Forwarded from محسن یارمحمدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#قرآن
#حکایت_فقری_که_وعده_شیطان_است(۲)
در قسمت پیشین سخن این بود که برخی از انسانها که از قضا اهل خردند و حال و هوای روحانی و ایمانی و نیز سواد دارند و کتب دینی خوانده اند و... از جایی چون اتفاقات را با پیش فرض خود جور نمیبینند اهل ضلالت میشوند . حربه ی مهم ایشان #تحریف است به کنار کشاندن به حاشیه راندن و نهایتا تغییر معنای کلمات و جملات.
حال مقدمه ای بگویم در باره ی #شیطان.
شیطان یا مفاهیمی ازین دست را بیشتر از آنکه در کجا و چطور و چه شکل و.. ببینیمشان باید در اعمال و نتایجی جستجو کرد که پدید می آورند . یعنی همیشه #معنا مقدم است بر مصداق .معنا را که بدانی و اهلش باشی هرلباسی که بپوشد برایت قابل تشخیص است ازین روی فرمود :
دیده ای خواهم که باشد شه شناس
تا شناسد شاه را در هر لباس..
باری در قرآن شیطان در کارها و محصولاتش معرفی میشود؛ او اهل هراس افکنی است (آل عمران ۱۷۵) برعکس رحمان که همیشه به آرامش و بی ترسی میخواند( منع بخشش میکند باتکیه بر ترس از فقر یا منع زاد ولد میکند به همین سبب . شیطان غرور ایجاد میکند ( نساء ۱۲۰ و نیز اسرا ۶۴) او بین انسانها عداوت و بغض ایجاد میکند ( مائده ۹۱و نیز اسرا ۵۳) اعمال را زینت می دهد ( انفال ۴۸) و... اهل فحشا و منکر است و در بحثی که ما هستیم وعده اش فقر است و بعد ازفقر #فحشا است که می آید. (بقره ۲۶۸) و...
کجا دنبال شیطان هستید ؟ خب همین ها اعمال شیطانی است و هرکس انجامشان دهد به تعبیر قرآن #حزب_شیطان است.
به گمانم در کنار همه ی مصایب شیطانی از همه مهیب تر فقر است که زاینده ی بسیاری از پلیدی ها ( فحشا) است .از کم کاری و کم فروشی و رشوه گیری و...گرفته تا تن فروشی و عضو فروشی و..
با این توضیحات جامعه ای قرار است #الهی_تر باشد باید از #فقر_و_فحشا تهی تر باشد و این فقر در این بافت بیشتر و بیشتر در معنای نداشتن ثروت است و در تمام ۱۳/۱۴ آیه ای که فقر و فقیر و... آمده دقیقا جنبه ی مادی مد نظر است بجز آیه ی یا ایهاالناس انتم فقرا الی الله والله هو الغنی الحمید ...که الی الله بار فقر و نیاز معنوی را سنگین تر میکند .
حال و در طول تاریخ حاکمان و راهنمایانی دروغین بوده اند که بر جامعه ی فقیر غلبه داشته اند و برای فرار از مسوولیت بزرگ دست به تحریف زده اند و مستمسکشان ستایش فقر بوده چون حضرت رسالت فرموده : آدم و من دونه تحت لوایی یوم القیامة و لا فخر الفقر فخری ... و جالب اینجاست که فقط هم بخش آخر حدیث را میخوانند .
خب، اولا بحث حدیث و نص جای خود دارد
دوم بافت کلام حضرت در تحت لوایی و یوم القیامة کاملا مشخص میکند این فقر نیاز بی کرانه ی #الی_الله است نه فقر مادی حتا اگر بزرگان صوفیه و عرفا چیزی جز این گفته باشند بی شک در پی توجیه تنبلی و سستی های وجودی خود بوده اند .. وگرنه توانگر بودن حضرت رسول که امری کاملا مشهود است. اما فرق او با سایر پیش افتادگان و مسند نشینان این است که حضرت هم خویش را غنی میخواهد هم مردم خویش را ..چرا که غنی از صفات بارز و مورد تاکید حضرت باری تعالی است و انسانی و جامعه ای الهی تر است که #غنی_تر باشد . ایرادی هم ندارد این غنا را تسری بدهید به تمام حوزه ها ..
