▫️ شکل سیاسیِ سرانجامْ مکشوف
🔹 شوراهای کارگری علیه دولت سرمایهداری
نوشتهی: آلبرتو آر. بونه
ترجمهی: دلشاد عبادی
9 اوت 2019
🔸 کمون ماهیتاً یک دولت طبقهی کارگر بود، محصولِ مبارزهی طبقهی تولیدکننده علیه طبقهی تصاحبکننده، شکل سیاسیِ سرانجام مکشوف که ذیل آن تحقق بخشیدن به رهایی اقتصادیِ کار امکانپذیر بود.- مارکس، جنگ داخلی در فرانسه
🔸 اینها جملات مارکس هستند که در خلال جنگ فرانسه و پروسْ ابتکار عملِ کموناردهای پاریسی را تحسین میکرد. نیم قرن بعد، در پایان جنگ جهانی اول نسل جدیدی از روشنفکران که به مبارزهی کارگری پایبند بودند، بار دیگر از ایجاد شکل سیاسی مدرنی برای رهایی کار استقبال کردند، شکلی که اینبار شوراهای کارگری آن را نمایندگی میکرد. این نوشتار به بحث دربارهی واکاویهای مربوط به شوراهای کارگریِ جنگ جهانی اول میپردازد تا به فهمی بهتر از ماهیت حقیقتاً نوآورانه و ظرفیت این ساختارِ انقلابی دست یابد. استدلال اصلی جستار کنونی این است که شورای کارگری برای فائق آمدن بر جدایی بین سپهرهای اقتصادی و سیاسی توانمندی ذاتی داشت. با توجه به اینکه این جدایی شالودهی دولت سرمایهداری است، غلبه بر آن درواقع به معنای غلبه بر خودِ دولت سرمایهداری است.
🔸 بخش نخست این نوشتار با گوشه چشمی به کمون پاریس، نگاهی دقیقتر به این مسئله میاندازد که گروهی از نظریهپردازانِ درخشانی که شاهد ایجادِ شوراها بودند، چه نظری دربارهی تشکیل آنها داشتند. بخش دوم مشخصاً بر نظر تاییدآمیز این روشنفکران دربارهی توانمندی شوراهای کارگری در فائق آمدن بر جدایی بین سپهرهای سیاسی و اقتصادی و نیز جمعبندیای متمرکز است که آنها در رابطه با موضع سیاسیای که باید در برابر دولت اتخاذ کرد، به آن دست یافتند. بخش سوم، گستره و محدودیتهای تأملات آنان را میکاود.
🔹 چهاردهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-ZE
#آلبرتو_آر_بونه #دلشاد_عبادی
#جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری #سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹 شوراهای کارگری علیه دولت سرمایهداری
نوشتهی: آلبرتو آر. بونه
ترجمهی: دلشاد عبادی
9 اوت 2019
🔸 کمون ماهیتاً یک دولت طبقهی کارگر بود، محصولِ مبارزهی طبقهی تولیدکننده علیه طبقهی تصاحبکننده، شکل سیاسیِ سرانجام مکشوف که ذیل آن تحقق بخشیدن به رهایی اقتصادیِ کار امکانپذیر بود.- مارکس، جنگ داخلی در فرانسه
🔸 اینها جملات مارکس هستند که در خلال جنگ فرانسه و پروسْ ابتکار عملِ کموناردهای پاریسی را تحسین میکرد. نیم قرن بعد، در پایان جنگ جهانی اول نسل جدیدی از روشنفکران که به مبارزهی کارگری پایبند بودند، بار دیگر از ایجاد شکل سیاسی مدرنی برای رهایی کار استقبال کردند، شکلی که اینبار شوراهای کارگری آن را نمایندگی میکرد. این نوشتار به بحث دربارهی واکاویهای مربوط به شوراهای کارگریِ جنگ جهانی اول میپردازد تا به فهمی بهتر از ماهیت حقیقتاً نوآورانه و ظرفیت این ساختارِ انقلابی دست یابد. استدلال اصلی جستار کنونی این است که شورای کارگری برای فائق آمدن بر جدایی بین سپهرهای اقتصادی و سیاسی توانمندی ذاتی داشت. با توجه به اینکه این جدایی شالودهی دولت سرمایهداری است، غلبه بر آن درواقع به معنای غلبه بر خودِ دولت سرمایهداری است.
🔸 بخش نخست این نوشتار با گوشه چشمی به کمون پاریس، نگاهی دقیقتر به این مسئله میاندازد که گروهی از نظریهپردازانِ درخشانی که شاهد ایجادِ شوراها بودند، چه نظری دربارهی تشکیل آنها داشتند. بخش دوم مشخصاً بر نظر تاییدآمیز این روشنفکران دربارهی توانمندی شوراهای کارگری در فائق آمدن بر جدایی بین سپهرهای سیاسی و اقتصادی و نیز جمعبندیای متمرکز است که آنها در رابطه با موضع سیاسیای که باید در برابر دولت اتخاذ کرد، به آن دست یافتند. بخش سوم، گستره و محدودیتهای تأملات آنان را میکاود.
🔹 چهاردهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-ZE
#آلبرتو_آر_بونه #دلشاد_عبادی
#جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری #سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
شکل سیاسیِ سرانجامْ مکشوف
شوراهای کارگری علیه دولت سرمایهداری نوشتهی: آلبرتو آر. بونه ترجمهی: دلشاد عبادی وقتی از یک شکل سیاسی سخن میگوییم از چه سخن میگوییم؟ بیایید به مسئلهی ظرفیت شوراهای کارگری برای غلبه بر جدایی بی…
▫️ تصرف و بازیابی کارخانهها در برزیل
🔹 محدودیتهای کنترل کارگری
نوشتهی: موریسیو ساردا د فاریا و انریک ت. نوائس
ترجمهی: بهرام صفایی
14 اوت 2019
🔸 این مقاله پدیدهی تصرف و بازیابی کارخانهها در برزیل را بررسی میکند، شرکتهایی که درگیر روند اعلام ورشکستگی بودند و کارگرانشان آنها را اشغال، اصلاح و اداره کردند.
🔸 در بخش اول پدیدهی تصرف و بازیابی کارخانهها با ارائهی تاریخچهای کوتاه از مبارزه در جهتِ خودمدیریتی بررسی میشود. در بخش دوم، تصویر روشنی از بستر تاریخی آمریکای لاتین در اختیار گذاشته میشود که به شکلگیری این پدیده انجامید. بخش سوم نقش اتحادیههای کارگری را در فرآیند تصرف و بازیابی کارخانهها میکاود و در بخش چهارم، آمارهایی دربارهی تعداد کارخانهها، کارگران، حوزههای فعالیت و نظایر آن ارائه میشود. در بخش پنجم، پدیدهی تصرف و بازیابی کارخانهها با برجستهکردن تضادها، محدودیتها و فرصتهایی که برای رشد سازماندهی پراتیکها و مناسبات خودگردانِ اجتماعیِ طبقه کارگر برزیل فراهم میآورد، بررسی میشود و دو نمونهی خاص پروژههای "کوپیرمیناس" و "کاتنده هارمونیا" در این بخش ارزیابی میشوند. در بخش ششم، «کارخانههای بلاتکلیف» واکاوی میشوند، شرکتهایی که تحت کنترل کارگران ملزم به ملیسازی شدند اما از حمایت دولت برخوردار نبودند. در بخش آخر، دوراهی کارخانههای تصرف و بازیابیشده تشریح میشود: تصرف و بازیابی کارخانهها از عناصری بهره میبرد که از طریق خودمدیریتی و مالکیت جمعی وسایل تولید به شکل برتری از تولید میانجامند، با این حال دورهای از رکود را از برخی جهات تجربه میکنند.
در ادامه، محدودیتهای تحمیلیِ بازار، پیشینهی تاریخی تدافعی، جهانبینی کارگران کارخانههای تصرف و بازیابیشده، بحران نظری چپ برزیل و فقدان مبارزات کارگری ژرفتری که امکان رهیابی به «جامعهای فراسوی سرمایه» را فراهم میآورند، بررسی خواهیم کرد. در نهایت، آن را با چند ملاحظهی نهایی جمعبندی میکنیم.
🔸 رزا لوکزامبورگ تعاونیهای کارگری را شکلهایی دوگانه توصیف کرد، چرا که تجسم ویژگیهای شرکتهای متداول همزمان در کنار سایر ویژگیهای نمونهوارتر پروژهی رهایی هستند. از سوی دیگر، از آنجا که موجودیتهای دوگانه نمیتوانند خود را بازتولید کنند و در نتیجه امکان رشد ندارند، احتمالاً انتساب «دوزیست» به آنها مناسبتر باشد، زیرا موجودی را توصیف میکند که بسته به هر مرحله از حیاتش در دو زیستگاه زندگی میکند. به این معنا، تعاونیهای مقاومت، و از میان آنها کارخانههای تصرف و بازیابیشده، نمایانگر «مرحلهی نوزادی دوزیستها» هستند که بسته به فرآیندهایی تاریخی که در آن حضور دارند، رشد میکنند یا از میان میروند.
🔸 بررسی کارخانههای تصرف و بازیابیشده و کارخانههای بحرانزده به واکاوی دوگانهانگار تن نمیدهند؛ این بررسی باید پیشرفت و پسرفت جاری در سپهر کارخانهها را ثبت کند، و نیز دگرگونیهای ممکنِ این پدیده را یادآور شود. بااینحال، باید در نظر داشت که گرچه دگرگونی این شکل از مالکیت وسایل تولید اهمیت دارد، هنوز بر استثمار و ستم طبقاتیِ ذاتی مناسبات اجتماعی تولید سرمایهداری غلبه نکرده است.
🔹 پانزدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-ZV
#موریسیو_ساردا_دفاریا #انریک_ت_نوائس #بهرام_صفایی
#برزیل #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری #سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹 محدودیتهای کنترل کارگری
نوشتهی: موریسیو ساردا د فاریا و انریک ت. نوائس
ترجمهی: بهرام صفایی
14 اوت 2019
🔸 این مقاله پدیدهی تصرف و بازیابی کارخانهها در برزیل را بررسی میکند، شرکتهایی که درگیر روند اعلام ورشکستگی بودند و کارگرانشان آنها را اشغال، اصلاح و اداره کردند.
🔸 در بخش اول پدیدهی تصرف و بازیابی کارخانهها با ارائهی تاریخچهای کوتاه از مبارزه در جهتِ خودمدیریتی بررسی میشود. در بخش دوم، تصویر روشنی از بستر تاریخی آمریکای لاتین در اختیار گذاشته میشود که به شکلگیری این پدیده انجامید. بخش سوم نقش اتحادیههای کارگری را در فرآیند تصرف و بازیابی کارخانهها میکاود و در بخش چهارم، آمارهایی دربارهی تعداد کارخانهها، کارگران، حوزههای فعالیت و نظایر آن ارائه میشود. در بخش پنجم، پدیدهی تصرف و بازیابی کارخانهها با برجستهکردن تضادها، محدودیتها و فرصتهایی که برای رشد سازماندهی پراتیکها و مناسبات خودگردانِ اجتماعیِ طبقه کارگر برزیل فراهم میآورد، بررسی میشود و دو نمونهی خاص پروژههای "کوپیرمیناس" و "کاتنده هارمونیا" در این بخش ارزیابی میشوند. در بخش ششم، «کارخانههای بلاتکلیف» واکاوی میشوند، شرکتهایی که تحت کنترل کارگران ملزم به ملیسازی شدند اما از حمایت دولت برخوردار نبودند. در بخش آخر، دوراهی کارخانههای تصرف و بازیابیشده تشریح میشود: تصرف و بازیابی کارخانهها از عناصری بهره میبرد که از طریق خودمدیریتی و مالکیت جمعی وسایل تولید به شکل برتری از تولید میانجامند، با این حال دورهای از رکود را از برخی جهات تجربه میکنند.
در ادامه، محدودیتهای تحمیلیِ بازار، پیشینهی تاریخی تدافعی، جهانبینی کارگران کارخانههای تصرف و بازیابیشده، بحران نظری چپ برزیل و فقدان مبارزات کارگری ژرفتری که امکان رهیابی به «جامعهای فراسوی سرمایه» را فراهم میآورند، بررسی خواهیم کرد. در نهایت، آن را با چند ملاحظهی نهایی جمعبندی میکنیم.
🔸 رزا لوکزامبورگ تعاونیهای کارگری را شکلهایی دوگانه توصیف کرد، چرا که تجسم ویژگیهای شرکتهای متداول همزمان در کنار سایر ویژگیهای نمونهوارتر پروژهی رهایی هستند. از سوی دیگر، از آنجا که موجودیتهای دوگانه نمیتوانند خود را بازتولید کنند و در نتیجه امکان رشد ندارند، احتمالاً انتساب «دوزیست» به آنها مناسبتر باشد، زیرا موجودی را توصیف میکند که بسته به هر مرحله از حیاتش در دو زیستگاه زندگی میکند. به این معنا، تعاونیهای مقاومت، و از میان آنها کارخانههای تصرف و بازیابیشده، نمایانگر «مرحلهی نوزادی دوزیستها» هستند که بسته به فرآیندهایی تاریخی که در آن حضور دارند، رشد میکنند یا از میان میروند.
🔸 بررسی کارخانههای تصرف و بازیابیشده و کارخانههای بحرانزده به واکاوی دوگانهانگار تن نمیدهند؛ این بررسی باید پیشرفت و پسرفت جاری در سپهر کارخانهها را ثبت کند، و نیز دگرگونیهای ممکنِ این پدیده را یادآور شود. بااینحال، باید در نظر داشت که گرچه دگرگونی این شکل از مالکیت وسایل تولید اهمیت دارد، هنوز بر استثمار و ستم طبقاتیِ ذاتی مناسبات اجتماعی تولید سرمایهداری غلبه نکرده است.
🔹 پانزدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-ZV
#موریسیو_ساردا_دفاریا #انریک_ت_نوائس #بهرام_صفایی
#برزیل #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری #سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
تصرف و بازیابی کارخانهها در برزیل
محدودیتهای کنترل کارگری نوشتهی: موریسیو ساردا د فاریا و انریک ت. نوائس ترجمهی: بهرام صفایی پروژهی کاتنده هارمونیا، با توجه به دگرگونیهایی که در مناسبات کاری و فرهنگ سیاسی ایجاد کرد، پدیدهای …
▫️ اقدام مستقیم کارگری و کنترل کارخانه
🔹 در ایالاتمتحده
نوشتهی: امانوئل نس
ترجمهی: سهراب نیکزاد
23 اوت 2019
🔸 این مقاله مقاطع تاریخیِ تعیینکنندهای از خودمدیریتی و کنترل کارگری در ایالاتمتحده را بررسی میکند؛ ایالاتمتحده نمونهی اصلی یک دولت سرمایهداری است که در طول سدهی پیش نیز بارها نشان داده که حامی شکلهای یغماگرانهی استثمار نیروی کار است. همزمان با مبارزه پیوسته کارگران برای پیشبُرد حقوحقوقشان، واکنش دستگاه دولت سرمایهداریْ حمایت از تلاشهای طرفِ مدیریت برای دستیابی به استیلایی بیقیدوشرط از طریق بیاثرکردن اقدام مستقیم جمعی است. مدیریت و اتحادیههای کارگریْ فرضشان بر بدیهیبودن برتری قانونی سرمایه است.
🔸 ایالاتمتحده نمونهی تماموکمال بهشت سرمایهدارانه است، که در آن کارفرمایان با خاطری آسوده در سرکوب کارگرانی که از قواعد حاکم بر تعاملات مدیریت ـکارگر تخطی میکنند، تقریباً همیشه، از حمایت کامل دستگاه قضایی و نظامی دولت برخوردارند، مگر آنکه خود کسبوکارها توافقنامهها را زیرپا بگذارند. تقریباً به هر نمونهی تاریخی از زمان پیدایش تولید انبوه که رجوع کنیم، کارگران تنها با تخطی از قواعد، اعتصاب و اشغال کارخانهها به قدرت قابلاتکائی دست یافتهاند. ازهمینرو، مخالفت کارگران بهطور تاریخی خود را از رهگذر اقدام بدنهی کارگری در سطح محیط کار علیه احکام سرمایه، دولت و تقریباً در بیشترِ مواقع اتحادیههای کارگریِ سازشکار نشان داده است.
🔸 بحران اقتصادی سرمایهداری جهانی به سمتی در حرکت است که قراردادهای مدیریت ـ نیروی کار را کمارزش کند، قراردادهایی که پیشتر معیارهای قابلقبول دستمزد و مزایا و اندکمایهای از امنیت شغلی را در ازای مسالمتجویی نیروی کار معامله میکرد. بستهشدن کارخانههای تولیدی در آمریکای شمالی بر صفوف کارگران مضطرب و اغلب مسنتری افزود که بهدنبال حفظ امنیت اقتصادیای بودند که پیشترها برایشان مسئله نبود. بااینهمه، از سال 2007 تا 2010، این بحرانْ ناکامی سرمایهداری نولیبرال را در تضمین امنیت اقتصادی، چه از طریق ابزارهای عمومی و چه خصوصی، ثابت کرده است.
