▫️ خودمدیریتی کارگری در سوسیالیسم دولتی
🔹 یوگسلاوی
نوشتهی: گوران موزیچ
ترجمهی: تارا بهروزیان
21 ژوئن 2019
🔸 مبارزه برای کنترل کارگری در قرن بیستم را، چه در جوامع سرمایهداری و چه در جوامع دارای سوسیالیسم دولتی، اغلب با گسستها در قدرت دولتی و الگوی حاکم مرتبط دانستهاند. قاعده کلی این است که ابتکارات خلاق برای مشارکت مستقیم در بازههای زمانی نسبتاً کوتاه قدرت دوگانه ــ محدودهی زمانی میان زوال پرشتاب نظم کهن و تثبیت رژیم جدید ــ به نقطهی اوج خود میرسد. از اینرو، این ابتکارها با جنبشهای رهاییبخش فراگیرتری از پایین مرتبطاند و توانایی حفظ استقلال خود از دولت را دارند.
🔸 تجربهی خودمدیریتی یوگسلاوی در این میان یک استثناست، چرا که رابطهای تنگاتنگ با ایدئولوژی دولتی رسمی سازماندهی اجتماعی داشت که چهار دهه به طول انجامید، و براساس آن شناخته میشد. تلاشی موفق در جهت مدرنیزاسیون و ارتقای استانداردهای زندگی، فضایی سیاسی برای مقامات سوسیالیستی فراهم کرد تا نظامی خودمدیریتی را درون یوگسلاوی به بوتهی تجربه بگذارند، آنهم در کشوری که از تنوع فرهنگی وسیع و درجات توسعهی اقتصادی ناموزونی برخوردار بود. به سبب این شرایط تاریخی، مناسبترین زمینه برای بررسی مراحل متفاوتِ خودمدیریتی کارگری یوگسلاوی، تداومِ نهادهای دولتی است، نه خودِ جنبش کارگری. بیشک به رسمیتشناختن نقش پایهای ساختارهای حاکم در شکل دادن به نظام خودمدیریتی در یوگسلاوی نباید باعث شود که از دیگر عامل مهم در این فرایند غفلت کنیم: واکنشهای طبقهی کارگر ــ خواه پذیرش، خواه مقاومت ــ در برابر تغییر خطمشیهای حکومتی، بهویژه در نقاط عطف تاریخی در «مسیر یوگسلاوی بهسوی سوسیالیسم».
🔸 طبقهی کارگر یوگسلاوی هرگز نتوانست از فرصتهای نهادی که خودمدیریتی فراهم کرده بود استفاده کند، فرصتی که میتوانست بنگاههای تحت مدیریت کارگران را از ابزارهای دموکراسی حاکم به ابزارهایی حقیقی برای کنترل دموکراتیک از پایین تبدیل کند. بهرغم ــ یا شاید دقیقاً به سببِ ــ نهادهای موازی که در چندین دهه توسط نظام خودمدیریتی ایجاد شد، کارگران فاقد مجرای شفافی برای بیان نارضایتیهایشان بودند. شوراهای خودمدیریتی بهعنوان ساختارهایی اصلی نتوانستند بهمثابه ارگانهای دموکراتیک برای تمرین اختلاف عقیده عمل کنند، زیرا هدف اولیهی آنان ایفای وظایف مدیریتی در عملکرد بنگاهها بود نه اینکه ارگانهای سیاسی طبقهی کارگر باشند. تشکلهای سیاسیـ اجتماعی که در سطح کارگران ساده فعالیت میکردند آنچنان زیر چتر حمایتی بوروکراسی قرار داشتند که نمیتوانستند با صداهای مخالف همساز شوند.
🔸 در چشماندازی وسیعتر، تناقض آشکار میان منافع مجزای یک کارخانه یا یک منطقهی خاص و منافع جامعه بهمثابه یک کل، نتوانست از طریق کنترل متمرکز دموکراتیک بر کل اقتصاد توسط طبقهی کارگر حلوفصل شود. در غیاب اینگونه سازوکار کنترلی، اجماع نخبگان جمهوریها پیششرط لازم برای هرگونه سیاست یکپارچه بود. تا همان آخرین روز حیات فدراسیون یوگسلاوی خوانش مسلط از خودمدیریتی در جامعه همان خوانش استقلال مضاعف و کنترل محلی بود. با این حال هنگامی که کشور از هم پاشید، نخبگان دیگر علاقهای به حفظ آن نداشتند. جنبش کارگری نیز به اندازهی کافی نیرومند نبود که به این مفهوم، معنایی تازه و مناسب ببخشد و آن را به راهنمایی برای کنش در محیط سیاسیـ اجتماعی جدید بدل کند. از این رو تجربهی خودمدیریتی یوگسلاوی دو دهه پس از فروپاشیاش، میراثی دوگانه به جا نهاده است که در انتظار احیا از سوی جنبشهای اجتماعی و ارزیابی دوباره توسط علوم اجتماعی است.
🔹 سیزدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-Ym
#گوران_موزیچ #تارا_بهروزیان
#یوگسلاوی #سوسیالیسم_دولتی
#جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری #سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹 یوگسلاوی
نوشتهی: گوران موزیچ
ترجمهی: تارا بهروزیان
21 ژوئن 2019
🔸 مبارزه برای کنترل کارگری در قرن بیستم را، چه در جوامع سرمایهداری و چه در جوامع دارای سوسیالیسم دولتی، اغلب با گسستها در قدرت دولتی و الگوی حاکم مرتبط دانستهاند. قاعده کلی این است که ابتکارات خلاق برای مشارکت مستقیم در بازههای زمانی نسبتاً کوتاه قدرت دوگانه ــ محدودهی زمانی میان زوال پرشتاب نظم کهن و تثبیت رژیم جدید ــ به نقطهی اوج خود میرسد. از اینرو، این ابتکارها با جنبشهای رهاییبخش فراگیرتری از پایین مرتبطاند و توانایی حفظ استقلال خود از دولت را دارند.
🔸 تجربهی خودمدیریتی یوگسلاوی در این میان یک استثناست، چرا که رابطهای تنگاتنگ با ایدئولوژی دولتی رسمی سازماندهی اجتماعی داشت که چهار دهه به طول انجامید، و براساس آن شناخته میشد. تلاشی موفق در جهت مدرنیزاسیون و ارتقای استانداردهای زندگی، فضایی سیاسی برای مقامات سوسیالیستی فراهم کرد تا نظامی خودمدیریتی را درون یوگسلاوی به بوتهی تجربه بگذارند، آنهم در کشوری که از تنوع فرهنگی وسیع و درجات توسعهی اقتصادی ناموزونی برخوردار بود. به سبب این شرایط تاریخی، مناسبترین زمینه برای بررسی مراحل متفاوتِ خودمدیریتی کارگری یوگسلاوی، تداومِ نهادهای دولتی است، نه خودِ جنبش کارگری. بیشک به رسمیتشناختن نقش پایهای ساختارهای حاکم در شکل دادن به نظام خودمدیریتی در یوگسلاوی نباید باعث شود که از دیگر عامل مهم در این فرایند غفلت کنیم: واکنشهای طبقهی کارگر ــ خواه پذیرش، خواه مقاومت ــ در برابر تغییر خطمشیهای حکومتی، بهویژه در نقاط عطف تاریخی در «مسیر یوگسلاوی بهسوی سوسیالیسم».
🔸 طبقهی کارگر یوگسلاوی هرگز نتوانست از فرصتهای نهادی که خودمدیریتی فراهم کرده بود استفاده کند، فرصتی که میتوانست بنگاههای تحت مدیریت کارگران را از ابزارهای دموکراسی حاکم به ابزارهایی حقیقی برای کنترل دموکراتیک از پایین تبدیل کند. بهرغم ــ یا شاید دقیقاً به سببِ ــ نهادهای موازی که در چندین دهه توسط نظام خودمدیریتی ایجاد شد، کارگران فاقد مجرای شفافی برای بیان نارضایتیهایشان بودند. شوراهای خودمدیریتی بهعنوان ساختارهایی اصلی نتوانستند بهمثابه ارگانهای دموکراتیک برای تمرین اختلاف عقیده عمل کنند، زیرا هدف اولیهی آنان ایفای وظایف مدیریتی در عملکرد بنگاهها بود نه اینکه ارگانهای سیاسی طبقهی کارگر باشند. تشکلهای سیاسیـ اجتماعی که در سطح کارگران ساده فعالیت میکردند آنچنان زیر چتر حمایتی بوروکراسی قرار داشتند که نمیتوانستند با صداهای مخالف همساز شوند.
🔸 در چشماندازی وسیعتر، تناقض آشکار میان منافع مجزای یک کارخانه یا یک منطقهی خاص و منافع جامعه بهمثابه یک کل، نتوانست از طریق کنترل متمرکز دموکراتیک بر کل اقتصاد توسط طبقهی کارگر حلوفصل شود. در غیاب اینگونه سازوکار کنترلی، اجماع نخبگان جمهوریها پیششرط لازم برای هرگونه سیاست یکپارچه بود. تا همان آخرین روز حیات فدراسیون یوگسلاوی خوانش مسلط از خودمدیریتی در جامعه همان خوانش استقلال مضاعف و کنترل محلی بود. با این حال هنگامی که کشور از هم پاشید، نخبگان دیگر علاقهای به حفظ آن نداشتند. جنبش کارگری نیز به اندازهی کافی نیرومند نبود که به این مفهوم، معنایی تازه و مناسب ببخشد و آن را به راهنمایی برای کنش در محیط سیاسیـ اجتماعی جدید بدل کند. از این رو تجربهی خودمدیریتی یوگسلاوی دو دهه پس از فروپاشیاش، میراثی دوگانه به جا نهاده است که در انتظار احیا از سوی جنبشهای اجتماعی و ارزیابی دوباره توسط علوم اجتماعی است.
🔹 سیزدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-Ym
#گوران_موزیچ #تارا_بهروزیان
#یوگسلاوی #سوسیالیسم_دولتی
#جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری #سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
خودمدیریتی کارگری در سوسیالیسم دولتی
یوگسلاوی نوشتهی: گوران موزیچ ترجمهی: تارا بهروزیان پروژهی خودمدیریتی یوگسلاوی، از پافشاری رهبری انقلابی تیتویستی بر حق دولتهای سوسیالیستی پس از جنگ جهانی دوم در دنبال کردن مسیرهای توسعهی ویژه…
▫️ سرمایهداری پلتفرمی و رویای تازه بازار آزاد
نوشتهی: دومینیک پییِترون
ترجمه: کامران صداقتی
26 ژوئن 2019
🔹 برای مبارزه با سرمایهداری، شناخت ترفندهای جدید آن ضروری است. پلتفرمها تنها بازارهای دیجیتال نیستند. آنها در صددند تمامی دستآوردهای کارگران و زحمتکشان را نابود کنند. پلتفرمها دموکراسی را به چالش میکشند و در نهایت آن را از محتوا تهی میکنند. این مقاله به بررسی نقش تازه کنسرنهای پلتفرمی در سرمایه داری در حال دگرگونی میپردازد.
🔸 پلتفرمهای دیجیتالی مانند آمازون، فیس بوک، اوبر یا ایربیانبی در دو دههی گذشته دستخوش دگرگونی ژرف نهادینی شده و مرحله جدیدی از سرمایهداری را اعلام کردهاند. آنها قلب اقتصاد نوین دیجیتالی را به نمایش میگذارند و از نگاه مصرفکنندگان تسهیلات فوقالعادهای با خود به همراه میآورند. اما وعدههای امیدوارکننده اقتصاد اجتماعی- اکولوژیک شراکتی در خصوص پلتفرمهای افقی و باز، یا حتی وعدهی پساسرمایهداری دیجیتال، خود را به مثابه سفسطههای شتابزده نمایان کردند. پلتفرمها پایانِ سرمایهداری بحرانزدهی متاخر نیستند، بلکه برعکس سوخت جدیدی برای انباشت سرمایهاند که وعدهی سود بیشتر میدهد.
🔸 نه تنها قانون کار، بلکه قانون مالیات هم با توجه به سلطه تکنولوژیک پلتفرمها منسوخ به نظر میآید. چرا که پلتفرمها میتوانند به دلیل کاراکتر بینالمللی و فرا مرزی خود محصولات و خدماتی را عرضه کنند، بدون آنکه در کشور مربوطه عملاً محل کار داشته باشند. از آنجا که داشتن محل کار ثبتشده هنوز هم پیش شرط پرداخت مالیات است، درآمدهای پلتفرمها از نظر قانون مالیات بینالمللی در مواردی اصلاً قابل ثبت نیستند...
🔸 انقلاب پلتفرمی نیروی تغییری باورنکردنی به همراه دارد و زیربناهای ذهنیت ما را دگرگون میسازد. چیزی که در گذشته نقض حریم خصوصی به شمار میآمد، امروز به عنوان حضور گسترده در شبکه اجتماعی مورد تمجید است. چیزی که در گذشته به عنوان کلاهبرداری در بیمههای اجتماعی تلقی میشد، امروز به عنوان تحقق استعدادهای فردی مورد تجلیل میلیونها نفر از شاغلان در پلتفرمها است. برای اینکه تکنولوژی پلتفرمی به ساختار اقتدارگرایانه – سرمایهدارانه تبدیل نشود، لازم است جنبش جامعهی مدنی در تقابل با آن شکل بگیرد که ظرفیتهای تکنولوژی نوین را تشخیص میدهد و خواستار اقتصادی دموکراتیک، اجتماعی و دیجیتالی است.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-YJ
#دومینیک_پییترون #کامران_صداقتی
#انحصار #سرمایهداری #عصر_دیجیتال
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: دومینیک پییِترون
ترجمه: کامران صداقتی
26 ژوئن 2019
🔹 برای مبارزه با سرمایهداری، شناخت ترفندهای جدید آن ضروری است. پلتفرمها تنها بازارهای دیجیتال نیستند. آنها در صددند تمامی دستآوردهای کارگران و زحمتکشان را نابود کنند. پلتفرمها دموکراسی را به چالش میکشند و در نهایت آن را از محتوا تهی میکنند. این مقاله به بررسی نقش تازه کنسرنهای پلتفرمی در سرمایه داری در حال دگرگونی میپردازد.
🔸 پلتفرمهای دیجیتالی مانند آمازون، فیس بوک، اوبر یا ایربیانبی در دو دههی گذشته دستخوش دگرگونی ژرف نهادینی شده و مرحله جدیدی از سرمایهداری را اعلام کردهاند. آنها قلب اقتصاد نوین دیجیتالی را به نمایش میگذارند و از نگاه مصرفکنندگان تسهیلات فوقالعادهای با خود به همراه میآورند. اما وعدههای امیدوارکننده اقتصاد اجتماعی- اکولوژیک شراکتی در خصوص پلتفرمهای افقی و باز، یا حتی وعدهی پساسرمایهداری دیجیتال، خود را به مثابه سفسطههای شتابزده نمایان کردند. پلتفرمها پایانِ سرمایهداری بحرانزدهی متاخر نیستند، بلکه برعکس سوخت جدیدی برای انباشت سرمایهاند که وعدهی سود بیشتر میدهد.
🔸 نه تنها قانون کار، بلکه قانون مالیات هم با توجه به سلطه تکنولوژیک پلتفرمها منسوخ به نظر میآید. چرا که پلتفرمها میتوانند به دلیل کاراکتر بینالمللی و فرا مرزی خود محصولات و خدماتی را عرضه کنند، بدون آنکه در کشور مربوطه عملاً محل کار داشته باشند. از آنجا که داشتن محل کار ثبتشده هنوز هم پیش شرط پرداخت مالیات است، درآمدهای پلتفرمها از نظر قانون مالیات بینالمللی در مواردی اصلاً قابل ثبت نیستند...
🔸 انقلاب پلتفرمی نیروی تغییری باورنکردنی به همراه دارد و زیربناهای ذهنیت ما را دگرگون میسازد. چیزی که در گذشته نقض حریم خصوصی به شمار میآمد، امروز به عنوان حضور گسترده در شبکه اجتماعی مورد تمجید است. چیزی که در گذشته به عنوان کلاهبرداری در بیمههای اجتماعی تلقی میشد، امروز به عنوان تحقق استعدادهای فردی مورد تجلیل میلیونها نفر از شاغلان در پلتفرمها است. برای اینکه تکنولوژی پلتفرمی به ساختار اقتدارگرایانه – سرمایهدارانه تبدیل نشود، لازم است جنبش جامعهی مدنی در تقابل با آن شکل بگیرد که ظرفیتهای تکنولوژی نوین را تشخیص میدهد و خواستار اقتصادی دموکراتیک، اجتماعی و دیجیتالی است.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-YJ
#دومینیک_پییترون #کامران_صداقتی
#انحصار #سرمایهداری #عصر_دیجیتال
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
سرمایهداری پلتفرمی و رویای تازه بازار آزاد
نوشتهی: دومینیک پییِترون ترجمهی: کامران صداقتی نه تنها قانون کار، بلکه قانون مالیات هم با توجه به سلطه تکنولوژیک پلتفرمها منسوخ به نظر میآید. چرا که پلتفرمها میتوانند به دلیل کاراکت…
▫️ انباشت سرمایه و نقش دولت
پالایش گفتمان نقد – یادداشت پنجم
کمال خسروی
29 ژوئن 2019
🔸 سیاستهای دولت بورژوایی برای حفظ و بازتولید مناسبات اجتماعی سرمایهدارانه، بسته به انواع این دولتها، زمانها و مکانها و در تحلیل نهایی موقعیتهای تاریخیِ ویژه، پُرشمار و گوناگوناند. ردیابی زنجیرهی میانجیهایی که این سیاستها را بهمنطق سرمایه مربوط میکنند، بیگمان وظیفهی پژوهشیِ مشخصی است که میتواند با عطف به شرایط اجتماعی و تاریخی معین صورت پذیرد. بدیهی است که رابطهی این سیاستها با منطق سرمایهدارانه نه رابطهای ساده، خطی و بیمیانجی، نه قابل تقلیل به عطفی علتومعلولی و نه دیالکتیکی بیواسطه بین «زیربنا» و «روبنا»ست. با اینحال و علیرغم پیچیدگی این کار، میتوان با واکاوی دادههای مشخص در هر مورد معین این رابطه را کشف و آشکار کرد و از طریق کشف و آشکارکردنِ نفسِ این رابطه، بهیاری شناخت ویژگیهای آن در شیوهی پیوند و کنش و کارکرد حلقههای میانجی، به نقد آن پرداخت. نقشی که دولت بورژوایی در حفظ و تولید ایدئولوژی بورژوایی ایفا میکند، یکی از گستردهترین قلمروها برای اینگونه سیاستها و اینگونه واکاویها و نقد است.
🔸 نکتهی مورد نظر ما در این یادداشت این است که برای بازتولید گسترده و انباشت، عناصر سرمایهی بارآور باید در تناسب معینی موجود و در دسترس سرمایه باشند و این تناسب الف) تناسبی ارزشی و ب) تناسبی فنی است؛ یعنی هم در عطف به الف) کمیت و مقدار ارزش عناصر تولید و هم ب) در کیفیت و ارزش مصرفیِ آنها. براساس این تمایز، وظایف گوناگونی برای دولت بورژوایی مقرر میشوند و هرچند سیاستهایی که برای انجام این وظایف طرح و اجرا میشوند گاه متداخل یا همپوش هستند، اما کماکان میتوان براساس این تمایز، ابزارهای مناسبتری برای نقد این سیاستها بهدست آورد. اقتصاد سیاسی یا اقتصاد بورژوایی با پنهانکردن این تمایز پشت مقولهی «رشد»، کشاکشهای درونی طبقهی بورژوا و امکانات مبارزهی طبقاتی را مبهم و مخدوش میکند. در مقولهی رشد، افزایش مطلق مقدار ارزش اضافی و کاهش نسبی آن در تناسب با سرمایهی ثابت، که علتِ گرایندگیِ نرخِ سود به نزول، و از آنجا، بحرانهای سرمایه است، در ابهام فرو میرود و ایدئولوژی رشد و رشد دائم، که علت بحران است، بهمثابه علاج و راه نجات از آن جلوه میکند. منطق انباشت، و از آنجا، بحرانهای اجتنابناپذیر سرمایه و فاجعههای ناشی از آن برای زندگی انسان و فضای زیست او، در ایدئولوژیِ رشد، به مزایای تولید ثروت و ایجاد شغلهای تازه و رفاه اجتماعی ترجمه میشوند.
🔸 زمانی که واگردهای سریع سرمایه به نیروی کار ناماهر بزرگی نیاز دارد که ارتش ذخیرهی کار بومی از عهدهی تأمین آن برنمیآید، دولت بورژواییِ لیبرال باید درها را بهروی مهاجرت نیروی کار ناماهر بگشاید؛ و هنگامی که بحران تحقق ارزش در همان شاخهی تولید، نه تنها مانع از جذب این نیروی کار وارداتی، بلکه جذب ارتش ذخیرهی کار بومی است، باید دم و دستگاه دولت را به جناحی سپرد که برای «حقوق بشر» ارزشی در حد غرقشدگانِ هر روزه در گورستان مدیترانه قائل است. هنگامی که واگردهای سرمایهای ویژه نمیتواند دورههای آموزشی بلندمدت داخلی را برای تربیت متخصصان انتظار بکشد، یا یک جهش فنآورانه به نیروی کار ماهر ویژهای نیازمند است، دولت موظف به جذب و شکار نیروهای متخصص حاضر و آماده ورای مرزها خواهد شد. آنچه سیاست هوشمندانهی مهاجرت در دولتهای بورژوایی کشورهای مرکز سرمایهداری نامیده میشود، چیزی جز وظایف دولت بورژوایی نیست که با حلقههای میانجی دقیق و قابل تعقیبی به نیازهای تناسب فنی انباشت وصل شده است.
🔹متن کاملِ بخش پنجم سلسله یادداشتهای «پالایش گفتمان نقد» را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-YZ
#کمال_خسروی
#مارکس #کاپیتال
#دولت #انباشت #کاپیتال
👇🏽
🖋@naghd_com
پالایش گفتمان نقد – یادداشت پنجم
کمال خسروی
29 ژوئن 2019
🔸 سیاستهای دولت بورژوایی برای حفظ و بازتولید مناسبات اجتماعی سرمایهدارانه، بسته به انواع این دولتها، زمانها و مکانها و در تحلیل نهایی موقعیتهای تاریخیِ ویژه، پُرشمار و گوناگوناند. ردیابی زنجیرهی میانجیهایی که این سیاستها را بهمنطق سرمایه مربوط میکنند، بیگمان وظیفهی پژوهشیِ مشخصی است که میتواند با عطف به شرایط اجتماعی و تاریخی معین صورت پذیرد. بدیهی است که رابطهی این سیاستها با منطق سرمایهدارانه نه رابطهای ساده، خطی و بیمیانجی، نه قابل تقلیل به عطفی علتومعلولی و نه دیالکتیکی بیواسطه بین «زیربنا» و «روبنا»ست. با اینحال و علیرغم پیچیدگی این کار، میتوان با واکاوی دادههای مشخص در هر مورد معین این رابطه را کشف و آشکار کرد و از طریق کشف و آشکارکردنِ نفسِ این رابطه، بهیاری شناخت ویژگیهای آن در شیوهی پیوند و کنش و کارکرد حلقههای میانجی، به نقد آن پرداخت. نقشی که دولت بورژوایی در حفظ و تولید ایدئولوژی بورژوایی ایفا میکند، یکی از گستردهترین قلمروها برای اینگونه سیاستها و اینگونه واکاویها و نقد است.
🔸 نکتهی مورد نظر ما در این یادداشت این است که برای بازتولید گسترده و انباشت، عناصر سرمایهی بارآور باید در تناسب معینی موجود و در دسترس سرمایه باشند و این تناسب الف) تناسبی ارزشی و ب) تناسبی فنی است؛ یعنی هم در عطف به الف) کمیت و مقدار ارزش عناصر تولید و هم ب) در کیفیت و ارزش مصرفیِ آنها. براساس این تمایز، وظایف گوناگونی برای دولت بورژوایی مقرر میشوند و هرچند سیاستهایی که برای انجام این وظایف طرح و اجرا میشوند گاه متداخل یا همپوش هستند، اما کماکان میتوان براساس این تمایز، ابزارهای مناسبتری برای نقد این سیاستها بهدست آورد. اقتصاد سیاسی یا اقتصاد بورژوایی با پنهانکردن این تمایز پشت مقولهی «رشد»، کشاکشهای درونی طبقهی بورژوا و امکانات مبارزهی طبقاتی را مبهم و مخدوش میکند. در مقولهی رشد، افزایش مطلق مقدار ارزش اضافی و کاهش نسبی آن در تناسب با سرمایهی ثابت، که علتِ گرایندگیِ نرخِ سود به نزول، و از آنجا، بحرانهای سرمایه است، در ابهام فرو میرود و ایدئولوژی رشد و رشد دائم، که علت بحران است، بهمثابه علاج و راه نجات از آن جلوه میکند. منطق انباشت، و از آنجا، بحرانهای اجتنابناپذیر سرمایه و فاجعههای ناشی از آن برای زندگی انسان و فضای زیست او، در ایدئولوژیِ رشد، به مزایای تولید ثروت و ایجاد شغلهای تازه و رفاه اجتماعی ترجمه میشوند.
🔸 زمانی که واگردهای سریع سرمایه به نیروی کار ناماهر بزرگی نیاز دارد که ارتش ذخیرهی کار بومی از عهدهی تأمین آن برنمیآید، دولت بورژواییِ لیبرال باید درها را بهروی مهاجرت نیروی کار ناماهر بگشاید؛ و هنگامی که بحران تحقق ارزش در همان شاخهی تولید، نه تنها مانع از جذب این نیروی کار وارداتی، بلکه جذب ارتش ذخیرهی کار بومی است، باید دم و دستگاه دولت را به جناحی سپرد که برای «حقوق بشر» ارزشی در حد غرقشدگانِ هر روزه در گورستان مدیترانه قائل است. هنگامی که واگردهای سرمایهای ویژه نمیتواند دورههای آموزشی بلندمدت داخلی را برای تربیت متخصصان انتظار بکشد، یا یک جهش فنآورانه به نیروی کار ماهر ویژهای نیازمند است، دولت موظف به جذب و شکار نیروهای متخصص حاضر و آماده ورای مرزها خواهد شد. آنچه سیاست هوشمندانهی مهاجرت در دولتهای بورژوایی کشورهای مرکز سرمایهداری نامیده میشود، چیزی جز وظایف دولت بورژوایی نیست که با حلقههای میانجی دقیق و قابل تعقیبی به نیازهای تناسب فنی انباشت وصل شده است.
🔹متن کاملِ بخش پنجم سلسله یادداشتهای «پالایش گفتمان نقد» را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-YZ
#کمال_خسروی
#مارکس #کاپیتال
#دولت #انباشت #کاپیتال
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
انباشت سرمایه و نقش دولت
پالایش گفتمان نقد – یادداشت پنجم نوشتهی: کمال خسروی زمانی که واگردهای سریع سرمایه به نیروی کار ناماهر بزرگی نیاز دارد که ارتش ذخیرهی کار بومی از عهدهی تأمین آن برنمیآید، دولت بورژواییِ لیبرال ب…
▫️امروز، شنبه 12 مرداد 1398، روز «دادگاه بدوی کارگران هفتتپه»، در گاهشمار مبارزهی طبقاتی کارگران علیه سرمایهداران، مبارزهی تهیدستان و ستمدیدگان و آزادگان با دزدان و چپاولگران و ستمگران، ثبت خواهد شد.
https://t.me/naghd_com/243
✊🏼
#هفت_تپه
🖋@naghd_com
https://t.me/naghd_com/243
✊🏼
#هفت_تپه
🖋@naghd_com
✊🏼✊🏼✊🏼✊🏼✊🏼
امروز، شنبه 12 مرداد 1398، روز «دادگاه بدوی کارگران هفتتپه»، در گاهشمار مبارزهی طبقاتیِ کارگران علیه سرمایهداران، مبارزهی تهیدستان و ستمدیدگان و آزادگان با دزدان و چپاولگران و ستمگران، ثبت خواهد شد. سرمایهداران و گماشتگان آنها در جمهوری ستم و استثمار و شکنجه و اعدام، برگ ننگین دیگری بر کارنامهی سیاه و سنگین خود خواهند افزود. این روز در یادها خواهد ماند. این روز را فردا، در روز محاکمه و مجازات محاکمهکنندگانِ امروز، به یادمان و به یادشان خواهیم آورد.
مبارزهی طبقانی در هیچیک از جلوههایش، نه راهها و ابزارها و نه رهروان و پرچمدارانش لزوماً با تصویر آرمانیِ ناظران مفسر و منتقد خوانایی ندارد. انسانهای واقعی، کارگر، دانشجو، معلم، مبارزانی واقعیاند. واقعا دستگیر میشوند، واقعا شکنجه میشوند، واقعا مقاومت میکنند یا نمیکنند. آنها موظف نیستند پاسخگو و پیکریابی استعارهها و اسطورههای مایی باشند که اغلب، از ساحل امنِ نظارهگران، رویدادهای واقعی تاریخی را، مبارزهی رودرروی مبارزان را، انگیزه، شوق، هراس، منش، تردید و دلیریشان، دستگیری، اسارت و شکنجه و توهین و تحقیرشدنشان را نظاره و داوری میکنیم.
امروز قرار است جنبش گرسنگان و تهیدستان، کارگران و دانشجویانِ آزادیخواه بر نطع انتقام جلادان جمهوری اسلامی بنشیند. امروز قرار است قدارهکشان، نه از این چند تن، بلکه از میلیونها کارگر و دانشجو و معلم و مبارز و آزادیخواهِ دیگر زهر چشم بگیرند که هراس از انفجار خشمشان، خواب از چشم این بهظاهر قدرقدرتان ربوده است. ترس آنها فقط از این جوانههای شاداب و سرکش نیست، از ریشههای ژرف و ستبر است؛ ازاین تکشرارههای شورشگر نیست، از سیلاب گدازههایی است که در دل این آتشفشانِ هنوز خاموش در آتش خشم خود در تب و تاب است.
امروز قرار است نمایندگان این جنبش محاکمه شوند، نه از آنرو که به نمایندگی آن برگزیده شدهاند یا خود را نمایندهاش مینامند یا میدانند، بلکه از آنرو که همچون نماد این جنبش به بیدادگاه کشانده شدهاند.
بساط این بیدادگاهها را تنها حضور و زور واقعی تودههای کارگر و دانشجو و همهی آزادیخواهان و جان به لبرسیدگان، در کارخانه و کارگاه و اداره و مدرسه و دانشگاه و خیابان برخواهد چید. دادنامهها و فراخوانهای ما، جز اعلام همدلی و همبستگی، جز هشدار و زنهار و زنده نگهداشتن شعلهی امید، گامی بیش نیست. همدلی و همبستگی با عزیزانی که قرار است همچون نماد جنبشی رهاییبخش محاکمه شوند، همبستگی با مبارزهای است که اینان نماد آناند.
#هفت_تپه
https://t.me/naghd_com/242
🖋@naghd_com
امروز، شنبه 12 مرداد 1398، روز «دادگاه بدوی کارگران هفتتپه»، در گاهشمار مبارزهی طبقاتیِ کارگران علیه سرمایهداران، مبارزهی تهیدستان و ستمدیدگان و آزادگان با دزدان و چپاولگران و ستمگران، ثبت خواهد شد. سرمایهداران و گماشتگان آنها در جمهوری ستم و استثمار و شکنجه و اعدام، برگ ننگین دیگری بر کارنامهی سیاه و سنگین خود خواهند افزود. این روز در یادها خواهد ماند. این روز را فردا، در روز محاکمه و مجازات محاکمهکنندگانِ امروز، به یادمان و به یادشان خواهیم آورد.
مبارزهی طبقانی در هیچیک از جلوههایش، نه راهها و ابزارها و نه رهروان و پرچمدارانش لزوماً با تصویر آرمانیِ ناظران مفسر و منتقد خوانایی ندارد. انسانهای واقعی، کارگر، دانشجو، معلم، مبارزانی واقعیاند. واقعا دستگیر میشوند، واقعا شکنجه میشوند، واقعا مقاومت میکنند یا نمیکنند. آنها موظف نیستند پاسخگو و پیکریابی استعارهها و اسطورههای مایی باشند که اغلب، از ساحل امنِ نظارهگران، رویدادهای واقعی تاریخی را، مبارزهی رودرروی مبارزان را، انگیزه، شوق، هراس، منش، تردید و دلیریشان، دستگیری، اسارت و شکنجه و توهین و تحقیرشدنشان را نظاره و داوری میکنیم.
