#معرفی برادران شهید🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃
#شهیدمحمد علی برادر دوقلوهادر ٣۰ دی ماه ۶۵ و#دو قلوها در ٣۰ دی ماه ۶۶ به #شهادت رسیدند. در #اولین سالروز برادرشهیدشان#محمد علی ، شهید شدند.
معرفی#۳ برادر شهید
به روایت از خواهرگرامی شان:
مادرمان سال ۱۳۹۰ و پدرمان سال ۱۳۸۸ به رحمت خدا رفتند. ما ۷ خواهر و برادر بودیم. پدر و مادرم زحمات زیادی برای تربیت و پرورش بچهها کشیدند و #نتیجه اش شهادت #محمد علی ، #محسن و #مصطفی شد.
ما اصالتاً یزدی هستیم. پدرم برای کسب و کار به تهران آمد و در کابینت سازی مشغول شد. ایشان خیلی مقید بود. اهل نماز و قرآن بود. والدینمان در یک خانواده ی مذهبی در یزد پرورش پیدا کرده بودند.
پدرم کارگر و خیلی زحمتکش بود. بعدها که مغازه ی لبنیات و ماست بندی رو راه اندازی کرد همه ی بچهها و مادرمان در تهیه و چرخاندن مغازه به پدر کمک میکردند. در زمان جنگ هم که#برادرها و پدر یکی بعد از دیگری راهی #جبهه شدند. ما به کمک مادر میرفتیم تا دست تنها نماند.
#شهیدمحمد علی برادر دوقلوهادر ٣۰ دی ماه ۶۵ و#دو قلوها در ٣۰ دی ماه ۶۶ به #شهادت رسیدند. در #اولین سالروز برادرشهیدشان#محمد علی ، شهید شدند.
معرفی#۳ برادر شهید
به روایت از خواهرگرامی شان:
مادرمان سال ۱۳۹۰ و پدرمان سال ۱۳۸۸ به رحمت خدا رفتند. ما ۷ خواهر و برادر بودیم. پدر و مادرم زحمات زیادی برای تربیت و پرورش بچهها کشیدند و #نتیجه اش شهادت #محمد علی ، #محسن و #مصطفی شد.
ما اصالتاً یزدی هستیم. پدرم برای کسب و کار به تهران آمد و در کابینت سازی مشغول شد. ایشان خیلی مقید بود. اهل نماز و قرآن بود. والدینمان در یک خانواده ی مذهبی در یزد پرورش پیدا کرده بودند.
پدرم کارگر و خیلی زحمتکش بود. بعدها که مغازه ی لبنیات و ماست بندی رو راه اندازی کرد همه ی بچهها و مادرمان در تهیه و چرخاندن مغازه به پدر کمک میکردند. در زمان جنگ هم که#برادرها و پدر یکی بعد از دیگری راهی #جبهه شدند. ما به کمک مادر میرفتیم تا دست تنها نماند.
#محمد علی قبل جنگ در زمان انقلاب فعالیت داشت. برادرم سرباز بود که با فرمان امام خمینی (ره) از محل خدمتش فرار کرد. به ما هم سفارش کرده بود اگر دنبال من آمدند بگویید نمی دانیم کجا رفته است و اطلاعی ازش نداریم.😔
می ترسیدیم نکنه بیایند و پیداش کنند و اتفاقی برایش بیفتد.#محمد علی ۲۷ سال داشت که راهی جبهه شد. متأهل بود و #دو فرزند پنج ساله و سه ساله هم داشت. دو سال بعد از حضور در جبهه به #شهادت رسید.😔
#محمد علی ۳۰ دی ماه ۱۳۶۵ در #عملیات کربلای ۵ شهید شد.😔 ترکش به شقیقهاش خورده بود.#پدرم همزمان با محمد علی در #جبهه بود.
#همرزمان پدر که متوجه #شهادت برادرمان شده بودند از ایشان خواستند چند روزی مرخصی بگیرد و به خانه برگردد. فردای روزی که پدر به خانه رسید چند نفر از اهالی مسجد به دیدار پدر آمدند و خبر #شهادت محمد علی را دادند.😔
محمد علی #اهل گذشت بود. میگفت : اگر از کسی دلگیرید #گذشت کنید. هر زمانی که می خواست به منطقه برود همه ی خواهرها و برادرها را دور هم جمع میکرد و یک ولیمه برای خداحافظی می داد و از همه حلالیت می طلبید.😔
می ترسیدیم نکنه بیایند و پیداش کنند و اتفاقی برایش بیفتد.#محمد علی ۲۷ سال داشت که راهی جبهه شد. متأهل بود و #دو فرزند پنج ساله و سه ساله هم داشت. دو سال بعد از حضور در جبهه به #شهادت رسید.😔
#محمد علی ۳۰ دی ماه ۱۳۶۵ در #عملیات کربلای ۵ شهید شد.😔 ترکش به شقیقهاش خورده بود.#پدرم همزمان با محمد علی در #جبهه بود.
#همرزمان پدر که متوجه #شهادت برادرمان شده بودند از ایشان خواستند چند روزی مرخصی بگیرد و به خانه برگردد. فردای روزی که پدر به خانه رسید چند نفر از اهالی مسجد به دیدار پدر آمدند و خبر #شهادت محمد علی را دادند.😔
محمد علی #اهل گذشت بود. میگفت : اگر از کسی دلگیرید #گذشت کنید. هر زمانی که می خواست به منطقه برود همه ی خواهرها و برادرها را دور هم جمع میکرد و یک ولیمه برای خداحافظی می داد و از همه حلالیت می طلبید.😔
بعد از #محمد علی پدرمان در جبهه رفت و آمد میکرد اما سه ماه بعد از #شهادت محمد علی #دو قلوها هم عزم رفتن کردند. ابتدا #محسن و بعد هم #مصطفی رفت.😔
بچه ها در مغازه ی ماست بندی کمک دست پدر و مادر بودند. مادر میگفت : اگر همه ی شما به جبهه بروید من دست تنها میمانم.
شش ماه بعد از رفتن #محسن ، مصطفی گفت : من هم می روم. وقتی مصطفی می خواست برود مادر مخالفت کرد. گفت : محمد علی که #شهید شد. #پدرتان که #جبهه است و #محسن هم که در منطقه است. تو هم که بروی من دست تنها میمانم و مغازه باید بچرخد. یکی دیگر از برادرهام هم در سیستان و بلوچستان سرباز بود.😔
اما #محسن میگفت : من باید بروم. اجازه نمی دهم که #اسلحه ی برادرم زمین بماند. می روم تا #انتقام محمد علی را بگیرم. محسن بعد از نوشتن #وصیتنامه و #گذراندن دوره ی آموزشی به جبهه رفت.😔
مادر به تمام مساجد و پایگاههای اطراف خانه و محله مان سفارش کرده بود مصطفی را ثبتنام نکنند. اما برادرم به مسجد جامع گوهر دشت کرج رفت و ثبت نام کرد.
