انسان کاملا آزاد است
#آزادی گوهر وجود انسان و بزرگترین هدیه الهی به اوست
انسان خود خالق خویش است و شرایطش به خودش بستگی دارد
او می تواند موجود الهی مثل بودا باشد یا یک دیکتاتور و آدمکش مانند هيتلر
به خاطر داشته باش که خودت مسئول انتخاب هایی که می کنی هستی
فقط تو....
غیر از تو هیچ کس مسول نيست.
#اشو
#عشق_رقص_زندگی
#آزادی گوهر وجود انسان و بزرگترین هدیه الهی به اوست
انسان خود خالق خویش است و شرایطش به خودش بستگی دارد
او می تواند موجود الهی مثل بودا باشد یا یک دیکتاتور و آدمکش مانند هيتلر
به خاطر داشته باش که خودت مسئول انتخاب هایی که می کنی هستی
فقط تو....
غیر از تو هیچ کس مسول نيست.
#اشو
#عشق_رقص_زندگی
میگویند:
"عادت بد خود را رها کنید".
ولي من به شما می گویم:
عادت خوب و بد فرقی نمی کنند.
هرگونه عادتی را رها کنید!
تمام عادت ها بد هستند!
سعي کنید عادت ها را کنار بگذاريد. بدون آن ها زندگي کنید،
آن گاه هر لحظه از زندگي تان #آزادی خواهد بود.
و این یک #زندگی_انقلابی است.
و همچنين به خاطر داشته باشید:
زمانی که مي خواهید برنامه هاي گذشته را به دلیل سودمند نبودن، کنار بگذارید بخاطر قواعدی که در گذشته برای شما داشته اند، هرگز از آن #انتقاد نکنید.
کنار گذاشتن عادات قدیمي و تمیز کردن خانه ی ذهن باید #بدون_احساس_گناه انجام پذیرد
شما برنامه اي را حذف ميکنید ، زیرا حس ميکنید که دیگر براي پیشرفت کلي شما مناسب نیست ولی مواظب باشید از وسوسه ي به کار بردن خشونت در حذف برنامه ها اجتناب کنید
زیرا با کمک آنها شما به این جا رسيده اید. آن ها را دوست بدارید
زیرا به شما نیرو بخشیده اند تا براي رسیدن به مراحل بعدی آماده گردید.
#اشو
"عادت بد خود را رها کنید".
ولي من به شما می گویم:
عادت خوب و بد فرقی نمی کنند.
هرگونه عادتی را رها کنید!
تمام عادت ها بد هستند!
سعي کنید عادت ها را کنار بگذاريد. بدون آن ها زندگي کنید،
آن گاه هر لحظه از زندگي تان #آزادی خواهد بود.
و این یک #زندگی_انقلابی است.
و همچنين به خاطر داشته باشید:
زمانی که مي خواهید برنامه هاي گذشته را به دلیل سودمند نبودن، کنار بگذارید بخاطر قواعدی که در گذشته برای شما داشته اند، هرگز از آن #انتقاد نکنید.
کنار گذاشتن عادات قدیمي و تمیز کردن خانه ی ذهن باید #بدون_احساس_گناه انجام پذیرد
شما برنامه اي را حذف ميکنید ، زیرا حس ميکنید که دیگر براي پیشرفت کلي شما مناسب نیست ولی مواظب باشید از وسوسه ي به کار بردن خشونت در حذف برنامه ها اجتناب کنید
زیرا با کمک آنها شما به این جا رسيده اید. آن ها را دوست بدارید
زیرا به شما نیرو بخشیده اند تا براي رسیدن به مراحل بعدی آماده گردید.
#اشو
عشق بطور معمول، ناخودآگاه و حیوانی است.
اگر آنرا آگاهانه نمایید، این به معنای: #عشق_به_اضافه_مراقبه_است.
آنگاه کیفیت، زیبایی و عطر دیگری خواهد داشت. آن کار میکند
اما آن به خاطر آگاهی کار میکند نه به خاطر عشق
و آگاهی، عشق را از رابطه به یک درارتباط بودن ، به یک دوستی تغییر خواهد داد
آن دیگر یک اسارت نیست. آن آزادی میدهد.
لحظه ای که شما مراقبه گون شوید، کاهش دادنِ دیگری به یک شیء را متوقف خواهید کرد.
آنگاه شما دیگر یک شوهر و یک همسر نخواهید بود.
شما فقط #دو_دوست خواهید بود.
هیچ بند و محدودیت قانونی وجود ندارد. شما از روی آزادی و سرور با هم زندگی میکنید.
شما میخواهید سهیم شوید.
و اگر آن سهیم شدن متوقف شود،
با احترام و قدردانیِ عظیم، به سادگی به هم خداحافظ میگویید . هیچ تلخی ای وجود نخواهد داشت.
آگاهی در هر دو طریق کار میکند:
اگر شما با هم زندگی کنید، دوستی است. و دوستی، به شما آزادی میدهد. شما میتوانید با افراد بسیاری دوستانه باشید. هیچ تملکی در آن وجود ندارد.
وقتی که عشق دوستی میشود، هیچ تملکی در آن نیست. هیچ انحصار و حسادتی در آن نیست. و وقتی حسادت و تملک وجود ندارد، #آزادی هست.
آزادی کار میکند، دوستی کار میکند.
و لحظه ای که عشق شروع به دادن آزادی به دیگری میکند، دیگری ارضای عظیمی از آن حاصل میکند
چونکه بزرگترین آرزوی انسان، آزادی است، نه عشق...
اگر شخص مجبور باشد بین آزادی و عشق یکی را انتخاب کند ،
شخص آگاه، آزادی را انتخاب میکند و شخص ناآگاه عشق را برمیگزیند.
اشو
اگر آنرا آگاهانه نمایید، این به معنای: #عشق_به_اضافه_مراقبه_است.
آنگاه کیفیت، زیبایی و عطر دیگری خواهد داشت. آن کار میکند
اما آن به خاطر آگاهی کار میکند نه به خاطر عشق
و آگاهی، عشق را از رابطه به یک درارتباط بودن ، به یک دوستی تغییر خواهد داد
آن دیگر یک اسارت نیست. آن آزادی میدهد.
لحظه ای که شما مراقبه گون شوید، کاهش دادنِ دیگری به یک شیء را متوقف خواهید کرد.
آنگاه شما دیگر یک شوهر و یک همسر نخواهید بود.
شما فقط #دو_دوست خواهید بود.
هیچ بند و محدودیت قانونی وجود ندارد. شما از روی آزادی و سرور با هم زندگی میکنید.
شما میخواهید سهیم شوید.
و اگر آن سهیم شدن متوقف شود،
با احترام و قدردانیِ عظیم، به سادگی به هم خداحافظ میگویید . هیچ تلخی ای وجود نخواهد داشت.
آگاهی در هر دو طریق کار میکند:
اگر شما با هم زندگی کنید، دوستی است. و دوستی، به شما آزادی میدهد. شما میتوانید با افراد بسیاری دوستانه باشید. هیچ تملکی در آن وجود ندارد.
وقتی که عشق دوستی میشود، هیچ تملکی در آن نیست. هیچ انحصار و حسادتی در آن نیست. و وقتی حسادت و تملک وجود ندارد، #آزادی هست.
آزادی کار میکند، دوستی کار میکند.
و لحظه ای که عشق شروع به دادن آزادی به دیگری میکند، دیگری ارضای عظیمی از آن حاصل میکند
چونکه بزرگترین آرزوی انسان، آزادی است، نه عشق...
اگر شخص مجبور باشد بین آزادی و عشق یکی را انتخاب کند ،
شخص آگاه، آزادی را انتخاب میکند و شخص ناآگاه عشق را برمیگزیند.
اشو
#آزادی در تو یک فردیت اصیل با چالش های بزرگ و مسئولیت های عظیم و مخاطرات خلق می کند
ولی زندگی بدون خطرات و مخاطرات زندگی نیست
آنوقت امن ترین مکان گور است:
جایی که هیچ مرضی و خطری وجود ندارد ، نه هپاتیت و نه ایدز و نه جرم و نه تجاوز... ، هیچ چیز در آنجا رخ نمی دهد! تو کاملاٌ امن هستی....
