گروه شریعتی
562 subscribers
1.66K photos
554 videos
66 files
1.56K links
به نام خداوند حقیقت، زیبایی و خیر

🌐 نشـانی ما در فیس بوک:
Facebook.com/shariati.group

📩 تماس با ما:
Shariati.group@Gmail.com
Download Telegram
📌 نگاهی مختصر بر دیدگاه شریعتی در نسبت تفاوت فردوسی و مولانا

محمد حکیم پور

🔸شریعتی فرزند #خراسان است: فرزند #عرفان و ادب؛ فرزند سرزمینی که روزگاری در آن فارس و ترک در سایه‌ی تکثر فرهنگی آن، در کنار هم زیسته‌اند؛ #فردوسی از میان فارس‌های خراسان و #مولوی از میان ترکان خراسان برخاسته و در آسمان سیاست و عرفان نام آور و بلند آوازه شده‌اند؛ #شریعتی اما نماینده‌ی تمامی این کلیت فرهنگی است؛ از نظر سیاسی در شرایط خاصی - که آن را #آسیمیلاسیون فرهنگی و زبانی قوم فارس در قرون میانه اسلامی توسط جریان حاکم خلافت اسلامی می‌نامد، فردوسی را به عنوان یک «شاعر قومی - ملی» می‌ستاید که مانع اضمحلال زبان فارسی در زمان خود شد؛ اما در عین حال از نظر انسانی و از حیث برتری قایل شدن بر قوم فارس و تفضیل آن بر ترکان و اعراب، بسیار بر او می‌تازد و #شاهنامه را کتابی «سطحی»، «عادی»، «عینی»، و «بسیار راسته و یک بعدی» در مقابل #مثنوی مولوی می‌خواند که حاوی ارزش‌های اخلاقی و انسانی فرا قومی و فرا ملی و بلکه فرا جهانی است.

🔸شریعتی در «گفتگوهای تنهایی» دوباره درباره جایگاه «پایین» فردوسی، جایگاه «متوسط» #حافظ، و جایگاه «ماورایی و بلند» مولانا در ذهن و ضمیر سخن به میان می‌آورد و در مقایسه‌ی آنها با یکدیگر می‌نویسد:
«... و از شاعران فارسی ، حافظ، نمی‌گویم بزرگترین شاعر، نه! بزرگترین شاعر، #مولوی است و حافظ مرید کوچک او، و شاگرد او است؛ اما مولوی جدی‌تر عظیم‌تر از آن است که بشود با او رفیق بود، مأنوس بود، معاشرت کرد، باید به خدمتش رسید و به او ارادت ورزید و از آن کوره عظیم آفتاب، گرما و نور گرفت!
من از رفقایم صحبت می‌کنم! آری حافظ! نه مولوی که خیلی جدی و خشن است ( مرا می.ترساند، سنگینی روحش جانم را به ستوه می‌آورد، با او نمی‌توان همسفر شد. هرگاه خواسته‌ام با او به راه افتم، خود را همچون اسیران مجروح و دست و پا بسته و ضعیفی یافته‌ام که سر زنجیرشان را به اسبی وحشی و تیز پرواز بسته‌اند و پیاده از پی خویش به تاخت می‌کشانند!) و نه منوچهری و باندش که خیلی کثیف و ذلیل است: خودش، عشقش، معشوقش، ممدوحش... و نه فردوسی که متعصب است! به او احترام می‌گذارم، اما او رفیق «رستم» است و نه رفیق من! و من و رستم خیلی باهم فرق داریم! من ستایشگر #سقراط ام و #بودا و #علی و #مسیح و #محمد ... و او (فردوسی) ستایشگر رستم و گیو و گودرز و اشکبوس و کیکاووس و دیگر پادشاهان لوس! دنیایش، دنیای افتخارات هارت و پورتی است و من اهل این هارت و پورت نیستم!، هستم، اما هارت و پورت‌هایم از رنگ دیگری است!» (شریعتی: «گفتگوهای تنهایی»، جلد دوم، ص ۹۰۷)