بچه ها در مغازه ی ماست بندی کمک دست پدر و مادر بودند. مادر میگفت : اگر همه ی شما به جبهه بروید من دست تنها میمانم.
شش ماه بعد از رفتن #محسن ، مصطفی گفت : من هم می روم. وقتی مصطفی می خواست برود مادر مخالفت کرد. گفت : محمد علی که #شهید شد. #پدرتان که #جبهه است و #محسن هم که در منطقه است. تو هم که بروی من دست تنها میمانم و مغازه باید بچرخد. یکی دیگر از برادرهام هم در سیستان و بلوچستان سرباز بود.😔
اما #محسن میگفت : من باید بروم. اجازه نمی دهم که #اسلحه ی برادرم زمین بماند. می روم تا #انتقام محمد علی را بگیرم. محسن بعد از نوشتن #وصیتنامه و #گذراندن دوره ی آموزشی به جبهه رفت.😔
مادر به تمام مساجد و پایگاههای اطراف خانه و محله مان سفارش کرده بود مصطفی را ثبتنام نکنند. اما برادرم به مسجد جامع گوهر دشت کرج رفت و ثبت نام کرد.
آنجا به #مصطفی گفته بودند شما #یکی از برادرانتان #شهید شده و یکی دیگر از #برادرهایتان در جبهه است اما #مصطفی زیر بار نرفته بود و گفته بود آن ها پسر عموهایم هستند.😔
#مصطفی با هر #ترفندی بود به جبهه رفت. راستش را بخواهید بعد از #شهادت محمد علی رقابت بین #دو قلوها برای رفتن شدت گرفت. #مصطفی میگفت : #محسن همیشه زرنگی میکند و میرود و من #جا میمانم.
بهترین ها همیشه برای #محسن است ! من باید به محسن برسم. برای اینکه عقب نماند خودش را به محسن رساند. در جبهه هم با هم رقابت داشتند.
#محسن به مصطفی میگفت : تو برو خانه مادر دست تنهاست. مصطفی میگفت : تو شش ماهی است که اینجا هستی تو برو من میمانم. حالا نوبت من است. به همرزمانشان گفته بودند ما پسر عمو هستیم و آن ها بعد از #شهادت متوجه رابطه ی #برادریشان شده بودند.😔
#مصطفی با هر #ترفندی بود به جبهه رفت. راستش را بخواهید بعد از #شهادت محمد علی رقابت بین #دو قلوها برای رفتن شدت گرفت. #مصطفی میگفت : #محسن همیشه زرنگی میکند و میرود و من #جا میمانم.
بهترین ها همیشه برای #محسن است ! من باید به محسن برسم. برای اینکه عقب نماند خودش را به محسن رساند. در جبهه هم با هم رقابت داشتند.
#محسن به مصطفی میگفت : تو برو خانه مادر دست تنهاست. مصطفی میگفت : تو شش ماهی است که اینجا هستی تو برو من میمانم. حالا نوبت من است. به همرزمانشان گفته بودند ما پسر عمو هستیم و آن ها بعد از #شهادت متوجه رابطه ی #برادریشان شده بودند.😔
#نحوه ی شهادت دو قلو ها🍃⚘🍃⚘🍃:
محسن و مصطفی در روند عملیات بیت المقدس ۲ در ماووت عراق بودند. #گردان عمل کننده ی محسن ، المهدی و #گردان مصطفی حر بود. عملیات در منطقه ی کوهستانی ماووت عراق اجرایی شد. #گردان محسن در ابتدا وارد عمل میشود
که به دلایلی اکثر بچهها به #شهادت می رسند. بعد از گذشت چند ساعت از #شهادت محسن ، #گردان حر وارد منطقه ی عملیاتی بیت المقدس ۲ میشود و #مصطفی هم در ادامه ی عملیات به #شهادت میرسد.😔
ما چیز زیادی نمیدانیم. یعنی اصلاً نمیدانیم که مصطفی از #شهادت محسن مطلع شده بود یا نه ، فقط #نکته ی جالبی که همرزمان و دوستان برادرانم برایمان گفتند این بود که بعد از #شهادت محسن و در بحبوحه ی عملیات ، امکان انتقال پیکر محسن به عقب فراهم نمی شود.
به همین خاطر #محسن را به داخل غاری در کوه منتقل میکنند تا بعد از عملیات عقب ببرند. کمی بعد با ریزش کوه ، دهانه ی غار بسته میشود. #مصطفی که #شهید شد پیکرش را نگه میدارند تا پیکر #محسن پیدا شود. با پیدا شدن پیکر محسن هر #دو برادر را با هم به عقب میآورند.
محسن و مصطفی در روند عملیات بیت المقدس ۲ در ماووت عراق بودند. #گردان عمل کننده ی محسن ، المهدی و #گردان مصطفی حر بود. عملیات در منطقه ی کوهستانی ماووت عراق اجرایی شد. #گردان محسن در ابتدا وارد عمل میشود
که به دلایلی اکثر بچهها به #شهادت می رسند. بعد از گذشت چند ساعت از #شهادت محسن ، #گردان حر وارد منطقه ی عملیاتی بیت المقدس ۲ میشود و #مصطفی هم در ادامه ی عملیات به #شهادت میرسد.😔
ما چیز زیادی نمیدانیم. یعنی اصلاً نمیدانیم که مصطفی از #شهادت محسن مطلع شده بود یا نه ، فقط #نکته ی جالبی که همرزمان و دوستان برادرانم برایمان گفتند این بود که بعد از #شهادت محسن و در بحبوحه ی عملیات ، امکان انتقال پیکر محسن به عقب فراهم نمی شود.
به همین خاطر #محسن را به داخل غاری در کوه منتقل میکنند تا بعد از عملیات عقب ببرند. کمی بعد با ریزش کوه ، دهانه ی غار بسته میشود. #مصطفی که #شهید شد پیکرش را نگه میدارند تا پیکر #محسن پیدا شود. با پیدا شدن پیکر محسن هر #دو برادر را با هم به عقب میآورند.
