🌹محفل شهدا🌹
600 subscribers
49.6K photos
42.1K videos
688 files
1.89K links
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل الفرجهم اینجا محفل شهداست به محفل شهدا خوش آمدید
Download Telegram
بعد از آن به مدت يک سال با وانت در بين شهرهاي مختلف به کار مشغول بود و خانواده اش تا مدتي از ایشان بي خبر بودند تا اين که در اوايل #سال ۱۳۵۷ دستگير و به بازداشتگاه دژبان اهواز منتقل شد.
#شهید علی غیور اصلی طي مدتي که محاکمه شد در بند مشترک بود. به دليل تاثير گذاري بر #نظاميان و تشويقشان که از ارتش فرار و به نيروهاي انقلابي ملحق شوند به بند #انفرادي منتقل شد. در این دوران #دفتري از اشعار خود هم تهيه کرد.

پس از چند ماه حکم اعدامش صادر شد اما با #پيروزي انقلاب به همراه ديگر زندانيان سياسي ، آزاد شد و مدتي بعد به همراه علي شمخاني ، انجمن اسلامي را تشکيل دادند. #استوار دوم نيروي زميني لشکر ۹۲ اهواز بودو به یسپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست و #مسئول آموزش نظامي کل استان خوزستان شد.

علاقه زيادي به امام خميني (ره) داشت و از ايشان به عنوان هديه اي آسماني نام مي برد و سعي مي کرد#هدفشون رو از انقلاب و مبارزه با استکبار بهتر درک کند و به ديگران هم انتقال دهد.
#شاه_بانو_یارقیه ❤️
#سال_نو

از شهر شلوغ و مردمانش سیرم
امسال زیارتت نشد تقدیرم
 
از دست رقیّه ی تو ان شاء الله
عیدی سفر کرب و بلا میگیرم
#سین_اول_سقاےدشٺ_کربلا❤️

فصل های مرقدٺ همیشہ بهار
از شمیمِ #عطر_سیب برخوردار

ڪاش روز عید در حرم گوئیم:
«یا مُقَلّبَ القُلوبِ وَ الاَبصار»

#اللهم_الرزقنا_کربلا🌷
#سال_نو_مبارک🍎
با یاد شهـدا بخوانیم :

یامُقَلِّبَ الْقُلُوب و الابصار
یامُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَار
یامُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوال
حَوِّلْ حالنا اِلَی أَحْسَنِ الحال

