نقد دین اسلام
575 subscribers
15.9K photos
10.1K videos
1.5K files
9.42K links
هیچ امر مقدسی وجود ندارد. همه چیز و همه کس قابل نقد هستند.
Download Telegram
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 چرا نمی‌توان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_دوم

#قسمت_اول

#ابن_اسحاق یا هیأت تحریریه‌ای که زیر این نام زندگینامه‌ی «رسول‌الله» را نوشت، نخستین فرد/ نهادی است که چنین الگویی از زندگیِ «#پیامبر_اسلام» ارایه داده است. نوشته‌ی ابن اسحاق از طریق ابن هشام به ما رسیده است و سپس همه‌ی حدیث‌نویسان و روایت‌نویسان اسلام با آوردن هزاران شاهد جدید این الگوی بنیادین (پارادیم) را برای زندگی «پیامبر اسلام» شاخ و برگ دادند.
به گونه‌ای که طی حدود ۸۰ سال، یعنی از زمان ابن اسحاق تا #ابن_سعد، «شاهدها» به حدود ۴۰۰۰ نفر افزایش می‌یابند [مزدک بامدادان]. اگرچه فردی مانند #مالک_ابن_انس، بنیانگذار فقه مالکی، ابن اسحاق را «دروغگو» و «دجال» می‌نامد، ولی ایراد او به ابن اسحاق نه پیرامون داستان‌های تخیلی و پرمعجزه‌ی ابن اسحاق پیرامون محمد بلکه به دلایل سیاسی یعنی آن دعوای خانوادگی است که سرانجام در تاریخ‌‌نگاری اسلامی به تفکیک «#بنی_امیه» و «#بنی_عباس» انجامید. در بخش‌های بعدی نشان داده خواهد شد که بنی امیه و بنی عباس برخلاف گزارشات «تاریخ نگاران» اسلامی نه از دو تیره که از یک تیره یا درست‌ترگفته شود از یک خانواده بوده‌اند. این تفکیک تباری و چسباندن «عباسیان» به عموی پیامبر اسلام، ابن عباس، خاستگاه این ستیزها بوده است.
اسلامی که ما امروز می‌شناسیم، اسلام روایات اسلامی است که در زمان عباسیان شکل نهایی خود را یافت. خلفای عباسی سرانجام موفق شدند از طریق همین روایات هم مشروعیت خود را رقم بزنند - از طریق چسباندن خود به «ابن عباس» ساختگی- و هم حاکمان پیشین خود (به اصطلاح «بنی‌امیه») را نامشروع جلوه دهند. هم‌اکنون - همان‌گونه که حاکمان عباسی می‌خواستند- قطب‌نمای مسلمانان جهان اساساً احادیث و روایات اسلامی می‌باشد و نه #قرآن.
می‌توان با صدها نمونه نشان داد که «اسلام» یا «دینی» که در قرآن نهفته است با اسلام روایات اسلامی ناسازگار است: از مسئله‌ی #حجاب تا #شراب‌خواری، تا نماز‌های پنجگانه‌ی مسلمانان (در قرآن فقط از سه بار نماز سخن رفته) تا #سنگسار و #ختنه و غیره؛ یعنی از موضوعات اجتماعی (شریعت) تا موضوعات ناب دینی.
#یادآوری:
در بخش پیشین نشان داده شد که سال تولد پیامبر اسلام، ۵۷۰ میلادی، با یافته‌های باستان‌شناسی سازگار نیست؛
زیرا از یک سو ابرهه هیچ گاه به #مکه حمله نکرد و از سوی دیگر، در سال ۵۷۰ که یمن به دست ایرانیان افتاد دیگر ابرهه‌ای وجود خارجی نداشت که بخواهد به مکه حمله کند. همچنین دیدیم که ابن اسحاق در داستان خود با جایگزین کردن #عبدالمطلب (پدر بزرگ پیامبر) به جای ابراهیم و پدر پیامبر (عبدالله) به جای اسماعیل، یک بار دیگر اسطوره‌ی قربانی کردن فرزند را بازنویسی کرده و بدین ترتیب تبار پیامبر را از بت‌پرستان جدا می‌سازد و به طور غیرمستقیم آن‌ها را پیش از آغاز اسلام به مسلمانی ارتقا می‌دهد.

ادامه دارد ...

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 چرا نمی‌توان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_دوم

#قسمت_دوم

تا بدین جا هیچ نکته‌ای که در برگیرنده‌ی حتا یک مدرك یا واقعیت تاریخی باشد در سیرت رسول‌الله #ابن_اسحاق نیافتم. ابن اسحاق که خودسرانه از سوره فیل (سوره ۱۰۵) سال تولد محمد را استخراج می‌کند و پیرامون آن یک داستان ساختگی می‌سازد، ظاهراً مزاحمتی برای اسلام‌شناسان غربی و مسلمانان مؤمن ایجاد نمی‌کند.
💥حال ببینیم که ابن اسحاق درباره‌ی #مادر_محمد چه گزارشاتی می‌دهد:

بارداری #آمنه
پیامبران انسان‌های «معمولی» نیستند؛ آن‌ها باید تافته‌ی جدابافته از مابقی مردم باشند و نور الهی اساساً باید روی آن‌ها متمرکز شده باشد وگرنه کسی معجزات آن‌ها را باور نمی‌کند. ابن اسحاق در بخش «در مولود و شیرخوارگی» #رسول‌الله می‌نویسد:
«آمنه حکایت کرد که چون به سید حامله شدم، آوازی شنیدم که گفتی: ای آمنه می‌دانی که به کی آبستنی؟
به پیغامبر آخر زمان آبستنی. چون به سید حامله شدم، نوری دیدم که از من جدا شد که جمله‌ی عالم به آن منور شد و نخست عکسی که از آن نورها پیدا شد، کوشک‌های بُصرا پیدا شد، چنان که من آن را در مکه بدیدم.» (۱)
به راستی چه کسی در سال ۵۶۹ میلادی [اگر بپذیریم که محمد در سال ۵۷۰ میلادی زاده شد] این گزارش را از آمنه ثبت کرده است که ابن اسحاق توانسته آن را حدودِ ۲۰۰ سال بعد (در سال ۷۵۹) در گزارش خود بازنویسی کند؟ در ضمن، خواننده توجه داشته باشد که فاصله‌ی #مکه تا بُصرا [در سوریه امروزی] حدود ۲۵۰۰ کیلومتر است [از تبریز تا چاه‌بهار]. ابن اسحاق از قول آمنه می‌نویسد که او توانسته «کوشک‌های بُصرا» را مشاهده کند. در حقیقت ابن اسحاق می‌خواهد به ما بگوید که به محض بسته شدن نطفه‌ی پیامبر اسلام، خدا هستی‌یابی یک پیامبر جدید را توسط علایمی به جهانیان اعلام کرد.
«حَسّان ابن ثابت گفته است که من هفت ساله بودم اندر مدینه که یکی از جهودان دیدم که بر بالای مدینه بر آمد و آوازی بلند داد و گفت:
اختر محمد امشب برآمد. یعنی امشب محمد [احمد] به وجود آمد.» (۲)
از آن جا که سیره محمد برای ابن اسحاق نه یک واقعیت بلکه یک تاریخ دینی است او چندان به جزئیات متناقض آن توجه نکرده است. ابن اسحاق از یک سو اعلام می‌کند که خدا به آمنه می‌گوید اسم فرزندت را «محمد» بگذار و از سوی دیگر، همان شب تولد محمد، همه مردم می‌دانستند که نام نوازد محمد است. وگرنه آن «#جهود» از کجا می‌دانست که «اختر محمد امشب بر آمد»؟

ادامه دارد ...

