▫️ شکل ارزش و مبارزهی طبقاتی
▫️ نقد نظریهی آتونومیستی ارزش
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی واکاوی انتقادی اندیشههای آنتونی نگری
نوشتهی: الکس کیسیلوف و گیدو استاروستا
ترجمهی: سهراب نیکزاد
5 سپتامبر 2021
🔸 اجماع ریکاردوییِ حاکم دربارهی نظریهی مارکسیستیِ ارزش در اوایل دههی 1970 رفتهرفته از میان رفت. با از میان رفتن این اجماع، جریانهای جدیدی در مواجهه با آن ارتودوکسی پیشین سربرآوردند و کوشیدند تا با قسمی بازبینیِ واکاوی موجود در سرمایه از شکل کالایی، پرده از بنیادهای ریکاردویی آن بردارند. این ارزیابی تازه از نظریهی ارزش مارکس سرانجام به طرد قدرتمند پارادایم «فناورانه» انجامید که تا دههی 1970 بر مارکسیسم ارتودوکس مسلط بود. تأکیدی احیاءشده بر ویژگی تاریخی شکلهای اجتماعی سرمایهداری (پیشازهمه خودِ شکل ارزش) بیشازپیش میان شمار فزایندهای از مؤلفان رواج مییافت. با این حال، بهرغم این زمینهی مشترک، واکنش به ارتودوکسی مارکسیستی ــ ریکاردوییِ پیشین از تنوع بسیار زیادی برخوردار بود و ظهور گسترهی وسیعی از دیدگاهها را دربارهی تعیّنهای ارزش بهمثابهی یک شکل اجتماعی در پی داشت.
🔸 چالش موجود دربارهی این رویکردها جایگزین این بود که چگونه هم از خوانش فناورانه از نظریهی ارزش مارکسیستی اجتناب کرد و هم از ناهمخوانیهای برآمده از موجود انگاشتن ارزش صرفاً در {سپهر} گردش. از این رو، اقسامِ جدیدی از رویکردها پا به عرصه نهادند که هر یک، به شیوهی خاص خود، کوشیدند تا پیوند میان ارزش و فرایند بیواسطهی تولید را از نو برقرار کنند، همزمان که ارزش را یک شکل اجتماعی ویژه در نظر بگیرند. ما در اینجا مایلیم بر آنچه «نظریهی ارزش بر مبنای مبارزهی طبقاتی» مینامیم تمرکز کنیم که برآمده از سنت اتونومیستی ــ مارکسیستی است. مشخصاً به این دلیل که این رویکرد یکی از معدود تلاشهای نظریست که اقتصاددانی از این سنت در بحثی تخصصی دربارهی نظریهی ارزش به عمل آورده است، ما نیز بحث خود را به شکلی انتقادی به سهمگذاری نظری دی انجلیس منحصر میکنیم.
🔸 استدلال مقالهی حاضر این است که کار انتزاعی را وجه وجودی مبارزهی طبقاتی در سرمایهداری انگاشتن، پرده بر سرشت ویژهی ارزش ــ و از همین رو سرمایه ــ بهمنزلهی شکل عینیتیافتهی وجودِ قسمی رابطهی اساساً غیرمستقیم اجتماعی میافکند. از این رو که سرشت ارزش را تجلی رابطهای مستقیم جا میزند، یعنی شکلی انضمامی از قسمی رابطهی سیاسی ــ قسمی رابطهی اجتماعی قدرت. چنین است که شکل ارزش ــ یک رابطهی اجتماعی غیرمستقیمِ مادیتیافته که خودجنبندگی آن در همان روابط اجتماعی مستقیم، شکل انضمامی به خود میگیرد ــ بهناگزیر وارونه به چشم میآید چنان وجه وجودیِ یک رابطهی اجتماعی مستقیم در میان سوژههای انتزاعاً آزاد. چنانکه خواهیم دید، این ویژگی یک دلالت سیاسی دیگر نیز دارد، اینکه آگاهی انقلابی طبقهی کارگر را حرکت رابطهی اجتماعیِ عام و بیگانهشدهی آن از جمله ارزشافزایی سرمایه تعیین نمیکند (و از همین رو نسبت به آن بیرونی قلمداد میشود). به بیان دیگر، این فهم از کار انتزاعی بهمثابهی شکل ویژهی کار در سرمایهداریْ آگاهی انقلابی پرولتاریا را خارج از خود هستی اجتماعی ویژهی آن میداند.
🔸 هستیشناختی کردن مبارزهی طبقاتیْ تعیّن اجتماعیِ بالفعل آن را نادیده میگیرد. سادهترین تعیّنِ تاریخاً ویژهی مبارزهی طبقاتی در شیوهی تولید سرمایهداری عبارتست از شکل ضروری خرید/فروش نیروی کار به ارزش خود بودن. از همین رو، این تعیّن همان شکل انضمامیای است که حرکت رابطهی اجتماعی عام و بیگانهشدهی جامعهی کنونی (یعنی ارزشافزایی سرمایه) در آن تحقق یافته است. در نتیجه، مبارزهی طبقاتی نه بهطور هستیشناختی که به لحاظ اجتماعی عنصر بنیادی سرمایهداری بهشمار میآید، از آنجا که سرمایهدار و کارگر، بهعنوان مالکان کالا (و نه تجسم منطقهایی متفاوت از لحاظ هستیشناختی)، تجسم انسانی تعیّنهای اجتماعیای هستند که واقعیتیابیشان همستیزانه است...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2tk
#نقد_نگری #گیدو_استاروستا #الکس_کیسیلوف #سهراب_نیکزاد
#مبارزه_طبقاتی #نظریهی_ارزش #آتونومیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ نقد نظریهی آتونومیستی ارزش
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی واکاوی انتقادی اندیشههای آنتونی نگری
نوشتهی: الکس کیسیلوف و گیدو استاروستا
ترجمهی: سهراب نیکزاد
5 سپتامبر 2021
🔸 اجماع ریکاردوییِ حاکم دربارهی نظریهی مارکسیستیِ ارزش در اوایل دههی 1970 رفتهرفته از میان رفت. با از میان رفتن این اجماع، جریانهای جدیدی در مواجهه با آن ارتودوکسی پیشین سربرآوردند و کوشیدند تا با قسمی بازبینیِ واکاوی موجود در سرمایه از شکل کالایی، پرده از بنیادهای ریکاردویی آن بردارند. این ارزیابی تازه از نظریهی ارزش مارکس سرانجام به طرد قدرتمند پارادایم «فناورانه» انجامید که تا دههی 1970 بر مارکسیسم ارتودوکس مسلط بود. تأکیدی احیاءشده بر ویژگی تاریخی شکلهای اجتماعی سرمایهداری (پیشازهمه خودِ شکل ارزش) بیشازپیش میان شمار فزایندهای از مؤلفان رواج مییافت. با این حال، بهرغم این زمینهی مشترک، واکنش به ارتودوکسی مارکسیستی ــ ریکاردوییِ پیشین از تنوع بسیار زیادی برخوردار بود و ظهور گسترهی وسیعی از دیدگاهها را دربارهی تعیّنهای ارزش بهمثابهی یک شکل اجتماعی در پی داشت.
🔸 چالش موجود دربارهی این رویکردها جایگزین این بود که چگونه هم از خوانش فناورانه از نظریهی ارزش مارکسیستی اجتناب کرد و هم از ناهمخوانیهای برآمده از موجود انگاشتن ارزش صرفاً در {سپهر} گردش. از این رو، اقسامِ جدیدی از رویکردها پا به عرصه نهادند که هر یک، به شیوهی خاص خود، کوشیدند تا پیوند میان ارزش و فرایند بیواسطهی تولید را از نو برقرار کنند، همزمان که ارزش را یک شکل اجتماعی ویژه در نظر بگیرند. ما در اینجا مایلیم بر آنچه «نظریهی ارزش بر مبنای مبارزهی طبقاتی» مینامیم تمرکز کنیم که برآمده از سنت اتونومیستی ــ مارکسیستی است. مشخصاً به این دلیل که این رویکرد یکی از معدود تلاشهای نظریست که اقتصاددانی از این سنت در بحثی تخصصی دربارهی نظریهی ارزش به عمل آورده است، ما نیز بحث خود را به شکلی انتقادی به سهمگذاری نظری دی انجلیس منحصر میکنیم.
🔸 استدلال مقالهی حاضر این است که کار انتزاعی را وجه وجودی مبارزهی طبقاتی در سرمایهداری انگاشتن، پرده بر سرشت ویژهی ارزش ــ و از همین رو سرمایه ــ بهمنزلهی شکل عینیتیافتهی وجودِ قسمی رابطهی اساساً غیرمستقیم اجتماعی میافکند. از این رو که سرشت ارزش را تجلی رابطهای مستقیم جا میزند، یعنی شکلی انضمامی از قسمی رابطهی سیاسی ــ قسمی رابطهی اجتماعی قدرت. چنین است که شکل ارزش ــ یک رابطهی اجتماعی غیرمستقیمِ مادیتیافته که خودجنبندگی آن در همان روابط اجتماعی مستقیم، شکل انضمامی به خود میگیرد ــ بهناگزیر وارونه به چشم میآید چنان وجه وجودیِ یک رابطهی اجتماعی مستقیم در میان سوژههای انتزاعاً آزاد. چنانکه خواهیم دید، این ویژگی یک دلالت سیاسی دیگر نیز دارد، اینکه آگاهی انقلابی طبقهی کارگر را حرکت رابطهی اجتماعیِ عام و بیگانهشدهی آن از جمله ارزشافزایی سرمایه تعیین نمیکند (و از همین رو نسبت به آن بیرونی قلمداد میشود). به بیان دیگر، این فهم از کار انتزاعی بهمثابهی شکل ویژهی کار در سرمایهداریْ آگاهی انقلابی پرولتاریا را خارج از خود هستی اجتماعی ویژهی آن میداند.
