نقد
3.35K subscribers
200 photos
17 files
792 links
نقد اقتصاد سیاسی- نقد بتوارگی- نقد ایدئولوژی

بهترین، انقلابی‌ترین و نبوغ‌آمیزترین نظریه، بدون پیوند اندام‌وار با نبض، متن و کنشگران یک جنبش اجتماعی و سیاسیِ واقعی، به‌طور بلاواسطه، هیچ هوده‌ای ندارد.

www.naghd.com

Naghd.site@gmail.com
Download Telegram
▫️ حجاب اجباری و زنان طبقه کارگر

آ‌یا لغو حجاب اجباری به زنان طبقه کارگر مربوط است؟

16 مارس 2018
نوشته‌ی: جلیل شکری

از متن مقاله:

🔸 اگر به‌بحث از «حجاب اجباری» برگردیم، می‏‌توانیم بگوییم که حلقه‏‌ی مفقوده در تحلیل‏‌ها عبارت از این است که توضیح داده نمی‌‏شود که چرا سرمایه‏‌داریِ مدیریت شونده توسط رژیم جمهوری اسلامی برخلاف راستای هسته‌‏ی این شیوه‏‌ی تولید (نیاز به‌گشایش حضور فردی در سپهر عمومی و نیروی کار ارزان – در اینجا «زنان»)، در این «پوسته» جلوه‏‌گر می‏‌شود که زنان تا جای ممکن باید از سپهر عمومی کنار روند و نقش فعالی در تولیدِ مثل و انجام وظایف همسری ـ مادری برعهده گیرند؟
پاسخ به‌این پرسش، کیفیت واردشدنِ چپ به میدان این نزاع خاص در کلیت «مبارزات زنان» در جامعه‏‌ی سرمایه‏‌داری ایران را روشن کرده و راستای چگونه بدل‌شدنش به «پیشاهنگ» در عرصه‏‌ی مبارزه برای «آزادی‏‌های سیاسی و اجتماعی» را ترسیم می‏‌کند.

🔸 به‌سادگی عبورکردن از کنار باورهای تزریق شده‏‌ی طی تاریخِ طولانی بیگانگیِ به‌ذهن کارگران (از نوع مذهبی‌‏اش گرفته تا سیاسی)، و تغییر و تصحیح آن‌ را حواله‌دادن به ‌حل و فصل شدن اقتصاد در تجلیِ «تضاد کار و سرمایه»، هم نفهمیدن منطق این تضاد مهم است و هم پذیرش تقسیم کارِ بورژوایی تلقین‌شده از سوی «لیبرالیسم» که «چپ باید تنها به‌سخنوری پیرامون «عدالت و برابری» بپردازد و دفاع از «آزادی» حق انحصاری راست است»(!)

🔸 کسی منکر این نیست که احتمالا امروز از ضرورت متمرکز شدن بر مبارزه برای «لغو حجاب اجباری» نزد زنان طبقه‏‌ی کارگر سخن گفتن، نظر به‌شدت دست و پنجه نرم کردن ایشان با «معیشت» احتمالا محکوم به بی‏‌توجهی و شنیده‌نشدن از سوی ایشان گردد، همچنان‏‌که قانع‌کردن زنان طبقه‏‌ی متوسط به‌ضرورت توجه به‌مسائل حادِ معیشتی خاصِ مربوط به زنان طبقه‌‏ی کارگر هم دچار چنین وضعیتی‌‏ست؛ اما این، بیش از هر چیز به «گم‏‌گشتگی میانجی‏‌گرها» در نسبت میان دو مسئله‏‌ی به‌ظاهر بی‌‏ربط به‌یکدیگر است. به‌عبارتی غفلت از پرسش روش‏‌شناسانه‌‏ی بنیادینِ«چراییِ ظاهرشدن «هسته»‏ی واقعیت در چنین «پوسته‏»یی؟» و از دل آن آشکاره‏‌گی «اثر حجاب اجباری بر محدودیت‏‌های حضور در سپهر عمومیِ (به ویژه موقعیت‌‏های شغلی) مؤثر بر معیشت»، و یا «اثر طبیعی‌‏انگاشتن موقعیت مادرانگی-همسری (از نوع دینی‌‏اش) بر عادتواره شدنِ انزواطلبی از سپهر عمومی»...

مقاله کامل را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-an

#جلیل_شکری
#جنبش_زنان #حجاب_اجباری #دختران_انقلاب #دموکراسی
#طبقه‌ی_کارگر #زنان_کارگر

👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ گفتگوی پِری اندرسون با جُرج لوکاچ

لوکاچ و آثارش

ترجمه: کمال محمودی

۲۷ اوت ۲۰۱۹

🔹این مقاله نخستین بار در شماره 168 نیو لفت ریویو، ژوییه ـ اوت 1971 منتشر شده است.

📝 از متن گفت وگو:

🔸 در دهه‌ی 1920، کرش، گرامشی و من، هرکدام به شیوه‌ی خود، سعی کردیم با مسئله‌ی ضرورت اجتماعی و تفسیر مکانیکی آن، که میراث بین‌الملل دوم بود، درگیر شویم. ما میراث‌بر این مسئله بودیم، اما هیچ یک از ما ــ حتی گرامشی که شاید در میان ما بهترین بود ــ نتوانست این مسئله را حل کند. ما اشتباه می‌کردیم و امروز کوشش برای احیاء آثار آن زمان، به‌طوری که گویی امروزه معتبرند، اشتباه خواهد بود. در غرب گرایشی وجود دارد که می‌خواهد این آثار را به‌عنوان «نمونه‌های کلاسیک بدعت» جلوه دهد، اما امروزه به چنین چیزی نیاز نداریم.

🔸نظریه‌ی رمان بیان نومیدی‌هایم در طول جنگ اول جهانی بود. هنگامی که جنگ درگرفت، گفتم که آلمان و اتریش‌ـ‌مجارستان، احتمالاً روسیه را شکست می‌دهند و تزاریسم نابود می‌شود: که امری مثبت است. فرانسه و انگلستان، احتمالاً آلمان و اتریش‌ـ‌مجارستان را شکست می‌دهند و هوهِنزولِرن‌ها و هابسبورگ‌ها را نابود می‌کنند: که آن‌هم امری مثبت است. اما آن‌گاه چه کسی از ما در برابر فرهنگ انگلیسی و فرانسه محافظت می‌کند؟ نومیدی نهفته در این پرسشم، پاسخی نیافت. و این پس‌زمینه‌ینظریه‌ی رمان است. البته اکتبر به آن پاسخ داد. انقلاب روسیه راه‌حل تاریخی‌ـ‌جهانی معمایم بود: اکتبر از پیروزی بورژوازی فرانسه و انگلیسی، که از آن وحشت داشتم، جلوگیری کرد. اما باید بگویم که نظریه‌ی رمان، با همه‌ی خطاهایش، خواهان سرنگونی جهانِ تولیدکننده‌ی فرهنگی بود که این اثر به واکاوی این فرهنگ پرداخته بود. نظریه‌ی رمان نیاز به تغییر انقلابی را دریافت.