سرانجام #شهید امین آقا بابا شیرازی
عصر روز شنبه ۶ شهریور ماه سال ۹۶ هنگامی که نیسان #جهادگران پس از پایان کار آن روز در راه بازگشت به محل اسکان بود با بی احتیاطی راننده ، نیسان واژگون شد.
در این حادثه #دو نفر از جهادگران یعنی #امین آقا بابا شیرازی و#سید امیر فارس حسینی ۲۱ ساله #دانشجوی ترم آخر معماری دانشگاه امیر کبیر #شهید شدند و ١١ نفر دیگر مصدوم و به بیمارستان منتقل شدند.
مزارشهید امین آقا بابا شیرازی
تهران ، گلزار امام زاده علی اکبر چیذر علیه السلام .
#یاد شهیدان با ذکر صلوات🍃
عصر روز شنبه ۶ شهریور ماه سال ۹۶ هنگامی که نیسان #جهادگران پس از پایان کار آن روز در راه بازگشت به محل اسکان بود با بی احتیاطی راننده ، نیسان واژگون شد.
در این حادثه #دو نفر از جهادگران یعنی #امین آقا بابا شیرازی و#سید امیر فارس حسینی ۲۱ ساله #دانشجوی ترم آخر معماری دانشگاه امیر کبیر #شهید شدند و ١١ نفر دیگر مصدوم و به بیمارستان منتقل شدند.
مزارشهید امین آقا بابا شیرازی
تهران ، گلزار امام زاده علی اکبر چیذر علیه السلام .
#یاد شهیدان با ذکر صلوات🍃
مقاومت کرد و گفت که « امروز مسئله اصلی کشور #جنگ است». پس از #دو سال وقفه تحصیلی برای تحصیل راهی تهران شد.
🍃🌷🍃
ایشان در حالی که یکی از #دانشجویان ممتاز و رتبه های برتر دانشگاه بود، برای #مرخصی #میان ترم (بهمن ماه) به دزفول بازگشت.
🍃🌷🍃
در زمان #مرخصی و #بازگشت به دزفول بود که از #عملیات والفجر 8 برای #آزاد سازی فاو مطلع شد. به همین دلیل بجای #بازگشت به تهران راهی #جبهه شد.
🍃🌷🍃
به روایت از همرزم#شهید:
#بهمن در شب های سرد زمستان عموماً باقی #مانده غذای نیروهای #سپاه را عقب خودرو می گذاشت و در #محله های #فقیر نشین شهر می برد و بین #فقرا تقسیم می کرد.
🍃🌷🍃
در شب هایی که عراق دزفول را #تهدید به #موشکباران می کرد، در #ساختمان #سپاه در #آماده باش کامل بسر می برد تا #اولین کسی باشد که در محل #اصابت موشک حضور یابد و به #مردم #کمک برساند.
🍃🌷🍃
در #عملیات فتح فاو "والفجر8" چون بچه ها خسته بودند و زود می خوابیدند.#بهمن بالای سر آنها #حضور می یافت و به آنها #سرکشی می کرد و سپس #نماز شب می خواند.
🍃🌷🍃
🍃🌷🍃
ایشان در حالی که یکی از #دانشجویان ممتاز و رتبه های برتر دانشگاه بود، برای #مرخصی #میان ترم (بهمن ماه) به دزفول بازگشت.
🍃🌷🍃
در زمان #مرخصی و #بازگشت به دزفول بود که از #عملیات والفجر 8 برای #آزاد سازی فاو مطلع شد. به همین دلیل بجای #بازگشت به تهران راهی #جبهه شد.
🍃🌷🍃
به روایت از همرزم#شهید:
#بهمن در شب های سرد زمستان عموماً باقی #مانده غذای نیروهای #سپاه را عقب خودرو می گذاشت و در #محله های #فقیر نشین شهر می برد و بین #فقرا تقسیم می کرد.
🍃🌷🍃
در شب هایی که عراق دزفول را #تهدید به #موشکباران می کرد، در #ساختمان #سپاه در #آماده باش کامل بسر می برد تا #اولین کسی باشد که در محل #اصابت موشک حضور یابد و به #مردم #کمک برساند.
🍃🌷🍃
در #عملیات فتح فاو "والفجر8" چون بچه ها خسته بودند و زود می خوابیدند.#بهمن بالای سر آنها #حضور می یافت و به آنها #سرکشی می کرد و سپس #نماز شب می خواند.
🍃🌷🍃
سرانجام #شهید امین آقا بابا شیرازی
عصر روز شنبه ۶ شهریور ماه سال ۹۶ هنگامی که نیسان #جهادگران پس از پایان کار آن روز در راه بازگشت به محل اسکان بود با بی احتیاطی راننده ، نیسان واژگون شد.
در این حادثه #دو نفر از جهادگران یعنی #امین آقا بابا شیرازی و#سید امیر فارس حسینی ۲۱ ساله #دانشجوی ترم آخر معماری دانشگاه امیر کبیر #شهید شدند و ١١ نفر دیگر مصدوم و به بیمارستان منتقل شدند.
مزارشهید امین آقا بابا شیرازی
تهران ، گلزار امام زاده علی اکبر چیذر علیه السلام .
#یاد شهیدان با ذکر صلوات🍃
عصر روز شنبه ۶ شهریور ماه سال ۹۶ هنگامی که نیسان #جهادگران پس از پایان کار آن روز در راه بازگشت به محل اسکان بود با بی احتیاطی راننده ، نیسان واژگون شد.
در این حادثه #دو نفر از جهادگران یعنی #امین آقا بابا شیرازی و#سید امیر فارس حسینی ۲۱ ساله #دانشجوی ترم آخر معماری دانشگاه امیر کبیر #شهید شدند و ١١ نفر دیگر مصدوم و به بیمارستان منتقل شدند.
مزارشهید امین آقا بابا شیرازی
تهران ، گلزار امام زاده علی اکبر چیذر علیه السلام .
#یاد شهیدان با ذکر صلوات🍃
ایشان بیش از ۲#سال به عنوان #امور تعمیراتی تراکتور و ادوات کشاورزی با شعار ” همه با هم جهاد سازندگی ” به صورت #افتخاری و #رایگان #خدمت کرد.
🍃🌷🍃
در سن ۱۸#سالگی و در #تابستان سال ۱۳۶۵# برای #اولین بار #عازم #جبهه های حق علیه باطل در #منطقه عملیاتی #مهران شد.
🍃🌷🍃
در این #سفر #رزمی و #جهادی خود در #منطقه عملیاتی #مهران شاهد #شهادت #دو تن از #دوستان و #هم رزمان و #هم روستایی های خود به نام های #حسین علی شمس آبادی و #محمد قدر آبادی بود.
