نقد
3.35K subscribers
200 photos
17 files
791 links
نقد اقتصاد سیاسی- نقد بتوارگی- نقد ایدئولوژی

بهترین، انقلابی‌ترین و نبوغ‌آمیزترین نظریه، بدون پیوند اندام‌وار با نبض، متن و کنشگران یک جنبش اجتماعی و سیاسیِ واقعی، به‌طور بلاواسطه، هیچ هوده‌ای ندارد.

www.naghd.com

Naghd.site@gmail.com
Download Telegram
🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ بحران‌ پروژه‌ی اروپایی در هزاره‌ی سوم

10 ژوئن 2024

نوشته‌ی: آندره‌آ فوماگاللی
ترجمه‌ی: ساسان صدقی‌نیا

🔸 زمان کمی تا انتخابات پارلمان اروپایی که در اوایل ژوئن برگزار می‌شود مانده است. [این یادداشت پیش از برگزاری انتخابات اخیر پارلمان اروپا نوشته شده است. م] با این حال موضوع سرنوشت و آینده‌ی اروپا در مرکز بحث‌های سیاسی قرار ندارد. با این همه، بادهای بحران که با بادهای جنگ در خاورمیانه و شرق تشدید می‌شود، هرگز تا این حد قدرت‌مند نبوده است. هرگز احساس ناتوانی و تعصبات سیاسیِ ناسیونالیستی تا این حد قدرت‌مند نبوده است.

🔸 به‌صورت کلی وزن اقتصادی اروپا هم‌چنان دارای اهمیت اما رو به کاهش است. در سطح جهانی، بیش‌ترین سهم تولید ناخالص داخلی در اختیار آمریکا با 25 درصد و پس از آن چین با 18 درصد است. با فاصله‌ای دورتر از این دو، دولت‌های هند و ژاپن با 4 درصد قرار دارند. سهم 27 کشور اروپایی با ۹/۱۶ درصد در جایگاه سوم است (به استثنای بریتانیا با 3 درصد) اما اخیراً چین از آن پیشی گرفته است. بین سهم کل تولید ناخالص داخلی کشورهای غربیِ شمال جهانی (اروپا، آمریکای شمالی، ژاپن) با 43 درصد در مقایسه با سهم کشورهای بلوک بریکس با 29 درصد شکافی وجود دارد که هر سال یک درصد از این شکاف کاسته می‌شود.

🔸 از نقطه نظر پولی، پی‌گیری این سیاست‌ها در اتحادیه‌ی اروپا شکاف‌های ناسیونالیستی را در قاره‌ی کهن افزایش داده و منجر به از دست رفتن هر گونه سیاست مبتنی بر هم‌بستگی شده است. این شرایط در بحران بدهی دولتی سال‌های 2012-2011 برجسته شد و اختلافات ارضی بین اروپای مرکزی و اروپای پیرامون مدیترانه را تشدید کرده است. در واقع افزایش دامپینگ مالی و دستمزدها در میان کشورهای عضو به درجه‌ی بی‌ثباتی سرمایه‌داری مالی معاصر که از قبل ساختاری بود، شتاب بخشیده است و مهم‌تر از آن، امکان دست‌یابی به یک اتحادیه‌ی اروپاییِ واقعی را تضعیف کرده است، آن‌هم درست زمانی‌که روند گذار به سوی نظم چندقطبی با تمام تنش‌های نظامی و اقتصادیِ ناشی از آن در حال وقوع است. در حالی که آمریکا آشکارا با این روند مخالفت کرده و کشورهای بریکس، با وجود ناهم‌گونی‌شان، می‌کوشند نظم جهانی جدید چندقطبی را در میان‌مدت به وجود آورند، موضع اروپا روشن نیست؛ یا به بیان بهتر اگر اروپا را تسمه نقاله‌ی فرمان‌های تحمیلی آمریکا بدانیم، می‌توان این موقعیت را درک کرد.

🔸 برای آمریکا، حفظ هژمونیِ اقتصادی دستگاه نظامی‌ـ‌صنعتی، راه‌بردی است، زیرا تنها ابزاری است که از شکست اقتصادش جلوگیری می‌کند. بدهی داخلی فزاینده‌ی ناشی از سیاست‌های مالی انبساطی، قبل از ترامپ و اکنون توسط بایدن (به دنبال وضعیت اضطراری کووید)، از نظر ساختاری به کسری تراز تجاری اضافه کرده که به لطف مازادهای ناشی از حرکت سرمایه، مستلزم تامین مالی مستمر است. در واقع اقتصادهای کشورهای خارجی است که بدهی‌های آمریکا را پرداخت می‌کند و این تنها در صورتی امکان‌پذیر است که دلار اقتدار خود را به‌عنوان یک ارز ذخیره‌ی بین‌المللی و بورس‌های آمریکا هژمونی خود را در بازارهای مالیِ جهانی حفظ کنند...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:


https://wp.me/p9vUft-4bd

#آندره‌آ_فوماگاللی #ساسان_صدقی‌نیا
#سیاست_ارزی_بین‌المللی #اروپا

👇🏽

🖋@naghd_com
🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ جمهوری اسلامی و نرمالیزه‌ کردن شر

14 ژوئن 2024

نوشته‌ی: امین حصوری

🔸 روند رنج‌بار رویارویی با دهشت نظام جمهوری اسلامی، یا حتی رصد مستمر تحولات کلان در جغرافیای ستم ایران، احتمالاً بارها ما را درگیر این پرسشِ معماوار کرده است که پلیدی بی‌انتهای این نظام چه سرشت (بُن‌مایه‌) و رانه‌ای دارد. این‌که ساده‌سازان و ساده‌انگاران با واژه‌هایی مثل «اسلام» و «ملاها» ظاهراً از کنار این معما رد می‌شوند، خود دلیلی‌ست بر دغدغه‌ی پاسخ، و لذا اهمیت وجودیِ پرسش. اهمیت این پرسش خصوصاً در این است که ماهیت این نظام قطعاً با قابلیت بازتولید و بقایِ شوم آن پیوند دارد. کافی‌ست به‌یاد بیاوریم که عمر این نظام سیاسیِ تباهی‌آور و بحران‌ساز به‌رغم همه‌ی بحران‌های درونی و بیرونی‌اش از ۴۵ سال گذشته است و تاکنون با وجود همه‌ی خیزش‌ها و مقاومت‌های توده‌ای و جنبش‌های اجتماعی، هر امکان و امیدی به تغییر را (با قساوت و رذالت) ناکام گذاشته است.

🔸 قصد این نوشتار ارائه‌ی پاسخی جامع و درخور به این پرسشِ بنیادی نیست؛ بلکه با ارجاع به اهمیت آن و طرح خطوط کلی یک پاسخِ محتمل، این پرسش جانبی (و برآمده از پرسشِ اصلی) را برجسته می‌کند که: «چه وجهی از کارکردهای حکم‌رانیِ جمهوری اسلامی از همه موحش‌تر است؟». پاسخ فشرده‌ی متن به پرسش اخیر چنین است: «نرمالیزه‌ کردن شر»؛ یعنی سازوکارهای دولتیِ معطوف به عادی‌نمایی و عادی‌سازیِ شر. بخش دوم این‌ متن تلاشی‌ست برای اقامه‌ی استدلال و پاره‌ای شواهد برای این مدعا و نیز اشاراتی به برخی سازوکارها و دلالت‌های «نرمالیزه‌ کردن شر». ولی پیش از آن، در بخش نخست، به‌عنوان مقدمه‌ای بلند ولی ضروری برای بخش دوم، معنای مورد نظر متن از مفهوم «شر» بازگو می‌شود که هم‌چنین پاسخی‌ست کلی (گیریم ناتمام و نادقیق) به پرسشِ بُن‌مایه‌ی پلیدیِ نظام جمهوری اسلامی. در بیانی فشرده، متن حاضر بر آن است که بُن‌مایه‌ی این شر (پلیدی) را می‌باید در مرگ‌بنیادی و مرگ‌آوریِ جمهوری اسلامی جست‌وجو کرد.

🔸 از این منظر، در بخش نخست، خطوط کلیِ تحول جمهوری اسلامی به یک دستگاه سرکوب تمام‌عیار‌ تا مرتبه‌ی «رژیم کشتار» را ترسیم می‌کنم؛ و در کنار آن، خصلت مرگ‌آوریِ این نظام را در برخی کارکردهای ساختاری‌اش به‌سان «ماشین مرگ» وارسی می‌کنم؛ با این توضیح که مفهوم «رژیم کشتار» خود ذیل مفهوم وسیع‌ترِ «ماشین مرگ» می‌گنجد. در ادامه و در بخش دوم، دو مورد از مهم‌ترین سازوکارهای نرمالیزه‌ کردن شر معرفی می‌شوند: بازنماییِ انسجام در پیوستار تاریخی‌ جمهوری اسلامی (از جمله دقایق بازسازیِ پیوستار نظام: با ارجاع به مثال انتخابات)؛ و نسبی‌سازیِ شر.

🔸 باید خاطرنشان کنم که برای حفظ فشردگی متن، تحلیل حاضر از «ماشین مرگِ» جمهوری اسلامی (به‌سان سرمایه‌داریِ محلی)، فارغ از چگونگی مفصل‌بندی و تعاملِ تاریخیِ آن با سرمایه‌داریِ جهانی (به‌سان ماشین مرگِ جهانی) بنا شده است؛ اگرچه به‌هیچ‌رو نافیِ این پیوندِ حیاتی نیست. تن‌دادن به این نارساییِ تحلیلی، به‌منظور اجتناب از گسترش دامنه‌ی بحث به کارکردهای پیچیده‌ی امپریالیسم در جهان معاصر بوده است.

