عشق و نور
1.02K subscribers
326 photos
1.17K videos
19 files
523 links
بیداری معنوی با نرمین



لینک گروه سلام زندگی👇

https://t.me/salamzendgi7

لینک صوتی های نرمین👇


https://t.me/narminbgs
Download Telegram
Forwarded from Narmin Clauß
حالا آن چيز جديد هر چه كه ميخواهد باشد
خواه يك آواز ضعيف، خواه يك نقاشي كوچك، هر چيزي كه باشد ارزشمندترين است
وقتي شما چيز تازه اي خلق ميكنيد،
با آفريننده شريك ميشويد چون خدا آفريننده است.
وقتي چيزي خلق ميكنيد شما با خدا همساز ميشويد.
وقتي واقعاً خلق ميكنيد، خدا از طريق شما عمل خلق كردن را انجام ميدهد.
به اين دليل است كه لذت بزرگ در شما ظهور ميكند. وقتي شما تكرار ميكنيد، فقط تكرار ميكنيد، در تكرار خدا حضور ندارد.
شما يك بيابان هستيد، شما يك ماشين هستيد، وقتي شما خلق ميكنيد خدا وارد دل شما ميشود. شما يك خيزران خالي ميشويد و او شروع به دميدن در شما ميكند. شما بدل به يك ني ميشويد و بدين ترتيب امكان سر دادن آواز بزرگ ممكن ميگردد
همه آن آواز را در دل و جان خود دارند ولي تا زماني كه انساني آن آواز را سر ندهد، احساس رضايت نخواهد كرد و اين كار مستلزم ايجاد شرايط مناسب است.
رياضت من چيزي جز ورود به عرصه ي خلاقيت، ورود به عرصه خطر، ورود به نوع جديدي از زندگي كه به شما آموخته شده نيست.
رياضت در حقيقت، دشمن هر آن چيزي است كه به شما ياد داده شده است.
تمام تلاش من دشمني ورزيدن با
جامعه ي روانپريش متعارف است.
من دوست دارم شما دوباره از تعليم و تربيت خالي شويد.

#اشو
آواز_سکوت
Forwarded from Narmin Clauß
اشـoshoـو:
#رهایی_از_رنج

آگاه باشید؛
اگر در حال رنج کشیدن اید،
به رفتار های قبلی خود نگاهی بیندازید.
احتمالا چیزهای نامربوطی خواسته اید،
در غیر این صورت نباید رنج می کشیدید.

این کل نظر من پس از بررسی وضع هزاران نفر و بدبختی شان است.
هر وقت کسی را در حال رنج و بدبختی می بینم، در این نظر راسخ تر می شوم که او خود مسئولیت قبول یک اندیشه را پذیرفته است.
او اندیشه های غلطی را برگزیده و در اثر آن تصورات غلطی پیدا کرده است.
اما کسانی که همیشه رنج می کشند،
مسئولیت را به دیگران حواله می دهند و این کار درستی نیست.

کسی که شاد است، احتمالا ارزش های متفاوتی را انتخاب کرده
که به او شادی٬ سلامتی و صحت می بخشد.
اگر شما به ارزش های غلطی اعتقاد داشته باشید، بدیهی است که رنج می کشید.
اما همیشه امکان تغییر آن هست
و بپذیرید مسئولیت رنجی که بر شما عارض شده،  بر عهده ی کس دیگری نیست و کسی نمی تواند شما را رنج دهد.

این نکته را همیشه در خاطر داشته باشید که:
این شما یید که تصمیم می گیرید که رنج بکشید یا نه
در هر موقعیتی شما می توانید #دیدگاه_جدیدی پیدا کنید
و از رنج کشیدن رهایی یابید.

#اشو
#شکوه_آزادی


 مادر و پدر،جامعه، حكومت و كليسا در طی قرون متمادی از كودكان بهره‌‌ كشی كرده‌‌اند
آنان به او خوراك می‌دهند، تغذیه‌‌اش می‌كنند و از او حمایت می‌‌كنند، ولی به شرط‌‌ها و شروط ها!
آنان شرایط بسیاری بر كودكان تحمیل می‌‌كنند و او باید آن شرایط را قبول كند، زیرا ناتوان است. مسئله بقای او است كودك نمی‌‌تواند "نه" بگوید
او با "نه‌‌گفتن"، قادر نخواهد بود كه به زندگی ادامه دهد، باید آری بگوید.
این بردگیِ اوست.
و ما هنوز آنقدرها انسان نشده‌ایم،
نه آنقدر كه قادر باشیم از استثمار  كودكان خردسال پرهیز كنیم.

كودكان از بقیه طبقات مردم دنیا بیشتر مورد استثمار واقع شده‌‌اند.
درست همانطور كه اینك در دنیا نهضتی به‌‌نام نهضت رهایی زنان Women's lib وجود دارد، روزی در دنیا نیاز به نهضت آزادی كودكان children's lib خواهد بود.
كودكان رنج بسیار برده‌اند؛ هیچ‌کس دیگر همچون آنان آزار نمی‌‌بینند. و تقریباً غیرممكن به نظر می‌‌رسد كه بتوان آنان را از این ساختار بیرون آورد، زیرا آنان وابسته هستند؛‌‌ ناتوان هستند.
و مادر و پدر می‌‌پندارند كه عشق دارند، ولی اگر عشق شرطی باشد، عشق نیست.
 
