🔆 #زکات کافی نیست. هر وقت که حکومت وقت (مردمسالار - نماینده واقعی مستضعفین) جامعه چیزی نیاز داشته باشد باید از ثروتمند بگیرد و اگر مال ثروتمند غیر از مصرف شرعی بود، آن مال #بیتالمال است. یعنی مال جامعه است که غصب کرده است.
🔆 در جامعهی اسلامی دو چیز نباید باشد: یکی #فقر و دیگری تراکم ثروت...
📚 بخشی از مصاحبه استاد #محمد_تقی_شریعتی / از جزوه مالکیت در #اسلام / نشر صبا - ص ۱۶/ ۱۳۶۰
#دیدگاههای_اقتصادی
✅ @Shariati_Group
🆔 @Shariati_SCF
🔆 در جامعهی اسلامی دو چیز نباید باشد: یکی #فقر و دیگری تراکم ثروت...
📚 بخشی از مصاحبه استاد #محمد_تقی_شریعتی / از جزوه مالکیت در #اسلام / نشر صبا - ص ۱۶/ ۱۳۶۰
#دیدگاههای_اقتصادی
✅ @Shariati_Group
🆔 @Shariati_SCF
⭕️ اصلاح جامعه اسلامی، ابوذر میخواهد...
″... #ابوذر میدانست که اگر خاموش باشد فریب، #استثمار و ذلت نیز توجیه میشود، برای #مردم توجیه میشود. لااقل من فریاد کنم تا مردم بدانند که دچار چه سرنوشتیاند، تا اشرافیت را و ذلت را و #بت پرستی را در جامهی زیبا و نوین #توحید لااقل بشناسند. این بود که رسالتش را انجام داد.
یک روز شنید که عبدالرحمن بن عوف، رئیس مجلس شورایی که با یک حیله #علی را کنار زد و از خلافت محروم کرد و #عثمان را به جانشینی و به خلافت #پیغمبر برنشاند ـ این رئیس مجلس شورا، که #عمر انتخابش کرده بود و حق وتو در انتخابات را به او داده بود، و بزرگترین حق را بر عثمان داشت ـ مرده است و ثروت عبدالرحمن بن عوف را به مسجد آوردهاند، آنقدر کوه شده و تپه شده که بین عثمان و مردم مسلمانی که به #مسجد آمده بودند حائل شده و عثمان بر منبر پیغمبر گفته است که #خدا بیامرزد عبدالرحمن بن عوف را که خوب زندگی کرد و پاک! ، و اکنون که مرد این همه ثروت نیز بر جای گذاشت و کعب الاحبار - روحانی ذلیلی که امروز جزء بهترین و نزدیکترین مفتیان عثمان در کنار تخت خلافت پیغمبر است ، گفته است: راست گفتی ای امیرالمؤمنین..!
ابوذر میشنود. تنها، هیچ یاوری ندارد. بلال در گوشهای از شام خاموش شده است و هیچ گونه راهی نمیبیند، علی در یک ضرورت و حساسیتی به سر میبرد که فریاد و عصیان نیز برایش و برای #اسلام به جایی نمیرسد. اصحاب دیگر نیز گروهی فروخته شده به زر و گروهی خاموش مانده به #مصلحت یا به حقیقت و گروهی، به هرحال راه فراری در تنهایی [یافتهاند]، و بدون توجه به سرنوشت مردم و اسلام، راه دیگران را برای به دست آوردن #بهشت، از طریق ریاضت و عبادت و گوشه نشینی انتخاب کردهاند.