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4bA

#نرمالیزه_کردن_شر
#ماشین_مرگ #رژیم_کشتار
#سرکوب #مبارزه‌_طبقاتی

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ تبارهای مبارزات مردمان پیرامونی
▫️ درباره‌ی تکثر تاریخی و سوژه‌زدایی


21 ژوئن 2024

نوشته‌ی: سمیه رستم‌پور

🔸 این یادداشت، که بنا بود بسیار زودتر منتشر شود اما به دلایلی به تعویق افتاد، ادامه و قسمت دوم متنی است که پیش‌تر در سایت نقد با عنوان «قیام ژینا در پرتو مرکز- حاشیه/ مازادهای ضداستعماری و ضدطبقاتی مبارزات پیرامونی» منتشر شده است. با این‌که امروز از قیام ژن.ژیان.ئازادی کمی فاصله گرفته‌ایم، اما دلالت‌های این قیام هم‌چنان برای اکنون ما معنا دارند و از این جهت این متن، نه یادداشتی درباره‌ی رویدادی در گذشته، بلکه درباره‌ی آمریت آن رویداد در امروز ماست و به همین خاطر موضوعیت دارد. واژه‌ی «زنان» در این یادداشت برای تمام افرادی که هویت خود را زن می‌دانند، استفاده می‌شود که شامل زنان سیس‌‌جندر، زنان ترنس یا اینتر است.

🔸 زنانی که روز خاک‌سپاری ژینا در آرامستان آیچی سقز حاضر بودند، پیش‌گام تغییری بزرگ در کنش‌گری فمینیستی در ایران بودند؛ تغییری از «سیاست سازش‌گرایانه» به «سیاست انقلابی». بازنگری در این تغییر و دلالت‌هایش در دوران رخوت پس از قیام اهمیت بسیاری دارد. پرسش اساسی که از آن روز تا کنون در ذهن می‌گذرد این است که آیا ممکن است آن کنش جمعی پیش‌روانه در ۲۶ شهریور در آرامگاه سقز، آن حضور پرشور مردم، آن نمایش رادیکال روسری ‌برداشتن جمعی زنان، بیانیه‌ی فمینیستی خواندن و شعار ژن.ژیان.ئازادی سردادن، «تصادفی» و «حادث» باشد؟ آیا این رویداد بدون پیشینه‌ای از مبارزات و خشم انقلابی به وقوع پیوست؟ سؤال مهم‌تر این است که اگر این امر تصادفی نبوده و زنان در حاشیه‌ْ میراث‌دار تاریخی غنی از مبارزه و مقاومت هستند که کنش‌شان را توضیح می‌دهد، چگونه است که آن‌ها از تاریخ‌نگاری غالب حذف شده‌اند و در مقالات مربوط به «تاریخ جنبش زنان ایران» نامی از آن‌ها نیست؟ این ادعا را از این جهت مطرح می‌کنم که طی تحقیقی که برای یک کار دانشگاهی پیرامون مقالات برجسته‌ی منتشرشده تا ۲۰۱۷، یعنی تا قیام دی‌ماه ۱۳۹۶، درباره‌ی «تاریخ جنبش زنان ایران» انجام دادم، به ندرت (اگر نگویم اصلاً) به متنی برخوردم که تجربه و مبارزه‌های زنان ملل تحت ‌ستم و اقلیت را در روایت خود گنجانده باشد یا در تاریخ‌نگاری جنبش فمینیستی ایران سهمی برای زنان کرد، بلوچ، عرب و ترک و... قائل شده باشد. اکثر این مقالات رویکردی مرکزگرایانه دارند و روایتی همگن‌ساز از تاریخ جنبش زنان ایران ارائه می‌دهند که با بیش‌مرئی‌سازی کنش‌گری زنان مرکزْ به‌مثابه‌ی تنها کسانی که در پیش‌برد مبارزه فمینیستی کشور نقش داشته‌اند، به نامرئی‌سازی سیستماتیک تجربه‌ها و کنش‌گری زنان پیرامونی دامن زده‌اند؛ گویی این زنان هیچ نقشی در این جنبش و در مبارزه با مناسبات جنسیتی (دولتی و غیردولتی) در کشور نداشته‌اند و همواره منفعلانه تسلیم مرد/پدرسالاری سیاسی و محلی‌شان بوده‌اند.

🔸 مشکل اما حتی فراتر از دیده ‌شدن یا نشدن است؛ مسئله این است که وقایعی روی داده‌اند، ولی در تاریخ غالب یعنی تاریخ فاتحان که در آن مردمان پیرامونی ناموجودند، جایی نیافته‌اند. هم این مردمان به‌عنوان کنش‌گر و هم تجربه‌ی آن‌ها به‌عنوان شکل‌هایی از حیات مقاومتْ از تاریخ «رسمی» حذف شده‌اند انگار که هرگز روی نداده‌اند، زیرا کنش‌گران آن‌ها و جغرافیایی که در آن زندگی می‌کنند، مشروعیت ورود به تولید دانش و کنش «هنجارمند» را ندارند. با این حال، اگر رویدادهایی در آرشیوهای سوگیرانه یا در روایت‌های غالب رسمی نیامده‌اند، به معنای این نیست که اتفاق نیفتاده‌اند؛ حاشیه به شکل درون‌ماندگار، فارغ از این‌که دیگری مشروع‌تر آن را تأیید و ستایش کند یا نه، مسیر سیاسی تاریخی خود را پیش برده و قیام ژن.ژیان.ئازادی میوه‌ی این تلاش خودبسنده بوده است.

🔸توجه به زمان‌مندی تاریخی متفاوت حاشیه و مرکز، این امکان را به ما می‌دهد که فراتر از سیاست ‌هویت، تفاوت میان این دو و کنش‌گران آن‌ها و اولویت‌بندی‌های مجزای‌شان را بهتر بازشناسی کنیم...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4cm

#سمیه_رستم‌پور #مقاومت
#خیزش_ژینا #حاشیه‌_مرکز
#ستم_چندگانه #جنبش_زنان
#فمینیسم_چپ

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ شالوده‌‌های اقتصادی امپریالیسم معاصر

28 ژوئن 2024

نوشته‌ی: فرانسوا شنه
ترجمه‌ی: حسن مرتضوی

🔸 در این مقاله استدلال می‌شود که امپریالیسم امروزی قویاً با سلطه‌ی شکل معینی از سرمایه یعنی سرمایه‌ی پولی به‌‌شدت متراکمِ بهره‌دار‌ و سود سهام‌دار مرتبط است که در بازارهای مالی عمل می‌کند، بت‌واره‌پرستی فراگیر و امروزی پول را ایجاد می‌کند، اما کاملاً به ارزش اضافی و تولید متکی است. دو سازوکارْ تصاحب و/یا تولید مازاد محصول و تمرکز آن را در مرکز‌های مالی نظام جهانی تضمین می‌کنند. بدهی خارجی در دهه‌ی 1980 غالب بود. تولید خارجی و بازگرداندن سود توسط شرکت‌های فراملی اکنون کانال اصلی را نشان می‌دهد. موضوع موردنظر آمریکا در روابطش با بقیه‌ی جهانْ پس از انتقال بخشی از تولیداتش به خارج از کشور توسط شرکت‌های فراملی آمریکایی، تجاری‌سازی مازاد از طریق صادرات نیست، بلکه وابستگی به واردات و مهم‌تر از آن، به جریان‌های عظیم سرمایه‌ی پولی برای حمایت از بازار سهام، خرید اوراق بهاداری خزانه‌داری (T-bonds) و تامین مالی مجدد برای وثیقه‌گذاری است. این وابستگی جدید به توضیح «تناقضی» کمک می‌کند که امپریالیسم آمریکا را به‌طور فزاینده‌ای مجبور می‌‌کند تا با قهر فرااقتصادی و حتی نظامی در جایی که می‌تواند این وضعیت را متعادل کند.

🔸 الن میک‌سینز وود در امپراتوری سرمایه دو هدف را دنبال می‌کند. یکی کمک به پر کردن شکاف نظری یعنی فقدان «نظریه‌ای نظام‌یافته‌ی امپریالیسم که برای جهانی طراحی شده که در آن همه‌ی مناسبات بین‌المللی سرمایه‌دارانه است و الزامات سرمایه‌داری آن را تنظیم می‌کنند.» هدف دوم، مرتبط با هدف اول اما مشخص‌تر، ارائه‌ی تفسیری از اصل «جنگ بی‌پایان»، «عامدانه یا سر بزنگاه»، است که آمریکا از همان آغاز به کار دولت جرج دبلیو. بوش اعلام کرد و در پی حملات 11 سپتامبر به بوته‌ی عمل گذاشت. وود در این‌جا استدلال می‌کند که ایدئولوژی جدید «جنگ بی‌پایان» به نیازهای خاص آن‌چه او «امپریالیسم جدید» می‌نامد پاسخ می‌دهد.