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 چرا نمی‌توان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_دوم

#قسمت_سوم

البته اعلام جهانی تولد پیامبر از سوی خدا، یک موضوع بسیار شناخته شده در تاریخ رستگاری بوده است. تولد #مسیح نیز اعلام جهانی شد. در انجیل متا آمده است:
«عیسی در زمان سلطنت #هیرودویس، در شهر بیت لحم یهودیه به دنیا آمد.
در آن موقع چند ستاره‌شناس [مجوس] از مشرق به #اورشلیم آمده پرسیدند: کجاست آن کودکی که باید پادشاه یهود شود؟
ما ستاره او را در سرزمینهای دور دست شرق دیده‌ایم و آمده‌ایم او را بپرستیم.» (۳)
شباهت بی‌اندازه‌ی قصه‌ی تولد مسیح و تولد #محمد شگفت‌انگیز است. #ابن_اسحاق برای تکمیل قصه‌ی تولد محمد دوباره پای «مجوسان» یعنی ایرانیان را در این «اعلام جهانی» تولد محمد باز می‌کند. البته او یگ گام فراتر می‌گذارد و «اعلام جهانی پیامبر جدید» را دیگر موکول به تولد نمی‌کند بلکه با نطفه بستن پیامبر گره می‌زند. او می‌نویسد:
«در دلایل نبوت آمده است که آن شب که سید به وجود خواست آمد، چهارده برج از ایوان کسرا بیفتاد و آتش مجوس در پارس کُشته شد و هزار سال بود تا آن آتش افروخته بودند و هرگز نمُرده بود.» (۴)
در قصه‌ی تولد مسیح، همه‌ی جهانیان - به ویژه مجوسان شرق، بخوان ایرانیان- از طریق برآمد ستارگان می‌فهمند که مسیح متولد شده است. در قصه‌ی ابن اسحاق، یهودیان از طریق برآمدن «ستاره» و مجوسان از طریق ویران شدن ایوان کسرا و خاموش شدن آتش مجوسان به این قضیه پی می‌برند.
پیش از آن که وارد دیگر معجزات شویم به سه نکته‌ی بالا برگردیم:
۱- اعلام نام پیامبر به مادرش آمنه توسط خدا، ۲- دیدن کوشک‌های بٌصرا توسط آمنه و
۳- خراب شدن ایوان کسرا به هنگام تولد محمد.

این که خدا از پیش نام پیامبر را تعیین می‌کند و به پدر یا مادرش اعلام می‌نماید، باز هم یک موضوع شناخته شده‌ی دینی بود. برای نمونه در انجیل عهد جدید، کتاب لوقا ما با همین داستان رو به رو می‌شویم. وقتی الیزابت، همسر زکریای پسرش را به دنیا آورد، خدا برای او نام «یحیی» (یحیی تعمید‌کننده) را انتخاب کرده بود.
«#زکریا همین که نام یحیی را نوشت به حرف آمد و خدا را شکر کرد. تمام همسایه‌ها دهانشان از تعجب باز ماند. این خبر در سرتاسر کوهستان یهودیه پخش شد. هر کس آن را می‌شنید به فکر فرو می‌رفت و می‌پرسید: این بچه چه می‌شود؟ چون شکی نیست که دست خدا به طرز خاصی بر اوست.»(۵)
تعیین نام توسط خدا یک عنصر داستانی- دینی کهن است که ابن اسحاق یک بار دیگر آن بازنویسی کرده است.
ولی حالا چرا باید آمنه شهر بٌصرا یعنی بزرگ‌ترین مرکز مسیحی شرق، را می‌دید؟ چون نویسنده می‌خواست در ادامه‌ی داستانش از آن استفاده کند [در پایین به آن اشاره می‌کنم]. این همان شهری است که بعدها خلفای عباسی در رقابت با آن، شهر بصره در عراق را ساختند. گفتنی که #خلفای_عباسی در رقابت با مراکز دینی یهودی و مسیحی، در برابر اورشلیم نام شهر #بغداد را به مدینه‌السلام (شهر صلح) تغییر دادند، و شهر نجف را در برابر شهر نگب / نگو (Negev)، #سامره را در برابر سامریه و بصره را در رقابت با بُصرا (بزرگ‌ترین مرکز مسیحیان شرق) ساختند.

ادامه دارد ...

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 چرا نمی‌توان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_دوم

#قسمت_چهارم

تأیید پیامبری #محمد توسط کشیش اهل بُصرا
#ابن_اسحاق می‌نویسد که پس از مرگ عبدالمطلب سرپرستی محمد به عهده‌ی ابوطالب عموی پیامبر قرار گرفت. او می‌نویسد وقتی محمد دوازده ساله بود به همراه ابوطالب با کاروان تجاری به جاهای مختلف می‌رفت. او در این میان یک بار سید [محمد] را با خود به شام می‌برد.
«چون به جانب شام رسیده بودند، جایی بود که آن را بُصرا گفتندی. کاروان به نزدیک صومعه‌ی بحیرا فرود آمد. ... و #بحیرا در زُهد و پارسایی به درجه‌ی کمال رسیده بود و احوال سید از انجیل معلوم کرده بود و نَعت و صفت وی دانسته بود و این چندین سال که در آن صومعه نشسته بود، به انتظار دیدن پیغامبر ما نشسته بود، زیرا که از انجیل بدانسته بود که #پیغامبر_آخر_زمان در آن مقام گذر خواهد کرد و در زیر فلان درخت، در فلان موضع، نزول خواهد کرد.» (۶)
حال خواننده متوجه می‌شود که چرا آمنه از فاصله‌ی ۲۵۰۰ کیلومتری کوشک‌های بُصرا رویت کرده بود. زیرا می‌بایست در این مکان یک فرد از «دینی دیگر» پیامبری محمد را تأیید می‌کرد. ابن اسحاق این چنین داستانش را سر هم بندی می‌کند:
«بحیرا از بام صومعه نگاه کرد. چون قافله می‌آمدند، همه‌ی درختان‌ِ صحرا و سنگها را دید که به آواز آمده بودند و می‌گفتند: السلام علیک یا رسول‌الله!. دیگر نگاه کرد و ابر پاره‌ای سفید دید که از میان قافله بر سید سایه بسته بود و همچنان که قافله می‌آمدند، آن ابر نیز با سید می‌آمد. چون قافله فرود آمدند، سید فرود آمد و درختی کوچک بود و زیر آن درخت رفت و بنشست. حالی که سید زیر آن درخت نشسته بود، آن درخت شاخها برگشود و برگهای سبز بر آورد و سایه‌ی نیکو برافگند.» (۷)
باری، بحیرا وارد گفتگو با سید دوازده ساله می‌شود و متوجه می‌شود که «در پشت سید مُهر نبوت» قرار دارد. سپس نزد #ابوطالب می‌رود و فوراً متوجه می‌شود که ابوطالب پدر سید نیست بلکه عموی اوست. بحیرا به ابوطالب هشدار می‌دهد که:
«زینهار ای ابوطالب، او را از چشم حسودان نگاه دار و بدان که وی پیغامبر آخر زمان است و مِهتر و بهتر عالمیان است ... هر چه زودتر او را باز مکه بر و از #یهود و #نصارا او را نهان دار! چه اگر او را بشناسند، در بند هلاک وی شوند.» (۸)
دیدیم که نامگذاری پیامبر توسط خدا - خدا به آمنه گفت که اسم پسرش را محمد بگذارد- ریشه در سنت مسیحی دارد. ولی #ابن_اسحاق با داستان‌های دیگر مانند تولد بودا نیز آشنا بود (۹).
در روایت‌ها و افسانه‌های بودایی آمده که پیش از تولد بودا، یک «فیل سفید» بر مادر بودا ظاهر شد، در وجود او رفت و سپس بودا به دنیا آمد. همچنین باید گفت که تولد و مرگ بودا (دقیق‌ترگفته شود رفتن او به نیروانا) در یک روز از سال رخ می‌دهند. برای محمد هم همه‌ی روزهای تعیین‌کننده در یک روز (دوشنبه) رخ می‌دهند. همچنین زمانی که شاکیامونی (یعنی بودای بعدی) کودک بود از سوی یک روحانی غیربودایی (راهبی به نام آسیتا که به «دینی دیگر» باور داشت) پیش‌بینی می‌شود که او بودا (منور) خواهد شد. #پیامبری_محمد نیز از سوی یک کشیش مسیحی (که به «دینی دیگر» باور داشت) کشف می‌شود.

ادامه دارد ...

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 چرا نمی‌توان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_دوم

#قسمت_پنجم

خواننده متوجه می‌شود که #ابن_اسحاق تا چه اندازه از سنتِ ادیان دیگر در نگارش زندگینامه‌ی #محمد بهره برده است.
نکته سوم، خراب شدن ایوان کسرا به هنگام تولد یا نطفه بستن محمد است.
مورخین اسلامی می‌گویند که محمد در سال ۵۷۰ زاده شد. این سال برابر است با تصرف #یمن توسط #خسرو_انوشیروان، یعنی اوج قدرت شاهنشاهی ساسانی.
ما هیچ سندی در دست نداریم که بگوید در این زمان «زلزله» یا به اصطلاح یک فاجعه طبیعی رخ داده که در آن «ایوان کسرا» آسیب دیده باشد. به عکس، ایرانیان موفق می‌شوند یمن را قلمرو خود تبدیل نمایند و هیچ زلزله یا آتشفشانی هم در این سال گزارش نشده است که ایوان کسرا را خراب کرده باشد.