🔹 شانزدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-10v
#امانوئل_نس #سهراب_نیکزاد
#ایالات_متحده #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹 در ایالاتمتحده
نوشتهی: امانوئل نس
ترجمهی: سهراب نیکزاد
23 اوت 2019
🔸 این مقاله مقاطع تاریخیِ تعیینکنندهای از خودمدیریتی و کنترل کارگری در ایالاتمتحده را بررسی میکند؛ ایالاتمتحده نمونهی اصلی یک دولت سرمایهداری است که در طول سدهی پیش نیز بارها نشان داده که حامی شکلهای یغماگرانهی استثمار نیروی کار است. همزمان با مبارزه پیوسته کارگران برای پیشبُرد حقوحقوقشان، واکنش دستگاه دولت سرمایهداریْ حمایت از تلاشهای طرفِ مدیریت برای دستیابی به استیلایی بیقیدوشرط از طریق بیاثرکردن اقدام مستقیم جمعی است. مدیریت و اتحادیههای کارگریْ فرضشان بر بدیهیبودن برتری قانونی سرمایه است.
🔸 ایالاتمتحده نمونهی تماموکمال بهشت سرمایهدارانه است، که در آن کارفرمایان با خاطری آسوده در سرکوب کارگرانی که از قواعد حاکم بر تعاملات مدیریت ـکارگر تخطی میکنند، تقریباً همیشه، از حمایت کامل دستگاه قضایی و نظامی دولت برخوردارند، مگر آنکه خود کسبوکارها توافقنامهها را زیرپا بگذارند. تقریباً به هر نمونهی تاریخی از زمان پیدایش تولید انبوه که رجوع کنیم، کارگران تنها با تخطی از قواعد، اعتصاب و اشغال کارخانهها به قدرت قابلاتکائی دست یافتهاند. ازهمینرو، مخالفت کارگران بهطور تاریخی خود را از رهگذر اقدام بدنهی کارگری در سطح محیط کار علیه احکام سرمایه، دولت و تقریباً در بیشترِ مواقع اتحادیههای کارگریِ سازشکار نشان داده است.
🔸 بحران اقتصادی سرمایهداری جهانی به سمتی در حرکت است که قراردادهای مدیریت ـ نیروی کار را کمارزش کند، قراردادهایی که پیشتر معیارهای قابلقبول دستمزد و مزایا و اندکمایهای از امنیت شغلی را در ازای مسالمتجویی نیروی کار معامله میکرد. بستهشدن کارخانههای تولیدی در آمریکای شمالی بر صفوف کارگران مضطرب و اغلب مسنتری افزود که بهدنبال حفظ امنیت اقتصادیای بودند که پیشترها برایشان مسئله نبود. بااینهمه، از سال 2007 تا 2010، این بحرانْ ناکامی سرمایهداری نولیبرال را در تضمین امنیت اقتصادی، چه از طریق ابزارهای عمومی و چه خصوصی، ثابت کرده است.
🔹 شانزدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-10v
#امانوئل_نس #سهراب_نیکزاد
#ایالات_متحده #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
اقدام مستقیم کارگری و کنترل کارخانه
در ایالاتمتحده نوشتهی: امانوئل نس ترجمهی: سهراب نیکزاد تاریخ مقاومت مبارزهجویانهی کارگران در برابر تاکتیکهای سرمایهداریِ صنعتیْ گواهی است بر مبارزه بیامان کارگران آمریکایی از مجرای مجموعها…
▫️ شوراهای کارگری در پرتغال 1974-1975
نوشتهی: پیتر رابینسون
ترجمهی: تارا بهروزیان
31 اوت 2019
🔸 تا اواخر دههی 1960، پرتغال تحت حاکمیت رژیم فاشیستی سالازار، کمترین توسعهیافتگی را در میان کشورهای اروپای غربی داشت. پرتغال دارای یک طبقهی دهقانی بزرگ در شمال، املاک زراعی در جنوب و مراکز صنعتی نسبتاً کوچکی بود که پیرامون لیسبون و در امتداد نوار ساحلی شمالی در منطقهی پورتو تمرکز یافته بودند. نیروی کار ارزان و شرایط پرمنفعتی که این ارزانی فراهم میکرد، باعث جذب سرمایهی خارجی و شرکتهای چندملیتی میشد که کارخانههای مدرن عظیمی را عمدتاً در کمربند صنعتی لیسبون تأسیس کرده بودند. بااینهمه این شرکتها به علت نظام بانکی و شبکهی مالی نابسندهی کشور و نیز کمبود کارگر، به نتیجه نمیرسیدند. کارگران نیز صبر خود را از دست دادند. طبق برآورد از اکتبر 1973 تا مارس 1974 بیش از صدهزار کارگر در نزدیک به دویست کارخانه خواهان افزایش دستمزد بودند و تقریباً 60 هزار نفر دست به کنشهای اعتصابی زدند. شکلهای دیگر کنش شامل کُندکاری، تظاهرات خیابانی، گردهمآیی درب کارخانه، امتناع از اضافهکاری و ارائهی فهرست شکایات میشد.
🔸 در میان ردههای میانی ارتش، یک شبکهی مخفی ــ جنبش نیروهای مسلح یا ام.اف.ای ــ در حال سازماندهی بود و تا آوریل 1974 شبکهای از سیصد افسر حامی خود را در هر سه نیرو [زمینی، هوایی و دریایی] شکل داد و پیشنویس نخستین برنامهی خود را با مطالبهی «توسعه، دموکراسی و استعمارزدایی» تهیه کرد... ام.اف.ای به سهولت تمام در 25 آوریل 1974 اقدام به کودتا کرد؛ رژیمی که نزدیک به پنجاه سال دوام آورده بود در کمتر از یک روز فروریخت. میخکهای سرخ به نماد محبوب انقلاب تبدیل شد. سربازان در لولهی تفنگهایشان میخکهای سرخ گذاشتند. ام.اف.ای با اینکه دست به شورش زده بود اما در عین حال به دنبال پایگاهی اجتماعی بود تا به جایگاهش مشروعیت ببخشد و حمایت تودهای موردنیازش را کسب کند.
🔸 سرنگونی فاشیسم در پرتغال در 25 آوریل به بحرانی اجتماعی انجامید که بیست ماه به درازا کشید و در این مدت مردم در یک خیزش دموکراتیک استثنایی از پایین شرکت کردند. جشنهای پیروزی خیلی زود به مبارزات درون محل کار تبدیل شدند که مطالبات اقتصادی و نیز سیاسی را ارتقا دادند...
🔸 در بازهی زمانی بیست ماهی که تحول اجتماعی 1974- 1975 رخ داد، صدها هزار کارگر کنترل محلهای کارشان، زمینها و خانههای بلاتصدی را به دست گرفتند و دهها هزار سرباز شورش کردند. هیچکس پیشبینی نمیکرد که بسیاری بهسرعت به تکاپوی یادگیری و عملی کردن همان ایدههایی بیفتند که استثمارشوندگان نیز در تلاش برای به دست گرفتن سرنوشت خود، به آنها عمل میکنند. به گمان من گستره و عمق جنبش شوراهای کارگری شاخصی مهم و در واقع بنیادیترین شاخص ِ ژرفای یک فرایند انقلابی است.
🔸 این مطالعه به شکل گاهشمارانه چهار نمونه از تشکلهای «شوراهای کارگری» پرتغال را در مقام سازمانهایی که کارگران بنگاههای مختلف را به هم پیوند میزند برجسته میکند... این مطالعه بر آن دسته از شوراها تمرکز دارد که با محلهای کار متنوعی پیوند دارند و سربازخانههای نظامی را نیز بهعنوان محل کار شناسایی میکنند.
🔹 هفدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-10Z
#پیتر_رابینسون #تارا_بهروزیان
#پرتغال #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: پیتر رابینسون
ترجمهی: تارا بهروزیان
31 اوت 2019
🔸 تا اواخر دههی 1960، پرتغال تحت حاکمیت رژیم فاشیستی سالازار، کمترین توسعهیافتگی را در میان کشورهای اروپای غربی داشت. پرتغال دارای یک طبقهی دهقانی بزرگ در شمال، املاک زراعی در جنوب و مراکز صنعتی نسبتاً کوچکی بود که پیرامون لیسبون و در امتداد نوار ساحلی شمالی در منطقهی پورتو تمرکز یافته بودند. نیروی کار ارزان و شرایط پرمنفعتی که این ارزانی فراهم میکرد، باعث جذب سرمایهی خارجی و شرکتهای چندملیتی میشد که کارخانههای مدرن عظیمی را عمدتاً در کمربند صنعتی لیسبون تأسیس کرده بودند. بااینهمه این شرکتها به علت نظام بانکی و شبکهی مالی نابسندهی کشور و نیز کمبود کارگر، به نتیجه نمیرسیدند. کارگران نیز صبر خود را از دست دادند. طبق برآورد از اکتبر 1973 تا مارس 1974 بیش از صدهزار کارگر در نزدیک به دویست کارخانه خواهان افزایش دستمزد بودند و تقریباً 60 هزار نفر دست به کنشهای اعتصابی زدند. شکلهای دیگر کنش شامل کُندکاری، تظاهرات خیابانی، گردهمآیی درب کارخانه، امتناع از اضافهکاری و ارائهی فهرست شکایات میشد.
🔸 در میان ردههای میانی ارتش، یک شبکهی مخفی ــ جنبش نیروهای مسلح یا ام.اف.ای ــ در حال سازماندهی بود و تا آوریل 1974 شبکهای از سیصد افسر حامی خود را در هر سه نیرو [زمینی، هوایی و دریایی] شکل داد و پیشنویس نخستین برنامهی خود را با مطالبهی «توسعه، دموکراسی و استعمارزدایی» تهیه کرد... ام.اف.ای به سهولت تمام در 25 آوریل 1974 اقدام به کودتا کرد؛ رژیمی که نزدیک به پنجاه سال دوام آورده بود در کمتر از یک روز فروریخت. میخکهای سرخ به نماد محبوب انقلاب تبدیل شد. سربازان در لولهی تفنگهایشان میخکهای سرخ گذاشتند. ام.اف.ای با اینکه دست به شورش زده بود اما در عین حال به دنبال پایگاهی اجتماعی بود تا به جایگاهش مشروعیت ببخشد و حمایت تودهای موردنیازش را کسب کند.
🔸 سرنگونی فاشیسم در پرتغال در 25 آوریل به بحرانی اجتماعی انجامید که بیست ماه به درازا کشید و در این مدت مردم در یک خیزش دموکراتیک استثنایی از پایین شرکت کردند. جشنهای پیروزی خیلی زود به مبارزات درون محل کار تبدیل شدند که مطالبات اقتصادی و نیز سیاسی را ارتقا دادند...
🔸 در بازهی زمانی بیست ماهی که تحول اجتماعی 1974- 1975 رخ داد، صدها هزار کارگر کنترل محلهای کارشان، زمینها و خانههای بلاتصدی را به دست گرفتند و دهها هزار سرباز شورش کردند. هیچکس پیشبینی نمیکرد که بسیاری بهسرعت به تکاپوی یادگیری و عملی کردن همان ایدههایی بیفتند که استثمارشوندگان نیز در تلاش برای به دست گرفتن سرنوشت خود، به آنها عمل میکنند. به گمان من گستره و عمق جنبش شوراهای کارگری شاخصی مهم و در واقع بنیادیترین شاخص ِ ژرفای یک فرایند انقلابی است.
🔸 این مطالعه به شکل گاهشمارانه چهار نمونه از تشکلهای «شوراهای کارگری» پرتغال را در مقام سازمانهایی که کارگران بنگاههای مختلف را به هم پیوند میزند برجسته میکند... این مطالعه بر آن دسته از شوراها تمرکز دارد که با محلهای کار متنوعی پیوند دارند و سربازخانههای نظامی را نیز بهعنوان محل کار شناسایی میکنند.
🔹 هفدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-10Z
#پیتر_رابینسون #تارا_بهروزیان
#پرتغال #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
شوراهای کارگری در پرتغال 1974-1975
نوشتهی: پیتر رابینسون ترجمهی: تارا بهروزیان پرتغال بااینکه صاحب نخستین امپراتوری استعماری اروپایی بود، دیرزمانی پس از آنکه دیگر کشورهای اروپا از امپراتوریهای استعماریشان دست کشیده بودند، همچن…
▫️ اشغال کارخانهها در آرژانتین
مسیرهای کنترل کارگری در شرایط بحران اقتصادی
نوشتهی: مارینا کابات
ترجمهی: بهرام صفایی
۸ سپتامبر ۲۰۱۹
🔸 جنبش اشغال کارخانهها که طی بحران اقتصادی سال ۲۰۰۱ آرژانتین را فرا گرفت، به مناقشات مهمی دامن زد. هنگامی که بحرانِ برانگیزندهی جنبش فرومینشست و بهنظر میرسید سرمایهداری تعادل خود را بازیافته است، این بحث مطرح شد که آیا این کارخانهها ــ که شوراهای کارگری ادارهشان میکردند ــ ممکن است به بقای خود تحت کنترل کارگران ادامه دهند و ویژگیهای اجتماعیشدهی خود را حفظ کنند. برخی نویسندگان، آن را کاملاً محتمل میدانستند؛ علاوهبراین، آنها با اتکا به این کارخانههای اشغالشده، به ایجاد اقتصادی اجتماعی باور داشتند که با اقتصاد سرمایهداری نیز همزیستی داشته باشد. دیری نگذشت که تضاد این تصور با واقعیت، روشن شد. با بازیابی اقتصاد ملی آرژانتین و نزول جنبش سیاسی مردمی، کارخانههای تحت کنترل کارگران مقهور پویایی سرمایهداری شدند.
🔸 جستار حاضر تحول این دو نوع کارخانهی بازیابیشده را واکاوی میکند ــ کارخانههایی که با معیارهای سرمایهداری موفقتر عمل میکردند و آنان که در رقابت سرمایهداری کمتر موفق بودند... روششناسی بحث مبتنی است بر مسیرهای کنترل کارگری در دورههای متغیر بحران اقتصادی که ضمن آن از پژوهشهای تجربی، مصاحبه با کارگران، و روشهای قومنگارانه و مشاهداتی درون کارگاهها نیز بهره خواهیم گرفت.
🔸 باور داریم که اشغال کارخانهها و شوراهای کارگریشان یکی از بزرگترین دستاوردهای جنبش کارگری است. بااینحال، چشمپوشی از محدودیتها و تضادهایشان به حفظ آنها هیچ کمکی نخواهد کرد. برعکس، فقط بررسی عینی ویژگیها و کاستیهایشان به برچیدن موانع موجود و رشد بالقوهگی تمامعیارشان برای آینده یاری میرساند.
یکی از فلجکنندهترین محدودیتهای کارخانههای اشغالی، شکلی صنعتی است که باید برای کسب وضعیت قانونی درون سرمایهداری اتخاذ کنند؛ یعنی سازمانهای تعاونی. بسیاری از کارخانههای اشغالی از این راهحل سر باز زدند، اما تنها گزینهی قابلپذیرش برای دولت همین بود. کارخانههای اشغالی در حکم تعاونی ایجاد نشدند. برعکس، بهعنوان شوراهای کارگری آغاز بهکار کردند؛ این دربارهی مهمترین کارخانههای اشغالی از جمله سانون و بروکمن صادق است. اما اینگونه شوراهای کارگری تحت فشار اقتصادی و سیاسی و نیز سرکوب، ناچار به تعاونی بدل شدند.
🔹 هجدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-11f
#مارینا_کابات #بهرام_صفایی
#آرژانتین #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
مسیرهای کنترل کارگری در شرایط بحران اقتصادی
نوشتهی: مارینا کابات
ترجمهی: بهرام صفایی
۸ سپتامبر ۲۰۱۹
🔸 جنبش اشغال کارخانهها که طی بحران اقتصادی سال ۲۰۰۱ آرژانتین را فرا گرفت، به مناقشات مهمی دامن زد. هنگامی که بحرانِ برانگیزندهی جنبش فرومینشست و بهنظر میرسید سرمایهداری تعادل خود را بازیافته است، این بحث مطرح شد که آیا این کارخانهها ــ که شوراهای کارگری ادارهشان میکردند ــ ممکن است به بقای خود تحت کنترل کارگران ادامه دهند و ویژگیهای اجتماعیشدهی خود را حفظ کنند. برخی نویسندگان، آن را کاملاً محتمل میدانستند؛ علاوهبراین، آنها با اتکا به این کارخانههای اشغالشده، به ایجاد اقتصادی اجتماعی باور داشتند که با اقتصاد سرمایهداری نیز همزیستی داشته باشد. دیری نگذشت که تضاد این تصور با واقعیت، روشن شد. با بازیابی اقتصاد ملی آرژانتین و نزول جنبش سیاسی مردمی، کارخانههای تحت کنترل کارگران مقهور پویایی سرمایهداری شدند.
🔸 جستار حاضر تحول این دو نوع کارخانهی بازیابیشده را واکاوی میکند ــ کارخانههایی که با معیارهای سرمایهداری موفقتر عمل میکردند و آنان که در رقابت سرمایهداری کمتر موفق بودند... روششناسی بحث مبتنی است بر مسیرهای کنترل کارگری در دورههای متغیر بحران اقتصادی که ضمن آن از پژوهشهای تجربی، مصاحبه با کارگران، و روشهای قومنگارانه و مشاهداتی درون کارگاهها نیز بهره خواهیم گرفت.
🔸 باور داریم که اشغال کارخانهها و شوراهای کارگریشان یکی از بزرگترین دستاوردهای جنبش کارگری است. بااینحال، چشمپوشی از محدودیتها و تضادهایشان به حفظ آنها هیچ کمکی نخواهد کرد. برعکس، فقط بررسی عینی ویژگیها و کاستیهایشان به برچیدن موانع موجود و رشد بالقوهگی تمامعیارشان برای آینده یاری میرساند.
