#نكته_ها
در امور قلبى، اكراه و اجبار بیمعناست
اگر دین که زيباترين جلوهٔ رحمانيت خدا برای هدایت نوع بشر است، با اكراه و اجبار، با تهديد و تطميع و با شدّت و #خشونت، قلبِ ماهيت يابد، ديگر دلدادگى و پذيرش با همه وجود، تسليم حقيقى و پيروى آگاهانه و #انتخابگرانه معنا نخواهد يافت. در امورى كه با قلب و جان آدمى سر و كار دارد، اكراه و اجبار بىمعناست.
ملّاى روم در ضمن داستانى به اين واقعيت توجّه داده است. در ميان جهودان پادشاهى #خودكامه و ستمگر بود كه نسبت به #عيسويان سخت كينهتوز بود و درصدد بود كه دين و آيين عيسويان را براندازد و با اكراه و اجبار همه آنان را به دين و آيين #يهود وادارد.
پس به كشتار آنان پرداخت تا ايشان را به دين و آيين خود وادارد، حال آنكه توجّه نداشت كه دين و ايمان را نه مىتوان با اكراه و اجبار ايجاد كرد، و نه با اكراه و اجبار گرفت.
كم كُش ايشان را كه كشتن، سود نيست
دين ندارد بوى، مُشك و عود نيست
سرّ پنهان است، اندر صد غلاف
ظاهرش با تو، چو تو باطن خلاف
دين و ايمان امرى #قلبى است و مىتوان آن را پوشيده داشت. ممكن است ظاهر انسانها بهگونهاى باشد كه جبّاران و خودكامگان مىپسندند و مىخواهند، ولى باطن برخلاف ظاهر و چيزى ديگر باشد.
هرجا در دين و ديندارى پاى اكراه و اجبار به ميان آيد، روى و ريا و نفاق و دورويى پا مىگيرد كه بدترين و آسيبزنندهترين بيمارىهاى انسانى است.
دين با قلب و جان آدمى نسبت برقرار مىكند و ديندارى محصول نوعِ نسبتى است كه آدمى با حقيقت متعالى دين برقرار مىكند. از اينرو اكراه و اجبار در دين موجب آسيبى اساسى به دين و ديندارى است.
ايمان معرفت و اعتقادى قلبى است. و ديندارى از چنين ايمانى برمىخيزد و در آنچه از سنخ #معرفت و اعتقاد قلبى است، اكراه و اجبار منتفى است.
#اکراه #اجبار #تهدید #تطميع
📍کانال مصطفی دلشاد تهرانی
@delshadtehrani
در امور قلبى، اكراه و اجبار بیمعناست
اگر دین که زيباترين جلوهٔ رحمانيت خدا برای هدایت نوع بشر است، با اكراه و اجبار، با تهديد و تطميع و با شدّت و #خشونت، قلبِ ماهيت يابد، ديگر دلدادگى و پذيرش با همه وجود، تسليم حقيقى و پيروى آگاهانه و #انتخابگرانه معنا نخواهد يافت. در امورى كه با قلب و جان آدمى سر و كار دارد، اكراه و اجبار بىمعناست.
ملّاى روم در ضمن داستانى به اين واقعيت توجّه داده است. در ميان جهودان پادشاهى #خودكامه و ستمگر بود كه نسبت به #عيسويان سخت كينهتوز بود و درصدد بود كه دين و آيين عيسويان را براندازد و با اكراه و اجبار همه آنان را به دين و آيين #يهود وادارد.
پس به كشتار آنان پرداخت تا ايشان را به دين و آيين خود وادارد، حال آنكه توجّه نداشت كه دين و ايمان را نه مىتوان با اكراه و اجبار ايجاد كرد، و نه با اكراه و اجبار گرفت.
كم كُش ايشان را كه كشتن، سود نيست
دين ندارد بوى، مُشك و عود نيست
سرّ پنهان است، اندر صد غلاف
ظاهرش با تو، چو تو باطن خلاف
دين و ايمان امرى #قلبى است و مىتوان آن را پوشيده داشت. ممكن است ظاهر انسانها بهگونهاى باشد كه جبّاران و خودكامگان مىپسندند و مىخواهند، ولى باطن برخلاف ظاهر و چيزى ديگر باشد.