ابوذر پیر، تنهاست که باید فریاد کند. به شتاب به طرف کاخ عثمان میرود، در راه سلاحی ندارد ـ حقیقت را خلع سلاح کردهاند ـ اما استخوان شتری را در کوچه میبیند، از خشم برآشفته است (ابوذر آشفتگی مطلق است در برابر باطل، گر چه پارساست و حلیم و نرم و مهربان است در برابر حق) استخوان شتر را بر میدارد، به شتاب وارد کاخ عثمان میشود، بیتردید و بیدرنگ. عثمان ایستاده است و کعب الاحبار در کنارش. فریاد میزندای عثمان تو این مردی را که این همه سرمایه و ثروت مردم را اندوخته کرده است و انبار کرده است، در حالی که مردم گرسنه هستند میگویی خدا او را جزای خیر داده است. آمرزیده است؟ از طرف خدا تکلیف تعیین میکنی؟
عثمان میگوید: ابوذر مگر نه این است که هر کس زکاتش را بدهد اگر کاخی بسازد که خشتی از طلا و خشتی از نقره باشد، بر او حرجی نیست؟
ابوذر میگوید: این آیه تند: اَلَّذینَ یَکنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّهَ وَ لایُنفِقونَها فی سَبیلِ اللهِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَلیمٍ، مال کسانی نیست که #زکات را ندادهاند، مال کسانی است که گنج مینهند، ولو زکات را داده باشند و بیشتر از زکات نیز داده باشند. به اینهاست حمله میکند. و کعب الاحبار میگوید: که اینها مربوط به احبار و رهبانان، مربوط به رجال #دین و #دولت در #مذاهب دیگر است و در اسلام صادق نیست! ، و راست گفت امیرالمؤمنین که اگر کسی زکاتش را داده باشد بر او حرجی نیست که هر جور زندگی کند و هر جور ثروت بیندوزد.
ابوذر خشمگین میشود، استخوان شتر را برمیدارد، به طرف کعب حمله میکند:
ای #یهودی زاده، تو میخواهی دین ما را به ما بیاموزی؟ کعب الاحبار پشت سر عثمان پنهان میشود (همان طور که اشاره کردم این تثلیث همیشه هست. اینجا عبدالرحمن، مظهر #زر و عثمان مظهر #زور و کعب الاحبار #مذهب انحرافیِ شرکآلود #تزویر، هر سه پی در پی پشت سر هم و در برابرش ابوذر، تنها، مهاجم) مردی که رائد به او گفته بود که:
«از #حق نترس، بگو، ولو تلخ باشد...»
و رسول خدا گفت: « [مردی که] تنها زندگی میکند، تنها میمیرد و فردا تنها برانگیخته میشود. هم در قیام قیامت، هم در قیام هر عصری...» ″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۳/ ابوذر
″... #ابوذر میدانست که اگر خاموش باشد فریب، #استثمار و ذلت نیز توجیه میشود، برای #مردم توجیه میشود. لااقل من فریاد کنم تا مردم بدانند که دچار چه سرنوشتیاند، تا اشرافیت را و ذلت را و #بت پرستی را در جامهی زیبا و نوین #توحید لااقل بشناسند. این بود که رسالتش را انجام داد.
یک روز شنید که عبدالرحمن بن عوف، رئیس مجلس شورایی که با یک حیله #علی را کنار زد و از خلافت محروم کرد و #عثمان را به جانشینی و به خلافت #پیغمبر برنشاند ـ این رئیس مجلس شورا، که #عمر انتخابش کرده بود و حق وتو در انتخابات را به او داده بود، و بزرگترین حق را بر عثمان داشت ـ مرده است و ثروت عبدالرحمن بن عوف را به مسجد آوردهاند، آنقدر کوه شده و تپه شده که بین عثمان و مردم مسلمانی که به #مسجد آمده بودند حائل شده و عثمان بر منبر پیغمبر گفته است که #خدا بیامرزد عبدالرحمن بن عوف را که خوب زندگی کرد و پاک! ، و اکنون که مرد این همه ثروت نیز بر جای گذاشت و کعب الاحبار - روحانی ذلیلی که امروز جزء بهترین و نزدیکترین مفتیان عثمان در کنار تخت خلافت پیغمبر است ، گفته است: راست گفتی ای امیرالمؤمنین..!
ابوذر میشنود. تنها، هیچ یاوری ندارد. بلال در گوشهای از شام خاموش شده است و هیچ گونه راهی نمیبیند، علی در یک ضرورت و حساسیتی به سر میبرد که فریاد و عصیان نیز برایش و برای #اسلام به جایی نمیرسد. اصحاب دیگر نیز گروهی فروخته شده به زر و گروهی خاموش مانده به #مصلحت یا به حقیقت و گروهی، به هرحال راه فراری در تنهایی [یافتهاند]، و بدون توجه به سرنوشت مردم و اسلام، راه دیگران را برای به دست آوردن #بهشت، از طریق ریاضت و عبادت و گوشه نشینی انتخاب کردهاند.