💥نتیجه‌گیری میانی
در #بخش_یک دیدیم که تاریخ تولد محمد یعنی سال ۵۷۰ میلادی فاقد هر گونه پایه و اساس است. ابناسحاق موفق شد تا با اتکاء به اسطور‌های یهودی، مسیحی و بودایی یک قالب جدید برای زندگینامه‌ی محمد بسازد. در این داستان، نقش ابراهیم که می‌خواست پسرش را در راه خدا قربانی کند، به پدر بزرگ محمد، #عبدالمطلب، داده می‌شود. عبدالمطلب هم قصد می‌کند که کوچک‌ترین پسرش عبدالله، پدر محمد، را در راه خدا قربانی کند. یعنی در این جا «عبدالله» جای «اسماعیل» را می‌گیرد. از لحاظ دینی این نکته‌ی مهمی است، زیرا طبق باور یهودیان و مسیحیان، خدا پس از مرگ ابراهیم، عهد خود را با اسحاق می‌بندد ولی قول می‌دهد که از اسماعیل نیز ملتی بزرگ بوجود آید.
خواننده حالا متوجه می‌شود که چرا #ابن_اسحاق یک بار دیگر داستان ابراهیم و قربانی کردن پسرش را در قالب عبدالمطلب و عبدالله برای تاریخ اسلام، بازنویسی کرده است. او می‌خواهد بگوید که حالا خدا یک پیمان نوینی با عبدالله (به جای پیمان گذشته میان خدا و اسحاق) می‌بندد.
همان‌گونه که دیدیم تقریباً همه‌ی عناصر داستانی که ابن اسحاق به کار گرفته از سنت گذشته به وام گرفته شده‌اند و ربطی به تاریخ واقعی ندارند. به عبارتی ما در داستان ابن اسحاق تا کنون با هیچ سرنخ تاریخیِ آمون‌پذیر رو به رو نشده‌ایم، هر آن چه او نوشته‌ی فقط بازنویسی تاریخ رستگاری (دینی) است.
یتیم بودن و شبان بودن پیامبران
همه‌ی روایت‌های اسلامی بر این نکته توافق دارند که محمد، یتیم بوده است. زیرا پدرش #عبدالله پیش از تولد او می‌میرد. ولی یتیم بودن پیامبران یک سنت دیرینه بود. #موسا یک بچه‌ی سرراهی بود که پدر و مادر نداشت، مسیح هم پسر یک زن باکره بود، یعنی پدر بیولوژیک نداشت یا به عبارتی یتیم بود، بودا هم پدر بیولوژیک نداشت، یا به عبارتی یتیم بود.
ابن اسحاق می‌نویسد که محمد یک مادر شیری، دایه، به نام #حلیمه داشت. حلیمه در مکه زندگی نمی‌کرد، او جزو عشایر صحرا، یعنی بدوی بود. ابن اسحاق می‌نویسد که یک بار برادر شیری (رضایی) محمد، پسر حلیمه، صحنه‌ی زیر را می‌بیند و ترسان و لرزان نزد مادرش می‌رود و می‌گوید:
«یا اُماه [ای مادر]، دو شخص آمدند و برادرِ قریشی مرا خوابانیدند و شکم وی بشکافتند و تازیانه‌ای چند بر وی زدند و اینک افتاده است.» (۱۰)

ادامه دارد ...

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 چرا نمی‌توان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_دوم

#قسمت_ششم

#حلیمه وحشت‌زده سراغ محمد می‌رود و #مصطفا [محمد] به او می‌گوید:
«ای مادر، این ساعت دو شخص آمدند که جامه‌های سفید داشتند و من را بخوابانیدند و شکم مرا بشکافتند و چیزی چند از آن برگرفتند و چیزی چند باز جای نهادند. ندانم که چه برگرفتند و چه باز جای نهادند. و دیگر شکم من بازدوختند و برفتند.» (۱۱)
باری، حلیمه دو سال #محمد را شیر می‌دهد ولی پس از این واقعه‌ی شگفت‌انگیز تصمیم می‌گیرد محمد را به مادرش باز گرداند.
#ابن_اسحاق گزارش می‌دهد که بعدها رسول‌الله به صحابه خود تمام ماجرای باروری مادرش و تولد خودش و حوادث رخ داده نزد حلیمه را شرح می‌دهد. محمد داستان خود را برای صحابه‌اش این گونه ادامه می‌دهد:
«روزی، بزغاله‌ای چند می‌چرانیدم، ناگاه دو شخص درآمدند و جامه‌های سپید داشتند (یعنی جبرئیل و میکائیل) و در دست ایشان تشتی زرین بود و آن تشت پُر از برفِ رحمت بود. آن‌گاه، بگرفتند مرا و بخوابانیدند و شکم من بشکافتند و دلِ من بیرون آوردند و گوشت پاره‌ای سیاه از آن بیرون کردند و بینداختند.
و پس دل مرا در آن تشت نهادند و به آب رحمت بشستند و بعد از آن، باز جای خود نهادند و شکم من باز دوختند.» (۱۲)
خواننده توجه داشته باشد که #جبرئیل و #میکائیل با لباس‌های سفید شکم محمد را می‌شکافند، چیزهایی خارج می‌کنند و بیرون می‌اندازند و بقیه اندام‌های درونی را با «برف رحمت» می‌شویند.
#برف؟ در #مکه؟ حالا چرا برف؟ این «عنصر داستانی» از کجا آمده است؟
منبع آن در یکی از مهم‌ترین کتاب‌های #انجیل عهد عتیق است: کتاب اشعیاء نبی. در آن‌جا آمده است:
«خدا گفت: بیایید ببینیم که چه کسی حق دارد، شما یا من! گناهان شما مانند خون سرخ است، ولی می‌توانند مانند برف سفید شوند [یعنی گناهان زُدوده شوند]. گناهان مانند ارغوان سرخ هستند، ولی می‌توانند مانند پنبه سفید شوند.» (۱۳)
جالب این جاست که محمد نیز مانند پیامبران پیش از خود شبان بود.
در #انجیل عهد قدیم به اندازه‌ی بسنده درباره‌ی شبانی موسا سخن رفته است (کتاب خروج، بخش ۳، بند۱). ولی تا آن جا که به حرفه برمی‌گردد، #عیسا شغل شبانی نداشت. ولی در انجیل عهد جدید، همواره از عیسا به عنوان «شبان/چوپان خوب» نام برده می‌شود [از منظر تمثیلی دینی].
#ابن_اسحاق می‌نویسد وقتی محمد داستان زندگی‌اش را برای صحابه تعریف می‌کرد گفت همه‌ی پیامبران شبان بوده‌اند. صحابه از او می‌پرسند، یا رسول‌الله تو هم؟ رسول‌الله می‌گوید: آری، من هم شبان بودم [سیرت ابن اسحاق].

ادامه دارد ...

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 چرا نمی‌توان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_دوم

#قسمت_هفتم(آخر)