🔸 هنگامی که در 1930 در مسکو بودم، ریازانف دست‌نوشته‌هایی را که مارکس در 1844 در پاریس نوشته بود، نشانم داد. می‌توانید هیجانم را تصور کنید: خواندن این دست‌نوشته‌ها کل رابطه‌ام را با مارکسیسم تغییر داد و چشم‌انداز فلسفی‌ام را دگرگون کرد. آن موقع یک محقق آلمانی از اتحاد جماهیر شوروی مشغول کار روی دست‌نوشته‌ها بود و آن‌ها را برای انتشار آماده می‌کرد. موش به آن‌ها زده بود و در بسیاری از جاها برخی حروف یا کل یک کلمه از بین رفته بود. به دلیل دانش فلسفی‌ام با او کار می‌کردم و معین می‌کردم که حروف یا کلمات ناپدید شده چیست: اغلب آن‌ها کلماتی بودند که مثلا با «گ» شروع می‌شد و مثلاً با «س» پایان می‌یافت و آدم مجبور بود حدس بزند که مابین آن‌ها چه چیزی آمده است. فکر می‌کنم نسخه‌ای که سرانجام منتشر شد نسخه‌ی بسیار خوبی بود و این را از آن‌جا می‌دانم که در ویرایشش مشارکت داشتم. ریازانف مسئولیت این کار را بر عهده داشت که واژه‌شناس بسیار بزرگی بود: نه نظریه‌پرداز، بلکه واژه‌شناسی بزرگ بود. پس از برکناری وی، کار در انستیتو کاملا نقصان یافت...


🔹 متن کامل این گفت و گو را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-10I


#لوکاچ #پری_اندرسون #کمال_محمودی
#دموکراسی #سوسیالیسم #طبقات_اجتماعی

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ وصیت‌نامه‌ی لوکاچ

نوشته‌ی: برنی تافت
ترجمه: کمال محمودی

17 سپتامبر ۲۰۱۹

🔸 تنها شش هفته از تهاجم پنج کشور عضو پیمان ورشو به چکسلواکی می‌گذشت. دومین نشست تدارکاتی احزاب کمونیستی و کارگری در بوداپست برگزار شده بود تا مقدمات برگزاری این نشستِ برنامه‌ریزی‌شده‌ی بین‌المللی را در بوداپست فراهم کند. تأثیر آنی مداخله‌ی نظامی بر احزاب کمونیست اروپا چنان بود که فقط توانستند توافق کنند شش هفته‌ی دیگر دوباره جلسه داشته باشند.
در چنین حال‌وهوایی بود که با لوکاچ، در خانه‌اش در بوداپست، تماس گرفتم تا از او بخواهم با یکدیگر گفتگویی داشته باشیم. برایش توضیح دادم نماینده‌ی استرالیا در گردهمایی احزاب کمونیست هستم و این گردهمایی در هتل گِلِرت برگزار می‌شود، از دوستی مشترک نیز نام بردم که در آن زمان، رهبر یکی از احزاب کمونیست اروپای غربی بود. لوکاچ با کمال میل پذیرفت.
صبح روز بعد، سوم اکتبر 1968، با لوکاچ در اتاق مطالعه‌اش دیدار کردم که مشرف بر رود دانوب بود. او خوشحال شد که می‌توانم آلمانی حرف بزنم، زبانی که عمده‌ی آثارش را با آن نوشته است. او توضیح داد که چندان با انگلیسی راحت نیست. لوکاچ شدیداً به موضع نمایندگان پیرامون وضعیت چکسلواکی در نشست تدارکاتی علاقمند بود و درباره‌ی آن می‌پرسید. من یادداشت‌های مفصلی از مصاحبه برداشتم. لوکاچ قول گرفت تا زمانی که در قید حیات باشد مصاحبه را منتشر نکنم...

🔸 «از آغاز بدبین بودم. من گفتم آن‌ها می‌خواهند با روش‌های استالینیستی بر استالینیسم چیره شوند. آن‌ها به‌علت همین حرفم با من برخورد کردند. اما حقیقت همین بود. استالین ارتباط میان نظریه و تاکتیک‌ها را وارونه کرد. او تاکتیک‌ها را مقدم بر نظریه قرار داد و نظریه‌هایی برای توجیه الزامات تاکتیکی خلق کرد. اگر بر این غلبه نکنیم استالین‌زدایی چیزی جز لفاظی نخواهد بود. مسئله این نیست که یک فرد است که به شیوه‌ای بوروکراتیک عمل می‌کند یا یک جمع. مسئله این است که تاکتیک‌ها مقدم‌اند یا نظریه. مثلاً تئوری تشدید مبارزه‌ی طبقاتی استالین را در نظر بگیرید. او چرا این نظریه را مطرح کرد؟ به دلیل نیازهای تاکتیکی در دوره‌ی محاکمات. این مسئله‌ حیاتی است. تا زمانی که تاکتیک‌ها مقدم باشند استالینیست می‌مانیم. بنابراین من بر این باورم که بازگشت به مارکسیسم فقط مسئله‌ای نظری نیست، بلکه رویکرد عملی بسیار مهمی است. رهبران شوروی با مسئله‌ی چکسلواکی بر اساس ملاحظات تاکتیکی برخورد کردند. این اولویت داشت، پس نظریه‌هایی متناسب با این نیازهای تاکتیکی خلق کردند.»

🔸 «ما چشم‌انداز واقعی آزادی سوسیالیستی را گم کرده‌ایم. ما به جامعه‌ی دستکاری‌شده گردن نهاده‌ایم. این پنداری واهی است که باور کنیم پیشرفت اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی به حمایت از سوسیالیسم می‌انجامد. بسیاری از کارگران در سرمایه‌داری نیز به این پیشرفت اقتصادی دست می‌یابند. من کاملاً از توسعه‌ی اقتصادی حمایت می‌کنم، اما مصرف بیشتر به‌معنای چشم‌اندازهای سوسیالیستی گسترده‌تر نیست. اگر نپذیریم که در بحران به‌سر می بریم، از آن خارج نخواهیم شد. ما در میانه‌ی دوره‌ی تیره‌وتار شدن آرمان سوسیالیسم هستیم. چیزی که ما را به یاد دیدگاه برنشتاین می‌اندازد که می‌گفت جنبش همه چیز است و هدف هیچ چیز. ما چشم‌اندازهای سوسیالیستی را به مارکوزه و بلوخ واگذار کرده‌ایم. دستکاری تنها ویژگی سرمایه‌داری نیست بلکه دستکاری در سوسیالیسم نیز وجود دارد. آن‌‌هایی که با دستکاری مخالف‌اند، سوسیالیسم موجود را الگو قلمداد نمی‌کنند؛ و درباره‌ی عدالت در کشورهای سوسیالیستی موجود نیز همین نظر را دارند...»


🔹 متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-11Q


#لوکاچ #برنی_تافت #کمال_محمودی
#مارکسیسم #دموکراسی #سوسیالیسم #استالینیسم
#چپ_نو

👇🏽

🖋@naghd_com
🔸 سوسیالیسم و دمکراسی

جامعه‌ای که مرزهای آزادی در آن چنان آشکارا از مرزهای دمکراسی بورژوایی فراتر نرود که حضورش نه تنها بدیهی، بلکه حتی سپری شده باشد، جامعه‌ی سوسیالیستی نیست. بنظر من یکی از وظایف اصلی هر بدیل، آشکار کردن هرزگی و پتیارگی ایدئولوژیک شعار «یا دمکراسی یا سوسیالیسم» است. باید در بحث‌های نظری بدیل، نشان داد که سرمایه‌داری بدون دمکراسی ممکن است، کمااینکه همیشه ممکن بوده است و برای اثبات این ادعا، فقط کافی است که کور نباشیم و لازم نیست حتی از نوک دماغمان جلوتر برویم. اما سوسیالیسم بدون دمکراسی، یعنی بدون آزادی بدون قید و شرط اندیشه و بیان... غیرممکن است.