🔸 هستیشناختی کردن مبارزهی طبقاتیْ تعیّن اجتماعیِ بالفعل آن را نادیده میگیرد. سادهترین تعیّنِ تاریخاً ویژهی مبارزهی طبقاتی در شیوهی تولید سرمایهداری عبارتست از شکل ضروری خرید/فروش نیروی کار به ارزش خود بودن. از همین رو، این تعیّن همان شکل انضمامیای است که حرکت رابطهی اجتماعی عام و بیگانهشدهی جامعهی کنونی (یعنی ارزشافزایی سرمایه) در آن تحقق یافته است. در نتیجه، مبارزهی طبقاتی نه بهطور هستیشناختی که به لحاظ اجتماعی عنصر بنیادی سرمایهداری بهشمار میآید، از آنجا که سرمایهدار و کارگر، بهعنوان مالکان کالا (و نه تجسم منطقهایی متفاوت از لحاظ هستیشناختی)، تجسم انسانی تعیّنهای اجتماعیای هستند که واقعیتیابیشان همستیزانه است...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2tk
#نقد_نگری #گیدو_استاروستا #الکس_کیسیلوف #سهراب_نیکزاد
#مبارزه_طبقاتی #نظریهی_ارزش #آتونومیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
شکل ارزش و مبارزهی طبقاتی
نقد نظریهی آتونومیستی ارزش نوشتهی: الکس کیسیلوف و گیدو استاروستا ترجمهی: سهراب نیکزاد مادام که از دید رمانتیکِ انسانشناسی فلسفی به موضوع نگاه نکنیم، نیازها و آمالوآرزوهای کارگران جز نیازهای ما…
«زیلابی، زیلابی؛ حمایتت میکنیم»
این شعار کارگران هفتتپه، چیزی فراتر از اعلام پشتیبانیهای رسانهای دیگری است، که البته همهی آنها نیز مهم، ضروری و ارجمندند. این شعار از محتوا و شکل ویژه و نیز سطح مبارزهی کارگران هفتتپه ریشه میگیرد. در تنیدگی زندگی واقعی و جاری با مبارزه، عبارت «زندگی مبارزه است» دیگر فقط یک شعار نیست، بلکه برعکس به شعار «مبارزه، زندگی است» جان و پیکری تازه و واقعی بخشیده است. شعار «زیلابی، زیلابی؛ حمایتت میکنیم» را باید به مثابه عضوی زنده از این پیکر پویا فهمید. از منظر این مبارزه، زیلابی همراه و یاور کارگران نیست، یکی از خود آنهاست.
چنین است، و چنین باد همبستگی مبارزاتی کارگران.
✊🏽✊🏽✊🏽
#هفت_تپه
#جنبش_کارگران
#مبارزه_زندگی_است
🖋@naghd_com
این شعار کارگران هفتتپه، چیزی فراتر از اعلام پشتیبانیهای رسانهای دیگری است، که البته همهی آنها نیز مهم، ضروری و ارجمندند. این شعار از محتوا و شکل ویژه و نیز سطح مبارزهی کارگران هفتتپه ریشه میگیرد. در تنیدگی زندگی واقعی و جاری با مبارزه، عبارت «زندگی مبارزه است» دیگر فقط یک شعار نیست، بلکه برعکس به شعار «مبارزه، زندگی است» جان و پیکری تازه و واقعی بخشیده است. شعار «زیلابی، زیلابی؛ حمایتت میکنیم» را باید به مثابه عضوی زنده از این پیکر پویا فهمید. از منظر این مبارزه، زیلابی همراه و یاور کارگران نیست، یکی از خود آنهاست.
چنین است، و چنین باد همبستگی مبارزاتی کارگران.
✊🏽✊🏽✊🏽
#هفت_تپه
#جنبش_کارگران
#مبارزه_زندگی_است
🖋@naghd_com
▫️ معلمان متشکل و چشمانداز اتحاد طبقاتی فراگیر
نوشتهی: جلیل شکری
19 دسامبر 2021
🔸 اعتراضات متشکل و سراسری معلمان ظرف روزهای گذشته بر سر مسألهی «رتبهبندی» بار دیگر همگان را مجاب کرد که آنان همچنان سازمانیافتهترین قشر معترض به وضع موجود طی ۵-۶ سال اخیر هستند. وسعت اعتراض روزهای گذشته به حدی بود که حتی در قیاس با سابقهی اعتراضی معلمان، بیسابقه خوانده شد. تصویب کلیتی ذیل عنوان «لایحهی رتبهبندی معلمان» در صحن مجلس در فردای این اعتراضات، هرچند که با مطالبهی اصلی معلمان فاصله داشت، اما مصداقی از عقبنشینی حاکمیت دانسته شد که تحت تأثیر «محاصرهی مدنی دولت» توسط جنبش معلمان اتفاق افتاده است. با این همه این قدرتنمایی جنبشی، سوابق قابل توجهی از سال ۱۳۹۳ داشت:
- تحصن در مدارس دی و بهمن ۱۳۹۳؛
- تجمع سکوت ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ که پس از هشت سال، اولین تجمع بزرگ و سراسری معلمان بود؛
- تجمع سکوت ۲۷ فروردین ۱۳۹۴؛
- تجمع ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۴؛
- تجمع ۱۶ مهر ۱۳۹۴؛
- تجمعات صنفی سال ۱۳۹۶؛
- تجمعات و تحصنات مهر و آبان ۱۳۹۷؛
- و …
🔸 دور جدید اعتراضات معلمان با تمرکز بر مسألهی «رتبهبندی» پس از یک دوره رکود اعتراضی آنان بر اثر سیطرهی کرونا بر امور سیاسی کشور، منظومهای جنبشی را در کنار قیام تیر ۱۴۰۰، اعتراضات کارگران (از نفت و پتروشیمیها تا معادن) و کشاورزان (نمونههای اصفهان و کهگیلویه) بوجود آورده که بارقههای امید را نسبت به احیای فضای جنبشی جامعه در برابر یکدستی حاکمیت و سیاستهای راستگرایانهی آن زنده میکند.
🔸 اکنون پرسش این است که چه چیزی میتواند شرایط اعتراضخیزِ کنونی و سازمانیابیهایی همچون نمونهی اعتراضات معلمان را بدل به شروع دوباره، اما متفاوتِ مقاومت علیه وضع موجود با چشماندازِ دگرگونی بنیادین آن کند؟ اگر میپذیریم که از سال ۱۳۹۶ پیوسته در چنین فضاهای مقاومت و مبارزهای بهسر بردیم که سلسلهای از اعتراضات صنفی به قیامهایی سراسری میانجامد و در هنگامههای این اعتراضات گاه میتوان نمونههای بینظیری از سازماندهی را سراغ گرفت، به همین اندازه حاکمیت هم همچنان توان سرکوب قابل توجهی را داراست که به ویژه از آبان ۱۳۹۸ نشان داده که از به خرج دادن وقاحتی هر دم فزایندهتر در اِعمال آن ابایی ندارد....
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2GT
#جلیل_شکری #جنبش_معلمان
#مبارزه_طبقاتی #چشمانداز_تغییر #سازمانیابی
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: جلیل شکری
19 دسامبر 2021
🔸 اعتراضات متشکل و سراسری معلمان ظرف روزهای گذشته بر سر مسألهی «رتبهبندی» بار دیگر همگان را مجاب کرد که آنان همچنان سازمانیافتهترین قشر معترض به وضع موجود طی ۵-۶ سال اخیر هستند. وسعت اعتراض روزهای گذشته به حدی بود که حتی در قیاس با سابقهی اعتراضی معلمان، بیسابقه خوانده شد. تصویب کلیتی ذیل عنوان «لایحهی رتبهبندی معلمان» در صحن مجلس در فردای این اعتراضات، هرچند که با مطالبهی اصلی معلمان فاصله داشت، اما مصداقی از عقبنشینی حاکمیت دانسته شد که تحت تأثیر «محاصرهی مدنی دولت» توسط جنبش معلمان اتفاق افتاده است. با این همه این قدرتنمایی جنبشی، سوابق قابل توجهی از سال ۱۳۹۳ داشت:
- تحصن در مدارس دی و بهمن ۱۳۹۳؛
- تجمع سکوت ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ که پس از هشت سال، اولین تجمع بزرگ و سراسری معلمان بود؛
- تجمع سکوت ۲۷ فروردین ۱۳۹۴؛
- تجمع ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۴؛
- تجمع ۱۶ مهر ۱۳۹۴؛
- تجمعات صنفی سال ۱۳۹۶؛
- تجمعات و تحصنات مهر و آبان ۱۳۹۷؛
- و …
🔸 دور جدید اعتراضات معلمان با تمرکز بر مسألهی «رتبهبندی» پس از یک دوره رکود اعتراضی آنان بر اثر سیطرهی کرونا بر امور سیاسی کشور، منظومهای جنبشی را در کنار قیام تیر ۱۴۰۰، اعتراضات کارگران (از نفت و پتروشیمیها تا معادن) و کشاورزان (نمونههای اصفهان و کهگیلویه) بوجود آورده که بارقههای امید را نسبت به احیای فضای جنبشی جامعه در برابر یکدستی حاکمیت و سیاستهای راستگرایانهی آن زنده میکند.
🔸 اکنون پرسش این است که چه چیزی میتواند شرایط اعتراضخیزِ کنونی و سازمانیابیهایی همچون نمونهی اعتراضات معلمان را بدل به شروع دوباره، اما متفاوتِ مقاومت علیه وضع موجود با چشماندازِ دگرگونی بنیادین آن کند؟ اگر میپذیریم که از سال ۱۳۹۶ پیوسته در چنین فضاهای مقاومت و مبارزهای بهسر بردیم که سلسلهای از اعتراضات صنفی به قیامهایی سراسری میانجامد و در هنگامههای این اعتراضات گاه میتوان نمونههای بینظیری از سازماندهی را سراغ گرفت، به همین اندازه حاکمیت هم همچنان توان سرکوب قابل توجهی را داراست که به ویژه از آبان ۱۳۹۸ نشان داده که از به خرج دادن وقاحتی هر دم فزایندهتر در اِعمال آن ابایی ندارد....
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2GT
#جلیل_شکری #جنبش_معلمان
#مبارزه_طبقاتی #چشمانداز_تغییر #سازمانیابی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
معلمان متشکل و چشمانداز اتحاد طبقاتی فراگیر
نوشتهی: جلیل شکری اهمیت آموزش ایدئولوژیک برای هر حاکمیتی، و به ویژه حاکمیتهای توتالیتر، باعث میشود تا دولت سیطرهی خود را بر بخشهای وسیعی از ادارهی آن بگسترد. این موضوعی است که علیرغم گسترش م…
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ مقایسهی دو نوع جنبش خودانگیخته در جامعهی ما
نوشتهی: علی فرزانه
۱۲ آوریل ۲۰۲۲
🔸 در مقطعی از دههی ۱۳۸۰ ایجاد تشکل سراسری کارگری علنی (نه قانونی) بر پایهی مبارزهی صنفی موجود از طرف برخی «فعالان کارگری» متأثر از احزاب مارکسیستی حاشیهای همچون گرانیگاه مبارزهی طبقهی کارگر ایران تبلیغ میشد. در آن دورهی خوشباورانه، انرژی مفید افراد فعال خرج ساختن انواع کمیتهها «برای ایجاد تشکلهای کارگری» میشد که در ادامه دیگر اسمی از آنها باقی نماند. اگر در همان دوره ارادهی آگاهی وجود میداشت که بر اساس نظریهای تاکتیکی به خصلت گرانیگاهی شورشهای خیابانی همچون روش کارآمد مبارزهی انقلابی (نه بهعنوان قیام) و چگونگی سازماندهی آن پی میبرد، آنگاه انرژی نهفته از نارضایتی سیاسی انباشته در میان تودههای کارگر و زحمتکش عمدتاً شهری که در پس توهم اصلاحطلبی از جمله در پس همین وضعیت یورتمه محبوس شده بود، میتوانست دورهی بیستسالهی فروکش سیاسی جامعه را به نفع شورش خیابانی کوتاه کند و شعار «اصلاحطلب ـ اصولگرا ـ دیگه تمومه ماجرا» را در سال ۸۴ به صورتی اجتماعی خلق و صحنه را تسخیر کند، انرژیای که در چالهی اصلاحطلبی و سپس بدلشدن به سوخت موتور شبهپوپولیسم ۸ سالهی احمدینژادی و آخرین واکنش خردهبورژوازی شهری به آن در چهار سالهی اول دولت حسن روحانی به باد رفت.
🔸 شورش خودانگیختهی خیابانی انتخاب طبیعی جامعه پس از چهار دهه مقابله با استبداد ساختاری است. کمترین دستاورد این مضمون و شکل مبارزه این است که داروندار استعداد انقلابی جامعه را در هر دوره معلوم میکند و جنبش با تمام توان عینی و ذهنی خود در آن دورهی معین یا شکست میخورد یا راه خود را میگشاید. مبارزهی صنفی، اما، در محیط استبداد ساختاری میهن ما با گرهای کور روبهرو است؛ از یک طرف ضرورتی عینی مربوط به رابطهی سرمایه است که در ابعاد نهاییاش میتواند به تضاد طبقاتی میان طبقهی کارگر و طبقهی سرمایهدار و در ایران به تضاد طبقهی کارگر با حکومت سرمایهدار منتهی شود، و از طرف دیگر ابزار اصلی پیشبرد این مبارزه، یعنی اتحادیههای وسیعی که اکثریت اعضای هر رشتهی صنعتی را در بر بگیرد به علت تسلط استبداد مطلق ناممکن است. جنبش خودانگیختهی صنفی، با وجود ناگزیری عینیاش، به این علت که از نظر سیاسی امکان متناظر با خود را در وجود حکومتی نمییابد که استعداد مبادله و کنش و واکنش مسالمتجویانه با آن را داشته باشد همواره وا میرود و از دستیابی به مزیت ویژهی این نوع جنبش، یعنی رفع پراکندگی در میان طبقهکارگر باز میماند.
🔸 رژیم در مواجهه با شورش با موقعیت فوقالعادهای مواجه میشود که به کارگیری فوری همهی توش و توان انتظامی، امنیتی و تبلیغاتیاش را به او تحمیل میکند. وخامت و فشار موقعیت فوقالعاده رژیم را وادار میکند خلاف مبارزهی صنفی که با تاکتیک فرسودهکردن معترضان از طریق کممحلیْ از گذشت زمان به نفع خود استفاده میکند، در اینجا ناگزیر تاکتیک کوتاهکردن زمان و سرکوب فوری را در دستور کار قرار میدهد زیرا خلاف مبارزهی صنفی با بیشتر شدن زمان ماندن در خیابانْ بر توان شورش افزوده میشود. زمان در موقعیت شورش علیه رژیم عمل میکند و باعث فرسودگی نیروهای قهری و بالاگرفتن اختلافات داخلیشان میشود. گرایش اصلی رژیم سرکوب آنی شورش و کشتن و زخم زدن و دستگیری گسترده است...
🔹 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2V8
#علی_فرزانه #مبارزه_طبقاتی #جنبش #جنبش_مردمی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ مقایسهی دو نوع جنبش خودانگیخته در جامعهی ما
نوشتهی: علی فرزانه
۱۲ آوریل ۲۰۲۲
🔸 در مقطعی از دههی ۱۳۸۰ ایجاد تشکل سراسری کارگری علنی (نه قانونی) بر پایهی مبارزهی صنفی موجود از طرف برخی «فعالان کارگری» متأثر از احزاب مارکسیستی حاشیهای همچون گرانیگاه مبارزهی طبقهی کارگر ایران تبلیغ میشد. در آن دورهی خوشباورانه، انرژی مفید افراد فعال خرج ساختن انواع کمیتهها «برای ایجاد تشکلهای کارگری» میشد که در ادامه دیگر اسمی از آنها باقی نماند. اگر در همان دوره ارادهی آگاهی وجود میداشت که بر اساس نظریهای تاکتیکی به خصلت گرانیگاهی شورشهای خیابانی همچون روش کارآمد مبارزهی انقلابی (نه بهعنوان قیام) و چگونگی سازماندهی آن پی میبرد، آنگاه انرژی نهفته از نارضایتی سیاسی انباشته در میان تودههای کارگر و زحمتکش عمدتاً شهری که در پس توهم اصلاحطلبی از جمله در پس همین وضعیت یورتمه محبوس شده بود، میتوانست دورهی بیستسالهی فروکش سیاسی جامعه را به نفع شورش خیابانی کوتاه کند و شعار «اصلاحطلب ـ اصولگرا ـ دیگه تمومه ماجرا» را در سال ۸۴ به صورتی اجتماعی خلق و صحنه را تسخیر کند، انرژیای که در چالهی اصلاحطلبی و سپس بدلشدن به سوخت موتور شبهپوپولیسم ۸ سالهی احمدینژادی و آخرین واکنش خردهبورژوازی شهری به آن در چهار سالهی اول دولت حسن روحانی به باد رفت.
🔸 شورش خودانگیختهی خیابانی انتخاب طبیعی جامعه پس از چهار دهه مقابله با استبداد ساختاری است. کمترین دستاورد این مضمون و شکل مبارزه این است که داروندار استعداد انقلابی جامعه را در هر دوره معلوم میکند و جنبش با تمام توان عینی و ذهنی خود در آن دورهی معین یا شکست میخورد یا راه خود را میگشاید. مبارزهی صنفی، اما، در محیط استبداد ساختاری میهن ما با گرهای کور روبهرو است؛ از یک طرف ضرورتی عینی مربوط به رابطهی سرمایه است که در ابعاد نهاییاش میتواند به تضاد طبقاتی میان طبقهی کارگر و طبقهی سرمایهدار و در ایران به تضاد طبقهی کارگر با حکومت سرمایهدار منتهی شود، و از طرف دیگر ابزار اصلی پیشبرد این مبارزه، یعنی اتحادیههای وسیعی که اکثریت اعضای هر رشتهی صنعتی را در بر بگیرد به علت تسلط استبداد مطلق ناممکن است. جنبش خودانگیختهی صنفی، با وجود ناگزیری عینیاش، به این علت که از نظر سیاسی امکان متناظر با خود را در وجود حکومتی نمییابد که استعداد مبادله و کنش و واکنش مسالمتجویانه با آن را داشته باشد همواره وا میرود و از دستیابی به مزیت ویژهی این نوع جنبش، یعنی رفع پراکندگی در میان طبقهکارگر باز میماند.
🔸 رژیم در مواجهه با شورش با موقعیت فوقالعادهای مواجه میشود که به کارگیری فوری همهی توش و توان انتظامی، امنیتی و تبلیغاتیاش را به او تحمیل میکند. وخامت و فشار موقعیت فوقالعاده رژیم را وادار میکند خلاف مبارزهی صنفی که با تاکتیک فرسودهکردن معترضان از طریق کممحلیْ از گذشت زمان به نفع خود استفاده میکند، در اینجا ناگزیر تاکتیک کوتاهکردن زمان و سرکوب فوری را در دستور کار قرار میدهد زیرا خلاف مبارزهی صنفی با بیشتر شدن زمان ماندن در خیابانْ بر توان شورش افزوده میشود. زمان در موقعیت شورش علیه رژیم عمل میکند و باعث فرسودگی نیروهای قهری و بالاگرفتن اختلافات داخلیشان میشود. گرایش اصلی رژیم سرکوب آنی شورش و کشتن و زخم زدن و دستگیری گسترده است...
🔹 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2V8
#علی_فرزانه #مبارزه_طبقاتی #جنبش #جنبش_مردمی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
مقایسهی دو نوع جنبش خودانگیخته در جامعهی ما
نوشتهی: علی فرزانه شورش خیابانی، گذشته از کامیابی یا ناکامی نهاییاش، به این علت که ناگهان برای دورهای کوتاه صحنهی سیاسی جامعه را تسخیر و بنا به طبیعتش فشاری استثنایی به دستگاه استبداد وارد میک…
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ حزب ـ علم در مرحلهی استراتژیک جدید
نوشتهی: گوئیدو لاباربرا
ترجمهی: مهرزاد شجاعی
۱۴ آوریل ۲۰۲۲
📝 توضیح مترجم: آرریگو چروتو و لورنزو پارودی در سال ۱۹۵۷ در تزهایی دربارهی توسعهی امپریالیستی، مدت زمان مرحلهی ضدانقلابی و توسعهی حزب انقلابی موسوم به تزهای ۵۷ استدلال میکنند که پس از بحران جنگ جهانی دوم، به دلیل اینکه دو سوم جهان هنوز وارد مناسبات سرمایهداری نشده است، دورهای طولانی از رشد سرمایهداری را شاهد خواهیم بود و تا دههها امکان وقوع هرگونه بحران اساسی امپریالیسم و در نتیجه امکان موفقیت هرگونه انقلاب سوسیالیستی منتفی است. چروتو پیشبینی میکند که در این دوره شاهد انقلابهای بورژوا ـ دموکراتیک و ضداستعماری در کشورهای مستعمره خواهیم بود که خود نتیجهی تغییر روابط بین قدرتهای امپریالیستی (ظهور قدرتهای جدید و نزول قدرتهای قدیمی) و در نتیجه گسترش روابط سرمایهداری است. چروتو در سالهای بعد با طرح مفهوم «امپریالیسم واحد» برخلاف گفتار رایج پیرامون جنگ سرد و توصیف جهان به عنوان صحنهی رقابت دو بلوک سرمایهداری و سوسیالیستی یا سه جهان بر ماهیت سرمایهداری کشورهای به اصطلاح سوسیالیستی (شوروی، چین، کوبا، کره و ...) و ماهیت امپریالیستی اتحاد جماهیر شوروی تأکید میکند و با تاکید بر نظریهی امپریالیسم لنین آن را منطبق بر واقعیت تجربی میداند. همچنین چروتو جنگ سرد را «توافق» دو قدرت امپریالیستی شوروی و آمریکا برای مقابله با اتحاد قدرتهای رقیب اروپایی به خصوص آلمان میداند. دههها بعد، با فروپاشی شوروی، اتحاد مجدد آلمان و ظهور قدرتهای امپریالیستی نوظهور، به خصوص چین، این دورهی طولانی ضدانقلابی به اتمام رسیده است و در سال ۲۰۰۴ از «مرحلهی استراتژیکی جدید» سخن به میان میآید. متن زیر ترجمهی پیشگفتار بر چاپ هفتم کتاب مبارزات طبقاتی و حزب انقلابی است که در دسامبر ۲۰۲۱ چاپ شده است.