#سال_1402_مبارک 💐
اکنون حال هوای حرم نجف العشق🌷
#سال_1402_مبارک🍇🌷
داشتم در آشپزخانه برنج می‌شستم که #احمد کلید انداخت و در باز شد. وقتی در را باز کرد دیدم صورتش انگار ۲۰#سال #شکسته شده.😭😭😭
🍃🌷🍃
به در تکیه داد. همین طور #مبهوت مانده بودم. چند دقیقه همدیگر را نگاه کردیم بدون اینکه حرفی بزنیم، دلم از #تنهایی گرفته بود، #بغض کردم.😭
🍃🌷🍃
دستانم را گرفت و گفت: زهرا چیزی بگو دعوایم کن. می‌دانم در شرایط بدی تنهایت گذاشتم، اما اگر بدانی چه #ظلم‌ها و #صحنه‌های دلخراشی در #سوریه دیدم!😭
🍃🌷🍃
#آخرین بار موقع رفتن گفت :
به #مأموریت یزد می‌روم و موقع تولد دخترمان برمی‌گردم. هر لحظه امکان داشت بچه به دنیا بیاید. استرس داشتم.😭
🍃🌷🍃
وقتی می‌خواست برود خم شد پایم را بوسید. گفت: #حلالم کن. 😭خندیدم و گفتم رفتن که حلال کردن نمی‌خواهد. مگر چه کار کردی؟ باشد حلالت کردم.😭
🍃🌷🍃
جلوی سالن پذیرایی ایستاده بودم.#احمد به دیوار حیاط تکیه داده بود. #پنج دقیقه فقط #نگاهم کرد😭 و #پلک نزد.😭 یک دفعه در را باز کرد و #رفت. دیدم با دست #اشک‌هایش را پاک می‌کند. از کوچه دور شد.
😭😭
🍃🌷🍃
ایشان بیش از ۲#سال به عنوان #امور تعمیراتی تراکتور و ادوات کشاورزی با شعار ” همه با هم جهاد سازندگی ”  به صورت  #افتخاری و #رایگان #خدمت کرد.
🍃🌷🍃
در سن ۱۸#سالگی و در #تابستان سال ۱۳۶۵# برای #اولین بار #عازم #جبهه های حق علیه باطل در #منطقه عملیاتی #مهران شد.
🍃🌷🍃
در این #سفر #رزمی و #جهادی خود در #منطقه  عملیاتی #مهران شاهد #شهادت  #دو تن از #دوستان و #هم رزمان و #هم روستایی های خود به نام های #حسین علی شمس آبادی و #محمد قدر آبادی بود.
🍃🌷🍃
ایشان در همانجا به صورت #پاسدار #افتخاری به #ادامه #نبرد بر علیه متجاوزان بعثی عراق پرداخت  و اینگونه #مرحله جدیدی از  #زندگی  و #حیات دوباره اش به عنوان #پاسدار در سال ۱۳۶۵# شکل گرفت.
🍃🌷🍃
درسن  ۱۹#سالگی با دختر دایی اش وبا انجام مراسمی #ساده و #معنوی ازدواج کرد.
🍃🌷🍃
ایشان در ادامه #خدمت خود با عنوان #مسئول #تسلیحات گردان عبد ا….🌷در م#نطقه عملیاتی جنوب با #انتظاری و #محمد حصاری آشنا شد.
🍃🌷🍃
ایشان سال ۶۷# با پایان یافتن #جنگ تحمیلی، حدود ۲۸#سال #عمار گونه در #سپاه پاسداران ،
#سپاه #امام رضا (ع)🌷مشهد  و #سپاه نیشابور ، #هرمزگان ، #اصفهان در #ماموریت های  خود از #حریم انقلاب  و #نظام اسلامی #پاسداری کرد.
🍃🌷🍃
و پس  از ۱۲#روز #دیده بانی و #نبرد با تکفیری ها  و با  به هلاکت رساندن بیش از ۲۰۰# نفر از #خوارج تکفیری با #درجه #سردار دیده بان ایشان به درجه رفیع#شهادت رسید.
🍃🌷🍃
#سوم اسفند سال۹۴#عازم #سوریه شد، وپس از#توفیق #اولین زیارت خود در #بارگاه
#حضرت زینب(س)🌷 و  #حضرت رقیه (س)🌷با هواپیما به همراه  #دوست دوران دفاع مقدسش #محمد حصاری به سوی #حلب پرواز کرد.
🍃🌷🍃
به روایت از آقای علی هدایتی از همکاران #شهید:
#شهید شمس آبادی به یکی از دوستان در یپیاده روی اربعین گفته بود: «در این زیارت سشهادت در سسوریه را از سامام حسین(ع)🌷 طلب کرده ام.»
🍃🌷🍃
#اخلاص، #تواضع،#خوش اخلاقی،#ادب و #بی ریایی از جمله ویژگی هایی بود که #شهید شمس آبادی را برازنده #شهادت کرد.
🍃🌷🍃
این #شهید ۳۱#سال در #سپاه پاسداران انقلاب اسلامی #صادقانه #خدمت کرد،بعضی روزها می دیدم که بعد از #ساعات کاری که همه می رفتند، در محل #کار می ایستاد و مشغول #نظافت #محل کار می شد.
🍃🌷🍃
در سال های ۸۸# و ۹۴#این #سردار #شهید به عنوان #پاسدار #نمونه #انتخاب شد و در سال جاری نیز در طرح #مالک اشتر #نیروهای مسلح از دستان #مسئولین #سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ##لوح تقدیر دریافت کرد.
🍃🌷🍃
#شهید شمس آبادی از سال ۸۷# به مدت ۴#سال در استان #هرمزگان #خدمت کرد.
🍃🌷🍃
#خدمت در #بندرعباس به دلیل #شرایط #آب و هوای و #سختی هایی که دارد برای هر کسی ممکن نیست ولی این #شهید #داوطلبانه این #منطقه را برای #خدمت #انتخاب کرده بود و در #طول مدت #حضورش منشاء #تحولات بزرگی در #سپاه#بندرعباس شد.
🍃🌷🍃
ازشون درخواست کردیم که بعد از #بازنشستگی به #همکاری در کنار ما #ادامه دهد که بدون #هیچ چشم داشتی این #درخواست را #قبول کرد و تا اواسط فصل #زمستان #ماموریت های محول شده را به #نحو احسن انجام دادند.
🍃🌷🍃
بعد از آن به مدت يک سال با وانت در بين شهرهاي مختلف به کار مشغول بود و خانواده اش تا مدتي از ایشان بي خبر بودند تا اين که در اوايل #سال ۱۳۵۷ دستگير و به بازداشتگاه دژبان اهواز منتقل شد.
#شهید علی غیور اصلی طي مدتي که محاکمه شد در بند مشترک بود. به دليل تاثير گذاري بر #نظاميان و تشويقشان که از ارتش فرار و به نيروهاي انقلابي ملحق شوند به بند #انفرادي منتقل شد. در این دوران #دفتري از اشعار خود هم تهيه کرد.