هرجا در دين و ديندارى پاى اكراه و اجبار به ميان آيد، روى و ريا و نفاق و دورويى پا مىگيرد كه بدترين و آسيبزنندهترين بيمارىهاى انسانى است.
دين با قلب و جان آدمى نسبت برقرار مىكند و ديندارى محصول نوعِ نسبتى است كه آدمى با حقيقت متعالى دين برقرار مىكند. از اينرو اكراه و اجبار در دين موجب آسيبى اساسى به دين و ديندارى است.
ايمان معرفت و اعتقادى قلبى است. و ديندارى از چنين ايمانى برمىخيزد و در آنچه از سنخ #معرفت و اعتقاد قلبى است، اكراه و اجبار منتفى است.
#اکراه #اجبار #تهدید #تطميع
📍کانال مصطفی دلشاد تهرانی
@delshadtehrani
Forwarded from 🗄 آرشیو
medium.3gp
5.8 MB
Forwarded from مصطفی ملکیان
🍁 شكاف میان #معرفت_اخلاقی و #عمل_اخلاقی
۱. معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی وجود دارد، امّا شكافی میان آنها نیست. این رأی سقراط بود كه میگفت هركس بداند كه نباید دروغ گفت دروغ نخواهد گفت و اگر دروغ بگوید نمیدانسته است كه نباید دروغ گفت، بلكه گمان میكرده است كه نباید دروغ گفت. امروزه نیز سقراطشناس بزرگی مثل گریگوری بلاسوث (؟) در كتاب خیلی جالبی با عنوان تأملات سقراطی دفاع جانانهای از این رأی میكند.
۲. معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی وجود دارد، شكاف میان آنها هم هست، امّا این شكاف اختصاصی به معرفت اخلاقی ندارد و میان مابقی معرفتها نیز هست و مثلاً مگر هركس كه میداند آب در صد درجه به جوش دارد مطابق معرفتاش عمل میكند.
همۀ اقوال بعدی معتقدند كه معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی و شكاف میان آنها وجود دارد و این شكاف هم فقط در معرفت اخلاقی هست، تنها اختلاف در این است كه شكاف از كجا پدید میآید:
۳. این شکاف به دلیل ضعف اراده است. این رأی ارسطو است، از این رو به آن ضعف اخلاقی هم میگویند.
۴. این شكاف را فریب ایجاد میكند؛ نظریهای كه معمولاً در ادیان ابراهیمی به آن تمسك میشود و فریبكار را عوامل مختلفی میدانند كه تا جایی كه من احصا كردهام عبارتند از نفس، هوا، شیطان، دنیا.
۵. نظیر قول پیشین در ادیان شرقی هست، كه نمیگویند موجودی انسان را فریب میدهد، بلكه میگویند انسان دستخوش مایا است، یعنی توّهم عظیم جهانی؛ كه برخلاف رأی ادیان غربی كه در آن ممكن بود انسان فریب فریبكاری را بخورد یا نخورد، در اینجا گریزی از این توهم نیست و تنها به میزانی كه در انسان كم و كمتر شود انسان اخلاقیتر زندگی میكند.
این دو نظریه خاستگاه دینی و مذهبی دارند و ندیدهام كه فیلسوفی از آنها دفاع كند.
۶. این شكاف به دلیل خودفریبی است، كه غیر از رأی پنجم است. خودفریبی بحث بسیار جدی و مهّمی در روانشناسی اخلاق است و من خیلی بر آن تكیه دادم. خودفریبی در اینجا به معنی خود را فریب دادن نیست، بلكه یعنی از خود فریب خوردن، كه بسیاری از روانشناسان اخلاق به این رأی معتقدند.