جالب این جاست که #محمد نیز مانند پیامبران پیش از خود شبان بود. در انجیل عهد قدیم به اندازه‌ی بسنده درباره‌ی شبانی موسا سخن رفته است (کتاب خروج، بخش ۳، بند۱). ولی تا آن جا که به حرفه برمی‌گردد، عیسا شغل شبانی نداشت.
ولی در #انجیل عهد جدید، همواره از عیسا به عنوان «شبان/چوپان خوب» نام برده می‌شود [از منظر تمثیلی دینی].
#ابن_اسحاق می‌نویسد وقتی محمد داستان زندگی‌اش را برای صحابه تعریف می‌کرد گفت همه‌ی پیامبران شبان بوده‌اند. صحابه از او می‌پرسند، یا رسول‌الله تو هم؟ رسول‌الله می‌گوید: آری، من هم شبان بودم [سیرت ابن اسحاق].
ولی یتیم بودن پیامبران که از سنت #یهودی به #مسیحیت و اسلام راه پیدا کرد، خود ریشه در زندگینامه‌ی سارگون اول (یا سارگون بزرگ) پادشاه آشور دارد که کتیبه‌اش به جا مانده است. در حقیقت کودکی #موسا، همان زندگی سارگون اول است که بازنویسی شده است. کتیبه‌ی زیر از سارگون اول برای ما بجا مانده است، این همان روایتی است که چند سد سال بعد به عنوان داستان کودکی موسا بازگو می‌شود:
«از مادری ئنی توم [کاهنه] زاده شدم مادر مرا در سبدی نهاد، سبد و در سبد را قیراندود کرد، سبد را به رود سپرد و سبد و من بر آب شناور شدیم. رود مرا نزد آکی (Akki) آبکش معبد برد آکی سبد را از رود گرفت و من پسر و باغبان آکی شدم به هنگام باغبانی ایشتر شیدای من شد، و چنین بود که چهار و ... سال پس به شهریاری پرداختم شهریار مردمان سیاه‌سری که من بر آنان فرمان راندم» (۱۴)
باری، تاکنون به هر نکته‌ای که از زندگینامه‌ی پیامبر اسلام اشاره کردیم، دیدیم که ریشه در تاریخ رستگاری پیشین دارد.
ابن اسحاق هیچ داده‌ی تاریخی و واقعی به ما نمی‌دهد، او فقط و فقط خوانش دیگری از تاریخ دینی گذشته ارایه می‌دهد و تلاش می‌کند که با به کارگیری عناصر [داستانی] تاریخ دینی گذشته و بر بستر آن یک پیامبر جدید با یک زندگینامه‌ی جدید بیافریند.
این زندگینامه و به پیرو آن تاریخ آغازین اسلام بدون پشتیبانی سدها حدیث‌نویس مورد حمایت عباسیان امکان‌ناپذیر می‌بود.

#منابع بخش دوم:
۱- سیرت رسول‌الله ابن اسحاق، ص ۷۶
۲- سیرت رسول‌الله ابن اسحاق، ص ۷۶
۳- انجیل عهد جدید، انجیل متا، بخش دو، بند ۱ تا ۳
۴- سیرت رسول‌الله ابن اسحاق، ص ۷۶
۵- انجیل عهد جدید، انجیل لوقا، بخش ۱ (تولد یحیای پیغمبر)، بندهای ۵۶ تا ۸۰
۶- سیرت رسول‌الله ابن اسحاق، ص ۸۵
۷- سیرت رسول‌الله ابن اسحاق، ص ۸۶
۸- سیرت رسول‌الله ابن اسحاق، ص ۸۷
۹- بی‌نیاز، ب: درباره‌ی تأثیر بودیسم بر اسلام. در: http://eslamshenasi.net/?p=228
۱۰- سیرت رسول‌الله ابن اسحاق، ص ۸۰
۱۱- سیرت رسول‌الله ابن اسحاق، ص ۸۰
۱۲- سیرت رسول‌الله ابن اسحاق، ص ۸۱
۱۳- انجیل عهد قدیم، کتاب اشعیاء نبی، بخش یک، بندهای ۱۸ تا ۱۹
۱۴- گری، جان: اساطیر خاور نزدیک (بین‌النهرین)، انتشارات اساطیر، تهران ۱۳۷۸، ترجمه باجلان فرخی، ص ۹۶

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 چرا نمی‌توان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_سوم

#قسمت_اول

در این بخش به مهم‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین بُرش تاریخ باستان متأخر ایران می‌پردازم. #ابن_اسحاق در سیرت رسول‌الله آن چنان این بُرش تاریخی را تحریف کرده است که شوم‌بختانه هنوز تا هنوز اثرات آن در اذهان ما به جای مانده است.
این بُرش تاریخی به روزگار شاهنشاهی #خسرو_پرویز برمی‌گردد که با مرگ او عملاً امپراتوری ساسانی به پایان می‌رسد و آشوب و هرج و مرج، سراسر امپراتوری را فرا می‌گیرد، ایرانشهر میان حاکمان گوناگون تقسیم می‌شود و جنگ‌های داخلی در ایران آغاز می‌شوند، فرایندی که دو سده بعد منجر به شکل‌گیری دینی نوین به نام #اسلام می‌گردد.
تاریخ‌نگاری اسلامی فروپاشی شاهنشاهی ساسانی را با یزدگرد سوم که در ۱۴ یا ۱۵ سالگی تاج شاهی بر سرش نهادند، گره می‌زند. در حالی که فروپاشی #ساسانیان ریشه در جنگ‌های ۲۵ ساله‌ی ایران علیه بیزانس دارد که با شکست دوم ایران در سال ۶۲۸ میلادی در نینوا و مرگ خسرو دوم (خسرو پرویز) سرانجام قدرت مرکزی از هم می‌پاشد و حکومت‌های محلی بوجود می‌آیند.
باری، از این نقطه‌ی تاریخی است که جنگ‌های داخلی در ایران آغاز می‌شوند و تا به قدرت رسیدن #معاویه، نخستین حاکم عرب، این خلاء قدرت در ایران ادامه داشت. به هر رو، اثرات تاریخ‌نگاری اسلامی آن چنان نیرومند بوده که هنوز بخش بزرگی از ایرانیان اطلاعات بسیار ناچیزی از این برهه‌ی تعیین‌کننده‌ی تاریخ ایران دارند.

💥 سنگِ نخستینی که ابن اسحاق در تاریخ‌نگاری اسلامی گذاشت

#ابن_اسحاق در بخش «فرو گرفتن مُلک یمن به دست لشکر پارس» اشاره می‌کند که سرانجام یمن به دست ایرانیان افتاد. البته او زمان مشخص این واقعه را به ما نمی‌گوید. ولی ما از نظر تاریخی می‌دانیم که خسرو انوشیروان در سال ۵۷۰ میلادی یمن را جزو قلمرو ایران کرد.
ابن اسحاق می‌نویسد که در زمان پیامبر اسلام هنوز #یمن در دست ایرانیان بود و «کسرا» [منظورش خسرو پرویز است] فردی به نام «باذان» را به عنوان مرزبان آن سرزمین گمارد. ابن اسحاق در بخش «حکایت اسلامِ باذان» به این بخش تاریخی می‌پردازد. او حکایتِ «به اسلام‌ گرویدن باذان» را چنین گزارش می‌دهد:
«و حکایت اسلام وی [به اسلام گرویدن باذان] چنان بود که پیغامبر ما چون دعوت آغاز کرد و پیغامبری آشکارا کرد و بعضی مردم به وی بگرویدند، احوال پیغامبر ما به کسرا رسید که: مردی از مکه ظاهر شده است و دعوی پیغامبری می‌کند و طاعت کس نمی‌برد و مردم را به دین خود دعوت می‌کند و خلق به وی گرویده‌اند و ایمان آورده‌اند.» (۱)

ادامه دارد ....

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 چرا نمی‌توان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_سوم

#قسمت_دوم

باری، اخبار بالا به گوش «#کسرا» می‌رسید و کسرا خشمگین می‌شود و به باذان نامه‌ای به مضمون زیر می‌نویسد:
«به سمع ما چنین رسید که مردی در حد [مکان] مکه پیدا شده است و طاعت ما نمی‌برد و مردم را به دین خود می‌خواند و می‌گویدکه من پیغامبر خدایم.
اکنون لشکر برگیر و به جنگ وی شو و اگر به طاعت ما در می‌آید و توبه می‌کند از این کار، وی را بگذار و اگر نه، سر وی بردار و به پیش من فرست.» (۲)
باذان خبر را به #محمد می‌رساند و محمد یادداشت زیر را برایش می‌فرستد:
«حق تعالا با من وعده کرده است که در فلان روز، پسر کسرا پدر خود - کسرا- را بُکشد.»
#ابن_اسحاق ادامه می‌دهد:
«باذان چون نامه‌ی [یادداشت] سید بخواند، آن را نگاه داشت و گفت: اگر این مرد پیغامبر است، همچنان که وی گفته است، کسرا به قتل آورند و من ایمان به وی بیاورم. و اگر وی پیغامبر خدای نیست، هرآینه خلاف سخن وی پیدا شود و من آن گاه، لشکر کنم و به دشمنی وی شوم.»(۳)
سرانجام، طبق پیش‌بینی پیامبرگونه‌ی محمد، اتفاقی که باید بیفتد، افتاد.
«باذان روز به روز می‌شمرد و انتظار می‌کرد تا آن روز که سید گفته بود. و چون به آن روز رسید، خبر بیاوردند که شیرویه - پسر کسرا - پدر خود را بُکشت.
پس چون خبر کسر به باذان رسید که وی را به قتل آوردند، هم در آن روز که سید خبر داده بود، باذان هم در حال مسلمان شد و ایمان آورد به پیغامبر ما و چون ایمان آورد، لشکر پارس که با وی بودند، همه ایمان آوردند و مسلمان شدند.» (۴)
بنا بر داستان ابن اسحاق، پس از گرویدن باذان به اسلام، #محمد به باذان می‌گوید که تو می‌توانی به حاکمیت خود در یمن ادامه بدهی.

