🔹درنگاه شریعتی علامه #نائینی عالم و #فقیه آگاه و دلیر مشروطه است (م،آ،۵، ص ۲۲۴) هم او که تعبیر #استبداد سیاسی را در رساله “تنبیهالامه و تنزیه المله” در توجیه #آزادی و #حکومت #مردم و حاکمیت #قانون براساس #تشیع و ردمشروعه آورد. (همان،ص۱۹۵)
🔹و نیز از باسکرویل جوان آمریکایی و دیگر شهادتطلبان مشروطه تقدیر میکند که در راه استقرار آزادی و عدالت جنگیدند. (م،آ،۱۱ص۴۰)
از نظر شریعتی پس از انقلاب مشروطه نویسندگان ما جرأت کردند از زبان اشرافیت، پیچیده و فاخر فاصله گرفته با زبان مردم و با کلماتی که مردم بکار میبرند بنویسند. (م،آ،۱۷ص ۱۳ )
🔹شریعتی اما در ارزیابی از انقلاب مشروطه به نکتهی مهمی اشاره میورزد:
به نظر شریعتی شعارها و ایدهآلهایی که در انقلاب مشروطه میبینیم همه ترجمهی #ادبیات انقلاب کبیر #فرانسه است. (م،آ،۱۲،ص ۹۶) شریعتی به چنین وضعیتی #نقد دارد و این نقد را در دو بیان میآورد:
اول- مقایسهی این دو رویداد نشان میدهد یکی کپی دیگری است و برای همین یکی به آن شکل درآمده و یکی به این شکل. به نظر وی: «مشروطه با چند فرمان و فتوا شروع میشود، درصورتیکه انقلاب کبیر فرانسه بایک قرن اندیشیدن، #تفکر، بینش تازه و حرکت فکری مترقی و آگاه و روشنفکرانه [شروع میشود]». (م،آ،۱۷،ص۱۶۶-۱۶۵ )
🔹دوم- نقد دوم شریعتی اما تندتر است؛ به نظر او برخی روشنفکران مشروطه: «درخت ما را از خاک این سرزمین در آوردند و ریشهجانش را از قلب تاریخ ما بریدند در گلدانی حقیر با مشتی کود مصنوعی وارداتی پرشده بود گذاشتند».(م،آ،۵ص ۲۲۹ )
🔹او معتقد است گلدان اول نامش مشروطه بود، ولی قلابی… اما وقتی قلابیاش هم اسباب زحمت شد فوری شکستند و کاسهای از چدن به جایش گذاشتند: «چیزی شبیه کالسک نظامی، چکمه قزاقی، نه قندان تنفگ…اما، باغبانهای گماشته همانها؛ مانند میرزا ملکمها، سیدحسن تقیزاده و...گل کاغذی روئید». (همان)
🔹نقد شریعتی به انقلاب مشروطه در آسیبشناسی نرسیدن به شعارها و ایدهآلهایش تنها به روشنفکران محدود نمیشود. به نظر شریعتی مشروطه البته یک انقلاب عمیق اجتماعی همراه با #فرهنگ، فکر، ادبیات انقلابی و سیاسی و اجتماعی خاص خویش بود و رهبران و بنیانگذارن بزرگ آن روحانیت برجسته و وعاظ انقلابی نظیر #ثقهالاسلام و متکلمین بودند. #روح آن تحت تاثیر فرهنگ انقلاب کبیر فرانسه بود و تلاش آیتالله نائینی تنها و تنها توجیه فقهی مشروطه فرنگی بود. (م،آ،۲۷ص ۲۴۶ )
🔹به هر میزان که شریعتی به انقلاب مشروطه و رهبران بزرگ آن ارج مینهد اما پیامدها و نتایج آن را به مهمیز نقد برندهای میکشاند و آسیبشناسی میکند. جدال #تجدد، کاستیهای درونی جامعهی ایرانی، بر آمدن رضا #شاه و مابقی رویدادهای پر ماجرای بعدی، شریعتی را به چالش با مسائل مشروطه کشانده است و آنان را در کلام خویش بازتابانده است…البته میتوان از زوایای فکری متفاوت به ارزیابی او نشست و نگاهش را به این رویداد تاریخی نقد کرد. میتوان به تفکر او برچسب ضدغرب زد! و یا تمایل او را به #بازگشت به خویش نقد کرد، اما در واکاوی نگاه او در آسیبشناسی یک انقلاب که به نتیجه نرسیده چه میتوان گفت؟
🔹شکستهای مکرر جامعه ایرانی در نرسیدن به اهداف انقلابها ما را باید به خیلی از مسائل حساستر نماید، همچنان که او را حساس کرد و در سال ۱۳۵۵گفت: «در مشروطه ای کاش به جای آنکه به تغییر رژیم میپرداختیم، به تغییر خویش میپرداختیم».(همان)
ب) نهضت ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق:
شریعتی تجربه زیستهای در این سالها داشته است. سالهای نوجوانی و جوانی او همان ۲دوره ازدورههای پنج سالهاش یعنی۱۳۲۸ تا ۱۳۳۲دوره دوم و۱۳۳۲ تا ۱۳۳۷زندگی شریعتی در بطن حوادث و رویدادهای ملی شدن صنعت نفت، دوران نخست وزیری #محمد_مصدق و سپس کودتای #۲۸مرداد و سقوط دکتر مصدق و پس از آن گذشته است. حوادثی که شریعتی تمام آنان را به طور مشروح و مفصل در آثار۳۳و۳۶ توضیح داده است:
«من مصدقیام، رهبرم مصدق است، من به آن زندانی پیر وفادارم». (م،آ،۳۳ص۵۷۳)
🔹#علی_رهنما مینویسد: «شریعتی چه قبل و چه بعد از #کودتا، در فعالیت مخفیانه تشکیلات خود شرکت میکرد. در تاریکی نیمه شب به طور مستمر بر دیوارهای شهر شعارهایی در حمایت از مصدق مینوشت و اعلامیهها و فراخوانهای #جبهه_ملی را میچسباند»(رهنما۱۳۸۱،ص۸۹)
🔹کارهایی از یک بامداد تا صبح که همواره عاری از خطر نبود؛ یک بار که غافلگیر شدند شعارها را بازبان پاک کردند و اینچنین شریعتی درحالی که زبانش سیاه و متورم بود آزاد شد.
🔹او بارها از مصدق به عنوان #رهبر و پیشوایش سخن به میان آورده است و پایمردیهای شهید دکتر #حسین_فاطمی و روح #استقلال طلبانهی او را ستوده است.(م،آ،۳۶ص۱۱و۵۰)
بخش دوم
✅ @Shariati_Group
🔹و نیز از باسکرویل جوان آمریکایی و دیگر شهادتطلبان مشروطه تقدیر میکند که در راه استقرار آزادی و عدالت جنگیدند. (م،آ،۱۱ص۴۰)
از نظر شریعتی پس از انقلاب مشروطه نویسندگان ما جرأت کردند از زبان اشرافیت، پیچیده و فاخر فاصله گرفته با زبان مردم و با کلماتی که مردم بکار میبرند بنویسند. (م،آ،۱۷ص ۱۳ )
🔹شریعتی اما در ارزیابی از انقلاب مشروطه به نکتهی مهمی اشاره میورزد:
به نظر شریعتی شعارها و ایدهآلهایی که در انقلاب مشروطه میبینیم همه ترجمهی #ادبیات انقلاب کبیر #فرانسه است. (م،آ،۱۲،ص ۹۶) شریعتی به چنین وضعیتی #نقد دارد و این نقد را در دو بیان میآورد:
اول- مقایسهی این دو رویداد نشان میدهد یکی کپی دیگری است و برای همین یکی به آن شکل درآمده و یکی به این شکل. به نظر وی: «مشروطه با چند فرمان و فتوا شروع میشود، درصورتیکه انقلاب کبیر فرانسه بایک قرن اندیشیدن، #تفکر، بینش تازه و حرکت فکری مترقی و آگاه و روشنفکرانه [شروع میشود]». (م،آ،۱۷،ص۱۶۶-۱۶۵ )
🔹دوم- نقد دوم شریعتی اما تندتر است؛ به نظر او برخی روشنفکران مشروطه: «درخت ما را از خاک این سرزمین در آوردند و ریشهجانش را از قلب تاریخ ما بریدند در گلدانی حقیر با مشتی کود مصنوعی وارداتی پرشده بود گذاشتند».(م،آ،۵ص ۲۲۹ )
🔹او معتقد است گلدان اول نامش مشروطه بود، ولی قلابی… اما وقتی قلابیاش هم اسباب زحمت شد فوری شکستند و کاسهای از چدن به جایش گذاشتند: «چیزی شبیه کالسک نظامی، چکمه قزاقی، نه قندان تنفگ…اما، باغبانهای گماشته همانها؛ مانند میرزا ملکمها، سیدحسن تقیزاده و...گل کاغذی روئید». (همان)
🔹نقد شریعتی به انقلاب مشروطه در آسیبشناسی نرسیدن به شعارها و ایدهآلهایش تنها به روشنفکران محدود نمیشود. به نظر شریعتی مشروطه البته یک انقلاب عمیق اجتماعی همراه با #فرهنگ، فکر، ادبیات انقلابی و سیاسی و اجتماعی خاص خویش بود و رهبران و بنیانگذارن بزرگ آن روحانیت برجسته و وعاظ انقلابی نظیر #ثقهالاسلام و متکلمین بودند. #روح آن تحت تاثیر فرهنگ انقلاب کبیر فرانسه بود و تلاش آیتالله نائینی تنها و تنها توجیه فقهی مشروطه فرنگی بود. (م،آ،۲۷ص ۲۴۶ )
🔹به هر میزان که شریعتی به انقلاب مشروطه و رهبران بزرگ آن ارج مینهد اما پیامدها و نتایج آن را به مهمیز نقد برندهای میکشاند و آسیبشناسی میکند. جدال #تجدد، کاستیهای درونی جامعهی ایرانی، بر آمدن رضا #شاه و مابقی رویدادهای پر ماجرای بعدی، شریعتی را به چالش با مسائل مشروطه کشانده است و آنان را در کلام خویش بازتابانده است…البته میتوان از زوایای فکری متفاوت به ارزیابی او نشست و نگاهش را به این رویداد تاریخی نقد کرد. میتوان به تفکر او برچسب ضدغرب زد! و یا تمایل او را به #بازگشت به خویش نقد کرد، اما در واکاوی نگاه او در آسیبشناسی یک انقلاب که به نتیجه نرسیده چه میتوان گفت؟
🔹شکستهای مکرر جامعه ایرانی در نرسیدن به اهداف انقلابها ما را باید به خیلی از مسائل حساستر نماید، همچنان که او را حساس کرد و در سال ۱۳۵۵گفت: «در مشروطه ای کاش به جای آنکه به تغییر رژیم میپرداختیم، به تغییر خویش میپرداختیم».(همان)
ب) نهضت ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق:
شریعتی تجربه زیستهای در این سالها داشته است. سالهای نوجوانی و جوانی او همان ۲دوره ازدورههای پنج سالهاش یعنی۱۳۲۸ تا ۱۳۳۲دوره دوم و۱۳۳۲ تا ۱۳۳۷زندگی شریعتی در بطن حوادث و رویدادهای ملی شدن صنعت نفت، دوران نخست وزیری #محمد_مصدق و سپس کودتای #۲۸مرداد و سقوط دکتر مصدق و پس از آن گذشته است. حوادثی که شریعتی تمام آنان را به طور مشروح و مفصل در آثار۳۳و۳۶ توضیح داده است:
«من مصدقیام، رهبرم مصدق است، من به آن زندانی پیر وفادارم». (م،آ،۳۳ص۵۷۳)
🔹#علی_رهنما مینویسد: «شریعتی چه قبل و چه بعد از #کودتا، در فعالیت مخفیانه تشکیلات خود شرکت میکرد. در تاریکی نیمه شب به طور مستمر بر دیوارهای شهر شعارهایی در حمایت از مصدق مینوشت و اعلامیهها و فراخوانهای #جبهه_ملی را میچسباند»(رهنما۱۳۸۱،ص۸۹)
🔹کارهایی از یک بامداد تا صبح که همواره عاری از خطر نبود؛ یک بار که غافلگیر شدند شعارها را بازبان پاک کردند و اینچنین شریعتی درحالی که زبانش سیاه و متورم بود آزاد شد.
