلیتی پرسر وصدا هستند که نوایشان دیگر است اما اکثریت مردم در طول تاریخ راه نور برگزیده اند و نوای مهر نواخته اند.
۳- به گمانم محصول ۱و ۲ میشود اتمام حجت خدا و خلق خدا با حاکمیت..
مملکت را یک نفر یا یک گروه نمیتواند حتا به کمترین میزان رضایت برساند. بهشت رضایت و کامیابی اگر ساخته بشود باید به دست تک تک انسانهای یم جامعه باشد.
یادمان باشد دژ_بهشتی که ایرانیان در دهه ی شصت ساختند در برابر بسیاری از دشمنان ایران چگونه ساخته شد، یکی جان میگذاشت در میان و پیرزنی دو عدد تخم مرغ که قوت لایموت دو روزش بود اینچنین بود که با تمام دردها و ندانمکاریهای همان ایام بهشتی داشتیم که حتا آنانکه ندیده اندش آرزویش می کنند.
بهشتی که مردم ساخته بودند در دهان مرگ..
چه کنیم ایران همیشه معنا و جایگایگهش میان بوده است مثل انسان.. و در این میان که دهان مرگ است #زندگی را ساخته.. زندگی ای که مفهومش در #مهر و #مهر و #مهر است..
الحمد لله اولا و آخرا
همیشه-جستجوگر-محسن-یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_روز
این روزها دوباره #ایران افتاده در تنگنایی دیگر. آنان که اهل کوه و صعود هستند میدانند هرچه بالاتر میروی کار سخت تر میشود. گامها کندتر، نفس زدنها و ثپش قلبها بیشتر و... آدمی خسته تر...
من نیز دیگر کاری به حاکمیت ندارم فقط برایم یک مفهوم وجود دارد و آن #ایران است و پرواضح است ایران در تمامت #گیتی_مینوی خویش است با همه ی پیشینه ی فرهنگ و اخلاق و دین و معرفت و...
مدتی است( مثل اغلب گذرهای تاریخی) که ما جلوتر ازحاکمان گام برمیداریم. حاکمانی که در طول تاریخ بجای همپای ملت شدن خواستند #ملة ( درمفهوم قرآنی اش را) با خود همراه کنند و بعد که نشد چوب لای چرخ ملت شدند و مگر میتوان که ملتی را متوقف کرد ملتی که تجلی اراده ی خداوند هستند در عالم خاک..
حوادث این روزها بیشک از مناظر بسیارقابل تحلیل و تفسیر است. بعنوان یکی از همین ملت دوسه برداشتم را مینویسم.
۱- ما انسانها همیشه ی خدا در دهان مرگ زندگی می کنیم فقط گهگاه بهانه ای، این جایگاه را برای اکثریت آشکار میکند، مرگ عزیزی،حادثه ای بشرساخته، واقعه ای طبیعی و.. ما را تکان میدهد که؛ عجب! حیات همه ی موجودات به پفی بند است. بعد مدتی آهسته تر میشویم و مهربان تر، بیشتر احوال عزیزانمان را می پرسیم و دست به خیر میشویم و... در حالیکه این # موقع ذاتی و لاینفک وجودی انسان است و این راز شگفت و محال زندگی انسان است. ما همیشه در کام مرگ میروییم، سبز میشویم میوه میدهیم و در کام مرگ محو میشویم فقط فرزانگانند که لحظه ی کوتاه این گونه بودن را جاودان میکنند با ساختن خاطره ای از جنس نور تا تاریکی مرگ را به ریشخند بگیرند که اصالت با زندگی است. ما ایرانیان این نور را در مهر یافته ایم. هیچ زبان و اندیشه ای در جهان نام واحدی ندارد که هم بر خورشید بگذارد ( تعیّن روشن پاکی و پاسدار پیمان عشق در آسمان) هم مهر را به معنای عشق بگید در جهان انسان و هم نام ماهی باشد بر شولای زمان و نهایتا #مهر و #مهرپرستی بشود آیینش..آری کشف این جهان که من #تاریخ_آینده اش نامیده ام ما ایرانیان را نیروی بیشتر خواهد داد که در قامت یک فرد یا یک ملت از تمامی #عقبه های طاقت فرسا بگذریم..