امروز قرار است جنبش گرسنگان و تهیدستان، کارگران و دانشجویانِ آزادیخواه بر نطع انتقام جلادان جمهوری اسلامی بنشیند. امروز قرار است قدارهکشان، نه از این چند تن، بلکه از میلیونها کارگر و دانشجو و معلم و مبارز و آزادیخواهِ دیگر زهر چشم بگیرند که هراس از انفجار خشمشان، خواب از چشم این بهظاهر قدرقدرتان ربوده است. ترس آنها فقط از این جوانههای شاداب و سرکش نیست، از ریشههای ژرف و ستبر است؛ ازاین تکشرارههای شورشگر نیست، از سیلاب گدازههایی است که در دل این آتشفشانِ هنوز خاموش در آتش خشم خود در تب و تاب است.
امروز قرار است نمایندگان این جنبش محاکمه شوند، نه از آنرو که به نمایندگی آن برگزیده شدهاند یا خود را نمایندهاش مینامند یا میدانند، بلکه از آنرو که همچون نماد این جنبش به بیدادگاه کشانده شدهاند.
بساط این بیدادگاهها را تنها حضور و زور واقعی تودههای کارگر و دانشجو و همهی آزادیخواهان و جان به لبرسیدگان، در کارخانه و کارگاه و اداره و مدرسه و دانشگاه و خیابان برخواهد چید. دادنامهها و فراخوانهای ما، جز اعلام همدلی و همبستگی، جز هشدار و زنهار و زنده نگهداشتن شعلهی امید، گامی بیش نیست. همدلی و همبستگی با عزیزانی که قرار است همچون نماد جنبشی رهاییبخش محاکمه شوند، همبستگی با مبارزهای است که اینان نماد آناند.
#هفت_تپه
https://t.me/naghd_com/242
🖋@naghd_com
Telegram
نقد
▫️امروز، شنبه 12 مرداد 1398، روز «دادگاه بدوی کارگران هفتتپه»، در گاهشمار مبارزهی طبقاتی کارگران علیه سرمایهداران، مبارزهی تهیدستان و ستمدیدگان و آزادگان با دزدان و چپاولگران و ستمگران، ثبت خواهد شد.
https://t.me/naghd_com/243
✊🏼
#هفت_تپه
🖋@naghd_com
https://t.me/naghd_com/243
✊🏼
#هفت_تپه
🖋@naghd_com
▫️ مبارزهی طبقاتی یا بازارهای حکشده؟
🔹مارکس، پولانی و معانی و امکانات دگرگونی اجتماعی
نوشتهی: بنجامین سلوین و ساتوشی میامورا
ترجمهی: حسن مرتضوی
5 اوت 2019
🔸 مارکس و پولانی هر دو معتقد بودند که سوسیالیسم، در هر شکلی، بدیلی ارجح و ممکن برای سرمایهداری است. ایدههای آنان ابزارهایی نظری برای درک تعارضها و تضادهای سرمایهداری ارائه میکنند و بر نحوهی غلبه بر این تعارضها و تضادها تاثیر میگذارند. این مقاله، کار پولانی را از منظری مارکسیستی بررسی میکند تا ضعفها و قوتهای او را روشن کند. تمرکز اصلی این مقاله، بحث دربارهی رویکرد پولانی یعنی مقابل هم قراردادن کالاسازی و استثمار برای آسیبشناسی معضلات توسعهی سرمایهداری است. بهنظر ما پولانی با مقابل هم قراردادن این دو وجه، نه فقط عرصهی تعیینکنندهی فعالیت سرمایهدارانه (استثمار) را نادیده میگیرد، بلکه تبیین خود را نیز از فرایندهای کالاسازی تضعیف میکند. این رویکرد تبعات زیانباری برای فهم او از غلبهی فقر در سرمایهداری دارد؛ علاوه بر این، به معنای آن است که دیدگاه او دربارهی دگرگونی اجتماعی و سوسیالیسم با دیدگاه مارکس عمیقاً متفاوت و بالقوه ضد آن است. بهنظر ما برای اینکه برداشت پولانی از کالاسازیزدایی جذابیت بیشتری پیدا کند، میبایست با واکاوی مارکس دربارهی استثمار و مبارزهی طبقاتی ترکیب شود.
🔸 کتاب دگرگونی بزرگ پولانی که نخستین بار در 1944 منتشر شد، هنوز یکی از نقدهای بزرگ اقتصاد لیبرالی باقی مانده است. این کتاب از جنبههای بسیاری، نقد عام مارکس و استدلال به نفع فرارفتن از سرمایهداری را تکمیل میکند. زندگی مارکس و پولانی نیز وجوه مشترک بسیاری دارد. هر دو در خانوادهای یهودی زاده شدند، در تبعید زیستند، دربارهی مباحثات و رخدادهای معاصر خود نوشتند و کوشیدند در آنها دخالت کنند. اما تفاوتهای چشمگیری نیز میان آن دو وجود دارد؛ بهطور خاص، در حالی که مارکس رویکردی را شکل داد که بنا بود به شیوهی جدید درک جهان و عمل مطابق آن (ماتریالیسم تاریخی) بدل شود، پولانی بخش اعظم زندگی خود را به پاسخ و واکنش به کارِ خود مارکس و مارکسیسم زمانهاش اختصاص داد. پولانی بر مارکس تکیه داشت، اما تحتتاثیر مکتب تاریخی آلمان (بهویژه فردیناند تونیس)، ماکس وبر، بود و دین سیاسی عظیمی به رابرت اوئن داشت. مارکس اغلب بهعنوان پدر سوسیالیسم مدرن تصویر میشود، پولانی نیز با آنکه از سوسیالیسم دفاع میکرد اما نسبت به نقش مبارزهی طبقاتی مردد بود و اغلب به پایهی معنوی/اخلاقی در جنبش سوسیالیستی متوسل میشد.
🔸 تنفر اخلاقی پولانی از کالاییسازی کار، زمین و پول آغازگاه ضروری برای نقدی موثر از سرمایهداری است اما همچنین میتواند نقطه پایانی باشد برای فلجکردن جنبشهایی که میکوشند از سرمایهداری فراتر بروند. اما اگر نقد پولانی از اقتصاد لیبرالی با واسازی مارکس از سازوکارهای استثمار سرمایهداری و تشخیص اینکه طبقات زحمتکش بالقوه ارباب آیندهی خود خواهند بود ترکیب شود، آنگاه منتقدان و مخالفان سرمایهداری در جستوجوی خود برای برقراری جامعهای متکی بر حمایت و گسترش شرافت انسانی مجهزتر خواهند بود.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-Zc
#مارکس #پولانی
#بنجامین_سلوین #ساتوشی_میامورا
#حسن_مرتضوی
#سوسیالیسم #کالای_مجازی،
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹مارکس، پولانی و معانی و امکانات دگرگونی اجتماعی
نوشتهی: بنجامین سلوین و ساتوشی میامورا
ترجمهی: حسن مرتضوی
5 اوت 2019
🔸 مارکس و پولانی هر دو معتقد بودند که سوسیالیسم، در هر شکلی، بدیلی ارجح و ممکن برای سرمایهداری است. ایدههای آنان ابزارهایی نظری برای درک تعارضها و تضادهای سرمایهداری ارائه میکنند و بر نحوهی غلبه بر این تعارضها و تضادها تاثیر میگذارند. این مقاله، کار پولانی را از منظری مارکسیستی بررسی میکند تا ضعفها و قوتهای او را روشن کند. تمرکز اصلی این مقاله، بحث دربارهی رویکرد پولانی یعنی مقابل هم قراردادن کالاسازی و استثمار برای آسیبشناسی معضلات توسعهی سرمایهداری است. بهنظر ما پولانی با مقابل هم قراردادن این دو وجه، نه فقط عرصهی تعیینکنندهی فعالیت سرمایهدارانه (استثمار) را نادیده میگیرد، بلکه تبیین خود را نیز از فرایندهای کالاسازی تضعیف میکند. این رویکرد تبعات زیانباری برای فهم او از غلبهی فقر در سرمایهداری دارد؛ علاوه بر این، به معنای آن است که دیدگاه او دربارهی دگرگونی اجتماعی و سوسیالیسم با دیدگاه مارکس عمیقاً متفاوت و بالقوه ضد آن است. بهنظر ما برای اینکه برداشت پولانی از کالاسازیزدایی جذابیت بیشتری پیدا کند، میبایست با واکاوی مارکس دربارهی استثمار و مبارزهی طبقاتی ترکیب شود.
🔸 کتاب دگرگونی بزرگ پولانی که نخستین بار در 1944 منتشر شد، هنوز یکی از نقدهای بزرگ اقتصاد لیبرالی باقی مانده است. این کتاب از جنبههای بسیاری، نقد عام مارکس و استدلال به نفع فرارفتن از سرمایهداری را تکمیل میکند. زندگی مارکس و پولانی نیز وجوه مشترک بسیاری دارد. هر دو در خانوادهای یهودی زاده شدند، در تبعید زیستند، دربارهی مباحثات و رخدادهای معاصر خود نوشتند و کوشیدند در آنها دخالت کنند. اما تفاوتهای چشمگیری نیز میان آن دو وجود دارد؛ بهطور خاص، در حالی که مارکس رویکردی را شکل داد که بنا بود به شیوهی جدید درک جهان و عمل مطابق آن (ماتریالیسم تاریخی) بدل شود، پولانی بخش اعظم زندگی خود را به پاسخ و واکنش به کارِ خود مارکس و مارکسیسم زمانهاش اختصاص داد. پولانی بر مارکس تکیه داشت، اما تحتتاثیر مکتب تاریخی آلمان (بهویژه فردیناند تونیس)، ماکس وبر، بود و دین سیاسی عظیمی به رابرت اوئن داشت. مارکس اغلب بهعنوان پدر سوسیالیسم مدرن تصویر میشود، پولانی نیز با آنکه از سوسیالیسم دفاع میکرد اما نسبت به نقش مبارزهی طبقاتی مردد بود و اغلب به پایهی معنوی/اخلاقی در جنبش سوسیالیستی متوسل میشد.
🔸 تنفر اخلاقی پولانی از کالاییسازی کار، زمین و پول آغازگاه ضروری برای نقدی موثر از سرمایهداری است اما همچنین میتواند نقطه پایانی باشد برای فلجکردن جنبشهایی که میکوشند از سرمایهداری فراتر بروند. اما اگر نقد پولانی از اقتصاد لیبرالی با واسازی مارکس از سازوکارهای استثمار سرمایهداری و تشخیص اینکه طبقات زحمتکش بالقوه ارباب آیندهی خود خواهند بود ترکیب شود، آنگاه منتقدان و مخالفان سرمایهداری در جستوجوی خود برای برقراری جامعهای متکی بر حمایت و گسترش شرافت انسانی مجهزتر خواهند بود.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-Zc
#مارکس #پولانی
#بنجامین_سلوین #ساتوشی_میامورا
#حسن_مرتضوی
#سوسیالیسم #کالای_مجازی،
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
مبارزهی طبقاتی یا بازارهای حکشده؟
مارکس، پولانی و معانی و امکانات دگرگونی اجتماعی نوشتهی: بنجامین سلوین و ساتوشی میامورا ترجمهی: حسن مرتضوی در این مقاله دربارهی تفاوتهای ماتریالیسم تاریخی مارکس و نهادگرایی پولانی بحث خواهیم کرد…
▫️ شکل سیاسیِ سرانجامْ مکشوف
🔹 شوراهای کارگری علیه دولت سرمایهداری
نوشتهی: آلبرتو آر. بونه
ترجمهی: دلشاد عبادی
9 اوت 2019
🔸 کمون ماهیتاً یک دولت طبقهی کارگر بود، محصولِ مبارزهی طبقهی تولیدکننده علیه طبقهی تصاحبکننده، شکل سیاسیِ سرانجام مکشوف که ذیل آن تحقق بخشیدن به رهایی اقتصادیِ کار امکانپذیر بود.- مارکس، جنگ داخلی در فرانسه
🔸 اینها جملات مارکس هستند که در خلال جنگ فرانسه و پروسْ ابتکار عملِ کموناردهای پاریسی را تحسین میکرد. نیم قرن بعد، در پایان جنگ جهانی اول نسل جدیدی از روشنفکران که به مبارزهی کارگری پایبند بودند، بار دیگر از ایجاد شکل سیاسی مدرنی برای رهایی کار استقبال کردند، شکلی که اینبار شوراهای کارگری آن را نمایندگی میکرد. این نوشتار به بحث دربارهی واکاویهای مربوط به شوراهای کارگریِ جنگ جهانی اول میپردازد تا به فهمی بهتر از ماهیت حقیقتاً نوآورانه و ظرفیت این ساختارِ انقلابی دست یابد. استدلال اصلی جستار کنونی این است که شورای کارگری برای فائق آمدن بر جدایی بین سپهرهای اقتصادی و سیاسی توانمندی ذاتی داشت. با توجه به اینکه این جدایی شالودهی دولت سرمایهداری است، غلبه بر آن درواقع به معنای غلبه بر خودِ دولت سرمایهداری است.
🔸 بخش نخست این نوشتار با گوشه چشمی به کمون پاریس، نگاهی دقیقتر به این مسئله میاندازد که گروهی از نظریهپردازانِ درخشانی که شاهد ایجادِ شوراها بودند، چه نظری دربارهی تشکیل آنها داشتند. بخش دوم مشخصاً بر نظر تاییدآمیز این روشنفکران دربارهی توانمندی شوراهای کارگری در فائق آمدن بر جدایی بین سپهرهای سیاسی و اقتصادی و نیز جمعبندیای متمرکز است که آنها در رابطه با موضع سیاسیای که باید در برابر دولت اتخاذ کرد، به آن دست یافتند. بخش سوم، گستره و محدودیتهای تأملات آنان را میکاود.
🔹 چهاردهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-ZE
#آلبرتو_آر_بونه #دلشاد_عبادی
#جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری #سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹 شوراهای کارگری علیه دولت سرمایهداری
نوشتهی: آلبرتو آر. بونه
ترجمهی: دلشاد عبادی
9 اوت 2019
🔸 کمون ماهیتاً یک دولت طبقهی کارگر بود، محصولِ مبارزهی طبقهی تولیدکننده علیه طبقهی تصاحبکننده، شکل سیاسیِ سرانجام مکشوف که ذیل آن تحقق بخشیدن به رهایی اقتصادیِ کار امکانپذیر بود.- مارکس، جنگ داخلی در فرانسه
🔸 اینها جملات مارکس هستند که در خلال جنگ فرانسه و پروسْ ابتکار عملِ کموناردهای پاریسی را تحسین میکرد. نیم قرن بعد، در پایان جنگ جهانی اول نسل جدیدی از روشنفکران که به مبارزهی کارگری پایبند بودند، بار دیگر از ایجاد شکل سیاسی مدرنی برای رهایی کار استقبال کردند، شکلی که اینبار شوراهای کارگری آن را نمایندگی میکرد. این نوشتار به بحث دربارهی واکاویهای مربوط به شوراهای کارگریِ جنگ جهانی اول میپردازد تا به فهمی بهتر از ماهیت حقیقتاً نوآورانه و ظرفیت این ساختارِ انقلابی دست یابد. استدلال اصلی جستار کنونی این است که شورای کارگری برای فائق آمدن بر جدایی بین سپهرهای اقتصادی و سیاسی توانمندی ذاتی داشت. با توجه به اینکه این جدایی شالودهی دولت سرمایهداری است، غلبه بر آن درواقع به معنای غلبه بر خودِ دولت سرمایهداری است.
🔸 بخش نخست این نوشتار با گوشه چشمی به کمون پاریس، نگاهی دقیقتر به این مسئله میاندازد که گروهی از نظریهپردازانِ درخشانی که شاهد ایجادِ شوراها بودند، چه نظری دربارهی تشکیل آنها داشتند. بخش دوم مشخصاً بر نظر تاییدآمیز این روشنفکران دربارهی توانمندی شوراهای کارگری در فائق آمدن بر جدایی بین سپهرهای سیاسی و اقتصادی و نیز جمعبندیای متمرکز است که آنها در رابطه با موضع سیاسیای که باید در برابر دولت اتخاذ کرد، به آن دست یافتند. بخش سوم، گستره و محدودیتهای تأملات آنان را میکاود.