خواننده توجه داشته باشد که تعیین‌کننده‌ترین بُرش تاریخ ایران در #سیرت_رسول‌الله در دو سه برگ، آن هم به این شکل بسیار تحریف شده، به ما عرضه می‌شود. ابن اسحاق نه تنها تاریخ دینی یهودیت و مسیحیت را در خدمت تاریخ دینی اسلام به کار می‌بندد بلکه تاریخ واقعی ایران را آن چنان تحریف می‌کند تا همه‌اش در خدمت تاریخ اسلام قرار گیرد. او کوچک‌ترین اشاره‌ای به جنگ ۲۵ ساله‌ی میان ایران و بیزانس و دو شکست ایران نمی‌کند.
چکیده‌ی سخن ابن اسحاق: باذان در زمان فرمانروایی خسرو دوم مرزبان یمن بود. به گوش خسرو دوم می‌رسد که مردی به نام محمد ادعای پیامبری کرده است.
خسرو دوم به باذان فرمان می‌دهد که با سپاه خود نزد محمد برود و او را به توبه وادارد و اگر توبه نکرد سر او را از تن جدا کند و برایش بفرستد.

💥نتیجه: یعنی دستگاه بوروکراسی - نظامی ایران ساسانی دست کم از سال ۶۲۵ میلادی از وجود پیامبری در عربستان به نام محمد آگاهی داشت و از سالِ ۶۲۸ میلادی که خسرو دوم به قتل رسید یمن نیز با حکمرانی باذان اسلامی شده بود.

ادامه دارد ....

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 چرا نمی‌توان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_سوم

#قسمت_سوم

💥#خسرو_پرویز و جنگ ۲۵ ساله‌ی ایران ساسانی علیه بیزانس

برای #ابن_اسحاق تاریخ واقعی مفهومی ندارد، هر چه در جهان رخ می‌دهد باید تأییدی باشد بر تاریخ رستگاری (دینی)، آن هم با خوانش اسلامی ابن اسحاق. به همین دلیل شگفت‌انگیز نیست که در «تاریخ نگاری» او ما هیچ نشانی از جنگ ۲۵ ساله‌ی ایران ساسانی علیه بیزانس نمی‌بینیم، یعنی همان جنگی که سرانجام منجر به فروپاشی #شاهنشاهی_ساسانی گردید.
در سال ۵۹۰ میلادی، پس از مرگ هرمز چهارم، پسرش خسرو پرویز ادعای حکومت کرد ولی بهرام چوبین توانست طی کودتایی قدرت را به دست بگیرد.
خسرو پرویز نزد موریکیوس امپراتور بیزانس پناهنده شد. او سرانجام که بعدها دختر موریکیوس را به همسری برگزید، با کمک سپاهیان بیزانس دوباره قدرت را از دست بهرام چوبین بیرون آورد و تاج پادشاهی به سر نهاد.
اوایل سال ۶۰۲ میلادی #موریکیوس، پدر زن و دوستِ خسرو پرویز، توسط سرداری به نام فوکاس به قتل رسید.
خسرو پرویز خواهان تحویل فوکاس به ایران شد ولی حاکمیت بیزانس به این درخواست پاسخ منفی داد. شاهنشاه ایران تصمیم گرفت برای خونخواهی موریکیوس به بیزانس حمله کند. ولی او یک مشکل اساسی داشت: پادشاهی حیره که تا آن زمان به عنوان دیوار دفاعی امپراتوری ایران در برابر بیزانس عمل می‌کرد، دیگر مورد اعتماد نبود.
حیره‌ای‌ها به هنگام کودتای بهرام چوبین علیه خسرو پرویز، از کودتاچیان جانبداری کرده بودند و به اصطلاح دل خوشی از خسرو پرویز نداشتند. همچنین کاشف به عمل آمده بود که آن‌ها مخفیانه با بیزانس ارتباط برقرار کرده و از آن‌جا اسلحه دریافت می‌کنند.
به همین دلیل، خسرو پرویز تصمیم گرفت پیش از حمله به بیزانس مسئله‌ی پشت جبهه‌ی خود را حل کند. او فرمان قتل نعمان سوم را صادر کرد و سپاهی برای تصرف حیره فرستاد. این نخستین جنگ میان ایران ساسانی و عرب‌های تابع بود.
این جنگ به «#جنگ_ذوقار» شهرت دارد. خسرو پرویز یک فرد مورد اعتماد خود به نام «ایاس بن قبیصه طایی» را به جای نعمان سوم گماشت و عملاً به پادشاهی حیره پایان داد (۵). پس از این تدابیر تدارکاتی، جنگ میان ایران و بیزانس در اواخر سال ۶۰۲ میلادی آغاز شد که تا سال ۶۲۸ میلادی ادامه یافت.

ادامه دارد ....

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 چرا نمی‌توان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_سوم

#قسمت_چهارم

#طبری ولی این سیاست نظامی- استراتژیک #خسرو_پرویز را تا سطح «زنبارگی» خسرو پرویز و «غیبت» زید بن عدی تنزل می‌دهد. طبق گزارش طبری،
به زندان انداختن و مرگ نعمان سوم به این دلیل بوده که نعمان حاضر نبود از حیره، زنان خوش‌سیما و خوش‌پیکر برای شاه ساسانی بفرستد و از سوی دیگر شاهنشاه #ساسانی را مورد اهانت قرار داده بود. وقتی زید بن عدی نزد خسرو پرویز آمد، شاه از او پرسید:
«خب، [نعمان] چه گفت؟» زید به شاه می‌گوید که نعمان گفته «مگر گاوان سواد [جنوب عراق که تیسفون هم در آن قرار داشت/بی‌نیاز] او را بس نیست که به طلب زنان ما برآمده است؟» (۶)
از نظر طبری این دلیلی بود که خسرو پرویز را بر آن داشت تا مهم‌ترین منطقه‌ی استراتژیک یا به عبارتی دیوار دفاعی ایران را در برابر بیزانس یا به عبارتی عرب‌های غسانیِ طرفدار بیزانس برای همیشه از بین ببرد.

به هر رو، #خسرو_پرویز در سال ۶۱۴ میلادی به سوی سرزمین‌های تحت کنترل بیزانس به حرکت در آمد و اورشلیم و مصر را به قلمرو ایران تبدیل کرد. در این زمان، هراکلیوس، یک مسیحی مؤمن و متعصب، امپراتور بیزانس شده بود.
با تصرف اورشلیم و مصر، هراکلیوس تصمیم گرفت قسطنطنیه پایتخت بیزانس را رها کند و به سوی سیسیل برود (۷). ولی کلیسا جلوی این کار را گرفت و با جمع‌آوری طلا و نقره از هراکلیوس خواست که به جنگ علیه ایران ادامه بدهد. به ویژه این که، در این میان خسرو پرویز با ربودن صلیب دار مسیح از اورشلیم شدیداً احساسات مذهبی مسیحیان بیزانس را زخمی کرده بود.
سرانجام #هراکلیوس توانست تا سال ۶۲۰ میلادی سپاهی بزرگ فرآهم کند تا به جنگ ایران برود.
نخستین جنگ بزرگ و گسترده در ارمنستان رخ می‌دهد. این جنگ برابر است با اواخر سال ۶۲۱ و آغاز سال ۶۲۲ میلادی. این نخستین جنگ کلاسیک مذهبی در تاریخ است. در این جا سپاهیان بیزانس با صلیب‌های گوناگون، بیرق‌های مسیحی، شمایل عیسا و آوازهای مسیحی جنگ بزرگ خود را علیه «مجوسان» آغاز کردند. سپاهیان ایران در این جنگ شکست خوردند و مجبور شدند مناطق اشغالی را رها کنند (سوریه، شمال عربستان و اورشلیم). پس از این شکست ایران، هراکلیوس در سال ۶۲۲ میلادی به عرب‌های آن منطقه اعلام کرد که آن‌ها خود می‌توانند حاکمیت آن مناطق را در دست داشته باشند.
این سال یعنی ۶۲۲ میلادی همان سالی است که ۱۵۰ سال بعد در روایات اسلامی به «سال هجرت» تبدیل شد، ولی در کتیبه‌ی به جا مانده [به زبان یونانی] از معاویه در حمام شهر قدره [ام قیس کنونی] به عنوان سال عرب‌ها آمده است و نه هجری (Katas Arabas). زیرا در زمان معاویه هنوز «تاریخ هجری» وجود نداشت.
اگرچه خسرو پرویز در شرایط بسیار دشواری قرار داشت ولی حاضر نبود پس از شکست سال ۶۲۲ میلادی علی‌رغم پیشنهاد بیزانس به جنگ خاتمه بدهد و دو کشور به مرزهای پیش از جنگ برگردند.
به هر رو، جنگ ادامه پیدا کرد و سرانجام جنگ تعیین‌کننده در سال ۶۲۸ میلادی در نینوا رخ می‌دهد. سپاهیان ایران به گونه‌ای بس فاجعه‌آمیز شکست می‌خورند و خسرو پرویز متواری می‌شود. چند ماه بعد، خسرو پرویز دستگیر شده و به قتل می‌رسد.
با قتل شاهنشاه ساسانی عملاً شیرازه‌ی امپراتوری ایران از هم پاشیده می‌شود. از سال ۶۲۸ تا ۶۳۲ میلادی که یزدگرد نوجوان (۱۴ یا ۱۵ ساله) به پادشاهی برگزیده می‌شود، ایران ده پادشاه به خود دید.
این چکیده‌‌ای از تاریخ بسیار پیچیده‌ و طولانی جنگ ایران و بیزانس است که #ابن_اسحاق حتا یک اشاره کوتاه به این جنگ ۲۵ ساله که سرنوشت تاریخی ایران را رقم زد نمی‌کند.

