چون ، دلم را دردِ او ، درمان و ،
جانرا ، مرهم است ،
بر سرِ دردم ،
دگر دردی فزودی ، کاشکی ،
حلقهی امّید ،
تا کی بر درِ وصلش زنم؟ ،
دستِ لطفش ،
این درِ بسته ، گشودی ،،، کاشکی ،
#عراقی
جانرا ، مرهم است ،
بر سرِ دردم ،
دگر دردی فزودی ، کاشکی ،
حلقهی امّید ،
تا کی بر درِ وصلش زنم؟ ،
دستِ لطفش ،
این درِ بسته ، گشودی ،،، کاشکی ،
#عراقی
آدمها زمانی خوشحالند که بتوانند
آزادانه در میان کسانی که درکشان میکنند
زندگی کنند.
تنها بودن یعنی زندگی در میان کسانی که منظور شما را نمیفهمند.
تبعید و تنهایی به معنای این است که
در میان کسانی باشید که
حرفها، حرکات و دستخطشان
برای شما بیگانه است
و رفتار و واکنشها و احساساتشان،
واکنشهای غریزیشان و اندیشهها
و خوشیها و دردهاشان برای شما
قابل احساس نیست،
کسانی که تحصیلات و ظاهرشان
و نحوه و کیفیت زندگیشان با شما
بسیار متفاوت است!
#آیزایا برلین
آزادانه در میان کسانی که درکشان میکنند
زندگی کنند.
تنها بودن یعنی زندگی در میان کسانی که منظور شما را نمیفهمند.
تبعید و تنهایی به معنای این است که
در میان کسانی باشید که
حرفها، حرکات و دستخطشان
برای شما بیگانه است
و رفتار و واکنشها و احساساتشان،
واکنشهای غریزیشان و اندیشهها
و خوشیها و دردهاشان برای شما
قابل احساس نیست،
کسانی که تحصیلات و ظاهرشان
و نحوه و کیفیت زندگیشان با شما
بسیار متفاوت است!
#آیزایا برلین
جایی که عشق حاکم است نیاز به قدرت نمایی نیست،
و جایی که قدرت حاکم است عشق وجود ندارد
این دو سایه یکدیگرند...
#کارل_گوستاویونگ
و جایی که قدرت حاکم است عشق وجود ندارد
این دو سایه یکدیگرند...
#کارل_گوستاویونگ
بگذار قلب ات حرف بزند
قلب در ارتباط مستقیم با روح و روان بشر است و وقتی قلب حرف بزند، حتی در صورت مقاومت ذهن، چیزی در درون تو تغییر می کند.
قلب تو دریچه قلبی دیگر را می گشاید و عشق راستین میسر می شود.
میگل روئیز
قلب در ارتباط مستقیم با روح و روان بشر است و وقتی قلب حرف بزند، حتی در صورت مقاومت ذهن، چیزی در درون تو تغییر می کند.
قلب تو دریچه قلبی دیگر را می گشاید و عشق راستین میسر می شود.
میگل روئیز
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمیآید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو
کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع
در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست
این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع
در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست
ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع
بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است
با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع
کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت
تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع
همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع
سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین
تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع
آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت
آتش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع
#حضرت_حافظ
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمیآید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو
کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع
در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست
این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع
در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست
ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع
بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است
با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع
کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت
تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع
همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع
سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین
تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع
آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت
آتش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع
#حضرت_حافظ
چون باد می روی و به خاکم فکنده ای
آری برو که خانه ز بنیاد کنده ای
حس و هنر به هیچ ، ز عشق بهشتی ام
شرمی نیامدت که ز چشمم فکنده ا ی؟
بخت از منت گرفت و دلم آن چنان گریست
کز دست کودکی بربایی پرنده ای
بی او چه بر تو می گذرد ، سایه ای شگفت !
جانت ز دست رفت و تو بی چاره زنده ای ...
#هوشنگ_ابتهاج
آری برو که خانه ز بنیاد کنده ای
حس و هنر به هیچ ، ز عشق بهشتی ام
شرمی نیامدت که ز چشمم فکنده ا ی؟
بخت از منت گرفت و دلم آن چنان گریست
کز دست کودکی بربایی پرنده ای
بی او چه بر تو می گذرد ، سایه ای شگفت !
جانت ز دست رفت و تو بی چاره زنده ای ...
#هوشنگ_ابتهاج
گفتم صنمی شدی که جان را وطنی
گفتا که حدیث جان مکن گر ز منی
گفتم که به تیغ حجتم چند زنی
گفتا که هنوز عاشق خویشتنی
#مولانای_جان
گفتا که حدیث جان مکن گر ز منی
گفتم که به تیغ حجتم چند زنی
گفتا که هنوز عاشق خویشتنی
#مولانای_جان
تغییر سخن بزرگان
چنانکه سنایی خشتهای آن شخص که شعر او را خراب کرد به پای بکوفت. گفت: هی هی، چه میکنی؟ گفت: تو را دشوار آمد که خشت تو را شکستم، پس تو شعر مرا چگونه میشکنی؟ گفت: تو سنایی؟ در پای او افتاد.
#شمس_تبریزی
مقالات شمس تبریزی
تصحیح اشرفی و جمالپور، ص: 491
سنایی شنید که شخصی شعر او را با تغییر و بدون توجه به درستی کلمات میخواند. به نزد او میرود و میبیند که در حال درست کردن خشت است. سنایی به پای بر خشتهای او میزند و آنها را خراب میکند. آن فرد اعتراض میکند که چرا این کار را میکنی؟ سنایی میگوید که برای تو سخت است که من خشتهای تو را خراب کنم پس تو چرا شعر مرا تحریف میکنی؟ آن شخص وقتی فهمید که او سنایی است به احترام به پای او افتاد.
این حکایت کوتاه در تایید مطلب قبلی بود که شمس خواسته بود تا سخن او را از حفظ نقل نکنند.
چنانکه سنایی خشتهای آن شخص که شعر او را خراب کرد به پای بکوفت. گفت: هی هی، چه میکنی؟ گفت: تو را دشوار آمد که خشت تو را شکستم، پس تو شعر مرا چگونه میشکنی؟ گفت: تو سنایی؟ در پای او افتاد.
#شمس_تبریزی
مقالات شمس تبریزی
تصحیح اشرفی و جمالپور، ص: 491
سنایی شنید که شخصی شعر او را با تغییر و بدون توجه به درستی کلمات میخواند. به نزد او میرود و میبیند که در حال درست کردن خشت است. سنایی به پای بر خشتهای او میزند و آنها را خراب میکند. آن فرد اعتراض میکند که چرا این کار را میکنی؟ سنایی میگوید که برای تو سخت است که من خشتهای تو را خراب کنم پس تو چرا شعر مرا تحریف میکنی؟ آن شخص وقتی فهمید که او سنایی است به احترام به پای او افتاد.
این حکایت کوتاه در تایید مطلب قبلی بود که شمس خواسته بود تا سخن او را از حفظ نقل نکنند.
Telegram
شمس تبریزی و مولانا
کانال تلگرام شمس تبریزی و مولانا
شرح سخنان شمس و اشعار مولانا
🌐سایت
www.shamsrumi.com
یوتیوب
youtube.com/@shamsmowlana
اینستا
instagram.com/shamsmowlana
فروش تصحیح جدید مقالات شمس:
@MaqalatShams_Sales
کانال مثنوی خوانی و شرح ابیات:
@masnavikhany
شرح سخنان شمس و اشعار مولانا
🌐سایت
www.shamsrumi.com
یوتیوب
youtube.com/@shamsmowlana
اینستا
instagram.com/shamsmowlana
فروش تصحیح جدید مقالات شمس:
@MaqalatShams_Sales
کانال مثنوی خوانی و شرح ابیات:
@masnavikhany
تاثیر همنشینی با بزرگان
از خاکدان تیره رَسته
در صحبتِ آبِ لطیفِ جانفزا مقیم شده
و آن دریا:
بندهای باشد از بندگان خدا.
#شمس_تبریزی
مقالات شمس تبریزی
تصحیح اشرفی و جمالپور، ص: 177
در مصاحبت بودن با بزرگان آنقدر تاثیر زیاد و عمیق دارد که شمس از آن به عنوان "از خاک بیرون آمدن و کنار آب لطیف قرار گرفتن" تعبیر کرده است و چه تعبیری زیباتر از این؟
از خاکدان تیره رَسته
در صحبتِ آبِ لطیفِ جانفزا مقیم شده
و آن دریا:
بندهای باشد از بندگان خدا.
#شمس_تبریزی
مقالات شمس تبریزی
تصحیح اشرفی و جمالپور، ص: 177
در مصاحبت بودن با بزرگان آنقدر تاثیر زیاد و عمیق دارد که شمس از آن به عنوان "از خاک بیرون آمدن و کنار آب لطیف قرار گرفتن" تعبیر کرده است و چه تعبیری زیباتر از این؟
یک دانه بِدو دادی صد باغْ مَزید آمد
#غزل_مولانا
وقتی که دانه ای را به خاک می دهیم صد برابر به ما می دهد. گاهی برخی تا چه حد نالایق و کمتر از خاک هستند که حتی خوبی را با بدی جواب می دهند.
#غزل_مولانا
وقتی که دانه ای را به خاک می دهیم صد برابر به ما می دهد. گاهی برخی تا چه حد نالایق و کمتر از خاک هستند که حتی خوبی را با بدی جواب می دهند.
از مِی عشقت چنان مَستم که نیست
تا قیامت روی هشیاری مَرا ...
- عطار نیشابوری
تا قیامت روی هشیاری مَرا ...
- عطار نیشابوری
"در کمان ننهند الّا تیر راست
این کمان را باژگون تیرهاست
راست شو چون تیر و وارَه از کمان
کز کمان هر راست بجهد بی گمان"
#مثنوی_مولانا دفتراول
📘تیر چون بخواهد از کمان به سوی
مقصد صحیح پرتاب شود باید که
خود راست باشد. تیری که راست
نباشد به سوی زمین سقوط می کند.
تو هم اگر می خواهی به سوی مقصد
بروی, خود راست شو و راه راستی
بگزین...
.
این کمان را باژگون تیرهاست
راست شو چون تیر و وارَه از کمان
کز کمان هر راست بجهد بی گمان"
#مثنوی_مولانا دفتراول
📘تیر چون بخواهد از کمان به سوی
مقصد صحیح پرتاب شود باید که
خود راست باشد. تیری که راست
نباشد به سوی زمین سقوط می کند.
تو هم اگر می خواهی به سوی مقصد
بروی, خود راست شو و راه راستی
بگزین...
.