(کمال خسروی، گفت‌وگو با «پروبلماتیکا»، خرداد 1396)

#سوسیالیسم #دموکراسی
#مبارزه #بدیل

🖋@naghd_com
▫️ دموکراسی و غایت‌های مارکسیسم

نوشته‌ی: نورمن گراس
ترجمه‌ی: بهرام صفایی

7 ژانویه 2020

📝 توضیح نقد: سایت نقد انتشار زنجیره‌ی تازه‌ای از مقالات پیرامون چشم‌انداز جامعه‌ی آینده و دیدگاه‌های گوناگون در این قلمرو را با کلیدواژه‌ی #جامعه‌ی_بدیل آغاز کرده است. مقاله زیر هفتمین مقاله از این سلسله مقالات است.

🔸 رابطه‌ی سوسیالیسم و دموکراسی همواره پیچیده و بحث‌انگیز بوده است. به‌نظر شُمار بزرگی از سوسیالیست‌ها بدیهی بود که پروژه آن‌ها، هم هدف از سوسیالیسم و هم جنبش برای آن،‌ باید دموکراتیک باشد. آن‌ها سوسیالیسم را وارث سنت‌های گذشته، آزادی‌خواهانه و دموکراتیک ـ مردمی، مبارزه برای حقوق و آزادی‌های سیاسی می‌دانستند، و بسیاری‌ از آن‌ها درواقع در این جنبش‌ها برای دفاع و گسترش این حقوق شرکت می‌کردند و گاه حتی در خط مقدم آن نیز حضور داشتند. هم‌زمان، مرسوم بوده که سوسیالیست‌ها منتقد محدودیت‌های دموکراسی‌های موجود ــ «لیبرال» یا «بورژوایی» ــ‌ باشند. درون‌مایه‌ی اصلی نقدها این بوده که چنین دموکراسی‌هایی بیش از حد محدود و صوری‌اند: آن‌ها مانع اِعمال هرگونه تأثیر بنیادین و پایدارِ مردمی بر تصمیم‌گیری‌های سیاسی می‌شوند، و آزادی‌های دموکراتیک را تضعیف می‌کنند چرا که این دمکراسی‌ها مشروط است به‌ نابرابری‌ها و محرومیت‌های اجتماعی عظیمی که در همه‌جا می‌پراکنند. به ‌این ترتیب، هدف سوسیالیست‌ها تلاش برای تعمیق دموکراسی از طریق تعهد به‌شکل‌های سیاسی مشارکتی‌تر و برابری‌خواهانه‌تر بوده است.

🔸 به‌همان اندازه که آرمان دموکراتیکِ سوسیالیسم برای اغلب حامیانش بدیهی بود، بسیاری از منتقدانش نیز معتقد بودند که سوسیالیسم به‌وضوح ضد دموکراسی است. آن‌ها در این جماعت، در یقین‌های فرقه‌‌ای برخی‌شان، در «پیش‌قراولان طبقه‌ِ‌ی کارگر»، ادعایی متکبرانه به‌هوش فرادستانه و جاه‌طلبی سیاسی نخبگان آینده را می‌دیدند. آن‌ها نقد سوسیالیستی بر شکل‌های دموکراتیک غالب را انکار بیش از حد گسترده و شتاب‌زده‌ی ارزش‌های لیبرالیسم قلمداد می‌کردند. منتقدان، دیدگاه‌های سوسیالیستی ناظر بر هماهنگی و شفافیت نهایی اجتماعی را به‌مثابه توهم تقبیح می‌کردند. از نگاه آنان پشت این توهم، تهدید هراسناک تسلط تکنوکراتیک و دولت‌گرا قرار داشت، چه از نوع ناشیانه‌ی سوسیال‌دموکراتیک و چه از نوع بدخیم‌تر تمامیت‌خواه. این منتقدان بیش از هر چیز می‌توانستند برای بیش از نیم‌سده به‌تجربه استالینیستی و میراث آن اشاره کنند: «سوسیالیسم واقعاً موجود» که تا زمان سقوط مفتضحانه‌اش چنین خوانده می‌شد. میلیون‌ها کشته، زیر پا گذاشتن حقوق اولیه، «حقیقت» رسمی و دروغ‌های رسمی که چیزی نبود جز هجو تمام باورهای دموکراتیک: این‌ها بر قابلیت‌های دموکراتیک ایده‌ی سوسیالیسم سایه می‌افکند.

🔸 در جستاری کوتاه فقط می‌توانیم بخشی از موضوعات مربوط به این مخالفت بحث‌انگیز و پیچیده را بررسی کنیم. من در این جستار بر وظیفه‌ای محدود متمرکز می‌شوم و برخی از منابع دموکراتیک و برخی از کاستی‌های دموکراتیک یک جریان مهم، درون طیف گسترده‌تر سوسیالیسم، یعنی مارکسیسم کلاسیک را بررسی می‌کنم. هرکس که پیشاپیش به این باور رسیده باشد که این سنت فاقد منابع دموکراتیک است یا این‌که هیچ کاستی دموکراتیکی ندارد، بهتر است ادامه‌ی جستار را نخواند. ادامه‌ی نوشته‌ی حاضر می‌کوشد دقیقاً همین گزاره‌ها را اثبات کند.



🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-1bS


#نورمن_گراس #بهرام_صفایی
#مارکسیسم #سوسیالیسم #دموکراسی #رزا_لوکزامبورگ #جامعه‌ی_بدیل


👇🏽

🖋@naghd_com
🔹 نوشته های دریافتی 🔹

▫️ کارل مارکس در دفاع از آزادي مطبوعات
▫️ جستارهايی پيرامون ‏ سانسور مطبوعات و آزادی انسان

نوشته‌ی: فرهاد همت‌بلند

20 ژانویه 2020

🔸 برای بسیاری از مخاطبین، کارل مارکس بیش‌تر به‌عنوان جامعه‌شناس یا اقتصاددانی برجسته آشناست. اما، مارکس جوان، چهره‌ای بس شورانگیزتر هم دارد. در دوره‌ای از زندگی مارکس که با شروع تحصیلات دانشگاهی‌اش در 1835 آغاز می‌شود و با شکست انقلاب 1848 پایان می‌پذیرد، روزنامه‌نگاری پرشور و دلیر را بازمی‌شناسیم که آزادی مطبوعـات، برایش معنایی ژرف‌تر از موضوعی اخلاقی دارد.