۲- اینکه هنوز اکثریت مردم ایران در برابر اتفاقات سال ۱۳۹۸ رفتاری واحد داشته اند، نشان میدهند پیوندهای ناگسستنی #ملت_ایران به لطف خدا مستحکم است و پایدار همدلی ها در کمک به سیل در لرستان و سیستان و بلوچستان و... ناراحتی و اندوه اکثریت از وقایع سیاه آبان ماه، زیر تابوت کسی رفتن که ملت او را مدافع خویش میدانست، غم و خشم و اعتراض به اسقاط نابخردانه ی یک هواپیما، همسویی بیش تر از ۶۰% ملت در نرفتن پای صندوق رای ( بیش از ۷۵%در شهرهایی که مفهوم شهر درشان بیشتر متجلی است) و این روزها همدمی ها و همدلی های اکثریت در گذر از گردنه ی یک بیماری همه گیر...
( گردنه ای که بدست چینیها و سبک زندگیشان ایجاد شده و با ندانمکاری، پنهانکاری و بی لیاقتی داخلیها مین گذاری شده)..
آری این میان همیشه اقلیتی پرسر وصدا هستند که نوایشان دیگر است اما اکثریت مردم در طول تاریخ راه نور برگزیده اند و نوای مهر نواخته اند.
۳- به گمانم محصول ۱و ۲ میشود اتمام حجت خدا و خلق خدا با حاکمیت..
مملکت را یک نفر یا یک گروه نمیتواند حتا به کمترین میزان رضایت برساند. بهشت رضایت و کامیابی اگر ساخته بشود باید به دست تک تک انسانهای یم جامعه باشد.
یادمان باشد دژ_بهشتی که ایرانیان در دهه ی شصت ساختند در برابر بسیاری از دشمنان ایران چگونه ساخته شد، یکی جان میگذاشت در میان و پیرزنی دو عدد تخم مرغ که قوت لایموت دو روزش بود اینچنین بود که با تمام دردها و ندانمکاریهای همان ایام بهشتی داشتیم که حتا آنانکه ندیده اندش آرزویش می کنند.
بهشتی که مردم ساخته بودند در دهان مرگ..
چه کنیم ایران همیشه معنا و جایگایگهش میان بوده است مثل انسان.. و در این میان که دهان مرگ است #زندگی را ساخته.. زندگی ای که مفهومش در #مهر و #مهر و #مهر است..
الحمد لله اولا و آخرا
همیشه-جستجوگر-محسن-یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشتهای_پریشانی
به روایت آفرینش و نخستین انسان فکر میکنم و هربار چیزی بر من آشکار میشود.
داشتم به مخرب ترین عمل انسان فکر میکردم و یاد #ابلیس مرا دوباره برد به سرآغاز..
در آن ازلیت بی زمان که همه چیز از جنس معنا بود و مینو ، دوگانه ی #انسان_ابلیس به من گفت که #ابلیس نخستین سرنمون #سانسورچی است او وقتی در برابر چیزی قرار گرفت که خوش نمی داشت ، علم انکار برافراشت. انکار در واقع نادیده انگاشتن بود و #حذف یک چیز دست کم در ساحت ذهن، فکر، خیال یا ... #معنا
اما چون نمی توان چیزی را در مینو حذف کرد او قولش را با لام تاکید به آینده احاله کرد لأغوینهم اجمعین...
بعد و وقتی که آن معانی #پیکر_مند شدند، آدم و حوا در زمین زایش را تجربه کردند.
آن مینو در #گیتی مجسم و متجسد شد. و چندی بعد دوباره دوگانه ای پدیدار آمد.
#قابیل برادر خویش را خوش نمی داشت و.. عرصه ی #وجود که باشد، امکان حذف هم هست.
بنابراین، این شکل متجسد ابلیس، اینجا و در #عالم_موجود ، می توانست برادر را #همتبار خود را #سانسور کند و او را سانسور کرد.
اما دریغا و دردا با تن باقی مانده چه بایدش کرد؟!
حیران در درد و نفرینی جان فرسا که فقط #قابیلش میفهمد، نعش سند محذوف را به دوش می کشید و پای کشان و لرزان با دهانی تلخ و شور و تنی بی رمق، روز به شب می رساند و شب به روز..
تا #کلاغ آمد و شیوه ی پنهان کردن مورد حذف شده را به او آموخت..
کسی چه می داند آهی که #قابیل کشید چه بود و چگونه بود آن گاه؟!
که باید شیوه ی نهان_داشت را از مرغی می آموخت مرغی از آن سان که...