مادر و پدر می‌‌كوشند تا نوزاد را به مسیحی یا هندو متحول كنند، این یك مسابقه سیاسی game of politics است كه با فرزند خودت بازی می‌كنی. تو ذهن او را شرطی می‌كنی. تو به او می‌گویی كه چه چیز درست است و چه چیز نادرست است. تو خودت هم نمی‌‌دانی! تو ذهن او را در مورد اینكه خداهست و یا نیست شرطی می‌‌كنی؛ تو خودت هنوز طلب نكرده‌‌ای! تو پیوسته انواع زباله‌های دانش ات را به سر كودك می‌ریزی. قبل از اینكه او هشیار شود، همه‌ی این چیزها در او ریشه می‌‌گیرند. این‌‌ها در او تولید سردرگمی می‌كنند و روانش را پریشان می‌سازد.
او تمام عمر، به سبب این"عشق" تو رنج خواهد كشید! از ابتدا هم عشقی دركار نبوده است. كودك ناتوان بوده و تو از كمك‌‌كردن به او لذّت می‌بردی، زیرا وقتی تو به موجود ناتوانی یاری می‌دهی احساس بسیار خوبی خواهی داشت
و شخص ناتوان نیز به نوبه‌ی خود به تو این مفهوم را می‌‌دهد كه تو قوی هستی.

#اشو 
#راز
Forwarded from Narmin Clauß
مردم خود را به ديگران مي چسبانند،
و تو هرقدر بيشتر به ديگران بچسبي، آنان هراسناك تر مي شوند. 
خواهند خواست از تو بگريزند، 
زيرا هركس نياز دروني شديدي براي #آزاد_بودن دارد. 
ميل و آرزوي آزادي، برتر و ژرف تر از هر ميل و آرزوي ديگري است. 
بنابراين تو حتي عشق را مي تواني قرباني كني، اما نمي تواني آزادي را قرباني كني. طبيعت امور اينگونه نيست. 
به همين دليل شادماني واقعي فقط در تنها بودن تو مي تواند رخ دهد. 
تنها بودن، هنر است. و با خود شادماني به همراه مي آورد. 
اگر تو نخست در وجود خويش ريشه بدواني و سپس به برقراري ارتباط با ديگران اقدام كني، اين پديده اي كاملا متفاوت است.
اينك تو مي تواني مشاركت كني.
مي تواني عشق بورزي و از اين عشق لذت ببري.
با وجود زودگذر بودن آن، تو مي تواني به رقص درآيي، آواز بخواني و هرگاه كه آن لحظه بگذرد، ديگر گذشته است.
تو به عقب نمي نگري... 

تو اين توانايي را داري كه عشق ديگري را بيافريني.
پس هيچ نيازي نيست به كسي بچسبي.
تو از آن عاشق و از آن عشق سپاسگزاري كه ديگر وجود ندارد، 
زيرا تو را غني ساخته. به تو شمه اي از زندگي بخشيده و پخته ترت كرده است. اما اين زماني امكانپذير است كه تو برخي زمينه سازيها را در وجود خويش انجام داده باشي. 
اگر عشق همه آن چيزي باشد كه تو داري، بدون هيچ زمينه اي براي مراقبه، 
آنگاه گرفتار رنج و عذاب خواهي شد.
هر عشق بازي اي دير يا زود به يك كابوس تبديل خواهد شد. 
#هنر_تنها_بودن
#و_
#در_تنهايي_خوش_و_خرم_بودن را بياموز تا همه چيز امكانپذير شود.

#اشو
Forwarded from Narmin Clauß
یک نکته را به خاطر بسپار

هرگز زمانی که حال و هوای مسموم بر تو غلبه کرده، کاری انجام نده.

فقط صبر کن و بگذار آن سم به غیر خود تبدیل شود.
این یکی از قوانین و اصول پایه ی زندگی است
که همه چیزها در حال تغییر به غیر خود است.

#اشو
Forwarded from Narmin Clauß
همه سعی دارند تا دیگران را برای رنج‌هایشان سرزنش کنند. و اینگونه است که ما در رنج باقی می‌مانیم، زیرا این سرزنش کردن کمکی نخواهد کرد. اول اینکه کاری اشتباه است ــ
هیچکس دیگر علت رنج تو نیست؛
علت در درون تو هست. تویی که در یک مفهوم کاذب زندگی می‌کنی. ولی حتی اگر در کذب زندگی کنی، ذهن از این فکر که دیگری مسئول است لذت می‌برد: “من مسئول نیستم!” احساس راحتی می‌کنی.

حتی اگر دیوانه باشی، ذهن دوست دارد باور کند که دیگری مسئول است ــ دیگری دیوانه است. مردم آماده هستند تا باور کنند که تمام دنیا دیوانه است،‌ ولی نه خودشان! درواقع، ‌انسان دیوانه هرگز نمی‌پذیرد که دیوانه است. می‌توانی به یک تیمارستان بروی و  از تمام دیوانگان در آنجا بپرسی، و تعجب خواهی کرد: حتی یک نفر هم موافق این نیست که او دیوانه است. تمام دنیا دیوانه است و او کاملاً عاقل است!

درواقع، کسانیکه مردم دیوانه را درک می‌کنند می‌گویند که وقتی یک انسان دیوانه بپذیرید که دیوانه است، دیگر دیوانه نیست؛ عقل شروع کرده به واردشدن به وجودش.