🔸 «جنگ انتخابی» که ایالات متحده در سال ۲۰۰۳ در عراق به راه انداخت، اقدامی قطعی بود که «مرحلهی استراتژیک جدیدی» را آغاز کرد. این جنگ حاصل تصمیم واشنگتن برای به تأخیر انداختن زمان ظهور امپریالیستی پکن بود و به دنبال ورود چین به سازمان تجارت جهانی، و گامهای قاطع اتحادیهی اروپا برای ایجاد واحد پولی یورو و قدرت پولی فدرال روی داد.
در مقدمهی چاپ ششم مبارزات طبقاتی و حزب انقلابی استدلال کردیم که آن وضعیت منازعه، در مقایسه با پنجاه سال پیش از خود، که در تزهای ۱۹۵۷ در پیشبینی یک چرخهی طولانی توسعهی سرمایهداری تصریح شده بود، یک «امر بیسابقهی استراتژیک» است: «تضادهای قدرتهای امپریالیستی در حال حاضر برای یافتن راهحل مبارزه در بازارهای جهانی ادامه دارد، اما ظهور امپریالیستی چین تغییری کیفی است که از نظر مفهومی نقطهی پایانی بر چرخهی استراتژیک ”تزهای ۱۹۵۷“ است.»
🔸 وضعیت در پاییز ۲۰۰۴ چنان بود. بیش از پانزده سال بعد از آن زمان به راحتی میتوان فهمید که آن نظام تحلیلی تا چه حد، با تشدید بحران نظم در روابط بینالملل، کاملاً تأیید میشود. دو بحران جهانی، آنچه ما آن را بحران روابط جهانی در سالهای ۲۰۰۸ـ۲۰۰۷ نامیدیم و بحران همهگیری قرن در سال ۲۰۲۰، به کل روند شتابی شگرف بخشیده است. در واقع، ورود چین به مناقشه به آن رسمیت بخشیده است، و طرحهای پکن برای یک نیروی نظامی در سطح جهانی جرقهی مسابقهی تسلیح مجدد را برانگیخته است. مواجههی واقعی با امپریالیسم چین و همچنین فرار از انبر بین واشنگتن و پکن، مشکل استراتژیک امپریالیسم اروپایی است. در تمام کلانشهرهای امپریالیسم، در کنار تسلیح مجدد، برنامههای عظیم مداخلهی دولت گام دوم را در مرحلهی استراتژیک جدید رقم میزند که خبر از پانزده سال آیندهای حتی طوفانیتر میدهد...
🔹 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Vh
#گوئیدو_لاباربرا #مهرزاد_شجاعی #مبارزه_طبقاتی #جنبش_مردم
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ حزب ـ علم در مرحلهی استراتژیک جدید
نوشتهی: گوئیدو لاباربرا
ترجمهی: مهرزاد شجاعی
۱۴ آوریل ۲۰۲۲
📝 توضیح مترجم: آرریگو چروتو و لورنزو پارودی در سال ۱۹۵۷ در تزهایی دربارهی توسعهی امپریالیستی، مدت زمان مرحلهی ضدانقلابی و توسعهی حزب انقلابی موسوم به تزهای ۵۷ استدلال میکنند که پس از بحران جنگ جهانی دوم، به دلیل اینکه دو سوم جهان هنوز وارد مناسبات سرمایهداری نشده است، دورهای طولانی از رشد سرمایهداری را شاهد خواهیم بود و تا دههها امکان وقوع هرگونه بحران اساسی امپریالیسم و در نتیجه امکان موفقیت هرگونه انقلاب سوسیالیستی منتفی است. چروتو پیشبینی میکند که در این دوره شاهد انقلابهای بورژوا ـ دموکراتیک و ضداستعماری در کشورهای مستعمره خواهیم بود که خود نتیجهی تغییر روابط بین قدرتهای امپریالیستی (ظهور قدرتهای جدید و نزول قدرتهای قدیمی) و در نتیجه گسترش روابط سرمایهداری است. چروتو در سالهای بعد با طرح مفهوم «امپریالیسم واحد» برخلاف گفتار رایج پیرامون جنگ سرد و توصیف جهان به عنوان صحنهی رقابت دو بلوک سرمایهداری و سوسیالیستی یا سه جهان بر ماهیت سرمایهداری کشورهای به اصطلاح سوسیالیستی (شوروی، چین، کوبا، کره و ...) و ماهیت امپریالیستی اتحاد جماهیر شوروی تأکید میکند و با تاکید بر نظریهی امپریالیسم لنین آن را منطبق بر واقعیت تجربی میداند. همچنین چروتو جنگ سرد را «توافق» دو قدرت امپریالیستی شوروی و آمریکا برای مقابله با اتحاد قدرتهای رقیب اروپایی به خصوص آلمان میداند. دههها بعد، با فروپاشی شوروی، اتحاد مجدد آلمان و ظهور قدرتهای امپریالیستی نوظهور، به خصوص چین، این دورهی طولانی ضدانقلابی به اتمام رسیده است و در سال ۲۰۰۴ از «مرحلهی استراتژیکی جدید» سخن به میان میآید. متن زیر ترجمهی پیشگفتار بر چاپ هفتم کتاب مبارزات طبقاتی و حزب انقلابی است که در دسامبر ۲۰۲۱ چاپ شده است.
🔸 «جنگ انتخابی» که ایالات متحده در سال ۲۰۰۳ در عراق به راه انداخت، اقدامی قطعی بود که «مرحلهی استراتژیک جدیدی» را آغاز کرد. این جنگ حاصل تصمیم واشنگتن برای به تأخیر انداختن زمان ظهور امپریالیستی پکن بود و به دنبال ورود چین به سازمان تجارت جهانی، و گامهای قاطع اتحادیهی اروپا برای ایجاد واحد پولی یورو و قدرت پولی فدرال روی داد.
در مقدمهی چاپ ششم مبارزات طبقاتی و حزب انقلابی استدلال کردیم که آن وضعیت منازعه، در مقایسه با پنجاه سال پیش از خود، که در تزهای ۱۹۵۷ در پیشبینی یک چرخهی طولانی توسعهی سرمایهداری تصریح شده بود، یک «امر بیسابقهی استراتژیک» است: «تضادهای قدرتهای امپریالیستی در حال حاضر برای یافتن راهحل مبارزه در بازارهای جهانی ادامه دارد، اما ظهور امپریالیستی چین تغییری کیفی است که از نظر مفهومی نقطهی پایانی بر چرخهی استراتژیک ”تزهای ۱۹۵۷“ است.»
🔸 وضعیت در پاییز ۲۰۰۴ چنان بود. بیش از پانزده سال بعد از آن زمان به راحتی میتوان فهمید که آن نظام تحلیلی تا چه حد، با تشدید بحران نظم در روابط بینالملل، کاملاً تأیید میشود. دو بحران جهانی، آنچه ما آن را بحران روابط جهانی در سالهای ۲۰۰۸ـ۲۰۰۷ نامیدیم و بحران همهگیری قرن در سال ۲۰۲۰، به کل روند شتابی شگرف بخشیده است. در واقع، ورود چین به مناقشه به آن رسمیت بخشیده است، و طرحهای پکن برای یک نیروی نظامی در سطح جهانی جرقهی مسابقهی تسلیح مجدد را برانگیخته است. مواجههی واقعی با امپریالیسم چین و همچنین فرار از انبر بین واشنگتن و پکن، مشکل استراتژیک امپریالیسم اروپایی است. در تمام کلانشهرهای امپریالیسم، در کنار تسلیح مجدد، برنامههای عظیم مداخلهی دولت گام دوم را در مرحلهی استراتژیک جدید رقم میزند که خبر از پانزده سال آیندهای حتی طوفانیتر میدهد...
🔹 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Vh
#گوئیدو_لاباربرا #مهرزاد_شجاعی #مبارزه_طبقاتی #جنبش_مردم
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ روند انجیاوسازی در انقلاب سوریه
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی خاورمیانه
نوشتهی: جولیا هرن و عبدالسلام دلال
ترجمهی: خورشید سیادتی
16 آوریل 2022
در این مقاله میخوانیم:
▪️ شوراهای محلی: تجربههای خودگردانی
▪️ کمکهای غرب و روند انجیاوسازی
▪️ کمکهای غرب و رژیم اسد
▪️ روند انجیاوسازی در انقلاب سوریه
از متن مقاله:
🔸 ما تحقیق خود را با مستندسازی شوراهای محلی (LCs) در مناطق تحت کنترلِ نیروهای اپوزیسیون، مثل ارگانهای خودگردان آغاز میکنیم. پس از آن به بررسی پنج روشی که کمکهای غربْ موجب تضعیف این شوراها در قلب انقلاب شدند، میپردازیم. اول اینکه اکثریتِ قریب به اتفاقِ کمکهای غرب نصیب رژیم اسد شد که تحت نظارت دقیقِ شاخههای امنیتیاش اطمینان یافت که این کمکها بین مدافعان غیرنظامی آن توزیع میشود و نه مخالفانش. به این ترتیب، این کمکها با موفقیت بودجهی نیروهای ضدانقلابی وابسته به اسد را تأمین کرد. دوم، غربیهایی که کمک مالی کردند، تصمیم گرفتند بهجای ساختار دولتی در حال تکوین اپوزیسیون، بودجهی سازمانهای غیردولتی را تأمین کنند، چرا که میخواستند از اتهام حمایت از تروریستها یا ایفای نقش «سیاسی» {در سوریه} تبری بجویند. به عبارت دیگر، آنها ساختار موازی کمک را در رقابت و با هدفِ تضعیفِ شوراهای انقلابی ایجاد کردند. سوم، فرایندهای مستندشدهی فعالیت آنان در نهادسازی و حرفهایجادکردن موجب تغییر اعتراض سیاسی به پروژهیهای کمکرسانی شد. چهارم، اعلام بیطرفی عامدانهی گفتمان جهانی سازمانهای غیردولتی، هم کارشان را سیاسیزدایی میکند و هم نمودهای سیاسی انقلاب اجتماعی را به «بحرانی انسانی» و آگاهی انقلابیون جوانی را که برای کار نزد آنان آمدهاند به آگاهی از «انساندوستی خنثی» تبدیل میکند. پنجم اینکه پراتیک انجیاوها در «مدیریت از راه دور» با دورکردن قدرت تصمیمگیری از جانب کسانی که در میدان مبارزه بودند و انتقال آن به روسای تبعیدی در پایتختهای دوردست یعنی بیرونازگودنشینهای خارج از کشورْ از سوریهایها سلبقدرت کرد، آن هم در مرحلهای که مردم سوریه خودمختاریشان را کشف کرده بودند.