۷. این شكاف به این دلیل است كه ساختار روانی انسان ساختاری یكدله نیست. یكی از مفاهیم اصلی فلسفۀ كیركگور مفهوم خلوص دل است كه عنوان مهّمترین كتاب او به نظر بسیاری و از جملۀ خود من است. كیركگور معتقد بود كه ساختار انسان طوری است كه فقط یك چیز را نمیخواهد و یك سر دارد و هزار سودا، امّا میگفت با نوعی سیر و سلوك اخلاقی خاص میتوان به سوی یكدله شده رفت، امّا این حالت بهندرت حاصل میشود. یكی از چیزهایی كه انسان طالب آن است معصومیّت است یعنی مرتكب خطای اخلاقی نشدن، امّا این معصومیّت با دیگر خواستههای انسان تعارض پیدا میكند و چون انسان یكدله نیست باید یكی را ترجیح دهد، كه متأسفانه بیشتر اوقات خواستههای دیگر را ترجیح میدهد. البتّه كسانی هم رأی كیركگور را نپذیرفتهاند امّا قبول كردهاند كه ساختار روانی انسان چنان است كه طالب مطلوبهای مختلف است و اخلاقی زیستن هم در عرض آنهاست؛ بنابراین تعارض پیش میآید و انسان با مطلوبهای دیگر مبارزه میكند و معمولاً هم شكست میخورد.
۸. شكاف به دلیل توّهم جمعیّت است. نظریهای در روانشناسی هست كه میگوید انسانها در حاق واقع تنها هستند و وقتی احساس تنهایی نمیكنند دستخوش توّهماند. بحثهای جالبی در اینجا هست چه از سوی كسانی كه در عالم هنر بودهاند و چه از سوی فیلسوفان و روانشناسان. این نظریه معتقد است كه اگر انسان در همۀ حالات زندگی خود به تنهاییاش وقوف داشت همواره اخلاقی زندگی میكرد. بنابراین راه اخلاقی شدن غور هرچه بیشتر در تنهایی عمیق و برطرفنشدنی انسان است. این مسئله موضوع كتاب خیلی معروف رایزمن، روانشناس معروف اجتماعی، با عنوان ازدحام تنهایان است. از قدیم نیز بعضی از فیلسوفان اخلاق معتقد بودند كه اگر انسان در خود غور كند مییابد كه به این دلیل كار غیراخلاقی مرتكّب شده است كه احساس میكرده است كس یا كسانی هستند كه از او حمایت كنند.
۹. شكاف به دلیل خودگزینی اجتنابناپذیر آدمیان است و به میزانی كه بتوان از این خودگزینی كاست اخلاقیتر میتوان زیست.
🌱گزیدهای از درسگفتار #روان_شناسی_اخلاق
🌴 #مصطفی_ملکیان
۱. معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی وجود دارد، امّا شكافی میان آنها نیست. این رأی سقراط بود كه میگفت هركس بداند كه نباید دروغ گفت دروغ نخواهد گفت و اگر دروغ بگوید نمیدانسته است كه نباید دروغ گفت، بلكه گمان میكرده است كه نباید دروغ گفت. امروزه نیز سقراطشناس بزرگی مثل گریگوری بلاسوث (؟) در كتاب خیلی جالبی با عنوان تأملات سقراطی دفاع جانانهای از این رأی میكند.
۲. معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی وجود دارد، شكاف میان آنها هم هست، امّا این شكاف اختصاصی به معرفت اخلاقی ندارد و میان مابقی معرفتها نیز هست و مثلاً مگر هركس كه میداند آب در صد درجه به جوش دارد مطابق معرفتاش عمل میكند.
همۀ اقوال بعدی معتقدند كه معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی و شكاف میان آنها وجود دارد و این شكاف هم فقط در معرفت اخلاقی هست، تنها اختلاف در این است كه شكاف از كجا پدید میآید:
۳. این شکاف به دلیل ضعف اراده است. این رأی ارسطو است، از این رو به آن ضعف اخلاقی هم میگویند.
۴. این شكاف را فریب ایجاد میكند؛ نظریهای كه معمولاً در ادیان ابراهیمی به آن تمسك میشود و فریبكار را عوامل مختلفی میدانند كه تا جایی كه من احصا كردهام عبارتند از نفس، هوا، شیطان، دنیا.