این چیزی است که تمام بودا همیشه می‌گفته‌اند:
لحظه‌ای که درک کنی که «من جاهل هستم،» نخستین نشانه‌های خرد و شناخت رخ داده است. لحظه‌ای که بگویی، «من وجود ندارم،» برای نخستین بار وجود واقعی در تو نفوذ کرده است. نخستین بار که بگویی، «من مالک هیچ چیز نیستم،» تمام دنیا مال تو است. نخستین بار که بگویی، «من جدا نیستم، با آن کُلّ یکی هستم،» همان کُل خواهی شد.
قطره‌ی شبنم واقعاً‌ ازبین نمی‌رود؛ اقیانوس می‌شود. با شناخت خالی‌بودن خود، بی‌نفس بودنِ خودِ انسان چیزی از دست نمی‌دهد، همه چیز را به دست می‌آورد.

#اشو
دامّا پادا / راه حق
Forwarded from Narmin Clauß
نگران دنيا نباش،دنيا را بحال خودش بگذار،و تمام نگراني هايت را فراموش كن
تو تنها مسئول خودت هستي
با سعي در تغيير جهان آشوب بيشتري مي آفريني
تو قادر به روشن كردن جهان نيستي،
امّا قادري خود را روشن كني،
تنها راهي كه مي تواني جهان را روشن كني آن است كه خودت "نور" شوي

#اشو
Forwarded from Narmin Clauß
پرانایاما

هرکسی زباله‌ های بسیار در شکمش دارد، زیرا این تنها فضایی است در بدن که می‌توانی چیزها را درونش #سرکوب کنی، فضای دیگری وجود ندارد

اگر بخواهی هرچیزی را سرکوب کنی، باید در شکم سرکوب شود

اگر بخواهی گریه کنی،
همسرت مرده است، معشوقت مرده است، دوستت مرده است و ممکن است به‌ نظر برسد که آدم ضعیفی هستی، پس گریه‌ات را سرکوب می‌کنی!

آن گریه را کجا قرار خواهی داد؟  
طبیعی است که باید در شکم سرکوب شود
این تنها مکان قابل دسترس در بدن است و هرکسی انواع عواطف را سرکوب کرده است.
عشق، شهوت، خشم، اندوه، گریه، حتی خنده!  
نمی‌توانی از ته دل بخندی!
به‌ نظر بی‌ادبی و رکیک می‌رسد، "انسان با فرهنگی نیستی". 
پس شما همه چیز را سرکوب کرده‌اید 

به سبب این سرکوب،‌ نمی‌توانی عمیق تنفس کنی، باید سطحی نفس بکشی
زیرا اگر نفس‌های عمیق بکشی، آنوقت آن زخم‌های #سرکوب_شده انرژی خودشان را (برون_ریزی) آزاد خواهند کرد

هر کودک، وقتی به دنیا می‌آید با شکم نفس می‌کشد.
به کودک در حال خواب نگاه کن:  
شکم او بالا و پایین می‌رود.
هیچ کودکی از سینه نفس نمی‌کشد،
آنان اینک آزاد هستند، هیچ چیز سرکوب نشده است.  

وقتی که شکم سرکوب‌های زیاد در خودش داشته باشد،  
به دو بخش تقسیم می‌شود:
پایین‌تنه و  بالاتنه
آنگاه تو یک‌ نفر نیستی، دو نفر هستی
پایین‌تنه بخش متروکه است. 

آن وحدت از دست رفته است:
یک دوگانگی در وجودت وارد گشته   است.
بجای یک بدن، دو بدن حمل می‌کنی  و   همیشه فاصله‌ای بین این دو وجود خواهد داشت. 
نمی‌توانی زیبا راه بروی،
باید به نوعی پاهایت را حمل کنی
در واقع، اگر بدن یکی باشد، این پاها هستند که تو را حمل می‌کنند. 
اگر بدن به دو بخش تقسیم شده باشد،   آنوقت تو باید پاهایت را حمل کنی.  
مجبور هستی بدنت را بکِشانی
بدن مانند یک بارِ گران است.
نمی‌توانی از یک پیاده‌روی خوب لذت   ببری، نمی‌توانی از یک شنای خوب لذت ببری، نمی‌توانی از یک دویدن سریع لذت ببری، زیرا بدن یکی نیست. 

برای تمام این فعالیت‌ها، برای لذت‌ بردن از این‌ها، بدن باید دوباره یگانه شود.
یک وحدت باید دوباره ایجاد شود.
شکم باید کاملاً پاکسازی شود.
  
برای پاکیزه ساختن شکم نیاز به تنفس‌های بسیار عمیق است، زیرا وقتیکه عمیقاً دم و بازدم انجام بدهی،  
شکم هر آنچه را حمل می‌کند به بیرون پرتاب می‌کند
در وقت بازدم شکم خودش را آزاد می‌کند. 
اهمیت پرانایاما، و تنفس عمیق آهنگین در همین است

تأکید باید روی بازدم باشد تا هر آنچه را که شکم بی‌جهت انباشته کرده آزاد شود.
  
و زمانیکه شکم عواطفی را در خودش حمل نکند، اگر دچار یبوست باشی،  
ناگهان از بین خواهد رفت
وقتی عواطف #سرکوب‌_شده در شکم وجود داشته باشند یبوست وجود دارد زیرا شکم برای داشتن حرکات خودش آزاد نیست
تو عمیقاً آن را کنترل کرده‌ای، نمی‌توانی آنرا آزاد بگذاری، پس اگر عواطف سرکوب شوند، ‌یبوست وجود خواهد داشت .  
یبوست بیشتر یک بیماری ذهنی است  
تا جسمانی، بیشتر به #ذهن مربوط است تا به بدن

#اشو
یوگا ابتدا و انتها
Forwarded from Narmin Clauß
#راه_این_است.