🔸 استدلال ما این است که کمکهای غربی، هدایتشده از طریق انجیاوها، انقلاب را در روندی تضعیف کرده است که ما به آن به منزلهی انجیاوسازی انقلاب سوریه ارجاع میدهیم. علاوه بر جنبههای کاملاً مستندشدهی ضدانقلاب سوریه، این عاملی است نادیدهگرفتهشده که در عدمبسیج برای ایجاد بدیل در مقابل حکومت اسد نقش داشته است. این عوامل شامل قوای نظامی ایران و روسیه، کمکهای اقتصادی و رشد سکتاریسم و تروریسم است که با حمایت درجهی اول کشورهای مختلف حوزه خلیج فارس و دیگران تسهیل شد.
🔸 با گذشت هشت سال از انقلاب و انقلابیون سوریه، آنها افرادی متلاشی شده و بدون هیچ امکان موثری برای پیشبرد مطالباتِ سیاسی خود هستند. این امر به چندین عامل ضدانقلابِ داخلی و خارج برمیگردد. در سطح داخلی، ماشین کشتار اسد، خونینترین عامل در تاریخ سوریه بود. در حالی که ارائهی آمار دقیق تلفات برای منابع مستقلْ دشوار بوده است، اما مطابق با تخمینِ شبکهی حقوقبشر سوریه و دیدهبان حقوقبشر، حدود نیم میلیون سوری جان خود را از دست دادهاند. با این حال، انقلابیون سوریه، بر این باورند که با در نظر گرفتنِ آمار نیروهای جنگی، کشتهشدگان در دورهی بازداشت و غرقشدگان در دریای مدیترانه، این تعداد بسیار بیشتر خواهد بود. علاوه بر این، انجیاوها (چه در سطح بینالمللی و چه محلی) به شدت با شوراهای محلیِ وابسته به دولت موقت سوریه، برای بدل شدن بهتنها کمکرسان در محل، بهرقابت پرداختند. در این میان، اجزای مختلف سیاسی نیروهای اپوزیسیون، شامل ائتلاف ملی سوریه (SNC) و دولت موقت سوریه (SIG) ، بهشکل ریشهای از یکدیگر گسیخته شدند و برای بقا، آلتِ دستِ اهداف سیاسی قدرتهای منطقهای و بینالمللی گشتند. مضحکهی ماجرا در اینجاست که اگر انقلابی در کار نبود، هیچ یک از این نهادها هم وجود نداشتند. با این حال، رویهم رفته، آنها نتوانستند بدیلی را علیه رژیم اسد بهپیش ببرند.
🔹متن کامل هشتمین مقاله از سلسله مقالات نقد دربارهی خاورمیانه را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Vz
#خاور_میانه #مبارزه_طبقاتی #انقلاب_سوریه #جنبش_مردم #جولیا_هرن #عبدالسلام_دلال #خورشید_سیادتی
👇🏽
🖋@naghd_com
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی خاورمیانه
نوشتهی: جولیا هرن و عبدالسلام دلال
ترجمهی: خورشید سیادتی
16 آوریل 2022
در این مقاله میخوانیم:
▪️ شوراهای محلی: تجربههای خودگردانی
▪️ کمکهای غرب و روند انجیاوسازی
▪️ کمکهای غرب و رژیم اسد
▪️ روند انجیاوسازی در انقلاب سوریه
از متن مقاله:
🔸 ما تحقیق خود را با مستندسازی شوراهای محلی (LCs) در مناطق تحت کنترلِ نیروهای اپوزیسیون، مثل ارگانهای خودگردان آغاز میکنیم. پس از آن به بررسی پنج روشی که کمکهای غربْ موجب تضعیف این شوراها در قلب انقلاب شدند، میپردازیم. اول اینکه اکثریتِ قریب به اتفاقِ کمکهای غرب نصیب رژیم اسد شد که تحت نظارت دقیقِ شاخههای امنیتیاش اطمینان یافت که این کمکها بین مدافعان غیرنظامی آن توزیع میشود و نه مخالفانش. به این ترتیب، این کمکها با موفقیت بودجهی نیروهای ضدانقلابی وابسته به اسد را تأمین کرد. دوم، غربیهایی که کمک مالی کردند، تصمیم گرفتند بهجای ساختار دولتی در حال تکوین اپوزیسیون، بودجهی سازمانهای غیردولتی را تأمین کنند، چرا که میخواستند از اتهام حمایت از تروریستها یا ایفای نقش «سیاسی» {در سوریه} تبری بجویند. به عبارت دیگر، آنها ساختار موازی کمک را در رقابت و با هدفِ تضعیفِ شوراهای انقلابی ایجاد کردند. سوم، فرایندهای مستندشدهی فعالیت آنان در نهادسازی و حرفهایجادکردن موجب تغییر اعتراض سیاسی به پروژهیهای کمکرسانی شد. چهارم، اعلام بیطرفی عامدانهی گفتمان جهانی سازمانهای غیردولتی، هم کارشان را سیاسیزدایی میکند و هم نمودهای سیاسی انقلاب اجتماعی را به «بحرانی انسانی» و آگاهی انقلابیون جوانی را که برای کار نزد آنان آمدهاند به آگاهی از «انساندوستی خنثی» تبدیل میکند. پنجم اینکه پراتیک انجیاوها در «مدیریت از راه دور» با دورکردن قدرت تصمیمگیری از جانب کسانی که در میدان مبارزه بودند و انتقال آن به روسای تبعیدی در پایتختهای دوردست یعنی بیرونازگودنشینهای خارج از کشورْ از سوریهایها سلبقدرت کرد، آن هم در مرحلهای که مردم سوریه خودمختاریشان را کشف کرده بودند.
🔸 استدلال ما این است که کمکهای غربی، هدایتشده از طریق انجیاوها، انقلاب را در روندی تضعیف کرده است که ما به آن به منزلهی انجیاوسازی انقلاب سوریه ارجاع میدهیم. علاوه بر جنبههای کاملاً مستندشدهی ضدانقلاب سوریه، این عاملی است نادیدهگرفتهشده که در عدمبسیج برای ایجاد بدیل در مقابل حکومت اسد نقش داشته است. این عوامل شامل قوای نظامی ایران و روسیه، کمکهای اقتصادی و رشد سکتاریسم و تروریسم است که با حمایت درجهی اول کشورهای مختلف حوزه خلیج فارس و دیگران تسهیل شد.
🔸 با گذشت هشت سال از انقلاب و انقلابیون سوریه، آنها افرادی متلاشی شده و بدون هیچ امکان موثری برای پیشبرد مطالباتِ سیاسی خود هستند. این امر به چندین عامل ضدانقلابِ داخلی و خارج برمیگردد. در سطح داخلی، ماشین کشتار اسد، خونینترین عامل در تاریخ سوریه بود. در حالی که ارائهی آمار دقیق تلفات برای منابع مستقلْ دشوار بوده است، اما مطابق با تخمینِ شبکهی حقوقبشر سوریه و دیدهبان حقوقبشر، حدود نیم میلیون سوری جان خود را از دست دادهاند. با این حال، انقلابیون سوریه، بر این باورند که با در نظر گرفتنِ آمار نیروهای جنگی، کشتهشدگان در دورهی بازداشت و غرقشدگان در دریای مدیترانه، این تعداد بسیار بیشتر خواهد بود. علاوه بر این، انجیاوها (چه در سطح بینالمللی و چه محلی) به شدت با شوراهای محلیِ وابسته به دولت موقت سوریه، برای بدل شدن بهتنها کمکرسان در محل، بهرقابت پرداختند. در این میان، اجزای مختلف سیاسی نیروهای اپوزیسیون، شامل ائتلاف ملی سوریه (SNC) و دولت موقت سوریه (SIG) ، بهشکل ریشهای از یکدیگر گسیخته شدند و برای بقا، آلتِ دستِ اهداف سیاسی قدرتهای منطقهای و بینالمللی گشتند. مضحکهی ماجرا در اینجاست که اگر انقلابی در کار نبود، هیچ یک از این نهادها هم وجود نداشتند. با این حال، رویهم رفته، آنها نتوانستند بدیلی را علیه رژیم اسد بهپیش ببرند.
🔹متن کامل هشتمین مقاله از سلسله مقالات نقد دربارهی خاورمیانه را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Vz
#خاور_میانه #مبارزه_طبقاتی #انقلاب_سوریه #جنبش_مردم #جولیا_هرن #عبدالسلام_دلال #خورشید_سیادتی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
روند انجیاوسازی در انقلاب سوریه
نوشتهی: جولیا هرن و عبدالسلام دلال ترجمهی: خورشید سیادتی در سطح خارجی، «کمکهای بشردوستانه» غربی، چه مالی و چه مادی که از طریق انجیاوها ارسال شد، در خاموشکردنِ انقلاب سوریه نقشی کلیدی داشت. ا…
▫️ اول ماه مه: تولد یک روز تعطیل
✊🏼✊🏼 به مناسبت اول ماه مه، روز جهانی کارگر
نوشتهی: اریک هابسبام
ترجمهی: حسن مرتضوی
28 آوریل 2022
🔸 مایکل ایگناتیف در مقالهای دربارهی عید پاک در آبزرور در سال 1990 چنین نوشته که «جوامع سکولار هرگز در ارائهی جایگزین برای مناسک مذهبی موفق نبودهاند.» او خاطرنشان کرد که انقلاب فرانسه «شاید رعایا را به شهروند تبدیل کرده باشد، ممکن است شعار آزادی، برابری و برادری را در نعل درگاه هر مدرسه حک کرده و صومعهها را به تاراج برده باشد، اما جز چهاردهم ژوئیه هرگز خدشهای بر تقویم قدیم مسیحی نزد.» موضوع کنونی من شاید تنها صدمهی انکارناپذیر جنبشی سکولار به تقویم مسیحی یا هر تقویم رسمی دیگری باشد، روزی تعطیل که نه در یک یا دو کشور، بلکه در سال 1990 رسماً در 107 کشور برقرار شد. بهعلاوه، این روز مناسبتی است که نه با قدرت دولتها یا فاتحان، بلکه توسط جنبشی کاملاً غیررسمی از مردان و زنان فقیر برقرار شده است. من از روز مه (May day) سخن میگویم، یا دقیقتر از روز اول ماه مه، جشنوارهی بینالمللی جنبش طبقهی کارگر که صدمین سالگرد آن باید در 1990 برگزار میشد، چرا که این روز در 1890 افتتاح شده است.