ولی آیا مایلی گور را انتخاب کنی؟
آنان که ترس را انتخاب کرده اند یک گور روانی را برگزیده اند.
تلاش من در اینجا این است که:
شما را از انواع گورهایتان بیرون بیاورم
مسیح فقط یک نفر را از گورش بیرون کشید و او لازاروس بود.
من سعی می کنم هزاران نفر را از گورهای بزرگتری بیرون بیاورم ،گورهایی که روانی هستند.
و به آنان این فرصت را بدهم،
تا آزاد و مسئول باشند؛
تا مخاطره کنند و ماجراجویی را بپذیرند.
کوهنوردی خطرناک هست،
ولی تا زمانی که خطر را نپذیری، هرگز به قله های وجودت دست پیدا نخواهی کرد.
آزادی تو را به والاترین قله ی اشراق هدایت می کند.
اشو
ولی زندگی بدون خطرات و مخاطرات زندگی نیست
آنوقت امن ترین مکان گور است:
جایی که هیچ مرضی و خطری وجود ندارد ، نه هپاتیت و نه ایدز و نه جرم و نه تجاوز... ، هیچ چیز در آنجا رخ نمی دهد! تو کاملاٌ امن هستی....
ولی آیا مایلی گور را انتخاب کنی؟
آنان که ترس را انتخاب کرده اند یک گور روانی را برگزیده اند.
تلاش من در اینجا این است که:
شما را از انواع گورهایتان بیرون بیاورم
مسیح فقط یک نفر را از گورش بیرون کشید و او لازاروس بود.
من سعی می کنم هزاران نفر را از گورهای بزرگتری بیرون بیاورم ،گورهایی که روانی هستند.
و به آنان این فرصت را بدهم،
تا آزاد و مسئول باشند؛
تا مخاطره کنند و ماجراجویی را بپذیرند.
کوهنوردی خطرناک هست،
ولی تا زمانی که خطر را نپذیری، هرگز به قله های وجودت دست پیدا نخواهی کرد.
آزادی تو را به والاترین قله ی اشراق هدایت می کند.
اشو
#زندگی_غیر_قابل_پیش_بینی_است
برای همین زیباست.
اگر قابل پیشبینی بود،
چه کسی میخواست آن را زندگی کند؟
اگر همه چیز از قبل مشخص بود و روزی که بهدنیا آمدی تمام زندگیت به تو داده میشد، مانند جدول حرکت قطارها، تا میتوانستی به آن رجوع کنی تا ببینی در چه زمان و چگونه اتفاقات رخ میدهند؛ چه کسی مایل بود آن زندگی را زندگی کند؟
هیچ شعری در آن زندگی وجود نمیداشت.
هیچ خطری در آن نبود.
هیچ مخاطرهای وجود نمیداشت.
هیچ فرصتی برای رشد کردن در آن زندگی نبود.
یک زندگی مطلقاً بیهوده خواهد بود.
آنگاه تو فقط مانند یک آدمآهنی،
یک چیز مصنوعی خواهی بود.
زندگی یک مکانیسم میتواند قابل پیشبینی باشد،
ولی نه زندگی انسان.
زیرا انسان یک ماشین نیست؛
زندگی او مانند یک درخت و یا یک پرنده نیست.
هرچه زندهتر باشی،
بیشتر غیرقابل پیشبینی خواهی شد.
زندگی یک درخت از زندگی یک پرنده بیشتر قابل پیشبینی است.
زندگی یک پرنده از زندگی یک انسان کمتر قابل پیشبینی است.
و زندگی یک بودا مطلقاً از زندگی تو بیشتر غیرقابل پیشبینی است.
غیرقابل پیشبینی بودن یعنی:
#آزادی.
قابل پیشبینی به معنی جبر است.
اگر بتوان تو را پیشبینی کرد؛
آنوقت تو یک روح نیستی؛
آنوقت وجود نداری.
اگر قابل پیشبینی باشی فقط به این معنی است که یک مکانیسم بیولوژیک هستی.
ولی مردمانی وجود دارند که فکر میکنند اگر زندگی قابل پیشبینی نباشد
پس ارزش زندگی کردن را ندارد!
اینها مردمانی هستند که نزد ستارهشناسها میروند.
اینها افرادی هستند که بهدنبال پیشگوها هستند.
اینها مردمانی ابله هستند؛
و ستارهشناسها و پیشگوها از حماقت شما ارتزاق میکنند.
اشو
ابتدا و انتها
برای همین زیباست.
اگر قابل پیشبینی بود،
چه کسی میخواست آن را زندگی کند؟
اگر همه چیز از قبل مشخص بود و روزی که بهدنیا آمدی تمام زندگیت به تو داده میشد، مانند جدول حرکت قطارها، تا میتوانستی به آن رجوع کنی تا ببینی در چه زمان و چگونه اتفاقات رخ میدهند؛ چه کسی مایل بود آن زندگی را زندگی کند؟
هیچ شعری در آن زندگی وجود نمیداشت.
هیچ خطری در آن نبود.
هیچ مخاطرهای وجود نمیداشت.
هیچ فرصتی برای رشد کردن در آن زندگی نبود.
یک زندگی مطلقاً بیهوده خواهد بود.
آنگاه تو فقط مانند یک آدمآهنی،
یک چیز مصنوعی خواهی بود.
زندگی یک مکانیسم میتواند قابل پیشبینی باشد،
ولی نه زندگی انسان.
زیرا انسان یک ماشین نیست؛
زندگی او مانند یک درخت و یا یک پرنده نیست.
هرچه زندهتر باشی،
بیشتر غیرقابل پیشبینی خواهی شد.
زندگی یک درخت از زندگی یک پرنده بیشتر قابل پیشبینی است.
زندگی یک پرنده از زندگی یک انسان کمتر قابل پیشبینی است.
و زندگی یک بودا مطلقاً از زندگی تو بیشتر غیرقابل پیشبینی است.
غیرقابل پیشبینی بودن یعنی:
#آزادی.
قابل پیشبینی به معنی جبر است.
اگر بتوان تو را پیشبینی کرد؛
آنوقت تو یک روح نیستی؛
آنوقت وجود نداری.
اگر قابل پیشبینی باشی فقط به این معنی است که یک مکانیسم بیولوژیک هستی.
ولی مردمانی وجود دارند که فکر میکنند اگر زندگی قابل پیشبینی نباشد
پس ارزش زندگی کردن را ندارد!
اینها مردمانی هستند که نزد ستارهشناسها میروند.
اینها افرادی هستند که بهدنبال پیشگوها هستند.
اینها مردمانی ابله هستند؛
و ستارهشناسها و پیشگوها از حماقت شما ارتزاق میکنند.
اشو
ابتدا و انتها
#دکتر_لایتمن:
نفس را رها کن!
مکتب تصوف در اسلام از جهاتی شبیه به دانش کهن کابالا است. زمانیکه از #منصور_حلاج، شاعر و یکی از حکیمان و #عرفا بزرگ تصوف می پرسند، که چگونه میتوان خود را از مشقات این دنیایی که با آن سخت در گیریم، رهایی بخشید؟
او به ستونی که در وسط محوطه بود نزدیک شد، آن را محکم گرفت و فریاد زد: کمکم کن، کمک کن، مرا از این ستون رها کن!».
سپس رو به حضار کرد و پرسید: «چه فکر میکنید، من همانی هستم که به ستون بسته شده ام یا من آن را به خود بسته ام؟
آن را رها کن و تو آزاد خواهی شد.»
این می تواند #توصیه بسیار خوبی باشد، اگر عملی کردن آن پیچیده نبود.
به هر حال، چیزی که باعث میشود خود را به غرورها گره بزنیم و رها نکنیم، یک پدیده ی #درونی است که قادر نیستیم خود را از آن رها کنیم وآن "#نفس" است.
نفسی که در ما نهاده شده است. و ما را وادار می کند تا به هر چیزی که تصور می کند خوب و خوشایند است (#پول و احترام، #سلطه و رقابت...) وابسته شویم و اینگونه است که قلب ما بسته و مُهر میشود و احساسات ما را نسبت به دیگران بی رنگ و دور می کند و به ما اجازه می دهد، قادر باشیم برای حفظ و ارجعیت #منافع خود به هر یک از آنها آسیب برسانیم و جهان ما چنین باشد.
راه رهایی از این رنج بیهودگی ها، #رهایی از نفس است!
و اما چگونه؟ به وسیله پیوند و اتصال با کسی که ما را به او وصل نموده است. درخواست کنید! #استغاثه نمایید! مجبور کنید! نیروی برتر را، او را وادار کنید تا زنجیره هایی که ما را به ستون "خود" بسته اند، را بشکند: "#رها!" و #آزاد! و نه چیزی بیشتر!
درخواستی قاطعانه و سازش ناپذیر،
تنها زمانی می تواند از اعماق قلب برآید که شخص شروع به درک آن کند که نفس، تحت عنوان و به نامِ لذت، چقدر #رنج و مشقت را به او تحمیل کرده و چه میزان آزادی را از او سلب نموده.
با مطالعه #دانش_کابالا، میتوان روش پایبندی واتصال به "نیروی برتر" (نیک و بخشنده) را کسب نمود، در حالی که در همین این #جهان_مادی #زندگی می کنیم! و از مشقات و رنج نجات یافت و حرکت را به سوی #آزادی تسریع نمود.
نفس را رها کن!
مکتب تصوف در اسلام از جهاتی شبیه به دانش کهن کابالا است. زمانیکه از #منصور_حلاج، شاعر و یکی از حکیمان و #عرفا بزرگ تصوف می پرسند، که چگونه میتوان خود را از مشقات این دنیایی که با آن سخت در گیریم، رهایی بخشید؟
او به ستونی که در وسط محوطه بود نزدیک شد، آن را محکم گرفت و فریاد زد: کمکم کن، کمک کن، مرا از این ستون رها کن!».
سپس رو به حضار کرد و پرسید: «چه فکر میکنید، من همانی هستم که به ستون بسته شده ام یا من آن را به خود بسته ام؟
آن را رها کن و تو آزاد خواهی شد.»
این می تواند #توصیه بسیار خوبی باشد، اگر عملی کردن آن پیچیده نبود.
به هر حال، چیزی که باعث میشود خود را به غرورها گره بزنیم و رها نکنیم، یک پدیده ی #درونی است که قادر نیستیم خود را از آن رها کنیم وآن "#نفس" است.
نفسی که در ما نهاده شده است. و ما را وادار می کند تا به هر چیزی که تصور می کند خوب و خوشایند است (#پول و احترام، #سلطه و رقابت...) وابسته شویم و اینگونه است که قلب ما بسته و مُهر میشود و احساسات ما را نسبت به دیگران بی رنگ و دور می کند و به ما اجازه می دهد، قادر باشیم برای حفظ و ارجعیت #منافع خود به هر یک از آنها آسیب برسانیم و جهان ما چنین باشد.
راه رهایی از این رنج بیهودگی ها، #رهایی از نفس است!
و اما چگونه؟ به وسیله پیوند و اتصال با کسی که ما را به او وصل نموده است. درخواست کنید! #استغاثه نمایید! مجبور کنید! نیروی برتر را، او را وادار کنید تا زنجیره هایی که ما را به ستون "خود" بسته اند، را بشکند: "#رها!" و #آزاد! و نه چیزی بیشتر!
درخواستی قاطعانه و سازش ناپذیر،
تنها زمانی می تواند از اعماق قلب برآید که شخص شروع به درک آن کند که نفس، تحت عنوان و به نامِ لذت، چقدر #رنج و مشقت را به او تحمیل کرده و چه میزان آزادی را از او سلب نموده.
با مطالعه #دانش_کابالا، میتوان روش پایبندی واتصال به "نیروی برتر" (نیک و بخشنده) را کسب نمود، در حالی که در همین این #جهان_مادی #زندگی می کنیم! و از مشقات و رنج نجات یافت و حرکت را به سوی #آزادی تسریع نمود.
#آزادی_هدف_زندگی_است.
بدون آزادی زندگی ابدا معنایی ندارد.
منظور از آزادی، آزادی سیاسی، اقتصادی
یا اجتماعی نیست.
آزادی یعنی:
آزادی از #زمان
آزادی از #ذهن
و آزادی از #آرزو
#اشو
#الماسهای_آگاهی
بدون آزادی زندگی ابدا معنایی ندارد.
منظور از آزادی، آزادی سیاسی، اقتصادی
یا اجتماعی نیست.
آزادی یعنی:
آزادی از #زمان
آزادی از #ذهن
و آزادی از #آرزو
#اشو
#الماسهای_آگاهی
در باب عشق
یکی از مهمترین چیزها در زندگی #عشق است. اما آن چیزی که عشق نامیده میشود به #سکس مرتبط شده است، چیزی که بطور فوقالعادهای مهم شده است؛ به نظر میرسد که همه چیز به دور سکس میچرخد. چرا انسانها در سرتاسر دنیا، با هر فرهنگی که دارند، با هرگونه فتوای مذهبی که میدهند، سکس را فوقالعاده مهم میشمارند؟ - و کلمۀ "عشق" به آن مرتبط شده است - چرا؟ وقتی به زندگی شخصی خودتان مینگرید، میبینید که چقدر مکانیکی شده است؛ #تحصیلات ما مکانیکی است؛ #دانش اندوزی ما مکانیکی است؛ معلومات بتدریج مکانیکی میشوند. ما دستگاههای مکانیکی هستیم، انسانهای دست دومایم. ما آنچه را که دیگران گفتهاند تکرار میکنیم. ما بسیار زیاد #مطالعه میکنیم. ما نتیجۀ هزاران سال #پروپاگاندا هستیم. ما از نظر روانی و فکری مکانیکی شدهایم. در یک دستگاه مکانیکی #آزادی وجود ندارد. سکس #آزادی را عرضه میکند؛ در آن برای چند لحظه آزادی هست، شما خودتان و زندگی مکانیکیتان را کاملاً فراموش کردهاید. بنابراین سکس فوقالعاده مهم میشود؛ شما #لذت آن را عشق مینامید. اما آیا آیا عشق لذت است؟ یا آیا عشق چیزی کاملا متفاوت است، چیزی که در آن #حسادت نیست، #وابستگی نیست، #مالکیت نیست؟
کریشنامورتی
یکی از مهمترین چیزها در زندگی #عشق است. اما آن چیزی که عشق نامیده میشود به #سکس مرتبط شده است، چیزی که بطور فوقالعادهای مهم شده است؛ به نظر میرسد که همه چیز به دور سکس میچرخد. چرا انسانها در سرتاسر دنیا، با هر فرهنگی که دارند، با هرگونه فتوای مذهبی که میدهند، سکس را فوقالعاده مهم میشمارند؟ - و کلمۀ "عشق" به آن مرتبط شده است - چرا؟ وقتی به زندگی شخصی خودتان مینگرید، میبینید که چقدر مکانیکی شده است؛ #تحصیلات ما مکانیکی است؛ #دانش اندوزی ما مکانیکی است؛ معلومات بتدریج مکانیکی میشوند. ما دستگاههای مکانیکی هستیم، انسانهای دست دومایم. ما آنچه را که دیگران گفتهاند تکرار میکنیم. ما بسیار زیاد #مطالعه میکنیم. ما نتیجۀ هزاران سال #پروپاگاندا هستیم. ما از نظر روانی و فکری مکانیکی شدهایم. در یک دستگاه مکانیکی #آزادی وجود ندارد. سکس #آزادی را عرضه میکند؛ در آن برای چند لحظه آزادی هست، شما خودتان و زندگی مکانیکیتان را کاملاً فراموش کردهاید. بنابراین سکس فوقالعاده مهم میشود؛ شما #لذت آن را عشق مینامید. اما آیا آیا عشق لذت است؟ یا آیا عشق چیزی کاملا متفاوت است، چیزی که در آن #حسادت نیست، #وابستگی نیست، #مالکیت نیست؟
کریشنامورتی