عشق و نور
1.21K subscribers
449 photos
1.35K videos
22 files
594 links
بیداری معنوی با نرمین



لینک گروه سلام زندگی👇

https://t.me/salamzendgi7

لینک صوتی های نرمین👇


https://t.me/narminbgs
Download Telegram
می‌گویند:
"عادت بد خود را رها کنید".

ولي من به شما می گویم:
عادت خوب و بد فرقی نمی کنند.
هرگونه عادتی را رها کنید! 
تمام عادت ها بد هستند!

سعي کنید عادت ها را کنار بگذاريد. بدون آن ها زندگي کنید،
آن گاه هر لحظه از زندگي تان #آزادی خواهد بود.
و این یک #زندگی_انقلابی است.

و همچنين به خاطر داشته باشید:
زمانی که مي خواهید برنامه هاي گذشته را به دلیل سودمند نبودن، کنار بگذارید بخاطر قواعدی که در گذشته برای شما داشته اند، هرگز از آن #انتقاد نکنید.

کنار گذاشتن عادات قدیمي و تمیز کردن خانه ی ذهن باید  #بدون_احساس_گناه انجام پذیرد
شما برنامه اي را حذف ميکنید ، زیرا حس ميکنید که دیگر براي پیشرفت کلي شما مناسب نیست ولی مواظب باشید از وسوسه ي به کار بردن خشونت در حذف برنامه ها اجتناب کنید
زیرا با کمک آنها شما به این جا رسيده اید. آن ها را دوست بدارید
زیرا به شما نیرو بخشیده اند تا براي رسیدن به مراحل بعدی آماده گردید.

#اشو
هر لحظه بسیار گرانقدر است
اگر ساکت باشید
اگر خلاق باشید، اگر عاشقانه باشید،
اگر نسبت به زیبایی حساس باشید،
اگر به این هستیِ وسیع، قدردان و سپاسگذار باشید
میلیونها ستاره وجود دارند که مرده اند و شما بسیار کوچک هستید، با این حال، شما گرانقدرترین چیز در هستی را دارید
#زندگی، و نه تنها زندگی بلکه امکان آگاهی شدن، روشن ضمیر شدن،
و به فضایی بدل شدن،
که در آن مرگ هرگز وارد نشده است.
اگر یک مرشد ذن درمورد مرگ جدی نیست، به این دلیل است که او می داند که مرگی وجود ندارد.
آن فقط عوض کردنِ خانه است،
یا حداکثر، عوض کردن لباسها است.
آن هیجان آور است.
حتی مرگ یک هیجان و وجد و خلسه عظیم است.
احساس سنگینی فقط به خاطر رویکرد غلط توست
آنرا بینداز، و آنرا آهسته آهسته، قطعه قطعه نینداز
بلکه بطور کامل و در یک آن، بینداز

وقتی از این مکان خارج شدی، رقصان و آوازخوان برو، بگذار کل جهان فکر کند تو دیوانه ای. دیوانگی بسیار بهتر است

#اشو
انسان بگونه ای بسيار زمخت، با خشم،‌ با حسادت،
با سلطه جويی و با « خود » زندگی می كند.
تو بايد تمام اين عناصر زمخت را از
وجودت بيرون كنی،
زيرا آنها انرژی های فراوانی را تلف می كنند.
فرصتهای بسياری را هدر می دهند.
بايد تمام اين انرژی ها را
به آواز و ترانه، ‌
به شادی و نشاط، ‌
به #عشق،‌
به صلح و آرامش دگرگون ساخت.
آنگاه #زندگی به #شعر تبديل می شود.
آنگاه ‌بودن تو همه شور و حال می شود.
صرف «‌ بودن » بيش از آن چيزی است كه تو بتوانی طلبش كن.
هر نفسی با خود شور و سرمستی فراوان می آورد.
زندگی چنان آهنگ و #ترانه و چنان رقصی می شود كه باورش برای تو ممكن نيست.
فقط زمانی می توانی باورش كنی كه تجربه اش كنی.

#اشو
زندگی یک ضیافت است.
اما فقط برای کسانی که بتوانند خودشان را به نفع حقیقت قربانی کنند

زندگی یک فرصت گرانبها و چالشی لطیف است.
اما فقط برای کسانی که بتوانند علیه خواب و غفلت خویش بجنگند.