حال منظورم را از اینکه جامعه ی فقیر میعادگاه شیطان است و محلی است که او مشغول طرب و اعلان پیروزی است بیان کرده ام .. و کسانی که جز این میگویند همان فرزندان اسراییل اند که قرآن مجید تعبیر یحرفون الکلم عن مواضعه را از ایشان به دست میدهد ( نساء ۴۶ مائده ۱۳/ ۴۱ ) (بقره ۷۵) ...
فاعتبروا یا اولی الالباب
الحمد لله اولا و آخرا
#محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_فرهنگ_معرفتی_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#حکایت_فقری_که_وعده_شیطان_است(۲)
در قسمت پیشین سخن این بود که برخی از انسانها که از قضا اهل خردند و حال و هوای روحانی و ایمانی و نیز سواد دارند و کتب دینی خوانده اند و... از جایی چون اتفاقات را با پیش فرض خود جور نمیبینند اهل ضلالت میشوند . حربه ی مهم ایشان #تحریف است به کنار کشاندن به حاشیه راندن و نهایتا تغییر معنای کلمات و جملات.
حال مقدمه ای بگویم در باره ی #شیطان.
شیطان یا مفاهیمی ازین دست را بیشتر از آنکه در کجا و چطور و چه شکل و.. ببینیمشان باید در اعمال و نتایجی جستجو کرد که پدید می آورند . یعنی همیشه #معنا مقدم است بر مصداق .معنا را که بدانی و اهلش باشی هرلباسی که بپوشد برایت قابل تشخیص است ازین روی فرمود :
دیده ای خواهم که باشد شه شناس
تا شناسد شاه را در هر لباس..
باری در قرآن شیطان در کارها و محصولاتش معرفی میشود؛ او اهل هراس افکنی است (آل عمران ۱۷۵) برعکس رحمان که همیشه به آرامش و بی ترسی میخواند( منع بخشش میکند باتکیه بر ترس از فقر یا منع زاد ولد میکند به همین سبب . شیطان غرور ایجاد میکند ( نساء ۱۲۰ و نیز اسرا ۶۴) او بین انسانها عداوت و بغض ایجاد میکند ( مائده ۹۱و نیز اسرا ۵۳) اعمال را زینت می دهد ( انفال ۴۸) و... اهل فحشا و منکر است و در بحثی که ما هستیم وعده اش فقر است و بعد ازفقر #فحشا است که می آید. (بقره ۲۶۸) و...
کجا دنبال شیطان هستید ؟ خب همین ها اعمال شیطانی است و هرکس انجامشان دهد به تعبیر قرآن #حزب_شیطان است.
به گمانم در کنار همه ی مصایب شیطانی از همه مهیب تر فقر است که زاینده ی بسیاری از پلیدی ها ( فحشا) است .از کم کاری و کم فروشی و رشوه گیری و...گرفته تا تن فروشی و عضو فروشی و..
با این توضیحات جامعه ای قرار است #الهی_تر باشد باید از #فقر_و_فحشا تهی تر باشد و این فقر در این بافت بیشتر و بیشتر در معنای نداشتن ثروت است و در تمام ۱۳/۱۴ آیه ای که فقر و فقیر و... آمده دقیقا جنبه ی مادی مد نظر است بجز آیه ی یا ایهاالناس انتم فقرا الی الله والله هو الغنی الحمید ...که الی الله بار فقر و نیاز معنوی را سنگین تر میکند .
حال و در طول تاریخ حاکمان و راهنمایانی دروغین بوده اند که بر جامعه ی فقیر غلبه داشته اند و برای فرار از مسوولیت بزرگ دست به تحریف زده اند و مستمسکشان ستایش فقر بوده چون حضرت رسالت فرموده : آدم و من دونه تحت لوایی یوم القیامة و لا فخر الفقر فخری ... و جالب اینجاست که فقط هم بخش آخر حدیث را میخوانند .