زندگی می آید، مرگ می آید.
شخص در یک شکل است
و به سوی شکلی دیگر حرکت میکند و سرانجام به اقیانوس بی شکلِ وجود میرسد. #راه_این_است.
این، شیوۀ امور است.
یکی متولد میشود، یکی جوان می شود،
یکی پیر میشود و یکی میمیرد.
هیچ چیزی برای نگران شدن وجود ندارد.
هر چیزی در زمان خودش است و همه چیز کامل است.
و هنگامی که وقتش برسد، فقط در سکوت بنشین و وارد بی شکل شو.   

#اشو
کتاب ذن جهش کوانتومی از ذهن به بی ذهنی
Forwarded from Narmin Clauß
#روش_سازنده

اگر به کودکان نگاه کنید، شور و انرژي بسیاري در خود دارند. اگر آن ها را در خانه اي تنها بگذارید به این چیز و آن چیز دست می زنند، چیزي را می شکنند و چیزي را خرد می کنند
و تو به آنان می گویی"اینکار را نکن، آن کار را نکن." تو به آنان می گویی چه کار نکنند، ولی به آنان نمی گویی در عوض چه کار بکنند. و تو نمی دانی که وقتی که کودك لیوانی را می شکند، در واقع چه می کند. انرژي درون او راه تخلیه اي نیاز دارد. حالا راهی وجود ندارد، پس لیوانی را بر می دارد و با انداختن آن راهی براي تخلیه آن انرژي پیدا می کند، حالا انرژي تخلیه شده است. آنوقت به او می گویی" لیوان را نشکن." و او از انداختن لیوان دست بر می دارد. به بیرون می رود و حالا می خواهد گلی را بچیند.می گویی"به گل ها دست نزن." او حتی مجاز نیست به گل ها دست بزند! پس به داخل می آید و کتابی را بر می دارد و تو به او می گویی"کتاب را خراب نکن." تو به او گفته اي که چه کارهایی نکند،
ولی  نگفته اي که چه بکند! اینگونه است که آن موانع در کودك شکل می گیرند و بیشتر و بیشتر درگیر آن موانع می شوند و یک روز فقط موانع وجود دارند.در درون او فقط "اینکار را نکن آن کار را نکن" وجود دارد او نمی فهمد که چه باید بکند!

منظور من از #روش_سازنده این است که باید بگویی که: او چه کند
اگر لیوان را پرت می کند، این یعنی که انرژي دارد و می خواهد کاري بکند. و تو فقط به او گفته اي که چه نکند.
بهتر است به او قدري گِل بدهی و بگویی"با این یک لیوان بساز، یک لیوان درست مثل این بساز." این استفاده سازنده از انرژي است
آیا مرا درك می کنید؟ وقتی که می خواهد گلی را بچیند، می توانی به او کاغذي بدهی و بگویی که یک گل مانند آن بسازد.
این استفاده سازنده از انرژي است
امروزه تعلیم و تربیت ما بسيار غیر سازنده است و براي همین است که زندگی کودك از همان آغاز فاسد می شود. تمام ما کودکانی فاسد هستیم، تنها تفاوت در این است که  ما بزرگ شده ایم! ما همگی کودکانی فاسد بار آمده ایم؛ از همان ابتداي کودکی همه چیز به خطا رفته و ما تمام عمر به تکرار وگرنه این خطاها ادامه می دهیم.

#اشو
#طريق_مراقبه
Forwarded from Narmin Clauß
هیچکس حق ندارد کسی را قضاوت کند، مثبت یا منفی.
این‌ها همه روش‌های تسلط بر مردم است.

وقتی کسی را قضاوت می‌کنی، تلاش می‌کنی در زندگی او دخالت کنی.

یک انسان واقعاً درست اجازه می‌دهد مردم خودشان باشند.


#اشو
Forwarded from Narmin Clauß
هیچکس حق ندارد کسی را قضاوت کند، مثبت یا منفی.
این‌ها همه روش‌های تسلط بر مردم است.

وقتی کسی را قضاوت می‌کنی، تلاش می‌کنی در زندگی او دخالت کنی.

یک انسان واقعاً درست اجازه می‌دهد مردم خودشان باشند.


#اشو
Forwarded from Narmin Clauß
عشق بورز،
و در عین حال در آن گم شو
ارتباط داشته باش،
و در عین حال تنها باش، کاملاً تنها.....

خوب بدان که تمام روابط یک بازی است.
یک نقش است که به تو داده شده است.
بازی را بازی کن و تا حد ممکن آن را زیبا
و با مهارت بازی کن.
یک بازی هرچه باشد یک بازی است،
و یک بازی نمیتواند بدون قوانین وجود داشته باشد.
به آن وابسته نباش.
در آن جدی نباش.
همیشه اجازه بده که حس شوخ طبعی در تو زنده بماند.
صادق باش ولی غیر جدی،
نقشی که در زندگی به تو داده شده است را عالی ایفا کن،
اما فراموش نکن که تو نقشت نیستی.
با نقشت هویت نگیر،
همسر بودن، مادر بودن، پدر بودن و فرزند بودن و...
همگی نقشی است که باید به زیبایی ایفا کنی. آنها را جدی نگیر.