🔹او بارها از مصدق به عنوان #رهبر و پیشوایش سخن به میان آورده است و پایمردیهای شهید دکتر #حسین_فاطمی و روح #استقلال طلبانهی او را ستوده است.(م،آ،۳۶ص۱۱و۵۰)
بخش دوم
✅ @Shariati_Group
"... رهبری یک اجتماع خود یک تکنیک است و یک علم.
یک مهندس کشاورزی برای آبادی یک زمین بایر ابتدا باید "استعدادهای موجود در خاک" را در نظر گیرد و بکوشد تا با اعتنا به آن و استفاده از آن کارش را آغاز کند.
برای پیشبرد جوامع عقب مانده دو راه بیشتر نیست؛
یکی راهی که در این یک قرن رفتهایم،
و آن «تقلید و ترجمه» است...
و وارد کردن کالاهای مادی و معنوی غرب
و نابود کردن کالاهای مشابه بومی؛
اما متاسفانه نتیجه معکوس بوده است،
و از این راه ما به #تجدد رسیدهایم اما به #تمدن نه تنها نزدیک تر، که دورتر شدهایم.
چه، در غرب تجدد و تمدن یکی است و هماهنگ، اما در جامعههای بومی و تاریخی، تجدد با تمدن مغایر است و این داستان پیچیده و مفصل است.
راه دیگر که من سالها بدان میاندیشم شناختن و ارزیابی کردن نیروها و استعدادهای موجود در جامعه و رسوخ در آنها و تزکیه و تبدیل آنها به عوامل مثبت و مصالح سازگار برای بیداری و پیشرفت و رشد و فرهنگ و مدنیت و تحرک خلاقهی جامعه.
بیشک یکی از این عوامل نیرومند در این کشورها که هنوز به شکل جامعهای تاریخی زندگی میکنند مذهب است، بخصوص که در این محیطها با کلاسیسم (بیشتر این اصطلاح را میپسندم تا #ناسیونالیسم، چه هم اعم از آن است و هم اصح از آن) پیوند خورده و سخت نیرومند شده است.
من معتقدم باید از طریق #دین در وجدان فردی و اجتماعی یک جامعهی مذهبی حلول کرد و او را بیدار نمود، با او زبان و احساس مشترک یافت و حرف زد.
این تنها راه ممکن است و تجربههای بسیاری آن را ثابت کرده است.
مبارزه با #مذهب تنها نتیجهای که داده است اسارت بیشتر مردم در چنگ دسیسههای سرمایهداری غرب بوده است.
یک مذهبی که مذهباش را از او میگیری چه میشود؟
یک روشنفکر؟
هرگز!
یک مصرف کننده کالاهای اروپایی و بس،
یک موجود رام و بی تعصب در برابر هجوم غرب و این نیز تجربه شده است.
ما متفکر نداریم،
#روشنفکر نداریم،
آنها که هستند همه assim iels هستند،
چقدر این اصطلاح با حدیث معروف پیغمبر میخورد که:
من تشبه بقوم فهو منه
متشبه ترجمهی لغوی assimile است،
#اسیمیله متجدد هست، متشبهه هست، اما متمدن نیست. بومی هم نیست، و #انسان جزء این دو گونه نمیتواند بود. پس متشبهه آدم نیست، اسیمیله یک شبه آدم است؛
این نه دشنام من است و نه حتی تعبیر من بلکه ترجمه تحتاللفظی کلمه است.
چه جنایتها که اسیمیلهها نکردند، اینها دلالان و راه بلدان استعمارند و #استعمار را به خورد مردم بومی میدهند، فرهنگ و مدنیت و #مذهب و همه فضائل اخلاقی و روابط متعالی انسانی و اندوختههای معنوی و اجتماعی و اخلاقی و هنری و ذوقی ملت خویش و #تاریخ خویش را در پای غرب قربانی کردند و نابود و لجن مال کردند. اینکه میگویم در مرحلهی نوعی انسان قرار ندارند از این رو است که خصوصیات (کاراکترها) اصیل خود را از میان بردهاند تا متمدن civilise شوند اما مثل آن بابایی که خواب دیده بود به او غلامی بخشیدهاند و از خوشحالی خودش را خراب کرده بود، نصف این خواب راست درآمده بود، از حالت اصیل یا بومی orginal یا indigenat درآمدهاند
اما civilise نشدهاند!
خود آنها به اینها civilise نمیگویند،
میگویند assimile.
یعنی شبه متمدن، متشبهه به تمدن.
پیغمبر میگوید اینها جزء همان متشبه بهاند ، اما کاش میدید این متشبهینی را که هیچیاند، و ناچار میگفت من تشبه بقوم فهو یا نه، فهو
مقصود پیغمبر این است که این گروه در صف مردم خویش قرار ندارند، در صف مخالفاند و چنین است؛
اسیمیله در صف استعمار غربی است اما غربی نیست، غرب زده غیر از غربی است،
میمون که اطوار انسان را تقلید میکند از حیوانات فاصله میگیرد اما انسان نمیشود، یک بودایی هندی یا مسلمان عرب و ایرانی که شب کریسمس یا اسانسیون برایش هیچ مفهومی ندارد
و نه خاطرهای و نه اعتقادی و نه سنتی و زیبائی و سودی او را به این تاریخ پیوند نمیدهد، با کاج آوردن و پاپانوئل بازی و شب نشینی و رقص و شادیهای الکی که اروپایی نمیشود!
گرچه همان اداها را هم حتی دقیقتر و کاملتر و جدیتر از خودش در میآورد،
او فقط بودایی یا مسلمان، هندی یا عرب و ایرانی نیست، شرقی نیست وگرنه با این اداها مسیحی یا اروپایی نمیشود،
مسیحی یا اروپایی قرنها است روح و خاطره و سنت و اعتقادش با این شب انس و پیوند بسته است، واقعا شب اول ژانویه با شبهای دیگر برایش فرق دارد.
یکی از رفقا میگفت در یکی از این کودکستانهای قرطی خر رنگ کن تهران در فرهنگی که لیسانسیه ادبیاتاش فارسی را درست نمیداند اعلام میکند بچهها را جوری انگلیسی درس میدهد که در سال دوم از کمبریج انگلستان برایشان دیپلم رسمی ارسال میدارند : شب ژانویه از ما پول و لباس مفصل خواسته و جشن مفصل گرفتند در مدرسهای که یک بچه خارجی که هیچ حتی ارمنی هم نداشت!
ولی #نوروز آمد و رفت و هیچ خبری نشد!"
✅ @Shariati_Group
♻️ #اسیمیلاسیون
📚 معلم #شریعتی
یک مهندس کشاورزی برای آبادی یک زمین بایر ابتدا باید "استعدادهای موجود در خاک" را در نظر گیرد و بکوشد تا با اعتنا به آن و استفاده از آن کارش را آغاز کند.
برای پیشبرد جوامع عقب مانده دو راه بیشتر نیست؛
یکی راهی که در این یک قرن رفتهایم،
و آن «تقلید و ترجمه» است...
و وارد کردن کالاهای مادی و معنوی غرب
و نابود کردن کالاهای مشابه بومی؛
اما متاسفانه نتیجه معکوس بوده است،
و از این راه ما به #تجدد رسیدهایم اما به #تمدن نه تنها نزدیک تر، که دورتر شدهایم.
چه، در غرب تجدد و تمدن یکی است و هماهنگ، اما در جامعههای بومی و تاریخی، تجدد با تمدن مغایر است و این داستان پیچیده و مفصل است.
راه دیگر که من سالها بدان میاندیشم شناختن و ارزیابی کردن نیروها و استعدادهای موجود در جامعه و رسوخ در آنها و تزکیه و تبدیل آنها به عوامل مثبت و مصالح سازگار برای بیداری و پیشرفت و رشد و فرهنگ و مدنیت و تحرک خلاقهی جامعه.
بیشک یکی از این عوامل نیرومند در این کشورها که هنوز به شکل جامعهای تاریخی زندگی میکنند مذهب است، بخصوص که در این محیطها با کلاسیسم (بیشتر این اصطلاح را میپسندم تا #ناسیونالیسم، چه هم اعم از آن است و هم اصح از آن) پیوند خورده و سخت نیرومند شده است.
من معتقدم باید از طریق #دین در وجدان فردی و اجتماعی یک جامعهی مذهبی حلول کرد و او را بیدار نمود، با او زبان و احساس مشترک یافت و حرف زد.
این تنها راه ممکن است و تجربههای بسیاری آن را ثابت کرده است.
مبارزه با #مذهب تنها نتیجهای که داده است اسارت بیشتر مردم در چنگ دسیسههای سرمایهداری غرب بوده است.
یک مذهبی که مذهباش را از او میگیری چه میشود؟
یک روشنفکر؟
هرگز!
یک مصرف کننده کالاهای اروپایی و بس،
یک موجود رام و بی تعصب در برابر هجوم غرب و این نیز تجربه شده است.
ما متفکر نداریم،
#روشنفکر نداریم،
آنها که هستند همه assim iels هستند،
چقدر این اصطلاح با حدیث معروف پیغمبر میخورد که:
من تشبه بقوم فهو منه
متشبه ترجمهی لغوی assimile است،
#اسیمیله متجدد هست، متشبهه هست، اما متمدن نیست. بومی هم نیست، و #انسان جزء این دو گونه نمیتواند بود. پس متشبهه آدم نیست، اسیمیله یک شبه آدم است؛
این نه دشنام من است و نه حتی تعبیر من بلکه ترجمه تحتاللفظی کلمه است.
چه جنایتها که اسیمیلهها نکردند، اینها دلالان و راه بلدان استعمارند و #استعمار را به خورد مردم بومی میدهند، فرهنگ و مدنیت و #مذهب و همه فضائل اخلاقی و روابط متعالی انسانی و اندوختههای معنوی و اجتماعی و اخلاقی و هنری و ذوقی ملت خویش و #تاریخ خویش را در پای غرب قربانی کردند و نابود و لجن مال کردند. اینکه میگویم در مرحلهی نوعی انسان قرار ندارند از این رو است که خصوصیات (کاراکترها) اصیل خود را از میان بردهاند تا متمدن civilise شوند اما مثل آن بابایی که خواب دیده بود به او غلامی بخشیدهاند و از خوشحالی خودش را خراب کرده بود، نصف این خواب راست درآمده بود، از حالت اصیل یا بومی orginal یا indigenat درآمدهاند
اما civilise نشدهاند!
خود آنها به اینها civilise نمیگویند،
میگویند assimile.
یعنی شبه متمدن، متشبهه به تمدن.
پیغمبر میگوید اینها جزء همان متشبه بهاند ، اما کاش میدید این متشبهینی را که هیچیاند، و ناچار میگفت من تشبه بقوم فهو یا نه، فهو
مقصود پیغمبر این است که این گروه در صف مردم خویش قرار ندارند، در صف مخالفاند و چنین است؛
اسیمیله در صف استعمار غربی است اما غربی نیست، غرب زده غیر از غربی است،
میمون که اطوار انسان را تقلید میکند از حیوانات فاصله میگیرد اما انسان نمیشود، یک بودایی هندی یا مسلمان عرب و ایرانی که شب کریسمس یا اسانسیون برایش هیچ مفهومی ندارد
و نه خاطرهای و نه اعتقادی و نه سنتی و زیبائی و سودی او را به این تاریخ پیوند نمیدهد، با کاج آوردن و پاپانوئل بازی و شب نشینی و رقص و شادیهای الکی که اروپایی نمیشود!
گرچه همان اداها را هم حتی دقیقتر و کاملتر و جدیتر از خودش در میآورد،
او فقط بودایی یا مسلمان، هندی یا عرب و ایرانی نیست، شرقی نیست وگرنه با این اداها مسیحی یا اروپایی نمیشود،
مسیحی یا اروپایی قرنها است روح و خاطره و سنت و اعتقادش با این شب انس و پیوند بسته است، واقعا شب اول ژانویه با شبهای دیگر برایش فرق دارد.
یکی از رفقا میگفت در یکی از این کودکستانهای قرطی خر رنگ کن تهران در فرهنگی که لیسانسیه ادبیاتاش فارسی را درست نمیداند اعلام میکند بچهها را جوری انگلیسی درس میدهد که در سال دوم از کمبریج انگلستان برایشان دیپلم رسمی ارسال میدارند : شب ژانویه از ما پول و لباس مفصل خواسته و جشن مفصل گرفتند در مدرسهای که یک بچه خارجی که هیچ حتی ارمنی هم نداشت!
ولی #نوروز آمد و رفت و هیچ خبری نشد!"
✅ @Shariati_Group
♻️ #اسیمیلاسیون
📚 معلم #شریعتی
Telegram
.
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸 در آستانِ سدهی نو
🖋احسان شریعتی
🔸 پیشبینی سرنوشت ایران در قرن آینده در گرو بازنگری مسیری است که در سدهی گذشته پیمودهایم:
در آغاز سدهی پیش، با افول جنبش مشروطه و برآمدنِ تجددگرایی آمرانه طی دو دههی نخست، مسیری را شروع و طی نیم قرن پیمودیم که سرانجام به واکنش بنیادگرایی سنتی نیم قرن بعد انجامید. در این دو حرکت دو «سرمشق» متناقض در دو جهت خودنمایی میکرد:
-شیفتگی نخست نسبت به تجدد غربی که بدون شناخت مبانی فلسفی و محرکهای تاریخی بهدنبال تقلید و تشبیه صوری و تحقق ظواهر آن بودیم،
-و در فاز بلند بعدی که با سرخوردگی از خلفوعدهها یا خیانتهای قدرتهای استعماری نسبت به دعاوی خود، به نفی کلیّت غرب و تجدد پرداختیم، باز بدون نقد و واسازی روندها و سویههای متباین آن مجموعه.
🔹 هر چند در هر دو حال با نوعی تلفیق ناموفق سنت و تجدد مواجه بودیم: خواه آنگاه که تجدد را با آمریت یا سنت دیرین استبداد شرقی آمیختیم و خواه آنگاه که سنت خلافت و ولایت را با دموکراسی و جمهوری و پارلمان مُدرن. ناموفق از آنرو که هر نیمه از این ترکیب با پارهی دیگر در تناقض بود و مانع رشد و انکشاف کامل هدف اعلامشده میگشت.
🔸 اگر بخواهیم قرن پانزده ما نیز قرن رنسانس (نوزایی) و رفرماسیون (نوپیرایی) فرهنگِ ملی و دینی ایران و جهان اسلام باشد، میبایست بهجای سرمشقهای سنتگروی و بنیادگراییهای باستانی اعم از ملی و مذهبی، و نیز تجددگراییهای غیرانتقادی، بیریشه یا شالودهشکن، "راه سوم" یا همان چشمانداز ازسرگیری و بازسازی هویت در گفتگوی انتقادی با خود و دیگری را در پیش گیریم.
«سنت» یا فرادهش فرهنگی-تمدنی تاریخی ملی و منطقهای، و «کتاب» همچون منبع اصلی همهی آموزههای اعتقادی دینی میبایست یکباردیگر در پرتو آخرین دستاوردهای «علم و زمان»(انقلاب علمی یا گسست معرفتشناختی، و جهش های حقوقی-سیاسی و اجتماعی-اقتصادی عصر مدرن و اولترامُدرن) آنچنان بازخوانی و بازسازی شود که کژتابیهای دوگانهساز سرمشقهای پیشین در وحدتی عالیتر «رفع» گردند و از این پس بهسمت راه توسعهای دیگر گام برداریم که مردمسالاری و جمهوری تحققبخش عدالت و آزادی و حقوق بشر و شهروند، و شیوهی زیست و تولیدی سالم و سعادتمند و متناسب با مقتضیات اقلیمی و عُرف و فرادهش فرهنگی، محصول و منتجهی باورهای دینی و ملی ما، همچون پشتیبانان اخلاقی-معنوی و نه موانع و سد راه این آرمان ها باشند.
🔹 در زمینهی سیاست خارجی نیز، در سدهی گذشته اصل «موازنهی منفی» و «نه شرقی، نه غربی»، برغم همرایی ملی و اجماع رسمی بر سر آن، تحقق کامل نیافت. و نیک میدانیم که بدیلِ خروج از سلطه و سیطرهی سرمایهی غرب تمایل به نظامهای استبدادی و توتالیتر از نوع روسی و چینی نیست. و هرچند شرق سیاسی سابق آرمان عدالت را کنار گذارده است، به انواعی از سرمایهداری دولتی شبه نولیبرال در عرصهی اقتصادی روی آورده اند که تفاوتش با سرمایهداری و لیبرالیسم کلاسیک در بیاعتنایی به حقوق و آزادیهای فردی است و عدم رعایت اقلیتها و ..، و سکوت و سازش در برابر ضدانسانیترین نظامهای سرکوبگر و نسلکشی همچون نظامیان میانمار و ...
🔸 در سدهی آینده، «امید»های گذشته به تحقق آرمانهای آزادی و عدالت، پیشرفت و تعالی، میبایست با درسگیری از علل و عوامل شکستها و ناکامیهای نهضتها و جنبشهای قرن گذشته، تبدیل به اصل و روحیهی «مسئولیت»پذیری گردد. ...
و اینبار و از این پس و به این "امید"، آغازی دیگر را در سال نو آرزو میکنیم ...
***
#قرن_پانرده
#تجدد_آمرانه
#بنیادگرایی_سنتی
#راه_سوم
#رنسانس_رفرماسیون
#موازنه_منفی
#امید_مسئولیت
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅@Dr_ehsanshariati
🖋احسان شریعتی
🔸 پیشبینی سرنوشت ایران در قرن آینده در گرو بازنگری مسیری است که در سدهی گذشته پیمودهایم:
در آغاز سدهی پیش، با افول جنبش مشروطه و برآمدنِ تجددگرایی آمرانه طی دو دههی نخست، مسیری را شروع و طی نیم قرن پیمودیم که سرانجام به واکنش بنیادگرایی سنتی نیم قرن بعد انجامید. در این دو حرکت دو «سرمشق» متناقض در دو جهت خودنمایی میکرد:
-شیفتگی نخست نسبت به تجدد غربی که بدون شناخت مبانی فلسفی و محرکهای تاریخی بهدنبال تقلید و تشبیه صوری و تحقق ظواهر آن بودیم،
-و در فاز بلند بعدی که با سرخوردگی از خلفوعدهها یا خیانتهای قدرتهای استعماری نسبت به دعاوی خود، به نفی کلیّت غرب و تجدد پرداختیم، باز بدون نقد و واسازی روندها و سویههای متباین آن مجموعه.
🔹 هر چند در هر دو حال با نوعی تلفیق ناموفق سنت و تجدد مواجه بودیم: خواه آنگاه که تجدد را با آمریت یا سنت دیرین استبداد شرقی آمیختیم و خواه آنگاه که سنت خلافت و ولایت را با دموکراسی و جمهوری و پارلمان مُدرن. ناموفق از آنرو که هر نیمه از این ترکیب با پارهی دیگر در تناقض بود و مانع رشد و انکشاف کامل هدف اعلامشده میگشت.
🔸 اگر بخواهیم قرن پانزده ما نیز قرن رنسانس (نوزایی) و رفرماسیون (نوپیرایی) فرهنگِ ملی و دینی ایران و جهان اسلام باشد، میبایست بهجای سرمشقهای سنتگروی و بنیادگراییهای باستانی اعم از ملی و مذهبی، و نیز تجددگراییهای غیرانتقادی، بیریشه یا شالودهشکن، "راه سوم" یا همان چشمانداز ازسرگیری و بازسازی هویت در گفتگوی انتقادی با خود و دیگری را در پیش گیریم.
«سنت» یا فرادهش فرهنگی-تمدنی تاریخی ملی و منطقهای، و «کتاب» همچون منبع اصلی همهی آموزههای اعتقادی دینی میبایست یکباردیگر در پرتو آخرین دستاوردهای «علم و زمان»(انقلاب علمی یا گسست معرفتشناختی، و جهش های حقوقی-سیاسی و اجتماعی-اقتصادی عصر مدرن و اولترامُدرن) آنچنان بازخوانی و بازسازی شود که کژتابیهای دوگانهساز سرمشقهای پیشین در وحدتی عالیتر «رفع» گردند و از این پس بهسمت راه توسعهای دیگر گام برداریم که مردمسالاری و جمهوری تحققبخش عدالت و آزادی و حقوق بشر و شهروند، و شیوهی زیست و تولیدی سالم و سعادتمند و متناسب با مقتضیات اقلیمی و عُرف و فرادهش فرهنگی، محصول و منتجهی باورهای دینی و ملی ما، همچون پشتیبانان اخلاقی-معنوی و نه موانع و سد راه این آرمان ها باشند.
🔹 در زمینهی سیاست خارجی نیز، در سدهی گذشته اصل «موازنهی منفی» و «نه شرقی، نه غربی»، برغم همرایی ملی و اجماع رسمی بر سر آن، تحقق کامل نیافت. و نیک میدانیم که بدیلِ خروج از سلطه و سیطرهی سرمایهی غرب تمایل به نظامهای استبدادی و توتالیتر از نوع روسی و چینی نیست. و هرچند شرق سیاسی سابق آرمان عدالت را کنار گذارده است، به انواعی از سرمایهداری دولتی شبه نولیبرال در عرصهی اقتصادی روی آورده اند که تفاوتش با سرمایهداری و لیبرالیسم کلاسیک در بیاعتنایی به حقوق و آزادیهای فردی است و عدم رعایت اقلیتها و ..، و سکوت و سازش در برابر ضدانسانیترین نظامهای سرکوبگر و نسلکشی همچون نظامیان میانمار و ...
🔸 در سدهی آینده، «امید»های گذشته به تحقق آرمانهای آزادی و عدالت، پیشرفت و تعالی، میبایست با درسگیری از علل و عوامل شکستها و ناکامیهای نهضتها و جنبشهای قرن گذشته، تبدیل به اصل و روحیهی «مسئولیت»پذیری گردد. ...
و اینبار و از این پس و به این "امید"، آغازی دیگر را در سال نو آرزو میکنیم ...
***
#قرن_پانرده
#تجدد_آمرانه
#بنیادگرایی_سنتی
#راه_سوم
#رنسانس_رفرماسیون
#موازنه_منفی
#امید_مسئولیت
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅@Dr_ehsanshariati
✡ ردپای اتحادیه یهود در ماجرای کشف حجاب رضاخانی و تجدد آمرانه
🔹اگرچه پدیده کشف حجاب در این سرزمین از زمانی کلید خورد که در سال ۱۲۲۷ شمسی، زنی بهنام طاهره یا زرّینتاج معروف به #قرةالعین از نزدیکان #علیمحمد_باب در اجتماع روستای بدشت اقدام به برداشتن حجاب خود کرد و روابط نامشروع زنان با چند مرد را مباح اعلام نمود، اما به دلیل منفور بودن فرقهی یاد شده و اهانتهایی که به #اسلام و احکام و اصول آن کردند، #مردم ایران بیشتر و بیشتر در حفظ حجاب زنان راسخ شدند.
🔹در دوران #قاجار و در مدارس وابسته به کانونهای اروپایی مانند مدارس آلیانس (اتحادیه جهانی اسرائیلیت)، ظاهر شدن زنان و دختران بدون چادر و روسری تحت عنوان #تجدّد، نخستین بارقههای سیستماتیک مقولهی کشف حجاب بود، اما پس از تحکیم حاکمیت رضاخانی در سال ۱۳۱۲ (یعنی ۸۵ سال پس از واقعه بدشت) وقتی #محمدعلی_فروغی یعنی همان فراماسونر بابی ازلی و از عوامل اصلی صعود #رضاخان به #سلطنت، مجدداً رئیس #دولت شد، قضیهٔ کشف #حجاب در #ایران از محورهای این مرحله بود. مرحلهای که در واقع اساس و ماهیت روی کار آوردن رژیم #پهلوی توسط کانونهای صهیونی در تداوم فرقههای #بابیت و #بهاییت را روشن میساخت.
🔹در کابینهٔ جدید #فروغی، مجموعهای از یهودیان مخفی و #فراماسون ها حضور داشتند و آنچه در این میان بیش از هر مورد دیگر هدف تهاجم حلقهٔ ماسونهای فروغی قرار داشت، #فرهنگ و ارزشهای اسلامی و #ملی بود. این ادعا را میتوان از انتخاب فراماسون مرموزی همچون #علیاصغر_حکمت به وزارت معارف دریافت.
🔹برای آشنایی با پیشینهٔ #حکمت بهتر است به خاطرات مئیر عزری، اولین #سفیر رژیم غاصب صهیونیستی در ایران رجوع کنیم. عزری مینویسد:
«تیمسار کیا دیدار مرا با علیاصغر حکمت برنامهریزی کرد. چندی پیش از این دیدار به من گفته بود «او از خود شماست» من بهخوبی به گفتهاش پی نبرده بودم، تا اینکه پس از چندی دانستم خانواده حکمت (به معنی #حاخام)، از یهودیان سرشناس #شیراز بودهاند و بالای ١٢٠سال پیش از سر ناچاری از کیش خویش دست شستهاند. شاید هم خواستهاند با گزینش نام خانوادگی «حکمت» از تنها یادگار خانوادگی پاسداری کنند، چراکه واژهٔ حاخام در زبان #عبری برابر با #خردمند، فرهیخته، دانشور، دانا یا پژوهنده است. حکمت، هرگز گرایشی به گشودن این راز نداشت…»
🔹حکمت بعداً در شورای عالی تشکیلات فراماسونری جعفر #شریف_امامی به نام «حکومت متحده جهانی» حضور جدّی داشت و همراه ماسونهایی همچون سردار فاخر حکمت، دکتر هومن، دکتر علیآبادی، احمد متیندفتری و… براساس آرمانهای یهودی، سناریوی حکومت بلامنازع تشکیلات جهانی #فراماسونری را در ایران و سایر کشورهای دنیا دنبال میکردند.
🔹نخستین اقدام دولت فراماسون فروغی برای بهوجود آوردن #اصلاحات صهیونی در ایران، فرستادن رضاخان به خارج کشور و #ترکیه بود. اسناد موجود حاکی از آن است که رضاخان نیز پس از دیدار از ترکیه تحت تأثیر القائات افرادی همچون فروغی، محمود جم و علیاصغر حکمت، شیفتهٔ اصلاحات استعماری در آن کشور شد و نقشهٔ فراماسونهای فوق را برای عملی ساختن تهاجم #صهیونیسم به فرهنگ ایرانیان تایید کرد.
🔹علیاصغر حکمت در کتاب خاطراتش تحت عنوان «سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی» شرح کاملی از ماجرای #کشف_حجاب و تمهیداتی که برای اجرای آن اندیشیده بود، میدهد. حکمت که ۶ سال متمادی بر منصب بسیار حساس وزارت معارف تکیه زده بود، با طرح موضوع در جلسه هیئت وزیران و سپس تشکیل کانون بانوان، پروژهٔ کشف حجاب را کلید زد. وظیفهٔ این کانون، آنچنان که حکمت در خاطراتش ذکر کرده، آمادهسازی #افکار_عمومی برای اجرای طرح کشف حجاب بود.
🔹حکمت در گوشهگوشهٔ خاطراتش، خود را نفر اول در قضیهٔ کشف حجاب معرفی نموده است. حتی مینویسد که روز و مکان جشن ١٧ دی ١٣١۴ برای مراسم علنی کشف حجاب و حضور خاندان سلطنت در این مراسم را وی به رضاخان پیشنهاد داده بود!
🔹البته ماجرای کشف حجاب و تغییر شکل پوشش ملی به لباس و پوشش غربی و دیگر سبک و آیینهای زندگی و رفتاری که با تهاجم فرهنگی غرب به جامعۀ ایرانی تحمیل شد، پیش از اجرایی شدن، یک دوره زمینهسازی ذهنی را پشتسر گذارده بود. این روند از اوایل دوران قاجار با انتشار نشریات و #کتاب توسط عوامل تشکیلات #فراماسونی و رواج تئاتر جدید و شعر و رمان نو و نقاشی مدرن و معماری و لباس و لوازم و ابزار و تجملات زندگی غربی و سپس #دانشگاه و کتابها و #جراید و #سینما و… برای ترویج تجدّد وارداتی، در واقع به سبک زندگی ایرانی اسلامی عامه مردم هجوم برده و اذهان آنها را آماده پذیرش هر طرح و برنامه #استعماری نمودند.
✅ @Shariati_Group
.
🔹اگرچه پدیده کشف حجاب در این سرزمین از زمانی کلید خورد که در سال ۱۲۲۷ شمسی، زنی بهنام طاهره یا زرّینتاج معروف به #قرةالعین از نزدیکان #علیمحمد_باب در اجتماع روستای بدشت اقدام به برداشتن حجاب خود کرد و روابط نامشروع زنان با چند مرد را مباح اعلام نمود، اما به دلیل منفور بودن فرقهی یاد شده و اهانتهایی که به #اسلام و احکام و اصول آن کردند، #مردم ایران بیشتر و بیشتر در حفظ حجاب زنان راسخ شدند.
🔹در دوران #قاجار و در مدارس وابسته به کانونهای اروپایی مانند مدارس آلیانس (اتحادیه جهانی اسرائیلیت)، ظاهر شدن زنان و دختران بدون چادر و روسری تحت عنوان #تجدّد، نخستین بارقههای سیستماتیک مقولهی کشف حجاب بود، اما پس از تحکیم حاکمیت رضاخانی در سال ۱۳۱۲ (یعنی ۸۵ سال پس از واقعه بدشت) وقتی #محمدعلی_فروغی یعنی همان فراماسونر بابی ازلی و از عوامل اصلی صعود #رضاخان به #سلطنت، مجدداً رئیس #دولت شد، قضیهٔ کشف #حجاب در #ایران از محورهای این مرحله بود. مرحلهای که در واقع اساس و ماهیت روی کار آوردن رژیم #پهلوی توسط کانونهای صهیونی در تداوم فرقههای #بابیت و #بهاییت را روشن میساخت.