ادامه دارد ....

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 چرا نمی‌توان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_سوم

#قسمت_پنجم

#شک‌ها و پرسش‌ها
#ابن_اسحاق ادعا می‌کند که در زمان خسرو پرویز فردی به نام «باذان» مرزبان یمن بود که با محمد رابطه‌ی مستقیم داشت و پس از آن که می‌بیند پیش‌گویی پیامبر درباره‌ی خسرو پرویز درست از آب در آمد، به اسلام می‌گرود [یعنی در سال ۶۲۸ میلادی].
این بدین معناست که ایرانیان از زمان #خسرو_پرویز از دینی نوین به نام اسلام آگاهی داشته‌اند. اگر واقعاً چنین است، پس چرا هیچ مدرک و سند تاریخی نه در #یمن و نه در #ایران ساسانی در این باره پیدا نشده است. زرین‌کوب که اساس روایات اسلامی را پذیرفته بود، می‌نویسد:
«#یزدگرد_سوم در دومین سال سلطنت خویش در مرزهای غربی و مجاور تختگاه خویش با تهدید اعراب - تاخت و تاز سرکرده‌های قبایل - درگیری پیدا کرد که این بار محرک آن‌ها نشر آیین تازه‌ای به نام اسلام در بین اقوام مجاور بود. تا آن زمان بیست و پنج سالی از پیدایش اسلام در سرزمین اعراب می‌گذشت و تیسفون هنوز تقریباً چیزی در این باب نشنیده بود- یا جدی نگرفته بود.» (۸)
خواننده فوراً متوجه می‌شود که روایت ابن اسحاق ساختگی است. اگر «باذان» مرزبان یمن یعنی یکی از سرزمین‌های مهم تحت کنترل ایران، به اسلام گرویده بود، چگونه ممکن است که پایتخت ساسانی یعنی تیسفون «هنوز تقریباً چیزی در این باب [یعنی اسلام] نشنیده» باشد؟ یا «آن را جدی نگرفته باشد؟» خوب توجه شود! یک بخش بزرگ از قلمروی یک امپراتوری از کنترل خارج می‌شود و پایتخت امپراتوری پس از چند سال هنوز از این «جدایی» آگاه نیست یا آن را «جدی نمی‌گیرد؟» این ادعا با هیچ عقل و منطقی سازگار نیست!
از سوی دیگر، هر کس می‌تواند پس از روی دادن یک حادثه ادعا کند که من سال‌ها پیش این واقعه را پیش‌گویی کرده بودم. چگونه می‌توان درستی تا نادرستی این ادعا را آزمود؟ ابن اسحاق پس از ۱۵۰ سال به سادگی می‌تواند بگوید که #محمد، قتل خسرو پرویز توسط پسرش را پیش‌گویی کرده بود. آیا این ادعا آزمون‌پذیر است؟
البته راویان اسلامی در نوشتن #سیرت_رسول‌الله دچار تناقضاتی شده‌اند که نشانگر ساختگی بودن آن‌هاست.
ابن اسحاق از یک سو ادعا می‌کند که «پیامبر پیش‌گویی کرده بود که #کسرا توسط پسرش به قتل می‌رسد» ولی از سوی دیگر، ادعا می‌شود که رسول‌الله به او نامه نوشته تا به اسلام بگرود [درست همان سالی که باید به قتل برسد!]. زرین‌کوب می‌نویسد:
«گویند [پیامبر اسلام] در اوایل سال هفتم نامه‌هایی به بعضی امراء عرب و هم به حاکم مصر و به امپراتور بیزانس و نجاشی حبشه و نیز به خسرو پرویز پادشاه ایران فرستاد. مضمون نامه آنکه اسلام آورند و او را به پیغامبری بشناسند.» (۹)
اوایل سال «هفتم هجری» برابر است با ۶۲۸ میلادی، یعنی سالی که خسرو پرویز پس از شکست بزرگ در نینوا متواری شده بود و اندکی بعد دستگیر و به قتل می‌رسد.
سرانجام معلوم نمی‌شود که ما داستان پیش‌گویی را بپذیریم یا داستان «دعوت به اسلام» را! از سوی دیگر، نامه‌ی پیامبر اسلام در اسناد حبشی، بیزانسی و ایرانی یافت نشده‌اند. در حقیقت، هیچ سرنخی وجود ندارد که ما بتوانیم بگوییم: شاید یک «جو حقیقت» در این ادعا نهفته است. البته مانند همیشه مسلمانان مدعی هستند که مدارک از بین رفته‌اند. یعنی ما چاره‌ای به جزو پذیرفتن حرف‌های ابن اسحاق نداریم!

ادامه دارد ....

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 چرا نمی‌توان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_سوم

#قسمت_ششم

#تاریخ_اسلام یک پرده‌ی تاریک بر تاریخ واقعی ایران افکنده است. تاریخ‌نگاری اسلامی این افسانه را جا انداخته است که علت فروپاشی ایران «حمله‌ی اعراب مسلمان از خارج به ایران» بوده است و هیچ اشاره‌ای به نقش تعیین‌کننده شکست نظامی بزرگ ایران از بیزانس در سال ۶۲۸ میلادی نمی‌کند.
هیچ شکی نیست که عرب‌ها به ویژه #عرب‌های_مسیحی_نستوری ساکن حیره و میانرودان و حملات اعراب غسانی مسیحی (رقبای نستوریان) نقش بسیار بزرگ حتا تعیین‌کننده در فروپاشی #امپراتوری_ساسانی داشته‌اند، ولی این عرب‌ها نه از «خارج» آمده بودند و نه مسلمان بودند. آن‌ها در مرزهای ایران می‌زیستند:
هم در میانرودان و هم در خراسان بزرگ [از خراسان امروزی تا مرو]. شکستِ ایران در سال ۶۲۸ میلادی، شیرازه‌ی حکومت مرکزی را از هم پاشاند. این خلاء قدرت باعث آشوب‌های بی‌شماری در ایران گردید که طی دو سده‌ی بعد، از آن دینی بیرون آمد به نام اسلام.