زندگی یک آواز بهشتی است.
اما فقط برای کسانی که خودشان را وسیله‌ای برای خدا کرده‌اند، وگرنه زندگی چیزی جز یک مرگ طولانی و تدریجی و پر درد نیست.

#زندگی همان چیزی می‌شود که ما آن را می‌سازیم
#زندگی یافت نمی‌شود، بلکه باید ایجاد شود
#زندگی آشکارسازیِ پیوسته حقیقتِ خود، توسط خود است
#زندگی یک سرنوشت نیست، بلکه یک ساختن است.

اگر زندگی تجربه‌ای از خواب باشد، باید بفهمیم که کاری کرده‌ایم که آن به خواب رفته است
اگر زندگی تجربه‌ای از درد است، باید بدانیم که کاری انجام داده‌ایم که دردناک شده است

زندگی پژواک خود ماست
زندگی واکنش خود ماست
زندگی آینه‌ای است در برابر خودِ ما

اشو
#زندگی_یک_ابر_سپید_است.
زندگی یک سانیاسیsannyasiاست.    
برای کسی که در راه سلوک است


زندگی یک شخص خانه دار،
یک تکرار تثبیت شده است.
چیزی مرده است
یک الگوی تکراری است.
شکلی خاص دارد
در شیاری مشخص حرکت می کند.
همچون ریل های قطار است.
قطار ها روی ریل حرکت میکنند
آن ها یک هدف دارند.
مقصدی دارند که باید به آن برسند.

ولی یک سالک همچون ابري در آسمان گردش می کند.
شیارهای آهنین برای او وجود ندارند.
نه مسیری، نه هویتی
او کسی نیست و همچون یک
ناموجودnon_beingزندگی می کند.
طوری زندگی می کند که گویی وجود ندارد. 

اشو
راه_من_راه_ابرهای_سپید
اشـoshoـو:
#انضباط_فردی


تمام معنی انضباط فردی این است که:
طوری زندگی کردن که قادر باشی ظرفیت به تمامی زندگی کردن living totally  راپیدا کنی

انضباط فردی یک سرکوب نیست: داشتن یک زندگی جهت دار است، یک زندگی که حسی از جهتdirection  در آن است. یک زندگی که در آن، تماما از مرگ هشیار و آگاه هستی
آنوقت رودخانه ی زندگی تو هردو ساحل را دارد، #زندگی را و #مرگ را،
و رودخانه ی #معرفتconsciousness  در بین این دو جاری است.

هرکسی که سعی کند زندگی را با انکار بخش مرگ زندگی کند، سعی دارد در یک ساحل حرکت کند؛ رودخانه ی معرفت او نمی تواند تمامیت داشته باشد. او چیزی را کسر خواهد داشت، چیزی بسیار زیبا را از دست می دهد. زندگیش سطحی خواهد بود ، عمقی در آن نخواهد بود. بدون مرگ، ژرفایی وجود ندارد.
و اگر به حد دیگر تفریط کشیده شوی؛ همانطور که هندیان چنین کرده اند ، آنان پیوسته در مرگ زندگی می کنند:
ترسان، هراسان، مشغول دعاکردن و کارهایی که آنان را نامیرا و جاودانی سازد. آنوقت آنان کلاّ از زندگی کردن دست برمی دارند. این نیز یک وسواس است. آنان نیز در یک ساحل جریان دارند؛ زندگی آنان نیز یک مصیبت خواهد بود.

غرب یک فاجعه است؛
شرق یک فاجعه است،
زیرا یک زندگی تمام  a total life تاکنون ممکن نبوده است

آیا با یادآوری مرگ امکان دارد سکس زیبایی هم داشت؟
آیا ممکن هست که غذا بخوری و در سرور غذا بخوری و مرگ را هم به یاد داشته باشی؟
آیا ممکن هست که عشق بورزی و عمیقاٌ عشق بورزی و خوب بدانی که خودت خواهی مرد و معشوقت خواهد مرد؟

اگر این امکان باشد، آنوقت یک زندگی تمام ممکن خواهد بود. 
آنوقت تو مطلقاٌ متعادل خواهی بود؛ آنوقت کامل خواهی بود.
آنوقت چیزی کسر نداری،
آنوقت یک رضایت خاطر داری،
رضایتی عمیق برتو نازل خواهد شد.