🍃🌷🍃
ایشان در همانجا به صورت #پاسدار #افتخاری به #ادامه #نبرد بر علیه متجاوزان بعثی عراق پرداخت و اینگونه #مرحله جدیدی از #زندگی و #حیات دوباره اش به عنوان #پاسدار در سال ۱۳۶۵# شکل گرفت.
🍃🌷🍃
درسن ۱۹#سالگی با دختر دایی اش وبا انجام مراسمی #ساده و #معنوی ازدواج کرد.
🍃🌷🍃
ایشان در ادامه #خدمت خود با عنوان #مسئول #تسلیحات گردان عبد ا….🌷در م#نطقه عملیاتی جنوب با #انتظاری و #محمد حصاری آشنا شد.
🍃🌷🍃
🍃🌷🍃
در سن ۱۸#سالگی و در #تابستان سال ۱۳۶۵# برای #اولین بار #عازم #جبهه های حق علیه باطل در #منطقه عملیاتی #مهران شد.
🍃🌷🍃
در این #سفر #رزمی و #جهادی خود در #منطقه عملیاتی #مهران شاهد #شهادت #دو تن از #دوستان و #هم رزمان و #هم روستایی های خود به نام های #حسین علی شمس آبادی و #محمد قدر آبادی بود.
🍃🌷🍃
ایشان در همانجا به صورت #پاسدار #افتخاری به #ادامه #نبرد بر علیه متجاوزان بعثی عراق پرداخت و اینگونه #مرحله جدیدی از #زندگی و #حیات دوباره اش به عنوان #پاسدار در سال ۱۳۶۵# شکل گرفت.
🍃🌷🍃
درسن ۱۹#سالگی با دختر دایی اش وبا انجام مراسمی #ساده و #معنوی ازدواج کرد.
🍃🌷🍃
ایشان در ادامه #خدمت خود با عنوان #مسئول #تسلیحات گردان عبد ا….🌷در م#نطقه عملیاتی جنوب با #انتظاری و #محمد حصاری آشنا شد.
🍃🌷🍃
#شهید دفاع مقدس، رضا حداد
🍃🌷🍃
در تاریخ 9#دى ماه سال 1341# در محمودآباد در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
🍃🌷🍃
ایشان از سال 1360# به بعد عمرش را وقف #جبهه كرده بود، متاهل بود، 18#روز پس از #ازدواج راهى #جبهه شد و بيش از #دو سال تمام در #جبهه
#مى جنگيد.
🍃🌷🍃
#سخت كوش و #شجاع بود، و #عشق به #خدا🤍 در #وجودش نهفته بود و به اين جهت در #جبهه بسيار #فعال بود و #مبارزى خشمگين براى #اسلام بود.
🍃🌷🍃
ایشان #عباداتش در كنار #مبارزاتش پيوسته روح ایشان را #شفاف تر می کرد،در #دو #جبهه به #نبرد پرداخته بود #جبهه در #درون و ديگرى در #سر #جهاد ايران، هر وقت كه به #جبهه ميرفت #سه الى #پنج ماه مى ماند و #كمتر براى #مرخصى مى آمد.
🍃🌷🍃
ميلي به #دنيا نداشت و #جبهه را بهترين جاى #عبادت مى دانست، #هشت بار به #جبهه رفته بود و هر گاه رفتن به #جبهه را کمی به #تاخير مى انداخت #ناراحت می شد.
🍃🌷🍃
با اينكه بيش از #چهار ماه در #منطقه بود و به ایشان #پايان #ماموريت ميدادند ولى به خانه نمى آمد و مجدداً #بخط مقدم مى رفت و ميگفت ميخواهم ببينم صدام چگونه ميخواهد #فاو را #پس بگيرد.
🍃🌷🍃
🍃🌷🍃
در تاریخ 9#دى ماه سال 1341# در محمودآباد در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
🍃🌷🍃
ایشان از سال 1360# به بعد عمرش را وقف #جبهه كرده بود، متاهل بود، 18#روز پس از #ازدواج راهى #جبهه شد و بيش از #دو سال تمام در #جبهه
#مى جنگيد.
🍃🌷🍃
#سخت كوش و #شجاع بود، و #عشق به #خدا🤍 در #وجودش نهفته بود و به اين جهت در #جبهه بسيار #فعال بود و #مبارزى خشمگين براى #اسلام بود.
🍃🌷🍃
ایشان #عباداتش در كنار #مبارزاتش پيوسته روح ایشان را #شفاف تر می کرد،در #دو #جبهه به #نبرد پرداخته بود #جبهه در #درون و ديگرى در #سر #جهاد ايران، هر وقت كه به #جبهه ميرفت #سه الى #پنج ماه مى ماند و #كمتر براى #مرخصى مى آمد.
🍃🌷🍃
ميلي به #دنيا نداشت و #جبهه را بهترين جاى #عبادت مى دانست، #هشت بار به #جبهه رفته بود و هر گاه رفتن به #جبهه را کمی به #تاخير مى انداخت #ناراحت می شد.
🍃🌷🍃
با اينكه بيش از #چهار ماه در #منطقه بود و به ایشان #پايان #ماموريت ميدادند ولى به خانه نمى آمد و مجدداً #بخط مقدم مى رفت و ميگفت ميخواهم ببينم صدام چگونه ميخواهد #فاو را #پس بگيرد.
🍃🌷🍃
به روایت از #حاج محمدرضا غیاثالدین #همرزم و #دوست #شهید :
#حاج محمود در دوران #دفاع مقدس #کارهای زیادی انجام میداد و #مسئولیتهای زیادی هم داشت اما #حضور در واحد #اطلاعات #عملیات لشکر ۱۷
#علی بن ابیطالب (ع)🌷#مهمترین #مأموریت او بود.
🍃🌷🍃
از همان اوایل #دفاع مقدس تا #پایان #جنگ در مناطق #عملیاتی حضور داشت، همچنین بلافاصله بعد از #جنگ #پایه گذار حرکتی شد که امروز به #راهیان نور معروف است.
🍃🌷🍃
در همان زمان به صورت #خودجوش #کاروانهایی را به سمت #مناطق #جنگی هدایت میکرد که بعد از #دو الی #سه سال مقوله #راهیان نور در #سراسر #کشور #مطرح شد لذا در #راه اندازی این #کاروان #نقش محوری داشت.
🍃🌷🍃
#راهیان نور برای #دانشجویان را #راه اندازی کردند، همیشه یک #پشتیبان در #مجموعه #راهیان نور بود و هر مشکلی پیش میآمد ایشان آن را #برطرف میکرد.