اما آگاه باش که تو نقشت نیستی.
تو ورای همه نقشها و صورتها هستی...

#اشو
Forwarded from Narmin Clauß
مردم سعی دارند در زندگی به خیلی از چیزها نفوذ کنند. این شوق و اشتیاق عظیم برای سکس چیزی جز نوعی نفوذ نیست. ولی این نفوذ به درون دیگری است. همین نفوذ باید به درون خودت اتفاق بیفتد: باید به خودت نفوذ کنی. اگر به دیگری نفوذ کنی می‌تواند لمحه‌ی کوتاهی به تو بدهد، ولی اگر به خودت نفوذ کنی می‌توانی به یک ارگاسم کیهانی برسی که باقی می‌ماند و باقی می‌ماند و باقی می‌ماند.

مردی یک زن بیرونی را ملاقات می‌کند، و زنی با یک مرد بیرونی دیدار می‌کند: این یک دیدار بسیار سطحی است ـــ بااین‌حال بامعنی است و می‌تواند لحظاتی از خوشی را بیاورد. وقتی زن درونی با مرد درونی دیدار کنند…. و تو هردو را در درون داری: بخشی از تو زنانه است و بخشی مردانه. چه زن باشی و چه مرد اهمیت ندارد؛ همه دوجنسیتی هستند.

پنجمین معنیِ واژه‌ی ریشه‌ای “بود” نفوذ است
وقتی مرد درون تو به زن درون تو نفوذ کند، دیداری صورت می‌گیرد:
تو موجودی تمام می‌شوی؛ یکی می‌شوی. و سپس تمام خواهش‌ها برای بیرون ازبین می‌رود. در آن بی‌خواهشی آزادی وجود دارد، نیروانا وجود دارد.

یک نکته دیگر برای به یادسپردن:
سوترا به چیزی اشاره می‌کند که ورای عقل و هوش است. ولی راه رسیدن به آن پیروی از هوشمندی است تا جایی که بتواند شما را ببرد.


#اشو
#سوترای_دل
تفسیر اشو از سخنان گوتام بودا
Forwarded from Narmin Clauß
شب بهترین زمان برای مراقبه است.

در روانشناسی یوگا، هوشیاری انسان به چهار درجه تقسیم می‌شود
درجه اول همان است که در هنگام راه رفتن و کار کردن روزانه داریم
شما مشغول کار کردن می‌شوید و در عین حال قدری هم بیدار هستید
اغلب کار کردن‌ها در حالتی نیمه بیدار انجام می‌شود و افراد، بسیاری از کارهای خود را کاملاً اتوماتیک انجام می‌دهند.

درجه دوم، رویا دیدن است. در این هنگام شما ظاهراً خواب هستید ولی در پس زمینه ذهن، رویاها در حال گذر هستند و ذهن در یک ترافیک شلوغ بدام افتاده است

درجه سوم، خواب واقعی است
در اینجا رویا دیدن متوقف شده و شخص به طور عمیقی در خواب است.

اما چهارمین درجه:
این درجه قدری شبیه خواب است با این تفاوت که شخص در عین خواب بودن، هوشیار است. این درجه با سکوتی عمیق همراه است. این همان درجه‌ای است که آستانه ورود به سامادی یا اشراق است
هوشیاری توام با سکوت.

از زمانهای قدیم، برای مراقبه از تاریکی شب استفاده می‌شده است.
روز، زمان دنیایی و شب زمان روحانی است
بنابراین اگر می‌خواهید در مراقبه‌های روحانی پیشرفت کنید باید بیشتر از شب استفاده کنید. در این زمان حس خواهید کرد که با شب بیشتر و بیشتر عجین می‌شوید.
وقتی دنیای اطراف خلوت می‌شود، ترافیک شهر آرام می‌شود، صداهای مزاحم به سکوت تبدیل می‌شوند و ذهن مردمی که در فکر پول و کار هستند به خواب می‌رود، فرصت خوبی برای مراقبه بدست می‌آید.
بنابراین خوب است تا شبها در تنهایی، سکوت و تاریکی بنشینید. با تاریکی شب یکی شوید و در آن ناپدید شوید. به ستاره‌های آسمان نگاه کنید. فاصله خود را با آنها حس کنید،سکوت آنها را بشنوید.
شب بهترین زمان برای مراقبه است.

#اشو
Forwarded from Narmin Clauß
#سوال_از_اشو

اشوی محبوب، من هم اکنون به یاد آوردهام که ما افکار انسانی یا احساسات انسانی نیستیم
ما موجودات انسانی هستیم
ما فقط به منظور بودن هستیم
اینطور نیست؟
آن یک تحملی نیست که فقط عده ای از مردم بتوانند از عهدهاش برآیند.
فقط بودن، واقعاً خوب است، اینطور نیست؟

#پاسخ

مانیشا(سوال کننده) ، چه تو بدانی چه ندانی، نمیتوانی هیچ کار دیگری جز #بودن انجام دهی.
هیچ راهی برای چیزی دیگر بودن،
جز آنچه که هستی، وجود ندارد.
یک گل سرخ، گل سرخ است. و هر چه هم که تلاش کند، نمیتواند نیلوفر شود. همین امر درمورد نیلوفر هم درست است. آن نمیتواند گل همیشه بهار شود.
هر کسی باید در وجود خودش محترم و با وقار باشد. تفکرِ شما، بسیار سطحی است، لایۀ اول است، اساسی نیست.
آن میتواند تغییرکند. آن پیوسته در حال تغییر است.
احساسات شما هم خیلی عمیق نیست. آن، از فکر، کمی عمیقتر است. اما آن هم می تواند در کسری از ثانیه تغییر کند.
شما میدانید که افکار شما و احساسات شما تغییر میکنند. اما باید چیزی در شما
وجود داشته باشد که تغییر نکند.
آن، #وجود شماست که غیر قابل تغییر است
اگر در وجود و بودن، ریشه دار باقی بمانید. آنگاه کم کم شروع به رشد کردن به شیوۀ کاملاً متفاوت با مردم معمولی، خواهید کرد
وقتی که مردم احساساتی تر و هیجانی تر می شوند، احساس آنها دارد رشد میکند، اما خودشان یکسان باقی میمانند.
اگر وجود خود را بشناسید و بدون گمراه شدن، در آنجا باقی بمانید، نوع کاملاً
متفاوتی از رشد کردن را خواهید یافت، 
نه پیر و مسن شدن، بلکه رشد کردن و بالا رفتن
نه به چیزی دیگر رشد کردن،
بلکه بیشتر و بیشتر به خودتان رشد خواهید کرد.
بیشتر و بیشتر خود بودن.
و این امر، برکت و وجد و خلسۀ عظیمی میآورد.

#اشو
کتاب ذن: جهش کوانتومی از ذهن به بی ذهنی
Forwarded from Narmin Clauß
#جهش_کوانتومی

از ذهن به بی ذهنی،
از عقل به هستی،
از فکر به سکوت،
یک جهش کوانتومی است.

ذهن نمیتواند از پرسیدنِ #چرا دست بردارد
اما آگاهی شما هرگز نمیپرسد #چرا

پذیرا بودن، آگاهی و اعتماد آن به هستی، مطلق و بدون قید و شرط است.
من بدون هیچ دلیلی اینجا هستم،
چرا هستم؟ بی ربط است.
این را من جهش کوانتومی مینامم. مدیتیشن چیزی جز یک جهش کوانتومی از پیوسته سؤال پرسیدن به غرق کردن خود در یک معصومیت خالص نیست که هیچ سؤالی برنمیخیزد و هیچ جوابی لازم نمیشود.

این مطلب اساس ذن است.
اگر بتوانید این مطلب رادرک کنید، 
همۀ آنچه را که ارزش درک کردن دارد،
درک کرده اید.
فقط باشید: این حق طبیعی شماست.
هیچ مسئلۀ چرایی وجود ندارد.

شما همواره اینجا بوده اید و همواره اینجا خواهید بود. این یک تصور غلط است که
شما میگویید: زمان میگذرد
واقعیت این است که شما #شاهد هستید  همواره یکسان باقی 
میماند، هرگز پیر نمیشود، هرگز جوان نمیشود، هرگز بچه نیست، هرگز زن نیست، هرگز مرد نیست.  فقط یک نقطۀ نور است که از ازلیت به ابدیت میرود.
هیچ دلیلی برای پرسیدن نیست.

آنهایی که به درون رفته اند تا دریابند که چه کسی در درون است، برنگشته اند.
چونکه هرچه بیشتر به درون رفته اند،
یخ بیشتری ذوب شده است.
و وقتی که به درونی-ترین نقطه رسیده اند، خودشان در آنجا نبوده اند، فقط یک فضای خالص. و این فضای خالص، تنها متنی است که ذن، مقدس بودنِ آنرا قبول دارد.
#آن، ساختۀ دست بشر نیست.
#آن، متولد نشده است.
#آن، هیچ چیزی درمورد مرگ نمیداند.
#آن، به سادگی، ادامه می یابد و ادامه مییابد، به طرق بسیاری گل میدهد،
خانه های بسیاری برای زندگی کردن میسازد، از یک خانه به خانۀ دیگر میرود، 
از یک بدن به بدن دیگر، از یک گونه به گونۀ دیگر. اما همۀ این حرکتها، هیچ ردپایی از تغییر در اصالت شما بر جای نمیگذارد.

#اشو
کتاب ذن: جهش کوانتومی از ذهن به بی ذهنی
Forwarded from Narmin Clauß
#سوال_از_اشو

اشوی محبوب، آیا درست است که فرد باید از میان جهنم عبور کند؟

#پاسخ

نیازی نداری که از میان جهنم عبور کنی چون پیشاپیش در آن هستی!
جهنم را در کجای دیگر می‌توانی پیدا کنی؟
این وضعیت معمولی شماست ــ جهنم فکر نکن که جهنم جایی در اعماق زمین است
جهنم تو هستی
توِ، ناهشیار، یعنی جهنم
تو، که ناهوشمندانه عمل می‌کنی؛ یعنی جهنم
و چون مردمان بسیار زیادی از ناهوشمندی عمل می‌کنند دنیا همیشه در آشوب است ـــ مردمان بسیار زیادی روی زمین روانپریش هستند. و تاوقتیکه روشن‌ضمیر نشده باشی، تو نیز روان‌پریش باقی می‌مانی، کم یا زیاد. مردمان ویرانگر بسیار زیاد هستند ـــ
زیرا خلاقیت فقط وقتی ممکن است که هوشمندی تو بیدار شده باشد.
خلاقیت یکی از عملکردهای هوشمندی است. مردمان ابله فقط می‌توانند ویرانگر باشند. و این چیزی است که ادامه دارد:
مردم برای ویرانگری بیشتر و بیشتر آماده می‌شوند. این کاری است که دانشمندان شما می‌کنند،سیاستمداران شما می‌کنند.