#قابیل نعش #تای دیگر خویش را نهان کرد.. اما گمان من این است که او ، هنوز معنای این نعش را که خون آلوده نیز هست، نتوانسته از دوش جان بردارد و... همچنان در افقهای بی کران با همان دهان سنگ شده در تلخی و شوری بی پایان ..چنانکه احساس میکنی خون در دهان می چرخانی و هی دست میبری به دهان و جلوی دیدگان می گیری که نمی توانی اب دهان بریزی بر خاک ببینیش که خونی نیست اما تو با دهانی خشک هی مزه مزه اش می کنی و...
-هیهات هیهات برادرکم برادرکم چه میکشی تو قابیل ؟!
و کدام عذاب الیم جانکاه تر از این؟!..
باری پدیده ی شگفتی است #سانسور همان #حذف...
و سر در این معنا داشتم که باز دریافت دیگری ویران ترم کرد؛
انسان شگفت ترین است چون اهل حذف است اما شگفت تر از خود حذف شیوه ی حذف است این چه موجودی است که توانایی اش در نابودی تا اینهمه بی انتهاست؟
چرا!؟
زیرا انسان، در حذف، آن تواناترین است که می تواند برای حذف یک #چیز خود آن #چیز را #ابزار کند. او میتواند با انسان ، انسان را با خود ، خود را ، با خدا ، خدا را حذف کند...
نمی تواند؟!
میتواند می دانید چرا؟!
چون این کامل ترین نوع حذف است و انسان این را آموخته ، چیزی که هرگز در مخیله ی هیچ کلاغ نمی گنجد...
#محسن_بارانی بهمن ۱۳۹۹
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
به روایت آفرینش و نخستین انسان فکر میکنم و هربار چیزی بر من آشکار میشود.
داشتم به مخرب ترین عمل انسان فکر میکردم و یاد #ابلیس مرا دوباره برد به سرآغاز..
در آن ازلیت بی زمان که همه چیز از جنس معنا بود و مینو ، دوگانه ی #انسان_ابلیس به من گفت که #ابلیس نخستین سرنمون #سانسورچی است او وقتی در برابر چیزی قرار گرفت که خوش نمی داشت ، علم انکار برافراشت. انکار در واقع نادیده انگاشتن بود و #حذف یک چیز دست کم در ساحت ذهن، فکر، خیال یا ... #معنا
اما چون نمی توان چیزی را در مینو حذف کرد او قولش را با لام تاکید به آینده احاله کرد لأغوینهم اجمعین...
بعد و وقتی که آن معانی #پیکر_مند شدند، آدم و حوا در زمین زایش را تجربه کردند.
آن مینو در #گیتی مجسم و متجسد شد. و چندی بعد دوباره دوگانه ای پدیدار آمد.
#قابیل برادر خویش را خوش نمی داشت و.. عرصه ی #وجود که باشد، امکان حذف هم هست.
بنابراین، این شکل متجسد ابلیس، اینجا و در #عالم_موجود ، می توانست برادر را #همتبار خود را #سانسور کند و او را سانسور کرد.
اما دریغا و دردا با تن باقی مانده چه بایدش کرد؟!
حیران در درد و نفرینی جان فرسا که فقط #قابیلش میفهمد، نعش سند محذوف را به دوش می کشید و پای کشان و لرزان با دهانی تلخ و شور و تنی بی رمق، روز به شب می رساند و شب به روز..
تا #کلاغ آمد و شیوه ی پنهان کردن مورد حذف شده را به او آموخت..
کسی چه می داند آهی که #قابیل کشید چه بود و چگونه بود آن گاه؟!
که باید شیوه ی نهان_داشت را از مرغی می آموخت مرغی از آن سان که...
#قابیل نعش #تای دیگر خویش را نهان کرد.. اما گمان من این است که او ، هنوز معنای این نعش را که خون آلوده نیز هست، نتوانسته از دوش جان بردارد و... همچنان در افقهای بی کران با همان دهان سنگ شده در تلخی و شوری بی پایان ..چنانکه احساس میکنی خون در دهان می چرخانی و هی دست میبری به دهان و جلوی دیدگان می گیری که نمی توانی اب دهان بریزی بر خاک ببینیش که خونی نیست اما تو با دهانی خشک هی مزه مزه اش می کنی و...