🔹 چهاردهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-ZE
#آلبرتو_آر_بونه #دلشاد_عبادی
#جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری #سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
شکل سیاسیِ سرانجامْ مکشوف
شوراهای کارگری علیه دولت سرمایهداری نوشتهی: آلبرتو آر. بونه ترجمهی: دلشاد عبادی وقتی از یک شکل سیاسی سخن میگوییم از چه سخن میگوییم؟ بیایید به مسئلهی ظرفیت شوراهای کارگری برای غلبه بر جدایی بی…
▫️ تصرف و بازیابی کارخانهها در برزیل
🔹 محدودیتهای کنترل کارگری
نوشتهی: موریسیو ساردا د فاریا و انریک ت. نوائس
ترجمهی: بهرام صفایی
14 اوت 2019
🔸 این مقاله پدیدهی تصرف و بازیابی کارخانهها در برزیل را بررسی میکند، شرکتهایی که درگیر روند اعلام ورشکستگی بودند و کارگرانشان آنها را اشغال، اصلاح و اداره کردند.
🔸 در بخش اول پدیدهی تصرف و بازیابی کارخانهها با ارائهی تاریخچهای کوتاه از مبارزه در جهتِ خودمدیریتی بررسی میشود. در بخش دوم، تصویر روشنی از بستر تاریخی آمریکای لاتین در اختیار گذاشته میشود که به شکلگیری این پدیده انجامید. بخش سوم نقش اتحادیههای کارگری را در فرآیند تصرف و بازیابی کارخانهها میکاود و در بخش چهارم، آمارهایی دربارهی تعداد کارخانهها، کارگران، حوزههای فعالیت و نظایر آن ارائه میشود. در بخش پنجم، پدیدهی تصرف و بازیابی کارخانهها با برجستهکردن تضادها، محدودیتها و فرصتهایی که برای رشد سازماندهی پراتیکها و مناسبات خودگردانِ اجتماعیِ طبقه کارگر برزیل فراهم میآورد، بررسی میشود و دو نمونهی خاص پروژههای "کوپیرمیناس" و "کاتنده هارمونیا" در این بخش ارزیابی میشوند. در بخش ششم، «کارخانههای بلاتکلیف» واکاوی میشوند، شرکتهایی که تحت کنترل کارگران ملزم به ملیسازی شدند اما از حمایت دولت برخوردار نبودند. در بخش آخر، دوراهی کارخانههای تصرف و بازیابیشده تشریح میشود: تصرف و بازیابی کارخانهها از عناصری بهره میبرد که از طریق خودمدیریتی و مالکیت جمعی وسایل تولید به شکل برتری از تولید میانجامند، با این حال دورهای از رکود را از برخی جهات تجربه میکنند.
در ادامه، محدودیتهای تحمیلیِ بازار، پیشینهی تاریخی تدافعی، جهانبینی کارگران کارخانههای تصرف و بازیابیشده، بحران نظری چپ برزیل و فقدان مبارزات کارگری ژرفتری که امکان رهیابی به «جامعهای فراسوی سرمایه» را فراهم میآورند، بررسی خواهیم کرد. در نهایت، آن را با چند ملاحظهی نهایی جمعبندی میکنیم.
🔸 رزا لوکزامبورگ تعاونیهای کارگری را شکلهایی دوگانه توصیف کرد، چرا که تجسم ویژگیهای شرکتهای متداول همزمان در کنار سایر ویژگیهای نمونهوارتر پروژهی رهایی هستند. از سوی دیگر، از آنجا که موجودیتهای دوگانه نمیتوانند خود را بازتولید کنند و در نتیجه امکان رشد ندارند، احتمالاً انتساب «دوزیست» به آنها مناسبتر باشد، زیرا موجودی را توصیف میکند که بسته به هر مرحله از حیاتش در دو زیستگاه زندگی میکند. به این معنا، تعاونیهای مقاومت، و از میان آنها کارخانههای تصرف و بازیابیشده، نمایانگر «مرحلهی نوزادی دوزیستها» هستند که بسته به فرآیندهایی تاریخی که در آن حضور دارند، رشد میکنند یا از میان میروند.
🔸 بررسی کارخانههای تصرف و بازیابیشده و کارخانههای بحرانزده به واکاوی دوگانهانگار تن نمیدهند؛ این بررسی باید پیشرفت و پسرفت جاری در سپهر کارخانهها را ثبت کند، و نیز دگرگونیهای ممکنِ این پدیده را یادآور شود. بااینحال، باید در نظر داشت که گرچه دگرگونی این شکل از مالکیت وسایل تولید اهمیت دارد، هنوز بر استثمار و ستم طبقاتیِ ذاتی مناسبات اجتماعی تولید سرمایهداری غلبه نکرده است.
🔹 پانزدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-ZV
#موریسیو_ساردا_دفاریا #انریک_ت_نوائس #بهرام_صفایی
#برزیل #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری #سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹 محدودیتهای کنترل کارگری
نوشتهی: موریسیو ساردا د فاریا و انریک ت. نوائس
ترجمهی: بهرام صفایی
14 اوت 2019
🔸 این مقاله پدیدهی تصرف و بازیابی کارخانهها در برزیل را بررسی میکند، شرکتهایی که درگیر روند اعلام ورشکستگی بودند و کارگرانشان آنها را اشغال، اصلاح و اداره کردند.
🔸 در بخش اول پدیدهی تصرف و بازیابی کارخانهها با ارائهی تاریخچهای کوتاه از مبارزه در جهتِ خودمدیریتی بررسی میشود. در بخش دوم، تصویر روشنی از بستر تاریخی آمریکای لاتین در اختیار گذاشته میشود که به شکلگیری این پدیده انجامید. بخش سوم نقش اتحادیههای کارگری را در فرآیند تصرف و بازیابی کارخانهها میکاود و در بخش چهارم، آمارهایی دربارهی تعداد کارخانهها، کارگران، حوزههای فعالیت و نظایر آن ارائه میشود. در بخش پنجم، پدیدهی تصرف و بازیابی کارخانهها با برجستهکردن تضادها، محدودیتها و فرصتهایی که برای رشد سازماندهی پراتیکها و مناسبات خودگردانِ اجتماعیِ طبقه کارگر برزیل فراهم میآورد، بررسی میشود و دو نمونهی خاص پروژههای "کوپیرمیناس" و "کاتنده هارمونیا" در این بخش ارزیابی میشوند. در بخش ششم، «کارخانههای بلاتکلیف» واکاوی میشوند، شرکتهایی که تحت کنترل کارگران ملزم به ملیسازی شدند اما از حمایت دولت برخوردار نبودند. در بخش آخر، دوراهی کارخانههای تصرف و بازیابیشده تشریح میشود: تصرف و بازیابی کارخانهها از عناصری بهره میبرد که از طریق خودمدیریتی و مالکیت جمعی وسایل تولید به شکل برتری از تولید میانجامند، با این حال دورهای از رکود را از برخی جهات تجربه میکنند.
در ادامه، محدودیتهای تحمیلیِ بازار، پیشینهی تاریخی تدافعی، جهانبینی کارگران کارخانههای تصرف و بازیابیشده، بحران نظری چپ برزیل و فقدان مبارزات کارگری ژرفتری که امکان رهیابی به «جامعهای فراسوی سرمایه» را فراهم میآورند، بررسی خواهیم کرد. در نهایت، آن را با چند ملاحظهی نهایی جمعبندی میکنیم.
🔸 رزا لوکزامبورگ تعاونیهای کارگری را شکلهایی دوگانه توصیف کرد، چرا که تجسم ویژگیهای شرکتهای متداول همزمان در کنار سایر ویژگیهای نمونهوارتر پروژهی رهایی هستند. از سوی دیگر، از آنجا که موجودیتهای دوگانه نمیتوانند خود را بازتولید کنند و در نتیجه امکان رشد ندارند، احتمالاً انتساب «دوزیست» به آنها مناسبتر باشد، زیرا موجودی را توصیف میکند که بسته به هر مرحله از حیاتش در دو زیستگاه زندگی میکند. به این معنا، تعاونیهای مقاومت، و از میان آنها کارخانههای تصرف و بازیابیشده، نمایانگر «مرحلهی نوزادی دوزیستها» هستند که بسته به فرآیندهایی تاریخی که در آن حضور دارند، رشد میکنند یا از میان میروند.
🔸 بررسی کارخانههای تصرف و بازیابیشده و کارخانههای بحرانزده به واکاوی دوگانهانگار تن نمیدهند؛ این بررسی باید پیشرفت و پسرفت جاری در سپهر کارخانهها را ثبت کند، و نیز دگرگونیهای ممکنِ این پدیده را یادآور شود. بااینحال، باید در نظر داشت که گرچه دگرگونی این شکل از مالکیت وسایل تولید اهمیت دارد، هنوز بر استثمار و ستم طبقاتیِ ذاتی مناسبات اجتماعی تولید سرمایهداری غلبه نکرده است.
🔹 پانزدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-ZV
#موریسیو_ساردا_دفاریا #انریک_ت_نوائس #بهرام_صفایی
#برزیل #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری #سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
تصرف و بازیابی کارخانهها در برزیل
محدودیتهای کنترل کارگری نوشتهی: موریسیو ساردا د فاریا و انریک ت. نوائس ترجمهی: بهرام صفایی پروژهی کاتنده هارمونیا، با توجه به دگرگونیهایی که در مناسبات کاری و فرهنگ سیاسی ایجاد کرد، پدیدهای …
▫️ اصول هستیشناختیِ بنیادین مارکس
🔹 پیشپرسشهای روششناختی
نوشتهی: جُرج لوکاچ
ترجمهی: کمال خسروی
18 اوت 2019
📝 توضیح مترجم: نوشتههای جرج لوکاچ دربارهی هستیشناسیِ اجتماعی با عنوان «پیرامون هستیشناسیِ هستیِ اجتماعی» که پس از مرگ او (1971) انتشار یافتند، مجموعهای بالغ بر 1400 صفحه است که در دو کتاب، در جلدهای 12 و 13 مجموعه آثار او، از انتشارات «هِرمن لوخترهند» (1984)، گردآوری شدهاند. کتاب اول شامل چهار فصل است که به «پوزیتیویسم و اگزیستانسیالیسم»، «هستیشناسی نزد نیکلای هارتمن»، «هستیشناسی دروغین و راستینِ هگل» و «اصول هستیشناختی بنیادین مارکس» اختصاص دارند. کتاب دوم نیز شامل چهار فصل است که لوکاچ در آنها به ترتیب به «کار»، «بازتولید»، «امر مینُوی و ایدئولوژی» و «بیگانگی» میپردازد. با گزینشی از این مجموعهی بزرگ، در سالهای پایانی دههی هفتاد و سالهای آغازین دههی 80 سدهی پیشین، سه ترجمه بهزبان انگلیسی با عنوانِ The Ontology of Social Being و با عنوانهای فرعیِ «1- کار»، «2- مارکس» و «3- کار» از سوی انتشارات «مرلین پِرس لندن» منتشر شد که به ترتیب ترجمهی فصلهای سه و چهار از کتاب اول و فصل اول از کتاب دوماند.
فصل کوتاه چهارم از کتاب اول که نخستین بار در سال 1972، یک سال پس از مرگ او، منتشر شد، خود دارای سه بخش است: «پیشپرسشهای روششناختی»، «نقد اقتصاد سیاسی» و «تاریخیت و عامیت نظری». متنِ پیشِ رو، ترجمهی بخش نخست این فصل است.
🔸 از آنجاکه مارکس تولید و بازتولید زندگی انسان را به مسئلهی مرکزی و محوری بدل میکند، چه نزد خودِ انسان و چه در عطف به همهی متعلقات یا برابرایستاها، روابط و مناسبات او، مبنایی طبیعی و الغاناپذیر و دگرسانی اجتماعی گسستناپذیر آن، همچون تعّینی مضاعف پدیدار میشود. دراینجا نیز، همانند سراسر آثار مارکس، کار مقولهای مرکزی است که در آن همهی تعینهای دیگر پیشاپیش حضوری جنینی دارند؛ «بنابراین کار در مقام سازندهی ارزشهای مصرفی، بهمثابه کار مفید، شرط وجودی انسان، مستقل از همهی شکلبندیهای اجتماعی است، ضرورت طبیعیِ جاودانهای است برای سوختوساز بین انسان و طبیعت، همانا برای وساطت زندگی انسان.» بهواسطهی کار تبدلی مضاعف پای میگیرد. از یک سو انسانِ کارکننده از طریق کار خویش دگردیسی مییابد، بر طبیعت خارجی اثر میگذارد و همهنگام طبیعت خویش را دگرگون میکند، به «توانهایی که در او در غلیاناند» بالیدن میدهد و نیروهایشان را تابع و گردننهاده بر «قانونمداریِ خویشتنِ خویش» میسازد. از سوی دیگر اشیای طبیعت و نیروهای طبیعت به ابزار کار، برابرایستاهای کار، مواد خام و غیره بدل میشوند. انسانِ کارکننده از «خواص مکانیکی، فیزیکی و شیمیایی چیزها استفاده میکند تا آنها را به ابزاری برای تأثیرگذاری بر چیزهای دیگر، سازگار با مقصود و هدف خویش، بدل کند.» در این فرآیند اشیاء طبیعت تا آنجا فینفسه همانی باقی میمانند که بهطور طبیعی بودند، که خواصشان، روابطشان، مناسباتشان و غیره بهطور عینی، مستقل از آگاهی انسانی وجود دارند و فقط از طریق شناختهشدنی درست، از طریق کار، میتوانند بهجنبش درآیند و قابل استفاده شوند. اما این قابلِ استفادهکردنْ فرآیندی فنآورانه است...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-10c
#جرج_لوکاچ #کمال_خسروی #دیالکتیک #مارکس #روش #هستیشناسی
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹 پیشپرسشهای روششناختی
نوشتهی: جُرج لوکاچ
ترجمهی: کمال خسروی
18 اوت 2019
📝 توضیح مترجم: نوشتههای جرج لوکاچ دربارهی هستیشناسیِ اجتماعی با عنوان «پیرامون هستیشناسیِ هستیِ اجتماعی» که پس از مرگ او (1971) انتشار یافتند، مجموعهای بالغ بر 1400 صفحه است که در دو کتاب، در جلدهای 12 و 13 مجموعه آثار او، از انتشارات «هِرمن لوخترهند» (1984)، گردآوری شدهاند. کتاب اول شامل چهار فصل است که به «پوزیتیویسم و اگزیستانسیالیسم»، «هستیشناسی نزد نیکلای هارتمن»، «هستیشناسی دروغین و راستینِ هگل» و «اصول هستیشناختی بنیادین مارکس» اختصاص دارند. کتاب دوم نیز شامل چهار فصل است که لوکاچ در آنها به ترتیب به «کار»، «بازتولید»، «امر مینُوی و ایدئولوژی» و «بیگانگی» میپردازد. با گزینشی از این مجموعهی بزرگ، در سالهای پایانی دههی هفتاد و سالهای آغازین دههی 80 سدهی پیشین، سه ترجمه بهزبان انگلیسی با عنوانِ The Ontology of Social Being و با عنوانهای فرعیِ «1- کار»، «2- مارکس» و «3- کار» از سوی انتشارات «مرلین پِرس لندن» منتشر شد که به ترتیب ترجمهی فصلهای سه و چهار از کتاب اول و فصل اول از کتاب دوماند.
فصل کوتاه چهارم از کتاب اول که نخستین بار در سال 1972، یک سال پس از مرگ او، منتشر شد، خود دارای سه بخش است: «پیشپرسشهای روششناختی»، «نقد اقتصاد سیاسی» و «تاریخیت و عامیت نظری». متنِ پیشِ رو، ترجمهی بخش نخست این فصل است.
🔸 از آنجاکه مارکس تولید و بازتولید زندگی انسان را به مسئلهی مرکزی و محوری بدل میکند، چه نزد خودِ انسان و چه در عطف به همهی متعلقات یا برابرایستاها، روابط و مناسبات او، مبنایی طبیعی و الغاناپذیر و دگرسانی اجتماعی گسستناپذیر آن، همچون تعّینی مضاعف پدیدار میشود. دراینجا نیز، همانند سراسر آثار مارکس، کار مقولهای مرکزی است که در آن همهی تعینهای دیگر پیشاپیش حضوری جنینی دارند؛ «بنابراین کار در مقام سازندهی ارزشهای مصرفی، بهمثابه کار مفید، شرط وجودی انسان، مستقل از همهی شکلبندیهای اجتماعی است، ضرورت طبیعیِ جاودانهای است برای سوختوساز بین انسان و طبیعت، همانا برای وساطت زندگی انسان.» بهواسطهی کار تبدلی مضاعف پای میگیرد. از یک سو انسانِ کارکننده از طریق کار خویش دگردیسی مییابد، بر طبیعت خارجی اثر میگذارد و همهنگام طبیعت خویش را دگرگون میکند، به «توانهایی که در او در غلیاناند» بالیدن میدهد و نیروهایشان را تابع و گردننهاده بر «قانونمداریِ خویشتنِ خویش» میسازد. از سوی دیگر اشیای طبیعت و نیروهای طبیعت به ابزار کار، برابرایستاهای کار، مواد خام و غیره بدل میشوند. انسانِ کارکننده از «خواص مکانیکی، فیزیکی و شیمیایی چیزها استفاده میکند تا آنها را به ابزاری برای تأثیرگذاری بر چیزهای دیگر، سازگار با مقصود و هدف خویش، بدل کند.» در این فرآیند اشیاء طبیعت تا آنجا فینفسه همانی باقی میمانند که بهطور طبیعی بودند، که خواصشان، روابطشان، مناسباتشان و غیره بهطور عینی، مستقل از آگاهی انسانی وجود دارند و فقط از طریق شناختهشدنی درست، از طریق کار، میتوانند بهجنبش درآیند و قابل استفاده شوند. اما این قابلِ استفادهکردنْ فرآیندی فنآورانه است...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-10c
#جرج_لوکاچ #کمال_خسروی #دیالکتیک #مارکس #روش #هستیشناسی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
اصول هستیشناختیِ بنیادین مارکس
پیشپرسشهای روششناختی نوشتهی: جُرج لوکاچ ترجمهی: کمال خسروی این، و نه فقط در اینجا، یکی از دستآوردهای بزرگِ لنین است که بهمثابه تنها مارکسیستِ زمانهی خود، تقدم و اولویت فلسفیِ مدرنِ منطق و ش…
«بجای تقلا برای بالارفتن از نردبان مقام و مرتبه در دولتهای پلشت یا بدلشدن به نسخهای ناهنجار از آنهایی که ما را تحقیر و سرکوب میکنند، هوش و دانشمان را به رشد خود و توانمندی خود معطوف میکنیم.
به پاس همهی خواهران و برادران و همراهان در مکزیک و در سراسر جهان که در دیدارها و سمینارهایمان شرکت کردند، افق نیروی تصور و آفرینندگی ما فراختر و دانشمان نیز همهسوتر، همانا انسانیتر، شد. آموختیم که بنگریم، گوش بسپاریم و سخن بگوییم؛ بی لودگی، بی بدانگاری، بی برچسب و انگ. آموختیم که رویایی که سراسر جهانگیر نباشد، رویایی است بسیار کوچک.»
✔️ از تازهترین پیام ارتش زاپاتیستی آزادیبخش ملی
(گزیده از فرازی زیر عنوان «آنچه در بیش از 25 سال آموختهایم»، در تازهترین بیانیهی «ارتش زاپاتیستی آزادیبخش ملی»، 17 اوت 2019. متن کامل بیانیه به زبانهای اسپانیایی، انگلیسی، آلمانی... در سایت ENLACE ZAPATISTA)
https://www.facebook.com/naghd.site
🖋@naghd_com
به پاس همهی خواهران و برادران و همراهان در مکزیک و در سراسر جهان که در دیدارها و سمینارهایمان شرکت کردند، افق نیروی تصور و آفرینندگی ما فراختر و دانشمان نیز همهسوتر، همانا انسانیتر، شد. آموختیم که بنگریم، گوش بسپاریم و سخن بگوییم؛ بی لودگی، بی بدانگاری، بی برچسب و انگ. آموختیم که رویایی که سراسر جهانگیر نباشد، رویایی است بسیار کوچک.»
✔️ از تازهترین پیام ارتش زاپاتیستی آزادیبخش ملی
(گزیده از فرازی زیر عنوان «آنچه در بیش از 25 سال آموختهایم»، در تازهترین بیانیهی «ارتش زاپاتیستی آزادیبخش ملی»، 17 اوت 2019. متن کامل بیانیه به زبانهای اسپانیایی، انگلیسی، آلمانی... در سایت ENLACE ZAPATISTA)
https://www.facebook.com/naghd.site
🖋@naghd_com
Facebook
Log in or sign up to view
See posts, photos and more on Facebook.
▫️ اقدام مستقیم کارگری و کنترل کارخانه
🔹 در ایالاتمتحده
نوشتهی: امانوئل نس
ترجمهی: سهراب نیکزاد
23 اوت 2019
🔸 این مقاله مقاطع تاریخیِ تعیینکنندهای از خودمدیریتی و کنترل کارگری در ایالاتمتحده را بررسی میکند؛ ایالاتمتحده نمونهی اصلی یک دولت سرمایهداری است که در طول سدهی پیش نیز بارها نشان داده که حامی شکلهای یغماگرانهی استثمار نیروی کار است. همزمان با مبارزه پیوسته کارگران برای پیشبُرد حقوحقوقشان، واکنش دستگاه دولت سرمایهداریْ حمایت از تلاشهای طرفِ مدیریت برای دستیابی به استیلایی بیقیدوشرط از طریق بیاثرکردن اقدام مستقیم جمعی است. مدیریت و اتحادیههای کارگریْ فرضشان بر بدیهیبودن برتری قانونی سرمایه است.
🔸 ایالاتمتحده نمونهی تماموکمال بهشت سرمایهدارانه است، که در آن کارفرمایان با خاطری آسوده در سرکوب کارگرانی که از قواعد حاکم بر تعاملات مدیریت ـکارگر تخطی میکنند، تقریباً همیشه، از حمایت کامل دستگاه قضایی و نظامی دولت برخوردارند، مگر آنکه خود کسبوکارها توافقنامهها را زیرپا بگذارند. تقریباً به هر نمونهی تاریخی از زمان پیدایش تولید انبوه که رجوع کنیم، کارگران تنها با تخطی از قواعد، اعتصاب و اشغال کارخانهها به قدرت قابلاتکائی دست یافتهاند. ازهمینرو، مخالفت کارگران بهطور تاریخی خود را از رهگذر اقدام بدنهی کارگری در سطح محیط کار علیه احکام سرمایه، دولت و تقریباً در بیشترِ مواقع اتحادیههای کارگریِ سازشکار نشان داده است.
🔸 بحران اقتصادی سرمایهداری جهانی به سمتی در حرکت است که قراردادهای مدیریت ـ نیروی کار را کمارزش کند، قراردادهایی که پیشتر معیارهای قابلقبول دستمزد و مزایا و اندکمایهای از امنیت شغلی را در ازای مسالمتجویی نیروی کار معامله میکرد. بستهشدن کارخانههای تولیدی در آمریکای شمالی بر صفوف کارگران مضطرب و اغلب مسنتری افزود که بهدنبال حفظ امنیت اقتصادیای بودند که پیشترها برایشان مسئله نبود. بااینهمه، از سال 2007 تا 2010، این بحرانْ ناکامی سرمایهداری نولیبرال را در تضمین امنیت اقتصادی، چه از طریق ابزارهای عمومی و چه خصوصی، ثابت کرده است.
🔹 شانزدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-10v
#امانوئل_نس #سهراب_نیکزاد
#ایالات_متحده #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹 در ایالاتمتحده
نوشتهی: امانوئل نس
ترجمهی: سهراب نیکزاد
23 اوت 2019
🔸 این مقاله مقاطع تاریخیِ تعیینکنندهای از خودمدیریتی و کنترل کارگری در ایالاتمتحده را بررسی میکند؛ ایالاتمتحده نمونهی اصلی یک دولت سرمایهداری است که در طول سدهی پیش نیز بارها نشان داده که حامی شکلهای یغماگرانهی استثمار نیروی کار است. همزمان با مبارزه پیوسته کارگران برای پیشبُرد حقوحقوقشان، واکنش دستگاه دولت سرمایهداریْ حمایت از تلاشهای طرفِ مدیریت برای دستیابی به استیلایی بیقیدوشرط از طریق بیاثرکردن اقدام مستقیم جمعی است. مدیریت و اتحادیههای کارگریْ فرضشان بر بدیهیبودن برتری قانونی سرمایه است.
🔸 ایالاتمتحده نمونهی تماموکمال بهشت سرمایهدارانه است، که در آن کارفرمایان با خاطری آسوده در سرکوب کارگرانی که از قواعد حاکم بر تعاملات مدیریت ـکارگر تخطی میکنند، تقریباً همیشه، از حمایت کامل دستگاه قضایی و نظامی دولت برخوردارند، مگر آنکه خود کسبوکارها توافقنامهها را زیرپا بگذارند. تقریباً به هر نمونهی تاریخی از زمان پیدایش تولید انبوه که رجوع کنیم، کارگران تنها با تخطی از قواعد، اعتصاب و اشغال کارخانهها به قدرت قابلاتکائی دست یافتهاند. ازهمینرو، مخالفت کارگران بهطور تاریخی خود را از رهگذر اقدام بدنهی کارگری در سطح محیط کار علیه احکام سرمایه، دولت و تقریباً در بیشترِ مواقع اتحادیههای کارگریِ سازشکار نشان داده است.
🔸 بحران اقتصادی سرمایهداری جهانی به سمتی در حرکت است که قراردادهای مدیریت ـ نیروی کار را کمارزش کند، قراردادهایی که پیشتر معیارهای قابلقبول دستمزد و مزایا و اندکمایهای از امنیت شغلی را در ازای مسالمتجویی نیروی کار معامله میکرد. بستهشدن کارخانههای تولیدی در آمریکای شمالی بر صفوف کارگران مضطرب و اغلب مسنتری افزود که بهدنبال حفظ امنیت اقتصادیای بودند که پیشترها برایشان مسئله نبود. بااینهمه، از سال 2007 تا 2010، این بحرانْ ناکامی سرمایهداری نولیبرال را در تضمین امنیت اقتصادی، چه از طریق ابزارهای عمومی و چه خصوصی، ثابت کرده است.
🔹 شانزدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-10v
#امانوئل_نس #سهراب_نیکزاد
#ایالات_متحده #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
اقدام مستقیم کارگری و کنترل کارخانه
در ایالاتمتحده نوشتهی: امانوئل نس ترجمهی: سهراب نیکزاد تاریخ مقاومت مبارزهجویانهی کارگران در برابر تاکتیکهای سرمایهداریِ صنعتیْ گواهی است بر مبارزه بیامان کارگران آمریکایی از مجرای مجموعها…
▫️ گفتگوی پِری اندرسون با جُرج لوکاچ
لوکاچ و آثارش
ترجمه: کمال محمودی
۲۷ اوت ۲۰۱۹
🔹این مقاله نخستین بار در شماره 168 نیو لفت ریویو، ژوییه ـ اوت 1971 منتشر شده است.
📝 از متن گفت وگو:
🔸 در دههی 1920، کرش، گرامشی و من، هرکدام به شیوهی خود، سعی کردیم با مسئلهی ضرورت اجتماعی و تفسیر مکانیکی آن، که میراث بینالملل دوم بود، درگیر شویم. ما میراثبر این مسئله بودیم، اما هیچ یک از ما ــ حتی گرامشی که شاید در میان ما بهترین بود ــ نتوانست این مسئله را حل کند. ما اشتباه میکردیم و امروز کوشش برای احیاء آثار آن زمان، بهطوری که گویی امروزه معتبرند، اشتباه خواهد بود. در غرب گرایشی وجود دارد که میخواهد این آثار را بهعنوان «نمونههای کلاسیک بدعت» جلوه دهد، اما امروزه به چنین چیزی نیاز نداریم.
🔸نظریهی رمان بیان نومیدیهایم در طول جنگ اول جهانی بود. هنگامی که جنگ درگرفت، گفتم که آلمان و اتریشـمجارستان، احتمالاً روسیه را شکست میدهند و تزاریسم نابود میشود: که امری مثبت است. فرانسه و انگلستان، احتمالاً آلمان و اتریشـمجارستان را شکست میدهند و هوهِنزولِرنها و هابسبورگها را نابود میکنند: که آنهم امری مثبت است. اما آنگاه چه کسی از ما در برابر فرهنگ انگلیسی و فرانسه محافظت میکند؟ نومیدی نهفته در این پرسشم، پاسخی نیافت. و این پسزمینهینظریهی رمان است. البته اکتبر به آن پاسخ داد. انقلاب روسیه راهحل تاریخیـجهانی معمایم بود: اکتبر از پیروزی بورژوازی فرانسه و انگلیسی، که از آن وحشت داشتم، جلوگیری کرد. اما باید بگویم که نظریهی رمان، با همهی خطاهایش، خواهان سرنگونی جهانِ تولیدکنندهی فرهنگی بود که این اثر به واکاوی این فرهنگ پرداخته بود. نظریهی رمان نیاز به تغییر انقلابی را دریافت.
🔸 هنگامی که در 1930 در مسکو بودم، ریازانف دستنوشتههایی را که مارکس در 1844 در پاریس نوشته بود، نشانم داد. میتوانید هیجانم را تصور کنید: خواندن این دستنوشتهها کل رابطهام را با مارکسیسم تغییر داد و چشمانداز فلسفیام را دگرگون کرد. آن موقع یک محقق آلمانی از اتحاد جماهیر شوروی مشغول کار روی دستنوشتهها بود و آنها را برای انتشار آماده میکرد. موش به آنها زده بود و در بسیاری از جاها برخی حروف یا کل یک کلمه از بین رفته بود. به دلیل دانش فلسفیام با او کار میکردم و معین میکردم که حروف یا کلمات ناپدید شده چیست: اغلب آنها کلماتی بودند که مثلا با «گ» شروع میشد و مثلاً با «س» پایان مییافت و آدم مجبور بود حدس بزند که مابین آنها چه چیزی آمده است. فکر میکنم نسخهای که سرانجام منتشر شد نسخهی بسیار خوبی بود و این را از آنجا میدانم که در ویرایشش مشارکت داشتم. ریازانف مسئولیت این کار را بر عهده داشت که واژهشناس بسیار بزرگی بود: نه نظریهپرداز، بلکه واژهشناسی بزرگ بود. پس از برکناری وی، کار در انستیتو کاملا نقصان یافت...
🔹 متن کامل این گفت و گو را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-10I
#لوکاچ #پری_اندرسون #کمال_محمودی
#دموکراسی #سوسیالیسم #طبقات_اجتماعی
👇🏽
🖋@naghd_com
لوکاچ و آثارش
ترجمه: کمال محمودی
۲۷ اوت ۲۰۱۹
🔹این مقاله نخستین بار در شماره 168 نیو لفت ریویو، ژوییه ـ اوت 1971 منتشر شده است.
📝 از متن گفت وگو:
🔸 در دههی 1920، کرش، گرامشی و من، هرکدام به شیوهی خود، سعی کردیم با مسئلهی ضرورت اجتماعی و تفسیر مکانیکی آن، که میراث بینالملل دوم بود، درگیر شویم. ما میراثبر این مسئله بودیم، اما هیچ یک از ما ــ حتی گرامشی که شاید در میان ما بهترین بود ــ نتوانست این مسئله را حل کند. ما اشتباه میکردیم و امروز کوشش برای احیاء آثار آن زمان، بهطوری که گویی امروزه معتبرند، اشتباه خواهد بود. در غرب گرایشی وجود دارد که میخواهد این آثار را بهعنوان «نمونههای کلاسیک بدعت» جلوه دهد، اما امروزه به چنین چیزی نیاز نداریم.
🔸نظریهی رمان بیان نومیدیهایم در طول جنگ اول جهانی بود. هنگامی که جنگ درگرفت، گفتم که آلمان و اتریشـمجارستان، احتمالاً روسیه را شکست میدهند و تزاریسم نابود میشود: که امری مثبت است. فرانسه و انگلستان، احتمالاً آلمان و اتریشـمجارستان را شکست میدهند و هوهِنزولِرنها و هابسبورگها را نابود میکنند: که آنهم امری مثبت است. اما آنگاه چه کسی از ما در برابر فرهنگ انگلیسی و فرانسه محافظت میکند؟ نومیدی نهفته در این پرسشم، پاسخی نیافت. و این پسزمینهینظریهی رمان است. البته اکتبر به آن پاسخ داد. انقلاب روسیه راهحل تاریخیـجهانی معمایم بود: اکتبر از پیروزی بورژوازی فرانسه و انگلیسی، که از آن وحشت داشتم، جلوگیری کرد. اما باید بگویم که نظریهی رمان، با همهی خطاهایش، خواهان سرنگونی جهانِ تولیدکنندهی فرهنگی بود که این اثر به واکاوی این فرهنگ پرداخته بود. نظریهی رمان نیاز به تغییر انقلابی را دریافت.