یکی از فلجکنندهترین محدودیتهای کارخانههای اشغالی، شکلی صنعتی است که باید برای کسب وضعیت قانونی درون سرمایهداری اتخاذ کنند؛ یعنی سازمانهای تعاونی. بسیاری از کارخانههای اشغالی از این راهحل سر باز زدند، اما تنها گزینهی قابلپذیرش برای دولت همین بود. کارخانههای اشغالی در حکم تعاونی ایجاد نشدند. برعکس، بهعنوان شوراهای کارگری آغاز بهکار کردند؛ این دربارهی مهمترین کارخانههای اشغالی از جمله سانون و بروکمن صادق است. اما اینگونه شوراهای کارگری تحت فشار اقتصادی و سیاسی و نیز سرکوب، ناچار به تعاونی بدل شدند.
🔹 هجدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-11f
#مارینا_کابات #بهرام_صفایی
#آرژانتین #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
اشغال کارخانهها در آرژانتین
مسیرهای کنترل کارگری در شرایط بحران اقتصادی نوشتهی: مارینا کابات ترجمهی: بهرام صفایی جستار حاضر تحول این دو نوع کارخانهی بازیابیشده را واکاوی میکند ــ کارخانههایی که با معیارهای سرمایهداری …
▫️ شوراهای کارگری در اروپا
🔹 یک قرن تجربه
نوشتهی: دونی گلوکاشتاین
ترجمهی: حسن مرتضوی
25 سپتامبر 2019
🔸 امروزه نیاز مبرمی به بدیل عملی سرمایهداری و دولتش داریم. نه فقط ترکیب حاضر سرمایهداری و دولت، نابودی اقتصادی را نصیب مردم عادی میکند، بلکه به نظر میرسد که دولت و اقتصاد نیز در زمانی که اساساً بقای ما روی کرهی زمین به احتمال زیاد در خطر است، از کنشی موثر عاجز باشد.
🔸تجربهی یک قرن مبارزه، سرنخهایی ارائه میدهد. شوراهای کارگری در لحظاتی حساس ظهور کردهاند تا لمحهای از یک بدیل را در مقابل سرمایهداری در اختیار بگذارند. برخلاف طرحهای خیالی سوسیالیستهای آرمانشهری، پارلمانهای بورژوایی یا ماشینهای دولتی بوروکراتیک، این نهادها به شکل خودجوش از مبارزهی طبقاتی بالیدهاند و تجسم دمکراسی مستقیم تودهای بودهاند. شوراهای کارگری را هیچ حزبی وضع نمیکند؛ آنان از شرایط عادی زندگی کارگری پدیدار میشوند. آنان که بخشی از زمان حال هستند، گذار به آینده را بازنمایی میکنند و نوع کاملاً متفاوتی از قدرت را برمیسازند.
🔸 نطفههای شوراهای کارگران را در هر جایی که کارگران قائم به ذات دست به عمل میزنند، میتوان یافت. اما شوراهای بالیده بسیار استثنایی هستند، زیرا تحت شرایط «متعارف» سرمایهداران، خودکنشی کارگران از لحاظ گستره و زمان محدود است. اتحادیههای کارگری برای مذاکره با کارفرماها وجود دارند و نه برای براندازی آنان. اگر هم این اتحادیهها اعتصابی را رهبری میکنند، عمدتاً گرایش دارند که این اعتصابها صنفی باقی بماند ــ یعنی در حیطه مسائل پرداخت حقوقها و شرایط کار باشد ــ نه آنکه به چالشی سیاسی فراروید. رهبران سیاسی رفرمیست از رای کارگران برای اعمال نفوذ در نهادهای سرمایهداری استفاده میکنند، نه برای نابودی این نهادها؛ بنابراین، در تمامی موارد، فرایند رادیکالیزه شدن گسسته و تابع نیازهای نمایندگان میشود و نه تابع موکلان.
🔸 هنگامی که سازوکارهای عادی کنترل از هم گسیخته میشوند، مثلاً در خلال جنگ، مبارزهی طبقاتی از این قیدوبندها میگریزد. بنابراین، نخستین شرط برای شکلگیری شورای کارگران، بحرانی فراگیر است. دومین شرط نیز عبارت است از سطح بالای سازماندهی مستقل در میان کارگران. این فصل، شوراهای کارگران اروپا در جریان جنگ فرانسه ـ پروس در سالهای 1870ـ1871 و جنگهای اول و دوم جهانی را بررسی میکند. از این طریق خاستگاههای شوراها، بسط و تکوین و سرنوشتهای نهاییشان پیگیری میشود.
🔹 نوزدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-12s
#دونی_گلوکاشتاین #حسن_مرتضوی
#اروپا #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹 یک قرن تجربه
نوشتهی: دونی گلوکاشتاین
ترجمهی: حسن مرتضوی
25 سپتامبر 2019
🔸 امروزه نیاز مبرمی به بدیل عملی سرمایهداری و دولتش داریم. نه فقط ترکیب حاضر سرمایهداری و دولت، نابودی اقتصادی را نصیب مردم عادی میکند، بلکه به نظر میرسد که دولت و اقتصاد نیز در زمانی که اساساً بقای ما روی کرهی زمین به احتمال زیاد در خطر است، از کنشی موثر عاجز باشد.
🔸تجربهی یک قرن مبارزه، سرنخهایی ارائه میدهد. شوراهای کارگری در لحظاتی حساس ظهور کردهاند تا لمحهای از یک بدیل را در مقابل سرمایهداری در اختیار بگذارند. برخلاف طرحهای خیالی سوسیالیستهای آرمانشهری، پارلمانهای بورژوایی یا ماشینهای دولتی بوروکراتیک، این نهادها به شکل خودجوش از مبارزهی طبقاتی بالیدهاند و تجسم دمکراسی مستقیم تودهای بودهاند. شوراهای کارگری را هیچ حزبی وضع نمیکند؛ آنان از شرایط عادی زندگی کارگری پدیدار میشوند. آنان که بخشی از زمان حال هستند، گذار به آینده را بازنمایی میکنند و نوع کاملاً متفاوتی از قدرت را برمیسازند.
🔸 نطفههای شوراهای کارگران را در هر جایی که کارگران قائم به ذات دست به عمل میزنند، میتوان یافت. اما شوراهای بالیده بسیار استثنایی هستند، زیرا تحت شرایط «متعارف» سرمایهداران، خودکنشی کارگران از لحاظ گستره و زمان محدود است. اتحادیههای کارگری برای مذاکره با کارفرماها وجود دارند و نه برای براندازی آنان. اگر هم این اتحادیهها اعتصابی را رهبری میکنند، عمدتاً گرایش دارند که این اعتصابها صنفی باقی بماند ــ یعنی در حیطه مسائل پرداخت حقوقها و شرایط کار باشد ــ نه آنکه به چالشی سیاسی فراروید. رهبران سیاسی رفرمیست از رای کارگران برای اعمال نفوذ در نهادهای سرمایهداری استفاده میکنند، نه برای نابودی این نهادها؛ بنابراین، در تمامی موارد، فرایند رادیکالیزه شدن گسسته و تابع نیازهای نمایندگان میشود و نه تابع موکلان.
🔸 هنگامی که سازوکارهای عادی کنترل از هم گسیخته میشوند، مثلاً در خلال جنگ، مبارزهی طبقاتی از این قیدوبندها میگریزد. بنابراین، نخستین شرط برای شکلگیری شورای کارگران، بحرانی فراگیر است. دومین شرط نیز عبارت است از سطح بالای سازماندهی مستقل در میان کارگران. این فصل، شوراهای کارگران اروپا در جریان جنگ فرانسه ـ پروس در سالهای 1870ـ1871 و جنگهای اول و دوم جهانی را بررسی میکند. از این طریق خاستگاههای شوراها، بسط و تکوین و سرنوشتهای نهاییشان پیگیری میشود.
🔹 نوزدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-12s
#دونی_گلوکاشتاین #حسن_مرتضوی
#اروپا #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
شوراهای کارگری در اروپا
یک قرن تجربه نوشتهی: دونی گلوکاشتاین ترجمهی: حسن مرتضوی از زمان مارکس به بعد، برخی مدعی بودند که مسیر سوسیالیسم را کشف کردهاند. در نخستین سالهای سدهی بیستم، کائوتسکی و بینالملل دومِ رفرمیست …
▫️ گورکن سرخ
🔹 شوراهای کارگری، ابزاری برای دگرگونی انقلابی
نوشتهی: شیلا کوهن
ترجمهی: تارا بهروزیان
12 اکتبر 2019
🔸 اصطلاح «شوراهای کارگری» را میتوان اصطلاحی عام برای شکلی از سازماندهی دانست که در زمانهای متفاوت و در کشورهای مختلف از سوی گروههایی از کارگران احیا شده است که غالباً از ساختار یا پیشینهی تاریخی آن بیخبر بودهاند. این شکل سازماندهی در حد اعلای تجلیاش به صورت سوویت و در «دستپایینترین» تجلیاش به شکل کمیتهی نمایندگانِ محلکار، بارها و بارها در وضعیتهای بارز مبارزهی طبقاتی و حتی در کشمکشهای کاری هرروزه، بهناگاه پدیدار میشود.
🔸 چرا کارگران بهشکلی مستقل، این ساختار یکسان کمیتهبنیاد، نمایندهمحور و مستقیماً دمکراتیک را برای قدرتمندترین بیان مقاومتشان برمیگزینند؟ پاسخ دشوار نیست، زیرا این شکل ساده است؛ شکلی که مقتضیات، موقعیت آن را به وجود میآورد و تصادفاً از هوا خلق نمیشود. کارگرانی که درگیر مبارزه هستند به عامل زمان، نیاز یا تمایلی ندارند تا به گسترهای از گزینههای ممکن بیندیشند: ساختار شورای کارگری «بهطور خودانگیخته» ایجاد میشود زیرا این ساختار بلافاصله به نیازهای سازماندهی مبارزات مردمپایه پاسخ میدهد.
🔸 در این مقاله، مثالهایی از خلال تاریخ سرمایهداری ارائه میشود تا روشن شود ساختار شوراهای کارگری از مبارزات دههی 1840 چارتیسم تا مبارزات قرن بیستویکم آرژانتین، چگونه پیوسته بازتولید میشوند. بدون شک، مدل شورای کارگری با وضعیت سیاسی و اقتصادی زمانهی ما نیز مرتبط است: نخست به این دلیل که سرشت پیشبینیناپذیر و «خودانگیخته»ی شکلگیری شورای کارگری نشان میدهد که چنین ساختارهایی حتی در شرایط نامطلوب نئولیبرالیسم قرن بیستویکم نیز میتوانند از نو پدیدار شوند؛ دوم به این دلیل که قدرت، شاعرانگی و الهامبخشی این سازمانهای بنیادین طبقهی کارگر، یادآوری مهمی به چپ درخصوص اعتبارِ کماکان پابرجای طبقه است.
🔹 بیستمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-13V
#شیلا_کوهن #تارا_بهروزیان
#جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹 شوراهای کارگری، ابزاری برای دگرگونی انقلابی
نوشتهی: شیلا کوهن
ترجمهی: تارا بهروزیان
12 اکتبر 2019
🔸 اصطلاح «شوراهای کارگری» را میتوان اصطلاحی عام برای شکلی از سازماندهی دانست که در زمانهای متفاوت و در کشورهای مختلف از سوی گروههایی از کارگران احیا شده است که غالباً از ساختار یا پیشینهی تاریخی آن بیخبر بودهاند. این شکل سازماندهی در حد اعلای تجلیاش به صورت سوویت و در «دستپایینترین» تجلیاش به شکل کمیتهی نمایندگانِ محلکار، بارها و بارها در وضعیتهای بارز مبارزهی طبقاتی و حتی در کشمکشهای کاری هرروزه، بهناگاه پدیدار میشود.
🔸 چرا کارگران بهشکلی مستقل، این ساختار یکسان کمیتهبنیاد، نمایندهمحور و مستقیماً دمکراتیک را برای قدرتمندترین بیان مقاومتشان برمیگزینند؟ پاسخ دشوار نیست، زیرا این شکل ساده است؛ شکلی که مقتضیات، موقعیت آن را به وجود میآورد و تصادفاً از هوا خلق نمیشود. کارگرانی که درگیر مبارزه هستند به عامل زمان، نیاز یا تمایلی ندارند تا به گسترهای از گزینههای ممکن بیندیشند: ساختار شورای کارگری «بهطور خودانگیخته» ایجاد میشود زیرا این ساختار بلافاصله به نیازهای سازماندهی مبارزات مردمپایه پاسخ میدهد.
🔸 در این مقاله، مثالهایی از خلال تاریخ سرمایهداری ارائه میشود تا روشن شود ساختار شوراهای کارگری از مبارزات دههی 1840 چارتیسم تا مبارزات قرن بیستویکم آرژانتین، چگونه پیوسته بازتولید میشوند. بدون شک، مدل شورای کارگری با وضعیت سیاسی و اقتصادی زمانهی ما نیز مرتبط است: نخست به این دلیل که سرشت پیشبینیناپذیر و «خودانگیخته»ی شکلگیری شورای کارگری نشان میدهد که چنین ساختارهایی حتی در شرایط نامطلوب نئولیبرالیسم قرن بیستویکم نیز میتوانند از نو پدیدار شوند؛ دوم به این دلیل که قدرت، شاعرانگی و الهامبخشی این سازمانهای بنیادین طبقهی کارگر، یادآوری مهمی به چپ درخصوص اعتبارِ کماکان پابرجای طبقه است.
🔹 بیستمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-13V
#شیلا_کوهن #تارا_بهروزیان
#جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
گورکن سرخ
شوراهای کارگری، ابزاری برای دگرگونی انقلابی نوشتهی: شیلا کوهن ترجمهی: تارا بهروزیان یکی از ویژگیهای بنیادین شکلگیری شوراهای کارگری اتخاذ غریزی شیوهی دموکراسی مستقیم است. این شیوه برخلاف نوعِ «…
▫️ کنترل کارگری و سیاست اشغال کارخانه
🔹 بریتانیا، دههی 1970
نوشتهی: اَلِن تاکمَن
ترجمهی: دلشاد عبادی
31 اکتبر 2019
🔸 در سیامین روز از ماه ژوئیهی سال 1971، خبرنگاران مطبوعاتی که در ورودیهای شرکت کشتیسازیِ آپِرکلاید منتظر بودند، شنیدند که جیمی رِید، رئیس کمیتهی نمایندگان کارگریِ کارگاههای گلاسکو، چنین اعلام میکند:
«این نخستین نمونه از این نوع کارزار در سنت اتحادیهگرایی است. کارگران کارگاه … اعتصاب نخواهند کرد. ما حتی تحصن نخواهیم کرد. ما اقدام به اشغال کارگاهها خواهیم کرد چراکه دیگر نمیپذیریم افرادی ناشناس تصمیمگیرنده باشند. ما اعتصابی نیستیم. بلکه افرادی مسئولیتپذیریم که با شایستگی و انضباط به راهبری خودمان میپردازیم. ما میخواهیم کار کنیم. ما گربههایی وحشی نیستیم.»
علت چنین اعلانی این بود که حمایت مالیِ دولت پایان یافته بود و کارگاهها رسماً به ورشکستگی کشیده میشدند و سرنوشتشان به دست کسانی میافتاد که کارشان نقد کردن همهی داراییها برای پرداخت به طلبکاران بود. همین حضور مطبوعات در محل نشان میدهد که آنان پیشبینی میکردند که نمایندگان کارگری قصد دارند در برابر تعطیلی دست به مخالفتهایی بزنند. با این حال، این کنش در طول دههی بعد به عامل اصلی الهامبخش برای بیش از 260 مورد از اشغالهای کارگری در بریتانیا تبدیل شد چرا که رید توانست این کنش را از بدل شدن به صرفاً تحصن دور نگاه دارد، و در هجدهماه پس از آن، نمایندگان کارگری که «ادامهی حضور در محل کار» را سازماندهی میکردند، اساساً توانستند نظامی از قدرت دوگانه را در کنار مدیران جدید برقرار و حفظ کنند.
🔸 میتوان بنیانهای موج اشغال در بریتانیای دههی 1970 را در اتحادیهگراییِ قدرتمند و مطمئنی دانست که در دل اجماع پساجنگ، مبتنی بر اشتغال کامل، توسعه یافته بود. در خلال دهههای 1960 و 1970 شاهد نشانههایی هستیم که این شکل از مقاومتِ سازمانیافته را تهدید میکند، برای مثال، در دوران بالا گرفتنِ درگیری صنایع مهندسی در 1972 که نتیجهی تلاش مدیریت برای کنترلِ نمایندگان کارگری بود. تا اوایل دههی 1980، این تهدید به تهاجمی تمامعیار بدل شده بود. نشانههای این تهاجم از پیش آشکار بود، یعنی زمانیکه کارفرمایان تمایل پیدا میکردند که برای تخلیهی کارگران اشغالگر، بیشتر به اقدامات قانونی روی بیاورند، اما در اوایل دههی 1980، چارچوب قانونیِ روابط اتحادیههای کارگری و اشتغال در بریتانیا، خود دچار تحول شد که کنش مستقیم کارگران را دشوارتر میکرد.