🔸 مارکس به‌نگاه تک خطی درباره‌ی آزادی مطبوعات تن در نمی‌دهد که فقط یکی از عناصر سه گانه‌ی ژونالیـسم یعنی مخاطب (جنبه‌ی نخست)، مؤلف (جنبه‌ی دوم) یـا رسانه (جنبه‌ی سوم) را مورد توجه قرار می‌دهد، بلکه تعامل آنها را در روندی درهم‌تنیده برای تبادل نظر و مباحثه‌ی متقابل، می‌فهمد. ژورنالیسم، به‌برداشت مارکس، با دیدن سه گانه‌ی دیالکتیکی مخاطب-رسانه- مولف، به‌فرایند شکل‌گیری آگاهی فرد به‌کمک مطبوعات آزاد سرعت می‌بخشد. آزادی مطبوعات، ضرورت و تضمین فرایندی است که در آن آگاهی به‌صورت گفتگویی زنده میان مخاطب-مولف از طریق یک رسانه معین شکل می‌گیرد. مولفه سوم، یعنی رسانه، به‌عنوان میانجی مخاطب و مولف، در این میان از نظر مارکس پنهان نمی‌ماند. او هم‌چنین ردپای روابط کاسب‌کارانه و مالکیت مقدس جامعه را در مالکیت رسانه و یا وابستگی مالی خبرنگاران درمی‌یابد و به‌نقد چنین مناسباتی می‌پردازد.

🔸 بازشناسی اندیشه مارکس به‌عنوان مدافع پیگیر آزادی مطبوعات، جوهره اندیشه او و همکارش انگلس را برای آزادی در عرصه سیاسی؛ و علم رهایی به‌مفهوم اعم در دوره‌های بعدی زندگی آنان نشان می‌دهد. ترجمه مقالاتی از این دوره زندگی فکری مارکس، به‌روشنی نشان می‌دهد، که تفسیر و شناختی گسترده و ژرف از دستاوردهای انقلاب فرانسه دارد. مباحثات او، تنها به‌برگرفتن این دستاوردها محدود نمی‌شود، بلکه آن‌ها را با دلایل و چشم‌اندازهای نوینی، غنای بیش‌تری می‌بخشد.

🔸 او به‌عنوان روزنامه‌نگار و پژوهش‌گری در جستجوی حقیقت، سانسور را نقد می‌کند. مدافع بی‌پروای آزادی است و سانسور را به‌رسمیت نمی‌شناسد. برایش، روزنامه، تریبون و بلندگوی مردم است تا از آن طریق، صدای طبقات و اقشار پایینی در جامعه شنیده شود. بر همین منوال، روزنامه‌ها به‌شکل‌گیری آگاهی طبقاتی و اجتماعی اقشار و طبقات یاری می‌رسانند.

🔸 مارکس روند روزنامه‌نگاری را تعاملی در می‌یابد که سه گانه‌ی مخاطب-رسانه- مؤلف در روندی درهم‌تنیده فرایند شکل‌گیری آگاهی را سرعت می‌بخشد. گفتگویی زنده میان مخاطب- مؤلف که از طریق یک رسانه معین شکل می‌گیرد. آخرین و نه کمترین نکته این که، او آزادی و ژورنالیسم را معامله نمی‌کند. برایش شرط نخست آزادی مطبوعات این است که این امر، کاسبی نباشد!

🔹 متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-1cv

#فرهاد_همت‌بلند
#مارکس #آزادی_مطبوعات #دموکراسی #سانسور

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ مارکس، کمونیسم و بازارها

نوشته‌ی: دیوید میلر
ترجمه‌ی: سهراب نیکزاد

5 فوریه 2020

📝 توضیح نقد: سایت نقد انتشار زنجیره‌ی تازه‌ای از مقالات پیرامون چشم‌انداز جامعه‌ی آینده و دیدگاه‌های گوناگون و متضاد در این قلمرو را با کلیدواژه‌ی #جامعه‌ی_بدیل آغاز کرده است. مقاله زیر هشتمین مقاله از این سلسله مقالات است.

🔸 آن دسته از کسانی (از جمله خود من) که مدافع استفاده‌ی گسترده از بازارهای اقتصادی به‌عنوان پیش‌شرط شکلی دوام‌پذیر از سوسیالیسم هستند، عموماً با نقدی مواجهه می‌شوند که شاید (امیدوارم نه از سر سوگیری) بتوان آن را نقدی بنیادگرایانه نامید. این مخالفت بنیادگرایانه مدعی است که هر شکلی از بازار در تضاد با اصول سوسیالیستی است؛ از این نظر که سوسیالیسم، هرچند در سطح ظاهری مشخصاً با مالکیت خصوصیِ ابزار تولید و نظام سرمایه‌داری در تضاد است، در سطحی ژرف‌تر در تقابل با انواعِ مناسبات اجتماعیِ زیاده‌خواهانه و رقابت‌جویانه قرار دارد که صرفاً سرمایه‌داری تجلی تمام‌‌وکمال آن است. ازاین‌رو، بازارهای اقتصادی ذاتاً ضدسوسیالیستی هستند و در بهترین حالت می‌توان آن‌ها را هم‌چون بخشی از مرحله‌ی انتقالی در مسیر شکل عالی‌تر سوسیالیسم شمرد که مشخصه‌ی آن هم‌یاری، برنامه‌ریزی، زیست اشتراکی و ازاین‌دست است.

🔸 در این مقاله نه امکان‌پذیریِ اقتصادیِ انواع‌و‌اقسام این مدل‌ها، بلکه پرسش‌های مربوط به توجیهات اخلاقی آن‌ها در کانون توجه خواهد بود. به‌طور مشخص، فرض را بر این خواهم گذاشت که ایجاد جامعه‌ای کمونیستی مطابق با توصیف مارکس از نظر اقتصادی امکان‌پذیر است، هرچند به‌زعم من این امر قابل‌تردید است. به‌علاوه، با گذر از مباحث معروف و مرتبط به این‌که آیا اساساً مارکس واجد نظریه‌ای اخلاقی بوده یا نه و اگر بوده به چه معنا، از اظهارنظرهای مارکس در خصوص سرشت انسانی و مناسبات اجتماعی به‌عنوان مآخذی برای معیارهای اخلاقی بهره خواهم گرفت تا بتوانم از این دریچه این سه نظام را به شکل مقایسه‌ای ارزیابی کنم. بی‌شک مارکس به‌شدت منتقدِ کسانی بود که سوسیالیسم را صرفاً به معنای ساختن‌وپرداختن مدلی کم‌وبیش آرمانی از جامعه‌ای تمام‌وکمال می‌دانستند که چنان جاذبه‌ای دارد که همه بی‌درنگ خواهان تحقق آن می‌شوند. این واقعیت به قوّت خود باقی‌ست که مارکس تصور خود را از کمونیسم هم‌چون «پاسخی به معمای تاریخ» ترسیم کرده بود و حتی اگر برداشت ما از مارکس این باشد که او معتقد بوده که سرمایه‌داری عمدتاً به دلیل بحران اقتصادی [خواه‌ناخواه] سقوط خواهد کرد، باز هم این پرسش باقی‌ست که چرا مردم باید مسیر «مرحله‌ی نخست جامعه‌ی کمونیستی» را (که چنان‌که پیش‌تر طرح شد، در برخی جنبه‌ها با سوسیالیسم بازار شباهت دارد) به کمونیسم اصیل بپیمایند. برای چنین نتیجه‌گیری‌ای هیچ استدلال ماتریالیستی قابل‌قبولی را در خود مارکس نمی‌توان یافت، پس تنها پاسخِ معقول می‌تواند این باشد که مردم این راه را پیش خواهند گرفت چرا که تفوق اخلاقی کمونیسم مجاب‌شان خواهد کرد.