پس از چند ماه حکم اعدامش صادر شد اما با #پيروزي انقلاب به همراه ديگر زندانيان سياسي ، آزاد شد و مدتي بعد به همراه علي شمخاني ، انجمن اسلامي را تشکيل دادند. #استوار دوم نيروي زميني لشکر ۹۲ اهواز بودو به یسپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست و #مسئول آموزش نظامي کل استان خوزستان شد.

علاقه زيادي به امام خميني (ره) داشت و از ايشان به عنوان هديه اي آسماني نام مي برد و سعي مي کرد#هدفشون رو از انقلاب و مبارزه با استکبار بهتر درک کند و به ديگران هم انتقال دهد.
به روایت از همسر#شهید:
در آخرین مرخصی که آمده بود علناً به او گفتم که فکر می‌کنم واقعاً کامل شده‌ای یک شب قبل از اینکه با او صحبت کنم به محاسن سفیدش نگاهی کرد و احساس کردم که تغییر کرده.😭
🍃🌷🍃
قبل از آن ۴۵#روز به #مأموریت رفته بود و حال و هوایی دیگر داشت و بچه‌ها هم اذعان می‌کردند که با همه گرم‌تر بود.
🍃🌷🍃
وقتی که #مرخصی او تمام شد و رفت دقیقاً #شب #لیله الرغائب خبر آوردند که #شهید شده 😭😭نمی‌دانستم باید باور کنم یا خیر؛ نمی‌دانستم باید چه بگویم.😭
🍃🌷🍃
نتیجه این همه #سال #مجاهدت و #تلاش‌هایش این شد که امروز در #جوار #امام حسین (ع)🌷#جایگاه عالی دارد و این مرا آرامش می‌دهد و امیدواریم بتوانیم راهشان را ادامه بدهیم.
🍃🌷🍃
بیان می‌کرد که دوست ندارم همه جا درباره #خاطرات و #کارهای من صحبت کنید و بسیار #تو دار بود،اصلاً به ما چیزی نمی‌گفت. بسیار می‌ترسید که #ریا شود و بسیار #می‌ترسید که #خودنمایی کند و این #امر #مراقبت‌های او را نشان می‌داد.
🍃🌷🍃
چندان #عادت نداشت درباره #کارهایی که می‌کند صحبت کند برای همین از #بزرگ مردی‌هایش کسی چیزی #نمی‌داند او حتی #دوست نداشت #مسائلی که می‌دانیم جایی #بازگو شود.
#سال ۱۳۶۵ ڪنار ڪانال ماهے و فتح بزرگ ڪربلاے پنج و پوتین‌هایے خالے ڪه نشان از فرار دشمن بعثے دارد ، عڪسے را ساخت ڪه اگر در آن دقیق شویم ، چیزهاے دیگرے نیز خواهیم یافت . ‌عڪسے ‌را ڪه ‌می‌بینید ،‌ یک خبرنگار آلمانے گرفته و نخستین بار در آلمان چاپ و در ستاد جنگ منتشر شده است . #آیا می‌دانید آن ڪه با بادگیر آبے در وانت نشسته و در حال نماز خواندن است ، چه ڪسے است ؟ آرے او ڪسے نیست جز شهید مرتضے رجب بلوڪات🥀.
شهید بنامعلی محمدزاده🥀
از آنجایے ڪه بازار یڪے از مراڪز مهم مبارزه با رژیم بود با گرفتن اعلامیه ها شب ها اقدام به پخش و نصب آنها مے ڪرد.
در طول انقلاب و ماههاے اول پیروزے با جان و دل خود را وقف انقلاب ڪرده بود . به علت وضعیت خاص بعد از انقلاب هرگاه مے دید ڪه در خیابان ترافیک به وجود آمده اگر در ماشین بود بلافاصله پیاده مے شدمپ و به عنوان مامور اقدام به راهنمایے رانندگان مے ڪرد.