🔸 ولفسون و فاستر در مطالعهای مفصل دربارهی اشغال کارخانهی کَتِرپیلار در اودینگستونِ اسکاتلند در سال 1987 ــ اشغالی که شاید بتوان آن را آخرین نمونه از موج چنین کنشهایی در بریتانیا دانست ــ اشاره میکنند که درحالیکه ادامهی حضور در محل کار در کشتیسازی آپرکلاید وابسته به سازماندهیِ قدرتمندِ نمایندگان کارگریای بود که از لحاظ سیاسی فعال بودند، کنش کارگران در کارخانهی کَتِرپیلار فاقد این «مزیتهای سازماندهی» بود. انگیزهی بسیج نیرو برای اشغال این کارخانه این بود که کارگران گزینهی دیگری نداشتند: آنها بهمعنای واقعی کلمه چیزی برای از دست دادن نداشتند. اشغال کارخانهی کَتِرپیلار را، بهشکلی متناقض، میتوان نه بازنمای آخرین نمونه از موج اشغالهای دههی 1970، بلکه پیشگام موج جدیدی از اشغالها دانست که جرقهی آنها با اشغالهای کارخانهی توربین بادیِ وِستاس و تولیدی قطعات یدکی فورد در ویستئونِ بریتانیا زده شد، یا اشغالِ در و پنجرهسازیِ ریپابلیک در ایالاتمتحده که در حالوهوایی بسیار متفاوت 2008 رخ داد.
🔹 بیستویکمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-15j
#الن_تاکمن #دلشاد_عبادی
#بریتانیا #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹 بریتانیا، دههی 1970
نوشتهی: اَلِن تاکمَن
ترجمهی: دلشاد عبادی
31 اکتبر 2019
🔸 در سیامین روز از ماه ژوئیهی سال 1971، خبرنگاران مطبوعاتی که در ورودیهای شرکت کشتیسازیِ آپِرکلاید منتظر بودند، شنیدند که جیمی رِید، رئیس کمیتهی نمایندگان کارگریِ کارگاههای گلاسکو، چنین اعلام میکند:
«این نخستین نمونه از این نوع کارزار در سنت اتحادیهگرایی است. کارگران کارگاه … اعتصاب نخواهند کرد. ما حتی تحصن نخواهیم کرد. ما اقدام به اشغال کارگاهها خواهیم کرد چراکه دیگر نمیپذیریم افرادی ناشناس تصمیمگیرنده باشند. ما اعتصابی نیستیم. بلکه افرادی مسئولیتپذیریم که با شایستگی و انضباط به راهبری خودمان میپردازیم. ما میخواهیم کار کنیم. ما گربههایی وحشی نیستیم.»
علت چنین اعلانی این بود که حمایت مالیِ دولت پایان یافته بود و کارگاهها رسماً به ورشکستگی کشیده میشدند و سرنوشتشان به دست کسانی میافتاد که کارشان نقد کردن همهی داراییها برای پرداخت به طلبکاران بود. همین حضور مطبوعات در محل نشان میدهد که آنان پیشبینی میکردند که نمایندگان کارگری قصد دارند در برابر تعطیلی دست به مخالفتهایی بزنند. با این حال، این کنش در طول دههی بعد به عامل اصلی الهامبخش برای بیش از 260 مورد از اشغالهای کارگری در بریتانیا تبدیل شد چرا که رید توانست این کنش را از بدل شدن به صرفاً تحصن دور نگاه دارد، و در هجدهماه پس از آن، نمایندگان کارگری که «ادامهی حضور در محل کار» را سازماندهی میکردند، اساساً توانستند نظامی از قدرت دوگانه را در کنار مدیران جدید برقرار و حفظ کنند.
🔸 میتوان بنیانهای موج اشغال در بریتانیای دههی 1970 را در اتحادیهگراییِ قدرتمند و مطمئنی دانست که در دل اجماع پساجنگ، مبتنی بر اشتغال کامل، توسعه یافته بود. در خلال دهههای 1960 و 1970 شاهد نشانههایی هستیم که این شکل از مقاومتِ سازمانیافته را تهدید میکند، برای مثال، در دوران بالا گرفتنِ درگیری صنایع مهندسی در 1972 که نتیجهی تلاش مدیریت برای کنترلِ نمایندگان کارگری بود. تا اوایل دههی 1980، این تهدید به تهاجمی تمامعیار بدل شده بود. نشانههای این تهاجم از پیش آشکار بود، یعنی زمانیکه کارفرمایان تمایل پیدا میکردند که برای تخلیهی کارگران اشغالگر، بیشتر به اقدامات قانونی روی بیاورند، اما در اوایل دههی 1980، چارچوب قانونیِ روابط اتحادیههای کارگری و اشتغال در بریتانیا، خود دچار تحول شد که کنش مستقیم کارگران را دشوارتر میکرد.
🔸 ولفسون و فاستر در مطالعهای مفصل دربارهی اشغال کارخانهی کَتِرپیلار در اودینگستونِ اسکاتلند در سال 1987 ــ اشغالی که شاید بتوان آن را آخرین نمونه از موج چنین کنشهایی در بریتانیا دانست ــ اشاره میکنند که درحالیکه ادامهی حضور در محل کار در کشتیسازی آپرکلاید وابسته به سازماندهیِ قدرتمندِ نمایندگان کارگریای بود که از لحاظ سیاسی فعال بودند، کنش کارگران در کارخانهی کَتِرپیلار فاقد این «مزیتهای سازماندهی» بود. انگیزهی بسیج نیرو برای اشغال این کارخانه این بود که کارگران گزینهی دیگری نداشتند: آنها بهمعنای واقعی کلمه چیزی برای از دست دادن نداشتند. اشغال کارخانهی کَتِرپیلار را، بهشکلی متناقض، میتوان نه بازنمای آخرین نمونه از موج اشغالهای دههی 1970، بلکه پیشگام موج جدیدی از اشغالها دانست که جرقهی آنها با اشغالهای کارخانهی توربین بادیِ وِستاس و تولیدی قطعات یدکی فورد در ویستئونِ بریتانیا زده شد، یا اشغالِ در و پنجرهسازیِ ریپابلیک در ایالاتمتحده که در حالوهوایی بسیار متفاوت 2008 رخ داد.
🔹 بیستویکمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-15j
#الن_تاکمن #دلشاد_عبادی
#بریتانیا #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
کنترل کارگری و سیاست اشغال کارخانه
بریتانیا، دههی 1970 نوشتهی: اَلِن تاکمَن ترجمهی: دلشاد عبادی در محلهای کارِ عمیقاً متشکل و بالقوه مبارزهجو، و نیز با توجه به رواج فزایندهی ایدهی «کنترل کارگری»، انتظار میرفت که مقاومتهای ع…
▫️ دستورالعملِ آنارشی
🔹 اشغال کارگری شرکت مخابراتِ بریتیش کلمبیا در سال 1981
نوشتهی: الن برنارد
ترجمهی: ابراهیم صدارتی
7 نوامبر 2019
🔸 کارگرانِ مخابرات در یکی از غربیترین استانهای کانادا، بریتیش کلمبیا، در فوریه سال 1981 مراکز ارتباطات تلفنی را در سطح استانی به مدت پنج روز تحت کنترل خود درآوردند و شرکت مخابرات را اشغال کردند؛ اقدامی که یکی از مبتکرانهترین اعتصابها در آمریکای شمالی بهحساب میآمد. این اشغال، برای دورهای کوتاه، به ادارهی یکی از خدمات همگانی خصوصیشده تحت کنترل کارگران انجامید و به ناظران این امکان را داد تا ببینند هنگامی که کارگران در رأس امور شرکت مخابرات هستند، اوضاع چگونه پیش میرود.
🔸 این اقدام رادیکال، نه برخاسته از نیروی سنتیِ جنبش کارگری و قدرتش در متوقف کردن تولید بود و نه حتی جهشی بلندپروازانه از سوی اتحادیهای رادیکال. درواقع، همسوشدنِ اتحادیه با اِشغال شرکت به دلیل ضعف نسبی خودِ اتحادیه، منجر به حمایت بیشتری از این اشغال شد و بهعلاوه اتحادیه را ناگزیر کرد در پی متحدان تازه و ساختنوپرداختن رویههای جدیدی باشد. اشغالکنندگان خود را نهتنها درگیر یک منازعهی کارگری، بلکه در سطحی بالاتر، در موضع حفاظت از یکی از اموال عمومی (مخابرات) در برابر سوءمدیریت مالکان انحصاری بخش خصوصیِ شرکت ــ شرکت مخابرات بریتیش کلمبیا ــ میدیدند.
🔸 اشغال مخابرات بریتیش کلمبیا محصول مستقیم نبردی به مدت یک دهه میان کارگران و مدیریت بر سر مسائل مربوط به تغییرات فناورانه بود. دههی 70 پیامآور عصر کامپیوتر در شرکت مخابرات بود و دغدغهی اصلی کارگران در مواجهه با این تغییر عظیمِ فناورانه، امنیت شغلیشان بود. اتوماسیون به این معنا بود که تعداد کارگرانِ کمتری، با کارآموزی کمتر، میتوانستند شبکه تلفن را اداره و نگهداری کنند. گرچه شرکت استدلال میکرد که با رشد کلی در حوزهی مخابرات و فناوری اطلاعاتْ شغلها در امان خواهند بود، کارگران این ادعا را باور نمیکردند. کارگران مخابرات در دورهی پساجنگ (جنگ دوم جهانی) شاهد تغییر عظیم فناورانهای مبتنی بر تغییر از تماس با واسطهی اپراتور به شمارهگیری اتوماتیک بودند. همزمان با این تغییروتحول و در حالی که با آزمایش دستگاههای جدید، آنها را در بخشی از سیستم مخابرات وارد میکردند، برجمعیت نیروی کار [شاغل در صنعت مخابرات] افزوده شد. اما این رشدِ موقتی گمراهکننده بود، چرا که به محض اینکه اکثر مراکز تلفن به دستگاههای شمارهگیرِ جدید تغییر سیستم دادند، دستگاههای مشابه دستی محو شدند و صدها شغل را با خود از بین بردند.
🔸 اشغال کارگری مخابرات اقدام چشمگیری بود که از حدود معمول چانهزنی جمعی فراتر رفت. نکتهی کلیدی در این مناقشه تصمیم کارگران مخابرات برای به چالش کشیدن حق مدیران در مدیریت خودسرانهی این صنعت بود. و برای مدت زمان کوتاهی، پیش از آنکه اتحادیه در برابر حکم دادگاه تسلیم شود، فرصتی بود برای مجسم کردن ِاینکه اگر شرکت مخابرات را کارگران مخابرات اداره کنند، یا باراندازها را باربران و اتوبوسها را رانندگان و بانکها را متصدیان، اوضاع چگونه پیش میرود.
🔹 بیستودومین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-15V
#الن_برنارد #ابراهیم_صدارتی
#کانادا #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹 اشغال کارگری شرکت مخابراتِ بریتیش کلمبیا در سال 1981
نوشتهی: الن برنارد
ترجمهی: ابراهیم صدارتی
7 نوامبر 2019
🔸 کارگرانِ مخابرات در یکی از غربیترین استانهای کانادا، بریتیش کلمبیا، در فوریه سال 1981 مراکز ارتباطات تلفنی را در سطح استانی به مدت پنج روز تحت کنترل خود درآوردند و شرکت مخابرات را اشغال کردند؛ اقدامی که یکی از مبتکرانهترین اعتصابها در آمریکای شمالی بهحساب میآمد. این اشغال، برای دورهای کوتاه، به ادارهی یکی از خدمات همگانی خصوصیشده تحت کنترل کارگران انجامید و به ناظران این امکان را داد تا ببینند هنگامی که کارگران در رأس امور شرکت مخابرات هستند، اوضاع چگونه پیش میرود.
🔸 این اقدام رادیکال، نه برخاسته از نیروی سنتیِ جنبش کارگری و قدرتش در متوقف کردن تولید بود و نه حتی جهشی بلندپروازانه از سوی اتحادیهای رادیکال. درواقع، همسوشدنِ اتحادیه با اِشغال شرکت به دلیل ضعف نسبی خودِ اتحادیه، منجر به حمایت بیشتری از این اشغال شد و بهعلاوه اتحادیه را ناگزیر کرد در پی متحدان تازه و ساختنوپرداختن رویههای جدیدی باشد. اشغالکنندگان خود را نهتنها درگیر یک منازعهی کارگری، بلکه در سطحی بالاتر، در موضع حفاظت از یکی از اموال عمومی (مخابرات) در برابر سوءمدیریت مالکان انحصاری بخش خصوصیِ شرکت ــ شرکت مخابرات بریتیش کلمبیا ــ میدیدند.
🔸 اشغال مخابرات بریتیش کلمبیا محصول مستقیم نبردی به مدت یک دهه میان کارگران و مدیریت بر سر مسائل مربوط به تغییرات فناورانه بود. دههی 70 پیامآور عصر کامپیوتر در شرکت مخابرات بود و دغدغهی اصلی کارگران در مواجهه با این تغییر عظیمِ فناورانه، امنیت شغلیشان بود. اتوماسیون به این معنا بود که تعداد کارگرانِ کمتری، با کارآموزی کمتر، میتوانستند شبکه تلفن را اداره و نگهداری کنند. گرچه شرکت استدلال میکرد که با رشد کلی در حوزهی مخابرات و فناوری اطلاعاتْ شغلها در امان خواهند بود، کارگران این ادعا را باور نمیکردند. کارگران مخابرات در دورهی پساجنگ (جنگ دوم جهانی) شاهد تغییر عظیم فناورانهای مبتنی بر تغییر از تماس با واسطهی اپراتور به شمارهگیری اتوماتیک بودند. همزمان با این تغییروتحول و در حالی که با آزمایش دستگاههای جدید، آنها را در بخشی از سیستم مخابرات وارد میکردند، برجمعیت نیروی کار [شاغل در صنعت مخابرات] افزوده شد. اما این رشدِ موقتی گمراهکننده بود، چرا که به محض اینکه اکثر مراکز تلفن به دستگاههای شمارهگیرِ جدید تغییر سیستم دادند، دستگاههای مشابه دستی محو شدند و صدها شغل را با خود از بین بردند.
🔸 اشغال کارگری مخابرات اقدام چشمگیری بود که از حدود معمول چانهزنی جمعی فراتر رفت. نکتهی کلیدی در این مناقشه تصمیم کارگران مخابرات برای به چالش کشیدن حق مدیران در مدیریت خودسرانهی این صنعت بود. و برای مدت زمان کوتاهی، پیش از آنکه اتحادیه در برابر حکم دادگاه تسلیم شود، فرصتی بود برای مجسم کردن ِاینکه اگر شرکت مخابرات را کارگران مخابرات اداره کنند، یا باراندازها را باربران و اتوبوسها را رانندگان و بانکها را متصدیان، اوضاع چگونه پیش میرود.
🔹 بیستودومین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-15V
#الن_برنارد #ابراهیم_صدارتی
#کانادا #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
دستورالعملِ آنارشی
اشغال کارگری شرکت مخابراتِ بریتیش کلمبیا نوشتهی: الن برنارد ترجمهی: ابراهیم صدارتی اشغال مخابرات بریتیش کلمبیا محصول مستقیم نبردی به مدت یک دهه میان کارگران و مدیریت بر سر مسائل مربوط به تغییرات …
Councils-NAGHD-1398.pdf
8.7 MB
📚 «کتاب نقد»: شکل سیاسیِ سرانجامْ مکشوف؟
طی یک سال گذشته ترجمهی نوشتارها و جستارهای گوناگونی پیرامون تجربهی جهانی جنبش کارگری، شوراها و خودگردانی را منتشر کردیم که بخش عمدهی آنها از کتابی زیر عنوان «کنترل کارگری از کمون پاریس تا کنون»، به تالیف و ویراستاری امانوئل نِس و داریو آتزلینی برگرفته شده بودند. اینک مجموعهی این مقالات را در کتابی مستقل گرد آوردهایم که در فایل پیدیاف فوق در دسترس علاقهمندان است.
این کتاب برای دانلود در سایت «نقد» و یا در نشانی زیر نیز قابل دسترسی است:
https://cutt.ly/keUFGAc
با سپاس از مترجمان: تارا بهروزیان، کاووس بهزادی، روزبه راد، فرید شیرازی، ابراهیم صدارتی، بهرام صفایی، شیوا طبری، دلشاد عبادی، حسن مرتضوی، سهراب نیکزاد.
#جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
🖋@naghd_com
طی یک سال گذشته ترجمهی نوشتارها و جستارهای گوناگونی پیرامون تجربهی جهانی جنبش کارگری، شوراها و خودگردانی را منتشر کردیم که بخش عمدهی آنها از کتابی زیر عنوان «کنترل کارگری از کمون پاریس تا کنون»، به تالیف و ویراستاری امانوئل نِس و داریو آتزلینی برگرفته شده بودند. اینک مجموعهی این مقالات را در کتابی مستقل گرد آوردهایم که در فایل پیدیاف فوق در دسترس علاقهمندان است.
این کتاب برای دانلود در سایت «نقد» و یا در نشانی زیر نیز قابل دسترسی است:
https://cutt.ly/keUFGAc
با سپاس از مترجمان: تارا بهروزیان، کاووس بهزادی، روزبه راد، فرید شیرازی، ابراهیم صدارتی، بهرام صفایی، شیوا طبری، دلشاد عبادی، حسن مرتضوی، سهراب نیکزاد.
#جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
🖋@naghd_com
در نقد بخوانید:
کتابِ «شورا: شکل سیاسیِ سرانجامْ مکشوف؟»
شوراهای کارخانه و خودگردانی
از کمون پاریس تا امروز
👇🏽
https://t.me/naghd_com/289
#جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا #کتاب_نقد
🖋@naghd_com
کتابِ «شورا: شکل سیاسیِ سرانجامْ مکشوف؟»
شوراهای کارخانه و خودگردانی
از کمون پاریس تا امروز
👇🏽
https://t.me/naghd_com/289
#جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا #کتاب_نقد
🖋@naghd_com
▫️ شورا: تجربهها و چالشها
نوشتهی: تارا بهروزیان
11 نوامبر 2019
🔸 سایت نقد در پیوند با مبارزهی طبقاتی و جنبش کارگری، به ویژه در پیوند با تجربهی کارگران هفتتپه و فولاد اهواز، برآن شد تا با هدف واکاوی تجربههای تاریخیِ تاکنون موجودِ جنبش شورایی و کنترل کارگری به انتشار سلسله نوشتارهایی دربارهی مبانی نظری و کنشهای عملی این تجربهها در نقاط گوناگون جهان دست زند. پس از انتشار بیش از بیست مقاله باوجود عوامل متعدد و متنوع در پیدایش و پویش این تجربهها و کنشها در متن شرایط اجتماعی و تاریخی معین و نیز دلایل پیروزیها و ناکامیهای ویژهی هرکدام در چارچوب یک جنبش خاص، اینک طرحوارهای از پرسشها و چالشهای کلی آشکار میشود که پرداختن به آنها گام نخست در انتقال جوهرهی بنیادین این تجربههاست.
🔸 بازخوانی این تجربههای تاریخی نشان میدهد که موضوع کنترل کارگری و شوراها با پرسشهای نظری و عملیای روبهرو است که پرداختن به آنها دستکم افق دیدگاه ما را به حوزهی بهمراتب وسیعتر، دقیقتر و دشوارترِ معضلات و چالشهای واقعی گسترش میدهد. از این منظر این نوشتار فهرستی است از پرسشها: سیاههای از پروبلماتیکها در عطف به تجربههایی معین که در رابطه با این مقالات و تجربههایی که در آنها تحلیل یا گزارش شدهاند، قابل استخراجاند. تحلیل و پاسخگویی به این پرسشها کاری است دامنهدار، دشوار، درازمدت و مستمر که خوشبین و امیدواریم نتایجش را در سایت «نقد» و در رسانههای دیگر ببینیم. چرا که باور داریم چشمبستن بر محدودیتها، تضادها و چالشهای تجربههای کنترل کارگری به تداوم آنها هیچ کمکی نخواهد کرد و تنها نقد و آگاهیِ نقادانه و بررسی عینی ویژگیها، دستاوردها و کاستیهای این تجربهها به برچیدن موانع موجود و اعتلای آنها در آینده یاری خواهد رساند.
🔸 نقطهی عزیمت ما در طرح این پرسشها و تلاش برای یافتن پاسخهایی برای آنها، کشف نقاط توقف است. به نظر میرسد جنبش شورایی در سراسر جهان به دلیل تمام دوگانههایی که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت، با نقاط توقفی روبهرو شده و عملاً هنوز از آنها فراتر نرفته است. بنابراین ماهیت چنین بحثی اقتضا میکند که در آغاز نقطهتوقفها را مشخص کنیم تا پس از آن بتوانیم در جهت فرارفتن از آنها و یافتن راهحلهایی در نظریه و عمل گام برداریم. از این رو هدف این نوشتار نه ارائهی راهحلها که طرح برخی از پرسشها و دعوت برای تحلیل و تلاش جمعی برای پاسخگویی به آنها و گشودن چشماندازهای نظری و تاریخی – و بالطبع عملیِ – نو است. بیشک سیاههی پرسشها و چالشها طولانیتر از اینهاست.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-169
#جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#خودمدیریتی #سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: تارا بهروزیان
11 نوامبر 2019
🔸 سایت نقد در پیوند با مبارزهی طبقاتی و جنبش کارگری، به ویژه در پیوند با تجربهی کارگران هفتتپه و فولاد اهواز، برآن شد تا با هدف واکاوی تجربههای تاریخیِ تاکنون موجودِ جنبش شورایی و کنترل کارگری به انتشار سلسله نوشتارهایی دربارهی مبانی نظری و کنشهای عملی این تجربهها در نقاط گوناگون جهان دست زند. پس از انتشار بیش از بیست مقاله باوجود عوامل متعدد و متنوع در پیدایش و پویش این تجربهها و کنشها در متن شرایط اجتماعی و تاریخی معین و نیز دلایل پیروزیها و ناکامیهای ویژهی هرکدام در چارچوب یک جنبش خاص، اینک طرحوارهای از پرسشها و چالشهای کلی آشکار میشود که پرداختن به آنها گام نخست در انتقال جوهرهی بنیادین این تجربههاست.
🔸 بازخوانی این تجربههای تاریخی نشان میدهد که موضوع کنترل کارگری و شوراها با پرسشهای نظری و عملیای روبهرو است که پرداختن به آنها دستکم افق دیدگاه ما را به حوزهی بهمراتب وسیعتر، دقیقتر و دشوارترِ معضلات و چالشهای واقعی گسترش میدهد. از این منظر این نوشتار فهرستی است از پرسشها: سیاههای از پروبلماتیکها در عطف به تجربههایی معین که در رابطه با این مقالات و تجربههایی که در آنها تحلیل یا گزارش شدهاند، قابل استخراجاند. تحلیل و پاسخگویی به این پرسشها کاری است دامنهدار، دشوار، درازمدت و مستمر که خوشبین و امیدواریم نتایجش را در سایت «نقد» و در رسانههای دیگر ببینیم. چرا که باور داریم چشمبستن بر محدودیتها، تضادها و چالشهای تجربههای کنترل کارگری به تداوم آنها هیچ کمکی نخواهد کرد و تنها نقد و آگاهیِ نقادانه و بررسی عینی ویژگیها، دستاوردها و کاستیهای این تجربهها به برچیدن موانع موجود و اعتلای آنها در آینده یاری خواهد رساند.
🔸 نقطهی عزیمت ما در طرح این پرسشها و تلاش برای یافتن پاسخهایی برای آنها، کشف نقاط توقف است. به نظر میرسد جنبش شورایی در سراسر جهان به دلیل تمام دوگانههایی که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت، با نقاط توقفی روبهرو شده و عملاً هنوز از آنها فراتر نرفته است. بنابراین ماهیت چنین بحثی اقتضا میکند که در آغاز نقطهتوقفها را مشخص کنیم تا پس از آن بتوانیم در جهت فرارفتن از آنها و یافتن راهحلهایی در نظریه و عمل گام برداریم. از این رو هدف این نوشتار نه ارائهی راهحلها که طرح برخی از پرسشها و دعوت برای تحلیل و تلاش جمعی برای پاسخگویی به آنها و گشودن چشماندازهای نظری و تاریخی – و بالطبع عملیِ – نو است. بیشک سیاههی پرسشها و چالشها طولانیتر از اینهاست.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-169
#جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#خودمدیریتی #سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
شورا: تجربهها و چالشها
نوشتهی: تارا بهروزیان بازخوانی این تجربههای تاریخی نشان میدهد که موضوع کنترل کارگری و شوراها با پرسشهای نظری و عملیای روبهرو است که پرداختن به آنها دستکم افق دیدگاه ما را به حوزهی بهمراتب…
▫️ کنترل کارگری یا شورای مشارکتی؟
🔹 نقدی بر کتاب «کنترل کارگری از کمون تا امروز»
نوشتهی: سعید رهنما
18 دسامبر 2019
🔸 عنوان اصلیِ کتاب، «از آنِ ماست که بر آن تسلط یابیم و مالکاش شویم»، برگزیدهای از سرودِ معروف اتحادیه کارگری، «همبستگی برای همیشه» است، که بیانگرِ آرمانِ و ایدهالِ مبارزه کارگران برای رهایی از استثمار است. عنوان فرعی کتاب، «کنترل کارگری از کمون تا امروز» بررسیِ این مبارزات در زمانهها و زمینههای مختلفِ تاریخی و جغرافیایی را وعده میدهد. نویسندگان مقالهها در ۲۲ فصلِ مختلف تجارب جنبشهای رادیکال کارگری در کشورهای مختلف جهان از جمله ایجاد شوراهای کار، اقدامهای مستقیم، و اِشغال کارخانجات را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهند، و از این نظر مجموعه ارزندهای را عرضه میکنند. اما، به استثنای چند فصل، این مجموعه چه از نظر تئوریک و چه از نظر نتیجهگیریهای سیاسی مشکلات زیادی دارد. مرور کلیه جنبههای این کتاب در یک نقد کوتاه عملی نیست، و در اینجا من بهمهمترین جنبههای توهمزای آن اشاره میکنم.
🔸 کتاب نزدیک به ده سال پیش بهزبان انگلیسی منتشر شد و اخیرا فصلهای مختلف آن و سپس کُل کتاب در سایت «نقد» به فارسی ترجمه و انتشار یافت. در ادامه بحثهای قبلی در مورد شورا ها که بهدنبال حرکتهای قهرمانانه کارگران کشت و نیشکر هفت تپه و دیگر کارخانجات کشورمان مطرح گردید، بیمناسبت ندیدم به امید دامنزدن بهبحث بیشتر دربارهی این مسئله بسیار مهم، مروری انتقادی از این کتاب که پارهای از فصلهایش میتواند برای جنبش کارگری و سوسیالیستی ایران مفید باشد، داشته باشیم. در نوشته حاضر بهخاطر آنکه پس از تهیه بخش عمده آن متوجه وجود ترجمه کامل کتاب بهفارسی شدم، تمام عطفها بهمتن انگلیسی و نه بهمتن فارسی است.
🔸 ویراستارانِ کتاب، نٍس و اَزِلینی بهدرستی اشاره میکنند که کارگران تحت هر شکل حکومتی برای «مشارکت در فرایند تصمیمگیری» مبارزه نموده، و تلاش کردهاند تا شکلهای «همـمدیریتی»، «خودـمدیریتی»، یا «کنترل کارگری» را پدید آورند، و در جهت منافع خود، «تعاونیها» و «شوراها» را ایجاد کردند. اما ویراستاران بهرغم اشاره به «مشارکت» و «شکل»های مختلف، همه این تلاشها را تحت عنوان «کنترل کارگری» – که تعریف مشخصی نیز از آن ارائه ندادهاند – مطرح کردهاند، بیتوجه به اینکه «مشارکت» و «کنترل کارگری» دو امرِ کاملا متفاوتاند. مشارکت که اَشکال و درجات مختلف دارد، بهنوعی همان هم ـ مدیریتی است و کارگران بهنسبت قدرتی که یافته باشند در مدیریت و «کنترلِ» واحدی که در آن کار میکنند سهیم میشوند. اما کنترل کارگری همان خود ـ مدیریتی است که کارگران در شرایط خاصی مدیریت و کنترل اداره امور واحدِ خود را، کلا و تماما و بهتنهایی برعهده میگیرند...
🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-19l
#سعید_رهنما #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#خودمدیریتی #سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹 نقدی بر کتاب «کنترل کارگری از کمون تا امروز»
نوشتهی: سعید رهنما
18 دسامبر 2019
🔸 عنوان اصلیِ کتاب، «از آنِ ماست که بر آن تسلط یابیم و مالکاش شویم»، برگزیدهای از سرودِ معروف اتحادیه کارگری، «همبستگی برای همیشه» است، که بیانگرِ آرمانِ و ایدهالِ مبارزه کارگران برای رهایی از استثمار است. عنوان فرعی کتاب، «کنترل کارگری از کمون تا امروز» بررسیِ این مبارزات در زمانهها و زمینههای مختلفِ تاریخی و جغرافیایی را وعده میدهد. نویسندگان مقالهها در ۲۲ فصلِ مختلف تجارب جنبشهای رادیکال کارگری در کشورهای مختلف جهان از جمله ایجاد شوراهای کار، اقدامهای مستقیم، و اِشغال کارخانجات را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهند، و از این نظر مجموعه ارزندهای را عرضه میکنند. اما، به استثنای چند فصل، این مجموعه چه از نظر تئوریک و چه از نظر نتیجهگیریهای سیاسی مشکلات زیادی دارد. مرور کلیه جنبههای این کتاب در یک نقد کوتاه عملی نیست، و در اینجا من بهمهمترین جنبههای توهمزای آن اشاره میکنم.
🔸 کتاب نزدیک به ده سال پیش بهزبان انگلیسی منتشر شد و اخیرا فصلهای مختلف آن و سپس کُل کتاب در سایت «نقد» به فارسی ترجمه و انتشار یافت. در ادامه بحثهای قبلی در مورد شورا ها که بهدنبال حرکتهای قهرمانانه کارگران کشت و نیشکر هفت تپه و دیگر کارخانجات کشورمان مطرح گردید، بیمناسبت ندیدم به امید دامنزدن بهبحث بیشتر دربارهی این مسئله بسیار مهم، مروری انتقادی از این کتاب که پارهای از فصلهایش میتواند برای جنبش کارگری و سوسیالیستی ایران مفید باشد، داشته باشیم. در نوشته حاضر بهخاطر آنکه پس از تهیه بخش عمده آن متوجه وجود ترجمه کامل کتاب بهفارسی شدم، تمام عطفها بهمتن انگلیسی و نه بهمتن فارسی است.
🔸 ویراستارانِ کتاب، نٍس و اَزِلینی بهدرستی اشاره میکنند که کارگران تحت هر شکل حکومتی برای «مشارکت در فرایند تصمیمگیری» مبارزه نموده، و تلاش کردهاند تا شکلهای «همـمدیریتی»، «خودـمدیریتی»، یا «کنترل کارگری» را پدید آورند، و در جهت منافع خود، «تعاونیها» و «شوراها» را ایجاد کردند. اما ویراستاران بهرغم اشاره به «مشارکت» و «شکل»های مختلف، همه این تلاشها را تحت عنوان «کنترل کارگری» – که تعریف مشخصی نیز از آن ارائه ندادهاند – مطرح کردهاند، بیتوجه به اینکه «مشارکت» و «کنترل کارگری» دو امرِ کاملا متفاوتاند. مشارکت که اَشکال و درجات مختلف دارد، بهنوعی همان هم ـ مدیریتی است و کارگران بهنسبت قدرتی که یافته باشند در مدیریت و «کنترلِ» واحدی که در آن کار میکنند سهیم میشوند. اما کنترل کارگری همان خود ـ مدیریتی است که کارگران در شرایط خاصی مدیریت و کنترل اداره امور واحدِ خود را، کلا و تماما و بهتنهایی برعهده میگیرند...
🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-19l
#سعید_رهنما #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#خودمدیریتی #سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
کنترل کارگری یا شورای مشارکتی؟
نقدی بر کتاب «کنترل کارگری از کمون تا امروز» نوشتهی: سعید رهنما میتوانیم بهدرستی هر ایرادی را به اتحادیهها و احزاب سیاسیِ موجود وارد کنیم؛ اینکه بوروکراتیک، غیرِدموکراتیک و خود ـ سرویس دهندها…
📝 کتاب مورد بحث در مقالهی فوق، در فارسی با عنوان «شورا: شکل سیاسیِ سرانجامْ مکشوف؟ شوراهای کارخانه و خودگردانی از کمون پاریس تا امروز» توسط گروهی از مترجمان سایت نقد ترجمه شده و هم به صورت سلسله مقالات جداگانه در سایت نقد و هم به شکل کامل در یک فایل پیدیاف در دردسترس است:
👇🏽
https://t.me/naghd_com/289
#جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا #کتاب_نقد
🖋@naghd_com
👇🏽
https://t.me/naghd_com/289
#جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا #کتاب_نقد
🖋@naghd_com
▫️ آسیابهای بادی سعید رهنما
نوشتهی: جمال محبوب
20 دسامبر 2019
🔸 آقای سعید رهنما به نقد و بررسی کتاب کنترل کارگری از کمون تا امروز به ویراستاری امانوئل نس و داریو آتزلینی در سایت «نقد» پرداخته است. کتاب یادشده پیشتر به فارسی با عنوان: "شورا: شکل سیاسی سرانجام مکشوف؟ شوراهای کارخانه و خودگردانی از کمون پاریس تا امروز"، توسط گروهی از مترجمان ترجمه و در سایت «نقد» منتشر شده بود.
من در این مطلب ابتدا به خطوط کلی نقد سعید رهنما متمرکز میشوم و سپس در پایان به نکات جستهوگریختهای که او لابهلای بحثهای خود به عنوان بنیاد تز اصلیاش مطرح کرده، میپردازم.
🔸 تز اصلی سعید رهنما چیست؟ دو موضوع محوری خط کلی نقد او را مشخص میکند:
1) امکانناپذیری کنترل کارگری
و 2) امکانپذیری مشاركت كارگری و شورای مشاركتی.
🔸 رهنما وانمود میکند که گویا کس یا کسانی معتقدند در شرایط تسلط مناسبات سرمایهداری میتوان ادارهی کامل یک واحد تولیدی یا اقتصادی را به شورای کارگران سپرد تا آنها این واحد را به نحوی «سوسیالیستی»، یعنی بیرون و مستقل از سازوکار سرمایهدارانه و قانون ارزش، مدیریت کنند. او تلویحا این دیدگاهها را به چپهای رادیکال نسبت میدهد. چنین کس یا کسانی اگر واقعا موجود باشند، بیشتر از آنکه چپ یا راست باشند، از چندوچون شیوهی تولید سرمایهداری کاملا بیخبرند. با انتساب خیالپردازانهی چنین دیدگاهی به چپ رادیکال، فقدان «درایت و واقعبینی سیاسی» و سیر و سیاحت این گرایش در رویاها استنتاج میشود. واقعیت اما این است که چپ رادیکال تحقق سوسیالیسم را حتی در یک کشور ممکن نمیداند، چه رسد به برقراری سوسیالیسم در یک بنگاه اقتصادی؛ آن هم همچون جزیرهای در دریای مناسبات سرمایهداری.
🔸 ... رهنما اصطلاح انقلاب بلافاصله را تلویحا به گرایشی نسبت میدهد که از نظر او چپ رادیکال یا چپ انقلابی است. اما مدعیان این «انقلاب بلافاصله» چه کسانی هستند و کجایند؟ کیست که مدعی است باید همین امروز یا همین فردا «انقلاب بلافاصله» کرد؟ مگر انقلاب نمایش است که بتوان آن را به دلخواه به صحنه آورد؟ با اینهمه، پشت این اصطلاح بیمعنی و مجعول در واقع «اتهام» دیگری پنهان است: کسانی بر این نظرند که هدف انقلاب باید تغییر بنیادی جامعه و گذار به روابط مابعد سرمایهداری باشد؛ و این، مسلماً خواستهی آقای رهنما نیست. او میخواهد، مثلا در ایران، اول «یک دموکراسی سکولار مبتنی بر عدالت اجتماعی» مستقر شود و بعد، بالاخره روزی، خدا میداند چندین دهه یا سده بعد، «انقلاب بافاصله» صورت بگیرد. او در آن دمکراسی سکولار، شعار مشارکت کارگری و شورای مشارکتی را مطرح میکند که سطوح متفاوتی از سهیمشدن در اطلاعات تا طرف مشورت قرار گرفتن را دربرمیگیرد و سقف آن همتصمیمی یا مشارکت در تصمیمگیری یا هممدیریتی است. در چنین بحثی به گفته او گذاشتن شورا در مقابل اتحادیهی کارگری انحرافی است و پیشاپیش روشن است که تشکل مطلوب همان اتحادیه است...
🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-19A
#جمال_محبوب #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#خودمدیریتی #سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: جمال محبوب
20 دسامبر 2019
🔸 آقای سعید رهنما به نقد و بررسی کتاب کنترل کارگری از کمون تا امروز به ویراستاری امانوئل نس و داریو آتزلینی در سایت «نقد» پرداخته است. کتاب یادشده پیشتر به فارسی با عنوان: "شورا: شکل سیاسی سرانجام مکشوف؟ شوراهای کارخانه و خودگردانی از کمون پاریس تا امروز"، توسط گروهی از مترجمان ترجمه و در سایت «نقد» منتشر شده بود.
من در این مطلب ابتدا به خطوط کلی نقد سعید رهنما متمرکز میشوم و سپس در پایان به نکات جستهوگریختهای که او لابهلای بحثهای خود به عنوان بنیاد تز اصلیاش مطرح کرده، میپردازم.
🔸 تز اصلی سعید رهنما چیست؟ دو موضوع محوری خط کلی نقد او را مشخص میکند:
1) امکانناپذیری کنترل کارگری
و 2) امکانپذیری مشاركت كارگری و شورای مشاركتی.
🔸 رهنما وانمود میکند که گویا کس یا کسانی معتقدند در شرایط تسلط مناسبات سرمایهداری میتوان ادارهی کامل یک واحد تولیدی یا اقتصادی را به شورای کارگران سپرد تا آنها این واحد را به نحوی «سوسیالیستی»، یعنی بیرون و مستقل از سازوکار سرمایهدارانه و قانون ارزش، مدیریت کنند. او تلویحا این دیدگاهها را به چپهای رادیکال نسبت میدهد. چنین کس یا کسانی اگر واقعا موجود باشند، بیشتر از آنکه چپ یا راست باشند، از چندوچون شیوهی تولید سرمایهداری کاملا بیخبرند. با انتساب خیالپردازانهی چنین دیدگاهی به چپ رادیکال، فقدان «درایت و واقعبینی سیاسی» و سیر و سیاحت این گرایش در رویاها استنتاج میشود. واقعیت اما این است که چپ رادیکال تحقق سوسیالیسم را حتی در یک کشور ممکن نمیداند، چه رسد به برقراری سوسیالیسم در یک بنگاه اقتصادی؛ آن هم همچون جزیرهای در دریای مناسبات سرمایهداری.
🔸 ... رهنما اصطلاح انقلاب بلافاصله را تلویحا به گرایشی نسبت میدهد که از نظر او چپ رادیکال یا چپ انقلابی است. اما مدعیان این «انقلاب بلافاصله» چه کسانی هستند و کجایند؟ کیست که مدعی است باید همین امروز یا همین فردا «انقلاب بلافاصله» کرد؟ مگر انقلاب نمایش است که بتوان آن را به دلخواه به صحنه آورد؟ با اینهمه، پشت این اصطلاح بیمعنی و مجعول در واقع «اتهام» دیگری پنهان است: کسانی بر این نظرند که هدف انقلاب باید تغییر بنیادی جامعه و گذار به روابط مابعد سرمایهداری باشد؛ و این، مسلماً خواستهی آقای رهنما نیست. او میخواهد، مثلا در ایران، اول «یک دموکراسی سکولار مبتنی بر عدالت اجتماعی» مستقر شود و بعد، بالاخره روزی، خدا میداند چندین دهه یا سده بعد، «انقلاب بافاصله» صورت بگیرد. او در آن دمکراسی سکولار، شعار مشارکت کارگری و شورای مشارکتی را مطرح میکند که سطوح متفاوتی از سهیمشدن در اطلاعات تا طرف مشورت قرار گرفتن را دربرمیگیرد و سقف آن همتصمیمی یا مشارکت در تصمیمگیری یا هممدیریتی است. در چنین بحثی به گفته او گذاشتن شورا در مقابل اتحادیهی کارگری انحرافی است و پیشاپیش روشن است که تشکل مطلوب همان اتحادیه است...
🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-19A
#جمال_محبوب #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#خودمدیریتی #سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
آسیابهای بادی سعید رهنما
نوشتهی: جمال محبوب وقتی شرایط بروز خودمدیریتی و اشغال کارخانه در زمان بحران و فقدان دولت مهیا میشود و نیازمند تشکلیابی پیشین کارگران است (این همه را بگوییم «شرایط بحران») آیا میتوان چپ انقلابی …
▫️ نظام شورایی در آلمان
نوشتهی: ریچارد مولر
ترجمهی: سیاوش محمودی
4 ژوئیه 2020
توضیح مترجم: ریچارد مولر یکی از اعضای «معتمدین انقلابی» برلین بود که در سازماندهی فعالیتهای اعتصابی سالهای 1916 و 1918در آلمان شرکت داشت. در روزهای انقلابی نوامبر، مولر بهعنوان رئیس شوراهای کارگران و سربازان در برلین انتخاب شد. او پس از شکست انقلاب به حزب کمونیست تازهپای آلمان پیوست. در جریان استالینیزاسیون حزب، مولر از زندگی سیاسی کنارهگیری میکند. پس از آن دیگر ردی از او در دست نیست.
🔸 امروز میشنویم که میگویند آنچه در روسیه از درون مناسبات رشد کند، در کشورهای اروپای غربی با جنبش توسعهیافتهی اتحادیهای محلی از اعراب ندارد. اما ما همان علل و پدیدهها را در این کشورها نیز مشاهده میکنیم. حتی در انگلستان، در کشوری با قدیمیترین اتحادیههای کارگری بههم پیوسته، امروزه در بسیاری از موارد مبارزات اقتصادی بهکمک نمایندگانی که در نقطه مقابل اتحادیه کارگری قدیمی قرار دارند، به پیش برده میشود. در اینجا نیز کارگران ارگانهای جدید مبارزاتی خود را که با شرایط انقلابی مطابقت دارد، ایجاد میکنند. حتی در انگلستان ایده شورا بهعنوان بیان نویی از مبارزات طبقاتی پرولتری سر بر آورده است. اتحادیههای قدیمی خود را سازمانهای مبارزه طبقاتی پرولتری معرفی میکنند.
🔸 بدون تردید نیز چنین است، اما آنها ملزومات مبارزات طبقاتی انقلابیای را که اکنون در تمام کشورهای سرمایهداری با قدرتی کمتر یا بیشتر در حال تأثیرگذاریاند، برآورده نمیکند. در کشورهای اروپای غربی، این سازمانهای مبارز انقلابی جدید نه تنها علیه خواست جامعه بورژوایی بلکه علیه خواست رهبران سازمانهای مبارزاتی موجود پرولتاریا شکل میگیرند. پدیدهای که بعداً در مورد آن صحبت خواهم کرد.
🔸 آنچه را که در روسیه و انگلیس شکل گرفت، در آلمان نیز مشاهده میکنیم. اگرچه علل این پدیدهها یکسان است، اما تأثیرات بیرونی آن از اشکال متفاوتی برخوردار است. هنگامیکه در نوامبر سال 1918 در آلمان سازمانهای مبارز پرولتری جدید در شوراهای کارگری شکل گرفت، از آن بهعنوان تقلید از «روشهای بلشویستی» یاد میشد. با اینحال، این سازمانهای رزمنده جدید بهعنوان پیامد حوادث نوامبر شکل نگرفتند، بلکه در دوران جنگ، زمانیکه سقوط نوامبر هنوز قریبالوقوع نبود، ایجاد شده بودند. آنها حاصل تأثیرات اقتصادی جنگ، سرکوب هرگونه جنبش آزاد طبقه کارگر تحت لوای شرایط محاصره، شکست کامل اتحادیهها و همچنین احزاب سیاسی بودند. عملکرد اتحادیههای کارگری به بهانه شرایط محاصره مهار شد و به علاوه بوروکراسی اتحادیه بهخدمت سیاست جنگی درآمد. حزب سیاسی کارگری دچار انشعاب شد. در حالیکه بخشی از آن با صراحت کامل خود را در خدمت سیاست جنگی رژیم قرار داده بود، بخش دیگر برای مقاومت در برابر آن بسیار ضعیف بود. آن بخش از طبقه کارگر که به بلوغ سیاسی و انقلابی دست یافته بود، بهدنبال اشکال جدیدی از مبارزات پرولتری انقلابی، بهدنبال یافتن سازمان رزمنده نوینی بود. این تلاشها ابتدا در کارخانجات بزرگ شکل گرفت و اشکال مستحکمتری هم پیدا کرد. هنگامیکه ناگهان در ژوئیه سال 1916 ، 55،000 کارگر در برلین نه برای بهبود اوضاع اقتصادی، بلکه به دلایل سیاسی، وارد اعتصاب شدند، جامعه بورژوایی، بلکه فراتر از آن، رهبران سوسیال دموکراسی و اتحادیهها نیزنتوانستند این واقعیت بیسابقه را درک کنند. این واقعیت، تمام تجارب بهدست آمده جنبش کارگری را بهسادگی وارونه کرد. دلایلش را در کجا باید جستجو کرد؟ چه کسی این اعتصاب را آماده و رهبری کرد؟ ...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1yN
#ریچارد_مولر #سیاوش_محمودی
#انقلاب_آلمان #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: ریچارد مولر
ترجمهی: سیاوش محمودی
4 ژوئیه 2020
توضیح مترجم: ریچارد مولر یکی از اعضای «معتمدین انقلابی» برلین بود که در سازماندهی فعالیتهای اعتصابی سالهای 1916 و 1918در آلمان شرکت داشت. در روزهای انقلابی نوامبر، مولر بهعنوان رئیس شوراهای کارگران و سربازان در برلین انتخاب شد. او پس از شکست انقلاب به حزب کمونیست تازهپای آلمان پیوست. در جریان استالینیزاسیون حزب، مولر از زندگی سیاسی کنارهگیری میکند. پس از آن دیگر ردی از او در دست نیست.
🔸 امروز میشنویم که میگویند آنچه در روسیه از درون مناسبات رشد کند، در کشورهای اروپای غربی با جنبش توسعهیافتهی اتحادیهای محلی از اعراب ندارد. اما ما همان علل و پدیدهها را در این کشورها نیز مشاهده میکنیم. حتی در انگلستان، در کشوری با قدیمیترین اتحادیههای کارگری بههم پیوسته، امروزه در بسیاری از موارد مبارزات اقتصادی بهکمک نمایندگانی که در نقطه مقابل اتحادیه کارگری قدیمی قرار دارند، به پیش برده میشود. در اینجا نیز کارگران ارگانهای جدید مبارزاتی خود را که با شرایط انقلابی مطابقت دارد، ایجاد میکنند. حتی در انگلستان ایده شورا بهعنوان بیان نویی از مبارزات طبقاتی پرولتری سر بر آورده است. اتحادیههای قدیمی خود را سازمانهای مبارزه طبقاتی پرولتری معرفی میکنند.
🔸 بدون تردید نیز چنین است، اما آنها ملزومات مبارزات طبقاتی انقلابیای را که اکنون در تمام کشورهای سرمایهداری با قدرتی کمتر یا بیشتر در حال تأثیرگذاریاند، برآورده نمیکند. در کشورهای اروپای غربی، این سازمانهای مبارز انقلابی جدید نه تنها علیه خواست جامعه بورژوایی بلکه علیه خواست رهبران سازمانهای مبارزاتی موجود پرولتاریا شکل میگیرند. پدیدهای که بعداً در مورد آن صحبت خواهم کرد.
🔸 آنچه را که در روسیه و انگلیس شکل گرفت، در آلمان نیز مشاهده میکنیم. اگرچه علل این پدیدهها یکسان است، اما تأثیرات بیرونی آن از اشکال متفاوتی برخوردار است. هنگامیکه در نوامبر سال 1918 در آلمان سازمانهای مبارز پرولتری جدید در شوراهای کارگری شکل گرفت، از آن بهعنوان تقلید از «روشهای بلشویستی» یاد میشد. با اینحال، این سازمانهای رزمنده جدید بهعنوان پیامد حوادث نوامبر شکل نگرفتند، بلکه در دوران جنگ، زمانیکه سقوط نوامبر هنوز قریبالوقوع نبود، ایجاد شده بودند. آنها حاصل تأثیرات اقتصادی جنگ، سرکوب هرگونه جنبش آزاد طبقه کارگر تحت لوای شرایط محاصره، شکست کامل اتحادیهها و همچنین احزاب سیاسی بودند. عملکرد اتحادیههای کارگری به بهانه شرایط محاصره مهار شد و به علاوه بوروکراسی اتحادیه بهخدمت سیاست جنگی درآمد. حزب سیاسی کارگری دچار انشعاب شد. در حالیکه بخشی از آن با صراحت کامل خود را در خدمت سیاست جنگی رژیم قرار داده بود، بخش دیگر برای مقاومت در برابر آن بسیار ضعیف بود. آن بخش از طبقه کارگر که به بلوغ سیاسی و انقلابی دست یافته بود، بهدنبال اشکال جدیدی از مبارزات پرولتری انقلابی، بهدنبال یافتن سازمان رزمنده نوینی بود. این تلاشها ابتدا در کارخانجات بزرگ شکل گرفت و اشکال مستحکمتری هم پیدا کرد. هنگامیکه ناگهان در ژوئیه سال 1916 ، 55،000 کارگر در برلین نه برای بهبود اوضاع اقتصادی، بلکه به دلایل سیاسی، وارد اعتصاب شدند، جامعه بورژوایی، بلکه فراتر از آن، رهبران سوسیال دموکراسی و اتحادیهها نیزنتوانستند این واقعیت بیسابقه را درک کنند. این واقعیت، تمام تجارب بهدست آمده جنبش کارگری را بهسادگی وارونه کرد. دلایلش را در کجا باید جستجو کرد؟ چه کسی این اعتصاب را آماده و رهبری کرد؟ ...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1yN
#ریچارد_مولر #سیاوش_محمودی
#انقلاب_آلمان #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
نظام شورایی در آلمان
نوشتهی: ریچارد مولر ترجمهی: سیاوش محمودی سازماندهی تولیدِ برنامهریزیشده نیاز به تشکیل یک سازمان اقتصادی شورایی دارد. از طریق آن باید خودگردانی تمام مشاغل، بخشهای صنعتی- تجاری، تجارت و حمل و نق…
▫️ مالکیت جمعی، ادارهی شورایی
نوشتهی: کمال خسروی
8 اوت 2020
🔸 زندگی روزمرهی شیوهی تولید سرمایهداری، حتی زمانیکه با جنبشهای اجتماعی و خیزشهای انقلابی دچار گسست و اختلال نشده باشد، همیشه با بحران روبروست؛ خواه بحرانهای ادواری، خواه بحرانهای ویژه و «ناگهانی». دامنه و ابعاد این بحرانها متفاوت است. گاه سراسری است، گاه موضعی؛ و موضعیبودنش، گاه محدود است به شاخههای معینی از تولید، گاه به مناطق و محیطهای ویژه. در طی این بحرانها، سازمان و روال عادیِ تولید و تحقق ارزش دچار اختلال میشود یا کاملاً کاراییاش را از دست میدهد و از اینطریق امکانات تازهای برای تغییر در سازمان و روالِ تولید و تحقق ارزش فراهم میشود. مثلاً بنگاهی اقتصادی که در مالکیت فردی است به مالکیتِ سهامی سپرده میشود، یا برعکس؛ یا نهادهای «عمومی» و دولتی ــ در معنای عام واژهی «دولت» ــ مالکیت و مهار یک بنگاه اقتصادیِ رو به ورشکستگی یا انقراض را برعهده میگیرند. همچنین ممکن است، همه یا بخشی از کارکنان یک بنگاه اقتصادی با استفاده از امکانات قانونیِ تعاونیها، سازمان و روال کارِ بنگاه اقتصادی را تغییر بدهند و آن بنگاه را در اختیار بگیرند.