🍃🌷🍃
در یکی از #سفرهایی که در #طلاییه به عنوان #راهیان نور داشت با یکی از #فرماندهان #تفحص #شهدای کشور ملاقاتی میکند و از آن پس کار #تفحص #شهدا نیز در زندگی این #شهید بزرگوار جای خود را باز میکند.
🍃🌷🍃
#حاج محمود در دوران #دفاع مقدس #کارهای زیادی انجام میداد و #مسئولیتهای زیادی هم داشت اما #حضور در واحد #اطلاعات #عملیات لشکر ۱۷
#علی بن ابیطالب (ع)🌷#مهمترین #مأموریت او بود.
🍃🌷🍃
از همان اوایل #دفاع مقدس تا #پایان #جنگ در مناطق #عملیاتی حضور داشت، همچنین بلافاصله بعد از #جنگ #پایه گذار حرکتی شد که امروز به #راهیان نور معروف است.
🍃🌷🍃
در همان زمان به صورت #خودجوش #کاروانهایی را به سمت #مناطق #جنگی هدایت میکرد که بعد از #دو الی #سه سال مقوله #راهیان نور در #سراسر #کشور #مطرح شد لذا در #راه اندازی این #کاروان #نقش محوری داشت.
🍃🌷🍃
#راهیان نور برای #دانشجویان را #راه اندازی کردند، همیشه یک #پشتیبان در #مجموعه #راهیان نور بود و هر مشکلی پیش میآمد ایشان آن را #برطرف میکرد.
🍃🌷🍃
در یکی از #سفرهایی که در #طلاییه به عنوان #راهیان نور داشت با یکی از #فرماندهان #تفحص #شهدای کشور ملاقاتی میکند و از آن پس کار #تفحص #شهدا نیز در زندگی این #شهید بزرگوار جای خود را باز میکند.
🍃🌷🍃
در کشور #آمریکا، نخست، ایشان دوره خود را در #دانشگاه شپارد آغاز و سپس به #دانشگاه تگزاس منتقل شد و استعدادش در #یادگیری و #هدایت هواپیما، باعث شد، به عنوان #دانشجوی ممتاز شناخته بشود.
🍃🌷🍃
ایشان به دلیل #مهارت خاصی که در #خلبانی داشت، دوره #شلیک موشک #ماوریک را که یک #موشک هوا به سطح است و به وسیله آن می توان #انواع #شناورها را هدف قرار داد با #موفقیت پشت سر گذاشت.
🍃🌷🍃
سرانجام ایشان #دوره خلبانی پایان و با دریافت #گواهی نامه خلبانی در هواپیمای «اف ۴» به #ایران بازگشت و در #پایگاه ششم شکاری #بوشهر با #درجه ستوان دومی #مشغول به #خدمت شد.
🍃🌷🍃
با آغاز #جنگ، و بلافاصله پس از حمله عراقیها، #نیروی هوایی ارتش ، دست به کار شده و ترتیب انجام #دو#عملیات را در همان روز دادند.
🍃🌷🍃
یک #عملیات با #رمز «البرز»و #هدف پایگاه #شعیبیه در استان #بصره بود،ایشان با #مهارت خاصی که در #شیرجه زدن با #هواپیما داشت، همه #اهداف را #بمباران و #سالم برگشت.
🍃🌷🍃
حمله ۱۴۰ عقاب به عراق ،
از پایگاه ششم شکاری به پرواز درآمده و به #عنوان #فرمانده یک دسته هشت فروند به بغداد حمله کردند.
🍃🌷🍃
🍃🌷🍃
ایشان به دلیل #مهارت خاصی که در #خلبانی داشت، دوره #شلیک موشک #ماوریک را که یک #موشک هوا به سطح است و به وسیله آن می توان #انواع #شناورها را هدف قرار داد با #موفقیت پشت سر گذاشت.
🍃🌷🍃
سرانجام ایشان #دوره خلبانی پایان و با دریافت #گواهی نامه خلبانی در هواپیمای «اف ۴» به #ایران بازگشت و در #پایگاه ششم شکاری #بوشهر با #درجه ستوان دومی #مشغول به #خدمت شد.
🍃🌷🍃
با آغاز #جنگ، و بلافاصله پس از حمله عراقیها، #نیروی هوایی ارتش ، دست به کار شده و ترتیب انجام #دو#عملیات را در همان روز دادند.
🍃🌷🍃
یک #عملیات با #رمز «البرز»و #هدف پایگاه #شعیبیه در استان #بصره بود،ایشان با #مهارت خاصی که در #شیرجه زدن با #هواپیما داشت، همه #اهداف را #بمباران و #سالم برگشت.
🍃🌷🍃
حمله ۱۴۰ عقاب به عراق ،
از پایگاه ششم شکاری به پرواز درآمده و به #عنوان #فرمانده یک دسته هشت فروند به بغداد حمله کردند.
🍃🌷🍃
#دو_نفری_که_هیچکس_مدیونشان_نیست!!
🌷عملیات «والفجر مقدماتی» (زمستان ۱۳۶۱)، شب شروع و دم صبح منجر به عقب نشینی شد. این عملیات برای نیروهای «تخریب»، دو تا عملیات به حساب میآمد. چون هم موقع شروع باید برای عبور بچهها معبر میزدند، هم موقع عقبنشینی. مسیر برگشت نیروهای «تیپ ۱۲ امام حسن (صلوات الله علیه)» ناهموار بود. قرار شد برویم آنجا. ولی آنروز صبح خیلی درگیر بودیم. تعداد زیادی مجروح و شهید در کانالهای محدوده عملیاتی «لشکر ۸ نجف» داشتیم که همین، خیلی وقت ما را گرفت. وقتی رسیدیم آنجا، دیدیم معبر زده شده بود. در انتهای معبر - که به خط عراق ختم میشد- هنوز سیم خاردارها متصل بود.
🌷دو جسد هم روی سیمخاردارها دیده میشد. سریع بچهها را صدا زده، مسیر را برای بازگشت نیروها باز کردیم. دو جسد را هم از روی سیم خاردارها برداشتیم و کنار هم گوشهای خواباندیم. در فاصلهای که نیروها عبور میکردند، فرمانده گردانشان از من پرسید: «این دو نفر چی شدند؟!» گفتم: «کدوم دو نفر؟» گفت: «همین دو تایی که روی سیم خاردار بودند.» گفتم: «گذاشتیمشون کنار.» گفت: «من اول باید اونها رو منتقل کنم عقب.» گفتم: «خب حالا نیروهاتو منتقل کن، بعد....» گفت: «تو نمیدونی اینها دیشب چی کار کردن!» یک جوری نگاهش کردم که یعنی: «خب چی کار کردن؟» ادامه داد:...