🔸 من از وود برای سهمی که در هر دو موضوع دارد سپاس‌گزارم. بخش‌هایی از کتابش که به مناسبات بین امپریالیسم و نظریه‌ی مالکیت سرمایه‌داری (لاک) و مناسبات بین‌الملل (گروتیوس) اختصاص یافته، هم برای پژوهش‌های فکری و هم برای روشن شدن موضوع‌ها و هدف‌های سیاسی مهم و برانگیزاننده است. به‌ویژه با نظر او در خصوص به‌رسمیت شناختن نقش قدرت دولتی در سلطه‌ی امپریالیستی و توصیه‌ی اکید او به جنبش ضد جهانی ‌شدن برای مبارزه با نهادهایی که تعیین‌کننده‌اند، موافقم.

🔸 نکته‌هایی که در ادامه‌ی بحث مطرح می‌شوند، عمدتاً موضوع‌هایی را در برمی‌گیرند که به شالوده‌های امپریالیسم معاصر و نیازهای اقتصادی‌ای مرتبطند که این امپریالیسم به آن‌ها پاسخ می‌دهد. این موضوع‌ها به‌طور کلی ناظر به مواردی‌اند که آن‌ها را شکاف‌ها و/یا ابهام‌های نظری می‌دانم، شکاف‌ها و ابهام‌هایی که استدلال را بی‌جهت تضعیف می‌کنند و به راحتی می‌‌شود اصلاح‌شان کرد. در موارد دیگر، همانند توسل وود به مفهوم «امپریالیسم مازاد»، نکته‌های مدنظرم انتقادی‌ترند...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4d0

#امپریالیسم
#فرانسوا_شنه #حسن_مرتضوی
#سرمایه‌_پولی
#الن_میک‌سینز_وود

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ شِمای مارکسی بازتولید ساده
▫️انباشت سرمایه: بخش نخست، فصل چهارم


۴ اوت ۲۰۲۴

نوشته‌ی: رزا لوکزامبورگ
ترجمه‌ی: کمال خسروی

🔸 اگر ما کل محصول جامعه‌ای را که به شیوه‌ی سرمایه‌دارانه تولید می‌کند به‌مثابه‌ی یک کلیت و در مقام محصول کار سالی درنظر بگیریم که قصد واکاوی اجزای مربوط به آن را داریم، آن‌گاه فرمول مذکور، فرمولی به تمام معنا دقیق است. عنصر c در این فرمول نشان می‌دهد چه مقدار کار گذشته، کار انجام‌یافته در سال‌های پیشین، در هیأت وسائل تولید، در محصول سال جاری مداخله دارد. عنصر v+m، اجزای ترکیبیِ محصولی را نشان می‌دهد که منحصراً در سال اخیر به میانجی کارِ تازه آفریده شده است و سرانجام رابطه‌ی v و m، توزیع و تقسیم سهم سالانه‌ی کار جامعه بین حفظ و بقای کارکنندگان و نا‌ـ‌کارکنندگان را به ما نشان می‌دهد. این واکاوی، برای بازتولید تکْ سرمایه نیز، فارغ از پیکره‌ی مادی محصولی که پدید آورده، درست و تعیین‌کننده است. نزد سرمایه‌دار صنعت ماشینی، c ، v و m بدون هیچ‌گونه تمایزی دوباره در هیأت ماشین یا اجزای ماشین پدیدار می‌شوند. نزد هم‌کارش در شاخه‌ی [تولید] شکر c، v و m، در هیأت شکر از درون فرآیند تولید زاده می‌شوند. نزد مالک یک رقاص‌خانه، در قالب غمزه‌های رقاصان و اداهای «شعبده‌بازان» شیئیت می‌یابند. تمایز آن‌ها با یک‌دیگر در محصولی بی‌تمایز، فقط این است که آن‌ها اجزای ارزشی و سهم ارزشیِ مقسومی از محصول‌اند. و این امر، به تنهایی برای بازتولید تکْ سرمایه کاملاً بسنده است. زیرا بازتولید تکْ سرمایه با پیکره‌ی ارزشی سرمایه آغاز می‌شود و نقطه‌ی عزیمتش مبلغ معینی پول است که از تحقق [ارزش] محصولات تولیدشده به‌دست آمده است. به این ترتیب، فرمول c+v+m شالوده‌ای است موجود برای تقسیم و توزیع آن مبلغ پول به بخشی برای خرید وسائل مادی تولید، بخشی دیگر برای خرید نیروی کار و بخش سومی برای مصرف شخصی سرمایه‌دار، اگر ــ چنان‌که ما در این‌جا و در وهله‌ی نخست فرض گرفته‌ایم ــ بازتولید ساده صورت پذیرد، یا فقط بخشی از آن به مصرف شخصی سرمایه‌دار برسد و بخشی دیگر به خدمت بزرگ‌تر کردن سرمایه درآید؛ در این‌صورت قرار است بازتولید گسترده صورت گیرد. این‌که سرمایه‌دار باید برای بازتولید واقعی با چنین توزیع و تقسیمی برای سرمایه‌ی پولیْ دوباره به بازار کالاها گام نهد تا بتواند پیش‌شرط‌های عینی تولید ــ یعنی مواد خام، کارافزارها و غیره و نیز نیروی کار ــ را به‌دست آورد، امری است بدیهی. اما این امر که تکْ سرمایه‌دار بتواند در بازارْ وسائل تولید و نیروی کاری را که برای کسب‌وکارش به آن نیاز دارد، به‌طور واقعی هم پیدا کند، در نگاه تکْ سرمایه‌دار و ایدئولوگ‌های دانشمندش، همانا اقتصاددانانِ ولنگار نیز بدیهی به‌نظر می‌آید.

🔸 در شیوه‌ی تولید سرمایه‌داریْ کار گذشته‌ی انباشت‌شده در وسائل تولید جامعه به هیأت سرمایه درمی‌آیند و پرسش معطوف به تبار کار گذشته‌ای که شالوده‌ی فرآیند بازتولید را می‌سازد، به پرسش ناظر بر زایش و پیدایش سرمایه دگردیسی می‌یابد. این نقطه‌ی زایش و پیدایش بی‌گمان به مراتب کم‌تر افسانه‌ای است و برعکس با سطوری خونین از تاریخ عصر نوین به‌مثابه‌ی تاریخِ به‌اصطلاح انباشت آغازین نوشته شده است. اما خودِ این واقعیت که ما نمی‌توانیم به بازتولید ساده جز چیزی بیندیشیم که مستلزم کار گذشته‌ی انباشت‌شده‌ای است که حجمش از کار صرف‌شده برای حفظ و بقای جامعه متجاوز است، نیشتر به زخم بازتولید ساده می‌زند و ثابت می‌کند که بازتولید ساده نه صرفاً برای تولید سرمایه‌دارانه، بلکه برای هر گامی از پیشرفت تمدن به‌طور اعم، افسانه‌ای بیش نیست. برای آن‌که بتوانیم تصور دقیقی از این افسانه ــ در این دیسه‌نما ــ به‌دست آوریم، باید به عنوان پیش‌شرطش رویداد یک دوره‌ی تولیدیِ سپری‌شده‌ای را مفروض بگیریم که غیرممکن بود خود فقط به بازتولید ساده محدود باشد، بلکه راستا و آماجش پیشاپیش بازتولید گسترده بوده است...


🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4dD


#رزا_لوکزامبورگ
#کمال_خسروی
#شمای_بازتولید_ساده
#انباشت_سرمایه

👇🏽

🖋@naghd_com
🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ بداهت‌زدایی از مفهوم سکولاریسم

11 اوت 2024

نوشته‌ی: شیرین کمانگر

🔸 ایده‌ی سکولاریسم در مقام بدیلی برای تئوکراسی حاکم به مفهومی رایج در ادبیات سیاسی طیف‌های مختلف جریان‌های سیاسی اعم از راست افراطی، چپ جمهوری‌خواه و چپ رادیکال، به‌ویژه پس از خیزش ژینا تبدیل شده است. ‌با این حال، هیچ توضیح روشنی درباره‌ی معنا، ماهیت و محتوای این مفهوم در دست نیست، مگر آن‌که نظم سکولار در تقابل با نظم تئوکراتیک یا روحانی‌سالار مستقر است. این مفهومْ بداهت ظاهری خود را نه از صورت‌بندی دقیق مسئله حول تعریف‌ها، تعیّن‌ها و روابط مشخص بلکه از فقدان آن کسب کرده است که می‌تواند تبعات منفی بی‌شماری برای اتخاذ استراتژی سیاسی درست داشته باشد.

