▫️ ارزش، سوسیالیسم و پیشداوری
نوشتهی: کمال خسروی
8 آوریل 2018
موضوع این یادداشت دریافت و برداشتی از ارزش در نظریهی ارزشِ مارکس است که برای «قانون ارزش» نقشی تنظیمکننده در جامعهی سوسیالیستی ــ دستکم در سپهر مبادله و توزیع ــ قائل است و برای انتساب این دریافت و برداشت به مارکس، به نوشتهای از او، معروف به «نقد برنامهی گوتا»، استناد میکند.
«...اگر ما بپذیریم که کار در معنای فراتاریخیاش، سرچشمهی منحصر به فردِ ثروت به مثابه ثروت نیست، آنگاه این گزاره که «کار سرچشمهی همهی ثروتها نیست» و منظور از ثروت، هر ثروت مشخصی در هر زمان و مکان مشخصی است، بدیهی خواهد بود. بنابراین صورتبندی جملهی اصلی، اگرچه بهلحاظ دستوری و منطقی، یک قضیهی کلیه نیست و به این اعتبار، دلالت شناختشناسانهی یک قضیهی کلیه را ندارد، اما بهلحاظ جایگاه هستیشناختیِ کار و ثروت، دلالتی چنان عام دارد که از فحوای آن قضیهی کلیه میتواند استنتاج شود.
تأمل و توقف ما بر این جمله و این نکته ــ هرچند بطور اجتنابناپذیر همچون بحثی در تأویل و تفسیر ترجمه بهنظر میآید ــ از آنروست که این تأکید به درک و برداشتی فراتاریخی از ماهیت کار و ثروت، که میتواند مبنای یگانهدانستنِ کار با کار مجرد، و ثروت با ارزش شود، موضوع اصلی و کلیدی این نوشتهی مارکس است...»
متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-d1
#کمال_خسروی #مارکس #نقد_برنامه_گوتا #نظریه_ارزش
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: کمال خسروی
8 آوریل 2018
موضوع این یادداشت دریافت و برداشتی از ارزش در نظریهی ارزشِ مارکس است که برای «قانون ارزش» نقشی تنظیمکننده در جامعهی سوسیالیستی ــ دستکم در سپهر مبادله و توزیع ــ قائل است و برای انتساب این دریافت و برداشت به مارکس، به نوشتهای از او، معروف به «نقد برنامهی گوتا»، استناد میکند.
«...اگر ما بپذیریم که کار در معنای فراتاریخیاش، سرچشمهی منحصر به فردِ ثروت به مثابه ثروت نیست، آنگاه این گزاره که «کار سرچشمهی همهی ثروتها نیست» و منظور از ثروت، هر ثروت مشخصی در هر زمان و مکان مشخصی است، بدیهی خواهد بود. بنابراین صورتبندی جملهی اصلی، اگرچه بهلحاظ دستوری و منطقی، یک قضیهی کلیه نیست و به این اعتبار، دلالت شناختشناسانهی یک قضیهی کلیه را ندارد، اما بهلحاظ جایگاه هستیشناختیِ کار و ثروت، دلالتی چنان عام دارد که از فحوای آن قضیهی کلیه میتواند استنتاج شود.
تأمل و توقف ما بر این جمله و این نکته ــ هرچند بطور اجتنابناپذیر همچون بحثی در تأویل و تفسیر ترجمه بهنظر میآید ــ از آنروست که این تأکید به درک و برداشتی فراتاریخی از ماهیت کار و ثروت، که میتواند مبنای یگانهدانستنِ کار با کار مجرد، و ثروت با ارزش شود، موضوع اصلی و کلیدی این نوشتهی مارکس است...»
متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-d1
#کمال_خسروی #مارکس #نقد_برنامه_گوتا #نظریه_ارزش
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
ارزش، سوسیالیسم و پیشداوری
نوشتهی: کمال خسروی اگر ما بپذیریم که کار در معنای فراتاریخیاش، سرچشمهی منحصر به فردِ ثروت به مثابه ثروت نیست، آنگاه این گزاره که «کار سرچشمهی همهی ثروتها نیست» و منظور از ثروت، هر ثروت مشخصی …
▫️کنکاشی حول مبادله، ارزش و قانون ارزش در جامعهی بدیل
"درک ما از نقد برنامهی گوتا"
☑️ یادداشت دریافتی
نوشتهی: راوی
22 آوریل 2018
اصل صحبت ما بر سر حاکم بودن قانون ارزش در دوران گذار نیست و مسلم است که در پرتو حاکمیت روابط سوسیالیستی تولید و الغای کار استثماری در روند تولید این قانون با خصلتی میرا و زوالی فقط کارکرد مشخصی در روند مبادله بازی کرده و هویت انسانها در روند کار و زندگی در زیر و روبنای جامعه با آن شکل نمیگیرد… مقولهای میتواند وجود داشته باشد ولی حاکم نبوده و نقشی تبعی بازی کند… در صورتی که اصل صحبت و مناقشهی ما اینجا وجود یا عدم وجود این مقوله از بیخ و بن از روز اول دوران گذار است و بهتر است تمرکز سخن بر سر پاسخگوئی به این مسئله باقی بماند تا به بیراهه نرفته و بر سر صورت مسئله ای که مسئلهی ما نیست اتلاف وقت نکنیم.