🌷ادامه داد: «این دو تا تخریبچی بودن، اومدن معبر ما رو باز کنن. وقتی رسیدن به انتها، پیغام دادن که معبر آماده است، گردان بیاد داخل. وقتی اومدیم داخل، من دیدم همینطور متحیر پای سیمخاردار ایستادن. پرسیدم چی شده؟ گفتن «ما اژدربنگال رو اول معبر جا گذاشتیم.» من عصبانی شدم و با اخم گفتم: «یعنی چی؟! چرا جا گذاشتین؟» این دو تا نگاهی به هم انداختن و گفتن: «مشکلی نیست، گردان عبور کنه.» گفتم: «چطوری؟!» اولی خودش رو پرت کرد روی سیم خاردار، بعد بلافاصله دومی هم خودش رو پرت کرد. بعد گفتن: «به گردان بگو عبور کنن. وقت نیست! قتلعام میشن!»
🌷من هم به گردان گفتم: «برید.» چهارصد، پانصد نفر نیرو از روی اونا عبور کردن. توی اون تاریکی شب، من که حال و روز اونا رو نمیدیدم. خودم دنبال نیروها راه افتادم و فقط تندی بهشون گفتم: «شما دیگه نیاز نیست بیایید، برگردین برین عقب.» ولی اونا هیچ حرکتی نکردن. وقت نبود و من با گردان رفتم. الان که اومدم، شما میگین شهید شدن، باورم نمیشه. من درست کنارشون ایستاده بودم. تمام مدت نه آهی، نه فریادی، هیچ صدایی از اینا در نیومد. من اصلاً نفهمیدم کی تموم کردن.
#راوی: رزمنده دلاور قربانعلی صلواتیان از نیروهای واحد تخریب «قرارگاه خاتم الانبیاء (صلوات الله علیه)»
منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
🌷عملیات «والفجر مقدماتی» (زمستان ۱۳۶۱)، شب شروع و دم صبح منجر به عقب نشینی شد. این عملیات برای نیروهای «تخریب»، دو تا عملیات به حساب میآمد. چون هم موقع شروع باید برای عبور بچهها معبر میزدند، هم موقع عقبنشینی. مسیر برگشت نیروهای «تیپ ۱۲ امام حسن (صلوات الله علیه)» ناهموار بود. قرار شد برویم آنجا. ولی آنروز صبح خیلی درگیر بودیم. تعداد زیادی مجروح و شهید در کانالهای محدوده عملیاتی «لشکر ۸ نجف» داشتیم که همین، خیلی وقت ما را گرفت. وقتی رسیدیم آنجا، دیدیم معبر زده شده بود. در انتهای معبر - که به خط عراق ختم میشد- هنوز سیم خاردارها متصل بود.
🌷دو جسد هم روی سیمخاردارها دیده میشد. سریع بچهها را صدا زده، مسیر را برای بازگشت نیروها باز کردیم. دو جسد را هم از روی سیم خاردارها برداشتیم و کنار هم گوشهای خواباندیم. در فاصلهای که نیروها عبور میکردند، فرمانده گردانشان از من پرسید: «این دو نفر چی شدند؟!» گفتم: «کدوم دو نفر؟» گفت: «همین دو تایی که روی سیم خاردار بودند.» گفتم: «گذاشتیمشون کنار.» گفت: «من اول باید اونها رو منتقل کنم عقب.» گفتم: «خب حالا نیروهاتو منتقل کن، بعد....» گفت: «تو نمیدونی اینها دیشب چی کار کردن!» یک جوری نگاهش کردم که یعنی: «خب چی کار کردن؟» ادامه داد:...
🌷ادامه داد: «این دو تا تخریبچی بودن، اومدن معبر ما رو باز کنن. وقتی رسیدن به انتها، پیغام دادن که معبر آماده است، گردان بیاد داخل. وقتی اومدیم داخل، من دیدم همینطور متحیر پای سیمخاردار ایستادن. پرسیدم چی شده؟ گفتن «ما اژدربنگال رو اول معبر جا گذاشتیم.» من عصبانی شدم و با اخم گفتم: «یعنی چی؟! چرا جا گذاشتین؟» این دو تا نگاهی به هم انداختن و گفتن: «مشکلی نیست، گردان عبور کنه.» گفتم: «چطوری؟!» اولی خودش رو پرت کرد روی سیم خاردار، بعد بلافاصله دومی هم خودش رو پرت کرد. بعد گفتن: «به گردان بگو عبور کنن. وقت نیست! قتلعام میشن!»
🌷من هم به گردان گفتم: «برید.» چهارصد، پانصد نفر نیرو از روی اونا عبور کردن. توی اون تاریکی شب، من که حال و روز اونا رو نمیدیدم. خودم دنبال نیروها راه افتادم و فقط تندی بهشون گفتم: «شما دیگه نیاز نیست بیایید، برگردین برین عقب.» ولی اونا هیچ حرکتی نکردن. وقت نبود و من با گردان رفتم. الان که اومدم، شما میگین شهید شدن، باورم نمیشه. من درست کنارشون ایستاده بودم. تمام مدت نه آهی، نه فریادی، هیچ صدایی از اینا در نیومد. من اصلاً نفهمیدم کی تموم کردن.
#راوی: رزمنده دلاور قربانعلی صلواتیان از نیروهای واحد تخریب «قرارگاه خاتم الانبیاء (صلوات الله علیه)»
منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
به #روایت از #سخنگوی #سازمان آتش نشاني و #خدمات ايمنی شهرداری تهران آقای سید جلال ملکی: #شهيد علي قانع #بيست و چهارمين #شهيد #عملياتی #سازمان آتش نشانی #پايتخت است.
🍃🌷🍃
#شهيد علی قانع در سال 1385# در #سازمان آتش نشانی شهر #تهران استخدام شدند و پس از #كسب #تجربيات گرانبهاي خود در #عمليات های #مختلف #امداد و #نجات موفق به #اخذ #درجه #پنجم
#آتش نشانی شده بودند.
🍃🌷🍃
اين #شهيد متاهل و دارای #دو فرزند #دو و #پنج ساله و در #ايستگاه 27#آتش نشانی در #غرب تهران #مشغول به #فعاليت بوده است.
