از زبان ناصرالدین شاه نقل است که؛
ما را به قصد شکار آهو به دشت قزوین بردند
و من در شش زرعی به شکار شلیک کردم.
من به چشم خود دیدم که تیرم به خطا رفت!
ولی اطرافیان به شدت هر چه تمامتر،هورا و هیاهو و سر و صدا راه انداختند...!
که دست خوش اعلیحضرتا ،
تیرت به هدف خورد!
و من در حالیکه به فکر فرو رفته بودم
به ملازمینم گفتم ؛
آینده این ملک و مملکت تنگ و تاریک است!
زیرا که "پاچه خواری" ریشه این سرزمین را خواهد سوزاند!
جالب اینکه اینان پی به مقصودم نبردند و چند باره شروع کردند به تشویقم
و هورا کشیدن...!!
ما را به قصد شکار آهو به دشت قزوین بردند
و من در شش زرعی به شکار شلیک کردم.
من به چشم خود دیدم که تیرم به خطا رفت!
ولی اطرافیان به شدت هر چه تمامتر،هورا و هیاهو و سر و صدا راه انداختند...!
که دست خوش اعلیحضرتا ،
تیرت به هدف خورد!
و من در حالیکه به فکر فرو رفته بودم
به ملازمینم گفتم ؛
آینده این ملک و مملکت تنگ و تاریک است!
زیرا که "پاچه خواری" ریشه این سرزمین را خواهد سوزاند!
جالب اینکه اینان پی به مقصودم نبردند و چند باره شروع کردند به تشویقم
و هورا کشیدن...!!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ماییم که از بادهٔ بیجام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
ماییم که بی هیچ سرانجام خوشیم
مولانا
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
ماییم که بی هیچ سرانجام خوشیم
مولانا
روحیست بینشان و ما غَرقه در نِشانَش
روحیست بیمَکان و سَر تا قَدَم مَکانَش
خواهی که تا بیابی؟ یک لحظهیی مَجویَش
خواهی که تا بدانی؟ یک لحظهیی مَدانَش
چون در نَهانْش جویی دوری زِ آشکارش
چون آشکار جویی مَحْجوبی از نَهانَش
چون زاشکار و پنهان بیرون شُدی به بُرهان
پاها دراز کُن خوشْ میخُسب در اَمانَش
#غزل مولانا
روحیست بیمَکان و سَر تا قَدَم مَکانَش
خواهی که تا بیابی؟ یک لحظهیی مَجویَش
خواهی که تا بدانی؟ یک لحظهیی مَدانَش
چون در نَهانْش جویی دوری زِ آشکارش
چون آشکار جویی مَحْجوبی از نَهانَش
چون زاشکار و پنهان بیرون شُدی به بُرهان
پاها دراز کُن خوشْ میخُسب در اَمانَش
#غزل مولانا
شبهایِ هجر، گریهی بیاختیارِ ما
دنبالهی گریستنِ روزِ زادن است
دیوان #صیدی_تهرانی، به کوشش محمد قهرمان
دنبالهی گریستنِ روزِ زادن است
دیوان #صیدی_تهرانی، به کوشش محمد قهرمان
تو مرو گر بروی جان مرا با خود بر
ور مرا مینبری با خود از این خوان تو مرو
با تو هر جزو جهان باغچه و بستان است
در خزان گر برود رونق بستان تو مرو
#مولانای_جان
ور مرا مینبری با خود از این خوان تو مرو
با تو هر جزو جهان باغچه و بستان است
در خزان گر برود رونق بستان تو مرو
#مولانای_جان
زندگانی نتوان گفت و حیاتی که مراست
زنده آنست که با دوست وصالی دارد
من به دیدار تو مشتاقم و از غیر ملول
گر تو را از من و از غیر ملالی دارد
#حضرت_سعدی
زنده آنست که با دوست وصالی دارد
من به دیدار تو مشتاقم و از غیر ملول
گر تو را از من و از غیر ملالی دارد
#حضرت_سعدی
زهی ماه در مهر سرو بلندت
شکر در گدازش ز تشویر قندت
جهان فتنه بگرفت و پر مشک شد هم
چو بگذشت بادی به مشکین کمندت
سر زلف پر بند تو تا بدیدم
به یک دم شدم عاشق بند بندت
گزند تو را قدر و قیمت که داند
بیا تا به جانم رسانی گزندت
#عطار
شکر در گدازش ز تشویر قندت
جهان فتنه بگرفت و پر مشک شد هم
چو بگذشت بادی به مشکین کمندت
سر زلف پر بند تو تا بدیدم
به یک دم شدم عاشق بند بندت
گزند تو را قدر و قیمت که داند
بیا تا به جانم رسانی گزندت
#عطار
ما سرّ کن فکانیم ما را که میشناسد
از دیدها نهانیم ما را که میشناسد
هر چند بر زمینیم با خاک ره نشینیم
برتر ز آسمانیم ما راکه میشناسد
ما را مکان نباشد ما را زمان نباشد
برتر ازین و آنیم ما راکه میشناسد
کم گوی فیض اسرار دُر در صدف نگهدار
ما بحر بیکرانیم ما را که میشناسد
#فیض کاشانی
از دیدها نهانیم ما را که میشناسد
هر چند بر زمینیم با خاک ره نشینیم
برتر ز آسمانیم ما راکه میشناسد
ما را مکان نباشد ما را زمان نباشد
برتر ازین و آنیم ما راکه میشناسد
کم گوی فیض اسرار دُر در صدف نگهدار
ما بحر بیکرانیم ما را که میشناسد
#فیض کاشانی
ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مکن
ور کنی خیر و بلا، باری نظر هر سو مکن
باز می داری ز کشتن نرگس بدمست را
این فسون گیرا نمی آید، بر آن جادو مکن
بوسه ای دادی و کشتی، وه که دیگر گاه گاه
درد عاشق را به درمان می کنی، بد خو مکن
تشنه خون مسلمان است چشم کافرت
گر مسلمانی تو کافر، گفت آن هندو مکن
من که از جان دست شستم، دادن پندم چه سود؟
ای طبیب، ار هشیاری، مرده را دارو مکن
#امیرخسرو_دهلوی
ور کنی خیر و بلا، باری نظر هر سو مکن
باز می داری ز کشتن نرگس بدمست را
این فسون گیرا نمی آید، بر آن جادو مکن
بوسه ای دادی و کشتی، وه که دیگر گاه گاه
درد عاشق را به درمان می کنی، بد خو مکن
تشنه خون مسلمان است چشم کافرت
گر مسلمانی تو کافر، گفت آن هندو مکن
من که از جان دست شستم، دادن پندم چه سود؟
ای طبیب، ار هشیاری، مرده را دارو مکن
#امیرخسرو_دهلوی
به قومی مبتلا شدیم که فکر میکنند،
خدا جز آنها، کسی دیگر را
هدایت نکرده !!!
ابن سینا
خدا جز آنها، کسی دیگر را
هدایت نکرده !!!
ابن سینا
علتی داریم از درون سینه
که همه طبیبان عالَم
از درمان آن عاجزند!
مرهم جراحت ما
وصال دوست است
تذکره_الاولیاء
ذکر بانو رابعه عدویه
که همه طبیبان عالَم
از درمان آن عاجزند!
مرهم جراحت ما
وصال دوست است
تذکره_الاولیاء
ذکر بانو رابعه عدویه