Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 چرا نمیتوان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_دوم
#قسمت_چهارم
تأیید پیامبری #محمد توسط کشیش اهل بُصرا
#ابن_اسحاق مینویسد که پس از مرگ عبدالمطلب سرپرستی محمد به عهدهی ابوطالب عموی پیامبر قرار گرفت. او مینویسد وقتی محمد دوازده ساله بود به همراه ابوطالب با کاروان تجاری به جاهای مختلف میرفت. او در این میان یک بار سید [محمد] را با خود به شام میبرد.
«چون به جانب شام رسیده بودند، جایی بود که آن را بُصرا گفتندی. کاروان به نزدیک صومعهی بحیرا فرود آمد. ... و #بحیرا در زُهد و پارسایی به درجهی کمال رسیده بود و احوال سید از انجیل معلوم کرده بود و نَعت و صفت وی دانسته بود و این چندین سال که در آن صومعه نشسته بود، به انتظار دیدن پیغامبر ما نشسته بود، زیرا که از انجیل بدانسته بود که #پیغامبر_آخر_زمان در آن مقام گذر خواهد کرد و در زیر فلان درخت، در فلان موضع، نزول خواهد کرد.» (۶)
حال خواننده متوجه میشود که چرا آمنه از فاصلهی ۲۵۰۰ کیلومتری کوشکهای بُصرا رویت کرده بود. زیرا میبایست در این مکان یک فرد از «دینی دیگر» پیامبری محمد را تأیید میکرد. ابن اسحاق این چنین داستانش را سر هم بندی میکند:
«بحیرا از بام صومعه نگاه کرد. چون قافله میآمدند، همهی درختانِ صحرا و سنگها را دید که به آواز آمده بودند و میگفتند: السلام علیک یا رسولالله!. دیگر نگاه کرد و ابر پارهای سفید دید که از میان قافله بر سید سایه بسته بود و همچنان که قافله میآمدند، آن ابر نیز با سید میآمد. چون قافله فرود آمدند، سید فرود آمد و درختی کوچک بود و زیر آن درخت رفت و بنشست. حالی که سید زیر آن درخت نشسته بود، آن درخت شاخها برگشود و برگهای سبز بر آورد و سایهی نیکو برافگند.» (۷)
باری، بحیرا وارد گفتگو با سید دوازده ساله میشود و متوجه میشود که «در پشت سید مُهر نبوت» قرار دارد. سپس نزد #ابوطالب میرود و فوراً متوجه میشود که ابوطالب پدر سید نیست بلکه عموی اوست. بحیرا به ابوطالب هشدار میدهد که:
«زینهار ای ابوطالب، او را از چشم حسودان نگاه دار و بدان که وی پیغامبر آخر زمان است و مِهتر و بهتر عالمیان است ... هر چه زودتر او را باز مکه بر و از #یهود و #نصارا او را نهان دار! چه اگر او را بشناسند، در بند هلاک وی شوند.» (۸)
دیدیم که نامگذاری پیامبر توسط خدا - خدا به آمنه گفت که اسم پسرش را محمد بگذارد- ریشه در سنت مسیحی دارد. ولی #ابن_اسحاق با داستانهای دیگر مانند تولد بودا نیز آشنا بود (۹).
در روایتها و افسانههای بودایی آمده که پیش از تولد بودا، یک «فیل سفید» بر مادر بودا ظاهر شد، در وجود او رفت و سپس بودا به دنیا آمد. همچنین باید گفت که تولد و مرگ بودا (دقیقترگفته شود رفتن او به نیروانا) در یک روز از سال رخ میدهند. برای محمد هم همهی روزهای تعیینکننده در یک روز (دوشنبه) رخ میدهند. همچنین زمانی که شاکیامونی (یعنی بودای بعدی) کودک بود از سوی یک روحانی غیربودایی (راهبی به نام آسیتا که به «دینی دیگر» باور داشت) پیشبینی میشود که او بودا (منور) خواهد شد. #پیامبری_محمد نیز از سوی یک کشیش مسیحی (که به «دینی دیگر» باور داشت) کشف میشود.
