kaveh farhadi کاوه فرهادی
1.85K subscribers
2.2K photos
455 videos
450 files
2.44K links
جستارهایی در:
- جامعه شناسی
-انسانشناسی
-انسانشناسی یاریگری
-توسعه پایدار بومی
-ایرانشناسی
-کارآفرینی فتوتی
-زیست‌بوم
- روانشناسی
- اقتصادنهادگرا
- فلسفه
-اخلاق
-فیزیک/نسبیت
- ادبیات
-شعر
- سینما
-تئاتر
👇 ارتباط با من👇
💠https://yek.link/kavehfarhadi
Download Telegram
#گوته شاعر بزرگ آلمانی
و شیفتگی اش به #حافظ


یوهان ولفگانگ فون گوته ( Johann Wolfgang von Goethe )

@kaveh_farhadi
#گوته شاعر بزرگ آلمانی و شیفتگی اش به #حافظ


#یوهان_ولفگانگ_فون_گوته ( به آلمانی: Johann Wolfgang von Goethe ) ( زاده ۲۸ اوت ۱۷۴۹ در فرانکفورت – درگذشتهٔ ۲۲ مارس ۱۸۳۲ در وایمار ) شاعر، ادیب، نویسنده، نقاش، محقق، انسان‌شناس، فیلسوف و سیاست‌مدار آلمانی بود. او یکی از کلیدهای اصلی ادبیات آلمانی و جنبش وایمار کلاسیک و همچنین رمانتیسیسم به شمار می‌رود.

او یکی از مردان بزرگ فرهنگی قرون ۱۸ و ۱۹ اروپا و یکی از افراد برجستهٔ ادبیات جهان محسوب می‌شود. #گوته #آلمانی ، شکسپیر انگلیسی، هومر یونانی، و دانته ایتالیایی را چهار رکن ادبیات اروپا می‌دانند.

📌 ﺷﻬﺮ " ﻭﺍﯾﻤﺎﺭ" ﺩﺭ ﺁﻟﻤﺎﻥ، ﻣﺤﻞ ﺯﻧﺪﮔﯽ "ﮔﻮﺗﻪ " ﺣﺎﻓﻆ ﺷﻨﺎﺱ ﺑﺰﺭﮒ ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﭘﺎﺭﮐﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ، ﺩﻭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺭﻭﺑﺮﻭﯼ ﻫﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ، ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻨﺎﻡ #ﮔﻮﺗﻪ، ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻨﺎﻡ #ﺣﺎفظ ﺍﺳﺖ. ﻣﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻧﯿﺰ ﺳﻨﮓ ﯾﺎﺩﺑﻮﺩﯼ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﻗﺮﺍﺭﮔﺮﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺷﻌﺮﯼ ﺍﺯ ﺣﺎﻓﻆ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ، نقش ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ.

"ﻋﻤﺮﯾﺴﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻏﻤﺖ ﺭﻭ ﻧﻬﺎﺩﻩﺍﯾﻢ
ﺭﻭﯼ ﻭ ﺭﯾﺎﯼ ﺧﻠﻖ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺳﻮ ﻧﻬﺎﺩﻩﺍﯾﻢ
ﻃﺎﻕ ﻭ ﺭﻭﺍﻕ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻭ ﻗﺎﻝ ﻭ ﻗﯿﻞ ﻋﻠﻢ
ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺟﺎﻡ ﻭ ﺳﺎﻗﯽ ﻣﻪ ﺭﻭ ﻧﻬﺎﺩﻩﺍﯾﻢ
ﻫﻢ ﺟﺎﻥ ﺑﺪﺍﻥ ﺩﻭ ﻧﺮﮔﺲ ﺟﺎﺩﻭ ﺳﭙﺮﺩﻩﺍﯾﻢ
ﻫﻢ ﺩﻝ ﺑﺪﺍﻥ ﺩﻭ ﺳﻨﺒﻞ ﻫﻨﺪﻭ ﻧﻬﺎﺩﻩﺍﯾﻢ
ﻋﻤﺮﯼ ﮔﺬﺷﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺍﺷﺎﺭﺗﯽ
ﭼﺸﻤﯽ ﺑﺪﺍﻥ ﺩﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﺑﺮﻭ ﻧﻬﺎﺩﻩﺍﯾﻢ
ﻣﺎ ﻣﻠﮏ ﻋﺎﻓﯿﺖ ﻧﻪ ﺑﻪ ﻟﺸﮑﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪﺍﯾﻢ
ﻣﺎ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﻭ ﻧﻬﺎﺩﻩﺍﯾﻢ
ﺗﺎ ﺳﺤﺮ ﭼﺸﻢ ﯾﺎﺭ ﭼﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ
ﺑﻨﯿﺎﺩ ﺑﺮ ﮐﺮﺷﻤﻪ ﺟﺎﺩﻭ ﻧﻬﺎﺩﻩﺍﯾﻢ
ﺑﯽ ﺯﻟﻒ ﺳﺮﮐﺸﺶ ﺳﺮ ﺳﻮﺩﺍﯾﯽ ﺍﺯ ﻣﻼﻝ
ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺑﻨﻔﺸﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺯﺍﻧﻮ ﻧﻬﺎﺩﻩﺍﯾﻢ
ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﭼﻮ ﻧﻈﺎﺭﮔﺎﻥ ﻣﺎﻩ
ﭼﺸﻢ ﻃﻠﺐ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺧﻢ ﺍﺑﺮﻭ ﻧﻬﺎﺩﻩﺍﯾﻢ
ﮔﻔﺘﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﻓﻈﺎ ﺩﻝ ﺳﺮﮔﺸﺘﻪﺍﺕ ﮐﺠﺎﺳﺖ
ﺩﺭ ﺣﻠﻘﻪﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﺧﻢ ﮔﯿﺴﻮ ﻧﻬﺎﺩﻩﺍﯾﻢ"


ﻭﯼ ﺩﺭ ﺩﻓـﺘﺮ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ ﭼﻨﯿﻦ نوشته است :

" ﺩﺍﺭﻡ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ. ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺴﮑﯿﻦ ﻫـﯿﺠﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﻏـﺰﻝ ﺳﺮﺍﯾﯽ ﻧﺰﻧﻢ، ﺗﺎﺏ ﻧﻔـﻮﺫ ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺍﯾﻦ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺧﺎﺭﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺭﺍ، ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﺎ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ ﻧﻬﺎﺩ، ﻧﺪﺍﺭﻡ. ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺑﺎ ﻋﻄﺮ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﺷﺮﻕ ﻭ ﻧﺴﯿﻢ ﺭﻭﺡ ﭘﺮﻭﺭ ﺍﺑﺪﯾﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺷﺘﻬﺎ ﻭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﯽ ﻭﺯﺩ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺧﺎﺭﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ ﮐﻪ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻋﺠﯿﺒﺶ ﻣﺮﺍ ﺳﺮﺍﭘﺎ ﻣﺠﺬﻭﺏ ﺧﻮﯾﺶ ﺳﺎﺧﺖ. "


#ﮔﻮﺗﻪ ﺩﯾﻮﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﺑﺨﺶ ﺳﺮﻭﺩ. ﻫﺮﺑﺨﺶ ﻋﻨﻮﺍﻧﯽ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺩﺍﺭﺩ: ﻧﺎﻣﮥ ﻧﺨﺴﺖ "ﻣﻐﻨﯽ ﻧﺎﻣﻪ" ﻧﺎﻡ ﺩﺍﺭﺩ، ﮐﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﺷﺎﻋﺮ ﺍﺯ ﺧﺎﻭﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﺖ. ﺳﻪ ﻧﺎﻣﮥ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻫﺎﯼ "ﺗﻔﮑﺮﻧﺎﻣﻪ " ، "ﺭﻧﺞ ﻧﺎﻣﻪ " ﻭ "ﺣﮑﻤﺖ ﻧﺎﻣﻪ " ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﮐﻪ ﺣﺎﻭﯼ ﭘﻨﺪ ﻭ ﺍﻧﺪﺭﺯﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﻣﻀﻤﻮﻥ #ﻏﺰﻝ_ﻫﺎﯼ_ﺣﺎﻓﻆ .