خب، اولا بحث حدیث و نص جای خود دارد
دوم بافت کلام حضرت در تحت لوایی و یوم القیامة کاملا مشخص میکند این فقر نیاز بی کرانه ی #الی_الله است نه فقر مادی حتا اگر بزرگان صوفیه و عرفا چیزی جز این گفته باشند بی شک در پی توجیه تنبلی و سستی های وجودی خود بوده اند .. وگرنه توانگر بودن حضرت رسول که امری کاملا مشهود است. اما فرق او با سایر پیش افتادگان و مسند نشینان این است که حضرت هم خویش را غنی میخواهد هم مردم خویش را ..چرا که غنی از صفات بارز و مورد تاکید حضرت باری تعالی است و انسانی و جامعه ای الهی تر است که #غنی_تر باشد . ایرادی هم ندارد این غنا را تسری بدهید به تمام حوزه ها ..
حال منظورم را از اینکه جامعه ی فقیر میعادگاه شیطان است و محلی است که او مشغول طرب و اعلان پیروزی است بیان کرده ام .. و کسانی که جز این میگویند همان فرزندان اسراییل اند که قرآن مجید تعبیر یحرفون الکلم عن مواضعه را از ایشان به دست میدهد ( نساء ۴۶ مائده ۱۳/ ۴۱ ) (بقره ۷۵) ...
فاعتبروا یا اولی الالباب
الحمد لله اولا و آخرا
#محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_فرهنگ_معرفتی_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشتهای_پریشانی
به روایت آفرینش و نخستین انسان فکر میکنم و هربار چیزی بر من آشکار میشود.
داشتم به مخرب ترین عمل انسان فکر میکردم و یاد #ابلیس مرا دوباره برد به سرآغاز..
در آن ازلیت بی زمان که همه چیز از جنس معنا بود و مینو ، دوگانه ی #انسان_ابلیس به من گفت که #ابلیس نخستین سرنمون #سانسورچی است او وقتی در برابر چیزی قرار گرفت که خوش نمی داشت ، علم انکار برافراشت. انکار در واقع نادیده انگاشتن بود و #حذف یک چیز دست کم در ساحت ذهن، فکر، خیال یا ... #معنا
اما چون نمی توان چیزی را در مینو حذف کرد او قولش را با لام تاکید به آینده احاله کرد لأغوینهم اجمعین...
بعد و وقتی که آن معانی #پیکر_مند شدند، آدم و حوا در زمین زایش را تجربه کردند.
آن مینو در #گیتی مجسم و متجسد شد. و چندی بعد دوباره دوگانه ای پدیدار آمد.
#قابیل برادر خویش را خوش نمی داشت و.. عرصه ی #وجود که باشد، امکان حذف هم هست.
بنابراین، این شکل متجسد ابلیس، اینجا و در #عالم_موجود ، می توانست برادر را #همتبار خود را #سانسور کند و او را سانسور کرد.
اما دریغا و دردا با تن باقی مانده چه بایدش کرد؟!
حیران در درد و نفرینی جان فرسا که فقط #قابیلش میفهمد، نعش سند محذوف را به دوش می کشید و پای کشان و لرزان با دهانی تلخ و شور و تنی بی رمق، روز به شب می رساند و شب به روز..
تا #کلاغ آمد و شیوه ی پنهان کردن مورد حذف شده را به او آموخت..
کسی چه می داند آهی که #قابیل کشید چه بود و چگونه بود آن گاه؟!
که باید شیوه ی نهان_داشت را از مرغی می آموخت مرغی از آن سان که...
#قابیل نعش #تای دیگر خویش را نهان کرد.. اما گمان من این است که او ، هنوز معنای این نعش را که خون آلوده نیز هست، نتوانسته از دوش جان بردارد و... همچنان در افقهای بی کران با همان دهان سنگ شده در تلخی و شوری بی پایان ..چنانکه احساس میکنی خون در دهان می چرخانی و هی دست میبری به دهان و جلوی دیدگان می گیری که نمی توانی اب دهان بریزی بر خاک ببینیش که خونی نیست اما تو با دهانی خشک هی مزه مزه اش می کنی و...