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
#قسمت_چهارم
تأیید پیامبری #محمد توسط کشیش اهل بُصرا
#ابن_اسحاق مینویسد که پس از مرگ عبدالمطلب سرپرستی محمد به عهدهی ابوطالب عموی پیامبر قرار گرفت. او مینویسد وقتی محمد دوازده ساله بود به همراه ابوطالب با کاروان تجاری به جاهای مختلف میرفت. او در این میان یک بار سید [محمد] را با خود به شام میبرد.
«چون به جانب شام رسیده بودند، جایی بود که آن را بُصرا گفتندی. کاروان به نزدیک صومعهی بحیرا فرود آمد. ... و #بحیرا در زُهد و پارسایی به درجهی کمال رسیده بود و احوال سید از انجیل معلوم کرده بود و نَعت و صفت وی دانسته بود و این چندین سال که در آن صومعه نشسته بود، به انتظار دیدن پیغامبر ما نشسته بود، زیرا که از انجیل بدانسته بود که #پیغامبر_آخر_زمان در آن مقام گذر خواهد کرد و در زیر فلان درخت، در فلان موضع، نزول خواهد کرد.» (۶)
حال خواننده متوجه میشود که چرا آمنه از فاصلهی ۲۵۰۰ کیلومتری کوشکهای بُصرا رویت کرده بود. زیرا میبایست در این مکان یک فرد از «دینی دیگر» پیامبری محمد را تأیید میکرد. ابن اسحاق این چنین داستانش را سر هم بندی میکند:
«بحیرا از بام صومعه نگاه کرد. چون قافله میآمدند، همهی درختانِ صحرا و سنگها را دید که به آواز آمده بودند و میگفتند: السلام علیک یا رسولالله!. دیگر نگاه کرد و ابر پارهای سفید دید که از میان قافله بر سید سایه بسته بود و همچنان که قافله میآمدند، آن ابر نیز با سید میآمد. چون قافله فرود آمدند، سید فرود آمد و درختی کوچک بود و زیر آن درخت رفت و بنشست. حالی که سید زیر آن درخت نشسته بود، آن درخت شاخها برگشود و برگهای سبز بر آورد و سایهی نیکو برافگند.» (۷)
باری، بحیرا وارد گفتگو با سید دوازده ساله میشود و متوجه میشود که «در پشت سید مُهر نبوت» قرار دارد. سپس نزد #ابوطالب میرود و فوراً متوجه میشود که ابوطالب پدر سید نیست بلکه عموی اوست. بحیرا به ابوطالب هشدار میدهد که:
«زینهار ای ابوطالب، او را از چشم حسودان نگاه دار و بدان که وی پیغامبر آخر زمان است و مِهتر و بهتر عالمیان است ... هر چه زودتر او را باز مکه بر و از #یهود و #نصارا او را نهان دار! چه اگر او را بشناسند، در بند هلاک وی شوند.» (۸)
دیدیم که نامگذاری پیامبر توسط خدا - خدا به آمنه گفت که اسم پسرش را محمد بگذارد- ریشه در سنت مسیحی دارد. ولی #ابن_اسحاق با داستانهای دیگر مانند تولد بودا نیز آشنا بود (۹).
در روایتها و افسانههای بودایی آمده که پیش از تولد بودا، یک «فیل سفید» بر مادر بودا ظاهر شد، در وجود او رفت و سپس بودا به دنیا آمد. همچنین باید گفت که تولد و مرگ بودا (دقیقترگفته شود رفتن او به نیروانا) در یک روز از سال رخ میدهند. برای محمد هم همهی روزهای تعیینکننده در یک روز (دوشنبه) رخ میدهند. همچنین زمانی که شاکیامونی (یعنی بودای بعدی) کودک بود از سوی یک روحانی غیربودایی (راهبی به نام آسیتا که به «دینی دیگر» باور داشت) پیشبینی میشود که او بودا (منور) خواهد شد. #پیامبری_محمد نیز از سوی یک کشیش مسیحی (که به «دینی دیگر» باور داشت) کشف میشود.
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Telegram
نقدى بر اسلام
آيا روايات اسلامى اعتبار تاريخى دارند؟
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu