گروه شریعتی
573 subscribers
1.67K photos
557 videos
66 files
1.56K links
به نام خداوند حقیقت، زیبایی و خیر

🌐 نشـانی ما در فیس بوک:
Facebook.com/shariati.group

📩 تماس با ما:
Shariati.group@Gmail.com
Download Telegram
💠 «صوفیانه‌ها و عارفانه‌ها»

📙 پاره‌ای از مقدمه کتاب «صوفیانه‌ها و عارفانه‌ها» اثر #نادر_ابراهیمی که به تحلیل تاریخ ۵ هزار سال ادبیات داستانی ایران پرداخته است...

🔹دیگر هیچ حادثه‌ای نمی‌توانست #ساسانیان را نجات بدهد. بّدل ساسانیان را در روزگار خویش دیدیم: دیگر هیچ حادثه‌ای نمی‌توانست «پهلوی» را نجات بدهد؛ نه خوف انگیزترین شکنجه‌ها، نه بیدادگرانه‌ترین کشتارها، نه ثروتی بیکران، نه پیشتیبانیِ جمله ستمگران جهان، نه اظهار ندامت و قول جبران، و نه الوداعی اشک ریزان.

🔹نمی‌توانست، نه تنها به این دلیل قطعی و شک ناپذير که «نتوانست»؛ بلکه حتى، اگر ساحرانه و از دیدگاه افسانه‌های عملی «زمان درهم ریز» نگاه کنیم، چنانکه گویی #پهلوی باقیست و برکار است و سوار، باز هم هیچ حادثه‌ای نمی‌توانست آن را نجات بدهد. نفرت، نوعی قدرت است، نوعی سرنوشت. از حکومت ساسانیان سخن می‌گویم؛ از نفرت و انهدام. از آمدن به هنگام #اسلام و حمله‌ی نا به هنگام عرب‌ها.

🔹دیگر هیچ حادثه‌ای نمی‌توانست ساسانیان را نجات بدهد؛ چرا که در اواخر عصر ساسانی، روستاییان و کشاورزان ، به روز سیاه افتاده بودند. آنها حتى زنجیری هم برای از دست دادن نداشتند؛ و اکثریت خاموش را می‌ساختند. مالیات ها، طاقت شکن بود، کارهای پرمشقت ویژه‌ی روستاییان بود؛ حق جابه‌جایی از یک لایه‌ی اجتماعی به لایه‌ی دیگر، برای روستاییان وجود نداشت، اگر طبی بود، برای درباریان و بزرگان بود، اگر قحطی و مرض شایعی وجود داشت، در انحصار رعیت بود.
بنابراین، تمرد از حکومت و توسل به زور جهت مبارزه با ستم، حق طبیعی روستاییان و کشاورزان بود که اکثریت به ظاهر خاموش جامعه را می‌ساختند.

🔹دیگر هیچ حادثه‌ای نمی‌توانست ساسانیان را نجات بدهد؛ زيرا فشاری که بر مردم عادی وارد می‌آمد تا اشراف و سران دین #زرتشت و درباریان در اوج رفاه ممکن به سر برند از حد تحمل مردم عادی بیش بود. فی‌المثل، نظامی که پیوسته درگیر نبرد بود و از جنگی به جنگی می‌غلتید و گاه در چندین جبهه، به طور همزمان می‌جنگید، از روستاییان و پیشه‌وران به عنوان سپرهای گوشتی و کالای مصرفی جنگی استفاده می‌کرد.

🔹«در ارتش آخرین شاهان ساسانی، سوارگان از نجبا و زمین داران بودند، پیادگان از روستاییان و پیشه وران». همه‌ی افتخارات، متعلق به سواران بود و همه‌ی جان کندن‌ها و مجموعه‌ی اعمال يدی - مانند خاکریزی ، سنگرسازی و خندق کنی بر عهده‌ی روستاییان و پیشه وران. ضمناً سواران، معمولا، صحنه‌ی جنگ تن به تن را به پیادگان وا می‌گذاشتند، و خود حلقه‌وار گرد ایشان جای می‌گرفتند و در حاشیه می‌جنگیدند تا امکان نبرد وجود داشته باشد و اسب منطقه‌ی جولان داشته باشد.

🔹دین زرتشتی، در عهد آخرین سلاطین ساسانی، علت وجودی و محتوای معنوی خود را از دست داده بود. وظائفی داشت که به انجام رسانده بود؛ یک دوره‌ی طولانی تاریخی را زیر چتر فلسفه‌ی خود گرفته بود؛ مردم را به کار، به نیکی و پاکی فراخوانده بود؛ و سرانجام به جایی رسیده بود که از درون پوک شده بود. توانایی ارشاد نداشت، و قدرت مقابله...
دیگر حفظ آن به هیچ بهانه‌ای ممکن نبود، کارکردی نداشت تا بردی داشته باشد. بدون شک، زیبایی‌هایی داشت و نیروهایی که به کمک آن‌ها امکان پیش‌برد فرهنگ ملی و تعالی بخشیدن به اندیشه‌ی انسانی، به تمرد و انقلاب کشاندن دردمندان و ستمدیدگان وجود نداشت؛ و دینی که نتواند به #انقلاب بکشاند و دیگرگون کند، #دین نیست!

🔹اسلام هم اگر نمی‌آمد، به هر حال #اسلام دیگری می‌آمد و این خلاء را پر می‌کرد. نهایت اینکه یک دوره هم مردم و حکام، بند مسیحیت آن زمان می شدند، که البته آن هم قدرت دگرگون کنندگی نداشت و پیش از آنکه حرکت را باعث شود، خمودگی را سبب می‌شد. بوداگرایی هم جز این نبود: پاک، اما خالی از تحرک و شور.

🔹مانی گرایی، مزدک گرایی، و زروانیه هم اگر شور و حال و حرکتی داشتند، در نطفه له شده بودند. چنین بود که زمینه برای ظهور اسلام - به عنوان یک اندیشه‌ی پویا - کاملا فراهم شده بود، و اسلام، ناگزیر، مرگ ساسانیان را در رکاب داشت.

@Shariati_Group

🔗 ادامه‌ی مطلب را در ″ISTANT VIEW″ بخوانید:
yun.ir/eeegh9