🔸 راهبرد این مقاله پی‌گیری این موضوع خواهد بود که نگرش انتقادی مارکس به سرمایه‌داری از چه جهت با انتخاب میان سوسیالیسم بازار و کمونیسم مرتبط است. آیا استدلال‌های ضدسرمایه‌داریْ بی‌چون‌وچرا علیه نسخه‌های بازارمحور سوسیالیسم و به نفع کمونیسم هستند؟



🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-1eH


#دیوید_میلر #سهراب_نیکزاد
#مارکسیسم #کمونیسم #دموکراسی #سوسیالیسم #سوسیایسم_بازار #جامعه‌ی_بدیل

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ شرط ضروری حزب: نقد و خودانتقادگری

▫️ جبهه‌یِ چپِ ترک: گفتگوی سوم با حزب کموناردهای انقلابی (DKP)

یحیی مرادی

12 مه 2020

📝 توضیح «نقد»: حدود دو سال پیش گزارش‌هایی از یحیی مرادی پیرامون روژاوا منتشر کردیم. او در زمان تدوین این گزارش‌ها، گفت‌وگوهایی نیز با مسئولان برجسته و نظریه‌پردازان برخی گروه‌‌های سیاسی ترک که خود را در قلمرو گرایش‌های مارکسیستی به‌شمار می‌آورند، انجام داده است که اینک در چند بخش در «نقد» منتشر خواهند شد. بخش سوم این گفت‌وگوها را در ادامه می‌خوانید. بدیهی‌ست که انتشار این گفتگوها صرفا برای آشنایی با دیدگاه‌های این گروه‌هاست و به‌هیچ روی به‌معنای ارزیابی یا تایید آن‌ها از سوی «نقد» نیست.

🔸حزب کموناردهای انقلابی (Devrimci Komünarlar Partisi) که به اختصار از آن به نام DKP یاد می‌شود، یکی از احزاب چپ ترکیه است که در شمال سوریه فعال است. اهمیت جنبش روژاوا برای حزب کموناردهای انقلابی این است که محل تأسیس و اعلام موجودیتِ رسمی آن در روژاوا و پس از عملیات کوبانی انجام شد. حزب کموناردهای انقلابی از دو خط رسمی سیاسی مجزا تشکیل شده است. سابقه‌ی بلندمدت مبارزاتی هر یک از این دو خط سیاسی به دهه‌ی 1970 باز می‌گردد. شاخه‌یِ نظامی حزب کموناردهای انقلابی با نام BÖG (Birleşik Özgürlük Güçleri) یا نیروهای متحد آزادی فعالیت می‌کند. هدف اولیه این بود که چتری سازمانی برای اتحاد سازمان‌ها و احزاب انقلابی تحت نام نیروهای متحد آزادی ایجاد شود. این چتر سازمانی در اقناع دیگران برای اتحاد چندان موفق عمل نکرد و نیروهای متحد آزادی به‌عنوان شاخه‌ی نظامی حزب کموناردهای انقلابی باقی ماند. بدنه‌ی عمده‌ی کادرهای حزب کموناردهای انقلابی برآمده از جنبش دانشجویی ترکیه و دانش‌آموختگان دانشگاه‌های آنکارا و استانبول و … هستند. به نظر می‌رسد که جنبش پارک گزی، لحظه‌ی تحول این فعالان دانشجویی به میلیتانتِ سیاسی بوده است. در قیاس با دیگر احزاب چپ ترکیه که در شمال سوریه حضور دارند، در مجموع اعضای این حزب، بیشتر از دانشجویان تشکیل شده است.

🔸 گفتگوی پیش‌رو با خالد یکی از فرماندهان این حزب در تابستان 2017 و اندکی پس از جان باختن اولاش بایراکتاراوغلو صورت گرفته است. در سال 2018 و پس از سلسله حوادثی، حزب کموناردهای انقلابی دچار انشعاب شد و اکنون دو حزب منشعب با نام‌های حزب کموناردهای انقلابی/اتحاد و حزب کموناردهای انقلابی/نیروهای متحد آزادی به فعالیت خود ادامه می‌دهند.
(ی.م.)

🔹متن کامل این مصاحبه را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-1qB

#یحیی_مرادی #چپ_ترک #روژاوا
#کردستان #حزب #دموکراسی

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ سوسیالیسم دموکراتیک چیست؟
▫️
دموکراسی سوسیالیستی چیست؟

نوشته‌ی: پیتر هیودیس
ترجمه‌ی: تارا بهروزیان

11 ژوئیه 2020

🔸 در سال‌های اخیر به یک‌باره شاهد افزایش علاقه‌ به نظریه و عمل سوسیالیستی ــ و به‌ویژه سوسیالیسم دموکراتیک ــ بوده‌ایم. این علاقه ابداً تصادفی نیست. هنگامی که نسل جدیدی از کنشگران می‌کوشند بدیلی کارآمد در برابر سرمایه‌داری ایجاد کنند، شبح تلاش‌های ناکام برای ایجاد جامعه‌ای سوسیالیستی ــ هم در گذشته هم در حال حاضر ــ قدعلم می‌کند. نمی‌توان با اراده این شبح را دفع کرد، زیرا به طور عینی در صد سال نظریه و عمل رادیکال ریشه دارد، نظریه و عملی که یا با نادیده‌گرفتن براندازی انقلابیِ سرمایه‌داری بر آزادی‌های دموکراتیک تأکید می‌کردند، یا «سوسیالیسم» را به کنترل دولتی اقتدارگرا که دموکراسی را سرکوب می‌کرد، فرومی‌کاستند. تجسم و ایجاد سوسیالیسمی واقعاً دموکراتیک و دموکراسی سوسیالیستی پروژه‌ای بی‌نهایت بغرنج و دشوار از کار در آمده است. با در نظر گرفتن این امر، کنکاش منابع نظری که مسیر ساخت‌وپرداخت سوسیالیسم دموکراتیک واقعاً انقلابی را در زمانه‌‌ی ما فراهم می‌آورند، اهمیت می‌یابد.

🔸 کتاب الکساندروس کرایسیس با عنوان «دموکراسی حقیقی» به‌مثابه پیش‌درآمدی بر کمونیسم: برداشت مارکس از دموکراسی، رهاورد نمونه‌واری از این تلاش‌ها است. این اثر مستقیماً به بررسی دیدگاه مارکسیست‌های پس از مارکس درباره‌ی رابطه‌ی میان دموکراسی و سوسیالیسم نمی‌پردازد؛ همچنین داعیه‌ی پرداختن به کلیت دیدگاه‌های مارکس در این باره را ندارد. این کتاب (که نخستین کتاب از مجموعه آثار کرایسیس درباره‌ی نظریه‌ی سیاسی مارکس است) درباره‌ی مارکس جوان، پیش از گسست‌اش از جامعه‌ی بورژوایی و پذیرش کمونیسم است. اگرچه دانش‌پژوهان بسیاری به بررسی جامع دیدگاه‌های مارکس جوان (1837-1843) پرداخته‌اند، کرایسیس از دیگران فراتر می‌رود و نشان می‌دهد که چگونه دفاع مارکس جوان از دموکراسی بر درک او از کمونیسمی که در آثار بعدی‌اش یافت می‌شود تاثیر گذاشته است. به نظر نویسنده‌ی مقاله‌ی حاضر، این کتاب یکی از مهم‌ترین آثار درباره‌ی مارکس و مارکسیسم در دهه‌ی اخیر است.