۵. نظیر قول پیشین در ادیان شرقی هست، كه نمیگویند موجودی انسان را فریب میدهد، بلكه میگویند انسان دستخوش مایا است، یعنی توّهم عظیم جهانی؛ كه برخلاف رأی ادیان غربی كه در آن ممكن بود انسان فریب فریبكاری را بخورد یا نخورد، در اینجا گریزی از این توهم نیست و تنها به میزانی كه در انسان كم و كمتر شود انسان اخلاقیتر زندگی میكند.
این دو نظریه خاستگاه دینی و مذهبی دارند و ندیدهام كه فیلسوفی از آنها دفاع كند.
۶. این شكاف به دلیل خودفریبی است، كه غیر از رأی پنجم است. خودفریبی بحث بسیار جدی و مهّمی در روانشناسی اخلاق است و من خیلی بر آن تكیه دادم. خودفریبی در اینجا به معنی خود را فریب دادن نیست، بلكه یعنی از خود فریب خوردن، كه بسیاری از روانشناسان اخلاق به این رأی معتقدند.
۷. این شكاف به این دلیل است كه ساختار روانی انسان ساختاری یكدله نیست. یكی از مفاهیم اصلی فلسفۀ كیركگور مفهوم خلوص دل است كه عنوان مهّمترین كتاب او به نظر بسیاری و از جملۀ خود من است. كیركگور معتقد بود كه ساختار انسان طوری است كه فقط یك چیز را نمیخواهد و یك سر دارد و هزار سودا، امّا میگفت با نوعی سیر و سلوك اخلاقی خاص میتوان به سوی یكدله شده رفت، امّا این حالت بهندرت حاصل میشود. یكی از چیزهایی كه انسان طالب آن است معصومیّت است یعنی مرتكب خطای اخلاقی نشدن، امّا این معصومیّت با دیگر خواستههای انسان تعارض پیدا میكند و چون انسان یكدله نیست باید یكی را ترجیح دهد، كه متأسفانه بیشتر اوقات خواستههای دیگر را ترجیح میدهد. البتّه كسانی هم رأی كیركگور را نپذیرفتهاند امّا قبول كردهاند كه ساختار روانی انسان چنان است كه طالب مطلوبهای مختلف است و اخلاقی زیستن هم در عرض آنهاست؛ بنابراین تعارض پیش میآید و انسان با مطلوبهای دیگر مبارزه میكند و معمولاً هم شكست میخورد.
۸. شكاف به دلیل توّهم جمعیّت است. نظریهای در روانشناسی هست كه میگوید انسانها در حاق واقع تنها هستند و وقتی احساس تنهایی نمیكنند دستخوش توّهماند. بحثهای جالبی در اینجا هست چه از سوی كسانی كه در عالم هنر بودهاند و چه از سوی فیلسوفان و روانشناسان. این نظریه معتقد است كه اگر انسان در همۀ حالات زندگی خود به تنهاییاش وقوف داشت همواره اخلاقی زندگی میكرد. بنابراین راه اخلاقی شدن غور هرچه بیشتر در تنهایی عمیق و برطرفنشدنی انسان است. این مسئله موضوع كتاب خیلی معروف رایزمن، روانشناس معروف اجتماعی، با عنوان ازدحام تنهایان است. از قدیم نیز بعضی از فیلسوفان اخلاق معتقد بودند كه اگر انسان در خود غور كند مییابد كه به این دلیل كار غیراخلاقی مرتكّب شده است كه احساس میكرده است كس یا كسانی هستند كه از او حمایت كنند.
۹. شكاف به دلیل خودگزینی اجتنابناپذیر آدمیان است و به میزانی كه بتوان از این خودگزینی كاست اخلاقیتر میتوان زیست.
🌱گزیدهای از درسگفتار #روان_شناسی_اخلاق
🌴 #مصطفی_ملکیان
Forwarded from BABAK
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی مقصود فراستخواه با عنوان
«پرسش ازشرایط امکان یادگیری درایران»در انجمن علمی آموزش وتوسعه منابع انسانی، تهران زمستان95
#آموزش #توسعه
#پلاسکو
#ایدئولوژی #معرفت_کاذب
«پرسش ازشرایط امکان یادگیری درایران»در انجمن علمی آموزش وتوسعه منابع انسانی، تهران زمستان95
#آموزش #توسعه
#پلاسکو
#ایدئولوژی #معرفت_کاذب
Forwarded from عبدالكريم سروش
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from مصطفى دلشاد تهرانى
#درسگفتار
🕘 ۶ دقیقه و ۲۸ ثانیه
⭕️زنان؛ حکومت و مدیریت
بسم الله الرحمن الرحیم
در منطق قرآن کریم، شایستگی ادارۀ امور تابع مجموعهای ویژگی است، مانند #درایت، #معرفت، #عدالت ، #قوت و #سلامت . و تابع #قومیت ، #شیخوخیت و #جنسیت نیست ؛ چنان که در آیه ۵۸ #سورۀ_نساء این امر به صورت یک اصل کلی و حاکم بیان شده است :
« إِنَّ اللهَ یَأمُرُکُم أن تُؤَدُّوا الأماناتِ إلَی أهلِها »
بی گمان خداوند به شما فرمان می دهد که امانت ها را به شایستگانش بسپارید .
واژۀ امانات اسم جمعی است که الف و لام بر سر آن آمده و افادۀ عموم می کند و هر گونه امانتی را شامل می شود ؛ و از جمله مهم ترین امانت ها، امانت ادارۀ امور است .
در دیدگاه قرآنی ، زن ضعیفه و بی تدبیر نیست ، و در توانایی های روحی و تدبیرورزی تفاوتی میان مرد و زن نیست ، چنان که در داستان #ملکۀ_سبا ، تصویری که قرآن کریم از زن ، و #خردمندی ، #دوراندیشی و #تدبیرورزی او ارائه می دهد ، بسیار درخور توجه است تا نوع نگاهشناسی قرآنی در این موضوع روشن بشود .
در آیات ۲۹ تا ۳۵ سورۀ #نمل بخشی از این داستان چنین آمده است :
«قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلاَ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ. إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ. أَلاَّ تَعْلُوا عَلَيَّ وَ أْتُونِي مُسْلِمِينَ»
[ملکۀ سبا] گفت : ای سران [کشور] نامه ای ارجمند برای من آمده است ، که از طرف سلیمان است و [مضمون آن] این است: به نام خداوند بخشایندۀ بخشایشگر . بر من بزرگی مکنید و مرا از در اطاعت درآیید .
« قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلاَءُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي وَ مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ»
[ملکۀ سبا] گفت : ای سران [کشور] در کارم به من نظر دهید که بی حضور شما [تا به حال] کاری را فیصله نداده ام .
«قَالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَ الاْمْرُ إِلَيْکِ فَانْظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ»
گفتند: ما سخت نیرومند و دلاوریم ، ولی اختیار کار با توست ، بنگر چه فرمان می ده ؟
«قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَ كَذلِکَ يَفْعَلُونَ. وَ إِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ»
[ملکۀ سبا] گفت : پادشاهان چون به شهری درآیند ، آن را تباه و عزیزانش را خوار می گردانند ، و این گونه می کنند . و [ اینک ] من ارمغانی به سویشان می فرستم و می نگرم که فرستادگان [ من ] با چه چیز باز می گردند .
ماجراى #سليمان و ملكه سبا چنين پيش آمد كه هدهد طى گزارش خود به سليمان گفت كه به سرزمين سبا رفته و در آنجا زنى را يافته كه بر آن سرزمين حكومت مىكرده و همهچيز در اختيار داشته است؛ و اينكه آن زن و قومش در برابر خورشيد سجده مىكردهاند. پس سليمان نامهاى كوتاه و پرعمق نوشت و به هدهد داد تا آن را به سرزمين سبا ببرد و بر ملكه سبا و كارگزارانش بيفكند.