-هیهات هیهات برادرکم برادرکم چه میکشی تو قابیل ؟!
و کدام عذاب الیم جانکاه تر از این؟!..
باری پدیده ی شگفتی است #سانسور همان #حذف...
و سر در این معنا داشتم که باز دریافت دیگری ویران ترم کرد؛
انسان شگفت ترین است چون اهل حذف است اما شگفت تر از خود حذف شیوه ی حذف است این چه موجودی است که توانایی اش در نابودی تا اینهمه بی انتهاست؟
چرا!؟
زیرا انسان، در حذف، آن تواناترین است که می تواند برای حذف یک #چیز خود آن #چیز را #ابزار کند. او میتواند با انسان ، انسان را با خود ، خود را ، با خدا ، خدا را حذف کند...
نمی تواند؟!
میتواند می دانید چرا؟!
چون این کامل ترین نوع حذف است و انسان این را آموخته ، چیزی که هرگز در مخیله ی هیچ کلاغ نمی گنجد...
#محسن_بارانی بهمن ۱۳۹۹
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_های_پریشانی
#این_راه_بینهایت
- گفت شربتی که ما برای پیلان ساخته باشیم..
#باطن_گرایی را بنیادین ترین و بزرگترین نظریه ی زیسته ی ایرانیان در طول تاریخ میدانم.
باور و ایده ای که هزاران سال پیش در تقسیم جهان در #مینو و #گیتی تجلی یافته بود و هر بار به شکلی بت عیار برآمد.
گاه شد غیب و شهادت و گاه در معنا و لفظ خود را نشان داد( هم آوایی معنوی و مینوی بد نیست) حتا پس از اسلام قدرتمند ترین و پرنفوذ ترین اقلیت مذهبی را شکل داد و در قامت شاخه های گوناگون شیعه نمود یافت زیرا قایل به باطن بودن کسی را بر می انگیزد که پی امام و ولی و دستگیر و.. برود که همان پیر آیین مهر است و..
این توجه به بواطن البته مخصوص شیعه نیست همه ی مسلمانان به درجاتی حول این محور می چرخند اما باشندگان و پروردگان ایران سماعشان بیشتر و پر رنگ تر است.
نکته اینکه اولا مینو به معنای نیک نیست که گیتی پست تلقی بشود ( آنچه که مثلا در دنیا و اخری داریم) همه چیز مینویی دارد حتا اهریمن ( انگره مینو) دوم اینکه اشتباه نروید بحث توصیفی است. اینکه این باور میوه های زندگی بخش دارد ، اگر درست فهمیده شود و نیز چشمه های کشنده ی زهرآلود میزاید اگر درست دریافت نشود بحثی دیگر است.
باری بعدها معرفت اندیشان ایران از فاصله ی هجده هزار عالمی تا حقیقت گفتند و گفتند حق تعالی را حجاب هایی است از ظلمت و حجابهایی از نور.. و این توجه دادن به آن نکته است که در زندگی هیچ رسیدنی نیست فقط یک #حقیقت با ماست و آن #راه است و معنای راه #رفتن است. در آیین های مزد یسنایی و طبعا پیش از آن میگفتیم در جهان راه یکی است و آن راستی است و از قرآن میشنویم : اهدنا الصراط المستقیم..
مولانا می گوید:
همچو مستسقی کز آبش سیر نیست
بر هرآنچه یافتی بالله مه ایست
بی نهایت حضرت است این بارگاه
صدر تو راه است هین بگزین راه
من غلام آنکه اندر هر رباط
خویش را واصل نداند بر سماط..
هیچ صدری برای انسان متصور نیست .. کسی که بر صدر بنشیند و گمان کند که تمام شده براستی که تمام شده..
این باور اگر در جان بنشیند و بروید و پا بگیرد جهان انسان را دگرگون خواهد کرد. بزرگترین ویژگی چنین انسان در حال حرکتی زایندگی خواهد بود. عدم توقف در یک دریافت و راضی نشدن به فهم یک حقیقت او را همیشه روان و تازه خواهد کرد چرا که اگر روان نباشی و تازه بتی بیش نیستی و سزاوار شکستن..
