مرگ را حقير میکنند ، عاشقان
زندگی را بی نهايت
بیآنکه سخنی گفته باشند جز چشمهايشان
فراتر از حريم فصول میميرند
بینشان
در فصلی بینام
بیصدا، ترانه میشوند بر لبها
در اوج میمانند
همپای معراج فرشتگان
بیآنکه از پای افتاده باشند از زخمهايشان
عاشقان ايستاده میميرند
عاشقان ايستاده میمانند
#سید_علی_صالحی
زندگی را بی نهايت
بیآنکه سخنی گفته باشند جز چشمهايشان
فراتر از حريم فصول میميرند
بینشان
در فصلی بینام
بیصدا، ترانه میشوند بر لبها
در اوج میمانند
همپای معراج فرشتگان
بیآنکه از پای افتاده باشند از زخمهايشان
عاشقان ايستاده میميرند
عاشقان ايستاده میمانند
#سید_علی_صالحی
آوازه جمالت از جان خود شنیدیم
چون باد و آب و آتش در عشق تو دویدیم
اندر جمال یوسف گر دستها بریدند
دستی به جان ما بر بنگر چهها بریدیم
رندان و مفلسان را پیداست تا چه باشد
این دلق پاره پاره در پای تو کشیدیم
در عشق جان سپاران مانند ما هزاران
هستند لیک چون تو در خواب هم ندیدیم
#حضرت_مولانا
چون باد و آب و آتش در عشق تو دویدیم
اندر جمال یوسف گر دستها بریدند
دستی به جان ما بر بنگر چهها بریدیم
رندان و مفلسان را پیداست تا چه باشد
این دلق پاره پاره در پای تو کشیدیم
در عشق جان سپاران مانند ما هزاران
هستند لیک چون تو در خواب هم ندیدیم
#حضرت_مولانا
ای دوست به یک سخن ز من بگریزی
خوی تو نبد به هر حدیثی تیزی
بد گشتی از آن که با بدان آمیزی
بادیگ بمنشین که سیه برخیزی
#فرخی_سیستانی
خوی تو نبد به هر حدیثی تیزی
بد گشتی از آن که با بدان آمیزی
بادیگ بمنشین که سیه برخیزی
#فرخی_سیستانی
ای ز چشمت رفته خواب از چشم خواب
وآب رویت برده آب از روی آب
از شکنج زلف و مهر طلعتت
تاب بر خورشید و در خورشید تاب
#خواجوی_کرمانی
وآب رویت برده آب از روی آب
از شکنج زلف و مهر طلعتت
تاب بر خورشید و در خورشید تاب
#خواجوی_کرمانی
آنها که استثنا میکنند(ان شاء الله میگویند)، عاشقانند.
زیرا که عاشق خود را مختار و برکار نبیند.
معشوق برکار داند.
#حضرت_مولانا
#فیهمافیه
زیرا که عاشق خود را مختار و برکار نبیند.
معشوق برکار داند.
#حضرت_مولانا
#فیهمافیه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای سید! نه من منم و نه تـو تـوئی کـه من توام و تو منی.
از ازل چون خواستی که به معشوقی و صاحبی جلوهگر شوی،در پرده ی من بـه عـاشقی و بندگی ظاهر گشتی تا معشوقی و صاحبی تو ظهور گرفت.
از این راه من مـعشوق تـو بـاشم که معشوقی تو از من پیداست و تو عاشق من باشی که عاشقی من به عشق تـو بـود.
تـو کجا معشوق بودی؟حیرانم که تو معشوقی یا من و من عاشقم یا تو.
هـیهات،هـیهات!این چه حرف است؟من هیچ نیم،هرچه هست توئی. هم عاشق توئی و هم معشوق توئی.
#پرتو_عشق
#شمس_مغربی
از ازل چون خواستی که به معشوقی و صاحبی جلوهگر شوی،در پرده ی من بـه عـاشقی و بندگی ظاهر گشتی تا معشوقی و صاحبی تو ظهور گرفت.
از این راه من مـعشوق تـو بـاشم که معشوقی تو از من پیداست و تو عاشق من باشی که عاشقی من به عشق تـو بـود.
تـو کجا معشوق بودی؟حیرانم که تو معشوقی یا من و من عاشقم یا تو.
هـیهات،هـیهات!این چه حرف است؟من هیچ نیم،هرچه هست توئی. هم عاشق توئی و هم معشوق توئی.
#پرتو_عشق
#شمس_مغربی
چون مرد به کمال رسد حظوظ دنیوی و شهوات نفسانی در او پیوسته باشد. پس به قضای ازلی راضی شود. اگر درویش بود و اگر توانگر، اگر گرسنه بود و اگر سیر، اگر بیمار بود و اگر تندرست، به هر حال از معشوق راضی بود و در حظوظ خود نجنبد و به سبب شهوات خود نگوید: کاشکی چنین بودی و چنین نبودی. و این همه از آن بود که رضای معشوق خود در این داند، اما هر صفت که در خود بیند که خلاف رضای خدای تعالی نشاید که به وجود آن صفت راضی بود. بل همه سعی او در ازالت آن باید و همه زبان او: "یا لیت هذه الصفت لم تکن" گوی باید که بود. و مبادا که جز چنین بود. و اگر نه چنین بود همه شرایع انبیا باطل گردد.
#نامه_ها
#عین_القضات_همدانی
#نامه_ها
#عین_القضات_همدانی
سَرَك بر آن حصير نهاده است عاجزوار در مسجد، اكنون خدا بر او چگونه رحم نكند؟ چگونه خدا باشد؟
#مقالات_شمس_تبریزی
#تصحیح_استاد_موحد
#مقالات_شمس_تبریزی
#تصحیح_استاد_موحد
قمٖری که دوست داری همه روز دل بر آن نه
که شبیت خـون بـریزد که در او قمر نباشد
چه وجود نقش دیـوار و چه آدمی که با او
سخـنـی ز عـشـق گـویند و در او اثـر نباشد
#حضرت_سعدی
که شبیت خـون بـریزد که در او قمر نباشد
چه وجود نقش دیـوار و چه آدمی که با او
سخـنـی ز عـشـق گـویند و در او اثـر نباشد
#حضرت_سعدی
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت
#حضرت_حافظ
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت
#حضرت_حافظ
#نیروی_ایمان
دانشمند برجسته ای اخیرا ثابت کرده است که نیروی فوق العاده ای در ایمان وجود دارد. به اعتقاد وی فقط یک ویژگی اصلی وجود دارد که انسان باید برای استفاده از نیروی درونش گسترش دهد تا رویاهایش به واقعیت بپیوندد.
و آن ویژگی اصلی فقط توانایی برخورداری از ایمان بدون شک و تردید است. آن دانشمند توضیح می دهد که وقتی انسان بتواند از ایمان بدون شک و تردید برخوردار باشد، وارد حالتی از آگاهی می شود که در آن حالت همه چیز برایش امکان پذیر می گردد......
#کاترین_پاندر
دانشمند برجسته ای اخیرا ثابت کرده است که نیروی فوق العاده ای در ایمان وجود دارد. به اعتقاد وی فقط یک ویژگی اصلی وجود دارد که انسان باید برای استفاده از نیروی درونش گسترش دهد تا رویاهایش به واقعیت بپیوندد.
و آن ویژگی اصلی فقط توانایی برخورداری از ایمان بدون شک و تردید است. آن دانشمند توضیح می دهد که وقتی انسان بتواند از ایمان بدون شک و تردید برخوردار باشد، وارد حالتی از آگاهی می شود که در آن حالت همه چیز برایش امکان پذیر می گردد......
#کاترین_پاندر
" پیش چشم او خیال جاه و زر
همچنان باشد که موی اندر بَصر "
#مثنوی_مولانا
دفتر دوم
غرق شدن در تمنای مال و مقام انسان را از دیدن حقایق محروم می کند. مانند آنکه تارِ مویی در چشم انسان رفته باشد و او را از قوّت دیدن محروم کرده باشد...
همچنان باشد که موی اندر بَصر "
#مثنوی_مولانا
دفتر دوم
غرق شدن در تمنای مال و مقام انسان را از دیدن حقایق محروم می کند. مانند آنکه تارِ مویی در چشم انسان رفته باشد و او را از قوّت دیدن محروم کرده باشد...
آن جان که از او
دلبر ما شادانست
پیوسته سرش سبز و لبش خندان است
اندازهٔ جان نیست
چنان لطف و جمال
آهسته بگوئیم مگر جانانست
#مولانای_جان
دلبر ما شادانست
پیوسته سرش سبز و لبش خندان است
اندازهٔ جان نیست
چنان لطف و جمال
آهسته بگوئیم مگر جانانست
#مولانای_جان
انـدر جمال یوسف،
گر دست ها بریدند
دستی به جان ما بر
بنگر چه ها بریدیم
مولانا
گر دست ها بریدند
دستی به جان ما بر
بنگر چه ها بریدیم
مولانا
از مراد خویش برخیز ار مریدی عشق را
در یمن ساکن نگردی تا که باشی در ختن
بی جمال یوسف و بی سوز یعقوب از گزاف
توتیایی ناید از هر باد و از هر پیرهن
سنایی
در یمن ساکن نگردی تا که باشی در ختن
بی جمال یوسف و بی سوز یعقوب از گزاف
توتیایی ناید از هر باد و از هر پیرهن
سنایی
از مراد خویش برخیز ار مریدی عشق را
در یمن ساکن نگردی تا که باشی در ختن
بی جمال یوسف و بی سوز یعقوب از گزاف
توتیایی ناید از هر باد و از هر پیرهن
سنایی
در یمن ساکن نگردی تا که باشی در ختن
بی جمال یوسف و بی سوز یعقوب از گزاف
توتیایی ناید از هر باد و از هر پیرهن
سنایی
در عشق چو قربان شوی از کیش برون آی
ور لاف انا الحق زنی از دار میندیش
گر جان طلبد یار دل یار بدست آر
چون سر بشد از دست ز دستار میندیش
#خواجوی_کرمانی
ور لاف انا الحق زنی از دار میندیش
گر جان طلبد یار دل یار بدست آر
چون سر بشد از دست ز دستار میندیش
#خواجوی_کرمانی