ملكه سبا نامه سليمان را گشود و پيام آن را بهخوبى دريافت. آنگاه مسئولان كشورى و لشكرى را خواند و از نامه سليمان مؤدبانه ياد كرد و از آنان مدبّرانه مشورت خواست. آنان اظهار كردند كه از قدرت كافى و نيروى نظامى وافى برخوردارند و نظر به مقابله و جنگ دارند. امّا ملكه سبا با بيان راه و رسم پادشاهان، آنان را به هشيارى و دقت نظر و دورانديشى فراخواند و افزود كه براى سنجيدن سليمان هدايايى براى او بفرستند، كه اگر پادشاه و قدرتطلب باشد آن هدايا را مىپذيرد و آنگاه وقت ايستادن و مقاومت كردن است، و اگر پيامبر و هدايتطلب باشد، آنگاه راه نجات عاقلانه رفتار نمودن باشد.
بدينترتيب، ملكه سبا مدبّرانه از جنگ و خونريزى جلوگيرى نمود و پس از ملاقات با سليمان به خداى يكتا ايمان آورد.این داستان ، فقط بیان یک داستان نیست ، بیان واقعیت انسانی و مدیریتی است ؛ و قرآن کریم می آموزد که چگونه به مسئله #مدیریت و ویژگی های لازم برای مدیریت توجه بشود .
خداوند به ما فهم درست قرآن کریم و بهره مندی از آن را در میدان عمل عنایت کند .
إن شاء الله
#درایت #معرفت #عدالت #قوت #سلامت #قومیت #شیخوخیت #جنسیت #سوره_نساء #ملکه_سبا #خردمندی #دوراندیشی #تدبیرورزی #سوره_نمل #سلیمان #مدیریت
#زنان
📍کانال مصطفی دلشاد تهرانی
@delshadtehrani
🕘 ۶ دقیقه و ۲۸ ثانیه
⭕️زنان؛ حکومت و مدیریت
بسم الله الرحمن الرحیم
در منطق قرآن کریم، شایستگی ادارۀ امور تابع مجموعهای ویژگی است، مانند #درایت، #معرفت، #عدالت ، #قوت و #سلامت . و تابع #قومیت ، #شیخوخیت و #جنسیت نیست ؛ چنان که در آیه ۵۸ #سورۀ_نساء این امر به صورت یک اصل کلی و حاکم بیان شده است :
« إِنَّ اللهَ یَأمُرُکُم أن تُؤَدُّوا الأماناتِ إلَی أهلِها »
بی گمان خداوند به شما فرمان می دهد که امانت ها را به شایستگانش بسپارید .
واژۀ امانات اسم جمعی است که الف و لام بر سر آن آمده و افادۀ عموم می کند و هر گونه امانتی را شامل می شود ؛ و از جمله مهم ترین امانت ها، امانت ادارۀ امور است .
در دیدگاه قرآنی ، زن ضعیفه و بی تدبیر نیست ، و در توانایی های روحی و تدبیرورزی تفاوتی میان مرد و زن نیست ، چنان که در داستان #ملکۀ_سبا ، تصویری که قرآن کریم از زن ، و #خردمندی ، #دوراندیشی و #تدبیرورزی او ارائه می دهد ، بسیار درخور توجه است تا نوع نگاهشناسی قرآنی در این موضوع روشن بشود .
در آیات ۲۹ تا ۳۵ سورۀ #نمل بخشی از این داستان چنین آمده است :
«قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلاَ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ. إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ. أَلاَّ تَعْلُوا عَلَيَّ وَ أْتُونِي مُسْلِمِينَ»
[ملکۀ سبا] گفت : ای سران [کشور] نامه ای ارجمند برای من آمده است ، که از طرف سلیمان است و [مضمون آن] این است: به نام خداوند بخشایندۀ بخشایشگر . بر من بزرگی مکنید و مرا از در اطاعت درآیید .
« قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلاَءُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي وَ مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ»
[ملکۀ سبا] گفت : ای سران [کشور] در کارم به من نظر دهید که بی حضور شما [تا به حال] کاری را فیصله نداده ام .
«قَالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَ الاْمْرُ إِلَيْکِ فَانْظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ»
گفتند: ما سخت نیرومند و دلاوریم ، ولی اختیار کار با توست ، بنگر چه فرمان می ده ؟
«قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَ كَذلِکَ يَفْعَلُونَ. وَ إِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ»
[ملکۀ سبا] گفت : پادشاهان چون به شهری درآیند ، آن را تباه و عزیزانش را خوار می گردانند ، و این گونه می کنند . و [ اینک ] من ارمغانی به سویشان می فرستم و می نگرم که فرستادگان [ من ] با چه چیز باز می گردند .