🔸 هنگامی که در 1930 در مسکو بودم، ریازانف دستنوشتههایی را که مارکس در 1844 در پاریس نوشته بود، نشانم داد. میتوانید هیجانم را تصور کنید: خواندن این دستنوشتهها کل رابطهام را با مارکسیسم تغییر داد و چشمانداز فلسفیام را دگرگون کرد. آن موقع یک محقق آلمانی از اتحاد جماهیر شوروی مشغول کار روی دستنوشتهها بود و آنها را برای انتشار آماده میکرد. موش به آنها زده بود و در بسیاری از جاها برخی حروف یا کل یک کلمه از بین رفته بود. به دلیل دانش فلسفیام با او کار میکردم و معین میکردم که حروف یا کلمات ناپدید شده چیست: اغلب آنها کلماتی بودند که مثلا با «گ» شروع میشد و مثلاً با «س» پایان مییافت و آدم مجبور بود حدس بزند که مابین آنها چه چیزی آمده است. فکر میکنم نسخهای که سرانجام منتشر شد نسخهی بسیار خوبی بود و این را از آنجا میدانم که در ویرایشش مشارکت داشتم. ریازانف مسئولیت این کار را بر عهده داشت که واژهشناس بسیار بزرگی بود: نه نظریهپرداز، بلکه واژهشناسی بزرگ بود. پس از برکناری وی، کار در انستیتو کاملا نقصان یافت...
🔹 متن کامل این گفت و گو را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-10I
#لوکاچ #پری_اندرسون #کمال_محمودی
#دموکراسی #سوسیالیسم #طبقات_اجتماعی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
گفتگوی پِری اندرسون با جُرج لوکاچ
لوکاچ: زندگی و آثارش ترجمهی: کمال محمودی در دههی 1920، کرش، گرامشی و من، هرکدام به شیوهی خود، سعی کردیم با مسئلهی ضرورت اجتماعی و تفسیر مکانیکی آن، که میراث بینالملل دوم بود، درگیر شویم. ما می…
دولت سرمایهداران و غارتگران از خود میپرسد:
چرا هیولای سرکوب نمیتواند سایهی سیاه سکوت را بر همه و همه جا بگستراند؟
چرا هنوز کارگران هپکو به خیابان میآیند؟
چرا «هدف اصلی» گم نمیشود؟
#جنبش_کارگری
#طبقه_کارگر
#هپکو
🖋@naghd_com
چرا هیولای سرکوب نمیتواند سایهی سیاه سکوت را بر همه و همه جا بگستراند؟
چرا هنوز کارگران هپکو به خیابان میآیند؟
چرا «هدف اصلی» گم نمیشود؟
#جنبش_کارگری
#طبقه_کارگر
#هپکو
🖋@naghd_com
▫️ «هدف اصلی» و امر سیاسی
کارگر هپکو خطاب به مقامات میگوید: «من یک کارگر سادهام. چرا تلاش میکنید کار من را سیاسی و هدفدار جلوه دهید تا هدف اصلی گم شود؟» او میپرسد: «کارخانه چرا به دو میلیون فروخته شد؟» کارگران هپکو علت تظاهرات و تجمعات روزهای اخیر خود را «اعتراض به خصوصی سازی هپکو و مشکلات تولید» میدانند.
کارگران هفتتپه که به اتهام «تجمع غیرقانونی در راستای تغییر مدیریت و آزادی اسماعیل بخشی» در اعتراضات اردیبهشت ماه، به زندان و شلاق محکوم شدهاند، خواستار «لغو مالکیت خصوصی زمینها و حق برخورداری از تشکل کارگری»اند.
«هدف اصلی» با زبان بیمیانجی به سیاست ترجمه میشود.
دولت سرمایهداران و غارتگران از خود میپرسد: چرا هیولای سرکوب نمیتواند سایهی سیاه سکوت را بر همه و همه جا بگستراند؟ آیا به بند کشیدن دانشجویان و کارگران و نویسندگان و معلمان و روزنامهنگاران و وکیلان و آزادیخواهان در سیاهچالهای اوین و فشافویه و کهریزک و دخمههای بی نام و نشان کافی نیست؟ آیا صدور حکمهای جنایتکارانهی طولانی مدت چندین و چند ساله، 30 و 74 و 148 ضربهی شلاق و شکنجه و اعدام، و توهین و تحقیر و بگیر و ببند خویشان و دوستان و حامیان و دوستداران بندیان کافی نیست؟ آیا بیرون کشیدن مجازات شلاق از تاریکترین اعماق جهالت و ژرفترین مغاک روانهای بیمار کافی نیست؟
پس چرا هنوز کارگران هپکو به خیابان میآیند؟ چرا صدای مهیب هیاهو پشت این سکوت، خاموش نمیشود؟ چرا نمیتوانیم رعشهی هراس خود را پشت خندههای کریه در برابر دوربینها پنهان کنیم؟
چرا «هدف اصلی» گم نمیشود؟
#جنبش_کارگری
#طبقه_کارگر
#هپکو
✊🏼✊🏼✊🏼
https://t.me/naghd_com/251
🖋@naghd_com
کارگر هپکو خطاب به مقامات میگوید: «من یک کارگر سادهام. چرا تلاش میکنید کار من را سیاسی و هدفدار جلوه دهید تا هدف اصلی گم شود؟» او میپرسد: «کارخانه چرا به دو میلیون فروخته شد؟» کارگران هپکو علت تظاهرات و تجمعات روزهای اخیر خود را «اعتراض به خصوصی سازی هپکو و مشکلات تولید» میدانند.
کارگران هفتتپه که به اتهام «تجمع غیرقانونی در راستای تغییر مدیریت و آزادی اسماعیل بخشی» در اعتراضات اردیبهشت ماه، به زندان و شلاق محکوم شدهاند، خواستار «لغو مالکیت خصوصی زمینها و حق برخورداری از تشکل کارگری»اند.
«هدف اصلی» با زبان بیمیانجی به سیاست ترجمه میشود.
دولت سرمایهداران و غارتگران از خود میپرسد: چرا هیولای سرکوب نمیتواند سایهی سیاه سکوت را بر همه و همه جا بگستراند؟ آیا به بند کشیدن دانشجویان و کارگران و نویسندگان و معلمان و روزنامهنگاران و وکیلان و آزادیخواهان در سیاهچالهای اوین و فشافویه و کهریزک و دخمههای بی نام و نشان کافی نیست؟ آیا صدور حکمهای جنایتکارانهی طولانی مدت چندین و چند ساله، 30 و 74 و 148 ضربهی شلاق و شکنجه و اعدام، و توهین و تحقیر و بگیر و ببند خویشان و دوستان و حامیان و دوستداران بندیان کافی نیست؟ آیا بیرون کشیدن مجازات شلاق از تاریکترین اعماق جهالت و ژرفترین مغاک روانهای بیمار کافی نیست؟
پس چرا هنوز کارگران هپکو به خیابان میآیند؟ چرا صدای مهیب هیاهو پشت این سکوت، خاموش نمیشود؟ چرا نمیتوانیم رعشهی هراس خود را پشت خندههای کریه در برابر دوربینها پنهان کنیم؟
چرا «هدف اصلی» گم نمیشود؟
#جنبش_کارگری
#طبقه_کارگر
#هپکو
✊🏼✊🏼✊🏼
https://t.me/naghd_com/251
🖋@naghd_com
Telegram
نقد
دولت سرمایهداران و غارتگران از خود میپرسد:
چرا هیولای سرکوب نمیتواند سایهی سیاه سکوت را بر همه و همه جا بگستراند؟
چرا هنوز کارگران هپکو به خیابان میآیند؟
چرا «هدف اصلی» گم نمیشود؟
#جنبش_کارگری
#طبقه_کارگر
#هپکو
🖋@naghd_com
چرا هیولای سرکوب نمیتواند سایهی سیاه سکوت را بر همه و همه جا بگستراند؟
چرا هنوز کارگران هپکو به خیابان میآیند؟
چرا «هدف اصلی» گم نمیشود؟
#جنبش_کارگری
#طبقه_کارگر
#هپکو
🖋@naghd_com
▫️ شوراهای کارگری در پرتغال 1974-1975
نوشتهی: پیتر رابینسون
ترجمهی: تارا بهروزیان
31 اوت 2019
🔸 تا اواخر دههی 1960، پرتغال تحت حاکمیت رژیم فاشیستی سالازار، کمترین توسعهیافتگی را در میان کشورهای اروپای غربی داشت. پرتغال دارای یک طبقهی دهقانی بزرگ در شمال، املاک زراعی در جنوب و مراکز صنعتی نسبتاً کوچکی بود که پیرامون لیسبون و در امتداد نوار ساحلی شمالی در منطقهی پورتو تمرکز یافته بودند. نیروی کار ارزان و شرایط پرمنفعتی که این ارزانی فراهم میکرد، باعث جذب سرمایهی خارجی و شرکتهای چندملیتی میشد که کارخانههای مدرن عظیمی را عمدتاً در کمربند صنعتی لیسبون تأسیس کرده بودند. بااینهمه این شرکتها به علت نظام بانکی و شبکهی مالی نابسندهی کشور و نیز کمبود کارگر، به نتیجه نمیرسیدند. کارگران نیز صبر خود را از دست دادند. طبق برآورد از اکتبر 1973 تا مارس 1974 بیش از صدهزار کارگر در نزدیک به دویست کارخانه خواهان افزایش دستمزد بودند و تقریباً 60 هزار نفر دست به کنشهای اعتصابی زدند. شکلهای دیگر کنش شامل کُندکاری، تظاهرات خیابانی، گردهمآیی درب کارخانه، امتناع از اضافهکاری و ارائهی فهرست شکایات میشد.
🔸 در میان ردههای میانی ارتش، یک شبکهی مخفی ــ جنبش نیروهای مسلح یا ام.اف.ای ــ در حال سازماندهی بود و تا آوریل 1974 شبکهای از سیصد افسر حامی خود را در هر سه نیرو [زمینی، هوایی و دریایی] شکل داد و پیشنویس نخستین برنامهی خود را با مطالبهی «توسعه، دموکراسی و استعمارزدایی» تهیه کرد... ام.اف.ای به سهولت تمام در 25 آوریل 1974 اقدام به کودتا کرد؛ رژیمی که نزدیک به پنجاه سال دوام آورده بود در کمتر از یک روز فروریخت. میخکهای سرخ به نماد محبوب انقلاب تبدیل شد. سربازان در لولهی تفنگهایشان میخکهای سرخ گذاشتند. ام.اف.ای با اینکه دست به شورش زده بود اما در عین حال به دنبال پایگاهی اجتماعی بود تا به جایگاهش مشروعیت ببخشد و حمایت تودهای موردنیازش را کسب کند.
🔸 سرنگونی فاشیسم در پرتغال در 25 آوریل به بحرانی اجتماعی انجامید که بیست ماه به درازا کشید و در این مدت مردم در یک خیزش دموکراتیک استثنایی از پایین شرکت کردند. جشنهای پیروزی خیلی زود به مبارزات درون محل کار تبدیل شدند که مطالبات اقتصادی و نیز سیاسی را ارتقا دادند...
🔸 در بازهی زمانی بیست ماهی که تحول اجتماعی 1974- 1975 رخ داد، صدها هزار کارگر کنترل محلهای کارشان، زمینها و خانههای بلاتصدی را به دست گرفتند و دهها هزار سرباز شورش کردند. هیچکس پیشبینی نمیکرد که بسیاری بهسرعت به تکاپوی یادگیری و عملی کردن همان ایدههایی بیفتند که استثمارشوندگان نیز در تلاش برای به دست گرفتن سرنوشت خود، به آنها عمل میکنند. به گمان من گستره و عمق جنبش شوراهای کارگری شاخصی مهم و در واقع بنیادیترین شاخص ِ ژرفای یک فرایند انقلابی است.
🔸 این مطالعه به شکل گاهشمارانه چهار نمونه از تشکلهای «شوراهای کارگری» پرتغال را در مقام سازمانهایی که کارگران بنگاههای مختلف را به هم پیوند میزند برجسته میکند... این مطالعه بر آن دسته از شوراها تمرکز دارد که با محلهای کار متنوعی پیوند دارند و سربازخانههای نظامی را نیز بهعنوان محل کار شناسایی میکنند.
🔹 هفدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-10Z
#پیتر_رابینسون #تارا_بهروزیان
#پرتغال #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: پیتر رابینسون
ترجمهی: تارا بهروزیان
31 اوت 2019
🔸 تا اواخر دههی 1960، پرتغال تحت حاکمیت رژیم فاشیستی سالازار، کمترین توسعهیافتگی را در میان کشورهای اروپای غربی داشت. پرتغال دارای یک طبقهی دهقانی بزرگ در شمال، املاک زراعی در جنوب و مراکز صنعتی نسبتاً کوچکی بود که پیرامون لیسبون و در امتداد نوار ساحلی شمالی در منطقهی پورتو تمرکز یافته بودند. نیروی کار ارزان و شرایط پرمنفعتی که این ارزانی فراهم میکرد، باعث جذب سرمایهی خارجی و شرکتهای چندملیتی میشد که کارخانههای مدرن عظیمی را عمدتاً در کمربند صنعتی لیسبون تأسیس کرده بودند. بااینهمه این شرکتها به علت نظام بانکی و شبکهی مالی نابسندهی کشور و نیز کمبود کارگر، به نتیجه نمیرسیدند. کارگران نیز صبر خود را از دست دادند. طبق برآورد از اکتبر 1973 تا مارس 1974 بیش از صدهزار کارگر در نزدیک به دویست کارخانه خواهان افزایش دستمزد بودند و تقریباً 60 هزار نفر دست به کنشهای اعتصابی زدند. شکلهای دیگر کنش شامل کُندکاری، تظاهرات خیابانی، گردهمآیی درب کارخانه، امتناع از اضافهکاری و ارائهی فهرست شکایات میشد.
🔸 در میان ردههای میانی ارتش، یک شبکهی مخفی ــ جنبش نیروهای مسلح یا ام.اف.ای ــ در حال سازماندهی بود و تا آوریل 1974 شبکهای از سیصد افسر حامی خود را در هر سه نیرو [زمینی، هوایی و دریایی] شکل داد و پیشنویس نخستین برنامهی خود را با مطالبهی «توسعه، دموکراسی و استعمارزدایی» تهیه کرد... ام.اف.ای به سهولت تمام در 25 آوریل 1974 اقدام به کودتا کرد؛ رژیمی که نزدیک به پنجاه سال دوام آورده بود در کمتر از یک روز فروریخت. میخکهای سرخ به نماد محبوب انقلاب تبدیل شد. سربازان در لولهی تفنگهایشان میخکهای سرخ گذاشتند. ام.اف.ای با اینکه دست به شورش زده بود اما در عین حال به دنبال پایگاهی اجتماعی بود تا به جایگاهش مشروعیت ببخشد و حمایت تودهای موردنیازش را کسب کند.
🔸 سرنگونی فاشیسم در پرتغال در 25 آوریل به بحرانی اجتماعی انجامید که بیست ماه به درازا کشید و در این مدت مردم در یک خیزش دموکراتیک استثنایی از پایین شرکت کردند. جشنهای پیروزی خیلی زود به مبارزات درون محل کار تبدیل شدند که مطالبات اقتصادی و نیز سیاسی را ارتقا دادند...
🔸 در بازهی زمانی بیست ماهی که تحول اجتماعی 1974- 1975 رخ داد، صدها هزار کارگر کنترل محلهای کارشان، زمینها و خانههای بلاتصدی را به دست گرفتند و دهها هزار سرباز شورش کردند. هیچکس پیشبینی نمیکرد که بسیاری بهسرعت به تکاپوی یادگیری و عملی کردن همان ایدههایی بیفتند که استثمارشوندگان نیز در تلاش برای به دست گرفتن سرنوشت خود، به آنها عمل میکنند. به گمان من گستره و عمق جنبش شوراهای کارگری شاخصی مهم و در واقع بنیادیترین شاخص ِ ژرفای یک فرایند انقلابی است.
🔸 این مطالعه به شکل گاهشمارانه چهار نمونه از تشکلهای «شوراهای کارگری» پرتغال را در مقام سازمانهایی که کارگران بنگاههای مختلف را به هم پیوند میزند برجسته میکند... این مطالعه بر آن دسته از شوراها تمرکز دارد که با محلهای کار متنوعی پیوند دارند و سربازخانههای نظامی را نیز بهعنوان محل کار شناسایی میکنند.
🔹 هفدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-10Z
#پیتر_رابینسون #تارا_بهروزیان
#پرتغال #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
شوراهای کارگری در پرتغال 1974-1975
نوشتهی: پیتر رابینسون ترجمهی: تارا بهروزیان پرتغال بااینکه صاحب نخستین امپراتوری استعماری اروپایی بود، دیرزمانی پس از آنکه دیگر کشورهای اروپا از امپراتوریهای استعماریشان دست کشیده بودند، همچن…
▫️ اشغال کارخانهها در آرژانتین
مسیرهای کنترل کارگری در شرایط بحران اقتصادی
نوشتهی: مارینا کابات
ترجمهی: بهرام صفایی
۸ سپتامبر ۲۰۱۹
🔸 جنبش اشغال کارخانهها که طی بحران اقتصادی سال ۲۰۰۱ آرژانتین را فرا گرفت، به مناقشات مهمی دامن زد. هنگامی که بحرانِ برانگیزندهی جنبش فرومینشست و بهنظر میرسید سرمایهداری تعادل خود را بازیافته است، این بحث مطرح شد که آیا این کارخانهها ــ که شوراهای کارگری ادارهشان میکردند ــ ممکن است به بقای خود تحت کنترل کارگران ادامه دهند و ویژگیهای اجتماعیشدهی خود را حفظ کنند. برخی نویسندگان، آن را کاملاً محتمل میدانستند؛ علاوهبراین، آنها با اتکا به این کارخانههای اشغالشده، به ایجاد اقتصادی اجتماعی باور داشتند که با اقتصاد سرمایهداری نیز همزیستی داشته باشد. دیری نگذشت که تضاد این تصور با واقعیت، روشن شد. با بازیابی اقتصاد ملی آرژانتین و نزول جنبش سیاسی مردمی، کارخانههای تحت کنترل کارگران مقهور پویایی سرمایهداری شدند.
🔸 جستار حاضر تحول این دو نوع کارخانهی بازیابیشده را واکاوی میکند ــ کارخانههایی که با معیارهای سرمایهداری موفقتر عمل میکردند و آنان که در رقابت سرمایهداری کمتر موفق بودند... روششناسی بحث مبتنی است بر مسیرهای کنترل کارگری در دورههای متغیر بحران اقتصادی که ضمن آن از پژوهشهای تجربی، مصاحبه با کارگران، و روشهای قومنگارانه و مشاهداتی درون کارگاهها نیز بهره خواهیم گرفت.
🔸 باور داریم که اشغال کارخانهها و شوراهای کارگریشان یکی از بزرگترین دستاوردهای جنبش کارگری است. بااینحال، چشمپوشی از محدودیتها و تضادهایشان به حفظ آنها هیچ کمکی نخواهد کرد. برعکس، فقط بررسی عینی ویژگیها و کاستیهایشان به برچیدن موانع موجود و رشد بالقوهگی تمامعیارشان برای آینده یاری میرساند.
یکی از فلجکنندهترین محدودیتهای کارخانههای اشغالی، شکلی صنعتی است که باید برای کسب وضعیت قانونی درون سرمایهداری اتخاذ کنند؛ یعنی سازمانهای تعاونی. بسیاری از کارخانههای اشغالی از این راهحل سر باز زدند، اما تنها گزینهی قابلپذیرش برای دولت همین بود. کارخانههای اشغالی در حکم تعاونی ایجاد نشدند. برعکس، بهعنوان شوراهای کارگری آغاز بهکار کردند؛ این دربارهی مهمترین کارخانههای اشغالی از جمله سانون و بروکمن صادق است. اما اینگونه شوراهای کارگری تحت فشار اقتصادی و سیاسی و نیز سرکوب، ناچار به تعاونی بدل شدند.
🔹 هجدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-11f
#مارینا_کابات #بهرام_صفایی
#آرژانتین #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
مسیرهای کنترل کارگری در شرایط بحران اقتصادی
نوشتهی: مارینا کابات
ترجمهی: بهرام صفایی
۸ سپتامبر ۲۰۱۹
🔸 جنبش اشغال کارخانهها که طی بحران اقتصادی سال ۲۰۰۱ آرژانتین را فرا گرفت، به مناقشات مهمی دامن زد. هنگامی که بحرانِ برانگیزندهی جنبش فرومینشست و بهنظر میرسید سرمایهداری تعادل خود را بازیافته است، این بحث مطرح شد که آیا این کارخانهها ــ که شوراهای کارگری ادارهشان میکردند ــ ممکن است به بقای خود تحت کنترل کارگران ادامه دهند و ویژگیهای اجتماعیشدهی خود را حفظ کنند. برخی نویسندگان، آن را کاملاً محتمل میدانستند؛ علاوهبراین، آنها با اتکا به این کارخانههای اشغالشده، به ایجاد اقتصادی اجتماعی باور داشتند که با اقتصاد سرمایهداری نیز همزیستی داشته باشد. دیری نگذشت که تضاد این تصور با واقعیت، روشن شد. با بازیابی اقتصاد ملی آرژانتین و نزول جنبش سیاسی مردمی، کارخانههای تحت کنترل کارگران مقهور پویایی سرمایهداری شدند.
🔸 جستار حاضر تحول این دو نوع کارخانهی بازیابیشده را واکاوی میکند ــ کارخانههایی که با معیارهای سرمایهداری موفقتر عمل میکردند و آنان که در رقابت سرمایهداری کمتر موفق بودند... روششناسی بحث مبتنی است بر مسیرهای کنترل کارگری در دورههای متغیر بحران اقتصادی که ضمن آن از پژوهشهای تجربی، مصاحبه با کارگران، و روشهای قومنگارانه و مشاهداتی درون کارگاهها نیز بهره خواهیم گرفت.
🔸 باور داریم که اشغال کارخانهها و شوراهای کارگریشان یکی از بزرگترین دستاوردهای جنبش کارگری است. بااینحال، چشمپوشی از محدودیتها و تضادهایشان به حفظ آنها هیچ کمکی نخواهد کرد. برعکس، فقط بررسی عینی ویژگیها و کاستیهایشان به برچیدن موانع موجود و رشد بالقوهگی تمامعیارشان برای آینده یاری میرساند.
یکی از فلجکنندهترین محدودیتهای کارخانههای اشغالی، شکلی صنعتی است که باید برای کسب وضعیت قانونی درون سرمایهداری اتخاذ کنند؛ یعنی سازمانهای تعاونی. بسیاری از کارخانههای اشغالی از این راهحل سر باز زدند، اما تنها گزینهی قابلپذیرش برای دولت همین بود. کارخانههای اشغالی در حکم تعاونی ایجاد نشدند. برعکس، بهعنوان شوراهای کارگری آغاز بهکار کردند؛ این دربارهی مهمترین کارخانههای اشغالی از جمله سانون و بروکمن صادق است. اما اینگونه شوراهای کارگری تحت فشار اقتصادی و سیاسی و نیز سرکوب، ناچار به تعاونی بدل شدند.
🔹 هجدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-11f
#مارینا_کابات #بهرام_صفایی
#آرژانتین #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
اشغال کارخانهها در آرژانتین
مسیرهای کنترل کارگری در شرایط بحران اقتصادی نوشتهی: مارینا کابات ترجمهی: بهرام صفایی جستار حاضر تحول این دو نوع کارخانهی بازیابیشده را واکاوی میکند ــ کارخانههایی که با معیارهای سرمایهداری …
▪️ انفجار خشمی در اعماق
در خبرها آمده است که «مرگ دختر آبی... موجی از واکنش ایرانیان را در شبکههای مجازی» به دنبال داشته است.
درست است. اما در «شبکههای» واقعی، انسانهای واقعی، واقعا میسوزند، زندان و شکنجه میشوند، شلاق میخورند، کشته میشوند؛ کارگران و دانشجویان و آموزگاران و نویسندگان و آزادیخواهان واقعی رنج و گرسنگی و ستمدیدگی واقعی را فریاد میزنند و پاداش رزمندگیشان را، بیش از یک قرن زندان واقعی در دخمههای واقعی میگیرند. در دنیایی که واقعی است شکنجهگران دیروز قاضیان امروز میشوند و حکمهای واقعی زندان و شلاق صادر می کنند. در دنیای واقعی است که روز اعلام محکومیت انسان دی ماه، کارگر هفتتپه، پرچمدار روز جهانی کارگر و مبارز آزادیخواه به زندانهای 14 ساله و 20 ساله، مقارن میشود با آزادی جلاد کهریزک، پس از اقامتی کوتاهمدت در میهمانخانهی اختصاصی اوین.
آنچه استخوانهای پوسیده ی رژیم سرکوب را میلرزاند، دنیای واقعی است، دنیایی که دیگر سکوت و سکون نمیپذیرد؛ دیگر نمیترسد: بستن جادهی زازران توسط ساکنین، اعتراض کارگران کنتورسازی قزوین، تجمع اعتراضی کارگران نیشکر هفتتپه، تجمع کشاورزان کرمانشاه، اعتراض 1200 دانشجوی رشتههای پزشکی دانشگاه آزاد، زنجیرهی انسانی فعالان محیط زیست، اعتراض روستاییان یزد، تحصن کارگران هپکو و دهها چشمهی جوشان دیگر، جلوههایی از موجی هستند که پس از، تاکید میکنیم: پس از، اعلام احکام جبونانه و انتقامجویانه، بر دریای خروشان مبارزهای واقعی میغلتد و میتوفد.
مرگ غمانگیز و سوگبار «دختر آبی» انفجار خشمی است در اعماق.
https://t.me/naghd_com/255
🖋@naghd_com
در خبرها آمده است که «مرگ دختر آبی... موجی از واکنش ایرانیان را در شبکههای مجازی» به دنبال داشته است.
درست است. اما در «شبکههای» واقعی، انسانهای واقعی، واقعا میسوزند، زندان و شکنجه میشوند، شلاق میخورند، کشته میشوند؛ کارگران و دانشجویان و آموزگاران و نویسندگان و آزادیخواهان واقعی رنج و گرسنگی و ستمدیدگی واقعی را فریاد میزنند و پاداش رزمندگیشان را، بیش از یک قرن زندان واقعی در دخمههای واقعی میگیرند. در دنیایی که واقعی است شکنجهگران دیروز قاضیان امروز میشوند و حکمهای واقعی زندان و شلاق صادر می کنند. در دنیای واقعی است که روز اعلام محکومیت انسان دی ماه، کارگر هفتتپه، پرچمدار روز جهانی کارگر و مبارز آزادیخواه به زندانهای 14 ساله و 20 ساله، مقارن میشود با آزادی جلاد کهریزک، پس از اقامتی کوتاهمدت در میهمانخانهی اختصاصی اوین.
آنچه استخوانهای پوسیده ی رژیم سرکوب را میلرزاند، دنیای واقعی است، دنیایی که دیگر سکوت و سکون نمیپذیرد؛ دیگر نمیترسد: بستن جادهی زازران توسط ساکنین، اعتراض کارگران کنتورسازی قزوین، تجمع اعتراضی کارگران نیشکر هفتتپه، تجمع کشاورزان کرمانشاه، اعتراض 1200 دانشجوی رشتههای پزشکی دانشگاه آزاد، زنجیرهی انسانی فعالان محیط زیست، اعتراض روستاییان یزد، تحصن کارگران هپکو و دهها چشمهی جوشان دیگر، جلوههایی از موجی هستند که پس از، تاکید میکنیم: پس از، اعلام احکام جبونانه و انتقامجویانه، بر دریای خروشان مبارزهای واقعی میغلتد و میتوفد.
مرگ غمانگیز و سوگبار «دختر آبی» انفجار خشمی است در اعماق.
https://t.me/naghd_com/255
🖋@naghd_com
▫️ تاریخ طبقهی کارگر ترکیه و ای. پی. تامپسون
🔹 «از فقر تا احیاء»
نوشتهی: ی. دوغان چتینکایا
ترجمهی: مهرداد امامی
12 سپتامبر 2019
🔸 تا یک دهه پیش، دربارهی آثار پژوهشی مرتبط با تاریخ طبقهی کارگر ترکیه از «فقر» مطالعاتی صحبت میشد، که این اظهارنظر چندان هم خطا نبود. پژوهشهایی که جایگاهشان بالاتر از این آثار پژوهشی تکراری است، متأسفانه تا دههی نخست قرن بیستویکم از انگشتان یک دست هم فراتر نمیرفتند. علت اصلی این فقر مطالعاتی عمدتاً دو دلیل اساسی پنداشته میشد. دلیل نخست، نابسندگی منابع آرشیوی است؛ چراکه تأکید میشد که چه آرشیوهای دولتی و چه آرشیو مطبوعات کثیرالانتشار، هیچیک منابع مناسبی برای شنیدن صدای طبقات فرودست جامعه و بخشهای اجتماعی نیستند. زیرا این منابع تا حد زیادی از جانب نخبگان ثبت و تنظیم شده بودند. علاوه بر این، ستمدیدگان جامعه نیز از خود، منابعی برای رسانیدن صداهایشان به نسلهای آتی باقی نگذاشته بودند.
🔸 علت دیگری که مطرح میشد محدودیت نظری و مفهومی رویکردهای مرتبط با طبقهی کارگر بود. چرا که مکاتب تاریخنگاری که در بسیاری از موضوعات اختلافنظر و حتی آرای متضادی داشتند، وقتی نوبت به طبقهی کارگر و ستمدیدگان میرسید اجماعنظر پیدا میکردند. جهانبینیهای سنتی، ملیگرا، کمالیست، لیبرال و اسلامگرا که تفاوتهای بسیاری با یکدیگر دارند، عموماً نقش مهم فرودستان، بهویژه طبقهی کارگر را در تاریخ ترکیه انکار میکردند. حتی بخش بزرگی از آثار پژوهشی این حوزه، ورای نقش تاریخی طبقهی کارگر بهعنوان سوژه، هستی فینفسهی آن را نیز زیر سوال میبردند. عدم وجود پژوهشی تاریخی دربارهی چیزی که وجود خارجی ندارد نیز نتیجهای طبیعی به نظر میرسید. البته در این شرایط، در رابطه با چیستی کارگر و ضرورت شیوهی تعریف آن، پیشفرضهای نظری و مفهومی نقش بسزایی داشتند. جهانبینیها و مکاتبی که عمیقاً از یکدیگر متفاوت بودند، در این موضوع اتفاقنظر داشتند.
🔸 اما بهرغم این رویکرد موثر در تاریخنگاری، بهویژه پس از نیمهی دوم دههی 1990، مطالعات و پژوهشهای مرتبط با طبقهی کارگر و تاریخ آن، احیا شد. اگرچه میتوان علتهای متفاوتی برای ظهور این رویکرد در نظر گرفت، اما امروزه با نگاه به گذشته بهراحتی میتوان ادعا کرد که این دوره تلاقی ای. پی. تامپسون در جایگاه تاریخنگارِ طبقهی کارگر و نظریهپرداز چپ با نسل جدید بود. در واقع، ای. پی. تامپسون خارج از ترکیه تأثیر اصلی خود را مدتها پیش گذاشته بود و موجب احیای مطالعات تاریخ طبقهی کارگر شده بود. پس از سالهای دههی 1960، در سطح جهان نسلی از پژوهشگران بهشدت تحت تأثیر سبک، پرسشها و بررسیهای نظری تامپسون قرار گرفتند و در عرصهی تاریخ طبقهی کارگر آثار معظمی نگاشته شدند.
🔹 هدف این مقاله هم ارزیابی پژوهشهای نسل جدید در بستر تاریخنگاری است که کمی هم با اغراق آن را دوران «احیاء» نامیدهام و از سوی دیگر، کوشیدهام تأثیرات متأخر ای. پی. تامپسون را نشان دهم.
🔹 متن کامل مقاله را در سایت نقد و در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-11x
#ی_دوغان_چتینکایا #مهرداد_امامی
#تامپسون #ترکیه #طبقهکارگر #جنبش_دانشجویی
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹 «از فقر تا احیاء»
نوشتهی: ی. دوغان چتینکایا
ترجمهی: مهرداد امامی
12 سپتامبر 2019
🔸 تا یک دهه پیش، دربارهی آثار پژوهشی مرتبط با تاریخ طبقهی کارگر ترکیه از «فقر» مطالعاتی صحبت میشد، که این اظهارنظر چندان هم خطا نبود. پژوهشهایی که جایگاهشان بالاتر از این آثار پژوهشی تکراری است، متأسفانه تا دههی نخست قرن بیستویکم از انگشتان یک دست هم فراتر نمیرفتند. علت اصلی این فقر مطالعاتی عمدتاً دو دلیل اساسی پنداشته میشد. دلیل نخست، نابسندگی منابع آرشیوی است؛ چراکه تأکید میشد که چه آرشیوهای دولتی و چه آرشیو مطبوعات کثیرالانتشار، هیچیک منابع مناسبی برای شنیدن صدای طبقات فرودست جامعه و بخشهای اجتماعی نیستند. زیرا این منابع تا حد زیادی از جانب نخبگان ثبت و تنظیم شده بودند. علاوه بر این، ستمدیدگان جامعه نیز از خود، منابعی برای رسانیدن صداهایشان به نسلهای آتی باقی نگذاشته بودند.