ﺍﯾﻦ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺭﺍ ﮔﻮﺗﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﻭﺩﻥ ﺩﯾﻮﺍﻥ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﺮﺩ ﺍﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ . ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺍﯾﻦ ﺑﺨﺶ ﺍﺯ ﺩﯾﻮﺍﻥ ﺭﺍ، ﮐﻪ #ﮔﻮﺗﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﮐﻬﻮﻟﺖ ﺑﻪ ﻧﻈﻢ ﻭ ﻧﺜﺮ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﻫﺎﯼ ﺑﺮﺟﺴﺘﮥ ﻭﯼ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ، ﮐﺎﻣﻞ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. "ﺗﯿﻤﻮﺭ ﻧﺎﻣﻪ " ﺩﺭ ﺑﺎﺭﮤ ﺗﯿﻤﻮﺭ ﺧﻮﻥ ﺭﯾﺰ ﺍﺳﺖ، ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﮔﻮﺗﻪ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﺎ ﻧﺎﭘﻠﺌﻮﻥ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪ #ﺣﺎﻓﻆ ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﺗﯿﻤﻮﺭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. "ﺯﻟﯿﺨﺎﻧﺎﻣﻪ " ﺣﺎﮐﯽ ﺍﺯ ﻣﻬﺮ ﮔﻮﺗﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﺎﺭﯾﺎﻧﻪ ﻓﻮﻥ ﻭﯾﻠﻤﺮ ( Marianne von Willemer ) ﮐﻪ از ﺁﺷﻨﺎﯾﺎﻥ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﮔﻮﺗﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﮔﻮﺗﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺨﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻭﺻﻒ ﺣﺪﯾﺚ ﻋﺸﻖ ﺣﺎﺗﻢ ﻭ ﺯﻟﯿﺨﺎ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺩﺭ ﺑﺨﺶ "ﺳﺎﻗﯽ ﻧﺎﻣﻪ " ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ، ﮐﻪ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﮎ ﺧﺎﺩﻡ ﺑﺎ ﻭﻓﺎﯾﺶ ﺗﻤﺎﯾﻞ ﺩﺍﺭﺩ، ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ. ﺍﯾﻦ ﺑﺨﺶ ﺗﺪﺍﻋﯽ ﮐﻨﻨﺪﮤ ﺩﺭﻭﻧﻤﺎﯾﮥ ﺳﺮﻭﺩﮤ ﮔﻮﺗﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﮔﺎﻧﻮﻣﺪ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﺯﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﯾﻮﻧﺎﻧﯽ ﻧﺸﺄﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺳﻪ ﺑﺨﺶ ﺁﺧﺮ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﻣﺎﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺟﺎﻭﯾﺪﺍﻥ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ: ﺑﺨﺶ " ﻣﺜﻞ ﻧﺎﻣﻪ " ﺣﺎﻭﯼ ﻣﺜﻞ ﻫﺎﯼ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺍﺳﺖ، "ﭘﺎﺭﺳﯽ ﻧﺎﻣﻪ " ﺩﺭ ﺑﺎﺭﮤ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻭ ﺁﺗﺶ ﻭ عناﺻﺮ ﻭ ﻓﺮﻭﺭﻫﺎﯼ ﭘﺎﮎ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺑﻬﺪﯾﻨﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺨﺶ "ﭘﺮﺩﯾﺲ ﻧﺎﻣﻪ " ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﮤ ﺑﺎﻭﺭ ﻫﺎﯼ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.


📍 ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺷﺎﻋﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﺘﺎﯾﺶ #ﮔﻮﺗﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﯿﺮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺳﺘﺎﯾﺶ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ #ﮔﻮﺗﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ #ﺣﺎﻓﻆ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺍﺳﺖ :

" ﺍﯼ ﺣﺎﻓﻆ ! ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻫﻤﺴﺎﻥ ﺗﻮ ﺩﯾﺪﻥ
بسا دیوانگیست !

Hafes, dir sich gleich zu stellen
Welch ein Wahn"

@kaveh_farhadi
#زنگها_برای_که_به_صدا_در_می_آیند!

