گروه شریعتی
568 subscribers
1.65K photos
551 videos
66 files
1.55K links
به نام خداوند حقیقت، زیبایی و خیر

🌐 نشـانی ما در فیس بوک:
Facebook.com/shariati.group

📩 تماس با ما:
Shariati.group@Gmail.com
Download Telegram
💠 «صوفیانه‌ها و عارفانه‌ها»

📙 پاره‌ای از مقدمه کتاب «صوفیانه‌ها و عارفانه‌ها» اثر #نادر_ابراهیمی که به تحلیل تاریخ ۵ هزار سال ادبیات داستانی ایران پرداخته است...

🔹دیگر هیچ حادثه‌ای نمی‌توانست #ساسانیان را نجات بدهد. بّدل ساسانیان را در روزگار خویش دیدیم: دیگر هیچ حادثه‌ای نمی‌توانست «پهلوی» را نجات بدهد؛ نه خوف انگیزترین شکنجه‌ها، نه بیدادگرانه‌ترین کشتارها، نه ثروتی بیکران، نه پیشتیبانیِ جمله ستمگران جهان، نه اظهار ندامت و قول جبران، و نه الوداعی اشک ریزان.

🔹نمی‌توانست، نه تنها به این دلیل قطعی و شک ناپذير که «نتوانست»؛ بلکه حتى، اگر ساحرانه و از دیدگاه افسانه‌های عملی «زمان درهم ریز» نگاه کنیم، چنانکه گویی #پهلوی باقیست و برکار است و سوار، باز هم هیچ حادثه‌ای نمی‌توانست آن را نجات بدهد. نفرت، نوعی قدرت است، نوعی سرنوشت. از حکومت ساسانیان سخن می‌گویم؛ از نفرت و انهدام. از آمدن به هنگام #اسلام و حمله‌ی نا به هنگام عرب‌ها.

🔹دیگر هیچ حادثه‌ای نمی‌توانست ساسانیان را نجات بدهد؛ چرا که در اواخر عصر ساسانی، روستاییان و کشاورزان ، به روز سیاه افتاده بودند. آنها حتى زنجیری هم برای از دست دادن نداشتند؛ و اکثریت خاموش را می‌ساختند. مالیات ها، طاقت شکن بود، کارهای پرمشقت ویژه‌ی روستاییان بود؛ حق جابه‌جایی از یک لایه‌ی اجتماعی به لایه‌ی دیگر، برای روستاییان وجود نداشت، اگر طبی بود، برای درباریان و بزرگان بود، اگر قحطی و مرض شایعی وجود داشت، در انحصار رعیت بود.
بنابراین، تمرد از حکومت و توسل به زور جهت مبارزه با ستم، حق طبیعی روستاییان و کشاورزان بود که اکثریت به ظاهر خاموش جامعه را می‌ساختند.

🔹دیگر هیچ حادثه‌ای نمی‌توانست ساسانیان را نجات بدهد؛ زيرا فشاری که بر مردم عادی وارد می‌آمد تا اشراف و سران دین #زرتشت و درباریان در اوج رفاه ممکن به سر برند از حد تحمل مردم عادی بیش بود. فی‌المثل، نظامی که پیوسته درگیر نبرد بود و از جنگی به جنگی می‌غلتید و گاه در چندین جبهه، به طور همزمان می‌جنگید، از روستاییان و پیشه‌وران به عنوان سپرهای گوشتی و کالای مصرفی جنگی استفاده می‌کرد.

🔹«در ارتش آخرین شاهان ساسانی، سوارگان از نجبا و زمین داران بودند، پیادگان از روستاییان و پیشه وران». همه‌ی افتخارات، متعلق به سواران بود و همه‌ی جان کندن‌ها و مجموعه‌ی اعمال يدی - مانند خاکریزی ، سنگرسازی و خندق کنی بر عهده‌ی روستاییان و پیشه وران. ضمناً سواران، معمولا، صحنه‌ی جنگ تن به تن را به پیادگان وا می‌گذاشتند، و خود حلقه‌وار گرد ایشان جای می‌گرفتند و در حاشیه می‌جنگیدند تا امکان نبرد وجود داشته باشد و اسب منطقه‌ی جولان داشته باشد.

🔹دین زرتشتی، در عهد آخرین سلاطین ساسانی، علت وجودی و محتوای معنوی خود را از دست داده بود. وظائفی داشت که به انجام رسانده بود؛ یک دوره‌ی طولانی تاریخی را زیر چتر فلسفه‌ی خود گرفته بود؛ مردم را به کار، به نیکی و پاکی فراخوانده بود؛ و سرانجام به جایی رسیده بود که از درون پوک شده بود. توانایی ارشاد نداشت، و قدرت مقابله...
دیگر حفظ آن به هیچ بهانه‌ای ممکن نبود، کارکردی نداشت تا بردی داشته باشد. بدون شک، زیبایی‌هایی داشت و نیروهایی که به کمک آن‌ها امکان پیش‌برد فرهنگ ملی و تعالی بخشیدن به اندیشه‌ی انسانی، به تمرد و انقلاب کشاندن دردمندان و ستمدیدگان وجود نداشت؛ و دینی که نتواند به #انقلاب بکشاند و دیگرگون کند، #دین نیست!

🔹اسلام هم اگر نمی‌آمد، به هر حال #اسلام دیگری می‌آمد و این خلاء را پر می‌کرد. نهایت اینکه یک دوره هم مردم و حکام، بند مسیحیت آن زمان می شدند، که البته آن هم قدرت دگرگون کنندگی نداشت و پیش از آنکه حرکت را باعث شود، خمودگی را سبب می‌شد. بوداگرایی هم جز این نبود: پاک، اما خالی از تحرک و شور.

🔹مانی گرایی، مزدک گرایی، و زروانیه هم اگر شور و حال و حرکتی داشتند، در نطفه له شده بودند. چنین بود که زمینه برای ظهور اسلام - به عنوان یک اندیشه‌ی پویا - کاملا فراهم شده بود، و اسلام، ناگزیر، مرگ ساسانیان را در رکاب داشت.

@Shariati_Group

🔗 ادامه‌ی مطلب را در ″ISTANT VIEW″ بخوانید:
yun.ir/eeegh9
🔆 ۲۰ام مهر ماه، روز بزرگداشت لسان‌الغیب حافظ شیرازی گرامی‌باد 🌹🍃

🔅او پیام #آزادی به ما داده، یعنی اگر وابسته شوی دیگر آزاد نیستی. مشخص نیست او چطور زندگی کرده، اما به هر حال خوب زندگی کرده است، وابسته و ریاکار نبوده، به همین جهت قیام اول او آزادی و نتیجه‌ آن پرهیز از ریاکاری بوده است. بنیادی‌ترین پیام‌های #حافظ را می‌شود در آزادی و پرهیز از ریاکاری و دورویی خلاصه کرد. وای به حال جامعه‌‌ای که ریاکاری سراپای آن را فرا بگیرد، ریاکاری، انحطاط است. ریاکاران و منافقان در #قرآن کریم مذمت شده‌اند، چون ام‌الفساد است. جامعه‌ای که در آن ظاهر و باطن آدم‌ها یکی نیست چه امن عیشی در آن هست؟

🔅یکی دیگر از پیام‌های بنیادی حافظ هم همت بلند است. حافظ روی کلمه‌ی همت و همت بلند بسیار تأکید دارد. البته این‌ها همه به هم ارتباط دارند. همت بلند یعنی از تفرقه بازآ، حواست متقرق نباشد، هدفی متعالی و بلند را در نظر بگیر و نترس. این‌ها پیام‌های بنیادی حافظ هستند. حافظ ، بالذات، شاعر بوده‌ است؛ اما فقیه، محدث، فیلسوف، عارف و ادیب نیز بوده. او بر ادب فارسی و عربی مسلط بوده است؛ او تمام این‌ها را به نحو زیبایی در سخن‌اش آورده است، غزلش، مغانه است. او تا #زرتشت و #زروان و آیین مهر پیش رفته، معارف اسلامی را هم کامل در چنگ داشته است. او تمام معارف را در یک بیت آورده است. #نیچه درباره‌ حافظ می‌گوید :
ای حافظ تو این‌قدر از مِی صحبت می‌کنی از مِی چه می‌خواهی؟ تو همان مِی ‌ای هستی که عالم را مست کردی.