#سال 1359 بعد از صدور فرمان تشڪیل ارتش بیست میلیونے از سوے امام ، عضو بسیج مسجد صاحب الزمان (عج) یاخچے آباد شد و اصول اولیه نظامے را فرا گرفت . در آنجا انجمن اسلامے و ڪتابخانه مسجد را افتتاح ڪرد و با ایجاد هسته مقاومت محلے با دوستانش تعدادے از منافقین را در حین ترور دستگیر ڪرد.

علاقه و عشقش به (امام خمینے ) و دفاع از وطن باعث شد ڪه تحصیل در دبیرستان وحید را در خیابان شوش و در سال چهارم رها ڪرده و عضو بسیج سپاه پاسداران شوو در ابتداے ورود به سپاه اردبیل به عنوان مسئول بسیج بخش نیر منصوب شد.
#شهید سید علیرضا بنی طبا🥀 در یک نگاه
#نام شهید🥀:سید علیرضا

#نام خانوادگی:بنی طبا

#سال تولد:۱۳۴۲

#محل تولد:بیدگل

#تحصیلات:دیپلم تجربی-فوق دیپلم دینی وعربی

#شغل:معلم

@سمتها در اموزش وپرورش:معلم-مربی پرورشی-مسئول ستاد جنگ آموزش وپرورش

#وضعیت تاهل:متاهل

#سمتها در جبهه:مسئول محور عملیاتی لشگر ۸ نجف اشرف-فرمانده گردان ثامن الائمه لشکر نجف اشرف-معاون یگان دریایی کوثر🥀