انسانها در طول اعصار بسیار به ویرانگری و نابودکردن یکدیگر بیشتر علاقه داشته تا زندگی کردن خودش و لذت بردن از زندگی
به‌نظر می‌رسد که انسان وسواس مرگ دارد:
هرکجا که انسان حرکت کند مرگ و نابودی با خودش می‌آورد.

این جامعه ی روانپریش به سبب افراد روانپریش وجود دارد
این دنیا زشت است زیرا شما زشت هستید!.
شما زشتی خود را به این دنیا می‌بخشید
و هرکسی سهمی در این انباشت زشتی و عصبیت دارد و دنیا بیشتر و بیشتر یک جهنم می‌شود. نیازی نیست که جای دیگری بروی؛
این تنها جهنمی است که وجود دارد.

ولی می‌توانی از آن بیرون بیایی.
با درک اینکه چگونه ذهنت کمک می‌کند که این جهنم را خلق کنی، می‌توانی آن را پس بکشی. و یک نفر هم که خودش را از خلق این جهنم پس بکشد و در ساخت آن همکاری نکند، اگر برعلیه آن عصیان کند؛ یک منبع بزرگ می‌شود برای آوردن بهشت روی زمین، یک دروازه برای بهشت می‌شود.
نیازی نیست که به جهنم بروی، پیشاپیش آنجا هستی
اینک نیاز داری به بهشت بروی.

و درواقع، وقتی می‌گویم که نیاز داری به بهشت بروی، منظورم دقیقاً این است که:
بهشت نیاز دارد به سوی بیاید
تو نسبت به بهشت باز باش
بگذار تمام انرژی‌های ویرانگر تو به خلاقیت تقدیم شود، بگذار تاریکی تو به نور تبدیل شود، بگذار هشیاری تو مراقبه‌گون گردد؛ و تو دروازه‌ای به سوی خداوند خواهی شد و خداوند می‌تواند باردیگر از طریق تو وارد دنیا شود.

تو یک وسیله بشو: بگذار خداوند توسط تو نوایی را بنوازد ـــ یک وینا، یک سیتار. بگذار خداوند ترانه‌ای را توسط تو بخواند؛ فلوت او بشو، یک نیِ توخالی باش. و این چیزی است که من در طول این روزها به شما می‌گفتم:
اگر یک هیچی بشوی، یک نیِ‌ توخالی خواهی شد. و می‌توانی یک فلوت بشوی و ترانه‌ی خداوند می‌تواند به زمین نازل شود. این بسیار مورد نیاز است. حتی اگر مقدار کمی سلامت توسط تو به این دنیای دیوانه برسد… بسیار مورد نیاز است،
نیازی فوری به آن هست.

#اشو
#سوترای_دل
تفسیر اشو از سخنان گوتام بودا
Forwarded from Narmin Clauß
در الوهیت هیچ چیز با خواستن بدست نمی آید، تنها راه رسیدن تسلیم است

کافی است که اجازه بدهی تا الوهیت در تو جریان یابد
به همین دلیل تاکید می کنم همانند کودکان باشی، دوباره مانند کودکان شو: تمدنت را، فرهنگت را، ژستت را، شخصیتت و رفتارت را ..
همه را فراموش کن
اینها همه صورت ظاهرند، بیندازش ! مانند کودکان شو

#اشو
#کیمیاگری_نوین
  
Forwarded from Narmin Clauß
#سوال_از_اشو

آیا برای انسان ممکن هست که بدون خدا زندگی کند؟

#پاسخ

آری، در واقع زندگی وقتی ممکن هست که انسان بدون خدا زندگی کند
انسان باخدا زندگی نمی کند او در هر نقطه از زندگی مردد است. او فقط همیشه دو دل است
او عشقبازی می کند و نگران جهنم است.
خدا انسان را دچار شکاف شخصیتی ساخته است در همه چیز دودل است.
تو مشغول پول در آوردن هستی و در عین حال می دانی که طمع تو یک گناه است. اگر پول در نیاوری گرسنه خواهی ماند. تمامی طبیعت تو بر علیه گرسنگی عصیان می کند و تو را وادار میسازد که برای خوراک خود پول کسب کنی طبیعت از یکطرف تو را می کشاند و خدا و نمایندگانش از طرف دیگر! در موقعیت عجیبی قرار داری.
همیشه در هر عملی نیمه هستی ولی چون تمامی بشریت دچار شکاف شخصیتی است آنرا تشخیص نمی دهی
تو عاشق هستی ولی در عین حال از همان کسی که دوستش داری متنفری این نفرت را چه چیزی ساخته است؟
زیرا که تو عاشق این زن هستی و این زن دروازه ی دوزخ است باید که از او متنفر هم باشی. تو در شامگاه با کسی دوست میشوی و در بامداد دشمن هم میشوید. دور میشوی و باز هم نزدیک می شوی. این پیوسته ادامه دارد.