🔸 علت دیگری که مطرح میشد محدودیت نظری و مفهومی رویکردهای مرتبط با طبقهی کارگر بود. چرا که مکاتب تاریخنگاری که در بسیاری از موضوعات اختلافنظر و حتی آرای متضادی داشتند، وقتی نوبت به طبقهی کارگر و ستمدیدگان میرسید اجماعنظر پیدا میکردند. جهانبینیهای سنتی، ملیگرا، کمالیست، لیبرال و اسلامگرا که تفاوتهای بسیاری با یکدیگر دارند، عموماً نقش مهم فرودستان، بهویژه طبقهی کارگر را در تاریخ ترکیه انکار میکردند. حتی بخش بزرگی از آثار پژوهشی این حوزه، ورای نقش تاریخی طبقهی کارگر بهعنوان سوژه، هستی فینفسهی آن را نیز زیر سوال میبردند. عدم وجود پژوهشی تاریخی دربارهی چیزی که وجود خارجی ندارد نیز نتیجهای طبیعی به نظر میرسید. البته در این شرایط، در رابطه با چیستی کارگر و ضرورت شیوهی تعریف آن، پیشفرضهای نظری و مفهومی نقش بسزایی داشتند. جهانبینیها و مکاتبی که عمیقاً از یکدیگر متفاوت بودند، در این موضوع اتفاقنظر داشتند.
🔸 اما بهرغم این رویکرد موثر در تاریخنگاری، بهویژه پس از نیمهی دوم دههی 1990، مطالعات و پژوهشهای مرتبط با طبقهی کارگر و تاریخ آن، احیا شد. اگرچه میتوان علتهای متفاوتی برای ظهور این رویکرد در نظر گرفت، اما امروزه با نگاه به گذشته بهراحتی میتوان ادعا کرد که این دوره تلاقی ای. پی. تامپسون در جایگاه تاریخنگارِ طبقهی کارگر و نظریهپرداز چپ با نسل جدید بود. در واقع، ای. پی. تامپسون خارج از ترکیه تأثیر اصلی خود را مدتها پیش گذاشته بود و موجب احیای مطالعات تاریخ طبقهی کارگر شده بود. پس از سالهای دههی 1960، در سطح جهان نسلی از پژوهشگران بهشدت تحت تأثیر سبک، پرسشها و بررسیهای نظری تامپسون قرار گرفتند و در عرصهی تاریخ طبقهی کارگر آثار معظمی نگاشته شدند.
🔹 هدف این مقاله هم ارزیابی پژوهشهای نسل جدید در بستر تاریخنگاری است که کمی هم با اغراق آن را دوران «احیاء» نامیدهام و از سوی دیگر، کوشیدهام تأثیرات متأخر ای. پی. تامپسون را نشان دهم.
🔹 متن کامل مقاله را در سایت نقد و در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-11x
#ی_دوغان_چتینکایا #مهرداد_امامی
#تامپسون #ترکیه #طبقهکارگر #جنبش_دانشجویی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
تاریخ طبقهی کارگر ترکیه و ای. پی. تامپسون
«از فقر تا احیاء» نوشتهی: ی. دوغان چتینکایا ترجمهی: مهرداد امامی تأکید تامپسون بر تعریف و تجربهی طبقهی کارگر تأثیری سحرآمیز بر این نسل از مورخان داشت؛ دقیقاً همانند تأثیری که بهویژه در اواخر د…
▫️ وصیتنامهی لوکاچ
نوشتهی: برنی تافت
ترجمه: کمال محمودی
17 سپتامبر ۲۰۱۹
🔸 تنها شش هفته از تهاجم پنج کشور عضو پیمان ورشو به چکسلواکی میگذشت. دومین نشست تدارکاتی احزاب کمونیستی و کارگری در بوداپست برگزار شده بود تا مقدمات برگزاری این نشستِ برنامهریزیشدهی بینالمللی را در بوداپست فراهم کند. تأثیر آنی مداخلهی نظامی بر احزاب کمونیست اروپا چنان بود که فقط توانستند توافق کنند شش هفتهی دیگر دوباره جلسه داشته باشند.
در چنین حالوهوایی بود که با لوکاچ، در خانهاش در بوداپست، تماس گرفتم تا از او بخواهم با یکدیگر گفتگویی داشته باشیم. برایش توضیح دادم نمایندهی استرالیا در گردهمایی احزاب کمونیست هستم و این گردهمایی در هتل گِلِرت برگزار میشود، از دوستی مشترک نیز نام بردم که در آن زمان، رهبر یکی از احزاب کمونیست اروپای غربی بود. لوکاچ با کمال میل پذیرفت.
صبح روز بعد، سوم اکتبر 1968، با لوکاچ در اتاق مطالعهاش دیدار کردم که مشرف بر رود دانوب بود. او خوشحال شد که میتوانم آلمانی حرف بزنم، زبانی که عمدهی آثارش را با آن نوشته است. او توضیح داد که چندان با انگلیسی راحت نیست. لوکاچ شدیداً به موضع نمایندگان پیرامون وضعیت چکسلواکی در نشست تدارکاتی علاقمند بود و دربارهی آن میپرسید. من یادداشتهای مفصلی از مصاحبه برداشتم. لوکاچ قول گرفت تا زمانی که در قید حیات باشد مصاحبه را منتشر نکنم...
🔸 «از آغاز بدبین بودم. من گفتم آنها میخواهند با روشهای استالینیستی بر استالینیسم چیره شوند. آنها بهعلت همین حرفم با من برخورد کردند. اما حقیقت همین بود. استالین ارتباط میان نظریه و تاکتیکها را وارونه کرد. او تاکتیکها را مقدم بر نظریه قرار داد و نظریههایی برای توجیه الزامات تاکتیکی خلق کرد. اگر بر این غلبه نکنیم استالینزدایی چیزی جز لفاظی نخواهد بود. مسئله این نیست که یک فرد است که به شیوهای بوروکراتیک عمل میکند یا یک جمع. مسئله این است که تاکتیکها مقدماند یا نظریه. مثلاً تئوری تشدید مبارزهی طبقاتی استالین را در نظر بگیرید. او چرا این نظریه را مطرح کرد؟ به دلیل نیازهای تاکتیکی در دورهی محاکمات. این مسئله حیاتی است. تا زمانی که تاکتیکها مقدم باشند استالینیست میمانیم. بنابراین من بر این باورم که بازگشت به مارکسیسم فقط مسئلهای نظری نیست، بلکه رویکرد عملی بسیار مهمی است. رهبران شوروی با مسئلهی چکسلواکی بر اساس ملاحظات تاکتیکی برخورد کردند. این اولویت داشت، پس نظریههایی متناسب با این نیازهای تاکتیکی خلق کردند.»
🔸 «ما چشمانداز واقعی آزادی سوسیالیستی را گم کردهایم. ما به جامعهی دستکاریشده گردن نهادهایم. این پنداری واهی است که باور کنیم پیشرفت اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی به حمایت از سوسیالیسم میانجامد. بسیاری از کارگران در سرمایهداری نیز به این پیشرفت اقتصادی دست مییابند. من کاملاً از توسعهی اقتصادی حمایت میکنم، اما مصرف بیشتر بهمعنای چشماندازهای سوسیالیستی گستردهتر نیست. اگر نپذیریم که در بحران بهسر می بریم، از آن خارج نخواهیم شد. ما در میانهی دورهی تیرهوتار شدن آرمان سوسیالیسم هستیم. چیزی که ما را به یاد دیدگاه برنشتاین میاندازد که میگفت جنبش همه چیز است و هدف هیچ چیز. ما چشماندازهای سوسیالیستی را به مارکوزه و بلوخ واگذار کردهایم. دستکاری تنها ویژگی سرمایهداری نیست بلکه دستکاری در سوسیالیسم نیز وجود دارد. آنهایی که با دستکاری مخالفاند، سوسیالیسم موجود را الگو قلمداد نمیکنند؛ و دربارهی عدالت در کشورهای سوسیالیستی موجود نیز همین نظر را دارند...»
🔹 متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-11Q
#لوکاچ #برنی_تافت #کمال_محمودی
#مارکسیسم #دموکراسی #سوسیالیسم #استالینیسم
#چپ_نو
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: برنی تافت
ترجمه: کمال محمودی
17 سپتامبر ۲۰۱۹
🔸 تنها شش هفته از تهاجم پنج کشور عضو پیمان ورشو به چکسلواکی میگذشت. دومین نشست تدارکاتی احزاب کمونیستی و کارگری در بوداپست برگزار شده بود تا مقدمات برگزاری این نشستِ برنامهریزیشدهی بینالمللی را در بوداپست فراهم کند. تأثیر آنی مداخلهی نظامی بر احزاب کمونیست اروپا چنان بود که فقط توانستند توافق کنند شش هفتهی دیگر دوباره جلسه داشته باشند.
در چنین حالوهوایی بود که با لوکاچ، در خانهاش در بوداپست، تماس گرفتم تا از او بخواهم با یکدیگر گفتگویی داشته باشیم. برایش توضیح دادم نمایندهی استرالیا در گردهمایی احزاب کمونیست هستم و این گردهمایی در هتل گِلِرت برگزار میشود، از دوستی مشترک نیز نام بردم که در آن زمان، رهبر یکی از احزاب کمونیست اروپای غربی بود. لوکاچ با کمال میل پذیرفت.
صبح روز بعد، سوم اکتبر 1968، با لوکاچ در اتاق مطالعهاش دیدار کردم که مشرف بر رود دانوب بود. او خوشحال شد که میتوانم آلمانی حرف بزنم، زبانی که عمدهی آثارش را با آن نوشته است. او توضیح داد که چندان با انگلیسی راحت نیست. لوکاچ شدیداً به موضع نمایندگان پیرامون وضعیت چکسلواکی در نشست تدارکاتی علاقمند بود و دربارهی آن میپرسید. من یادداشتهای مفصلی از مصاحبه برداشتم. لوکاچ قول گرفت تا زمانی که در قید حیات باشد مصاحبه را منتشر نکنم...
🔸 «از آغاز بدبین بودم. من گفتم آنها میخواهند با روشهای استالینیستی بر استالینیسم چیره شوند. آنها بهعلت همین حرفم با من برخورد کردند. اما حقیقت همین بود. استالین ارتباط میان نظریه و تاکتیکها را وارونه کرد. او تاکتیکها را مقدم بر نظریه قرار داد و نظریههایی برای توجیه الزامات تاکتیکی خلق کرد. اگر بر این غلبه نکنیم استالینزدایی چیزی جز لفاظی نخواهد بود. مسئله این نیست که یک فرد است که به شیوهای بوروکراتیک عمل میکند یا یک جمع. مسئله این است که تاکتیکها مقدماند یا نظریه. مثلاً تئوری تشدید مبارزهی طبقاتی استالین را در نظر بگیرید. او چرا این نظریه را مطرح کرد؟ به دلیل نیازهای تاکتیکی در دورهی محاکمات. این مسئله حیاتی است. تا زمانی که تاکتیکها مقدم باشند استالینیست میمانیم. بنابراین من بر این باورم که بازگشت به مارکسیسم فقط مسئلهای نظری نیست، بلکه رویکرد عملی بسیار مهمی است. رهبران شوروی با مسئلهی چکسلواکی بر اساس ملاحظات تاکتیکی برخورد کردند. این اولویت داشت، پس نظریههایی متناسب با این نیازهای تاکتیکی خلق کردند.»
🔸 «ما چشمانداز واقعی آزادی سوسیالیستی را گم کردهایم. ما به جامعهی دستکاریشده گردن نهادهایم. این پنداری واهی است که باور کنیم پیشرفت اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی به حمایت از سوسیالیسم میانجامد. بسیاری از کارگران در سرمایهداری نیز به این پیشرفت اقتصادی دست مییابند. من کاملاً از توسعهی اقتصادی حمایت میکنم، اما مصرف بیشتر بهمعنای چشماندازهای سوسیالیستی گستردهتر نیست. اگر نپذیریم که در بحران بهسر می بریم، از آن خارج نخواهیم شد. ما در میانهی دورهی تیرهوتار شدن آرمان سوسیالیسم هستیم. چیزی که ما را به یاد دیدگاه برنشتاین میاندازد که میگفت جنبش همه چیز است و هدف هیچ چیز. ما چشماندازهای سوسیالیستی را به مارکوزه و بلوخ واگذار کردهایم. دستکاری تنها ویژگی سرمایهداری نیست بلکه دستکاری در سوسیالیسم نیز وجود دارد. آنهایی که با دستکاری مخالفاند، سوسیالیسم موجود را الگو قلمداد نمیکنند؛ و دربارهی عدالت در کشورهای سوسیالیستی موجود نیز همین نظر را دارند...»
🔹 متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-11Q
#لوکاچ #برنی_تافت #کمال_محمودی
#مارکسیسم #دموکراسی #سوسیالیسم #استالینیسم
#چپ_نو
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
وصیتنامهی لوکاچ
نوشتهی: برنی تافت ترجمهی: کمال محمودی لوکاچ: «از آغاز بدبین بودم. من گفتم آنها میخواهند با روشهای استالینیستی بر استالینیسم چیره شوند. آنها بهعلت همین حرفم با من برخورد کردند. اما حقیقت همین…
✊🏼✊🏼✊🏼
درسهایی که کارگران #هپکو میآموزند و میآموزانند
نه، هدف پرچم ساختن از بهخونغلتیدگی کارگران گرسنه و مبارز هپکو نیست. آنها، بهناگزیر، و بیهراس از حکمهای 14و 18 و 20 سالهی زندان و شلاق شکنجه، دست سرمایه را از گلوگاه خود برمیدارند و راه را بر سازوکار روزمرهی سرمایه میبندند و پاسخ بی ابهام سرمایه و کارگزاران سرکوبگرش را میگیرند. تن به سکوت و سکون نمیدهند و درس تازهای در میدان مبارزهی طبقاتی میآموزند و میآموزانند؛ این بار، نه با خواندن از دفتر و گفتمان، بلکه با لمس بیمیانجی سرکوب، با پوست و گوشت و خون خود.
نه، آنها توهمی ندارند؛ متوهمان و توهمبرانگیزان، دفترنویسان و «گفتمان»سازان آگاه و ناآگاه و گمارده یا خودگماردهاند که کارگران را به سکوت و همدستی و همراهی با دستاربندان و چماقداران و فرماندهان «گارد ویژه» دعوت میکنند.
و نه، هیج «اوضاع و احوالی چنین و چنان»ی و هیچ «موقعیت حساس»ی و هیج «دلیل مهمتر»ی دستاویز سکوت نیست.
#هپکو #جنبش_کارگری #مبارزه_طبقاتی
🖋@naghd_com
درسهایی که کارگران #هپکو میآموزند و میآموزانند
نه، هدف پرچم ساختن از بهخونغلتیدگی کارگران گرسنه و مبارز هپکو نیست. آنها، بهناگزیر، و بیهراس از حکمهای 14و 18 و 20 سالهی زندان و شلاق شکنجه، دست سرمایه را از گلوگاه خود برمیدارند و راه را بر سازوکار روزمرهی سرمایه میبندند و پاسخ بی ابهام سرمایه و کارگزاران سرکوبگرش را میگیرند. تن به سکوت و سکون نمیدهند و درس تازهای در میدان مبارزهی طبقاتی میآموزند و میآموزانند؛ این بار، نه با خواندن از دفتر و گفتمان، بلکه با لمس بیمیانجی سرکوب، با پوست و گوشت و خون خود.
نه، آنها توهمی ندارند؛ متوهمان و توهمبرانگیزان، دفترنویسان و «گفتمان»سازان آگاه و ناآگاه و گمارده یا خودگماردهاند که کارگران را به سکوت و همدستی و همراهی با دستاربندان و چماقداران و فرماندهان «گارد ویژه» دعوت میکنند.
و نه، هیج «اوضاع و احوالی چنین و چنان»ی و هیچ «موقعیت حساس»ی و هیج «دلیل مهمتر»ی دستاویز سکوت نیست.
#هپکو #جنبش_کارگری #مبارزه_طبقاتی
🖋@naghd_com