زنگ خاطراتی دور از روستا تا محفل گرمی که نه فقط از کرسی های کم‌مصرف، که با هر تپش از قلب آدمیان پر لژ #امید، به درون رگ‌ها می ریخت.... و #رویاها شبیه صدای آمدن گله‌ای دور از قله به دامنه‌ی کوه... و رویا‌ها شبیه ندای نوید آمدن چوپان... و شاید برای همین است که #پیامبران لز قله ها ندا سردادند... از #طور تا #حرا... و شاید برای همین است که پیامبران همه #چوپان بودند... (صفحه اول)

و خاطرات #شب_یلدا، لحظه گره خوردن همه سالهای با هم بودن است و از ذوق، پریدن است... (صفحه دوم)

و روستای #فهرج جای گره خوردن همه‌ی این خاطرات بود...
برای همین بود که مردمانش به قول سهراب:
هنوز همان "مردم بالادست" هستند ... و چه صفایی دارند!" ... و دیوارهای #کاه‌گلی‌شان هنوز جای #سرانگشتان_نیایش است... و چه پاکیزه بود کوجه‌هاشان و جه پاکیزه بود صورت‌های خاکی وسیرت‌های آبی‌شان که رنگ چشمه داشت و روح #قنات.‌‌.. برای همین بود که اگر خوب گوش می کردی، صدای اذان را از چشم‌هایشان هم می‌توانستی بشنوی!
و برای همین بود که خانه #کدخدا، هنوز #بوی_خدا می داد... و یادم آمد:
"آمد و گنجشکها را سیر کرد

خواب یک پروانه را تعبیر کرد

با قلم موی سپیدش روی سنگ

قلب یک آیینه را تصویر کرد

در کلاس درسش از مهتاب گفت

مشقهای کودکان تغییر کرد

اوخدای برگها را دوست داشت

شاخه های سبز را تطهیر کرد

قبله اش یک چشمه پر آب شد

سجده هایش را چه بی تزویر کرد

در میان مسجد آدینه او

زاهدان شهر را تکفیر کرد
..... عاشق یک قمری بی بال شد

عشق را بالاتر از تدبیر کرد

من نمی دانم چرا تنگ غروب

سوره «والشمس» را تفسیر کرد

رفت و داماد عروس آب شد

حجله های خاک را تحقیر کرد
..... زندگی را پیش ما تعریف کرد

از وجود مرگ هم تقدیر کرد

او صدای لحظه ها را می شنید

گرچه امشب لحظه ای تاخیر کرد

آه آری اولین بار است که او

در قرارش با شقایق دیر کرد" /خواب یک پروانه/ #کاوه_فرهادی، چاپ اول: فصلنامه ی وزین کرمان 1376 (صفحه سوم، چهارم و پنجم)

و وقتی از پنجره #شهر_آشفته، به #فهرج_پاکیزه می‌اندیشم، دلم می‌گیرد و بر زبانم جاری می شود که.‌‌..نه! #محمد_درویش عزیز می گوید: از #امید سخن بگوئید و هنگام #غم، سکوت!... و در سکوتم از روستای #فهرج #قنوت و #قنات تا
#روستای_کلانتر نور و نیایش... جاری می‌شود:
" از غم‌ها آوازی می‌ماند،
از شادی‌ها ترانه‌ای
و از آدمی،تنها، تنها شعری می‌ماند..." #شب_یلدا_۱۳۹۷
#او_صدای_لحظه‌ها_را_می‌شنید... و او هنوز هم صدای لحظه‌ها را می‌شنود!... نمی‌شنود؟
از #حافظ بپرسید!

(لطفا ورق بزنید!)
https://www.instagram.com/p/BrqCTm_n3zX/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1w8ybjk76l4tt

@kaveh_farhadi
میان گریه می خندم که چون شمع اندر این مجلس
زبان آتشینم هست لیکن در نمی گیرد

#حافظ
#لبخند
@hemenotic
https://www.instagram.com/p/CU-w7S1Ajte/?utm_medium=copy_link

از #حافظ
تا
#حافظ_ایمانی

چیزی که حافظ را #حافظ می‌کند!

و او را از سلمان ساوجی و سعدی و مولانا جدا می‌کند، نگاه پارادوکسی نسبت به #هستی است. این مسئله تقریباً در هر غزل، یک بار، در یک بیت، در یک مصراع، به چشم می‌خورد.