🔸 هدف این نوشتهی کوتاه، طرح اجمالیِ رویکردی است که میتواند ــ یا امیدوار است ــ زمینه و انگیزهای برای شرح و بسط و نقد آن در ابعاد گوناگون نظری، سازمانی و حقوقی باشد. هرچند نقطهی عزیمتِ مشخصِ این رویکرد تمرکز بر تحولات چهارسالِ اخیر مبارزهی کارگران هفتتپه بوده است، اما مخاطب آن میتواند هر واحد تولیدیِ دیگری نیز باشد. متن شامل دو بخش است:
1️⃣ خطوط عمدهی این رویکرد، عمدتاً در قالبی توصیفی و تشریحی بهطور بسیار مختصر.
2️⃣ شالودهها و نقاط اتکای آن در دریافتی معین از نقد اقتصاد سیاسیِ مارکسی؛ و از آنجا، چشماندازهای سیاسیِ آن. بخشِ دوم که بهناگزیر زبانی بیشتر «فنی» و نظری خواهد داشت، شالودهی استدلالیِ بخش اول است، اما بخشِ اول، حتی بدون شالودهی استدلالیاش میتواند بهطور مستقل موضوعِ داوری و بحث باشد.
🔹 این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1Eq
#کمال_خسروی
#هفتتپه #مالکیت_جمعی #خودگردانی_کارگری #خصلت_انتقالی #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: کمال خسروی
8 اوت 2020
🔸 زندگی روزمرهی شیوهی تولید سرمایهداری، حتی زمانیکه با جنبشهای اجتماعی و خیزشهای انقلابی دچار گسست و اختلال نشده باشد، همیشه با بحران روبروست؛ خواه بحرانهای ادواری، خواه بحرانهای ویژه و «ناگهانی». دامنه و ابعاد این بحرانها متفاوت است. گاه سراسری است، گاه موضعی؛ و موضعیبودنش، گاه محدود است به شاخههای معینی از تولید، گاه به مناطق و محیطهای ویژه. در طی این بحرانها، سازمان و روال عادیِ تولید و تحقق ارزش دچار اختلال میشود یا کاملاً کاراییاش را از دست میدهد و از اینطریق امکانات تازهای برای تغییر در سازمان و روالِ تولید و تحقق ارزش فراهم میشود. مثلاً بنگاهی اقتصادی که در مالکیت فردی است به مالکیتِ سهامی سپرده میشود، یا برعکس؛ یا نهادهای «عمومی» و دولتی ــ در معنای عام واژهی «دولت» ــ مالکیت و مهار یک بنگاه اقتصادیِ رو به ورشکستگی یا انقراض را برعهده میگیرند. همچنین ممکن است، همه یا بخشی از کارکنان یک بنگاه اقتصادی با استفاده از امکانات قانونیِ تعاونیها، سازمان و روال کارِ بنگاه اقتصادی را تغییر بدهند و آن بنگاه را در اختیار بگیرند.
🔸 هدف این نوشتهی کوتاه، طرح اجمالیِ رویکردی است که میتواند ــ یا امیدوار است ــ زمینه و انگیزهای برای شرح و بسط و نقد آن در ابعاد گوناگون نظری، سازمانی و حقوقی باشد. هرچند نقطهی عزیمتِ مشخصِ این رویکرد تمرکز بر تحولات چهارسالِ اخیر مبارزهی کارگران هفتتپه بوده است، اما مخاطب آن میتواند هر واحد تولیدیِ دیگری نیز باشد. متن شامل دو بخش است:
1️⃣ خطوط عمدهی این رویکرد، عمدتاً در قالبی توصیفی و تشریحی بهطور بسیار مختصر.
2️⃣ شالودهها و نقاط اتکای آن در دریافتی معین از نقد اقتصاد سیاسیِ مارکسی؛ و از آنجا، چشماندازهای سیاسیِ آن. بخشِ دوم که بهناگزیر زبانی بیشتر «فنی» و نظری خواهد داشت، شالودهی استدلالیِ بخش اول است، اما بخشِ اول، حتی بدون شالودهی استدلالیاش میتواند بهطور مستقل موضوعِ داوری و بحث باشد.
🔹 این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1Eq
#کمال_خسروی
#هفتتپه #مالکیت_جمعی #خودگردانی_کارگری #خصلت_انتقالی #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
مالکیت جمعی، ادارهی شورایی
نوشتهی: کمال خسروی بنگاه در اختیار و تصرف همهی کارکنان است. سازمانِ ادارهی بنگاه، شورایی است. بالاترین و تنها مرجع تصمیمگیری دربارهی سیاستهای جاری و آتیِ بنگاه، شورای عمومیِ کارکنان است که مر…
▫️ مارکس، مارکسیسم و جنبش تعاونی
نوشتهی: برونو جوسا
ترجمهی: تارا بهروزیان
23 اوت 2020
📝توضیح «نقد»: نقد شیوهی تولید سرمایهداری، ایدئولوژی بورژوایی و شیوههای گوناگون مناسبات سلطه و استثمار در جهان امروز بیگمان شالودهی چشماندازی رو بهسوی جامعهای رها از سلطه و استثمار است و در افق نگرشی مبارزهجو و رهاییبخش میتواند و باید بهلحاظ نظری، بدون قدرگرایی و خیالپردازیهای ناکجاآبادی، تصاویر و طرحهای دقیقتری از امکانات و سازوکار چنان جامعهای عرضه کند. این وظیفه، بهویژه در مبارزه با تلاشهای ایدئولوژیک و محافظهکارانهای که بر ناممکنبودن چنین چشماندازی پافشاری دارند، اهمیت بهمراتب بیشتری دارد. در ادامه و همراه با نوشتارهای مربوط به بازاندیشی نظریهی ارزش مارکس، چشماندازهای اجتماعیسازی و تجربههای جنبش شورایی و خودگردانی کارگری در جهان، زنجیرهی تازهای از مقالات پیرامون چشمانداز جامعهی آینده و دیدگاههای گوناگون در این قلمرو را با کلیدواژهی #جامعهی_بدیل عرضه کردهایم و امیدواریم با همیاری نویسندگان و مترجمان علاقهمند، آن را هرچه پربارتر سازیم. بدیهی است ترجمهی این آثار نشانهی موافقت مترجم یا «نقد» با آرای نویسندگان آنها نیست و فقط در راستای آگاهیرسانی پیرامون دیدگاهها و استدلالهای گوناگون و گاه متناقض است.
🔸 مارکس در موارد متعددی با قوت تمام از بنگاههای تعاونی دفاع کرد و بر این عقیده بود که رواج عمومی آنها به شیوهی تولید جدیدی خواهد انجامید. حتی به نظر میرسد که در برهههای متفاوتی از زندگیاش به این اطمینان رسیده بود که سرانجام تعاونیها بهتمامی جایگزین بنگاههای سرمایهداری خواهند شد. لنین نیز جنبش تعاونی را تأیید میکرد و در یک اثر خود به سال 1923 (که تماماً به این موضوع اختصاص داشت) تا آنجا پیش رفت که تعاونی را به طورکامل با سوسیالیسم یکسان دانست. به بیان دقیقتر، او علاوه بر اینکه تعاونی را گام سازمانی مهمی در گذار به سوسیالیسم توصیف میکرد، آشکارا نشان داد که «تعاونی، سوسیالیسم است». با همهی اینها، جنبش تعاونی از زمان کمون پاریس به بعد توجه اندک مارکسیستها را به خود جلب کرده است.
🔸 یک استدلال که قصد داریم در واکاویمان مطرح کنیم آن است که این توجه اندک به جنبش تعاونی دستکم تا حدودی به نوع تعاونیای مربوط میشود که در تاریخ دست بالا را داشته است، یعنی بنگاهی که در آن کارگران «سرمایهدارِ خودشان» هستند، چرا که این نوع از تعاونی بر این دیدگاه صحه میگذارد که نظام تعاونیهای تولیدکننده، شکل اصیل سوسیالیسم نیست.
🔸 اما نظریهی اقتصادی مدرن نشان داده است که تعاونیِ ناب، بنگاه تحت مدیریت کارگران (LMF) وانک است تعاونیهایی که خودْ منابع مالیشان را تأمین نمیکنند و در نتیجه کارگرانشان را نمیتوان واقعاً «سرمایهدار خودشان» دانست. و این ملاحظه استدلالهای مارکسیستهایی را که معتقدند تعاونیها، بنا به همین ماهیتشان، شکل بینابینی میان سرمایهداری و سوسیالیسم هستند رد میکند.
🔸 اما تبعات تأملات بالا چیست؟ هنگامی که روشن میکنیم مارکس تعاونی را شیوهی تولید جدیدی تلقی میکرد که جایگزین سرمایهداری میشود، مارکسیستها دستکم به دو گروه متمایز تقسیم میشوند: کسانی که معتقدند سوسیالیسم در معنای مارکسی آن میبایست با نظامی از بنگاههای خودگردان تعریف شود و کسانی که سوسیالیسم را با اقتصاد دستوری تحت برنامهریزی دولتی یکی میدانند...
🔸 ما با در نظر گرفتن همهی احتیاطهای لازم برای چنین ملاحظاتی بر این باوریم که میتوان استدلال کرد که نظامی کارآمد از تعاونیهای تولیدکننده، نظمی سوسیالیستی است که میتواند در هماهنگی کامل با اندیشه مارکسیستی جایگزین سرمایهداری شود.
🔸 از این رو در این مقاله هدفی دوگانه را دنبال میکنیم: نخست، توجه خوانندگان را به شماری از فرازها در آثار مارکس جلب کنیم که در آنها او به صراحت جنبش تعاونی را ستوده است و از این طریق، این تصور نادرست اما رایج را که مارکس با بازار دشمنی داشت و تعاونی را به عنوان یک شیوهی تولید حتی برای دورهی گذار نمیپذیرفت، رد کنیم؛ دوم، این استدلال را مطرح کنیم که بیتوجهی مداوم مارکسیستها به جنبش تعاونی و نادیده گرفتن فرازهایی از آثار مارکس (و انگلس) که نظامی از تعاونیهای تولیدکننده را یک شیوهی تولید جدید میدانست، میتوان تاحدودی ناشی از تکوین دیرهنگام نظریهی اقتصادی تعاونیهای تولیدکننده دانست.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1G9
#برونو_جوسا #تارا_بهروزیان
#تعاونی #جامعهی_بدیل #خودگردانی_کارگری #سوسیالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: برونو جوسا
ترجمهی: تارا بهروزیان
23 اوت 2020
📝توضیح «نقد»: نقد شیوهی تولید سرمایهداری، ایدئولوژی بورژوایی و شیوههای گوناگون مناسبات سلطه و استثمار در جهان امروز بیگمان شالودهی چشماندازی رو بهسوی جامعهای رها از سلطه و استثمار است و در افق نگرشی مبارزهجو و رهاییبخش میتواند و باید بهلحاظ نظری، بدون قدرگرایی و خیالپردازیهای ناکجاآبادی، تصاویر و طرحهای دقیقتری از امکانات و سازوکار چنان جامعهای عرضه کند. این وظیفه، بهویژه در مبارزه با تلاشهای ایدئولوژیک و محافظهکارانهای که بر ناممکنبودن چنین چشماندازی پافشاری دارند، اهمیت بهمراتب بیشتری دارد. در ادامه و همراه با نوشتارهای مربوط به بازاندیشی نظریهی ارزش مارکس، چشماندازهای اجتماعیسازی و تجربههای جنبش شورایی و خودگردانی کارگری در جهان، زنجیرهی تازهای از مقالات پیرامون چشمانداز جامعهی آینده و دیدگاههای گوناگون در این قلمرو را با کلیدواژهی #جامعهی_بدیل عرضه کردهایم و امیدواریم با همیاری نویسندگان و مترجمان علاقهمند، آن را هرچه پربارتر سازیم. بدیهی است ترجمهی این آثار نشانهی موافقت مترجم یا «نقد» با آرای نویسندگان آنها نیست و فقط در راستای آگاهیرسانی پیرامون دیدگاهها و استدلالهای گوناگون و گاه متناقض است.
🔸 مارکس در موارد متعددی با قوت تمام از بنگاههای تعاونی دفاع کرد و بر این عقیده بود که رواج عمومی آنها به شیوهی تولید جدیدی خواهد انجامید. حتی به نظر میرسد که در برهههای متفاوتی از زندگیاش به این اطمینان رسیده بود که سرانجام تعاونیها بهتمامی جایگزین بنگاههای سرمایهداری خواهند شد. لنین نیز جنبش تعاونی را تأیید میکرد و در یک اثر خود به سال 1923 (که تماماً به این موضوع اختصاص داشت) تا آنجا پیش رفت که تعاونی را به طورکامل با سوسیالیسم یکسان دانست. به بیان دقیقتر، او علاوه بر اینکه تعاونی را گام سازمانی مهمی در گذار به سوسیالیسم توصیف میکرد، آشکارا نشان داد که «تعاونی، سوسیالیسم است». با همهی اینها، جنبش تعاونی از زمان کمون پاریس به بعد توجه اندک مارکسیستها را به خود جلب کرده است.
🔸 یک استدلال که قصد داریم در واکاویمان مطرح کنیم آن است که این توجه اندک به جنبش تعاونی دستکم تا حدودی به نوع تعاونیای مربوط میشود که در تاریخ دست بالا را داشته است، یعنی بنگاهی که در آن کارگران «سرمایهدارِ خودشان» هستند، چرا که این نوع از تعاونی بر این دیدگاه صحه میگذارد که نظام تعاونیهای تولیدکننده، شکل اصیل سوسیالیسم نیست.
🔸 اما نظریهی اقتصادی مدرن نشان داده است که تعاونیِ ناب، بنگاه تحت مدیریت کارگران (LMF) وانک است تعاونیهایی که خودْ منابع مالیشان را تأمین نمیکنند و در نتیجه کارگرانشان را نمیتوان واقعاً «سرمایهدار خودشان» دانست. و این ملاحظه استدلالهای مارکسیستهایی را که معتقدند تعاونیها، بنا به همین ماهیتشان، شکل بینابینی میان سرمایهداری و سوسیالیسم هستند رد میکند.
🔸 اما تبعات تأملات بالا چیست؟ هنگامی که روشن میکنیم مارکس تعاونی را شیوهی تولید جدیدی تلقی میکرد که جایگزین سرمایهداری میشود، مارکسیستها دستکم به دو گروه متمایز تقسیم میشوند: کسانی که معتقدند سوسیالیسم در معنای مارکسی آن میبایست با نظامی از بنگاههای خودگردان تعریف شود و کسانی که سوسیالیسم را با اقتصاد دستوری تحت برنامهریزی دولتی یکی میدانند...
🔸 ما با در نظر گرفتن همهی احتیاطهای لازم برای چنین ملاحظاتی بر این باوریم که میتوان استدلال کرد که نظامی کارآمد از تعاونیهای تولیدکننده، نظمی سوسیالیستی است که میتواند در هماهنگی کامل با اندیشه مارکسیستی جایگزین سرمایهداری شود.
🔸 از این رو در این مقاله هدفی دوگانه را دنبال میکنیم: نخست، توجه خوانندگان را به شماری از فرازها در آثار مارکس جلب کنیم که در آنها او به صراحت جنبش تعاونی را ستوده است و از این طریق، این تصور نادرست اما رایج را که مارکس با بازار دشمنی داشت و تعاونی را به عنوان یک شیوهی تولید حتی برای دورهی گذار نمیپذیرفت، رد کنیم؛ دوم، این استدلال را مطرح کنیم که بیتوجهی مداوم مارکسیستها به جنبش تعاونی و نادیده گرفتن فرازهایی از آثار مارکس (و انگلس) که نظامی از تعاونیهای تولیدکننده را یک شیوهی تولید جدید میدانست، میتوان تاحدودی ناشی از تکوین دیرهنگام نظریهی اقتصادی تعاونیهای تولیدکننده دانست.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1G9
#برونو_جوسا #تارا_بهروزیان
#تعاونی #جامعهی_بدیل #خودگردانی_کارگری #سوسیالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
مارکس، مارکسیسم و جنبش تعاونی
نوشتهی: برونو جوسا ترجمهی: تارا بهروزیان اما برای اقتصاد سیاسیِ کار، پیروزی بهمراتب عظیمتری بر اقتصاد سیاسی مالکیت در راه بود. ما از جنبش تعاونی سخن میگوییم، بهویژه از کارخانههای تعاونی که ب…
▫️ کمیابی و قلمرو آزادی
نوشتهی: مایکل لبوویتز
ترجمهی: دلشاد عبادی
۱۴ آوریل ۲۰۲۱
🔸 مارکس به صورت خلاصه، سرمایهداری را «کلیتی بهمپیوسته» درک میکرد که دائماً درگیر فرآیند تجدیدحیات است، فرآیندی که محصولات مادی و مناسبات اجتماعی را تولید و بازتولید میکند و خود این محصولات و مناسبات نیز پیششرطها و پیشفرضهای تولید هستند. «این شرایط همچون این مناسبات، از سویی پیشفرضهای فرآیند تولید سرمایهداریاند و از سوی دیگر نتایج و مخلوقات آن؛ آنها توأمان از سوی این نظام تولید و بازتولید میشوند». سرمایهداری در قامت نظامی انداموار بهشکلی خودانگیخته مناسبات تولید سرمایهداری را بازتولید میکند (یعنی از سویی سرمایهدار و از سوی دیگر کارگر مزدی) ــ یعنی، مقدمههای ضروری خود را باتولید میکند.