🔸کرایسیس استدلال می‌کند که آثار مارکس جوان «ما را در خوانش رابطه‌ی آسیب‌‌دیده‌ی میان سوسیالیسم و دموکراسی یاری می‌دهد و امکان سازگاری احتمالی در آینده میان نظریه‌ی مارکسیستیِ دموکراسی و کمونیسم به عنوان پروژه‌ای زیست‌پذیر برای بشریت را طرح می‌کند.» این مسئله را باید جدی گرفت زیرا مسیری که در پیش گرفته‌ایم نشان می‌دهد که اگر غلبه بر سرمایه‌داری به عنوان پروژه‌ای زیست‌پذیر پذیرفته نشود، بشریت آینده‌ی چندانی نخواهد داشت.

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-1zU


#پیتر_هیودیس #تارا_بهروزیان #جامعه‌ی_بدیل
#دموکراسی #سوسیالیسم #دولت
👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ با طبقه یا بدون طبقه
▫️ واگشایی تفسیر ژانوسی مارکس از تعاونی‌های کارگری

نوشته‌ی: مینسون جی
ترجمه‌ی: تارا بهروزیان

16 دسامبر 2020

🔸 این مقاله برای روشن ساختن دیدگاه‌های متضاد جریان‌های گوناگون مارکسیستی در خصوص مزایا و معایب تعاونی‌های کارگری، بر واکاویِ ژانوسی خود مارکس از تعاونی‌های کارگری تمرکز می‌کند. مارکس به ظرفیت‌های‌ بالقوه رادیکال تعاونی‌های کارگری‌ که به معنای واقعی کلمه سازمان‌ یافته ‌بودند و جهت‌گیری سیاسی داشتند، باور عمیقی داشت، اما به‌شدت منتقد گرایش تعاونی‌‌ها به محدودکردن افق‌های سیاسی‌شان و جدا افتادن از جنبش‌های کارگری گسترده‌تر بود. اگرچه اندیشمندان سنت مارکسیستی، تعاونی‌های کارگری را مادامی‌که به مثابه‌ی محافل منزویِ «سرمایه‌داران جمعی» درون نظام سرمایه‌دار‌ی موجود عمل می‌کنند به باد انتقاد می‌گیرند، خود مارکس در جنبش تعاونی پتانسیل مهمی می‌دید تا آن جا که آن را بخشی از کارزار وسیع‌تر تغییر اجتماعی می‌دانست.

🔸 مارکس معتقد بود که تعاونی‌ها می‌توانند مسیر نظامی بدیل از تولیدکنندگان آزاد و برابر را نشان دهند و برانگیزاننده‌ی تصورات رادیکال میان حامیان‌شان باشند، اما فقط تا حدی که فعالان این تعاونی‌ها ضرورت سازمان‌دهی مبتنی بر آگاهی طبقاتی و در مقیاس گسترده‌ی صنعتی را به رسمیت بشناسند. در نهایت، مارکس اولویت چندانی برای ترویج نوع خاصی از سازمان کارگری که بیش‌ از دیگر انواع سازماندهی، هدایت‌گر ما به سوی دگرگونی باشد (برای مثال تعاونی‌های کارگری یا اتحادیه‌های کار) قائل نبود. در عوض او بیش‌تر بر اهمیت آگاهی طبقاتی درون سازماندهی کارگری، و بر تکامل و توسعه‌ی آگاهی طبقاتی رادیکال‌شده در میان کارگران تاکید داشت، خواه از طریق گسترش اتحادیه‌های کار، خواه تعاونی‌های کارگری یا هرگونه نهادی دیگر برای توانمند‌سازی کارگران. به عقیده‌ی مارکس، ماهیتِ تمرکزِ نهاد ِکارگری بر ایجاد و حفظ آگاهی طبقاتی استوار است که به قدرت‌مندترین وجه ممکن به شکل‌گیری گرایش‌های رادیکال یا پس‌گرای شکل‌های محلی اکتیویسم کارگری می‌انجامد، و نه ماهیت خود نهاد کارگری (یعنی تعاونی یا اتحادیه).

🔸 مشکل دیدگاه‌های دوگانه‌ی مارکس درباره‌ی تعاونی‌ها را می‌توان را با توجه به تفاوت میان تعاونی‌های کارگری به مثابه‌ی یک شکل سازمانی، و تعاونی‌های کارگری به مثابه‌ی عامل تسریع‌ و تقویت بسیج آگاهی طبقاتی کارگران، برطرف کرد... اگرچه مارکس بارها روح همیارانه‌ی سوسیالیسم آرمان‌شهری در سنت اوئن/ پرودون را ستوده است، نتیجه‌گیری سخت‌گیرانه‌ی او این بود که این دست تعاونی‌گرایی، که فاقد بسیج سیاسی جمعی است، نه هرگز قادر خواهد بود قدرت واقعی را از چنگ سرمایه‌داران یا دولت درآورد و نه هرگز می‌تواند به «دگرگونی جامعه‌ی سوسیالیستی» دست یابد. از نظر مارکس، در نهایت مهم آن است که هر نهاد خاص کارگری تا چه میزان به ورای اهداف اقتصادیِ منفعت‌محور فردگرایانه خویش می‌نگرد و در جست‌وجوی دگرگونی اجتماعی/اقتصادی، آگاهی طبقاتی و مبارزه‌ی طبقاتی را پرورش می‌دهد. مارکس و انگلس هر دو، سازماندهی کارگری را به عنوان «مهم‌ترین سلاح در مبارزه‌ی سیاسی طبقات»، به‌شمار می‌آوردند، اما معتقد نبودند که همه‌ی انواع سازماندهی کارگری می‌توانند به طور خودکار به عنوان عوامل موثر تغییر اجتماعی عمل کنند.

🔸 «طبقه» محصول کنش‌های مشخص است – یک نیروی تاریخی بالقوه که با «ایجاد انگیزه‌» پدید می‌آید و «فقط در سطح سازماندهی و کنش تحقق پیدا می‌کند». برداشت کاملاً مارکسیستی از ظرفیت‌ تعاونی‌های کارگری با این بینش آغاز می‌شود و ابتکارهای تعاونی‌های خاص را از این دریچه‌ به تفسیر می‌کشد که آیا این تعاونی‌ سبب ترویج یا تعمیق درک کارگران از موقعیت و قدرت طبقاتی‌شان شده است یا نه...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-1T7

#مینسون_جی #تارا_بهروزیان
#تعاونی_کارگری #تعاونی_تولیدی #جامعه‌ی_بدیل
#طبقه #جنبش_کارگری
#دموکراسی #سوسیالیسم
👇🏽

🖋@naghd_com
🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ گفتمان دموکراسی انجمنی
تعاونی‌ها و شورا


نوشته‌ی: داریوش راد

‏۴ ژوئن ۲۰۲۲

🔸 دموکراسی انجمنی برای کنترل و مدیریت همگانی اما غیرمتمرکز بر منابع عمومی، به موضوعی رایج و پذیرفته‌شده در مباحث جامعه‌ی شهری و روستایی و به‌خصوص کنش‌گران اجتماعی جنبش کارگری و زیست‌محیطی و اقلیت‌های محلی حاشیه‌نشین و غیره تبدیل شده است. دموکراسی انجمنی (یا انجمن‌گرایی) بیان جنبش سیاسی (اکو)‌سوسیالیستی است که معتقد است رفاه همگانی و آزادی انسان هر دو زمانی به بهترین وجه متحقق می‌شود که امور خرد و کلان اقتصادی ـ سیاسی تا حد امکان توسط انجمن‌های خودگردان مشارکتی نظیر شوراها و تعاونی‌ها، دموکراتیک اداره شوند. انجمن‌گرایی در مقیاس ارزشی، اگرچه به آزادی اولویت می‌‌‌‌دهد، لیکن همچنین معتقد است آزادی تنها درصورتی می‌‌‌‌تواند به‌صورت موثر متحقق شود که افراد در یک همکاری داوطلبانه‌ی عدالت‌محور برای تحقق برابری اقتصادی ‌ـ ‌اجتماعی مشارکت داشته باشند.

🔸 در این گفتمانْ مفهوم تعاونی اشاره به یک نهاد انجمنی است که هم‌زمان متضاد و سازگار با نظام اجتماعی سرمایه‌داری است، اگرچه تعاونی‌گرایی امکان برون‌رفت از (خود)«بیگانگی» را برای کارگران و دیگر مزدبگیران فراهم می‌‌‌‌کند. مفهوم شورا نیز اشاره به یک نهاد انجمنی است که از نظر سیاسی باز و فراگیر، و برای انجام وظایف تصمیم‌گیری و مدیریت اجرایی از پایین‌ترین سطوح تعاونی‌ها‌ تا مهم‌ترین ساختارهای شهر و روستا عمل می‌‌‌‌کند؛ اعضای آن مستقیم توسط شهروندان انتخاب می‌‌‌‌شود.

🔸 این نوشته، براساس تجربه و مشاهدات جنبش کارگری در روزها و ماه‌های پس از پیروزی انقلاب بهمن، یک ارزیابی اولیه از پیوندهای بالقوه بین شوراها و تعاونی‌ها‌ به‌مثابه نمونه‌ای از نهادهای دموکراسی انجمنی در جامعه‌ی کارگری که براساس ویژگی‌های یک شکلِ امکان‌پذیرِ کارآمد از تعاونی‌گرایی که شامل کار مشارکتی، دموکراسی محل کار، توزیع برابر مازاد، همکاری بین تعاونی‌ها‌، و نهایتاً روابط بین تعاونی‌ها‌ و ساختارهای کلان اقتصادی ـ اجتماعی سراسری است، را برای بحث و بررسی و تبادل‌نظر فراهم کرده است. این نوشته نشان خواهد داد که تعاونی‌گرایی به‌دلیل ماهیت دموکراتیک و عدالت‌محور تعاونی‌ها در گسترش ارتباطات خود با سایر فعالیت‌های شورایی در یک فرایند همکاری اجتماعی که آن را پارادایم «گردش شورایی» می‌‌‌‌نامیم، می‌‌‌‌تواند به هدف موردنظر جنبش کارگری و کنش‌گران زیست‌محیطی و جامعه‌ی کشاورزی و غیره در نظریه و عمل نزدیک و حتی آن را تحقق بخشد.

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-303

#داریوش_راد
#تعاونی_کارگری #دموکراسی_انجمنی #شورا

👇🏼

🖋@naghd_com‏ ‏
🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ «دیکتاتور خیراندیش»
▫️ نقد و بررسی مفهوم سلسله‌مراتب

نوشته‌ی: داریوش راد

27 اوت 2022

🔸 هرگاه موضوع به بحران اجتماعی و انقلاب در ساختار سیاست و حکم‌رانی می‌رسد، سیاست‌مداران کهنه‌کار در طیف‌های گوناگون از سویی، و بوروکرات‌های دولت‌سالار از سوی دیگر، به انقلابیون گوشزد می‌کنند تا این واقعیت را فراموش نکنند که واقع‌بینانه‌ترین ساختار کارآمد حکومتی برای این کشور کهن «دیکتاتوری خیراندیش» است؛ بنابراین، باید به سنت گذشته‌گان خود بازگردند، و برای نجات کشور و ملتْ صحنه را برای تکنوکرات‌ها، بوروکرات‌ها، مشاورین دولتی و کاربلدهای اقتصاد بازار آزاد خالی کنند. همان‌گونه که می‌بینیم محتوی پوشالی تفکر این صحنه‌گردانان نظم کهن اجتماعی این است که مشکل نظام سیاسی کنونی انحصار و تمرکزِ قدرت سیاسی- اقتصادی در هرم‌گونه‌ی حاکمیت استبداد دینی- نظامی نیست، بلکه در این واقعیت است که «دیکتاتوری اشتباهی» به روی صندلی قدرت نشسته است. البته این حضرات تنها مبلغان این‌گونه عقاید پرطمطراق اما ارتجاعی نیستند، اگر نیم‌نگاهی به رسانه‌های عمومی این روزها نیز بیندازیم، با گروهی از به‌ظاهر نخبه‌گان دانشگاهی وطن‌پرست نیز روبه‌رو خواهیم شد که در دلتنگی برای گذشته‌ی «پرشکوه و قدرت و عظمت ایرانی» مشغول ریختن اشک تمساح است.

🔸 درهرحال، یافتن راه‌حل سیاسی‌- اجتماعی مناسب برای عبور از بحران کنونی جامعه‌ی ایران ضروری است، اما جای‌گزینی نوع دیگری از دیکتاتوری، حتی از نوع خیراندیش یا مصلح آن، نه دیگر به‌لحاظ تاریخی امکان‌پذیر است و نه به‌ نظر می‌رسد که جامعه‌ی کنش‌گران اجتماعی که سال‌هاست با عقلانیت و منطق به دنبال توان‌مندسازی اجتماعی خود و دیگر شهروندان بوده و معتقد به اعمال عقل عملی برای راه‌گشایی و تحقق آزادی و تقسیم عادلانه‌ی منابع عمومی است، دیگر به‌ جست‌وجوی این نوع نظام‌های سیاسی قرون وسطایی باشد.

