🌹محفل شهدا🌹
600 subscribers
49.6K photos
42.1K videos
688 files
1.89K links
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل الفرجهم اینجا محفل شهداست به محفل شهدا خوش آمدید
Download Telegram
به روایت از #حاج محمدرضا غیاث‌الدین #همرزم و #دوست #شهید :
#حاج محمود در دوران #دفاع مقدس #کارهای زیادی انجام می‌داد و #مسئولیت‌های زیادی هم داشت اما #حضور در واحد #اطلاعات #عملیات لشکر ۱۷
#علی بن ابیطالب (ع)🌷#مهمترین #مأموریت او بود.
🍃🌷🍃
از همان اوایل #دفاع مقدس تا #پایان #جنگ در مناطق #عملیاتی حضور داشت، همچنین بلافاصله بعد از #جنگ #پایه گذار حرکتی شد که امروز به #راهیان نور معروف است.
🍃🌷🍃
در همان زمان به صورت #خودجوش #کاروان‌هایی را به سمت #مناطق #جنگی هدایت می‌کرد که بعد از #دو الی #سه سال مقوله #راهیان نور در #سراسر #کشور #مطرح شد لذا در #راه اندازی این #کاروان #نقش محوری داشت.
🍃🌷🍃
#راهیان نور برای #دانشجویان را #راه اندازی کردند، همیشه یک #پشتیبان در #مجموعه #راهیان نور بود و هر مشکلی پیش می‌آمد ایشان آن را #برطرف می‌کرد.
🍃🌷🍃
در یکی از #سفرهایی که در #طلاییه به عنوان #راهیان نور داشت با یکی از #فرماندهان #تفحص #شهدای کشور ملاقاتی می‌کند و از آن پس کار #تفحص #شهدا نیز در زندگی این #شهید بزرگوار جای خود را باز می‌کند.
🍃🌷🍃
در کشور #آمریکا، نخست، ایشان دوره خود را در #دانشگاه شپارد آغاز و سپس به #دانشگاه تگزاس منتقل شد و استعدادش در #یادگیری و #هدایت هواپیما، باعث شد، به عنوان #دانشجوی ممتاز شناخته بشود.
🍃🌷🍃
ایشان به دلیل #مهارت خاصی که در #خلبانی داشت، دوره #شلیک موشک #ماوریک را که یک #موشک هوا به سطح است و به وسیله آن می توان #انواع #شناورها را هدف قرار داد با #موفقیت پشت سر گذاشت.
🍃🌷🍃
سرانجام ایشان #دوره خلبانی پایان و با دریافت #گواهی نامه خلبانی در هواپیمای «اف ۴» به #ایران بازگشت و در #پایگاه ششم شکاری #بوشهر با #درجه ستوان دومی #مشغول به #خدمت شد.
🍃🌷🍃
با آغاز #جنگ، و بلافاصله پس از حمله عراقی‌ها، #نیروی هوایی ارتش ، دست به کار شده و ترتیب انجام #دو#عملیات را در همان روز دادند.
🍃🌷🍃
یک #عملیات با #رمز «البرز»و #هدف پایگاه #شعیبیه در استان #بصره بود،ایشان با #مهارت خاصی که در #شیرجه زدن با #هواپیما داشت، همه #اهداف را #بمباران و #سالم برگشت.
🍃🌷🍃
حمله ۱۴۰ عقاب به عراق ،
از پایگاه ششم شکاری به پرواز درآمده و به #عنوان #فرمانده یک دسته هشت فروند به بغداد حمله کردند.
🍃🌷🍃
#مانورهای عالی از میان #ساختمان‌ها و #پرواز با #ارتفاع بسیار پایین ایشان و شماری دیگر از #خلبانان در شهر #بغداد، باعث شد #خبرگزاری ها لب به #تحسین از #مهارت #خلبانان #ایرانی بگشایند.
🍃🌷🍃
ایشان در #فروردین سال ۱۳۶۰# در مصاحبه با #نشریه روابط عمومی عقیدتی ـ سیاسی نیروی هوایی گفت: «مأموریت‌های من شامل #اهداف دریایی،#بنادر،#پل،#تأسیسات پالایشگاهی،#تأسیسات برقی و #پشتیبانی نیروی زمینی دشمن بوده و هیچ‌گاه #قانون «موشک جواب موشک را» عمل نکردیم و ...»
🍃🌷🍃
ایشان از جمله #نخستین #خلبانانی به شمار می‌آمد که پس از #حمله هوایی عراق به فرودگاه مهرآباد به #بغداد حمله کرد.
🍃🌷🍃
در روزهای آغازین #آذر ماه سال ۱۳۵۹# بنابر هماهنگی‌های انجام شده از سوی #نیروهای #هوایی و #دریایی، قرار شد در روز #هفتم #آذر ماه، #نیروی دریایی و #هوایی به دو #اسکله «البکر» و «الامیه» حمله کنند.
🍃🌷🍃
روز #عملیات ایشان ،همراه شماری دیگر از #خلبانان شجاع #نیروی هوایی همچون #شهید سرلشکر #خلبان عباس دوران و #شهید سرلشکر #خلبان یاسینی پرواز کردند.
🍃🌷🍃
ایشان کاری کرد  که تا مدت‌ها حتی پس از #شهادتش،#افسران #نیروی هوایی و #دریایی عراق از #شنیدن #نامش لرزه به اندامشان می‌افتاد.
🍃🌷🍃
#پرواز آغاز شد و ایشان با #مانورهای دیدنی، خود را در #بهترین موقعیت ها قرار داد و یکی پس از دیگری #ناوچه‌های عراقی را #غرق کرد.
🍃🌷🍃
در این #عملیات توانست#ناوهای اوزا، #ناوهای مین جمع کن، #ناو نیروبر و چندین #اژدر افکن به ارزش کلی ۲۴۰#میلیون دلار را #هدف قرار داده و #نیروی دریایی #عراق را #نابود کند.
🍃🌷🍃
پس از این #عملیات بود که به ایشان #لقب «حسین ماوریک» (شکارچی ناوهای اوزا) را دادند.
🍃🌷🍃
به ایشان می‌گفتند: «قاتل اوزا» #ناوچه‌های اوزای عراق آن #قایق‌های موشک اندازی بود که به علت برد بلند #موشک و #قابلیت مانورش به راحتی #ناوهای آنها را در #خلیج فارس #آماج قرار می‌داد.
🍃🌷🍃
ایشان در استفاده از #هواپیمای اف ۴،‌ #انجام #مانورها و #عملیات‌ جنگی،‌#انهدام هدف و #شلیک #موشک ماوریک همتا نداشت و به اندازه‌ای #مهارت داشت که در هر #شیرجه به #چندین #هدف می‌توانست #حمله کند.
🍃🌷🍃
۱۵ مرداد ۱۳۶۶
🔺سالروز #شهادت سرلشکر خلبان #عباس_بابایی فرمانده #عملیات نیروی #هوایی_ارتش جمهوری اسلامی ایران گرامی باد .

🌷 #شهادت آسمان سردشت


نقل شده که وی چند روز قبل از شهادت در پاسخ پافشاری‌های بیش از حد دوستانش جهت عزیمت به مراسم حج گفته بود: «تا عید قربان خودم را به شما می‌رسانم.«
بابایی در هنگام شهادت ‌٣٧ سال داشت. او اسوه‌ای بود که از کودکی تا واپسین لحظات عمر گرانقدرش همواره با فداکاری و ایثار زندگی کرد و سرانجام نیز در روز عید قربان، به آرزوی بزرگ خود که مقام شهادت بود نائل شد و نام پرآوازه‌اش در تاریخ پرا فتخار ایران جاودانه شد.


بابایی با دارا بودن تعهد، ایمان، تخصص و مدیریت اسلامی چنان درخشید که شایستگی فرماندهی وی محرز و در تاریخ ‌۱۳۶۰/۵/۷ فرماندهی پایگاه هشتم هوایی بر عهده او گذاشته شد.


#سالروزشهادت سرلشکر خلبان #عباس_بابایی


🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿

🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹
هر 2#پسر #ننه مریم در #آزادسازی #خرمشهر به #شهادت رسیدند. #مرتضی در #عملیات بیت المقدس به #شهادت رسید و #پیکرش را در گلزار #شهدای #آبادان به خاک سپردند.#محمد بعد از #آزادی در #پاکسازی #خرمشهر به #شهادت رسید و #پیکرش را در #جنت آباد به خاک سپردند.
🍃🌷🍃
#ننه در واقع #آخرین #خانمی بود که از #خرمشهر بیرون آمد و #اولین #خانمی بود که وارد #خرمشهر شد. کنار پل #خرمشهر گوسفندی را ذبح کرد در حالی که یک #پسرش #شهید شده #خانه اش #ویران شده بود با #کمک #رزمنده ها خانه اش را #بازسازی کرد و منتظر #همسرش شد.
🍃🌷🍃
#بابا مراد #چهار سال بعد از #اسارت به #کشور #بازگشت. در اثر #شکنجه های اسارت در سال 86# به #شهادت رسید و #ننه مریم هم 40#روز بعد از #دنیا رفت. الان اگر به سر #مزار #بی بی مریم بروید بالای #مزارش نوشته است «مادر یک شهر»😭
🍃🌷🍃
#ننه مریم #مادری که وقتی با #بدن #قطعه قطعه شده #پسرش در #خرمشهر مواجه شد، یک #پتو آورد و #اعضای بدن #شهیدش را جمع کرد و به #خاک سپرد.
😔
🍃🌷🍃
ولی  ما را به #لشکر  10 دادند و اصرارهای ما به جایی نرسید و با هم رفتیم #گردان علی اکبر (ع)🌷 #لشکر10 #سیدالشهدا🌷
#او را به #گروهان نصر دادند و من را به دسته #ادوات.
😔
🍃🌷🍃
در #عملیات کربلای 1 با هم شرکت کردیم ،#علی به #شدت دچار #موج گرفتگی شد به طوری که #نمی تونست #آب بر #تن بزنه😔 چون #رعشه به تنش می افتاد این وضع مدتی ادامه یافت تا این که این مشکل کمتر شد.
🍃🌷🍃
در #عملیات کربلای 2 هم باز شرکت کردیم و بعد از #عملیات برگشتیم تهران و باز هم مهر ماه #برگشتیم #گردان.😊
🍃🌷🍃
همین روزها بود که یک #مانور بسیار سخت در اطراف منطقه #قلاجه اسلام آباد غرب برگزار کردیم و بعد از #مانور اومدیم تهران بعد از برگشتن من به #گردان متوجه شدم که #اون #ماموریت گرفته برای #گردان عمار و دیگر #او را ندیدم.
🍃🌷🍃
#20مهر تهران بودم که رفتم به راه آهن بلیط گرفتم برگردم #گردان که رفته بود #اندیمشک بعد از گرفتن بلیط در خیابان #مرتضی چیتگری را دیدم #دوست #امیر بود.
🍃🌷🍃
اون گفت از #امیر خبر داری ؟ گفتم نه . دارم می رم #منطقه ،گفت نرو،گفتم چرا؟
گفت #امیر #شهید شده و الان هم #پیکرش را آوردن تهران برو به خانواده اش خبر بده.😭😭
🍃
شوکه شدم در حالی که اشک در چشمانم حلقه زده بود گفتم مگه #عملیات بود؟
گفته نه نمی دونم چطور #شهید شده؟
برگشتم بلیط را پس دادم رفتم #معراج #شهدا😭
🍃🌷🍃
به مسئول #معراج گفتم #برادرم #شهید شده میگذارید برم اونو ببینم
با یک نفر رفتیم سردخانه
در یک تابوت را باز کرد دیدم #امیره 😭😭چند لحظه ای بهش خیره شدم😭😭
🍃🌷🍃
برگشتم بیرون😔
دلم راضی نشد گفتم اجازه می دهید یک بار دیگر برم ببینم
رفتم بالای سرش نشستم
باهاش کلی نجوا کردم و گلایه کردم که مگر قرار نبود باهم باشیم........😭
🍃🌷🍃
بعد رفتم #پایگاه ابوذر
دیدم دارند می روند به خانواده اش خبر بدهند من را هم با خودشان بردند
نامردا منو انداختند جلو😭
🍃🌷🍃
رفتم در زدم #پدر# امیر (حاج حسین) اومد تا منو دید رنگش پرید😔
گفت چیزی شده #امیر چیزی شده گفتم نه مجروح شده در بیمارستانه بیاییدبرویم
اصرار کرد گفت اگر #شهید شده بگو من تحملش را دارم
😭
🍃🌷🍃
با اصرار فهمید😭
با هم رفتیم بالای سر #امیر .... باید می بودید و میدیدید که این پدر با #پسر #ارشدش چه می کرد
#می بویید و #می بوسید....😭😭
🍃🌷🍃
ایشان #مسئول گروه 40#نفری متشکل از #نیروهای #بسیج و #ارتش در #شوش دانیال نبی(ع)🌷، #فرمانده دسته ، #فرمانده گروهان ، #معاون و #فرمانده گردان #عمار لشکر 27
#حضرت محمدرسول الله(ص)🌷 بود.
🍃🌷🍃
#شرکت در #عملیات های #سرنوشت ساز مانند #عملیات رمضان و #کربلای 5 از جمله #سوابق مسئولیتی ایشان در#جبهه بود.
🍃🌷🍃
فرازی از وصیت نامه #شهید:
#خدایا🤍 می دانی، سالها پیش
تصمیم به #شهادت در راهت گرفتم
و امیدوارم این #جسم و #جان گناهکار حقیر را #بپذیرید
از گذشته بسیار دور مصمم شدم در این راه حرکت کنم
🍃🌷🍃
#عزیزان بسیاری در #شهادت از حقیر #سبقت گرفتند
که با بعضی از آنها چقدر انس گرفتم
که دوری از آنها برایم مشکل بود
#برادرم داوود (#شهید داوود لشگری)
که بسیار #مظلوم بوده
همیشه در #غربت به سر می برد
او که چه #مشتاق
به دیدار #خدا🤍رفت.
🍃🌷🍃
مادر عزیز و مهربانم و پدرم
اگر جنازه ام برنگشت، منتظر نباشید
و دنبال جنازه ام نگردید
والسلام
#۶۵/۱۰/۲۲ - #اسماعیل لشگری »
🍃🌷🍃
#شهادت را #آرزوی قلبی خود می‌دانست و حتی مثل #مهمانی که قراره به #مهمانی مهمی برود قبل از #عملیات #غسل #شهادت کرده و حتی با #خانواده #خداحافظی می‌کرد.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
در سال 1366# وقتی تنها 16 سال بیشتر نداشتم به همسری آقا «ماشاالله شمسه» درآمدم و حاصل 28#سال زندگی با همسرم یک فرزند پسر و دو دختر است.
🍃🌷🍃
من و #همسرم هر دو اهل روستای «سراب»  بروجرد بودیم و آشنایی دورادوری با هم داشتیم.  وقتی به خواستگاریم آمد، در بحبوحه #جنگ بود و آن زمانی بود که به #جبهه می‌رفت.
🍃🌷🍃
مادرم می‌ترسید و می‌گفت ممکن است در این #جبهه رفتن‌هایش #شهید شود اما او در جواب مادرم گفت: «هیچ‌کس نمی‌داند در آینده چه پیش می‌آید، شاید ما این #لیاقت را نداشته باشیم»
🍃🌷🍃
در 28#آبان ماه سال 66# ازدواج کردیم و #یک هفته بعد به منطقه #کردستان #اعزام شد و پس‌ از آن #بارها به صورت متناوب به #مناطق جنگی غرب کشور مانند ایلام #اعزام شد.
🍃🌷🍃
آقا «بشیر» اولین فرزندم در سال 67 زمانی که #پدرش در مناطق #عملیاتی غرب کشور بود به دنیا آمد، فرزند دومم «اسماء» سال 68 و دختر دومم سال 78  در بروجرد به دنیا آمد.
🍃🌷🍃