ابوذر پیر، تنهاست که باید فریاد کند. به شتاب به طرف کاخ عثمان میرود، در راه سلاحی ندارد ـ حقیقت را خلع سلاح کردهاند ـ اما استخوان شتری را در کوچه میبیند، از خشم برآشفته است (ابوذر آشفتگی مطلق است در برابر باطل، گر چه پارساست و حلیم و نرم و مهربان است در برابر حق) استخوان شتر را بر میدارد، به شتاب وارد کاخ عثمان میشود، بیتردید و بیدرنگ. عثمان ایستاده است و کعب الاحبار در کنارش. فریاد میزندای عثمان تو این مردی را که این همه سرمایه و ثروت مردم را اندوخته کرده است و انبار کرده است، در حالی که مردم گرسنه هستند میگویی خدا او را جزای خیر داده است. آمرزیده است؟ از طرف خدا تکلیف تعیین میکنی؟
عثمان میگوید: ابوذر مگر نه این است که هر کس زکاتش را بدهد اگر کاخی بسازد که خشتی از طلا و خشتی از نقره باشد، بر او حرجی نیست؟
ابوذر میگوید: این آیه تند: اَلَّذینَ یَکنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّهَ وَ لایُنفِقونَها فی سَبیلِ اللهِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَلیمٍ، مال کسانی نیست که #زکات را ندادهاند، مال کسانی است که گنج مینهند، ولو زکات را داده باشند و بیشتر از زکات نیز داده باشند. به اینهاست حمله میکند. و کعب الاحبار میگوید: که اینها مربوط به احبار و رهبانان، مربوط به رجال #دین و #دولت در #مذاهب دیگر است و در اسلام صادق نیست! ، و راست گفت امیرالمؤمنین که اگر کسی زکاتش را داده باشد بر او حرجی نیست که هر جور زندگی کند و هر جور ثروت بیندوزد.
ابوذر خشمگین میشود، استخوان شتر را برمیدارد، به طرف کعب حمله میکند:
ای #یهودی زاده، تو میخواهی دین ما را به ما بیاموزی؟ کعب الاحبار پشت سر عثمان پنهان میشود (همان طور که اشاره کردم این تثلیث همیشه هست. اینجا عبدالرحمن، مظهر #زر و عثمان مظهر #زور و کعب الاحبار #مذهب انحرافیِ شرکآلود #تزویر، هر سه پی در پی پشت سر هم و در برابرش ابوذر، تنها، مهاجم) مردی که رائد به او گفته بود که:
«از #حق نترس، بگو، ولو تلخ باشد...»
و رسول خدا گفت: « [مردی که] تنها زندگی میکند، تنها میمیرد و فردا تنها برانگیخته میشود. هم در قیام قیامت، هم در قیام هر عصری...» ″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۳/ ابوذر
Telegram
.
🔴 بهمناسبت چهاردهم فروردین، زادروز علامه #محمدرضا_حکیمی، مرزبان توحید و فیلسوف عدالت
إن اللٓه جعل أرزاق الفقراء، في أموال الأغنياء، فإن جاغوا، وعوا، فبذنب الأغنياء»
🔅پیامبر اسلام(ص): خداوند روزی (و امکانات زندگیِ) فقیران و نیازمندان را در اموال اغنیاء و توانگران قرارداده است؛ پس اگر آنان گرسنه، پابرهنه و بی امکانات ماندند، گناهش به گردن اغنیا و توانگران است (که حقوق آنان را نداده، و غصب کردهاند).
🔅اینکه علل و چرایی پدیداری #فقر مطلق و فواصل طبقاتی شدید و ایجاد شکاف اقتصادی غیرقابل توجیه در جامعه اسلامی (که حتی از #اسلام تنها نامی بر پیشانی داشته باشند هم کفایت میکند!) چه عواملی هستند و نقش مخرب سیاستها و مدیران اجتماعی و حاکمان سیاسی دقیقاً چیست؟ یک مبحث مفصل جداگانه است که بسیاری از روایتگران، صاحب نظران، کارشناسان و عالمان حوزههای مختلف اقتصادی و سیاسی و اجتماعی به کرات به آن پرداخته و میپردازند، هرچند گوش شنوا و ارادهای حقیقی برای نیل به این آرمانها و نهضت رهاییبخش توحیدی در جوامع وجود ندارد. و اینکه بخش عمدهای از جامعهی محرومین و عامه بیبهرهگان از حقوق اقتصادی و اجتماعی به چه دلایل و به مناسبت کدامین کمکاریها یا ظلم پذیریها و... به این وضعیت دچار گشتهاند نیز بحث مفصل دیگری است که تحلیل مناسب و آسیبشناسی خود را میطلبد...