🔹در کابینهٔ جدید #فروغی، مجموعهای از یهودیان مخفی و #فراماسون ها حضور داشتند و آنچه در این میان بیش از هر مورد دیگر هدف تهاجم حلقهٔ ماسونهای فروغی قرار داشت، #فرهنگ و ارزشهای اسلامی و #ملی بود. این ادعا را میتوان از انتخاب فراماسون مرموزی همچون #علیاصغر_حکمت به وزارت معارف دریافت.
🔹برای آشنایی با پیشینهٔ #حکمت بهتر است به خاطرات مئیر عزری، اولین #سفیر رژیم غاصب صهیونیستی در ایران رجوع کنیم. عزری مینویسد:
«تیمسار کیا دیدار مرا با علیاصغر حکمت برنامهریزی کرد. چندی پیش از این دیدار به من گفته بود «او از خود شماست» من بهخوبی به گفتهاش پی نبرده بودم، تا اینکه پس از چندی دانستم خانواده حکمت (به معنی #حاخام)، از یهودیان سرشناس #شیراز بودهاند و بالای ١٢٠سال پیش از سر ناچاری از کیش خویش دست شستهاند. شاید هم خواستهاند با گزینش نام خانوادگی «حکمت» از تنها یادگار خانوادگی پاسداری کنند، چراکه واژهٔ حاخام در زبان #عبری برابر با #خردمند، فرهیخته، دانشور، دانا یا پژوهنده است. حکمت، هرگز گرایشی به گشودن این راز نداشت…»
🔹حکمت بعداً در شورای عالی تشکیلات فراماسونری جعفر #شریف_امامی به نام «حکومت متحده جهانی» حضور جدّی داشت و همراه ماسونهایی همچون سردار فاخر حکمت، دکتر هومن، دکتر علیآبادی، احمد متیندفتری و… براساس آرمانهای یهودی، سناریوی حکومت بلامنازع تشکیلات جهانی #فراماسونری را در ایران و سایر کشورهای دنیا دنبال میکردند.
🔹نخستین اقدام دولت فراماسون فروغی برای بهوجود آوردن #اصلاحات صهیونی در ایران، فرستادن رضاخان به خارج کشور و #ترکیه بود. اسناد موجود حاکی از آن است که رضاخان نیز پس از دیدار از ترکیه تحت تأثیر القائات افرادی همچون فروغی، محمود جم و علیاصغر حکمت، شیفتهٔ اصلاحات استعماری در آن کشور شد و نقشهٔ فراماسونهای فوق را برای عملی ساختن تهاجم #صهیونیسم به فرهنگ ایرانیان تایید کرد.
🔹علیاصغر حکمت در کتاب خاطراتش تحت عنوان «سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی» شرح کاملی از ماجرای #کشف_حجاب و تمهیداتی که برای اجرای آن اندیشیده بود، میدهد. حکمت که ۶ سال متمادی بر منصب بسیار حساس وزارت معارف تکیه زده بود، با طرح موضوع در جلسه هیئت وزیران و سپس تشکیل کانون بانوان، پروژهٔ کشف حجاب را کلید زد. وظیفهٔ این کانون، آنچنان که حکمت در خاطراتش ذکر کرده، آمادهسازی #افکار_عمومی برای اجرای طرح کشف حجاب بود.
🔹حکمت در گوشهگوشهٔ خاطراتش، خود را نفر اول در قضیهٔ کشف حجاب معرفی نموده است. حتی مینویسد که روز و مکان جشن ١٧ دی ١٣١۴ برای مراسم علنی کشف حجاب و حضور خاندان سلطنت در این مراسم را وی به رضاخان پیشنهاد داده بود!
🔹البته ماجرای کشف حجاب و تغییر شکل پوشش ملی به لباس و پوشش غربی و دیگر سبک و آیینهای زندگی و رفتاری که با تهاجم فرهنگی غرب به جامعۀ ایرانی تحمیل شد، پیش از اجرایی شدن، یک دوره زمینهسازی ذهنی را پشتسر گذارده بود. این روند از اوایل دوران قاجار با انتشار نشریات و #کتاب توسط عوامل تشکیلات #فراماسونی و رواج تئاتر جدید و شعر و رمان نو و نقاشی مدرن و معماری و لباس و لوازم و ابزار و تجملات زندگی غربی و سپس #دانشگاه و کتابها و #جراید و #سینما و… برای ترویج تجدّد وارداتی، در واقع به سبک زندگی ایرانی اسلامی عامه مردم هجوم برده و اذهان آنها را آماده پذیرش هر طرح و برنامه #استعماری نمودند.
✅ @Shariati_Group
.
Telegram
.
″... یکی از پیشبینیهای مترقی فرقه شیعی این است که "حوادث مستحدثه" را که در هر زمانی روی میدهد و طبیعتاً در قوانین فقهی پیشین حکمش و راهحلش نیامده است، باید علمای محقق #مجتهد رسیدگی کنند و براساس موازین علمی و اجتهادی و شناخت عملی و علمی که از #اسلام دارند، آن را طرح و حل کنند و پاسخش را بیابند. این اصل نشان میدهد که چگونه اسلام مسألهی زمان و حرکت و عامل تغییر و تحول و نوآوری را در طی ادوار تاریخی یيشبینی کرده است و آگاهان و اسلامشناسان را در برابر آن «مسئول» دانسته است. حوادث مستحدثه، به طور کلی همهی رویدادهای فرهنگی، فکری، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و انسانی است، مسائلی از قبیل #استعمار کهنه و نو، ماشین، #آلیناسیون #انسان جدید، #بوروکراسی، #تکنوکراسی، #فاشیسم، #دموکراسی، #مشروطیت، #فیلم، #تلویزیون، #سوسیالیسم، #کاپیتالیسم، #صهیونیسم، مسأله #فلسطین، #ناسیونالیسم در جامعه اسلامی، هیپیايسم، #عصیان نسل جوان، عقب ماندگی، رابطهی شرق و غرب، #غرب_زدگی تکنولوژی و ماشینیسم، هجوم فرهنگی، فرهنگ زداییِ روشنفکران، بورژوازی دلال، #ماتریالیسم، بحران #مذهب، تزلزل مبانی اخلاقی و گسیختگی سنتی، گسستگی تاریخی، #تمدن، #تجدد، #آزادی زنان، جنسیت (سکسوالیته)، تبرئه #یهود به وسیله #پاپ از اتهام قتل #مسیح پس از دو هزار سال! گرسنگی، #استثمار طبقاتی جدید، دگرگونی روابط طبقاتی، #انقلاب اقتصادی، #ادبیات و #هنر نـو، ایدئولوژیهای نیرومند و ایمانزای امروز... همه حوادث مستحدثهای هستند که جامعهی اسلامی، در ابعاد گوناگونش با آنها درگیر یا در تماس است و بر #عالم آگاه و مسئول اسلامی است که با #حق اجتهاد و #فتوی و تحقیق آزادی که دارد، این مسائل را با بینش اسلامی و بر اساس مبانی علمی این مکتب طرح کند، و برای مبارزه با آنها، #انتخاب، اقتباس، نفی، تأیید، تحلیل و شناخت آنها، راهحل نشان دهد، نظر بدهد، #مردم را آموزش فکری دهد و متعهد کند و «رهبریِ اجتماعی» مردم را بر عهده گیرد...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۷ / مسئولیت شیعه بودن
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۷ / مسئولیت شیعه بودن
Telegram
.
″... این نسل دارد از دست میرود، این نسل در میانهی دو پایگاه #تجدد و #تقدم، دو قطب مجهز و شکل گرفتهی #سنت و بدعت، املیسم و فکلیسم، #ارتجاع و انحراف، مقلدین گذشته و مقلدین حال، کهنه پرست و غرب پرست، متعصب مذهبی و متعصب ضد مذهبی... تنـها مانده و بیپایگاه و بیپناه.
این نسل نه در قالبهای قدیم موروثی مانده است و نه در قالبهای جدید تحمیلی و وارداتی شکل گرفته و آرام یافته، در حال #انتخاب یک #ایمان است، نیازمند و تشنه است، آزاد است اما آواره، از #مذهب (آنچنان که هست و بر او عرضه میشود) گریزان است و از آن نومید، ایدئولوژیهای غربی را، مدهای فکری را و تیپهای اخلاقی و اجتماعی و زندگی #مدرن را و #استعمار فرهنگی جدید را نپذیرفته و در جستجوی مکتبی است که به او #انسان بودن و به جامعهاش، #آزادی و #آگاهی و عزت، و به او ایمانی روشنگر و سلاحی اعتقادی در مبارزه با #جهل و ذلت و اسارت و عقب ماندگی و تضاد طبقاتی ببخشد ...″
📚معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۲ / پدر مادر ما متهمیم
✅ @Shariati_Group
این نسل نه در قالبهای قدیم موروثی مانده است و نه در قالبهای جدید تحمیلی و وارداتی شکل گرفته و آرام یافته، در حال #انتخاب یک #ایمان است، نیازمند و تشنه است، آزاد است اما آواره، از #مذهب (آنچنان که هست و بر او عرضه میشود) گریزان است و از آن نومید، ایدئولوژیهای غربی را، مدهای فکری را و تیپهای اخلاقی و اجتماعی و زندگی #مدرن را و #استعمار فرهنگی جدید را نپذیرفته و در جستجوی مکتبی است که به او #انسان بودن و به جامعهاش، #آزادی و #آگاهی و عزت، و به او ایمانی روشنگر و سلاحی اعتقادی در مبارزه با #جهل و ذلت و اسارت و عقب ماندگی و تضاد طبقاتی ببخشد ...″
📚معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۲ / پدر مادر ما متهمیم
✅ @Shariati_Group
🔰 چرا اختلافهای فرهنگی به دوقطبیهای سیـاسی میانجامد؟
🔅#دوقطبی به معنی تعارض یا پدید آمدن تشتت در افکار عمومی است؛ یعنی زمانی در جامعه دوقطبی به وجود میآید که یک گروه سیاسی یا اجتماعی درباره مسالهای به زیر گروههای مخالف تقسیم میشود. البته دوقطبی بیشتر در حوزه سیاسی اتفاق میافتد که همان تعارضها و تضادهای سیاسی است، اما عوارض و پیامدهای آن در #فرهنگ و #اجتماع قابل مشاهده است. به هرترتیب اصطلاح دوقطبی در جامعه ما به امروز و فردا مربوط نمیشود و واژهای تاریخی محسوب میشود؛ یعنی در دورههای گذشته هم ما شاهد آن بودهایم. برای نمونه در دوره #پهلوی، دوقطبی #انقلاب و #استکبار به وجود آمد و در سالهای بعد هم ما در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بارها و بارها شاهد این امر بودهایم که دوقطبی #اعتدال و #افراط، دوقطبی موافقان و مخالفان #برجام، دوقطبی #حجاب و بیحجابی و... از نمونههای بارز آن بودهاند.
🔅میتوان دوقطبی شدن را یکی از مهمترین مسایل اکنون جامعهی ایرانی دانست که برخی این دوقطبی را ناشی از تنوع گفتمانی، شماری دیگر نشأت گرفته از #جامعهشناسی مردم و عدهای برگرفته از عوام فریبی میدانند.
🔅آغاز مواجهه انسان ایرانی با تغییر و تحولات تمدنی جدید را به صورت عینی، باید از دوره #قاجار دانست که #تمدن غرب در ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در جامعه ایرانی تاثیرگذار شد. دکتر #سیدجواد_میری جامعهشناس در گفتوگو با ایرنا معتقد است که این امر از دوران #صفویه آغاز و در اواسط دوران #ناصرالدین #شاه قاجار به اوج خودش میرسد و باعث شکافهای عظیم و سترگی در نهادهای مهم تاریخی جامعه #ایران میشود.
🔅یکی حوزه #قدرت که با عنوان #سلطنت صورتبندی میشد، دیگری نهاد #دین که با عنوان نهاد #روحانیت #شیعه و حوزههای علمیه قابل مشاهده بود و دیگری هم نهاد خانواده بود؛ یعنی نهادی که به جامعهی ایران انسجام درونی میداد. مواجهه جامعه ایرانی با تغییر و تحولات تقریباً تاریخی، آرام و کُند بود، اما در اواسط دوران ناصری شدت گرفت و باعث شد تا شکل، شمایل، جایگاه و نقش این سه عنصر مهم تغییر یابد و زیربنای این سه نهاد هم که مناسبات اقتصادی بود هر کدام به گونهای از زمینه توزیع و اقتصادی ارتزاق میکردند و موجبات رشد، توسعه، استحکام و مقاومت خودشان را در طول #تاریخ داشتند.
🔅اما مواجهه انسان ایرانی با این تغییر و تحولات جدید این آرایش را دستخوش تحولات بنیادین کرد. از درون این مساله، یک اتفاق و یک پرسش مطرح میشود که مقصود ما از «ایران و ایرانیت» چیست؟
🔅یک پاسخ میگوید که ایرانیت یا اساساً #جهانبینی که مفهوم ایرانی را دوام داده باید در دوران باستان جستجو کرد. اینها جریانی هرچند کوچک و اقلیت در جامعه ایران تشکیل میدهند و به عنوان باستان گرایان شناخته میشوند که بعد از انقلاب هم به صورت نوباستان گرایان خودشان را بازسازی کردند(روایتهای متفاوت از #ایرانشهر). البته تندروی آنها سبب شد که همواره با انتقادهایی هم مواجه شوند تا آنجا که #یوسف_اباذری استاد دانشگاه تهران با تأکید بر اندیشه #جواد_طباطبایی، ایرانشهری و باستانگرایی رایج را تفکراتی اقتدارگرا و تداوم جریان ایرانپرستی بعد از مشروطیت دانست که نمود سیاسی آن احزاب سومکا و پانایرانیست بود. روایات باستانگرایانهای که به اعتقاد اباذری به تعاملات فرهنگی میان ایران و دیگر کشورها و نیروهای قومی و منطقهای در طول تاریخ بیاعتناست.
🔅مواجهه دیگر اما این رویکرد دوران بعد از ورود #اسلام به ایران و مشخصاً از تأسیس صفویه را نقطه آغاز میداند و دین اسلام را سرچشمه و چارچوب کلان روایت مفهوم ایرانی، جهانبینی، ارزشها و شیوه زندگی روزمره را منبع و مرجع فهم از ایرانیت قلمداد میکند و اساساً وقتی میخواهد بگوید ایران، ایران را در درون مفهوم امر دینی میگنجاند.
🔅همچنین یک جریان دیگری در ایران شکل میگیرد که آن هم جریان #تجدد است. این جریان اساساً ارزشها، جهانبینی، خوب، بد و... را #غرب میداند و آن را معیار #انسان ایرانی قرار میدهد؛ البته این گفتمانها فقط بحث های نظری نیست و وقتی این گفتمانها را صورتبندی میکنیم، عقبه آنها را در آرایش اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی نوع ارزشها، صحبت کردنها، لباس پوشیدنها و ... دیده میشود؛ یعنی به گونهای امر اجتماعی خودش را در هستی اجتماعی جامعه ایرانی بازسازی و یارگیری میکند.
🔅جامعهی ایران پیش از آنکه دوقطبی باشد، محلی برای چالشهای میان این سه کلان گفتمان است که یکی امر جمعی را ذیل تجدد، دیگری در چارچوب دین و سومی ذیل امر باستانی تعریف میکند و اینها بعضاً هم باهم ائتلافهایی پیدا کردهاند.
✅ @Shariati_Group
🔗 مطالعه متن کامل این گفتگو
🔅#دوقطبی به معنی تعارض یا پدید آمدن تشتت در افکار عمومی است؛ یعنی زمانی در جامعه دوقطبی به وجود میآید که یک گروه سیاسی یا اجتماعی درباره مسالهای به زیر گروههای مخالف تقسیم میشود. البته دوقطبی بیشتر در حوزه سیاسی اتفاق میافتد که همان تعارضها و تضادهای سیاسی است، اما عوارض و پیامدهای آن در #فرهنگ و #اجتماع قابل مشاهده است. به هرترتیب اصطلاح دوقطبی در جامعه ما به امروز و فردا مربوط نمیشود و واژهای تاریخی محسوب میشود؛ یعنی در دورههای گذشته هم ما شاهد آن بودهایم. برای نمونه در دوره #پهلوی، دوقطبی #انقلاب و #استکبار به وجود آمد و در سالهای بعد هم ما در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بارها و بارها شاهد این امر بودهایم که دوقطبی #اعتدال و #افراط، دوقطبی موافقان و مخالفان #برجام، دوقطبی #حجاب و بیحجابی و... از نمونههای بارز آن بودهاند.
🔅میتوان دوقطبی شدن را یکی از مهمترین مسایل اکنون جامعهی ایرانی دانست که برخی این دوقطبی را ناشی از تنوع گفتمانی، شماری دیگر نشأت گرفته از #جامعهشناسی مردم و عدهای برگرفته از عوام فریبی میدانند.
🔅آغاز مواجهه انسان ایرانی با تغییر و تحولات تمدنی جدید را به صورت عینی، باید از دوره #قاجار دانست که #تمدن غرب در ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در جامعه ایرانی تاثیرگذار شد. دکتر #سیدجواد_میری جامعهشناس در گفتوگو با ایرنا معتقد است که این امر از دوران #صفویه آغاز و در اواسط دوران #ناصرالدین #شاه قاجار به اوج خودش میرسد و باعث شکافهای عظیم و سترگی در نهادهای مهم تاریخی جامعه #ایران میشود.
🔅یکی حوزه #قدرت که با عنوان #سلطنت صورتبندی میشد، دیگری نهاد #دین که با عنوان نهاد #روحانیت #شیعه و حوزههای علمیه قابل مشاهده بود و دیگری هم نهاد خانواده بود؛ یعنی نهادی که به جامعهی ایران انسجام درونی میداد. مواجهه جامعه ایرانی با تغییر و تحولات تقریباً تاریخی، آرام و کُند بود، اما در اواسط دوران ناصری شدت گرفت و باعث شد تا شکل، شمایل، جایگاه و نقش این سه عنصر مهم تغییر یابد و زیربنای این سه نهاد هم که مناسبات اقتصادی بود هر کدام به گونهای از زمینه توزیع و اقتصادی ارتزاق میکردند و موجبات رشد، توسعه، استحکام و مقاومت خودشان را در طول #تاریخ داشتند.
🔅اما مواجهه انسان ایرانی با این تغییر و تحولات جدید این آرایش را دستخوش تحولات بنیادین کرد. از درون این مساله، یک اتفاق و یک پرسش مطرح میشود که مقصود ما از «ایران و ایرانیت» چیست؟
🔅یک پاسخ میگوید که ایرانیت یا اساساً #جهانبینی که مفهوم ایرانی را دوام داده باید در دوران باستان جستجو کرد. اینها جریانی هرچند کوچک و اقلیت در جامعه ایران تشکیل میدهند و به عنوان باستان گرایان شناخته میشوند که بعد از انقلاب هم به صورت نوباستان گرایان خودشان را بازسازی کردند(روایتهای متفاوت از #ایرانشهر). البته تندروی آنها سبب شد که همواره با انتقادهایی هم مواجه شوند تا آنجا که #یوسف_اباذری استاد دانشگاه تهران با تأکید بر اندیشه #جواد_طباطبایی، ایرانشهری و باستانگرایی رایج را تفکراتی اقتدارگرا و تداوم جریان ایرانپرستی بعد از مشروطیت دانست که نمود سیاسی آن احزاب سومکا و پانایرانیست بود. روایات باستانگرایانهای که به اعتقاد اباذری به تعاملات فرهنگی میان ایران و دیگر کشورها و نیروهای قومی و منطقهای در طول تاریخ بیاعتناست.
🔅مواجهه دیگر اما این رویکرد دوران بعد از ورود #اسلام به ایران و مشخصاً از تأسیس صفویه را نقطه آغاز میداند و دین اسلام را سرچشمه و چارچوب کلان روایت مفهوم ایرانی، جهانبینی، ارزشها و شیوه زندگی روزمره را منبع و مرجع فهم از ایرانیت قلمداد میکند و اساساً وقتی میخواهد بگوید ایران، ایران را در درون مفهوم امر دینی میگنجاند.
🔅همچنین یک جریان دیگری در ایران شکل میگیرد که آن هم جریان #تجدد است. این جریان اساساً ارزشها، جهانبینی، خوب، بد و... را #غرب میداند و آن را معیار #انسان ایرانی قرار میدهد؛ البته این گفتمانها فقط بحث های نظری نیست و وقتی این گفتمانها را صورتبندی میکنیم، عقبه آنها را در آرایش اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی نوع ارزشها، صحبت کردنها، لباس پوشیدنها و ... دیده میشود؛ یعنی به گونهای امر اجتماعی خودش را در هستی اجتماعی جامعه ایرانی بازسازی و یارگیری میکند.
🔅جامعهی ایران پیش از آنکه دوقطبی باشد، محلی برای چالشهای میان این سه کلان گفتمان است که یکی امر جمعی را ذیل تجدد، دیگری در چارچوب دین و سومی ذیل امر باستانی تعریف میکند و اینها بعضاً هم باهم ائتلافهایی پیدا کردهاند.
✅ @Shariati_Group
🔗 مطالعه متن کامل این گفتگو
Telegram
.
📌 نشست فقر تئوریک در فهم تحولات فرهنگی و تمدنی "جامعه ایران"
در این نشست با حضور دکتر #سیدجواد_میری به تئوری و "فقر تئوریک" در فهم تحولات دینی، مذهبی، زبانی و تمدنی در حوزه #ایران خواهیم پرداخت و مدعای اصلی ما اینست که فهم تحولاتی چنین سترگ بدون کاربستهای نظری ممکن نیست. سیدجواد میری معتقد است که تحولات مهمی چون تغییر #دین، #زبان، #مذهب و #تجدد باید مورد بازخوانی واقع شود. او بر آن نیست که ایرانیان زمانی دین، زبان و یا مذهب واحدی داشتند و به خاطر فشار از بیرون آن را از دست دادهاند و یا متجدد شدهاند. #فقر تئوریکی که میری به آن اشاره دارد، ناتوانی از توضیح تکثر ایرانی است.
🎧 شنیدن فایل صوتی کامل این نشست
✅ @Shariati_Group
در این نشست با حضور دکتر #سیدجواد_میری به تئوری و "فقر تئوریک" در فهم تحولات دینی، مذهبی، زبانی و تمدنی در حوزه #ایران خواهیم پرداخت و مدعای اصلی ما اینست که فهم تحولاتی چنین سترگ بدون کاربستهای نظری ممکن نیست. سیدجواد میری معتقد است که تحولات مهمی چون تغییر #دین، #زبان، #مذهب و #تجدد باید مورد بازخوانی واقع شود. او بر آن نیست که ایرانیان زمانی دین، زبان و یا مذهب واحدی داشتند و به خاطر فشار از بیرون آن را از دست دادهاند و یا متجدد شدهاند. #فقر تئوریکی که میری به آن اشاره دارد، ناتوانی از توضیح تکثر ایرانی است.
🎧 شنیدن فایل صوتی کامل این نشست
✅ @Shariati_Group
💢 درباره ایده «انقلاب ملی در انقلاب اسلامی»
•بخش اول / دکتر #بیژن_عبدالکریمی استاد #فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی:
ضمن احترام به شخصیت علمی و تلاشهای نظری دکتر #سیدجواد_طباطبایی، میکوشم در خصوص اظهارات ایشان پیرامون وقایع و ناآرامیهای اخیر و طرح ایده «انقلاب ملی در انقلاب اسلامی» نکاتی را طرح کنم:
🔸به نظر میرسد که مواجههی دکتر طباطبایی با #سنت تاریخی ما بیش از آنکه مواجههای فلسفی باشد، مواجههای #ایدئولوژیک است. ایشان در واقع #تجدد و عقل مدرن را مطلق میکنند و از چشمانداز خرد یونانی، تجدد و #مدرنیته به جامعه و #تاریخ ما مینگرند و هر آنچه که ما را به تجدد نزدیک کند از عوامل رشد و بالندگی #تاریخ ما و هرآنچه که ما را از تجدد دور کند، عامل انحطاط ما میدانند. در واقع طباطبایی، به منطق شرقشناسان تن دادهاند، و نگاهشان اروپا محور است و به همین دلیل، علیرغم احترامی که برای تلاشهای سترگ ایشان قائلم، لیکن باید اظهار کنم که ایشان نمیتوانند تاریخ ما را به درستی مفهومسازی کرده و به درستی به سرشت خرد ایرانی نزدیک شوند. در این راستا، ایشان تمام مؤلفههایی که قوامبخش #هویت و خرد ایرانی است، اعم از «تفسیر معنوی از جهان»، #عرفان و خرد دینی ایرانی، را عامل انحطاط تلقی میکنند!
🔸دکتر طباطبایی اصلاً نتوانستهاند به این حقیقت نزدیک شوند که #ایران یکی از کانونهای معنوی جهان است. درواقع، اگر این خرد معنوی را از ایران حذف کنیم، چیزی از ایرانیت باقی نمیماند. به دلیلِ همین نادیده گرفتن خرد و هویت خاص و معنوی ایرانی است که ایشان سرمایههای بزرگ فرهنگی و اجتماعیای چون #شریعتی یا #فردید یا فهم اندیشمندانی چون #هانری_کربن از ایران به منزلۀ یک سنت عظیم تاریخی و نوعی #انتولوژی را، به تبع #پوپولیسم حاکم بر جامعه، مورد سختترین و تلخترین حملات قرار میدهند. به نظر من، بیتردید، کربن، شریعتی و فردید، علیرغم انتقاداتی که احیاناً میتوان به آنها داشت، ایران را به عنوان یکی از بزرگترین کانونهای معنوی جهان درک کرده، به خرد و امر ایرانی نزدیکترند.
🔸متأسفانه نگاه تجددمآبانه، شرقشناسانه، و منطق اروپاسالارانۀ [غربزدگی مفرط] دکتر طباطبایی عزیز خود را در تحلیل مسائل اخیر نیز نشان داد. من میتوانم با آقای طباطبایی همسو و همدل باشم که جامعهی جدیدی در ایران در حال شکلگیری است و ایران جدیدی متولد شده است. اما به گمانم ما با دومین شکاف تمدنی خودمان مواجه شدهایم، بدین معنا که اگر با رویارویی با مدرنیته در صدر تاریخ #مشروطه و قبل از آن وجدان اجتماعیـتاریخی ما شکاف برداشت و برج و باروهای قلعه #ایمان سنتی برسر سوبژه مدرن نوظهور ایرانی ویران شد، امروز با ظهور جهان پسامدرن، ما با دومین شکاف تمدنیمان مواجه هستیم و همگام با نسلهای جدید دومین شکاف و گسست تاریخی و تمدنیمان از میراث، سنت، زیستجهان سنتی و هویت ملی و تاریخیمان تجربه میشود. البته ما امروز فقط شاهد نوعی شکاف و گسست تاریخی نیستیم، بلکه نوعی خشم، کینه، نفرت و طغیان نسبت به هویت اجتماعیـتاریخی و میراث و مآثر ما ظهور یافته است. با #انقلاب سال ۱۳۵۷، که قرار بود نوعی بازگشت به خویش صورت گیرد، متأسفانه به دلیل بسیاری عوامل داخلی همچون حاکمیت فرهنگ جهل و ظاهرپرستی مذهبی، انحصارگرایی دینی و تفسیر ایدئولوژیک از دین در قرائتهای رسمی از امر دینی، تجسم مادی بخشیدن به ارزشهای بزرگ باطنی و معنوی و عدم درک حقیقت خرد ایرانی و همسوییهای این عوامل بومی با عوامل جهانیای چون ظهور جهان پسامدرن، بسط #سوبژکتیویسم متافیزیکی و دومین انقلاب صنعتی، یعنی تحولات در فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی و شکلگیری شبکههای جهانی شاهد بروز نوعی خودزنی و خشم و نفرت نسبت به هر آن چیزی هستیم که متعلق به خودمان است، خشم و نفرتی که به لحاظ اجتماعی و روانشناختی کاملاً قابل فهم است لیکن به لحاظ متافیزیکی و تاریخی به هیچوجه قابل تأیید نیست.
🔸در همینجا، باید متذکر شوم که هیچ یک از جریانات فکری و اجتماعی ما، اعم از حوزههای علمیه، گفتمان انقلاب، حاکمیت سیاسی و نیز دانشگاهها، روشنفکران و #اپوزیسیون ما از جمله خود دکتر طباطبایی و اندیشههای ایشان به هیچ وجه آمادگی مواجهه با بحرانهای ایران جدید را نداشته و نداریم. متأسفانه، اپوزیسیون ما و اکثر قریب به اتفاق روشنفکران از جمله آقای سیدجواد طباطباییِ نیز، که همواره کوشیدهاند بر خلاف روشنفکران، مواجههای فلسفی با مسائل داشته، از رویکردهای سطحی و ایدئولوژیک فاصله گیرند، اسیر مواجههای احساسی و ایدئولوژیک با جامعه ایران شده،
✅ @Shariati_Group
🔻 ادامـه
•بخش اول / دکتر #بیژن_عبدالکریمی استاد #فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی:
ضمن احترام به شخصیت علمی و تلاشهای نظری دکتر #سیدجواد_طباطبایی، میکوشم در خصوص اظهارات ایشان پیرامون وقایع و ناآرامیهای اخیر و طرح ایده «انقلاب ملی در انقلاب اسلامی» نکاتی را طرح کنم:
🔸به نظر میرسد که مواجههی دکتر طباطبایی با #سنت تاریخی ما بیش از آنکه مواجههای فلسفی باشد، مواجههای #ایدئولوژیک است. ایشان در واقع #تجدد و عقل مدرن را مطلق میکنند و از چشمانداز خرد یونانی، تجدد و #مدرنیته به جامعه و #تاریخ ما مینگرند و هر آنچه که ما را به تجدد نزدیک کند از عوامل رشد و بالندگی #تاریخ ما و هرآنچه که ما را از تجدد دور کند، عامل انحطاط ما میدانند. در واقع طباطبایی، به منطق شرقشناسان تن دادهاند، و نگاهشان اروپا محور است و به همین دلیل، علیرغم احترامی که برای تلاشهای سترگ ایشان قائلم، لیکن باید اظهار کنم که ایشان نمیتوانند تاریخ ما را به درستی مفهومسازی کرده و به درستی به سرشت خرد ایرانی نزدیک شوند. در این راستا، ایشان تمام مؤلفههایی که قوامبخش #هویت و خرد ایرانی است، اعم از «تفسیر معنوی از جهان»، #عرفان و خرد دینی ایرانی، را عامل انحطاط تلقی میکنند!
🔸دکتر طباطبایی اصلاً نتوانستهاند به این حقیقت نزدیک شوند که #ایران یکی از کانونهای معنوی جهان است. درواقع، اگر این خرد معنوی را از ایران حذف کنیم، چیزی از ایرانیت باقی نمیماند. به دلیلِ همین نادیده گرفتن خرد و هویت خاص و معنوی ایرانی است که ایشان سرمایههای بزرگ فرهنگی و اجتماعیای چون #شریعتی یا #فردید یا فهم اندیشمندانی چون #هانری_کربن از ایران به منزلۀ یک سنت عظیم تاریخی و نوعی #انتولوژی را، به تبع #پوپولیسم حاکم بر جامعه، مورد سختترین و تلخترین حملات قرار میدهند. به نظر من، بیتردید، کربن، شریعتی و فردید، علیرغم انتقاداتی که احیاناً میتوان به آنها داشت، ایران را به عنوان یکی از بزرگترین کانونهای معنوی جهان درک کرده، به خرد و امر ایرانی نزدیکترند.
🔸متأسفانه نگاه تجددمآبانه، شرقشناسانه، و منطق اروپاسالارانۀ [غربزدگی مفرط] دکتر طباطبایی عزیز خود را در تحلیل مسائل اخیر نیز نشان داد. من میتوانم با آقای طباطبایی همسو و همدل باشم که جامعهی جدیدی در ایران در حال شکلگیری است و ایران جدیدی متولد شده است. اما به گمانم ما با دومین شکاف تمدنی خودمان مواجه شدهایم، بدین معنا که اگر با رویارویی با مدرنیته در صدر تاریخ #مشروطه و قبل از آن وجدان اجتماعیـتاریخی ما شکاف برداشت و برج و باروهای قلعه #ایمان سنتی برسر سوبژه مدرن نوظهور ایرانی ویران شد، امروز با ظهور جهان پسامدرن، ما با دومین شکاف تمدنیمان مواجه هستیم و همگام با نسلهای جدید دومین شکاف و گسست تاریخی و تمدنیمان از میراث، سنت، زیستجهان سنتی و هویت ملی و تاریخیمان تجربه میشود. البته ما امروز فقط شاهد نوعی شکاف و گسست تاریخی نیستیم، بلکه نوعی خشم، کینه، نفرت و طغیان نسبت به هویت اجتماعیـتاریخی و میراث و مآثر ما ظهور یافته است. با #انقلاب سال ۱۳۵۷، که قرار بود نوعی بازگشت به خویش صورت گیرد، متأسفانه به دلیل بسیاری عوامل داخلی همچون حاکمیت فرهنگ جهل و ظاهرپرستی مذهبی، انحصارگرایی دینی و تفسیر ایدئولوژیک از دین در قرائتهای رسمی از امر دینی، تجسم مادی بخشیدن به ارزشهای بزرگ باطنی و معنوی و عدم درک حقیقت خرد ایرانی و همسوییهای این عوامل بومی با عوامل جهانیای چون ظهور جهان پسامدرن، بسط #سوبژکتیویسم متافیزیکی و دومین انقلاب صنعتی، یعنی تحولات در فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی و شکلگیری شبکههای جهانی شاهد بروز نوعی خودزنی و خشم و نفرت نسبت به هر آن چیزی هستیم که متعلق به خودمان است، خشم و نفرتی که به لحاظ اجتماعی و روانشناختی کاملاً قابل فهم است لیکن به لحاظ متافیزیکی و تاریخی به هیچوجه قابل تأیید نیست.
🔸در همینجا، باید متذکر شوم که هیچ یک از جریانات فکری و اجتماعی ما، اعم از حوزههای علمیه، گفتمان انقلاب، حاکمیت سیاسی و نیز دانشگاهها، روشنفکران و #اپوزیسیون ما از جمله خود دکتر طباطبایی و اندیشههای ایشان به هیچ وجه آمادگی مواجهه با بحرانهای ایران جدید را نداشته و نداریم. متأسفانه، اپوزیسیون ما و اکثر قریب به اتفاق روشنفکران از جمله آقای سیدجواد طباطباییِ نیز، که همواره کوشیدهاند بر خلاف روشنفکران، مواجههای فلسفی با مسائل داشته، از رویکردهای سطحی و ایدئولوژیک فاصله گیرند، اسیر مواجههای احساسی و ایدئولوژیک با جامعه ایران شده،
✅ @Shariati_Group
🔻 ادامـه
⭕️ خوانشی بر خاستگاه ناسیونالیسم ایرانی
🔅#سیدجواد_طباطبایی، در سن ۷۷ سالگی از دنیا رفت. او در طول سالیان از شناخته شدهترین افرادی بود که در حوزه اندیشه سیاسی در #ایران فکر میکرد و قلم میزد. تألیفات بسیار او که حول ایده #ایرانشهری شکل گرفته بود، همواره گامی برای پژوهش درباره اندیشه سیاسی و تاریخ فکر ایرانی بود. نام او با وجود همهی مخالفان و موافقان سرسختش در طیفهای گوناگون سیاسی، همواره برای کسانی که میخواهند همچون او درباره «ایران» بیاندیشند، باقیست.
🔅حول مفهوم «ایران» مناقشات زیادی در سده اخیر درگرفته که البته بحثهای گرمی را برپا کرده است؛ مناقشاتی که از پس بحران تمدنی «ایران» در دو قرن اخیر شکل گرفته است. برخی فهم «ایران» را صرفاً در #تاریخ آن و در یک پیوستگی تاریخی جستجو میکنند، براین اساس در فهم «ایران» صرفاً بر عناصر تاریخی برسازنده آن تأکید میشود. ایرانیت، اسلامیت، #تجدد و ...
🔅در این میان بسته به تلقی از نسبت میان این عناصر یا محوریت برخی از آنها تفاسیر مختلفی شکل میگیرد. اما بهراستی این تفاسیر تا چه میزان میتوانند به تعریفی اساسی از «ایران» دست یابند؟ تعریفی که با وضع امروزین ما نسبتی داشته باشد و به ما چیزی از خودِ «ایران» بگوید؛ ایرانی که همهی ما به آن تعلق داریم و این تعلق را فارغ از دل بستگیهای ایدئولوژیک مختلفی که داریم در خود و اطرافیانمان حس میکنیم.
🔅هر حکمی که درباره #ایران بدهیم، نباید ما را از ایرانی که به نحو انضمامی درک میکنیم دور کند. در واقع ما باید به اکنونیت و لحظه اثرگذاری ایران در مواجهه با دوستان و دشمنانش، موفقیتها و شکستهایش و موقعیتی که در جهان پیرامونش دارد توجه اساسی کنیم و با این توجه به فهمی از «ایران» برسیم، چه بسا ما با تقسیم بندیهای هویتی رایج که ایران را به مثابه تکههایی از سنتهای گوناگون صورتبندی میکنند، از ایرانی که حقیقتاً وجود دارد و صاحب نیرو و اثر است، غافل شویم.
🔅فیلم حاضر، گفتگویی است میان دکتر #سیدجواد_طباطبایی و دکتر #حسین_کچویان که هر دو از محققان برجسته حوزه تفکر در باب مفهوم ایران هستند. اما به واسطهی فقدان ایدهپرداز نظریه «ایرانشهری» سخنانی که از او در گفتوگویی که سالها پیش با دکتر کچویان داشت، چکیدهای از ایده وی درباره ایران و اینکه ایران، از نظر او بیش از آنکه «مسئله» باشد، «مشکل» است! و اینکه ما چگونه توانستهایم در میان این #جغرافیا و #تاریخ، با همهی تفاوتهایمان در قومیتها، خود را «ملت» بدانیم را خواهید شنید و در پس این ملحوظات ایدهپردازانه، نقدهای ژرفتری را که از جانب بسیاری از منتقدان چنین ترسیم تاریخیای که همواره در بین اصحاب علوم انسانی و اجتماعی نسبت به عدم غنی و ضعفهای این پروژه فکری مطرح بوده است را ملاحظه خواهید نمود...
✅ @Shariati_Group
📽 | مشاهده بخش اول این گفتگو
📽 | مشاهده بخش دوم این گفتگو
🔅#سیدجواد_طباطبایی، در سن ۷۷ سالگی از دنیا رفت. او در طول سالیان از شناخته شدهترین افرادی بود که در حوزه اندیشه سیاسی در #ایران فکر میکرد و قلم میزد. تألیفات بسیار او که حول ایده #ایرانشهری شکل گرفته بود، همواره گامی برای پژوهش درباره اندیشه سیاسی و تاریخ فکر ایرانی بود. نام او با وجود همهی مخالفان و موافقان سرسختش در طیفهای گوناگون سیاسی، همواره برای کسانی که میخواهند همچون او درباره «ایران» بیاندیشند، باقیست.
🔅حول مفهوم «ایران» مناقشات زیادی در سده اخیر درگرفته که البته بحثهای گرمی را برپا کرده است؛ مناقشاتی که از پس بحران تمدنی «ایران» در دو قرن اخیر شکل گرفته است. برخی فهم «ایران» را صرفاً در #تاریخ آن و در یک پیوستگی تاریخی جستجو میکنند، براین اساس در فهم «ایران» صرفاً بر عناصر تاریخی برسازنده آن تأکید میشود. ایرانیت، اسلامیت، #تجدد و ...
🔅در این میان بسته به تلقی از نسبت میان این عناصر یا محوریت برخی از آنها تفاسیر مختلفی شکل میگیرد. اما بهراستی این تفاسیر تا چه میزان میتوانند به تعریفی اساسی از «ایران» دست یابند؟ تعریفی که با وضع امروزین ما نسبتی داشته باشد و به ما چیزی از خودِ «ایران» بگوید؛ ایرانی که همهی ما به آن تعلق داریم و این تعلق را فارغ از دل بستگیهای ایدئولوژیک مختلفی که داریم در خود و اطرافیانمان حس میکنیم.
🔅هر حکمی که درباره #ایران بدهیم، نباید ما را از ایرانی که به نحو انضمامی درک میکنیم دور کند. در واقع ما باید به اکنونیت و لحظه اثرگذاری ایران در مواجهه با دوستان و دشمنانش، موفقیتها و شکستهایش و موقعیتی که در جهان پیرامونش دارد توجه اساسی کنیم و با این توجه به فهمی از «ایران» برسیم، چه بسا ما با تقسیم بندیهای هویتی رایج که ایران را به مثابه تکههایی از سنتهای گوناگون صورتبندی میکنند، از ایرانی که حقیقتاً وجود دارد و صاحب نیرو و اثر است، غافل شویم.
🔅فیلم حاضر، گفتگویی است میان دکتر #سیدجواد_طباطبایی و دکتر #حسین_کچویان که هر دو از محققان برجسته حوزه تفکر در باب مفهوم ایران هستند. اما به واسطهی فقدان ایدهپرداز نظریه «ایرانشهری» سخنانی که از او در گفتوگویی که سالها پیش با دکتر کچویان داشت، چکیدهای از ایده وی درباره ایران و اینکه ایران، از نظر او بیش از آنکه «مسئله» باشد، «مشکل» است! و اینکه ما چگونه توانستهایم در میان این #جغرافیا و #تاریخ، با همهی تفاوتهایمان در قومیتها، خود را «ملت» بدانیم را خواهید شنید و در پس این ملحوظات ایدهپردازانه، نقدهای ژرفتری را که از جانب بسیاری از منتقدان چنین ترسیم تاریخیای که همواره در بین اصحاب علوم انسانی و اجتماعی نسبت به عدم غنی و ضعفهای این پروژه فکری مطرح بوده است را ملاحظه خواهید نمود...
✅ @Shariati_Group
📽 | مشاهده بخش اول این گفتگو
📽 | مشاهده بخش دوم این گفتگو
Telegram
.