🔸 مسلماً نظامی انداموار یکباره از آسمان نازل نمیشود: «نیروهای بارآور و مناسبات تولیدِ جدید نه از عدم زاده میشوند، نه از آسمان به زمین میافتند و نه از زهدان ایدهی خودمدار پدید میآیند؛ آنها در چارچوب تکامل تولیدِ موجود و در متن روابط مالکیتِ میراثی و سنتی و نیز در رودررویی متضاد با آنها شکل میگیرند». بنابراین، پیش از آنکه این نظام جدید قادر شود مقدمههای خود را تولید کند، با یک فرایند توسعه، فرایند تکوین سروکار داریم: «تکوین یافتن به این کلیت، یکی از وجوه وجودی این فرآیند و نیز تکامل آن است».
🔸 «تکامل همهجانبهی فرد» تحفهای آسمانی که بر ما نازل شود نیست. برای فهم جامعهی تولیدکنندگان همبسته میبایست تشخیص دهیم که توسعهی انسانی نیازمندِ پراتیک است، آنهم پراتیک مداوم. مارکس با آغاز از مفصلبندیاش از مفهومِ پراتیک انقلابی ــ «انطباقِ تغییر شرایط و تغییر فعالیت انسانی یا تغییرِ خود» ــ همواره تأکید میکرد که افراد از رهگذر فعالیتشان و توأمان با تغییر شرایطْ خود نیز تغییر میکنند. خلاصه اینکه ما از رهگذر پراتیکمان خود را تکامل میبخشیم و محصول تمامی فعالیتهایمان هستیم ــ محصول تمامی مبارزاتمان (یا فقدان آنها)، محصول تمامی مناسباتی که ذیل آنها تولید کرده و با یکدیگر تعامل داریم. خلاصه اینکه در هر فعالیت انسانی شاهد یک محصول مشترک هستیم ــ تغییر توأمانِ ابژهی کار و خودِ کارگر.
🔸اما این جامعهی جدید بهمنظور بازتولید خود نیازمند چه اندامهایی است؟ پیشفرضِ جامعهی تولیدکنندگان همبسته وجود مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید، تولید اجتماعیِ سازماندهیشده توسط کارگران و جامعهای همبسته است که در آن تولید در راستای اهداف و نیازهای مشترک صورت میگیرد. بااینهمه، در غیاب سازوکاری واقعی که این ترکیب مشخص از تولید، توزیع و مصرف از طریق آن تحقق یابد، تمامی این موارد صرفاً در حد یک چشمانداز باقی میماند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-28i
#مایکل_لبوویتز #دلشاد_عبادی
#جامعهی_بدیل #خودگردانی_کارگری #سوسیالیسم
#نقد_برنامه_گوتا
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: مایکل لبوویتز
ترجمهی: دلشاد عبادی
۱۴ آوریل ۲۰۲۱
🔸 مارکس به صورت خلاصه، سرمایهداری را «کلیتی بهمپیوسته» درک میکرد که دائماً درگیر فرآیند تجدیدحیات است، فرآیندی که محصولات مادی و مناسبات اجتماعی را تولید و بازتولید میکند و خود این محصولات و مناسبات نیز پیششرطها و پیشفرضهای تولید هستند. «این شرایط همچون این مناسبات، از سویی پیشفرضهای فرآیند تولید سرمایهداریاند و از سوی دیگر نتایج و مخلوقات آن؛ آنها توأمان از سوی این نظام تولید و بازتولید میشوند». سرمایهداری در قامت نظامی انداموار بهشکلی خودانگیخته مناسبات تولید سرمایهداری را بازتولید میکند (یعنی از سویی سرمایهدار و از سوی دیگر کارگر مزدی) ــ یعنی، مقدمههای ضروری خود را باتولید میکند.
🔸 مسلماً نظامی انداموار یکباره از آسمان نازل نمیشود: «نیروهای بارآور و مناسبات تولیدِ جدید نه از عدم زاده میشوند، نه از آسمان به زمین میافتند و نه از زهدان ایدهی خودمدار پدید میآیند؛ آنها در چارچوب تکامل تولیدِ موجود و در متن روابط مالکیتِ میراثی و سنتی و نیز در رودررویی متضاد با آنها شکل میگیرند». بنابراین، پیش از آنکه این نظام جدید قادر شود مقدمههای خود را تولید کند، با یک فرایند توسعه، فرایند تکوین سروکار داریم: «تکوین یافتن به این کلیت، یکی از وجوه وجودی این فرآیند و نیز تکامل آن است».
🔸 «تکامل همهجانبهی فرد» تحفهای آسمانی که بر ما نازل شود نیست. برای فهم جامعهی تولیدکنندگان همبسته میبایست تشخیص دهیم که توسعهی انسانی نیازمندِ پراتیک است، آنهم پراتیک مداوم. مارکس با آغاز از مفصلبندیاش از مفهومِ پراتیک انقلابی ــ «انطباقِ تغییر شرایط و تغییر فعالیت انسانی یا تغییرِ خود» ــ همواره تأکید میکرد که افراد از رهگذر فعالیتشان و توأمان با تغییر شرایطْ خود نیز تغییر میکنند. خلاصه اینکه ما از رهگذر پراتیکمان خود را تکامل میبخشیم و محصول تمامی فعالیتهایمان هستیم ــ محصول تمامی مبارزاتمان (یا فقدان آنها)، محصول تمامی مناسباتی که ذیل آنها تولید کرده و با یکدیگر تعامل داریم. خلاصه اینکه در هر فعالیت انسانی شاهد یک محصول مشترک هستیم ــ تغییر توأمانِ ابژهی کار و خودِ کارگر.
🔸اما این جامعهی جدید بهمنظور بازتولید خود نیازمند چه اندامهایی است؟ پیشفرضِ جامعهی تولیدکنندگان همبسته وجود مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید، تولید اجتماعیِ سازماندهیشده توسط کارگران و جامعهای همبسته است که در آن تولید در راستای اهداف و نیازهای مشترک صورت میگیرد. بااینهمه، در غیاب سازوکاری واقعی که این ترکیب مشخص از تولید، توزیع و مصرف از طریق آن تحقق یابد، تمامی این موارد صرفاً در حد یک چشمانداز باقی میماند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-28i
#مایکل_لبوویتز #دلشاد_عبادی
#جامعهی_بدیل #خودگردانی_کارگری #سوسیالیسم
#نقد_برنامه_گوتا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
کمیابی و قلمرو آزادی
نوشتهی: مایکل لبوویتز ترجمهی: دلشاد عبادی لنین منبع مستقیم این برداشت از دو مرحله و اصول مشخصاً «سوسیالیستی» بود. لنین با ارجاع به تمایز مارکس در نقد برنامهی گوتا بین جامعهی جدید در ابتدای پیدا…
🔹 نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ اداره شورایی در ایران: از ایده تا واقعیت تاریخی
▫️ دو دیدگاه: «سرکوب» و «ضعف درونماندگار»
بررسی تاریخی تجربه شکلگیری خودگردانی شورایی
در کارخانههای ایران (دهه ۵۰ شمسی) - بخش دوم
نوشتهی: امیرحسین سعادت
6 ژوئیه 2021
🔸 پرداختن به علل افول شوراها در فضای پس از ۱۳۵۸ هرچند از دایرهی زمانی مدنظر پژوهش ما تا حدی بیرون خواهد رفت اما نظر به برآوردِ مناسباتِ درونماندگارِ شوراهای کارگری که زمینههایی را (از جهت شرایط سرمایهداری در ایران، دولت، مناسبات کار، و توش و توان بدنهی کارگری در مطالبهگری) به هنگام سربرآوردن طی کرده بودند، کمک میکنند تا به اعتبار آن، بخشی از ماهیت شوراهای شکلگرفته به میانجی «بحران» (چه به اعتبار سرکوب باشد و چه دیگر دلایل) بر ما پدیدار شود. بحرانِ حامل یک پدیدهی اجتماعی، از آن دست لحظاتی ست که دیالکتیکِ درون آن خود را مینمایاند و چگونگی بروز و ظهور ذاتی در یک نمود روشن میشود.
🔸 در ارتباط با ارزیابی تجربهی ادارهی شورایی کارگری در ایران، به ویژه از حیث تمرکز بر چرایی افول آن، همچنانکه در فرازهایی از قسمت های قبل آمد، دو رویکرد وجود دارد که در یکی بر مؤلفهی «سرکوب حاکمیت» تأکید میشود و در دیگری بر «ضعفهای درونماندگار جنبشی-سرمایهداری ضعیف». اهمیت تحلیل این دو رویکرد از آنجایی است که در بیشتر مواقع این دو رویکرد از یکدیگر برداشتِ یک دیگری کاملا متضاد بهدست میدهند که بیشتر از سنجش امر واقع راه به دو بینش ایدئولوژیک میبرد که در بیانِ تأکید گذارنده بر مؤلفهی سرکوب به شکل دوگانهی «یا شورایی یا سوسیال-دموکراسی سرمایهدارانه» جلوه میکند و در بیانِ تأکید گذارنده بر «ضعفهای درونماندگار» به شکل دوگانهی «یا رادیکالیسمِ رمانتیکی یا ریشهنگری عقلانی».
🔸 با درنظر گرفتن اینکه سطح مداخلهی کارگران در ادارهی واحد اقتصادی تابعی از مبارزهی طبقاتی است، مسئله عبارت از قضاوت دربارهی درستی طرح شدن ایدهی ادارهی شورایی کارگری در اول انقلاب نیست؛ حتی مسأله بر سر فهم «شرایط امکان» طرح ایدهی ادارهی شورایی هم نیست (زیرا میتوان فهرستی از عواملِ از «فضای باز سیاسی» تا «تبلیغات گروههای چپ» را به صورت پیشینی ردیف کرد)؛ مسأله بر سر نشان دادن چگونگی جریان یافتنِ دیالکتیک وجودی تضاد طبقاتی میان کار و سرمایه در هنگامهی بحرانی به نام انقلاب در ایران ۱۳۵۷ در هیأت و نمودِ تضاد میان شوراها و حاکمیت است.
🔸 تجربهی ادارهی شورایی کارخانهها در ابتدای انقلاب ایران، نظر به زمینههای سیاسی-اجتماعی بار بر حوزهی کار، بعید بود که برای مدت زمانِ زیادی بتواند به گونهای موفقیت آمیز تحقق پیدا کند. به این ترتیب اهمیت مؤلفهی «تداوم طبقهمندی کارگران به میانجی تشکلیابیها و مبارزات مستمر صنفی-سیاسی» به این برمیگردد که از حیث سیاسی لزومِ واقع شدن در فضای یک تجربهی همگرایی (نظیر ادارهی شورایی) نمیتواند ظرف مدت زمانی کم، سوژههای سیاسیای را به بار بیاورد که آنچنان خویش را خطابِ این فضای جدید ببینند که در تحقق نیافتنِ ایدهی مدنظر، بتوان عمدهی عاملیت را از آن «سرکوب حاکمیتی» دانست. اما تحقق دموکراسی مستقیم از خلال ایدهی ادارهی شورایی، بیش از فراروی از سدی به نامِ «سرکوب حاکمیتی» نیازمند «ملکهی ذهن شدن مؤلفههای زیستِ مشارکتی در جریان تمرینِ مکرر پیگیری منافع جمعی از مسیرِ هویتیابی جمعی طبقاتی است» و اگرچه نقش پُررنگ/کم رنگ حاکمیت در سیالیت/راکدی بالندگی تجربهی سیاستورزی جمعی مردم را مطلقا نمیشود نادیده گرفت، اما صورتبندی مسأله به گونهای که هر شکلی از تمرین و تحققیابی ایدهی ادارهی شورایی را در گرو ستیز با دولت میبیند، سقطِ دیالکتیک جزء و کل از طریق کلنگریِ عاری از تکینگیهاست.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2mc
#امیرحسین_سعادت
#ادارهی_شورایی
#جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری #آصف_بیات #سعید_رهنما
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ اداره شورایی در ایران: از ایده تا واقعیت تاریخی
▫️ دو دیدگاه: «سرکوب» و «ضعف درونماندگار»
بررسی تاریخی تجربه شکلگیری خودگردانی شورایی
در کارخانههای ایران (دهه ۵۰ شمسی) - بخش دوم
نوشتهی: امیرحسین سعادت
6 ژوئیه 2021
🔸 پرداختن به علل افول شوراها در فضای پس از ۱۳۵۸ هرچند از دایرهی زمانی مدنظر پژوهش ما تا حدی بیرون خواهد رفت اما نظر به برآوردِ مناسباتِ درونماندگارِ شوراهای کارگری که زمینههایی را (از جهت شرایط سرمایهداری در ایران، دولت، مناسبات کار، و توش و توان بدنهی کارگری در مطالبهگری) به هنگام سربرآوردن طی کرده بودند، کمک میکنند تا به اعتبار آن، بخشی از ماهیت شوراهای شکلگرفته به میانجی «بحران» (چه به اعتبار سرکوب باشد و چه دیگر دلایل) بر ما پدیدار شود. بحرانِ حامل یک پدیدهی اجتماعی، از آن دست لحظاتی ست که دیالکتیکِ درون آن خود را مینمایاند و چگونگی بروز و ظهور ذاتی در یک نمود روشن میشود.
🔸 در ارتباط با ارزیابی تجربهی ادارهی شورایی کارگری در ایران، به ویژه از حیث تمرکز بر چرایی افول آن، همچنانکه در فرازهایی از قسمت های قبل آمد، دو رویکرد وجود دارد که در یکی بر مؤلفهی «سرکوب حاکمیت» تأکید میشود و در دیگری بر «ضعفهای درونماندگار جنبشی-سرمایهداری ضعیف». اهمیت تحلیل این دو رویکرد از آنجایی است که در بیشتر مواقع این دو رویکرد از یکدیگر برداشتِ یک دیگری کاملا متضاد بهدست میدهند که بیشتر از سنجش امر واقع راه به دو بینش ایدئولوژیک میبرد که در بیانِ تأکید گذارنده بر مؤلفهی سرکوب به شکل دوگانهی «یا شورایی یا سوسیال-دموکراسی سرمایهدارانه» جلوه میکند و در بیانِ تأکید گذارنده بر «ضعفهای درونماندگار» به شکل دوگانهی «یا رادیکالیسمِ رمانتیکی یا ریشهنگری عقلانی».
🔸 با درنظر گرفتن اینکه سطح مداخلهی کارگران در ادارهی واحد اقتصادی تابعی از مبارزهی طبقاتی است، مسئله عبارت از قضاوت دربارهی درستی طرح شدن ایدهی ادارهی شورایی کارگری در اول انقلاب نیست؛ حتی مسأله بر سر فهم «شرایط امکان» طرح ایدهی ادارهی شورایی هم نیست (زیرا میتوان فهرستی از عواملِ از «فضای باز سیاسی» تا «تبلیغات گروههای چپ» را به صورت پیشینی ردیف کرد)؛ مسأله بر سر نشان دادن چگونگی جریان یافتنِ دیالکتیک وجودی تضاد طبقاتی میان کار و سرمایه در هنگامهی بحرانی به نام انقلاب در ایران ۱۳۵۷ در هیأت و نمودِ تضاد میان شوراها و حاکمیت است.
🔸 تجربهی ادارهی شورایی کارخانهها در ابتدای انقلاب ایران، نظر به زمینههای سیاسی-اجتماعی بار بر حوزهی کار، بعید بود که برای مدت زمانِ زیادی بتواند به گونهای موفقیت آمیز تحقق پیدا کند. به این ترتیب اهمیت مؤلفهی «تداوم طبقهمندی کارگران به میانجی تشکلیابیها و مبارزات مستمر صنفی-سیاسی» به این برمیگردد که از حیث سیاسی لزومِ واقع شدن در فضای یک تجربهی همگرایی (نظیر ادارهی شورایی) نمیتواند ظرف مدت زمانی کم، سوژههای سیاسیای را به بار بیاورد که آنچنان خویش را خطابِ این فضای جدید ببینند که در تحقق نیافتنِ ایدهی مدنظر، بتوان عمدهی عاملیت را از آن «سرکوب حاکمیتی» دانست. اما تحقق دموکراسی مستقیم از خلال ایدهی ادارهی شورایی، بیش از فراروی از سدی به نامِ «سرکوب حاکمیتی» نیازمند «ملکهی ذهن شدن مؤلفههای زیستِ مشارکتی در جریان تمرینِ مکرر پیگیری منافع جمعی از مسیرِ هویتیابی جمعی طبقاتی است» و اگرچه نقش پُررنگ/کم رنگ حاکمیت در سیالیت/راکدی بالندگی تجربهی سیاستورزی جمعی مردم را مطلقا نمیشود نادیده گرفت، اما صورتبندی مسأله به گونهای که هر شکلی از تمرین و تحققیابی ایدهی ادارهی شورایی را در گرو ستیز با دولت میبیند، سقطِ دیالکتیک جزء و کل از طریق کلنگریِ عاری از تکینگیهاست.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2mc
#امیرحسین_سعادت
#ادارهی_شورایی
#جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری #آصف_بیات #سعید_رهنما
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
دو دیدگاه: «سرکوب» و «ضعف درونماندگار»
اداره شورایی در ایران: از ایده تا واقعیت تاریخی – بخش دوم نوشتهی: امیرحسین سعادت در این مقاله بر آن بودیم تا تجربهی شکلگیری و فعالیت شوراهای کارگری ایران به ویژه در حد فاصل سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ …