عشق و نور
1.16K subscribers
419 photos
1.3K videos
20 files
565 links
بیداری معنوی با نرمین



لینک گروه سلام زندگی👇

https://t.me/salamzendgi7

لینک صوتی های نرمین👇


https://t.me/narminbgs
Download Telegram
#چراها؟؟

هیچ موجودی جز انسان " #چرا؟" برایش مطرح نیست
ازاین رو هیچ موجود دیگری نیز ابداً دچار #آشفتگی نمی شود.

وقتی ذهن انسان مضطرب می شود، پرسش ها را مطرح می کند
و سپس برایشان پاسخ می یابد.

این پرسش ها بی معنی اند
و ازاین رو پاسخ ها نیز بی معناتراند
اما از آنجا که پرسش ها را مطرح می کنیم، تا وقتی که برای آنها پاسخی نیابیم، نمی توانیم آرام بگیریم

بنابراین به یافتن پاسخ ها و خلق پرسش ها ادامه می دهیم.

اگر تمامی این بيهودگی پرسش كردن و پاسخ دادن را ببينيد، ممکن است
این بیهودگی را که به همراه خود دارید، تشخیص دهید.

حتی اگر شما بپرسید و من پاسخ دهم، باز هم پرسش و پاسخ هر دو مربوط به ذهن انسان است.
این تنها قایم باشک بازی همان ذهن است
فرقی نمی كند چه کسی می پرسد و چه کسی پاسخ می دهد.

این ذهن آدمی ست که پرسش را مطرح می کند و باز هم پاسخ می دهد
و ما یک چنین آشفتگی بزرگی، از پرسش ها و پاسخ ها را خلق کرده ایم
درحالی که حتی برای یک پرسش نیز پاسخی نداریم.
پرسش ها همواره در جایی که بودند، باقی می مانند.

اگر بتوانید کل این روند پرسش و پاسخ، این بیهودگی، این تلاش بی ثمر که به جایی ختم نمی شود را ببینید،
اگر در یک آن، به مثابه ی برقِ یک آذرخش، بتوانید از کل این مهملات آگاه شوید
آنگاه به #پوچی_ذهن_انسان خواهید خندید. و درآن هنگام که می خندید، کاملا از ذهن پیشی گرفته اید
سپس پرسش و پاسخی وجود نخواهد داشت
پس ازآن عشق می ورزید
هیچ هدف و علتی نیز در کار نیست. زندگی به خودی خود کافی است.
شما می پرسید و من پاسخ می دهم اما خود من نمی توانم سوالی بپرسم.
تا جایی که به من مربوط است،
هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد.
من درست مثل امواج اقیانوس یا برگ های یک درخت یا ابرهای آسمان، بدون هیچ پرسش و پاسخی به زندگی ادامه می دهم
و لحظه ای که به تمامیتِ پوچیِ این پرسش ها آگاه شدم، چیزی کاملا درهم شکست؛ و آن یک رستاخیز بود
من دوباره متولد شدم، تولدی دوباره در یک بعد کیهانی. نه به عنوان یک من، بلکه به صورت خودِ آگاهیِ کیهانی.

در این بُعدِ کیهانی، همه چیز تنها یک بازی است
وقتی بفهمید و نه فقط فهمیدن، بلکه تشخیص دهید که همه چیز یک بازی است، به کلی سبکبار می شوید
آنگاه تنشی وجودندارد، در آرامش هستید و نَفسی در کار نیست.

نفس نمی تواند آرام گیرد. درتنش هاست که نفس جان می گیرد و از آنها تغذیه می کند
وقتی نفسی وجود ندارد، تنشی هم نیست. آنگاه شما شامل همه چیز هستید
گذشته و آینده ای وجود ندارد، شما لایزال اید
آنگاه هر اتفاقی بیفتد، تنها یک اتفاق است. اينطور نیست که شما آن را انجام می دهید. اینگونه نیست که چیزی توسط شما به سرانجام برسد
تمامی این انجام شدنِ کارها توسط شما تصوراتی غیر واقعی هستند
در این شرایط حتی یک فرد مذهبی نیز به فکرانجام دادن چیزی است. آنگاه نفس ریشه می گیرد، متقی و خطرناک تر می شود
اگر نفس وجود داشته باشد، عامل و عمل نیز هر دو وجود دارند
تنها موضوع است که تغییر کرده اما روند کار یکسان است.