🔅اما سخن روشن اسلام - فارغ از چرایی و چگونگی ابتلای جامعه به این بحرانهای نظامات طاغوتی و حرکت ضد خدا و خلق، کاملآ صریح است! ، مرحوم استاد #حکیمی، یکی از برجستهترین و آگاهترین علمای دینی جهان #تشیع بود که بخوبی حساسیت، اهمیت و گستردگی این مفاهیم غنی انسانی - اسلامی را درک نمود و عمر پربرکت و با عزت خویش را تماماً وقف فهم این عناصر متعالی و نهایتاً تحقیق و تدریس و تذکر آن نمود، تاجایی که از ایشان بهعنوان «فیلسوف عدالت در اسلام» یاد شده است.
🔅اهتمام و غور و بررسی علامه حکیمی پیرامون مفهوم «عدالت» در تفکر توحیدی اسلام آنچنان ریشهای، وسیع و گسترده است که مجموعه بینظیر الحیاة تنها بخشی از کوششها و کارنامه ارزشمند و بیتکرار استاد در این زمینه محسوب میشود. فیالمثل، در کتاب منهای فقر ایشان در همین زمینه آمده است: از علی امام اول شیعیان، در خطبه ۶۱۱ نهجالبلاغه نقل گشته است: «...خلق الخلق....فقسم بینهم معایشهم...»
خداوند خلق را آفرید، و امکانات زندگی را میان همه تقسیم (برای همه) و مقدر کرد.
و یا میفرماید، برای همه رزقی و امکاناتی تقدیر و تعیین شده است که اگر به آنان نرسید، از غصب غاصبان است...[نهجالبلاغه: ۱۲۴۳]
🔅یا از امام صادق آمده است:
خداوند متعال، فقیران و نیازمندان را شریک اغنیا و توانگران قرار داده است در اموالی که دارند، و آنان حق ندارند، این اموال را (به تنهایی) مصرف کنند، و حق شرکاء خود را ندهند. «وسایل ۱۵۰/۶»
🔅علامه حکیمی یکی از واقعیات بسیار اسفبار جامعه امروز ما را غفلت از احکام «زکات باطنی» میداند و اشاره میکند هم در آثار فقهای #شیعه و رسائل علمای #دین، و هم در عملکرد مسلمین، این غفلت، مانند بسیاری از امور دیگر، به زیان محرومین و مستضعفین تمام شده است. #زکات باطنی، یکی از مهمترین موضوعات حیاتی و انسانی و معیشتی و تربیتی است، که در هیچ مکتبی و در هیچ نظام اقتصادی منظور نشده است، و نظیر ندارد. زیرا لزوم پرداخت زکات باطنی، به داشتن مقداری از چند چیز (گندم، جو، خرما...) بستگی ندارد، بلکه بستگی دارد به حضور فقر در جامعه... زکات باطنی میگوید، تا فقیر هست اغنیا مسئولاند، و باید به آنان پرداخت کنند و تأمینشان نمایند!!
🔅زندهیاد علامه #حکیمی در کتاب «منهای فقر» خود از این پدیده ارزشمند اسلامی چنین یاد میکند: ″در زکات رسمی، مبلغ پرداختی در مورد چندگونه از مال و ثروت و محصول مطرح شده است، لیکن اهمیت زکات باطنی (غیر رسمی) در این است که لزوم پرداخت، به وجود سائل و محروم و نیازمند در جامعه منوط شده است، یعنی چنانکه گفتیم تا وقتی در جامعه، فقیری و نیازمندی دیده شود، باید از او رفع نیاز شود تا جامعه، به تراز «جامعه قرآنی» برسد، یعنی: «جامعه منهای فقر»...″
او در همین راستا، از فعال سیاسی-اجتماعی، فیلسوف، عارف و نویسنده شهیر روسی، لئو #تولستوی یاد میکند و میگوید: در دین اسلام، تأکید بر اجرای #عدالت و فقرزدایی از جامعه و مردم، در درجه اول اهمیت و تأکید قرار دارد. اگر در جامعهای عدالت بصورتی که فقرزدایی شود اجرا نشد، آن جامعه قطعاً اسلامی نیست. اهمیت عدالت و فقرزدایی تا آنجاست که میبینیم برخی از متفکران بزرگ جهانی، از این حیث بخصوص جذب اسلام و تعالیم اسلامی شدهاند، از این جمله لئون تولستوی (م:۱۹۱۰). او شیفته دین اسلام و حضرت #محمد «ص» بود. کتابی نوشت که به نام «حِكَمُ النَبي محمٓد» به عربی بوسیلهی استاد سلیم قبعین ترجمه و در #مصر چاپ شد.