حافظ با هنرش توانسته است با سه صدای «اشعری–معتزلی–حیرت» که کُلّ صداهای فرهنگِ ماست حرف بزند. این یک شاخص و یک امتیاز است که او را از همه جدا می‌کند. مولانا بزرگترین متفکّر مشرق‌زمین است و شاید برجسته‌ترین هنرمندِ الهیاتی در جهان. او برای عقل تره خرد نمی‌کند. فقط هنر از عهدهٔ این کار بر می‌آید که نقاطی مشترک بین عقل و عشق را ببیند؛ هنر ناب که از عهدهٔ شکل دادن به اجتماع نقیضین و اجتماع ضدین برمی‌آید. حافظ در نقطه‌ای ایستاده که بهترین anthology یا گُلچینِ ذهنی را از نظر ساخت و صورت‌ها و تفکّر برای خودش ساخته است. اگر چیزهایی را که حافظ از آثار دیگران گلچین کرده از حافظ بگیریم چیز زیادی باقی نمی‌ماند.

از اواسط قرن چهارم به بعد دو ساختار کلان که توانسته در خلاقیّتِ فرهنگی ما و ساختارِ جامعه تأثیرگذار باشد،
#ایمان است که با «نقابِ عشق» تبدیل می‌شود به ساختارِ ساختارهای جامعهٔ ما.

از خواجه نصیر به بعد عاقل به آن معنا در تاریخ ما پیدا نمی‌شود. کسانی که ادّعایِ عقل می‌کنند با این ادّعا که ما در رودخانهٔ عقل هستیم تبدیل می‌شوند به قطراتی در رودخانهٔ طرف مقابل.
این ساختار کلان روز‌به‌روز در حال گسترش و پیروزی و حذف رودخانهٔ مقابل است. رودخانه‌ای که تبخیر شده و قطراتش بخار شده‌اند و آمده‌اند در رودخانهٔ طرفِ مقابل.

ساقی در اصطلاح شعر کلاسیک ما کسی است که شراب می‌دهد شراب هم نماد نفی عقل است، پس ساقی و عشق دو کلمه‌ای هستند که معنای گسترده‌ای دارند.

در سراسر دیوان حافظ و شعر سنّتیِ ما همه‌جا این کلمه به کار می‌رود. حافظ آخرین کسی است که به هنری‌ترین شکل به این رودخانه رفته، بیشترین آب را برداشته و خلاقیّت خود را به کار برده، ضمن این که حاضر نشده دربست همهٔ لوازمِ این خط و مسیر و طرزِ فکر را بپذیرد و بقیهٔ کسانی که در عرض هستند مثل سنایی و عطار و مولوی در اختیار این مسیراند.

زیرا او قبل از هر چیز هنرمند بوده است و پس از آن متعلق به یک فرهنگ خاص است این تفاوت عرفان حافظ با سنایی و... است. پس کلمهٔ ساقی و عشق را می‌توان به یک معنی گرفت. کسی نمی‌تواند هم مست باشد و هم عاقل چون خود عشق مست‌کننده است.

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
این کیمیای هستی، جلد سوم، صص ۳۲۵–۳۱

** خاطره‌ای در باغ گیاهشناسی
با #حافظ_ایمانی، #محمد_درویش و #مرتضی_فرهادی

#روز_حافظ

@kaveh_farhadi
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند...

#حافظ
#عاشورا
@kaveh_farhadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
https://www.instagram.com/reel/CpS4n4Jr_N5/?igshid=YmMyMTA2M2Y=


🍀 بخت خواب آلود ما بيدار خواهد شد مگر
  #زانکه_زد_بر_دیده_آبی_روی_رخشان_شما 🍀

/ از تمامِ کوچه‌های تنگ و ازهم‌ریخته!
آب جاری می‌شود، هم از دل و از جانِ ما

از میانِ سینه‌های سنگ و ازهم‌ریخته!
آب جاری می‌شود، هم از دل و از جانِ ما

کی تهی می‌گردد اینجا از صدایِ آشنا
دیده‌ی زاینده‌رود از بُغضِ تنهایی ما ؟!
:
* " بخت خواب‌آلود ما بیدار خواهد شد مگر
ژانکه‌ زد بر دیده آبی رویِ رخشانِ شما " //
#کاوه_فرهادی.
( شنبه هفتم اسفند ماه ۴۰۱-کنار #زاینده‌رودِ جاری )

* عنوان و بیت آخر: #حافظ

** توضیح:
هفته گذشته برای حضور در مراسم چهلم از دست دادنِِ جوانی با چشم هایی روشن و‌ دلی مهربان که نام زیبایش امیر🖤 بود به اصفهان رفته بودم که فردایش گویی روحش پرنده‌وش و نگاهش مینا‌🌹وش همراهِ مردمانِ ِخردمند اصفهان و هم‌بال آن پرندگانِ سپیدش در کنار زاینده‌رود می‌چرخید و میرقصید..
یادم آمد که  " #مسعود_صرامی" ، "#محمد_درویش"  و دوستانِ  آب‌فهم و طبیعت‌دوست هم گفته‌بودند چرا کسی از جاری شما آب‌زاینده رود.. و چرا کسی از ُمید سخن نمی‌گوید...