🍃🌷🍃
#شهيد علی قانع سرانجام پس از 11#سال #ايثار و #فداكاري در #سازمان آتش نشانی #بامداد (جمعه) برای #نجات جان يك #شهروند در #حادثه #آتش سوزی در يك #منزل مسكونی در #جنت آباد جنوبی #خيابان پژوهنده #جان خود را از #دست داد.😔
🍃🌷🍃
🍃🌷🍃
#شهيد علی قانع در سال 1385# در #سازمان آتش نشانی شهر #تهران استخدام شدند و پس از #كسب #تجربيات گرانبهاي خود در #عمليات های #مختلف #امداد و #نجات موفق به #اخذ #درجه #پنجم
#آتش نشانی شده بودند.
🍃🌷🍃
اين #شهيد متاهل و دارای #دو فرزند #دو و #پنج ساله و در #ايستگاه 27#آتش نشانی در #غرب تهران #مشغول به #فعاليت بوده است.
🍃🌷🍃
#شهيد علی قانع سرانجام پس از 11#سال #ايثار و #فداكاري در #سازمان آتش نشانی #بامداد (جمعه) برای #نجات جان يك #شهروند در #حادثه #آتش سوزی در يك #منزل مسكونی در #جنت آباد جنوبی #خيابان پژوهنده #جان خود را از #دست داد.😔
🍃🌷🍃
🌸ندبه های انتظار🌸
🔴آیا بعد از ظهور،حضرت مهدی با سختگیری تمام شادی ها و خوشی ها رو ممنوع میکنه؟!
❎طبق روایات هنگام ظهور حضرت مهدی حدود #دو_سوم_مردم از دین خارج میشوند و در صف دشمنان حضرت قرار میگیرند.
♨️و عده ی کثیری از شیعیان هم موقع قیام حضرت مهدی از آن حضرت روی می گردانند....
🌼امام صادق(علیه السلام) میفرمایند:
..... قائم ما که قیام کند مـردمـان هـمـه از کـتـاب خـدا بـرای او دلیـل مـی آورنـد و آیـه هـای قـرآن را (برای او)تفسیر و توجیه می کنند!
🔵برای مثال آقا بفرمایند: بی حجابی و شوخی با نامحرم طبق حکم خدا و اسلام ممنوع است.
🔰واکنش ما:
آقا ما بدون منظور شوخی میکنیم،ما از بچگی اصلا با هم بزرگ شدیم و سخت نگیرید و الان قرن21هستیم و ....!!
🚫با آقا که مصداق بارز #قرآن_ناطق هستن با ادله ناچیز خودمان مخالفت میکنیم...!
🌕شاید فکر کنید که:
چرا انقدر اسلام سختگیری میکند؟چرا نمی گذارد راحت و آزاد لذت ببریم از زندگی؟!
✅کمی با خودمان روراست باشیم:
ما که الان همه ی این آزادی ها رو داریم خیلی خوشبختیم...؟
🛑 آیا الان بنشینیم توی خونه،خیالمون راحته ناموسمون تنها بیرون میره کسی نگاه بد نمی کنه،متلک نمی اندازه و...
🛑میتونیم مطمئن باشیم دختری یا زنی باحجاب نامناسبش دل همسرمون رو نمیلرزونه و ذهن و دلش رو مشغول نمیکنه؟
🛑الان حقوق همه ی مردم با همه برابره؟همه از یک سطح رفاهی برخوردارن طبق دستور اسلام؟
⚫️مشکل دنیای امروز ما اینه که ذائقه مون عوض شده....
🔵اینه که دستورات اسلام رو سختگیری می دونیم در حالیکه تک تک دستورات حلال و حرام خدا حکمت داره
❤️مثلا خدا میدونه ما موسیقی تند گوش بدیم اولش جوگیریم و شاد،بعدش بخاطر اون هیجانات کاذب مغز خسته و کم کم افسرده میشه! به همین خاطر میگه گوش نکن ولی ما نمیفهمیم که!
🌸یا خدا میدونه استحکام زندگی بشر به اینه که مرد نگاهش رو کنترل کنه و به ناموس دیگران چشم ندوزه و زن هم حجابش رو رعایت کنه تا باعث طمع مرد نشه.
🔴اینجوری همسر هرکسی برای خودش کفایت میکنه و هرکسی میتونه درون خانواده خودش از همه لذتهای زندگی به صورت حلال بهره مند بشه و خانواده مستحکمی داشته باشه.
💥کافیه فقط به خدا و دستوراتش اعتماد کنیم هرچند ذهن و فکر ناقص ما برای اونها دلیل منطقی پیدا نکنه...
♨️این همه آمار طلاق و مشکلات افسردگی و ...همش بخاطر اینه که خلاف طبیعت و خلقتمون زندگی میکنیم..
✅واقعا چرا قدیمی ها خوشبخت تر بودند و هرچه زندگیها مدرنتر و دور از خداتر شد، مشکلات هم یکی یکی اضافه شد؟
♥️وقتی صاحب الزمان عج ظهور کنند و اسلام ناب رو برای مردم به ارمغان بیارن و #عقل_های_مردم را کامل کنند و بیماری ها از بین بروند و همه در رفاه کامل باشند و عجایب و برکات دنیا و زمین و آسمان برای همگان نشان داده شود...
🌷آن وقت تازه مفهوم بهشت فوق العاده زیبای دنیایی برای منتظران واقعی مشخص میشود...
🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴
*کانال ندبه های انتظار*
🆔
#امام_زمان #ظهور #ماه_صفر
🔴آیا بعد از ظهور،حضرت مهدی با سختگیری تمام شادی ها و خوشی ها رو ممنوع میکنه؟!
❎طبق روایات هنگام ظهور حضرت مهدی حدود #دو_سوم_مردم از دین خارج میشوند و در صف دشمنان حضرت قرار میگیرند.
♨️و عده ی کثیری از شیعیان هم موقع قیام حضرت مهدی از آن حضرت روی می گردانند....
🌼امام صادق(علیه السلام) میفرمایند:
..... قائم ما که قیام کند مـردمـان هـمـه از کـتـاب خـدا بـرای او دلیـل مـی آورنـد و آیـه هـای قـرآن را (برای او)تفسیر و توجیه می کنند!
🔵برای مثال آقا بفرمایند: بی حجابی و شوخی با نامحرم طبق حکم خدا و اسلام ممنوع است.
🔰واکنش ما:
آقا ما بدون منظور شوخی میکنیم،ما از بچگی اصلا با هم بزرگ شدیم و سخت نگیرید و الان قرن21هستیم و ....!!
🚫با آقا که مصداق بارز #قرآن_ناطق هستن با ادله ناچیز خودمان مخالفت میکنیم...!