✅ @Shariati_Group
🔻 ادامه
إن اللٓه جعل أرزاق الفقراء، في أموال الأغنياء، فإن جاغوا، وعوا، فبذنب الأغنياء»
🔅پیامبر اسلام(ص): خداوند روزی (و امکانات زندگیِ) فقیران و نیازمندان را در اموال اغنیاء و توانگران قرارداده است؛ پس اگر آنان گرسنه، پابرهنه و بی امکانات ماندند، گناهش به گردن اغنیا و توانگران است (که حقوق آنان را نداده، و غصب کردهاند).
🔅اینکه علل و چرایی پدیداری #فقر مطلق و فواصل طبقاتی شدید و ایجاد شکاف اقتصادی غیرقابل توجیه در جامعه اسلامی (که حتی از #اسلام تنها نامی بر پیشانی داشته باشند هم کفایت میکند!) چه عواملی هستند و نقش مخرب سیاستها و مدیران اجتماعی و حاکمان سیاسی دقیقاً چیست؟ یک مبحث مفصل جداگانه است که بسیاری از روایتگران، صاحب نظران، کارشناسان و عالمان حوزههای مختلف اقتصادی و سیاسی و اجتماعی به کرات به آن پرداخته و میپردازند، هرچند گوش شنوا و ارادهای حقیقی برای نیل به این آرمانها و نهضت رهاییبخش توحیدی در جوامع وجود ندارد. و اینکه بخش عمدهای از جامعهی محرومین و عامه بیبهرهگان از حقوق اقتصادی و اجتماعی به چه دلایل و به مناسبت کدامین کمکاریها یا ظلم پذیریها و... به این وضعیت دچار گشتهاند نیز بحث مفصل دیگری است که تحلیل مناسب و آسیبشناسی خود را میطلبد...
🔅اما سخن روشن اسلام - فارغ از چرایی و چگونگی ابتلای جامعه به این بحرانهای نظامات طاغوتی و حرکت ضد خدا و خلق، کاملآ صریح است! ، مرحوم استاد #حکیمی، یکی از برجستهترین و آگاهترین علمای دینی جهان #تشیع بود که بخوبی حساسیت، اهمیت و گستردگی این مفاهیم غنی انسانی - اسلامی را درک نمود و عمر پربرکت و با عزت خویش را تماماً وقف فهم این عناصر متعالی و نهایتاً تحقیق و تدریس و تذکر آن نمود، تاجایی که از ایشان بهعنوان «فیلسوف عدالت در اسلام» یاد شده است.
🔅اهتمام و غور و بررسی علامه حکیمی پیرامون مفهوم «عدالت» در تفکر توحیدی اسلام آنچنان ریشهای، وسیع و گسترده است که مجموعه بینظیر الحیاة تنها بخشی از کوششها و کارنامه ارزشمند و بیتکرار استاد در این زمینه محسوب میشود. فیالمثل، در کتاب منهای فقر ایشان در همین زمینه آمده است: از علی امام اول شیعیان، در خطبه ۶۱۱ نهجالبلاغه نقل گشته است: «...خلق الخلق....فقسم بینهم معایشهم...»
خداوند خلق را آفرید، و امکانات زندگی را میان همه تقسیم (برای همه) و مقدر کرد.
و یا میفرماید، برای همه رزقی و امکاناتی تقدیر و تعیین شده است که اگر به آنان نرسید، از غصب غاصبان است...[نهجالبلاغه: ۱۲۴۳]
🔅یا از امام صادق آمده است:
خداوند متعال، فقیران و نیازمندان را شریک اغنیا و توانگران قرار داده است در اموالی که دارند، و آنان حق ندارند، این اموال را (به تنهایی) مصرف کنند، و حق شرکاء خود را ندهند. «وسایل ۱۵۰/۶»
🔅علامه حکیمی یکی از واقعیات بسیار اسفبار جامعه امروز ما را غفلت از احکام «زکات باطنی» میداند و اشاره میکند هم در آثار فقهای #شیعه و رسائل علمای #دین، و هم در عملکرد مسلمین، این غفلت، مانند بسیاری از امور دیگر، به زیان محرومین و مستضعفین تمام شده است. #زکات باطنی، یکی از مهمترین موضوعات حیاتی و انسانی و معیشتی و تربیتی است، که در هیچ مکتبی و در هیچ نظام اقتصادی منظور نشده است، و نظیر ندارد. زیرا لزوم پرداخت زکات باطنی، به داشتن مقداری از چند چیز (گندم، جو، خرما...) بستگی ندارد، بلکه بستگی دارد به حضور فقر در جامعه... زکات باطنی میگوید، تا فقیر هست اغنیا مسئولاند، و باید به آنان پرداخت کنند و تأمینشان نمایند!!