🔸 این نوشته قصد دارد با نگاهی انتقادی به ملاحظات مطرح‌شده‌ی حسام سلامت در ‌گفت‌وگوی اخیرش با محمد ملاعباسی در برنامه‌ی آزاد، و بررسی مواضع تشکل‌های چپ‌گرا در بلوچستان و کردستان که در اثنای خیزش ژینا اعلام موجودیت کردند، گامی هر چند کوچک در جهت تحلیل و تدقیق ابعاد این مسئله بردارد و امیدوار است امکانی برای تلاش‌های نظری جامع‌تری در تردید در بداهت این مفهوم فراهم کند. تلاش می‌کنیم با کندوکاو در حدود و ثغور این مفهوم و ارزیابی نظم‌های سکولار مستقر، نسبت انواع سکولاریسم با پراتیک جمعی را ارزیابی کنیم تا مشخص شود کدام سکولاریسم امکان تحقق آزادی و برابری را داراست و جریان‌های خواهان سکولاریسم در ایران به کدام‌یک از نظم‌های سکولار موجود، شباهت بیش‌تری دارند. ‌هم‌چنین، رویکرد آن‌ها نسبت به ستم مذهبی به‌مثابه‌ی یکی از شکل‌های ستم در نظام فارس‌ـ‌شیعی مرکزگرای موجود چیست؟

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4eu

#کنش‌های_مذهبی_سیاسی #سکولاریسم
#سکولاریسم_تبعیض‌گذار
#شیرین_کمانگر

👇🏽

🖋@naghd_com
🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ هم‌ونی‌ها
▫️ روایت تجربه‌ای از بازداشت توسط گشت ارشاد


14 اوت 2024

نوشته‌ی: نسا گمنام

📝 توضیح راوی: گزارش این تجربه را یکی دو ماه پیش نوشته بودم. نه برای انتشار. برای ثبت در آرشیو شخصی و مصون نگه‌داشتن جزییات‌اش در برابر سنباده‌ی زمان و فراموشی. اما دیدن فیلم دستگیری دو دختر نوجوان توسط گشت ارشاد در هفته‌ی گذشته، و خشم و بغض و غرور توأمانی که از تماشای آن صحنه‌ها در گلویم نشست، باعث شد به پیشنهاد رفیق عزیزی برای انتشار عمومی و به اشتراک گذاشتن تجربه‌ی خودم فکر کنم. به دلایلی که بر همه روشن است، برخی مکان‌ها، لباس‌ها، شغل‌ها یا خصوصیات چهره‌ها را تغییر داده یا حذف کرده‌ام. اما رویدادها را نه. نام واقعی «هم‌ونی»‌هایم را هم به نام شهدای قیام ژینا تغییر داده‌ام. مگر نه این‌که هر کدام از ما می‌توانست (می‌تواند) جای آن‌ها باشد؟ و یادی کوتاه هم کرده‌ام از بابا ماشالله و منیژه خانم به نیابت از همه‌ی خانواده‌های دادخواه این سال‌ها… برای تک تک زنانی که در این تجربه هم‌راهم بودند و برای همه‌ی‌ آن‌ یاران دیگر نادیده‌، زندگی، امید، و شادی روز پیروزی و دادخواهی آرزو می‌کنم. و چه می‌ماند برای گفتن جز مقاومت که زندگی است.


🔸 خسته از کار، گرم صحبت با غزاله از خیابان اصلی عبور ‌می‌کنیم که ون گشت ارشاد و موتورهایشان را می‌بینیم. در حال پیچیدن داخل خیابان فرعی بودند و با دیدن ما توقف کردند. کاری نمی‌شود کرد، وسط خیابان هستیم. ترافیک است. وقتی از میان قاب پنجره‌ی آمبولانسی که جلوی پایمان توقف کرده است با جوان راننده‌ چهره به چهره می‌شویم، سریع می‌گوید: «زود برو، الان میان می‌گیرنت!» چاره‌ای جز تحویل دادن لبخندی احمقانه به او ندارم. چرا از گفتن این بدیهیات بیهوده خسته نمی‌شوند؟ گویی همه چیز روی دور تند اتفاق می‌افتد. از همان وسط خیابان از لابه‌لای ماشین‌ها خیابان را به سمت پایین می‌رویم به این امید که مامورها در ترافیک بی‌خیال بشوند و بروند. صدای یکی‌شان را می‌شنوم: «خانم وایستا… وایستا میگم… حجابت کو…» نمی‌ایستیم. غزاله شالی را که دور گردن‌اش است می‌کشد روی سرش و من همان‌طور که به راهم ادامه می‌دهم دستم را می‌کنم داخل کیفم تا شال کذایی را پیدا کنم! وقتی دو مامور زن و یک مامور مرد درشت‌هیکل و چند موتور سوار که دو ترکه نشسته‌اند دوره‌مان می‌کنند، من تازه شال را وسط خرت و پرت‌های ته کیف پیدا کرده‌ام. آخر این کیف گنده را چرا با خودت خرکش می‌کنی زن؟ هیچ کدام چهره ندارند. نمی‌دانم ماسکی که زده‌‌اند بی‌چهره‌شان کرده یا عادت عجیب من که از دیدن چهره‌ی غریبه‌ها پرهیز می‌کنم. چه فرقی می‌کند؟ چشم داریم اما کوریم ما. همه کوریم. مامور چادری با لحنی که سعی می‌کند ملایم باشد می‌گوید: «خانم مگه نمی‌گیم وایسا؟! مامور نیروی انتظامی رو دنبال خودت راه انداختی توی خیابون؟» می‌خواستید دنبالم راه نیافتید! «شال نداری؟» دارم، توی کیفم است. کارت شناسایی خواست. ندارم. هم‌راهم نیست. «خانم، این رو که گفتی، من دیگه خیلی مشکوک شدم!» بلاهت است که موج می‌زند. یک لحظه از ذهنم می‌گذرد که اگر فقط اندکی ذکاوت داشته باشد قهقهه‌ی پشت این اخم تصنعی‌ام را می‌بیند. این لباس‌شخصی کی از ترک موتور پرید پایین و شروع کرد به فیلم گرفتن؟ (کمی بعد می‌فهمم به او می‌گویند «مستندساز»! جمهوری اسلامی وهن کلمات است. وهن مفاهیم. استاد تهی کردن واژه‌ها از هرچه انسان، از هرآن‌چه بویی از انسانیت داده باشد.)...

🔹 متن کامل این تجربه را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4eP

#گزارش #حجاب_اجباری
#گشت_ارشاد
#زن_زندگی_آزادی
#نسا_گمنام

👇🏽

🖋@naghd_com
🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ رژیم‌های جنگی بی‌پایان و نگاه اردوگاهی

21 اوت 2024

نوشته‌ی: علی ذکایی

🔸 تمامی رسانه‌ها پس از ترور اسماعیل هنیه از شعله‌ور شدن یک جنگ تمام‌عیار در منطقه سخن می‌گویند. این اولین بار نیست که رسانه‌ها چنین اخباری را منتشر می‌کنند. پس از ترور قاسم سلیمانی یا بمباران کنسول‌گری جمهوری اسلامی در سوریه نیز چنین فضای ابهام‌آلودی ساخته شد.

🔸 اساساً وضعیت مورد نظر ما از دوگانه‌های صلح-جنگ خارج شده و تمامی استراتژی‌ها مبتنی بر رژیم‌های جنگی بی‌پایان است که همواره چندقطبی و بدون مرکز هستند. کارکرد آن‌ها به گونه‌ای‌ست که بتوانند حکومت‌های خود را بر اساس کش و قوس دادن و زمان‌سنجی‌‌های مختلف درون این رژیم‌های جنگی شکل دهند. به همین علت وضعیت جنگی حاضر نه یک جنگ سنگر به سنگر متعیّن بلکه قسمی گسترش تعارض‌ها و واکنش‌هایی‌ست که بر همان جنگ‌های بی‌پایان معاصر تکیه دارند.

🔸 از این ‌رو، دولت اسرائیل قسمی رژیم جنگی‌ست که تمامی مشروعیت و پارادایم حکومت خود را از درون اشغال، وضعیت استثنایی و جنگ بی‌پایان به وجود آورده و هم‌راه با همین وضعیت استثنایی دائمی، ائتلافی از نیرو‌های قدرت جهانی را به‌ گونه‌ای خاص درون این جنگ شرکت داده است. از طرف دیگر محور متخاصم آن نیز بخشی از آشوب مهلک فعلی است که به قطعه‌قطعه شدن جنبش‌ها و مبارزات کمک می‌کند.

🔸 در این متن سعی داریم وضعیت جنگی در خاورمیانه را از سه نگاه، بحران محور مقاومت، ماشین‌های جنگی معاصر و مسئله‌ی بازتولید ستم‌ها بررسی کنیم...

🔹 متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4fv

#جنگ‌افروزی
#خاورمیانه
#انترناسیونالیسم

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ امپریالیسم ”جدید“؟
▫️ درباره‌ی جهانی‌‌شدن و دولت ــ ملت‌ها


25 اوت 2024

نوشته‌ی: پراسنجیت بوز
ترجمه‌ی: بهرام صفایی

🔸 تناقض عمده‌ی جهانی ‌شدن در جهان‌گیر شدن الزام‌های سرمایه‌ی مالی بین‌المللی نهفته است. تفوق مالیه‌ی بین‌المللی از چند دهه‌ی گذشته رقابت بین امپریالیستی را تحت کنترل قرار داده و دولت-ملت‌های امپریالیستی با الزام‌های آن، وحدت بیش‌تری را تحت رهبری آمریکا از خود نشان داده‌اند. اما تسلط مالیه‌ی سوداگرانه و تأثیر ضدتورمی ناشی از آن، خطر تشدید رکود جهانی را به دنبال دارد. آمریکا در تلاش است تا با دنبال کردن یک سیاست نظامی تهاجمی و یک‌جانبه‌گرایانه‌ی جنگی بی‌پایان، از هرگونه رقابت بالقوه در این محیط جلوگیری کند. با این حال، ظرفیت آمریکا برای حفظ چنین سطوح بالایی از هزینه‌های نظامی و «هزینه‌کرد مصرف»، با شکنندگی هژمونی دلار در پس‌زمینه‌ی بدهی فزاینده‌ی آمریکا در برابر بقیه‌ی جهان محدود شده است. ظهور مجدد شرایط رکود در آمریکا زمینه‌ساز بروز تضادهای بین امپریالیستی و نیز تضاد بین امپریالیسم و جهان سوم خواهد بود و گسست‌هایی احتمالی در نظم جهانی کنونی ایجاد خواهد کرد.