-هیهات هیهات برادرکم برادرکم چه میکشی تو قابیل ؟!
و کدام عذاب الیم جانکاه تر از این؟!..
باری پدیده ی شگفتی است #سانسور همان #حذف...
و سر در این معنا داشتم که باز دریافت دیگری ویران ترم کرد؛
انسان شگفت ترین است چون اهل حذف است اما شگفت تر از خود حذف شیوه ی حذف است این چه موجودی است که توانایی اش در نابودی تا اینهمه بی انتهاست؟
چرا!؟
زیرا انسان، در حذف، آن تواناترین است که می تواند برای حذف یک #چیز خود آن #چیز را #ابزار کند. او میتواند با انسان ، انسان را با خود ، خود را ، با خدا ، خدا را حذف کند...
نمی تواند؟!
میتواند می دانید چرا؟!
چون این کامل ترین نوع حذف است و انسان این را آموخته ، چیزی که هرگز در مخیله ی هیچ کلاغ نمی گنجد...
#محسن_بارانی بهمن ۱۳۹۹
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
به روایت آفرینش و نخستین انسان فکر میکنم و هربار چیزی بر من آشکار میشود.
داشتم به مخرب ترین عمل انسان فکر میکردم و یاد #ابلیس مرا دوباره برد به سرآغاز..
در آن ازلیت بی زمان که همه چیز از جنس معنا بود و مینو ، دوگانه ی #انسان_ابلیس به من گفت که #ابلیس نخستین سرنمون #سانسورچی است او وقتی در برابر چیزی قرار گرفت که خوش نمی داشت ، علم انکار برافراشت. انکار در واقع نادیده انگاشتن بود و #حذف یک چیز دست کم در ساحت ذهن، فکر، خیال یا ... #معنا
اما چون نمی توان چیزی را در مینو حذف کرد او قولش را با لام تاکید به آینده احاله کرد لأغوینهم اجمعین...
بعد و وقتی که آن معانی #پیکر_مند شدند، آدم و حوا در زمین زایش را تجربه کردند.
آن مینو در #گیتی مجسم و متجسد شد. و چندی بعد دوباره دوگانه ای پدیدار آمد.
#قابیل برادر خویش را خوش نمی داشت و.. عرصه ی #وجود که باشد، امکان حذف هم هست.
بنابراین، این شکل متجسد ابلیس، اینجا و در #عالم_موجود ، می توانست برادر را #همتبار خود را #سانسور کند و او را سانسور کرد.
اما دریغا و دردا با تن باقی مانده چه بایدش کرد؟!
حیران در درد و نفرینی جان فرسا که فقط #قابیلش میفهمد، نعش سند محذوف را به دوش می کشید و پای کشان و لرزان با دهانی تلخ و شور و تنی بی رمق، روز به شب می رساند و شب به روز..
تا #کلاغ آمد و شیوه ی پنهان کردن مورد حذف شده را به او آموخت..
کسی چه می داند آهی که #قابیل کشید چه بود و چگونه بود آن گاه؟!
که باید شیوه ی نهان_داشت را از مرغی می آموخت مرغی از آن سان که...
#قابیل نعش #تای دیگر خویش را نهان کرد.. اما گمان من این است که او ، هنوز معنای این نعش را که خون آلوده نیز هست، نتوانسته از دوش جان بردارد و... همچنان در افقهای بی کران با همان دهان سنگ شده در تلخی و شوری بی پایان ..چنانکه احساس میکنی خون در دهان می چرخانی و هی دست میبری به دهان و جلوی دیدگان می گیری که نمی توانی اب دهان بریزی بر خاک ببینیش که خونی نیست اما تو با دهانی خشک هی مزه مزه اش می کنی و...
-هیهات هیهات برادرکم برادرکم چه میکشی تو قابیل ؟!
و کدام عذاب الیم جانکاه تر از این؟!..
باری پدیده ی شگفتی است #سانسور همان #حذف...
و سر در این معنا داشتم که باز دریافت دیگری ویران ترم کرد؛
انسان شگفت ترین است چون اهل حذف است اما شگفت تر از خود حذف شیوه ی حذف است این چه موجودی است که توانایی اش در نابودی تا اینهمه بی انتهاست؟
چرا!؟
زیرا انسان، در حذف، آن تواناترین است که می تواند برای حذف یک #چیز خود آن #چیز را #ابزار کند. او میتواند با انسان ، انسان را با خود ، خود را ، با خدا ، خدا را حذف کند...
نمی تواند؟!
میتواند می دانید چرا؟!
چون این کامل ترین نوع حذف است و انسان این را آموخته ، چیزی که هرگز در مخیله ی هیچ کلاغ نمی گنجد...
#محسن_بارانی بهمن ۱۳۹۹
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل
بدی، سیاهی، شیطان، ضحاک، فرعون، یزید و ... یا هرچه تو بنامی، یک #معنا است.
اینها در صورتی وجود و حضور پیدا میکنند که کسانی حاضر، سرسپرده و سربازشان شوند.
در خلأ شیطانی وجود ندارد. شیطان به اندازهی کارگزارانش وجود مییابد این است که ما فقط با کارگزاران فرعون و نمرود ها سروکار داریم چون ایشان برپای دارندهگان تخت ستم شیطان اند و اگر پایمردان دیو نباشند، دیوی نخواهد ماند ...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بدی، سیاهی، شیطان، ضحاک، فرعون، یزید و ... یا هرچه تو بنامی، یک #معنا است.
اینها در صورتی وجود و حضور پیدا میکنند که کسانی حاضر، سرسپرده و سربازشان شوند.
در خلأ شیطانی وجود ندارد. شیطان به اندازهی کارگزارانش وجود مییابد این است که ما فقط با کارگزاران فرعون و نمرود ها سروکار داریم چون ایشان برپای دارندهگان تخت ستم شیطان اند و اگر پایمردان دیو نباشند، دیوی نخواهد ماند ...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_های_پریشانی
- امیدستان
... و همچنان مسألهی اول و آخر من زبان است. زبانی که همان اندیشه است و لاجرم جهان ، جهان ِ انسان.
و اندیشه/زبان/جهانی که معنا نداشتهباشد، اساسن #هیچ است، چرا که انسان «معنای جهان» است و اگر قرار باشد معنای انسان (اندیشه) تهی باشد، جهان هم تهی است.
اگر زبان کژ برود انسان و جهان کژ میشود.
در این بیکرانه تهی ِ مطلقن بیمعنا، انسان است که شراب معنا ریخته تا خلأ همه چیز را نبلعد.
اصلن هستی به میلیاردها سال انسان را پدید آورد که خالی نباشد. حال اگر قرار است خود انسان خالی شود معلوم است هستی بازی را باخته...
و باز، در این سلوک همچنان اسطوره و بهویژه اسطورههای آفرینش برایم محملی است، زمینهای است و زمینی، برای کاشتن دانههایی که روزی شاید گیاهی ، گلی ، درختی و... شوند.
و در این اسطوره ابلیس سرنمون بسیار ویژهای است.
اسطوره میگوید: در آسمان ِ جان، در ملکوت نهان، همه چیز در #مقام_معلوم بود و لاجرم همه چیز آرام ،خدا خدایی میکرد و ابلیس به هزاران هزار سال ملکوتی معلم فرشته گان.. اما آن #گنج نهان #میل به آشکارگی داشت. ذوقی و شوقی در دل عدم میتپید. شوقی بیقرار؛ بگو: عشق بگو: محبت.
کَتم عدم با همهی آرامشش گویا غرق بیمعنایی بود. باید معنا راه میافتاد و #میشد.
و به هزاران هزار سال زیر چشم تمام فرشتهگان انسان شکل گرفت و تمامی نامها (معناها) را مستقیم از جان هستی آموخت.چه میدانیم کسی تا کنون نگفته اما شاید آن امانت #معنا بود. انسان میآمد که با خویش معنا را بیاورد در عرصات نمود. نه تنها بیاورد که معنا بدهد که معنا کند و..
چرا ابلیس سرکشید؟ چون او به سبب ذاتش نمیتوانست وارد این بازی شود. برای بودن آشکار باید لباس خاک و آب پوشید و در این گل آتش و باد جاری کرد و ابلیس فقط از آتش بود.
او اهل عینیت معنا نبود این بازی آنِ او نبود نپذیرفت فروتنی نکرد طبع آتشی جز سرکشی چه میتواند کرد؟ پس بازی را به هم ریخت.
در صراط مستقیم خدا که طبعن اندیشه است و معنا مینشینم و بندگان راهرو این مسیر را گمراه میکنم. به چه طریق ؟ از راه بیمعنایی، کژ معنایی، لامعنایی سر که بگنند باقی اعضا هم خواهد گندید و انسان سر ِ جهان بود و سر انسان اندیشهاش..
حال و در عرصهی خاک (ساخت نمود) ببینید حضور ابلیس و انصارش را که چهگونه معنای همه چیز را دگرگون کردهاند. این دگرگون کردن البته و به قول امروزیها بایدیفالت است. یعنی هرچه برسد به میدان وجود اینان معناش دگر میشود. گویا سیاهچالهای هستند که همه چیز حتا نور را میبلعند.
به قول مثنوی: «ناقصی زر برد خاکستر شود» پیشتر نوشتهام که همین مثنوی دریای معنا را الله میداند و ابلیس برای تهی کردن جهان از معنا راحت ترین کارش پوشیدن ردای خداست. لباس خداست و ملبوس ابلیس.. و مگر این را شما در آشکارترین شکلش در سرزمینمان نمیبینید؟
همه میدانیم که در روزگار ما و وجود احفاد ابلیس معنای تمام چیزها دگرگون شده و بارها به نمونههاش اشاره شده. مسجد = انسان پس ساختن مسجد و آباد کردنش و.. یعنی مرمت و تعمیر انسان و اهل ظاهر مشغول بنای چه نوع مساجدی هستند؟ و... از همین بگیر و برو تا هرجا دلت خواست..
و بدین شکل روزگار ما نامهای فراوان دارد: عصر بیشرمی ، روزگار ادعا، دورهی تهیبودهگی، زمانهی عسرت و فترت ، عهد فرومایهگان ، زمان شرمساری و.. چنان همه چیز خالی شده است از معنا که گویا در تهی سموات معلقیم نه در مجسم الارض.
گویا اکنون در ملکوت بی رنگ و یک دست به سر میبریم و ابلیس سرور عالم امکان است.
تکلیف روشن نیست؟
«یا آدم انبئهم باسمائهم»
باز هم روشن نیست؟
لباس آدمیت پوشیدن و نبی معنا شدن و در پر کردن زبان/جهان کوشیدن...
کار زیاد است باید به مقام آفرینش رسید، زاده شد و برخاست:
یک بار زاید آدمی من بارها...
#محسن_یارمحمدی
دانش آموختهی دکتری زبان و ادبیات فارسی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
- امیدستان
... و همچنان مسألهی اول و آخر من زبان است. زبانی که همان اندیشه است و لاجرم جهان ، جهان ِ انسان.
و اندیشه/زبان/جهانی که معنا نداشتهباشد، اساسن #هیچ است، چرا که انسان «معنای جهان» است و اگر قرار باشد معنای انسان (اندیشه) تهی باشد، جهان هم تهی است.
اگر زبان کژ برود انسان و جهان کژ میشود.
در این بیکرانه تهی ِ مطلقن بیمعنا، انسان است که شراب معنا ریخته تا خلأ همه چیز را نبلعد.
اصلن هستی به میلیاردها سال انسان را پدید آورد که خالی نباشد. حال اگر قرار است خود انسان خالی شود معلوم است هستی بازی را باخته...
و باز، در این سلوک همچنان اسطوره و بهویژه اسطورههای آفرینش برایم محملی است، زمینهای است و زمینی، برای کاشتن دانههایی که روزی شاید گیاهی ، گلی ، درختی و... شوند.