ماجراى #سليمان و ملكه سبا چنين پيش آمد كه هدهد طى گزارش خود به سليمان گفت كه به سرزمين سبا رفته و در آنجا زنى را يافته كه بر آن سرزمين حكومت مىكرده و همهچيز در اختيار داشته است؛ و اينكه آن زن و قومش در برابر خورشيد سجده مىكردهاند. پس سليمان نامهاى كوتاه و پرعمق نوشت و به هدهد داد تا آن را به سرزمين سبا ببرد و بر ملكه سبا و كارگزارانش بيفكند.
ملكه سبا نامه سليمان را گشود و پيام آن را بهخوبى دريافت. آنگاه مسئولان كشورى و لشكرى را خواند و از نامه سليمان مؤدبانه ياد كرد و از آنان مدبّرانه مشورت خواست. آنان اظهار كردند كه از قدرت كافى و نيروى نظامى وافى برخوردارند و نظر به مقابله و جنگ دارند. امّا ملكه سبا با بيان راه و رسم پادشاهان، آنان را به هشيارى و دقت نظر و دورانديشى فراخواند و افزود كه براى سنجيدن سليمان هدايايى براى او بفرستند، كه اگر پادشاه و قدرتطلب باشد آن هدايا را مىپذيرد و آنگاه وقت ايستادن و مقاومت كردن است، و اگر پيامبر و هدايتطلب باشد، آنگاه راه نجات عاقلانه رفتار نمودن باشد.
بدينترتيب، ملكه سبا مدبّرانه از جنگ و خونريزى جلوگيرى نمود و پس از ملاقات با سليمان به خداى يكتا ايمان آورد.این داستان ، فقط بیان یک داستان نیست ، بیان واقعیت انسانی و مدیریتی است ؛ و قرآن کریم می آموزد که چگونه به مسئله #مدیریت و ویژگی های لازم برای مدیریت توجه بشود .
خداوند به ما فهم درست قرآن کریم و بهره مندی از آن را در میدان عمل عنایت کند .
إن شاء الله
#درایت #معرفت #عدالت #قوت #سلامت #قومیت #شیخوخیت #جنسیت #سوره_نساء #ملکه_سبا #خردمندی #دوراندیشی #تدبیرورزی #سوره_نمل #سلیمان #مدیریت
#زنان
📍کانال مصطفی دلشاد تهرانی
@delshadtehrani
Forwarded from عبدالكريم سروش
🔰 مروری بر سه نحوه دینداری:
#معیشت_اندیش
#معرفت_اندیش
#تجربت_اندیش
و نگاهی اجمالی بر موانع آنها در دنیای جدید:
١. شناخت ها و پرسشهای دنیای جدید که شیوه مواجهه با دین را دگرگون کرده اند.
2 – ناسازگاری یا بی تناسبی بین شیوه زندگی جدید با وظایف دینی و پاره ای مفاهیم مثل:
نماز، روزه، قناعت و توکل.
3 – آرامش و فراغت، لازمه سلوک دیندارانه است که اکنون از ما ستانده شده است.
@DrSoroush
🔹 لینک فايل تصويرى 👇
🔸 فایل صوتی. 👇🏻👇🏻
#معیشت_اندیش
#معرفت_اندیش
#تجربت_اندیش
و نگاهی اجمالی بر موانع آنها در دنیای جدید:
١. شناخت ها و پرسشهای دنیای جدید که شیوه مواجهه با دین را دگرگون کرده اند.
2 – ناسازگاری یا بی تناسبی بین شیوه زندگی جدید با وظایف دینی و پاره ای مفاهیم مثل:
نماز، روزه، قناعت و توکل.
3 – آرامش و فراغت، لازمه سلوک دیندارانه است که اکنون از ما ستانده شده است.