🔸 آنچه در واقع، اول ماه مه را ساخت، دقیقاً انتخابِ نماد بود و نه عقل عملی. عملِ متوقف کردن نمادین کار بود که اول ماه مه را به چیزی بیش از تظاهرات یا حتی مراسم بزرگداشت تبدیل کرد. در کشورها یا شهرهایی که احزاب، حتی علیه اتحادیههای مردد، بر اعتصاب نمادین پافشاری میکردند، اول ماه مه واقعاً به بخش مرکزی زندگی طبقهی کارگر و هویت کارگری تبدیل شد، هرچند در بریتانیا، بهرغم شروعی درخشان، هرگز واقعاً چنین نشد. زیرا خودداری از کارکردن در یک روز کاری، هم تصدیق قدرتِ طبقهی کارگر ــ که در واقع، تصدیق اصیل این قدرت ــ بود و هم جوهرهی آزادی یعنی نپذیرفتن اجبار کار و عرق جبین. این در واقع، انتخاب حضور در جمع خانواده و دوستان بود. بنابراین، هم حرکتی به نشانهی تصدیق طبقاتی و مبارزهی طبقاتی محسوب میشد و هم تعطیلات: نوعی پیشپرده برای زندگی خوبی که بعد از رهایی از کار فرا میرسد. و البته در شرایط سال 1890 جشن پیروزی نیز بود، همچون دور افتخار برندهای پیرامون استادیوم. در چنین شرایطی اول ماه مه سرشار از احساسات و امید بود.
🔸 برخلاف سیاست، که در آن روزها «کار مردان» بود، تعطیلات شامل زنان و کودکان نیز میشد. هم منابع بصری و هم منابع ادبی حضور و مشارکت زنان در اول ماه مه را از همان آغاز نشان میدهد. چیزی که آن را به نمایش طبقاتی واقعی تبدیل کرد، و اتفاقاً، مانند اسپانیا، به طور فزایندهای کارگرانی را که از نظر سیاسی با سوسیالیستها ارتباط نداشتند، جذب کرد، دقیقاً این بود که این روز به مردان محدود نبود، بلکه به خانوادهها تعلق داشت. زنانی که خودشان مستقیماً به عنوان کارگر مزدبگیر در بازار کار نبودند، یعنی اکثریت زنان متاهل طبقهی کارگر در تعدادی از کشورها، علناً بهواسطهی اول ماه مه با جنبش و طبقه یکسان گرفته میشدند. اگر زندگی شغلی کار مزدی عمدتاً به مردان تعلق داشت، امتناع از کارکردن برای یک روزْ سن و جنس را در طبقهی کارگر متحد کرد.
🔸 اگر اول ماه مه چیزی بیش از یک روز تعطیل نیست، روزی ــ به نقل از یک آگهی فرانسوی ــ که نیازی به مصرف قرص آرامبخش خاصی ندارید چرا که مجبور نیستید کار کنید، باز هم روز تعطیلی است خاص. شاید دیگر، عبارت غرورآفرینِ «روز تعطیلی خارج از همهی تقویمها» نباشد، چرا که این تعطیلی در اروپا به همهی تقویمها وارد شده است. در واقع، بیش از هر روز دیگری، به جز 25 دسامبر و اول ژانویه، کارکردن کنار گذاشته میشود، و از سایر رقبای مذهبی خود بسیار فاصله گرفته است. اما این روز تعطیل از پایین جامعه سر برآورد. این روز تعطیل را خودِ کارگران گمنامی شکل دادند که از طریق آن، خودشان را در سراسر خطوط شغلی، زبان و حتی ملیت به عنوان یک طبقهی واحد تشخیص دادند و به اختیار خود سالی یکبار تصمیم میگیرند کار نکنند و از اجبار اخلاقی، سیاسی و اقتصادی به کارکردن سر باز میزنند. همانطور که ویکتور آدلر در سال 1893 بیان کرد: «این معنای تعطیلات ماه مه، دستکشیدن از کار، است که دشمنانمان از آن میترسند. این چیزی است که آنها احساس میکنند انقلابی است.»
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2WU
#روز_جهانی_کارگر #اول_ماه_مه
#اریک_هابسباوم #حسن_مرتضوی
#مبارزه_طبقاتی #جنبش_کارگری
👇🏽
🖋@naghd_com
✊🏼✊🏼 به مناسبت اول ماه مه، روز جهانی کارگر
نوشتهی: اریک هابسبام
ترجمهی: حسن مرتضوی
28 آوریل 2022
🔸 مایکل ایگناتیف در مقالهای دربارهی عید پاک در آبزرور در سال 1990 چنین نوشته که «جوامع سکولار هرگز در ارائهی جایگزین برای مناسک مذهبی موفق نبودهاند.» او خاطرنشان کرد که انقلاب فرانسه «شاید رعایا را به شهروند تبدیل کرده باشد، ممکن است شعار آزادی، برابری و برادری را در نعل درگاه هر مدرسه حک کرده و صومعهها را به تاراج برده باشد، اما جز چهاردهم ژوئیه هرگز خدشهای بر تقویم قدیم مسیحی نزد.» موضوع کنونی من شاید تنها صدمهی انکارناپذیر جنبشی سکولار به تقویم مسیحی یا هر تقویم رسمی دیگری باشد، روزی تعطیل که نه در یک یا دو کشور، بلکه در سال 1990 رسماً در 107 کشور برقرار شد. بهعلاوه، این روز مناسبتی است که نه با قدرت دولتها یا فاتحان، بلکه توسط جنبشی کاملاً غیررسمی از مردان و زنان فقیر برقرار شده است. من از روز مه (May day) سخن میگویم، یا دقیقتر از روز اول ماه مه، جشنوارهی بینالمللی جنبش طبقهی کارگر که صدمین سالگرد آن باید در 1990 برگزار میشد، چرا که این روز در 1890 افتتاح شده است.
🔸 آنچه در واقع، اول ماه مه را ساخت، دقیقاً انتخابِ نماد بود و نه عقل عملی. عملِ متوقف کردن نمادین کار بود که اول ماه مه را به چیزی بیش از تظاهرات یا حتی مراسم بزرگداشت تبدیل کرد. در کشورها یا شهرهایی که احزاب، حتی علیه اتحادیههای مردد، بر اعتصاب نمادین پافشاری میکردند، اول ماه مه واقعاً به بخش مرکزی زندگی طبقهی کارگر و هویت کارگری تبدیل شد، هرچند در بریتانیا، بهرغم شروعی درخشان، هرگز واقعاً چنین نشد. زیرا خودداری از کارکردن در یک روز کاری، هم تصدیق قدرتِ طبقهی کارگر ــ که در واقع، تصدیق اصیل این قدرت ــ بود و هم جوهرهی آزادی یعنی نپذیرفتن اجبار کار و عرق جبین. این در واقع، انتخاب حضور در جمع خانواده و دوستان بود. بنابراین، هم حرکتی به نشانهی تصدیق طبقاتی و مبارزهی طبقاتی محسوب میشد و هم تعطیلات: نوعی پیشپرده برای زندگی خوبی که بعد از رهایی از کار فرا میرسد. و البته در شرایط سال 1890 جشن پیروزی نیز بود، همچون دور افتخار برندهای پیرامون استادیوم. در چنین شرایطی اول ماه مه سرشار از احساسات و امید بود.
🔸 برخلاف سیاست، که در آن روزها «کار مردان» بود، تعطیلات شامل زنان و کودکان نیز میشد. هم منابع بصری و هم منابع ادبی حضور و مشارکت زنان در اول ماه مه را از همان آغاز نشان میدهد. چیزی که آن را به نمایش طبقاتی واقعی تبدیل کرد، و اتفاقاً، مانند اسپانیا، به طور فزایندهای کارگرانی را که از نظر سیاسی با سوسیالیستها ارتباط نداشتند، جذب کرد، دقیقاً این بود که این روز به مردان محدود نبود، بلکه به خانوادهها تعلق داشت. زنانی که خودشان مستقیماً به عنوان کارگر مزدبگیر در بازار کار نبودند، یعنی اکثریت زنان متاهل طبقهی کارگر در تعدادی از کشورها، علناً بهواسطهی اول ماه مه با جنبش و طبقه یکسان گرفته میشدند. اگر زندگی شغلی کار مزدی عمدتاً به مردان تعلق داشت، امتناع از کارکردن برای یک روزْ سن و جنس را در طبقهی کارگر متحد کرد.
🔸 اگر اول ماه مه چیزی بیش از یک روز تعطیل نیست، روزی ــ به نقل از یک آگهی فرانسوی ــ که نیازی به مصرف قرص آرامبخش خاصی ندارید چرا که مجبور نیستید کار کنید، باز هم روز تعطیلی است خاص. شاید دیگر، عبارت غرورآفرینِ «روز تعطیلی خارج از همهی تقویمها» نباشد، چرا که این تعطیلی در اروپا به همهی تقویمها وارد شده است. در واقع، بیش از هر روز دیگری، به جز 25 دسامبر و اول ژانویه، کارکردن کنار گذاشته میشود، و از سایر رقبای مذهبی خود بسیار فاصله گرفته است. اما این روز تعطیل از پایین جامعه سر برآورد. این روز تعطیل را خودِ کارگران گمنامی شکل دادند که از طریق آن، خودشان را در سراسر خطوط شغلی، زبان و حتی ملیت به عنوان یک طبقهی واحد تشخیص دادند و به اختیار خود سالی یکبار تصمیم میگیرند کار نکنند و از اجبار اخلاقی، سیاسی و اقتصادی به کارکردن سر باز میزنند. همانطور که ویکتور آدلر در سال 1893 بیان کرد: «این معنای تعطیلات ماه مه، دستکشیدن از کار، است که دشمنانمان از آن میترسند. این چیزی است که آنها احساس میکنند انقلابی است.»
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2WU
#روز_جهانی_کارگر #اول_ماه_مه
#اریک_هابسباوم #حسن_مرتضوی
#مبارزه_طبقاتی #جنبش_کارگری
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
اول ماه مه: تولد یک روز تعطیل
بهمناسبت اول ماه مه، روز جهانی کارگر نوشتهی: اریک هابسبام ترجمهی: حسن مرتضوی آنچه در واقع، اول ماه مه را ساخت، دقیقاً انتخابِ نماد بود و نه عقل عملی. عملِ متوقف کردن نمادین کار بود که اول ماه م…
به مناسبت اول ماه مه، روز جهانی کارگر
روز جهانی کارگر مناسبتیست که مبارزه و تلاش برای رهایی را پاس میدارد و تأکیدیست بر یگانگی و همسرنوشتی طبقهی کارگر ورای مرزها و بیش از همه نداییست که کارگران را، چه یقهسفید چه یقهآبی، خواه معلم باشند خواه پرستار، از تقلا و مبارزهی هرروزهشان برای زندگی به صف پیکاری واحد فرامیخواند، پیکاری بهدرازی تاریخ نظام سرمایهداری. و آرزوییست ممکن برای جهانی که بهراستی محتاج چنین روزهایی نباشد. بنابراین کماکان روزیست مبارک و البته امید که عمرش کوتاه باد!