💥چکیده بخش سوم
#ابن_اسحاق ادعا می‌کند که «باذان» مرزبان یمن از وجود پیامبری به نام محمد در مکه آگاهی داشته است و حتا با او مکاتباتی داشته است. بخش بزرگی از مردم یمن یا یهودی بودند یا مسیحی. نخبگان این گروه‌های اجتماعی- دینی وقایع روز را می‌نوشتند. هیچ سندی، چه به زبان پارسی میانه، چه به زبان عبری و چه به زبان #حبشی، یافت نشده که نشانگر سر برآوردن پیامبری جدید در مکه باشد. در حقیقت ما برای ادعاهای ابن اسحاق تاکنون - مطلقاً- هیچ سندی به دست نیاورده‌ایم. در حقیقت می‌بایست دیوان‌سالاری نیرومند ساسانی در یمن چنین واقعه‌ی مهمی مانند اسلام آوردن مرزبان آن سرزمین را - که خود نوعی جدایی‌طلبی است- متوجه می‌شد و بی‌درنگ تیسفون را آگاه می‌کرد. زیرا، منافع اقتصادی، سیاسی و نظامی امپراتوری مورد تهدید قرار گرفته بود.
#منابع بخش سوم ——————
۱- ابن اسحاق، سیرت رسول‌الله، ترجمه رفیع‌الدین اسحاق ابن محمد همدانی؛ ویراستار: جعفر مدرس صادقی. چاپ ششم، نشر مرکز، سال ۱۳۹۴، ص ۴۷
۲- ابن اسحاق، سیرت رسول‌الله، ص ۴۷ - ۴۸
۳- ابن اسحاق، سیرت رسول‌الله، ص ۴۸
۴- ابن اسحاق، سیرت رسول‌الله، ص ۴۸
۵- برهمند، غ. ر: مسئله‌ی براندازی حکومت لخمی حیره به دست خسرو پرویز از نگاهی دیگر. در: مزدک‌نامه ۲ (پژوهش‌های ایران شناسی)، تهران ۱۳۸۹، ص ۵۹۸- ۵۹۹
۶- جریر طبری، محمد: تاریخ طبری یا تاریخ الرسل و الملوک، انتشارات اساطیر، چاپ پنجم سال ۱۳۷۵، تهران. جلد دوم. ترجمه ابولقاسم پاینده، صص ۷۴۱-۶۵۱
۷- همچنین نگاه کنید به سایت مسعود امیرخلیلی: http://www.chubin.net. دکتر مسعود امیر خلیلی از نخستین پژوهشگران ایرانی است [شاید بتوان گفت نخستین پژوهشگر] که در وب سایت خود انبوهی از مدارک تاریخی گردآوری کرده است که روایات اسلامی را به گونه‌ای بس گویا زیر علامت پرسش می‌برند.
۸- زرین کوب، عبدالحسین: روزگاران، تاریخ ایران از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوی، انتشارات سخن، تهران، سال ۱۳۹۰، ص۲۵۵
۹- زرین کوب، عبدالحسین: تاریخ ایران بعد از اسلام. انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۲، ص ۲۶۱

ادامه دارد ....

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 بستن آب بر دشمن جنايت يا سنت پيامبر اسلام؟

#قسمت_اول

در اينكه در جنگ براى پيروز شدن بر دشمن بايد از تمام ابزار و تاكتيك ها براى شكست دادن دشمن استفاده كرد ديرباز مورد استفاده انسانها بوده و هنوز هم ادامه دارد.

در جنگ نابرابرى كه سال ٦١ هجرى در #كربلا، ميان #حسين_بن_على و يارانش از سوئى و لشكر خليفه وقت #مسلمانان كه از قضا نسبت فاميلى نيز با هم داشته اند و اينكه لشكريان خليفه باعث جلوگيرى از رسيدن آب به #حسين و يارانش شدند اختلافات زيادى وجود دارد.

#مورخين_بزرگ_اسلامى اشاره اى به آن نكرده اند ولى #علماى_شيعه كه قديمى ترين مطالب آنها را شيخ مفيد نوشته است كه وى نيز حدود بيش از ٤٠٠ سال ازين واقعه فاصله داشته اند، معتقدند كه لشكريان خليفه آب را بر حسين و يارانش بسته و باعث تشنگى آنان شده اند.

از آنجائيكه همه ميدانيم تاريخى كه مورخين اسلام نوشته فاصله زيادى با اين وقايع داشته است و اعتبار چندانى ندارد، وارد صحت و سقم آن نمى شويم و فرض را بر همان ميگيريم كه شيعيان آنرا ادعا ميكنند و فرض را بر اين ميگيريم كه سپاهيان خليفه آب را بر ياران #حسين بسته و باعث تشنگى آنها شدند.

#شيعيان ازين عمل به چشم يك جنايت هولناك و ضدبشرى مينگرند و ما هم با اين اعتقاد آنها در صورت صحت داستان، موافقيم اما آيا سپاهيان #يزيد براى اولين بار در تاريخ اسلام دست به اينكار زده اند و قبل از آنها چنين اتفاقى نيفتاده بود؟

سرى به همان تاريخ مورد قبول #مسلمانان ميزنيم كه ببينيم رفتار خلفا و پيامبر اسلام درجنگها و با دشمنان چگونه بوده است.

قديمى ترين كتاب تاريخ مسلمانان و در واقع اولين آنها را شخصى اهل همدان به نام #ابن_اسحاق_همدانى نوشته كه بعدها شخص ديگرى به نام ابن هشام كتاب او را بازنويسى كرد و در واقع كتاب ايشان در دسترس نيست و همه مورخين به كتاب #ابن_هشام به عنوان قديمى ترين متن اسلامى استناد ميكنند.

ادامه دارد ....

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/28894
سايت ما: www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 بستن آب بر دشمن جنايت يا سنت پيامبر اسلام؟

#قسمت_اول

در اينكه در جنگ براى پيروز شدن بر دشمن بايد از تمام ابزار و تاكتيك ها براى شكست دادن دشمن استفاده كرد ديرباز مورد استفاده انسانها بوده و هنوز هم ادامه دارد.

در جنگ نابرابرى كه سال ٦١ هجرى در #كربلا، ميان #حسين_بن_على و يارانش از سوئى و لشكر خليفه وقت #مسلمانان كه از قضا نسبت فاميلى نيز با هم داشته اند و اينكه لشكريان خليفه باعث جلوگيرى از رسيدن آب به #حسين و يارانش شدند اختلافات زيادى وجود دارد.

#مورخين_بزرگ_اسلامى اشاره اى به آن نكرده اند ولى #علماى_شيعه كه قديمى ترين مطالب آنها را شيخ مفيد نوشته است كه وى نيز حدود بيش از ٤٠٠ سال ازين واقعه فاصله داشته اند، معتقدند كه لشكريان خليفه آب را بر حسين و يارانش بسته و باعث تشنگى آنان شده اند.

از آنجائيكه همه ميدانيم تاريخى كه مورخين اسلام نوشته فاصله زيادى با اين وقايع داشته است و اعتبار چندانى ندارد، وارد صحت و سقم آن نمى شويم و فرض را بر همان ميگيريم كه شيعيان آنرا ادعا ميكنند و فرض را بر اين ميگيريم كه سپاهيان خليفه آب را بر ياران #حسين بسته و باعث تشنگى آنها شدند.

#شيعيان ازين عمل به چشم يك جنايت هولناك و ضدبشرى مينگرند و ما هم با اين اعتقاد آنها در صورت صحت داستان، موافقيم اما آيا سپاهيان #يزيد براى اولين بار در تاريخ اسلام دست به اينكار زده اند و قبل از آنها چنين اتفاقى نيفتاده بود؟

سرى به همان تاريخ مورد قبول #مسلمانان ميزنيم كه ببينيم رفتار خلفا و پيامبر اسلام درجنگها و با دشمنان چگونه بوده است.

قديمى ترين كتاب تاريخ مسلمانان و در واقع اولين آنها را شخصى اهل همدان به نام #ابن_اسحاق_همدانى نوشته كه بعدها شخص ديگرى به نام ابن هشام كتاب او را بازنويسى كرد و در واقع كتاب ايشان در دسترس نيست و همه مورخين به كتاب #ابن_هشام به عنوان قديمى ترين متن اسلامى استناد ميكنند.

ادامه دارد ....

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/28894
سايت ما: www.eslam.nu
Forwarded from Unclesam
بستن آب بر دشمن جنايت يا سنت پيامبر اسلام؟

#قسمت_اول

در اينكه در جنگ براى پيروز شدن بر دشمن بايد از تمام ابزار و تاكتيك ها براى شكست دادن دشمن استفاده كرد ديرباز مورد استفاده انسانها بوده و هنوز هم ادامه دارد.

در جنگ نابرابرى كه سال ٦١ هجرى در #كربلا، ميان #حسين_بن_على و يارانش از سوئى و لشكر خليفه وقت #مسلمانان كه از قضا نسبت فاميلى نيز با هم داشته اند و اينكه لشكريان خليفه باعث جلوگيرى از رسيدن آب به #حسين و يارانش شدند اختلافات زيادى وجود دارد.