@DrSoroush
🔹 لینک فايل تصويرى 👇
🔸 فایل صوتی. 👇🏻👇🏻
💠 عالمان دین به دلیل اینکه عالمان دین هستند از آنها #تقوا و صلاحی انتظار میرود که از دیگران انتظار نمیرود. نه اینکه؛
ترک دنیا به مردم آموزند
خویشتن سیم و غلا اندوزند
قدمهایی که حوزه باید بردارد اینست که باید از آفت نهانکاری و احتیاط کاری در مسئله #معرفت_دینی دور بماند.
هیچ سوالی را #شبهه نداند.
به مصلحت #قدرت سخن نگوید و عمل نکند.
#معرفت_بشری را غیر بشری نشمارد. خطا را بجای استدلال ننشاند.
در امر دین، گزینش نکند؛
دین را #عالمانه، نه عامیانه معرفی کند.
به بزک کردن دین درنیفتد. بزبان قدرت سخن نگوید و صلاح و تقوا را نه در قول بلكه در فعل نشان دهد.
#فربه_تر_از_ایدئولوژی
#عبدالکریم_سروش
ترک دنیا به مردم آموزند
خویشتن سیم و غلا اندوزند
قدمهایی که حوزه باید بردارد اینست که باید از آفت نهانکاری و احتیاط کاری در مسئله #معرفت_دینی دور بماند.
هیچ سوالی را #شبهه نداند.
به مصلحت #قدرت سخن نگوید و عمل نکند.
#معرفت_بشری را غیر بشری نشمارد. خطا را بجای استدلال ننشاند.
در امر دین، گزینش نکند؛
دین را #عالمانه، نه عامیانه معرفی کند.
به بزک کردن دین درنیفتد. بزبان قدرت سخن نگوید و صلاح و تقوا را نه در قول بلكه در فعل نشان دهد.
#فربه_تر_از_ایدئولوژی
#عبدالکریم_سروش
چرا با رحلت پیامبر اکرم ناگهان همه احکام ثابت میشوند. رحلت پیامبر که تغییری در سرشت خدای شارع ایجاد نمیکند. خدا همان خداست. خدایی که قادر است در زمان حیات پیامبر حکمش را تغییر دهد، و حکم جدیدی را به جای حکم قبلی خود بنشاند، علیالاصول قادر خواهد بود که بعد از رحلت پیامبر نیز چنین کاری را بکند.
البته ممکن است بپرسید که «اگر خدا حکمش را عوض کرد، با فرض در میان نبودن پیامبر چگونه این حکم جدید را به ما ابلاغ خواهد کرد؟». دیدگاه سنتی میگوید: چون دست خدا از نظر #معرفت_شناختی بسته است، پس حکم خود را عوض نخواهد کرد، و معنای خاتمیت همین است. اما پاسخ این است که دست خدا بسته نیست، و خدا میتواند از راههای دیگر، از جمله از طریق امام، عقل و #تجربه (پیامبر یا رسول باطنی)، حکم جدید خود را به ما ابلاغ کند. بنابراین نسخ مختص زمان حیات پیامبر نیست. البته این نسخ توسط خود خداوند صورت میگیرد و ما آن را «کشف» میکنیم، نه اینکه خودمان حکم خدا را نسخ کنیم، که نوعی بدعت در دین است. (منبع:عبدالکریم سروش وفلاسفه)
البته ممکن است بپرسید که «اگر خدا حکمش را عوض کرد، با فرض در میان نبودن پیامبر چگونه این حکم جدید را به ما ابلاغ خواهد کرد؟». دیدگاه سنتی میگوید: چون دست خدا از نظر #معرفت_شناختی بسته است، پس حکم خود را عوض نخواهد کرد، و معنای خاتمیت همین است. اما پاسخ این است که دست خدا بسته نیست، و خدا میتواند از راههای دیگر، از جمله از طریق امام، عقل و #تجربه (پیامبر یا رسول باطنی)، حکم جدید خود را به ما ابلاغ کند. بنابراین نسخ مختص زمان حیات پیامبر نیست. البته این نسخ توسط خود خداوند صورت میگیرد و ما آن را «کشف» میکنیم، نه اینکه خودمان حکم خدا را نسخ کنیم، که نوعی بدعت در دین است. (منبع:عبدالکریم سروش وفلاسفه)