🔸 در پس‌زمینه‌ی تجاوز به افغانستان و عراق به رهبری آمریکا و خشمی که در سراسر جهان برانگیخت، انتشار یک اثر نظری درباره‌ی امپریالیسم نمی‌توانست زمان‌بندی بهتری داشته باشد. قبلاً درباره‌ی تلاقی جنبش ضدجهانی ‌شدن با جنبش جهانی ضدجنگ، که بسیج عظیمی را در خیابان‌های لندن، برلین، نیویورک و سایر نقاط در خلال جنگ ممکن کرد، مطالب زیادی نوشته شده است. اگرچه شور و شوق جنبش ضدجنگ پس از اشغال نهایی عراقْ کاهش چشم‌گیری یافت، مخالفت‌های توده‌ای علیه نظم جهانی کنونی، که به نحو تحمل‌ناپذیر و نفرت‌انگیزی تحت‌ سلطه‌ی آمریکاست، قطعاً افزایش یافته است. بنابراین، بسیار مهم است که سیاست غیردموکراتیک، اقتصاد غارت‌گرانه و ایدئولوژی ضدمردمی امپریالیسم را در کلیت آن در برابر صفوف روبه‌رشد مخالفان آشکار کنیم. «امپراتوری سرمایه» الن میکسینز وود نه تنها تلاشی در این راستاست، بلکه مطمئناً بحث‌هایی را پیرامون موضوعات مهمی برمی‌انگیزاند که از نظر تئوریک جنبش جهانی علیه امپریالیسم را غنی می‌سازد.

🔸 وود تضاد اصلی در جهانی ‌شدن را در گستره‌ی جغرافیایی رو به گسترش سرمایه‌داری و فراتر از محدوده‌ی کنترلی می‌داند که قانون دولت‌-ملت‌های سرزمینی می‌تواند در آن اجرا شود، این در حالی است که وابستگی سرمایه به دولت-ملت‌ها برای اجرای قوانین بازی ضروری است. از استدلال وود برمی‌آید که او بر یگانه ‌بودن این تضاد در سرمایه‌داری تأکید می‌کند و می‌کوشد «شکل‌های جدید نیروی فرااقتصادی» را که قدرت‌های امپریالیستی، «به‌ویژه آمریکا»، می‌پذیرند، از لحاظ افزایش «شکاف»، که حاکی از تشدید این تضاد است، توضیح دهد. اما این گزاره با معضل‌های متعددی روبه‌روست...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4fS

#امپریالیسم #پراسنجیت_بوز #بهرام_صفایی
#سرمایه‌ی_مالی #جهانی_شدن #الن_میکسینز_وود
#امپراتوری_سرمایه

👇🏽

🖋@naghd_com
🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ پس از امپریالیسم‌ها‌:
▫️ امکان‌ها و معضل‌های یک سیاست فراملیِ صلح


۱ سپتامبر ۲۰۲۴

نوشته‌ی: جورجو گرپی و ایزابلا کُنسولاتی
ترجمه‌ی: ساسان صدقی‌نیا

🔸 متن حاضر در دسامبر ۲۰۲۳ در شماره‌ی ویژه‌ی نشریه‌ی دورسیا به زبان بلغاری با موضوع ضدنظامی‌گری، ضدامپریالیسم و ضدفاشیسم منتشر شده است. این مقاله در چارچوب بحثی طولانی بین نویسندگان و فعالان اروپای شرقی در مسیر «پلتفرم اعتصاب اجتماعی فراملی» و «مجمع دائمی ضدجنگ» جای می‌گیرد. متن به‌طور خاص بر چگونگی استفاده از شعار ضد‌امپریالیسم پس از حمله روسیه به اوکراین تمرکز دارد و استدلال می‌کند که این مفهوم بیش‌تر مانعی است در مقابل بازاندیشی ابتکار سیاسی فراملی. استدلال مقاله این است که این مانع نه تنها ناشی از سیاست نادرست ضدامپریالیستی است بلکه خود مفهوم امپریالیسم امروزه نمی‌تواند یک وضعیت سیاسی در حال تغییر و نقش اساسی جنگ را در آن به‌درستی درک کند. بحث و بررسی این محدودیت‌ها که با نتیجه‌های متفاوتی به هر دو امپریالیسم «روسی» و «غربی» مربوط می‌شود، تنها یک مناقشه بر سر یک اصطلاح نیست، بلکه بحث سیاسی بنیادینی است برای ساختن سیاست فراملی صلح که بتواند از جبهه‌های جنگ عبور کند و خود را از قالب‌های کلیشه‌ای به‌ارث‌رسیده از سنت‌های سیاسی ناکارآمد امروز رها سازد.

🔸 همان‌طور که نویسندگان ذکر کرده‌اند، این متن پیش از حمله‌ی ۷ اکتبر به رهبری حماس و پیش از تهاجم ارتش اسرائیل به غزه نوشته شده است. جنگ در فلسطین چشم‌انداز را بیش از پیش تغییر داده و توجه به تحولات جنگ در اوکراین را کاهش داده است. سطح بی‌سابقه‌ی خشونت‌ورزی اسرائیل با حمایت غربی‌ها علیه فلسطینی‌ها در غزه و پیوند تاریخی این خشونت با دهه‌ها اشغال‌گری اسرائیل، خطر احیای تصورات گذشته را به هم‌راه دارد، به‌جای آن‌که به بحث ضروری درباره‌ی پیوند بین مناطق مختلف درگیر در جنگ و آغاز چیزی که آن را جنگ جهانی سوم در حال وقوع توصیف کرده‌ایم، منجر شود.

🔸 دشواری سازمان‌دهی واکنش جمعی به جنگ و درک ناپیوستگی ناشی از آن مستقیماً نه تنها به کسانی مربوط است که می‌خواهند سیاست مؤثری برای صلح را دنبال کنند بلکه به‌طور کلی به جنبش‌هایی مرتبط است که به سرنگونی سلطه‌ی سرمایه بر زندگی علاقه‌مند هستند. آن‌چه شاهد بودیم، اگر نگوییم یک ابتکار، در واقع ناتوانی در ایجاد حداقل یک بستر مشترک برای بحث است تا بتواند آن‌چه را که در حال وقوع است به عنوان نقطه‌ی اتصال مرکزی شرایط سیاسی‌ای که در آن زندگی می کنیم، نشان دهد. این ناتوانی نشان داده که چگونه در پسِ یک زبان دست‌وپاشکسته و بسیار شایع، که در بافتارهای مختلف طنین‌انداز می‌شود، یک زبان و مقوله‌های مشترک برای درک آن‌چه پیرامون ما اتفاق می‌افتد و گفتمانی که تا حدی امکان مداخله‌ی موثر را دهد وجود ندارد. ناتوانی در ایجاد یک جنبش ضدجنگ چیزی بیش از یک مشکل احتمالی را نشان می‌دهد: این مشکلْ اساسی است، نه تنها به دلیل فوریت پاسخ به موقعیتی که باعث مرگ و ویرانی روزانه می‌شود بلکه به منظور درک موانعی که ما در سازما‌ن‌دهی فراملی با آن روبه‌رو هستیم...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4gu

#جورجو_گرپی #ایزابلا_کنسولاتی
#ساسان_صدقی‌نیا
#سیاست_فراملی_صلح
#امپریالیسم

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ تاریخ نجات‌مان نمی‌دهد
▫️ پاسخی به دُنی گلوک‌اشتاین


4 سپتامبر 2024

نوشته‌ی: آلکس کالینیکوس
ترجمه‌ی: کمال خسروی

📝 یادداشت مترجم: کتاب عصر نوین فاجعه، نوشته‌ی آلکس کالینیکوس سال گذشته انتشار یافت. دُنی گلوک‌اشتاین [یا دانی گلاک‌استاین Donny Gluckstein]، تاریخ‌شناس و پسر مارکسیستِ فقید تونی کلیف، در شماره‌ی 181 (دسامبر 2023) نشریه‌ی سوسیالیسم بین‌الملل، طی یادداشت کوتاهی زیر عنوان «فاجعه‌های تازه‌ی سرمایه‌داری»، به بررسی کتاب کالینیکوس پرداخت. لحن و زبان گلوک‌اشتاین در این یادداشت بسیار رفیقانه بود و اثر مذکور را بسیار تحسین‌برانگیز می‌دانست. از نظر او باید این کتاب را تهیه کرد و خواند، به‌هر نحوی که ممکن است: «خرید، امانت گرفت یا دزدید!» اختلاف گلوک‌اشتاین با کالینیکوس و انتقاد او به عصر نوین فاجعه این است که کالینیکوس با اتکای بی‌رویه بر مفهوم آلتوسریِ «بیش‌ـ‌تعّینی» یا «کثرتِ تعیّن»، دیالکتیک مارکسیِ بین نیروهای مولد و مناسبات تولید را به‌درستی درنیافته و آن‌را «انتزاعی» خوانده است. آلکس کالینیکوس در یادداشتی رفیقانه زیر عنوان «تاریخ نجات‌مان نمی‌دهد»، در شماره‌ی 182 همان نشریه (آوریل امسال) به انتقادهای گلوک‌اشتاین پاسخ داد. متن پیشِ رو ترجمه‌ی این پاسخ است.