در آستانهی این سالروز، در دورهای که رژیم حاکم گمان میکند از بحرانهایی از جنس دیماه و آبانماه با موفقیت گذر کرده است، کماکان ناچار است اینجا و آنجا برای خاموش کردن صدای رسای جلوههای جنبش کارگریِ این سالها تقلا کند. در سالی که گذشت مبارزهجویی و پیکار طبقهی کارگر در هیئت کارگران صنعت نفت و پتروشیمی، هفتهتپه، بازنشستگان و معلمان و ... باز هم جلوهگر شد تا تأییدی باشد بر استمرار و ایستادگی، و همپیوندی با آبانها و دیها. پیکار ادامه دارد، نمونهاش همین صدای رسا و روبهانسجامی که این روزها از جنبش معلمان میشنویم که بهرغم دشواریها توانسته راه خود را برای انسجام و گسترش هرچهبیشتر باز کند و مبارزهی خرد و پراکندهی معلمان، بخشی از طبقهی کارگر ایران، را به هیئت پیکار واحد همهی معلمان برساند.
اگر همچون فرصتطلبان سیاسیْ اعتراضات مردمی را صرفاً آب گلآلودی برای صید لاشههای سلطنتطلبی و هزار هیولای مشابه تصور نکنیم، تکثر این جلوههای مبارزه، نه سد و مانعی در برابر قیام عمومی، که نمودهای مختلف آن بوده و خواهد بود.
✊🏼✊🏼✊🏼
#روز_جهانی_کارگر
#اول_ماه_مه
#مبارزه_طبقاتی
🖋@naghd_com
روز جهانی کارگر مناسبتیست که مبارزه و تلاش برای رهایی را پاس میدارد و تأکیدیست بر یگانگی و همسرنوشتی طبقهی کارگر ورای مرزها و بیش از همه نداییست که کارگران را، چه یقهسفید چه یقهآبی، خواه معلم باشند خواه پرستار، از تقلا و مبارزهی هرروزهشان برای زندگی به صف پیکاری واحد فرامیخواند، پیکاری بهدرازی تاریخ نظام سرمایهداری. و آرزوییست ممکن برای جهانی که بهراستی محتاج چنین روزهایی نباشد. بنابراین کماکان روزیست مبارک و البته امید که عمرش کوتاه باد!
در آستانهی این سالروز، در دورهای که رژیم حاکم گمان میکند از بحرانهایی از جنس دیماه و آبانماه با موفقیت گذر کرده است، کماکان ناچار است اینجا و آنجا برای خاموش کردن صدای رسای جلوههای جنبش کارگریِ این سالها تقلا کند. در سالی که گذشت مبارزهجویی و پیکار طبقهی کارگر در هیئت کارگران صنعت نفت و پتروشیمی، هفتهتپه، بازنشستگان و معلمان و ... باز هم جلوهگر شد تا تأییدی باشد بر استمرار و ایستادگی، و همپیوندی با آبانها و دیها. پیکار ادامه دارد، نمونهاش همین صدای رسا و روبهانسجامی که این روزها از جنبش معلمان میشنویم که بهرغم دشواریها توانسته راه خود را برای انسجام و گسترش هرچهبیشتر باز کند و مبارزهی خرد و پراکندهی معلمان، بخشی از طبقهی کارگر ایران، را به هیئت پیکار واحد همهی معلمان برساند.
اگر همچون فرصتطلبان سیاسیْ اعتراضات مردمی را صرفاً آب گلآلودی برای صید لاشههای سلطنتطلبی و هزار هیولای مشابه تصور نکنیم، تکثر این جلوههای مبارزه، نه سد و مانعی در برابر قیام عمومی، که نمودهای مختلف آن بوده و خواهد بود.
✊🏼✊🏼✊🏼
#روز_جهانی_کارگر
#اول_ماه_مه
#مبارزه_طبقاتی
🖋@naghd_com
Telegram
نقد
اول ماه مه، روز جهانی کارگر، گرامی باد!
🖋@naghd_com
🖋@naghd_com
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ عروج جنبش خودانگیخته، کدام راه؟
▫️ نقدی بر مقالهی مقایسهی دو نوع جنبش خودانگیخته در جامعهی ما / علی فرزانه
نوشتهی: کریم منیری
17 می 2022
🔸 چندی پیش مقالهای با عنوان «مقایسهی دو نوع جنبش خودانگیخته در جامعهی ما» به قلم علی فرزانه منتشر شد. این مقاله، بدون توجه به مقدمهی آن، از دو جهت قابلتوجه است. 1- با نگاهی در مجموع همهجانبه مبارزات کارگری را آسیبشناسی و بررسی کرده و کمتر درگیر جنبهی کارگرزدگی شده است. 2- تلاش میکند به ضرورتِ خروج از وضعیت کنونی و فرا رفتن از آن بپردازد، یعنی وضعیت فرسایش و گیرافتادگی جنبش کارگری در موقعیتی تاریخی که برای برونرفت از بنبستی که در آن گرفتار آمده راهی پیش روی خود نمیبیند. اما من در نوشتهی حاضر قصد دارم به کاستیهای این مقاله و پیامدهای ایدههای مطرح شده در آن برای مبارزهی طبقاتی طبقهی کارگر ایران بپردازم.
🔸 علی فرزانه بهدرستی به درجا زدن جنبش مطالباتی کارگری اشاره کرده و در تجزیهوتحلیل این وضعیت بر این نکته انگشت گذاشته که حاکمیت به سبب آنکه خودْ کارفرماست، بهجای آنکه بهعنوان حاکمیتْ واسطهی سرمایه و نیروی کار باشد، ناگزیر حتی در برابر خواستههای اقتصادی کارگران نیز تمام قد میایستد، و آن را مدیریت و سرکوب میکند. با این حال این مقاله دستاوردهای مبارزات مطالباتی کارگران را در ایستادگی در برابر این وضعیت بسیار دست کم میگیرد، تا جایی که اشارهی چندانی به این دستاوردها نمیکند و بهسادگی از کنار آنها میگذرد. درست است که مبارزات کارگری ایران تاکنون بسیار پراکنده بوده است، بهگونهای که گاه به دشواری میتوان از «جنبش» کارگری سخن گفت و بیشتر شاهد حرکات پراکندهی کارگران غیرمتشکل بودهایم، با این حال روند همین حرکات پراکنده طی چند سال اخیر واجد ویژگیهای مثبتی است که نادیده گرفتن آنها مسیر یافتن راهحلهای فرارفتن از وضعیت کنونی را مخدوش میکند. بررسی این ویژگیها و دستاوردها به اندازهی توجه به کاستیها و نقاط ضعف جنبش کارگری اهمیت دارد.
🔸 اگر طبقه را نه صرفاً یک کمیت اجتماعی بلکه آن را در حرکت اجتماعیاش در نظر بگیریم، کارگران ایران در مراحل آغازین حرکت خود هستند و از این زاویه کارگران ایران اصطلاحاً طبقه نامیده میشوند و هنوز هیچکدام از خصوصیات یک «طبقه برای خود» را پیدا نکردهاند. از آنجا که طبقه بهمثابهی عنصری اجتماعی دارای کمیت و کیفیت خاص خود است، فقط حرکت واکنشی نخواهد داشت. بنابراین چون طبقه صرفاً یک کمیت اجتماعی نیست و پراتیک اجتماعی دارد الزاماً رشد خواهد کرد و اگر با مبارزهی واکنشیِ ماشینشکنی و اقتصادی شروع میکند، به سندیکاسازی در محل کار و سپس منطقه و کشور میرسد و فراتر از آن سازمانهای سیاسی و شوراها و کمیتههای کارخانه و غیره خود را بنا میکند. ما هنوز در مرحلهی بهاصطلاح مبارزهی «خودبهخودی» کارگران هستیم. این اصطلاح را بهعمد در گیومه گذاشتهام تا بر سویه و برداشت نادرست از آن در ادبیات کارگری تاکید کنم. هیچ حرکتی، هرقدر هم ساده نمیتواند خودجوش شروع شود و دقیقاً بر نوعی آگاهی متکی است...
🔹متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2YF
#کریم_منیری #مبارزه_طبقاتی #جنبش_کارگری #جنبش_خودانگیخته
🖋@naghd_com
▫️ عروج جنبش خودانگیخته، کدام راه؟
▫️ نقدی بر مقالهی مقایسهی دو نوع جنبش خودانگیخته در جامعهی ما / علی فرزانه
نوشتهی: کریم منیری
17 می 2022
🔸 چندی پیش مقالهای با عنوان «مقایسهی دو نوع جنبش خودانگیخته در جامعهی ما» به قلم علی فرزانه منتشر شد. این مقاله، بدون توجه به مقدمهی آن، از دو جهت قابلتوجه است. 1- با نگاهی در مجموع همهجانبه مبارزات کارگری را آسیبشناسی و بررسی کرده و کمتر درگیر جنبهی کارگرزدگی شده است. 2- تلاش میکند به ضرورتِ خروج از وضعیت کنونی و فرا رفتن از آن بپردازد، یعنی وضعیت فرسایش و گیرافتادگی جنبش کارگری در موقعیتی تاریخی که برای برونرفت از بنبستی که در آن گرفتار آمده راهی پیش روی خود نمیبیند. اما من در نوشتهی حاضر قصد دارم به کاستیهای این مقاله و پیامدهای ایدههای مطرح شده در آن برای مبارزهی طبقاتی طبقهی کارگر ایران بپردازم.
🔸 علی فرزانه بهدرستی به درجا زدن جنبش مطالباتی کارگری اشاره کرده و در تجزیهوتحلیل این وضعیت بر این نکته انگشت گذاشته که حاکمیت به سبب آنکه خودْ کارفرماست، بهجای آنکه بهعنوان حاکمیتْ واسطهی سرمایه و نیروی کار باشد، ناگزیر حتی در برابر خواستههای اقتصادی کارگران نیز تمام قد میایستد، و آن را مدیریت و سرکوب میکند. با این حال این مقاله دستاوردهای مبارزات مطالباتی کارگران را در ایستادگی در برابر این وضعیت بسیار دست کم میگیرد، تا جایی که اشارهی چندانی به این دستاوردها نمیکند و بهسادگی از کنار آنها میگذرد. درست است که مبارزات کارگری ایران تاکنون بسیار پراکنده بوده است، بهگونهای که گاه به دشواری میتوان از «جنبش» کارگری سخن گفت و بیشتر شاهد حرکات پراکندهی کارگران غیرمتشکل بودهایم، با این حال روند همین حرکات پراکنده طی چند سال اخیر واجد ویژگیهای مثبتی است که نادیده گرفتن آنها مسیر یافتن راهحلهای فرارفتن از وضعیت کنونی را مخدوش میکند. بررسی این ویژگیها و دستاوردها به اندازهی توجه به کاستیها و نقاط ضعف جنبش کارگری اهمیت دارد.