متن کامل یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-dT
#راوی
#مارکس #نقد_برنامه_گوتا #نظریه_ارزش #کمال_خسروی
👇🏽
🖋@naghd_com
"درک ما از نقد برنامهی گوتا"
☑️ یادداشت دریافتی
نوشتهی: راوی
22 آوریل 2018
اصل صحبت ما بر سر حاکم بودن قانون ارزش در دوران گذار نیست و مسلم است که در پرتو حاکمیت روابط سوسیالیستی تولید و الغای کار استثماری در روند تولید این قانون با خصلتی میرا و زوالی فقط کارکرد مشخصی در روند مبادله بازی کرده و هویت انسانها در روند کار و زندگی در زیر و روبنای جامعه با آن شکل نمیگیرد… مقولهای میتواند وجود داشته باشد ولی حاکم نبوده و نقشی تبعی بازی کند… در صورتی که اصل صحبت و مناقشهی ما اینجا وجود یا عدم وجود این مقوله از بیخ و بن از روز اول دوران گذار است و بهتر است تمرکز سخن بر سر پاسخگوئی به این مسئله باقی بماند تا به بیراهه نرفته و بر سر صورت مسئله ای که مسئلهی ما نیست اتلاف وقت نکنیم.
متن کامل یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-dT
#راوی
#مارکس #نقد_برنامه_گوتا #نظریه_ارزش #کمال_خسروی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
کنکاشی حول مبادله، ارزش و قانون ارزش در جامعهی بدیل
نوشتهی: راوی رابطهی کالائی و قانون ارزش کارکرد عامی دارد که قدمتش برابر با شکلگیری امر مبادله بصورت رابطهای تثبیت شده در تاریخ اجتماعی ماست… هر گاه در این رابطه ارزش مصرف مازادی بر نیاز ت…
▫️ کمیابی و قلمرو آزادی
نوشتهی: مایکل لبوویتز
ترجمهی: دلشاد عبادی
۱۴ آوریل ۲۰۲۱
🔸 مارکس به صورت خلاصه، سرمایهداری را «کلیتی بهمپیوسته» درک میکرد که دائماً درگیر فرآیند تجدیدحیات است، فرآیندی که محصولات مادی و مناسبات اجتماعی را تولید و بازتولید میکند و خود این محصولات و مناسبات نیز پیششرطها و پیشفرضهای تولید هستند. «این شرایط همچون این مناسبات، از سویی پیشفرضهای فرآیند تولید سرمایهداریاند و از سوی دیگر نتایج و مخلوقات آن؛ آنها توأمان از سوی این نظام تولید و بازتولید میشوند». سرمایهداری در قامت نظامی انداموار بهشکلی خودانگیخته مناسبات تولید سرمایهداری را بازتولید میکند (یعنی از سویی سرمایهدار و از سوی دیگر کارگر مزدی) ــ یعنی، مقدمههای ضروری خود را باتولید میکند.
🔸 مسلماً نظامی انداموار یکباره از آسمان نازل نمیشود: «نیروهای بارآور و مناسبات تولیدِ جدید نه از عدم زاده میشوند، نه از آسمان به زمین میافتند و نه از زهدان ایدهی خودمدار پدید میآیند؛ آنها در چارچوب تکامل تولیدِ موجود و در متن روابط مالکیتِ میراثی و سنتی و نیز در رودررویی متضاد با آنها شکل میگیرند». بنابراین، پیش از آنکه این نظام جدید قادر شود مقدمههای خود را تولید کند، با یک فرایند توسعه، فرایند تکوین سروکار داریم: «تکوین یافتن به این کلیت، یکی از وجوه وجودی این فرآیند و نیز تکامل آن است».
🔸 «تکامل همهجانبهی فرد» تحفهای آسمانی که بر ما نازل شود نیست. برای فهم جامعهی تولیدکنندگان همبسته میبایست تشخیص دهیم که توسعهی انسانی نیازمندِ پراتیک است، آنهم پراتیک مداوم. مارکس با آغاز از مفصلبندیاش از مفهومِ پراتیک انقلابی ــ «انطباقِ تغییر شرایط و تغییر فعالیت انسانی یا تغییرِ خود» ــ همواره تأکید میکرد که افراد از رهگذر فعالیتشان و توأمان با تغییر شرایطْ خود نیز تغییر میکنند. خلاصه اینکه ما از رهگذر پراتیکمان خود را تکامل میبخشیم و محصول تمامی فعالیتهایمان هستیم ــ محصول تمامی مبارزاتمان (یا فقدان آنها)، محصول تمامی مناسباتی که ذیل آنها تولید کرده و با یکدیگر تعامل داریم. خلاصه اینکه در هر فعالیت انسانی شاهد یک محصول مشترک هستیم ــ تغییر توأمانِ ابژهی کار و خودِ کارگر.
🔸اما این جامعهی جدید بهمنظور بازتولید خود نیازمند چه اندامهایی است؟ پیشفرضِ جامعهی تولیدکنندگان همبسته وجود مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید، تولید اجتماعیِ سازماندهیشده توسط کارگران و جامعهای همبسته است که در آن تولید در راستای اهداف و نیازهای مشترک صورت میگیرد. بااینهمه، در غیاب سازوکاری واقعی که این ترکیب مشخص از تولید، توزیع و مصرف از طریق آن تحقق یابد، تمامی این موارد صرفاً در حد یک چشمانداز باقی میماند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-28i
#مایکل_لبوویتز #دلشاد_عبادی
#جامعهی_بدیل #خودگردانی_کارگری #سوسیالیسم
#نقد_برنامه_گوتا
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: مایکل لبوویتز
ترجمهی: دلشاد عبادی
۱۴ آوریل ۲۰۲۱
🔸 مارکس به صورت خلاصه، سرمایهداری را «کلیتی بهمپیوسته» درک میکرد که دائماً درگیر فرآیند تجدیدحیات است، فرآیندی که محصولات مادی و مناسبات اجتماعی را تولید و بازتولید میکند و خود این محصولات و مناسبات نیز پیششرطها و پیشفرضهای تولید هستند. «این شرایط همچون این مناسبات، از سویی پیشفرضهای فرآیند تولید سرمایهداریاند و از سوی دیگر نتایج و مخلوقات آن؛ آنها توأمان از سوی این نظام تولید و بازتولید میشوند». سرمایهداری در قامت نظامی انداموار بهشکلی خودانگیخته مناسبات تولید سرمایهداری را بازتولید میکند (یعنی از سویی سرمایهدار و از سوی دیگر کارگر مزدی) ــ یعنی، مقدمههای ضروری خود را باتولید میکند.
🔸 مسلماً نظامی انداموار یکباره از آسمان نازل نمیشود: «نیروهای بارآور و مناسبات تولیدِ جدید نه از عدم زاده میشوند، نه از آسمان به زمین میافتند و نه از زهدان ایدهی خودمدار پدید میآیند؛ آنها در چارچوب تکامل تولیدِ موجود و در متن روابط مالکیتِ میراثی و سنتی و نیز در رودررویی متضاد با آنها شکل میگیرند». بنابراین، پیش از آنکه این نظام جدید قادر شود مقدمههای خود را تولید کند، با یک فرایند توسعه، فرایند تکوین سروکار داریم: «تکوین یافتن به این کلیت، یکی از وجوه وجودی این فرآیند و نیز تکامل آن است».
🔸 «تکامل همهجانبهی فرد» تحفهای آسمانی که بر ما نازل شود نیست. برای فهم جامعهی تولیدکنندگان همبسته میبایست تشخیص دهیم که توسعهی انسانی نیازمندِ پراتیک است، آنهم پراتیک مداوم. مارکس با آغاز از مفصلبندیاش از مفهومِ پراتیک انقلابی ــ «انطباقِ تغییر شرایط و تغییر فعالیت انسانی یا تغییرِ خود» ــ همواره تأکید میکرد که افراد از رهگذر فعالیتشان و توأمان با تغییر شرایطْ خود نیز تغییر میکنند. خلاصه اینکه ما از رهگذر پراتیکمان خود را تکامل میبخشیم و محصول تمامی فعالیتهایمان هستیم ــ محصول تمامی مبارزاتمان (یا فقدان آنها)، محصول تمامی مناسباتی که ذیل آنها تولید کرده و با یکدیگر تعامل داریم. خلاصه اینکه در هر فعالیت انسانی شاهد یک محصول مشترک هستیم ــ تغییر توأمانِ ابژهی کار و خودِ کارگر.
🔸اما این جامعهی جدید بهمنظور بازتولید خود نیازمند چه اندامهایی است؟ پیشفرضِ جامعهی تولیدکنندگان همبسته وجود مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید، تولید اجتماعیِ سازماندهیشده توسط کارگران و جامعهای همبسته است که در آن تولید در راستای اهداف و نیازهای مشترک صورت میگیرد. بااینهمه، در غیاب سازوکاری واقعی که این ترکیب مشخص از تولید، توزیع و مصرف از طریق آن تحقق یابد، تمامی این موارد صرفاً در حد یک چشمانداز باقی میماند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-28i
#مایکل_لبوویتز #دلشاد_عبادی
#جامعهی_بدیل #خودگردانی_کارگری #سوسیالیسم
#نقد_برنامه_گوتا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
کمیابی و قلمرو آزادی
نوشتهی: مایکل لبوویتز ترجمهی: دلشاد عبادی لنین منبع مستقیم این برداشت از دو مرحله و اصول مشخصاً «سوسیالیستی» بود. لنین با ارجاع به تمایز مارکس در نقد برنامهی گوتا بین جامعهی جدید در ابتدای پیدا…