🔸از نظر شریعتی یکی از مهمترین اسباب ماندگاری جهانی مولانا در مقایسه با فردوسی این است که مولانا برخلاف فردوسی، «فردیت» خود را به «نوعیت» خویش پیوند زده و قربانی کرده، لذا می‌بینیم که مولانا سراغ پادشاه زمانه‌اش سلطان محمد خوارزمشاه نمی‌رود و برای او «شاهنامه» نمی‌نویسد: «مولوی می‌توانسته مثنوی را در وصف سلطان خوارزمشاه بنویسد و بابت هر بیتی، یک سکه بگیرد؛ ولی بعد از نابود شدن مولوی، سکه‌ها هم نابود می‌شد و مثنوی را هم باید سلطان خوارزمشاه حفظ می‌کرد (که خودش را نتوانست حفظ کند!!!) که در این صورت، مثل دیوان انوری از بین می‌رفت! اما وقتی مولوی آن نیاز (فردی) خود را قطع می‌کند، اثر شعریش، معلوماتش، دانشش، همه بافت انسانیش را وقف وجود ناب خودش می‌کند. رابطه‌ی خود را با سلطان خوارزمشاه قطع می.کند و با «شمس» یا «مجد زرگر» پیوند می.زند!». (شریعتی: «تاریخ تمدن»، جلد ۲: ۱۲۸-۱۲۶ و نیز بنگرید: شریعتی، «ویژگی‌های قرون جدید»: ۸۹-۸۸)

🔸شریعتی، مولانا را شخصیتی معرفی می‌کند که برخلاف فردوسی - که اندیشه متعصبانه‌اش او را در چارچوب فرهنگی و فرا تاریخی/اساطیری قوم فارس متوقف کرده - از مرز زبان و ملیت فراتر رفته است.

🔗 مطالعه متن کامل

@Shariati_Group
🔸#شریعتی در مقاله معبودهای من در کتاب #کویر از روح‌های بزرگی می‌گوید که در زندگی او تأثیرگذار بوده‌اند و از آنها آموخته و با آن‌ها درآمیخته است. او در م.آ ۱۳ - کتاب کویر می‌نویسد:
«...روح‌های غیر عادی و عظیم و زیبا و سوزنده و سازنده‌ای که روزگار، چندی مرا برسر راهشان، کنارشان نشانده است! این روح‌ها در کالبد من حلول کرده‌اند و حضور آن‌ها، همه را در درون خویش هم اکنون به روشنی احساس می‌کنم، هماره با آنها زنده‌ام و زندگی می‌کنم…»

🔸این چهره‌های تأثیرگذار عبارتند از :
استاد #محمدتقی_شریعتی، #گورویچ، پروفسور #برک، #شوارتز، #لوفور، #کوکتو، ابوالحسن خان #فروغی، #سارتر، کارولا #گرابرت، ژاکلین #شه‌زل، کاتب #یاسین، #کلودبرنارد، #پیکاسو، #شاگال، #وان‌گوک، #تنتوره، #لاکروا، #ماسینیون، #بودا، #عین‌القضات_همدانی… (همان)

🔸اما سال‌ها بعد، یکی از هم سلولی‌های دکتر در دوران زندان نیز خاطره‌ای را بدین شرح بیان می‌کند :
یک بار از #علی_شریعتی پرسیدم اگر بخواهی در شرایطی کاملاً آزاد یک نفر دیگر را به کسانی که در مقاله‌ی معبود‌های من آورده‌ای‌ اضافه کنی، آن فرد کیست؟
او گفت: «فقط #مصدق» / مهرنامه‌ی ۴۲، ص ۱۸۵

@Shariati_Group
برادر! دیگر بار، در کام ناامیدی بودیم که امیدی به ماندنمان خواند. پیامبران بزرگ برخاستند، #زرتشت بزرگ، #مانی بزرگ، بودای بزرگ، #کنفوسیوس حکیم، #لائوتسوی عمیق...