🌕شاید فکر کنید که:
چرا انقدر اسلام سختگیری میکند؟چرا نمی گذارد راحت و آزاد لذت ببریم از زندگی؟!
✅کمی با خودمان روراست باشیم:
ما که الان همه ی این آزادی ها رو داریم خیلی خوشبختیم...؟
🛑 آیا الان بنشینیم توی خونه،خیالمون راحته ناموسمون تنها بیرون میره کسی نگاه بد نمی کنه،متلک نمی اندازه و...
🛑میتونیم مطمئن باشیم دختری یا زنی باحجاب نامناسبش دل همسرمون رو نمیلرزونه و ذهن و دلش رو مشغول نمیکنه؟
🛑الان حقوق همه ی مردم با همه برابره؟همه از یک سطح رفاهی برخوردارن طبق دستور اسلام؟
⚫️مشکل دنیای امروز ما اینه که ذائقه مون عوض شده....
🔵اینه که دستورات اسلام رو سختگیری می دونیم در حالیکه تک تک دستورات حلال و حرام خدا حکمت داره
❤️مثلا خدا میدونه ما موسیقی تند گوش بدیم اولش جوگیریم و شاد،بعدش بخاطر اون هیجانات کاذب مغز خسته و کم کم افسرده میشه! به همین خاطر میگه گوش نکن ولی ما نمیفهمیم که!
🌸یا خدا میدونه استحکام زندگی بشر به اینه که مرد نگاهش رو کنترل کنه و به ناموس دیگران چشم ندوزه و زن هم حجابش رو رعایت کنه تا باعث طمع مرد نشه.
🔴اینجوری همسر هرکسی برای خودش کفایت میکنه و هرکسی میتونه درون خانواده خودش از همه لذتهای زندگی به صورت حلال بهره مند بشه و خانواده مستحکمی داشته باشه.
💥کافیه فقط به خدا و دستوراتش اعتماد کنیم هرچند ذهن و فکر ناقص ما برای اونها دلیل منطقی پیدا نکنه...
♨️این همه آمار طلاق و مشکلات افسردگی و ...همش بخاطر اینه که خلاف طبیعت و خلقتمون زندگی میکنیم..
✅واقعا چرا قدیمی ها خوشبخت تر بودند و هرچه زندگیها مدرنتر و دور از خداتر شد، مشکلات هم یکی یکی اضافه شد؟
♥️وقتی صاحب الزمان عج ظهور کنند و اسلام ناب رو برای مردم به ارمغان بیارن و #عقل_های_مردم را کامل کنند و بیماری ها از بین بروند و همه در رفاه کامل باشند و عجایب و برکات دنیا و زمین و آسمان برای همگان نشان داده شود...
🌷آن وقت تازه مفهوم بهشت فوق العاده زیبای دنیایی برای منتظران واقعی مشخص میشود...
🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴
*کانال ندبه های انتظار*
🆔
#امام_زمان #ظهور #ماه_صفر
وقتی قصد #رفتن کرد چمدانی از مادر امانت گرفت، بارش را از لباس، مسواک، خمیر دندان و ... سبک بست و شلواری که دیگر به پایش نشد و با #زخم ترکش به هم دوخته شد، چمدانی که گشوده نشد، نبات، آجیل محلی، عناب و انجیری که مادر در چمدان گذاشت تا #سوریه رفت و در چمدان #برگشتی #باقی ماند.😭
🍃🌷🍃
#دو برگ از دفترچه ای که #شب آخر با هم بودن #وصیت هایش را در آن نوشت، #قرض ها و #بدهی هایی که دوباره فهرست شد و چند روزی که در بیرجند بیشتر با #فامیل و#دوستانش گذراند و گفته و نگفته #حلالیت طلبید.😭
🍃🌷🍃
زمان رفتن که رسید، هواپیمای تهران که نشست وقتی #آخرین عکس ها را در فرودگاه گرفت به بهانه آشنا شدن با تیم و دوستان جدید، زود خداحافظی کرد😭 زود رفت تا #دل کندن #راحت تر باشد.😭
🍃🌷🍃
در یک ماهی که نبود هر روز تماس می گرفت و مانند همیشه از همه مسائل #خانواده و #طاها می پرسید اما نمی توانست به خوبی از وضعیت شان در #سوریه بگوید، می گفت #کارمان #سخت است #دعا کنید.
🍃🌷🍃
آن روزها کلاس رانندگی می رفتم و خودم را برای امتحان آماده می کردم، #مرتضی آخرین شب در تماس تلفنی گفت فردا پولی به حسابی واریز میکند که حتما از آن خبر می گیرد.
🍃
🍃🌷🍃
#دو برگ از دفترچه ای که #شب آخر با هم بودن #وصیت هایش را در آن نوشت، #قرض ها و #بدهی هایی که دوباره فهرست شد و چند روزی که در بیرجند بیشتر با #فامیل و#دوستانش گذراند و گفته و نگفته #حلالیت طلبید.😭
🍃🌷🍃
زمان رفتن که رسید، هواپیمای تهران که نشست وقتی #آخرین عکس ها را در فرودگاه گرفت به بهانه آشنا شدن با تیم و دوستان جدید، زود خداحافظی کرد😭 زود رفت تا #دل کندن #راحت تر باشد.😭
🍃🌷🍃
در یک ماهی که نبود هر روز تماس می گرفت و مانند همیشه از همه مسائل #خانواده و #طاها می پرسید اما نمی توانست به خوبی از وضعیت شان در #سوریه بگوید، می گفت #کارمان #سخت است #دعا کنید.
🍃🌷🍃
آن روزها کلاس رانندگی می رفتم و خودم را برای امتحان آماده می کردم، #مرتضی آخرین شب در تماس تلفنی گفت فردا پولی به حسابی واریز میکند که حتما از آن خبر می گیرد.
🍃
#دو_کلید_راهگشا
1⃣اگر خدای تعالی یک نعمتی به شما داده و بیشتر از آن را میخواهید، #شکر همان نعمت را به جا بیاورید.
2⃣اگر محروم شدید، نعمتی به شما داده نشده و آن را میخواهید، #استغفار کنید. این دو برنامه کلید رمز است.
استاد حاج آقا زعفری زاده
🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج
1⃣اگر خدای تعالی یک نعمتی به شما داده و بیشتر از آن را میخواهید، #شکر همان نعمت را به جا بیاورید.
2⃣اگر محروم شدید، نعمتی به شما داده نشده و آن را میخواهید، #استغفار کنید. این دو برنامه کلید رمز است.
استاد حاج آقا زعفری زاده
🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج