به خسته برگذری صحتش فرازآید
به مرده درنگری زندگی ز سر گیرد
ز سوزناکی گفتار من قلم بگریست
که در نی آتش سوزنده زودتر گیرد
دو چشم مست تو شهری به غمزهای ببرند
کرشمه تو جهانی به یک نظر گیرد
#حضرت_سعدی
به مرده درنگری زندگی ز سر گیرد
ز سوزناکی گفتار من قلم بگریست
که در نی آتش سوزنده زودتر گیرد
دو چشم مست تو شهری به غمزهای ببرند
کرشمه تو جهانی به یک نظر گیرد
#حضرت_سعدی
دانه باشی مُرغَکانَت بَرچِنَند
غُنچه باشی، کودکانَت بَرکَنند
دانه پنهان کُن، به کُلّی دام شو
غُنچه پنهان کُن، گیاهِ بام شو
هرکِه داد او حُسنِ خود را در مَزاد
صد قَضایِ بَد سویِ او رو نَهاد
چَشمها و خَشمها و رَشکها
بر سَرَش ریزد، چو آب از مَشکها
#مثنوی_مولانا
غُنچه باشی، کودکانَت بَرکَنند
دانه پنهان کُن، به کُلّی دام شو
غُنچه پنهان کُن، گیاهِ بام شو
هرکِه داد او حُسنِ خود را در مَزاد
صد قَضایِ بَد سویِ او رو نَهاد
چَشمها و خَشمها و رَشکها
بر سَرَش ریزد، چو آب از مَشکها
#مثنوی_مولانا
ای عزیز، بدان که راه خدا نه از جهت راست است
و نه از جهت چپ، نه بالا و نه زیر
و نه دور و نه نزدیک.
راه خدا در دل است و یک قدم است .
عین القضات همدانی
و نه از جهت چپ، نه بالا و نه زیر
و نه دور و نه نزدیک.
راه خدا در دل است و یک قدم است .
عین القضات همدانی
جملهٔ خلق را دیدم که چون گاو و خر از یکی آخور علف می خوردند.
یکی گفت: «خواجه ، پس تو کجا بودی؟»
گفت: «من نیز با ایشان بودم ، اما فرق آن بود که ایشان می خوردند و می خندیدند و برهم می جستند و می ندانستند ، و من می خوردم و می گریستم و سر بر زانو نهاده بودم ،
و می دانستم».
#عطار
یکی گفت: «خواجه ، پس تو کجا بودی؟»
گفت: «من نیز با ایشان بودم ، اما فرق آن بود که ایشان می خوردند و می خندیدند و برهم می جستند و می ندانستند ، و من می خوردم و می گریستم و سر بر زانو نهاده بودم ،
و می دانستم».
#عطار
خاکی به لب گور فشاندیم و گذشتیم
ما مرکب ازین رخنه جهاندیم و گذشتیم
چون ابر بهار آنچه ازین بحر گرفتیم
در جیب صدف پاک فشاندیم و گذشتیم
چون سایهٔ مرغان هوا در سفر خاک
آزار به موری نرساندیم و گذشتیم
گر قسمت ما باده، و گر خون جگر بود
ما نوبت خود را گذراندیم و گذشتیم
کردیم عنانداری دل تا دم آخر
گلگون هوس را ندواندیم و گذشتیم
هر چند که در دیدهٔ ما خار شکستند
خاری به دل کس نخلاندیم و گذشتیم
فریاد که از کوتهی بازوی اقبال
دستی به دو عالم نفشاندیم و گذشتیم
صد تلخ چشیدیم زهر بی مزه صائب
تلخی به حریفان نچشاندیم و گذشتیم
#صائب_تبریزی
ما مرکب ازین رخنه جهاندیم و گذشتیم
چون ابر بهار آنچه ازین بحر گرفتیم
در جیب صدف پاک فشاندیم و گذشتیم
چون سایهٔ مرغان هوا در سفر خاک
آزار به موری نرساندیم و گذشتیم
گر قسمت ما باده، و گر خون جگر بود
ما نوبت خود را گذراندیم و گذشتیم
کردیم عنانداری دل تا دم آخر
گلگون هوس را ندواندیم و گذشتیم
هر چند که در دیدهٔ ما خار شکستند
خاری به دل کس نخلاندیم و گذشتیم
فریاد که از کوتهی بازوی اقبال
دستی به دو عالم نفشاندیم و گذشتیم
صد تلخ چشیدیم زهر بی مزه صائب
تلخی به حریفان نچشاندیم و گذشتیم
#صائب_تبریزی
من مثل باغ خرمم و گِرد من دیوارهاست و بر آن دیوار، حَدَثها و خارهاست
هر که میگذرد باغ را نمی بیند، آن دیوار و آلایش را میبیند و بد آن را میگوید....
مولانا_ فی مافیه
هر که میگذرد باغ را نمی بیند، آن دیوار و آلایش را میبیند و بد آن را میگوید....
مولانا_ فی مافیه
آخر عهد شبست اول صبح ای ندیم
صبح دوم بایدت سر ز گریبان برآر
دور نباشد که خلق روز تصور کنند
گر بنمایی به شب طلعت خورشیدوار
#سعدی
صبح دوم بایدت سر ز گریبان برآر
دور نباشد که خلق روز تصور کنند
گر بنمایی به شب طلعت خورشیدوار
#سعدی
شجاعت داشته باش و خودت باش ...
با همه کاستی ها و نقص هایت.
شهامت داشته باش و تندیس زندگی خودت را بساز.
تقدیس گر زندگی دیگران نباش.
آنقدر استعداد و خوبی و توان در خودت هست که دیگران تقدیست کنند.
حکایت نویس زندگی خود باش ،
نه حکایت نویس دیگران.
زندگی خودت حکایتی تر از همه است.
اشو
با همه کاستی ها و نقص هایت.
شهامت داشته باش و تندیس زندگی خودت را بساز.
تقدیس گر زندگی دیگران نباش.
آنقدر استعداد و خوبی و توان در خودت هست که دیگران تقدیست کنند.
حکایت نویس زندگی خود باش ،
نه حکایت نویس دیگران.
زندگی خودت حکایتی تر از همه است.
اشو
ای كاش دعای مرگ برای
دیگر ملتها از دهان ايرانيان بيفتد،
ای کاش جمعه به جمعه برای نیمی از جهان آرزوی مرگ و نیستی نکنیم تا اينقدر مملكتمان دچار مرگ و غم و عزا نشود،
همان انرژي منفي كه بعد هر نماز از حلقوم ایرانیان هیجان زده در مي آید، عاقبت به سر ايرانيان برميگردد ،
كاش بعد هر نماز در مساجد آرزوي بركت و إيمان و يكتا پرستي براي تمام دنيا مي كرديم تا شاید قطره ای از این دریای انرژی مثبت به خودمان بازگرد...
دکتر الهی قمشه ای
دیگر ملتها از دهان ايرانيان بيفتد،
ای کاش جمعه به جمعه برای نیمی از جهان آرزوی مرگ و نیستی نکنیم تا اينقدر مملكتمان دچار مرگ و غم و عزا نشود،
همان انرژي منفي كه بعد هر نماز از حلقوم ایرانیان هیجان زده در مي آید، عاقبت به سر ايرانيان برميگردد ،
كاش بعد هر نماز در مساجد آرزوي بركت و إيمان و يكتا پرستي براي تمام دنيا مي كرديم تا شاید قطره ای از این دریای انرژی مثبت به خودمان بازگرد...
دکتر الهی قمشه ای
سلطان العارفین بایزید بسطامی فرمود:
هیچ کس بر من چنان غلبه نکرد که جوانی از بلخ مرا گفت :
یا بایزید حَدّ ِ زُهد شما چیست؟
من گفتم: چون بیابیم بخوریم و چون نیابیم صبر کنیم.
گفت: سگانِ بلخ همین صفت دارند.
پس من گفتم: حدّ ِ زُهدِ شما چیست ؟
گفت: "ما چون نیابیم صبر کنیم و چون بیابیم ایثار "
#شهابالدین_سهروردی
#عوارفالمعارف
هیچ کس بر من چنان غلبه نکرد که جوانی از بلخ مرا گفت :
یا بایزید حَدّ ِ زُهد شما چیست؟
من گفتم: چون بیابیم بخوریم و چون نیابیم صبر کنیم.
گفت: سگانِ بلخ همین صفت دارند.
پس من گفتم: حدّ ِ زُهدِ شما چیست ؟
گفت: "ما چون نیابیم صبر کنیم و چون بیابیم ایثار "
#شهابالدین_سهروردی
#عوارفالمعارف
تو اگر روی و گر نی بدود سعادت تو
همه کار برگزارد به سکون و مهربانی
چو غلام توست دولت کندت هزار خدمت
که ندارد از تو چاره و گرش ز در برانی
#مولانای_جان
همه کار برگزارد به سکون و مهربانی
چو غلام توست دولت کندت هزار خدمت
که ندارد از تو چاره و گرش ز در برانی
#مولانای_جان
تو بخسپ خوش که بختت ز برای تو نخسپد
تو بگیر سنگ در کف که شود عقیق کانی
به فلک برآ چو عیسی ارنی بگو چو موسی
که خدا تو را نگوید که خموش لن ترانی
#مولانای_جان
تو بگیر سنگ در کف که شود عقیق کانی
به فلک برآ چو عیسی ارنی بگو چو موسی
که خدا تو را نگوید که خموش لن ترانی
#مولانای_جان