روزنه‌ای به نجات گشوده شده بود. خدایان برای نجات ما از ذلت و بردگی، پیامبران #منجی خویش را #بسیج کرده بودند، تا #ایمان و پرستش را جانشین ستمگری و بردگی کنند. اما برادر! این مبعوثین خدایان، از خانه بعثت‌شان فرود می‌آمدند و بی‌هیچ اعتنایی به ما و هیچ نام و یادی از ما، راهی کاخ و قصری می‌شدند.

کنفوسیوس حکیم که آن همه از #جامعه و #انسان گفت و باور کردیم و دیدیم که به وزارت «لو» رفت و ندیم شاهزادگان #چین شد. و #بودا که خود #شاهزاده بزرگ «بنارس» بود از همه‌ی ما برید و در درون خود برای رفتن به «نیروانا»- که نمی‌دانم کجاست- ریاضت‌های بزرگ و اندیشه‌های بزرگ آفرید!

و «زرتشت» در #آذربایجان مبعوث شد و بی‌آنکه با ما تازیانه خوردگان و عزاداران دخمه‌ها- دخمه‌ای گور هزاران برادر، برده- سخنی بگوید، به بلخ شتافت و در سلامت دربار گشتاسب، از ما برید. و «مانی» از نور گفت و به ظلمت تاخت و روشنی را در گوش ما زندانیان ظلمت #ظلم، زمزمه کرد. گفتیم اینک اوست که نجاتمان را می‌خواند. اما گفتار روشنش را در کتابی پیچید و به #شاپور ساسانی هدیه کرد و در تاج‌گذاری‌اش خطبه خواند و افتخارش همه این شد که در رکاب «شاپور» سرندیب و هند و بلخ را گشت و بعد این چنین‌مان شکست و شکستمان را سرود که: «آنکه شکست می‌خورد از ذات ظلمت است و آنکه پیروز می‌شود از ذات نور!» و مگر نه این است که ما شکست خوردگان همیشه‌ی سرتاسر #تاریخ‌ هستیم!

برادر! تو قربانی این بناهای بزرگ، برگور شدی و من قربانی این قصرهای عظیم. و ناگهان دیدم که در کنار #فرعون‌ ها و #قارون‌ ها- که بر بردگیمان می‌خریدند و به بیگاریمان می‌کشیدند- دیگرانی نیز به نام جانشینان این پیامبران سرکشیدند، روحانیان رسمی..!

از #فلسطین گرفته تا #ایران، تا #مصر، تا #چین، تا هر جا که جامعه‌ای و تمدنی هست در کنار این #اهرام و این قصرهای بزرگ، برای ساختن معابد پرشکوه باید سنگ می‌کشیدیم. و بعد، نمایندگان #خدا و جانشینان این پیامبران، ما را دستبندی دیگر زدند و به نام #زکات غارتی دیگر کردند و به نام #جهاد در راه #دین، به میدان‌هایی دیگر فرستادند، تا جایی که ناگزیرمان می‌کردند که در برابر خدایان در مذبح معبدها و در کنار بت‌ها، کودکانمان را قربانی کنیم.

نمی‌دانی برادر، که تمامی معبدها انباشته از خون فرزندان معصوم ماست و ما هزاران سال- بدبخت‌تر از تو و سرنوشت تو- گور و قصر و معبد ساختیم و خدایان در کنار فرعون‌ها و در کنار قارون‌ها و نمایندگانشان باز به جانمان افتادند!

سه پنجم همه‌ی افلاک ایران را موبدان خداوند و اهورا! از ما گرفتند و ما برای آنها #رعیت و #برده و «سرو» بودیم و چهار پنجم همه‌ی زمین‌های فرانک را کشیشان خداوند از ما گرفتند. برای معابد بیگاری کردیم و همه‌ی خاک‌های عظیم #رم و معبدهای بزرگ #چین را ساختیم و مردیم.

پیروزی از آن موبدان و کشیشان و روحانیون ادیان و فرعون‌ها و قارون‌ها بود و من که هزاران سال پیش از تو زیستم و مرگ همه‌ی برادران و هم نژادانم را دیدم، احساس کردم که خدایان نیز به بردگان کینه می‌ورزند و دین نیز برای بردگی ما بند دیگری است و موبدان و کشیشان و روحانیون ادیان نیز ابزار دیگری برای تحکیم این قصرها و گورها و توجیه این نظامند.
و بعد همچنان‌که حکیمان و دانشمندان بزرگ- که از ما بهتر می‌اندیشند و می‌فهمند! مردانی چون #ارسطو- می‌گویند که برخی برای بردگی و گروهی برای آقایی است که به این دنیا می‌آیند!، یقین کردم که ما برای بردگی به دنیا آمدیم و جز این سرنوشتی نداریم و سرنوشت مقدرمان باربری و ستم کشی و تازیانه خوردن و تحقیر شدن و نجس تلقی شدن و بردگی است و جز این دیگر هیچ...

اما برادر! ناگهان خبر یافتیم که مردی از کوه فرود آمده است و در کنار معبدی فریاد زده است که: «من از جانب خدا آمده‌ام».

و من باز بر خود لرزیدم که باز فریبی تازه برای ستمی تازه. اما چون زبان به گفتن گشود، باورم نشد:
من از جانب خدا آمده‌ام که خدا اراده کرده است تا بر همه‌ی بردگان و بیچارگان زمین منت بگذارد و آنان را پیشوایان جهان و وارثان زمین قرار دهد.

شگفتا! چگونه است که خدا، با بردگان و بیچارگان سخن می‌گوید و به آنها مژده نجات و نوید رهبری و وراثت بر زمین می‌دهد؟

@Shariati_Group
⭕️ خودآگاهی اجتماعی در نسبت با حکمت انسانی

″... #تاریخ را ببینید، که تمدن‌ها و فرهنگ‌ها را #ابراهيم و #موسی، #زرتشت و #بودا و #کنفوسیوس و #لائوتسو و #محمد(ص) ساخته‌اند؛ این‌ها، نه فیلسوف‌اند و نه هنرمند و نه تکنیسین و عالم، این‌ها جامعه‌ای تازه و حرکت تازه می‌آفرینند، و بعد، فیلسوف و عالم و تکنیسین و جامعه‌شناس و طبيب و هنرمند... در متن این جامعه و حرکت، می‌رویند.

این‌ها کسانی هستند که هم اکنون در قرن بیستم نیز دارند تمدن و فرهنگی تازه می‌سازند و یا خواهند ساخت. #تمدن و #فرهنگ غربی، شکلی تازه پیدا کرده است، و ملت‌هایی که این خودآگاهی را ندارند، این تمدن و فرهنگ را به سرزمینشان می‌برند و خود را شبیه این‌ها می‌کنند...

#حکمت نه‌تنها #علم و #فلسفه و تکنیک نیست، بلکه #تاریخ نشان داده است و اکنون نیز نشان می‌دهد که دارندگان آن حكمت و بینش ماوراء فلسفی، علمی و تکنیکی، کسانی نبودند که #فیلسوف یا #عارف و یا تکنیسین باشند، بلکه همیشه از میان توده #مردم برخاسته‌اند، نه از میان علماء و نوابغ و حکما و دانشمندان..!

می‌بینیم که فرهنگ‌ها و تمدن‌ها را پیغمبرانی ساخته‌اند که اغلب چوپان‌اند! ، و اکنون نیز کسانی که فکر و حرکت تازه می‌آفرینند، از توده و از میان طبقه سوم بر می‌خیزند، نه از تحصیل کرده‌های اروپایی و آمریکایی، دانشمندان و دکترها و مهندسینی که در
#هاروارد، #سوربن و... تحصیل کرده‌اند، و نه از کسانی که در حوزه‌های قدیم #فقیه و #مجتهد و فیلسوف شده‌اند و اصول و تفسیر یاد گرفته‌اند؛ (بلکه) یکباره از مغز و جان حیات توده و حرکت #روح یک جامعه، چهره‌ای می‌جوشد که صاحب آن #خودآگاهی است.

هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ...
چه زیباست این آیه! که آنکه به #رهبری برانگیخته می‌شود از میان توده است و اُمی است که اُمی به معنی بی‌سواد هست، اما بی‌سواد [بدون بینش و بصیرت] نیست! ، یعنی اُمیِ بی‌سواد است، اما کلمه‌ی امی به معنای «آدم» بی‌سواد نیست.
«اُمی» از «امت» است و «امت» از ریشه «اُم» است به معنی راه، یعنی متن جامعه، برخلاف قشرها و زبده‌ها و تحصیل کرده‌ها و دانشمندان و علما و شعرا و روحانیون و امثال این‌ها، که اینان زبده‌های جامعه و نگهبان سنت‌های کهنه هستند، چراکه وضع اجتماعی‌شان به وجود آمده و منافع طبقاتی یا ذهن‌شان اصولاً در آن #سنت ها متحجر شده است و نمی‌توانند «حرکت» تازه ایجاد کنند.

#پیامبر از میان توده بر می‌خیزد، توده‌ای که ساخته‌ی هیچ فلسفه‌ای، هیچ تکنیکی، هیچ علمی و هیچ #فرهنگ و تمدنی نیست، اُمی است، یعنی وابسته به توده است.

بعضی از مفسرین «امی» را بی‌سواد معنی کرده‌اند، در حالی که بی‌سواد بودن نمی‌تواند صفتی باشد که بدان تکیه شود و فضیلتی به حساب بیاید، و این بدان معنی نیست که پیامبر با سواد بوده است - نه، بی‌سواد بوده است - و نه اینکه «اُمی» یعنی بی‌سواد؛ این دو تا، یکی نیست. امی است، چون از میان توده برخاسته است، نه اینکه «امی» به معنای بی‌سواد باشد.
«امی» یعنی از میان توده نه از طبقات برگزیده - اشراف، علماء، فضلا، ملایان، تحصیل‌کرده‌ها و... و از میان آنها که حرکت تازه ایجاد می‌کنند، فرستاده‌ای برگزیدیم تا به #مردم #فلسفه، تکنیک، #هنر بیاموزد !؟
نـه ، #کتاب و #حکمت بیاموزد...

بنابراین، حکمت عبارت از آموزش خاصی است که اُمی به جامعه می‌دهد تا جامعه‌ای تازه بسازد، و جامعه‌ی تازه، #فرهنگ تازه می‌آفریند ...″

▫️بخش دوم
@Shariati_Group

📚معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۲۳ / جهان‌بینی و ایدئولوژی
💠 بشارت به منجی موعود و فلسفه‌ی انتظار در مسیر تاریخ بشری

#مبانی_شناخت_جهت‌گیری / ع.م

🔅با توجه به اوضاع و احوال کنونی جهان تردیدی نیست که جهان آتی به سوی سقوط و بشر به سوی زوال پیش می‌رود، از سویی دیگر درهای امید برای نجات از وضع کنونی بسته شده است و سازمان‌هایی که بدین منظور تشکیل شده‌اند کارایی لازم را نداشته و یا در مسیر درست از آنها استفاده نمی‌شود. اینجاست که هر فرد عاقلی نگران سرنوشت بشر است و می‌گوید، برای رفع نابسامانی‌ها و جلوگیری از این همه جنگ‌های خانمان سوز و رهایی یافتن از کشمکش‌های موجود جهان لازم است یک «حکومت واحد جهانی» براساس تثلیث #معنویت، #عدالت و #آزادی تشکیل شود.

🔅#انتظار در لغت به معنی چشم داشت و چشم به راه بودن و نوعی امید به آینده داشتن است. نتیجه‌ای که از معنای لغوی «انتظار» به دست میآید این است که اگر کسی کار خیر و شایسته‌ای انجام داده، منتظر است تا روزی فرا رسد و پاداش کار خیرش را دریافت کند و اگر کسی عمل زشت و ناهنجاری انجام داده، منتظر کیفر آن است.

🔅انتظار در #اسلام - به ویژه #مذهب #تشیع - عبارت است از #ایمان استوار بر #امامت و #ولایت حضرت ولی‌عصر و امید به ظهور آن حجت الهیِ وعده داده شده و آغاز حکومت صالحان. انتظار ظهور در اسلام، در واقع نوعی آمادگی است؛ آمادگی برای پاک شدن و پاک زیستن. آمادگی برای حرکتی مستمر و دائم توأم با #خودسازی و دگرسازی و زمینه سازی و سرانجام، آمادگی برای شرکت در #نهضت عظیم امام #مهدی که آغاز آن ظهور #منجی، و پایان آن شکست تاریکی و #ظلم و نتیجه‌ی آن، برپایی #حکومت #عدل الهی است.

🔅انتظار ظهور منجی #موعود دراصل یک عقیده‌ی عمومی و مشترک است و اختصاص به یک قوم و #ملت و #دین ندارد. ادیان و مذاهب گوناگونی که در جهان حکومت می‌کنند عموماً ظهور او را خبر داده‌اند، اگرچه در اسم او اختلاف دارند. اعتقاد به منجی و موعود جهانی یک اشتیاق و میل باطنی است.

🔅علی‌رغم تحریف کتاب‌های دینی ادیان گذشته، در بخش‌های زیادی از آنها به نمونه‌هایی از نویدهایی که توسط انبیای الهی به تمام امت‌هایشان رسیده است، بر می‌خوریم. در کتب عهد عتیق #تورات و ملحقات آن (زبور داود)، كتب عهد جديد (اناجیل چهارگانه و ملحقات آن) و کتاب‌های مقدس آیین‌های #زرتشت، #بودا، #هندو... که رهبران آنها خود را پیامبر آسمانی معرفی کرده‌اند نیز مباحث زیادی در زمینه‌ی منجی جهان بیان شده است.

🔅همواره آشفتگی اوضاع و ناامنی حاصل از فشار و تبعیض و ستم در جامعه، عقیده به ظهور منجی بزرگ جهان را تشدید نموده است. این شوق و انتظار دیرینه در لحظات فشار و اختناق تبدیل به التهاب سوزان و نیاز شدید می‌شود که خرمن اشتیاق #مردم را برای ظهور امام موعود شعله‌ور می‌سازد.

🔅در همین راستا هر دین و مذهبی با الهام گرفتن از سخنان انبیاء کتب آسمانی خود دم از «حکومت واحد جهانی» می‌زند و معتقد است که فردی مصلح خواهد آمد و جهان را پر از #عدل و داد خواهد کرد چنانچه پر از #ظلم و جور شده باشد.

🔅با بررسی افکار و عقاید ملل جهان باستان مانند: #مصر، #هند، #یونان و #ایران و نگاهی به افسانه‌های دیگر اقوام مختلف این حقیقت به خوبی نمایان است که همه در انتظار «مصلح موعود» به سر برده‌اند.

🔅فی‌المثل ایرانیان باستان معتقد بودند که
«گزراسپه» قهرمان تاریخی آنان زنده است و در #کابل خوابیده و صدهزار فرشته از او نگهبانی می‌کنند تا روزی که بیدار شود و #قیام کند و جهان را #اصلاح نماید. گروهی دیگر از ایرانیان می‌پنداشتند که «کیخسرو» پس از استوار ساختن شالوده‌ی فرمانروایی، دیهیم پادشاهی را به فرزند خود داد و به کوهستان رفته و در آن جا آرمیده است تا روزی که ظاهر شود و #اهریمن را از گیتی برهاند. زرتشتیان اعتقاد دارند که «سوشیانس»، #دین را در جهان رواج می‌دهد، #فقر و تنگدستی را ریشه کن می‌سازد، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را هم‌فکر و هم‌گفتار و هم‌کردار می‌کند.

🔅مجوسی ها به زنده بودن و بازگشت «هوشیدر» اعتقاد راسخ دارند. / یهودیان معتقدند که در #آخرالزمان «ماشیح» ظهور می‌کند و تا ابد الآباد در جهان حکومت می‌کند. / مسیحیان نیز معتقدند که «مسیح» در آخرالزمان دوباره ظهور خواهد کرد. / برهمائیان از دیر زمانی به این معتقدند که در آخرالزمان «ویشنو» ظهور می‌نماید و ...

@Shariati_Group

🔗 مشاهده متن کامل این نوشتار