#اﺷﻮ
اشـoshoـو:
انسان مي تواند زندگي خود را با
نه گفتن و يا با آري گفتن سپري كند.

اگر تو زندگيت را با نه گفتن بگذراني يك ستيزه جو مي شوي. پيوسته به جنگ مي پردازي. زندگيت يك جدال و مبارزه مي شود. با همه كس مي ستيزي
و البته اين جنگ، جنگي است كه طرف بازنده آن تو هستي
تو محكوم به شكستي.

تو نمي تواني در جنگ با كل پيروز شوي. اين فكر احمقانه است
اما " خود " به آن اصرار مي ورزد.
" خود " هميشه مي خواهد نه گويد
نه گفتن منبع تغذيه " خود " است.

آري گفتن آفريننده است
آري، راه آفرينشگر و راه عاشق است. آري يعني تسليم و واگذاري

اگر نه بمعناي جنگ است،
آري يعني تسليم شدن:
تسليم شدن به كل، اعتماد كردن به كل بعنوان يك دوست، هيچ نيازي به جنگ با او نيست

بياموز،آري بگويي.
بياموز يك آري ،يك آري مطلق باشي.
از هيچ چيز فرو مگذار و هيچ شرطي براي گفتن قائل مشو تا حيران شوي

تا زندگيت رشدي همه جانبه يابد.و فراتر از تصور تو پر شكوه ، زيبا و برازنده شود.

زندگي را مي توان به اوج سر مستي رساند. تنها كاري را كه بايد انجام دهي  اين است كه درها و پنجره هايت را بگشايی، و به باد و باران، به خورشيد و ماه و به كل هستی بگويی #آري.



#چرا_با_خودم_می_جنگم ؟

آرامش و صفا و سکون واقعی نتیجه ی فهم عمیق جنگها و درگیریهای درونی است
حاصل تماشای درون و پرسیدن این سوال که:
#چرا_با_خودم_می_جنگم ؟

باید مدام چرایی این جنگ را پیش بکشی تا به بیهودگی آن پی ببری

به محض آنکه به بیهودگی این جنگ پی بردی ، آتش بست خود به خود برقرار می شود.

این آتش بست و آرامش حاصل نگاه کردن توست، زیرا دیگر به مرتبه ای رسیده ای که بگویی : 

" #جنگ_درون_احمقانه_است "

هنگامی که پوچی مخاصمات و درگیریهای درونی را حس کردی دیگر با هیچ یک از طرفین همکاری نمی کنی
در این هنگام نوعی سکون و آرامش که تا کنون تجربه نکرده ای تو را فرا می گیرد ، آرامشی که از جنس امورات این دنیا نیست. بلکه چیزی است که تو را بالاتر می برد.
گرچه هنوز روی زمین هستی اما فراتر از بدن و مقتضیات آن خواهی رفت .

#اشو
#زوربای_بودایی
#هستی_نامعقول_است

هستی، نامعقول است. 
شما از باران نمیپرسید:
چرا اکنون داری میباری، در حالی که چند  لحظه پیش نمی باریدی؟

شما از بامبوها نمیپرسید:
چرا دارید در باران میرقصید، درحالی که مانند یک آقای متشخص انگلیسی ایستاده بودید؟
هستی نامعقول است.
لحظه های که شما میپرسید #چرا، نکته را از دست داده اید.
این حکایت، عظیم است.
شما نمیتوانید از بامبوها سؤال کنید، نمیتوانید از گلهای سرخ سؤال کنید، نمیتوانید از هیچ موجود زندهای سؤال کنید
زندگی به سادگی، هست.
ابرها در موقع مناسب میآیند.
به پیام باران گوش کنید.
آن پیام به سادگی، ایناست:
درست مانند آن باشید. در فضای ساکت، در رقص باران، نجوای بامبوها...
در اینصورت شما به خانه آمده اید.

اشو
کتاب ذن
جهش کوانتومی از ذهن به بی ذهنی
#چرا_مردم_اعتماد_نمیکنند؟

اعتماد منتهای ذکاوت است
چرا مردم اعتماد نمیکنند؟
چون آنها به هوششان اعتماد ندارند
و می ترسند مبادا مسخره شوند.
می ترسند،چون مشکوکند،تردید
ماحصل ترس است.
تردید نوعی عدم اطمینان نسبت به هوشیاری خودتان است.
شما چندان مطمئن نیستید که می توانید اعتماد کنید و به اعتمادتان ادامه دهید.
اعتماد به هوش عظیم، شهامت و وحدت عمیق نیاز دارد.
برای ورود به آن باید قلبی وسیع داشت.
اگر بقدر کافی هوش نداشته باشید،
با شک و تردید از خود محافظت می کنید.
اگر هوشیار باشید، آماده رفتن به
ناشناخته هستید
چون یقین دارید اگر تمام دنیا ناپدید شود. و شما در ناشناخته بمانید می توانید در آنجا هم از خودتان مراقبت کنید.
قادرید در همان ناشناخته هم جایگاهی برای خود دست و پا کنید،
چون به هشیاریتان اعتماد دارید.     
             
 اشو
کتاب_شهامت
Forwarded from Narmin Clauß
#جهش_کوانتومی

از ذهن به بی ذهنی،
از عقل به هستی،
از فکر به سکوت،
یک جهش کوانتومی است.

ذهن نمیتواند از پرسیدنِ #چرا دست بردارد
اما آگاهی شما هرگز نمیپرسد #چرا

پذیرا بودن، آگاهی و اعتماد آن به هستی، مطلق و بدون قید و شرط است.
من بدون هیچ دلیلی اینجا هستم،
چرا هستم؟ بی ربط است.
این را من جهش کوانتومی مینامم. مدیتیشن چیزی جز یک جهش کوانتومی از پیوسته سؤال پرسیدن به غرق کردن خود در یک معصومیت خالص نیست که هیچ سؤالی برنمیخیزد و هیچ جوابی لازم نمیشود.

این مطلب اساس ذن است.
اگر بتوانید این مطلب رادرک کنید، 
همۀ آنچه را که ارزش درک کردن دارد،
درک کرده اید.
فقط باشید: این حق طبیعی شماست.
هیچ مسئلۀ چرایی وجود ندارد.

شما همواره اینجا بوده اید و همواره اینجا خواهید بود. این یک تصور غلط است که
شما میگویید: زمان میگذرد
واقعیت این است که شما #شاهد هستید  همواره یکسان باقی 
میماند، هرگز پیر نمیشود، هرگز جوان نمیشود، هرگز بچه نیست، هرگز زن نیست، هرگز مرد نیست.  فقط یک نقطۀ نور است که از ازلیت به ابدیت میرود.
هیچ دلیلی برای پرسیدن نیست.

آنهایی که به درون رفته اند تا دریابند که چه کسی در درون است، برنگشته اند.
چونکه هرچه بیشتر به درون رفته اند،
یخ بیشتری ذوب شده است.
و وقتی که به درونی-ترین نقطه رسیده اند، خودشان در آنجا نبوده اند، فقط یک فضای خالص. و این فضای خالص، تنها متنی است که ذن، مقدس بودنِ آنرا قبول دارد.
#آن، ساختۀ دست بشر نیست.
#آن، متولد نشده است.
#آن، هیچ چیزی درمورد مرگ نمیداند.
#آن، به سادگی، ادامه می یابد و ادامه مییابد، به طرق بسیاری گل میدهد،
خانه های بسیاری برای زندگی کردن میسازد، از یک خانه به خانۀ دیگر میرود، 
از یک بدن به بدن دیگر، از یک گونه به گونۀ دیگر. اما همۀ این حرکتها، هیچ ردپایی از تغییر در اصالت شما بر جای نمیگذارد.

#اشو
کتاب ذن: جهش کوانتومی از ذهن به بی ذهنی