🔸 سپاس فراوان از نقد و بررسی دوستانه و لطف‌آمیز دُنی گلوک‌اشتاین از کتاب تازه‌ی من زیر عنوان عصر نوین فاجعه جای بسی خوشوقتی است که کسی به بررسی کتابت می‌پردازد که رفیقی دیرینه و نویسنده‌ی آثاری است هم‌هنگام متعهدانه و دانش‌ورانه. تحسین‌شدن از سوی کسی در این قامت و مقام، تحسینی است واقعی. با این‌حال، انتقاد او به روش من در کتاب عصر نوین فاجعه، اندکی موجب شگفتی‌ام شد. البته مارکسیست‌ها، چنان‌که صفحات همین مجله نشان می‌دهد، اغلب بر سر فلسفه توافق ندارند. اما به‌نظرم می‌رسد در این‌مورد سوءتفاهمی نسبت به آن‌چه من گه‌گاه، حواشیِ بازنمایی‌های جدلیِ خطا می‌نامم، پیش آمده است.

🔸 هسته‌ی کانونی انتقاد دُنی نسبت به کتاب من این است که در تأکید مکفی بر تبیین مارکس از تحول تاریخی، در مقام نتیجه‌ی توسعه‌ی نیروهای مولد و کشاکش‌ها بین این نیروها و مناسبات اجتماعی تولید، که توسعه‌ی مذکور موجب پای‌گیری آن‌هاست، ناکام بوده‌ام و به‌جای آن، بیش‌تر بر مفهوم بیش‌تعیّنیِ مارکسیست فرانسوی، لوئی آلتوسر، تکیه کرده‌ام. بنا بر این دستگاه مفهومی، تغییر تاریخی برخاسته از «پیوستار محتملِ تعیّن‌های متکثر» است. آلتوسر خود این تعریف را به‌شرح زیر تدقیق می‌کند: «واقعیت یا رخداد اجتماعی هرچه هست، هرگز ناب و بی‌پیرایه نیست، هرگز تک‌تعیّنی نیست، بلکه همواره برخوردار از بیش‌ـ‌تعینی یا کم‌ـ‌تعینی است … منظور این است که هرگز بسیط [و منفرد] نیست، بلکه متجمع [و متکثر] است؛ و این تکثر همواره تکثری است از تعّین‌هایی بیش‌تر یا کم‌تر از آن‌چه ما می‌اندیشیم یا بر این باوریم که در پژوهش تثبیت شده‌اند.»

دُنی در نگاهی گذرا یادآور می‌شود که این دو چشم‌انداز در عطف به علیّت تاریخی، «متقابلاً مانع‌التجمع» نیستند. دقیقاً درست است! افسوس که او در این‌جا برای تأملی بیش‌تر متوقف نمی‌شود. برعکس، سخن را با این پیشنهاد ادامه می‌دهد که به‌نظر او «تضاد دیالکتیکی بین نیروهای مولد و مناسبات تولید» با طرحِ «پیوستار محتملِ تعین‌های متکثر از اعتبار ساقط شده» است. این سخن سراسر خطاست؛ درست این است که اولی شالوده‌ی دومی است... اما معضلی که من کوشیدم در کتابم به آن بپردازم چه بود؟

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4gT

#آلکس_کالینیکوس #کمال_خسروی #تضاد #بیش‌تعینی #عصر_نوین_فاجعه #بحران_اقلیمی

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ در نقد مارکسیسم فرهادپور
▫️ نگاهی انتقادی به جوابیه‌ی مراد فرهادپور به پرویز صداقت


9 سپتامبر 2024

نوشته‌ی: یاشار دارالشفاء

🔸 آن‌چه اخیرا مراد فرهادپور در پاسخ به پرویز صداقت مطرح کرده، نه خارج از سنت فکری «مارکسیسم» است و نه «گردش‌گریِ نظری»، بلکه نمونه‌ای‌ست از «مارکسیسم طبقه‌ی متوسطی» در ایران امروز. این‌که فرهادپور و هم‌فکرانش در جریان «رخداد» اساسا اعتقادی به استراتژی «مبارزه‌ی طبقاتی» به‌مثابه‌ی سیاست‌ورزی بنیادین چپ علیه سرمایه‌داری نداشتند و ندارند، نکته‌ی تازه‌ای نیست. او در بحث اخیرش دشمن را در ایران امروز «استبداد دینی» نام‌گذاری می‌کند و این گواهی است بر آن‌که صورت‌بندی‌ او از اوضاع و احوال ایران و جستجویش حول پرسش «چه باید کرد؟» کم و بیش در پارادایم «سنت و مدرنیته»ی دهه‌ی ۱۳۷۰ باقی مانده و درجا زده است.

🔸 تعدد موارد مفهومی‌ای که فرهادپور در جواب به صداقت بیان کرده کارِ پاسخ مبسوط، مستند و مستدل به هر یک از آن‌ها را دشوار می‌کند. او در حوزه‌ی اندیشه خود را در مقام کسی می‌بیند که نیازی ندارد برای ادعاهایش، شواهدی ارائه دهد. تکیه‌ی مکرر او بر سابقه‌ی چهل ساله‌اش در فعالیت نظری گواه این مدعاست. اما ادعاهای بحث‌ برانگیز او را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:

1️⃣ بررسی این‌که ایران سرمایه‌داری اسلامی است یا نه یا چه حد هست، بحث فقه و مسائل شبیه آن، یا حتی مقوله انباشت اولیه‌ی سرمایه، به هر زبان و با هر نظریه‌ی اقتصادی، مسئله‌ی اصلی ما نیست. مسئله‌ی اصلی ما نشان دادن ارتباط بین استبداد دینی با هارترین شکل حاکمیت سرمایه است.

2️⃣ دولت‌های استعماری شکل عجیب و غریبی از سازماندهی خشونت و غارت هستند که ربطی به دولت بورژوایی و سرمایه‌داری ندارند، اگر می‌‌دانستیم، می‌فهمیدیم که نباید تمام مبارزات ضداستعماری را بی‌خود و بی‌جهت به سوسیالیسم وصل کنیم.

3️⃣ وجود سرمایه‌داری را نمی‌توان حتی با وجود بالقوه‌ی طبقات، چه رسد به وجود بالفعل طبقات اجتماعی در مقام سوژه‌ی کنش سیاسی مساوی گرفت. اتفاقاً طبقه مقوله‌ای است که از یک طرف به شکل ساختاری و منطقی در دل روابط سرمایه‌داری تنیده شده، ولی از طرف دیگر باید از درون دنیای اقتصاد به فضای تاریخ، دین، روابط حقوقی، قوانین و مناسک وارد شود تا بتواند تحققی انضمامی پیدا کند و بتوان گفت این طبقه‌ به خودآگاهی رسیده و به سوژه‌ی سیاسی و نیروی تاریخی تعیین‌کننده تبدیل شده است. مفهوم طبقه از دل جامعه‌ی جدید سرمایه‌داری بیرون می‌آید و نمی‌شود آن را به تمام تاریخ تعمیم داد. در سیاست به صورت عادی و بی‌میانجی با مردم طرف هستید، با جوانان، زنان، دانشجویان. این توده‌ی مردم را نمی‌شود مستقیماً به چیزی به نام طبقات وصل کرد و دینامیسم حرکت‌شان را براساس چیزی به نام پیکار طبقاتی توضیح داد. در این‌جا با آمیزه‌ای از ستم‌ها و دعواهای مختلف طرف هستید که خیلی‌های‌شان ربطی به مسئله‌ی بهره‌کشی یا حتی سودآوری سرمایه ندارد.

4️⃣ بین دو پروژه‌ی اصلی مارکس یعنی نقد اقتصاد سیاسی که بیست سال در موردش کار کرد تا به نگارش جلد اول و جلدهای بعدی سرمایه منجر شد، و پروژه‌ی دیگرش، یعنی سوسیالیسم انقلابی و سیاست رادیکال رهایی‌بخش، شکافی هست. شکاف بین دو پروژه‌ی مارکس را مفهوم طبقه می‌تواند پر کند، ولی نه از درون اندیشه و نه به این خاطر که چون سرمایه‌داری هست، پس حتماً طبقه‌ای هم هست.

در ادامه می‌کوشم به نقد و بررسی این نکات چهارگانه ــ نکاتی بعضا با استناد به برخی پژوهش‌های انجام شده و نیز در عطف به منطق درونی آن‌ها ــ بپردازم...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4hm

#یاشار_دارالشفا #نقد_چپ #مارکسیسم
#مراد_فرهادپور #مبارزه_طبقاتی #نظام_اسلامی

👇🏽

🖋@naghd_com
دو سال از قتل ژینا و آغاز خیزشی گذشت که گرچه جوشش‌های فراگیر و توده‌ای‌اش به ضرب سرکوبی وحشیانه، صدها کشته و هزاران مجروح و زندانی به افول گرایید اما تاثیری ماندگار بر جامعه‌‌ی ما گذاشت. مقاومت روزمره‌ی زنان در خیابان، تداوم و شدت‌گیری اعتراضات کارگران، پرستاران، معلمان و بازنشستگان به رغم همه‌ی فشارهای امنیتی، افشاگری‌ها درباره‌ی شکنجه، اعدام و ناپدیدسازی قهری، ایستادگی دلیرانه‌ی خانواده‌های دادخواه تمام این سالیان سیاه، و پایداری زندانیان سیاسی زن و مرد در برابر همه‌ی ارعاب‌هایی که از هراس سر بر آوردن دوباره‌ی جنبشی اعتراضی شدت گرفته‌اند، نشان از این دارد که شعله‌های سرکش و پرفروغ جنبش مردمی گرچه فرو نشسته است، اما مبارزه و مقاومت بی‌گمان ادامه دارد.

در روزهای آغازین خیزش ژینا از نبرد فرسایش و امیدی نوشتیم که نه فقط در خیابان‌ها که در عرصه‌ی گفتمان‌ها در جریان است. این نبرد امروز گرچه شاید نمود عریان کم‌تری دارد اما چه بسا با شدتی بیش‌تر در اعماق جامعه جاری است. جنبش زن زندگی آزادی تصور مناسباتی را فراهم ساخت که بر بنیان‌های دیگرگونه استوار است، اما حفظ روحیه و تصور امکانِ تحقق این بدیل، تلاش برای شناسایی و نقد کاستی‌ها و یافتن راه‌هایی نو برای سازمان‌یابی انقلابی در میانه‌ی انواع بدیل‌سازی‌های کاذب، رهبرسازی‌های گوناگون، رواج گفتمان‌های ارتجاعی، و سرکوب بی‌رحمانه توانی عظیم و همتی دوچندان می‌طلبد.

به یاد مانای ژینا و همه‌ی جان‌های زیبایی که رژیم از ما ستانده است،
و به امید مستحکم‌تر شدن صفوف مبارزه‌‌ی مردمان علیه ستم و استثمار و سلطه.

✊🏽


https://t.me/naghd_com/1040

#زن_زندگی_آزادی
#ژینا_امینی
#مقاومت_زندگی‌ست

🖋@naghd_com
▫️ «مارکسیسم در مقابل اخلاق‌گرایی»
▫️ تحلیلی مارکسیستی از روسپی‌گری

18 سپتامبر 2024

نوشته‌ی: هلن وارد
ترجمه‌ی: فرزانه راجی

🔸 «روسپی‌گری فقط بیان خاصی از روسپی‌گری جهانیِ کارگر است.» این نقل‌قول از مارکس ممکن است این تصور را پدید آورد که روسپی‌گری موضوعی نسبتاً سرراست و روشنی برای سوسیالیست‌ها است. اما برعکس نشانگر چالشی واقعی برای مواضع چپ است: از حمایت از سرکوب و الغای روسپی‌گری از سویی تا جرم‌زدایی و سازمان‌دهی اتحادیه از سوی دیگر. بخش زیادی از بحث‌های کنونی حول این موضوع می‌چرخد که آیا واقعاً می‌توان روسپی‌گری را کار دانست یا بهتر است آن را شکلی از خشونت علیه زنان تلقی کرد.

🔸 این دو موضع به استراتژی‌های کاملاً متضادی منجر می‌شوند. اگر روسپی‌گری کار است، پس مبارزه برای خودسازمان‌دهی و حقوق بخش مهمی از پاسخ سوسیالیستی است. از سوی دیگر، اگر روسپی‌گری خشونت و بردگی است، شرکت‌کنندگان قربانیانی هستند که نیاز به نجات دارند. کاتلین بری، سازمان‌دهنده‌ی کنفرانس بین‌المللی فمینیستی پیرامون قاچاق در 1983، هنگامی که از بحث ‌و‌ گفت‌وگو با فعالِ کارگرِ جنسی مارگو سنت جیمز خودداری کرد، با این استدلال که «کنفرانس فمینیستی است و از نهاد روسپی‌گری حمایت نمی‌کند»، دیدگاه دوم را بیان کرد.… «بحث درباره‌ی برده‌داری جنسی با زنان روسپی مناسب نیست.»

🔸 جولی بیندل، نویسنده، نیز این دیدگاه را تکرار کرده و در نوشته‌اش درباره‌ی تصمیم اتحادیه‌ی سراسری کارگری در انگلستان (GMB) برای راه‌اندازی شعبه‌ای برای کارگران‌جنسی استدلال می‌کند: «چطور یک اتحادیه از یک سو می‌تواند علیه خشونت بر زنان مبارزه کند، اما در همان زمان ‌آن ‌را به اتحادیه تبدیل کند؟ به جای این‌که جامعه وانمود کند روسپی‌گری یک انتخابِ شغلی است، باید آن را به‌خاطر آن‌چه هست ــ خشونت علیه زنان ــ افشا کند. اتحادیه‌سازی نمی‌تواند از زنان در این صنعتِ پست محافظت کند.»

🔸 هلن وارد در این مقاله استدلال می‌کند که کسانی که روسپی‌گری را صرفاً به عنوان خشونت علیه زنان می‌بینند، ویژگی‌های اساسی ستم بر زنان در نظام سرمایه‌داری را درک نمی‌کنند...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4ij

#هلن_وارد #فرزانه_راجی
#کار_بیگانه #کارگران_جنسی #صنعت_سکس
#فمینیسم

👇🏽

🖋@naghd_com
◾️فاجعه‌ی مرگ دردناک معدن‌چیان طبس، حادثه نیست، اراده و منطق سرمایه، سود و رانت است.

دیوار تنگنا را
دست بلند حادثه می‌سازد
و حادثه
چیزی جز اراده‌ی انسان نیست.

#معدن_طبس
#طبقه‌_کارگر
#حق_تشکل

🖋@naghd_com
▫️ ریکاردو، ارزش و زمان کار
▫️ حقانیت تاریخی و کاستی‌های شیوه‌ی پژوهش او

🔹نظریه‌‌های ارزش اضافی ـ جلد دوم🔹


25 سپتامبر 2024

نوشته‌ی: کارل مارکس
ترجمه‌ی: کمال خسروی

📝 توضیح مترجم: از ترجمه‌ی کتاب نخست «نظریه‌هایی پیرامون ارزش اضافی» پیشاپیش بخش‌هایی در «نقد» انتشار یافت. با آغاز ترجمه‌ی کتاب دوم، از این پس و در جریان پیشرفت کار، به‌طور پراکنده و گاه‌به‌گاه، دست‌چینی از برخی فصل‌ها یا بندهای کتاب که جذابیت و اهمیت استدلال‌های نظری آن‌ها به‌ویژه چشم‌گیر است، در «نقد» منتشر خواهد شد. نمونه‌‌ی نخست بحثی پیرامون «پیش‌شرط‌های خطای رُدبرتوس در نظریه‌ی رانت» بود. متن فوق، نمونه‌ی دوم است.


🔸 ریکاردو برای تعیین ارزش نسبیِ (یا ارزش قابل مبادله‌ی) کالا از «کمیت کار» عزیمت می‌کند. (ما در پایان می‌توانیم به بررسی معنای متفاوتی که ریکاردو مقوله‌ی ارزش را به‌کار می‌برد، بپردازیم. نقد بیلی ‹به ریکاردو› و هم‌هنگام کاستی دیدگاه ریکاردو بر همین معنا متکی است.) سرشت این «کار»، دقیق‌تر پژوهیده نمی‌شود. اگر دو کالا هم‌ارز باشند ــ یا در تناسب معینی هم‌ارز باشند، یا به‌عبارت دیگر، بسته به کمیت «کار»ی که در آن‌ها گنجیده است، مقادیر نابرابری باشند ــ با این‌حال هم‌چنین روشن است که آن‌ها مادام که ارزش‌های مبادله‌ای‌اند، به‌لحاظ جوهر هم‌سان‌اند. جوهر آن‌ها، کار است. از همین‌رو آن‌ها «ارزش»اند. مقادیر آن‌ها، بسته به این‌که دربردارنده‌ی ‹سهم› بیش‌تری از این جوهر باشند، متفاوت است. اینک، ریکاردو پیکره‌ی این کار ــ ‹همانا› تعّین ویژه‌ی کار، به‌مثابه‌ی کار آفریننده‌ی ارزش مبادله‌ای، یا کارِ بازنمایاننده‌ی خود در ارزش‌های مبادله‌ای ــ و سرشت این کار را نمی‌پژوهد. بنابراین او عطف و پیوستگی این کار را به پول، یا این نکته را که این کار باید در پول تبلور یابد، نمی‌فهمد. از همین‌رو او به هیچ‌روی پیوند بین تعّین ارزش مبادله‌ای کالا به‌میانجی زمان کار، و ضرورت پیش‌رویِ کالاها به‌سوی شکل‌یابیِ پول را درک نمی‌کند. نظریه‌ی غلطِ پول او، از همین‌روست. مسئله‌ی او پیشاپیش و از همان آغاز، فقط مقدار ارزش است. به‌عبارتی مسئله‌اش ‹فقط› نسبت مقادیر ارزش کالاها به یک‌دیگر است، همانند رابطه‌ی کمیت‌هایی از کار که برای تولید آن‌ها ضروری است. نقطه‌ی عزیمت ریکاردو این است. او آ. اسمیت را مؤکداً نقطه‌ی عزیمت خود می‌نامد.

🔸 اینک، روش ریکاردو عزیمت از تعریف مقدار ارزش کالا به‌میانجی زمان کار، و پس از آن، پژوهش پیرامون این امر است که آیا بقیه‌ی روابط اقتصادی و مقوله‌ها با این تعریفِ ارزش متناقض‌اند یا نه، یا در چه دامنه یا مقیاسی آن‌را دگرگون می‌سازند. می‌توان در نخستین نگاه، هم حقانیت تاریخی این شیوه‌ی رویکرد و ضرورت علمی‌اش را در تاریخ اقتصاد و هم هم‌هنگام، نارسایی علمی‌اش را دید، نارسایی‌ای که خود را نه فقط در شیوه‌ی بازنمایی (به‌لحاظ صوری)، می‌نمایاند، بلکه به نتایجی ناراست و کژراه‌کننده راه می‌برد، زیرا از روی حلقه‌های واسطِ میانی می‌پَرَد و در صدد است به‌شیوه‌ای بی‌واسطه هم‌نهشتیِ مقوله‌های اقتصادی را با یک‌دیگر اثبات کند...


🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4ja

#کارل_مارکس #کمال_خسروی
#نظریه‌های_ارزش_اضافی
#ریکاردو #شکل‌های_ارزش

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ امپریالیسم قدیمی و جدید:
▫️ نظری درباره‌ی امپریالیسم جدید دیوید هاروی و امپراتوری سرمایه الن میک‌سینزوود

2 اکتبر 2024

نوشته‌ی: باب سوت‌کلیف
ترجمه‌ی: دلشاد عبادی

🔸 تنها چند سال پس از آن که پرابات پاتنایک به نحو خاطره‌برانگیزی از ناپدید شدن امپریالیسم از نوشته‌های چپ شکایت کرد، امپریالیسم ناگهان به کلمه‌ای در فهرست‌های همگان تبدیل شد. وب‌سایتی که ادعا می‌کند بزرگ‌ترین کتاب‌فروشی جهان (ضد اتحادیه) است، در پاسخ به جست‌وجویی در عنوان کتاب‌ها برای «امپریالیسم»، 23519 کتاب (و با کمال تعجب در صدر آن کتاب وی آی لنین)، کتاب در گروه بازی‌های ویدیویی و حتی 6 کتاب در گروه «خانه و باغ»؛ «هژمونی» با 23757 کتاب، در صدر آن کتابی از نوام چامسکی؛ «امپراتوری» با 78303 کتاب، در صدر آن نایل فرگوسن، ارائه کرد. در حالی که در فهرست جست‌وجو برای کتاب‌هایی که جهانی ‌شدن، کلمه‌ی پرطرف‌دار دهه‌ی 1990، در عنوان آن‌ها باشد، فقط 18120 کتاب ارائه شد که کتاب جادیش باگواتی در صدر آن بود. به این آمار تعداد بی‌شماری مقاله اضافه کنید تا پیچیدگی در ارائه‌ی راهنمایی برای اندیشه‌ی معاصر درباره‌ی امپریالیسم و مفاهیم مرتبط را دریابید.

🔸 این سیل را معادل سیاسی و ایدئولوژیکی توفانی تمام عیار ایجاد کرده است: بسیاری از نیروها در یک زمان و مکان بر هم منطبق می‌شوند تا حداکثر تأثیر ممکن را ایجاد کنند. یکی از این مولفه‌ها این واقعیت است که امپریالیسم دیگر همیشه جنایتی تلقی نمی‌شود که دشمنان انجام می‌دهند. برخی از نویسندگان شروع به پذیرش امپریالیسم و حتی تجلیل از آن کرده‌اند، بنابراین اکنون جست‌وجوی کتاب شامل آثاری به نفع امپریالیسم و هم‌چنین آثاری علیه امپریالیسم است. دوم، در نتیجه، این اصطلاح به اصطلاحی تبدیل شده است که دیگر کاربرانش را مارکسیست نمی‌داند. سوم، تعدادی از نویسندگان، از جمله برخی مارکسیست‌ها، به شکلی تحریک‌آمیز این ایده را مطرح می‌کنند که امپریالیسم پایان یافته و ما به جای دیگری رسیده‌ایم. امپراتوری «هارت و نگری»، پرفروش‌ترین کتاب مارکسیستی دوران مدرن، این بحث را مطرح می‌کند. چهارم، تا حدی در واکنش به این موضوع، بسیاری دوباره تاکید کرده‌اند که این هیولا نه تنها زنده است، بلکه جهان را با خطرهای جدیدی تهدید می‌کند. و در میان دسته‌ی اخیر، تعدادی تلاش می‌کنند ببینند چه چیز وضعیت کنونی جهان جدید است و بررسی کنند که چگونه نظریه‌های تاریخی-ماتریالیستی و مرتبط با آن می‌توانند به تحلیل آن و در نهایت مبارزه با آن کمک کنند. این مقاله نظری است بر دو تلاش اخیر از دیوید هاروی و الن میکسینزوود...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4jL

#امپریالیسم #دیوید_هاروی #الن_میکسینزوود
#امپریالیسم_جدید #امپراتوری_سرمایه
#باب_سوت‌کلیف #دلشاد_عبادی

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ پیرامون فروپاشی جوامع نوع شوروی

9 اکتبر 2024

نوشته‌ی: کمال خسروی

📝 توضیح «نقد»: این نوشته نخستین بار در شماره‌ی ششم نشریه‌ی «نقد»، آذرماه 1370 (دسامبر 1991)، انتشار یافت.

🔸 چپ رادیکال مسلماً نه در پای‌کوبی تلویزیون‌های بورژوازی برای نمایش مکرر صحنه‌ی فروکشیدن مجسمه‌های لنین شریک است و نه در اندوه تراژیک متولیان و ریزه‌خوارانی که بر گِرد این تندیس‌ها ضریح امام‌زاده‌های نان‌آور خود را بر پا کرده بودند و اکنون سرشکسته و پریشان یا راه انتحار را پیشه می‌کنند و یا بوسه بر آستان سرمایه می‌زنند. اما زمین‌لرزه‌ای اجتماعی و تاریخی که این بناهای سست‌بنیاد را به لرزه درآورده و تاب استواری تندیس‌های تنومند را از آن‌ها ستانده است، زمین را زیر پای چپ رادیکال نیز به تکان واداشته است؛ آن‌چنان که چپ نمی‌تواند بر سکویی استوار بایستد و با غول پلیدی که شادمان و پای‌کوبان هاضمه‌ی خود را برای بلعیدن بخش عظیمی از نیروی کار انسانی آماده می‌کند، به مقابله برخیزد: چپ در مفصل بحران تئوری انتقادی و بحران چشم‌انداز تاریخیِ رهایی انسان در برزخ ایستاده است.

🔸 این برزخ، اما تنها معضل گروه کوچک روشنفکرانی نیست که در فاصله‌ی رؤیا و بیداری، در شکاف بین ایده‌های مبهمِ تحققْ نایافته و واقعیت خشک و زمخت هستی‌پذیرفته، تقلا می‌کنند. این برزخ همانا، بازتاب موقعیت عینی و اجتماعی طبقه‌ای است که در فاصله‌ی نخستین تجربه‌ی شکست‌خورده‌ی خویش و چشم‌انداز بلاواسطه‌ی اسارت و استثماری قدیمی، بی‌چاره و درمانده ایستاده است. هم‌چنین، بازتاب جایگاه اجتماعی طبقه‌ای است که در فاصله‌ی آرمانی گویی بربادرفته و تداوم استثماری روزمره، شاهد و ناظر گنگ رویدادهای شتابان است.

🔸 چپ از یک‌سو در منگنه‌ی فشاری مضاعف است؛ زیرا هم شرایط عینی زندگی‌اش لحظه به لحظه سخت‌تر می‌شوند و هم شُمار وظایف دشواری که پیشِ رو دارد، بیش از پیش افزایش می‌یابند. از سوی دیگر، اگر این موقعیت تاریخیِ تازه را در پرتو منطق تحول تاریخی بنگریم، می‌بینیم که فشارهای اقتصادی و اجتماعی به‌طور عینی، و فشارهای سیاسی و ایدئولوژیک به‌طور ذهنی، تاریخاً و منطقاً امکان گشایش نوینی را نوید می‌دهند. چپ باید این موقعیت و این وظایف را جدی بگیرد.

🔸 بزرگ‌ترین خطری که چپ رادیکال را دست‌کم در زمینه‌ی فعالت تئوریکش تهدید می‌کند، دستْ شستن از فعالیت انتقادی از ترس هم‌راستا شدن با موج تهاجم ایدئولوژیک بورژوازی است. چپ رادیکال حتی یک لحظه هم نباید در تلاش خود برای تدوین یک تئوری انتقادی درباره‌ی جامعه، برای جستجوی راه‌ها و شیوه‌های سرنگونی وضع موجود، برای تدوین خطوط کلی یا حوزه‌ی مسائل جامعه‌ای عاری از سلطه، برای تحلیل و نقد تئوری مارکس، تحلیل و نقد جریان‌های گوناگون درون جنبش کارگری و انقلابی، نقد و تحلیل فرآیند شکل‌گیری جوامع نوع شوروی و علل فروپاشی آن‌ها از پای بنشیند...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4kv

#کمال_خسروی #تئوری_انتقادی #جوامع_نوع_شوروی #چپ_رادیکال

👇🏽

🖋@naghd_com
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM