▫️ در کاپیتال سکوتی نیست
بازاندیشی نظریهی ارزش ـ بخش سوم
7 مارس 2018
نوشتهی: کمال خسروی
در کاپیتال ناگفته بسیار است، اما سکوتی نیست؛ زیرا سکوت دلالتی ضمنی بر ناگفتهگذاریِ عامدانه دارد، بر مسکوت نهادن و پنهانکاری، و از آنجا، بر نیرنگی و فریبی و ماری در آستین. کاپیتال بههیچروی چنین سکوتی ندارد؛ برعکس، یکی از قدرتمندترین آثار، شاید قدرتمندترینِ آنها، در آشکار کردنِ پنهانْ شدهها پشتِ عریانی و پشتِ سکوتهاست.
https://wp.me/p9vUft-4h
#کمال_خسروی #نقد #مارکسیسم
#کاپیتال #نظریه_ارزش #ارزش_اضافی #انقلاب #دیالکتیک
👇🏽
🖋@naghd_com
بازاندیشی نظریهی ارزش ـ بخش سوم
7 مارس 2018
نوشتهی: کمال خسروی
در کاپیتال ناگفته بسیار است، اما سکوتی نیست؛ زیرا سکوت دلالتی ضمنی بر ناگفتهگذاریِ عامدانه دارد، بر مسکوت نهادن و پنهانکاری، و از آنجا، بر نیرنگی و فریبی و ماری در آستین. کاپیتال بههیچروی چنین سکوتی ندارد؛ برعکس، یکی از قدرتمندترین آثار، شاید قدرتمندترینِ آنها، در آشکار کردنِ پنهانْ شدهها پشتِ عریانی و پشتِ سکوتهاست.
https://wp.me/p9vUft-4h
#کمال_خسروی #نقد #مارکسیسم
#کاپیتال #نظریه_ارزش #ارزش_اضافی #انقلاب #دیالکتیک
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
در کاپیتال سکوتی نیست
نوشتهی: کمال خسروی در کاپیتال ناگفته بسیار است، اما سکوتی نیست؛ اگر جز این بود، شگفتیآور بود. انتظار اینکه در این کتاب همهی آنچه پیرامون همهی جوامع و همهی اعصار گفتنی است، نوشته شدهباشد، حتی…
در اهميت كاپيتال ماركس برای امروز
نوشتهی: #آندرو_كليمن
ترجمهی: #حسن_مرتضوی
بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-c4
#مارکس #کاپیتال #ایدئولوژی #سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: #آندرو_كليمن
ترجمهی: #حسن_مرتضوی
بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-c4
#مارکس #کاپیتال #ایدئولوژی #سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️در اهميت كاپيتال ماركس برای امروز
نوشتهی: آندروكليمن
ترجمهی: حسن مرتضوی
30مارس 2018
اين واقعيت كه جهان امروزه بسيار متفاوت از آن چيزی است كه در كاپيتال با آن روبرو میشويم، حاكی از اين نيست كه اين كتاب در مقايسه با زمانی كه نوشته شد، بیربط شده يا كمتر اعتبار دارد.
... سوال اين نيست كه آيا سرمايهداری پس از زمان ماركس تغيير كرده است يا حتی اين تغييرات بزرگ و با اهميت بودهاند. سوال اين است: اهميت اين امر واقع كه اوضاع كاملاً متفاوت با نحوهای است كه كاپيتال آنها را ارائه میكند در چه چيزی است؟ آيا اين امر واقع میتواند نقدی موجه از اين كتاب و شاخصی از نابسندگی نظری آن شمرده شود؟
...بنيادهايی كه بر مبنای آن كاپيتال به عنوان كتابی كه ديگر مربوط به اوضاع و احوال نيست يا اهميت و مناسبت آن برای امروز كاهش يافته است، در مقابل ارزيابی موشكافانه طاقت پايداری ندارد. اما اين استدلال سلبی به خودی خود به معنای آن نيست كه اين كتاب هنوز برای امروز مناسب و معتبر است. بايد استدلالهای ایجابی نيز ارائه شود. مقالهی كوتاهی مانند مقالهی حاضر آشكارا نمیتواند به اين موضوع پاسخ دهد. بنابراين میكوشم خودم را به ارائه چند نظر مختصر دربارهی فقط چند جنبه از كاپيتال محدود كنم كه به نظرم برای امروز مناسبت خاصی دارد.
متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-c4
#آندرو_كليمن #حسن_مرتضوی
#مارکس #کاپیتال #ایدئولوژی #سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: آندروكليمن
ترجمهی: حسن مرتضوی
30مارس 2018
اين واقعيت كه جهان امروزه بسيار متفاوت از آن چيزی است كه در كاپيتال با آن روبرو میشويم، حاكی از اين نيست كه اين كتاب در مقايسه با زمانی كه نوشته شد، بیربط شده يا كمتر اعتبار دارد.
... سوال اين نيست كه آيا سرمايهداری پس از زمان ماركس تغيير كرده است يا حتی اين تغييرات بزرگ و با اهميت بودهاند. سوال اين است: اهميت اين امر واقع كه اوضاع كاملاً متفاوت با نحوهای است كه كاپيتال آنها را ارائه میكند در چه چيزی است؟ آيا اين امر واقع میتواند نقدی موجه از اين كتاب و شاخصی از نابسندگی نظری آن شمرده شود؟
...بنيادهايی كه بر مبنای آن كاپيتال به عنوان كتابی كه ديگر مربوط به اوضاع و احوال نيست يا اهميت و مناسبت آن برای امروز كاهش يافته است، در مقابل ارزيابی موشكافانه طاقت پايداری ندارد. اما اين استدلال سلبی به خودی خود به معنای آن نيست كه اين كتاب هنوز برای امروز مناسب و معتبر است. بايد استدلالهای ایجابی نيز ارائه شود. مقالهی كوتاهی مانند مقالهی حاضر آشكارا نمیتواند به اين موضوع پاسخ دهد. بنابراين میكوشم خودم را به ارائه چند نظر مختصر دربارهی فقط چند جنبه از كاپيتال محدود كنم كه به نظرم برای امروز مناسبت خاصی دارد.
متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-c4
#آندرو_كليمن #حسن_مرتضوی
#مارکس #کاپیتال #ایدئولوژی #سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
در اهميت كاپيتال ماركس برای امروز
نوشتهی: آندرو کلیمن ترجمهی: حسن مرتضوی كاپيتال برخی از ايدئولوژیهايی را به چالش میگيرد كه كاملاً مشابه با ايدئولوژیهای زمانهی ما هستند. از سويی، چشمانداز اقتصاد سياسی بورژوايی را به مصاف می…
▫️افسون پنهان سِرافا
"در حاشیهی بحث تازهی هاروی / رابرتز"
نوشتهی: کمال خسروی
24 آوریل 2018
نه؛ همینکه دکتر دیوید هاروی اقتصاددان مشهور و مدرس کتاب کاپیتال مدعی شدهاست مارکس با نظریهی ارزشِ کارپایه مخالف بود، دلیلی برای تسلیمشدنِ او به ایدئولوژی بورژوایی و اقتصاد سیاسی نیست. همچنین، به هیچ روی به معنی نادانی یا ناآشنایی استاد برجستهای چون او با دیدگاه و نظریهی ارزش مارکس نیست و بدیهی است که کسی که چندین دهه کاپیتال مارکس را در دانشگاههای معتبر جهان تدریس کردهاست و درسگفتارهایش راهنمای دورههای کاپیتالخوانی در نقاط دیگر جهان بودهاند، از بدیهیترین شناختها نسبت به روش و ساختمان کاپیتال و نظریهی ارزش آگاه است.
آری؛ دیوید هاروی نخستین استاد مارکسشناس، اقتصاددانِ مارکسیست و نظریهپردازی نیست که به لبهی پرتگاه سرافایی ـ نوریکاردویی رسیدهباشد؛ و آری، افسون پنهان سرافایی وسوسهانگیزتر از آن است که دچارشدن به آن، حتی برای مدرس کهنهکار کاپیتال غیرممکن باشد.
متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-eg
#کمال_خسروی
#هاروی #مایکل_رابرتز #مارکس #نظریه_ارزش #کاپیتال
👇🏽
🖋@naghd_com
"در حاشیهی بحث تازهی هاروی / رابرتز"
نوشتهی: کمال خسروی
24 آوریل 2018
نه؛ همینکه دکتر دیوید هاروی اقتصاددان مشهور و مدرس کتاب کاپیتال مدعی شدهاست مارکس با نظریهی ارزشِ کارپایه مخالف بود، دلیلی برای تسلیمشدنِ او به ایدئولوژی بورژوایی و اقتصاد سیاسی نیست. همچنین، به هیچ روی به معنی نادانی یا ناآشنایی استاد برجستهای چون او با دیدگاه و نظریهی ارزش مارکس نیست و بدیهی است که کسی که چندین دهه کاپیتال مارکس را در دانشگاههای معتبر جهان تدریس کردهاست و درسگفتارهایش راهنمای دورههای کاپیتالخوانی در نقاط دیگر جهان بودهاند، از بدیهیترین شناختها نسبت به روش و ساختمان کاپیتال و نظریهی ارزش آگاه است.
آری؛ دیوید هاروی نخستین استاد مارکسشناس، اقتصاددانِ مارکسیست و نظریهپردازی نیست که به لبهی پرتگاه سرافایی ـ نوریکاردویی رسیدهباشد؛ و آری، افسون پنهان سرافایی وسوسهانگیزتر از آن است که دچارشدن به آن، حتی برای مدرس کهنهکار کاپیتال غیرممکن باشد.
متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-eg
#کمال_خسروی
#هاروی #مایکل_رابرتز #مارکس #نظریه_ارزش #کاپیتال
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
افسون پنهان سِرافا
نوشتهی:کمال خسروی افسونِ سرافایی هرگز با بانگ بلند به درگاه نمیکوبد، بلکه موذیانه از حفرهها و روزنههایی به درون میخزد که یا درگاه از آغاز در ساخت و بافتش داشتهاست و یا از منفذ پوسیدگیهایی که…
▫️ ارزش بدون بتوارگی!
بدفهمی کوزو اونو از شکل ارزش
نوشتهی: النا لوئیزا لانگه
ترجمهی: حسن آزاد
17 می 2018
هدفِ این جُستار، خلاصهکردن تحلیل شکل ارزش در آغاز کتاب «سرمایه» نیست. اما برای روشنی و ارتباط بین موضوعات عمومیتر، یعنی تحلیل شکل ارزش و شکل ویژهی این موضوع در بحث بین اقتصاددانان مارکسیست ژاپنی کوزو اونو و سامزو کروما که در اینجا مطرح میشود، میخواهم توجه خوانندگان را به ویژگی برنامه پژوهشی مارکس و در نخستین نگاه مقدمهی «اثبات نشده» و خلاف عقل سلیم رابطهی بین کار «مجرد» و ارزش جلب کنم، که مارکس اثر عظیم خود را با آن آغاز میکند. این تفسیر از برنامه کتاب «سرمایه» و بهویژه نقد مارکس از اقتصاد سیاسی بهطور کلی، به درک این مطلب یاری میرساند که اونو به چه شکلِ درخور توجهی از قصد مارکس فاصله گرفته و در کجا به هدف انتقادی خود دست نیافتهاست.
🔸متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-ig
#حسن_آزاد #النا_لوئیزا_لانگه
#مارکس #کوجین_کاراتانی #کوزو_اونو #سامزو_کروما
#کاپیتال #بتوارگی #نظریه_ارزش
👇🏽
🖋@naghd_com
بدفهمی کوزو اونو از شکل ارزش
نوشتهی: النا لوئیزا لانگه
ترجمهی: حسن آزاد
17 می 2018
هدفِ این جُستار، خلاصهکردن تحلیل شکل ارزش در آغاز کتاب «سرمایه» نیست. اما برای روشنی و ارتباط بین موضوعات عمومیتر، یعنی تحلیل شکل ارزش و شکل ویژهی این موضوع در بحث بین اقتصاددانان مارکسیست ژاپنی کوزو اونو و سامزو کروما که در اینجا مطرح میشود، میخواهم توجه خوانندگان را به ویژگی برنامه پژوهشی مارکس و در نخستین نگاه مقدمهی «اثبات نشده» و خلاف عقل سلیم رابطهی بین کار «مجرد» و ارزش جلب کنم، که مارکس اثر عظیم خود را با آن آغاز میکند. این تفسیر از برنامه کتاب «سرمایه» و بهویژه نقد مارکس از اقتصاد سیاسی بهطور کلی، به درک این مطلب یاری میرساند که اونو به چه شکلِ درخور توجهی از قصد مارکس فاصله گرفته و در کجا به هدف انتقادی خود دست نیافتهاست.
🔸متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-ig
#حسن_آزاد #النا_لوئیزا_لانگه
#مارکس #کوجین_کاراتانی #کوزو_اونو #سامزو_کروما
#کاپیتال #بتوارگی #نظریه_ارزش
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
ارزش بدون بتوارگی!
نوشتهی : النا لوئیزا لانگه ترجمهی: حسن آزاد برخلاف خوانش اونو از شکل ارزش نشان خواهم داد، که طرح ویژهی مارکس از مسالهی تحلیل شکل ارزش و قائلشدن نقش ساختاری و توضیحی برای نظریه ارزش ـ کار در ک…
▫️ مبارزهی طبقاتی و نقد علمی در کاپیتال
نوشتهی: متیاس اِشپکر
ترجمهی: کمال خسروی
22 می 2018
🔸بجای جداکردن سرسختانهی مباحث انقلابی و معطوف به مبارزهی طبقاتی از واکاوی و نقد علمی، و بدتر از آن، کنارنهادن و بهدور افکندن آنها همچون رمانتیسیسم انقلابی بیپایه و مایه، باید نشان داد که چرا آنها، علیرغم جدایی مذکور، کماکان در سطح و مرتبهی بازنمایی علمی و منطقی حاضرند و چگونه براین بازنمایی اثر میگذارند، بهشیوهی معینی آن را برپامیدارند و سمت و سویش میدهند و در تعیین محتوایش دخیلاند...
🔸کاپیتالِ مارکس نتیجهی سه رابطهی نقد علمی، مبارزهی طبقاتی (انقلابی) و مجادلههای مارکس است که در این مفهوم از سرمایه تجلی یافتهاست، مفهومی که نه تنها بیانکنندهی رابطهی اجتماعی مبتنی بر سلطه است، بلکه همهنگام بر رفع و لغو انقلابی آن نیز دلالت دارد؛ و در اینصورت، واقعیت و موجودیت علمِ مارکسی، دیگر چیزی ثابت و بلاتغییر برای همیشه و برکنار از جریان مشخص تاریخ نیست.
✔️متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-iS
#متیاس_اشپکر #کمال_خسروی
#مارکس #مبارزه_طبقاتی #نقد #نقد_اقتصاد_سیاسی
#کاپیتال #گروندریسه
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: متیاس اِشپکر
ترجمهی: کمال خسروی
22 می 2018
🔸بجای جداکردن سرسختانهی مباحث انقلابی و معطوف به مبارزهی طبقاتی از واکاوی و نقد علمی، و بدتر از آن، کنارنهادن و بهدور افکندن آنها همچون رمانتیسیسم انقلابی بیپایه و مایه، باید نشان داد که چرا آنها، علیرغم جدایی مذکور، کماکان در سطح و مرتبهی بازنمایی علمی و منطقی حاضرند و چگونه براین بازنمایی اثر میگذارند، بهشیوهی معینی آن را برپامیدارند و سمت و سویش میدهند و در تعیین محتوایش دخیلاند...
🔸کاپیتالِ مارکس نتیجهی سه رابطهی نقد علمی، مبارزهی طبقاتی (انقلابی) و مجادلههای مارکس است که در این مفهوم از سرمایه تجلی یافتهاست، مفهومی که نه تنها بیانکنندهی رابطهی اجتماعی مبتنی بر سلطه است، بلکه همهنگام بر رفع و لغو انقلابی آن نیز دلالت دارد؛ و در اینصورت، واقعیت و موجودیت علمِ مارکسی، دیگر چیزی ثابت و بلاتغییر برای همیشه و برکنار از جریان مشخص تاریخ نیست.
✔️متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-iS
#متیاس_اشپکر #کمال_خسروی
#مارکس #مبارزه_طبقاتی #نقد #نقد_اقتصاد_سیاسی
#کاپیتال #گروندریسه
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
مبارزهی طبقاتی و نقد علمی در کاپیتال
نوشتهی: متیاس اِشپکر ترجمهی: کمال خسروی ساحتی از مبارزهی طبقاتی که قرار است در نوشتهی حاضر برجسته شود، همخوان است با درک نظری ـ انقلابی کلاسیک مارکسی از پرولتاریا به مثابه «گورکن» مناسبات بورژو…
▫️ خوانش سرمایه در سدهی بیستویکم
نوشتهی: کمپل جونز
ترجمهی: تارا بهروزیان
6 ژوئیه 2018
ممکن است این تصور که مخالفت با سرمایهداری مستلزم اتخاذ موضعی است اساساً بیرون از این جهان، وسوسهکننده و حتی بهواقع قانعکننده بهنظر برسد. چپگرایی نظرآورانه با نیروی ارادهی سوبژکتیو با جهان، آنگونه که هست بهمخالفت برمیخیزد، ارادهای که بهواسطهی بیرونبودگیاش ناب شمرده میشود. اما هر وضعیت در درون خود دربردارندهی عناصر ناهمسازی است که آن وضعیت را به ازهمگسیختگی تهدید میکند. بههمین سبب ما در این مقاله، ورای بدیلهایی برای درونماندگاری و فراماندگاری، جهتگیریای را نسبت به سرمایه در قرن بیستویکم ارائه میکنیم که بهطور مشخص بهچیرگی رادیکال بر سرمایه از درونِ آنچه هست میپردازد. ما همراه با هگل، بدیو و سنت نقد رادیکال سرمایه، و نه از موضعی جدا یا بیرونی، عناصر یک جهتگیری سیاسی را مشخص میکنیم که نه درونماندگار یا فراماندگار، و نه تسلیمطلبانه و نه نظرآورانه چپگراست. ارزش چنین جهتگیریای با توسل به اقتصاد مستدل میشود، نه از بیرون و بهقصد اثبات ماهیتِ ناهنجار ایدئولوژیکی اقتصاد، بلکه بهمنظور نشاندادن روشهایی که در آنها عنصر فائقآمدن بر سرمایه در همهی نقاط جهان در دست تکوین است.
https://wp.me/p9vUft-nl
#سرمایه_داری
#مارکس #هگل #کاپیتال
#پیکتی #بدیو
#تارا_بهروزیان
نوشتهی: کمپل جونز
ترجمهی: تارا بهروزیان
6 ژوئیه 2018
ممکن است این تصور که مخالفت با سرمایهداری مستلزم اتخاذ موضعی است اساساً بیرون از این جهان، وسوسهکننده و حتی بهواقع قانعکننده بهنظر برسد. چپگرایی نظرآورانه با نیروی ارادهی سوبژکتیو با جهان، آنگونه که هست بهمخالفت برمیخیزد، ارادهای که بهواسطهی بیرونبودگیاش ناب شمرده میشود. اما هر وضعیت در درون خود دربردارندهی عناصر ناهمسازی است که آن وضعیت را به ازهمگسیختگی تهدید میکند. بههمین سبب ما در این مقاله، ورای بدیلهایی برای درونماندگاری و فراماندگاری، جهتگیریای را نسبت به سرمایه در قرن بیستویکم ارائه میکنیم که بهطور مشخص بهچیرگی رادیکال بر سرمایه از درونِ آنچه هست میپردازد. ما همراه با هگل، بدیو و سنت نقد رادیکال سرمایه، و نه از موضعی جدا یا بیرونی، عناصر یک جهتگیری سیاسی را مشخص میکنیم که نه درونماندگار یا فراماندگار، و نه تسلیمطلبانه و نه نظرآورانه چپگراست. ارزش چنین جهتگیریای با توسل به اقتصاد مستدل میشود، نه از بیرون و بهقصد اثبات ماهیتِ ناهنجار ایدئولوژیکی اقتصاد، بلکه بهمنظور نشاندادن روشهایی که در آنها عنصر فائقآمدن بر سرمایه در همهی نقاط جهان در دست تکوین است.
https://wp.me/p9vUft-nl
#سرمایه_داری
#مارکس #هگل #کاپیتال
#پیکتی #بدیو
#تارا_بهروزیان
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
خوانش سرمایه در سدهی بیستویکم
نوشتهی: کمپل جونز ترجمهی: تارا بهروزیان هنگامی که بدیو نتیجهگیری میکند که «تنها نقدِ خطرناک و رادیکال، نقد سیاسی دموکراسی است» از مدار آنچه میتوان منطقاً ماتریالیسم نامید خارج میشود. این حرف…
▫️ تلاش ارجمند انگلس و ناتمامی سرمایه؟
نوشتهی: فرد موزلی
ترجمهی: حسن مرتضوی
10 سپتامبر 2018
تنها دستنویس كامل جلد سوم سرمایه در دستنوشتهی اقتصادی 1865ـ1864 نوشته شده بود. انگلس (بعد از كاری پر افت و خیز روی این پروژه به مدت یازده سال) دستنوشتهی «كتاب سوم» ماركس را برای نخستین ویراست آلمانی مجلد سوم در 1894 بهشدت ویرایش کرد. پرسشی قدیمی در مارکسپژوهی این بوده كه انگلس تا چه حد دستنوشتهی ماركس را تغییر داده است و آیا تفاوتهای مهم و تعیین کنندهای میان این دو متن وجود دارد. دستنوشتهی اصلی ماركس برای نخستین بار به زبان آلمانی در 1992 در مجموعهی آثار كامل ماركس/انگلس (MEGA)، بخش دوم، مجلد 4.2 منتشر شد، اما این دستنوشتهی مهم تا انتشار مجلد کنونی به انگلیسی ترجمه نشده بود. بنابراین انتشار ترجمهای انگلیسی از دستنوشته اصلی ماركس، رخداد مهمی در مارکسپژوهی است. اكنون پژوهشگران ماركسیست انگلیسیزبان سرانجام میتوانند مجلد سوم انگلس را با دستنوشتهی اصلی ماركس مقایسه، و اهمیت این تفاوتها را برای خود ارزیابی كنند.
✔️ مقاله کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-rJ
#فرد_موزلی #حسن_مرتضوی
#مارکس #انگلس
#کاپیتال #مارکسپژوهی
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: فرد موزلی
ترجمهی: حسن مرتضوی
10 سپتامبر 2018
تنها دستنویس كامل جلد سوم سرمایه در دستنوشتهی اقتصادی 1865ـ1864 نوشته شده بود. انگلس (بعد از كاری پر افت و خیز روی این پروژه به مدت یازده سال) دستنوشتهی «كتاب سوم» ماركس را برای نخستین ویراست آلمانی مجلد سوم در 1894 بهشدت ویرایش کرد. پرسشی قدیمی در مارکسپژوهی این بوده كه انگلس تا چه حد دستنوشتهی ماركس را تغییر داده است و آیا تفاوتهای مهم و تعیین کنندهای میان این دو متن وجود دارد. دستنوشتهی اصلی ماركس برای نخستین بار به زبان آلمانی در 1992 در مجموعهی آثار كامل ماركس/انگلس (MEGA)، بخش دوم، مجلد 4.2 منتشر شد، اما این دستنوشتهی مهم تا انتشار مجلد کنونی به انگلیسی ترجمه نشده بود. بنابراین انتشار ترجمهای انگلیسی از دستنوشته اصلی ماركس، رخداد مهمی در مارکسپژوهی است. اكنون پژوهشگران ماركسیست انگلیسیزبان سرانجام میتوانند مجلد سوم انگلس را با دستنوشتهی اصلی ماركس مقایسه، و اهمیت این تفاوتها را برای خود ارزیابی كنند.
✔️ مقاله کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-rJ
#فرد_موزلی #حسن_مرتضوی
#مارکس #انگلس
#کاپیتال #مارکسپژوهی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
تلاش ارجمند انگلس و ناتمامی سرمایه؟
نوشتهی: فرد موزلی ترجمهی: حسن مرتضوی از نظر مارکس جنبهی اصلی ساختار منطقی سرمایه به طور عام و رقابت عبارتست از تولید ارزش اضافی و توزیع ارزش اضافی، یعنی تعیین کل ارزش اضافی قبل از تقسیم آن به اج…
▫پویایی تاریخی سرمایه
🔹گفتگویی با موشه پوستون🔹
ترجمهی: کمال خسروی
13دسامبر 2018
🔸 توضیح مترجم: اهمیت این گفتگو در نتایج نظری و بهویژه سیاسیِ آن نیست؛ حتی در روندِ استدلال این نتایج، گفتهها همیشه پیگیرانه و سازگار نیز نیستند. مهم: صراحت، ارتباط بیواسطهی واکاویها و دریافتهای نظری با ترجمهشدنشان به زبان سیاسی، سطح و نوع دلمشغولیهای چپ آکادمیک بینالمللی، در مرتبهی کسانی چون پوستون، امیدها و نومیدیها و بنبستهای آنهاست. این گفتگو بیش از آنکه پیامی داشته باشد، برانگیزاننده و دعوتی است به بازاندیشی، نواندیشی و ژرفاندیشی. این، بیگمان تنها و بهترین شیوه برای طرح صورت مسئلهی بحرانِ چپ نیست، اما نمونهای گویا و بسیار خواندنی است. در ترجمهی این متن تلاش کردهام لحن و انشای گفتاریِ آن حفظ شود.
🔸توضیح مصاحبهکنندگان: این گفتگو در ماه مه 2011 در طی کنفرانس «بازاندیشیِ مارکس» در برلین صورت گرفت. اما همانگونه که حالِ زندگی و زمانه چنین است، اغلب کارهای مهمتری در پیش است و گاه برای پرداختن به کاری دیر شدهاست. ما، زمان (بسیار) درازی تلف کردیم تا متنِ پیادهشده از نوار را به زبان آلمانی در اختیار موشه پوستون بگذاریم؛ و او نیز به زمان بازهم بیشتری برای ویرایش و تدارک متن نهاییِ گفتگو نیاز داشت. متأسفانه موشه پوستون در ماه مارس 2018، در پی ابتلا به سرطان درگذشت. اما از آنجا که دراساس قرار بر انتشار این گفتگو بود و او فقط ویرایشهایی زبانی در متن آلمانی را در پیش داشت ــ و از آنجا که نظریهی انتقادی هماره کاری است در فراشُد ــ مایلیم که افکار عمومی علاقمند به این گفتگو را بیش از این از آن محروم نکنیم. موضوع گفتگوی حاضر زنجیرهای از معضلات نظری در تفسیر مارکس و پیشبرد نقدِ سرمایهداری است و اغلب حاکی از فرانگریِ شگفتآور او در عطف به مسائل و واکاویِ دنیای معاصر و امکانات کنشِ سیاسی در روزگار ماست؛ [گفتگو با پوستون] بار دیگر دربرابر دیدگان ما آشکار میکند که مباحث بینالمللی پیرامون نظریهی انتقادی و پراکسیسِ رهاییبخش، یکی از سخنگویانِ مهمش را، با درگذشت موشه پوستون ازدست دادهاست.
🔹 متن کامل این مصاحبه خواندنی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-Cy
#موشه_پوستون #کمال_خسروی
#نظریه_ارزش #کاپیتال #انقلاب #سوسیالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹گفتگویی با موشه پوستون🔹
ترجمهی: کمال خسروی
13دسامبر 2018
🔸 توضیح مترجم: اهمیت این گفتگو در نتایج نظری و بهویژه سیاسیِ آن نیست؛ حتی در روندِ استدلال این نتایج، گفتهها همیشه پیگیرانه و سازگار نیز نیستند. مهم: صراحت، ارتباط بیواسطهی واکاویها و دریافتهای نظری با ترجمهشدنشان به زبان سیاسی، سطح و نوع دلمشغولیهای چپ آکادمیک بینالمللی، در مرتبهی کسانی چون پوستون، امیدها و نومیدیها و بنبستهای آنهاست. این گفتگو بیش از آنکه پیامی داشته باشد، برانگیزاننده و دعوتی است به بازاندیشی، نواندیشی و ژرفاندیشی. این، بیگمان تنها و بهترین شیوه برای طرح صورت مسئلهی بحرانِ چپ نیست، اما نمونهای گویا و بسیار خواندنی است. در ترجمهی این متن تلاش کردهام لحن و انشای گفتاریِ آن حفظ شود.
🔸توضیح مصاحبهکنندگان: این گفتگو در ماه مه 2011 در طی کنفرانس «بازاندیشیِ مارکس» در برلین صورت گرفت. اما همانگونه که حالِ زندگی و زمانه چنین است، اغلب کارهای مهمتری در پیش است و گاه برای پرداختن به کاری دیر شدهاست. ما، زمان (بسیار) درازی تلف کردیم تا متنِ پیادهشده از نوار را به زبان آلمانی در اختیار موشه پوستون بگذاریم؛ و او نیز به زمان بازهم بیشتری برای ویرایش و تدارک متن نهاییِ گفتگو نیاز داشت. متأسفانه موشه پوستون در ماه مارس 2018، در پی ابتلا به سرطان درگذشت. اما از آنجا که دراساس قرار بر انتشار این گفتگو بود و او فقط ویرایشهایی زبانی در متن آلمانی را در پیش داشت ــ و از آنجا که نظریهی انتقادی هماره کاری است در فراشُد ــ مایلیم که افکار عمومی علاقمند به این گفتگو را بیش از این از آن محروم نکنیم. موضوع گفتگوی حاضر زنجیرهای از معضلات نظری در تفسیر مارکس و پیشبرد نقدِ سرمایهداری است و اغلب حاکی از فرانگریِ شگفتآور او در عطف به مسائل و واکاویِ دنیای معاصر و امکانات کنشِ سیاسی در روزگار ماست؛ [گفتگو با پوستون] بار دیگر دربرابر دیدگان ما آشکار میکند که مباحث بینالمللی پیرامون نظریهی انتقادی و پراکسیسِ رهاییبخش، یکی از سخنگویانِ مهمش را، با درگذشت موشه پوستون ازدست دادهاست.
🔹 متن کامل این مصاحبه خواندنی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-Cy
#موشه_پوستون #کمال_خسروی
#نظریه_ارزش #کاپیتال #انقلاب #سوسیالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
پویایی تاریخی سرمایه
گفتگویی با موشه پوستون ترجمهی: کمال خسروی هیچ راه دیگری وجود ندارد که اگر اتحاد شوروی طیاش میکرد، میتوانست سوسیالیستی بشود. ایدهی اولیه که جرقهای در شرق، آتشی در غرب را برافروزد، غیرمعقول نبو…
▫️ کمونیسم: بین طبقه و بیطبقهگی
نوشتهی: استفن رسنیک و ریچارد ولف
ترجمهی: حسن مرتضوی
19 دسامبر 2018
🔸 نه مارکس نه انگلس هرگز به واکاوی دستگاهمند جامعهی کمونیستی نپرداختند. اما واکاوی طبقاتی مارکس به شکلهای خاص و گوناگونی، برای ارائهی واکاویهایی دربارهی کمونیسم و سرشتنشانهایی مانند جمعپذیری و بیطبقهگی بسط و توسعه یافت... مفهوم طبقه در واکاوی ما متکی است بر قرائتمان از مارکس، بهویژه سرمایه، و این قرائت با قرائت بسیاری از نویسندگان دیگر، چه مارکسیست چه غیرمارکسیست، تفاوت دارد. ما برخلاف آنها به طبقات در حکم گروههایی از افراد که در جامعه عمل میکنند نمیپردازیم؛ بلکه طبقه را بهمنزلهی نوع خاصی فرایند میان افراد بسیاری که در هر جامعهای زندگی میکنند بررسی میکنیم. این رویکرد ما را قادر میسازد تا بین فرایندهای طبقاتی و غیرطبقاتی که همیشه در مجموع، گروهبندیهای واقعی افراد را در زندگی اجتماعی شکل میدهند، تمایز و پیوند قائل شویم.
🔸 ما قصد داریم به آثار گسترده دربارهی نظریهها و پراتیکهای کمونیسم، چیزی تازه بیفزاییم. ما ساختار طبقاتی کمونیسم را در چارچوب تولید و توزیع کار مازاد واکاوی خواهیم کرد، چارچوبی که بر واکاوی اجتنابناپذیر ساختار طبقاتی سرمایهداری که در سرمایهی مارکس مییابیم متکی است. اعتقاد داریم که بینشهای جدید بهدستآمده از این رویکرد، امکانات جدید و مهم تئوریک و سیاسی را پدید میآورد که در ادامهی متن به آنها خواهیم پرداخت. به این دلیل است که بر واکاوی طبقاتی تأکید میکنیم و نه به دلیل ادعاهای کاذبی <از این قبیل> که جنبههای طبقاتی در توسعهی اجتماعی، مهمتر از مالکیت، قدرت و سایر جنبههای دیگر غیرطبقاتیاند. برعکس، ما از رویکرد مارکس در تأکید بر طبقات پیروی میکنیم زیرا دیگران ــ و به ویژه رادیکالهایی که به تغییرات اجتماعی پایهای برای رسیدن به جامعهای آزاد و عادلانه پایبند هستند ــ اغلب ابعاد کار مازاد را در نظریه و پراتیک کمونیسم نادیده و دست کم میگیرند و حتی انکار میکنند. چیزی بیش از طنز تاریخ است که چنین واکاوی طبقاتی مارکسی بهندرت به نوع جامعهای که بیش از همه با نام و کار مارکس تداعی میشود، اعمال شده است.
🔸 دلیل دیگری برای ارائهی واکاوی طبقاتی زیر از کمونیسم وجود دارد، یعنی دادن پاسخی جدید به پرسشی قدیمی. ما چگونه میتوانیم ساختارها و پویشهای کنونی آن دسته از جوامعی را ارزیابی کنیم که خود را سوسیالیست یا کمونیست میدانند یا در گذار از یکی به دیگریاند؟ ارزیابی آنها در چارچوب تاریخ خاصشان، درجات آفرینندگی فرهنگی، آزادی شخصی، مشارکت سیاسی، امنیت اقتصادی، استقلال ملی و نظایر آن بیگمان موجه است. اما ما میخواهیم معیار متفاوت دیگری را به اینها بیفزاییم، یعنی این معیار که چگونه چنین جوامعی به لحاظ اجتماعی برای تولید، تصرف و توزیعِ کارِ مازاد نظم و ترتیب مییابند. با افزودن چنین معیاری، میتوانیم ارزیابی کنیم که چگونه تجارب اجتماعی بالفعل سوسیالیسم و کمونیسم، در مقایسه با انواع ساختار طبقاتی کمونیستی، از طریق کاربرد واکاویهای طبقاتی مارکسی بسط یافت. معیارهای متفاوت، انگارههای متفاوتی از موفقیت و شکست برای جوامع ایجاد میکنند...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-D4
#استفن_رسنیک #ریچارد_ولف
#حسن_مرتضوی
#طبقه #مارکسیسم #کمونیسم #کاپیتال
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: استفن رسنیک و ریچارد ولف
ترجمهی: حسن مرتضوی
19 دسامبر 2018
🔸 نه مارکس نه انگلس هرگز به واکاوی دستگاهمند جامعهی کمونیستی نپرداختند. اما واکاوی طبقاتی مارکس به شکلهای خاص و گوناگونی، برای ارائهی واکاویهایی دربارهی کمونیسم و سرشتنشانهایی مانند جمعپذیری و بیطبقهگی بسط و توسعه یافت... مفهوم طبقه در واکاوی ما متکی است بر قرائتمان از مارکس، بهویژه سرمایه، و این قرائت با قرائت بسیاری از نویسندگان دیگر، چه مارکسیست چه غیرمارکسیست، تفاوت دارد. ما برخلاف آنها به طبقات در حکم گروههایی از افراد که در جامعه عمل میکنند نمیپردازیم؛ بلکه طبقه را بهمنزلهی نوع خاصی فرایند میان افراد بسیاری که در هر جامعهای زندگی میکنند بررسی میکنیم. این رویکرد ما را قادر میسازد تا بین فرایندهای طبقاتی و غیرطبقاتی که همیشه در مجموع، گروهبندیهای واقعی افراد را در زندگی اجتماعی شکل میدهند، تمایز و پیوند قائل شویم.
🔸 ما قصد داریم به آثار گسترده دربارهی نظریهها و پراتیکهای کمونیسم، چیزی تازه بیفزاییم. ما ساختار طبقاتی کمونیسم را در چارچوب تولید و توزیع کار مازاد واکاوی خواهیم کرد، چارچوبی که بر واکاوی اجتنابناپذیر ساختار طبقاتی سرمایهداری که در سرمایهی مارکس مییابیم متکی است. اعتقاد داریم که بینشهای جدید بهدستآمده از این رویکرد، امکانات جدید و مهم تئوریک و سیاسی را پدید میآورد که در ادامهی متن به آنها خواهیم پرداخت. به این دلیل است که بر واکاوی طبقاتی تأکید میکنیم و نه به دلیل ادعاهای کاذبی <از این قبیل> که جنبههای طبقاتی در توسعهی اجتماعی، مهمتر از مالکیت، قدرت و سایر جنبههای دیگر غیرطبقاتیاند. برعکس، ما از رویکرد مارکس در تأکید بر طبقات پیروی میکنیم زیرا دیگران ــ و به ویژه رادیکالهایی که به تغییرات اجتماعی پایهای برای رسیدن به جامعهای آزاد و عادلانه پایبند هستند ــ اغلب ابعاد کار مازاد را در نظریه و پراتیک کمونیسم نادیده و دست کم میگیرند و حتی انکار میکنند. چیزی بیش از طنز تاریخ است که چنین واکاوی طبقاتی مارکسی بهندرت به نوع جامعهای که بیش از همه با نام و کار مارکس تداعی میشود، اعمال شده است.
🔸 دلیل دیگری برای ارائهی واکاوی طبقاتی زیر از کمونیسم وجود دارد، یعنی دادن پاسخی جدید به پرسشی قدیمی. ما چگونه میتوانیم ساختارها و پویشهای کنونی آن دسته از جوامعی را ارزیابی کنیم که خود را سوسیالیست یا کمونیست میدانند یا در گذار از یکی به دیگریاند؟ ارزیابی آنها در چارچوب تاریخ خاصشان، درجات آفرینندگی فرهنگی، آزادی شخصی، مشارکت سیاسی، امنیت اقتصادی، استقلال ملی و نظایر آن بیگمان موجه است. اما ما میخواهیم معیار متفاوت دیگری را به اینها بیفزاییم، یعنی این معیار که چگونه چنین جوامعی به لحاظ اجتماعی برای تولید، تصرف و توزیعِ کارِ مازاد نظم و ترتیب مییابند. با افزودن چنین معیاری، میتوانیم ارزیابی کنیم که چگونه تجارب اجتماعی بالفعل سوسیالیسم و کمونیسم، در مقایسه با انواع ساختار طبقاتی کمونیستی، از طریق کاربرد واکاویهای طبقاتی مارکسی بسط یافت. معیارهای متفاوت، انگارههای متفاوتی از موفقیت و شکست برای جوامع ایجاد میکنند...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-D4
#استفن_رسنیک #ریچارد_ولف
#حسن_مرتضوی
#طبقه #مارکسیسم #کمونیسم #کاپیتال
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
کمونیسم: بین طبقه و بیطبقهگی
نوشتهی: استفن رسنیک و ریچارد ولف ترجمهی: حسن مرتضوی اگر طبقه، چنانچه بر اساس کار مازاد درک شود، علتی مهمتر از وجوه دیگر جامعه در توسعهی اجتماعی نیست، پس چرا در واکاویمان از کمونیسم بر آن تأکید…
▫️ کالا شدن یا کالایی شدن
پالایش گفتمان نقد – یادداشت سوم
کمال خسروی
20 می 2019
🔸 دستکم در چندین سال گذشته برای توصیف سیاست اقتصادی دولتها در واگذاری برخی از خدمات عمومی به سازوکار بازار آزاد اصطلاحاتی مانند «کالاییسازی» یا «پولیسازی» رواج یافتهاند. مادام که این اصطلاحات در مشاجرات سیاستمداران و اقتصاددانان پیرامون این سیاست اقتصادی یا در سخنرانیها و مصاحبهها یا بیانیههای سیاسی آنها در اعتراض به سیاست دولتها بهکار میروند و مصداق آنها سود و زیان چنین سیاستی است، در اساس برای بیان منظور آنها کفایت میکنند. اما اگر این اصطلاحات در حوزهی نقد اقتصاد سیاسی استفاده شوند نیازمند واکاوی ژرفتری هستند.
🔸 عموماً زمانیکه از اصطلاحات «کالاییسازی» یا «پولیسازی» استفاده میشود، منظور این استکه برخی از خدمات عمومی مانند آموزش یا بهداشت که دراساس باید از وظایف دولت باشند و باید بهنحوی «عادلانه» در اختیار همهی مردم قراربگیرند، به متاعی برای خرید و فروش مبدل شدهاند و دسترسی همگان به آنها عادلانه نیست. کسیکه پولِ خریداریشان را دارد، آنها را میخرد و کسیکه ندارد، دستخالی به خانه میرود. مادامکه منظور از این اصطلاحات اموری از این نوع است، مانعی در به کاربردنشان وجود ندارد، اما همین اصطلاحات درعینحال برای دلالت بر «زمینخواری»، «جنگلخواری» و بهطور کلی «رانتخواری» (این اصطلاحِ متأسفانه دستمالیشده و از ریختافتاده) مورد استفاده قرارمیگیرند و در شعارها و عباراتی اعتراضی از این دست که «همهچیز کالا شدهاست»، مرزهای مفهومی را بیشتر بههم میریزند. هدف ما این استکه با تمایزنهادن بین مفاهیمی مانند «کالا شدن» و «کالایی شدن»، نخست مرزها را تا حد امکان روشن و دقیق کنیم و دوم، ببینیم که آیا این اغتشاشِ مفهومی چگونه برخی پیامدهای سیاسی و نظری را پردهپوشی میکند.
🔸 مسئله ابداً انکار تمایز این دو روند و اهمیت این تمایز از منظر رفاه اجتماعی نیست. بدیهی استکه تحصیل و بهداشتِ رایگان، یا دستکم دسترسیِ سهلتر همگان به آن، بهمراتب بهتر از تبدیل این محصولات به کالا و تبعیت تام و تمامشان از منطق سرمایه و بازار است. نکتهی مورد تأکید ما این استکه، فارغ از امکان تحقق چنین شرایطی در سرمایهداری معاصر، کالاشدن یا کالانشدنِ آنها با منطق سرمایه ناسازگار نیست. حتی در شیوهی تولید سرمایهداری و متأثر از سطح مبارزهی ضد سرمایهداری، ممکن بوده است و کماکان ممکن استکه بخشهایی از این محصولات جایگاه کالاشدن را از دست بدهند و دوباره در سطح و گسترههای گونهگونی به خدمات عمومیِ نهادهای سیاسی و دولتی مبدل شوند...
🔹متن کاملِ بخش سوم سلسله یادداشتهای «پالایش گفتمان نقد» را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-TA
#کمال_خسروی
#مارکس
#نقد #نقد_اقتصاد_سیاسی
#کالاشدگی #پولیسازی #خصوصیسازی #کاپیتال
👇🏽
🖋@naghd_com
پالایش گفتمان نقد – یادداشت سوم
کمال خسروی
20 می 2019
🔸 دستکم در چندین سال گذشته برای توصیف سیاست اقتصادی دولتها در واگذاری برخی از خدمات عمومی به سازوکار بازار آزاد اصطلاحاتی مانند «کالاییسازی» یا «پولیسازی» رواج یافتهاند. مادام که این اصطلاحات در مشاجرات سیاستمداران و اقتصاددانان پیرامون این سیاست اقتصادی یا در سخنرانیها و مصاحبهها یا بیانیههای سیاسی آنها در اعتراض به سیاست دولتها بهکار میروند و مصداق آنها سود و زیان چنین سیاستی است، در اساس برای بیان منظور آنها کفایت میکنند. اما اگر این اصطلاحات در حوزهی نقد اقتصاد سیاسی استفاده شوند نیازمند واکاوی ژرفتری هستند.
🔸 عموماً زمانیکه از اصطلاحات «کالاییسازی» یا «پولیسازی» استفاده میشود، منظور این استکه برخی از خدمات عمومی مانند آموزش یا بهداشت که دراساس باید از وظایف دولت باشند و باید بهنحوی «عادلانه» در اختیار همهی مردم قراربگیرند، به متاعی برای خرید و فروش مبدل شدهاند و دسترسی همگان به آنها عادلانه نیست. کسیکه پولِ خریداریشان را دارد، آنها را میخرد و کسیکه ندارد، دستخالی به خانه میرود. مادامکه منظور از این اصطلاحات اموری از این نوع است، مانعی در به کاربردنشان وجود ندارد، اما همین اصطلاحات درعینحال برای دلالت بر «زمینخواری»، «جنگلخواری» و بهطور کلی «رانتخواری» (این اصطلاحِ متأسفانه دستمالیشده و از ریختافتاده) مورد استفاده قرارمیگیرند و در شعارها و عباراتی اعتراضی از این دست که «همهچیز کالا شدهاست»، مرزهای مفهومی را بیشتر بههم میریزند. هدف ما این استکه با تمایزنهادن بین مفاهیمی مانند «کالا شدن» و «کالایی شدن»، نخست مرزها را تا حد امکان روشن و دقیق کنیم و دوم، ببینیم که آیا این اغتشاشِ مفهومی چگونه برخی پیامدهای سیاسی و نظری را پردهپوشی میکند.
🔸 مسئله ابداً انکار تمایز این دو روند و اهمیت این تمایز از منظر رفاه اجتماعی نیست. بدیهی استکه تحصیل و بهداشتِ رایگان، یا دستکم دسترسیِ سهلتر همگان به آن، بهمراتب بهتر از تبدیل این محصولات به کالا و تبعیت تام و تمامشان از منطق سرمایه و بازار است. نکتهی مورد تأکید ما این استکه، فارغ از امکان تحقق چنین شرایطی در سرمایهداری معاصر، کالاشدن یا کالانشدنِ آنها با منطق سرمایه ناسازگار نیست. حتی در شیوهی تولید سرمایهداری و متأثر از سطح مبارزهی ضد سرمایهداری، ممکن بوده است و کماکان ممکن استکه بخشهایی از این محصولات جایگاه کالاشدن را از دست بدهند و دوباره در سطح و گسترههای گونهگونی به خدمات عمومیِ نهادهای سیاسی و دولتی مبدل شوند...
🔹متن کاملِ بخش سوم سلسله یادداشتهای «پالایش گفتمان نقد» را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-TA
#کمال_خسروی
#مارکس
#نقد #نقد_اقتصاد_سیاسی
#کالاشدگی #پولیسازی #خصوصیسازی #کاپیتال
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
کالا شدن یا کالایی شدن
پالایش گفتمان نقد – یادداشت سوم نوشتهی: کمال خسروی دیدگاهی که با کالاشدنِ محصولاتِ کار، چه محصولات مادی مانند اجناس و چه محصولات پراتیکی یا باصطلاح «خدمات»، مخالفت میکند و خواستار لغو این سیاست و…
▫️ در حاشیهی یک «انتقاد»
«کالا شدن» و «کالایی شدن»
کمال خسروی
3 ژوئن 2019
🔸 سلسله یادداشتهای «پالایش گفتمان نقد» را با این امید آغاز کردیم ــ و پیش میبریم ــ که «در گفتگو با، و بهیاریِ، دانشمندان و نویسندگان دیگر… در پیشگیری از فروشدنِ هرچه بیشتر واژگان و مفاهیم نقد در غرقابهی عامیانهسازیِ ایدئولوژیک و آکادمیک، سهمی ادا کنیم.» (بخش نخست). اینک آقای محمد مالجو با نوشتهای بسیار مطول و پرخاشگرانه پیرامون بخش سوم این یادداشتها زیر عنوان «کالا شدن یا کالایی شدن» در این بحث دخالت کرده است. او یادداشت ما را «مملو از نکتههای بدیع و ارزنده» دانسته است که تا جایی که «بدیعاند، ارزنده نیستند» و تا جاییکه «ارزندهاند، بدیع نیستند»، «بدون استثناء». بیگمان میتوان سخنگویی را که در دیدگاه مخالف خود «بدون استثناء» هیچ نکتهی ارزندهای نمیبیند و بیهیچ تناسبی با موضوع بحث و هرگونه دلیل یا منطق قابل فهمی، زبانی عاری از متانت دارد و مکرراً دعوت به گفتگو و همفکری را به «فرقهگرایی» متهم میکند و بنابراین، روزنهی هر امیدی به گفتگویی سالم را پیشاپیش میبندد، شایستهی پاسخ ندانست. اما سرشت این یادداشتها، همانا پالایش گفتمان نقد، و دعوت صمیمانه و مشتاقانه از دیگران برای ادای سهمی در آن، میبایست بحثها و استدلالهای گوناگون و متعارض را مفروض بداند و در صورت لزوم زبان و بیانی ناشایست را نیز تاب آورد.
🔸 آقای مالجو بخشهایی بسیار طولانی را به اهمیت و نقش تلاش برای ممانعت از کالا شدن برخی «خدمات» اختصاص دادهاند. بدیهی است در شرایطی که رژیمی سفاک، ارتجاعی و سرکوبگر حتی تحمل برگزاری مراسم یادبود برای شاعری بزرگ و معاصر همچون شاملو را ندارد، مبارزه برای حق تجمع و ایجاد انجمنها یا اتحادیههای کارگری، مبارزهای طبقاتی و سیاسی است که کوچکترین دستاوردهای آن، به بهای تندادن به تهاجم وحشیانهی چماقداران رژیم و حبس و شکنجه بهدست آمدهاند و میآیند. اینها، بیگمان نکاتی بسیار مهماند که طرحشان در ظرفها و مناسبتهای درخور، ضروری است. موضوع یادداشت سوم «پالایش گفتمان نقد»، اما نکتهی دیگری است، همانا تمایزنهادن بین آن چیزهایی که کالا نامیده میشوند و در سرمایهداری نقشی همچون کالا ایفا میکنند، اما الغای کالایی شدنشان در چارچوب و در مرزهای شیوهی تولید سرمایهداری ممکن نیست. مخدوش کردن این مرز و مغالطه برای مخدوش نگهداشتن آن، خواسته یا ناخواسته، کارگزاری برای ایدئولوژی بورژوایی و ابقای شیوهی تولید مبتنی بر سلطه و استثمار سرمایهداری است.
🔸 بهلحاظ روششناختی، تمایز بین کالا شدن و کالایی شدن، بهسادگی از دستگاه مفهومی مارکس در نقد شیوهی تولید سرمایهداری و از روش کاپیتال قابل استنتاج است. مادام که ما در سطح تجریدی قرار داریم که ارزشها را با قیمتها یکسان گرفتهایم، هنوز با چیزهایی مانند سرمایهی اعتباری و زمین سروکار نداریم که کالا نیستند و بنابراین نمیتوانند همچون کالا نیز تلقی شوند. نخست در سطح دیگر و مشخصتری از تجرید، یعنی پس از استنتاج و طرح میانگین نرخ سود و از آنجا بهترتیب ــ ترتیبی دقیق و حساب شده ــ 1) قیمت، 2) سرمایه و سود تجاری، 3) سرمایهی مجازی، (دستکم 20 سال پیش از تولد کارل پولانی)، 4) بهره و 5) رانت است که میتوانیم از پول و زمین بهمثابه چیزهایی کالاگونه یا کالایی شده، سخن بگوییم. اینها الفبای نقد مارکسیِ اقتصاد سیاسی است.
🔹متن کاملِ این یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-UK
#کمال_خسروی
#مارکس
#نقد #نقد_اقتصاد_سیاسی
#کالاشدگی #پولیسازی #خصوصیسازی #کاپیتال
👇🏽
🖋@naghd_com
«کالا شدن» و «کالایی شدن»
کمال خسروی
3 ژوئن 2019
🔸 سلسله یادداشتهای «پالایش گفتمان نقد» را با این امید آغاز کردیم ــ و پیش میبریم ــ که «در گفتگو با، و بهیاریِ، دانشمندان و نویسندگان دیگر… در پیشگیری از فروشدنِ هرچه بیشتر واژگان و مفاهیم نقد در غرقابهی عامیانهسازیِ ایدئولوژیک و آکادمیک، سهمی ادا کنیم.» (بخش نخست). اینک آقای محمد مالجو با نوشتهای بسیار مطول و پرخاشگرانه پیرامون بخش سوم این یادداشتها زیر عنوان «کالا شدن یا کالایی شدن» در این بحث دخالت کرده است. او یادداشت ما را «مملو از نکتههای بدیع و ارزنده» دانسته است که تا جایی که «بدیعاند، ارزنده نیستند» و تا جاییکه «ارزندهاند، بدیع نیستند»، «بدون استثناء». بیگمان میتوان سخنگویی را که در دیدگاه مخالف خود «بدون استثناء» هیچ نکتهی ارزندهای نمیبیند و بیهیچ تناسبی با موضوع بحث و هرگونه دلیل یا منطق قابل فهمی، زبانی عاری از متانت دارد و مکرراً دعوت به گفتگو و همفکری را به «فرقهگرایی» متهم میکند و بنابراین، روزنهی هر امیدی به گفتگویی سالم را پیشاپیش میبندد، شایستهی پاسخ ندانست. اما سرشت این یادداشتها، همانا پالایش گفتمان نقد، و دعوت صمیمانه و مشتاقانه از دیگران برای ادای سهمی در آن، میبایست بحثها و استدلالهای گوناگون و متعارض را مفروض بداند و در صورت لزوم زبان و بیانی ناشایست را نیز تاب آورد.
🔸 آقای مالجو بخشهایی بسیار طولانی را به اهمیت و نقش تلاش برای ممانعت از کالا شدن برخی «خدمات» اختصاص دادهاند. بدیهی است در شرایطی که رژیمی سفاک، ارتجاعی و سرکوبگر حتی تحمل برگزاری مراسم یادبود برای شاعری بزرگ و معاصر همچون شاملو را ندارد، مبارزه برای حق تجمع و ایجاد انجمنها یا اتحادیههای کارگری، مبارزهای طبقاتی و سیاسی است که کوچکترین دستاوردهای آن، به بهای تندادن به تهاجم وحشیانهی چماقداران رژیم و حبس و شکنجه بهدست آمدهاند و میآیند. اینها، بیگمان نکاتی بسیار مهماند که طرحشان در ظرفها و مناسبتهای درخور، ضروری است. موضوع یادداشت سوم «پالایش گفتمان نقد»، اما نکتهی دیگری است، همانا تمایزنهادن بین آن چیزهایی که کالا نامیده میشوند و در سرمایهداری نقشی همچون کالا ایفا میکنند، اما الغای کالایی شدنشان در چارچوب و در مرزهای شیوهی تولید سرمایهداری ممکن نیست. مخدوش کردن این مرز و مغالطه برای مخدوش نگهداشتن آن، خواسته یا ناخواسته، کارگزاری برای ایدئولوژی بورژوایی و ابقای شیوهی تولید مبتنی بر سلطه و استثمار سرمایهداری است.
🔸 بهلحاظ روششناختی، تمایز بین کالا شدن و کالایی شدن، بهسادگی از دستگاه مفهومی مارکس در نقد شیوهی تولید سرمایهداری و از روش کاپیتال قابل استنتاج است. مادام که ما در سطح تجریدی قرار داریم که ارزشها را با قیمتها یکسان گرفتهایم، هنوز با چیزهایی مانند سرمایهی اعتباری و زمین سروکار نداریم که کالا نیستند و بنابراین نمیتوانند همچون کالا نیز تلقی شوند. نخست در سطح دیگر و مشخصتری از تجرید، یعنی پس از استنتاج و طرح میانگین نرخ سود و از آنجا بهترتیب ــ ترتیبی دقیق و حساب شده ــ 1) قیمت، 2) سرمایه و سود تجاری، 3) سرمایهی مجازی، (دستکم 20 سال پیش از تولد کارل پولانی)، 4) بهره و 5) رانت است که میتوانیم از پول و زمین بهمثابه چیزهایی کالاگونه یا کالایی شده، سخن بگوییم. اینها الفبای نقد مارکسیِ اقتصاد سیاسی است.
🔹متن کاملِ این یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-UK
#کمال_خسروی
#مارکس
#نقد #نقد_اقتصاد_سیاسی
#کالاشدگی #پولیسازی #خصوصیسازی #کاپیتال
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
در حاشیهی یک «انتقاد»
«کالا شدن» و «کالایی شدن» نوشتهی: کمال خسروی بهلحاظ روششناختی، تمایز بین کالا شدن و کالایی شدن، بهسادگی از دستگاه مفهومی مارکس در نقد شیوهی تولید سرمایهداری و از روش کاپیتال قابل استنتاج است.…
▫️ سرمایه: رابطهای اجتماعی؟
پالایش گفتمان نقد – یادداشت چهارم
کمال خسروی
23 ژوئن 2019
🔸 سلسله یادداشتهای «پالایش گفتمان نقد» دعوتی است به گفتگو و همفکری در راستا و بهسوی دو هدف: الف- تنقیح و روشناییبخشیدن به مفاهیم و مقولات و تعاریف سپهر نقد اقتصاد سیاسی، تعیین مرزها و جغرافیای آنها، مبارزه با اغتشاش مفهومی، با شعبدهبازیهای کلامی، با عامیانهسازیِ آنها و، بنابراین، تنگکردنِ میدان بر کسانیکه حوزهی جولان و میدانداریشان مهآلودگیِ فضای نقد اقتصاد سیاسی و بی در و دروازگیِ قلمرو این نقد است. ب- مبارزه و رویارویی با هژمونی مفاهیم و مقولات و تعاریف اقتصاد سیاسی و ایدئولوژی بورژوایی و پذیرفتهشدنِ آنها همچون گفتمانی بدیهی؛ مبارزه برای سلب بداهت از مقولاتی مانند درآمد، سود، دارایی، هزینه، انباشت و سرمایه در تعاریف اقتصاد سیاسی و ایدئولوژی بورژوایی از آنها و تشخصبخشیدن به آنها از پایگاه و از منظر نقد اقتصاد سیاسی؛ مبارزه با بهاصطلاح «علمی» که عوامل تولید اجتماعی را بهنحوی فراتاریخی، سرمایه و زمین و کار مینامد، سهم مشروع هریک از این عوامل را، سود و اجاره و مزد تعریف میکند و پلیدی ضدانسانیاش تا آنجا پیش میرود که کار را «منبع انسانی» یا بهمراتب وقیحانهتر، «سرمایهی انسانی» بنامد. هدفِ «پالایش گفتمان نقد» تکصدایی نیست، برعکس برجستهکردن و وضوحبخشیدن به گونهگونیها و اختلافها در تأویل مفاهیم و حوزهی اطلاق و مصادیق آنهاست. هراندازه این روشنایی بیشتر باشد، میدان برای بندبازیِ فرصتطلبانه تنگتر است.
🔸 آیا از خود پرسیدهایم که تعریف سرمایه بهمثابه یک «رابطهی اجتماعی» دقیقاً به چه معناست؟ چطور باید تصورش کرد؟ وقتی بهکسی میگوئیم: سرمایه یک شئ نیست، بلکه یک رابطهی اجتماعی است، انتظار داریم مخاطبمان چه تصوری از آن داشته باشد، یا چه تصویری دربرابر ذهن یا چشم درونیاش ظاهر شود؟ حتی اگر آگاهانه مال و منال و ثروت را از سرمایه متمایز بدانیم، مگر غیر از این است که سرمایه، ماشینآلات، تأسیسات، زمین، ساختمانها و مواد خام است؛ مگر غیر از این است که سرمایه کالاهایی است که تولید و در بازار خریدوفروش میشوند؟ مگر غیر از پول است؟ مگر غیر از این است که سرمایهدار کسی است که یا صاحب ابزار تولید و پولی است که میتواند بهعنوان مزد به کارگرانش بپردازد؟ یا صاحب کالاهایی است که با فروششان سود میبرد؟ یا صاحب پولی است که بهرهاش را میگیرد؟ و سرانجام مگر همهی اینها، پول و زمین و ماشینآلات و معدن و مواد خام و غیره و غیره شئ نیستند؟ چرا مارکس مدعی است که سرمایه شئ نیست و یک رابطهی اجتماعی است؟ آیا اگر مانند دارندهی هر عقل سلیم و هر چشم بینایی بپذیریم که سرمایه عبارت از پول یا مجموعهای از اشیاء است، تصور آن آسانتر، عاقلانهتر و بدیهیتر از تصور یک «رابطهی اجتماعی» نیست؟
🔸 تبیین اقتصاد سیاسی یا اقتصاد بورژوایی، اگر نخواهد سرمایه را بهمثابه ارزش و ارزش را بهمثابه شکلِ عینیِ کارِ مجرد تبیین کند، اگر نخواهد سرمایه را بهمثابه رابطهای اجتماعی آشکار کند، و بنا بر این، اگر نخواهد نقد اقتصاد سیاسی باشد، روایتی باصطلاح «علمی» از اقتصاد بورژوایی و ایدئولوژیِ بانی و حافظ وضع موجود بورژوایی باقی خواهد ماند.
🔹متن کاملِ بخش چهارم سلسله یادداشتهای «پالایش گفتمان نقد» را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-WD
#کمال_خسروی
#مارکس
#نقد #نقد_اقتصاد_سیاسی
#نظریه_ارزش #سرمایه #کاپیتال
👇🏽
🖋@naghd_com
پالایش گفتمان نقد – یادداشت چهارم
کمال خسروی
23 ژوئن 2019
🔸 سلسله یادداشتهای «پالایش گفتمان نقد» دعوتی است به گفتگو و همفکری در راستا و بهسوی دو هدف: الف- تنقیح و روشناییبخشیدن به مفاهیم و مقولات و تعاریف سپهر نقد اقتصاد سیاسی، تعیین مرزها و جغرافیای آنها، مبارزه با اغتشاش مفهومی، با شعبدهبازیهای کلامی، با عامیانهسازیِ آنها و، بنابراین، تنگکردنِ میدان بر کسانیکه حوزهی جولان و میدانداریشان مهآلودگیِ فضای نقد اقتصاد سیاسی و بی در و دروازگیِ قلمرو این نقد است. ب- مبارزه و رویارویی با هژمونی مفاهیم و مقولات و تعاریف اقتصاد سیاسی و ایدئولوژی بورژوایی و پذیرفتهشدنِ آنها همچون گفتمانی بدیهی؛ مبارزه برای سلب بداهت از مقولاتی مانند درآمد، سود، دارایی، هزینه، انباشت و سرمایه در تعاریف اقتصاد سیاسی و ایدئولوژی بورژوایی از آنها و تشخصبخشیدن به آنها از پایگاه و از منظر نقد اقتصاد سیاسی؛ مبارزه با بهاصطلاح «علمی» که عوامل تولید اجتماعی را بهنحوی فراتاریخی، سرمایه و زمین و کار مینامد، سهم مشروع هریک از این عوامل را، سود و اجاره و مزد تعریف میکند و پلیدی ضدانسانیاش تا آنجا پیش میرود که کار را «منبع انسانی» یا بهمراتب وقیحانهتر، «سرمایهی انسانی» بنامد. هدفِ «پالایش گفتمان نقد» تکصدایی نیست، برعکس برجستهکردن و وضوحبخشیدن به گونهگونیها و اختلافها در تأویل مفاهیم و حوزهی اطلاق و مصادیق آنهاست. هراندازه این روشنایی بیشتر باشد، میدان برای بندبازیِ فرصتطلبانه تنگتر است.
🔸 آیا از خود پرسیدهایم که تعریف سرمایه بهمثابه یک «رابطهی اجتماعی» دقیقاً به چه معناست؟ چطور باید تصورش کرد؟ وقتی بهکسی میگوئیم: سرمایه یک شئ نیست، بلکه یک رابطهی اجتماعی است، انتظار داریم مخاطبمان چه تصوری از آن داشته باشد، یا چه تصویری دربرابر ذهن یا چشم درونیاش ظاهر شود؟ حتی اگر آگاهانه مال و منال و ثروت را از سرمایه متمایز بدانیم، مگر غیر از این است که سرمایه، ماشینآلات، تأسیسات، زمین، ساختمانها و مواد خام است؛ مگر غیر از این است که سرمایه کالاهایی است که تولید و در بازار خریدوفروش میشوند؟ مگر غیر از پول است؟ مگر غیر از این است که سرمایهدار کسی است که یا صاحب ابزار تولید و پولی است که میتواند بهعنوان مزد به کارگرانش بپردازد؟ یا صاحب کالاهایی است که با فروششان سود میبرد؟ یا صاحب پولی است که بهرهاش را میگیرد؟ و سرانجام مگر همهی اینها، پول و زمین و ماشینآلات و معدن و مواد خام و غیره و غیره شئ نیستند؟ چرا مارکس مدعی است که سرمایه شئ نیست و یک رابطهی اجتماعی است؟ آیا اگر مانند دارندهی هر عقل سلیم و هر چشم بینایی بپذیریم که سرمایه عبارت از پول یا مجموعهای از اشیاء است، تصور آن آسانتر، عاقلانهتر و بدیهیتر از تصور یک «رابطهی اجتماعی» نیست؟
🔸 تبیین اقتصاد سیاسی یا اقتصاد بورژوایی، اگر نخواهد سرمایه را بهمثابه ارزش و ارزش را بهمثابه شکلِ عینیِ کارِ مجرد تبیین کند، اگر نخواهد سرمایه را بهمثابه رابطهای اجتماعی آشکار کند، و بنا بر این، اگر نخواهد نقد اقتصاد سیاسی باشد، روایتی باصطلاح «علمی» از اقتصاد بورژوایی و ایدئولوژیِ بانی و حافظ وضع موجود بورژوایی باقی خواهد ماند.
🔹متن کاملِ بخش چهارم سلسله یادداشتهای «پالایش گفتمان نقد» را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-WD
#کمال_خسروی
#مارکس
#نقد #نقد_اقتصاد_سیاسی
#نظریه_ارزش #سرمایه #کاپیتال
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
سرمایه: رابطهای اجتماعی؟
پالایش گفتمان نقد – یادداشت چهارم نوشتهی: کمال خسروی آیا از خود پرسیدهایم که تعریف سرمایه بهمثابه یک «رابطهی اجتماعی» دقیقاً به چه معناست؟ چطور باید تصورش کرد؟ وقتی بهکسی میگوئیم: سرمایه یک ش…
▫️ انباشت سرمایه و نقش دولت
پالایش گفتمان نقد – یادداشت پنجم
کمال خسروی
29 ژوئن 2019
🔸 سیاستهای دولت بورژوایی برای حفظ و بازتولید مناسبات اجتماعی سرمایهدارانه، بسته به انواع این دولتها، زمانها و مکانها و در تحلیل نهایی موقعیتهای تاریخیِ ویژه، پُرشمار و گوناگوناند. ردیابی زنجیرهی میانجیهایی که این سیاستها را بهمنطق سرمایه مربوط میکنند، بیگمان وظیفهی پژوهشیِ مشخصی است که میتواند با عطف به شرایط اجتماعی و تاریخی معین صورت پذیرد. بدیهی است که رابطهی این سیاستها با منطق سرمایهدارانه نه رابطهای ساده، خطی و بیمیانجی، نه قابل تقلیل به عطفی علتومعلولی و نه دیالکتیکی بیواسطه بین «زیربنا» و «روبنا»ست. با اینحال و علیرغم پیچیدگی این کار، میتوان با واکاوی دادههای مشخص در هر مورد معین این رابطه را کشف و آشکار کرد و از طریق کشف و آشکارکردنِ نفسِ این رابطه، بهیاری شناخت ویژگیهای آن در شیوهی پیوند و کنش و کارکرد حلقههای میانجی، به نقد آن پرداخت. نقشی که دولت بورژوایی در حفظ و تولید ایدئولوژی بورژوایی ایفا میکند، یکی از گستردهترین قلمروها برای اینگونه سیاستها و اینگونه واکاویها و نقد است.
🔸 نکتهی مورد نظر ما در این یادداشت این است که برای بازتولید گسترده و انباشت، عناصر سرمایهی بارآور باید در تناسب معینی موجود و در دسترس سرمایه باشند و این تناسب الف) تناسبی ارزشی و ب) تناسبی فنی است؛ یعنی هم در عطف به الف) کمیت و مقدار ارزش عناصر تولید و هم ب) در کیفیت و ارزش مصرفیِ آنها. براساس این تمایز، وظایف گوناگونی برای دولت بورژوایی مقرر میشوند و هرچند سیاستهایی که برای انجام این وظایف طرح و اجرا میشوند گاه متداخل یا همپوش هستند، اما کماکان میتوان براساس این تمایز، ابزارهای مناسبتری برای نقد این سیاستها بهدست آورد. اقتصاد سیاسی یا اقتصاد بورژوایی با پنهانکردن این تمایز پشت مقولهی «رشد»، کشاکشهای درونی طبقهی بورژوا و امکانات مبارزهی طبقاتی را مبهم و مخدوش میکند. در مقولهی رشد، افزایش مطلق مقدار ارزش اضافی و کاهش نسبی آن در تناسب با سرمایهی ثابت، که علتِ گرایندگیِ نرخِ سود به نزول، و از آنجا، بحرانهای سرمایه است، در ابهام فرو میرود و ایدئولوژی رشد و رشد دائم، که علت بحران است، بهمثابه علاج و راه نجات از آن جلوه میکند. منطق انباشت، و از آنجا، بحرانهای اجتنابناپذیر سرمایه و فاجعههای ناشی از آن برای زندگی انسان و فضای زیست او، در ایدئولوژیِ رشد، به مزایای تولید ثروت و ایجاد شغلهای تازه و رفاه اجتماعی ترجمه میشوند.
🔸 زمانی که واگردهای سریع سرمایه به نیروی کار ناماهر بزرگی نیاز دارد که ارتش ذخیرهی کار بومی از عهدهی تأمین آن برنمیآید، دولت بورژواییِ لیبرال باید درها را بهروی مهاجرت نیروی کار ناماهر بگشاید؛ و هنگامی که بحران تحقق ارزش در همان شاخهی تولید، نه تنها مانع از جذب این نیروی کار وارداتی، بلکه جذب ارتش ذخیرهی کار بومی است، باید دم و دستگاه دولت را به جناحی سپرد که برای «حقوق بشر» ارزشی در حد غرقشدگانِ هر روزه در گورستان مدیترانه قائل است. هنگامی که واگردهای سرمایهای ویژه نمیتواند دورههای آموزشی بلندمدت داخلی را برای تربیت متخصصان انتظار بکشد، یا یک جهش فنآورانه به نیروی کار ماهر ویژهای نیازمند است، دولت موظف به جذب و شکار نیروهای متخصص حاضر و آماده ورای مرزها خواهد شد. آنچه سیاست هوشمندانهی مهاجرت در دولتهای بورژوایی کشورهای مرکز سرمایهداری نامیده میشود، چیزی جز وظایف دولت بورژوایی نیست که با حلقههای میانجی دقیق و قابل تعقیبی به نیازهای تناسب فنی انباشت وصل شده است.
🔹متن کاملِ بخش پنجم سلسله یادداشتهای «پالایش گفتمان نقد» را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-YZ
#کمال_خسروی
#مارکس #کاپیتال
#دولت #انباشت #کاپیتال
👇🏽
🖋@naghd_com
پالایش گفتمان نقد – یادداشت پنجم
کمال خسروی
29 ژوئن 2019
🔸 سیاستهای دولت بورژوایی برای حفظ و بازتولید مناسبات اجتماعی سرمایهدارانه، بسته به انواع این دولتها، زمانها و مکانها و در تحلیل نهایی موقعیتهای تاریخیِ ویژه، پُرشمار و گوناگوناند. ردیابی زنجیرهی میانجیهایی که این سیاستها را بهمنطق سرمایه مربوط میکنند، بیگمان وظیفهی پژوهشیِ مشخصی است که میتواند با عطف به شرایط اجتماعی و تاریخی معین صورت پذیرد. بدیهی است که رابطهی این سیاستها با منطق سرمایهدارانه نه رابطهای ساده، خطی و بیمیانجی، نه قابل تقلیل به عطفی علتومعلولی و نه دیالکتیکی بیواسطه بین «زیربنا» و «روبنا»ست. با اینحال و علیرغم پیچیدگی این کار، میتوان با واکاوی دادههای مشخص در هر مورد معین این رابطه را کشف و آشکار کرد و از طریق کشف و آشکارکردنِ نفسِ این رابطه، بهیاری شناخت ویژگیهای آن در شیوهی پیوند و کنش و کارکرد حلقههای میانجی، به نقد آن پرداخت. نقشی که دولت بورژوایی در حفظ و تولید ایدئولوژی بورژوایی ایفا میکند، یکی از گستردهترین قلمروها برای اینگونه سیاستها و اینگونه واکاویها و نقد است.
🔸 نکتهی مورد نظر ما در این یادداشت این است که برای بازتولید گسترده و انباشت، عناصر سرمایهی بارآور باید در تناسب معینی موجود و در دسترس سرمایه باشند و این تناسب الف) تناسبی ارزشی و ب) تناسبی فنی است؛ یعنی هم در عطف به الف) کمیت و مقدار ارزش عناصر تولید و هم ب) در کیفیت و ارزش مصرفیِ آنها. براساس این تمایز، وظایف گوناگونی برای دولت بورژوایی مقرر میشوند و هرچند سیاستهایی که برای انجام این وظایف طرح و اجرا میشوند گاه متداخل یا همپوش هستند، اما کماکان میتوان براساس این تمایز، ابزارهای مناسبتری برای نقد این سیاستها بهدست آورد. اقتصاد سیاسی یا اقتصاد بورژوایی با پنهانکردن این تمایز پشت مقولهی «رشد»، کشاکشهای درونی طبقهی بورژوا و امکانات مبارزهی طبقاتی را مبهم و مخدوش میکند. در مقولهی رشد، افزایش مطلق مقدار ارزش اضافی و کاهش نسبی آن در تناسب با سرمایهی ثابت، که علتِ گرایندگیِ نرخِ سود به نزول، و از آنجا، بحرانهای سرمایه است، در ابهام فرو میرود و ایدئولوژی رشد و رشد دائم، که علت بحران است، بهمثابه علاج و راه نجات از آن جلوه میکند. منطق انباشت، و از آنجا، بحرانهای اجتنابناپذیر سرمایه و فاجعههای ناشی از آن برای زندگی انسان و فضای زیست او، در ایدئولوژیِ رشد، به مزایای تولید ثروت و ایجاد شغلهای تازه و رفاه اجتماعی ترجمه میشوند.
🔸 زمانی که واگردهای سریع سرمایه به نیروی کار ناماهر بزرگی نیاز دارد که ارتش ذخیرهی کار بومی از عهدهی تأمین آن برنمیآید، دولت بورژواییِ لیبرال باید درها را بهروی مهاجرت نیروی کار ناماهر بگشاید؛ و هنگامی که بحران تحقق ارزش در همان شاخهی تولید، نه تنها مانع از جذب این نیروی کار وارداتی، بلکه جذب ارتش ذخیرهی کار بومی است، باید دم و دستگاه دولت را به جناحی سپرد که برای «حقوق بشر» ارزشی در حد غرقشدگانِ هر روزه در گورستان مدیترانه قائل است. هنگامی که واگردهای سرمایهای ویژه نمیتواند دورههای آموزشی بلندمدت داخلی را برای تربیت متخصصان انتظار بکشد، یا یک جهش فنآورانه به نیروی کار ماهر ویژهای نیازمند است، دولت موظف به جذب و شکار نیروهای متخصص حاضر و آماده ورای مرزها خواهد شد. آنچه سیاست هوشمندانهی مهاجرت در دولتهای بورژوایی کشورهای مرکز سرمایهداری نامیده میشود، چیزی جز وظایف دولت بورژوایی نیست که با حلقههای میانجی دقیق و قابل تعقیبی به نیازهای تناسب فنی انباشت وصل شده است.
🔹متن کاملِ بخش پنجم سلسله یادداشتهای «پالایش گفتمان نقد» را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-YZ
#کمال_خسروی
#مارکس #کاپیتال
#دولت #انباشت #کاپیتال
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
انباشت سرمایه و نقش دولت
پالایش گفتمان نقد – یادداشت پنجم نوشتهی: کمال خسروی زمانی که واگردهای سریع سرمایه به نیروی کار ناماهر بزرگی نیاز دارد که ارتش ذخیرهی کار بومی از عهدهی تأمین آن برنمیآید، دولت بورژواییِ لیبرال ب…
▫️ «سرمایه»ی مارکس در ترکیه
نوشتهی: سونگور ساوران و احمد توناک
ترجمهی: مهرداد امامی
7 اکتبر 2019
🔸 همانطور که سرمایه خود محصول انقلاب 1848 آلمان یا در واقع اروپا بود، نخستین ترجمهی آن به زبان ترکی در شکلی شدیداً دلبخواهانه و مختصر در دوران پرهیاهوی پس از انقلاب 1908 در امپراتوری عثمانی انجام شد، انقلابی مشروطه که مُهر پایانی بر سی سال استبداد آخرین سلطان قدرتمند یعنی عبدالحمید دوم زد. مترجم آن بوهور اسرائیل، آنطور که از نامش پیداست، از یهودیان سوسیالیست عثمانی بود. اسرائیل در سال 1912 یکی از نخستین ژورنالهای فلسفی به زبان ترکی با نام جریدهی فلسفیه را منتشر کرد. او این کار را یکتنه انجام داد: تمام مقالات در شمارهی اول، به جز ترجمهی یک مقاله، نام او را بر خود داشت. اما یکی از آنها قرار بود تاریخی شود چرا که ترجمهی مجلد نخست سرمایه تحت عنوان «اقتصاد اجتماعیه» در قالب چیزی بود که اسرائیل خود آنرا «خلاصهی موجز» نامیده بود. این ژورنال پس از آن دیگر منتشر نشد اما اسرائیل به نوشتن در مورد موضوعاتی مثل فلسفه، علم اقتصاد و اندیشهی سوسیالیستی برای نشریات دیگر ادامه داد.
🔸 تا پایان دههی 1970، سرمایه و اقتصاد مارکسیستی پیشاپیش در دانشگاه، در حیات روشنفکری عامه و در تخیل مردم جایگاه خود را به دست آورده بودند. از آن زمان به بعد، سرمایه و ایدههایی که منبع الهامشان بود، مستقل از سرنوشت متفاوت مبارزهی طبقاتی حیات خاص خود را یافتند. حتی در جوّ سیاسی سرکوب ناشی از دیکتاتوری نظامی اوایل دههی 1980، که شتاب آتشین مبارزهی طبقاتی را، دستکم برای مدتی، متوقف کرد و با خشونت تمام فعالیتهای سندیکایی مبارزهجو و سیاست احزاب چپ را درهم شکست، سرمایه در مقایسه با دورههای سرکوب پیشین فروش رفت و تدریس شد. اقتصاد سیاسی مارکسیستی و اقتصاد متفاوت با جریان اصلی به شکلی فزاینده در دانشگاه جایگاه خود را یافتند. بسیاری از مجامع آموزشی چپ، بهویژه انجمن بیلار که در دوران حکومت نظامی در دههی 1980 به منظور تأمین نیازهای آموزگاران و دانشجویان سوسیالیست تأسیس شدند، جایگاهی برای مطالعهی اقتصاد مارکسیستی ترتیب دادند...
🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-13o
#سونگور_ساوران #احمد_توناک #مهرداد_امامی
#مارکس #کاپیتال #ترکیه
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: سونگور ساوران و احمد توناک
ترجمهی: مهرداد امامی
7 اکتبر 2019
🔸 همانطور که سرمایه خود محصول انقلاب 1848 آلمان یا در واقع اروپا بود، نخستین ترجمهی آن به زبان ترکی در شکلی شدیداً دلبخواهانه و مختصر در دوران پرهیاهوی پس از انقلاب 1908 در امپراتوری عثمانی انجام شد، انقلابی مشروطه که مُهر پایانی بر سی سال استبداد آخرین سلطان قدرتمند یعنی عبدالحمید دوم زد. مترجم آن بوهور اسرائیل، آنطور که از نامش پیداست، از یهودیان سوسیالیست عثمانی بود. اسرائیل در سال 1912 یکی از نخستین ژورنالهای فلسفی به زبان ترکی با نام جریدهی فلسفیه را منتشر کرد. او این کار را یکتنه انجام داد: تمام مقالات در شمارهی اول، به جز ترجمهی یک مقاله، نام او را بر خود داشت. اما یکی از آنها قرار بود تاریخی شود چرا که ترجمهی مجلد نخست سرمایه تحت عنوان «اقتصاد اجتماعیه» در قالب چیزی بود که اسرائیل خود آنرا «خلاصهی موجز» نامیده بود. این ژورنال پس از آن دیگر منتشر نشد اما اسرائیل به نوشتن در مورد موضوعاتی مثل فلسفه، علم اقتصاد و اندیشهی سوسیالیستی برای نشریات دیگر ادامه داد.
🔸 تا پایان دههی 1970، سرمایه و اقتصاد مارکسیستی پیشاپیش در دانشگاه، در حیات روشنفکری عامه و در تخیل مردم جایگاه خود را به دست آورده بودند. از آن زمان به بعد، سرمایه و ایدههایی که منبع الهامشان بود، مستقل از سرنوشت متفاوت مبارزهی طبقاتی حیات خاص خود را یافتند. حتی در جوّ سیاسی سرکوب ناشی از دیکتاتوری نظامی اوایل دههی 1980، که شتاب آتشین مبارزهی طبقاتی را، دستکم برای مدتی، متوقف کرد و با خشونت تمام فعالیتهای سندیکایی مبارزهجو و سیاست احزاب چپ را درهم شکست، سرمایه در مقایسه با دورههای سرکوب پیشین فروش رفت و تدریس شد. اقتصاد سیاسی مارکسیستی و اقتصاد متفاوت با جریان اصلی به شکلی فزاینده در دانشگاه جایگاه خود را یافتند. بسیاری از مجامع آموزشی چپ، بهویژه انجمن بیلار که در دوران حکومت نظامی در دههی 1980 به منظور تأمین نیازهای آموزگاران و دانشجویان سوسیالیست تأسیس شدند، جایگاهی برای مطالعهی اقتصاد مارکسیستی ترتیب دادند...
🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-13o
#سونگور_ساوران #احمد_توناک #مهرداد_امامی
#مارکس #کاپیتال #ترکیه
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
«سرمایه»ی مارکس در ترکیه
نوشتهی: سونگور ساوران و احمد توناک ترجمهی: مهرداد امامی در 1937، احتمالاً در قالب جدیترین اقدامی که در دوران بین دو جنگ جهانی انجام شد، حکمت کیویلجیملی، کمونیست مستقل و اندیشمند مارکسیست، ترجمه…
▫️ ساختار «سرمایه»: «منطقی» یا «منطقی – تاریخی»؟
نوشتهی: حسن آزاد
19 نوامبر 2019
🔸 یکی از مسائل مورد بحث در خوانش و درک کتاب «سرمایه» از زمان انتشار تا کنون، جایگاه «منطق» و «تاریخ» دربازنمایی دیالکتیکی و ساختار این اثر است. کارل کائوتسکی معتقد بود که مارکس در این اثر اساسا بهتکامل تاریخی سرمایهداری میپردازد. برعکس، لنین بعد از مطالعهی منطق هگل (1914) نوشت: «درک سرمایهی مارکس و بهخصوص فصل اول آن بدون مطالعه و فهم کامل منطق هگل غیرممکن است. نتیجه میگیریم که بعد از نیم قرن هیچیک از مارکسیستها، مارکس را نفهمیده است».
🔸 اما در واقع، مرور انگلس بر اثر مارکس«در نقد اقتصاد سیاسی» که سه ماه بعد از انتشار آن در ماه مه 1859 در نشریهی داس فولک بهچاپ رسید، با معرفی روش «منطقی-تاریخی»، این روش را بهدیدگاه رسمی مارکسیسم سنتی بدل کرد. این دیدگاه بر وحدت تاریخی و منطقی تأکید میکند. طبق این نظر، منطقی همان تاریخی است بدون پیچ و خمها و تصادفاتی که مسیر اصلی تاریخ را منحرف میکنند، منطقی شکل پیراسته و نظامیافتهی تاریخی است و با آن وحدت دارد.
🔸 بعد از جنگ جهانی دوم، اغلب مفسرین کتاب سرمایه در جهتی برخلاف انگلس گام برداشتهاند، به باور آنها روش بازنمایی مارکس در تدوین «سرمایه» اساسا منطقی است و تاریخ در آن نقشی فرعی ایفا میکند، و حتی توالی منطقی مقولات در ساختار «سرمایه» گاهی برخلاف توالی تاریخی آنهاست. اغلبِ اونوئیستها و طرفداران خوانشهای نو و دیالکتیک نظاممند را میتوان در شمار مدافعین این نگاه قلمداد کرد. برخی مانند هانس-گئورگ بکهاوس موضعی بینابینی اتخاذ میکنند و مارکس را به ناپیگیربودن و نوسان بین دو ایستار منطقی و منطقی- تاریخی متهم میکنند. نوشتهی حاضر تلاشی است در جهت روشنکردن این بحث و ساختار کتاب سرمایه.
در ابتدا بهتر است به تفسیرهای متفاوت از دو مفهوم منطقی و تاریخی اشاره کنیم...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-16T
#حسن_آزاد #مارکس #کاپیتال #انگلس #روش
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: حسن آزاد
19 نوامبر 2019
🔸 یکی از مسائل مورد بحث در خوانش و درک کتاب «سرمایه» از زمان انتشار تا کنون، جایگاه «منطق» و «تاریخ» دربازنمایی دیالکتیکی و ساختار این اثر است. کارل کائوتسکی معتقد بود که مارکس در این اثر اساسا بهتکامل تاریخی سرمایهداری میپردازد. برعکس، لنین بعد از مطالعهی منطق هگل (1914) نوشت: «درک سرمایهی مارکس و بهخصوص فصل اول آن بدون مطالعه و فهم کامل منطق هگل غیرممکن است. نتیجه میگیریم که بعد از نیم قرن هیچیک از مارکسیستها، مارکس را نفهمیده است».
🔸 اما در واقع، مرور انگلس بر اثر مارکس«در نقد اقتصاد سیاسی» که سه ماه بعد از انتشار آن در ماه مه 1859 در نشریهی داس فولک بهچاپ رسید، با معرفی روش «منطقی-تاریخی»، این روش را بهدیدگاه رسمی مارکسیسم سنتی بدل کرد. این دیدگاه بر وحدت تاریخی و منطقی تأکید میکند. طبق این نظر، منطقی همان تاریخی است بدون پیچ و خمها و تصادفاتی که مسیر اصلی تاریخ را منحرف میکنند، منطقی شکل پیراسته و نظامیافتهی تاریخی است و با آن وحدت دارد.
🔸 بعد از جنگ جهانی دوم، اغلب مفسرین کتاب سرمایه در جهتی برخلاف انگلس گام برداشتهاند، به باور آنها روش بازنمایی مارکس در تدوین «سرمایه» اساسا منطقی است و تاریخ در آن نقشی فرعی ایفا میکند، و حتی توالی منطقی مقولات در ساختار «سرمایه» گاهی برخلاف توالی تاریخی آنهاست. اغلبِ اونوئیستها و طرفداران خوانشهای نو و دیالکتیک نظاممند را میتوان در شمار مدافعین این نگاه قلمداد کرد. برخی مانند هانس-گئورگ بکهاوس موضعی بینابینی اتخاذ میکنند و مارکس را به ناپیگیربودن و نوسان بین دو ایستار منطقی و منطقی- تاریخی متهم میکنند. نوشتهی حاضر تلاشی است در جهت روشنکردن این بحث و ساختار کتاب سرمایه.
در ابتدا بهتر است به تفسیرهای متفاوت از دو مفهوم منطقی و تاریخی اشاره کنیم...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-16T
#حسن_آزاد #مارکس #کاپیتال #انگلس #روش
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
ساختار «سرمایه»: «منطقی» یا «منطقی – تاریخی»؟
نوشتهی: حسن آزاد تفسیر انگلس دربارهی روش منطقی- تاریخی در اثر مارکس در 1859 حاوی کاستیهای متعددی است. من در اینجا تلاش میکنم بهطور اجمال به آنها بهپردازم: 1 – در طول تاریخ شیوههای تولید متع…
▫️ شکل اقتصادی و بازتولید اجتماعی
▫️ دربارهی جایگاه ”کتاب دوم“ در نقد اقتصاد سیاسی مارکس
نوشتهی: پل ماتیک، پسر
ترجمهی: منصور موسوی
11 ژوئن 2020
🔸 ماکسیمیلین روبل حتی با اینکه به دستاورد انگلس در خلق متنی اصیل از مجلد دوم سرمایه از میان انبوه دستنوشتههایی که مارکس هنگام مرگ باقی گذاشت ارج میگذاشت، «خطای بزرگ ارائهی کتاب دوم را به منزلهی اثری که اساساً کامل است و فقط شکل آن نیاز به تجدیدنظر دارد»، متذکر میشود. بهرغم این واقعیت که مارکس تا زمان مرگ خود روی این مواد و مصالح کار میکرد، موفق نشد آنها را فراتر از مرحلهی دستنویسهای مراحل استدلال از سویی، و کمیتهای مصالح توضیحدهنده از سوی دیگر بسط دهد. با این همه، ما مطالب کافی در اختیار داریم که مقاصد مارکس را درک، و استدلال او را دنبال کنیم.
🔸 سرمایه با «کتاب اول» بررسی «نظام اقتصاد بورژوایی» در شش کتاب پا به حیات میگذارد: «سرمایه، مالکیت ارضی، کار مزدی، دولت، تجارت خارجی، بازار جهانی.» کتاب سرمایه، به عنوان خطوط کلی کتاب 1857 که قبلاً ترسیم شده بود، قرار بود چهار بخش داشته باشد که به سرمایه بهطور عام و سپس به شکلهای خاص سرمایهی مشهود در رقابت، نظام اعتباری و سرمایهی سهامی بپردازد. ما ضمن آنکه بعداً در بحثی مفصلتر دربارهی مقصود مارکس از «سرمایه بهطور عام» سخن خواهیم گفت، در اینجا متذکر میشویم که بنا بود نخستین بخشی که به سرمایه بهطور عام اختصاص داده میشود، شامل سه بخش فرعی باشد: فرایند تولید سرمایه، فرایند گردش سرمایه و سود و بهره. مارکس در نامهای به لاسال نخستین بخش از این بخشهای فرعی را حاوی «چند فصل مقدماتی» توصیف کرد. اینها در اصل فصلهایی دربارهی ارزش و پول بودند و بعدها به فصل «کالا» بدل شدند و قرار بود بنیاد نظری برای بخش اول یعنی واکاوی سرمایه بهطور عام فراهم آورد.
🔸 طرح این «فصل کالا» در دستنویسی پس از انتشار درآمدی بر نقد اقتصاد سیاسی ریخته شده بود، رسالهای که شامل فصلهایی دربارهی کالاها و پول بود. در اینجا نیز بار دیگر، اما با توضیحاتی مفصلتر، سه بخش فرعی که در نامه به لاسال توصیف شده بودند یعنی تولید، گردش و سرمایه و سود، آورده شدهاند. آنچه بدل به مجلدات دوم و سوم سرمایه شد، از مواد و مصالحی ساخته شد که اساساً به عنوان بخشی از نخستین بخشِ نخستین کتاب از شش کتاب در نظر گرفته شده بود!
🔸 چنانکه میدانیم، داستان سی سال بعدِ زندگی مارکس، ضمن احترام به تألیف علمی او، داستان رشد مستمر مواد و مصالح است. در 1862، یعنی لحظهای که مارکس تصور کرد آماده است تا ادامهی کتاب درآمدی، «سومین فصل بخش اول، یعنی ”سرمایه بهطور عام“» را تحت عنوان سرمایه منتشر کند، دیگر میتوانست عدم امکان تحقق طرح بزرگ خود را درک کند. او هنوز امیدوار بود که بررسی سرمایه را با نوشتن فصلهایی دربارهی رقابت و اعتبار کامل کند، اما به نظر میرسد که به محدودکردن خود به «آنچه انگلیسیها ”اصول اقتصاد سیاسی“ … ”جانکلام“ مینامند» رضایت داده بود، یعنی کاری که امکان میداد تا دیگران به تکمیل «نقد مقولات اقتصادی» که او انجام داده بود بپردازند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1vw
#پل_ماتیک_پسر #منصور_موسوی
#مارکس #کاپیتال #بازتولید_اجتماعی #بحران #بخشهای_تولید
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ دربارهی جایگاه ”کتاب دوم“ در نقد اقتصاد سیاسی مارکس
نوشتهی: پل ماتیک، پسر
ترجمهی: منصور موسوی
11 ژوئن 2020
🔸 ماکسیمیلین روبل حتی با اینکه به دستاورد انگلس در خلق متنی اصیل از مجلد دوم سرمایه از میان انبوه دستنوشتههایی که مارکس هنگام مرگ باقی گذاشت ارج میگذاشت، «خطای بزرگ ارائهی کتاب دوم را به منزلهی اثری که اساساً کامل است و فقط شکل آن نیاز به تجدیدنظر دارد»، متذکر میشود. بهرغم این واقعیت که مارکس تا زمان مرگ خود روی این مواد و مصالح کار میکرد، موفق نشد آنها را فراتر از مرحلهی دستنویسهای مراحل استدلال از سویی، و کمیتهای مصالح توضیحدهنده از سوی دیگر بسط دهد. با این همه، ما مطالب کافی در اختیار داریم که مقاصد مارکس را درک، و استدلال او را دنبال کنیم.
🔸 سرمایه با «کتاب اول» بررسی «نظام اقتصاد بورژوایی» در شش کتاب پا به حیات میگذارد: «سرمایه، مالکیت ارضی، کار مزدی، دولت، تجارت خارجی، بازار جهانی.» کتاب سرمایه، به عنوان خطوط کلی کتاب 1857 که قبلاً ترسیم شده بود، قرار بود چهار بخش داشته باشد که به سرمایه بهطور عام و سپس به شکلهای خاص سرمایهی مشهود در رقابت، نظام اعتباری و سرمایهی سهامی بپردازد. ما ضمن آنکه بعداً در بحثی مفصلتر دربارهی مقصود مارکس از «سرمایه بهطور عام» سخن خواهیم گفت، در اینجا متذکر میشویم که بنا بود نخستین بخشی که به سرمایه بهطور عام اختصاص داده میشود، شامل سه بخش فرعی باشد: فرایند تولید سرمایه، فرایند گردش سرمایه و سود و بهره. مارکس در نامهای به لاسال نخستین بخش از این بخشهای فرعی را حاوی «چند فصل مقدماتی» توصیف کرد. اینها در اصل فصلهایی دربارهی ارزش و پول بودند و بعدها به فصل «کالا» بدل شدند و قرار بود بنیاد نظری برای بخش اول یعنی واکاوی سرمایه بهطور عام فراهم آورد.
🔸 طرح این «فصل کالا» در دستنویسی پس از انتشار درآمدی بر نقد اقتصاد سیاسی ریخته شده بود، رسالهای که شامل فصلهایی دربارهی کالاها و پول بود. در اینجا نیز بار دیگر، اما با توضیحاتی مفصلتر، سه بخش فرعی که در نامه به لاسال توصیف شده بودند یعنی تولید، گردش و سرمایه و سود، آورده شدهاند. آنچه بدل به مجلدات دوم و سوم سرمایه شد، از مواد و مصالحی ساخته شد که اساساً به عنوان بخشی از نخستین بخشِ نخستین کتاب از شش کتاب در نظر گرفته شده بود!
🔸 چنانکه میدانیم، داستان سی سال بعدِ زندگی مارکس، ضمن احترام به تألیف علمی او، داستان رشد مستمر مواد و مصالح است. در 1862، یعنی لحظهای که مارکس تصور کرد آماده است تا ادامهی کتاب درآمدی، «سومین فصل بخش اول، یعنی ”سرمایه بهطور عام“» را تحت عنوان سرمایه منتشر کند، دیگر میتوانست عدم امکان تحقق طرح بزرگ خود را درک کند. او هنوز امیدوار بود که بررسی سرمایه را با نوشتن فصلهایی دربارهی رقابت و اعتبار کامل کند، اما به نظر میرسد که به محدودکردن خود به «آنچه انگلیسیها ”اصول اقتصاد سیاسی“ … ”جانکلام“ مینامند» رضایت داده بود، یعنی کاری که امکان میداد تا دیگران به تکمیل «نقد مقولات اقتصادی» که او انجام داده بود بپردازند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1vw
#پل_ماتیک_پسر #منصور_موسوی
#مارکس #کاپیتال #بازتولید_اجتماعی #بحران #بخشهای_تولید
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
شکل اقتصادی و بازتولید اجتماعی
دربارهی جایگاه ”کتاب دوم“ در نقد اقتصاد سیاسی مارکس نوشتهی: پل ماتیک، پسر ترجمهی: منصور موسوی واکاوی سرمایه میبایست نقطهآغاز نقد مارکس از مقولات اقتصادی باشد، زیرا این مفهوم بازنمود آن جنبه از…
▫️ تبعیّت صوری و واقعی
▫️ در مجلد نخست سرمایه
▫️ سرمایه چگونه موجب دگرگونی اجتماعی و مادی تولید میشود
نوشتهی: پاتریک مورای
ترجمهی: دلشاد عبادی
یکم ژوئیه 2020
🔹 توضیح مترجم: بحث نظریِ انواعِ تبعیت کار از سرمایه میتواند در فهم فرایندها و سازوکارهای تاریخیِ گذار به سرمایهداری بسیار راهگشا باشد: این مسئله که سرمایه از رهگذر چه سازوکارهایی، در مواجهههای استعماری و شبهاستعماری، پیکربندی اجتماعیِ تولید و متعاقباً، قشربندی اجتماعیِ طبقات جوامع پیشاسرمایهداری را دگرگون ساخته است. در این معنا، سرمایهداری، بهمثابهی شکل اجتماعیِ ویژهای از خلق ثروت، در تمایز و حتی تقابل با برداشتهایی عام و فراتاریخی از رشد وتوسعه قرار میگیرد و سازوکارهای ناموزون و مرکباش، از همان ابتدای شکلگیری نطفههای آغازین آن برجسته میشود. اهمیت مقالهی مورای در نشان دادن این موارد در سطحی نظری و در آثار مارکس است. هرچند نمیتوان این نکته را از نظر دور داشت که مارکس دستآخر از اضافه کردن این بخش («نتایج فرایند بیواسطهی تولید») به سرمایه منصرف شد و تنها به اشارهای در چند پاراگراف بسنده کرد. این امر احتمالاً به دلیل اجتناب از پیچیدگیهای مربوط به اختلاط استدلال منطقی و تاریخی بوده، که همواره یکی از مناقشهبرانگیزترین جنبههای سرمایه بوده است. با تمام این اوضاف، بررسی روند استدلال مارکس در دستنوشتههای 1861-1863 کماکان میتواند راهگشای فهم روند منطقی استدلال دربارهی انواع تبعیت کار از سرمایه باشد؛ دلالتهای تاریخیِ آن اما منوط به انجام پژوهشهای تاریخی باقی میماند.
🔸 یکسومِ میانیِ مجلد نخست سرمایه، که این مقاله بر آن متمرکز است، به دو موضوعِ ارزش اضافی مطلق و ارزش اضافی نسبی اختصاص یافته است. مقالهی حاضر به ترتیب این دو مفهوم را به مفاهیمِ تبعیّت صوری [formal subsumption] و تبعیّت واقعیِ [real subsumption] کار از سرمایه نسبت میدهد. مارکس در سرمایه صرفاً اشاراتی به اصطلاحات «تبعیّت صوری» و «تبعیّت واقعی» کرده، درحالیکه در دستنوشتههای [اقتصادی] 1861ـ1863 و جمعبندیای که قصد داشت برای مجلد نخست سرمایه بنویسد اما موفق به اتمام آن نشد، یعنی «نتایج فرایند بیواسطهی تولید (نتایج)»، به شکلی مفصلتر به این اصطلاحات پرداخته است. مارکس در این دستنوشتهها همچنین به بسطوگسترش مفاهیم تبعیّت ذهنی [ideal subsumption] و تبعیّت دورگه [hybrid subsumption] میپردازد، که به بررسیشان خواهیم پرداخت. استدلال من از این قرار است که تغییراتی که از نظر مارکس با افزایش ارزش اضافی مطلق درفرایند تولید رخ خواهد داد، صرفاً شامل تبعیّت صوری میشوند، درحالیکه دگرگونیهایی لازم برای [استخراج] ارزش اضافی نسبی دربرگیرندهی تبعیّت واقعی میشوند. در بین این [انواع دگرگونیها]، تبعیّت صوری و واقعی از سرمایه غوغایی پیوسته از انقلاب مادی و اجتماعی به راه میاندازد که البته درعینحال، موجب تحمیل سکون اجتماعی نیز میشود، چراکه به تقویت و گسترش سیطرهی قانون ارزش و شبکهی شکلهای ارزشیِ سرمایه میانجامد. یکسومِ میانی مجلد نخست سرمایه، نظریهای از ارزش اضافی را میپروراند که تبیین نظری قدرتمندی است برای ادعای مارکس و انگلس در مانیفست یعنی ادعای دگرگونی بیپایان جهان از سوی بورژوازی.
🔸 مارکس از چهار نوع مختلف تبعیّت از سرمایه سخن میگوید: صوری، واقعی، دورگه و ذهنی. تبعیّت صوری و واقعی محور اصلی بحثِ مقالهی حاضرند، اما اشارهای مختصر به تبعیّت دورگه و ذهنی هم خواهیم داشت. نخست باید پرسید، ارزش اضافی مطلق و نسبی به چه ترتیب به تبعیّت صوری و واقعی مرتبطاند؟...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1yi
#پاتریک_مورای #دلشاد_عبادی
#مارکس #کاپیتال #تبعیت_واقعی #تبعیت_صوری #سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ در مجلد نخست سرمایه
▫️ سرمایه چگونه موجب دگرگونی اجتماعی و مادی تولید میشود
نوشتهی: پاتریک مورای
ترجمهی: دلشاد عبادی
یکم ژوئیه 2020
🔹 توضیح مترجم: بحث نظریِ انواعِ تبعیت کار از سرمایه میتواند در فهم فرایندها و سازوکارهای تاریخیِ گذار به سرمایهداری بسیار راهگشا باشد: این مسئله که سرمایه از رهگذر چه سازوکارهایی، در مواجهههای استعماری و شبهاستعماری، پیکربندی اجتماعیِ تولید و متعاقباً، قشربندی اجتماعیِ طبقات جوامع پیشاسرمایهداری را دگرگون ساخته است. در این معنا، سرمایهداری، بهمثابهی شکل اجتماعیِ ویژهای از خلق ثروت، در تمایز و حتی تقابل با برداشتهایی عام و فراتاریخی از رشد وتوسعه قرار میگیرد و سازوکارهای ناموزون و مرکباش، از همان ابتدای شکلگیری نطفههای آغازین آن برجسته میشود. اهمیت مقالهی مورای در نشان دادن این موارد در سطحی نظری و در آثار مارکس است. هرچند نمیتوان این نکته را از نظر دور داشت که مارکس دستآخر از اضافه کردن این بخش («نتایج فرایند بیواسطهی تولید») به سرمایه منصرف شد و تنها به اشارهای در چند پاراگراف بسنده کرد. این امر احتمالاً به دلیل اجتناب از پیچیدگیهای مربوط به اختلاط استدلال منطقی و تاریخی بوده، که همواره یکی از مناقشهبرانگیزترین جنبههای سرمایه بوده است. با تمام این اوضاف، بررسی روند استدلال مارکس در دستنوشتههای 1861-1863 کماکان میتواند راهگشای فهم روند منطقی استدلال دربارهی انواع تبعیت کار از سرمایه باشد؛ دلالتهای تاریخیِ آن اما منوط به انجام پژوهشهای تاریخی باقی میماند.
🔸 یکسومِ میانیِ مجلد نخست سرمایه، که این مقاله بر آن متمرکز است، به دو موضوعِ ارزش اضافی مطلق و ارزش اضافی نسبی اختصاص یافته است. مقالهی حاضر به ترتیب این دو مفهوم را به مفاهیمِ تبعیّت صوری [formal subsumption] و تبعیّت واقعیِ [real subsumption] کار از سرمایه نسبت میدهد. مارکس در سرمایه صرفاً اشاراتی به اصطلاحات «تبعیّت صوری» و «تبعیّت واقعی» کرده، درحالیکه در دستنوشتههای [اقتصادی] 1861ـ1863 و جمعبندیای که قصد داشت برای مجلد نخست سرمایه بنویسد اما موفق به اتمام آن نشد، یعنی «نتایج فرایند بیواسطهی تولید (نتایج)»، به شکلی مفصلتر به این اصطلاحات پرداخته است. مارکس در این دستنوشتهها همچنین به بسطوگسترش مفاهیم تبعیّت ذهنی [ideal subsumption] و تبعیّت دورگه [hybrid subsumption] میپردازد، که به بررسیشان خواهیم پرداخت. استدلال من از این قرار است که تغییراتی که از نظر مارکس با افزایش ارزش اضافی مطلق درفرایند تولید رخ خواهد داد، صرفاً شامل تبعیّت صوری میشوند، درحالیکه دگرگونیهایی لازم برای [استخراج] ارزش اضافی نسبی دربرگیرندهی تبعیّت واقعی میشوند. در بین این [انواع دگرگونیها]، تبعیّت صوری و واقعی از سرمایه غوغایی پیوسته از انقلاب مادی و اجتماعی به راه میاندازد که البته درعینحال، موجب تحمیل سکون اجتماعی نیز میشود، چراکه به تقویت و گسترش سیطرهی قانون ارزش و شبکهی شکلهای ارزشیِ سرمایه میانجامد. یکسومِ میانی مجلد نخست سرمایه، نظریهای از ارزش اضافی را میپروراند که تبیین نظری قدرتمندی است برای ادعای مارکس و انگلس در مانیفست یعنی ادعای دگرگونی بیپایان جهان از سوی بورژوازی.
🔸 مارکس از چهار نوع مختلف تبعیّت از سرمایه سخن میگوید: صوری، واقعی، دورگه و ذهنی. تبعیّت صوری و واقعی محور اصلی بحثِ مقالهی حاضرند، اما اشارهای مختصر به تبعیّت دورگه و ذهنی هم خواهیم داشت. نخست باید پرسید، ارزش اضافی مطلق و نسبی به چه ترتیب به تبعیّت صوری و واقعی مرتبطاند؟...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1yi
#پاتریک_مورای #دلشاد_عبادی
#مارکس #کاپیتال #تبعیت_واقعی #تبعیت_صوری #سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
تبعیّت صوری و واقعی
در مجلد نخست سرمایه نوشتهی: پاتریک مورای ترجمهی: دلشاد عبادی مارکس با تصورش از تبعیّت واقعیِ تولید از سرمایه، با بنیاد تازهای به تفکر دربارهی «صنعت» مدرن میپردازد. شیوهی رایج و معمولِ پرداختن…
▫️ «قطعهی ماشینها»
▫️ بدفهمی مارکسی در گروندریسه و رفع آن در سرمایه
نوشتهی: میکائیل هاینریش
ترجمهی: حسن مرتضوی
3 ژانویه 2022
🔸 گروندریسه هنوز از محبوبترین متون مفسران مارکس بهشمار میآید. برخی نویسندگان استدلال میکنند که بهاصطلاح «قطعهی ماشینها» سندی است محوری برای نظریهی مارکسی «فروشکستهای» سرمایهداری، نوعی «نظریهی فروپاشی» سرمایهداری، یا دستکم توصیف فرایندی که در آن شیوهی جدیدی از تولید ظهور میکند و خود سرمایهداری آغاز آن را رقم میزند اما با منطق سرمایه در تضاد است. نتایج «قطعهی ماشینها» در چنین ملاحظاتی بدیهی تلقی میشود. اما نتایج «قطعهی ماشینها» از سویی از برداشتی یکسویه از بحران در تفکر مارکس از اوایل دههی 1850 نشئت میگیرد و از سوی دیگر، از برخی کاستیها در فهم مقولههای اساسی در گروندریسه. مارکس در سالهای پس از نگارش گروندریسه بر هر دو بدفهمی غلبه کرد. در جلد اول سرمایه، هنگامی که به تولید ارزش اضافی نسبی میپردازیم، میتوانیم نقدی ضمنی از «قطعهی ماشینها» داشته باشیم. با نادیده گرفتن تحول نظری مارکس، یعنی همان چیزی که آنتونیو نگری با بیان اینکه گروندریسه را باید «در خود» خواند مدنظر دارد، میتوان به راحتی از بحث در مورد این خودانتقادیِ ضمنی مارکس غافل شد. خواندن متن در خود به معنای پذیرش غیرانتقادی نتایج متن است. برای اینکه امروز گروندریسه را بهطور مفیدی مورد بحث قرار دهیم، باید این متن را نهتنها در بافتار تحول اندیشهی مارکس قرار دهیم، بلکه باید خوانش خود را از گروندریسه در تحول بحث پیرامون مارکس در سدهی بیستم جای دهیم، زیرا این رشد و تحول بسیاری از طرقی را شکل داده که گروندریسه خوانده میشد و هنوز هم خوانده میشود.
🔸 اگر گروندریسه صرفاً بهعنوان مکملی در کنار سرمایه مارکس مطرح شود، آنگاه فرآیند درونی ـ نظری تکوین نقد مارکس از اقتصاد سیاسی و سرشت گذرای گروندریسه نادیده گرفته میشود. به طور خلاصه این تحول را یادآوری میکنم. به دنبال تزهای فویرباخ و ایدئولوژی آلمانی، کار مارکس در سالهای 1845ـ1846 همانا نقد بنیاد هر نوع رویکردی به نظریهی اقتصادی با محوریت وجود نوعی انسان و بیگانگی بود . با وجود این، در آن مرحله، مارکس چیز زیادی در اختیار نداشت که بتواند به جای این تصورات قرار دهد. به طور ایجابی، ایدئولوژی آلمانی بیش از هر چیز چرخشی به امر تجربی بود. مارکس و انگلس بارها و بارها در آنجا تأکید کردند که «علم پوزیتیو» که همانا ثبت وضعیت تجربی امور و روابط است، باید جایگزین نظرورزی فلسفی شود.
🔸 مارکس در آغاز کار خود در گروندریسه متقاعد شده بود که بحران منجر به انحلال شیوهی تولید سرمایهداری خواهد شد و در مسیر توسعهی خود، این شیوه تولید در نهایت «فروپاشیده خواهد شد». اکنون که اولین بحران بزرگ بازار جهانی آغاز شده بود که به «سیل» منتهی میشد، او فقط باید سازوکاری را ترسیم میکرد که اساس این فرآیند را تشکیل میداد. با این حال، میدانیم که اتفاق بسیار متفاوتی رخ داد. اگرچه نخستین بحران واقعی بازار جهانی در سالهای 1858ـ1857 رخ داد، اما نه کاتالیزور شورش انقلابی بود و نه فروپاشی تولید مبتنی بر ارزش مبادلهای را اعلام کرد. برعکس: بحران به سرعت پایان یافت و تولید سرمایهداری از آن بیرون آمد و تقویت شد. مارکس این درس را به طور کامل آموخت و هرگز آن را فراموش نکرد. هنگامی که دنیلسون در اواخر دههی 1870 او را تحت فشار قرار داد تا سرمایه را تمام کند، مارکس به او پاسخ داد که نمیتواند سرمایه را قبل از اینکه بحران کنونی به اوج خود برسد، به پایان برساند، زیرا پدیدههای کاملاً جدیدی را نشان میدهد که او هنوز باید آنها را به لحاظ نظری درک کند. هر تصوری از فروپاشی یا حتی ترس او در حین تألیف گروندریسه که کتابش «خیلی دیر» شود، از بین رفته بود...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Je
#گروندریسه #میکائیل_هاینریش #حسن_مرتضوی
#مانیفست_کمونیست #نظریهی_فروپاشی #کاپیتال
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ بدفهمی مارکسی در گروندریسه و رفع آن در سرمایه
نوشتهی: میکائیل هاینریش
ترجمهی: حسن مرتضوی
3 ژانویه 2022
🔸 گروندریسه هنوز از محبوبترین متون مفسران مارکس بهشمار میآید. برخی نویسندگان استدلال میکنند که بهاصطلاح «قطعهی ماشینها» سندی است محوری برای نظریهی مارکسی «فروشکستهای» سرمایهداری، نوعی «نظریهی فروپاشی» سرمایهداری، یا دستکم توصیف فرایندی که در آن شیوهی جدیدی از تولید ظهور میکند و خود سرمایهداری آغاز آن را رقم میزند اما با منطق سرمایه در تضاد است. نتایج «قطعهی ماشینها» در چنین ملاحظاتی بدیهی تلقی میشود. اما نتایج «قطعهی ماشینها» از سویی از برداشتی یکسویه از بحران در تفکر مارکس از اوایل دههی 1850 نشئت میگیرد و از سوی دیگر، از برخی کاستیها در فهم مقولههای اساسی در گروندریسه. مارکس در سالهای پس از نگارش گروندریسه بر هر دو بدفهمی غلبه کرد. در جلد اول سرمایه، هنگامی که به تولید ارزش اضافی نسبی میپردازیم، میتوانیم نقدی ضمنی از «قطعهی ماشینها» داشته باشیم. با نادیده گرفتن تحول نظری مارکس، یعنی همان چیزی که آنتونیو نگری با بیان اینکه گروندریسه را باید «در خود» خواند مدنظر دارد، میتوان به راحتی از بحث در مورد این خودانتقادیِ ضمنی مارکس غافل شد. خواندن متن در خود به معنای پذیرش غیرانتقادی نتایج متن است. برای اینکه امروز گروندریسه را بهطور مفیدی مورد بحث قرار دهیم، باید این متن را نهتنها در بافتار تحول اندیشهی مارکس قرار دهیم، بلکه باید خوانش خود را از گروندریسه در تحول بحث پیرامون مارکس در سدهی بیستم جای دهیم، زیرا این رشد و تحول بسیاری از طرقی را شکل داده که گروندریسه خوانده میشد و هنوز هم خوانده میشود.
🔸 اگر گروندریسه صرفاً بهعنوان مکملی در کنار سرمایه مارکس مطرح شود، آنگاه فرآیند درونی ـ نظری تکوین نقد مارکس از اقتصاد سیاسی و سرشت گذرای گروندریسه نادیده گرفته میشود. به طور خلاصه این تحول را یادآوری میکنم. به دنبال تزهای فویرباخ و ایدئولوژی آلمانی، کار مارکس در سالهای 1845ـ1846 همانا نقد بنیاد هر نوع رویکردی به نظریهی اقتصادی با محوریت وجود نوعی انسان و بیگانگی بود . با وجود این، در آن مرحله، مارکس چیز زیادی در اختیار نداشت که بتواند به جای این تصورات قرار دهد. به طور ایجابی، ایدئولوژی آلمانی بیش از هر چیز چرخشی به امر تجربی بود. مارکس و انگلس بارها و بارها در آنجا تأکید کردند که «علم پوزیتیو» که همانا ثبت وضعیت تجربی امور و روابط است، باید جایگزین نظرورزی فلسفی شود.
🔸 مارکس در آغاز کار خود در گروندریسه متقاعد شده بود که بحران منجر به انحلال شیوهی تولید سرمایهداری خواهد شد و در مسیر توسعهی خود، این شیوه تولید در نهایت «فروپاشیده خواهد شد». اکنون که اولین بحران بزرگ بازار جهانی آغاز شده بود که به «سیل» منتهی میشد، او فقط باید سازوکاری را ترسیم میکرد که اساس این فرآیند را تشکیل میداد. با این حال، میدانیم که اتفاق بسیار متفاوتی رخ داد. اگرچه نخستین بحران واقعی بازار جهانی در سالهای 1858ـ1857 رخ داد، اما نه کاتالیزور شورش انقلابی بود و نه فروپاشی تولید مبتنی بر ارزش مبادلهای را اعلام کرد. برعکس: بحران به سرعت پایان یافت و تولید سرمایهداری از آن بیرون آمد و تقویت شد. مارکس این درس را به طور کامل آموخت و هرگز آن را فراموش نکرد. هنگامی که دنیلسون در اواخر دههی 1870 او را تحت فشار قرار داد تا سرمایه را تمام کند، مارکس به او پاسخ داد که نمیتواند سرمایه را قبل از اینکه بحران کنونی به اوج خود برسد، به پایان برساند، زیرا پدیدههای کاملاً جدیدی را نشان میدهد که او هنوز باید آنها را به لحاظ نظری درک کند. هر تصوری از فروپاشی یا حتی ترس او در حین تألیف گروندریسه که کتابش «خیلی دیر» شود، از بین رفته بود...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Je
#گروندریسه #میکائیل_هاینریش #حسن_مرتضوی
#مانیفست_کمونیست #نظریهی_فروپاشی #کاپیتال
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
«قطعهی ماشینها»
بدفهمی مارکسی در گروندریسه و رفع آن در سرمایه نوشتهی: میکائیل هاینریش ترجمهی: حسن مرتضوی گروندریسه هنوز از محبوبترین متون مفسران مارکس بهشمار میآید. برخی نویسندگان استدلال میکنند که بهاصطلاح…
📝 به مناسبت انتشار کاپیتال در ۱۴ سپتامبر ۱۸۶۷
▫️در ۱۴ سپتامبر ۱۸۶۷ نخستین مجلد کاپیتال به زبان آلمانی منتشر شد؛ کتابی که سرنوشت جنبشهای انقلابی را دگرگون کرد. مارکس و انگلس پیشتر هم با انتشار مانیفست کمونیست در ۱۸۴۸ نزد فعالان جنبش شناختهشده بودند. بااینهمه، کاپیتال از هر نظر اثری متفاوت بود، متنی که در تقابل با لحن تهییجی مانیفستی سیاسی، دیریاب و مغلق تلقی میشد و درک زوایای تحلیلی پیچیدهی آن برای خوانندگان چندان سهلوساده نبود. دستوپنجه نرم کردن مداوم خود مارکس تا پایان عمرش برای تهیهی ویراستهایی متفاوت از آن و همچنین تدوین پرشتاب خلاصههایی سادهفهم از متن در فرانسه و ایتالیا و بریتانیا تا دهههای پایانی قرن نوزدهم نشان از آن دارد که مارکس اینبار هدفی دشوارتر از تهییج سیاسی را برگزیده بود. بهراستی چگونه باید سازوکارهایی وارونه و «سرشار از ظرایف متافیزیکی و قلمبهبافیهای پرمدعای الاهیاتی» را به زبانی ساده واکاوید تا سوژههایی که در معنایی عام پروردهی همین سازوکارها هستند بتوانند در مسیر سرنگونی آن بکوشند و مبارزه کنند؟ چگونه باید دریافت که «نامها تغییر میکنند اما این قصهی توست که نقل میشود»؟
▫️مارکس جوان سالها پیش از آن، در هفدهسالگی، در نامهای به پدرش دربارهی انتخاب حرفه چنین نوشته بود: «هرکسی هدفی در ذهن دارد که دستکم از نظر خودش عظیم تلقی میشود و بهواقع نیز عظیم خواهد بود اگر حاصل ژرفترین یقینها و درونیترین نداهای قلبمان باشد ... اما سهل است که نداها فرونشانده شوند و آنچه الهام تلقی میکنیم چیزی جز محصول لحظهی اکنونی نباشد که لحظهای دیگر بهراحتی آن را در هم میکوبد. شاید تخیلاتمان در جوشوخروش است و احساساتمان برانگیخته شده و آنچه پیش رو داریم چیزی جز بال زدن اشباحی چند نیست».
▫️بهنظر میرسد که مارکس جوان از همان آغاز و حتی برای انتخاب حرفه نیز چارهای نداشت که نخست به آنچه بال زدن اشباح مقابل چشمانش میخواند فائق آید؛ همان اشباحی که بعدتر کل نظام نظری مندرج در کاپیتال در پی فائق آمدن به آن در سطحی عامتر بود، فائق آمدن بر آن «عینیت شبحوار»، به بیان درآوردن آن «لختهی بیپیرایه»، سیطره یافتن بر آن وارونگی رازآمیزی که نه فقط انتخابِ حرفه که کل نظام کار و جامعهی مدرن را کژدیسه میسازد.
#مارکس
#کاپیتال
🖋@naghd_com
▫️در ۱۴ سپتامبر ۱۸۶۷ نخستین مجلد کاپیتال به زبان آلمانی منتشر شد؛ کتابی که سرنوشت جنبشهای انقلابی را دگرگون کرد. مارکس و انگلس پیشتر هم با انتشار مانیفست کمونیست در ۱۸۴۸ نزد فعالان جنبش شناختهشده بودند. بااینهمه، کاپیتال از هر نظر اثری متفاوت بود، متنی که در تقابل با لحن تهییجی مانیفستی سیاسی، دیریاب و مغلق تلقی میشد و درک زوایای تحلیلی پیچیدهی آن برای خوانندگان چندان سهلوساده نبود. دستوپنجه نرم کردن مداوم خود مارکس تا پایان عمرش برای تهیهی ویراستهایی متفاوت از آن و همچنین تدوین پرشتاب خلاصههایی سادهفهم از متن در فرانسه و ایتالیا و بریتانیا تا دهههای پایانی قرن نوزدهم نشان از آن دارد که مارکس اینبار هدفی دشوارتر از تهییج سیاسی را برگزیده بود. بهراستی چگونه باید سازوکارهایی وارونه و «سرشار از ظرایف متافیزیکی و قلمبهبافیهای پرمدعای الاهیاتی» را به زبانی ساده واکاوید تا سوژههایی که در معنایی عام پروردهی همین سازوکارها هستند بتوانند در مسیر سرنگونی آن بکوشند و مبارزه کنند؟ چگونه باید دریافت که «نامها تغییر میکنند اما این قصهی توست که نقل میشود»؟
▫️مارکس جوان سالها پیش از آن، در هفدهسالگی، در نامهای به پدرش دربارهی انتخاب حرفه چنین نوشته بود: «هرکسی هدفی در ذهن دارد که دستکم از نظر خودش عظیم تلقی میشود و بهواقع نیز عظیم خواهد بود اگر حاصل ژرفترین یقینها و درونیترین نداهای قلبمان باشد ... اما سهل است که نداها فرونشانده شوند و آنچه الهام تلقی میکنیم چیزی جز محصول لحظهی اکنونی نباشد که لحظهای دیگر بهراحتی آن را در هم میکوبد. شاید تخیلاتمان در جوشوخروش است و احساساتمان برانگیخته شده و آنچه پیش رو داریم چیزی جز بال زدن اشباحی چند نیست».
▫️بهنظر میرسد که مارکس جوان از همان آغاز و حتی برای انتخاب حرفه نیز چارهای نداشت که نخست به آنچه بال زدن اشباح مقابل چشمانش میخواند فائق آید؛ همان اشباحی که بعدتر کل نظام نظری مندرج در کاپیتال در پی فائق آمدن به آن در سطحی عامتر بود، فائق آمدن بر آن «عینیت شبحوار»، به بیان درآوردن آن «لختهی بیپیرایه»، سیطره یافتن بر آن وارونگی رازآمیزی که نه فقط انتخابِ حرفه که کل نظام کار و جامعهی مدرن را کژدیسه میسازد.
#مارکس
#کاپیتال
🖋@naghd_com
Telegram
نقد
به مناسبت انتشار کاپیتال اثر کارل مارکس در ۱۴ سپتامبر ۱۸۶۷
🖋@naghd_com
🖋@naghd_com