🔸 این نوشته در بخش اول بر مبنای دو تعریف ساده از قدرت، اما شناخته و پذیرفته‌شده از سوی عموم، نشان خواهد داد که این «دیکتاتور خیراندیش» و آن «دیکتاتور اشتباهی» هر دو در واقع دو روی سکه‌ی ساختار نظام حکومتی استبداد کهن ایرانی یعنی سلطنت و روحانیت است که حقانیت خود را برای اعمال قدرت حکومتیْ نه از شهروند مطلع بلکه با ابزارهای چیرگی اقتصادی و سیاسی و عوام‌فریبی ایدئولوژیک با پشتوانه‌ی سلسله‌مراتبِ دربار سلطنتی یا مراجع روحانیتِ شیعه و اعمال خشونت پلیسی و نظامی‌گری به‌دست می‌آورند. بخش دوم این نوشته به معرفی بدیلی دموکراتیک برای جای‌گزینی اندیشه‌ی سلسله‌مراتبی در مدیریت سیاسی‌- اجتماعی و دیگر نهادهای جامعه خواهد پرداخت، لیکن برای این منظور نخست ضروری است که تصویری بهتر از فرایند تکامل و توسعه‌ی تاریخی از سویی، و کارکرد ساختار سیاست و حکومت در جامعه‌ی معاصر ایران، و هم‌چنین ماهیت تضادها و درواقع رویارویی غیرمستقیم و منطق طبقاتی- اجتماعی در ایران از سوی دیگر داشته باشیم؛ به این دلیل، با بازخوانی تطبیقی نظریه‌ی «انقلاب عقب‌ماندگی» و «‌توسعه‌ی ناموزون و مرکب» لئون تروتسکی سعی خواهد شد تا فرایند و هم‌چنین دینامیسم انقلابی-‌ اجتماعی عقب‌ماندگی ایران را واکاوی و آن را در بازنگری انتزاعی از تغییرات اجتماعی‌ ـ‌ سیاسی از ویژگی‌های ایران مشخص کنیم، و با درنظر گرفتن شکل‌های نهادهای خودجوش و ارگانیک اجتماعی کار و زندگی در سده‌ی گذشته‌ی جامعه‌ی ایران، نکات محوری نظریه‌ی دموکراسی مستقیم یا جمهوریت ژان ژاک روسو را که شامل دو زیرمجموعه‌ی «قرارداد اجتماعی» و «اراده‌ی همگانی» است معرفی خواهیم کرد.

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-35K

#داریوش_راد #سلسله‌مراتب
#توسعه_ناموزون_و_مرکب #تروتسکی
#دموکراسی_انجمنی #دیکتاتوری

👇🏼

🖋@naghd_com‏ ‏
🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ در دفاع از دموکراسی شورایی

نوشته‌ی: گابریل ولنر
ترجمه‌ی: لیلا حبیبی

8 ژانویه 2023

🔸 در فلسفه‌ی سیاسی معاصر دو ایراد درباره‌ی نقصان‌های‌ دموکراتیک سرمایه‌داری از همه برجسته‌تر می‌نماید. ایراد اول ناظر به تولید اقتصادی است و بر فقدان دموکراسی در محل کارانگشت می‌گذارد و ایراد دوم به سیاست‌های دموکراتیک توجه دارد و کانون آن محدودیت‌هایی است که عاملان اقتصادی بر توانایی دولت در اجرای تصمیم‌های دموکراتیک تحمیل می‌کنند. در این مقاله نشان خواهم داد که بینش نهادی مغفولی‌ در تاریخ اندیشه وجود دارد که می‌تواند همزمان راه‌حل هر دو مسئله باشد؛ نسخه‌ای اصلاح‌شده‌ی مناسبی از دموکراسی شورایی می‌تواند دو هدف را هم‌زمان محقق کند: هم دموکراتیک کردن محل کار را و هم احیا کردن حاکمیت مؤثر سیاست‌های دموکراتیک را؛ در این نسخه‌ که هم با سنت کمونیسم شورایی پیوند دارد و هم با آنارکوسندیکالیسم، حدود خودمختاری شوراهای کارگری را دموکراسی سیاسی تعیین می‌کند و بخش‌های مختلف حقوق مالکیت در دو ساحت تولید اقتصادی و دموکراسی سیاسی تقسیم می‌شود.

🔸 به این منظور، استدلالم را در چهار گام طرح می‌کنم. ابتدا تلاش می‌کنم نگرش دل‌خواه خود را به این دو ایراد اصلی تا جایی که می‌شود نظام‌مند و روشن ارائه کنم، سپس تصویری کلی و نیز تصویری خاص از دموکراسی شورایی به دست می‌دهم، بعد به تبیین این موضوع می‌پردازم که چگونه این نسخه‌ی خاص از دموکراسی شورایی می‌تواند به هر دو مسئله پاسخ گوید، و بالاخره در مقام نتیجه‌گیری قدری به نقاط ضعف و قوت استدلالم می‌پردازم.


🔸 چطور باید بر این نقصان دوگانه‌ی دموکراتیک فائق آمد؟ برخی با تمرکز به نقصان‌های دموکراتیک بنگاه‌های سرمایه‌داری و با هدف احیای مرجعیت و مشروعیت در محل کار معتقدند باید فرایند دموکراتیک‌سازی را در سطح تولید آغاز کرد. به ‌جای این‌که مالکان حق داشته باشند در مورد نحوه‌ی استفاده از ابزارهای تولید تصمیم‌ بگیرند، باید خود کسانی که عملاً با این ابزارها کار می‌کنند تصمیمات لازم را به نحو دموکراتیک اتخاذ کنند. راه‌های مختلفی برای تحقق این منظور وجود دارد.

🔸 از سوی دیگر برخی با تمرکز بر نواقص سیاست دموکراتیک و با هدف اعاده‌ی مرجعیت و مشروعیت عاملان سیاسی معتقدند باید حقوق مالکیت خصوصی بر ابزار تولید را محدود یا واگذار کرد. دولت برای این‌که واقعاً قدرتی عملی در اجرای سیاست‌های دموکراتیک داشته باشد، باید بر حیات اقتصادی نظارت سیاسی داشته باشد. برای دست‌یابی به این هدف اشکال و درجات مختلف نظارت پیشنهاد شده است. اقدام‌های ضعیف‌تر شامل وضع مقرراتی است که بعضی امکان‌ها را از برخی مالکان سلب می‌کند، برای مثال اقدام به کنترل سرمایه حق مالکان را برای انتقال دارایی‌هایشان به خارج از کشور محدود می‌کند. اقدام‌های شدیدتر شامل انتقال حقوق مالکیت از مالکان به عاملان سیاسی است، مثلاً از طریق اجتماعی کردن یا ملی کردن ابزارهای تولید.

🔸 این راه‌حل‌ها در عین داشتن نقاط قوت، نقاط ضعف مهمی نیز دارند. مشهودترین نقطه ‌ضعف این است که راه‌حل پیشنهادی برای هر یک از این مشکل‌ها، مشکل دیگر را حل‌و‌فصل نمی‌کند: دموکراتیک کردن محل کار به احیای مرجعیت و مشروعیت عاملان سیاسی در سطح دولتی منجر نمی‌شود و واگذاری حقوق مالکیت به این عاملان سیاسی نیز نمی‌تواند به مشروعیت و مرجعیت دموکراتیک در محل کار منجر شود. ولی مشکل عمیق‌تری هم وجود دارد: راه‌حل‌های پیشنهادی برای حل هر یک از این مسئله‌ها عملاً حل آن یکی را غیرممکن می‌کند، آن‌هم به دو دلیل. اول این‌که هر کدام از این دو راه‌حل پاسخ‌های متفاوتی به یک پرسش هستند: چه کسی تصمیم‌ می‌گیرد که ابزارهای تولید چگونه و در خدمت چه هدفی به کار گرفته شوند؟...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3mx

#گابریل_ولنر
#لیلا_حبیبی
#دموکراسی_شورایی
#شورا

👇🏼

🖋@naghd_com‏ ‏