برای یک زندگی تمام، برای یک زندگی مراقبه گون و کامل زندگی فقط بدون خدا امکان دارد
جمله ی زیگموند فروید ارزش یادآوری را دارد چون او تمام عمرش را روی سکس کار کرده بود می پنداشت که سکس ریشه ی تمام مشکلات بشر است
ولی او درک نکرده بود که: این سکس نیست که مشکل است این سرکوب کردن سکس است که مشکل است. کشیش مشکل است. خدا مشکل است. کتاب های مقدس مشکل هستند. سکس مشکلی نیست. سکس یک امر بسیار ساده است تمام حیوانات از سکس لذت می برند. هیچکدام از آنها روی کاناپه های روانکاو نمی روند. همگی آنها زندگی می کنند و لذت می برند، مشکلی وجود ندارد. ولی زیگموند فروید یک جمله دارد که می خواستم در موردش با شما بگویم : کشیشان نمی توانند سکس را از بین ببرند. ولی آنان در مسموم کردن آن موفق شده اند

آنان در نابود کردن سکس توفیقی نداشتند و گرنه بشریتی وجود نمی داشت. سکس وجود دارد ولی آنان خوشی موجود در آنرا از بین برده اند
آنان سکس را به یک گناه تبدیل کرده اند. بنابراین تو می پنداری که مرتکب گناه میشوی. فکر می کنی که زن مسبب آن است. واقعیت کاملا فرق دارد:
مسبب خدا است!
چون آن خدا فقط یک افسانه است نمی تواند هیچ کاری بکند. کشیش نماینده اش است !

سخنگوی خداوند کسی که انواع احساس های گناه را در شما تولید می کند.
آن احساس های گناه به تو اجازه ی زندگی کردن نمی دهند. همه چیز خطاست هر چیزی گناه است
بنابراین به تو می گویم برای انسان فقط وقتی امکان زندگی هست که بدون خدا زندگی کند. ولی این فقط نیمی از ماجراست. خدای افسانه ای باید با یک تجربه ی واقعی از حقیقت در مراقبه جایگزین گردد و گرنه دیوانه خواهی شد.

#اشو
#از_خرافات_تا_اشراق
Forwarded from Narmin Clauß
#سوال_از_اشو

اشوی محبوب، چند روز پیش گفتید که اگر یک راننده تاکسی بودید هیچکس قادر نبود شما را تشخیص بدهد.
موافق نیستم. دست کم من یک نفر شما را تشخیص می‌دادم.

#پاسخ

خانم Madam، من شما را باور نمی‌کنم.
شما بقدر کافی خودتان را هم نمی‌شناسید. من عشق شما به خودم را تحسین می‌کنم، ولی نمی‌توانم بگویم که شما قادر بودید مرا تشخیص بدهید.

یک داستان واقعی برایتان می‌گویم:
من سالها در یک شهر در هندوستان با خانواده‌ای زندگی می‌کردم ـــ خانواده‌ای بسیار ثروتمند،‌ میلیونر. او احترام زیاد برای من داشت، یک پیرو بود. وقتی در شهر او بودم او بسیار پای مرا لمس می‌کرد، دست‌کم چهار یا پنج بار در هر روز.
سپس پس از هفت یا هشت سال او خواست که به محل زندگی من در جبل‌پور بیاید. او آمد. من فقط برای اینکه او را حیران و سردرگم کنم برای استقبال از او به ایستگاه قطار رفتم. او این را انتظار نداشت ـــ که من برای استقبال از او به ایستگاه بروم.
او عادت داشت به پای من بیفتد. آن روز فقط پای مرا لمس کرد، ولی با نیمی از قلبش ـــ زیرا یک نفْس قوی در او برخاسته بود: که من به استقبال او رفته‌ام. او عادت داشت هر سال که من سه یا چهار بار به شهر او می‌رفتم به استقبال من بیاید. او این را انتظار نداشت. او انتظار داشت که کسی او را در ایستگاه نزد من بیاورد. ولی اینکه من خودم به استقبال او بروم؟ او حتی این را در خواب هم نمی‌دید. او باید در درونش بحث می‌کرده:
“من کسی هستم، یک میلیونر….”
آن روز او تعظیم کرد ولی نیمه‌دل! چگونه می‌توانی نزد کسی تعظیم کنی که با احترام برای استقبال از تو آمده است؟!

ما ایستگاه را ترک کردیم و وقتی دید که من خودم رانندگی می‌کنم تا او را به خانه ببرم، آنوقت تمام احترام او ازبین رفت. آنوقت شروع کرد مانند یک دوست با من صحبت کردن. خیلی اظهار نزدیکی و دوستی می‌کرد! و پس از سه روز که آنجا را ترک کرد ـــ من برای بدرقه‌اش رفته بودم ـــ او پای مرا لمس نکرد.

و آن خانواده که با آنان زندگی می‌کردم همه می‌دانستند که من با او شوخی می‌کنم و آن مرد بیچاره گرفتار شد. همگی آنان وقتی قطار رفت می‌خندیدند. گفتم، “صبر کنید. بگذار بار دیگر بیاید ـــ او انتظار خواهد داشت که من پای او را لمس کنم. و تعجبی نداشت اگر او به زور مرا وامی‌داشت تا پایش را لمس کنم!”

اوضاع چنین است، ذهن اینگونه عمل می‌کند. تو مرا تشخیص می‌دهی، مرا دوست داری، ولی ذهن خودت را نمی‌شناسی
و در آن آزمایش من یکی از پیروان میلیونر خودم را از دست دادم.
من اینگونه بسیاری از پیروان را از دست داده‌ام، ولی به آزمایش‌کردن ادامه می‌دهم.

#اشو
#سوترای_دل
تفسیر اشو از سخنان گوتام بودا