و در این اسطوره ابلیس سرنمون بسیار ویژهای است.
اسطوره میگوید: در آسمان ِ جان، در ملکوت نهان، همه چیز در #مقام_معلوم بود و لاجرم همه چیز آرام ،خدا خدایی میکرد و ابلیس به هزاران هزار سال ملکوتی معلم فرشته گان.. اما آن #گنج نهان #میل به آشکارگی داشت. ذوقی و شوقی در دل عدم میتپید. شوقی بیقرار؛ بگو: عشق بگو: محبت.
کَتم عدم با همهی آرامشش گویا غرق بیمعنایی بود. باید معنا راه میافتاد و #میشد.
و به هزاران هزار سال زیر چشم تمام فرشتهگان انسان شکل گرفت و تمامی نامها (معناها) را مستقیم از جان هستی آموخت.چه میدانیم کسی تا کنون نگفته اما شاید آن امانت #معنا بود. انسان میآمد که با خویش معنا را بیاورد در عرصات نمود. نه تنها بیاورد که معنا بدهد که معنا کند و..
چرا ابلیس سرکشید؟ چون او به سبب ذاتش نمیتوانست وارد این بازی شود. برای بودن آشکار باید لباس خاک و آب پوشید و در این گل آتش و باد جاری کرد و ابلیس فقط از آتش بود.
او اهل عینیت معنا نبود این بازی آنِ او نبود نپذیرفت فروتنی نکرد طبع آتشی جز سرکشی چه میتواند کرد؟ پس بازی را به هم ریخت.
در صراط مستقیم خدا که طبعن اندیشه است و معنا مینشینم و بندگان راهرو این مسیر را گمراه میکنم. به چه طریق ؟ از راه بیمعنایی، کژ معنایی، لامعنایی سر که بگنند باقی اعضا هم خواهد گندید و انسان سر ِ جهان بود و سر انسان اندیشهاش..
حال و در عرصهی خاک (ساخت نمود) ببینید حضور ابلیس و انصارش را که چهگونه معنای همه چیز را دگرگون کردهاند. این دگرگون کردن البته و به قول امروزیها بایدیفالت است. یعنی هرچه برسد به میدان وجود اینان معناش دگر میشود. گویا سیاهچالهای هستند که همه چیز حتا نور را میبلعند.
به قول مثنوی: «ناقصی زر برد خاکستر شود» پیشتر نوشتهام که همین مثنوی دریای معنا را الله میداند و ابلیس برای تهی کردن جهان از معنا راحت ترین کارش پوشیدن ردای خداست. لباس خداست و ملبوس ابلیس.. و مگر این را شما در آشکارترین شکلش در سرزمینمان نمیبینید؟
همه میدانیم که در روزگار ما و وجود احفاد ابلیس معنای تمام چیزها دگرگون شده و بارها به نمونههاش اشاره شده. مسجد = انسان پس ساختن مسجد و آباد کردنش و.. یعنی مرمت و تعمیر انسان و اهل ظاهر مشغول بنای چه نوع مساجدی هستند؟ و... از همین بگیر و برو تا هرجا دلت خواست..
و بدین شکل روزگار ما نامهای فراوان دارد: عصر بیشرمی ، روزگار ادعا، دورهی تهیبودهگی، زمانهی عسرت و فترت ، عهد فرومایهگان ، زمان شرمساری و.. چنان همه چیز خالی شده است از معنا که گویا در تهی سموات معلقیم نه در مجسم الارض.
گویا اکنون در ملکوت بی رنگ و یک دست به سر میبریم و ابلیس سرور عالم امکان است.
تکلیف روشن نیست؟
«یا آدم انبئهم باسمائهم»
باز هم روشن نیست؟
لباس آدمیت پوشیدن و نبی معنا شدن و در پر کردن زبان/جهان کوشیدن...
کار زیاد است باید به مقام آفرینش رسید، زاده شد و برخاست:
یک بار زاید آدمی من بارها...
#محسن_یارمحمدی
دانش آموختهی دکتری زبان و ادبیات فارسی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