#تاریخ شهادت🥀:۸/۱/۶۵

#محل شهادت🥀:فاو

#سن :۲۳ سال

#محل دفن:گلزار شهدای امام زاده حسین بیدگل🥀
به #روایت از #سخنگوی #سازمان آتش نشاني و #خدمات ايمنی شهرداری تهران آقای سید جلال ملکی: #شهيد علي قانع #بيست و چهارمين #شهيد #عملياتی #سازمان آتش نشانی #پايتخت است.
🍃🌷🍃
#شهيد علی قانع در سال 1385# در #سازمان آتش نشانی شهر #تهران استخدام شدند و پس از #كسب #تجربيات گرانبهاي خود در #عمليات های #مختلف #امداد و #نجات موفق به #اخذ #درجه #پنجم
#آتش نشانی شده بودند.
🍃🌷🍃
اين #شهيد متاهل و دارای #دو فرزند #دو و #پنج ساله و در #ايستگاه 27#آتش نشانی در #غرب تهران #مشغول به #فعاليت بوده است.
🍃🌷🍃
#شهيد علی قانع سرانجام پس از 11#سال #ايثار و #فداكاري در #سازمان آتش نشانی #بامداد (جمعه) برای #نجات جان يك #شهروند در #حادثه #آتش سوزی در يك #منزل مسكونی در #جنت آباد جنوبی #خيابان پژوهنده #جان خود را از #دست داد.😔
🍃🌷🍃
به روایت از #دکتر نیما رضایی،
#استاد #ایمونولوژی #دانشگاه:
#دکتر آقامحمدی #استاد و #همکار من بود و از دوران #دانشجویی و حدود 25#سال است که ایشان را  می‌شناسم.
🍃🌷🍃
ایشان از #نزدیک‌ترین #اساتید به من و شاید من #نزدیک‌ترین فرد به ایشان بودم. 
#دکتر آقامحمدی ، #پدر #بیماری #نقص ایمنی اولیه در #ایران هستند.
🍃🌷🍃
به‌جرئت می‌توانم بگویم #دکتر آقامحمدی #پدر #بیماری‌های #نقص ایمنی در #ایران است و با #فقدان ایشان خیلی از #بیماران #نقص ایمنی #یتیم شدند و #پدرشان را از #دست دادند.
🍃🌷🍃
#دکتر آقامحمدی  #شخصیتی #مثال‌زدنی، #ستودنی و #بی‌نظیربودند، ایشان با #سخت‌کوشی #امور علمی، #پژوهشی و #اجرایی را #پیگیری می‌کردند و آن را به #نتیجه #می‌رسانند.
🍃🌷🍃
#دکتر آقامحمدی در #طول عمر با #برکت خود،  #بانک اطلاعاتی، #شبکه، #مرکز تحقیقات و #مجله #بیماران #نقص ایمنی اولیه را #تأسیس کردند. در این 25#سال نیز سعی کردم #سخت‌کوشی را از ایشان یاد بگیرم و واقعاً زود بود که ایشان را از #دست بدهیم.😔
🍃🌷🍃
#سردار#شهید دفاع مقدس، اسماعیل لشگری
🍃🌷🍃
درتاریخ    ۱۳۳۹/۵/۱۲# در روستای ضیاءآباد از توابع شهر تاکستان ،درخانواده ای مذهبی و روستایی متولد شد.
🍃🌷🍃
ایشان #برادر #شهید هم هست.
#آقا داود #برادر و#همرزم ایشان واز #شهدای دفاع مقدس هستند، ۲#سال قبل از ایشان به #شهادت رسیدند.
🍃🌷🍃
در سال 1354# به تهران مهاجرت کرد و ضمن #ادامه تحصیل در دوره متوسطه برای #تأمین #معاش در #کارگاه آبکاری مشغول به #کار شد.
🍃🌷🍃
ایشان یکی از #پامنبری های مرحوم #کافی و از #فعالان #برنامه های فرهنگی مهدیه تهران بود و هم زمان در #کلاس های اصول عقاید
#مسجد امام زمان (عج)خیابان آزادی شرکت می کرد.
🍃🌷🍃
و ایشان درعین حال از #ورزش #غافل #نبود با #دریافت #دان 5#رشته رزمی #کونگ فو به عنوان#مسئول #کمیته رزم آوران اسلام #استان تهران منصوب شد.
🍃🌷🍃
با شروع #نهضت اسلامی به #رهبری #امام خمینی(ره) بارها  به زادگاهش سفر کرد و به #روشنگری در خصوص #جنایات حکومت پهلوی پرداخت.
🍃🌷🍃
با شروع #جنگ عازم #خدمت مقدس سربازی شد و ایشان به طور #داوطلب به #جبهه رفت و در این راه #بارها به #افتخار #جانبازی نائل شد.
🍃🌷🍃
در همان #کربلا هم خواب دیده بود
#پیامبراعظم(ص)🌷 #باغی #بهشتی را به او نشان می‌دهد و #نوشیدنی  #بهشتی به ایشان #می‌خوراند.
🍃🌷🍃
#رسول گرامی اسلام در عالم رؤیا به #ابوذر #بشارت داده بود که این #باغ متعلق به تو است. بعد از بازگشت از #عراق، #ابوذر خودش را در میان #اعزامی‌ها جا داد.
🍃🌷🍃
من هم سه دختر دارم. خوب درک می‌کنم وقتی #ابوذر می‌رفت، با وجود #سه فرزند #قد و نیم قدش چه کشید. واقعاً هم کار #راحتی #نیست که بهترین داشته‌های دنیا، یعنی #فرزندانت را #بگذاری و #بروی.
😔
🍃🌷🍃
اما امثال #ابوذر خوب می‌دانند این تعلقات و داشته‌های دنیایی را با چه چیزی عوض می‌کنند و به خاطر چه #هدفی می‌گذارند و می‌روند.
🍃🌷🍃
#ابوذر 10#سال تمام زیر #نظر #استاد #اخلاقش #آیت‌الله حیدری فسائی که در #حوزه #علمیه قم تدریس می‌کنند، به #خود‌سازی پرداخته بود.
🍃🌷🍃
#آیت‌الله حیدری بعد از #شهادت #ابوذر به ما گفتند هر وقت #شهید تماس می‌گرفت تا #برنامه‌های #خودسازی‌اش را دریافت کند یا #گزارشی از #عملکردش ارائه دهد، می‌دیدم او 500# قدم از #توصیه‌هایی که داشتم #جلوتر رفته است.
🍃🌷🍃
با ظهور داعش در منطقه ، جنایات هولناک آنها و با آن سرعت باور نڪردنے ڪه سوریه و عراق را در نوردیدند ، فصل تازه­اے در تاریخ مجاهدت­هاے مقاومتے اش باز شد‌.

حشد الشعبي يک نيروي مردمي و ملي جهادے بود ڪه در آن نيروهاي شيعه ، سني ، ڪرد ، ترڪمن ، ایزدے و مسيحي حضور داشتند اين نيروهاي مردمي بيشترين نقش را در بيرون راندن داعش از شهرهاي عراق از جمله «آمرلی» ، «جرف الصخر» «اربيل» و «موصل» داشتند.

۳۰#سال بود ڪه در جبهه مقاومت مشغول جهاد بود و این «جهاد را راحتے و تفریح خود مے ­دانست»مے ­گفت : « بسیارے از مناطق عراق را تنها در میدان نبرد دیده ام»؛ «قبل از جنگ تڪریت و فلوجه را ندیده بوده و آنها را در جریان جنگ دیده ام»
#شهادت را #آرزوی قلبی خود می‌دانست و حتی مثل #مهمانی که قراره به #مهمانی مهمی برود قبل از #عملیات #غسل #شهادت کرده و حتی با #خانواده #خداحافظی می‌کرد.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
در سال 1366# وقتی تنها 16 سال بیشتر نداشتم به همسری آقا «ماشاالله شمسه» درآمدم و حاصل 28#سال زندگی با همسرم یک فرزند پسر و دو دختر است.
🍃🌷🍃
من و #همسرم هر دو اهل روستای «سراب»  بروجرد بودیم و آشنایی دورادوری با هم داشتیم.  وقتی به خواستگاریم آمد، در بحبوحه #جنگ بود و آن زمانی بود که به #جبهه می‌رفت.
🍃🌷🍃
مادرم می‌ترسید و می‌گفت ممکن است در این #جبهه رفتن‌هایش #شهید شود اما او در جواب مادرم گفت: «هیچ‌کس نمی‌داند در آینده چه پیش می‌آید، شاید ما این #لیاقت را نداشته باشیم»
🍃🌷🍃
در 28#آبان ماه سال 66# ازدواج کردیم و #یک هفته بعد به منطقه #کردستان #اعزام شد و پس‌ از آن #بارها به صورت متناوب به #مناطق جنگی غرب کشور مانند ایلام #اعزام شد.
🍃🌷🍃
آقا «بشیر» اولین فرزندم در سال 67 زمانی که #پدرش در مناطق #عملیاتی غرب کشور بود به دنیا آمد، فرزند دومم «اسماء» سال 68 و دختر دومم سال 78  در بروجرد به دنیا آمد.
🍃🌷🍃