#مورخين_بزرگ_اسلامى اشاره اى به آن نكرده اند ولى #علماى_شيعه كه قديمى ترين مطالب آنها را شيخ مفيد نوشته است كه وى نيز حدود بيش از ٤٠٠ سال ازين واقعه فاصله داشته اند، معتقدند كه لشكريان خليفه آب را بر حسين و يارانش بسته و باعث تشنگى آنان شده اند.

از آنجائيكه همه ميدانيم تاريخى كه مورخين اسلام نوشته فاصله زيادى با اين وقايع داشته است و اعتبار چندانى ندارد، وارد صحت و سقم آن نمى شويم و فرض را بر همان ميگيريم كه شيعيان آنرا ادعا ميكنند و فرض را بر اين ميگيريم كه سپاهيان خليفه آب را بر ياران #حسين بسته و باعث تشنگى آنها شدند.

#شيعيان ازين عمل به چشم يك جنايت هولناك و ضدبشرى مينگرند و ما هم با اين اعتقاد آنها در صورت صحت داستان، موافقيم اما آيا سپاهيان #يزيد براى اولين بار در تاريخ اسلام دست به اينكار زده اند و قبل از آنها چنين اتفاقى نيفتاده بود؟

سرى به همان تاريخ مورد قبول #مسلمانان ميزنيم كه ببينيم رفتار خلفا و پيامبر اسلام درجنگها و با دشمنان چگونه بوده است.

قديمى ترين كتاب تاريخ مسلمانان و در واقع اولين آنها را شخصى اهل همدان به نام #ابن_اسحاق_همدانى نوشته كه بعدها شخص ديگرى به نام ابن هشام كتاب او را بازنويسى كرد و در واقع كتاب ايشان در دسترس نيست و همه مورخين به كتاب #ابن_هشام به عنوان قديمى ترين متن اسلامى استناد ميكنند.

ادامه دارد ....
💥غزوه بنی نضیر (قسمت دوم)


⚡️سبب این حادثه، کشته شدن دو تنی بود که از پیغمبر پناه و پیمان داشتند و #عمرو_بن_امیه هنگام بازگشت از بئر معونه خونشان را ریخته بود.

⚡️گویند: عامر ابن طفیل به پیغمبرِ خدا نامه نوشت که دو کس را که از تو پیمان و پناه داشتند، کشته‌ای و باید خونبهای آنها را بفرستی؛ پیغمبر سوی قبا روان شد و از آنجا به محل بنی‌نضیر رفت که در کار پرداخت خونبها از آنها کمک گیرد و جمعی از مهاجر و انصار از جمله ابوبکر و عمر و علی و اسید بن حضیر همراه وی بودند

⚡️#ابن_اسحاق گوید: پیغمبر سوی بنی نضیر رفت تا در کار خونبهای دو مقتول از آنها کمک بگیرد که مقتولان از #بنی_عامر بودند و میان بنی عامر و بنی نضیر پیمان بود و چون پیغمبر با نضیریان سخن گفت، گفتند: بله یا ابوالقاسم! در این باب به تو کمک می‌کنیم.

⚡️آنگاه نضیریان با هم خلوت کردند و گفتند: هرگز این مرد را چنین نمی‌یابید. پیغمبر پهلوی دیوار یکی از خانه‌هاشان نشسته بود، گفتند: کی می‌تواند از بام این خانه سنگی را بیندازد و او را بکشد و ما را آسوده کند؟ یکی از یهودیان به نام عمرو بن جحش بن کعب گفت: من اینکار می‌کنم و برفت تا سنگ را بیندازد و پیغمبر با تنی چند از یاران خویش و از جمله ابوبکر، عمر و علی پای دیوار بودند.

⚡️پیغمبر به وحی آسمان از قصد قوم خبر یافت و برخاست و به یاران خود گفت: همین جا باشید تا من بیایم و سوی مدینه بازگشت، چون یاران پیغمبر مدتی در انتظار ماندند، به جستجوی وی برخاستند و یکی را دیدند که از مدینه می‌آمد و چون از او پرسش کردند، گفت: پیغمبر را دیدم که وارد مدینه می‌شد؛ یاران نیز سوی مدینه آمدند و پیغمبر قصد خیانت یهودیان را به آنها خبر داد و گفت که برای جنگ آماده شوند.

منابع:
تاریخی طبری،صفحه ی ۱۰۵۴
سیره ابن هاشم، صفحه ی ۳۵۴
صحیح بخاری، کتاب المغازی، باب بنی نضیر
💥غزوه بني نضير (قسمت چهارم)

🌴 دستور به قطع درختانِ نخل توسطِ الله برای پیشبرد دینِ صلح و انسانیت😏

مَا قَطَعْتُم مِّن لِّينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ (حشر/5)

⚡️ ترجمه:
آنچه درخت ‏خرما بريديد يا آنها را [دست نخورده] بر ريشه ‏هايشان بر جاى نهاديد به فرمان الله بود تا نافرمانان را خوار گرداند.

⚡️پیغمبر گفت: یهودیان می‎خواستند مرا بکشند (توهم توطئه) و خدای به من خبر داد، بگویید #محمد_بن_مسلمه بیاید. و چون محمد بن مسلمه بیامد بدو گفت: پیش یهودیان رو و بگو شما که سر خیانت داشتید از دیار من بیرون شوید و دیگر اینجا ساکن نباشید.

⚡️ و چون محمد بن مسلمه پیش یهودیان رفت و گفت که پیغمبر می‌گوید از دیار وی بروید، گفتند: ای محمد! هرگز گمان نمی‌کردیم که یکی از مردم اوس(قبیله‌ی محمد بن مسلمه) چنین پیامی را برای ما بیاورد.

⚡️محمد بن مسلمه گفت: دلها دگرگون شده و اسلام پیمانها را از میان برده است.(يعنی اسلام پایبند به هیچکدام از پیمان نامه ها نیست)

⚡️پس از آنکه پیغمبر خدا سوی مدینه حمله برد و مدت پانزده روز آنها را محاصره کرد آنگاه صلح شد که جانهایشان محفوظ ماند و مال و سلاحشان از آنِ پیغمبر باشد.

⚡️#ابن_عباس گوید: پیغمبر نضیریان را پانزده روز محاصره کرد و به سختی افتادند و تسلیم شدند و پیغمبر مقرر داشت که جانهایشان محفوظ بماند و سرزمین خود را ترک کنند و سوی اذرعات شام روند و به هر سه نفرشان یک شتر و یک مشک داد.

#زهری گوید: پیغمبر مقرر داشت که هرکدام بار یک شتر ببرند اما سلاح نبرند.

#ابن_اسحاق گوید: جمعی از بنی عدف بن خزرج از جمله عبدالله بن ابی بن سلول و ودیعه بن ابی قوقل و سوید و داعس کس پیش نضیریان فرستادند که بمانید و تسلیم مشوید که ما شما را رها نمی‌کنیم، اگر جنگ کنید همراه شما جنگ می‌کنیم و اگر بروید همراه شما هستیم، یهودیان منتظر ماندند اما از آنها کاری ساخته نشد و خدا ترس در دل یهودیان انداخت و از پیغمبر خواستند که جانهایشان محفوظ ماند و بروند و به قدر یک بار شتر از اموال خویش ببرند، بجر سلاح.

⚡️یهودیان بنی نضیر خانه هایشان را ویران کردند و به زور شمشیر مجبور به مهاجرت شدند. عده ای از بزرگان از جمله: #سلام_بن_ابی_الحقیق و #حیی_ابن_اخطب به منطقه ی #خیبر عزیمت کردند و مردم آن منطقه مطیع ایشان شدند.
Audio
دکتر #رستم_جمشیدی

🔹
#الله_عرب ، #خانم_بیار #حرمسرای_رسولولا
از سوره
#احزاب

🔹
#زینب_بنت_جحش
#عروس و #زن #پیامبر_عسلام

🔹
#جنگ_احزاب (#خندق)
از
#ابن_اسحاق و #مژده #راسولولا به #تازیان برای #فتح_ایرانزمین

🔹نقد اسلام و قرآن

۱ آپریل ۲۰۱۹
کیفیت خوب

همراهان گل در روشنگری دوستان و عزیزانتون کوشا باشید

به امید آزادی و آبادی ایران