🔸 اگر طبقه را نه صرفاً یک کمیت اجتماعی بلکه آن را در حرکت اجتماعیاش در نظر بگیریم، کارگران ایران در مراحل آغازین حرکت خود هستند و از این زاویه کارگران ایران اصطلاحاً طبقه نامیده میشوند و هنوز هیچکدام از خصوصیات یک «طبقه برای خود» را پیدا نکردهاند. از آنجا که طبقه بهمثابهی عنصری اجتماعی دارای کمیت و کیفیت خاص خود است، فقط حرکت واکنشی نخواهد داشت. بنابراین چون طبقه صرفاً یک کمیت اجتماعی نیست و پراتیک اجتماعی دارد الزاماً رشد خواهد کرد و اگر با مبارزهی واکنشیِ ماشینشکنی و اقتصادی شروع میکند، به سندیکاسازی در محل کار و سپس منطقه و کشور میرسد و فراتر از آن سازمانهای سیاسی و شوراها و کمیتههای کارخانه و غیره خود را بنا میکند. ما هنوز در مرحلهی بهاصطلاح مبارزهی «خودبهخودی» کارگران هستیم. این اصطلاح را بهعمد در گیومه گذاشتهام تا بر سویه و برداشت نادرست از آن در ادبیات کارگری تاکید کنم. هیچ حرکتی، هرقدر هم ساده نمیتواند خودجوش شروع شود و دقیقاً بر نوعی آگاهی متکی است...
🔹متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2YF
#کریم_منیری #مبارزه_طبقاتی #جنبش_کارگری #جنبش_خودانگیخته
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
عروج جنبش خودانگیخته، کدام راه؟
نقدی بر مقالهی مقایسهی دو نوع جنبش خودانگیخته در جامعهی ما نوشتهی: کریم منیری نمیتوان ادعا کرد که تنها راه مبارزه با حاکمیت و سلطه، مبارزهی طبقاتی کارگران است. ولی میتوان ادعا کرد که راه مبا…
▫️ ماهیت انقلابی قیام لبنان
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی خاورمیانه
نوشتهی: جاد ثاب و جووی ایوب
ترجمهی: مژگان بدیعی
31 مه 2022
🔸 در شب 13 – 14 اکتبر 2019، آتشی مهیب لبنان و بخشهایی از سوریه را درنوردید. در جریان این آتشسوزی حدود 3 میلیون درخت در لبنان نابود شد، که تقریباً دو برابر میانگین سالانهی نابودی درختان در فقط 48 ساعت است. دولت که پیش از این نیز به دلیل شکست در مهار بحران بهشدت مورد انتقاد قرار گرفته بود، در 17 اکتبر لایحهای پیشنهاد کرد مبنی بر اینکه برای برنامههای صدا روی پروتکل اینترنت مانند واتساَپ مالیات تعیین میکند.پیشنهاد «مالیات واتساپ» بخشی از تلاش دولت بود برای کسب درآمد اضافی بهمنظور دریافت بیش از 11 میلیارد دلار «کمکی» که در کنفرانس بینالمللی سدر (CEDRE) در پاریس وعده داده شده بود. این کنفرانس چهارمین مجموعه از کنفرانسهایی بود که با عنوان پاریس یک در فوریهی 2001 در پاریس آغاز شد.
🔸 ناامیدیهای ناشی از بیکفایتی دولت هزاران نفر را در سراسر لبنان از جمله شهرهای بیروت، صور، بعلبک، نبطیه، سعیده و بسیاری از مناطق دیگر، در اعتراضهایی خودجوش در شب 17 اکتبر 2019، به خیابانها کشاند؛ به نظر میرسید که مالیات واتساپ تیر خلاص بود و طبق ضربالمثلی عربی، همان کاهی بود که کمر شتر را شکست. اعتراضات به حدی بود که دولت بلافاصله مالیات پیشنهادی را پس گرفت.
🔸 آنچه بعدها خیزش یا انقلاب 17 اکتبر نامیده میشود، نقطهی اوج سالها بسیج معترضان و فعالان، از جنبش «تو بوی گند میدهی» در 2015 تا انتخابات شهرداریها در 2016 و انتخابات پارلمانی 2018، بود. شکستهای سیاسی و اقتصادی سالهای قبل در 17 اکتبر به شعلههای آتش خیزش دامن زد و لزوم «حالا یا هرگز» را گسترش داد. بخشهایی از مرکز شهر بیروت تا 18 اکتبر در آتش سوخت و راههای بخشهای زیادی از کشور با موانع جادهای، و بیشتر با آتشزدن لاستیکها، کاملاً بسته شد.
🔸 طبقهی جنگسالار ـ الیگارش فراملی لبنان از پایان جنگ داخلی به بعد قواعد بازی را بهتمامی مشخص کرده بود. دولت را نیز میتوان به کشتیای تشبیه کرد که این طبقه از طریق آن میتوانست با خود و با نخبگان حاشیهی خلیج فارس، ایرانی و غربی تجارت کند. شبکههای حامیپروری ساختارهای قدرت را که به این طبقه سود میرسانند و بخشهایی از جمعیت را به آنها وابسته نگه میدارند، حفظ میکنند. زیرساختهای عمومی پوسیدهاند و خصوصیسازیهای سریع آزادی رفتوآمد بین مناطق را محدود و کل کشور را فلج میکند.
🔸 به این ترتیب، خیزش 2019 را باید همچون روند بهبودی پس از 15 سال جنگ داخلی و نزدیک به سه دهه پس از آن در نظر گرفت. لبنانیها در کشوری زندگی میکردند که در امور آن کمترین دخالت را داشتند. در مقالهی حاضر خواهیم دید که خیزش کنونی لبنان را باید جنبش خودجوش محضی دانست که شرایط اقتصادی و نیروهای خیزش از سال 2011 در حال شکلگیری بود. همچنین، نشان خواهیم داد که چگونه خود خیزش همچون کاتالیزوری برای مقابله با اسطورههای بنیادین کل ملت عمل کرده است: تلاش برای روشن کردن مسیری برای رفتن رو به جلو. در نهایت، میخواهیم نشان دهیم که مقاومت غیرمتمرکز و پایدار مناسبترین راه برای مقابله با خطرات احتمالی این خیزش است...
🔹متن کامل یازدهمین مقاله از سلسله مقالات نقد دربارهی خاورمیانه را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2ZK
#خاور_میانه #جووی_ایوب #جاد_ثاب #مژگان_بدیعی
#لبنان #مبارزه_طبقاتی
👇🏽
🖋@naghd_com
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی خاورمیانه
نوشتهی: جاد ثاب و جووی ایوب
ترجمهی: مژگان بدیعی
31 مه 2022
🔸 در شب 13 – 14 اکتبر 2019، آتشی مهیب لبنان و بخشهایی از سوریه را درنوردید. در جریان این آتشسوزی حدود 3 میلیون درخت در لبنان نابود شد، که تقریباً دو برابر میانگین سالانهی نابودی درختان در فقط 48 ساعت است. دولت که پیش از این نیز به دلیل شکست در مهار بحران بهشدت مورد انتقاد قرار گرفته بود، در 17 اکتبر لایحهای پیشنهاد کرد مبنی بر اینکه برای برنامههای صدا روی پروتکل اینترنت مانند واتساَپ مالیات تعیین میکند.پیشنهاد «مالیات واتساپ» بخشی از تلاش دولت بود برای کسب درآمد اضافی بهمنظور دریافت بیش از 11 میلیارد دلار «کمکی» که در کنفرانس بینالمللی سدر (CEDRE) در پاریس وعده داده شده بود. این کنفرانس چهارمین مجموعه از کنفرانسهایی بود که با عنوان پاریس یک در فوریهی 2001 در پاریس آغاز شد.
🔸 ناامیدیهای ناشی از بیکفایتی دولت هزاران نفر را در سراسر لبنان از جمله شهرهای بیروت، صور، بعلبک، نبطیه، سعیده و بسیاری از مناطق دیگر، در اعتراضهایی خودجوش در شب 17 اکتبر 2019، به خیابانها کشاند؛ به نظر میرسید که مالیات واتساپ تیر خلاص بود و طبق ضربالمثلی عربی، همان کاهی بود که کمر شتر را شکست. اعتراضات به حدی بود که دولت بلافاصله مالیات پیشنهادی را پس گرفت.
🔸 آنچه بعدها خیزش یا انقلاب 17 اکتبر نامیده میشود، نقطهی اوج سالها بسیج معترضان و فعالان، از جنبش «تو بوی گند میدهی» در 2015 تا انتخابات شهرداریها در 2016 و انتخابات پارلمانی 2018، بود. شکستهای سیاسی و اقتصادی سالهای قبل در 17 اکتبر به شعلههای آتش خیزش دامن زد و لزوم «حالا یا هرگز» را گسترش داد. بخشهایی از مرکز شهر بیروت تا 18 اکتبر در آتش سوخت و راههای بخشهای زیادی از کشور با موانع جادهای، و بیشتر با آتشزدن لاستیکها، کاملاً بسته شد.
🔸 طبقهی جنگسالار ـ الیگارش فراملی لبنان از پایان جنگ داخلی به بعد قواعد بازی را بهتمامی مشخص کرده بود. دولت را نیز میتوان به کشتیای تشبیه کرد که این طبقه از طریق آن میتوانست با خود و با نخبگان حاشیهی خلیج فارس، ایرانی و غربی تجارت کند. شبکههای حامیپروری ساختارهای قدرت را که به این طبقه سود میرسانند و بخشهایی از جمعیت را به آنها وابسته نگه میدارند، حفظ میکنند. زیرساختهای عمومی پوسیدهاند و خصوصیسازیهای سریع آزادی رفتوآمد بین مناطق را محدود و کل کشور را فلج میکند.
🔸 به این ترتیب، خیزش 2019 را باید همچون روند بهبودی پس از 15 سال جنگ داخلی و نزدیک به سه دهه پس از آن در نظر گرفت. لبنانیها در کشوری زندگی میکردند که در امور آن کمترین دخالت را داشتند. در مقالهی حاضر خواهیم دید که خیزش کنونی لبنان را باید جنبش خودجوش محضی دانست که شرایط اقتصادی و نیروهای خیزش از سال 2011 در حال شکلگیری بود. همچنین، نشان خواهیم داد که چگونه خود خیزش همچون کاتالیزوری برای مقابله با اسطورههای بنیادین کل ملت عمل کرده است: تلاش برای روشن کردن مسیری برای رفتن رو به جلو. در نهایت، میخواهیم نشان دهیم که مقاومت غیرمتمرکز و پایدار مناسبترین راه برای مقابله با خطرات احتمالی این خیزش است...
🔹متن کامل یازدهمین مقاله از سلسله مقالات نقد دربارهی خاورمیانه را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2ZK
#خاور_میانه #جووی_ایوب #جاد_ثاب #مژگان_بدیعی
#لبنان #مبارزه_طبقاتی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
ماهیت انقلابی قیام لبنان
نوشتهی: جاد ثاب و جووی ایوب ترجمهی: مژگان بدیعی موفقیت قیام در لبنان بدون پرسشگری دربارهی زنجیرههای بدهی دولت و صندوق بینالمللی پول، کامل نخواهد بود. برای تحقق این خواسته، لبنان باید متحدانی…