آنچه ابراهیم را پدر پیامبران کرده به گمانم همین #مهاجر بودن است. او از کودکی اهل هجرت است.(ر.ک به زندگی ابراهیم) باقی پیامبران نیز چنین اند. اما ابراهیم سرنمون دیگری است. او وقتی از غار بیرون می آید هیچ ابایی ندارد که نوری اندک را بپرستد گیرم نور ستاره ای در دور دست اما همینکه نور بزرگتر طلوع میکند بی درنگ بت پیشین را میشکند و نور بزرگتر را می ستاید و... تا می رود تا آن به نوری که آفل نیست و..
همه ی اهل معرفت و کتابهایشان در زبان فارسی از این اصل گفته اند( ناصر خسرو و فردوسی و سهروردی و..) اما این #مثنوی است که در جای جای اش ما را به عدم توقف در یک سطح دعوت میکند..
در همان داستان نخست از بیخبری طبیبانی می گوید که زیر و بم تن را می دانند اما بی خبر بودند از راز درون..
در همین مثنوی حکایت زیبای دیگری هم هست:
در زمان خلیفه ای ( انسان خلیفه است ) آتشی افتاده بود در شهر مردم هم مشک مشک آب و سرکه می بردند و برآتش می زدند تا فروکش کند اما سرکش می شد.
مردم حیران نزد خلیفه رفتند و ازین اتفاق شگرف گفتند و خلیفه گفت:
آب بگذارید و نان قسمت کنید..
باری جهان ما را آتش هاست و آبها و این آتش و آب لطیف و ملموس، البته نسبت به آتشها و آبهایی دیگر بسیار لطیف است و کثیف.
خلیفه در واقع می گوید : این آتشی که با آب نمیمیرد بلکه زندگی میگیرد آتش طبیعی نیست پس آب طبیعی نمی تواند آن را مهار کند. آن آتش آه و خشم و نارضایتی مردمی ستم دیده و به جان رسیده است و اگر آب صداقت و عدالت و مهربانی و دیگر خواهی و... را در مشک وجودتان بریزید می توان آن آتش را مهار کرد.
باران نمی بارد؟! خشکسال شده است؟! هیچ زمینی جوانه های ارجمند و درختان تناور شادی بخش نمی رویاند ؟! مشخص است که اینها دلیلی دارد. اما مهمتر هم هست چه بسیار آسمانهای جان و زمین های روان و .. که گرفتار ابرهای یائسه اند و زمینهای سترون..
و البته که انسان رو به تعالی آن کسی است که بیشتر این ظاهرها و باطن ها را دریابد و برای هرکدام داروی مناسب خویش را بیابد. با آب اقلیم جان و روان زمین سرسبز نمی شود آن جان و روان باید #قنات_کندن یاد بگیرد و البته با آب لطیف و سراسر زندگی این جهان نمی توان جان و روان را تطهیر کرد.. اینها البته که در هم تنیده اند و ...
منع می آید ز صاحب مرکزان...
#دکتر_محسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#این_راه_بینهایت
- گفت شربتی که ما برای پیلان ساخته باشیم..
#باطن_گرایی را بنیادین ترین و بزرگترین نظریه ی زیسته ی ایرانیان در طول تاریخ میدانم.
باور و ایده ای که هزاران سال پیش در تقسیم جهان در #مینو و #گیتی تجلی یافته بود و هر بار به شکلی بت عیار برآمد.
گاه شد غیب و شهادت و گاه در معنا و لفظ خود را نشان داد( هم آوایی معنوی و مینوی بد نیست) حتا پس از اسلام قدرتمند ترین و پرنفوذ ترین اقلیت مذهبی را شکل داد و در قامت شاخه های گوناگون شیعه نمود یافت زیرا قایل به باطن بودن کسی را بر می انگیزد که پی امام و ولی و دستگیر و.. برود که همان پیر آیین مهر است و..
این توجه به بواطن البته مخصوص شیعه نیست همه ی مسلمانان به درجاتی حول این محور می چرخند اما باشندگان و پروردگان ایران سماعشان بیشتر و پر رنگ تر است.
نکته اینکه اولا مینو به معنای نیک نیست که گیتی پست تلقی بشود ( آنچه که مثلا در دنیا و اخری داریم) همه چیز مینویی دارد حتا اهریمن ( انگره مینو) دوم اینکه اشتباه نروید بحث توصیفی است. اینکه این باور میوه های زندگی بخش دارد ، اگر درست فهمیده شود و نیز چشمه های کشنده ی زهرآلود میزاید اگر درست دریافت نشود بحثی دیگر است.
باری بعدها معرفت اندیشان ایران از فاصله ی هجده هزار عالمی تا حقیقت گفتند و گفتند حق تعالی را حجاب هایی است از ظلمت و حجابهایی از نور.. و این توجه دادن به آن نکته است که در زندگی هیچ رسیدنی نیست فقط یک #حقیقت با ماست و آن #راه است و معنای راه #رفتن است. در آیین های مزد یسنایی و طبعا پیش از آن میگفتیم در جهان راه یکی است و آن راستی است و از قرآن میشنویم : اهدنا الصراط المستقیم..
مولانا می گوید:
همچو مستسقی کز آبش سیر نیست
بر هرآنچه یافتی بالله مه ایست
بی نهایت حضرت است این بارگاه
صدر تو راه است هین بگزین راه
من غلام آنکه اندر هر رباط
خویش را واصل نداند بر سماط..
هیچ صدری برای انسان متصور نیست .. کسی که بر صدر بنشیند و گمان کند که تمام شده براستی که تمام شده..
این باور اگر در جان بنشیند و بروید و پا بگیرد جهان انسان را دگرگون خواهد کرد. بزرگترین ویژگی چنین انسان در حال حرکتی زایندگی خواهد بود. عدم توقف در یک دریافت و راضی نشدن به فهم یک حقیقت او را همیشه روان و تازه خواهد کرد چرا که اگر روان نباشی و تازه بتی بیش نیستی و سزاوار شکستن..
آنچه ابراهیم را پدر پیامبران کرده به گمانم همین #مهاجر بودن است. او از کودکی اهل هجرت است.(ر.ک به زندگی ابراهیم) باقی پیامبران نیز چنین اند. اما ابراهیم سرنمون دیگری است. او وقتی از غار بیرون می آید هیچ ابایی ندارد که نوری اندک را بپرستد گیرم نور ستاره ای در دور دست اما همینکه نور بزرگتر طلوع میکند بی درنگ بت پیشین را میشکند و نور بزرگتر را می ستاید و... تا می رود تا آن به نوری که آفل نیست و..
همه ی اهل معرفت و کتابهایشان در زبان فارسی از این اصل گفته اند( ناصر خسرو و فردوسی و سهروردی و..) اما این #مثنوی است که در جای جای اش ما را به عدم توقف در یک سطح دعوت میکند..
در همان داستان نخست از بیخبری طبیبانی می گوید که زیر و بم تن را می دانند اما بی خبر بودند از راز درون..
در همین مثنوی حکایت زیبای دیگری هم هست:
در زمان خلیفه ای ( انسان خلیفه است ) آتشی افتاده بود در شهر مردم هم مشک مشک آب و سرکه می بردند و برآتش می زدند تا فروکش کند اما سرکش می شد.
مردم حیران نزد خلیفه رفتند و ازین اتفاق شگرف گفتند و خلیفه گفت:
آب بگذارید و نان قسمت کنید..
باری جهان ما را آتش هاست و آبها و این آتش و آب لطیف و ملموس، البته نسبت به آتشها و آبهایی دیگر بسیار لطیف است و کثیف.
خلیفه در واقع می گوید : این آتشی که با آب نمیمیرد بلکه زندگی میگیرد آتش طبیعی نیست پس آب طبیعی نمی تواند آن را مهار کند. آن آتش آه و خشم و نارضایتی مردمی ستم دیده و به جان رسیده است و اگر آب صداقت و عدالت و مهربانی و دیگر خواهی و... را در مشک وجودتان بریزید می توان آن آتش را مهار کرد.
باران نمی بارد؟! خشکسال شده است؟! هیچ زمینی جوانه های ارجمند و درختان تناور شادی بخش نمی رویاند ؟! مشخص است که اینها دلیلی دارد. اما مهمتر هم هست چه بسیار آسمانهای جان و زمین های روان و .. که گرفتار ابرهای یائسه اند و زمینهای سترون..
و البته که انسان رو به تعالی آن کسی است که بیشتر این ظاهرها و باطن ها را دریابد و برای هرکدام داروی مناسب خویش را بیابد. با آب اقلیم جان و روان زمین سرسبز نمی شود آن جان و روان باید #قنات_کندن یاد بگیرد و البته با آب لطیف و سراسر زندگی این جهان نمی توان جان و روان را تطهیر کرد.. اینها البته که در هم تنیده اند و ...
منع می آید ز صاحب مرکزان...
#دکتر_محسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