📚 بنیادی ترین پیام حافظ / دکتر #ابراهیم_دینانی

@Shariati_Group
.
برادر! دیگر بار، در کام ناامیدی بودیم که امیدی به ماندنمان خواند. پیامبران بزرگ برخاستند، #زرتشت بزرگ، #مانی بزرگ، بودای بزرگ، #کنفوسیوس حکیم، #لائوتسوی عمیق...

روزنه‌ای به نجات گشوده شده بود. خدایان برای نجات ما از ذلت و بردگی، پیامبران #منجی خویش را #بسیج کرده بودند، تا #ایمان و پرستش را جانشین ستمگری و بردگی کنند. اما برادر! این مبعوثین خدایان، از خانه بعثت‌شان فرود می‌آمدند و بی‌هیچ اعتنایی به ما و هیچ نام و یادی از ما، راهی کاخ و قصری می‌شدند.

کنفوسیوس حکیم که آن همه از #جامعه و #انسان گفت و باور کردیم و دیدیم که به وزارت «لو» رفت و ندیم شاهزادگان #چین شد. و #بودا که خود #شاهزاده بزرگ «بنارس» بود از همه‌ی ما برید و در درون خود برای رفتن به «نیروانا»- که نمی‌دانم کجاست- ریاضت‌های بزرگ و اندیشه‌های بزرگ آفرید!

و «زرتشت» در #آذربایجان مبعوث شد و بی‌آنکه با ما تازیانه خوردگان و عزاداران دخمه‌ها- دخمه‌ای گور هزاران برادر، برده- سخنی بگوید، به بلخ شتافت و در سلامت دربار گشتاسب، از ما برید. و «مانی» از نور گفت و به ظلمت تاخت و روشنی را در گوش ما زندانیان ظلمت #ظلم، زمزمه کرد. گفتیم اینک اوست که نجاتمان را می‌خواند. اما گفتار روشنش را در کتابی پیچید و به #شاپور ساسانی هدیه کرد و در تاج‌گذاری‌اش خطبه خواند و افتخارش همه این شد که در رکاب «شاپور» سرندیب و هند و بلخ را گشت و بعد این چنین‌مان شکست و شکستمان را سرود که: «آنکه شکست می‌خورد از ذات ظلمت است و آنکه پیروز می‌شود از ذات نور!» و مگر نه این است که ما شکست خوردگان همیشه‌ی سرتاسر #تاریخ‌ هستیم!

برادر! تو قربانی این بناهای بزرگ، برگور شدی و من قربانی این قصرهای عظیم. و ناگهان دیدم که در کنار #فرعون‌ ها و #قارون‌ ها- که بر بردگیمان می‌خریدند و به بیگاریمان می‌کشیدند- دیگرانی نیز به نام جانشینان این پیامبران سرکشیدند، روحانیان رسمی..!

از #فلسطین گرفته تا #ایران، تا #مصر، تا #چین، تا هر جا که جامعه‌ای و تمدنی هست در کنار این #اهرام و این قصرهای بزرگ، برای ساختن معابد پرشکوه باید سنگ می‌کشیدیم. و بعد، نمایندگان #خدا و جانشینان این پیامبران، ما را دستبندی دیگر زدند و به نام #زکات غارتی دیگر کردند و به نام #جهاد در راه #دین، به میدان‌هایی دیگر فرستادند، تا جایی که ناگزیرمان می‌کردند که در برابر خدایان در مذبح معبدها و در کنار بت‌ها، کودکانمان را قربانی کنیم.

نمی‌دانی برادر، که تمامی معبدها انباشته از خون فرزندان معصوم ماست و ما هزاران سال- بدبخت‌تر از تو و سرنوشت تو- گور و قصر و معبد ساختیم و خدایان در کنار فرعون‌ها و در کنار قارون‌ها و نمایندگانشان باز به جانمان افتادند!

سه پنجم همه‌ی افلاک ایران را موبدان خداوند و اهورا! از ما گرفتند و ما برای آنها #رعیت و #برده و «سرو» بودیم و چهار پنجم همه‌ی زمین‌های فرانک را کشیشان خداوند از ما گرفتند. برای معابد بیگاری کردیم و همه‌ی خاک‌های عظیم #رم و معبدهای بزرگ #چین را ساختیم و مردیم.

پیروزی از آن موبدان و کشیشان و روحانیون ادیان و فرعون‌ها و قارون‌ها بود و من که هزاران سال پیش از تو زیستم و مرگ همه‌ی برادران و هم نژادانم را دیدم، احساس کردم که خدایان نیز به بردگان کینه می‌ورزند و دین نیز برای بردگی ما بند دیگری است و موبدان و کشیشان و روحانیون ادیان نیز ابزار دیگری برای تحکیم این قصرها و گورها و توجیه این نظامند.
و بعد همچنان‌که حکیمان و دانشمندان بزرگ- که از ما بهتر می‌اندیشند و می‌فهمند! مردانی چون #ارسطو- می‌گویند که برخی برای بردگی و گروهی برای آقایی است که به این دنیا می‌آیند!، یقین کردم که ما برای بردگی به دنیا آمدیم و جز این سرنوشتی نداریم و سرنوشت مقدرمان باربری و ستم کشی و تازیانه خوردن و تحقیر شدن و نجس تلقی شدن و بردگی است و جز این دیگر هیچ...

اما برادر! ناگهان خبر یافتیم که مردی از کوه فرود آمده است و در کنار معبدی فریاد زده است که: «من از جانب خدا آمده‌ام».

و من باز بر خود لرزیدم که باز فریبی تازه برای ستمی تازه. اما چون زبان به گفتن گشود، باورم نشد:
من از جانب خدا آمده‌ام که خدا اراده کرده است تا بر همه‌ی بردگان و بیچارگان زمین منت بگذارد و آنان را پیشوایان جهان و وارثان زمین قرار دهد.

شگفتا! چگونه است که خدا، با بردگان و بیچارگان سخن می‌گوید و به آنها مژده نجات و نوید رهبری و وراثت بر زمین می‌دهد؟

@Shariati_Group
⭕️ خودآگاهی اجتماعی در نسبت با حکمت انسانی

″... #تاریخ را ببینید، که تمدن‌ها و فرهنگ‌ها را #ابراهيم و #موسی، #زرتشت و #بودا و #کنفوسیوس و #لائوتسو و #محمد(ص) ساخته‌اند؛ این‌ها، نه فیلسوف‌اند و نه هنرمند و نه تکنیسین و عالم، این‌ها جامعه‌ای تازه و حرکت تازه می‌آفرینند، و بعد، فیلسوف و عالم و تکنیسین و جامعه‌شناس و طبيب و هنرمند... در متن این جامعه و حرکت، می‌رویند.

این‌ها کسانی هستند که هم اکنون در قرن بیستم نیز دارند تمدن و فرهنگی تازه می‌سازند و یا خواهند ساخت. #تمدن و #فرهنگ غربی، شکلی تازه پیدا کرده است، و ملت‌هایی که این خودآگاهی را ندارند، این تمدن و فرهنگ را به سرزمینشان می‌برند و خود را شبیه این‌ها می‌کنند...

#حکمت نه‌تنها #علم و #فلسفه و تکنیک نیست، بلکه #تاریخ نشان داده است و اکنون نیز نشان می‌دهد که دارندگان آن حكمت و بینش ماوراء فلسفی، علمی و تکنیکی، کسانی نبودند که #فیلسوف یا #عارف و یا تکنیسین باشند، بلکه همیشه از میان توده #مردم برخاسته‌اند، نه از میان علماء و نوابغ و حکما و دانشمندان..!

می‌بینیم که فرهنگ‌ها و تمدن‌ها را پیغمبرانی ساخته‌اند که اغلب چوپان‌اند! ، و اکنون نیز کسانی که فکر و حرکت تازه می‌آفرینند، از توده و از میان طبقه سوم بر می‌خیزند، نه از تحصیل کرده‌های اروپایی و آمریکایی، دانشمندان و دکترها و مهندسینی که در
#هاروارد، #سوربن و... تحصیل کرده‌اند، و نه از کسانی که در حوزه‌های قدیم #فقیه و #مجتهد و فیلسوف شده‌اند و اصول و تفسیر یاد گرفته‌اند؛ (بلکه) یکباره از مغز و جان حیات توده و حرکت #روح یک جامعه، چهره‌ای می‌جوشد که صاحب آن #خودآگاهی است.

هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ...
چه زیباست این آیه! که آنکه به #رهبری برانگیخته می‌شود از میان توده است و اُمی است که اُمی به معنی بی‌سواد هست، اما بی‌سواد [بدون بینش و بصیرت] نیست! ، یعنی اُمیِ بی‌سواد است، اما کلمه‌ی امی به معنای «آدم» بی‌سواد نیست.
«اُمی» از «امت» است و «امت» از ریشه «اُم» است به معنی راه، یعنی متن جامعه، برخلاف قشرها و زبده‌ها و تحصیل کرده‌ها و دانشمندان و علما و شعرا و روحانیون و امثال این‌ها، که اینان زبده‌های جامعه و نگهبان سنت‌های کهنه هستند، چراکه وضع اجتماعی‌شان به وجود آمده و منافع طبقاتی یا ذهن‌شان اصولاً در آن #سنت ها متحجر شده است و نمی‌توانند «حرکت» تازه ایجاد کنند.

#پیامبر از میان توده بر می‌خیزد، توده‌ای که ساخته‌ی هیچ فلسفه‌ای، هیچ تکنیکی، هیچ علمی و هیچ #فرهنگ و تمدنی نیست، اُمی است، یعنی وابسته به توده است.

بعضی از مفسرین «امی» را بی‌سواد معنی کرده‌اند، در حالی که بی‌سواد بودن نمی‌تواند صفتی باشد که بدان تکیه شود و فضیلتی به حساب بیاید، و این بدان معنی نیست که پیامبر با سواد بوده است - نه، بی‌سواد بوده است - و نه اینکه «اُمی» یعنی بی‌سواد؛ این دو تا، یکی نیست. امی است، چون از میان توده برخاسته است، نه اینکه «امی» به معنای بی‌سواد باشد.
«امی» یعنی از میان توده نه از طبقات برگزیده - اشراف، علماء، فضلا، ملایان، تحصیل‌کرده‌ها و... و از میان آنها که حرکت تازه ایجاد می‌کنند، فرستاده‌ای برگزیدیم تا به #مردم #فلسفه، تکنیک، #هنر بیاموزد !؟
نـه ، #کتاب و #حکمت بیاموزد...

بنابراین، حکمت عبارت از آموزش خاصی است که اُمی به جامعه می‌دهد تا جامعه‌ای تازه بسازد، و جامعه‌ی تازه، #فرهنگ تازه می‌آفریند ...″

▫️بخش دوم
@Shariati_Group

📚معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۲۳ / جهان‌بینی و ایدئولوژی
💠 بشارت به منجی موعود و فلسفه‌ی انتظار در مسیر تاریخ بشری

#مبانی_شناخت_جهت‌گیری / ع.م

🔅با توجه به اوضاع و احوال کنونی جهان تردیدی نیست که جهان آتی به سوی سقوط و بشر به سوی زوال پیش می‌رود، از سویی دیگر درهای امید برای نجات از وضع کنونی بسته شده است و سازمان‌هایی که بدین منظور تشکیل شده‌اند کارایی لازم را نداشته و یا در مسیر درست از آنها استفاده نمی‌شود. اینجاست که هر فرد عاقلی نگران سرنوشت بشر است و می‌گوید، برای رفع نابسامانی‌ها و جلوگیری از این همه جنگ‌های خانمان سوز و رهایی یافتن از کشمکش‌های موجود جهان لازم است یک «حکومت واحد جهانی» براساس تثلیث #معنویت، #عدالت و #آزادی تشکیل شود.

🔅#انتظار در لغت به معنی چشم داشت و چشم به راه بودن و نوعی امید به آینده داشتن است. نتیجه‌ای که از معنای لغوی «انتظار» به دست میآید این است که اگر کسی کار خیر و شایسته‌ای انجام داده، منتظر است تا روزی فرا رسد و پاداش کار خیرش را دریافت کند و اگر کسی عمل زشت و ناهنجاری انجام داده، منتظر کیفر آن است.

🔅انتظار در #اسلام - به ویژه #مذهب #تشیع - عبارت است از #ایمان استوار بر #امامت و #ولایت حضرت ولی‌عصر و امید به ظهور آن حجت الهیِ وعده داده شده و آغاز حکومت صالحان. انتظار ظهور در اسلام، در واقع نوعی آمادگی است؛ آمادگی برای پاک شدن و پاک زیستن. آمادگی برای حرکتی مستمر و دائم توأم با #خودسازی و دگرسازی و زمینه سازی و سرانجام، آمادگی برای شرکت در #نهضت عظیم امام #مهدی که آغاز آن ظهور #منجی، و پایان آن شکست تاریکی و #ظلم و نتیجه‌ی آن، برپایی #حکومت #عدل الهی است.

🔅انتظار ظهور منجی #موعود دراصل یک عقیده‌ی عمومی و مشترک است و اختصاص به یک قوم و #ملت و #دین ندارد. ادیان و مذاهب گوناگونی که در جهان حکومت می‌کنند عموماً ظهور او را خبر داده‌اند، اگرچه در اسم او اختلاف دارند. اعتقاد به منجی و موعود جهانی یک اشتیاق و میل باطنی است.

🔅علی‌رغم تحریف کتاب‌های دینی ادیان گذشته، در بخش‌های زیادی از آنها به نمونه‌هایی از نویدهایی که توسط انبیای الهی به تمام امت‌هایشان رسیده است، بر می‌خوریم. در کتب عهد عتیق #تورات و ملحقات آن (زبور داود)، كتب عهد جديد (اناجیل چهارگانه و ملحقات آن) و کتاب‌های مقدس آیین‌های #زرتشت، #بودا، #هندو... که رهبران آنها خود را پیامبر آسمانی معرفی کرده‌اند نیز مباحث زیادی در زمینه‌ی منجی جهان بیان شده است.

🔅همواره آشفتگی اوضاع و ناامنی حاصل از فشار و تبعیض و ستم در جامعه، عقیده به ظهور منجی بزرگ جهان را تشدید نموده است. این شوق و انتظار دیرینه در لحظات فشار و اختناق تبدیل به التهاب سوزان و نیاز شدید می‌شود که خرمن اشتیاق #مردم را برای ظهور امام موعود شعله‌ور می‌سازد.

🔅در همین راستا هر دین و مذهبی با الهام گرفتن از سخنان انبیاء کتب آسمانی خود دم از «حکومت واحد جهانی» می‌زند و معتقد است که فردی مصلح خواهد آمد و جهان را پر از #عدل و داد خواهد کرد چنانچه پر از #ظلم و جور شده باشد.

🔅با بررسی افکار و عقاید ملل جهان باستان مانند: #مصر، #هند، #یونان و #ایران و نگاهی به افسانه‌های دیگر اقوام مختلف این حقیقت به خوبی نمایان است که همه در انتظار «مصلح موعود» به سر برده‌اند.

🔅فی‌المثل ایرانیان باستان معتقد بودند که
«گزراسپه» قهرمان تاریخی آنان زنده است و در #کابل خوابیده و صدهزار فرشته از او نگهبانی می‌کنند تا روزی که بیدار شود و #قیام کند و جهان را #اصلاح نماید. گروهی دیگر از ایرانیان می‌پنداشتند که «کیخسرو» پس از استوار ساختن شالوده‌ی فرمانروایی، دیهیم پادشاهی را به فرزند خود داد و به کوهستان رفته و در آن جا آرمیده است تا روزی که ظاهر شود و #اهریمن را از گیتی برهاند. زرتشتیان اعتقاد دارند که «سوشیانس»، #دین را در جهان رواج می‌دهد، #فقر و تنگدستی را ریشه کن می‌سازد، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را هم‌فکر و هم‌گفتار و هم‌کردار می‌کند.

🔅مجوسی ها به زنده بودن و بازگشت «هوشیدر» اعتقاد راسخ دارند. / یهودیان معتقدند که در #آخرالزمان «ماشیح» ظهور می‌کند و تا ابد الآباد در جهان حکومت می‌کند. / مسیحیان نیز معتقدند که «مسیح» در آخرالزمان دوباره ظهور خواهد کرد. / برهمائیان از دیر زمانی به این معتقدند که در آخرالزمان «ویشنو» ظهور می‌نماید و ...

@Shariati_Group

🔗 مشاهده متن کامل این نوشتار