یوگا با تعادل موافق است.
یوگا می گوید: "زنده باش ولی همچنین همیشه آماده باش تا بمیری." به نظر متناقض می آید.
یوگا می گوید: "لذت ببر، ولی یادت باشد. اینجا وطن تو نیست. اینجا اقامتی شبانه است."

هیچ اشکالی نیست. حتی اگر در یک مسافرخانه هستی و ماه شب تمام است، هیچ اشکالی ندارد. از آن لذت ببر ولی این مسافرخانه را خانه ی خودت نپندار، زیرا ما فردا اینجا را ترک خواهیم کرد. ما برای اقامت شبانه از آن تشکر می کنیم، ما شاکر خواهیم بود
تا وقتی که بود، خوب بود ، ولی از آن نخواه که تا ابد باقی بماند. اگر از آن بخواهی که تا ابد باقی باشد،
این یک افراط است؛
و اگر نتوانی لذت ببری، چونکه همیشگی نیست، این نیز تفریط است.


ما همچون کودکانی که به مدرسه فرستاده می شوند
پا به این زندگی گذاشته ایم.
این زندگی، مکانی برای رشد و
یادگیری است
اینجا اقامتگاه همیشگی ما نیست.

تا آنجاییکه می توانید بیاموزید و عمیقا زندگی را تجربه کنید.

اشو
#سکوت_و_اندوه

#سوال_از_اشو

اشو عزیز، من چند روز پیش با افکار ثابت و بدبینانه ی بسیار از یک سو و با امیدهای زیاد از سوی دیگر وارد پونا شدم. تمام انتظارات و منفی بافی ها ازبین رفته اند و از تمام آن ها خالی
شده ام بجز یک اندوه. من عشق عظیم شما و مهربانی سالکان شما را لمس کرده ام،
ولی بااین وجود به جنگیدن ادامه می دهم.
احساس می کنم قلبم بسته و زشت شده است و در میان دوستان منزوی شده ام.
چکار کنم تا عشق شما و اطرافیان شما را بیشتر پذیرا باشم؟

#پاسخ

هلنHelen، این تقریباٌ همیشه برای تازه واردین اتفاق می افتد:
فرد با افکار و مفاهیم ثابت و انتظارت وارد می شود. و آن مفاهیم و تعصبات توسط دنیا به شما داده شده است همگی آن ها براساس دروغ ها استوار هستند
تو خیلی خوشحال می شدی که اگر آن تعصبات و مفاهیم برآورده می شدند. اگر این مکان را دقیقاٌ طبق انتظارات خودت می یافتی، اندوهی وجود
نمی داشت
تو به این دلیل غمگین هستی که تمام منفی بافی هایت ازبین رفته اند.
اینجا از آن مکان هایی نیست که.... در تمام دنیا ، مذاهب، حکومت ها و رسانه های خبری برعلیه ما توطئه می کنند و انواع دروغ های بی پایه را به ما نسبت می دهند. این مکان درست عکس آنچیزی است که آنان تبلیغ می کنند. ولی آنان قدرت را دارند. ما فقط عشق را داریم.
این مبارزه ای است بین قدرت و عشق. در نهایت عشق پیروز خواهد شد، ولی در طول راه، قدرت چندین مبارزه خواهد داشت ، ولی یک نبرد تعیین کننده نیست. آنان که هرگز اینجا نبوده اند، آنان که هرگز با من و مردم من برخوردی نداشته اند، می توانند با تعصبات خودشان زندگی کنند. و تعصباتشان آنان را خوشحال و مسرور نخواهد ساخت. تعصبات آنان ایشان را شکوفا نخواهد ساخت و رقص و آواز و تمام میوه هایی را که خداوند به شما داده برایشان
به ارمغان نخواهد آورد.
آنان با من مخالف هستند به این دلیل ساده که من طرفدار خداوند هستم و نه طرفدار کشیشان آنان
کشیش دشمن خدا است، زیرا که خداوند را در بازار می فروشند
و خدا برای فروش نیست.
می توانی تسلیم خداوند بشوی و او برای همیشه از آن تو خواهد بود؛ ولی تو نمی توانی خدا را تصاحب کنی ، این راهی برای کشتن او است.
وقتی از واژه ی "خدا" استفاده می کنم منظورم #زندگی است و جهان هستی. من یک الهی دان نیستم و به خدایی که یک شخص است و در آسمان ها نشسته باشد و دنیا را خلق کرده باشد اعتقادی ندارم
فقط به این دنیا نگاه کن:
به دیوانگی انسان ها نگاه کن. بشریت درطول سه هزار سال پنج هزار جنگ را جنگیده است. اگر خداوند این بشریت را خلق کرده باشد پس باید دیوانه باشد، زیرا درخت را از میوه اش می شناسند. می توانی همه چیز را در مورد خداوند از شناخت والاترین شکوفه ها و ثمرات معرفت بشری بشناسی.
ولی کشیشان توجهی به زندگی و جهان هستی ندارند. تمام تلاش آنان این است که چگونه احساس گناه بیشتر و بیشتری به شما بدهند، چگونه بیشتر و بیشتر شما را مذمت و تحقیر کنند و چگونه اثبات کنند که شما گناهکار هستید و در گناه زاده شده اید. هرچه بیشتر شرافت و عزت نفس را از شما بگیرند. شما در برابر بهره کشی آنان آسیب پذیرتر خواهید بود.

می گویی: " من چند روز پیش با افکار ثابت و بدبینانه ی بسیار از یک سو و با امیدهای زیاد از سوی دیگر وارد پونا شدم. تمام انتظارات و منفی بافی ها ازبین رفته اند و از تمام آن ها خالی شده ام بجز یک اندوه."
این اندوه بسیار بااهمیت است. این یکی از مهم ترین نکاتی است که باید در مورد روانشناسی انسان درک شود، که حتی اگر  رنجت هم برطرف شود، احساس اندوه می کنی. تو چنان با رنج
خو گرفته ای، چنان در طی سال ها همنشین خوبی برایت بوده است، که وقتی آن رنج برود، احساس خالی بودن می کنی ، آن درد کهنه، آن تشویش دیگر وجود ندارد
تو با گذشته ی رنجور خودت درگیر
شده ای. ناگهان خودت را خالی احساس می کنی و یک اندوه جایگزین می شود: همان اندوهی که وقتی یک دوست از تو جدا می شود آن را احساس می کنی.
وقتی این را درک کنی، می توانی وارد یک تحول بشوی
این لحظه ای نیست که احساس
خالی بودن کنی، این لحظه ای است که احساس انبساط و فضاداشتن بکنی ، این چیزی است که تو آن را خالی بودن می خوانی
دوستان قدیم رفته اند، تعصبات قدیم، منفی بافی های قدیم، مفاهیم تثبیت شده ی قدیم.... تو فضای زیادی در اختیار داری و در ابتدا، فضادار بودن احساسی غریب است. ولی همانطور که به آن عادت می کنی، آن فضاداربودن برایت معبد خداوند می شود
آن را خالی نخوان، واژگان معانی زیادی دارند و هرچه را بخوانی، شروع می کنی به همانگونه احساس کردن.

ادامه👇👇👇👇
از من پرسیدی که "ده فرمان" من چیست. سوال سختی پرسیدی . چون من با هر فرمانی مخالفم . اما به هر حال
برای شوخی و تفریح هم کە شدە بگذار ده فرمان بە تو بدهم...

١ _ از هیچ فرمانی پیروی نکن . فقط از درونت پیروی کن...

٢_ تنها خدایی کە وجود دارد ، همین #زندگی است..

٣_ حقیقت در درون توست ، جای دیگری به دنبالش نگرد...

٤_ عشق ، نیایش است...

٥_ خالی و خلا ، آغاز و وسط و پایان حقیقت
است...

٦_ زندگی همینجا و هم اکنون است...

٧_کامل و به شدت زندگی کن...

٨_ شنا نکن ، جاری باش...

٩_ در هر لحظە چنان بمیر ، کە در هر لحظە دوبارە متولد شوی...

١٠_ دست از جستجو بردار ! چیزی کە هست ، هست . متوقف شو و نگاه کن..

اشو