🔅زندهیاد علامه #حکیمی در کتاب «منهای فقر» خود از این پدیده ارزشمند اسلامی چنین یاد میکند: ″در زکات رسمی، مبلغ پرداختی در مورد چندگونه از مال و ثروت و محصول مطرح شده است، لیکن اهمیت زکات باطنی (غیر رسمی) در این است که لزوم پرداخت، به وجود سائل و محروم و نیازمند در جامعه منوط شده است، یعنی چنانکه گفتیم تا وقتی در جامعه، فقیری و نیازمندی دیده شود، باید از او رفع نیاز شود تا جامعه، به تراز «جامعه قرآنی» برسد، یعنی: «جامعه منهای فقر»...″
او در همین راستا، از فعال سیاسی-اجتماعی، فیلسوف، عارف و نویسنده شهیر روسی، لئو #تولستوی یاد میکند و میگوید: در دین اسلام، تأکید بر اجرای #عدالت و فقرزدایی از جامعه و مردم، در درجه اول اهمیت و تأکید قرار دارد. اگر در جامعهای عدالت بصورتی که فقرزدایی شود اجرا نشد، آن جامعه قطعاً اسلامی نیست. اهمیت عدالت و فقرزدایی تا آنجاست که میبینیم برخی از متفکران بزرگ جهانی، از این حیث بخصوص جذب اسلام و تعالیم اسلامی شدهاند، از این جمله لئون تولستوی (م:۱۹۱۰). او شیفته دین اسلام و حضرت #محمد «ص» بود. کتابی نوشت که به نام «حِكَمُ النَبي محمٓد» به عربی بوسیلهی استاد سلیم قبعین ترجمه و در #مصر چاپ شد.
✅ @Shariati_Group
🔻 ادامه
برادر! دیگر بار، در کام ناامیدی بودیم که امیدی به ماندنمان خواند. پیامبران بزرگ برخاستند، #زرتشت بزرگ، #مانی بزرگ، بودای بزرگ، #کنفوسیوس حکیم، #لائوتسوی عمیق...
روزنهای به نجات گشوده شده بود. خدایان برای نجات ما از ذلت و بردگی، پیامبران #منجی خویش را #بسیج کرده بودند، تا #ایمان و پرستش را جانشین ستمگری و بردگی کنند. اما برادر! این مبعوثین خدایان، از خانه بعثتشان فرود میآمدند و بیهیچ اعتنایی به ما و هیچ نام و یادی از ما، راهی کاخ و قصری میشدند.
کنفوسیوس حکیم که آن همه از #جامعه و #انسان گفت و باور کردیم و دیدیم که به وزارت «لو» رفت و ندیم شاهزادگان #چین شد. و #بودا که خود #شاهزاده بزرگ «بنارس» بود از همهی ما برید و در درون خود برای رفتن به «نیروانا»- که نمیدانم کجاست- ریاضتهای بزرگ و اندیشههای بزرگ آفرید!
و «زرتشت» در #آذربایجان مبعوث شد و بیآنکه با ما تازیانه خوردگان و عزاداران دخمهها- دخمهای گور هزاران برادر، برده- سخنی بگوید، به بلخ شتافت و در سلامت دربار گشتاسب، از ما برید. و «مانی» از نور گفت و به ظلمت تاخت و روشنی را در گوش ما زندانیان ظلمت #ظلم، زمزمه کرد. گفتیم اینک اوست که نجاتمان را میخواند. اما گفتار روشنش را در کتابی پیچید و به #شاپور ساسانی هدیه کرد و در تاجگذاریاش خطبه خواند و افتخارش همه این شد که در رکاب «شاپور» سرندیب و هند و بلخ را گشت و بعد این چنینمان شکست و شکستمان را سرود که: «آنکه شکست میخورد از ذات ظلمت است و آنکه پیروز میشود از ذات نور!» و مگر نه این است که ما شکست خوردگان همیشهی سرتاسر #تاریخ هستیم!
برادر! تو قربانی این بناهای بزرگ، برگور شدی و من قربانی این قصرهای عظیم. و ناگهان دیدم که در کنار #فرعون ها و #قارون ها- که بر بردگیمان میخریدند و به بیگاریمان میکشیدند- دیگرانی نیز به نام جانشینان این پیامبران سرکشیدند، روحانیان رسمی..!
از #فلسطین گرفته تا #ایران، تا #مصر، تا #چین، تا هر جا که جامعهای و تمدنی هست در کنار این #اهرام و این قصرهای بزرگ، برای ساختن معابد پرشکوه باید سنگ میکشیدیم. و بعد، نمایندگان #خدا و جانشینان این پیامبران، ما را دستبندی دیگر زدند و به نام #زکات غارتی دیگر کردند و به نام #جهاد در راه #دین، به میدانهایی دیگر فرستادند، تا جایی که ناگزیرمان میکردند که در برابر خدایان در مذبح معبدها و در کنار بتها، کودکانمان را قربانی کنیم.
نمیدانی برادر، که تمامی معبدها انباشته از خون فرزندان معصوم ماست و ما هزاران سال- بدبختتر از تو و سرنوشت تو- گور و قصر و معبد ساختیم و خدایان در کنار فرعونها و در کنار قارونها و نمایندگانشان باز به جانمان افتادند!
سه پنجم همهی افلاک ایران را موبدان خداوند و اهورا! از ما گرفتند و ما برای آنها #رعیت و #برده و «سرو» بودیم و چهار پنجم همهی زمینهای فرانک را کشیشان خداوند از ما گرفتند. برای معابد بیگاری کردیم و همهی خاکهای عظیم #رم و معبدهای بزرگ #چین را ساختیم و مردیم.
پیروزی از آن موبدان و کشیشان و روحانیون ادیان و فرعونها و قارونها بود و من که هزاران سال پیش از تو زیستم و مرگ همهی برادران و هم نژادانم را دیدم، احساس کردم که خدایان نیز به بردگان کینه میورزند و دین نیز برای بردگی ما بند دیگری است و موبدان و کشیشان و روحانیون ادیان نیز ابزار دیگری برای تحکیم این قصرها و گورها و توجیه این نظامند.
و بعد همچنانکه حکیمان و دانشمندان بزرگ- که از ما بهتر میاندیشند و میفهمند! مردانی چون #ارسطو- میگویند که برخی برای بردگی و گروهی برای آقایی است که به این دنیا میآیند!، یقین کردم که ما برای بردگی به دنیا آمدیم و جز این سرنوشتی نداریم و سرنوشت مقدرمان باربری و ستم کشی و تازیانه خوردن و تحقیر شدن و نجس تلقی شدن و بردگی است و جز این دیگر هیچ...
اما برادر! ناگهان خبر یافتیم که مردی از کوه فرود آمده است و در کنار معبدی فریاد زده است که: «من از جانب خدا آمدهام».
و من باز بر خود لرزیدم که باز فریبی تازه برای ستمی تازه. اما چون زبان به گفتن گشود، باورم نشد:
من از جانب خدا آمدهام که خدا اراده کرده است تا بر همهی بردگان و بیچارگان زمین منت بگذارد و آنان را پیشوایان جهان و وارثان زمین قرار دهد.
شگفتا! چگونه است که خدا، با بردگان و بیچارگان سخن میگوید و به آنها مژده نجات و نوید رهبری و وراثت بر زمین میدهد؟
✅ @Shariati_Group
روزنهای به نجات گشوده شده بود. خدایان برای نجات ما از ذلت و بردگی، پیامبران #منجی خویش را #بسیج کرده بودند، تا #ایمان و پرستش را جانشین ستمگری و بردگی کنند. اما برادر! این مبعوثین خدایان، از خانه بعثتشان فرود میآمدند و بیهیچ اعتنایی به ما و هیچ نام و یادی از ما، راهی کاخ و قصری میشدند.
کنفوسیوس حکیم که آن همه از #جامعه و #انسان گفت و باور کردیم و دیدیم که به وزارت «لو» رفت و ندیم شاهزادگان #چین شد. و #بودا که خود #شاهزاده بزرگ «بنارس» بود از همهی ما برید و در درون خود برای رفتن به «نیروانا»- که نمیدانم کجاست- ریاضتهای بزرگ و اندیشههای بزرگ آفرید!
و «زرتشت» در #آذربایجان مبعوث شد و بیآنکه با ما تازیانه خوردگان و عزاداران دخمهها- دخمهای گور هزاران برادر، برده- سخنی بگوید، به بلخ شتافت و در سلامت دربار گشتاسب، از ما برید. و «مانی» از نور گفت و به ظلمت تاخت و روشنی را در گوش ما زندانیان ظلمت #ظلم، زمزمه کرد. گفتیم اینک اوست که نجاتمان را میخواند. اما گفتار روشنش را در کتابی پیچید و به #شاپور ساسانی هدیه کرد و در تاجگذاریاش خطبه خواند و افتخارش همه این شد که در رکاب «شاپور» سرندیب و هند و بلخ را گشت و بعد این چنینمان شکست و شکستمان را سرود که: «آنکه شکست میخورد از ذات ظلمت است و آنکه پیروز میشود از ذات نور!» و مگر نه این است که ما شکست خوردگان همیشهی سرتاسر #تاریخ هستیم!
برادر! تو قربانی این بناهای بزرگ، برگور شدی و من قربانی این قصرهای عظیم. و ناگهان دیدم که در کنار #فرعون ها و #قارون ها- که بر بردگیمان میخریدند و به بیگاریمان میکشیدند- دیگرانی نیز به نام جانشینان این پیامبران سرکشیدند، روحانیان رسمی..!
از #فلسطین گرفته تا #ایران، تا #مصر، تا #چین، تا هر جا که جامعهای و تمدنی هست در کنار این #اهرام و این قصرهای بزرگ، برای ساختن معابد پرشکوه باید سنگ میکشیدیم. و بعد، نمایندگان #خدا و جانشینان این پیامبران، ما را دستبندی دیگر زدند و به نام #زکات غارتی دیگر کردند و به نام #جهاد در راه #دین، به میدانهایی دیگر فرستادند، تا جایی که ناگزیرمان میکردند که در برابر خدایان در مذبح معبدها و در کنار بتها، کودکانمان را قربانی کنیم.
نمیدانی برادر، که تمامی معبدها انباشته از خون فرزندان معصوم ماست و ما هزاران سال- بدبختتر از تو و سرنوشت تو- گور و قصر و معبد ساختیم و خدایان در کنار فرعونها و در کنار قارونها و نمایندگانشان باز به جانمان افتادند!
سه پنجم همهی افلاک ایران را موبدان خداوند و اهورا! از ما گرفتند و ما برای آنها #رعیت و #برده و «سرو» بودیم و چهار پنجم همهی زمینهای فرانک را کشیشان خداوند از ما گرفتند. برای معابد بیگاری کردیم و همهی خاکهای عظیم #رم و معبدهای بزرگ #چین را ساختیم و مردیم.
پیروزی از آن موبدان و کشیشان و روحانیون ادیان و فرعونها و قارونها بود و من که هزاران سال پیش از تو زیستم و مرگ همهی برادران و هم نژادانم را دیدم، احساس کردم که خدایان نیز به بردگان کینه میورزند و دین نیز برای بردگی ما بند دیگری است و موبدان و کشیشان و روحانیون ادیان نیز ابزار دیگری برای تحکیم این قصرها و گورها و توجیه این نظامند.
و بعد همچنانکه حکیمان و دانشمندان بزرگ- که از ما بهتر میاندیشند و میفهمند! مردانی چون #ارسطو- میگویند که برخی برای بردگی و گروهی برای آقایی است که به این دنیا میآیند!، یقین کردم که ما برای بردگی به دنیا آمدیم و جز این سرنوشتی نداریم و سرنوشت مقدرمان باربری و ستم کشی و تازیانه خوردن و تحقیر شدن و نجس تلقی شدن و بردگی است و جز این دیگر هیچ...
اما برادر! ناگهان خبر یافتیم که مردی از کوه فرود آمده است و در کنار معبدی فریاد زده است که: «من از جانب خدا آمدهام».
و من باز بر خود لرزیدم که باز فریبی تازه برای ستمی تازه. اما چون زبان به گفتن گشود، باورم نشد:
من از جانب خدا آمدهام که خدا اراده کرده است تا بر همهی بردگان و بیچارگان زمین منت بگذارد و آنان را پیشوایان جهان و وارثان زمین قرار دهد.
شگفتا! چگونه است که خدا، با بردگان و بیچارگان سخن میگوید و به آنها مژده نجات و نوید رهبری و وراثت بر زمین میدهد؟
✅ @Shariati_Group