#اصفهان

@kaveh_farhadi
kaveh farhadi کاوه فرهادی
روز جهانی #حیات_وحش بر دوستداران هستی مبارک! https://www.instagram.com/p/Cokw6H1OXdd/?igshid=YmMyMTA2M2Y= @kaveh_farhadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
https://www.instagram.com/reel/CpW8HujOZbj/?igshid=YmMyMTA2M2Y=


#روز_جهانی_حیات_وحش !
(قسمت نخست)

🌿چون بلبلانی که در کمین گُل امید،
جان‌ به لب شدند..🍀

/ ببین! این قناریِ‌ کوچک؛
آشنا اما غریب،
مرغِ تصویرِ سپیدِ صبحِ چَشمانِ درختان است
و رویای زمین!
آنچه‌ استاد ازل در‌ سینه داشت
چون بلبلانی که در کمینِ ُل_امید ،
جان به لب شدند!
هرآیینه با رقصِ بال‌هایش،
دلبرانه برایمان،
چه طوطی‌صفتانه می‌گوید عجیب! // *
-کاوه‌ فرهادی ( روز جهانی حیات وحش)

* " #حافظ " :
"در پسِ آیینه طوطی‌‌صفتم داشته‌اند
هر چه استاد ازل گفت بگو می‌گویم "

#محیط_زیست
#حیات_وحش
#روز_جهانی_حیات_وحش
#هستی

#یادداشت
#شعر
#کاوه_فرهادی
🍀 خداوند عقل و تدبیر و رای ! -سعدی 🍀

روز ملی #شیراز
از: "شمس و طغرا" تا "کوچه رندان"
🔰 و "از کوچه رندان" تا "سنگ صبور"

📚 نخستین رمانِ لهجه‌دار ایرانی !

نه فقط شهر شیراز که باید گفت "کانون فرهنگی شیراز" از دو جنگ مغولان ( زمان‌ #سعدی) و تیمور لنگ ( زمان #حافظ) با همان "عقل و تدبیر رای" که "سعدی" (علیه رحمه) فرمود، جان سالم بدر برد..

این همه با داستان و قرائت‌های بسیاری ما را گاهی از
" از کوچه رندان " عبدالحسین زرین‌کوب
عبور می‌دهد و گاه پای نوشته‌های عاشقانه‌ی به قولی نخستین رمان تاریخ ایران " شمس و طغری" از : "محمدباقر میرزا خسروی" می‌نشاند!

اما در این میان، سنگ صبور صادق چوبک روایت دیگری‌ست انگار، از شیراز دوران معاصر.
 
می دانیم "صادق چوبک" بخشی از کودکی و شروع تحصیلات ابتدایی اش را در شیراز سپری می کند و درباره ی خاطرات کودکی اش در شیراز می نویسد:

«در شیراز برای  من دنیای تازه یی بود. یخ نبود و هر روز برف از سر کوه برای مصرف مردم می آوردند. دیدن گل سرخ و نسترن و لاله عباسی و شمعدانی برایم تازه گی داشت. پالوده را در شیراز خوردم و …»

در این رمان لهجه ‌های گوناگون ثبت شده است. به قول بسیاری از اهالی رمان و ادبیات، در واقع تا پیش از «سنگ صبور» ما در ادبیات فارسی گفت‌وگوی لهجه ‌دار نداریم.

به نظر شما "شیراز" چه قدر در شکل گیری فضاهای آثار "صادق چوبک" چشم گیر و نظرگیر است؟ ⁉️

شیراز و بوشهر  بخش کوچکی از جغرافیای بزرگ ایران زمین هستند که بر نویسنده ای چون چوبک تاثیر داشته، گویا مادر چوبک شیرازی بوده و پدرش هم از تجار بوشهر و او اغلب مابین این دوشهر در رفت و آمد بوده. در جایی خواندم که چوبک به کسی گفته بوده کاکل زری خودم بودم. معصومیتی که در داستان «سنگ صبور» آسیب می بیند و گویا این رنج کاکل زری همه عمر با او بوده و چیزهایی هم نوشته که نهایتن وصیت می کند به عروسش تا با جسدش در ساحل اقیانوس سوخته شوند. زهی تا‌سف.

- کاوه فرهادی. ( نیمه اردیبهشت ۳۰۲- روز ملی شیراز)

منبع بخش پایانی: گفت و گوی نشریه هامون  با "ابوتراب خسروی"، نویسنده و داستان نویس

عکس نخست:
اردی‌بهشت دو سال گذشته نویسنده در شیراز.

#سنگ_صبور
#صادق_چوبک

#از_کوچه_رندان
#غلامحسین_زرین_کوب

#شمس_و_طغرا
#محمد_باقر_میرزا_خسروی_کرمانشاهی

#رمان
#رمان_لهجه_دار
#داستان
#ادبیات
#هرمونوتیک

#شیراز
#شیرازگردی
#روز_ملی_شیراز

#یادداشت
#کاوه_فرهادی
https://www.instagram.com/p/Cr5HQe3t7Y4/?igshid=NjZiM2M3MzIxNA==
kaveh farhadi کاوه فرهادی
🍀 خداوند عقل و تدبیر و رای ! -سعدی 🍀 روز ملی #شیراز از: "شمس و طغرا" تا "کوچه رندان" 🔰 و "از کوچه رندان" تا "سنگ صبور" 📚 نخستین رمانِ لهجه‌دار ایرانی ! نه فقط شهر شیراز که باید گفت "کانون فرهنگی شیراز" از دو جنگ مغولان ( زمان‌ #سعدی) و تیمور لنگ…
"مِی خواری با حافظ رقصان است."

صحبت از عرفان ایرانی که می شود، بیش تر نگاه ها به طرف خراسان می رود.

جایی که صحبت از قیاس است، عرفان خراسان را در کنار جریان ابن عربی می یابیم.

در این کلیپ، شاپور جورکش، شاعر، منتقد ادبی، مترجم و نمایشنامه‌نویس، زاده شهرستان فسا در فارس و ساکن شیراز، از «عرفان فارس؛ رنساس ناتمام» سخن می گوید.

https://www.aparat.com/v/x8I0D


"با سپاس بیکران از دکتر فرزین شکوهی بزرگوار"

#شیراز
#روز_جهانی_شیراز

#حافظ
#سعدی
#عرفان
#عرفان_ایرانی

#عرفان_فارس
@kaveh_farhadi
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند...

#حافظ
#عاشورا
@kaveh_farhadi
kaveh farhadi کاوه فرهادی
کاوه_فرهادی_یادداشت_ماهنامه_تجربه_آبان_۴۰۲.pdf
📕ماهنامه تجربه.《شماره ۲۴》
📎فایل (pdf)
1️⃣" آینده پژوهی و نهادهای بومی"
2️⃣(بخش دوم)
یادداشتی چاپ شده از: کاوه فرهادی

** طرح روی جلد این شماره ی ماهنامه‌وزین تجربه از هنرمند فقید #داریوش_مهرجویی جاویدان در خاطره‌ی ایرانِ جان و "سیمرغ‌هایش" در سینمای ایران و حضور معنادارش در سینمای جهان مرا به یاد بیتی از دوست و برادر شاعرم #حافظ_ایمانی انداخت که:

💠"سفر عزيمت سى مرغ بود تا سيمرغ
به او رسانده خودان آن به خويش پيوستان.."

#آینده_پژوهی
#نهاد

#تجربه
#ماهنامه_تجربه

#یادداشت_چاپ_شده
#کاوه_فرهادی

https://www.instagram.com/p/CzvPzL7N-Gb/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==
صباح الخیر زد بلبل
کجایی ساقیا برخیز

که غوغا می‌کند در سر
خیال خواب دوشینم

جهان فانی و باقی
فدای شاهد و ساقی

که سلطانی عالم را
طفیل عشق می‌بینم


#شب_یلدا

#حافظ

@kaveh_farhadi